همه چیز درباره پایان فصل ۱ سریال ارباب حلقهها
فصل اول سریال ارباب حلقهها سرانجام در پایان خود به سوالات مهم از جمله هویت واقعی سائورون پاسخ داد.
در کل فصل اول سریال ارباب حلقهها: حلقههای قدرت (The Lord of the Rings: The Rings of Power) گمانهزنیهای بسیار زیادی در مورد هویت شخصیت شرور داستان یعنی سائورون وجود داشت و قسمت هشتم و پایانی نیز سرانجام این موضوع را آشکار کرد.
متن حاوی اسپویل است!
در کتابهای نوشته جی آر آر تالکین (J.R.R. Tolkien) سائورون پس از شکست خوردن اربابش یعنی مورگوث توسط والار در انتهای عصر اول سرزمین میانه، برای چندین قرن ناپدید شد. او سپس به صورت مخفیانه به این سرزمین بازگشته و سریال «ارباب حلقهها: حلقههای قدرت» نیز به همین داستان میپردازد.
همانطور که برخی از افراد پیشبینی کرده بودند، در قسمت هشتم سریال «ارباب حلقهها: حلقههای قدرت» آشکار شد که در حقیقت، سائورون در تمام مدت در جلوی چشم همه مخفی شده است. این قسمت مشخص میکند که هالبرند در حقیقت همان سائورون است.
سائورون کیست؟
همانطور که در قسمت هشتم سریال آشکار شد، هالبرند با بازی چارلی ویکرز (Charlie Vickers) همان سائورون است و هیچ جای شک و تردیدی نیز وجود ندارد. در کتابهای تالکین، سائورون توانایی تغییر شکل را دارد و در عصر دوم نیز خودش را به شکل مردی فانی در میآورد که کاملا متناسب با پروژه بازگشتش به قدرت در سرزمین میانه است.
چه زمانی سائورون به هالبرند تبدیل شد؟
پایان فصل اول سریال «ارباب حلقهها: حلقههای قدرت» اطلاعات چندانی در مورد سائورون قبل از ملاقات او با گالادریل در دریا در قسمت دوم نمیدهد. با این حال، ما میدانیم که پس از شکست مورگوث در جنگ خشم (War of Wrath)، سائورون پروژه ساخت اورکها را شروع میکند و در همان زمان نیز موریوندور یا همان آدار بر این باور است که سائورون را کشته است. با این حال، همه ما میدانستیم که او اشتباه میکند و سائورون همچنان زنده است.
باور بر این است که سائورون پس از مرگ بدن فیزیکی خودش، به دنبال بدست آوردن دوباره قدرتش بوده است. خشم او نسبت به آدار مطمئنا بر این دلالت دارد که مرگش تجربه ناخوشایند و دردآوری برای او بوده است. قبل از اتفاقات سریال «ارباب حلقهها: حلقههای قدرت» نیز سائورون بدنی فیزیکی داشته است. او نشان پادشاهی سرزمینها جنوبی را از آخرین پادشاه این سرزمین که حدود ۱۰۰۰ سال قبل از خط زمانی سریال فوت کرده، بر میدارد و هویت هالبرند را برای خودش میگیرد.
با توجه به صحبتهای دوئلر (Dweller) در همین قسمت پایانی، سائورون احتمالا در زمان غیبتش در سرزمین رون (Rhûn) حضور داشته است، سرزمینی که در شرق دور سرزمین میانه و تحت تسلط مردانی متخاصم قرار دارد. حضور سائورون در این سرزمین، دلیلی منطقی برای ظاهر انسانی او محسوب میشود و همچنین ثابت میکند که چطور گالادریل با وجود جستجوی گسترده خود نتوانست او را پیدا کند. از سوی دیگر، در کتابهای تالکین آمده که سائورون پس از اینکه حلقهاش توسط ایسیلدور گرفته میشود، به رون میگریزد.
نقش سائورون در اتفاقات فصل اول چیست؟
ارباب تاریکی در تمام این مدت تحت عنوان هالبرند در اتفاقات بسیار مهمی از فصل اول سریال نقش داشته است. او در ابتدا با گالادریل ملاقات میکند، سپس مشکلاتی را در نومنور ایجاد کرده و به دنبال آن است تا پیروانی که به او خیانت کردهاند را به سزای اعمالشان برساند. او همچنین باعث شکلگیری کوه موردور میشود و سپس با تحت تاثیر قرار دادن الفها، حلقههای قدرت را میسازد. مطمئنا او از قبل برای تمام این اتفاقات برنامهریزی داشته است.
نجات دادن گالادریل باعث شد تا اعتماد این الف بلند پایه را جلب کند چراکه سائورون برای وارد شدن به قلمروی الفها نیاز به اعتماد و دوستی یک الف داشته است. پس ملاقات او با گالادریل تصادفی نبوده است. او با حضور در جزیره نومنور توانست اختلافات سیاسی میان آنها را گستردهتر کند و با حمله به سرزمینهای جنوبی توانست از آدار انتقام بگیرد. در ادامه او به دلیل آسیبی که داشت به اریگون روانه شد و بدون شک، این آسیب و جراحت او از قبل برنامهریزی شده است.
آیا سائورون واقعا از گناهان قبلی خود پشیمان است؟
یکی از جذابترین و شگفتانگیزترین جنبههای قسمت پایانی فصل اول سریال، پشیمانی سائورون نسبت به اعمال گذشته خودش است. او در صحبت با گالادریل، مورگوث را محکوم میکند و از تمایل خود برای اصلاح سرزمین میانه و همچنین جبران آسیبهای وارد شده توسط مورگوث میگوید.
با اینکه ممکن است سائورون از مورگوث متنفر شده باشد اما تمایل او برای اصلاح سرزمین میانه به معنای حکومتی ظالمانه و دیکتاتوری بر طبق خواسته او است. رویای سائورون برای حل مشکلات سرزمین میانه نیز به معنای آن است که او بر تمام نژادها حکمفرمانی کند. از سوی دیگر، برنامه سائورون برای ساخت حلقه قدرت در راستای کنترل کردن سرزمین میانه از طریق زور است.
