اهمیت کاتارسیس در سرگرمی
با تماشای یک پرده از تئاتری خیرهکننده، سکانسی از یک فیلم درگیرکننده یا تجربۀ یک سناریو از بازیای با تکیه بر روایت عمیق، فوران ناگهانی و شدید احساسات از سوی مخاطب محتمل است. چنانچه این اتفاق رخ دهد، میگوییم کاتارسیس به وقوع پیوست. از طرق خلاقانۀ مختلفی میتوان کاتارسیس را به ثمر نشاند و گونههای استوار و نحیفی از کاتارسیس وجود دارند، اما موضوعی که باید بر آن واقف باشید، اهمیت غیرقابل توصیف این پدیده در آثار روایتمحور است که میتواند روح شما را با یک اثر گره بزند و به طور موازی کاری کند که ضعفهای آن را به وضوح نبینید.
ترس و ترحم
کاتارسیس را انفجار احساسات تعریف کردیم. برای غلیان احساسات در سرگرمیهای مختلف، به سناریوهای واقعگرایانه و قدرتمندی نیاز است که حول کاراکترهایی با روابط نزدیک رخ دهد و نهایتاً، آسیب رساندن آنها به یکدیگر و یک تراژدی عمیقاً معنادار را به تصویر بکشد؛ پیش از هر چیز، این سناریو باید با پسزمینۀ فکری مخاطب هماهنگ و همچنین، در زندگی واقعی نیز قابل تجربه باشد. آسیبرسانی افرادی که دخلی به یکدیگر ندارند یا از دیگری متنفر هستند قابل پیشبینی است، اما این که پردهای از نفرت و آسیبرسانی افراد نزدیک به یکدیگر را تماشا کنیم، قابل تحمل نیست. رد و بدل شدن خدشۀ روحی و جسمی در میان افرادی که برای یکدیگر عزیز هستند و روابط نزدیکی دارند، حس ترحم را در مخاطب بر میانگیزد و از طرفی، تماشاچی خود را در مقام و جایگاه کاراکتر متصور میشود و وقوع کاتارسیس را محتملتر میسازد. به عبارتی، بهترین تعاملها در سرگرمی و آثار روایی، آنهایی هستند که میان کاراکترهایی رخ دهند که یکدیگر را عزیز و نورچشم میپندارند.
ترس: ترس از رخ دادن آن سکانس برای شما در زندگی واقعی.
ترحم:ترحم نسبت به کاراکتر که به ترس منتهی میشود.
ارسطو این ارتباطات و آسیبها را به چهار روش از بدترین به بهترین رتبهبندی میکند که دانستن آنها به شکلی قابل توجه، قالب کلی بسیاری از روایتهای دراماتیک در فیلم، بازی یا تئاتر را برای شما میشکافد:
- آگاهانه، متوقف شده (بدترین روش)
- آگاهانه، به پایان رسیده
- ناآگاهانه، به پایان رسیده
- ناآگاهانه، متوقف شده (بهترین روش)
آگاهانه، متوقف شده
سناریویی که کاراکتری در آن میگوید «تو را میکشم!» اما مشخصاً قرار نیست چنین اتفاقی رخ دهد و متوقف میشود. مخاطب آگاه است که این یک تهدید جدی و کارا نیست و ترسی در وی شکل نمیگیرد.
آگاهانه، به پایان رسیده
سناریویی که یک کاراکتر، به شخص نزدیک و نورچشمی خود آگاهانه آسیب وارد میکند. در این حالت، مخاطب نیز شاهد آسیب وارد شده و به پایان رسیده است. تاثیرگذاری این روش بیش از سناریوی «آگاهانه، متوقف شده» است، اما دو حالت بعدی حتی از این روش کاراتر عمل میکنند.
ناآگاهانه، به پایان رسیده
سناریویی که یک کاراکتر، به شخص نزدیک و نورچشمی خود ناآگاهانه آسیب وارد میکند و پس از رساندن آسیب متوجه میشود که آن شخص نورچشمی وی بوده است. این سناریو، تاثیر قابل توجهای روی مخاطب میگذارد، اما از دید ارسطو، حالت بعدی حتی میتواند تاثیرگذارتر باشد و عمیقاً مخاطب را دگرگون سازد.
