نقد فیلم House Of Gucci | توطئه خانوادگی
«خاندان گوچی | House of Gucci» یک سوژهی بسیار ممتاز دارد و با انبوه ستارگانش از همان چند ماه پیش از اکران، کنجکاوی بسیاری را برانگیخت و فیلم مهمی به نظر میرسید. اما در نتیجه، این فیلم گرچه جذابیتهای عمدتا وابسته به ایده و بازیگرانش را دارد ولی نمیتواند در حدی که پتانسیل داشته، از پسِ روایت داستان و سرگذشت آدمهایش بربیاید.
نویسندگان، فیلمنامهی «خاندان گوچی» را بر اساس کتابی که در سال ۲۰۰۱ منتشر شده، نوشتهاند. صرف نظر از اینکه اشکالات روایت و شخصیتپردازی در فیلم ریشه در وفاداری کامل از ماجرای واقعی بازگو شده در کتاب داشته باشد یا به ضعف دراماتیزه کردن واقعیت در فیلمنامه برگردد، در هر حال، خسارت قابل توجهی به سوژهی درخشان، کستینگ جذاب و کارگردانی قوی ریدلی اسکات وارد کرده است.
در واقعیت، پاتریتزیا رجیانی از مائوریتزیو دو بچه دارد، در حالی که در فیلم فقط یکی از بچههای این زن و شوهر را میبینیم؛ بنابراین حتی اگر ضعف فیلمنامه به خاطر تبعیت از کتاب بوده، عذر موجهی ندارد و آشکارا برای دراماتیزه کردن وقایع، در حقیقت دخل و تصرف کرده است.
«خاندان گوچی» ماجرای طمع و رقابتهای درون خانوادگی بین وارثان برند گرانقیمت گوچی را روایت میکند. این طمع و رقابت را از نقطه عزیمت پاتریتزیا رجیانی و شوهرش، مائوریتزیو گوچی دنبال میکنیم که سیر شگفتانگیزی از فراز و فرود را تجربه میکنند و ابتدا از فرش به عرش میرسند و سپس به قهقرای نفرت و خشونت فرو میغلطند.
سوژهی مبتنی بر توطئه و فریب در «خاندان گوچی» به همراه محوریت مد و لباس، فیلم بسیار درخشان «حقهبازی آمریکایی» را به یاد میآورد که در آنجا هم دیوید او.راسل برای فضاسازی بهتر از ترانههای آرشیوی دههی هفتاد میلادی استفاده میکرد. «خاندان گوچی» به خاطر ضعف فیلمنامه نمیتواند به جذابیت آن فیلم برسد و به همین دلیل است که از پتانسیل زرق و برق لباسها نیز استفادهی معنایی خاصی نمیکند در حالی که «حقهبازی آمریکایی» از همان سکانس افتتاحیه، مفهوم حقهبازی را با تغییر ظاهر شخصیتهایش مورد تاکید قرار میداد.
مشکل اصلی «خاندان گوچی» در پرداختن به همین روندهاست. زمان دو ساعت و نیمهی فیلم ریدلی اسکات را میتوان به پنج قسمت سی دقیقهای تقسیم کرد: اول آشنایی و ازدواج پاتریتزیا با مائوریتزیو، دوم وارد شدن مائوریتزیو به اصرار پاتریتزیا به کسب و کار خانوادگی برند گوچی، سوم توطئهی پاتریتزیا برعلیه عمو آلدو و پسرش پائولو تا جایی که مائوریتزیو بتواند بر امپراطوری گوچی مسلط شود، چهارم سرد شدن رابطهی پاتریتزیا و مائوریتزیو که به طلاق منجر میشود و بخش پنجم، سقوط هر دو به دام نفرت، انتقام و خشونت به طوری که در نهایت همه چیز را میبازند و برند گوچی از چنگ این خاندان خارج میشود.
بخش اول از این جهت اهمیت دارد که شخصیتهای قصه را معرفی میکند و ما را مشتاق میکند که ادامهی فیلم را از زاویه نگاه این زن و شوهر ببینیم. از طرفی در همین نیم ساعت جذاب است که حال و هوای فیلم برای مخاطب ترسیم میشود و مایههای کمیک «خاندان گوچی» در کنار زرق و برق لباسها و زیبایی چهرهها و سرخوشی ترانهها، نوید یک فیلم خوشساخت و سرگرمکننده را میدهد. فقط یک نمونه، سکانس ورود پاتریتزیا به فیلم را به یاد بیاورید که چگونه با ماشین قرمزش ویراژ میدهد و شیطنت میکند و گرد و خاک کردنش همزمان میشود با پخش یک ترانهی سرخوشانهی ایتالیایی که فیلم را از همان آغاز، سرحال نشان میدهد.
بخش دوم و سوم نیز منطبق با دغدغهی مد نظر سازندگان لازم بوده که در فیلم گنجانده شود و در پرداخت هم چیزی کم ندارد. پاتریتزیا مطابق تصویری که از او در سی دقیقهی اول فیلم دیدهایم، یک دختر عملگرا و اهل ابتکار است که از جایگاه و موقعیت طبقاتی خودش راضی نیست و دائما به چیزی که دوست دارد باشد تظاهر میکند. کسب و کار پدرش را به شکل غلو شده توضیح میدهد، خودش را مشغول خواندن کتاب نشان میدهد و سعی دارد تمایل خودش به ازدواج با مائوریتزیو را بروز ندهد و اینگونه جا بیندازد که مائوریتزیو خودش از ابتدا میخواسته با او ازدواج کند.
