دل نوشتههای یک گیمر خسته؛ امان از بازی های هاردکور!
سلام خدمت بر و بچههای گل گیمفا. امیدوارم که جیبتون پر پول، تنتون سلامت و پلتفرم بازیتون پر بازی باشه! ایام ایام تابستونه. قبلنا که کرونا نیومده بود و دهن ما رو سرویس نکرده بود، تابستونا حس و حال ویژهای داشت. اونایی که مدرسه داشتن تو روزای تابستون میتونستن یه دل سیر بازی کنن، اونایی که دانشگاه داشتن که خب در حالت عادی هم اصلا کاری نمیکردن و یه خسته نباشید از همینجا بهشون میگم! اونایی هم که جزو هیچکدوم از این دو دسته نبودن هم خلاصه تابستون رو عشق و صفا میکردن. لذت بازی مورد علاقه (ترجیحا ویچر با Quest اضافه) زیر باد کولر از لذتاییه که فقط گیمرا میتونن درکش کنن!
خلاصه که امیدوارم تو این روزا هم حال دلتون و هم حال جسمیتون خوب باشه و شوق و اشتیاق برای گیم داشته باشین.
امروز با یه مقاله متفاوت در خدمت شما هستیم. دل نوشتههای یک گیمر خسته که بنده ناقابل باشم! اگه خدا عمری بده و این ذهن فندقی من توان داشته باشه، از این به بعد هر دو سه هفته با یه قسمت از این مقالات «دلنوشتههای یک گیمر خسته» در خدمت شما عزیزان خواهم بود.
مقاله امروز و اولین قسمت از این سری مقالات، در مورد بازیای هاردکور! این لعنتیهای دوست داشتنی! اگه حال و حوصله دارین و افتخار میدین، چند دقیقهای با من و گیمفا همراه باشین تا دلاتونو ببرم پیش میازاکی و بقیه هاردکور سازا!
گیمفاییهای عزیز، اگه شما هم خاطرهای از آثار هاردکور دارین حتما با ما و بقیه دوستان در میون بذارین.
اگه به مقالات طنز پیرامون دنیای گیم علاقه دارین، سری مقالات کلیشههای دنیای گیم را از دست ندین.
عذاب لذتبخش!
آقا ما یه رفیقی داشتیم که تو شهر ما گیم نت داشت. اوایلی هم بود که نسل هشت شروع شده بود و خلاصه کنسولای نسل جدید به ویژه PS4 نقل صحبت محافل بودن و من که اون موقع کنسولی نداشتم، هر از چند گاهی میرفتم این گیم نت رفیقمون بازی میکردیم. FIFA, Call of Duty, Mortal Kombat و خلاصه هر چیزی که میشد یه قاشق ازش میزدیم به بدن. یه روز گرم تابستون بود که داشتم با رفیقم فیفا میزدم (داخل پرانتز بگم من ترکیه بودم اون بارسا، هر کی میگه فیفاش خوبه من با ترکیه حاضرم بازی کنم با هر تیمی!). آقا خلاصه ما گرم بازی بودیم که دیدم صاحب گیم نت که رفیق من باشه، داره یه بازی خیلی دارک و سیاهو بازی میکنه. اون موقع بلادبورن رو میشناختم و تریلراشو دیده بودم، ولی اولین واکنش من این بود که من غلط بکنم همچین بازیای رو بازی کنم. خلاصه این رفیق ما توی بیست دقیقه هفت هشت بار پشت سر هم مرد (هنوز یادمه تو فاضلاب اوایل بازی بود، قبل باس فادر گسکوین). یه لحظه رو کرد به من گفت: مصطفی میخوای بازی کنی؟ منم گفتم حاجی ولمون کن تو رو به خدا. قیافه من چه به این بازیا.
چند وقت از اون اتفاق گذشت و یه روز توی گیم نت منتظر رفیقم بودم که مشکل براش پیش اومد و نتونست بیاد. اول میخواستم برم کلا، بعد نمیدونم این کنجکاوی لامصب از کجا شروع شد که یه حسی به من گفت برو بلادبورن رو یکم بزن شاید خوشت اومد. خلاصه با شک و تردید رفتم سراغ بلادبورن. اول بازی یک نوب به تمام عیار بودم. یعنی از اینایی که کلیپشون توی اینستا هست میبینین میخندین. دشمنای معمولی رو نمیتونستم بزنم. اما کم کم قلقش دستم اومد تا این که رسیدم به باس روی پل. Cleric beast اگه اشتباه نکنم. آقا این باس اینقدر منو کشت که خودتون حساب کنین اولین باری بهش رسیدم هوا روشن بود، بعد آخرین بار هوا تاریک شده بود. دیگه خسته شده بودم. پیش خودم میگفتم چجوری بعضیا این بازیارو بازی میکنن و لذت میبرن! اینقدر دیگه اعصابم خرد و خاکشیر شده بود که قسم خوردم یک بار دیگه و فقط یک بار دیگه تلاش کنم و اگه نتونستم دیگه هیچ وقت بازیش نکنم. و خب توی همون بار آخر زدمش و نه تنها اون باسو زدم، بلکه ادامه دادم و فادر گسکوین که لعنت آمون بر او باد رو هم توی تلاش اول زدم. بدنم داغ شده بود، قلبم داشت تند تند میزد، اصلا یه حس عجیبی داشتم که تا حالا تجربه نکردم. همین اتفاق و همین حس، جرقهی علاقه به بازیای هاردکور رو در من زد و امروز که فکر کنم شیش سال حدودا از اون اتفاق میگذره، تقریبا هر بازی هاردکور و سولزلایکی که دم دستم بیاد و از دم تیغ میگذرونم!
سرتونو درد نیارم. خلاصه حرفم اینه بازیای هاردکور یه حس جالب و جذابی تو آدم ایجاد میکنن. حس یه پیروزی بعد از مقدار زیادی زحمت و شکست و سرویس شدن دهن! حس اینکه کوه کندین و بعد توی دل کوه الماس و گنج پیدا کردین!
نمیدونم اصلا این فلسفهی بازیای هاردکور از کجا شروع شد. زمانای قدیم کلا بازیا به صورت دیفالت سخت و دهن سرویس کن بودن. اول از همه که تا زمان نمیدونم کدوم نسخهی زلدا، اصلا بازیا سیو نداشتن! یعنی گیمر بدبخت مینشست پای بازی، باید تمومش میکرد و این وسط اگه در خونه رو میزدن، کار پیش میومد، برق قطع میشد و نمیدونم هر اتفاقی میافتاد که نمیتونست بازی رو تموم کنه، روز از نو روزی از نو. حتی بعد از این که سیو شدن و ذخیره کردن یه چیز عادی شد، یه سری سازندهها نمیذاشتن آب خوش از گلوی گیمرا پایین بره! یه سری بازیا فقط یه جای خاص میتونستیم سیو کنیم و یه سری بازیای دیگه مثلا نسخههای اول رزیدنت ایول، به یه آیتم خاص که اشتباه نکنم جوهر بود نیاز بود تا بشه سیو کرد!
از طرف دیگه کلا تمام مکانیزمای یه بازی بر علیه گیمر بودن. مثلا دوربین توی بازیا اینجوری بود که معمولا یسری وقتا اصلا دشمنا معلوم نمیشدن که بخوای بزنیمشون! ارتقاء شخصیت و المان نقشآفرینی و این سوسول بازیا هم وجود نداشت، نهایتا بازی چهارتا سلاح بهت میداد دیگه خود آدم باید یجوری مدیریت میکرد اینا رو.
خلاصه اون روزا اکثر بازیا قشنگ دهن گیمرا رو سرویس میکردن و یسری بازیا به صورت خود به خود هاردکور بودن! از سال ۲۰۰۰ به بعد،کم کم سازندهها یکم آسایش گیمرای بدبخت رو مد نظر قرار دادن و بازیا بالانستر ساخته میشدن و معمولا آسونتر هم بودن. بعضی بازیا هم درجه سختی داشتن تا گیمرای مختلف و سلایق مختلف بتونن از تجربهی بازی لذت ببرن. همه چیز داشت به خوبی و خوشی پیش میرفت که جوانی از خطهی ژاپن، این غیور مرد خلاق، اومد کلا بازیای هاردکور رو به عنوان یه زیرسبک مستقل معرفی کرد. چجوری؟ الان بهتون میگم …
جایی که همه چیز شروع شد …
یه روز سرد زمستونی بود که هیدتاکا وارد دفترش شد (یجوری میگم هیدتاکا انگار از بچگی با هم بزرگ شدیم و تو کوچه خاک بازی میکردیم!). خلاصه هیدتاکا خان میازاکی وارد دفترش میشه و چندتا از همکاران و رفیقاش هم اونجان. مکالمهای که بعدش اتفاق افتاد تحول شگرفی توی دنیای گیم ایجاد کرد.
