نقد و بررسی بازی Ghostwire: Tokyo؛ ردپای اشباح
بازی Ghostwire: Tokyo پس از معرفیاش، سریعآً به عنوانی موردانتظار و در عین حال مرموز تبدیل شد. با گیمفا و نقد و بررسی این بازی همراه باشید.
وقتی که ارواح پا به دنیای انسانها میگذارند
داستان Ghostwire: Tokyo از جایی شروع میشود که دیوار بین دنیای مردگان و زندگان توسط شخصی به نام Hannya میشکند و تمام انسانها در توکیو، توسط مهی غلیط ناپدید میشوند و به شکل ارواح سرگردان در میآیند. در همین حین، yokaiها که ارواحی خشن هستند پا به خیابانهای نورانی Shibuya میگذارند و آنها را تحت تصرف خود در میآورند.
شخصیت اصلی بازی، Akito، به لطف روحی به نام KK که بدن او را تسخیر میکند، از محو شدن توسط مه در امان میماند و سعی دارد خود را به خواهرش که در بیمارستان بستری بوده است برساند. در واقع ما در این بازی شاهد حضور دو شخصیت اصلی هستیم که هر کدام به دلایل شخصی خود سعی بر متوقف کردن Hannya دارند. همچنین این بازی تمرکز زیادی بر ارزش خانواده نیز دارد.
هر دوی آنها با کولهباری از حسرت در حال زندگی کردن هستند و در طول داستان بازی شاهد انطباق بیشتر این دو شخصیت و کنار آمدن آنها با یکدیگر هستیم. مفهوم کلی بازی و داستانسرایی آن بسیار جذاب است، اما شخصیتپردازیها از جذابیت ماجرا میکاهد.
دو روح در یک بدن
یکی از بزرگترین مشکلات GhostWire: Tokyo، عدم پرداخت کافی به دو پروتاگونیست اصلی بازی برای مدتی بسیار طولانی است و این مسئله باعث میشود انعطافپذیری شخصیتهای بازی کمرنگ و ارتباط برقرار کردن با آنها سختتر شود. البته همانطور که بالاتر ذکر کردم، ارتباط بین این دو کاراکتر و پیشرفت رابطهی بین آنها به خوبی به تصویر کشیده شده و یکی از جالبترین بخشهای بازی است.
Akito و KK در طول بازی دائما در حال معاشرت هستند و این مکالمات عمق بیشتری به این دو شخصیت میبخشند، اما متاسفانه این مکالمات تقریبا تنها چیزی است که حدود ۸۰ درصد بازی شاهد آن هستیم و داستان بازی به جای پرداختن آرام و تدریجی به این دو کاراکتر و گذشتهی آنها، در دو چپتر پایانی بازی به طور جدی شروع به معرفی این دو میکند که بسیار دیر است. البته در طول داستان شاهد برخی کاتسینهای فلش بک از Akito و خواهرش هستیم که تقریباً هیچ کمکی به شخصیتپردازی این کاراکتر نمیکند.
آنتاگونیست بیبخار
آنتاگونیست بازی، Hannya، یکی از تمرکزهای سازندگان در تبلیغات این بازی بود و انتظار میرفت که شاهد یک شخصیتپردازی عمیق از این کاراکتر باشیم؛ اما متاسفانه او نمونهی کامل یک شخصیت منفی تک بعدی و فراموششدنی است. او هیچگونه پیچش خاصی در شخصیتپردازی خود ندارد و از همان ابتدا مشخص است که او نیز یک دشمن کلیشهای ایدهآلیست روانی است که قصد دارد “جهان را به جایی بهتر تبدیل کند”.
متاسفانه دیالوگنویسی و شخصیت پردازی کلیشهای Hannya، به سرعت جذابیت او را از بین میبرد و این شخصیت را به یک آنتاگونیست تکراری تبدیل میکند که تنها ظاهری جذاب را با خود یدک میکشد و به هیچ عنوان به کاراکتری تبدیل نمیشود که در آینده از آن به عنوان یک شخصیت بهیادماندنی یاد شود.
