دل نوشته‌های یک گیمر خسته؛ گیم، بر هر درد بی‌درمان دواست! - گیمفا
دل نوشته‌های یک گیمر خسته؛ گیم، بر هر درد بی‌درمان دواست! - گیمفا
دل نوشته‌های یک گیمر خسته؛ گیم، بر هر درد بی‌درمان دواست! - گیمفا
دل نوشته‌های یک گیمر خسته؛ گیم، بر هر درد بی‌درمان دواست! - گیمفا
دل نوشته‌های یک گیمر خسته؛ گیم، بر هر درد بی‌درمان دواست! - گیمفا
دل نوشته‌های یک گیمر خسته؛ گیم، بر هر درد بی‌درمان دواست! - گیمفا

دل نوشته‌های یک گیمر خسته؛ گیم، بر هر درد بی‌درمان دواست!

مصطفی زاهدی
۱۶:۳۸ ۱۴۰۱/۱۱/۱۳
دل نوشته‌های یک گیمر خسته؛ گیم، بر هر درد بی‌درمان دواست! - گیمفا

با سلام خدمت گیمفایی‌های عزیز و گل، امیدوارم تنتون سلامت، لبتون خندون و جیبتون پر پول باشه. با قسمت جدید دل نوشته‌های یک گیمر خسته در خدمت شما عزیزان هستیم.

در این قسمت از دل‌ نوشته‌های یک گیمر خسته، به سراغ یه موضوع جالب رفتم. خاصیت دارویی پ شفابخشی گیم! چیزی که برای خیلیا خنده‌دار به شمار میاد و در عین حال، برای بسیاری از ما یه حقیقته! با این مقاله همراه گیمر خسته باشین!

شمایی که دارین این مقاله رو می‌خونین، یا جزو گیمرای کژوال هستین که تفننی بازی می‌کنن و اگه موارد دیگه براشون پیش بیاد، ممکنه روز‌ها یا هفته‌ها هم هیچ بازی‌ای تجربه نکنن، یا هم این که جزو گیمرای حرفه‌ای و جدی‌تر هستین و گیم، براتون یه سرگرمی ساده نیست و بخشی از زندگی ثابتتون رو تشکیل میده.
هر آدمی، یه سرگرمی یا فعالیت مهم توی زندگیش داره که اون فعالیت براش اولویت بالایی داره. فوتبال، مسافرت، کتاب خوندن، فیلم، ورزش، انیمه یا بازی. از اونجایی که زندگی ما همیشه پر فراز و نشیبه و اتفاقات مختلفی توش میوفته، خیلی از ما به کارهایی نیاز داریم که توی مواقع ناراحتی، غم، افسردگی یا خستگی بتونیم سراغشون بریم و توشون غرق بشیم از دنیای واقعی فاصله بگیریم.

برای من به شخصه، همیشه گیم حکم راه فرار از مشکلات رو برام داشته. چه وقتی که مدرسه می‌رفتم و تمام فکر و ذکرم این بود برسم خونه و برم سراغ ریچارد شیردل و مکس پین، چه وقتی که سال کنکور، به جای درس خوندن مشغول بازی بودم! حتی الان هم که سال‌ها از اون موقع می‌گذره و خسته و کوفته از سر کار بر می‌گردم، اگه انرژی حداقلی داشته باشم، کنسول رو روشن می‌کنم و شروع می‌کنم به بازی کردن.
همه‌ی ما سرکوفت‌ها و چیزای مختلفی تو طول زندگی شنیدیم. بازی مال بچه‌هاست، از سنت خجالت بکش، درساتو بخون جای بازی و هزار چیز کوچیک و بزرگ دیگه. از طرف دیگه، خیلی افراد با بالارفتن سنشون، کم کم گیم رو هم گذاشتن کنار و احتمالا از این افراد دور و برتون داشته باشین. آدمایی که بحث گیم پیش بیاد میگن: یادش بخیر راهنمایی بودیم کانتر و کالاف بازی می‌کردیم!