هیدتاکا: سلام خدمت رفقا. اوهایو!
رفیقای میازاکی: اوهایو تو هم بخیر! چه خبر حاجی؟
هیدتاکا: والا از خدا پنهون نیست از شما چه پنهون یه ایده زده به سرم.
رفیقای میازاکی: بگو ببینم چی تو اون مغزت میگذره …
هیدتاکا: داشتم فکر میکردم جای عناوین هاردکور اختصاصی خیلی خالیه توی دنیای یه گیم. میگیرین چی میگم؟ یعنی یه بازی که کوچیکترین چیزا هم گیمر رو اذیت کنه. دویدن محدود باشه، برای هر کاری Stamina احتیاج باشه، وقتی کارکتر بمیره لوتاشو از دست بده، تا وقتی به جای خاص نرسیده بازی سیو نشه، برای یه ارتقاء ساده سلاح یا Armor گیمر اینقدر اذیت بشه تا اشکش دربیاد، باسای بازی چندتا فاز داشته باشن، بعضیاشون بتونن خودشونو Heal کنن، بعضیاشون یسری نیروی کمکی و نوچه داشته باشن، قبل باس جای سیو نزدیک نداشته باشه. یسری دشمنا روی سقفا و جاهای کور قایم بشن، حتی Chest به ظاهر بیخطر بازی هم یه هیولا باشه، اگه از ارتفاع بیفتی بمیری، توی آب بیفتی بمیری. فعلا این چیزا به ذهنم میرسه
رفیقای میازاکی: Nani???
میازاکی: آهان راستی داستان و این چیزا هم احتیاج نداریم. کی حوصله ساخت کات سین و نگارش پله پله اتفاقات رو داره. یه هدف کلی میزاریم وسط، چهارتا NPC مرموز هم درست میکنیم یسری دیالوگ عجیب و غریب و قلمبه سلمبه بگن، یسری توضیحات انگلیسی اونم به شکل سخت هم برای آیتما میذاریم، کسی هم پرسید میگیم روایت داستان محیطیه و هر کسی نمیتونه درک کنه.
رفقای میازاکی: سبحان الله
میازاکی: آره دیگه. حالا چیز دیگه به ذهنم رسید به مرور زمان اضافه میکنیم. به نظرم استارتش رو از همین امروز بزنیم کم کم شروع کنیم کار ساخت رو …
و خب اینجوری بود که هیدتاکا میازاکی و فرام سافتور، با ساخت دیمن سولز و بعدش هم سه گانه سولز، یه استاندارد جدید توی دنیای گیم بنا کردن. جایی که هر چی اشک گیمر بیشتر در بیاد و بازی سختتر باشه، لذتی که از بازی میبریم هم بیشتر میشه. به قول خارجیها: The Greater the Challenge, The Sweeter The Victory… (قشنگ معلومه زبان انگلیسی بلدم نه؟ ساری من فارسی کیلی کیلی کم بلد هست)
دیگه کم کم مردم و گیمرا دیدن که نه، بازی سخت هم خیلی میتونه حال بده! خصوصا اگه درست و حسابی و اصولی ساخته بشه و یه حساب کتابی این وسط باشه. بعد از گذشت چند سال کاملا اسم میازاکی و فرام سافتور شناخته شده بود و خصوصا گیمرای حرفهایتر اسم میازاکی، فرام سافتور یا سری سولز میومد به نشونه احترام کلاه از سر بر میداشتن.
نکتهی جالب در مورد بازیای هاردکور اینه که به شدت واگیر دارن و مثل ویروس بین گیمرا پخش میشن. یعنی چی؟ یعنی من خودم بلادبورن رو به چند نفر که کژوال گیمر بودن پیشنهاد کردم، شیش ماه بعد فهمیدم تا آخرین Chalice بازی رو هم رفتن. یعنی این بازیای هاردکور لعنتی به شکل شدیدی آدمو معتاد و وابسته میکنن. هی آدم میبازه، هی میگه یه بار دیگه امتحان میکنم شاید این دفعه باس رو زدم. دوباره امتحان میکنه دوباره میبازه، دوباره به خودش میگه نه دست قبل حساب نبود، این دیگه تلاش آخر. و اینقدر این اتفاق تکرار میشه تا این که باس رو میزنه طرف و میگه: گفتم که سخت نبود. فقط یکم تمرکز میخواست. گیمرا الکی شلوغش کردن. اونقدرا هم سخت نبود (اشکهایش را باید آستین لباسش پاک میکند و به کنترلری که از شدت عصبانیت به دیوار کوبیده نگاه میکند)
از طرف دیگه فارم کردن هم توی این بازیا یه عالم عجیبی داره. یعنی آدم میرسه به منطقه جدید میبینه نه خدایی دشمنان خیلی قوین. بر میگرده مناطق قبلی یکم فارم کنه و لول آپ کنه. پیش خودش میگه یکم لول آپ کنم بسه. بعد چند ساعت به خودش میاد میبینه اینقدر پول جمع کرده میتونه مهاجرت کنه! یه رابطه مستقیم هم بین سختی بازی و لذت فارم هست. اونم اینکه هر چی بازی سخت تر باشه فارم کردن و لول زدن بیشتر لذت میده. معمولا هم توی هر بازی یه منطقه عالی برای فارم هست که گیمرا کلا تو همون منطقه اینقدر فارم میکنن که کلا اون منطقه رو مثل خونشون یاد میگیرن!
ولی جدا از شوخی این بازیای هاردکور اعصاب و روان برامون نذاشتن. دقیقا یادمه سر باس Ishin the saint sword بیست دقیقه داشتم باهاش میجنگیدم. دستام عرق کرده بودن. بدنم داشت میلرزید از استرس اینکه گند نزنم و کلا استرس عجیبی داشتم. بعد از این که شکستش دادم، صدای ضربان قلبم رو میتونستم بشنوم.
کلا یسری از بازیای هاردکور اینقدر با اعصاب و روان ما بازی میکنن که حتی وقتی تمومشون میکنیم، اثرشون تا چند وقت باقی میمونه.
اما با این که دهن آدم سر بازیای هاردکور سرویس میشه، ولی کلی خاطره ساخته میشه برای آدم. همین الان که دارم فکر میکنم کلی اتفاقات برگ ریزون برام توی بازیای هاردکور افتاده. یادش بخیر سر باس Guardian Ape توی سکیرو، وقتی که فاز اولش رو زدم یه پوزخند زدم گفتم همین؟ بعد یهو دیدم سر قطع شدشو برداشت شمشیر گرفت دستش شروع کرد حمله، اونوقت بود که تمام ۱۲۴۰۰۰ هزار پیامبر رو شروع کردم قسم دادن. یعنی قشنگ داشتم جیغ میکشیدم و فرار میکردم.
یا سر یکی از باسای Nioh اونقدر مردم که حس میکنم یه بخش از روحم برای همیشه جدا شد. فکر کنم قشنگ دو هفته گیر کرده بودم. آخرشم با دعا و نذر تونستم شکستش بدم!
اینجا بد نیست یه نگاهی به بازیای هاردکور بزرگ و محبوب هم بندازیم و اونا رو خلاصه بررسی کنیم:
سری Souls
اینجوریه که یه آدم بدبخت بیچاره که یه دست لباس درست و حسابی نداره یهویی یه شمشیر لول یک میگیره دستش و بعد میبینه یسری توضیحات بدیهی مثل اینکه کدوم دکمه جاخالی میده و چیزای مشابه روی زمین نوشته شده و بعدش راهو ادامه میده و پنج قدم میره جلو و باس Tutorial رو میزنه و بعدش کم کم تبدیل میشه به سوپرمن و دخل همه رو در میاره. این وسطم چهارتا NPC بدبخت فلک زده تو گوشه و کنار بازی هستن که کار خاصی ندارن و فقط یه سری دیالوگ عجیب و غریب دارن و بعضا هم یه سری آیتم برای فروش دارن تا یه لقمه نون حلال در بیارن.