Shibuya به روایتی دیگر
شهر Shibuya یکی از زیباترین شهرهای ژاپن محسوب میشود و سازندگان در به تصویر کشیدن نسخهای روحزده از آن به بهترین شکل عمل کردهاند. شهری رنگارنگ، نورانی و پر از مکانهای دیدنی و جذاب که در مهی غلیظ غرق و طراحی آن با دقت و جزئیات انجام شده است. نقشهی بزرگ این شهر در ابتدای بازی با مه پوشیده شده و شما با تطهیر کردن دروازههای مختلف شهر، بخشهای گوناگون آن را از مه پاک خواهید کرد.
Shibuya یک پوستهی خالی نیست و بازی آزادی عمل مطلوبی به شما میدهد و از دیوارهای نامرئی زیادی استفاده نمیکند که نتیجهی آن، لذتبخش بودن گشت و گذار در نقشه زیبای بازی است. همچنین سازندگان مکانیزمهایی در این بازی تعبیه کردهاند که به عنوان مکملی برای گشت و گذار شما عمل میکنند. یکی از آنها وجود موزیکپلیر است که به شما اجازه میدهد ساندترکهای فوقالعادهی بازی را پخش کنید و همزمان به گشت و گذار در شهر Shibuya بپردازید.
به طور کلی، ساختار دنیای بازی و فضاسازی آن به شکلی متعادل، سنگین و زیبا خود را حفظ میکند و به شدت به افسانههای ژاپنی وفادار است.
شما در شهر Shibuya به فروشگاههای مختلفی نیز دسترسی خواهید داشت و از آنجایی که تمام انسانها محو شدهاند، این فروشگاهها به دست یک گربه اداره میشوند، بله درست متوجه شدید یک گربه! قدرتهایی که در اختیار دارید به شما اجازه میدهد با حیوانات صحبت کنید و از این رو، توانایی ارتباط و خرید از این گربه را خواهید داشت.
برخی از این فروشگاهها موادغذایی در اختیارتان قرار میدهند که با استفاده از آن سلامتی خود را بالا نگه دارید و برخی دیگر امکان خرید ساندترک و لباس و فروش آیتمهای تزئینی خاصی که در مپ بازی پیدا کردهاید را میدهند. شما با خرید لباسهای مختلف میتوانید سر تا پای Akito را به طور کامل شخصیسازی کنید و شاهد تنوع خوبی در این بخش هستیم.
لازم به ذکر است که پلیر در سطح شهر قادر به پیدا کردن آیتمهای طلایی معلقی خواهد بود که با شکستن آنها پول بدست خواهد آورد.
علاوه بر فروشگاهها، شما با قدم زدن در خیابانهای این شهر، با ارواح سرگردانی و حتی حیواناتی روبهرو خواهید شد که در اصل نقش NPCهای بازی را ایفا میکنند و مراحلی فرعی را در اختیار شما قرار خواهند داد. به عنوان مثال، یکی از مراحل فرعی توسط راکونی به شما داده میشود که به دنبال دوستانش میگردد و از شما درخواست میکند که آنها را پیدا کنید. در حالی که برخی مراحل فرعی موضوعات جالبی را دنبال میکنند و تنوع مطلوبی به بازی میبخشند، بسیاری دیگر از آنها صرفاً به بهانهی پر کردن مپ بازی در آنجا حضور دارند.
به طور کلی، طراحی مراحل در این بازی کمی با مشکل روبهرو هستند. بخش گستردهای از مراحل اصلی بازی شامل نقل مکان از نقطهی A به B، مبارزه با چند Yokai و مشاهدهی یک کاتسین کوتاه میشوند. البته مراحلی هم وجود دارند که حسابی آدرنالین را در بدنتان به جریان میاندازند و از طراحی بسیار ماهرانهای هم برخوردارند، اما مراحل یکنواخت بازی روی آنها سایه میاندازند.
تبدیل شدن به یک آواتار!
همانطور که بالاتر اشاره کردم، KK با ورود به بدن Akito، برخی قابلیتهای خاص را در اختیار او قرار میدهد و یکی از آنها توانایی مبارزه است که بخش برجستهای از Ghostwire: Tokyo را تشکیل میدهد و نوآوری مطلوبی نیز در آن مشاهده میشود. شما در این بازی به جای استفاده از اسلحه، بر سه عنصر آب، آتش و باد تسلط خواهید یافت و با استفاده از آنها Yokaiها را از سر راه خود برمیدارید. مکانیزمهای سیستم مبارزات در عین سادگی به شدت لذتبخش هستند و میزان بالایی از این لذت را مدیون حرکات دست روان و جذاب است. استفاده از این عناصر گاهی اوقات حس و حال آواتار را به من میداد.
