انتظاراتمان از نسخهی بعدی Bioshock؛ چرخش آسمان و دریا
زمانی که حرف از بازیهای فلسفی، عمیق، مهم و تاثیرگذار میشود، ذهن من به صورت ناخودآگاه به سمت سری Bioshock سوق پیدا میکند؛ نه این که فرنچایزهای دیگر این خصوصیت را ندارند، ولی در طول زمانی که من به عنوان یک گیمر مشغول بودم، این سری بیشترین تاثیر را برروی من داشت. تا کنون ۳ نسخه از سری Bioshock منتشر شده و هر کدام از نظر من جزو برترین آثاری هستند که تا کنون تولید شدهاند. به تازگی، تصمیم گرفتم که دوباره به سراغ این مجموعه بروم، دوباره درگیر داستان عمیق آن شوم و حدس بزنید چه شد؟ به قدری دوباره غرق دنیای آن شدم که اکنون ۳ روز است فقط در حال تحقیق راجع به نسخهی بعدی و احتمالات مربوط به آن هستم! مگر جادوی هنر که میگویند، چه چیزی غیر از همین درگیر کردن مخاطب است؟ پس از تحقیقاتی که داشتم، اکنون میخواهم به همراه شما مواردی را مرور کنم که از نسخهی بعدی یا به اصطلاحی شمارهی چهارم این فرنچایز انتظار دارم. مواردی که در پیش رو با آنها روبرو خواهید شد، بخشی مربوط به نظر شخصی بنده و بخشی نیز با توجه به اطلاعات مختلفی است که اینجا و آنجا از نسخهی بعدی لو رفته است. با من، گیمفا و انتظارات از Bioshock بعدی همراه باشید.
جهان باز بودن
از همین ابتدا بگویم که شاید بسیاری از شما عزیزان با این حرف مخالف باشید. اما بگذارید کمی صحبت کنیم، شاید در انتها نظرتان عوض شد و اگر هم نشد، در بخش نظرات من تمامی دلایلتان را خواهم خواند. سری Bioshock یک نماد است. داستانی را روایت میکند که هر روزه شاهد آن نیستیم، ولی هر روز با آن درگیر هستیم، آن را نمیبینیم، ولی با تمام وجودمان آن را حس میکنیم. همین پارادوکسهای عمیق هستند که بعضی اوقات Bioshock را از دیگر بازیها متفاوت میکنند. در نسخههای قبلی، شاهد دو شهر بودیم: رپچر و کلمبیا. از خصوصیات و مبنای هر شهر گذر کنیم، ولی آیا تا کنون در شهر به گشت و گذار پرداختهاید؟ من خودم این موضوع را هفتهی پیش که دوباره بازیها را تجربه کردم، متوجه شدم. بازی Bioshock Infinite به صورت معمول شاید ۱۰ ساعت طول بکشد تا تمام شود، ولی من این بار حدودا ۳۰ ساعت طول کشید تا آن را تمام کنم. یک به یک خانهها را گشتم، دیالوگها، صحبتهایی که افراد شهر با هم میکنند را شنیدم و تنها چیزی که برایم باقی ماند، حیرت و تحسین بود که چطور سازندگان توانستهاند دنیایی با این جزئیات بسازند. الیزابت در آخر بازی سوم میگوید: «همیشه یک مرد هست، یک زن و یک شهر». یعنی چه؟ فرقی نمیکند قضیه از چه قرار باشد، همیشه پای این ۳ مورد وسط است، حالا شهر میخواهد رپچر باشد، میخواهد کلمبیا باشد یا هر جای دیگر. اکنون که این فرصت وجود دارد، چرا سازندگان یک قدم فراتر نروند و این هنر و توانایی خود را در مقیاس بزرگتر نسنجند؟ انتظار نداریم که سازندگان بیایند یک لوس سانتوس جدید طراحی کنند، اما میتوانند هر شهری را که در ذهن خودشان دارند، این بار به صورت جهان آزاد در اختیار بازیکن قرار دهند. با توجه به هنر سازندگان، دقت آنها به جزئیات و مهارتشان در داستانسرایی، بدون شک عرض میکنم که این کار میتواند عمق جدیدی به داستان و هر مفهومی که بازی میخواهد منتقل کند، بدهد. این کار البته برای تیم سازنده چندان نیز سخت نخواهد بود؛ چراکه در ۳ نسخهی قبلی نیز شاهد محیطهای باز بزرگی بودیم که بازیکن تقریبا این اختیار را داشت که به صورت آزادانه در رفت و آمد باشد. خب … همین موضوع اگر کمی آزادی بیشتری داشته باشد و محیطی بزرگتر در اختیار بازیکن قرار دهد، میتواند منجر به ساخت یک شاهکار و البته یک مورد خاص و شگفت انگیز در حیطهی داستانسرایی شود. امروزه مطلع هستید که بعضی بازیها صرفا از طریق محیط و شخصیتهای پراکنده در آن، داستان خود را به بازیکن میفهمانند، پس چرا یکی از سلاطین و پیشروان داستانسرایی در صنعت گیم علاوه بر داستان سرایی مستقیم خود، از این شیوه نیز بهرهمند نشود؟