پس بدون شک، سائورون پشیمان یا فرد خوبی نشده است بلکه اشتباهات گذشته خودش را متوجه شده و حالا به دنبال آن است تا جایگاه خالی اربابش را از آن خود کند. تمایل سائورون برای تبدیل شدن به ناجی بزرگ سرزمین میانه نه تنها دروغی به گالادریل بلکه به خود او است. نباید فراموش کرد که سائورون همیشه به دنبال قدرت، کنترل و سلطه است.
قدرت هالبرند چقدر است؟
دوئلر، نومد و آستیک بر این باور هستند که آن فرد غریبه (Stranger) در حقیقت همان سائورون است و هنوز نیز تمام قدرتهای مایایی خودش را بدست نیاورده است. با این حال، آنها فرد اشتباهی را به عنوان سائورون در نظر گرفتهاند. در هر صورت، این بخش از سریال به ما نشان میدهد که ممکن است مایاها از جمله سائورون گاهی اوقات همه قدرت خود را در اختیار نداشته باشند.
در پایان فصل اول سریال «ارباب حلقهها: حلقههای قدرت» کاملا مشخص است که سائورون یا همان هالبرند هنوز قدرت کامل خودش را در اختیار ندارد اما با وجود همین قدرت نصف و نیمه خودش نیز همچنان تواتمند به نظر میرسد.
او جلوی گالادریل ایستادگی کرد و توهمی در ذهن او شکل داد. تاثیرگذاری او روی کلریمبور و الهام ساخت حلقههای قدرت نیز از جمله قدرتهای او به شمار میروند. با این حال، تکیه سائورون روی فریب دادن دیگران به معنای آن است که او هنوز توانایی کامل خودش را بدست نیاورده است.
چرا سائورون به نجات الفها کمک کرد؟
در سریال «ارباب حلقهها: حلقههای قدرت» آشکار میشود که نور والینور درون الفها در حال تحلیل رفتن است و این به معنای مرگ آنها است. آنها باید سرزمین میانه را ترک کنند یا اینکه با استفاده از میتریل بتوانند این نور درونی خود را افزایش بدهند.
در ناامیدانهترین لحظات، هالبرند به کلبریمبور میگوید که از میتریل به عنوان آلیاژ استفاده کند و بتواند یک یا دو شیء برای نجات الفها بسازد. در حقیقت، این هالبرند بود که به جای تاج، پیشنهاد استفاده از حلقه را میدهد و همین راهنماییهای او هستند که باعث میشوند کلریمبور بتواند راه حلی برای نجات الفها پیدا کند.
آیا او از روی نیت خوب به الفها کمک کرده است؟ مطمئنا خیر. هالبرند یا سائورون با کمک به کلریمبور در خلق حلقهها، باعث شروع مجموعه رویدادهایی میشود که به سلطه او بر سرزمین میانه کمک میکنند. در کتابهای تالکین نیز این سائورون بوده که در ظاهر آناتار ساخت حلقهها را به کلبریمبور الهام کرده است. هدف اصلی او نیز از این کار، در اختیار گرفتن صاحبان ۱۹ حلقه قدرت با استفاده از حلقه اصلی خودش است.
آناتار کجاست؟
در کتابهای تالکین، سائورون در ظاهر آناتار (ارباب هدایا) برای الفها ظاهر میشود و آنها را برای ساخت حلقهها راهنمایی میکند. پس از اینکه او از سرزمین الفها میرود و حلقه اصلی را در دستان خودش میکند، الفها متوجه میشوند که آناتار در حقیقت همان سائورون بوده است.
در سریال «ارباب حلقهها: حلقههای قدرت» شخصیت آناتار به تصویر کشیده نشده و در حقیقت، نقش او با شخصیت هالبرند یکی شدهاند. از سوی دیگر، تاکنون سه حلقه برای الفها ساخته شده و در فصل دوم باید شانزده حلقه دیگر برای انسانها و دورفها نیز ساخته شود.
این به معنای آن است که سائورون نمیتواند دوباره به عنوان هالبرند وارد سرزمین الفها شود چراکه حالا گالادریل و الروند از هویت واقعی او خبر دارند. به همین دلیل او باید بار دیگر به صورت مخفیانه به ارگیون باز گردد و این احتمال وجود دارد که در فصل بعد او را به ظاهر آناتار ببینیم.
آیا سائورون واقعا عاشق گالادریل است؟
از همان ابتدای ملاقات شخصیت گالادریل و هالبرند، آنها جذبه بسیار خوبی با یکدیگر داشتند و باور بر این بود که عشق بین آنها جرقه زده است و این موضوع پس از نبرد تیرهاراد بیشتر به چشم آمد. با این حال، گالادریل پس از متوجه شدن هویت واقعی هالبرند، تمام عشق و علاقهاش از بین رفته اما سائورون همچنان به گالادریل علاقهمند است.
سائورون به گالادریل پیشنهاد میدهد تا ملکه سرزمین میانه باشد و در کنار او بر این سرزمین حکومت کند و به نظر میرسد که این پیشنهاد او واقعا جدی و از ته دل بوده است. از سوی دیگر، سائورون هیچ احتیاجی به کمک گالادریل برای بدست آوردن کنترل روی سرزمین میانه ندارد، پس میتوان گفت که او واقعا گالادریل را دوست دارد.
به نظر میرسد که فصل دوم سریال «ارباب حلقهها: حلقههای قدرت» نیز همچنان به عشق میان این دو کاراکتر اصلی بپردازد، عشقی که ظاهرا یک طرفه شده و باعث میشود تا دشمنی آنها در ادامه داستان پیچیدهتر و مهیجتر باشد.
سائورون در موردور به دنبال چیست؟
در پایان فصل اول سریال «ارباب حلقهها: حلقههای قدرت» سائورون به موردور سفر میکند. او در ابتدا باید با آدار به جدال بپردازد و سپس خودش را نه تنها به عنوان شاه سرزمینهای جنوبی بلکه به عنوان لرد موردور ثابت کند.
