نقد و بررسی فیلم The Hurt Locker؛ رئالیته در بطن جنگ و درام
مقوله “جنگ” از آن دست سوژههای خوش ظرفیتیست که از درگاه مدیوم “سینما” گرتهبرداریهای عدیدی را به خود دیده است. در همین باب، ناگفته پیداست که فیلمهای جنگی از ژانر و سابژانرهای گوناگونی مشتمل میشوند؛ شماری قائم بر اکشنهای دلهرهآور، تماتیکهایِ استیلامآب ملل و ناسیونالیسم پروپاگاندا محور دراماتیزه میشوند و برخی دیگر نیز به دور از بیراهههای شعاری، پیشآمد “جنگ” را بعنوان دستمایهای در راستای احداث شالودهی انتقادی “ضدجنگ” به کار میبندند.
با این همه، قریب به اتفاق فیلمهای جنگی سوای اینکه به چه اندازه پروپانگاد یا غیرشعاری باشند، با این هدف ساخته میشوند که زمره “جنگ” را در اتمسفری رئال و قابلباور بازنمایی کنند تا بلکه مخاطب هنر هفتم را به ادراکی ملموس از پیامدهای خاصه نزدیک نمایند. در این میان، فیلم The hurt locker هم تافتهای جدا بافته از مدعای مزبور نیست؛ فیلمی که علاوه بر محوریساختن رئالیته در متن جنگ، میدان نبرد و درگیریهای زمینی میان تروریستهای افراطی عراق و ارتش ناتو، تشر بلندبالایی به حواشی جنگ، همچون تاثیرات مخرب روانی_فیزیکی بر دو جناح نظامیان ناتو و غیر نظامیان عراقی نیز میزند. رمز توفیق فیلم هم در همین پرداخت روایی متعادل میان متن و فرامتن “جنگ” خلاصه میشود، چرا که فیلم نه آنچنان در ورطه تبلیغ ارزشهای مرتبط با جنگ، تمجید ایثارگریهای به کار رفته در میدان نبرد، تقویت غرور ملی و استحصال اهداف ناسیونالیستی مدفون میشود و نه در الگوی صرفِ بازنمایش یک عملیات نظامی، شماری تانک و لجستیکبازیهای آمریکایی درجا میزند.
از طرفی The Hurt Locker بر خلاف سایر فیلمهای جنگی، فرضیه دراماتیک را بر پیِ آماج “فتح” بنا نمیکند، ای بسا یک دستهی نظامی سمپاتیک را بر مداری از فداکاریها، خویشکاریها و پاسداری از پرچم انسانیت به تصویر میکشد. نتیجتاً به هنگام تماشای “مهلکه” با یک جهانبینی انتقادیِ منحصر به فردی روبهرو میشویم که در عین بازنمایی واقعگرایانه پیرامون تضادهای عمیق میان لجستیک مدرن غربی و ایدئولوژی افراطگرایانهی مذهبی، میکوشد تا با دوری جستن از پرداختهای مضمونی ِ جانبدارانه، نیروی انسانی در دو سوی میدان نبرد را اسیر یک وضعیت جنگی نامتناهی نشان دهد.
شمایل روایی The Hurt Locker از ساختار قصهگویی کلاسیک به دور است. طبعاً فرم روایی فیلم با فصلهایی چون مقدمهچینی، گرهافکنی، گرهگشایی، برهم خوردن ثبات و بازگشت به ثبات اولیه به کل بیگانه میباشد؛ فیلم از جایی شروع میشود که تعدادی سرباز آمریکایی به خنثی کردن یک بمب جادهای مشغولاند. در ادامه بمب منفجر میگردد و عملیات خنثیسازی با شکست مواجه میشود. موتور محرک قصه با همین انفجار نابههنگام به جریان میافتد و در سکانس قلاب، پرسوناژ “ویلیام جیمز” بعنوان فرمانده جوخهی خنثیسازی بمب معرفی میگردد. با این همه از همان آغاز، شاهراه روایی فیلم، شخصیت محوری (جیمز) را در احوالی آشفته و بیثبات جای میدهد. نتیجه آنکه فرم روایی در بند ِتوزیع رویدادها بنا به منطق سببی/علت و معلولی و یاسازماندهیشان در قالب ثبات، عدم ثبات و بازگشت به ثبات اولیه درجا نمیزند، چه بسا منطق علت و معلولی حوادث را از ماحاصل خواست و نیاز شخصیتمحوریاش(جیمز) در همان آشفتگی صرف ترکیببندی میکند.
