نگاهی به شخصیت مورفئوس | قهرمان یا ضدقهرمان
مورفئوس، ارباب سرزمین رویا در سریال The Sandman طوری به تصویر کشیده شد که این سوال را برای بینندگان مطرح کرد که او کیست: یک قهرمان یا ضدقهرمان؟
سرانجام سریال مورد انتظار و پرهزینه کمپانی نتفلیکس به نام The Sandman منتشر شد تا بتوانیم شاهد ماجراجوییهای مورفئوس، حاکم سرزمین رویا باشیم. سریالی که اقتباسی از کمیکهای مشهور نیل گیمن (Neil Gaiman) بوده و به تقابل رویاها و کابوسهای مردم میپردازد.
تام استوریج (Tom Sturridge) که وظیفه ایفای نقش مرد شنی را بر عهده داشت، به زیبایی شخصیت پیچیده و چند لایه مورفئوس را به تصویر کشید. او در طول سریال دست به اعمالی زد که میتوانست مخاطب را گیج کرده و موجودیت او را دچار گمراهی کند. با وجود این که در طول هر قسمت شاهد رشد این شخصیت بودیم، اما با این حال لحظاتی وجود دارند که مشخص نیست او باید به عنوان یک قهرمان شناخته شود یا یک ضدقهرمان. به همین دلیل در این مقاله قصد داریم تا به این مسئله پرداخته و ببینیم که مورفئوس در پایان فصل اول سریال The Sandman از چه جایگاهی برخوردار است.
این مسئله را در نظر داشته باشید که با توجه به تفاوتهایی که این سریال با کمیک دارد، ملاک مقاله مجموعه تلویزیونی مرد شنی بوده است.
خلق کابوسهای وحشتناک
لرد مورفئوس مسئولیت ایجاد کابوس و رویا را برای تمام موجودات زنده هستی بر عهده دارد. طبق توضیحی که او در طول سریال ارائه میدهد، کابوسها برای زندگی انسانها ضروری بوده زیرا آنها را برای رویارویی با ترسها و مسائل مهم زندگی آماده میکند.
با این حال ما شاهد خلق موجودی تحت عنوان کورینتیان هستیم که به طور خودسر دست به قتل عام مردم زده و باعث ایجاد ویرانی در جهان میشود؛ تا جایی که یک فرقه حول محور او ایجاد شده که مملو از افراد شرور و قاتل میباشد. مورفئوس علیرغم خلق آنها، اما هیچ کنترلی بر روی حد و حدود و محدودیتهای این موجودات نداشته و تنها انتظار دارد که تحت هر شرایطی باعث ترس و وحشت مردم باشند.
او حتی دست به مجازات موجودی تحت عنوان گالت میزند، زیرا او برخلاف موجودیتش که یک کابوس است، دست به خلق رویا برای یک کودک زده و همین مسئله باعث خشم مورفئوس میشود.
غرور بیش از اندازه ارباب رویا
یکی از بزرگترین ایراداتی که در شخصیت مورفئوس وجود دارد و در طول سریال بارها این موضوع باعث ضربه خوردن وی شده بود، غرور بیش از اندازهاش میباشد. این مسئله را در همان قسمتهای آغازین و در قبال یکی از شخصیتهای مهم سریال میتوانیم شاهد باشیم.
جایی که الکس خواستار بخشش از سوی مورفئوس است، اما او ترجیح میدهد که همچنان به مجازات این موجود فانی بپردازد. البته که به خاطر کشتن کلاغ مورد علاقه مورفئوس توسط الکس، میتوان این غرور و کینه را منطقی جلوه کرد؛ اما مرد شنی شاهد رفتار زننده پدر الکس با وی بوده است. حتی زمانی که مورفئوس در جهنم به دنبال لوسیفر است نیز میتوانیم شاهد غرور او باشیم که پس از گذشت هزاران سال، هنوز نمیتواند معشوقه خود را ببخشد.
این وقایع باعث شده تا او را به عنوان شخصیتی بشناسیم که از غرور بیش از اندازهای برخوردار بوده و هیچ ببخشی برای اطرافیانش قائل نمیشود.
انتقامجوییهای مورفئوس
مورفئوس از غرور بیش از اندازهای برخوردار بوده و به همین دلیل هر کسی که خلاف خواستهاش عمل کند، خشم و عصبانیت وی را شعلهور خواهد کرد. به عنوان مثال زمانی که از بند و محدودیت رها میشود، سریعاً به دنبال الکس رفته و از او انتقام میگیرد؛ علیرغم این که او تنها بازیچه دست پدرش بوده و هیچ دشمنی با مورفئوس نداشته است.