Nioh
اینجوریه که یه سامورایی خوشتیپ و خوشهیکل میفته وسط یه بدبختی بزرگ و هر چی سامورایی و Oni و غول و هیولا و کوفت و زهرمار هست میریزه سرش. این بازی کلا رحم نمیکنه و مرحلهی Tutorialو این سوسول بازیا رو نداره. همون مرحلهی اول دهن گیمر رو آسفالت میکنه. کلا بویی از عدالت هم نبردن سازندگانش. یک ساعت شروع میکنی به زدن باس، بر می گرده یه فوت میکنه سریع One Shot میشیم. لول زدن هم اونقدر تأثیر نداره، اول تا آخرش یه ده هزار بار باید بمیریم تا بشه تمومش کنیم. تازه اگه بتونیم و اعصاب و انرژی برای تموم کردن بازی مونده باشه!
Code Vein
اینجوریه که تا آخر بازی حس میکنین دارین یه انیمه خوشگل و باحال میبینین. کارکترای دوست داشتنی، رنگ بندی جذاب اما داستانی به شدت دارک و سیاه که واقعا فوقالعاده بود. شخصیتا هم کلا از سلاحهای Final Fantasy استفاده می کردن و هر چیزی که تو دنیای کد وین پیدا میشه یه دسته زدن تهش میشه یه سلاح سنگین دو دسته. کارکترش هم از لحاظ شخصیتپردازی و احساس مثل سیب زمینی میمونه و نهایت واکنشش اینه سرشو تکون میده.
سخن پایانی:
آقا سرتون رو به درد آوردم. خلاصه که این بازیای هاردکور لعنتی با وجود اینکه سختن، با وجود اینکه اشک آدمو در میارن و با وجود اینکه اعصاب آروم برای ما نمیذارن، ولی به شکل عجیبی لذتبخش و اعتیادآورن. جوری که قشنگ اون روی مازوخیسم ما رو بیرون میکشن!
در پایان همون جور که اول مقاله گفتم، اگه خاطرهای، نکتهای نظری چیزی دارین با ما در میون بذارین!
قسمت بعدی: مصیبتهای ازدواج یک گیمر!!!
پر بحثترینها
- فوری: سونی در حال مذاکره برای خرید کمپانی مادر FromSoftware است
- نامزدهای بهترین بازیهای سال مراسم The Game Awards 2024 مشخص شدند
- نقدها و نمرات بازی STALKER 2 منتشر شدند
- ۱۰ بازی سینماتیک که میتوانند با بهترین فیلمهای سینمایی رقابت کنند
- پلی استیشن برای ۱۰ سال متوالی نمایندهای برای بهترین بازی سال داشته است
- شایعه: حالت پرفورمنس بازی STALKER 2 روی Xbox Series X به خوبی اجرا نمیشود
- بازی Death Stranding Director’s Cut دومین بازی پرفروش ایکس باکس شد
- بدون اشتراک پلاس، امکان انتقال فایل سیو بازیها از پلی استیشن ۵ استاندارد به پرو وجود ندارد
- رسمی: شرکت مادر FromSoftware پیشنهاد خرید از سوی سونی را تایید کرد
- بازی GTA V با این هدف ساخته شد که از هر نظر بهتر از GTA IV باشد
نظرات
((میازاکی: آهان راستی داستان و این چیزا هم احتیاج نداریم. کی حوصله ساخت کات سین و نگارش پله پله اتفاقات رو داره. یه هدف کلی میزاریم وسط، چهارتا NPC مرموز هم درست میکنیم یسری دیالوگ عجیب و غریب و قلمبه سلمبه بگن، یسری توضیحات انگلیسی اونم به شکل سخت هم برای آیتما میذاریم، کسی هم پرسید میگیم روایت داستان محیطیه و هر کسی نمیتونه درک کنه.
رفقای میازاکی: سبحان الله))
آقای زاهدی خسته نباشی
عالی بود
توو این شرایط سخت زندگی همچین مقالات فان و پرانرژی خیلی لازمه
ممنون
سلام امید جان
ممنونم از لطفت. بعد از تموم شدن مقالات کلیشههای دنیای گیم مدتها میخواستم مقاله طنز بنویسم که وقتشو پیدا نمیکردم. امیدوارم همگی لذت ببرن و راضی باشن
بنده به شخصه اصلا اهل بازی های مزخرف هاردکور نیستم
چون سلامتی حرف اول رو میزنه
سلام
دیگه باید آدم یه چیزی رو از دست بده تا یه چیز دیگه رو بگیره!
خیلیاداولش نوب سگ بازی در میارن بهونه میارن و ادامه نمیدن
ولی وقتی که چندتا باس میزنی و گیمپلی دستت میاد از قند شیرین تر میشه بازی
وای خدا عاالیییییییی بود
یعنی عالی عالی 😀 😀
از ۲۰ ، نمره ۲۱ میگیره این دل نوشته 😀
دستتون خیلی خیلی خیلی درد نکنه آقای زاهدی :rose: :heart:
این دل نوشته امیدوارم راحت ۱۰ ۲۰ سری داشته باشه 😀
سر اون قضیه دسته شکوندنه ، رفیق من سر سکیرو جدی زد دسته رو داغون کرد ، عصبی شد دسته رو زد زمین یهو یه صدای بسیار دل نشینی( :-(( ) از دسته اومد و بعدش که چک کردیم دیگه کار نمیکرد
هرچند خوبیش این بود من مث رفیقای ظالم دسته خوبمو(دسته دومی) یه جایی پنهون کرده بودم و باز خوشحال بودم که اونو بهش ندادم 😀
هرچند قابل ذکر هستش که همون دسته خوبه هم ۲ماه بعد داداشم زحمتشو کشید و اینجوری شد که طی دو حرکت سامورایی من جفت دسته هامو از دست دادم (چندان ارزون هم نبودن اون لعنتیا)
و همینجوری موندم و دور و بر ۷ ۸ ماهه دیگه کلا فیفا و pesالبته ، پلی ندادم و تمرین نکردم تو خونه
و سر همین گندکاری این دو عزیز بود که سه روز پیش که تو گیم نت فوتبال شرطی چهارنفره میزدیم کاااامل تحقیر شدیم 🙁
همون دونفری که پارسال ۵-۰ بردیمشون رو ۵-۱ باختیم این دفعه و همونجا بود که من قسم انتقام خوردم( 😀 ) حال باز خوبه من اینستا ندارم ، رفیق بدبختم مجبور شد۲ عکس نتیجه رو ستوری کنه :rotfl:
در مورد خود مطلب اصلی مقاله هم راستش من تا پارسال میترسیدم برم سراغ سولزلایکا و خاطرات چندان زیادی ازشون ندارم (به طرز کاملا احمقانه ای از سکیرو شروع کردم و البته به یه دلایلی فرصت نکردم کاملش کنم)
ینی سر ادم بشکنه دستش نه. منم یه بار خواستم دسته رو پرت کنم قیمتش یادم اومد خودمو پرت کردم. منم مثل تو تا سال پیش میترسیدم برم سراغ سولزلایکا 😀 😀 😀 ولی امسال دارک سولز ۳ رو بازی کردم و نتیجه گرفتم الکی جو دادن و اونقدرم سخت نبود.
سولز یک بزن تا به شکر خوردم بیفتی:-D
اذیت نکن دیگه. الکی بگو واااااااای چطوری دارک ۳ رو راحت رفتی خیلی سخت بود یکم ذوق مرگ شم.
سولز یک اسونتره
کلا سری سولز بازی های سختی نیستن فقط گاهی وقتا رو مخن
سلام
فقط سولز ۲! نامردترین بازی تاریخ!
من تنها سولزلایکی که رفتم فکر کنم titan souls بود.
واقعا بازی جذابی هم بود.
البته valfaris و hollow knight هم بودن 😀
البته فکر نکنم به valfaris بشه گفت سولزلایک ولی خلاصه بازی سختی بود 😀
Hollow knight هم که هنوز کامل نرفتمش.
بازی نکردمشون. ولی اگر به خاطر اینکه سختن نمیریشون نگران نباش بیشتر از درجه سختیشون جو داده میشه. یا میتونی یکم از راهنما کمک بگیری.
راهنما که یه جورایی مثل ترینر میشه.
لذتش به همینه که خودت شکستش بدی.
مگر اینکه اون باس واقعا خیلی سخت باشه.
