۱۰ شخصیتی که در ابتدا دیوانه به نظر می‌رسیدند؛ ولی حق با آن‌ها بود

در فیلم‌هایی مثل The Game،۱۰ Cloverfield Lane و Terminator 2، اگر مردم کمی به حرف‌های شخصیت‌های اصلی گوش می‌کردند؛ شاید از خیلی از اتفاقات تلخ جلوگیری می‌شد.

در بیشتر فیلم‌ها، شخصیتی وجود دارد که دارای دید و دانش خاصی هستند و از بعضی وقایع خبر دارند؛ اما آن‌ها دائماً توسط بقیه نادیده گرفته می‌شوند. شاید وجود این نوع شخصیت‌ها کلیشه‌ای به نظر برسد؛ اما همانند ساعتی خراب که دو بار در روز زمان را به درستی نشان می‌دهد، مواردی بوده که این شخصیت‌ها کل توجهات را از آن خود کرده‌اند و توانسته‌اند به لطف بازی قوی و پرداخت مناسب، بسیار تأثیرگذار باشند.

قطعاً بین یک فیلم ترسناک ماورءالطبیعه و فیلمی کودکانه مثل Sonic The Hedgehog، نکات مشترک زیادی وجود ندارد؛ اما اگر پروتاگونیست‌ها در این فیلم‌ها به حرف کسانی که به زعم آن‌ها دیوانه بودند، گوش می‌کردند؛ قطعاً در جریان فیلم با مشکلات کمتری مواجه می‌شدند.

Crazy Carl از فیلم Sonic The Hedgehog

فیلم Sonic: The Hedgehog، رفتار شخصیت سونیک کمی در اوایل فیلم عجیب است. او جاسوسی انسان‌ها را می‌کند و وانمود می‌کند که بخشی از خانواده آن‌ها است؛ در حالیکه هیچکس به جز کارل هویت واقعی او را نمی‌داند. کارل در مجموع با توجه به نوع رفتارهایش اصلاً شخصیت خوشایندی نیست و به همین علت نیز مردم حرف‌های او را اصلاً جدی نمی‌گیرند.

کارل از وجود سونیک با خبر است؛ ولی وقتی سعی می‌کند که این مسئله را توضیح دهد، همه به او می‌خندند. کارل با توجه به این که از اسم واقعی این موجود فضایی با خبر نیست؛ او را “”شیطان آبی”” صدا می‌کند؛ توصیفی که با توجه به سرعت زیاد و شیطنت‌های خاص سونیک، شاید چندان هم بی‌راه نباشد.

MR. Meiks از فیلم Frailty

Frailty (ضعف) شاید یکی از آندرریتدترین فیلم‌های سینمای ترسناک باشد. این فیلم هرچیزی که یک فیلم ترسناک کلاسیک باید دارا باشد را در خود دارد. عناصری مثل حس تعلیق، ترس و پیچش‌های شوکه کننده داستانی. این فیلم در مورد مردی است که متقاعد شده که از طرف خدا، مأمور کشتن افراد پست و شیطان‌صفت است.

شاید در ابتدا، این ادعا غیرعادی به نظر برسد و این فرد دیوانه جلوه کند. در حالت معمول هیچ فرد عاقلی چنین ادعایی را نمی‌پذیرد. بیننده در ابتدای فیلم فکر می‌کند که ادعای این مرد دروغ است و او یک قاتل زنجیره‌ای است؛ اما در انتها مشخص می‌شود که او در تمام طول فیلم راست می‌گفته است.

Sarah Conner از فیلم Terminator 2: Judgement Day

بعد از اتفاقات فیلم اول، سارا دستگیر می‌شود؛ او به علت ادعاهایش در مورد اینکه یک ربات می‌خواهد او را بکشد و همچنین بمب‌گذاری یک کارخانه قطعات کامپیوتر، به بیمارستان روانی منتقل می‌شود.

البته باید به مردم حق داد؛ ایده‌ی اینکه یک ربات از آینده آمده تا او را بکشد، بسیار احمقانه به نظر می‌رسد. هرچند که پس از مدت کوتاهی، درستی حرف‌های او ثابت می‌شود. T-800 به بیمارستان در تلاش برای یافتن و از بین بردن سارا کانر حمله می‌کند.

ACE از فیلم From Little Chicken

این فیلم افسانه آنگلوساکسون هنی پنی را به شکل بسیار منحصر به فرد و زیبایی بازآفرینی کرده است. داستان این فیلم در مورد ACE است که روزی فریادزنان به خیابان می‌رود و در مورد سقوط آسمان به بقیه هشدار می‌دهد. این ادعا آن‌قدر غیر واقعی و دور از واقعیت جلوه می‌کند که همه به تمسخر او می‌پردازند. اما یک سال بعد معلوم می‌شود که در تمام این مدت، به نوعی حق با او بوده است.

در واقع چیزی که به سر ACE برخورد کرده بود؛ تکه‌ای از آسمان نبود. بلکه قطعه‌ای از یک UFO بود که در آسمان خود را پنهان کرده بود. با اینکه پیچش داستانی این فیلم به مذاق بعضی از افراد خوش نیامد؛ ولی به عقیده بسیاری از طرفداران، آندرریتدترین فیلم دیزنی و یکی از فیلم‌های زیبای ساخته شده توسط این شرکت است.