ناآگاهانه، متوقف شده
سناریویی که یک کاراکتر، ناآگاهانه در حال آسیب رساندن به نورچشمی و شخص نزدیک به خود است و در میانۀ عمل متوجۀ هویت وی میشود و به همین دلیل، آسیبرسانی خود را متوقف میسازد. از دید ارسطو، این بهترین شیوۀ خلق سناریوی آسیب و نفرت برای خلق کاتارسیس است، چرا که در ادامۀ فیلمنامه، رویارویی مذکور در ذهن هر دو شخص باقی میماند و میتواند زمینۀ موقعیتهای اخلاقی را بچیند.
کاتارسیس
گاهی در زندگی، اتفاقی هولناک برای انسان رخ میدهد و فرد از شوک غیرقابل وصف، قابلیت ابراز احساسات ندارد و بروز احوال در آن لحظه، برای وی غیرممکن میشود. مدتی بعد، در زمان تماشای فیلم، سریال، تئاتر یا تجربۀ یک بازی ویدیویی، اگر مشابه آن اتفاق برای کاراکتری رخ دهد، هرچند معنادار و عمیق نباشد، احتمال بروز یک کاتارسیس برای چنین مخاطب رنجکشیدهای وجود دارد. فرض کنید شخصی به تازگی از دست دادن مادربزرگ یا پدربزرگ را تجربه کرده باشد، اما در آن لحظه بروز احساسات به طرز شدید رخ ندهد. بعدها در زمان تماشای سکانسی مرتبط، رخ دادن کاتارسیس ممکن خواهد بود.
آیا کاتارسیس المانی جدا ناشدنی از هنر و مدیومهای نمایشی است؟
اگرچه همچنان کاتارسیس و انفجار احساسات یکی از ارکان کلیدی تمامی مدیومهای سرگرمی مدرن از جمله فیلم، سریال، تئاتر و بازیهای ویدیویی محسوب میشود، اما همچنان میتوان در مورد ضرورت آن بحث کرد. برخی داستانها شامل کاتارسیس نمیشوند، بلکه به جای القای احساس، سوال یا سوالاتی کلیدی از مخاطب خود مطرح میکنند. این نوع از اثر هنری، که به کاتارسیس منتهی نمیشود، حقیقتی را مطرح و بعضاً باز میکند و حالا از مخاطب میخواهد که با در ذهن داشتن آن، کاری انجام دهد و تحولی درونی را بپذیرد و به دنبال تحول درونی، یک تحول برونی خلق کند و جهان اطراف خود را متحول سازد.
پردۀ آخر
یک اثر هنری چه به کاتارسیس منتهی شود و چه سوالی مهم از مخاطب بپرسد، باید بدانیم که عقایدی متفاوت حول هدف سرگرمی وجود دارد، اما در طول سالها ثابت شده است که آنها قالبهای مفیدی برای تامل هستند، اگر به صورت گذرا به مهمترین آنها ننگریم و به دنبال تحول ابتدا درون خود سپس در اطراف خود باشیم.
پر بحثترینها
- گپفا ۲۴؛ امتیاز شما به نیمۀ اول نسل نهم پلی استیشن
- ادعای مدیر سابق Sweet Baby: استودیوها سراغ ما میآیند تا داستان بازیهایشان را بهبود دهیم
- مشخصات کامل سختافزار پلی استیشن ۵ پرو فاش شد
- مدیرعامل پلی استیشن: طرفداران باید انتظارات خود را کاهش دهند، PS5 Pro یک کنسول نسل بعدی نیست
- پلی استیشن ۵ پرو با قیمت نجومی وارد ایران شد
- سازنده سابق راکستار: مردم سالها از واقعگرایی GTA 6 صحبت خواهند کرد
- تماشا کنید: گیمپلی چندین بازی روی پلی استیشن ۵ پرو
- ۷ بازی مخفیکاری با پیشرفتهترین هوش مصنوعی دشمنان
- نقد و بررسی فیلم Joker: Folie à Deux | هیچ جوکری وجود ندارد
- تهیهکننده Final Fantasy: اسکوئر انیکس میخواهد بازیهای آینده را همزمان روی Xbox منتشر کند
نظرات
شاید بعضی ها ناراحت بشن از این کامنت .. ولی کاتارسیس در سینما امروز ایران در چند تا چیز خلاصه شده… جیع و داد ٬ فحاشی های رکیک ٬ فریاد زدن عین خر و گاو ٬ خود زنی و کتک زدن ٬ و در اخر انزجار خود سازنده از داستان اثرش
.. بدتر اینکه در اخر همه واسه این صحنه کلی هورا می کشن و میگن چقدر فیلنامه و بازیگریش خوب بود 🗿🗿🗿
کاتارسیس برای مخاطب رخ میده نه بازیگران و عوامل.