Hollow knight تازه یادم اومد که اینم گیر کردم 😀
بعد از ۱۶ ساعت پلی دادن رسیدم به Crystal peak که فوق العاده منطقه سخت و دشواریه خیلی هم پیچیدس mapش… اگه رد کردی یه راهنمایی بکن…تقریبا سر همین منطقه بازی رو ۴ بار حذف کردم 😀
همچین سختم نیست:-|
آسون ترین باس های بازی رو داره
بگو کجاش گیر کردی راهنمایی کنم ( ابیلیتی مپ رو از پایین سمت راست منطقه میگیری ، فکر کنم کارت رو راه بندازه )
۴ بار 😐 😐
واقعا اونجور که تو میگی سخت نیست 😐
حداقل برا من اونقدر سخت نبود اونجا.
سخت ترین چیز اونجا برا من دومین مبارزه با crystal gurdian بود.
من کلا قبل اینکه برا اولین بار hollow knight بازی کنم فکر میکردم جوری سخته که از اول بازی نمیتونم جلو تر برم.
ولی وقتی شروع کردم دیدم اینجوری نیست.
داداش کجای بازی ای؟
بازی هر چقدر میری جلوتر سخت تر میشه ، مثلا یه منطقه داره به اسم دیپنست که من یکی رسم در اومد تا تونستم ردش کنم ، از باسش بگیر تا خود منطقه و پلتفورمرش:-|
یا کلا دی ال سی گادمسترز اگر درست بگم ، سوپرماریو و کلیه ی بازی های به شدت سخت رو میذاره تو جیبش:-D
با نایتمر کینگ رو هم نگم ، کل بازیباز ها میگن سخت ترین باس بازیه
انقدر سخت بود که من بی خیال زدنش شدم:-|
رادیانس هم هست که اون یکم فرق میکنه ، چون خوردن به باس بهت دمیج نمیزنه آسونتر میشه تا حدودی ، شریک هم کمک میکنه ( جیغ )
همه ی اینا به کنار سخت ترین باس بازی برای من واچرنایتز بود ، یعنی ترکیدم تا مردن! ، چقدر سخت بود این باس لعنتی:-|:-|:-|
نگاه کن فرمانده جان.
من به ((طور کلی)) یک بار اصلا بازی رو تموم کردم و یکی از چندین پایانشو دیدم.(البته به جز دی ال سی هاش)
بعد از تو اینترنت مکان دی ال سی هارو هم پیدا کردم 😀
و بعدش دیدم که هنوز خیلی چیز ها برای رفتن داره.
بخاطر همون چند وقتیه که نرفتم 😀
منو عفو کن 😀
اره،منطقه دیپنستش سخت بود.
مخصوصا اولش که نقشه نداری عین هزارتو میمونه.
بازیش خیلی باس زیاد داره.
باید هر باسی رو تو دنیای خود بازی بزنی،باز بعد تو گاد مسترز هم دوبار شکستش بدی 😐
اونم سختتر از قبل.
اره،اینکه چند تا بودن خیلی رو مخ بود.همیشه اخر باسش دستام دیگه میلرزید و عرق میکردم 😀
به رادیانس و نایتمر کینگ نرسیدم.
البته به تروپ مستر گریم(اسمش همین بود فکر کنم،که شبیه نایتمر کینگه ولی سیاه).
رسیدم ولی شکستش ندادم :rotfl:
اون که آسونه
نایتمر کینگ همونه با ریتم ضربات متفاوت و سرعت بیشتر!
خدا رحم کنه 😀
“رفقای میازاکی: سبحان الله”
و این چنین بود که من یقه دریدم :rotfl: :rotfl: :rotfl: :rotfl:
اولین بازی هاردکوری که قشنگ اشکمو در اورد سکیرو بود، قبلش هرکی بهم میگف برو سولز بازی کن قشنگگگ با لحن بی حال بهش میگفتم ول کو عامو تو هم حوصله داری. بعدها که سکیرو اومد، محیط و گرافیک بصری بازی رو که میدیدم گفتم لعنتی تو چرا اینو بازی نمیکنی؟ :rotfl: خلاصه هزار تا نیروی درونی هم داشت تلاش میکردن که منو منصرف کنن ولی به هر ترتیبی بود بازی رو گرفتم
عاقا بازی رو دانلود کردم ولی میترسیدم بازش کنم :rotfl: تا دو ماه هی تا استارت منوش میرفتم ولی جرعت نمیکردم بازیش کنم! یه شب اینقد دیگه حوصلم سر رفته بود بالاجبار بازی رو باز کردم، آقا جونم براتون بگه رو مینی باس اول بالغ بر ۱۰ بار مردم! ( کلا نمیدونم چه حکمتیه همیشه من تو باس اول همه بازیا پدرم در میاد تا ردش کنم 😐 😐 ) من که بازی حسابی حالمو گرفته بود تا مرز پاک کردن بازی رفتم تا اینکه پروردگار عزوجل 😀 آقا سعیدو فرستاد و ایشون راهنما گذاشت براش ( و هنوز هم من منتظر ادامش هستم :reallypissed: ) سرتونو درد نیارم با بازی حسابی حال میکردیم تا اینکه جناب اسپنسر پارسال با اپدیت استورش، پک هکی که رو کنسول داشتیم رو به خاک داد و بازی ناتمام موند، ماهم که پول نداشتیم اکانت هومشو بگیریم دیه بیخیال شدم، ولی خب دستاوردی که داشت من عاشق این سبک شدمو اتفاقا همین الان دارک سولز ۳ رو دارم بازی میکنم
دادا من وقتی اون حالت برام پیش میاد که بخوام بازی رو پاک کنم میرم راحت trainer بازی رو دانلود میکنم و با کلی حال و کیف به ادامه بازی میپردازم
مثلا بازی horizon zero dawn یه جاییش رسیدم دیگه لولم کم بود میمردم رفتم ترینر گزاشتم تا آخر بازی فقط داشتم حال میکردم :laugh:
شمارو نمیدونم ولی من عصبانیتم رو با alt + f4 ارضا میکنم
لامصب حسی میده که فتح اورست نمیده:-D
انگار داری به بازی میگی که رییس کیه:-D:-D:-D:-D
سلام
این حرکت جزو مزایای pc گیمر بودنه. زمانی که قبلا با PC بازی میکردم این حرکت اوج لذت بود :rotfl:
به قول تو حس اقتدار میده به آدم لامصب
Game:Nooooooo
You:
https://s4.uupload.ir/files/screenshot_20210722-192038_whatsapp_ofhn.jpg
دوستانی که سکیرو نزدن بعد از باس ishin تو مقاله ، یه پاراگراف اسکیپ کنن ، حیفه این رو اسپویل شید!
حاجی PC گیمر برا بازی داستانی که نیاز به این کارا نداره، چیت میزنی و تمام…
یادمه یه گزینه داشت نرم افزار چیت به اسم One hit kill وقتی میزدی میشد قوی ترین باس که نیم ساعت بازی داشت هیکل بزرگ و ابهت و قدرشو نشون میداد با اولین ضربه یه شمشیر شکسته بکشی و روحت شاد میشد در اون لحظه.
حال نمیده ترینر
همین آلت اف چهار بهترین گزینس :blush:
واسه من که سر دارک سولز ۱ و ویچر۳ خیلی حال میداد(تنها بازی هایی که ترینر زدم) اصلا یه لذتی داره کشتن دشمنا با یک ضربه :laugh:
ویچر که دوتا درجه ی اولش حکم ترینر رو داشت:-D
نیاز به ترینر نبود
بازیrpgهستش و منم که دوست عناوینrpg 😀
دقیق یادم نیست ولی یجا بود یه موجودی بود اندازه کفش گرالت بود باید اسکورتش میکردیم تا نکشنش همونجا بود که دست به دامن ترینر شدم 😀
سر باس دارک ایتر اینکارو کردم سیوم پرید
دوستان طبق براورد هایی که کردم بازیای فرام سافتور نسبت بهم سخت و سخت ترن بصورت ترتیبی خیلی هم جالبه چون به اصالتشون مربوط میشه.، اول دارک سولز یک و سکیرو از همه سخت ترن اما دارک سولز (یکم بالاتر) بعد بلادبورن و دارک سولز ۲ در یک سطح دقیق قرار میگیرن و بعد دارک سولز ۳. حالا اگه خودتون خوب و دقیق به همشون شناخت کافی داشته باشید با فکر کردن بهش میفهمید که کدوم از کدوم اصیل تر و خالص تره بنظره من دارک سولز ۱ و بلادبورن از همشون اصیل تر و خالص تر هستن به همین دلیلم هست که بیش از حد سختن بعدش دارک سولز ۲ و سکیرو خیلی اصیل و در آخر هم دارک سولز ۳ چرا چون سولز ۳ یک اثر سه گانه و به نوعی ترکیبی بود و خیلی هم خوب عمل کرد چون از دیمن سولز و خودش ینی دارک سولز و بعدهم بلادبورن ترکیب خورد و واقعا باید گفت که بهترین سولز بورن تاریخ خوده دارک سولز ۳ هست و کتمان ناپذیره این موضوع..
