نگاهی به تاریخچه Alone In The Dark؛ گرفتار در جهنم بیهویتی
امروز تصمیم گرفتیم به مناسبت بازگشت فرنچایز Alone In The Dark، نگاهی به تاریخچهی پر فراز و نشیب آن بیندازیم و دریابیم که چه بر این فرنچایز نمادین وحشت گذشت؟
فرنچایز Alone In The Dark یکی از بنیانگذاران اصلی ژانر وحشت بقاء محسوب میشود که امروزه آن طور که باید و شاید مورد توجه قرار نمیگیرد. نسخهی ابتدایی Alone In The Dark را میتوان عنوانی دانست که ساختار ژانر وحشت بقاء را به شکلی منسجم به تصویر کشید و راه را برای ظهور Resident Evil هموار کرد.
این فرنچایز، تاریخی پر فراز و نشیب دارد که در طول آن دو بار ریبوت شده و این خود ندای مشکلات هویتی شدیدی را میدهد اما سوالی که پیش میآید آن است که چرا فرنچایزی که نسخهی ابتداییاش یکی از مهمترین آثار تاریخ ژانر وحشت محسوب میشود، نتوانست به یک ثبات هویتی دست یابد؟ در این مقاله سعی خواهیم کرد که به این سوال پاسخ دهیم.
سیر نزولی سه گانهی اورجینال و اولین سقوط فرنچایز
نسخهی ابتدایی Alone In The Dark در سال ۱۹۹۲ توسط استودیوی Infogrames ساخته و برای پلتفرم PC عرضه شد و نه تنها موفق به کسب امتیازات بسیار خوبی از سوی منتقدان شد، بلکه نام خود را به عنوان اولین عنوان سه بعدی وحشت بقاء در تاریخ گیمینگ ثبت کرد. هر چند به غیر از بحث سه بعدی بودن این عنوان، Alone In The Dark اولین اثری بود که ساختار وحشت بقای امروزی را به شکلی منسجم به تصویر کشید. از همین رو میتوان گفت که این اثر، اولین بازی وحشت بقای رسمی تاریخ بوده است (اگر دوست دارید دربارهی سیر شکلگیری این ژانر بیشتر بدانید میتوانید به سری مقالات پلههای خونین رجوع کنید).
داستان اولین نسخهی فرنچایز در سال ۱۹۲۴ جریان داشته و حول محور کاراکترهای Edward Carnby و Emily Hartwood جریان دارد. Edward که در واقع یک کارآگاه خصوصی است، ماموریت دارد تا به عمارت Derceto، محل اقامت Jeremy Hartwood فقید، برود و دلیل خودکشی مرموز او را در یابد. از طرف دیگر، دختر این هنرمند یعنی Emily نیز اعتقاد دارد که پدرش نامهی خودکشی خود را در پیانویش پنهان کرده است و از همین رو برای یافتن نامه مذکور به عمارت پدرش پا میگذارد.
Alone In The Dark در حالی که یک داستان فوقالعاده عمیق را روایت نمیکرد، اما جزو اولین بازیهای تاریخ بود که یک داستانسرایی منسجم و با ثبات را در خود جای داده بود. یکی دیگر از خصوصیات بسیار جذاب این عنوان در زمان خود، امکان انتخاب بین دو کاراکتر Edward و Emily بود که عمق بسیار بیشتری به این اثر میبخشید و آن را هر چه بیشتر خاص میکرد.
در زمان عرضه بسیاری از منتقدان این بازی را به دلیل مکانیزمهای خاص گیمپلی، داستانسرایی مناسب و همچنین خلق دنیایی سه بعدی و ترسناک مورد ستایشهای بسیار قرار دادند. Alone In The Dark همچنین موفق به دریافت جوایز مختلف از جمله جایزهی بهترین گرافیک مراسم European Computer Trade Show در سال ۱۹۹۳ شد. مجلهی PC Gamer US نیز آن را در جایگاه دهم لیست برترین بازیهای رایانههای شخصی تاریخ در سال ۱۹۹۴ قرار داد و این اثر را چنین توصیف کرد:
بدون شک با یکی از خاصترین و هیجانانگیزترین بازیهای تاریخ مواجه هستیم.