در این میان “جیمز” در قامت پرسوناژ محوری، با انگیزه و علاقهٔای مفرط در انجام مأموریتهای خطیر پرداخت میشود که به تبع این پرداخت دقیق و خوشکارکرد، خواست شخصیت اصلی در به انجام رسانیدن عملیاتهای نفسگیر خنثیسازی بمب تبیین میگردد. بدین سو میتوان مدعی بود ساختمان روایی The Hurt Locker در یک دیاگرام “شخصیتمحور” غالباً به حالات روانشناختی و روابط میان پرسوناژهای اصلی_فرعی(اعضای جوخه خنثیسازی بمب) میپردازد تا اینکه بخواهد اعمال دانه درشت ماجرامحور و یا پیشرفتهای چشمگیر قهرمان و ضد قهرمانهایش را به جریان درام وارد سازد. نتیجتاً آنچه روایت را پیش میبَرد نیاز ِ شخصیت “جمیز” مبنی بر از میان برداشتن بمبهای جادهای نیروهای متخاصم افراطی میباشد و بس.
از سویی روایت The Hurt Locker به برههای خاص از زندگی قهرمانانش(جیمز) میپردازد و به قبل و بعد سرگذشت ایشان کاری ندارد. با این وجود تاکید وافر فیلم قائم بر پرداخت افراطگونه نسبت به جزئیات زیست شخصیتمحوری تبیین میشود؛ جزئیات یومیه و فرازهایی از یک زندگی ارتشی، همچون تأکید بر شیوه راه رفتن، شیوه غذا خوردن، استحمام و تأکید بر زمانهای مرده. روایت جملگی این موارد را در نزدیک شدن هرچه بیشتر به ابعاد رقتاری شخصیتها به کار میبندد.
با این حال روایت فیلم تا حد زیادی پویاست. چراکه رویکرد معیارش تحول سریع و مقتصدانه شخصیتها و طرح داستانی کلی فیلم است. از طرفی شخصیتهای فرعی(ثانوی) و نیز الگوهای داستانی فرعی در روایت به صورت حداقلی به کار گرفته شدهاند.
در نتیجه پیرنگ فیلم آنقدر متراکم نمیشود و تحول مستمر بحرانهای دراماتیک نیز آنچنان دچار وقفه نمیشوند.
بخش عمدهای از این مهم به شیوه مینیمال روایتگری فیلم باز میگردد که با گزینش بخشهای فعال طرح داستانی و کنار گذاشتن عناصر غیر مرتبط با این بخشها، یک روایت ِ سینمایی یکدست و منسجم را پدید آورده.
مورد دیگر حذف هوشمندانه مقدمه داستان و معرفی شخصیتهاست. فیلم از جایی شروع میشود که شخصیتمحوریاش(گروهبان جیمز) نه آنچنان پرداخت شده و نه انگیزه و نیاز دراماتیکاش بر مخاطب عیان گردیده. اما ابعاد شخصیتی پرسوناژها رفتهرفته و با به جریان افتادن درام بنا میشوند. نیازها، چالشها و کنشها به اقتضای ِ توزیع پلکانی اطلاعات به جریان روایت راه پیدا میکنند. برای نمونه مشخصههای رفتاریای چون تعهد و ایثارگری در بنای شخصیت “جمیز” و از سکانس خنثیسازی بمب متجلی میشود. و یا حرفشنویهای اعضای جوخهی خنثیسازی بمب فیمابین وقایع مرتبط با عملیاتهای تاکتیکی نظامی عیان میگردد.
سوای این موارد، خط داستانی The Hurt Locker کمرنگ است و شمار رویدادهای دراماتیک فیلم به تعداد انگشتان دست هم نمیرسد؛ رویداد انفجار بمب در اکسپوزوسیون، رویداد درگیری خیابانی و خنثی کردن بمب در یک سوم ابتدایی، رویداد نزاع اسنایپر آمریکایی با نیروی تروریست افراطی در بخش میانی و سر آخر رویدادهای گروگانگیری و خنثیسازی بمب در یکسوم پایانی فیلم.
گفتنیست قائم بر شمایل رئالیستی ِ جنگی فیلم، تعبیه یک چنین سیر داستانی کم جنب و جوشی امری توجیهپذیر است و متتاسب با ابعاد زیباییشناختی فیلمنامههای رئالیستی؛ فیالواقع فیلم میکوشد با عرضه شمار قابل توجهای از رویدادهای غیر دراماتیک، پیامدهای جنگ را بر مداری از جزئیات عینی وقایع نگاری کند. در این میان تأکید مضاعف فیلم بر زمره ” تصادفی بودن رویدادها” انکارناپذیر است. در همین راستا روایت فیلم عوض آن که روابط “علت و معلولی” را ارج نهد، هموغماش را تماما بر حادثهای ساختن ِ توالی رویدادها میگذارد. بدین سو شکلگیری یک پیرنگ غیر منسجم، بیشتر از هر چیز، بهویژه در “پایان باز” فیلم خود نمایی میکند؛
در سکانسی از فیلم گروهبان “جیمز” به همراه جوخهی خنثیسازی بمب، به جهت انهدام یک بمب جادهای در محل حاضر شده است. اما ماجرا به همین نقطه ختم نشده و با سر رسیدن غیرمنتظرهی نیروهای مذهبی افراطی، عملیات خنثیسازی بمب به یک درگیری تمام عیار میان دو جناح بدل میگردد.