دل نوشته‌های یک گیمر خسته؛ گیم، بر هر درد بی‌درمان دواست! - گیمفا

دوران دبیرستان یه دوست داشتم که عاشق گیم بود و همیشه مجلات دنیای بازی (یادش بخیر) رو می‌خرید و همیشه دنبال می‌کرد گیم رو. اینقدر دیوونه و عاشق گیم بودیم که ساعت‌ها با هم در مورد Quest‌های Dragon Age Origins و Skyrim بحث می‌کردیم و اونا رو تحلیل می‌کردیم! هنوز یادمه وقتی Watch Dogs توی E3 معرفی شد، کف و خون قاطی کردیم و برگامون ریخت!
یه روز بهم گفت که وقتی بزرگ‌تر بشیم، دیگه علاقه‌ی زیادی به گیم و این چیزا نداریم و اینا تبدیل به خاطره میشن برامون. با حرفش موافق نبودم. گفتم چجوری میشه چیزی که آدم دوست داره و ازش لذت می‌بره رو رها کنه کلا؟ اما اون اعتقاد داشت گیم، فقط برای دوران کم سن و سالی خوبه و بعد اون، آدم بزرگ میشه.
سال‌ها از اون روز می‌گذره و من، هیچ وقت دست از بازی کشیدن نکشیدم و همین الان که در حال نوشتن این کلمات هستم، هنوز اون علاقه و احساس به این صنعت رو دارم.

برای بسیاری از ما، با وجود مشکلات، اتفاقات و حوادث مختلف، گیم یک راه درمان بوده و هست. بعد از هر و بحث با پدر و مادر یا دوستان، بعد از گرفتن یک نمره کم تو امتحان، بعد افسردگی و حالت ناامیدی، بعد از اتفاقی که از لحاظ روحی تا حد زیادی ما رو به هم می‌ریخت، به گیم پناه برده و می‌بردیم. یادمه به شخصه یه دوران خاص، دچار افسردگی شدید شده بودم و دنیام خاکستری شده بود(کما این که هنوز هم دنیا رو خاکستری می‌بینم!)، یادمه هیچ چیز حالمو خوب نمی‌کرد. نه فوتبال، نه فیلم، نه بیرون رفتن، نه آهنگ گوش دادن، تنها چیزی که اون برهه به من کمک کرد، بازی بود! هنوز اون روزا جلوی چشامه. تابستونی گرم، کولری که به زحمت جواب گرما رو می‌داد، بستنی‌های یخی که اون موقع صد تومن بود و یه کامپیوتر تقریبا ذغالی که موقع اجرا اکثر بازیا چند بار سکته ناقص می‌زد! یادمه اون موقع Dishonored بازی می‌کردم و با این که حال روحیم خراب بود، وقتی که مشغول بازی بودم، دیگه اصلا از خودم و شرایطم خبر نداشتم. غرق بودم توی یه دنیای جادویی که از لحظه لحظش می‌شد لذت برد. برای منی که خوشحالی و سرگرمی، یه مفهوم غریبه و ناآشنا شده بود، این گیم بود که باعث می‌شد هنوز هر چند اندک بتونم لذت ببرم و کمی از دنیای واقعی فاصله بگیرم.
تک تک شمایی که دارین این مقاله رو می‌خونین، احتمالا از این دست خاطرات دارین. جایی که به هر دلیلی، حال دلتون رو به راه نبوده و یه بازی ساده، یه داستان جذاب و یه تجربه‌ی متفاوت، حداقل کمی هم شده حالتون رو بهتر کرده.
همه‌ی ما، فارغ از سن و سال و‌ شرایط، خاطرات متفاوتی از گذشته و از گیم بازی کردن داریم. 