ستینگ و شهری جدید
برای این بخش ۲ هدف مد نظر بود. ابتدا به سراغ هدف اول بریم: شهر جدید. از نظر من بازی بعدی این سری باید به کلی خودش را از کلمبیا و رپچر و داستانی که در این دو شهر روایت شد، جدا کند. چرا؟ از رپچر شروع کنیم. در نسخهی اول و دوم این سری به این شهر زیر آبی رفتیم و ماجراهای مختلفی را در آن پشت سر گذاشتیم … آیا اکنون هر چیزی که راجع به این شهر وجود دارد و داستانهای مربوط به آن را در ذهن ندارید؟ حتی در دی ال سیهای نسخهی Infinite نیز دوباره به این شهر برگشتیم و دوباره در آن سفر کردیم. درست است که شهر توسط نوابغ درست شده و داستانسرایی در آن بینظیر است، ولی مگر یک شهر چقدر داستان دارد که دوباره بخواهیم در آن ماجراجویی کنیم؟ این از دلیل اول. دلیل دوم: دی ال سیها و پایان نسخهی Infinite به قدری کامل و بینظیر داستان هر دو شهر را با هم بستند که اصلا نسخهی بعدی اگر راجع به این دو شهر باشد خود بازیکن علاقه و کششی برای ادامه ندارد. هر داستانی که روایت شود، میدانیم که یکی از میلیونها دنیای موازی موجود است و تفاوتی نمیکند که ما چه کنیم، همیشه در دنیایی دیگر اوضاع فرق دارد و ما نمیتوانیم همه چیز را درست کنیم. در حقیقت، هر اتفاقی که روایت شود تنها ستارهای در آسمان عظیم دنیاهای موازی و اتفاقات آنها خواهد بود که به هیچ وجه قابل توجه نیست و همین موضوع علاقهی بازیکن برای ادامهی داستان را از بین میبرد.
اکنون بخش دوم را بررسی کنیم: تغییر ستینگ بازی. Bioshock هم اعتقادات، هم سیاست و هم ذات انسانی را در نسخههای مختلف خود زیر سوال برد. همه را به چالش کشید و در انتها نیز جوابی منحصر به خودش را به هر یک از این موارد داد. اما قضیه همیشه چگونه روایت میشود؟ آرمان شهر. هر سه نسخه در آرمان شهری روایت میشدند که در لایههای زیرین آن اتفاقات کثیفی رخ میداد. در طی این سه نسخه همه نوع اتفاقی را شاهد بودیم و بعید میدانم که دیگر ایدهی جذابی در سطح این فرنچایز وجود داشته باشد که به آن نپرداخته باشند. با این حال، با یک تغییر کوچک میتوان همه چیز را دوباره از اول شروع کرد. تا الان با کلمبیا و رپچر به عنوان آرمان شهرهای فاسد روبرو بودیم، اکنون سازندگان بیایند نسخهی بعدی را در فضایی مخالف این دو شهر روایت کنند: یک پاد آرمان شهر. نمیدانم که کتاب ۱۹۸۴ را مطالعه کردهاید یا نه، ولی اگر نکردهاید، به سراغ آن بروید و ببینید که یک پاد آرمان شهر میتواند چه دنیای خاص و عجیبی باشد و چه پتانسیلهای شگفت انگیزی برای سازندگان سری Bioshock دارد که داستانی جذاب و غنی را در آن روایت کنند. اگر تا کنون ذات طماع و کثیف انسانی به نمایش در آمده بود، اکنون در پاد آرمان شهر میتوان اثبات کرد که انسانیت هنوز هم در وجود بعضی افراد وجود دارد. در دنیایی که هیچ چیز سر جایش نیست، هیچ نکتهی مثبتی وجود نداشته و هیچ آزادیای در اختیار کسی نیست، شخصیتهای مختلف با پرداختهای بسیار جذابی میتوانند آفریده شوند و داستان فلسفی نسخهی بعدی Bioshock را روایت کنند.
