نقد فیلم The Tragedy Of Macbeth | حکایت خون و جنون - گیمفا
نقد فیلم The Tragedy Of Macbeth | حکایت خون و جنون - گیمفا
نقد فیلم The Tragedy Of Macbeth | حکایت خون و جنون - گیمفا
نقد فیلم The Tragedy Of Macbeth | حکایت خون و جنون - گیمفا
نقد فیلم The Tragedy Of Macbeth | حکایت خون و جنون - گیمفا
نقد فیلم The Tragedy Of Macbeth | حکایت خون و جنون - گیمفا

نقد فیلم The Tragedy Of Macbeth | حکایت خون و جنون

مهران زارعیان
۱۲:۰۰ ۱۴۰۰/۱۱/۱۱
نقد فیلم The Tragedy Of Macbeth | حکایت خون و جنون - گیمفا

شکسپیر در «مکبث» یک قصه‌ی تاریخی را با پاشیدن رنگ افسانه و اسطوره چنان روایت کرده که موقعیت و سرگذشت ضد قهرمانش از بافتار محلی‌اش فراتر رفته و نوای جهان‌شمولی از کور دلی انسان و ماهیت قدرت نواخته است. چنان که مشابه این داستان را در شاهنامه هم داریم و یا آکیرا کوروساوا هم توانسته از عصاره‌ی معنایی همین داستان مکبث در بستر زمان و مکان مورد علاقه‌اش در ژاپن فئودالی بهره ببرد و همان نگاه و دغدغه را مطرح کند. یک تراژدی بزرگ از انحطاط انسان طماع، ناتوانی در فرار از تقدیر، ذات ناپایدار قدرت و خونی که اگر ریخته شود، باز هم خون طلب می‌کند.

جوئل کوئن در اقتباسش از شاهکار شکسپیر دو استراتژی پر ریسک در ذهنش داشته است: در فیلمنامه، تبعیت نعل به نعل از متن شکسپیر بدون تغییر در استخوان‌بندی دیالوگ‌ها، فصل‌ها و صحنه‌ها. در اجرا، بهره‌گیری افراطی از مینیمالیسم و طراحی میزانسن‌های تئاتری. جوئل که این بار بدون برادرش به سراغ فیلم‌سازی آمده، با این دو استراتژی می‌خواسته مخاطب را در دریای زرین متن شکسپیر غرق کند و هیچ عنصر حشو و زائدی در برابر دیدگان او قرار ندهد تا آنچه دیده می‌شود صرفا و انحصارا اکسیر ناب و خالص مکبث شکسپیر باشد.

این تصمیم بی‌مزیت نبوده و مثلا به نیکی نشان می‌دهد که نمایشنامه‌ی شکسپیر تا چه اندازه تاثیرگذار و غنی است اما از نظر سینمایی و به طور خاص به لحاظ اسلوب فیلمنامه‌نویسی، جوئل کوئن ظرفیت مسحورکننده‌ی سینما را به هدر داده و خود را در محدودیت‌های نمایشنامه محصور کرده است.

نقد فیلم The Tragedy Of Macbeth | حکایت خون و جنون - گیمفا

مثلا در نظر بگیرید که تم درخشان و استعاری “پاک نشدن خون بی‌گناه از دستان جنایتکار” چه قدر می‌توانست با تاکید در کابوس‌ها و خلوت‌های وجدانی مکبث و همسرش، لحظات تاثیرگذاری در فیلم خلق کند که نمایشنامه ذاتا از آکسان‌گذاری بصری بر آن ناتوان است. جوئل کوئن البته در یکی از مونولوگ‌های مکبث پس از قتل پادشاه، تلاش او برای شستن خون از دستانش را نشان می‌دهد که در نمایشنامه نیست اما چون تصویر سیاه و سفید است و سرخی خون را نمی‌تواند منتقل کند، چندان موقعیت موفقی از آب درنیامده؛ افزون بر اینکه تغییر ندادن ساختمان نمایشنامه و سکانس‌بندیِ آن، اجازه‌ی پرداختن بیشتر از متن شکسپیر به این قبیل استعاره‌ها و ایده‌های دراماتیک را نمی‌دهد.