او حتی نسبت به موجودات ساخته دست خودش نیز کینهورز بوده و زمانی که یکی از آنها به نام گالت قصد پیدا میکند تا به یک رویا تبدیل شود، مورد خشم و غضب مورفئوس قرار گرفته و مجازات میشود. با وجود این که در قسمتهای پایانی شاهد تغییر رفتار او هستیم، اما همچنان روحیه انتقامجویی او که فراتر از امیال انسانی است باعث میشود تا نتوانیم ارباب رویا را به عنوان یک قهرمان تجسم نماییم.
نادیده گرفتن احساسات بشریت
با وجود این که ارباب رویا وظیفه دارد تا نیازهای بشریت و احساسات آنها را مورد کاوش قرار دهد، اما او به هیچ عنوان درکی از این مسائل نداشته و متکبرانه عمل میکند. به عنوان مثال زمانی که دوست یوهانا کنستانتین در درد و رنج به سر میبرد، مورفئویس قصد رها کردن او را داشته و هیچ اهمیتی به احساسات یک انسان در حال مرگ نمیدهد.
او در قسمتهای بعدی حتی پا را فراتر گذاشته و نه تنها همسر لیتا را خیلی راحت از بین میبرد، بلکه حتی او را نیز تهدید میکند که فرزندش را پس از تولد با خود خواهد برد. این که او اعمال بیرحمانهای را در قبال بشریت پیش گرفته و هیچ رحم و مروتی ندارد، ادعاهای او را زیر سوال برده و اعمالش را ضدقهرمانانه جلوه میدهد.
اعمال مجازاتهای ناعادلانه
به عنوان کسی که ارباب سرزمین رویا بوده و از قدرت و احساسات فراتری نسبت به یک انسان فانی برخوردار است، واکنشهای او کمی دور از انتظار میباشد. پس از این که بشریت به مدت یک صد سال مورفئوس را مورد ظلم قرار میدهد، او با بازگشتش دست به مجازاتهای ناعادلانهای میزند. همچنین نباید این مسئله را از یاد برد که ده هزار سال حبس کردن یک انسان در جهنم زیادهروی به نظر میرسد.
او که به عنوان یکی از اعضای باذکاوت خانواده اندلس به شمار میرود، اعمال تهاجمی و انتقام جویانهاش غیرمنطقی جلوه کرده و به مانند یک شرور عمل میکند. مورفئوس در مواجه با برخی از اتفاقات به هیچ عنوان دنبال دلیل آن نبوده و تنها میخواهد تا واکنشی سریع و ظالمانه داشته باشد.
هدف وسیله را توجیه میکند
او برای پیدا کردن وسایل گم شده خود حاضر است که حتی جان موجودات بیگناهی که هیچ دردسری برای وی ایجاد نکردهاند را گرفته و تنها به هدف خود فکر میکند. او در مواجه با رز واکر، بدون این که دنبال راهحلی برای نجات قلمرو خود باشد، تنها به فکر کشتن او بوده و تا مرز انجام این کار نیز پیش میرود.
این که اعمال شرورانه خود را به سبب داشتن هدفی بزرگ توجیه نمایید، دقیقاً کاری است که شخصیتهای خبیثی همچون جان دی انجام میدهند. یک قهرمان سعی میکند تا جای ممکن به دنبال راه حل بوده و از تلفات جلوگیری نماید؛ مسئلهای که در فصل اول سریال The Sandman خلاف آن را شاهد بودیم و مورفئوس برای توجیه اهدافش هیچ ابایی از کشتن انسانها نداشته است.
مورفئوس همیشه خود را عقل کل میداند
مورفئوس به مجموعهای از اخلاقیات پایبند است که تحت هیچ شرایطی نمیتواند از خط قرمز آنها عبور نماید. او به جای این که در مواجه با خطرات، از یارانش درخواست کمک و یاری داشته باشد، ادعا دارد که از برتری اخلاقی و عقلانی برخوردار بوده تا دست به نابودی زندگی دیگران بزند. همین مسئله باعث میشود تا اقداماتش در طول فصل نخست مشکوک جلوه کرده و به هیچ عنوان رنگ و بوی قهرمانانه نداشته باشد.
