صحنه های دراماتیک نسل هفتم | قسمت اول
نسل هفتم رو به پایان است. نسلی که شاید برای ما گیمرهای کهنه کار به اندازه ی قبل خاطره انگیز نبود اما بازی های خوب هم کم ندشت. به این بهانه در سه قسمت نگاهی داریم بر صحنه های دراماتیک و احساسی این نسل. متنی که شاید هم اسپویل بشه!
۱٫وقتی که کودک دید:
اگر سری به بازی های شرکت THQ که در واقع دیگر نیست بیاندازید با IP جدیدی آشنا خواهید شد. بازی ای که با داستان و گیم پلی نسبتا خوب خود مخاطبان را جذب کرد. این بازی Homefront نام داشت که توضیحاتی در مورد آن خواهم داد.
مفهوم شما از جنگ چیست؟ بگذارید ویژگی های جنگ را با هم مروری کنیم. جنگ یعنی مرگ، یعنی درد، یعنی اشک، یعنی خون، یعنی فداکاری، یعنی جان دادن، یعنی تاسف، یعنی وحشت، یعنی درد، جنگ یعنی بمب و موشک که بر سر کودکان و زنان و مردان بیگناه ریخته می شود.جنگ یعنی همین. همین….
این بازی اشاره ای دارد به حمله ی نظامی به ایالات متحده آمریکا که در آن سربازان چینی و کره شمالی به تصرف سرتاسر آمریکا دست زده اند. حال سران آمریکا حاضرند حتی با بمب اتم نیز آن ها را دور کنند. اوایل بازی به خانه شما حمله میشود و به یک اتوبوس برده میشوید. ناگهان شما یک پدر و مادر و یک کودک سمج سیاه پوست را می بینید. ناگهان دو سرباز پدر و مادر را در کنار هم به قتل می رسانند و میروند. کودک که مات ومبهوت مانده به سمت آنها میرود و آن ها را تکان میدهد. گمان میکند آن ها خوابیده اند. از سرنوشت کودک چیز بیشتری نمیدانم زیرا…………
با داستان بازی کاری نداریم. بحث ما همان کودک است که در یک جنگ بزرگ در حالی که ۶-۷ سال بیشتر ندارد میخواهد چه کند؟ آیا کودک آن قدر پیش پدر و مادرش می ماند تا همانند آنها به خوابی ابدی فرو برود؟ روایت جنگ هم همین است. جنگ یک صفت دیگر دارد، از همه سو هجوم می آورد. در واقع جنگ به کسی رحم نمیکند. میتواند یک کودک را از پدر و مادرش بگیرد یا برعکس. صفات جنگ همین ها هستند. چیزهایی که ما میدانیم. بعضی از ما درد و رنج و عذاب و …. را تحربه کرده ایم. جنگ جایی برای جولان مرگ است. میخواهد کودکی ۶ ساله را بگیرد یا او را آواره کند. کودک ماند و یک دنیا غم و گریه کودکانه که بیشترشان از بی اعتنایی پدر یا مادر سرچشمه گرفت. کودک بدی های جنگ را نمیداند. او با مرگ و ترس بیگانه است. بیگانه!!
_______________________________________________________
۲٫ وقتی که ماسک سوخت:
دنیا چه قدر بی رحم است. تیغش بسیار برنده است. دنیا رحم ندارد. دنیا به عزیزترین کس خود وفا نمیکند. دنیا بی رحم است. بی رحم!