این احتمال میرود که فصل دوم سریال به ساخت حلقه اصلی سائورون و همچنین برج او به نام باراد دور (Barad-dûr) نیز بپردازد. همانطور که در بالا ذکر کردیم، برنامه سائورون برای ساخت حلقههای قدرت هنوز در ابتدای راه قرار دارد و او باید حلقههای بیشتری را بسازد. البته این احتمال وجود دارد که سریال به ساخت دیگر حلقهها نپردازد و مستقیم به سراغ جنگ بین سائورون و الفها برود.
فرد غریبه واقعا کیست؟
در اولین قسمت از فصل اول سریال «ارباب حلقهها: حلقههای قدرت» توپی آتشین از آسمان به زمین برخورد میکند و فردی تازه را نشان میدهد که با هارفوتها دوست میشود اما جادوی کنترل نشده و قدرتمند او مدام به این موجودات ریز جسه آسیب وارد میکند.
سریال از همان ابتدا سعی کرده تا بینندهها را متقاعد کند که این شخص در حقیقت همان سائورون است و در قسمت پایانی نیز حتی او را به نام سائورون خطاب میکند. در قسمت هشتم فصل اول سریال، دوئلر، نومد و آستیک سرانجام به این فرد غریبه میرسند و شروع به پرستش او میکنند. اما پس از اینکه مدتی را در کنار او میگذرانند، متوجه اشتباه بزرگ خود میشوند و میفهمند که او سائورون نیست.
در سریال به طور واضح نام این فرد غریبه مشخص نمیشود و تنها از او به عنوان ایستاری (یا همان جادوگر) یاد میکنند. در دنیای ارباب حلقهها، جادوگران دیگری نیز همچون راداگاست قهوهای، سارومان سفید و جادوگران آبی نیز وجود دارند اما باور بر این است که این فرد غریبه در حقیقت همان گندالف است. موی خاکستری، ریش بلند و همچنین لباس خاکستری رنگ فرد غریبه همگی حاکی از آن هستند که او در حقیقت گندالف خاکستری است و دوستی او با هارفوتها نیز نشانه دیگری از صمیمت او با هابیتها در عصر سوم به شمار میرود.
کاراکتر گندالف خاکستری در تمام کتابها و فیلمها از جمله محبوبترین کاراکترها به شمار میرود و بدون شک، سازندگان سریال نیز از این محبوبیت باخبر هستند و حتما از این کاراکتر در سریال استفاده کردهاند. در هر صورت، با قاطعیت میتوان گفت که فرد غریبه در فصل اول سریال «ارباب حلقهها: حلقههای قدرت» همان گندالف است. البته او هنوز زندگی قبلی خودش یا حتی اسمش را به یاد نمیآورد.
چه کسی گندالف را به سرزمین میانه فرستاده است؟
فرد غریبه یا همان گندالف هنوز به خوبی حافظه خودش را بدست نیاورده و از هدفش برای حضور در سرزمین میانه آگاهی ندارد و حتی خاستگاه خودش را نمیداند اما با توجه به نوشتههای تالکین، میتوان دلیل حضور او در سرزمین میانی را دانست. بنابر این نوشتهها، زمانی که قدرت سائورون بیشتر میشود، پنج ایستاری توسط والار به سرزمین میانه فرستاده میشوند. هدف آنها درگیری مستقیم با سائورون نیست بلکه آنها وظیفه راهنمایی و هدایت مردم سرزمین میانه به سمت پیروزی علیه تاریکی را دارند.
در فیلمهای ارباب حلقهها، گندالف و دیگر جادوگران به عنوان موجوداتی بسیار دانا شناخته میشوند که از مدت حضور خود در این سرزمین دانش بسیار زیادی کسب کردهاند اما تالکین در نوشتههای خود آورده که آنها به هنگام حضور اولیه خود همانند بچههای تازه به دنیا آمده هستند و باید همه چیز را از نو یاد میگرفتند.
به نظر میرسد که از دست دادن حافظه، از جمله عوارض جانبی سفر از والینور به سرزمین میانه است. در هر صورت، گندالف توسط والار به سرزمین میانه فرستاده شده تا به انسانها و الفها و دیگر نژادها برای شکست سائورون کمک کند.
آیا حضور گندالف در سریال باعث تناقض داستانی میشود؟
اتفاقات سریال «ارباب حلقهها: حلقههای قدرت» در عصر دوم سرزمین میانه جریان دارد، هر چند به دلیل جذابتر شدن داستان، خط زمانی اتفاقات فشردهتر شدهاند. به عنوان مثال، در کتابها ایسیلدور تا هزار سال پس از ساخت حلقهها به دنیا نیامده اما در سریال، این گونه نیست.
با این حال، در کتابهای جی آر آر تالکین، جادوگران از جمله گندالف تا عصر سوم به سرزمین میانی فرستاده نمیشوند. به همین دلیل، ماجراجویی گندالف و نوری در عصر دوم سرزمین میانی با کتابهای تالکین در تناقض قرار دارد و باید فصل دوم سریال توضیحاتی را در این رابطه ارائه کند. البته برخی از منابع اظهار داشتند که قبل از عصر سوم و در عصر دوم، گندالف سفری به سرزمین میانه داشته است.
این احتمال نیز وجود دارد که فرد غریبه یکی دیگر از جادوگران همچون سارومان سفید یا راداگاست قهوهای باشد اما این احتمال بسیار کم است چراکه نشانهها چیز دیگری را میگویند. از سوی دیگر، این احتمال نیز میرود که فرد غریبه یک ایستاری دیگری باشد که در کتابهای تالکین از او نامی آورده نشده و در عصر دوم سرزمین میانی و قبل از دیگر جادوگران به اینجا فرستاده شده است.
آیا در فصل دوم سریال جادوگران بیشتری حضور خواهند داشت؟
با توجه به اینکه ورود فرد غریبه یا همان گندالف به سرزمین میانه از تمام سرزمینهای جنوبی و همچنین لیندون قابل مشاهده بود، اینکه جادوگران دیگری نیز به همراه او وارد این سرزمین شده باشند و کسی آنها را ندیده باشد، واقعا بعید به نظر میرسد.
