نقد فیلم Licorice Pizza | خاطره‌بازی بچه نابغه! - گیمفا
نقد فیلم Licorice Pizza | خاطره‌بازی بچه نابغه! - گیمفا
نقد فیلم Licorice Pizza | خاطره‌بازی بچه نابغه! - گیمفا
نقد فیلم Licorice Pizza | خاطره‌بازی بچه نابغه! - گیمفا
نقد فیلم Licorice Pizza | خاطره‌بازی بچه نابغه! - گیمفا
نقد فیلم Licorice Pizza | خاطره‌بازی بچه نابغه! - گیمفا

نقد فیلم Licorice Pizza | خاطره‌بازی بچه نابغه!

مهران زارعیان
۱۲:۰۰ ۱۴۰۰/۱۲/۰۷
نقد فیلم Licorice Pizza | خاطره‌بازی بچه نابغه! - گیمفا

پل توماس اندرسون بعد از فیلم‌های پر ابهت و ژرفی که از «خون به پا خواهد شد» به بعد ساخته، با «Licorice Pizza | لیکوریش پیتزا» به فیلم‌های “کوچک” ابتدای کارنامه‌اش برگشته است.

کارنامه‌ی بچه نابغه به قدری خاص و اعجاب‌آور است که گرچه ظاهر فیلم‌هایش در مقایسه با یکدیگر خیلی متفاوت به نظر می‌رسند، اما تناسب المان‌های فرمال و دغدغه‌های تماتیک‌شان یک فیلم‌بین حرفه‌ای را احتمالا قادر خواهد ساخت که بدون دیدن تیتراژ تشخیص دهد که چه کسی بر صندلی کارگردانی نشسته است!

نقد فیلم Licorice Pizza | خاطره‌بازی بچه نابغه! - گیمفا

اندرسون (که محبوب‌ترین فیلمساز زنده‌ی دنیا برای من است) در «لیکوریش پیتزا» به سراغ شخصی‌ترین پروژه‌ی فیلمسازی‌اش رفته است. در سالی که کنت برانا با «بلفاست» درخشید و پائولو سورنتینو، «دست خدا» را به سینمادوستان هدیه داد، پی.تی اندرسون نیز نوعی اتوبیوگرافی ساخته است. نشان به آن نشان که نام فیلم اشاره دارد به یک مغازه‌ی ترانه و موسیقی که فیلمساز در آنجا خاطره دارد، بدون اینکه در فیلم کوچکترین اشاره‌ای به این نام ببینیم.

ماجرای فیلم در “سن‌فرناندو ولی” می‌گذرد. یعنی همان جایی در کالیفرنیا که خود اندرسون در آنجا بزرگ شده و از قضا اتفاقات سرخوشانه‌ترین فیلم او یعنی «شب‌های عیاشی» هم در آن منطقه رخ می‌دهد. آدم‌های «لیکوریش پیتزا» چنان در مغازه‌ها و کوی و برزن “سن‌فرناندو ولی” پرسه می‌زنند که موقعیت مکانی خودش تبدیل به یک شخصیت زنده در فیلم می‌شود.

«لیکوریش پیتزا» همان سادگی و لطافت دوران نوجوانی فیلمساز را دارد. بنابراین به هیچ وجه رازآلودگی و پیچیدگی پر از نماد و نشانه در «نخ خیال» را در اینجا نمی‌بینیم. از آن ایده‌های جاه‌طلبانه و غریب در «عشق خل و چلی» مثل پیانوی اسرارآمیز هم خبری نیست. بنابراین ، درست است که ما قبلا از اندرسون رومانس دیده‌ایم اما رومانس هم مثل هر تم دیگری، در سینمای اندرسون عمیق و سخت‌فهم بوده است.

نقد فیلم Licorice Pizza | خاطره‌بازی بچه نابغه! - گیمفا

در فیلم جدید آقای فیلمساز خبری از پیچیده کردن آدم‌ها یا غافلگیری‌های عجیب در حد “باران قورباغه” در «مگنولیا» نیست. فیلم در همان صحنه‌ی اول داستانش را بی‌هیچ معطلی و مقدمه‌چینی می‌کارد: یک پسر نوجوان ۱۵ ساله به دختری که ده سال بزرگ‌تر است، دل می‌بندد و تلاش می‌کند تا او را به دست بیاورد.