این عناصر نیز همچون اسلحهها، نیازمند مهمات هستند و این مهمات Ether نام دارند. همچون پول، در سطح شهر وسایل معلقی همچون تابلوهای راهنما و یا ماشینهایی پیدا خواهید کرد که با از بین بردن آنها میتوانید Ether بدست آورید. همچنین در طول مبارزات نیز با از بین بردن Yokaiها قادر به دریافت Ether خواهید بود.
شما علاوه بر قدرتهای KK، از یک تیروکمان و چندین جادوی خاص نیز برخوردار هستید و سازندگان برای جلوگیری از یکنواخت شدن مبارزات، در بخشهایی از بازی KK و Akito را از یکدیگر جدا میکنند. در این مقاطع از بازی، پلیرها قدرتهای خود را از دست میدهند و مجبور میشوند از تیروکمان، طلسمها و حتی مخفیکاری استفاده کنند. حتی برخی از دشمنان قادر هستند که KK را از بدن Akito خارج کنند و این مسئله تنوع خوبی به مبارزات بازی میبخشد و روند را پر فراز و نشیبتر میکند.
یکی از مشکلاتی که در این بخش خودنمایی میکند، متعادل نبودن قدرت عناصر مختلف مثل آتش است و از آنجایی که کمبوزنی در این بازی امکان پذیر نیست، اکثر اوقات به دلیل قدرت بالای این عنصر دائما از آن در طول مبارزات استفاده میکنید. همچنین Ethereal Weaving به دلیل قدرت بیش از حد، دلایل استفاده از اسلحههایی همچون تیروکمان را در هنگام مبارزات و تا زمانی که KK در بدن Akito است را از بین میبرد.
یک درخت مهارت متناسب با مکانیزمهای بازی نیز در اختیار پلیر قرار میگیرد. این منو دارای سه دستهبندی مختلف است که هرکدام از آنها مهارتهای مربوط به بخش خاصی را در خود جای میدهند. این دستهبندیها عبارتند از Equipment، Ethereal Weaving و Abilities. در حالی که عمق خاصی در درخت مهارتهای بازی وجود ندارد و در بازی تاثیر چشمگیری نمیگذارد، اما نسبت به مکانیزمهای بازی، تنوع مطلبوبی را به ارمغان میآورد.
در نهایت میتوان گفت که این بازی در زمینهی گیمپلی و مکانیزمهای مبارزات به خوبی عمل میکند و نقش خود را به عنوان یک محرک سرگرمکننده به نحو مطلوب ایفا میکند، اما متعادل نبودن آن، تاثیر منفی مشهودی را در این بخش بر جای میگذارد.
نغمههایی از دنیای دگر
موسیقی در بازی Ghostwire: Tokyo همچون طراحی دنیای آن خاص و زیباست. گوش دادن به موسیقیهای بازی هنگامی که در حال قدم زدن در خیابانهای Shibuya هستید، آن هم زمانی که باران آسفالتهای مردهی این شهر را خیس میکند، به شدت لذتبخش است.
در کنار موسیقیهای موزیک پلیر، ساندترکهایی که در طول مراحل و کاتسینهای بازی پخش میشوند نیز از تنوع و زیبایی خاص خود برخوردارند، یک مکمل عالی برای طراحی خاص این بازی به شمار میآیند و به خوبی بر اتمسفر این بازی منطبق میشوند.
ارواحی از جنس جامعه
طراحی دشمنان و Yokaiها در این بازی بسیار جالب و متفاوت است. این ارواح خبیث پوششهایی همچون انسانهای عادی دارند. دشمنان عادی بازی متشکل از کارمندان، بچههای مدرسهای و پلیسها هستند، در حالی که برخی دشمنان قدرتمندتر، طراحیهای پر زرق و برقتری دارند و ظاهراً نمایانگر افراد والا مقام جامعه هستند.