حق انتخاب
نمیدانم دقیقا آیا میتوان دنیای Bioshock را به دو جبههی درست و غلط تقسیم کرد یا نه، ولی این که بازیکن حق داشته باشد در این میان انتخاب کند و سرنوشت خودش را بسازد، عمق داستان و گیرایی آن را به مراتب بالا میبرد. با توجه به هنری که سازندگان این سری دارند، قرار نیست همانند چیزی که در ابتدای پاراگراف گفتم با یک شرایط صفر صدی، درست و غلط، خوب و بد روبرو شویم. اتفاقات بازی روند مخصوص به خود را دارند و در این میان اگر انتخابهای خاکستری مانند در طول داستان در اختیار بازیکن قرار بگیرد، هم تاثیر داستان را به شدت بالا میبرد و هم جذابیت آن را چندین برابر میکند. از طرفی، روند پیشرفت بازیکن نیز میتواند در مراحل، باعث تغییر آیندهی بازی شود؛ همانند چیزی که در سری Dishonored شاهد بودیم. تا کنون، بازی شما را در داستانی از پیش تعیین شده قرار میداد و شما با کشتن و قلع و قمع کردن همه، این داستان را پیش میبردید. حالا اگر دست بازیکن باز باشد که چه کسی را بکشد، چه کسی را نکشد و این کار در آیندهی بازی تاثیر گذار باشد، اتفاق بینظیری رخ خواهد داد. اگر بتوان به جای کشتن یک فرد بالا رتبهی خائن، با او مذاکر کرد چطور؟ یا حتی میتوان به جای کشتن او، نقشههایش را برای عموم برملا کرد! هزاران راه مختلف برای انجام مراحل و طراحی آنان پیش میآید و سازندگان میتوانند برای هر یک از آنان، عواقب مخصوص به خود را در نظر بگیرند. حالا کمی این بحث را سختتر و عمیقتر کنیم. علاوه بر اثری که هر تصمیم بر ماموریت و داستان بازی میگذارد، بیاییم تاثیر آن را بر جهان و شهری که بازی در آن روایت میشود در نظر بگیریم. این کار واقعا قدم بزرگی است و چندان امید ندارم که شاهدش باشیم، ولی اگر چنین اتفاقی رخ دهد و سازندگان بازی همانند چیزی که تا کنون دیدهایم در طراحی آن نیز سنگ تمام بگذارند، شاهد یکی از واقعیترین بازیهای تاریخ خواهیم بود که اتفاقا جزو درگیرکنندهترین آنها نیز خواهد شد: Bioshock و داستانی عمیق، به همراه قدرت تصمیمگیری، عواقب منحصر به فرد و تاثیر آنها برروی شهری که بازی در آن رخ میدهد.
قدرتهای متنوعتر
مدت زیادی است که جادوهای مختلف راه خود را به بازیهای ویدئویی باز کردهاند؛ اما اگر بخواهیم صادق باشیم، دیگر همانند قبل شاهد خلاقیت و تنوع در خلق این جادوها نیستیم. به یاد بیاورید زمانی که در سال ۲۰۱۲ بازی Skyrim عرضه شد؛ تنوع حملات و جادوها را به یاد دارید؟ آیا به یاد دارید که به چه زیبایی میشد از گوشه و کنار دنیای عظیم بازی یک جادوی جدید کشف کرد؟ حتی ترکیب جادوها نیز در بازی وجود داشت و همزمان میتوانستید با ادغام ۲ جادو، یک جادوی بسیار قوی و جذاب خلق کنید. پس چرا دیگر خبری از این دست خلاقیتها در بازیها نیست؟ بازیها اکثرا به چند جادوی خاص نظیر آتش و آب و باد و … بسنده کردهاند و انگار حوصلهی ساخت و خلق جادوهای جدید دیگر برای سازندگان وجود ندارد. بازی Bioshock همیشه جادو را در دل خودش داشته و باید قبول کرد که تا حدودی نیز تلاش کرده بود تا در خلق جادوها تنوع به خرج دهد، ولی اکنون دیگر زمانه فرق کرده است. اگر نسخهی آخر این سری با جادوی کلاغهای خشمگین توانست یک تنوع نسبی به وجود بیاورد، اکنون دیگر این امر امکان پذیر نیست. الان بازیهایی نظیر Dishonored و Death Loop هستند که جادوهایی عجیب و غریب را با گیمپلی بازی در هم آمیختهاند و تنها یک جادوی جدید، جوابگوی فرنچایز قدرتمندی نظیر Bioshock نیست. سازندگان بازی سه راه حل در پیش دارند. سادهترین راه حل آن که به کلی جادو را از بازی حذف کنند که قطعا و صد در صد اشتباه است. راه حل دوم آن که به همین جادوهای تکراری بسنده کنند که باز هم جزو نکات منفی و تکراری بازی حساب خواهد شد و در نهایت، راه حل سوم که میتوانند دست به خلق جادوهای جدید بزنند. قبول دارم که خلق یک چیز نو و جدید در حرف ساده است و زمانی که به عمل برسد، تازه با سختی کار روبرو میشویم، ولی مگر قرار است کار سازندگان Bioshock آسان باشد؟ از همان لحظهای که سازندگان قبول کردند در تیم طراحی و ساخت این بازی باشند، در کنارش سختی کار را هم قبول کردهاند.