با این حال، این به معنای آن نیست که هیچ جادوگر دیگری در فصل دوم سریال «ارباب حلقهها: حلقههای قدرت» حضور نخواهد داشت. در کتابهای تالکین نیز جادوگران همزمان به سرزمین میانه فرستاده نشدند و آنها با فاصله زمانی از یکدیگر به اینجا آمدند و این احتمال وجود دارد که در فصلهای بعدی نیز شاهد جادوگران دیگری باشیم.
سرزمین رون کجاست؟
در پایان فصل اول سریال «ارباب حلقهها: حلقههای قدرت» ایستاری یا گندالف به همراه نوری راهی سرزمین رون میشود تا در آنجا بتواند به جوابهای بیپاسخ خود دست پیدا کند. در کتابهای تالکین، اطلاعات اندکی در مورد سرزمین رون وجود دارد. رون کلمهای از زبان الفها به معنای شرق است و تالکین نیز داستانهای زیادی در مورد این بخش از سرزمین میانه روایت نکرده است.
هر چند، نوشتههای تالکین حاکی از آن هستند که الفها و انسانها همگی در شرق به دنیا آمدهاند. این منطقه نیز در نهایت تحت سلطه نیروی تاریکی در آمده چراکه از نور والار در سمت غرب بسیار فاصله داشته است. همین نیز سبب شده تا سرزمین رون به پناهگاهی برای مورگوث و سائورون تبدیل شود.
ایسترلینگها نیز انسانهای سرزمینهای رون به شمار میروند که از مورگوث پیروی کردند و در ادامه نیز سائورون را به عنوان ارباب خود انتخاب کردند. یکی از نازگولهای سائورون نیز خامول ایسترلینگ نام دارد و یکی از شاهان مردم این سرزمین بوده و توسط قدرت حلقه به فساد کشیده شده است. در هر صورت، به نظر میرسد که فصل دوم سریال بتواند اطلاعات بیشتری را از سرزمین رون برای بینندهها و طرفداران آشکار کند.
ساخت سه حلقه الفها
در پایان فصل اول سریال «ارباب حلقهها: حلقههای قدرت» سرانجام ساخت سه حلقهها الفها به تصویر کشیده شده بود. البته هنوز دیگر حلقهها که شامل ۱۶ حلقه دیگر برای انسانها و دورفها و همچنین حلقه اصلی سائورون است باید ساخته شوند.
در سریال «حلقههای قدرت» آشکار میشود که الفها در حال ناپدید شدن یا مرگ هستند و برای اینکه جلوی نابودیشان گرفته شود، باید سرزمین میانه را ترک کنند یا اینکه راهحلی برای این مشکل خود بیابند. کلریمبور آهنگر مشهور الفها راهحلی احتمالی را پیدا میکند. او با استفاده از مقدار اندکی سنگ میتریل از دورفها به دنبال ساخت یک تاج است تا بتواند جان همه الفها را نجات بدهد.
با این حال، کلریمبور تحت تاثیر هالبرند یا همان سائورون، نقشه خود را تغییر میدهد و به جای تاج، حلقه میسازد. لازم به ذکر است که داستان به نمایش در آمده در مورد ساخت حلقهها در سریال با کتابهای تالکین متفاوت است اما جهت هر دو داستان به یک سو است.
کلریمبور چطور سه حلقه الفها را ساخت؟
کلریمبور یکی از بزرگترین آهنگران تاریخ به شمار میرود اما حتی او نیز نتوانست راهحلی برای استفاده از میتریل پیدا کند. با این حال، سائورون در ظاهر هالبرند به کلریمبور کمک کرد تا بتوانند از میتریل به عنوان آلیاژ استفاده کنند و حلقهها را بسازند. ایده اصلی ساخت تاجی از میتریل بود که بر سر شاه الفها یعنی گیل گالاد قرار بگیرد اما منبع اندک میتریل باعث شد تا کلریمبور به جای تاج، به سراغ ساخت حلقه برود.
گالادریل نیز این ایده را مطرح کرد که به جای یک حلقه باید سه حلقه ساخته شود چراکه او از هویت واقعی هالبرند باخبر شده بود و متوجه شد که الفها فریب خوردهاند و نباید این همه قدرت تنها در اختیار یک فرد باشد. او بر این باور است که یک حلقه باعث خلق حاکمی ظالم میشود و دو حلقه نیز سبب ایجاد اختلاف میگردد اما سه حلقه میتواند تعادل را در تصمیمگیری برقرار کند.
چرا از جواهرات فینور در حلقههای الفها استفاده شد؟
سه حلقه الفها به نام ویلیا، ننِیا و ناریا شناخته میشوند و بر روی هر کدام از آنها نیز سه گوهر از جواهرات سیلماریلز قرار گرفته است. این جواهرات اندکی از نور دو درخت والینور را در خود دارند و جزو زیباترین اشیاء سرزمین میانه شناخته میشوند و مورگوث به شدت خواهان آنها است.
از آنجا که این جواهرات قدرت فناناپذیر قلمروی والینور را در خود دارند، باعث شدند تا حلقههای الفها توانایی کنترل جریان زمان را داشته باشند. در هر صورت، آنها به طور موثری جلوی نابودی الفها را گرفتند و باید دید که در فصلهای بعدی چه اتفاقاتی حول این حلقهها رخ خواهد داد.
چرا حلقههای الفها با یکدیگر متفاوت هستند؟
حلقههای الفها بر اساس گوهری که بر روی خود دارند، نامگذاری شدهاند. حلقه با گوهر قرمز رنگ به نام ناریا شناخته میشود و نِنیا حلقه با گوهر سفید و ویلیا حلقه با گوهر آبی هستند. البته باید گفت که در سریال «ارباب حلقهها: حلقههای قدرت» هر سه حلقه از میتریل ساخته شدند اما در کتابهای جی آر آر تالکین، تنها برای ساخت حلقه نِنیا از میتریل استفاده شده است.
حلقههای الفها چه قدرتهایی دارند؟
هر کدام از حلقههای الفها توانایی جلوگیری از ناپدید شدن و نابودی الفها را دارند و همین نیز باعث شده تا این حلقهها برای حضور این موجودات در سرزمین میانی بسیار حیاتی باشند. آنها قدرتهای متفاوتی دارند و همین نیز باعث شده تا آنها ابزارهای بسیار مهمی علیه سائورون باشند.