بسیار ممنونم جناب اقای زاهدی بابت این مقاله جذاب
با خاطرات زیبا و حرف های بسیار جالبتون حسابی شاد شدیم
بنده سر ornstein و smough بیچاره شدم. داشتن کاری میکردن که دیگه بازی رو ول کنم!!
خودم رو بدجوری نگه داشته بودم نزدیک بود کنترلر به دو تیکه تقسیم بشه!
دستام بدجوری عرق کرده بودن
اقا یه وضع وحشتناکی بود که نگو
در بازی بلادبورن به ظاهر باس Orphan of Kos نگاه نکنید ها این موجود کاری میکنه صورتتون رو چنگ بزنید 😀
باس های سکیرو یکی اون گوریل گندهه که منظورم همون گاردین ایپ هست و یکی دیگه که ایشین تشریف دارن یکی از سخت ترین باس ها بود برام
من فقط یه خاطره بود باس فایت آخر بازیstar ocean the
last hope که سبکش jrpg بود فکر کنم طولانی ترین باس فایت عمرم بوده حدود ۱ ساعت طول کشید داشتم بکوب میزدمش که بعد از هر ۱۵ دقیقه اش که میگذشت از خودم میپرسیدم آیا دارم درست میزنم؟ آیا واقعا در گمراهی به سر نمیبرم؟ آیا اون چیزی که دارم میبینم واقعیت داره؟ نکنه باید یه کار دیگه بکنم که بمیره خلاصه باورم نمیشد جونش اینقدر زیاد باشه تا اینکه خلاصه آخرش وقتی مرد بالاخره باورم شد :rotfl:
همین :laugh:
خسته نباشید آقای زاهدی
دلنوشته ی دلنشینی بود. باهاتون همدردیم.
.
.
منتظر قسمت بعدی هستیم. (-:
.
من همیشه دشمنای معمولی عناوین سولز لایک برام چالش برانگیزتر بودن تا باسها … نمیدونم چرا
مرسی بابت مقاله
شاید بخاطر اینه که چند تایی حمله میکنن
من هم همینطوریم ، تو باس ها چون یه نفره و میشه تمرکز کرد کاملا کمتر میمیرم ( مگر استثنا های رو اعصاب:-|)
کاملا موافقم :yes:
سلام
سلطان این کار ویچر ۳ هست!
چهار تا گرگ و غول بهت حمله کنند تیکه تیکه میشی ولی اگه فقط یه باس هر چقدر قوی باشه، هیچ کاری نمیتونه بکنه!
من اولین سولز لایکی که دست به تجربش زدم مورتال شل بود
خیلی ازین عنوان ممنونم که منو با میازاکی و آثارش آشنا کرد این بازی باعث شد بعداز تموم کردنش یک راست برم سراغ دارک سولز اونهم دارک سولز ۳ که درنهایت هم با بهترین و تاثیر گذارترین بازی عمرم روبرو شدم و اونو با کوهی از اشتیاق تجربه کردم و خیلی برام تاثیر گذار بود.، همیشه اسم سبک سولز به گوشم میخورد ولی حاضر نبودن که برم و ببینم موضوع از چه قراره البته قبل از اینکه حتی مورتال شل روهم تموم کنم یکی از بهترین بازی های استاد میازاکی رو بازی کرده بودم که خوب چیزی نیست جز Sekiro باورتون نمیشه از همون موقعی که اولین گیم پلی ازش اومد و انتشار شد دیدمش و عاشقش شدم
اما اصلا باعث نشد که برم سمت سولزها چون سکیرو متفاوت و درواقع یک اکشن سامورایی بود، درکل الآن تقریباً یک سال میگذره که مورتال شل رو تجربه کردم و با شاخه های گرانبهای سولزبورن آشنا شدم و واقعاً هیچ چیزه دیگه ای از صنعت گیم نمیخام بجز بازیاهای فرام سافتور ولی رفقا من کژوال نیستم فقط تک پسندم ینی آثاره تک و درجه رو میخام و میدونم هست حتی خارج از سبک سولزبورن؛ الان که الدن رینگ بزرگ در راه اومدنِ باید بگم این بازی یک چیزه دیگه ست بچها، این عنوان یک اثر هفت گانه و ترکیبی از میون خوده آثار میازاکی محسوب میشه و انقلاب صنعتی ایجاد میکنه چون مادر سبک
سولز لا یک خواهد شد و همه رو توی خودش جمع میکنه و سولزی تکامل یافته رو تحویل میده.. منکه بی نهایت خوشحالم
و نمی دونم چطوری توصیفش بکنم امیدوارم همچنین شما همینطور باشید.
مقاله زیبایی بود آقای زاهدی عزیز :rose: الان خندیدن خیلی سخته خیلی ، دمتون گرم که با خوندن مقالتون این حس رو به ما دادین و به نظرم نشون دادین که نگاه طنز به ویدیو گیم هم پتانسیل بالایی داره ، اون عکس ماکس پلانک عالی بود :laugh:
.
.
دقیقا به خاطر نداشتن اعصاب و درگیری های زیاد زندگی نتونستم آثار میازاکی رو بشینم پاش کاملا اما همواره اثار ایشون منو به تحسین وا داشته ، قرار نیست حتما یک بازی رو پلی بدم تا تحسینش کنم ، اینم بگم اولین بار که بلاد بورن رو بازی کردم ps4 من شانسی زنده موند :laugh: دیگه وارد جزئیات نمیشم 😀
محسن جان آثار استاد میازاکی یسری قائده داره که اگه اونا رو یاد بگیری و رعایت کنی، آنچنان هم سخت نیستن!
یعنی شاید بازی به اون معنی آسون نشه، ولی حداقل میدونی کجاها رو خودت اشتباه رفتی و کمتر استاد رو مورد عنایت قرار میدی. 😀
در ضمن معمولا وقتی اعصاب آدم از بازی خورد میشه، این کنترلر هست که آسیب میبینه 😀 تو با ps4 چیکار میکردی من موندم!؟ ?:-) 😕
مخلصم نوید جان گل ، نوید من صرفا کمبود وقت دارم همین باعث شده یکسری بازی ها رو نخوام بازی کنم اینطوری به طیف وسیع تری از بازی هام میرسم برنامه ریزی بلند مدت دارم :laugh: در مورد اون اتفاق باید بهت بگم که دسته ps4 رو کوبوندم به در اتاق سالم موند برش داشتم محکم زدم به پلی استیشن بعد قلبم از دهنم زد بیرون :laugh: با خودم عهد کردم فعلا سراغ این ژانر نرم ، شاید این عهد و طلسم باستانی با اومدن الدن رینگ شکسته بشه حتی با دیمن سولز ریمیک اومدم این طلسم رو بشکنم ولی شیطان درون در حال بیدار شدن بود 😀 جدا از این حرفا اگر وقت داشته باشم حتما بازی میکنم روزی ۹۰ دقیقه وقت برا گیم دارم و تمرکزم رو بازی های شاهکار دیگست مثل فاینال ریمیک که الان دارم بازی میکنم و دست و دلمو برده عجب گیمیه این لامصب …
آره خب اگه وقت نداری بهتره قید بازیهای هاردکور رو بزنی.
