عناوین مستقل فارغ از کیفیت، معمولاً یک یا چند ایده جدید را وارد صنعت بازیهای ویدیویی میکنند. بعضی از این ایدهها به خوبی پیاده میشوند و برای سالیان سال در خاطر بازیبازان باقی میمانند، و مابقی به دست فراموشی سپرده و یا حتی تجربه نمیشوند. داستان متمایز، گیمپلی متفاوت و گرافیک قابل توجه، از جمله بخشهایی است که سازندگان مستقل و تیمهای کوچک از حرکت به سمت آنها باز نمیایستند اما Of Bird and Cage، اثر پیش رو ساخته استودیو Caprica Productions که در این مقاله به بررسی آن میپردازیم، در زمینه دیگری دست به ایدهپردازی زده است: موسیقی.
این بازی با تلفیق زاویه دید اول شخص و تعامل با اشیا و افراد و همچنین داستان، قصد ارائه مجموعهای از موسیقیها در پسزمینه را دارد. آیا موسیقی برای بالا بردن عیار این عنوان کافی بوده است؟ ما به همین خاطر اینجا هستیم! با نقد و بررسی این بازی همراه ما باشید.
یک آشفته بازار کامل
داستان بازی حول شخصیتی به نام گیتا (Gitta) میچرخد. با شروع بازی، بازیکن متوجه میشود که پدر و مادر او اصلاً رابطه خوبی ندارند و علت آن به اعتیاد پدرش به الکل باز میگردد. در ادامه با یک فلشبک سریع، بازی به ۲۵ سالگی گیتا و پیشخدمتی او میپردازد. در این بخش به صراحت میتوان دید که او نیز درگیر اعتیاد شده و از طرفی علاقه شدیدی به موسیقی دارد.
علاقه او به موسیقی و تمام پیشزمینهای که در بالا به آن اشاره کردیم، همراه با هزاران موضوع دیگر تنها در ۳۰ دقیقه ابتدایی بازی، روایت میشود. پس از این، ادامه داستان و شخصیتهای مختلف بازی به شکلی مرموز و عجیب به یکدیگر گره میخورند و گیتا باید ماجراجویی خود را در دنیایی واقعی اما آمیخته به تخیل و توهم، پیش ببرد.
متاسفانه نه شخصیتپردازی، داستان و دیالوگها، هیچ یک کیفیت و عمق مناسب را دارا نیستند. داستان بازی در همان تلاشهای اولش، همه چیز را رو میکند و به تدریج فقط و فقط موسیقی است که ریتم بازی را حفظ کرده و پیش میبرد. شخصیتها افزون بر دیالوگهای نامناسبی که ادا میکنند، به واسطه گرافیک فنی و صداگذاری تاریخ مصرف گذشته (که دلیل اصلی آن مهارت صداپیشه نیست، بلکه دیالوگهای نامناسب است) حتی از قبل نیز بیهودهتر به نظر میرسند.
در صدر آنها، گیتا به عنوان شخصیت اصلی با وجود تمام مشکلات گذشته و حتی رنجهایی که در ادامه داستان هم تکرار میشوند، هرگز با بازیکن انس نمیگیرد و به این شکل سازندگان ثابت میکنند که هیچکدام از شخصیتها نه تنها پس از بازی، بلکه حتی حین آن هم جذاب ظاهر نخواهند شد.
تعامل به شیوه اشتباه
بازیهای Telltale Games، Quantic Dreams، Dontnod Entertainment و چندین استودیو دیگر به وضوح نشان میدهند که یک محصول در این صنعت با گیمپلی نامتداول و حتی در مواردی، با نقش بسیار اندک، باز هم میتواند کیفیت باورنکردنی را ارائه کند. معمولاً در غیاب یک گیمپلی چفت و بستدار، انتظار میرود که داستان، جلوههای بصری و یا شنیداری در سطح خوبی قرار داشته باشند و بتوانند رضایت کاربران را جلب کنند.