نکتهی جالبتر آن است که دشمنان عادی که از آنها نام بردم، چهره ندارند و گویی سازندگان قصد انتقال پیامی حول کم رنگ بودن این افراد در جامعه را داشتهاند. این در حالی است که دشمنان قدرتمندتر از طراحی چهره نیز برخوردارند. این توجه به جزئیات و طراحیهای خاص و جذاب Yokaiها، رنگ و لعابی جذاب را به این بازی میبخشد و در این قسمت نیز سازندگان هماهنگی خود را با دیگر بخشهای اثر حفظ کردهاند.
استودیوی Tango Gameworks با ساخت بازی Ghostwire: Tokyo و دور شدن از سبک و سیاق آثار پیشین خود، ریسک بزرگی کرد و خوشبختانه این ریسک ثمرهای لذتبخش را به همراه داشت که البته با مشکلاتی نیز دست و پنجه نرم میکند. طراحی مراحل نه چندان قوی و روند نسبتاً تکراری آنها، متعادل نبودن مکانیزمهای مبارزات با وجود تنوع مطلوب آن، مشکلات اساسی در شخصیت پردازی و موارد دیگری که در طول نقد ذکر شد، جلوی این بازی را برای استفادهی کامل از پتانسیلاش را میگیرد.
GhostWire: Tokyo
در حالی که GhostWire: Tokyo یک بازی بینقص نیست، اما قطعاً یک تجربهی لذتبخش به شمار میرود که ژاپن و افسانههای آن را به شکلی متفاوت و جذاب به تصویر میکشد. GhostWire: Tokyo یک عنوان خاص، جذاب و سرگرمکننده است و با این وجود که اثری ترسناک محسوب نمیشود، همچنان ردپاهایی از ساختار The Evil Within در آن نمود پیدا میکند و به خوبی یک دنیای روحزده و مرده اما زیبا را در کنار مبارزات لذتبخش و اتمسفری سنگین به تصویر میکشد.
نکات مثبت:
- طراحی محیط و فضاسازی فوقالعاده
- موسیقی و ساندترکهای زیبا و انطباق آنها با اتمسفر
- تنوع دشمنان و طراحی خاص و جذاب آنها
- سیستم مبارزات ساده، اما لذتبخش
- داستانسرایی مرموز و جذاب
- نقشهی پرجزئیات و وجود آزادی عمل گشت و گذار در آن
- وجود المانهایی همچون موزیک پلیر
- درخت مهارت استاندارد و متناسب با گیمپلی بازی
- پایبند بودن محیط و داستان بازی به افسانههای ژاپن
نکات منفی:
- شخصیت پردازی ضعیف
- آنتاگونیست کلیشهای و فراموش شدنی
- ضعف در طراحی برخی مراحل اصلی و فرعی
- متعادل نبودن مکانیزمها و عناصر سیستم مبارزات
۸.۵
این بازی بر اساس کد ارسالی ناشر و روی پلتفرم PC تجربه و نقد شده است
پر بحثترینها
- بازیگر شخصیت اصلی Intergalactic نیل دراکمن را خدای بازیهای ویدیویی میداند و از همکاری با او هیجانزده است
- رکورد دیسلایک تریلر Concord توسط Intergalactic در یوتیوب شکسته شد
- رئیس ناتی داگ: تست بازیگری Intergalactic به اندازه انتخاب بازیگر نقش الی شگفتانگیز بود
- بازیهای انحصاری کنسولی بیشتری از پلی استیشن برای Xbox عرضه خواهند شد
- مدیرعامل ناتی داگ: Intergalactic دیوانهوارترین ماجراجویی ما است
- ظاهراً تریلر معرفی Intergalactic: The Heretic Prophet به تاریخ عرضه آن اشاره دارد
- دیجیتال فاندری تریلر Intergalactic را از نظر بصری شگفتانگیز توصیف میکند
- سازنده بازی Black Myth: Wukong بابت برنده نشدن در مراسم The Game Awards 2024 گریه کرد
- گپفا ۲۶؛ مورد انتظارترین بازیهای شما در سال ۲۰۲۵
- مدیرعامل مایکروسافت: طرفدار Xbox بودن یعنی تجربه بازیهای آن روی تمامی دستگاهها
نظرات
بازیش خوبه
قطعا خوب هست ولی در حد انتظارات نیست
واقعاً ۸.۵ !!!!!!! زیاد نیست به نظرتون
مشکل فیلم تام هالند هست دقیقا نمیدونم چرا سونی این همه نقش بهش میده
😐تام هالند؟!فیلم؟!