به طور کلی نسخهی ابتدایی فرنچایز یک اثر به شدت جذاب بود و زمینهساز خلق یک شاخهی کاملا تازه در ژانر وحشت شد که ترس را به شکلی تازه و متفاوت در ساختمانی متمایز کننده به تصویر میکشید به شکلی که تا به آن زمان هیچ اثر دیگری این کار را انجام نداده بود. اما چطور چنین اثر مهم و بزرگی نتوانست همچون بسیاری دیگر از فرنچایزهای پس از خودش که تا حدودی نوادگان آن محسوب میشوند، به یک هویت با ثبات و ساختاری یکتا دست یابد و برای دههها نسخهی جذاب و قوی عرضه کند؟ پاسخ سوال بسیار ساده است، رها کردن چیزی که نسخهی ابتدایی را متمایز میکرد و آن چیزی نبود جز المان ترس!
عنوان دوم فرنچایز یک سال پس از نسخهی ابتدایی یعنی در سال ۱۹۹۳ برای پلتفرم PC عرضه و در طی چند سال بعد و با ظهور نسل پنجم کنسولها، برای پلتفرمهای PlayStation و Sega Saturn نیز پورت شد. داستان بازی دوم حدودا سه ماه پس از داستان نسخهی ابتدایی روایت شده و Edward و همکارش Ted Stryker را به تصویر میکشد که در صدد حل معمای ربوده شدن Grace Saunders هستند و این مسئله آنها را به عمارتی به نام Hell’s Kitchen میبرد.
بزرگترین مشکل این اثر کنار گذاشتن ساختار ترس نسخهی ابتدایی بود؛ به طوری که داستان و داستانسرایی کلی آن به میزان قابل توجهای به یک تجربهی ماجراجویانه فانتزی سوق پیدا کرده بود تا یک تجربهی ترسناک. از طرف دیگر، دشمنان شما نیز دزدان دریایی و برخی گنگسترهایی بودند که به حالت روح جلویتان شما سبز میشدند و در اکثر مواقع شخصا فراموش میکردم این دشمنان ارواح هستند. حتی دشمنانی که طراحی زامبی مانندی داشتند نیز به شدت به افراد و انسانهای عادی شبیه بودند و تقریبا با دیدن آنها هیچ حس ترس خاصی تجربه نمیکردید.
اگر این مسائل برای تضعیف المان ترس بازی کافی نبود، باید بگویم نسخهی دوم تمرکز بسیار بیشتری بر مبارزات داشت و تعداد زیادی از اسلحهها را در اختیار شما قرار میداد.
Alone In The Dark 2 با وجود آن که تمرکزش را به طور کلی از ارائهی یک ترس ناب دور کرد، اما همچنان یک تجربهی مناسب ماجراجویی را ارائه میداد که پیشرفتهای قابل قبولی را نیز در زمینهی گیمپلی به نمایش میگذاشت. اما در زمانی که این بازی برای کنسول PlayStation عرضه شد، بسیاری از منتقدان آن را قدیمی و منسوخ شده تلقی کردند و اعتقاد داشتند به هیچ عنوان نمیتواند با Resident Evil که در آن زمان معرفی شده بود، رقابت کند.
همین مسئله باعث شد تا نسخهی سوم فرنچایز در سال ۱۹۹۵ تنها برای پلتفرم PC عرضه شود و پورتی برای کنسولها دریافت نکند. این رویکرد نه تنها به فروش بازی ضربه وارد کرد بلکه آن را به شدت زیر سایهی عنوان Resident Evil برد. Alone In The Dark 3 رسما یک بازی با تم غرب وحشی بود که تقریبا حتی سعی هم نمیکرد کمی ترسناک باشد! در حالی که گیمپلی نسخهی سوم به برترین گیمپلی فرنچایز در آن دوره تبدیل شد، اما همین تمرکز بر اسلحهها و مبارزات در کنار طراحی زامبیهایی که آنچنان ترسناک نبودند، میخ آخر را بر تابوت این فرنچایز زد و باعث شد برای مدتی طولانی به خواب فرو برود.
رسما در دورهای که Resident Evil ساختار ژانر وحشت بقاء را به تکامل رساند و وعدهی یک اثر متمرکز بر ترس را میداد، Alone In The Dark در حال دور شدن هر چه بیشتر از ایدهای بود که در ابتدا باعث شکوفایی آن شد. فرنچایز پس از نسخهی سوم، نزدیک به هفت سال در خواب به سر میبرد. در دورهای که ژانر وحشت بقاء در حال شکوفایی بود و ما شاهد عناوین خارقالعادهی Resident Evil و همچنین ظهور فرنچایز Silent Hill بودیم، پایهگذار این ژانر در خاموشی به سر میبرد تا اینکه پس از مدتها در سال ۲۰۰۱ با ریبوت این فرنچایز روبهرو شدیم.