متن جوری بود که یکم برداشت ازش گمراه کننده س
اونجایی که نوشتید گاهی اتفاقی هولناک برای انسان رخ میدهد
این متن رو این دوستمون جوری برداشت کرده که انگار اون اتفاق برای شخصیت درون فیلم رخ میده
اما منظور شما اتفاق افتادن اون واسه مخاطب در واقعیت بود
فکر میکنم اگر ادامه متن رو خونده باشید اشاره شده که در زمان تماشای فیلم و سریال و …/ اگر منظور بازیگر بود، از واژه کاراکتر یا شخصیت استفاده میشد.
درسته متوجه شدم
منظورم از این حرف اون رخدادی هست که در یک اثر رسانه ای باعث کاتارسیس در مخاطب میشه هست
به طور مثال سکانس نرو سمیه باعث ایجاد کاتارسیس میشه. و یا پایان بعضی از فیلم ها مانند راننده تاکسی
منظورم این بود که ایجاد کردن اون حس در سینمای امروز ما خیلی بد هست و فاجعه امیز
هی.باستیان خان چرا کمدی رو نمیگی.شوخی ها همه سطحی و اکثرا جنسی.یه زمان برره بدون فیلمنامه درست حسابی و یه منطق از پیش تعریف شده همه رو روده بر میکرد و مردم از خودشون خنده در وکردن
من اینو چند بار تجربه کرده بودم که تو یه لحظه مغزت داره از احساسات و افکار زیاد راجعبه بازی یا فیلمی که دیدی منفجر میشه، ولی نمیدونستم اسمش چیه. خیلی حس جذاب و درعین حال خطرناکیه.
روانی آمریکایی ،هنوز که هنوز مغز من اذیت میشه سر داستان فیلمش خیلی اذیت میکنه خیلی 🥲
اون صحنه فیلم میست رو که گذاشتین دیگه هرچی نوشته شده بود تو وجودم ترکید تیکه تیکه شد و همش پر شد از اون صحنه با اون موزیک متن لعنتی، جدا از اون یاد صحنه تیکه آخر فیلم مرثیه ای بر یک رویا هم افتادم که اون هم با موزیک متن خاصش دیوانه کننده میشه، اهمیت موسیقی خوب اینجاست که خیلی خودشو نشون میده
البته در مورد گیم برای اینکه کاتارسیس رخ بده باید کارگردانی هنری قوی داشته باشه وگرنه چنین اتفاقی رخ نمیده.
منظور از کاتارسیس اتفاقیه که در واقعیت برای ما رخ داده و ما صحنه ای شبیه به اون تو بازی میبینیم و منجر به این وضعیت میشه
متوجه منظورتون از رخ دادن کاتارسیس در بازی نمیشم
بازی صرفا میتونه به یک اتفاق خاص بپردازه و صرفا و فقط و فقط کسانی که تجربه اون اتفاق خاص رو تو زندگی شون داشتن میتونن دچار کاتارسیس بشن
منظورم این نیست که کاتارسیس توی بازی رخ میده منظورم اینه که برای مخاطب رخ میده. اگر بازی کارگردانی ضعیفی داشته باشه احتمال تأثیر لحظه ازبین میره
درسته منظور منم اینه علاوه بر کارگردانی قوی باید اون اتفاق برای شخص در دنیای حقیقی افتاده باشه تا دچار این حس بشه
خب در فیلم و سریال و بازی ها برای من و قطعا خیلی ها این مورد زیاد به وجود اومده ، البته کم اتفاق افتاده ولی طی سالها تعداد زیاد بوده، از نظر من فوران احساسات به طریق مختلف کمربند بین مخاطب و علاقه مدت دار به حوزه هایی نظیر فیلم و سریال و ویدئو گیمه، اون قسمت آخر هم که اشاره کردین در مورد اینکه باعث میشه سوالی در مخاطب به وجود بیاد و تحولی درونی پیش بیاد اون هم یک تجربه و آموخته ایی بسیار با ارزشه و حتی شاید ماندگارتر از بقیه
.