بازگشت عناصر ترس
نمیدانم که تنها نسخهی Infinite را تجربه کردهاید یا ۲ نسخهی قبلی این سری را نیز در آرشیو خود دارید، ولی به ظاهر جذاب، رنگارنگ و خیرهکنندهی کلمبیا نگاه نکنید، Bioshock از ابتدا عنوانی با عناصر ترس به شدت قوی بود. اگر در ابتدای نسخهی Infinite به آسمان فرستاده میشوید و ناگهان با ظاهر زیبا و شاد شهر کلمبیا روبرو میشوید، یک بار بیایید و دو نسخهی ابتدایی را تجربه کنید تا ببینید سفر به اعماق رپچر چه دلهرهی عجیبی را در دل شما به وجود میآورد. اگر در Infinite ورود شما به شهر از طریق کلیسا و یک عده آدم خدا شناس است، بیایید نسخهی دوم را ببینید که با چه صحنهای از شما برای ورود به رپچر استقبال میشود. بحث بیگ ددی را باز کنم یا تا همینجا برای اثبات حرفم کافی است؟ سری Bioshock از ابتدا قرار بود تا بخشی از عناصر وحشت را در دل خودش جا دهد و از همین طریق نیز فضاسازیای بینظیر را انجام میداد. درست است که Bioshock در Infinite بدون آن حس ترس توانست یک فضاسازی بینقص را تحویل دهد، ولی کسانی همانند من که از طرفداران قدیمی این سری هستند، بدون شک منتظر بازگشت دوبارهی این المانهای وحشت و آن حس ترس زیر پوست هستند.
قابلیت شخصیسازی
بازی جهان آزاد شود، قدرتهای متنوع در بازی وجود داشته باشد، ستینگ بازی عوض شود، عناصر ترس به بازی بازگردند و این همه اتفاق خوب رخ دهد، بعد شخصیسازی در بازی وجود نداشته باشد؟ تا کنون در بازی با بخش بسیار بسیار محدودی روبرو بودیم که شاید بتوان نامش را شخصی سازی گذاشت؛ منظورم بخش Gearهای بازی است، ولی Bioshock پتانسیلی بسیار فراتر از این دارد. تک تک اسلحههای بازی، جادوهایی که به کار میبریم، لباسی که بر تن داریم و حتی شاید ظاهر شخصیت اصلی، از جمله مواردی هستند که اگر سازندگان همت کنند، میتوانند جزو بخش قابل شخصیسازی باشند. حالا بیایید یک قدم فراتر برویم! چه میشود اگر این شخصیسازیهایی که راجع به آنها صحبت میکنیم، با فلسفهی این سری و البته شهری که بازی در آن اتفاق میافتد آمیخته شود؟ چه میشود اگر ظاهر و نوع لباس پوشیدن شخصیت شما برروی نوع رفتار مردم شهر و NPCهای مهم تاثیرگذار باشد؟ حرفی که میزنم اصلا کار آسانی نیست و انجام دادن آن به تفکر و زحمت زیادی نیاز دارد، ولی با یک Bioshock روبرو هستیم! مطمئن باشید سازندگان تا کنون کارهای سختتر و غیر قابل باورتری انجام دادهاند که چنین ایدهای اصلا برایشان غیر ممکن نیست.
ادامهی دنیاهای موازی
Bioshock Infinite به بهترین شکل ممکن توانست داستان ۳ گانهی ابتدایی این فرنچایز را به پایان برساند و به نوعی تمام اتفاقات هر ۳ بازی را به هم مربوط کند. نکتهی کلیدی نیز دنیاهای موازی بودند که الیزابت در انتهای Infinite کامل توضیح میدهد. اکنون پایه و اساس دنیاهای موازی در فرنچایز Bioshock ریخته شده است، یک نسخهی کامل به آن پرداخته شده و زمان آن رسیده که به خوبی از آن بهره برداری شود. منظورم نه فقط در داستان بازی، بلکه در گیمپلی است. داستان که میتواند از دنیاهای موازی استفاده کند (به صورت محدود! اگر پایهی اصلی داستان این مورد باشد به مشکل میخوریم)، ولی گیمپلی بازی پتانسیل بسیار بزرگ و استفاده نشدهای دارد که به نظر میرسد با کنسولهای نسل نهم، میتوان آن را عملی کرد. Ratchet & Clank را به یاد بیاورید که چطور با استفاده از سخت افزار قدرتمند کنسولهای جدید، توانست بازیکن را در بعدها و دنیاهای مختلف منتقل کند، خب چرا پس سازندگان Bioshock که دنیاهای موازی را به داستان خودشان وارد کردهاند از این قابلیت استفاده نکنند؟ حتی میتوان خلاقیت و شوخیهای کوچک و زودگذری نیز با این دنیاهای موازی انجام داد. برای مثال، در حین یک مبارزه پورتالی به دنیای موازی دیگری در همین مکان باز کنید و وقتی وارد آن شوید، خودتان را مشاهده کنید که دوباره در این دنیا در حال مبارزه هستید و اکنون ۲ نسخه از شما در دنیا وجود دارد … یار کمکی! یا برعکس چیزی که برایتان گفتم پیش بیاید: پورتال را باز میکنید و وقتی وارد آن میشوید، دشمنان را میبینید که بالای سر جنازهی شما در حال جشن گرفتن هستند! احتمال سوم: وارد پورتال شوید و خودتان را ببینید که در این دنیای موازی افسر ارشد نیروهای دشمن است و یک مبارزه بین خودتان و خودتان پیش میآید! بی نهایت احتمال جلوی پای سازندگان وجود دارد و پتانسیلی بسیار شگرف که اگر جامهی عمل به آن بپوشانند، شاید با یکی از جذابترین گیمپلیهای تاریخ روبرو شویم.