چشمان پرتمنای لیدی گاگا در کتابفروشی دقیقا شمایل متناسب با پاتریتزیا را میتواند خلق کند و ترکیبی از ناز و نیاز اغواگرانه برای به چنگ آوردن مرد سادهلوح را به همراه دستپاچگی بلاهتباری که ملهم از تفاوت طبقاتی او با مائوریتزیو گوچی است بازتاب میدهد.
در بخش دوم و سوم همان طور که اشاره کردم، ابتکار عمل دست پاتریتزیا است که با اصرار و تمنا و حتی اغواگری، مائوریتزیو را وارد دم و دستگاه گوچی میکند و کمی بعد علیرغم اکراه داشتن مائوریتزیو، برای بیرون راندن عمو و پسر عموی شوهرش نقشه میکشد و مائوریتزیو را به نفر اول گوچی تبدیل میکند. فیلم تا این نقطه که تقریبا یک ساعت و نیمش سپری شده، کمبود و ضعف خاصی ندارد و مخاطب را پیگیر نگه میدارد.
اما با آغاز بخش چهارم، سیر نزولی در داستانپردازی نویسندگان خودش را نشان میدهد. ناگهان مائوریتزیو از دست پلیس میگریزد و به سوئیس میرود بدون اینکه بفهمیم اتهامش چیست و چرا به سوئیس پناه برده؟ ناگهان رابطهی مائوریتزیو با همسرش به سردی میگراید؛ ناگهان سر و کلهی یک زن دیگر پیدا میشود که به مائوریتزیو دل میبندد و مهمتر اینکه ناگهان مائوریتزیو از آن پسر درستکار، ساده و وفادار اول فیلم تبدیل میشود به یک مرد خیانتکار، خوشگذران و طماع. گذر زمان نیز اصلا ملموس به نظر نمیرسد و انگار نه انگار که از سال ۱۹۷۸ تا اواسط دههی نود را در این فیلم داریم میبینیم.
فیلم در اینجا در دو خط داستانی جلو میرود؛ هم روند طلاق گرفتن مائوریتزیو از پاتریتزیا را میخواهد نشان دهد و هم سرنوشت عجیب برند گوچی را. در هر دو خط داستانی هم ناموفق عمل میکند زیرا تمرکزش را در دو بخش پایانی فیلم بر روی رابطه مائوریتزیو و پاتریتزیا میگذارد و از تحولات داخل کمپانی غافل میشود. در ماجرای طلاق هم چون شخصیت مائوریتزیو بسیار ضعیف پرداخته شده و تحولش باورپذیر نیست، فیلم در این یک ساعت پایانی ما را ناامید میکند.
حتی درباره پاتریتزیا که به خاطر پرداخت بهتر فیلمنامه و بازی بسیار خوب لیدی گاگا، تصویر دقیق و باورپذیری داریم، در این یک ساعت پایانی نمیتوانیم نفرتش از مائوریتزیو را باور کنیم. فیلم نتوانسته بر روی تردیدها و هراسهای این زن مکث کند و تصمیمش در کشتن مائوریتزیو را قابل فهم جلوه دهد.
بنابراین با فیلمی روبهرو هستیم که در کاشت موفق و جذاب است اما در برداشت زمین میخورد و نمیتواند انتظار مخاطب را برآورده کند. این موضوع درباره ریتم فیلم هم صدق میکند و در نیمهی دوم فیلم علیرغم جذابیت ذاتی سوژه، افت ریتم داریم و کم کم حوصلهی مخاطب از دیدن فیلم سر میرود. ریدلی اسکات هر چه قدر تلاش کرده تا به کمک ترانههای آن دوره، تصاویر زیبا و بازیهای قوی بازیگرانش، فیلم را سر پا نگه دارد، به خاطر فقر فیلمنامه ناکام میماند.
پر بحثترینها
- بازیگر شخصیت اصلی Intergalactic نیل دراکمن را خدای بازیهای ویدیویی میداند و از همکاری با او هیجانزده است
- رکورد دیسلایک تریلر Concord توسط Intergalactic در یوتیوب شکسته شد
- رئیس ناتی داگ: تست بازیگری Intergalactic به اندازه انتخاب بازیگر نقش الی شگفتانگیز بود
- بازیهای انحصاری کنسولی بیشتری از پلی استیشن برای Xbox عرضه خواهند شد
- مدیرعامل ناتی داگ: Intergalactic دیوانهوارترین ماجراجویی ما است
- دیجیتال فاندری تریلر Intergalactic را از نظر بصری شگفتانگیز توصیف میکند
- سازنده بازی Black Myth: Wukong بابت برنده نشدن در مراسم The Game Awards 2024 گریه کرد
- گپفا ۲۶؛ مورد انتظارترین بازیهای شما در سال ۲۰۲۵
- مدیرعامل مایکروسافت: طرفدار Xbox بودن یعنی تجربه بازیهای آن روی تمامی دستگاهها
- این ۱۵ ویژگی منحصر به فرد GTA 6 را به یک تجربه خیرهکننده تبدیل خواهند کرد
نظرات
مرسی که تو عکس اول پای لیدی گاگا رو اونقدر سانسور کردید و تو عکس آخر نه:))))
سلام
مرسی که یادآوری کردید! اصلاح شد!
کلا برداشتن عکس رو😂