فاینال هم انتخاب خوبیه انقدر خوبه که به قول یکی از دوستان انگار کپکام سازنده اش هست 😀 :laugh:
واقعا مقاله های جالبی مینویسن آقای زاهدی
من که موقع خوندن دلم نمیخواد به آخرش برسم آروم آروم میخونم 🙂
سلام
لطف دارین. امیدوارم همیشه رضایت داشته باشین :rose:
سخت ترین بازی عمرم که هیچوقت نتونستم تمومش کنم دارک سولز۱ هست…نمیدونم چرا ولی همون دشمنان عادی روهم نمیتونستم بزنم و از دستشون فرار میکردم به همین خاطر لولم خیلی پایین بود و سر باساهم تا بهشون نزدیک میشدم با چند ضربه دخلمو میاوردن به همین خاطر واسشون از ایتم بمب استفاده میکردم…همه چی داشت خوب پیش میرفت تا اینکه رسیدم به باس اسماگ و ارنستین خلاصه بگم هرکاری میکردم نمیتونسم اصلا بزنمشون و سریع منو میکشتن ولی بعدها تونستم یکیشون رو بکشم که دیدم اونیکی قویتر شد همونجا بود که سریع alt+f4 کردم و یه ترینر واسش دان کردم و از اونجا تا اخر بازی رو با ترینر رفتم :rotfl:
البته دارک سولز۲و۳ و سکیرو رو تموم کردم(اینقدر دقیق بازی میکردم که تعداد دفعات مرگم از بازیهای معمولی مثل کال اف هم کمتر بود :laugh: )ولی نمیدونم چرا دارک۱ همچین کابوسی بود شاید بخاطر اینکه اولین تجربم بود.
آقای زاهدی واقعا مقاله عالی بود یاد مقاله های آقای رسول خردمندی افتادم ایشون هم یادمه مقالات طنز نوشته بودند.
خسته نباشید.
البته بنده اهل هاردکور و نقش افرینی نبودمفقط شوتر بیشتر نظامی،ریسینگ استراتژیک بازی میکردم اهل بازیهای سلاح سرد زیاد نبودم ولی بازیهای مثل دارک سایدرز بازی کردم اما کامل نکردم که بازیهای مورد علاقه ام باعث شده به پایان نرسانم هر سه نسخه رو،و اما دو بار تلاش کردم هاردکور برنم که بخاطر رو موخ بودن همون اویل بازی بخیال شدم یکی دارک سولز۳و دیگری سیکرو، ولی وقتی از نبود بازی سبک خودم که در تیتر بالا گفتم ضعفهای دیدم مانند مراحل کوتاه انلاین شدن بازیها ضعف در گیم پلی دیگر حس کردم بازی سرگرم نمیکند و کنسولم را فروختم و همچنان بی کنسولم ولی وقتی رو به یوتوپ و واکترو اوردم عاشق بازیهای نقش افرینی و هاردکور شدم اما هیچابزاری ندارم اما بخاطر ضعف در زبان اول میخواهم با بازیهای نقش افرینی که نسخه فارسی در دسرس از لبتاب شروع کنم مانند ویچر۳،اسکایریم۵,دراگون ایج انکسویشن و بعد سراغ نیوها شماره یک و دوم برم که زبان و صبر خیلی مهم وقتی واکترهای فارسی تماشا میکنم میگم طرف صد بار رفته دشمنان میدون کجاست و چقدر اسون بازی جلومیبره منم میتونم و بعد خرید اولین ابزار گیم سراغ این سبکها خواهم رفت
سلام
موفق باشید!
انشاءالله وسیله هم جور میشود.
نینجا گایدن بلک.
سر اون باس سکیرو که چشماش قرمزه و بستنش بازیو ۶ ماه ول کردم
یه روز رفتم تو گیم یه تست بزنم دوباره
همون دفعه اول زدمش پشمای خودم ریخت :rotfl:
دقیقا
بنظرم یکی خصلت بازی های هاردکور اینه که هر چند وقت مجبور میشی به خودت یک استراحت بدی. 😀
منم مثل شما هر باسی رو زیاد گیر میکردم ول میکردم، بعد چندوقت استراحت، نفلش میکردم 😀
(ولی شیش ماه خیلیه! مثلا یک هفته. (-: )
من سر بازی فیفا انلاینش دوتا دسته ایکس باکس وان شکوندم و دوتا دسته پ اس تو چون به خودم زیاد ضرر زدم دیگه محاله دسته بشکنم
بار اول که دارک سولز ۳ رو تموم کردم تا آخر بازی نمیدونستم که میشه رو حریف لاک کنی. دیگه خودتون بگیرین من چی کشیدم تا تمومش کردم
من همه ی باس های sekiro رو با هر بدبختی بود کشتم ولی سر باس اخر ( isshin the sword saint ) واقعا کم اوردم نمیدونم چه کنم هر چی فیلم تو یوتیوب و … دیدم کمکم نکرد بیخیالش شدم دلیلش فکر کنم به خاطر این که نتوسنتم از اول بازی به deflect کردن مسلط بشم بیشتر باس ها رو با جاخالی دادن میکشتم ولی باس اخر که ۴ تا خط سلامتی هم داره دیگه جواب نمیده دیگه خسته شدم .
باس demon of hatred هم یه باگ داره که از یوتیوب دیدم با اون باگ تونستم بدون زدن یک ضربه شمشیر باسشو بکشم 😀 بزنید تو یوتیوب حتما ببنید .
باگه اعصاب فولادین میخواد ، فولادین تر از زدن باس به روش معمولی حتی:-|:-|
اره یکم اذیت میکنه ولی یکم وقت بزاری میشه. من ده دقیقه ای تونستم به اون نقطه برسم باس خودشو از کوه پرت کرد پایین. در صورتی که میخواستم بکشمش باید ده بار میمردم تازه یک سطح سلامتیشو بازور کم کنم. در کل باگ خوبی بود.
باس اخر ایشین دو حالت اولش میشه دوید و بهت نمیتونه اگر بدوی زیاد اسیب بزنه خون هاتو برای فار سوم چهارمش نکه دار اتفاقا با جاخالی میشه وقتی سمتت میپره با نیزه لحظه اخر جاخالی داد و بهش ضربه زد فقط با فاصله بی حرکت روبروش بایست پرید سمتت موقع ضربع زدنش جاخالی و ضربه بزن اینطوری شکستش دادم
اون پیکرتراش تا آخر نفهمیدم چرا تبدیل به باس فایت demon of hatred شد…
هیچ جای بازی هم توضیح نداد فقط بعد کشتن باس یه پیرزنه بغل بود که یکی دو جمله در موردش گفت… اونم مبهم
سلام
عجب مقالهای، تشکر!
ظاهرا نه ولی باطنا خیلی پرمغز هست، خیلی هم شیرین و خندهآور است.
ممنونم جناب زاهدی!
من سر بازی دارم سولز ۲، چند تا فحش جدید اختراع کردم، خیلی نامرد بود! بعد از چند ساعت شنشیرن خراب شد، هر دو منطقه صعبالعبور بود، یه ورم باس بود، یه غلت میزدی میافتاد تو آب.
اونور هم اسکلتها میوفتاد دنبالم، میومدی از نردبان بری بالا، با لگد میزنند تو سر تون! میخوای از دیوار سفید رد شی، یه نصف روز طول میکشه!