به ۹۵ رسید. سریع باش. روچ متظر پر شدن انتقال فایل هاست. گوست دارد او را پوشش میدهد. چد سرباز را میکشد. تمام شد ۱۰۰٫ روچ و گوست راه می افتند که نارنجک پرتاب میشود. گری زخمی شده است. گوست او را کشان کشان میبرد. آن ها رسیدند. به شپرد.که در غیاب ماکاروف آنجا حضور داشت. گوست را می بینیم. هیچ گاه نفهمیدیم پشت آن ماسک ترسناک چیست،آیا واقعا او گاس بود؟ کسی که mw1 توسط زاکائف به قتل رسید؟ آیا او زنده بود؟ شبح چه را پنهان می کرد؟
اما او امیدوار بود اولین مدالش را بگیرید.مدال شجاعتش را. به راستی هم گرفت. شپرد دست در جیب میکند اما ناگهان… روچ و گوست در میان آتش اند. آری این بود پاداششان. سوختن و خاکستر شدن. صحنه ی دراماتیک گویا تمامی ندارد. از لحظه ای که شپرد به گوست شلیک کرد تا شعله ور شدن آتش. بسیاری طاقت نگه داشتن اشک ها را نداشتند. شاید این صحنه قلب ها را شکست. اشک ها را جاری کرد و گیمرها را در بهت فرو برد. صحنه عوض میشود…………. چه فایده؟
_______________________________________________________
۳٫ وقتی که فقط یاد بود:
او شخصیتی بود که در سری چرخ دنده های جنگ به همراه مارکوس، کول و برد حضور داشت. دام در طی حضورش همواره اندوه مرگ غمناک همسرش را در ذهن می پروراند. پس از مرگ همسرش مارکوس همواره یک همراه غمگین را در کنار خود می دید. در نسخه سوم بازی وقتی که مارکوس و تیمش گرفتار محصاره لوکاست ها بودند، دام با فداکاری غم انگیز خود آن ها را نجات داد. او در لحظاتی که بسیار حساس سوار کامیونی شد و با فدا کردن جان خود، آن کامیون را به تابوت مرگ خود تبدیل کرد، با این که لوکاست های آن منطقه نابود شده بودند ولی اندوه دام بر قلب مارکوس و تیمش سنگینی می کرد. دام همراهانش را نجات داده بود و خود اکنون پیش همسرش بود. وقتی که مرگ دام را گرفت، یار دیرینه اش مارکوس هم از درون شکست. دفاع، دفاع است. چه در برابر انسان چه در برابر بیگانگانی دیگر. دام مرگ را به جان خرید. دام رفت تا بقیه بمانند. دام در یاد ها ماند. دام بود.او خود شجاعت بود.
_______________________________________________________
۴٫ وقتی که تنها رستگاری ماند:
جان فردی بود که در اواخر غرب وحشی زندگی میکرد. در وقتی که مردم با هم بهتر شده بودند. سرقت ها کمتر شده بود. اتومبیل ها داشتند به شهرها راه پیدا میکردند این جان مارستون بود که پا به پای شما در بازی red dead redemption حضور داشت. در طول بازی شما میتوانستید جان را به یک آدم خوب که همان فرد مورد انتظار خانواده اش است تبدیل کنید یا نه می توانید او را به یک خلافکار بالفطره تبدیل کنید. او قصد داشت پسرش جک مانند خودش سال ها در زندان نباشد، آدم بدی نباشد و حالا که دوران پایان غرب وحشی است جک دیگر یک گانگستر نشود اما خب نشد که نشد. کار های جان بی فایده ماند. جان در بیابان های غرب به دنبال رستگاری بود. حتی پس از مرگ همسرش. هنوز به تلاش خود ادامه میداد.
تنهای تنها میان چندین هفت تیر کش خطرناک. در بدن mr. marston چیزی به جز گلوله نمی شد یافت. وقتی که به سیمای جان نگاهی می انداختید اشک هایتان جاری می شد. او رفت و اسبش حس کرد که دیگر صاحبش از خواب ابدی خود بیدار نخواهد شد. مرگ، جان را با خود برد اما نام او ماند تا همراه شود با پرونده ای به نام:
رستگاری یک سرخپوست مرده.
نمی شد برای جان پایانی متصور شد. او سر آغاز راهی بود برای مقابله با غرب وحشی. راهی که نتیجه اش لبخند به روی مرگ بود.
_______________________________________________________
۵٫ وقتی که دیگر راهی برای نجات نبود:
یوری! دوست من تو نباید به این جا می اومدی…..
ساختمان منفجر میشود و یوری به همراه پیکر نیمه جان Soap mac tavish به پایین پرتاب می شوند. دقایقی قبل:
ولادیمیر ماکارو با کشتار بی رحمانه مردم پراگ قیام آن ها را سرکوب کرد. اما بازماندگان به رهبری کاپیتان پرایس و مک تاویش و کامارو طرح ترور ولادیمیر ماکارو را می کشند، طرحی که یادآور خاطره ی ترور نافرجام ایمران زاکائف بود. تروری که چیزی حدود ۱۰ دقیقه بعد یوری خاطراتش از ان را برای پرایس تعریف کرد. خاطره ای که نشان میداد ماکارو از ترور زاکائف درس گرفته است. به هر حال ترور نافرجام می ماند. وقتی که مک تاویش و یوری با اسنایپر پرایس را پوشش میدهند ماکارو با بمبی که به کامارو وصل کرده بود مانع این کار میشود. او که از وجود یوری، دوست قدیمی اش با خبر است ساختمانی که او و مک تاویش در آن قرار داشتند را منفجر میکند و مرگ سوپ را رقم میزند……
سوپ یوری را نجات میدهد اما زخمی که یادگار چاقوی شپرد است باز میشود. پرایس به کمک آن ها می آید. سوپ میداند حالش خوب نیست و به آن ها میگوید که بروند اما پرایس بهترین همدمش را از دست نمیدهد و میگوید مگه دیوونه شدی؟ ساکت باش و راه برو.