کابوسی تازه یا رویایی فراموش شدنی؟
نسخهی چهارم این فرنچایز Alone In The Dark: The New Nightmare نام داشت که توسط استودیوی Dark Works ساخته و در سال ۲۰۰۱ توسط Infogrames که حالا به یک ناشر تبدیل شده بود، برای کنسولهای نسل پنجم، ششم و همچنین PC عرضه شد و توانست با واکنشهای مثبتی روبهرو شود. از آن جایی که این اثر اولین ریبوت سری محسوب میشد، ما با یک داستان متفاوت و مدرن روبهرو بودیم که الگوبرداریهای بسیاری از نسخهی ابتدایی این مجموعه کرده بود و به راستی سعی داشت به ریشهها بازگردد.
داستان بازی در سال ۲۰۰۱ روایت و پلیر را دوباره در نقش Edward Carnby با ظاهری تازه و مدرنیزه شده قرار میداد که به دنبال یافتن دلیل مرگ دوست و همکارش Charles Fiske در جزیرهای به نام Shadow Island بود. در همین راستا، او با یک پروفسور جوان به نام Aline Cedrac راهی این جزیره میشود اما در همین حین، هواپیمای آنها مورد حملهی موجودات ناشناختهای قرار گرفته و سقوط میکند. در اینجا Edward در جنگلی اطراف یک عمارت مرموز سقوط میکند در حالی که Aline روی سقف عمارت فرود میآید.
این عنوان نیز همچون نسخهی ابتدایی، اجازهی انتخاب بین دو کاراکتر را به پلیر میداد که البته در آن زمان دیگر خصوصیتی متمایز کننده محسوب نمیشد چرا که نسخهی ابتدایی Resident Evil نیز به خوبی از این قابلیت بهره برده بود و در دو بازی دیگر فرنچایز نیز دیده میشد. Alone In The Dark: The New Nightmare حال در دورهای قرار داشت که آثار وحشت بقای فوقالعادهای در بازار در حال رقابت با یکدیگر بودند و از همین رو در کنار حفظ هویت اصلی خود و بازگشت به ریشههای فرنچایز، الگوبرداریهای بسیاری از عناوین Resident Evil و Silent Hill داشت که آن را به یک تجربهی منسجم و جذاب تبدیل میکرد.
این بازی بسیاری از معیارهای یک تجربهی وحشت بقای مطلوب را در خود جای داده بود و شخصا اعتقاد دارم جزو عناوین نسبتا آندرریتد ژانر خود مخصوصا در نسل ششم است و این مسئله دلایل مختلفی دارد که مهمترین آن، نحوهی مدیریت و عرضهی بازی بود که ضربات مهلکی نه تنها به فروش، بلکه به شناخته شدن آن بین جوامع گیمینگ وارد کرد.
این اثر هیچگاه در آمریکای شمالی برای کنسول PS2 عرضه نشد و این به تنهایی یک بازار بسیار مهم بود که از دست رفت. همچنین این عنوان در ابتدا قرار بود توسط کمپانی کپکام در کشور ژاپن که یکی از بزرگترین مارکتهای گیمینگ دنیا به شمار میآید برای کنسولهای PlayStation و PlayStation 2 عرضه شود اما این عرضه نیز در آخر رخ نداد! عرضه نشدن بازی در این بازارها در زمان عرضه رسما امکان رقابت را از آن گرفت و صدمات جبران ناپذیری به آن وارد کرد.
البته لازم به ذکر است اگرچه این عنوان یک اثر وحشت بقای بسیار مطلوب بود اما در مقابل آثار مختلف Resident Evil و Silent Hill مخصوصا از لحاظ داستانسرایی بسیار سطحیتر و فراموش شدنیتر ظاهر میشد و از لحاظ کیفی هم قطعا با این آثار در یک طبقه قرار نمیگرفت؛ اما همچنان یک تجربهی بسیار جذاب در نسل ششم محسوب میشد که دوباره این فرنچایز را به ریشههای اصلی خودش که سالیان سال پیش فراموش شده بودند بازگرداند. از همین رو، میتوان از Alone In The Dark: The New Nightmare به عنوان یک ریبوت مناسب یاد کرد که فرصت درخشیدن حتی در نگاه طرفداران سابقش را نیز دریافت نکرد چه برسد به مخاطبان تازه!