خلاصه انقدر برام سنگین بود که…
ببخشید *قلت
واقعا سختی بازیای هاردکور یه طرف، سختی پرت نکردن دسته طرف دیگه 🙂
ممنون از مصطفی زاهدی عزیز
cool :knife: :cigarette:
من سر هر مینی باس سکیرو یه چارتا فحش آبدار نثار میازاکی میکردم :rotfl:
ولی بعد اینکه کنسول رو خاموش میکردم و آروم میشدم دوباره دلم لک میزد برای بازی که پلیش بدم
یه جادویی پشت بازیاش هست آدمو مجاب میکنه که بازیش کنه
حالا هرچقدر هم که سخت باشه گیم پلیشون تورو بسمت خودت میکشه
واقعا تنها راه برای تموم کردن دارک و بازی های هارد کور ادامه دادن و نداشتن استرس هست… 😎 هر کاری کنی یبار میشه که کلی سولزو از دس بدی ولی اینکه انقد مایوس و نا امیدانه بازی کنی چیزی جز you died قرمز نمیبینی :talktothehand:
دوستانی که میپرسن چطوری میشه راحت بازی کرد فک میکنم بیشترین چیزی. کع باعث میشه راحت بازی کرد داشتن تجربه هستو تجربه رو وقتی ادامه بدی بدست میاری مثلا شما برای بار اول سختی هایی رو احساس میکنی که وقتی برای بار دوم گیمو میری اصلا متجوهش نمیشی چون اون تجربه و الگو های انمی رو میدونی 😎 مثلا بنده قصد پلات دارک ۳ رو دارم و وقتی بار دوم بازیرو تموم کردم براحتی اب خوردن جز چن مورد تمام باس ها رو توی ۱ یا ۲ فایت کشتم و تو۲۳ ساعت دارکو تموم کردم چون اون تجربه محیط و دشمنا رو داشتم حالا شما وقتی بار اول بازی هس و قاعدتا الگوریتم اتک های انمی رو نمیدونی ادامه دادن و نداشتن استرس بهترین کمک برای شما هست. کاعنات و انجمن ها هم کمک های شگفت انگیزی میکنه توصیه میکنم توی اون ها هم عضو شید :rotfl:
و کلاس جادوگر عملا حالت راحت بازی به حساب می یاد به خصوص در ds2 :laugh:
ساعت یک شبه
من دارم اینو میخونم و لبخند میزنم…..آقا مصطفی جدا عالی
خیلی ظریف و خوش متن نوشته بودید….بی صبرانه منتظر قسمت بعدی هم هستم
خسته نباشین جناب زاهدی… خدا قوت و مرسی بابت این مقاله که واقعا انقدر جملات و قلمتون روان بود که کلمه به کلمه ش رو تو ذهنم تجسم میکردم… واقعا سری سولز بورن و سکیرو توی ذهن آدم حک میشه و هیچ موقع نمیتونی اون همه مردن و عصبانی شدن رو فراموش کنی… خاطره ی باس اول بلادبورن شما منو یاد خودم زمانی که خورم به پست Darkeater Midir میندازه…
شاید حداقل صد بار من سر این باس فایت لعنتی مردم… دیکه رسما نا امید شدم و پسر خالم پیشم بود و بهش گفتم بی خیال دیگه اصلا مغزم نمیکشه… برگشت بهم گفت یکبار دیگه برو و منم نا امیدانه رفتم و در کمال ناباوری زدمش… پنج دقیقه داشتم داد میزدم… تو بلادبورن هم اون دانجنی که با یک ضربه میمیری اذیتم کرد… من تمام بازی های هیدتاکا میازاکی رو پلات کردم… اونایی که Evil Within رو پلات کردن میدونن که بابا در میاره ولی اینم پلات کردم ولی هیچ بازی به اندازه Contra Hard Corps که توی سگا بود اذیتم نکرد… برام کابوسی بود و برای من سخت ترین بازی زندگیم Contra بود….
در کل مرسی بابت این دل نوشته ی زیبا…. :yes: :yes: :yes:
خسته نباشید واقعا اضافه کردن طنز بهموقع خیلی کمک میکنه به با اشتیاق تر کردن کاربر و لذت بردن بیشتر از مقاله
سولز و بورن و سکیرو الحق و الانصاف اصلا پلات داستانی و شخصیت پردازی ضعیفی نداشتن بلکه به ساده ترین شکل ممکن پیچیده ترین و تاریک ترین و فوقالعاده ترین داستان هارو میچینن که با ان پی سی ها میخندی، همدردی میکنی و گریه میکنی … دارک سولز ۳ مثلا گری رت چقدر شخصیت مهربون و دویت داشتنی و از خود گذشته ای داشت و سر اعتماد شما بهش چقدر خودش رو مدیون شما میدونست یا سیگوارد آو کاتارینا چقدر شخصیت جالب و محکمی داشت با رفتار های غیر عادی مثل به سلامتی زدن سانشاین و اون خنده ها و اون امممممم گفتا و خواب رفتن بعد از هر کوئست … جالبیش این بود دوست قدیمی یکی از خفن ترین لورد آو سیندر ها یعنی یورم د جاینت هم بود که کوئست آخرش باهم به فایت باس میرید و اونجا ….
یا آنری که باید باهاش ازدواج کنید و اگر مرد بسازید آنری زن میشه و برعکس … چقدر شخصیت مظطرب و جالبی داره و با هوریس یکی شدن چقدر جذابه وقتی اولین بار میبینیشون چقدر محترم و خوش صحبت باهات حرف میزنه و وقتی فایت میکنید و میخواید بزنیتشون حرف چرت نمیزنه و فکت میاره از هالو بودن شما که خدای شعله هم داره نگاه میکنه که وظیفشونو به عنوان آنکیندلد دارن انجام میدن درحالی که خودشون هردو سرانجامشون دیوانه شدن و دیت به هالو شدن هست … اگر هوریس رو بزنید میبینید که آنری رو زانو هاش میشینه و و باو نمیکنه چقدر راحت هوریس رو از دست داد و به قدرت هودش و امیدش و اش بودن شما و حتی شعله حقیقی هم شک میکنه و هیچ حرکتی نمیکنه شاید از اول بازنده بوده ؟
پچس … شخصیتی که بشدت از اون منفور میشید سر اینکه سیگوارد و میندازه چاه و لباسشو میپوشه و چندبار با حیله و خنده شیطانی و قیافه پلیدش شما رو تو موقعیت های سخت میذاره که آخرش تو انتخابتون نه تتها نمیبخشیدش میکشیدش انا اگر ببخشیدش میتونید بگید بهش جایی که گری رت رفته براتون اسلحه و مهمات بدزده تو اریثیل میره و نجاتش میده و حتی بعد تر هم که گری رت در هر صورت در لوثریک کستل میمیره و میدونه هم هیچکس اونجا زنده برنگشته اما با شوق فراوان میره که براتون به ذهنیت خودش جبرانی از محبت کرده باشه و انجام وظیفه … اما وقتی میره شما پیش پچس برید ازتون میپرسه اون رت پیر خبری ازش نیست کجاس باز فرستادیش جایی که بهش میگید و میگه اونجا خطر ناکه چجور تونسته بره و با این حال پچس هم میره دنبالش که سیو بدتش اما بدگشتنی فقط یه فلاسک fe میاره که نشون میده به موقع نتونسته برسه و گری رت دوست داشتنی در حال فرار از شیاطین نفرین شده لوثریک کستل بالاخره وا میده و روی بوم از پیش ما میره سراغ محبوب خودش لوریتا که اول بازی با اشتیاق بهتون رینگ میده ببرید بدید لوریتا و شما استخوان لوریتا رو تحویلش میدید و هیچی نمیگه فقط با بغض ازتون تشکر میکنه و رینگ و به یادگار پیش ما میذاره جالبه برید و برگردید گری رت سرش رو زمینه و دوگانگی مهربونی و جواب خوبی آیا واقعا خوبی دیدنه رو میرسونه … خودش رو همیشه یه دزد ماهر بی مصرف میدونه ولی دل شمارو با خودش میبره … سیریس. یوریا. فایر کیمر آنری و و و دونه دونه باس ها با دایتاتی بشدت غمگین و دارک … طراحی بینظیر … شما لوثریک و لوریانو ببینید ؟ شاهکار نیست ؟ چقدر یک سارنده میتونه مریضضض باشه چنین طراحی کنه برای یک لورد آو سیندر مهم … یا چمپیون گاندیر بزرگ که مثل ما اش و آنکیندلد بوده ولی هیچوقت در نزدیک ترین قدم موفق به دیدن فایر کیپر نشد و نفرین گرفتش … چقدر زیبا مکانیک فایت کردن داره … یا داشت یادم میرفت من صد بار دویت داشتم به ابیس واچر بمیرم چقدر این باس زیبا طراحی شده از موسیقی باسش که نفستون رو حبس میکنه تا استایل بینظیری که برای وایسادن یا فایت کردن با شمشیر باف شده به شعله و امبر داره …
هرچی بگم کم گفتم شما حساب کن با این همه زیبایی و درد و تاریکی در هم تنیده شده سختی بازی رو هم حس میکنید … یوئل های بیچاره سنگ بر دوش که محکوم به فنا بودن …
سرتونم درد آوردم دل نوشته … بلاد بورن و سکیرو هم خودشون بیشتر نباشن کمتر نیستن و حرف زیاده …
نیوه هم هیچوقت یادم نمیاد سر مردن حرص خورده باشم چون مسلم حرص میخوریم اما بعد مردن موسیقی freed from this mortal coil پخش میشد آدم باهاش به جهانی دیگه میرفت و به معنای واقعی روحتون رو رفرش میکرد … زیبا و زیبا … در این گیم های هاردکور به قول شما سختی و دارکی و سیاهی و پلیدی عجیب با و زیبایی و قشنگی و عشق و عاطفه در هم تنیده شدن …
بازیای میازاکی سختن قطعا ولی خب این سختی از اون سختیاس که راحت با تمرین مشکلش حل میشه خود من بعد از دارک سولز و بلاد بورن رفتم سراغ سکیرو و سر گنچیرو شاید ۴ ۵ روز گیر بودم و بیشتر از ۱۰۰ بار مردم اما خب وقتی به بازی عادت کردم به جایی رسیدم که یه روز صبح از خواب پا میشدم و ۳ بار ایشین رو پشت سر هم میکشتم بازیای میازاکی سختن آره ولی با تمرین میشه راحت تر بازیاشونو رفت.