همانطور که تا به اینجا متوجه شدهاید و در ادامه هم بیشتر به آن میپردازیم، داستان و دیگر عناصر Of Bird and Cage غالباً به آن سطح نزدیک هم نشدهاند. در نتیجه گیمپلی میتوانست نقش مهمی را ایفا کند که تمام آن به باد رفته است.
سازندگان قسمتهای قابل تعامل زیادی را برای بازی خود در نظر گرفتهاند که تک تک آنها به شکلی اشتباه و بدون هدف پیادهسازی شدهاند. بازی از زاویه اول شخص دنبال میشود. کاربر میتواند خارج از کاتسینها با برخی از شخصیتهای غیرقابل بازی صحبت کرده، با اشیا تعامل کند، در مواردی مستقیماً با دشمنان وارد درگیری شود و حتی رانندگی کرده و تیراندازی کند!
شخصاً اولین باری که مبارزه گیتا به عنوان یک دختر با پیشزمینهای کاملاً ضعیف و انیمیشنهای مضحک، در مصاف با شخصیتهای برومند را دیدم، برق از سرم پرید! در ادامه این روند پیوسته تقویت میشود تا با مشاهده تیراندازی و رانندگیهای غیرضروری، عملاً به دنیای پس از مرگ تلهپورت شویم!
هرگز در هیچ یک از بخشها نیازی به مکانیزمهای مذکور احساس نمیشود و داستان هم با فرایندی غیرمناسب به سمت معرفی آنها میرود؛ فرایندی که ضعف داستان و روایت در آن بیداد میکند و در این بین، دامن گیمپلی را هم میگیرد. این مکانیزمها جذاب نیستند، تاثیر بزرگی در گیمپلی ایفا نمیکنند و نمیتوانند آنطور که باید، در داستان و شخصیتپردازی تاثیرگذار باشند؛ بنابراین کاربر هم آنها را پوچ تلقی میکند و به آسانی از کنارشان میگذرد.
از دیگر نکات منفی بازی که وجود آن صدمه زیادی به این اثر پرجنب و جوش وارد کرده، صحنههای دکمهزنی (QTE) است. این صحنهها بیش از یک دهه پیش در تعداد زیادی از عناوین به اشکال گوناگون قابل مشاهده بودند اما زمان ثابت کرد که استفاده از آنها کمتر و کمتر خواهد شد.
اکنون در نسل نهم بازیهای ویدیویی بازیهای بسیار اندکی از این سیستم بهره میبرند اما نحوه به کار گیری آنها چنان کنترل شده است که کاربر پس از اتمام بازی، فراموش میکند که چنین چیزی را تجربه کرده و پشت سر گذاشته است. Of Bird and Cage در دستیابی به این موضوع به مشکل میخورد.
سنگینی استفاده از این عنصر در تمام قسمتهای بازی مشاهده میشود و بعضاً هیچ تناسبی میان بهرهگیری بازی از آن و صحنهای که در حال تجربهاش هستید، وجود ندارد. عدم تاثیرگذاری QTEها روی صحنههای مذکور یکی دیگر از شکایتهای وارد بر پیکر بازی است که در میان چند ده شکایت دیگر، به یک چشم بر هم زدن گم میشود. اشاره به معماهای اندک ولی قابل قبول نیز خالی از لطف نیست ولی دریغ که به این قسمت هم توجه چندانی نشده و تعداد دفعاتی که شما خود را مشغول حل آنها مییابید، از انگشتان یک دست هم کمتر است.
یکی از معدود نکات مثبت گیمپلی، قابلیت انتخاب و تصمیمگیری و تاثیرگذاری آن بر روند بازی است. اگرچه داستان غیرمنطقیتر از آن است که استفاده کامل از پتانسیل تصمیمگیری آن را به سمت و سوی ماندگاری ببرد، اما کنترل اتفاقات عجیب موجود در بازی به خودی خود جذاب است. اگر انتخابهای کاربر سبب تغییر رویه منفی بازی و بروز اتفاقات بزرگتری میشد، شاید میتوانستیم بهای بیشتری برای این مکانیزم قائل شویم اما با این شرایط، ابداً نمیتواند بازی را نجات دهد.