در نهایت با وجود ستایش از سوی منتقدان و همچنین ارائهی یک تجربهی مناسب، این بازی نتوانست به یک اثر بسیار موفق تبدیل شود و دوباره پس از عرضهی این عنوان، مجموعهی Alone In The Dark به مدت حدود هفت سال در تاریکی تنها ماند تا زمانی که در سال ۲۰۰۸ دوباره در قبای یک ریبوت تازه در نسلی جدید از گیمینگ و در دنیایی به صحنه بازگشت که بسیاری به کلی این فرنچایز را فراموش کرده بودند.
متعلق به تاریکی
تراژدی بعدی فرنچایز در سال ۲۰۰۸ و با ریبوتی جدید از تاریکی بیرون آمد اما متاسفانه بیش از پیش مایهی شرمساری و ناامیدی طرفداران آن شد. ریبوت تازهی این فرنچایز با نام Alone In The Dark در سال ۲۰۰۸ برای کنسولهای نسل هفتمی، PC و PS2 عرضه شد و عملکردی ضعیف را به نمایش گذاشت. این عنوان توسط استودیو Eden Games توسعه یافت و کمپانی Atari نیز مسئولیت نشر آن را به عهده گرفت.
در همین جا میتوان یکی از دلایل شکست این عنوان را مشاهده کرد؛ زیرا Infogrames که سازندگان اصلی و اورجینال سری بودند، هیچ دخالتی در ساخت این عنوان نداشتند و به همین دلیل، این ریبوت بسیار از هویت اصلی فرنچایز و ایدههای اصلی سازندگان آن دور شده بود. شخصا از این بازی لزوما به عنوان یک تجربهی بد یاد نمیکنم چرا که برخی ایدههای بسیار جالب و خاص را در خود جای داده بود، اما متاسفانه آن قدر درگیر مشکلات فنی کوچک و بزرگ و همچنین سرگردانی هویتی بود که نمیتوانم از آن به عنوان یک تجربهی ترس بقای با ثبات و لذتبخش یاد کنم.
گیمپلی بازی دستخوش تغییرات گستردهای شده بود که برخی از آنها به راستی نوآورانه و خاص بودند، اما با این وجود، مشکلات کوچک و بزرگ این عنوان در این بخش، دوربین سوم شخص بیثبات و همچنین باگهای بیشمار در زمان عرضه، سایهای سنگین بر این نوآوریها میانداختند و تجربهی آن را سخت میکردند.
بسیاری از منتقدان به شدت این عنوان را به دلیل مشکلات فنی، کنترل بسیار بد و ضعفهای رابط کاربری مورد انتقاد قرار دادند و برخی دیگر نیز از مسیر تازهای که این ریبوت پیش گرفته بود، انتقاد کرده بودند. این انتقادات به قدری شدید بود که آتاری به آنها واکنش نشان داد و برخی از نقدهای وارده به بازی را محکوم کرد! این کمپانی اظهار داشت که بسیاری از این نقدها بر اساس نسخهی نهایی بازی انجام نشدهاند و بر اساس دسترسی به نسخههای غیر قانونی بازی انجام شدهاند و از همین رو آنها را تهدید به پیگیری قانونی کرد.
در همین حین، وبسایت Gamer.nl اظهار داشت که آنها نقد خود را بر اساس نسخهی ارسالی توسط کمپانی آتاری انجام داده بودند. همچنین به گفتهی آنها، پس از انتشار نقد، آتاری به آنها گفته بود که پس از پایان امبارگو تنها اجازهی انتشار نقدهایی که نمرات بالایی دارند را میدهد! در همین راستا، بسیاری دیگر از منتقدان نیز از نقد خود دفاع کرده و با وجود تهدید آتاری به پیگیری قانونی در صورت حذف نشدن نقدها، آنها نقدهای خود را حذف نکردند و پس از مدتی آتاری نیز به کلی از پیگیری این موضوع منصرف شد.