در سکانس ماقبل پایانی فیلم هم اوضاع بر همین منوال است: یک موقعیت معین و از پیش تعیین شده که با وقوع یک رویداد تصادفی، از نو دراماتیزه میشود؛
گروهبان “جیمز” و سربازانش به گشتزنی در شب مشغولاند که با نقشه قبلی تروریستها یکی از اعضای جوخهی ایشان به گروگان گرفته میشود.
از بحث روایت که بگذریم، “مهلکه” از منظر سبک، استفاده از “لوکیشنهای طبیعی و رئال” را در دستور کار قرار داده است و نیز برای بهدور ماندن از تصنع و نزدیک کردن هرچه بیشتر روایت به واقعیت بیرونی، فیلم کوشیده تا در نماهای داخلی هم از میزانسنبندی و چینش صحنه مرسوم در استودیوها پرهیز نماید.
جدای از این، فرم بصری فیلم از قابهای ناآراسته و فیالبداهه لبریز است. فیلمساز با تعبیه برداشتهای بلند و دوربین روی دست، تصویر عینی جنگ را به سبک فیلمهای مستند صورتبندی کرده است. در این باب دوربین مولف سعی در نشان دادن واقعیت بدون دست کاری دارد؛ این دوربین مدام شخصیتها را دنبال میکند تا بلکه بتواند موجبات تنش در صحنههای اکشن و همچنین رئالیتهی زمره “جنگ” را در فرمی ملموس جای دهد. بعلاوه حضور پررنگ سبک نورپردازی طبیعی بر عینیسازی هرچه بیشتر این فرم افزوده است. مورد دیگر استفاده وافر فیلمساز از عمق میدان و پس زمینههای دانه درشت میباشد. با این همه در شماری از صحنههای فیلم، حرکات نرم دوربین، فوکوس دقیق و صحنه پردازی حساب شده در چند سطح، در ضدیت با ابعاد رئالیستی فرم معیار توزیع میگردد که حضورشان لطمه بهسزایی را به شمایل واقعگرای فیلم وارد نمیسازد.
بهطور کلی فیلمساز بهخوبی توانسته از استراتژیهای فوقالذکر به عنوان ابزاری در جهت بازآفرینی جهان واقعِ “جنگ” بهرهبرداری نماید؛ جهانی که تماشاگر آن یا میتواند با شخصیت محوریاش(جیمز) همذاتپنداری کند یا لااقل آن را در قلمروهای امکانی(باور پذیر) در نظر گیرد.
روی هم رفته:
کلیت فیلم به دلیل بصیرت و برداشت عمیقی که از جهان داستانیاش در به تصویر کشیدن ِ حقیقت ِ عریان و البته بدبینانهای که از ماهیت مخرب “جنگ” ارائه میدهد، “مهلکه” را در زمرهی تریلرهای جنگی(ضدجنگ) خوشساخت سینمای “جنگ” جای داده است.
به یک کلام: “The Hurt Locker” تصویری مجنون و تهی معنا از پیامدهای ویرانگر “جنگ” را در تنهاییهای مستمر انسان و قربانی بودنِ حتمی او در این زمرهی نابخردانه را به رئالیستیترین فرم ممکن ترسیم میکند.
پر بحثترینها
- فوری: سونی در حال مذاکره برای خرید کمپانی مادر FromSoftware است
- نامزدهای بهترین بازیهای سال مراسم The Game Awards 2024 مشخص شدند
- نقدها و نمرات بازی STALKER 2 منتشر شدند
- پلی استیشن برای ۱۰ سال متوالی نمایندهای برای بهترین بازی سال داشته است
- شایعه: حالت پرفورمنس بازی STALKER 2 روی Xbox Series X به خوبی اجرا نمیشود
- از صنعت بازی های ویدیویی در سال ۲۰۲۵ چه انتظاراتی داریم؟
- شایعه: کمپانی مادر FromSoftware احتمالا برای جلوگیری از تصاحب خصمانه از سوی یک شرکت کرهای به سونی مراجعه کرده است
- رسمی: شرکت مادر FromSoftware پیشنهاد خرید از سوی سونی را تایید کرد
- بازی Death Stranding Director’s Cut دومین بازی پرفروش ایکس باکس شد
- بازی GTA V با این هدف ساخته شد که از هر نظر بهتر از GTA IV باشد
نظرات
فیلم بسیار با کیفیت و خوش ساخت جالب اینجاست که کارگردانش کاترین بیگلو خانم هست که آثار خوبی هم داره از جمله سی دقیقه پس از نیمهشب بسیار عالی بود این فیلم
فیلم خیلی خوبی درباره جنگ هست که به زوایای مختلف اون می پردازه