Benjamin Franklin Gates از فیلم National Treasure

گرچه روایت فیلم National Treasure بسیار احمقانه است؛ ولی این فیلم جذابیت‌های خاص خود را دارد. البته اگر از نگاه بنجامین فرانکلین به وقایع فیلم نگاه کنیم؛ وضعیت بسیار بغرنج می‌شود. او در ابتدا ادعایی مبنی بر وجود یک نقشه گنج مطرح می‌کند که یابنده را به سمت گنجی که در پشت اعلامیه استقلال آمریکا قرار دارد؛ هدایت می‌کند.

او حتی اگر ثابت کند که در یک مورد راست می‌گوید، وقتی اتفاق دیگری پیش می‌آید؛ دیگران حرف او را باور نمی‌کنند. حتی در نسخه دوم همسر و یکی از دوستان نزدیک او که در تمام وقایع فیلم اول همراه او بودند صحبت‌های او را غیرواقعی می‌خوانند. اگر نسخه سومی نیز ساخته شود؛ احتمالاً او همچنان مشغول اثبات ادعای خود به سایرین خواهد بود.

Kate Dibiasky & Randall Mindy از فیلم Dont Look Up

بیشتر مدت زمان ۲.۵ ساعته‌ی فیلم Don’t Look Up، صرف تلاش‌های رندال و کیت برای قانع کردن مردم و دولت، درباره برخورد یک ستاره دنباله‌دار به زمین و در پی آن نابودی بشریت می‌شود.

کار تا جایی پیش می‌رود که رسانه‌ها آن‌ها را دیوانه خطاب می‌کنند. این فیلم از لحاظ برخورد مردم با یافته‌های کیت و رندال با فیلم Little Chicken مقایسه می‌شود. گویی آن‌ها خود نیز می‌دانند که مسئله مطرح شده توسط این دو دانشمند، کاملاً واقعی است؛ ولی تلاش می‌کنند تا آن را انکار کنند.

Nicholas Van Orton از فیلم The Game

The Game (بازی)، شاید یکی از آندرریتدترین فیلم‌های دیوید فینچر باشد. این فیلم همانند فیلم‌های Fight Club (باشگاه مبارزه) و Seven (هفت)، حاوی پیچش‌های داستانی خارق‌العاده است. این فیلم داستان مردی ثروتمند را دنبال می‌کند که به طرز عجیبی، اتفاقاتی بد و منفی را پشت سر هم تجربه ‌می‌کند و هیچکس حرف او را باور نمی‌کند.

او هیچ ایده‌ای درباره سر منشأ این اتفاقات ندارد. حتی کار تا جایی پیش می‌رود که او دسترسی‌ به اموال خود را از دست می‌دهد و فقیر و بی‌خانمان می‌شود؛ اما هیچکس باور نمی‌کند که او زمانی ثروتمند بوده است.

Kenneth از فیلم Safety Not Guaranteed

Safety Not Guaranteed، داستان یک روزنامه‌نگار به نام Darius را دنبال می‌کند که به یک آگهی محرمانه در مورد یافتن همراه‌ برای سفر در زمان، پاسخ می‌دهد. کسی که قرار است همسفر او باشد؛ یعنی Kenneth، طوری رفتار می‌کند که انگار کاملاً از مدار عقلانیت و منطق خارج شده و همین زنگ هشدار را در گوش Darius به صدا در می‌آورد.

در حالت معمول، عقاید کنث، آن‌قدر عجیب هستند که هیچ‌کس آن‌ها را باور نمی‌کند؛ چه برسد که فردی مانند کنث با آن‌ رفتارهای غیرمعقول آن‌ها را بگوید. در نهایت و با کمال تعجب، تمام ادعاهای او درست از آب در می‌آید و او واقعاً یک ماشین زمان در اختیار دارد.

Harold Crick از فیلم From Stranger Than Fiction

هارولد کریک، شاید یکی از تک بُعدی‌ترین کاراکترهای تاریخ سینما باشد. او برای IRS (سازمان آزادی بخش ایرلند) کار می‌کند و چنان زندگی حساب شده و دقیقی دارد که هر روز، دندان‌های خود را سر یک زمان مشخصی مسواک می‌زند.

هر چیزی که روایت‌گر فیلم، در مورد او می‌گوید، درست از آب در می‌آید و وقتی او سعی می‌کند که این موضوع را با کسی در میان بگذارد؛ هیچکس حرف او را باور نمی‌کند؛ اما در انتها معلوم می‌شود که او بخشی از رمان یک نویسنده مشهور و یکی از شخصیت‌های آن است.

Howard Stambler از فیلم Cloverfield Lane 10

در این فیلم، میشل به طور ناگهانی در پناهگاه هاوارد از خواب بیدار می‌شود؛ بدون اینکه او را از قبل بشناسد. هاوارد داستانی درباره‌ی حمله موجودات فضایی به او می‌گوید و اشاره می‌کند که او به مدت ۲ سال نمی‌تواند آن جا را ترک کند.

اگر هر کس دیگری هم جای میشل بود؛ صحبت‌های هاوارد را باور نمی‌کرد. در انتها مشخص می‌شود که صحبت‌های او در مورد حمله موجودات بیگانه صحیح بوده است. هر چند که این موضوع نیز مشخص می‌شود که هاوارد یک بیمار روانی بالفطره است که برای حفاظت از پناهگاه خود از هیچ کاری فروگذاری نمی‌کند.

منبع: اسکرین رنت