در نهایت چیزی که میتوانم دربارهی نسخهی ریبوت Alone In The Dark بگویم این است که این بازی قطعا ایدههای بسیار جالبی را در خود جای داده و شاید در دنیایی موازی، یکی از برترین آثار وحشت بقا محسوب شود اما در دنیایی که ما در آن زندگی میکنیم متاسفانه نام خود را به عنوان یک تجربهی بسیار متوسط ثبت کرده است. دلیل آن لزوما بد بودن تجربهی کلی بازی نیست اما مشکلات متعدد گیمپلی و همچنین اشکالات فنی بیشمار بازی در زمان عرضه باعث شد بسیاری با خود بگویند شاید بهتر است Alone In The Dark برای همیشه در تاریکی باقی بماند.
با این وجود، همچنان یک اثر دیگر وجود دارد که باید دربارهی آن صحبت کنیم، اثری که شاید حتی از وجود آن تا امروز بیخبر بودهاید، یک توهین تمام عیار به نام و میراث این فرنچایز که نام خود را به عنوان یکی از ضعیفترین بازیهای تاریخ ثبت کرده است و آن قدر ضعیف واقع شد که حتی بسیاری از طرفداران فرنچایز از وجود آن خبر هم ندارند!
آخرین ضربه را محکمتر بزن!
اگر تا اینجای مقاله دقت کرده باشید، هر بار غیبت Alone In The Dark حدودا ۷ سال به طول میانجامد و این مسئله تا همین امروز نیز صدق میکند. پس از عرضهی نسخهی ریبوت این فرنچایز در سال ۲۰۰۸، Alone In The Dark دوباره به یک خواب ۷ ساله فرو رفت تا اینکه دوباره در سال ۲۰۱۵ با یک عنوان تازه بازگشت که رسما اگر بگویم یک تنه نام و اعتبار این فرنچایز را زیر بار سنگین شکست خود خرد کرد، دروغ نگفتهام. نام این عنوان Alone In The Dark: Illumination بود.
Alone In The Dark: Illumination یک تجربهی کوآپ چهار نفره آنلاین در دنیای این فرنچایز محسوب میشود که توسط استودیوی Pure FPS توسعه و توسط شعبهی فرانسوی آتاری تنها برای پلتفرم PC منتشر شد و این خود ممکن است یکی از دلایلی باشد که احتمالا هیچگاه نام این عنوان را نشنیدهاید. این نسخه نیز در همان دنیای نسخهی ۲۰۰۸ در جریان بود و به پلیر اجازهی بازی در نقش Ted Carnby یکی از نوادگان Edward را میدهد؛ هر چند برخی اعتقاد دارند که این شخص در واقع همان Edward است که با نامی متفاوت به زندگی خود ادامه میدهد.
علاوه بر Ted، ما شاهد حضور یکی از نوادگان Emily Hartwood به نام Sara در این بازی بودیم و همچنین دو کاراکتر قابل بازی دیگر به نامهای Gabriella Saunders و Henry Giger نیز در این بازی حضور داشتند که هیچ ارتباطی به نسخههای پیشین فرنچایز ندارند.
Alone In The Dark: Illumination در واقع سعی داشت تجربهای مشابه به عناوین Left 4 Dead را در دنیای Alone In The Dark ارائه دهد و اگرچه این ایده به خودی خود لزوما بد به نظر نمیرسد، و حتی میتوانست تغییری مطلوب برای فرنچایز محسوب شود، اما متاسفانه سازندگان به شدت در پیادهسازی آن با شکست مواجه شدند؛ به طوری که حتی نیاز نیست که من شروع به انتقاد و گله از این بازی بکنم و فقط کافی است به این بازی نگاه کنید تا متوجه شوید با یک اثر کیفی به شدت ضعیف مواجه هستید.
این اثر نه تنها به هیچ عنوان با استانداردهای سال ۲۰۱۵ هم راستا نیست، بلکه حتی از نسخهی ۲۰۰۸ نیز خشکتر است؛ گویی با یک ایدهی خام برای عنوانی روبهرو هستیم که هنوز در مراحل ابتدایی ساخت به سر میبرد و حقیقتا شخصا اصلا درک نمیکنم چطور این بازی اجازهی انتشار را دریافت کرده است! اگر تنها بخواهم به برخی از مشکلات این بازی اشاره کنم، میتوانم از گیمپلی و گانپلی به شدت خشک و گرافیک و طراحی مراحل بسیار ضعیف آن یاد کنم که نه تنها با استانداردهای نسل هشتم همخوانی ندارد، بلکه یک توهین بی چون و چرا به فرنچایزی پرطرفدار است.