حلقه ناریا باعث الهام بخشیدن به افراد برای مقابله با ستم میشود. حلقه نِنیا موجودات را از دید شیطان پنهان میکند و حلقه ویلیا نیز قدرت درمان را در اختیار دارد. مطمئنا در فصل دوم سریال بیشتر به این حلقهها و قدرتهای آنها پرداخته خواهد شد.
چه کسی سه حلقه الفها را در اختیار دارد؟
بنابر نوشتههای تالکین، حلقههای ویلیا و ناریا در ابتدا در اختیار شاه اعظم الفها یعنی گیل گالاد قرار میگیرد و او نیز یکی را در اختیار الروند و دیگری را در اختیار لردی دیگر به نام سیردان قرار میدهد.
با این حال، در نوشتههای تالکین سرنوشت حلقه نِنیا اندکی نامشخص است اما در فیلمهای ارباب حلقهها ساخته پیتر جکسون (Peter Jackson) این حلقه در عصر سوم در دستان گالادریل دیده میشود. پس این احتمال وجود دارد که در سریال «ارباب حلقهها: حلقههای قدرت» نیز یکی از حلقهها در اختیار گالادریل قرار بگیرد.
چرا سائورون به ساخت حلقههای الفها کمک کرد؟
سه حلقه الفها از جمله سلاحهای قدرتمندی به شمار میروند که میتوانند علیه سائورون استفاده شوند، پس جای سوال دارد که چرا خود سائورون در ساخت این حلقهها به کلریمبور کمک کرده است. باید گفت که سائورون در ابتدا به دنبال ساخت تاج یا یک حلقه یگانه بوده و احتمالا قصد داشته تا آن را برای خودش به سرقت ببرد اما پس از اینکه هویتش برای گالادریل آشکار میشود، برنامهاش تغییر میکند.
در هر صورت، او اکنون نحوه ساخت حلقههای قدرت را میداند و مطمئنا در فصل دوم سریال «ارباب حلقهها: حلقههای قدرت» به دنبال ساخت حلقههای بیشتر و همچنین حلقه اصلی خودش خواهد بود.
سوالات متداول درباره قسمت آخر سریال ارباب حلقهها
- سائورون در سریال ارباب حلقهها کیست؟ هالبرند همان سائورون است.
- آیا سائورون واقعا گالادریل را دوست دارد؟ بله.
- آیا هویت واقعی فرد غریبه آشکار شد؟ به احتمال بسیار زیاد او گندالف است.
- چه کسی گندالف را به سرزمین میانه فرستاده است؟ والار یا والاها.
- سرزمین رون کجاست؟ در شرق بسیار دور سرزمین میانه.
- سه حلقه الفها در دستان کیست؟ گالادریل، الروند و سیردان.
- نام و قدرت سه حلقه الفها چیست؟ نِنیا با قدرت پنهان کردن افراد از نگاه شیطان، ناریا با قدرت الهام بخشیدن و ویلیا با قدرت درمان.
در این مطلب به بررسی تمام جزییات مهم و اطلاعات آشکار شده از قسمت پایانی فصل اول سریال «ارباب حلقهها: حلقههای قدرت» و همچنین احتمالات داستانی در فصل دوم پرداختیم. نظر شما در مورد این سریال چیست؟
منبع: اسکرین رنت
پر بحثترینها
- فوری: سونی در حال مذاکره برای خرید کمپانی مادر FromSoftware است
- نامزدهای بهترین بازیهای سال مراسم The Game Awards 2024 مشخص شدند
- نقدها و نمرات بازی STALKER 2 منتشر شدند
- ۱۰ بازی سینماتیک که میتوانند با بهترین فیلمهای سینمایی رقابت کنند
- پلی استیشن برای ۱۰ سال متوالی نمایندهای برای بهترین بازی سال داشته است
- شایعه: حالت پرفورمنس بازی STALKER 2 روی Xbox Series X به خوبی اجرا نمیشود
- بازی Death Stranding Director’s Cut دومین بازی پرفروش ایکس باکس شد
- بدون اشتراک پلاس، امکان انتقال فایل سیو بازیها از پلی استیشن ۵ استاندارد به پرو وجود ندارد
- رسمی: شرکت مادر FromSoftware پیشنهاد خرید از سوی سونی را تایید کرد
- بازی GTA V با این هدف ساخته شد که از هر نظر بهتر از GTA IV باشد
نظرات
حقیقتا من پشمام ریخت چون تا قسمت ۵ بیشتر ندیدم
و به اینور اسپویل شدم
ولی چقدر پتانسیل شاهکار شدن رو داره و هنوز براش زوده
کلا این سریال لعنتی همچیزو بهم ریخته و روایت داستانی اصن اینجوری نیس تو کتابا، وقتی در پایان عصر اول ملکور شکست خورد و توسط والار دستگیر شد سائورون برای مدتی مخفی میشه و حتی به منادی مانوه ( مانوه رییس والار و فرمانروای آردا بود) میگه که اونو بخاطر کاراش ببخشه و اونم بهش میگه از دست من خارجه و باید به مانوه بگه و بالاخره مدتی میگذره و سائورون که فکر میکرده والار دیگه اونو از یاد بردن دوباره وارد عمل میشه و به شکل آناتار ینی رب النوع هدایا و فرستاده والار میاد سراغ الفها تا اونارو فاسد کنه الفهای ارگیون اونو میپذیرن و ازش استقبال میکنن و سائورون دانش ساخت حلقه های قدرت بهشون آموزش میده و سائورون و کلبریمبور بکمک همدیگه ۱۶ تا حلقه میسازن وقتی سائورون از ارگیون خارج میشه کلبریمبور سه حلقه دیگه بدون دخالت سائورون میسازه که سائورون هیچوقت اونها رو لمس نکرد و از جادوی سیاهش بدور بودن، بعد از همه اینا سائورون حلقه یگانه رو میسازه که وقتی اونو ب انگشت میکنه الفها متوجه میشن که آناتاری درکار نیست و طرف