همین مشکل را در بزنگاه خودکشی لیدی مکبث داریم. نمایشنامه شاید به دلیل محدودیت در تعداد صحنه نتوانسته آخرین لحظات زندگی این زن بد طینت را نشان دهد اما فیلم‌نامه می‌توانست به آن بپردازد یا در وقوعش دخل و تصرفی به خرج دهد. فیلم‌نامه‌ی کوئن نه بر جنون لیدی مکبث پس از غرق شدن در خون‌هایی که ضمیرش را لکه‌دار کرده مکثی می‌کند و نه عاقبت او را به شکل واضح نشان می‌دهد و نه در واکنش مکبث به مرگ همسرش، کوچکترین تاثیری برمی‌انگیزد.

به طور کلی کاراکتر لیدی مکبث در این فیلم ضعیف است که تصور می‌کنم بخش اعظم ناکامی فیلم در پروراندن این شخصیت به دلیل انتخاب غلط بازیگرش بوده است. فرانسیس مک‌دورمند هر چه قدر هم که تلاش کرده تا در فرصت کمی که فیلم‌نامه برای عرض اندام به او داده، شمایل بی‌روح و حوّاگونه‌ی لیدی مکبث را بازنمایی کند، به دلیل مهربانی و سادگی ذاتی چهره‌اش و آرامش صدایش ناکام مانده است. انتخاب او حقیقتا عجیب و غیر منطقی است و به سهولت می‌توان نام‌هایی مثل لئا سیدو، جسیکا چستین، رزاموند پایک، آنجلینا جولی، امیلی بلانت و… را به یاد آورد که شمایلی شبیه به لیدی مکبث در کارنامه‌شان داشته‌اند.

نقد فیلم The Tragedy Of Macbeth | حکایت خون و جنون - گیمفا

یک مشکل دیگر در اقتباس نعل به نعل از نمایشنامه، حجم مونولوگ‌هاست که در عرف سینما جایی ندارد و منطق رئالیستی‌تر سینما در مقایسه با تئاتر را نقض می‌کند. جوئل کوئن تنها تمهیدی که برای این مشکل اندیشیده، کم کردن بخش اندکی از دیالوگ‌ها و مونولوگ‌هاست که اینگونه زمان فیلم را هم کوتاه‌تر کرده است. در حالی که مثلا لحظات زیادی از فیلم را می‌بینیم که مکبث با کلمات قصار و جملات پرطمطراق با خودش حرف می‌زند و بدین ترتیب متوجه تردیدها، ترس‌ها، آرزوها و در کل درونیات او می‌شویم. در سینما اما تمهید بهتری مثل نریشن وجود دارد که می‌تواند به صورت صدای در ذهن شخصیت، افکار او را بازتاب دهد و این روش نزدیکی بیشتری با مخاطب برقرار می‌کند.

یک نکته‌ی عجیب دیگر در «تراژدی مکبث» جوئل کوئن، انتخاب دنزل واشنگتن برای ایفای نقش مکبث است. دنزل واشنگتن البته از نظر مهارت در بازسازی حالات پیچیده‌ی روانی در شخصیت عمیق مکبث هیچ چیز کم ندارد و در هر نقطه از منحنی تحول شخصیت مکبث، به فراخور موقعیت توانسته جوانمردی، وسوسه، طمع، صمیمیت، خشم، وحشت، رذیلت، سفاکیت و عذاب وجدان او را منتقل کند.

اما در هر حال او یک مرد سیاه‌پوست با لهجه آمریکایی است که گزینه‌ی دور از ذهنی برای پوشیدن لباس مکبث به نظر می‌رسد. این نکته را از این جهت بیان می‌کنم که تمام مشکلات فیلم‌نامه‌ی اقتباسی جوئل کوئن به خاطر وفاداری نعل به نعل به متن نمایشنامه‌ی شکسپیر ایجاد شده اما در انتخاب بازیگر نقش اصلی به‌ناگه این وفاداری فراموش شده و حتی تلاشی برای ادای آن همه دیالوگ مسجع و اصیل با لهجه‌ی بریتانیایی صورت نگرفته است.

نقد فیلم The Tragedy Of Macbeth | حکایت خون و جنون - گیمفا

در کارگردانی، راهبرد کوئن هر چه ساده‌تر کردن محتوای تصویر بوده است. بنابراین خبری از شکوه و جلال فیلم‌های تاریخی نیست. جوئل کوئن مسیری بسیار متفاوت را در قیاس با جاستین کرزل می‌پیماید که نسخه‌ی ۲۰۱۵ «مکبث» را ساخته بود. در فیلم کوئن، از سکانس‌های حماسی جنگ‌آوری و به رخ کشیدن پروداکشن عظیم و سیاهی‌لشگران پرشمار و کاخ‌ها و لباس‌ها و آکسسوار بی‌شمار درون قاب خبری نیست. فقط حداقل لوازم مورد نیاز برای باور کردن قصه را می‌بینیم و آنچه در میدان تصویر دیده می‌شود به صحنه‌ی تئاتر شباهت دارد.