مورفئوس اعتقاد دارد که تحت هر شرایطی حق با او بوده و نگاهی سیاه و سفید به جهان اطرافش دارد. با وجود این که در پایان فصل نخست شاهد تغییر رویه او هستیم، اما نمیتوانیم وقایع اشتباهی که به دست او رقم خورده را نادیده بگیریم.
حکومت مستبدانه او بر سرزمین و زیردستانش
مورفئوس علیرغم این که جزو یکی از افراد خوش نیت خانواده خود محسوب میشود، اما به طرز عجیبی بر قلمرو خود مستبدانه حکومت کرده و تنها نظر خود را برتر میداند. حتی شخصیت شروری همچون لوسیفر نیز برای امور جهنم با زیردستانش به مشورت میپردازد و دیدگاه آنان را دست کم نمیگیرد.
تصمیمات او تا جایی پیش میرود که حتی در قسمت مهمی از داستان لوسین کنار کشیده و خود را از مورفئوس جدا میکند. این رفتارهای او نه تنها باعث وحشت در قلمرو رویا میشود، بلکه پیامدهای بسیار خطرناکی را برای او به همراه دارد که در صورت نادیده گرفته شدن، میتوانست پایان دوران حکومت او را رقم بزند.
سوءاستفاده از قدرتهای گسترده خود
رویا در کنار باقی برادران و خواهرانش موجودات بسیار قدرتمند با ذاتی خداگونه هستند که کنترل کاملی بر زندگی بشریت دارند. به همین او به راحتی میتواند رویا و بیداری یک انسان را تحت کنترل داشته و طبق خواسته خود بر آن تغییراتی به وجود بیاورد.
با این حال در طول سریال شاهد این موضوع هستیم که مورفئوس تنها برای خواستههای شخصی دست به استفاده از قدرتهای خود میزند. به عنوان مثال او و مرگ برای اثبات یک رجزخوانی خواهر و برادرانه به یک انسان اجازه میدهد تا جاودانه شده و برای مدتی طولانی به زندگی بپردازد. با وجود این که چنین تصمیمی منجر به سلسلهای از اتفاقات بسیار زیبا و تماشایی میشود، اما قطهاً یک قهرمان برای خواسته شخصی خود دست به چنین کاری نخواهد زد.
تمایل او به کشتار
در طول سریال بارها شاهد این موضوع هستیم که مورفئوس برای رسیدن به خواستههای خود دست به کشتن چندین و چند موجود زنده میزند؛ مسئلهای که حداقل روی کاغذ، طبیعت شخصیتهای خبیث میباشد. مجازاتی که او برای افرادی همچون هکتور یا الکس در پیش میگیرد، بسیار شرورانه بوده و هیچ منطقی پشت آنها وجود ندارد.
شاید تصمیمات مورفئوس به این دلیل است که او هیچ درکی از مرگ و ترس نداشته و نابودی زندگی یک انسان برای او بسیار عادی جلوه کرده است. این مسئله تا زمانی ادامه پیدا میکند که او در کنار خواهرش به سراغ انسانهای مختلف رفته و با منطق مرگ مواجه میشود. اینجا است که او احساسی را درک میکند که تا به حال تجربه نکرده و برایش شوکهکننده جلوه میکند.
حال با توجه به وقایعی که در طول فصل نخست سریال The Sandman به وقوع پیوسته بود، میتوانیم ارباب رویا را قهرمان خطاب کنیم؟ نظر خود را با ما به اشتراک بگذارید.
منبع: اسکرینرنت
پر بحثترینها
- فوری: سونی در حال مذاکره برای خرید کمپانی مادر FromSoftware است
- نامزدهای بهترین بازیهای سال مراسم The Game Awards 2024 مشخص شدند
- نقدها و نمرات بازی STALKER 2 منتشر شدند
- ۱۰ بازی سینماتیک که میتوانند با بهترین فیلمهای سینمایی رقابت کنند
- پلی استیشن برای ۱۰ سال متوالی نمایندهای برای بهترین بازی سال داشته است
- شایعه: حالت پرفورمنس بازی STALKER 2 روی Xbox Series X به خوبی اجرا نمیشود
- بازی Death Stranding Director’s Cut دومین بازی پرفروش ایکس باکس شد
- بدون اشتراک پلاس، امکان انتقال فایل سیو بازیها از پلی استیشن ۵ استاندارد به پرو وجود ندارد
- رسمی: شرکت مادر FromSoftware پیشنهاد خرید از سوی سونی را تایید کرد
- بازی GTA V با این هدف ساخته شد که از هر نظر بهتر از GTA IV باشد
نظرات
سوال من اینه چرا ارباب رویا ها تو سریال اینا گریه کرد مورفیوس کلا حس نشون نمیده و بعد گریه کرد خیلی مسخره بود بعد چرا سریال همه رو سیاهو و لگبت کرد و چقدر از کمیک فاصله گرفت شاید بگم سه قسمت اول فقط خوب بود و اول قسمت چهارم که با مرگ صحبت کرد بقیش واقعا چرت بود توی توییتر مردم نوشته بودن چرا شخصیت اسیای اضافه نکردین به شخصیت اصلیا یه مشت ادم احمق ریختن گند میزنن به سورس متیریال.