پر بحثترینها
- نقد و بررسی بازی STALKER 2: Heart of Chornobyl
- از صنعت بازی های ویدیویی در سال ۲۰۲۵ چه انتظاراتی داریم؟
- شایعات مربوط به حضور God of War در TGA 2024 قوت گرفت [تکذیب شد]
- مدیرعامل ناتی داگ: بازی بعدی هیجانانگیزترین پروژهای است که روی آن کار کردهایم
- بازی STALKER 2 در عرض دو روز بیش از ۱ میلیون نسخه فروخت
- آیا بازیهای ویدیویی به ما آسیب میرسانند؟
- مشکلات متعدد بهینهسازی STALKER 2 روی ایکس باکس سری ایکس؛ رسیدن به نرخ فریم صفر در مکانهای شلوغ
- اطلاعات جدیدی از مذاکره میان سونی و شرکت مادر FromSoftware منتشر شد
- جزئیات اولین بهروزرسانی Stalker 2 اعلام شد
- آیا پیشنهاد سونی برای خرید Kadokawa، شرکت مادر FromSoftware، منطقی است؟
نظرات
ممنون آقای مرادی بابت مقاله خوبتون راستش بزرگ ترین نگرانی من برای نسخه جدید بایوشاک تغییر استودیو سازنده و نبود کن لوینه میترسم بازی از ریشه ها فاصله بگیره و تبدیل به یک بازی معمولی مثل بقیه بازی ها بشه
خیلی ممنون از مقاله آقای مرادی
من که فقط نسخه اینفینت رو بازی کردم، برام یکی از بهترین بازی های نسل ۷ بود. (حالا انگار الان کل بازی های نسل ۸ رو بازی کردم! من هنوزم تو نسل ۷ گیرم 😬)
حالا من زیاد با نسخه های قبلی آشنایی ندارم ولی تو هم اینفینت هم به قول شما یک قسمت هایی بود که اگه حق انتخاب میداد به بازیباز خیلی جذاب میشد.
درمورد آزادی عمل هم باهاتون موافقم، چون من هم تجربه ای شبیه به تجربه شما داشتم و دیدم که چقدر واقعا کار سازندگانش درسته تو طراحی. تو یک خونه که رفته بودم، فکر میکردم دارم دیسانرد بازی میکنم!
.
در کل من با تکتک انتظارات موافقم، ولی چون فقط همین نسخه اینفینیت رو بازی کردم شاید فن واقعی بایوشاک به حساب نیام، ولی خودم واقعا عاشقشم! و امیدوارم بایوشاک بعدی یک بازی پخته تر تر از لحاظ گیمپلی دربیاد، وگرنه تو داستان سرایی که استاده!
موفق باشید 🍻
پیشنهاد میکنم دو نسخه قبلی رو هم بازی کنید, کالکشنش که برای کنسولا هست, برای pc هم فکر نکنم سیستم قوی ای بخواد, واقعا حیفه دو نسخه اول, مخصوصا قسمت اول که نحوه روایت داستانش الگویی شد برای بازی های داستان محور دیگه, کلا سری بایوشاک بهترین بازی تمام عمرم هستن
واقعا خیلی دلم میخواد
وقت ندارم متاسفانه…
وگرنه در ابهت سری بایوشاک شکی ندارم.
درسته موردنیازشو چک کردم، لپتاپ قراضم از پسش برمیاد😁
ممنون از توصیتون 🍻
ما که از نبود کن لوین میترسیم این بشر نباشه انگار بایوشاک معنا نداره
آره دایی
دقیقا مثل نبود تو برای متالگیر که منجر به زبالهای به اسم سوروایور شد
حتی یکی دو تا از این پیشنهادات هم میتونه باعث موفقیت نسخه بعدی بشه.
اینها اگرچه شروط لازم هستن ، ولی کافی نیستن.