این اختصار و تخفیف در سخت‌افزارهای فیلم به خاطر تاکید بیشتر بر متن است و بخش زیادی از مخاطبان را احتمالا ناراضی می‌کند. البته این فقر در جذابیت‌های بصری درباره نورپردازی صدق نمی‌کند. جلوه‌های اکسپرسیونیستی فیلم به مدد نورهای پرحجم در کنار سایه‌های پررنگ و بلند طراحی شده و با موسیقی اگزجره‌ی آرامش‌خراشی که عزم خاموشی ندارد، همراه می‌شود. این بازی با نور و سایه، با استعاره‌ی روشنایی و ظلمت موجود در دیالوگ پیرمرد و اشراف‌زاده در سکانس خرابه به زیبایی هم‌جوشی می‌یابد.

استفاده از مه نیز در القای حس وحشت ناشی از ابهام بسیار مؤثر است و مجموعه‌ی این عناصر در کنار فیلم‌برداری ممتاز، ایماژهای مناسبی در شأن متن شکسپیر خلق می‌کند. تقدیر خشن و تلخ در نمایشنامه مکبث و تاکید بر سویه‌های روانکاوانه‌ی شخصیت‌ها و پرداخت درونیات پر اضطراب و ترس آن‌ها، بسیار با سبک بصری انتخاب شده در این فیلم همخوانی دارد.

نقد فیلم The Tragedy Of Macbeth | حکایت خون و جنون - گیمفا

یکی از معدود تفاوت‌های فیلم‌نامه‌ی تراژدی مکبث با متن اصلی، نشان دادن لحظه‌ی قتل پادشاه است که نشان می‌دهد تغییرات متناسب با ظرفیت سینما چه قدر به غنای دراماتیک فیلم می‌توانست کمک کند. در این صحنه، جوئل کوئن خشونت را به صورت عریان نمایش می‌دهد؛ اینسرتی که از چکیدن خون از انگشتان پادشاه می‌بینیم با صدای غلو شده‌ی برخورد قطرات خون با زمین، دل‌ریختگی متناسب با ماهیت خوفناک طمع قدرت را در مخاطب ایجاد می‌کند و فقط کاش تک رنگ سرخ خون برجسته می‌شد تا بر قساوت جاری بر این صحنه افزوده شود.

اوج هنر کوئن البته در جای دیگری خودش را نشان می‌دهد و آبروی فیلم را می‌خرد: ساختن شمایل جادوگران. سه خواهر جادوگر به رندی در هم ادغام شده‌اند و دیالوگ‌های‌شان در نمایشنامه را فقط یکی از آن‌ها ادا می‌کند و شبح‌بودگی دو خواهر دیگر در افتادن انعکاس‌شان در آب در صحنه‌ی دوم فیلم نمود پررنگی می‌یابد. این تثلیث اعجاب‌آور بر وحشت ناشی از ابهام در هنگام حضور جادوگران می‌افزاید. یک ظرافت دیگر در خلق شمایل کلاغ‌گونه‌ی آن‌هاست که با رقصی مشابه با بال زدن کلاغ و لباس پر و بال‌مانند سیاه آن‌ها در کالبدی نحیف، به تصویر کشیده شده و نهایتا به مسخ آن‌ها به کلاغ منتهی می‌شود که یک تعلیق هیچکاکی درخشان، یادآور نمای هجوم طیور در فیلم «پرندگان» خلق می‌کند.

نقد فیلم The Tragedy Of Macbeth | حکایت خون و جنون - گیمفا

البته خلاقیت جوئل کوئن در ساختن این شمایل خوفناک از خواهران جادوگر، بدون بازی ستودنی کاترین هانتر تکمیل نمی‌شد که هم با زبان بدن انعطاف‌پذیرش، پرفورمنس تئاتری درخشانی ارائه می‌دهد و هم در کلوزآپ از چهره‌اش، میمیک جنسیت‌گریز شگفتی‌آوری می‌بینیم که با دو تُنالیته‌ی صدای رقت‌انگیزِ پیرزن‌گونه‌ی زیر و خبیثِ مردانه‌ی بم همراه می‌شود و یکی از ماندگارترین جادوگران سینمای معاصر را به یادگار می‌گذارد.