چند تا نمونه کاتارسیس که برا من اتفاق افتاده با هشدار اسپویل
.
فیلم : پدر خوانده قسمت اول سکانسی که پاچینو به دستشویی میره و اسلحه رو بر میداره و ….💀
.
موزیک : هر بار که به آهنگ John miles-overtrue گوش 😶
.
ویدیو گیم : فاینال فانتزی X وقتی که لیدی یونا میخواد به سمت تایدوس بره ولی از بدنش رد میشه 💔
.
سریال : ثانیه آخر سریال fringe🫨
.
یک رویداد ورزشی،نمایشی : the end of an Era 20-0 ❤️
.
بدیهی هست که تعداد این لحظات زیادن و من فقط چند مثال زدم، ممنون بابت این مقاله 🙏
جناب امیر خان
موزیک : هر بار که به آهنگ John miles-overtrue گوش 😶
.
–
یاد بیگیر👀
اقا امیر کیه ؟😁
امیر حسن پور
…حالا فهمیدم اون احساسی که هفت سال پیش بعد از دیدن Her داشتم اسمش کاتارسیسه.
مقاله فوقالعاده عالی و همچنین مختصر 👍
کیبوردت طلا کریمی جان 😘
یه سوال کاتارسیس در دو طرف باید حتما افراد نزدیک بهم باشند ؟ اخه این طغیان احساسات رو تو مواردی که دو طرف درگیر نور چشمی هم نیستند هم میبینیم اونا کاتارسیس به حساب نمی آید؟
نه کاتارسیس صرفا فوران احساسات تعریف میشه، نزدیک بودن کاراکترها به کاتارسیس قدرتمندتر منجر میشه که البته چهار شیوه داره.
خیلی جالب و مفید بود .مرسی از زحمتتون
آه کاتارسیس…
عمل ناخوداگاه ولی به شدت مورد علاقه خودم ♥️
تا قبل از اینکه کمی نسبت به دنیای اطرافم آگاه تر بشم ایده ام راجب هر هنری این بود که اگر به کاتارسیس (اون جور که اون موقع تو ذهنم تصور میکردم) تو اون اثر دست پیدا نکنم، پس احتمالا اون اثری به مراتب ضعیف تر از چیزی هستش که فکر میکنم. اما به مراتب تو مسیر رشد فکری-عقلی ام حرکت کردم، فهمیدم کاتارسیس با توجه به تعاریف و افکاری که در ذهنت نقش بسته متفاوت خواهد بود و هر چقدر بیشتر خودت رو از لحاظ احساسی و عقلی به بلوغ نزدیک کنی به مراتب کاتارسیسی هم که تجربه میکنی رنگ و بوی مستحکم تری به خودش میگیره 👌
به نظرم کاتارسیس رو اگر بخوایم از جنبه های علمی مخصوصا از دیدگاه های روانشناختی نگاه کنیم اتفاقا این عمل به شدت میتونه در زنده نگه داشتن روحیه انسانیمون هم تاثیر بالقوه ای بزاره مخصوصا برای کسانی که خیلی وقته احساس میکنند باید کاسه روح و روانشون مورد تطهیر قرار بگیره 🕊️
میدونید یکی از مهم ترین چیزایی که باید در کنار این مقوله کاتارسیس بدونیم چیه؟ عاقل بودن در مواقع خطاهای شناختی احساسی هست که بهمون کمک میکنه اگر حتی اثری (چه ویدیوگیم، چه سینما، چه موسیقی و…) شما رو به کاتارسیسی رسوند که حتی در عمر فانیتون تجربه اش رو ندیده بودید باز هم همراه با عقلتون اثر رو مورد بررسی قرار بدید که یک وقت سازنده اثر سعی نکرده باشه اشتباهاتشو همراه با ویژگی هنریش بهتون قالب بکنه 😉♥️
پ.ن: نمی دونم چرا ولی همیشه در تصورم چه از اولین موقع چه الان «کاتارسیس» برام حکم هاله ای نورانی از جنس معنویت مذهب اروپایی داشته ! زمانی که در تاریکی یک کلیسای خلوت و ساکت، هاله ای از نور تطهیر کننده دورت را چنان روشن میکند که از اسارت تاریکی به دنیای آزاد روشنایی سعود میکنی…