کن لوین باید باشه تا بایوشاک ، بایوشاک بمونه
تمام نسخه هاش ضعیف بوده؟؟؟فکرکنم تو کلا فرانچایز بایوشاک رو بازی نکردی و همینطوری اومدی نظر دادی برو نگای متای بایوشاک اینفینیت بکن بعدش برو متای اساسینز کرید والهالا رو ببین بعدشم دقیق بهم بگو چرا بایوشاک باید از اساسینز کرید الهام بگیره؟هیچوقت زود قضاوت نکن.
۱- انلاین نباشه
۲- لایو سرویس نباشه
۳- لوتر شوتر نباشه
۴- RPG نباشه
۵- مکانیک های Immersive sim مثل سیستم شاک ۲ داشته باشه
شما بچه ها از یه بازی فقط رنگ بندی و شاید گانپلی رو حالیتون بشه
شما نی نی ها رو چه به درک شکوه و فلسفه ی بایوشاک!؟
بهتره برید بازیهای آنلاینتون رو بازی کنید و با تفگاتون ترق و تروق راه بندازید..
ولش کن بزار بره فورتنایتشو بازی کنه
بیجا میکنی بخاطر یه نفر به همه ی پلیرای گیمای انلاین(جز فورتنایت😐😂) توهین میکنی.
اون چرتوپرت گفت تو هم بیشتر از اون.
اره شاید فقط تو ترقو تروق ببینی گیمای انلاینو،ولی پلیراش دنبال چالشو رقابتن.
من با گیم داستانی مشکلی ندارم ولی غیر قابل قبوله بی معنی دونستن بقیه گیما،برا امثال تو بی معنیه نه همه.
درود
چرت و پرت؟
رفیق بنظرم اول باید جواب کسی رو میدادی که میاد دو تا بازی که هیچ ربط فلسفی بهم ندارن و سالها بین انتشارشون فاصله هست و حتی هیچ شباهت ظاهریی هم به هم ندارند رو با هم مقایسه میکنه..!
درسته .. بازیهای آنلاین همشون بد نیستند
بنده عذخواهی میکنم که از دهنم پرید و جمع بستم!
ولی مگه بچه شدی عزیز؟
منظور بنده از بازیهای آنلاین در اصل همون بازیهای تو خالیه که بجز سرگرمی بی معنی و پوچ و هدر دادن وقت و خالی کردن انرژی و … چیز دیگه ای ندارند.
عوارض اعتیاد و افت تحصیلی و ضرر برای سلامتی جسمی و اخلاقی و عقلی کودکان هم به کنار
این موضوع رو هم بچه ها نمیتونن درک کنن.. تا جیک و پوک بازیها رو ندونیم و نشناسیم نمیفهمیمش..
اگه بازیهای آنلاینی که شما انجام میدی براتون چالش برانگیز و هیجان انگیزه و شامل یه داستان و فلسفه ی با ارزش هم میشه و البته باعث شده دوستان بسیار خوبی هم پیدا کنید” بنده کاملا باهات موافقم.. ارزششو داره
چرتو پرت گفتنم توو این سایت مد شد
اساسین ، بایوشاک!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
حال مالت خوبه؟!
وقتی از ۲۰۱۸ گیمر شده باشی ، توقعی بیشتر از این نمیشه ازت داشت
کنلوین هم دیگه نمیتونه چیزی مثل بایوشاک خلق کنه
اساسین بازی خوب و سرگرم کنندهای هستش که بهترین نسخههاش همون سه گانه اتزیو هستش
اما بایوشاک یکی از پنج یا ده فرنچایزی هستش که صنعت گیم و گیمرا به بودنش افتخار میکنه
بایوشاک متالگیر اسکایریم لست اف اس گاد اف وار ویچر
اصلا ازت توقع ندارم بایوشاکو بفهمی چون معلومه چیکارهای
یه بنده خدایی که محتاج توجه هستش
به هر قیمتی!
گیمر جماعت روی بعضی عناوین تعصب دارن و بایوشاک قطعا جزوشون هست
پس مواظب اراجیفی که میگی باش
امید جان گیمر اگر گیمر باشه از ۲۰۲۰ هم گیمر شده باشه بازم چنین کامنت های سطحی رو منتشر نمیکنه
نه به سنه نه به تجربه …. همه چیز به ارزش های ادم برمیگرده
نه ببین آخه من خوب میشناسم امثال اینارو
طرف ۱۴ سال سن داره( هیچ مشکلی در مورد سن ندارم) بعد میره سراغ بایوشاک یک میگه این چه گرافیکیه داره داستانشم که اسکیپ میکنه و مورد داشتیم صدا رو میبندن
بعد از یه ربع از بازی میاد بیرون و ۳ ماه بعد میاد اینجا در موردش نظر میده
وقتی میشناسی دگ چرا ریپلای میکنی !!! ول کن به حال خودشون بیخودی اعصابت رو خورد میکنی سر چی ….داش
باشه
مرسی آقای آرین مرادی
بسیار عالی بود
بایوشاک جزو اون دسته از بازیهاست که تا چند بار تمومش نکنی درست و دقیق نمیتونی بفهمی چی به چیه..