دل نوشته‌های یک گیمر خسته؛ گیم، بر هر درد بی‌درمان دواست! - گیمفا

چه توی یه اتاق کوچیک دنج با یه مانیتور CRT، چه توی گیم‌نت کنار دوستان و رفقا، چه کنار تلویزیون و یه کنسول خاطره‌انگیز، هر کدوم ما دنیایی متفاوت رو تجربه کردیم و ادامه دادیم. همه‌ی ما موقع لودینگ سی‌دی‌‌های PS2 خدا خدا می‌کردیم کنسول سی دی رو بخونه! همه‌ی ما موقع نصب بازی روی پی‌سی، نشونگر موس را می گذاشتیم روی نوار نصب تا ببینیم بازی داره نصب میشه یا گیر کرده! همه‌ی ما حداقل یه بار با خمیر دندون یا چیزای مشابه سعی کردیم سی‌دی کثیف بازی‌مون رو تمیز کنیم! همه‌ی ما شخصیت خودمون رو توی PES، FIFA یا Winning Eleven ساختیم و قدرتشو تا ۹۹ بالا بردیم! همه‌ی ما صد‌ها ساعت مشغول دیوار‌ کشی و ساخت مزرعه و تشکیل ارتش توی جنگ‌های صلیبی بودیم. همه‌ی ما دوبله‌ی محشر دارینوس از جنگ‌های صلیبی رو یادمونه، خصوصا: سرباز کماندار عرب! همه‌ی ما، تا حالا حداقل یک‌بار به خاطر نصب نشدن کرک بازی مورد علاقمون ضد حالی خوردیم! همه‌ی ما سر مرحله‌ی مسابقه‌ی Mafia پیر شدیم! همه‌ی ما، سر اون مرحله‌ی لعنتی بمب‌گذاری با هلی‌کوپتر توی GTA حرص خوردیم! اکثرا ما، به خاطر نداشتن کنسول مورد نظر یا ضعیف بودن پی‌سی، به خودمون امید می‌دادیم که یسری بازیا رو توی آینده بازی می‌کنیم. و در نهایت همه‌ی ما، کم و بیش به گیم پناه برده و می‌بریم، هر چند شاید اون حس عمیق گذشته رو نداشته باشیم.

به شخصه فکر می‌کنم دلیل اینکه با بزرگ‌تر شدن سنمون، حال و هوامون عوض میشه و کلا نمی‌تونیم از گیم مثل گذشته لذت ببریم، اینه که هر چی بزرگ‌تر میشیم، از جهالت و نادونی فاصله میگیریم. یه بچه ده ساله، معمولا دغدغه‌ی خاصی نداره و دنیاش، توی تفریحات و خوش‌گذرونی خلاصه میشه. هر چند هستن بعضی بچه‌ها که تو اوج بچگی، یه پا مردن و خودشون گلیم خودشونو از آب می‌کشن بیرون.
اما هر چی بزرگ‌تر میشیم، زندگی هم کم کم روی واقعی و سختشو نشون میده. فکر می‌کنم یجورایی زندگی واقعی مثل یه بازی می‌مونه که با گذشت زمان، درجه سختی و Difficulty بازی زیاد میشه و توی یسری دوره خاص، به اوج خودش می‌رسه! برای همینم هست که خیلی از افرادی که یه روزی دیوونه‌وار عاشق گیم و بازی بودن و با تک تک خبرا و اتفاقات هیجان زده می‌شدن، سال‌هاست دست به کنسول و کامپیوتر برای بازی نزدن. مثل همون دوستم که چند پاراگراف قبل‌تر براتون تعریف کردم.
همیشه از این اتفاق متنفر بودم. نه فقط در مورد علاقه به گیم، بلکه کلا از این که ببینم یه نفر، اون علاقه و شوق و دیوونگیش به یه فعالیت یا یه چیز رو از دست می‌ده. چه بازی کردن باشه، چه ورزش کردن و چه نوشتن یا هر چیز دیگه‌ای. همیشه فکر می‌کنم آدمای توی کوچه و خیابون، پر از آرزوها و رویا‌هایی هستند که ممکنه اونا رو زیر خروار‌ها خاک دفن کرده باشن. شاید شمایی که در حال خوندن این کلمات هستی هم، یه برهه از زندگیت یه بخش از وجودت رو دفن کردی، چون مجبور بودی یا راه دیگه‌ای نداشتی.

دل نوشته‌های یک گیمر خسته؛ گیم، بر هر درد بی‌درمان دواست! - گیمفا

دل نوشته‌های یک گیمر خسته؛ امان از بازی های هاردکور!