سائورونه و فریب خوردن کلبریمبور سه حلقه الفی رو به گالادریل، گیل گالاد و سیردان میده(که گیل گالاد و سیردان هم بعداً حلقه هارو به الروند و گندالف میدن) و بعدشم سایورون لشکرکشی میکنه ب ارگیون که حلقه هارو پس بگیره و کلبریمبور میکشه و ارگیونو نابود میکنه و حلقه هارو بین انسانها و دورفها تقسیم میکنه که درنتیجه انسانها توسط حلقه فاسد میشن و به تاریکی سقوط میکنن و به نازگول تبدیل میشن…. سائورون هیچوقت اعمال شیطانیشو کنار نزاشت و هرکاری میکرد فقط فریب و حیله بود تا بقیه رو گول بزنه سائورون تو جادوگری و اغوا و فریبکاری استاد بود و هیچوقت از ارباس مورگوت بدش نمیومد و همیشه پیروش بود و حتی زمانی که با فارازون به نومنور میره کاری میکنه که نومنوری ها مورگوتو پرستش کنم و بخاطرش قربانی کنن بعدشم وقتی سائورون تو جنگ آخرین اتحاد شکست خورد و ایسلدور حلقه شو از دستش درآورد و کلا دوران دوم به پایان رسید و تو دوران سوم وقتی بعنوان نکرومانسر تو قلعه دولت گولدور ظاهر میشه یه بار گندالف بهش مشکوک میشه و میره به قلعه ببینه واقعا این نکرومانسر کیه بعد اینجا سائورون فرار میکنه تا گندالف اونو شناسایی نکنه و به رون یا شرق دور سرزمین میانه میره و مردم اون سرزمینو فاسد و مطیع خودش میکنه تو این دوران اصن سائورون نمیتونسته شکل فیزیکی بخودش بگیره و مث یه سایه ترسناک بوده که اصن این دوران ربطی ب سریال نداره چون دوران سومه وقتی که حلقه ساخته شده بودن و سایورون یه بار تو جنگ شکست خورده و حلقه و جسم فیزیکیشو از دست داده بوده اصن سریال خط زمانی رو کلا بهم ریخته آخه چ لزومی داشت بجای آناتار از هالبراند استفاده بشه چرا انقد همچین بهم ریختس والا ملت حق دارن انقد نقد و امتیاز منفی به این سریال میدن از بس پر از تحریفه
تحریف ؟ قبل از پخش سریال هم همه جا گفته شد این سریال بر اساس کتاب نیست ! در ضمن طبیعتا باید با کتاب متفاوت باشه تا برای همه جذاب و غیرقابل پیشبینی باشه
مزخرف ترین سریال دنیا فقط کسایه که از افسردگی شدید رنج میبرن ببیننش صد رحمت به سریال اویل 😐😑
قسمت ۸ نشون داد سریال خوبه و داره عالی پیش میره البته اگه طرفدارای تعصبی و جوشی تالکین به خاطر الف سیاه و چند تا چرت و پرت دیگه هیت ندن
ناراضی بودنه طرفدارای تالکین بخاطر این چیزایی که شما فک میکنین نیس شما و عوامل سازنده این سریال اینجور چیزارو بیان میکنین تا باهاش رو تحریف کلی داستان و شخصیت پردازی ضعیف و سریالی که نتونسته تا اینجا در حد بودجش ظاهر بشه سرپوش بزارین وگرنه خود تالکین افرادی رو توی کتاباش بعنوان سیاهپوست یا تیره پوست در نظر میگیره ولی تو سریال عمدا میان بجای عمل کردن به چیزی که تالکین گفته همچیو به میل خودشون تغییر میدن
گاندولف همان حضرت عیسی هستش اگه دقت کنید این مرد غریبه بشدت شبیه به مسیح ساخته شده!شباهت عجیبی هم با رهبر کشورمون داره!و ایزیلدور ایر یا وارث ایزیلدور همون امام مهدی هستش!
یک تلاشی فیلم داره که نشون بده مهدی سایرون هستش چون میگه گلادریال میگه تو خط پادشاهی ۱۰۰۰ ساله که قطع شده چطوری تو پادشاه هستی!مهدی پسر حسین هستش و خط هزاران ساله که قطع شده!اگه دقت کنید تو روایات داریم که پس از جنگ جهانی که آمریکا ضعیف میشه میان به سرزمین میانه(میدل ایست)خاور میانه که دقیقا شبیه به(میدل ارث هست)دارن ذهن هارو اماده میکنن تا بعد از جنگ جهانی با روسیه و… بیان و از اسراییل دفاع کنن که البته در جنگ در روایات داریم که شکست میخورن…اگه خونده باشید تالکین داستانش رو بر اساس زبان شناسی که انجام داده ساخته و در یهودیت داریم که خدا جهان رو بوسیله کلمات ساخت!(چرت میگم نه :)))
توی هستی همهچیز انرژی(فرکانس) هستش که خودش حاصل آگاهی یک وجود یگانه است، مجموع آگاهی های هستی برابر یک هستش یعنی تموم موجودات هستی همون وجود یگانه منتهی در فرکانس متفاوت هستند. برای اینکه وجود یگانه بتونه خودش(زندگی) رو تجربه کنه باید همزمان یکی باشه و یکی نباشه(من و تو)، برای اینکه بتونه لذت(مثبت) رو تجربه کنه باید همزمان با لذت، رنج(منفی) هم باشه. پس وجود داشتن قسمت منفی(تاریکی، شر) برای تجربه مثبت(نور، خیر) ضروریه. بدون قسمت منفی، قسمت مثبت بیمعنی میشه در نتیجه کل هستی به نیستی کشیده خواهد شد. اما در این بین، این فرکانس آگاهیه که تعیین میکنه که مثبت رو تجربه کنه یا منفی. اگه این موارد رو بسط بدیم به جایی میرسیم که مثبت و منفی هیچگاه مطلق نیست و بسته به زاویه دید آگاهی تعیین میشه(مثلا نور برای یکسری از موجوداتی که سوختگی ایجاد میکنه شر هست و برای موجوداتی دیگر مانند