نمیدونم چرا حوس کردم حتما Dark Souls را تجربه کنم…
احساس میکنم Datk souls هم حکم
فیلم oldboy بنظرم یک نمونه برای ناآگاهانه، متوقف شده هست
چیزی که من تو سایت دنبالش میگردم همچین مقالاتی هستش. پیشنهاد میدم اگه امکانش باشه یه چند نفر رو استخدام کنید که فقط کارشون نوشتن مقالات راجع به موضوعات مختلف گیمینگ باشه. منظورم مقالاتی شبیه به ۱۰ بازی برتر یا موارد این چنینی نیست منظورم مقالاتیه که راجع به یک بخش خاصی از گیم تحلیل و بررسی میشن یا فلسفه های طراحی بازی ها یا سلیقه ها و دیدگاه مختلفی که حول محور گیم میچرخه. این رو هم اضافه کنم من یکی از اهدافم از دیدن فیلم، شنیدن موسیقی و بازی کردن همین اتفاق افتادن کاتارسیس هستش. حالا مطمئن نیستم شنیدن موسیقی هم میتونه منجر به کاتارسیس بشه یا نه چون کاراکتری وجود نداره ولی علاقه و اعتیاد شدیدی به موسیقی بازی ها دارم به طوری که چندین ساعت فقط موسیقی گیم گوش میدم.
کسانی که چنین دغدغههایی داشته باشن زیاد نیستن، من ۱۰ها نیرو استخدام کردم هر کسی دغدغه منحصر به فرد خودش رو داره، مثلا رترو گیمر داریم داخل تحریریه، کسی که محتوای طنز تولید کنه جدیداً اضافه کردیم، اما مفاهیم فلسفی و عمیق افرادی زیادی نیستن که بهش علاقه داشته باشن، این از بازدید مقالات اینچنینی هم مشخصه، حتی مخاطبین هم بازخورد بالایی به این مقالات ندارن و ترجیح میدن top 10 و آیتمهای فشرده با چند سناریوی سرگرم کننده ببینن.
منتهی هر از چند گاهی به دلیل علاقۀ شخصی چنین مقالاتی رو (فلسفه در هر دو بخش طراحی و روایت یک اثر هنری) به اشتراک میذارم و از کمبود بازخوردش هم آگاهی دارم، صرفاً برای کسانی که مثل خودم علاقه دارن به چنین موضوعاتی مینویسم که گویا یکیش خود شما هستید.
من رو هم به لیست علاقه مندانی که به همچین موضوعات خاصی علاقه ی ویژه دارند اضافه کنید آقای کریمی 😍🔥
من هم شدیدا با این نوع مقالاتتون ارتباط میگیرم مخصوصا مقاله سنگینی که راجب هنر بودن ویدیئوگیم و راجب نحوه نقد آکادمیکش نوشتید 🌹
میشه یه مقاله در مورد تاریخچه گیمفا بنویسید؟مثلا اصلا توسط چه کسی تاسیس شد چه چالش های رو پشت سر گذاشت و بخش های مختلف گیمفا که دارن فعالیت میکنن و …
ایده خوبیه
قدیم توی گیمفا یه آقایی بود به اسم کسرا (فامیلش یادم رفته)
فکر کنم ایشون از فاندر های گیمفا باشن
آره فک کنم فامیلشون تختی بود
پس نتیجه میگیرم بعد از نصب The last of us برای لپتاپم کاتارسیس به وقوع پیوست چون هنوز تو شکه
مقاله خوبی بود بیشتر از اینجور مقاله ها بزارید خواهشا
آقای کریمی به شما و مقاله های بسیار جذابتون واقعا علاقه مندم و فکر می کنم یکی از نقات قوت گیمفا که نه ,
قوی ترین نقطه قوت گیمفا همین مقالاته .