دل نوشته‌های یک گیمر خسته؛ ما گیمر‌های هزار چهره!

دل نوشته های یک گیمر خسته؛ لطفا فیلم سینمایی نسازین!

دل نوشته‌های یک گیمر خسته؛ این فن بوی‌ های بی اعصاب!

برای ما، گیم چیزی فراتر از یه بازیه، چیزی فراتر از یه سرگرمی چند ساعته که بعد از تموم شدنش، هیچ حس خاصی نداشته باشیم. ما کسایی هستیم که کوچک‌ترین خبرای مربوط به گیم رو دنبال می‌کنیم، با معرفی بازیای جدید هیجان زده می‌شیم و با شکست بازیای مورد انتظارمون ناامید می‌شیم. ما کسایی هستیم که وقتی بازی تموم میشه، همینجوری به صفحه Credit زل می‌زنیم و یه حس تهی بودن بهمون دست میده. ما کسایی هستیم که فارغ از مشکلاتمون، تلاش کردیم تا اونجایی که شرایط زندگی و شرایط مالی اجازه داده، پا به پای نسل‌های جدید و کنسول‌های جدید بالا بیایم. ما کسایی هستیم که سال‌ها قبل از اینکه کنسول بازی یا پی‌سی درست و حسابی داشته باشیم، توی سایتا و یوتیوب تریلرا رو می‌دیدیدم و امیدوار بودیم یه روزی به جای دیدن تریلر، خودمون بتونیم این بازیا رو تجربه کنیم.

و در آخر، باید بگم ما گیمر‌ها، کسایی هستیم که معمولا، ناراحتی، غم، افسردگی، سر خوردگی و ناامیدی رو سعی می‌کنیم با گیم برطرف کنیم و شکست بدیم. وقتی که هیچ کس دیگه ممکنه درکت نکنه، یه شخصیت خیالی توی یه بازی خاص، می‌تونه با دیالوگ به ظاهر ساده، تا اعماق روحمون نفوذ کنه. شاید اغراق باشه، ولی برای ما گیمر‌های عاشق، گیم بر هر درد بی‌درمان دواست ….

ایا گیم تونسته توی زندگی کمکتون کنه و افسردگی و خستگی شما رو از بین ببره؟ آیا خاطره‌ای دارین؟ برای گیمر خسته تعریف کنین!

saman.slmابی راممهدى قانع‌پسندwiseSouls/godکلاغعمو فیل اسپنسر77sauronمحمدامین حیدریmh.pMehran.BaAmir Hossein006A,,shcrashDalliDARKSIRENGidoraAmirhossein80more

ایرانیکارت

مطالب مرتبط سایت

تبلیغات

دل نوشته‌های یک گیمر خسته؛ گیم، بر هر درد بی‌درمان دواست! - گیمفا
دل نوشته‌های یک گیمر خسته؛ گیم، بر هر درد بی‌درمان دواست! - گیمفا
دل نوشته‌های یک گیمر خسته؛ گیم، بر هر درد بی‌درمان دواست! - گیمفا
دل نوشته‌های یک گیمر خسته؛ گیم، بر هر درد بی‌درمان دواست! - گیمفا
دل نوشته‌های یک گیمر خسته؛ گیم، بر هر درد بی‌درمان دواست! - گیمفا
دل نوشته‌های یک گیمر خسته؛ گیم، بر هر درد بی‌درمان دواست! - گیمفا
دل نوشته‌های یک گیمر خسته؛ گیم، بر هر درد بی‌درمان دواست! - گیمفا

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید

  • به تمام مقدسات جهان قسم گیم دوای هر دردیه..شاید مضراتی داشته باشه اما فوایدش هزاربرابر بیشتر از مضراتشه براهمین نمیتونم با دید منفی بهش نگاه کنم

    • باور کنین هیچ ضرری نداره اینو من همیشه به همه میگم مگه اینکه تبدیل به سو مصرف بشه. شما دارو یا حتی اب معمولی هم بیش از اندازه بخوری ضرر نداره هر چیزی بیش از اندازه یا بقول خودمون شورش رو دربیاری بده و ضرر داره