در قسمتی از مرحله سوپ با اسلحه یک نفر را میکشد و پرایس مانند پدری که به فرزند مریضش دلداری میدهد می گوید: افرین پسر شلیک خوبی بود.
بالاخره سوپ را پیش دکتر میبرند پرایس مثل اوایل بازی از دکتر میخواهد زود به سوپ کمک کند اما دیگر نمیشود برای پیکر بی جان سوپ کاری کرد ،پرایس چند بار میگوید: نه!نه! سوپ نه! و وقتی از مرگ او مطمئن میشود دفترچه خاطرات و کلت خاطرات هر دو را بر میدارد و از ته قلب میگوید: متاسفم! برای چند دقیقه پرایس به سوپ خیره میشود تا سیر او را نگاه کند. او سوپ را از دست داده است. او امیدش، فرزند معنوی اش، همه چیزش را از دست داد. اما سوپ در آخرین لحظه زندگی اش می گوید: makarov know yuri………
کاپیتان مک تاویش بالاخره می میرد. برای کسانی که سه سال عمر گیمری خود را با این کاپیتان دوست داشتنی گذرانده اند این امر خیلی سخت است. سوپ مک تاویش یادگاری از جنگ است که خون او را ریخت. خونی که زشتی جنگ را نشان می دهد. خونی که در یک بازی کامپیوتری تاثیر بزرگی گذاشت. خونی که…….
پایان قسمت اول.
مقاله ای از محمد سپهری
پر بحثترینها
- نقدها و نمرات بازی STALKER 2 منتشر شدند
- از صنعت بازی های ویدیویی در سال ۲۰۲۵ چه انتظاراتی داریم؟
- شایعه: کمپانی مادر FromSoftware احتمالا برای جلوگیری از تصاحب خصمانه از سوی یک شرکت کرهای به سونی مراجعه کرده است
- رسمی: شرکت مادر FromSoftware پیشنهاد خرید از سوی سونی را تایید کرد
- شایعات مربوط به حضور God of War در TGA 2024 قوت گرفت [تکذیب شد]
- گزارش: GTA 6 وضوح فوقالعادهای روی پلی استیشن ۵ پرو خواهد داشت
- سازنده STALKER 2 به دنبال بررسی بازخوردها و رفع سریع مشکلات بازی است
- بازی STALKER 2 در عرض دو روز بیش از ۱ میلیون نسخه فروخت
- آیا بازیهای ویدیویی به ما آسیب میرسانند؟
- پلی استیشن برای ۱۰ سال متوالی نمایندهای برای بهترین بازی سال داشته است
نظرات
ممنون مقاله خوبی بود :yes:
11.۵.۱۳
iw استاد ساخت صحنه ی دراماتیکه :inlove:
11.۵.۱۳
اره باهات شدیدا موافقم . مقاله خیلی خوبی بود
فوق العاده بود مقاله :snicker:
اگه قرار باشه صحنه های دراماتیک بیشتر بازی ها رو بنویسیم این مقاله حدودا به ده تا میرسه…عالیییی :laugh:
ممنون محمد جان همه ی قسمت ها را بجز قسمت آخر را خوندم.عالی بود مخصوصا قسمت ۱.سپاس فراوان.
واقعا عالی بود بخصوص اون صحنه بازی Red Dead Redemption
آره..