فیلم‌نامه‌ی اقتباسی تراژدی مکبث هیچ چیز علاوه‌تری نسبت شاهکار شکسپیر ندارد و هر چه امتیاز و جذابیت دارد، از بداعت و بلاغت بی‌نظیر شکسپیر دارد. در کارگردانی اما گرچه اختصار مینیمالیستی جوئن کوئن با سلیقه‌ی طرفداران سینمای تکنولوژیک امروز جور در نمی‌آید، ولی ظرافت‌های به یادماندنی قابل توجهی دارد که تاحدی، فقر فیلم‌نامه را جبران می‌کند.

DARKSIRENMEYSAMB300Sami 227Tlou part 2 game of the centuryآرین

ایرانیکارت

مطالب مرتبط سایت

تبلیغات

نقد فیلم The Tragedy Of Macbeth | حکایت خون و جنون - گیمفا
نقد فیلم The Tragedy Of Macbeth | حکایت خون و جنون - گیمفا
نقد فیلم The Tragedy Of Macbeth | حکایت خون و جنون - گیمفا
نقد فیلم The Tragedy Of Macbeth | حکایت خون و جنون - گیمفا
نقد فیلم The Tragedy Of Macbeth | حکایت خون و جنون - گیمفا
نقد فیلم The Tragedy Of Macbeth | حکایت خون و جنون - گیمفا
نقد فیلم The Tragedy Of Macbeth | حکایت خون و جنون - گیمفا

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید

  • آرین گفت:

    سلام
    “سریر خون” هم تا حدی تئاترگونه شده‌بود.
    فقط یک چیزی، تعلیق هیچکاک که می‌فرمائید نه به موضوع و متن بلکه به دوربین و کات‌ها ست، که از من بهتر می‌دونید، جسارته.
    مثلا تو “پرندگان”، یه صحنه نشستن کلاغ‌ها بر داربست، و سیگار کشیدن ملانی، هم داشتیم.
    که آقای حامد حمیدی ترتیبش رو دادند، که چطور تعلیق خلق می‌کند.
    گام‌به‌گام و لحظه‌به‌لحظه.
    اون‌ صحنه تو سینما امروز ما می‌شد:
    دو تا نمای درشت از کلاغ.
    موسیقی پرحجم.
    حمله به ملانی.
    جیغ کشیدن.
    خون پاشیدن.
    و…
    که اینا کلا تعلیق نیست
    حالا متأسفانه نمی‌دونم عزیزمان، کوئن بزرگ، اینجا چکار کرده.
    ولی معنای تعلیق خیلی اشتباه فهمیده‌شده.
    یا مثلا چند وقت پیش نوشته‌ای بود با این تیتر:
    “چطور کریستوفر نولان، با تنت، مفهوم زن هیچکاکی را بازتعریف کرد.”
    خود نوشته هم که شاهکار بود.
    خدا رو شکر که حداقل به زن جان فوردی اشاره نکردند!

    mhm
    • آرین گفت:

      سلامی دوباره.
      خب حالا که فیلم رو دیدم:
      فیلم درست مثل “سریر خون” در واقع‌فیلم نیست، تئاتر هست.
      یعنی صحنه، صحنه تئاتر هست.
      بازی‌ها، بازی تئاتر هست.
      برخورد با اشیاء، با آدم‌ها، همه از تئاتر هست.
      برای همین بین فیلم بودن و تئاتر بودن، معلق می‌ماند و بلاتکلیف.
      و به همین خاطر هم نمی‌شه ارتباط عمیقی با داستان گرفت.
      چون چارچوب و بیانش مشخص نیست.
      سیر روایی داستان دست آدم نمیاد، سیر حرکت شخصیت‌ها، کنش و واکنش‌هاشون هم، همینطور.
      نمایشنامه مکبث، متأسفانه، تو این دو تا فیلم، هنوز فیلمنامه نشده.
      تو اجرا هم، هنوز اجرای تئاتری ست و کارگردانی تئاتری.

      mhm
  • mhm گفت:

    به نظر من که دیوانه شدن لیدی مکبث رو خوب‌ نپرداختند . همچنین اون لحظه ای که جنگل به حرکت در میاد هم خوب پرداخته نشده بود .

    آرین
  • mhm گفت:

    من اگر بخوام این فیلم رو در یک کلمه توصیف کنم از کلمه ی
    pretentious استفاده می‌کنم . پرمدعا

    آرین
نقد فیلم The Tragedy Of Macbeth | حکایت خون و جنون - گیمفا