  • Hasan0930 گفت:

    این بازی اری خدایی با روح آدم خوب بلده بازی کنه من همیشه پاش که می شینم عوض میشم
    بازی های استاد میازاکی هم که واقعا اعتیاد آور هستن خودم میگم بشینم دوباره دارک سولز یک و سه و الدن رینگ از اول برم
    سکیرو رو ۳ یا ۴ بار تا آخرش رفتم
    رزیدنت دو هم ارزش تکرار بالایی داره

  • AS گفت:

    از یه جایی به بعد دیگه گیم هم دوا نیس

  • Bobysad58 گفت:

    سلام به همه. یه سوالی همیشه تو ذهنم بود و الان بنظرم زیر این پست می تونم بپرسم. من چهل و سه سالمه و گیم رو با آتاری دو هزار و ششصد و بازی های هواپیما(ریور راید)، برنج خور( پک من)،تارزان( پیت فال)، اسکی، زیردریایی،… آیا تو گیمفا کسی پیشکسوت تر از من هست؟

  • Bobysad58 گفت:

    البته قبلش یه کنسول( اگه بشه اسمش رو گذاشت کنسول) داشتیم که «به اشتباه»بهش می گفتیم تی پی گیم. یه جعبه چوبی و بدون دسته بود که فقط یه بازی به اسم پونگ داشت. دو طرفش دو تا پیچ بود که با پیچوندنش خط کنار تصویر بالا و پایین می رفت و باید مانع عبور توپ!!! می شدی. بازی هوش مصنوعی نداشت و باید دو نفره بازی می شد.

  • Abby Anderson گفت:

    عالی بود متنت. واقعا عالی.
    یه تابستون بود. گوشی نو که خانمم برام کادوی عقدمون خریده بود رو ازم دزدیدن.
    تا حد مرگ ناراحت و افسرده بودم. برای همچین روزی یه آس نگه داشته بودم. باور کنید از ۲۰۱۶ تا ۲۰۲۲ این بازی رو لای زر ورق نگه داشتم تا در یک فرصت خاص بازی کنم. اون بازی آنچارتد ۴ بود. روو سخت ترین درجه سختی( با نیت طولانی تر شدن تجربه) شروع کردم و حدود ۲۰ روز طول کشید(روزی ۲ ساعت)، واقعا خوبم کرد واقعا خوبم کرد.
    معجزه بود

    exkeeperBobysad58هادی صفائی
  • دیگه مثل قبل اشتیاقی به گیم ندارم
    اما همچنان وقت زیادی رو پای گیم میزارم
    ولی چون اون اشتیاق قدیم رو ندارم، مثل قبل لذت نمیبرم…
    پ.ن: اون عکس مرده توی گیم نت لامصب یه حس نوستالوژی عجیبی بهم میده

  • سال ۸۱ بود
    یه سیستم خریدن خونه با کارت گرافیک ۶۴ ! واس اون موقع خیلی خوب بود :دی
    سیستم بقیه آشناها ۳۲ بود گرافیکش
    اولین بازی هایی که روش نصب کردیم IGI 1، MidTown Madsen بود
    که حرکت کردن ماشین حالت دیفالت با موس بود فقط
    که تو تنظیمات با کلی بدبختی بلاخره یاد گرفتیم که کاری کنیم بشه با کیبورد هم بازیش کرد
    و بازی‌های دیگه‌ای که متاسفانه الان حضور ذهن ندارم اسمشونو بنویسم:)
    گیم یه چیزی بود که از بچگی با گوشت و پوست و استخونم یکی شد و میشه گفت بهش وابسته شدم
    هنوزم که هنوزه عاشق گیمم ولی خب نه مثل سابق واقعیتش.
    نمیدونم چرا دیگه میخکوب نمیشم پای سیستم یا کنسول
    شاید بخاطر مشکلات زیادیه که کل فکر و ذهنمونو درگیر خودش کرده یا بزرگ شدنمون!
    یاد همون دوران بچگی بخیر که بعد مدرسه دزدکی میرفتیم گیم‌نت (همون کلوپی :دی) محلمون و هنر استرس اینو داشتیم که یه وقت بابامون نیاد سر وقتمون! وقتی میومدن و میدیدن داریم بازی می‌کنیم انگاری داشتیم مواد جابجا میکردیم!!! در این حد عصبانی میشدن و بد و بیراه میگفتن D:
    یا کنسول PS1 کرایه میکردیم (البته من فقط مصرف کننده بودم و داداش بزرگ‌ترمون کرایه میکرد) با یه نایلون مشکی
    که از غروب ساعت ۸ بازی میکردیم تا خودِ صبح روز بعد
    ممنونم از تیم گیمفا و آقای زاهدی عزیز که با نوشتن این مقاله باعث شدن ی سری از خاطرات قشنگ بچگیمون زنده بشن
    لذت بردم از خوندن این مقاله
    سپاس

