رتروگیم؛ بازیهای قدیمیای که همچنان تجربه آنها لذتبخش است
در این قسمت از رتروگیم مروری خواهیم داشت بر عناوین قدیمیای که با وجود گذشت سالها همچنان تجربهی بسیار خوبی را ارائه میدهند. با گیمفا همراه باشید.
در طول تاریخ گیمینگ عناوین بیشماری پا به این دنیا گذاشته، در آن زندگی کرده و پیر شدند اما تعداد محدودی از آنها هستند که به راستی در مقابل گذر سالها مقاومت کرده و همچنان امروزه تجربهی مطلوبی را ارائه میدهند. Timeless بودن بازیها یکی از خصوصیاتی است که شخصا آن را بسیار مهم میدانم چرا که اگر سازندهای بتواند اثری خلق کند که حتی پس از دههها تجربهای جذاب را ارائه دهد میتوان گفت که به راستی آن اثر توسط یک هنرمند خلق شده است.
بسیاری از آثاری که امروز قرار است در این قسمت رتروگیم دربارهشان صحبت کنیم با وجود آن که چهرهای کهن به خود گرفتهاند اما همچنان وقتی مسئلهی سرگرمی به میان میآید پوستهی پیر آنها کنار رفته و فرمول و ساختاری را به نمایش میگذارند که لذت بردن از آن محدود به زمان خاصی نیست.
Tom Clancy’s Splinter Cell
اولین عنوانی که قصد صحبت دربارهاش را داریم، نسخهی ابتدایی فرنچایز Tom Clancy’s Splinter Cell محصول سال ۲۰۰۲ است. امروزه تجربهی یک نسخهی تازه از این مجموعه برای ما طرفداران تقریبا به آرزویی تبدیل شده که معلوم نیست چه وقتی به واقعیت بپیوندد اما خبر خوب آن است که نسخهی ابتدایی این فرنچایز همچنان به بهترین شکل قابل بازی است و بازدهی بسیار خوبی دارد که میتواند نیازهای طرفداران هاردکور ژانر مخفیکاری را به خوبی برطرف کند.
چند نسخهی پایانی Tom Clancy’s Splinter Cell با وجود آن که به باور من به هیچ عنوان بازیهای بدی نبودند اما تجربههای بسیار سطحیتری از لحاظ مخفیکاری به شمار میآمدند و برای آن که مخاطبان بیشتری جذب کنند تا حدودی تبدیل به بازیهای شوتر با المانهای مخفیکاری شدند اما این مسئله به هیچ عنوان برای چندین نسخهی ابتدایی این سری صدق نمیکند. این عناوین مخفیکاری را راه کار واحد برای پیشروی معرفی کرده و پلیر را به رعایت بسیاری از مسائل مجبور میکنند چرا که تقریبا میتوان گفت دیده شدن شما برابر با مرگتان بود.
نسخهی ابتدایی این فرنچایز یکی از واقعگرایانهترین تجربههای مخفیکاری تا به امروز محسوب میشود. در این عنوان جنس زمینی که روی آن راه میرفتید تا میزان نور و زاویهی دید دشمنانتان همگی چالشهای و موانعی در مسیر رسیدن از یک نقطه به نقطهی دیگر بودند و بی توجهی به یکی از این موارد باعث میشد به راحتی شناسایی شوید. از همین رو در حالی که در نسخههای مدرنتر، مخفیکاری یک انتخاب محسوب میشود در نسخههای کلاسیک از جمله نسخهی ابتدایی یک نیاز برای پیشروی در بازی به شمار میآمد و به همین دلیل بود که نام این فرنچایز به سرعت به گوش همگان رسید.
خوشبختانه اگر امروزه هوس تجربهی یک بازی مخفیکاری هاردکور کردهاید باید بگویم Tom Clancy’s Splinter Cell با وجود آن که شاید از لحاظ ظاهری کمی چروکیده شده باشد اما از لحاظ گیمپلی و المانهای آن همچنان فوقالعاده است و قادر به ارائهی تجربهای است که شاید حتی عناوین امروزی این ژانر هم نتوانند برایتان به ارمغان بیاورند.