گیاهان خیر است) پس قضاوت بیمعنی میشه چون همه چیز نسبی است و به نسبت آگاهی شخص خیر و شر تعیین میشه. حالا بیاید توی دنیای خودمون هممون همون وجود یگانه منتهی در فرکانسهای متفاوت هستیم، فرکانس ما هم برابر فکر ماست که طبق قانون جذب اون رو تجربه میکنیم، که این یعنی ما خالق جهان خودمون هستیم نه خدا یا تصادفی بودن، کسی که میگه خدا نیست راست میگه برای دنیای خودش و کسی هم که میگه خدا هست اونم راست میگه برای دنیای خودش اما نه برای دنیای کس دیگهای که فکر متفاوتی داره. توی دنیای خودمون هم این داستانه توی دنیای یه مسلمون که برای خودش ساخته الله صاحب اموره اما توی دنیای یه مسیحی الله یه دروغه و اون عیسی ست که صاحب اموره. اگه دقت کرده باشین قشر کنترلکر زمین کلا ادیان/علم/داستانها رو به صورت ترس محور(ادیان ابراهیمی و تفکر ماتریالیستی و نهیلیسمی) – پست و ناچیز نشون دادن دنیا – کوچک بودن و ضعیف بودن و ناتوان بودن – شوم و تاریک نشون دادن قدرت(داستان ارباب حلقهها) – قضاوت مطلق خیر و شر برای ایجاد تفرقه (ادیان ابراهیمی و داستان ارباب حلقهها) طراحی کردند تا اینطوری حکومتشون رو بر انسانها ادامه بدن. خیر و شر نسبیه، مثلا ما میتونیم با نگاه کردن از این زاویه سائورون رو یه شخصیت مثبت ببینیم (بدون سائورون داستان جذاب ارباب حلقهها وجود نداشت، محیطی که سائورون در سرزمین میانه ایجاد کرد منجر به رشد و یادگیری عدهی زیادی از ساکنان آن شد و …)
درسته ولی بعضی واقعیت ها بین همه انسانها یکسانه و بستگی به اینکه از چه موقعیتی بهش نگاه کنی نداره…مثلا وجود خدا هرکسی که بفکر فرو بره حتی از لحاظ علمی هم که نگاه کنی میبینی قانون طبیعت میگه هرچیزی منشا داره…اینکه اخیرا یک کتابی منتشر شده جهان از هیچ خب حرف ضد علمه چون علم میگه نمیشه …ولی خب چون آدم بی دین رو راحت میشه برده کرد(برده نوین منظوره یعنی صبح تا شب برای کمپانی های عظیم کار کنی تا بتونی همون محصولی که ساختیش رو که با تبلیغات برات جاش انداختن رو بخری)این بردگی هستش و از هر پوزشنی بهش نگاه کنی میبینی مثل موش داری میدویی تو چرخ و بجایی نمیرسی….بله همه چیز نسبی هستش ولی همه ی ما آدمیم و بالاخره بعنوان ماشین های طبیعی نقطه های مشترک بسیار زیادی نیز داریم…مثلا پریدن از صخره برای همه بده ولی خب کسی پیدا میشه میخاد خودکشی کنه میپره ولی ۹۹ درصد مردم میگن فلانی دیوانه بود چون جون رو دوست داشتن بین همه هست حتی حیوانات…آدمی هم مثل سائرون که فکر قدرته و جهانی شدن درست مثل آمریکاست و کمپانی هایی که الان دیگه رئیس جمهور تحت سلطه اوناست و جز بنفیت و سود چیز دیگه ای رو نمیشناسن و آدمارو مثل سوسک حمامی که ما لگدش میکنیم له میکنن این خب بین همه یا اکثر انسانها منفی دیده میشه و همین باعث میشه متفاوت بودن انسانها در مورد نیاز به از بین بردن همچین آدمهایی کوچک بشه و اتحاد نظر پیدا کنن
چندبار گفتم ولش ولی دلم نیومد نگم.اگه دقت کنید سایرون جادوگر هستش جادوگری در دنیای واقعی چیه؟از دستت مثل هالیوود آتش در میاد؟نه قدرت همراه کردن ذهن مردم با خودت حتی اگه در باطن مخالف باشن یعنی فروش گنجشک بجای قناری بنظرم این جادوگری هستش حالا در افسانه های شاهنامه داریم که ضحاک ماردوش با مارها مغز جوان هارو میخورد این غیر از رسانه هستش؟(حالا اونزمان شاید بوسیلبه شایعه پراکنی بوسیله گماشته ها بوده و حالا بوسیله مدیا و رسانه هستش)فردوسی میخواسته چی رو بگه؟هشداری نبوده آیا به نسل های بعدی سرزمین ایران.که وطنمون دوباره به بدبختی و فلاکت نیوفته و ماردوشی نیاد اذهان مارو نابود کنه تا جایی که چپ رو از راست نشناسیم؟تا جایی که اونقدر احساس ناامیدی و بیچارگی بذهن ما وارد بشه که همه چیز آتش بزنیم و بدست خودمون کشورمون رو نابود کنیم؟اینا بوسیله چیه؟بوسیله رسانه که حال عرب های سعودی هم برای ما خبره شدن درش
داستان های تالکین یه جورایی شبیه روایات و داستان های آخر زمان هست.
گاندلف داخل ارباب حلقه ها یه جورایی منجی مردم اون منطقه هست مخصوصا تو قسمت سوم فیلم سینماییش.
تاحدود زیادی😃
اینکه سرمایهداران دنیا همیشه خواستن صداهای مخالف خودشون رو ساکت کنن تا ثروت و قدرتشون به مخاطره نیوفته از ابتدا تا به امروز همیشه وجود داشته و داره و خواهد داشت. اما اینکه همه چیز رو به تئوری توطئه مرتبط بدونیم یکمی منطقی نیست. قطعا انسانهای ثروتمند افراطی هم وجود دارن که میخوان آموزه های دینیشون رو عملی کنن مثل همین ماسونها ولی واقعیت اینه حداقل به زعم من که افزایش و حفظ ثروت و مزایای همراه اون غایت اهداف قدرتمندان دنیاست.