بنظرم کمتر کسی بتونه عظمتش رو درک کنه..
من خودم نسخه های ۱ و ۲ و بیکران رو هرکدوم سه بار تموم کردم..
ریمسترشون رو هم یکبار تا آخر بردم.. خیلی چسبید
نسخه جدیدش رو خیلی منتظرشم..
امیدوارم مثل نسخه های قبلی عاالی باشه
تمام نسخه هاش ضعیف بوده؟؟؟😐 یه نگاه به عکس بنداز:
.
https://s4.uupload.ir/files/picsart_07-17-08.48.29_ki0t.jpg
فقط میترسم خود سازنده های اصلی نباشن, اونطور که طرفدارا میخوان درنیاد, البته بایوشاک ۲ هم واقعا عالی بود با اینکه کن لوین توش دخالتی نداشت, ولی خب بایوشاک اینفینیت مخصوصا دی ال سیش burial at sea یه جوری تموم شد که کن لوین یه پایان قشنگ به سه گانه داد, برای همین یه خورده سخته داستانو بخوان ادامه بدن, ولی امیدوارم بازی خوبی بشه
بیشتر دوست دارم بدونم Ghost Story Games داره چیکار میکنه, بازی بعدی کن لوین میخواد چی بشه, نسل ۸ یه بازی از کن لوین کم داشت
سلام و احترام خدمت حضرتعالی .
تصویر زیر صرفاً جهت اطلاع حضرتعالی و سایر کاربران تقدیم حضور می گردد .
https://s4.uupload.ir/files/untitled_oqvm.png
قبلاً بابت پاسخ اشتباه به کاربر Spider-Mah04 و سایرین از ایشان عذرخواهم .
درود آقای چمنی, دستتون درد نکنه,
هیجانم واسه بازی بعدی کن لوین بیشتر شد, امیدوارم take two ناامیدمون نکنه با بایوشاک بعدی
ممنون آقای چمنی من نمیدونستم کار جدید لوین در همکاری با تیک تو هست !
سوال اینه که اگر لوین بعد از بسته شدن Irrational توسط taketwo ( که به احتمال زیاد به دلیل مادیات پرستی ناشران بود ) داره هنوز باهاشون کار میکنه چرا اون بازی نباید بایوشاک باشه ؟
من فکر میکنم لوین با ادامه ی این سری مخالف بوده چون دلیل ساخت این بازی توسط Irrational کلا معنوی هنری بوده ! به همین دلیل لوین فقط ۲ نسخه رو کارگردانی کرده
😐
جدا از نظری که درباره bioshock داری میشه بگی کجای ac valhalla انقلابی بود ؟؟؟
یعنی تیکه انقدر نامفهومه؟😐
در تکمیل سخنت
https://gamefa.com/692757/bioshock-4-could-learn-one-lesson-from-assassins-creed/
خیلی این بازی خوب و بزرگه و بهش احترام میزارم
امیدوارم اگه نسخه ی دیگه ای تو کاره موفق بشه
ببین من کار ندارم تو چند وقته گیمری ولی ببین بایوشاک اسمیه که هیچ بازی نمی تونه نزدیکش بشه چه برسه به اینکه تبدیل بشه به بهتر از اون هیچ بازی نه مال سونی نه مال مایکروسافت نه مال نینتندو نمی تونن حتی نزدیک این بازی قرار بگیرن از نظر داستانی قورتشون میده و نابودشون میکنه نسخه دوم با اینکه ضعیف ترین بود باز از خیلی از بازی های تاریخ بهتره بعد تو میای یه بازی اشغال از یوبی باگ بامتای ۸۰ رو با شاهکار بایوشاک ۱ با متا ۹۷ و بایوشاک اینفنیت با متای ۹۵ مقایسه می کنی الحق که نوب سگ ترین موجود تاریخی
حالا درسته چرت گفت ولی تو هم نمیخواد زیاد بزرگش کنی و به صدها نفر و بازی موردعلاقشون غیرمستقیم توهین کنی.
ممنون بابت مقاله خسته نباشید جناب مرادی
من تنها چیزی که ازین بازی میخوام دیدن دوباره الیزابت هستش نبود کن لوین نگران کنندست ….
اگر شخصیت پردازی الیزابت مثل قبل نباشه خیلی ناامید میشم حتی ممکنه شکست عشقی هم بخورم اگر الی و بوکرو تو بازی نبینم که
اسپویل
.
.
.