عالی بود.. :yes: :yes:
فقط ای کاش تو قسمت دوم اونصحنه که کلمنتاین لی رو میکشه تو قسمت ۵ بازی the.walking.dead- telltale.games
:inlove: :inlove: :inlove: :inlove:
اون صحنه اشکم در اومد.. :-(( :-((
ممنون آقا محمد.خوب بود 😀
مطمئنا تو این لیست همون اولی خیلی تاثیر گزار بود … دقیقا یادمه … HOME FRONT خیلی تو این زمینه کار کرده بود و موفق هم شد … خیلی جالب اون روی جنگو نشون داده بود .. :yes: :yes:
عالی بود ممنون
:inlove: :yes:
بسیار زیبا و تاثیر گذار
خواهش میکنم. قابلی نداشت
🙁 :-(( :weep: 😥
:yes:
ممنون محمدجان! :yes:
توی این لیست من بامرگ گوست وروچ خیلی ناراحت شدم!موزیک حماسی برایان تیلورهم این ناراحتی رو۲چندان می کرد.کلاCOD استادهمچین صحنه هاست! :shy: :disdain:
منتظرقسمت های بعدی هستم! :inlove:
هیچی مثل اون صحنه مرگ دام تو gears of war
نمیشه اصلا گریه آدمو درمیاره 😥
😥 mactavish 😥
😥 rooch 😥
😥 ghost 😥
Roach :yes:
اون صحنه ی اول Homefront رو دیدم ولی اصلا بهش توجه نکردم زیاد جالب ساخته نشده بود…یعنی نظر من که اینه ! :smug: از کرایتک هم بعیده که بتونه نسخه ی دومشو خوب در بیاره که فعلا راجبش نظر ندیم بهتره :دی… خیلی بازی های دیگه هم می تونست تو این لیستتون باشه و خوب مصلما اگه می خواستید همرو بنویسید نوشتتون یک طومار میشد!…درود :yes: :yes:
من صحنه ای که تو Assassins creed revelation موقعی که میخواستن Ezio رو دار بزنن روم تاثیر گذاشت.با اینکه نمورد ولی اون صحنه ها رو اگه با حرفایی گه Ezio به خواهرش میزد مطابقت بدین خیلی صحنه ی پر احساسی هست که امیدوارم در قسمت های بعد از این هم یاد بشه.
Home Front :yes:
خیلی عالی اقا محمد :yes:
واسه دوتایی اخری گریه کردم و قشنگ ترین ها بودند 😥
امیدوارم تو قسمت بعد Metro Last Light هم باشه. :yes: :yes: 😀
Sweet :yes:
درود.قشنگ بودمحمدجان.مقالت وبخون وتصحیحش کن.چندجا اشتباه تایپی شده بود دوست عزیز
یکی از لحظه هایی که من واقعا توی بازی اشکم در اومد و تا چند روز بهش فکر میکردم مرگ MAC TAVISH(SOAP) بودش.وقتی که مرد دستم رو RT گرفتم و از عصبانیت کلی تیر الکی به درو دیوار زدم
Hchkodom mesle Red Dead va Gears narahat konande nabod. :q
همش خاطره…. 😥
شرمنده سریع تایپ شده دیگه
god of war رو یادت رفت
سپاس محمد جان خیلی زیبا نوشتی عالی بود…
همه اش قشنگ بودن ولی اونایی که خیلی رو من تاثیر گذار بودن
مکتاویش اون صحنه با آهنگ I stand alone..
گوست خیلی ازش خوشم میامد
جان مارستون.. واقعا ناراحتم کرد.. مرگش خیلی پر معنا بود با توجه با انتخاب هایی که داشت و نکرد..
دام هم خیلی دوست داشتنی بود کنار مارکس غرغرو و بی اعصاب.. آروم و غمگین بودن دام خیلی خودنمایی میکرد…
درکل عالی بود بباورم همه غمناک ترین هارو تواین پست گذاشتی.. همین منو خیلی منتظره قسمت های بعدی میکنه ببینم چیا از دستم رفته که بتونه با اینا برابری کنه :yes:
البته یدونه اش رو مطمئنم چیه. سلطان ک. ر. ی. ت. و. س :yes:
mactavish 😥 😥 😥 😥
خیلی قشنگ بود واقعا دستتون درد نکنه زحمت کشیده بودی منتظر بعدی هستم…. :inlove:
عالی بود….. :yes: :yes:
مرسی..