مدفون زیر گرد و خاک
بدون اغراق باید گفت که این عنوان از بعد فنی، یک بازی ناقص است. گفتنی است که ما درباره نرخ فریم صحبت نمیکنیم؛ اجرای بازی روی یک رایانه شخصی با مشخصات متوسط، نرخ فریم خوبی را ارائه میکند اما شرایط وخیمتر از آن است که این موضوع بتواند عرض اندام کند.
برای نام بردن از مشکلات فنی، گزینههای زیادی را در دست داریم. انیمیشن حرکت شخصیتها کاملاً مصنوعی و غیرطبیعی کار شده است. صحنه ابتدایی بازی که گیتا را در کودکی نشان میدهد، اوج بیتوجهی سازندگان به قسمت فنی بازی است. در این بازه، دستان گیتا و رفتار او اصلاً برای یک کودک مناسب نیست و گویا سازندگان از مدل و انیمیشن شخصیتهای بالغ برای نمایش آن استفاده کردهاند. اندکی قبل از آن، مواجهه والدین آن دو و نزاعشان با توجه به مدلسازی ضعیف و انیمیشنهای عجیبی که به آن اشاره کردیم، به غیرطبیعیترین حالت ممکن پیش میرود.
اجزای قرار گرفته در محیط اکثراً ظاهر خوبی ندارند و با مشاهده بطریها، سطوح و برخی نورپردازیها مخصوصاً پیادهسازی افکت آتش، احساس میکنید که به نسل ششم بازگشتهاید. اگر قبلتر موزیک ویدیوهای ژانر موسیقی این بازی را شنیده باشید، به خوبی مطلع هستید که کلیپهای بسیاری در این حوزه به یادگار مانده است.
سازندگان با الهام از چنین کلیپهایی، بارها در Of Bird and Cage دست به خلق صحنههایی زدهاند که جدای از ابعاد فنی، از وجه هنری هم شباهتی با چنین آثاری ندارند. ساخت یک هارمونی خوب بین موسیقی پسزمینه و کارگردانی هنری، به مهارت بالایی نیاز دارد که تیم توسعه دهنده فاقد آن بوده است.
چشماندازها، لباس و تصمیمات تاثیرگذار بر بخش هنری بازی نیز به کیفیت قابل قبولی نمیرسند و ما ناچار هستیم که این واژهها را تکرار کنیم. برای نمونه، گیتا در بسیاری از موقعیتهای مختلف لباس کار رستوران را بر تن دارد؛ این در حالی اتفاق میافتد که این لباس هیچ ارتباطی به شرایط او ندارد. بعضی از محیطهای بازی دارای طراحی داخلی خوبی هستند اما این مهم به بخشهای دیگر سرایت نمیکند.
جلوههای دیداری فنی و هنری به قدری ضعف دارند که نقاط قوت یکدیگر را پنهان میکنند؛ طراحی هنری یک رستوران به زیباترین فرم ممکن در حضور مشکلات فنی مانند بافتهای بیکیفیت و بارگذاری دیرهنگام آنها، موردی نیست که بتوان نادیده گرفت و پتانسیلهای هدر رفته را فراموش کرد. اما در رابطه با موسیقی چه؟ آیا موسیقی هم زیر بار مشکلات داستان، گرافیک و گیمپلی خرد میشود؟
موزیک ویدیو؟
پس از گذشت تنها چند دقیقه از شروع گیمپلی و دقیقاً بعد از زمانی که گیتا فرصت پخش یکی از آلبومهای خود را پیدا میکند، تا انتهای بازی شاهد پخش قطعههای مختلف آن به عنوان صدای پسزمینه خواهید بود. این آلبوم توسط موسیقیدانان و هنرمندان قابلی از جمله خواننده سابق گروه Guns and Roses، رون تای تهیه شده است. این قطعهها گاهی ملودی تام و گاهی دارای وکال هستند ولی یک مولفه درون همه آنها مشترک است: متال!