داداش اشتباه گرفتی🤧
به نظر من سونی از استودیو های ترد پارتی داره استفاده می کنه تا به بازی هاش تنوع بده و نه کیفیت آنچنان
مثل دثلوپ : هیچ چیز شبیه به اون نداریم
مثل همین
حالا ما forspoken رو داریم
دیس هانرد مثل دثلوپه یا برعکس چون دیس هانرد سال ۲۰۱۲ اومد و نسخه دومش ۲۰۱۵ فکر کنم یه نسخه فرعی هم داشت که شباهت زیادی به دثلوپ داره ولی اینطوری نیست که بمیری از اول بیاد گیم پلیش شباهت خیلی زیادی داشت تازه با واکینگ دد بهترین بازی سال شد🙌👌
ممنون بابت نقد🌹🌹🌹
چیزی که منو از همون زمان معرفی بازی شیفته خودش کرد اتمسفر سنگین بازی و فضای شهر بود که پتانسیل فوق العاده بالایی برای یه روایت جذاب داشت و مثل اینکه تا یه حد زیادی هم از این پتانسیل استفاده کرد و به نظر من یکی از چیز هایی که باعث ضعف در شخصیت پردازی شده در واقع ضعف در طراحی چهره ها است که میتونست با یه تاخیر بهبود پیدا کنه اما حیف که نشد.
ولی به هر حال تجربش واجبه
خوب شد مایکرو خرید بتسدا رو چون داشت با این تصمیم های اشتباه و همکاری برا همچین پروژه هایی با سونی بفنا میرفت .
الان میتونه با خیال راحت the evil within 3 رو برا ماکروسافت با بودجه کامل بسازه
آره خیلی مثلاً الکترونیک آرترز و یوبیسافت با مایکروسافت همکاری میکنن چه گلی به سرشون زده
آها یادم افتاد بتلفیلد ۲۰۴۲ 🤣🤣🤣🤣
کدوم همکاری :/
چقدر فشاری بودی!🤤
بازی خوبی هست نمره خوبی هم گرفته
..
اینکه ایده جدیدی داره خودش قابل ستایش هست …
بازی بسیار جالبیه !! فقط در نسخه pc اصلا بهینه نیست و افت های شدید فریم رو داشتم.
نمیدونم شما رو چه سیستمی بازی کردی ولی من رو سیستم خودم(که خفن هم نیست) با RTX روشن رو Ultra و FHD راحت ۶۰ ثابت رو میگیرم،اتفاقا بازی خیلی بهینس و رو یه چی مثل gtx 950 هم خیلی راحت میتونه فریم خوبی بده
اتفاقا متا نسخه پی سی ۷۹ و ۴ نمره بیشتر از ps5 هست
نه اصلا همچی چیزی نیست اوایل شاید اینطور باشه اما بعدا رفع میشه.
بازی اتفاقا گیمپلی بدی نداره و حتی ترغیبت میکنه بازی رو ادامه بدی.
مخصوصا شهر توکیو رو خیلی خوشگل طراحی کردن(البته با ریتریسینگ روشن).
بازی گاها رَوَند کندی داره اما اتفاقا یه بازی آندرریتده.
مشکل دیگه اینه بعضی مواقع مراحل فرعی زیاد جالب نیست اما بعضیهاشون اتفاقا تعجب میکنی چقدر خوبن.
مثلا اسپویل:
.
.
.
.
دنبال یه عروسک میری، پیش خودت میگی چقدر چرنده یا نهایتش چه ایده تکراری داره که نهایت عروسکه تسخیر شده اما تازه متوجه میشی کاملا برعکسه(نمیخوام کاملا اسپویل بشه).
یا یه روح خبیث مثلا جایی رو تسخیر کرده بعدش متوجه میشی اینا همون ادمایی ان که تو زندگیشونم دغدغه آزار و اذیت دیگرانو داشتن و هنوزم به اون وسواس فکری چسبیدن…..
در کل نقد منصفانه بود
نهایتا از آقای زرمهر بابت نقد خوب و منصفانه شون تشکر میکنم🌹🌹
ان شاء الله نمره از بیسته دیگه؟
نمک😐