ممنون خیلی مقاله ی خوبی بود. 🙂
سپاس گذارم
من بشخصه از مردن هیچکس به انداره joker ناراحت نشدم 😥 😥
(البته خودم احتمال می دم زنده باشه)
lمقالت رو خیلی دوست داشتم بعد مدت ها یه چیز تو سایت اومد که بقیه رو به جونه هم ننداخت :yes: :yes:
البته مسئولین سایت تخسیر ندارن ظرفیت بعضی ها خیلی پایینه(شاید سناشون خیلی پایینه)
:yes: :yes: :yes:
محمد جان واسه چی تو متن گفتی :« کاپیتان مک تاویش بالاخره می میرد. برای کسانی که سه سال عمر گیمری خود را با این کاپیتان دوست داشتنی گذرانده اند این امر خیلی سخت است. سوپ مک تاویش یادگاری از جنگ است که خون او را ریخت. »
؟؟؟؟
اون سه غلطه باید بکنیش چهار
تو MW1 مکتاویش رو دیدیم
دو سال بعد هم تو MW2 دیدیمش
و چهار سال بعد تو MW3 از دست دادیمش . :-((
آفرین به ایده واقعا مطلب جالبی انتخاب کردی خسته نباشی و ممنون داداش محمد :-* :-* :-*
(برای ما گیمرهای کهنه کار به اندازه ی قبل خاطره انگیز نبود) این مطلب خیلی خوب امدی اصلا بازی ها این قدیم به آدم حال نمیده و بازم بازی خوب چند تایی بود
ما کهنه کاریم خخخخ :rotfl: یا شاید بوب خخخخ :rotfl:
ممنون خیلی عالی بود :yes:
آخریش منو به گریه انداخت.مرگ soap خیلی ناراحت کننده بود.
بسیار عالی :yes: منتظر قسمت های بعدی هستم. 🙂
(احتمال می دم خیلی از دوستان این بازی رو نکرده باشن)
صحنه های mafia 1 i هم جا داشت تو این متن باشه(فوق العاده بود!)
عالی بود دستت درد نکنه!!
:yes: :yes:
خیلی باحال بود … ممنون بابت مقاله محمد جان …
تو قسمت های بعدی وقتی کریتوس خودش رو تو نسخه سوم خدای جنگ کشت و تو اپیزود ۵ بازی واکینگ دد وقتی شخصیت اصلی زامبی میشه و میمیره خیلی روم تاثیر گذاشت … اونا رو هم حتما بذار :-((
خیلی مقاله خوبی بود…دست شما درد نکنه :yes:
مرگ گوست و روچ و سوپ خیلی روم تاثیر گذاشت.خداییش اکتی هر گندی باشه داستان بازیاش خوبه.
راستی بازی هوی رین و گاد آو وار رو برای قسمتای بعدی در نظر داشته باش که اونا هم صحنه های زیبایی دارن 😐
مقاله عالی ای بود !! :yes:
من فقط با صحنه مرگ دومینیک سانتیاگو، و جان مارستون همدردی کردم !!
(البته در بین موارد بالا)
پنجش خیلی دردناک بود حیف soap lvn :-(( 😥
۲ رو یادم رفت بگم 😐
مقاله خوبی بود ! تشکر.
بین این ۵ مورد ، فقط پایان بی نظیر رستگاری بود که خیلی دراماتیک و بی نظیر کار شده بود !
مرگ مک تاویش ! اونقدر که انتظار داشتم تاثیر گذار نبود (در مقایسه با صحنه سوختن روچ و گوست ! )
و البته مرگ دام ، با اینکه همه رو غمگین کرد اما قابل پیش بینی بود !
واسه من صحنه مرگ soap خیلی دردناک بود.هی……… 😥 😥 😥
makarov know[s] yuri
اون s سوم شخص رو یادت رفته 😀
توی صحنه های بازی مرگ جوکر و همچنین یه قسمت توی اساسینس ۳ هست که کانر میاد توی دهکده میبینه همه چی اتیش گرفته و بعدش خانوادش میسوزن خیلی احساسی بود
ولی من اطمینان دارم the last of us از همه اینا دراماتیک تره
Assassins creed brother hood هم که عموی Ezio که تو کل ۲ بود کشته شد هم دردناک بود azizalizad جان.
ای گفتی همین الان یادش افتادم اصلا خود دزموند برای اینکه دنیا رو نجات بده خودش رو با دست زدن به اون شی کشت رو بگو 😥
این بازی صحنه های دردناک زیادی داشت.کشته شدن لوسی توسط دزمند هم حال منو خیلی گرفت.