همین دو خطی داستان، کل پلات قابل پیشبینی فیلم را تشکیل می‌دهد که از حیث لاغری متن، شاید فقط با فیلم اول اندرسون یعنی «برد دشوار» قابل قیاس باشد. اندرسون اما با دمیدن سرخوشی‌ها و دیوانه‌بازی‌های همیشگی‌اش، چنان انرژی و حرارتی به «لیکوریش پیتزا» می‌دهد که فیلم خوب «بلفاست» در مقابلش، چندان جلوه و طراوتی ندارد!

علی‌رغم وفاداری «لیکوریش پیتزا» به قواعد پر حس و حال کمدی رومانتیک، آن هم با شر و شور تین‌ایجریِ آن، مؤلفه‌هایی در فیلم وجود دارد که اندرسونی است. مثلا سکانس شوکه‌کننده‌ی دستگیری گری ولنتاین (کوپر هافمن) را به یاد بیاورید. نحوه‌ی پرداخت غافلگیرکننده‌ی آن و رخ دادن سریعش (چه گره‌افکنی و چه گره‌گشایی) در تایم اندک، برخلاف ریتم کند معمول در آثار اندرسون، یادآور چیست؟

نقد فیلم Licorice Pizza | خاطره‌بازی بچه نابغه! - گیمفا

در «مرشد» هم از این بازی‌های داستانکی می‌دیدیم. مثلا آنجا که فردی کوئل (واکین فینیکس) با خوراندن نوشیدنی‌های عجیبش به پیرمردی که شبیه پدرش بود، او را می‌کشت و بعد از دست دهقانان سراسیمه فرار می‌کرد. جالب است که موسیقی جانی گرینوود در سکانس دستگیری «لیکوریش پیتزا» با سازهای کوبه‌ای مشابه با بعضی سکانس‌های «مرشد» است که ظاهرش اصلا به کمدی رومانتیک نمی‌خورد.

در بحث تبعیت «لیکوریش پیتزا» از قواعد ژانر، “کلیشه‌ها” خیلی کارکرد دارند. از جمله آن لحظه‌ی عاشقانه‌ی نهایی که امضای کمدی رومانتیک است و یا تاکید بر تمهید لوث شده‌ی “دویدن برای عشق”. در برآیند کار اما اندرسون به گونه‌ای از شوخی‌های تلخ و گزنده‌ی معمولش کمک می‌گیرد و بیان سینمایی خودش را در فیلم منعقد می‌کند که کمدی رومانتیک در خدمت او درمی‌آید و نه برعکس. لحظاتی مثل استناد بی‌ادبانه‌ی آلانا به بدن لنس برای اثبات یهودی بودنش، تهدیدهای غیرمنطقی و خشن جان پیترز (بردلی کوپر) و یا بی‌اعتنایی جک هولدن (شان پن) به افتادن آلانا در هنگام موتورسواری را به یاد بیاورید که تا چه اندازه به جنس التقاطی و متناقض لحن در موقعیت‌های معرکه‌ی فیلم‌های پی.تی اندرسون نزدیک شده است.

یکی از مایه‌های مشترک در بیشتر فیلم‌های اندرسون، بازنمایی مناسبات زیستن در دهه‌های مختلف آمریکاست که نقشی فراتر از دکور و تزئین دارد. اندرسون “رویای آمریکایی” را در فیلم‌های بدبینانه‌اش با سلاح هجو به چالش می‌کشد و بحران‌های جامعه‌ی آمریکا را برجسته می‌کند. از فروپاشی ارزش‌ها در دهه‌ی هفتاد (فیلم‌های «شب‌های عیاشی» و «نقص ذاتی») تا سرمایه‌داری لگام‌گسیخته‌ی در آستانه‌ی قرن بیستم «خون به پا خواهد شد» و یا تمنای معنویت پس از جنگ جهانی در «مرشد».

نقد فیلم Licorice Pizza | خاطره‌بازی بچه نابغه! - گیمفا

تازه‌ترین فیلم اندرسون اما علی‌رغم بازنمایی جذاب یک برهه‌ی تاریخی، دغدغه‌ی نقد مناسبات زندگی اجتماعی یا وقایع سیاسی در آن زمان را ندارد. یادآوری خاطرات تلخ و شیرین، فیلمساز را ترغیب کرده که بر زیبایی‌های آن روزها تاکید کند و انتخاب دهه‌ی هفتاد بیش از آنکه بستری برای نقد هجوآلود وقایع سیاسی آن ایام باشد، ما را به ضیافت فیلمساز با لباس‌ها و خیابان‌ها و حس و حال بچگی‌اش دعوت می‌کند.