بعد از نسخه اینفینیت لااقل دیدن بوکر یکم دور از ذهنه
به هرحال امیدوارم که داستان و شخصیت پردازی مثل نسخه اینفینیت باشه فضاسازی و مهمتر از همه تم بازی همون شکلی باشه و یا حتی اگر قراره تغیری توش باشه بازم شاهکار از اب در بیاد شاید با هیچکس به اندازه الیزابت و بوکر تو دنیای گیمینگ ارتباط برقرار نکرده باشم یکی از بهترینا واسم بود ۲ نسخه اول که زیر آب بودن نسخه سوم در آسمان که اینفینیت واسه من بهترین نسخه بودش چندین بار بازی کردمش یکی از جواهر این صنعته بایوشاک خیلی میترسم خرابش کنن
بایوشاک سومین بازی برتر عمرمه بارها تمومش کردم این یکی کن لوین نداره نموخوام
دانلود کن لوین برای بایوشاک جدید
منکه سه گانه بایوشاک رو با دی ال سی هاش ۴ بار تمام کردم و هنوزم پاک نشده و گوشه دسکتاپه و هروقت که دوباره حوصلم سررفت میرم هرسه تاشو یکبار دیگه تموم میکنم چون واقعا تجربه خیلی خوبیه و به نظرم واقعا باید بیشتر فروش میکرد اگه gta v نبود حتما خیلی بیشتر فروش میکرد امیدوارم بایوشاک ۴ بیاد هرچند سیستم فکر نکنم بکشه):.
صحیح
با چندتا از موارد گفته شده کاملا موافقم مخصوصا قدرت های بیشتر و جهان باز شدن بازی
جهان باز شدن بازی واقعا ایده خوبیه. توی بایوشاک های قبلی اینقدر مشغول میشدی و بعضی وقت ها هول میکردی که وقت نداشتی به محیط بازی دقت کنی و یکم اون اطراف بگردی! ولی با اینکار میشه حسابی توی محیط بازی گشت زد و لذت برد
من هنوزم دلم میخواد داستان بازی توی رپچر و کلمبیا روایت بشه. اگه بتونن یه داستان خفن با کلی پیچش خفن در رپچر روایت کنن چرا که نه؟ به نظرم هنوز این شهر پتانسیل زیادی داره🙂
نسخه های مختلف این بازی بارها در خدمات کامپیوتری دیدم اما یبارم امتحان نکردم حتی نشستم یک پارت از گیم پلی یکی از نسخهای که یادم نیست رو مشاهده کردم که شاید جذبش بشم اما نشد که نشد.گیم پلی و گان پلی با روحیه من سازگار نبود
اگه بازیش نکنی نصف عمرت بر فناست….منم اولاش اینطور فکرمیکردم ولی وقتی بازی کردم فهمیدم اشتباه کردم همیشه که کالاف و بتلفیلد نیست.
من اصلا موافق جهان باز شدن بازی نیستم چون احتمال زیادی داره که به نوع داستان گویی و پیش رفتن و غرق شدن تو دنیای بازی ضربه بزنه که مهمترین نقطه قوت این فرنچایز همینهاست.
یکی از جذابیتهای بایوشاک این بود که هیچ وقت تو بازی احساس امنیت کامل و آزادی نداشتی حتی وقتی یه محیط نسبتا بزرگ برای گشت و گذار داشتی! این استرس تو سرتاسر بازی وجود داشت و پیوستگی بین مراحل باعث میشد که از داستان نهایت لذت رو ببری و خودت رو جزئی از قصه ای که توش هستی بدونی.
من نمیدونم چه اصراری هست که تمام عناوین برن به سمت جهان باز شدن و سرگرمی هایی که از طریق اکتشاف و بازیگوشی در محیط به دست میاد!؟!
کلمبیایی شاهکاره که خود کن لوین به سبکی که دوست داشت ما رو به دیدن جای جایش برد و اونطوری که باید بهمون معرفیش کرد. کلمبیا به عنوان یه شهر تو یه عنوان جهان باز که هر بازیبازی خودش هرطور خواست توش سرک بکشه که مفهوم واقعی رو نمیرسونه!
بهرحال هم عناوین جهان باز هم عناوین خطی وقتی خوب درست بشن میشه ازشون نهایت لذت رو برد، بایوشاک جهان باز هم میتونه تجربه ی جدید و نابی باشه ولی شخصا حس میکنم بهترین حالت برای این عنوان همون خطی یا نیمه اپن ورلد بودنه تا داستانش مثل همیشه با شکوه روایت بشه.
من فکر کنم این دوستمون داره اشاره به یه مقاله گیمفا میکنه که توش میگفت چرا Bioshock 4 باید از Assassin’s Creed الهام بگیرد
این هدفش اینه فقط یه بسته تخمه بگیره بیاد کامنتای زیرشو بخونه بخنده دوستان گیمر عزیز لطفا فشار نخورید به جاش شما هم تخمه بخورید =))