شدیدا قبول دارم با این که لوسی یه خیانت کار بود اما بازم دردناک بود
پس مافیای ۲ کو؟
ها فهمیدم قسمته اوله.
hoseinpower جان:
منظورم این بود که توی سال های ۲۰۰۷، ۲۰۰۹، ۲۰۱۱ ما با مک تاویش بازی کردیم. توی بقیه ی سال ها که مک تاویش توی سری COD نبود :yes:
توی دو قسمت بعدی از مس افکت، هوی رین، متال گیر ۴، واکینگ دد، گاد او وار، اساسینز، دو قسمت مافیا،و احتمالا جوکر. و صد البته بازی soec ops: the line
سعی خودم رو می کنم.
ممنون از همتون که به من یاری می رسونید
قربون همتون :-*
وقتی بخش gears رو خوندم دوباره کلی ناراحت شدم . چون عمرا این استودیوی جدید بتونه چنین داستانی بسازه.
soap mac tavish:john mac tavish
من خیلی ناراحت شدم وقتی مرد 😥
😥 😥 مافیا ۲ , کشته شدن henri 😥 😥
خیلی مطلب باحالی بود. کلی حال کردم محمد جان. 🙂
این cod مخصوصا سری mw کلی صحنه ی دراماتیک داره . مخصوصا اون قسمت کشته شدن گوست با اون آهنگ فوق العادش واقعا خیلی احساسی بود.
مترو , کشته شدن آرتیوم در آخر بازی 😥 😥 😥
حالا شما میگید بتل یا کال ولی حالا که محمد آقا یاداوری کرد من با Line بیشتر از بقیه حال کردم.هیچ بازی جنگی داستانش مثل Line نمیشه.دوستان اینو قبول کنید چون من این بازی رو با درجات سختی مختلف بازی کردم و اصلا ازش خستم نشد.من حاضرم چند بار دیگه هم بازیش کنم.محمد جان ممنون که این بازی رو هم تو لیستت قرار دادی……
متاسفانه هنوز مترو رو تهیه نکردم.
واسه همین به احتمال زیاد بره برای قسمت سوم.
دانشگاه نمیذاره که
از نظر من فقط دوتاش ارزش ماندگار شدنو داشت.
دوستان توروخدا شما وقت دارید بازیهارو تموم کنید انقدر آخر بازیهارو تو کامنتاتون ننویسید.تو این مقاله کامنتاش من هم آخر بازی واکینگ دد رو فهمیدم هم آخر مترو رو.بابا شماها هم گیمر ولی آخرای بازیهارو واسه خودتون نگه دارید
واقعا عالی بود!!!
همشون یادمه……….(البته به جز Red dead…که نتونستم بازیش کنم،متاسفانه)
ولی خب از همه بهتر گوست بود واسه من و همون کودک یتیم،یسیر
هه هه… :yes:
Only Watch Dogs
تاثیر گذار ترین لحظه برای من یکی red dead هست. 😥 😥
از اون بدتر برای من زمانی بود که کریتوس به فنا رفت! 😥 😥 😥
لحظه ی مرگ مکتاویچم داغونم کرد 😥 😥 😥
از همه ی اینا بدتر که باید در صدر همه ی اینا میبود تو heavy rain مرگ jason پسر بچه ی ده ساله بود و اون بلاهایی که سر باباش اومد 😥 😥 😥 😥 😥 😥 😥 😥 😥 😥 😥 😥 😥 😥 😥
احساسی ترینصحنه ای که من تو بازی هاداشتم مرگ دامنیک سانتیاگو بودش من با سری بازی های چرخ های جنگ زندگی کردم ۲۵ بار در مجموع این ۴ نسخه ای که ازش اومده روبازی کردم و هنوزم فوق العاده هستش
زنده باد مارکوس فینیکس
آره واقعا غمناک بود دو دفعه ی اولی که دیدمش گریه ام گرفت.
گیرزآف وار یه بازی که ارزش چند بار بازی کردن رو زیاد دازه البته بجز آخری که یدورشو هم بزور تموم کردم .
آقای سپهری لطفا تو قسمت های بعد بازی Mafia2وSpec ops the line هم قرار بدین ممنون میشم… :yes:
آقای سپهری حتما صحنه ی خودکشی تالی(Tali) رو توی MassEfect 3 بزارید اون دراماتیک ترین صحنه ای بود که من به عمرم توی بازی دیده بودم . حتما حتما بزاریدش. :yes: :yes:
ممنون بابات مقااله
شماره ۵ 😥 😥 😥
نظر من مگه اسپم بود که پاک کردین؟؟ درباره پست ((((نظر)))) دادم 😯 😯 😯 😯 😯 😯 😯 😯 😯