بهترین قسمتش اونه که همراه مرگ میشه
ممنون از ترجمه و پست این مقاله. ولی این مقاله اسکرین رنت بیشتر شبیه یه click-bait حول محور سریال The Sandman و استفاده از شهرت این سریال و به قول معروف هیت بودنش تو این روزهاست.
اکثراً صحبتهای مقاله اصلاً درست و منطقی نیستن. کمیکهایی در سطح و با تم سندمن شاید اصلاً نشه تو قالب قهرمان و ضدقهرمان قرار داد. جالبه که نویسنده مورفیوس رو متهم به دید سیاه و سفید میکنه، درحالی که خودش داره به اون سیاه و سفید نگاه میکنه.
از طرفی مورفیوس اصلاً خودش رو از انسانها نمیدونه که بخواد قهرمانشون باشه. مخصوصاً اگه بخوایم فقط این سریال رو در نظر بگیریم که تو مقاله هم همین اومده.
مقاله خیلی ایرادات داشت. مثل کورینتین که اصلاً اون همایش به خاطر اون ایجاد نشده نبود یا اصلاً فرقه ای نداشت. اون مثالی هم که درمورد پایان رابطه اون خانم و همسر مرده و فرزندشون زدن، درست ترین تصمیم بود. شاید نوع برخورد و لحنش میتونست نرم تر باشه.
مورفیوس و خانواده اندلس یا بی پایانها کلاً موجودات دیگه ای هستن و طرز کار یا بقول خودشون فانکشن خاص خودشونو دارن…
به نظرم اینکه بخوایم مثل اسپایدرمن و سوپرمن و… به دید قهرمان یا ضدقهرمان به مورفیوس و دنیاش نگا کنیم درست نیست. همینکه کارشو به ارباب رویاها درست انجام بده خوبه. کمی مهربانتر و با فکر بودن چاشنیشه. که آخرش هم همینطور شد.
سریال خوبی بود به نظرم پتانسیل اینم داشت خیلی بهتر بشه ولی نصف تمرکز سازنده هاش کلا جای دیگه ای بود
با توجه به این سریال ۹۰ درصد دنیا لگبت هستن، ۵ درصد لگبتن ولی نمیدونن، از ۵ درصد استریت باقیمونده هم نصفشون پلیدن
کامیکش رو نخوندم ولی حدسم اینه شخصیت Desire هم که جزو دسته بالاست، آخر سریال دیگه خوب نشون داده میشه. مثل کورینتیان که تقصیر رو انداختن گردن مورفیوس
جالب بود تمام شخصیت های اصلی داستان هم که نقش منفی داشتن سفیدپوست بودن که یه وقت به کسی برنخوره
حمایت خوبه ولی نه دیگه انقدر زیاده روی. بجاش میتونستن رو خود سریال کار کنن و شاهکار تحویل بدن
تام استاریج واقعا ی ستاره هست
تا قبل این سریال نمیشناختمش اما وقتی دیدم این بشر فوق العاده بازی میکنه
بهترین انتخاب برای این سریال بود و هست
اما حیف که با اضاف کردن رز واکر و داستانش فیلمنامه خراب شد
صحنه های فیلم رو که نگم اصن…
ولی با این حال بسیار عالی بود و نقطه عطف سریال بود
ولی وجدانا اونجا که نوشتید قصد کشتن رز واکر داشت
دستش درد نکنه واقعا رو مخ بود :))))
خیلی فشرده بود. انگار سه فصل رو ادیت کردن تو یه فصل 😭
یکم شبیه رابرت پتینسونه قیافش