Doom
بنده با نسخهی ابتدایی Doom وارد گیمینگ شدم و جای خاصی در قلبم دارد از همین رو هر چند وقت یک بار دوباره به پای تجربهاش مینشینم و باید بگویم که این اثر رسما قوانین زمان را شکسته و خود را جاودانه کرده است. Doom اثری بود که کارهای زیادی برای صنعت گیمینگ انجام داد که هنوز هم رد پای آنها بر پیکر بسیاری از بازیهای امروزی دیده میشود. با وجود آن که ژانر شوتر اول شخص قدمتش به دههی ۷۰ میلادی و پروژهی Maze War و پس از آن Battlezone در دههی ۸۰ میلادی باز میگردد اما Wolfenstein 3D بود که این ژانر را احیا و سپس برادر کوچکتر او، Doom آن را به بلوغ رساند.
با گذشت بیش از ۳۰ سال از زمان عرضهی این عنوان، به لطف ساختار جاودانهی آن، طراحی مراحل و دشمنان فراموش نشدنی و همچنین گیمپلی فوقالعادهای که هنوز پس از سه دهه بازدهی بالایی دارد، Doom به تجربهای تبدیل میشود که از بند محدودیتهای زمان رهایی یافته و از آن جایی که عصارهی ژانر شوتر اول شخص را در خودش دارد تقریبا در هر زمانی که طرفداران این ژانر به سراغ این بازی جذاب بروند، تجربهای خواهند یافت که با وجود پستی و بلندیهای این صنعت همچنان استوار مانده و میتواند آدرنالین را در بدنتان به جریان در بیاورد.
Super Mario World
وقتی بحث از نینتندو و بازیهای او میشود میتوان بیدرنگ گفت که بسیاری از آثار قدیمی این کمپانی همچنان امروز به اصطلاح به خوبی Hold Up میکنند و تجربهی خوبی را ارائه میدهند و دلیل آن نیز خصلت بازیهای نینتندو یعنی تمرکز کامل بر ساخت دنیای چشمنواز و گیمپلیای سرگرم کننده است که زمان و تاریخ نمیشناسد.
فرنچایز Super Mario از همان نسخهی ابتداییاش فرمولی را پیادهسازی کرد که تا همین امروز همچنان تجربهشان جذاب و سرگرم کننده است اما نسخهای که بنده برای این مقاله انتخاب کردم عنوان Super Mario World است. دلیل این انتخاب آن است که این اثر، فرمول سابق نسخههای دو بعدی این فرنچایز را تا حد زیادی متحول و آن را به تجربهای انعطافپذیرتر از پیش تبدیل کرد، تجربهای که حتی گیمرهای امروزی نیز میتوانند از آن لذت ببرند.
امکان کنترل کاراکتر Yoshi نه تنها تنوع بسیار خوبی به گیمپلی این عنوان میبخشد که علاوه بر آن دنیا و پس زمینههای رنگین و جذاب آن نیز به بهترین شکل چشمان پلیر را به صفحهی نمایشگر خیره کرده و او را درگیر نگه میدارند. Super Mario World در دورهای که سگا و کنسول Genesis او، عرصه را بر نینتندو و SNES تنگ کرده بودند عرضه و رسما به برگ برندهی این کنسول در مقابل سگا تبدیل شد. Super Mario World با فروش بیش از ۲۰ میلیون نسخهای خود نه تنها به پرفروشترین بازی SNES تبدیل و آن را به کنسولی محبوب تبدیل کرد بلکه به پرفروشترین بازی نسل خود نیز بدل شد!
به طور کلی اگر این اثر را تا به امروز تجربه نکردهاید هیچ دلیلی ندارد که وقت بیشتری را تلف کنید چرا که Super Mario World هنوز در این روزگار یک تجربهی بسیار سرگرم کننده و خاص را ارائه میدهد که در طی طوفان تاریخ همچون درختی تنومند ایستاده است.