چرا که صرفا سرگرمی یا بطالت وقت حاصل از وبگردی نیست , بلکه درگیر کننده ذهن استدلالی و جویای یادگیریه مخاطبه.
من همینجا به عنوان یکی از مخاطبین گیمفا که به فلسفه , مبانی روانشناسانه و روند افکار سازندگان آثار سرگرمی و هنری علاقه داره از شما بابت زحماتی که برای این مقالات می کشید و بخاطر اشتراک گذاری دانسته هاتون از شما ممنونم و از خدا براتون ارزوی سلامتی می کنم
موفق باشید
خیلی ممنون.
بهترین مثال برای کاتارسیس در گیم برای مخاطب دو صحنه است
1_ سکانس پایانی spec ops the line
2_ لحظه برخورد venom snakeبا خودش در آینه در mgs5
با سپاس از نگارنده این مقاله، آقای محمد حسین کریمی.
برای خود شخص من، بارها و بارها کاتارسیس چه در حین تجربه بازی و چه در حین تماشای فیلم و حتی کتاب خواندن رخ داده، که برجستهترینش در عنوان The Last of Us part 2 بود؛ بنده در انتهای این بازی چو جویباری اشک می ریختم و زار میزدم.
خسته نباشی آقای کریمی من فکرمیکنم این قضیه بستگی به قدرت ذهن و قوه تخیل و همینطور دیدگاه مخاطب داره یعنی من خودم به شخصه وقتی یک فیلم رو نگا میکنم یا یک بازی رو تجربه میکنم به تک تک جزییاتشون دقت میکنم یا حتی خودم جای شخصیت میزارم و همینطور برام مهمه که خودم حتما اینارو تجربه کنم نه اینکه کسی بیاد برام داستان یک فیلم یا یک بازی رو برام تعریف کنه یا حتی اسپویل کنه رو این قضیه به شدت حساسم اما در مورد دیدگاه مخاطب خیلیارو میشناسم فقط برای اوقات فراغتشون فیلم نگا میکنن یا بازی پلی میدن اصلا براشون مهم نیست که فلان شخصیت چنین اتفاقی براش میوفته و ناراحت یا عصبانی نمیشن اما من اینطوری نیستم من به دو دلیل فیلم یا بازی میکنم دلیل اول سرگرمی دلیل دوم اینکه یک درسی بگیرم ازشون یک چیزی بهم اضافه بشه این قضیه از یه نظر میتونه خیلی خطرناک باشه برای من چون به عنوان مثال سریال واکینگ دد شده بود زندگیه من یعنی از سال ۲۰۱۰ که پخشش شروع شد دنبال کردم تا سال قبل که تموم شد در واقع روح من یکی شده بود با این سریال جوری که مثلا وقتی چاقو دستم میگرفتم یا پیچ گوشتی این حس بهم دست میداد که فرو کنم تو کله یکی چون سریال پر از اینجور صحنه ها بود که زامبی هارو به شکلای مختلف میکشتن یعنی قدرت ذهن من جوریه که تو زندگی واقعی هم تصور میکنم اگر یک فیلم یا یک بازی رو تجربه میکنم تا مدت ها تو ذهنم هست در موردشون فکرمیکنم و حین تجربشون واکنش نشون میدم نمونش فرانچایز دلست من با این فرانچایز گریه کردم، خندیدم، عصبانی شدم و… فکرمیکنم این برمیگرده اول به علاقه آدمها نسبت به فیلم یا بازی یا هرچیز دیگه ای دوم به قدرت تصورات و احساساتشون