بعد بازی کردن اینا دیگه هیچی بهم مزه نمیده. به جایی رسیدم نشستم سکیرو رو بدون ارتقا و بدون کورو چارم و با دیمن بل برم فعلا اولاشم ببینم چی میشه تهش
بازی mortal shell هم اضافه کن اینم خیلی سخته
تو هارد کور ها فک کنم cuphead اذیتم کرد واقعا حتی اسکرینم گرفتم یه جایی تو گیم هست یه استخر ماننده اونجا بهت میگه چند بار مردی تا بازیو تموم کردی نوشته بود لامصب ۶۵۵ بار تو سولز ها اول سولز ۳ رو رفتم اونقدر خدایی اذیت نشدم نمیدونم مریضم یا نه ولی هر بار تو باس gael میمردم هی میخواستم برم نمیدونم مریضمون کرده میازاکی بعد دارک ۱ ریمستر که حس میکنم خیلی ساده تر رفتم مردم زیادا ولی باز نسبت ۳ آسون تره چون همه رو میتونی parry کنی بعدش sekiro که زیاد باز مردم ولی جذابیت عجیبی داشت بازم حرصمو در نیاورد بعد سلست و رفتم ک مخصوصا اخراش میخواستی به کوه برسی اونجا هم یه خورده بگی نگی ….آره بعدش The surge 2 خیلی لذت بردم از بازی بیشتر فان بود ولی اره اونجا هم باس هاش سخت نبود لول دیزاینش با دشمنایی ک اونجا بودن یکم اذیت میکردن
سلام اقا خسته نباشید دمتون گرم بابا این سری سولز پدر منو در اورد
بازیهای الان ممکنه سخت باشن اما برای گیمرای امروزی. اونا که مثل من retro gamer هستن این بازیها خیلی براشون سخت نیست چون ما سختی بازیها رو با عناوینی مثل battletoads و contra و castlevania و ninja gaiden و… روی کنسولهای قدیمی مثل NES و SNES و MEGADRIVE و … میشناسیم. گیمرای الان اصلا نمیدونن سختی بازی یعنی چی. پیشنهاد میکنم اونایی که حرف منو قبول ندارن battletoads double dragon یا ninja gaiden رو روی پلتفرم NES و MEGADRIVE بازی کنن تا بفهمن سختی یعنی چی. به نظر من بازیهای الان سخت نیستن
خسته نباشید
مقاله خیلی باحالی بود دمتون گرم
اگه یه چیز بخواد باشه که بخاطر شکست دادنش بخوای افتخار کنی سیگرن در گاد ۴ره که از همه اینا سخت تره(۸ ساعت جونمو بالا آورد)، تو اکثر سایتا تاپ سخت ترین باس هاس معمولا هم اول تا پنجمه
من اینارو تجربه نکردم ولی مطمئنم
من با وجود اینکه ۱۵ سالمه بازی دارک سولز یک رو تموم کردم اولین بار ۲ هفته اینا طول کشید و با افتخار میتونم بگم که از هر باس این بازی حداقل یک بار مردم (غیر از پینول) الان میتونم کل بازیو تو هفت ساعت تموم کنم اصلا اینو اسپید ران میدم
با تمامی باسفایت ها. حتی کل بازیو با فقط جادوگری و فقط پایورمنسی هم تموم کردم چالش باحالی بود.
(اونجایی که رفیق های میازاکی رو شبیه کردی و گفتی nani اولین واکنشم با دارک سولز بود)
هر جا که میری هی از خودت سوال میپرسی مخصوصا وقتی میریسی به ash lake
وقتی اونجا میری کلی درخت غول اسا میبینی و با خودت فکر میکنی که هر درخت اونجا به یک سرزمین بزرگ مثل لردارن وصل میشه (چون درخت بزرگ لردران درخت great Hallow هست) فک کنم بهتر بود که با دارک سولز یک شروع میکردی چون از همشون اسون تره طبق نظرسنجی های ستیم و پلی استیشن استودیو و اینا بلاد بورن از همه بازی های فرام سافتور سخت تره
آره تو جوجه سخت ترین سولز تاریخو میخای تو هفت ساعت تموم کنی ها… مرد و مردونه بگو برا باره اول چند ماه پای بازی بودی؟؟ چون من اکثراً میشناسم اونایی که اینطور با اطمینان میگن من سره انقدر روز یا هفته فلان بازیو تموم کردم بعدش فهمیدیم بیش از این حرفها بوده.،
حالا البته سر موضوع تو بحث کمی بیشتر فکر میکنه چون الان که خوب فکر کردم تو ۱۵ سالم سن نداری وگرنه آدم عاقل و فهمیده نمیاد با همچین چرندی به شعور هم کاراش توهین کنه.. جوجه میخاد سخت ترین سولز بورن تاریخو تو دوهفته تموم کنه اونم برا باره دوم :rotfl: :rotfl: تو اصلاً سولزی رو تموم نکردی این از من به تو
تو اصلا گیمر نیستی که به قول خودت داری میگی ۱۵ سالمه
خوب اینجا مشخص میشه سابقه گیمینگ ت کمتر از دوسالِ
پس نیا راجب بازیای فرام سافتور نظرسنجی غلط و ناآگاهانه بده اوکی، و نگو بلادبورن سخت ترین بین همشونه وقتی همرو بازی نکردی اول سولز ۱ سخت ترینِ بعد سکیرو بعد بلادبورن و دارک سولز دو، و و تا بعدی..
بشین خوب باخت بده سره تک تکشون و ماه هاوو هفته ها زجر بکش خوب که تجربه کسب کردی بعد بیا با اطمینان بگو آره آقا من تونستم تک تکِ این عنوان هارو تجربه کنم و صادقانه هم میگی که چند بار مردم تو هرکدومشون، چون میدونم واسه تو شمارشی باقی نمیمونه تو باخت
خب این زمان ها مردم فکر می کنن که فقط دارک سولز پلیر ها هارکور هستند نه دیگر بازی 😐 خب خیلی گیمر های دیگری هستند میان چالش های سخت انجام میدهد ولی در نظر عام چون دارک سولز پلیر نیستن در نظر گرفته نمی شن خدایی 😐
هعی بی مفهوم ترین و سخت ترین بازی که من تو عمرم تجربه کردم getting over it بود که مرده بی دلیل تو کیوزه بود باید با چکش از کوه بالا میرفت 😐
خب مرد حسابی این چرا رفت تو کوزه اصن ؟! این چرا باید از کوه بالا بره ؟ اصن چرا موانع این کوه انقدر پیچیدست ! یکی دیگه هم هست اونم trap adventure که تو هر لحظه در هر شرایطی باشی باز یه تله میاد میکشت . راه میری از زمین تیغ در میاد ، دیوار میوفته روت ، یه توپ بهت برخورد میکنه ، غرق میشی ، میوفتی تو چاه ، و هزار بلای دیگه ؛-؛
دارک سولز یعنی، بعد ۵ ساعت درحالی که از کل هیکلت داره عرق میریزه، سرت که داره درد میکنه، و پاهات که بی حس شدن، چشات پر اشک بشه و بگی کاری نداش حاجی، بعدشم با کمری که دیگه قرار نیس دوباره راست بشه دوباره بشینی جلو کنسول یا pc و ۵ ساعت دیگه درد بکشی و لذت ببری.
دارک سولز۳ بازی می کردم دقیقا زمانی که باید ضربه آخر رو به یکی از باس ها میزدم گیم کراش کرد و کنسول رو خاموش کردم و رفتم نیم ساعت گریه کردم و بعد خوابیدم😂
تو این سبک واسه شروع کدوم بهتره؟
یک باشه که فقط المان های نقش آفرینی کمتری داشته باشه
من همچین حرفه ای نیستم
وقت و حوصله سابق هم ندارم
ولی دیگه میخوام ترس رو کنار بزارم امتحانشون کنم
درسته که بازی های هاردکور واقعا عذاب آوره ولی وقتی یه باس با هزار جور زحمت رد میکنی یک حس فوقالعاده بهت دست میده مخصوصا بازیهای استاد میازاکی ، هیچوقت جمله (YOU DIED) تو Dark Souls 1 یادم نمیره