Resident Evil 4
احتمالا انتظار داشتید که دیر یا زود به این عنوان بر بخورید و خوشحالم که ناامید نشدید. اگر مقالات مختلف Resident Evil بنده را مطالعه کرده باشید احتمالا میدانید که با وجود آن که برای نسخهی ریمیک آن بسیار هیجان زده هستم اما همیشه اعتقاد داشتم که این بازی از لحاظ دسترسی و همچنین ساختارش نیاز شدیدی به یک ریمیک ندارد چرا که هنوز به طور کامل منسوخ نشده است و به همین دلیل است که الان در این مقاله در حال صحبت دربارهاش هستیم.
البته در این بین مشکلات جدیای در رابطه با این اثر وجود داشته که نسخهی ریمیک فرصت برطرف کردن آنها را دارد مخصوصا مسائلی که باعث شدند این نسخه به شدت از اصل و هویت فرنچایزی که نامش را به دوش میکشید دور شود اما اگر صرفا از لحاظ گیمپلی که نقطهی قوت اصلی این نسخه محسوب میشود در نظر بگیریم، نسخهی چهارم به بهترین شکل در سال ۲۰۲۳ جلوه میکند. به لطف کپکام از پس از عرضهی اصلی این اثر برای Gamecube و بازخورد فوقالعادهی آن، Resident Evil 4 را برای هر چیزی که از یک مانیتور بهرهمند بوده است(البته بجز یخچالهای هوشمند) پورت کرده است از همین رو امروزه دسترسی به این بازی بسیار آسان است.
Resident Evil 4 در زمان عرضهی اصلی خود نیز از گرافیکی بسیار عالی برخوردار بود و در طی پورتهای مختلف نیز در این دپارتمان بهبودهایی دریافت کرده است اما مسئلهای که باعث میشود نسخهی چهارم فرنچایزی که «ترس بقا» را به بلوغ رساند پس از نزدیک به دو دهه همچنان تجربهای بسیار جذاب را به پلیرها ارائه میدهد، گیمپلی «اکشن» آن است.
این عنوان از آن جایی که الگوی آثار بسیاری بوده است که حتی تا همین امروز نیز شاهدشان هستیم، همیشه حس و حال آشنایی را در تجربهی خود جای داده است که باعث میشود همچنان جزو آثاری باشد که پس از رد شدن از فصول متعدد و چشیدن گرمی و سردیهای زیاد همچنان به خوبی از خصوصیات مثبتش در مقابل کهنگی مراقبت کرده است. در نهایت این بازی تحولی شگرف در ژانر شوتر محسوب میشود و تاثیری که بر صنعت گیمینگ داشته است بر هیچکس پوشیده نیست، همین مسئله باعث شده است که یک تجربهی تعاملی متحرک در رود زمان باشد.
Half-Life
Half-Life ابتدا توسط کمپانی Valve در سال ۱۹۹۸ عرضه شد و توانست طرفداران ژانر شوتر اول شخص را عاشق خود کند. این عنوان در ابتدا با موتور گرافیکی Goldsrc که یک نسخهی تغییر یافته از موتور گرافیکی Quake بود توسعه یافت و تبدیل به الگویی واحد برای بسیاری از عناوین پس از خودش شد. برخی از مادهای این عنوان تبدیل به آثار مستقل از جمله Counter-Strike شدند و همچنین کمپانی Valve در سال ۲۰۰۴ این اثر را به موتور گرافیکی اختصاصی خودش یعنی Source پورت کرد.