در زمان عرضه، این بازی زیر انتقادهای شدید له شد و در نهایت با دریافت نمرهی میانگین ۱۹/۱۰۰ از منتقدان و میانگین ۱.۳/۱۰ از سوی کاربران و طرفداران، نام خود را به عنوان یکی از منفورترین بازیهای تاریخ ثبت کرد و حقیقتا حتی صحبت دربارهی آن نیز هدر دادن وقت و انرژی است. Alone In The Dark: Illumination به طوری نام این فرنچایز دوست داشتنی را خدشهدار کرد که حقیقتا هیچوقت تصورش هم نمیکردم دوباره شاهد حضور آن در صنعت گیمینگ باشم. خوشبختانه پس از مدتها سلاخی این فرنچایز و نام آن توسط آتاری، لایسنس بازی به کمپانی THQ Nordic واگذار شد که ما را به زمان حال میرساند.
چه چیزی در آینده انتظار این مجموعه را میکشد؟
حال در سال ۲۰۲۲ و پس از گذشت حدود هفت سال از عرضهی نسخهی پیشین، در کمال ناباوری شاهد معرفی نسخهی ریمیک اولین قسمت این فرنچایز هستیم. به نظرم بسیاری از افراد، مخصوصا مخاطبان تازهتر و افرادی که آشنایی خاصی با این فرنچایز ندارند، از اهمیت آن بیخبرند! ما در حال صحبت دربارهی بازسازی اولین اثر وحشت بقای رسمی در تاریخ صنعت گیمینگ هستیم. هرچند شاید شاهد ترکیب سه نسخهی ابتدایی در قالب یک اثر کلی با داستانی تحول یافته باشیم! شخصا به هیچ عنوان موافق تغییرات اساسی و گسترده در داستان آثار بازسازی شده نسبت به نسخهی اوریجینال نیستم اما در رابطه با این عنوان از آن جایی که از یک داستان نسبتا سطحی برخوردار است، گسترش و تغییر داستان نسخهی اوریجینال در این بازسازی قطعا میتواند به نفع آن باشد.
این عنوان در حال حاضر تحت نظارت THQ Nordic و توسط استودیوی Pieces Interactive در حال توسعه است و در زمانی نامشخص برای عرضه روی کنسولهای نسل نهم و PC برنامهریزی شده است. این بازی از سال ۲۰۱۹ در دست توسعه قرار داشته و نویسندهی دو عنوان Soma و Amnesia: The Dark Decent یعنی آقای Mikael Hedberg وظیفهی نوشتن داستان این بازی را بر عهده دارد که حقیقتا اطمینان خاطر بسیار زیادی به من میدهد چرا که اگر هر یک از دو اثر ذکر شده را تجربه کرده باشید، میدانید که داستانسرایی در آنها مخصوصا Soma بسیار جذاب بوده است و خود بخشی از المان ترس بودند.
اگر از من بپرسید؛ به نظرم پس از گذشت حدود سه دهه از ظهور این فرنچایز و تمامی پستی و بلندیهای راه آن در دو دههی اخیر، این ریمیک میتواند به راستی حکم رستگاری این فرنچایز را داشته باشد و آن را از طلسمی که دهههاست گریبانگیرش شده است نجات دهد. این که چه چیزی در آینده انتظار این فرنچایز را میکشد فقط و فقط به چگونگی ساخت و بازسازی این عنوان باز میگردد.
همین که دوباره نام این فرنچایز را در بین طرفداران ژانر وحشت میشنوم، برایم بسیار خوشآیند است و با تمام وجود امیدوارم این ریمیک بتواند راه را برای شروعی دوباره باز کند به طوری که در آینده شاهد ریبوت شدن مجدد فرنچایز اما این بار به شکلی منطقی و مطلوب باشیم که توانایی رقابت با غولهای وحشت بقای امروزی را داشته باشد. ما وجود بسیاری از فرنچایزهای مورد علاقهمان در ژانر وحشت از جمله Resident Evil و Silent Hill را مدیون Alone In The Dark هستیم از همین رو امیدوارم THQ Nordic و استودیوی Pieces Interactive این فرصت را غنیمت بشمارند و پس از دههها، اثری لایق و شایسته برای این فرنچایز خلق کنند.