مشخصا یکی از حواریون رائفی پور هستی :)))
خودتی رائفی پور؟
مطمئن نیستم، اما فکر کنم حلقههای سه گانهی الفها، آخرین حلقهها از مجموعه ۱۹ حلقهای هستن که ساخته میشن، یعنی انتهای فصل اول، همهی حلقهها ساخته شدن.
بالاخره قسمتی سر رسید که حوصله سر بر نبود و انصافا کمی هم جذاب بود. منتها جذابیت این قسمت به فدا کردن کل فصل منجر شد. چه پتانسیل از دست رفته ای واقعا.
یکی از دوستان کامل خط زمانی وقایع رو اشاره کرده و منم موافق بودم که اگه صرفا ترجمه تصویری نثر کتابهارو انجام میدادن خیلی جذاب میشد. ولی خب نمیدونم اسم این رو بشه اقتباس گذاشت یا نه. ولی یک اقتباس ضعیف.
با دیدن پایان فصل کمی متوجه شدم که چطور آمازون این فیلمنامه رو پذیرفته و بقیه رو رد کرده هرچند که خیلی جذاب نبود و در عمل مطمئنم حتی ضعیفتر هم اجرا شد.
نمیدونم شاید مثل بچه ها ذوق زده شدن که ای جانم همه رو فریب میدیم. چقدر فیلمنامه خوبی شده🤣
آخه چرا اطلاعات غلط به ملت میدین شما که از نویسنده های این سریال بدترین که کل داستانو عوض کردن خواهشاً این سریالو مبنای دانش و اطلاعاتتون از دنیای تالکین قرار ندین چون پر از تغییراته، سائورون پس از شکست و دستگیری اربابش مورگوت یه شکل زیبا بخودش میگیره و بعنوان آناتار میره سراغ الفها گالادریل و گیل گالاد و الروند بهش اعتماد نداشتن ولی الفهای ارگیون ازش استقبال کردن و مث سریال نیست که اول گالادریلو ببینه و باهاش دوست بشه و بهش علاقمند بشه، گالادریل شوهر داره به اسم کلبورن و یه دختر به اسم کلبریان و اصن تو نخ سائورون یا کشتنش نیست(ک تو سریال بخاطر فمینیسم شوهر و دخترش حذف کردن و گالادریلو بصورت یه زن مجرد و ابرقهرمان نشون دادن که فقط دنبال جنگه)، خب بعدش سائورون با دانش ساخت حلقه ها به همراه الفهای ارگیون و کلبریمبور شونزده تا حلقه میسازه تا از طریق این حلقه ها بتونه صاحبان حلقه هارو کنترل کنه و بهشون حکومت کنه و درکل همشونو تحت سلطه حلقه واحد خودش دربیاره( و اصن خبری از ساخت تاج و میتریل و دلسوزی سائورون واسه الفها نیست اینا همش الکیه و تحریفاته سریاله) و اون سه حلقه الفی آخر از همه و بدست خود کلبریمبور و بدون دخالت سائورون ساخته میشن بعد هم که سائورون حلقه واحد رو میسازه و الفها از نقشه ش و اینکه طرف خود سائورونه باخبر میشن میره سراغ ارگیون و نابودش میکنه و کلبریمبور میکشه و جنازشو میزاره رو یه نیزه بزرگ و جلوی ارتشش به حرکت درمیاره و اون شونزده حلقه رو پس میگیره و بین انسانها و دورفها پخش میکنه ولی هیچوقت دستش به اون سه حلقه الفی نرسید چون قبل از لشکرکشی سائورون به ارگیون کلبریمبور اونارو میده به گالادریل و گیل گالاد و سیردان که بعدش گیل گالاد حلقشو میده به الروند و سیردان حلقشو میده به گندالف
و اینکه سائورون یه مایا بود که در ابتدا در خدمت ائوله بود که یکی از والار بود و هنرش صنعتگری بود از اونجا که سائورون میل شدید به نظم و ترتیب و دوری از هرج مرج داشت و همیشه میل به قدرت و حکومت داشت به ملکور رو میاره(ملکور که بعدها بخاطر شرارتش بهش میگفتن مورگوت یکی از والار و اولین ارباب تاریکی سرزمین میانه بود) و تبدیل به یکی از فرمانده ها و افراد امین مورگوت میشه و تو همه ی جنگ های دوران اول سرزمین میانه به مورگوت کمک میکنه و روح پلید مورگوت میشه بعدش پس از جنگ خشم و دستگیری مورگوت توسط والار دوران اول سرزمین میانه ب پایان میرسه و سائورون خودشو برای مدت ها مخفی میکنه و دوران دوم سرزمین میانه شروع میشه و سرزمین های لیندون و نومنور شکل میگیرن و حدود ۵۰۰ سال از عصر دوم میگذره که سائورون با خودش میگه والار همچی رو فراموش کردن و دیگه پیداشون نمیشه و شروع به توطئه و فریبکاری و جمع کردن قدرتش میکنه، حدود ۳۰۰ سال بعد گیل گالاد حضور یه سایه پلید در سرزمین میانه رو حس میکنه و برای پادشاه نومنور نامه میفرسته و بهشون هشدار میده خلاصه همینجوری میگزره تا حوالی سال ۱۰۰۰ دوران دوم سائورون که از قدرت گرفتن بیش از حد نومنوری ها میترسید موردور رو بعنوان قلمرو خودش انتخاب میکنه و شروع ب ساخت برج تاریک باراد دور میکنه و بعدش حدود سال ۱۲۰۰ تازه سائورون شکل منصفانه و زیبا یا همون آناتار رب النوع هدایا رو بخودش میگیره و هدفش فاسد کردن الفها از طریق ساخت حلقه ها بود چون میدونست الفها خیلی از انسانها قدرتمند تر و باهوش ترن و به این راحتی گول نمیخورن و انسانهارو خیلی راحت تر میشه اغوا کرد و بعدشم میره ارگیون و… ماجراهایی که بالا توضیح دادم اتفاق میفته
قیافه سائورون شبیه یکی از اعضای BTS که بعد عمل زیبایی از گروه اخراجش کردن