یکی از دلایلی که میتوان گفت Half-Life برخلاف سنش همچنان یک تجربهی لذت بخش و قابل بازی است آن است که رسما میتوان گفت Half-Life اسکلت بسیاری از آثار امروزی این ژانر مخصوصا بازیهای معروف Valve است. عنوان Counter-Strike: Global Offensive اثری است که امروزه همچنان صدها هزار نفر در حال تجربهی آن هستند و از آن جایی که این فرنچایز خود یکی از فرزندان Half-Life محسوب میشود به راحتی میتوان خصوصیات مشابه گیمپلی آنها را مشاهده کرد. در طول سالها آن قدر عناوین الگو گرفته از این اثر را تجربه کردهایم که اگر همین الان به پای تجربهی آن بنشینید احساس آشنای آن شما را در خودش میکشد.
اگر گرافیک و ظاهر بازی برایتان بسیار مهم است نسخهی Source میتواند ظاهری مدرنتر و پر جزئیاتتر را در اختیارتان قرار دهد. البته Black Mesa نیز یک ریمیک از سوی طرفداران برای این عنوان محسوب میشود که از لحاظ ظاهری آن را به اثری خیرهکننده تبدیل کرده در حالی که به خوبی اصل گیمپلی آن را حفظ میکند اما به نظر من برای داشتن تجربهی خالص این بازی، همچنان نسخهی سال ۱۹۹۸ اثری است که به خوبی ساختار خود را در هیاهوی ژانر شوتر اول شخص امروزی حفظ میکند و قطعا تجربهای جذاب را ارائه میدهد.
The Legend of Zelda: Ocarina of Time
اکثر آثار سه بعدی که تا به اینجای کار از آنها سخن به میان آوردیم، عناوینی بودند که گرافیک بصری آنها همچنان تا همین امروز نیز نسبتا مطلوب جلوه میکنند اما The Legend of Zelda: Ocarina of Time در این زمینه شاید خیلی برای گیمرهای امروزی گیرایی بالایی نداشته باشد اما به شما قول میدهم که ارزش تجربه را دارد. این نسخه از فرنچایز The Legend of Zelda نه تنها یکی از برترین بازیهای سه بعدی تاریخ است بلکه یکی از تاثیرگذارترین آنها نیز به شمار میآید چرا که نینتندو هیچگونه ترسی از ساخت یک اثر مثال زدنی و ریسک در راستای دستیابی به آن نداشت.
The Legend of Zelda: Ocarina of Time اثری است که شاید در ظاهر بسیار ساده به نظر برسد اما اثری بسیار عمیق و پیچیده است که برخلاف آثار مدرن که دست پلیر را میگیرند که یک موقع در طول تجربهی بازی گم نشود، این عنوان شما را در دنیایی رها میکند که خودتان باید راهتان را پیدا کرده، چالشها را پشت سر گذاشته و مراحل را به پایان برسانید. علاوه بر این، دنیای این بازی نیز مملو از زندگی و حس و حالی خاص است که آن را بسیار متمایز میکند.
در دپارتمان گیمپلی شاهد برخی مکانیزمها و المانهای منسوخ شده هستیم اما قالب و تجربهی کلی آن قطعا همچنان لذت بخش و درگیر کننده است. موسیقی و شخصیتهای بازی نیز درست مثل دنیای آن هر کدام رنگ و لعاب تازهای به این تجربه میبخشند تا در نهایت اثری را پدید بیاورند که در نوای موسیقی زمان حرکت کرده و پس از سالها همچنان جلوهگر یکی از برترین ثمرههای گیمینگ است.
Halo: Combat Evolved
اگر از من بپرسید، نام نبردن از Halo: Combat Evolved در چنین مقالهای یک جنایت بی چون و چرا است. در دورهای که سونی و کنسول PlayStation 2 او در حال گرد و خاک کردن در میدان پر هرج و مرج نسل ششم گیمینگ بودند، Xbox که یک برند تازه و ناشناس محسوب میشد نیاز به اثری داشت که بتواند نام او را در صنعت گیمینگ بر سر زبانها بیاندازد. Halo: Combat Evolved نه تنها با موفقیت این عمل را به انجام رساند بلکه توانست ژانر شوتر روی کنسولهای خانگی را برای همیشه متحول کند.