سخن پایانی
سری Alone In The Dark در طول تاریخ خود بیشتر با مشکلات مختلف دست و پنجه نرم کرده است تا اینکه به راستی موفقیتهایش را جشن بگیرد. از مدیریت اشباهی که به نابودی یک اثر لایق و جذاب ختم شد گرفته تا کمپانیها و سازندگان بیلیاقتی که سکان این فرنچایز را بر عهده گرفتند و هر کدام میخی بر تابوت این فرنچایز وارد کردند؛ اما به نظر میرسد پس از سالها غیبت، این فرنچایز از تنها ماندن در تاریکی خسته شده است و سعی دارد درب تابوت خود را بشکند.
زمانی که این در باز شود یا ما طرفداران با یک اثر جذاب و تازه نفس مواجه خواهیم شد که با تمام انرژی فرنچایز را به سوی جلو حرکت میدهد یا اینکه با یک اثر نیمه جان دیگر روبهرو خواهیم شد که دیگر ارزش نجات را ندارد. در هر صورت، بنده با اشتیاق چشم انتظار آیندهی این مجموعه میمانم.
نظر شما در رابطه با بازسازی Alone In The Dark چیست؟ آیا به نظرتان احیای آن کار عاقلانهای است؟ اگر نسخههای مختلف این فرنچایز را تجربه کردهاید، حتما نسخهی مورد علاقهی خود را با بقیه به اشتراک بگذارید.
پر بحثترینها
- فوری: سونی در حال مذاکره برای خرید کمپانی مادر FromSoftware است
- نامزدهای بهترین بازیهای سال مراسم The Game Awards 2024 مشخص شدند
- نقدها و نمرات بازی STALKER 2 منتشر شدند
- ۱۰ بازی سینماتیک که میتوانند با بهترین فیلمهای سینمایی رقابت کنند
- پلی استیشن برای ۱۰ سال متوالی نمایندهای برای بهترین بازی سال داشته است
- شایعه: حالت پرفورمنس بازی STALKER 2 روی Xbox Series X به خوبی اجرا نمیشود
- شایعه: کمپانی مادر FromSoftware احتمالا برای جلوگیری از تصاحب خصمانه از سوی یک شرکت کرهای به سونی مراجعه کرده است
- رسمی: شرکت مادر FromSoftware پیشنهاد خرید از سوی سونی را تایید کرد
- بازی Death Stranding Director’s Cut دومین بازی پرفروش ایکس باکس شد
- بازی GTA V با این هدف ساخته شد که از هر نظر بهتر از GTA IV باشد
نظرات
یکی از آندرریتد ترین فرنچایز های ترسناک
جالبه بدونید یکی از منبع الهام های Resident Evil همین بازی بوده !
زمانی ک نسخه ریمیکش معرفی شد ی گیم پلی هم دادن
باید بگم فیزیک دشمنا و شخصیت اصلی و سلاح ها و شوتیگ بازی افتضاحه ! ای کاش اوکیش کنن ولی بعید میدونم !
یکی از بهترین نسخه ها Alone In The Dark: The New Nightmare این بود
من اول فک کردم ریمیک این نسخه معرفی شده ……
اون گیمپلی در مرحله پری آلفا بود
ولی بازم گان پلی بدش تو تریلر مشخص بود
امیدوارم اعتراض بهش زیاد بشه یه تاخیری چیزی بزنن
داستان این ریمیک جدید رو مایکل هدبرگ نویسنده Amnesia The Dark Descent و SOMA مینویسه
داستان یه محیط مرموز و موجودات ناشناس،دقیقا چیزی که هدبرگ توش تخصص داره، داستانش ضمانت شده هست
فقط چیزی که من رو خیلی نگران کرده گان پلی هست که سلاح ها اصلا لگد نمیزنن(دوربین ذره ای تکان نمیخورد)
از طرفی این ریمیک خیلی مهمه چون اگه شکست بخوره احتمالا تا مدت طولانی ای مجموعه به علت شکست های متعددش فراموش بشه
و اگه موفق بشه علاوه بر بازگشت مجموعه به اوج سکوی پرتابی برای مایکل هدبرگ هم میشه
بایداهیاشه
این بازی دیگه مسیر سقوطی داشته باید پیشرفت کنه
حیف بازی عربی که فراموش شدن مثل بولی مکس پین
سال بازی های ترسناک نزدیکه