    exkeeperBobysad58AMIR WAZOWSKICommander jensenEspressoمصطفی زاهدی
  • دل نوشته های یک گیمر خسته موضوع بعدیش اینترنت می تونه باشه

    exkeeper
  • راستش من برعکسم، اون موقعی میتونم از گیم لذت ببرم که تووی دنیای واقعی مشکل جدی نداشته باشم، کار عقب مونده نداشته باشم و همه چیز روتین باشه. فقط توو این حالته که میتونم بشینم و فکرم رو متمرکز بازی کنم، اگر دغدغه داشته باشم فکرم جمع بازی نمیشه و عذاب وجدان میگیرم، دیگه خیلی بخوام بازی کنم نهایتا یه گیم اکشن بدون داستان و دیالوگ پلی میدم

  • اریا گفت:

    توی ایران گیمر بودن جز رنج درد هیچی نداره با این قیمتا وحشتناک ثانیه میزنه با پینگ داغون با اینترنت داغون با قیمت فضایی اوریجینال بازی و حتی نداشتن مکان برای بازی کردن! این سرگرمی کامل و هنری رو به کابوس ما تبدیل کردن

    exkeeper
  • BigArmool گفت:

    چقد جالبه این مقالات خسته نباشید…
    جای تاسف داره من اینقدر دیر وراد گیمفا شدم و وقت خودمو تلف میکردم سایت همسایه…

    exkeeper
  • Ninja theorey گفت:

    گیم برای من مثل قدیم نیست اما وقتی با دوست دخترم بازی میکنم گاهی تا صبح بیداریم مثل it take two پس نتیجه میگرم روحیه هنوز هست از بین نرفته اما لابه لای مشکلات مخفی شده

    exkeeper
  • SoWuup گفت:

    تنها چیزی که انگیزه برام داره اینه که یه نشریه خوب مثل قدیم داشته باشم.. منظورم فیزیکی

  • AS گفت:

    از یه جایی دیگه به بعد گیم هم دیگه دوا نیس

  • ori گفت:

    یه مطلبی خونده بودم تو ژاپن طرف ۸۰ سالش بود دارک سولز همه سری چند بار تموم کرد باز دوباره اشت پلی میداد فکر کن طرف ۸۰ سال سن داره متاسفانه پدرم تنها گیمی که بازی میکنه کلش هستش XD

    exkeeper
  • Rich Man گفت:

    بسیار مقاله ی زیبایی بود . خصوصا که به برخی از عمیق ترین تجریات یک گیمر کهنه کار اشاره میشه و شگفتی اینکه متوجه میشی در تجربه ی این عواطف دیوانه وااار تنها نیودی .

    exkeeper
  • Hamid.R گفت:

    من هم مجله دنیای بازی رو میخریدم .. اول از همه میرفتم صفحه آخر تا ۱۰ برتر اون شماره رو نگاه کنم .. دنیای بازی که حالت روزنامه داشت ولی یک مجله دیگه هم بود که اسمش رو فراموش کردم ، بعضی وقتها کنارش دی وی دی هم بود که بازی و تریلر میزاشتن( یادمه Rayman Legends توی یکی از آخرین مجلاتشون بود که خریدم).. با ذوق و شوق تا برسم خونه چند بار نگاهشون میکردم .. ویژه نامه کلیک روزنامه جام جم هم معمولا یک بخش مخصوص بازی داشت .عاشق موضوعات مربوط به بازی بودم(هنوزم هستم) … سال ۹۲ بود که با سایت گیمفا آشنا شدم. هیچوقت اکانت نساختم و نیازی به نظر گذاشتم هم نداشتم . اما امروز دلم نیومد که از این نوشته فوق العاده آقای زاهدی و البته خیلی دیگه از نوشته های قبلی ایشون تشکر نکنم(با خوندش اشک توی چشمام حلقه زد) .. آقای زاهدی نوشته های شما همیشه به دل میشنه . ممنون که برای ما مینویسید

    exkeeper
  • خسته گفت:

    دلنوشته های یک گیمر خسته ایتم جالبیه واقعا

  • کلاغ گفت:

    بلاخره بعد یه سال کار کردن سیستم خریدم اونم قسطی،
    ولی حالا که به خودم اومدم دیدم که وقتم تموم شده و سال بعد کنکور دارم😂💔

  • CorvoX گفت:

    یاد گذشته ها بخیر ، تریلر بازیای آینده رو میذاشتن تو یه بخش جدا ، داخل dvd بازیا ماهم جمعشون میکردیم ، با کلکسیونش پز میدادیم :))

    exkeeper
  • Peyman گفت:

    من وقتی ده سالم بود عاشق شاهنامه بودم و قوه تخیل شدید داشتم عاشق داستان ها افسانه ها سرزمین غول جن پری داشتم عاشق افسانه نارنیا بودم دنیا زیبا داخل کمد دیواری بارها کمد خونمون باز میکردم خیال پردازی میکردم دنیا نارنیا رو این گفتم که بگم از همون زمان ویدیو گیم از سال هفتاد پنج شش تا الان هزار چهارصد یک مخصوصا تو دوران کورونا و این چند ماه اخیر بدجور مرحم بود برای من لا اقل اینطور بود که عاشق داستان ویدیو گیم داستان نویسی خیال پردازی هستم بارها هم سرزنش میشم سنت بالاس چه موقع اینکاراس اما توجه نمیکنم چون ارامشم تو ویدیو گیم خوندن مقاله نقد بازی بازی سازی هست واقعا از شما سایتها گیمینگ تشکر میکنم امکان نداره یک روز نیام به سایت شما سر نزنم نخونم مقاله ها قلمتون شدیدا حالمو خوب میکنه خدا گیم رو برامون نگه داره عمر بهمون بده از هیجانات این دنیا استفاده کنیم اثار جدید مخصوصا امسال که کلی بازی خوب داره میاد شد دلخوشی امید برای من به شخصه این اخبار مقاله ها سایت شما مرسی

    exkeeper
  • shadow71 گفت:

    بعد از مرگم اگه اون دنیایی وجود داشته باشه می‌خوام اونجا تا ابد گیم بزنم

  • چردن گفت:

    شت خیلی بود این متن ولی نمیدونم چرا دیگه اون حس قدیم گیم زدن نموندن لامصب اون زمان چه با ذوق و شوق گیم میزدیم بدون دغدغه ولی الان دیگه هیچی حال نمیده فقط دیگه اون خاطرات رو مرور میکنم (پابزن آشغال_ سرباز کماندار عرب_the bomb has been planted)

  • naser گفت:

    با سلام به دوستان عزیز گیمر . من از اون نسل هستم که اتاری دستی پنج تومن بازی کردم و یادمه جنگهای صلیبی رو انقدر بازی میکردم که میگفت دیر وقته خسته نشدی . میگفتم نه 😁 و بدون لحضه ای استراحت صبح میرفتم سر کار . واقعا گیم بهم انرژی خاصی میداد و هنوزم همین طور. و تا همین چند پیش که اینترنت اشغالشون طوری بود که حداقل میشد باهاش بازی کرد تقریبا هر روز بازی میکردم . ولی چند وقته اینرنت که خراب شده روزها هم دل و دماغ ندارم انگار چیزی تو زندگیم گم کردم خدا کنه این عیسی از خر شیطون پیاده بشه و اینترنت رو حداقل مثل قبل کنه والا افسردگی گرفتیم