تا قبل از این عنوان، آثاری از جمله Goldeneye قدمهای بسیاری در راستای ارائهی یک تجربهی شوتر اول شخص مطلوب روی کنسولهای خانگی برداشت اما باز هم نتوانست خود را به حدی برساند که بتواند با پلتفرم PC مقایسه شود. زمانی که Halo: Combat Evolved عرضه شد موفق شد با گیمپلی بسیار جذاب و روان، دنیایی پویا، هوش مصنوعی بسیار عالی و همچنین کنترلهای منطقی و بهینه، تجربهای را به ارمغان بیاورد که دههها بعد و حال که ما در حال نوشتن این مقاله هستیم بتوانیم از آن یاد کنیم.
این بازی از بزرگانی در این ژانر الگوبرداری میکند که کمی پیش دربارهشان صحبت کردیم، Doom و Half-Life که دو مورد از موفقترین آثار شوتر اول شخص روی پلتفرم PC به شمار میآمدند. همچنین Halo: Combat Evolved هویتی واحد نیز برای خودش ساخت تا بتواند المانهای ساختاری مهم دو اثر نام برده را هم راستا با دنیا، داستان و مهمتر از همه گیمپلی خودش پیادهسازی کند. در آخر نسخهی ابتدایی فرنچایز Halo امروزه به راستی جزو آثار Timeless این ژانر و به طور کلی صنعت گیمینگ محسوب میشود که تجربهی آن برای مخاطبان جدید به دلیل ساختاری جلوتر از زمان خودش بسیار راحت است.
Metroid Fusion
Metroid Fusion نیز از آن دسته آثاری است که هر از چندگاهی دوباره به پای تجربهی آن مینشنیم و به راستی از انعطاف پذیری بالای این بازی در طول تاریخ شگفت زده میشوم. البته تقریبا میتوان تمام نسخههای دو بعدی و سه بعدی این فرنچایز از Super Metroid به بعد را در این مقاله قرار داد. با وجود آن که Metroid فرنچایز خاصی است که در طول سالها بر خلاف دیگر مجموعههای شناخته شدهی نینتندو دهها بازی مختلف دریافت نکرده است اما تقریبا هر نسخهای که از آن منتشر میشود یک اثر بسیار پایبند به ریشههای ژانر مترویدوینیا است از همین رو در گذر زمان همچنان سیرت و صورت خود را حفظ میکند.
Metroid Fusion یک اثر بسیار بالانس در این فرنچایز محسوب میشود، بالانس به این معنا که از بسیاری از جهات همچنان جذابیت خودش را در بخشهای مختلف خود حفظ کرده است. داستان و نحوهی روایت آن همچنان مطلوب جلوه میکند و مهمتر از آن، گیمپلی این نسخه نیز تقریبا تفاوت چندانی از لحاظ ساختاری با Metroid Dread ندارد و این همان پایبند بودن به ساختار ژانر است که از آن صحبت میکنم. از آن جایی که بسیاری از خصوصیات ساختاری این بازی همچنان در آثار مدرن این ژانر به کار میرود میتوان اطمینان داشت که طرفداران میتوانند از این اثر در دورهی مدرن گیمینگ نیز لذت ببرند.
اگر عنوان Metroid Dread را تجربه و از آن لذت بردهاید میتوانم به شما اطمینان بدهم که تجربهی Metroid Fusion نیز میتواند برای شما لذت بخش باشد. نه تنها این عنوان بلکه بسیاری دیگر از نسخههای فرنچایز از جمله Zero Mission نیز به دلایل مشابهای قابل دسترسی و تجربه در دنیای امروزی هستند.
سخن پایانی
بسیاری از آثاری که در این مقاله از آنها سخن به میان آوردیم، عناوینی هستند که به دلیل ساختار نوآورانه و یا پایهگذاری استانداردهای تازه در ژانر خود و یا حتی صنعت گیمینگ، توانستهاند روح خود را در آیندگان بدمند از همین رو تبدیل به تجربههای تعاملی انعطاف پذیری شدهاند که از آزمونهای تاریخ سر بلند بیرون آمدند.