اندرسون خدای خلق شخصیت است؛ خدای خلق شخصیت‌های پیچیده و عمیق که در ریتمی عمدا کُند، پرسه می‌زنند و بحران‌های روحی و روانی خود را رفع و رجوع می‌کنند؛ ما نیز در تمهید مکث‌ها و تکرارهای اندرسون، به ژرفای آدم‌هایش نزدیک می‌شویم. بی‌دلیل نیست که تمام فیلم‌های او بازی‌های ستودنی و مسحورکننده دارد. اندرسون حتی از اسطوره‌ی تمشک طلایی یعنی آدام سندلر، در «عشق خل و چلی» یک بازی درخشان گرفته است. تاکید می‌کنم که قوت بازی‌ها کار اندرسون است، زیرا بارها از بازیگران غیر مطرح، پرسوناژ به یاد ماندنی خلق کرده است. تردیدی اگر دارید، شَستا در «نقص ذاتی» را به یاد بیاورید.

در«لیکوریش پیتزا» به تناسب همان سادگی و لطافت مقتضای نوستالژی‌بازی فیلمساز که اشاره کردم، شخصیت‌ها به آن ژرفی و چند لایه بودن سینمای اندرسون نیستند. اما تا دل‌تان بخواهد، بازی‌ها بی‌نقص است.

از کوپر هافمن شروع می‌کنم که شمایل پدرش در فیلم‌های اندرسون را تداعی می‌کند و بامزگی و اعتماد به نفسش، بسیار به موقعیت و وضعیت فیلیپ سیمور هافمن فقید شباهت دارد. مدل مو و لباس پوشیدن کوپر هافمن را ببینید که چه قدر شبیه شمایل پدرش در «شب‌های عیاشی» پی.تی اندرسون است. انگار اندرسون می‌خواهد به کارنامه‌ی خودش ادای دین کند و خاطره‌ی همکاری طولانی (از فیلم «برد دشوار» در میانه دهه نود تا «مرشد» یعنی بیشتر از پانزده سال!) با فیلیپ سیمور هافمن را زنده نگه دارد.

نقد فیلم Licorice Pizza | خاطره‌بازی بچه نابغه! - گیمفا

آلانا هایم نیز یک انتخاب با ریسک بالا، اما بسیار درخشان است که از همان صحنه‌ی اول، میخ خودش را در قلب مخاطب می‌کوبد! یک چهره‌ی ناشناس مثل آلما در «نخ خیال» که این ناشناس بودن بازیگر، متناسب است با حسی که نیاز است تجربه کنیم. یک چهره‌ی کاملا طبیعی و نچرال با دماغی که از آن در فیلم تحت عنوان “دماغ یهودی” نام برده می‌شود! دقت کنید که در فصل اول، چه قدر غرور و افاده‌اش به عنوان دختری با سن بالاتر از پسرک قصه، ملموس و دوست‌داشتنی از آب درآمده است.

حقیقتا اسکار امسال در انتخاب نامزدهای بخش بازیگری کم‌لطفی عجیبی داشته است و جای لیدی گاگا برای «خاندان گوچی» و آلانا هایم در این فیلم، در میان نامزدها خالی است.

حسین غزالی1100Jin sakaiGramy k

ایرانیکارت

مطالب مرتبط سایت

تبلیغات

نقد فیلم Licorice Pizza | خاطره‌بازی بچه نابغه! - گیمفا
نقد فیلم Licorice Pizza | خاطره‌بازی بچه نابغه! - گیمفا
نقد فیلم Licorice Pizza | خاطره‌بازی بچه نابغه! - گیمفا
نقد فیلم Licorice Pizza | خاطره‌بازی بچه نابغه! - گیمفا
نقد فیلم Licorice Pizza | خاطره‌بازی بچه نابغه! - گیمفا
نقد فیلم Licorice Pizza | خاطره‌بازی بچه نابغه! - گیمفا
نقد فیلم Licorice Pizza | خاطره‌بازی بچه نابغه! - گیمفا

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید

نقد فیلم Licorice Pizza | خاطره‌بازی بچه نابغه! - گیمفا