  • Cyberia گفت:

    همین الان ش هم با اقتدار یه گیمر با سابقه هستم »)

  • وقتی یه نگاه به خودمو و اطرافیان و وضعیت می‌کنم یه حسی میگه این دفعه حتی گیمم نمیتونه کاری کنه. وضعیت مثل آخرین ساعات قبل از خاموش سرورای بازی مولتی پلیر قدیمیته که کلی رفیق و خاطره ازش داشتی، کنار اسم همشون نوشته آفلاین و میدونی دیگه هیچوقت آنلاین نمیشه، یه غمی میاد سراغت که میدونی با هیچ چیزی نمیشه حتی برای چند ساعت ازش فرار کنی، خاطرات خوب برات دردناکتر از همیشه شده و بدتر از همه اینکه میدونی زورت نمیرسه کاری برای این شرایط بکنی

    exkeeper
  • exkeeper گفت:

    این یکی از عمیق ترین نوشته های راجع به بازی بود کی طی این چند سال به فارسی خوندم.
    برای من، به خاطر پشت سر گذاشتن غم انگیز دنیای رنگارنگ و جادویی کودکی، پا به سن گذاشتن پدر و مادر، دیدن واقعیتهای تلخ و وحشتناک و ابلهانه زندگی که آدم نماهای بزرگسال برای دیگران رقم می زنن و از دست دادن ها و دلتنگیهای مختلف، بازی ها مثل جهان های موازی ای هستن که میتونم هویت و حضور دیگه ای تو اونها داشته باشم و سرنوشت های دیگه ای پیدا کنم. هر بازی فارغ از محتوا و ساخت و کیفیت، به من یک هدیه مقدس میده: آزادی.
    قدرت انتخاب. مبارزه برای هدفهای مشترک. قهرمان شدن تو یک مسیر غیرقابل پیش بینی. معجزه. چشیدن طعم شکست و اشتباه. مجموعه تقریبا بی پایانی از همه چیزهایی که از انسان در دوران مدرن دریغ شده و اون رو به بردگی و افسردگی کشونده. طنز تلخ اینجاست که بازیهای ویدیویی خودشون محصول تجاری و هنری همین دوران و فناوری ها هستن. ولی من این “ماتریکس” شیرین و پر از شگفتی رو اکثر اوقات به واقعیت بیمزه و آشفته ترجیح میدم. همه ما در درونمون “آلیسی” داریم که سرزمین عجایب رو دوست داره و کم کم به دیوانگی ها و آزادی اون عادت می کنه.
    دوران آتاری رو با خنده و رقابت، نینتندو و سگا رو با چشمای گرد شده و زبون گاز گرفته، کنسول ها رو با تحسین و اشک و فریاد سپری کردیم و میکنیم.
    ولی برای من، پی سی بود که حکم مخفیگاه جادویی رو داشت و تجربه های شخصی تر و درونی تری رو ایجاد کرد.
    سری Thief، مجموعه بالدورز گیت و تورمنت و آیسویند دیل و نوور وینتر، دیسایپلز، توتال وار، اسکایریم، آبلیوین، موروویند، مجموعه سایلنت هیل، رزیدنت ها، گوست ریکان، رینبو سیکس، مجموعه مدال و کال آف، اسپلینترسل، سولزبورن، بازی های مستقل و فهرستی که انگار تموم نمیشه.
    نمیدونم باید غمگین بود یا خوشحال که شاید نتونیم هیچوقت خاطراتمون رو برای بچه های نسل بعد یک دل سیر و درست تعریف کنیم و اینکه اینها هیچکدوم فقط بازی نبود … خود خود خود زندگی بود. انعکاس شفافِ ذهن و روح “خسته” ما.

دل نوشته‌های یک گیمر خسته؛ گیم، بر هر درد بی‌درمان دواست! - گیمفا