در ابتدای مقاله اظهار داشتیم که سازندگانی که بتوانند چنین آثاری خلق کنند به راستی هنرمند هستند، دلیل این مسئله مغزهای خلاق آنهاست که فرمولهایی را پیادهسازی کردند که بر پیکر این مدیوم حک شده است و در حالی که برخی از آنها از لحاظ ظاهری دیگر در حد استانداردهای مخاطبان امروزی صنعت گیمینگ نیستند اما همچنان ساختاری را در خود جای دادهاند که آثار امروزی همچنان در حال تغذیه و بهره بردن از آنها هستند.
پر بحثترینها
- اینترگلکتیک، کانکورد، ناتی داگ؛ در اتاق فکر سونی چه میگذرد؟
- گزارش: طراحی سختافزار پلی استیشن ۶ برخلاف نسل بعدی ایکس باکس، به پایان رسید
- حساب توییتر پلی استیشن باعث ترند شدن دوباره Bloodborne Remake شده است
- یوشیدا: Horizon Forbidden West در حد انتظارم نفروخت
- یوشیدا: اگر خواهان بازی های انحصاری جدید PS5 هستید، بهتر است از ریمسترها حمایت کنید
- شایعه: اطلاعات فاش شده از GTA 6 توسط کاربری که ادعا میکند چندین ساعت از گیمپلی را دیده است
نظرات
واقعا نینتندو پادشاه خلاقیت در دنیا گیم هست
و چه بازی های تاثیر گذاری رو خلق کرده
این لیست مثال قوی و محکمی برای اینکه گرافیک و کیفیت بافت و چهره و…. همه چیز نیست
یه زمانی با همین اویل ۴ زندگی می کردیم
لیست خیلی خوبی هست ولی جای گاد اف وار ۱ و ۲ خالیه
همیشه نینتندو خلاق و نوآورترین سازنده گیم بوده !
تا قبل از ورود پلی استیشن
اولا که سلام داداش
خوبی؟ خوشی؟ سلامتی؟
بعدش، می فرماید که
من عاشق هر دو کمپانی هستم. هر دو هم نوآورن. ولی در عرصه های مختلف. تو نمی تونی توی بازی های نینتندو بازی ای به دارکی و خفنی لست پیدا کنی. ولی نینتندو هم خیلی ساله که عاشقانه داره خلاقیت وارد این صنعت می کنه. وقتی سوپر اسمش بازی می کنی واقعا روحت جلا پیدا میکنه🤣🤣🤣 یا بازی های مثل زلدا و ماریو که نماد خلاقیت صنعت گیم هستن. پس خیلی شاید کار درستی نباشه این شکلی یه طرفه نظر دادن… البته هرجور دوست داریا داداش
البته منم نظر شما را نخواستم اما هر جوری دوست داری داداش
چند ماه پیش شبیه ساز PS2 ریختم رو Xbox Series X چند تا بازی که نسخشون بود رو انجام دادم روحم ارضا شد قشنگ 🙂 MK Shaolin monks, Armagedon,…
از طریق Developer options نصب کردی؟
مشکلی پیش نیومد ؟ کنسولت پیغامی مثل بن یا اینا نداشت؟
تا هفته پیش رو حالت ریتیل یعنی غیر dev انجام دادم مشکلی پیش نیومد ولی تازگی حالت dev رو فعال کردم دیگه خیالم راحته. اگه ویزا کارت داشته باشی با ۵۰ سنت رو کشور ارژانتین میتونی فعال کنی جای ۲۰ دلار. پیام شخصی بده اگه سوالی یا راهنمایی میخوای
آقا یه چیز میگم نخندین منم ایکس باکس فنم ولی نمیدونستم رو کنسول میشه از این کارا کرد
دا خیلیا اینو نمیدونن طبیعیه
بازی های ps2 و ps1 و psp و game cube و N64 و حتی یسری بازی های wii رو میتونی اکثرا فورکی شصت فریم بازی کنی روو سری اکس یا اس
کنسولت بن میشه ، شانسیه این موضوع ولی احتمال بن شدن هست پس مواظب باش
به نظرم حذف شون کنی بهتره
امیدوارم اگه میخواید برید سراغ این بازی های زیبا فقط به خاطر نوستالژی بودنشون برید
نه به خاطر سیستم ضعیف و مشکلات اینشکلی ❤️☺️
بسیار عالی، بیشتر از همه متروید فیوژن برای من لذتبخشه، به باور من بطور کلی بازی های قدیمی ایی که تلاش برای ارائه گرافیک واقع گرایانه نننداشتن موندگار ترن، چون الان با گرافیک و جزئیات و فیزیک ضعیف مواجه میشیم که توو ذوق خیلیا میزنه، اما بازی هایی که یا طراحی ایی مثل ماریو ورد یا متروید فیوژن یا زلدا لینک توو د پَست بودن یا طراحی ایی هنری مثل زلدا آکرینا آو تایم یا مثلا اوکامی داشتن هرگز قدیمی نمیشن که هیچ، همین امروزم مثلشون بسیار ساخته میشه و خیلی هم محبوب اند، حتی بازی هایی با گرافیک و سبک و سیاق دووم کلاسیک هم امروزه ساخته میشه مثل بازیِ خوبِ prodeus یا بازی کامیکیه فوق العاده forgive me father. اما دیگه امروزه هیچ استودیویی بازی ایی با گرافیک و فیزیکِ مثلا IGI نمیسازه چون جذابیتی برای مخاطب نداره اگر هم نسخه های قدیمیه این جور بازی ها انجام بشه احتمالا برای حس نوستالژیه گیمرهای قدیمیه.
سی ساله شورش در شهر بازی میکنم سیر هم نمیشم.
منم موزیکاشو گوش میکنم .
از مقاله های کاربردی بود 🙏
امیدوارم ادامه هم داشته باشه 😀
پ.ن : دوستان در بین نسخه های قدیمی هیتمن، بنظرتون کدومشون هنوز قابل بازیه ؟
درود
همشون قابل بازین مشکل خاصی درشون وجود نداره.(همین پارسال داشتم کانترکت میرفتم)
شما جای هیتمن ۱،۲ و… یکدفعه هیتمن contract رو برو و بعدش هم که بلاد مانی.
آخه دقیقا همون هیتمن ۱ و ۲ رو واقعا توش موندم که برم سراغش یا نه 😅
ولی به پیشنهاد شما فعلا همون بلاد مانی و کانترکت رو در نظر می گیرم، شاید اونقدر فن این سری شدم که به دلیل اینکه نسخه های بعد از ۳ رو «که حالا حالا ها نمی یان» نمی تونم پلی بدم، برم سراغ هیتمن های قدیمی و اون نسخه ها هم برام لذت بخش باشن😀
خلاصه ممنون 🙏
هیتمن دو اصلا یه حس دیگه ای داره ، حالا مم کانترکت و یک رو نرفتم ولی بعد از هیتمن دو چند وقت پیش دوباره یه بازی مثلش دلم میخواست
ابسلوشن
رفیق Hitman blood many هم فوق العادس پیشنهادم اینه
البته که این لیست بازی های قدیمی مورد علاقه نویسنده است چون قطعا لیست واسه همه صدق کنه مثلاً من از رزیدنت ایول میترسم پس قطعا جزو لیست من نیست 😁
از کنسول سگا هیچ بازی نمیبینم برای همین چند تا بازی خوب معرفی کنم برای کسی که هنوزم سگا بازی میکنه
1. Sunset riders: این بازی هنوزم بازی کردنش لذت بخشه موسیقی بسیار فوق العاده همراه با باس فایت های خفن که هنوزم تو هیچ بازی دیگه ای به این شکل ندیدم.
2. Mr.nutz: یه بازی پر از خلاقیت با طراحی مراحل بسیار باکیفیت اگه از سبک دو بعدی پلتفرمر خوشتون میاد حتما بازیش کنید بینظیره.
3. Umk3: بهترین بازی رترو برای من. اوج هیجان رو من تو این بازی تجربه کردم هنوزم برام سواله چجوری تو اون دوران سگا همچین بازی خفنی ساختن.
Sunset ridder بهترین بازی که تو زندگیم بازی کردم سگا حیف شد به نظرم روبوکاپ هم داشت که خیلی سخت بود بازیش فوتبال داشت اونموقع اونم چه فوتبالی سلطنت میکرد سگا اونموقع بهترین کنسولی بود که داشتم
فقط Sunset ridder ماباقی جایگزین های خفنی داشتن
اینا واسه زمان خودشون به آدم حال میداد مثلا چند وقت پیش بازی درایور نصب کردم اصلا نتونستم ارتباط بگیرم باهاش یه ربع بازی کردم پاک کردم ولی اون موقعا غرق میشدم توش روزی پنج شیش ساعت بکوب فقط درایور بازی میکردم . دلیلشم اینه مغزمون دیگه به گرافیکای اون موقع جواب نمیده چون خیلی وقته رفتن کنار و بازیای الان پیشرفت کردن شدن مثل فیلم اصن بعد بخوای برگردی بازیای پیکسلی سی سال پیشو پلی بدی مغزت Error میده
هیلو تو دوران بد خودش قرار داره .
به شدت هم کنتظر اسپلیتنرسل جدید
هیلو به دلایل موجهی در این دوران قرار داره
۱. این بازی استودیو سازندش رو از دست داده اگه حتی از بهترین بازی ها هم استودیو سازندش رو بگیریم قرار نیست کیفیت قبلی بدست بیاد مگه اینکه استودیو جدید بهتر باشه یا اعضای استودیو قبلی بیان جدید
۲. این بازی یه شوتر علمی تخیلیه و به دلیل تفاوت گان پلی با بازی های واقع گرایانه (و عامه پسند تر) مثل کالاف
طبیعیه طرفداران کمتری داشته باشه البته الانم کم تو ایکس باکس پلیر نداره مدرکم دارم
داداش آروم تر
خودم الان رو سری ایکس بازی میکنم و فنشم 🤣
من قصدم حمله نیست خواستم با دلیل ، دلیل این حرفم رو ثابت کنم
هیلو اینفینیت و دووم ایترنال بر اساس نمرات متا بهترین بازی های شوتر اکشن در ده پانزده سال گذشته هستند، فعلا از لحاظ نمره متا هیلو و دووم پادشاهان این سبک اند
اون که صد در صد
همین اینفینیت هم استوریش عالی بود و متاش فک کنم ۸۷ شد ولی مولتیش خراب کرد 🥲
درود اقای زر مهر خسته نباشید ، من خودم همیشه دوست دارم از نسخه اول هر فرانچایز شروع کنم به بازی کردن ، برای همین چند ماه پیش برای شروع اسپلینتر سل سراغ نسخه اول رفتم و واقعا شگفت زده شدم ، هم از لحاظ گرافیک و نورپردازی کم نظیر زمان خودش و هم از مکانیک های های گیمپلی که تا حالا ندیده بودمش ، مثلا در راهروی تنگ دوبار پریدن باعث میشد مثل یه پل با دو تا پاهاتون تکیه گاه ایجاد کنید تا وقتی کسی بخواد رد بشه عین بختک بیفتید روش ، ابزار الاتم عالی کار شده بودن و کارامد بودن( برخلاف خیلی بازی ها) تقلید خیلی خوبی از هیتمن و متال گیر سالید بود ، البته به کسایی که اعصاب سیو دستی رو ندارن پیشنهاد نمیشه چون خیلی سخته و لحظه به لحظش باید سیو کنید😂
درباره کامبت ایوالد هم دیگه هیچی ندارم بگم از بس که عالیه این بازی