موسیقیها در برخی لحظات که تعداد آنها به راستی چندان هم کم نیست، گوشنواز و پرانرژی به نظر میرسند و شما برای چند دقیقه باور میکنید که داستان و شخصیتپردازی ضعیف بازی از این پس تغییر خواهد کرد و یا حداقل میتواند ضعف آنها را تا حدودی جبران کند؛ چه بخواهید یا نه، این اتفاق رخ نمیدهد. داستان و گیمپلی به قدری ضعف و نکات منفی بزرگی را رو میکنند که تجربه آن از قسمتی به بعد، اصلاً منطقی نیست و موسیقی هم در پیچ و خم آنها، نقش خود را گم میکند.
در تکههایی از بازی نیز، شخصیتها همراه با خواننده قطعه، به خوانندگی میپردازند یا مواردی که در موسیقی نام برده میشوند، در بازی هم اتفاق میافتند. این قسمتها شدیداً عجیب جلوه میکنند و در عوض ترسیم یک نمایش بزرگ از یک اثر موزیکال، شبیه تصمیم افتضاحی هستند که سازندگان بدون درک هرگونه قاعده و اصولی، آنها را در هر صحنهای که ممکن بوده است، قرار دادهاند.
همانطور که خود بازی نیز در ابتدا اشاره میکند، ظاهراً Of Bird and Cage قصد ارائه یک تجربه خوب در دنیای بازیهای ویدیویی را ندارد؛ در عوض سازندگان تلاش کردهاند که یک موزیک ویدیوی عجیب یا در بهترین حالت، یک موزیک ویدیوی تعاملی را به بازار عرضه کنند که کاربران حتی پیش از به پایان رسیدن بازی، به سراغ تهیه آلبوم موسیقی آن بروند.
جمعبندی
بازی Of Bird and Cage در مقایسه با دیگر عناوین اول شخص روایتمحور، بیاندازه سست ظاهر میشود. به نظر میرسد که داستان این بازی برای یک موزیک ویدیو کوتاه، مناسبتر از یک بازی با نرخ تعاملی بالا و سرگرم کنندگی باشد. شخصیتها دیالوگهای عجیبی را بر زبان میآورند که در عوض تزریق هیجان و حس تعلیق به جو بازی، تنها بر کیفیت پایین اثر صحه میگذارد.
گرافیک فنی و هنری بازی نیز مانند دیگر بخشها، تاریخ مصرف گذشته است و شاید بهتر بود که سازندگان به سراغ استفاده از یک الگوی دیگر بروند. تمام این مشکلات در کنار گیمپلی که آن هم قربانی تصمیمات اشتباه شده است، Of Bird and Cage را به درجهای میرساند که ما به هیچ عنوان آن را برای تجربه پیشنهاد نکنیم.
با این حال، موسیقیهای این بازی راه متفاوتی را میپیمایند و با وجود تمام کاستیهای بخشهای دیگر، ساز خود را میزنند. اگر از شنیدن موسیقیهای هیجانانگیز، متال و گاهاً سنگین لذت میبرید، این اثر شما را به دل یک ماجراجویی عجیب میکشاند. شاید بتوان نام این ماجراجویی را، یک موزیک ویدیویی تعامل گذاشت که هر کسی قادر به تحملش نیست و برخی هرگز حاضر به از دست دادنش نیستند. در این صورت، یک بار دیگر به تجربه عنوان مذکور فکر کنید.
نکات مثبت:
- موسیقی هیجانانگیز، خاص و شنیدنی
- تصمیمات شما در بازی تاثیرگذار هستند.
- بازی به عنوان یک موزیک ویدیو تعاملی خوب عمل میکند.
نکات منفی:
- داستان و روایت و شخصیتپردازی ضعیف
- فقدان هرگونه جاذبه در گیمپلی
- گرافیک فنی و هنری تاریخ مصرف گذشته
- بدترین ارائه ممکن از یک ایده بسیار عالی
نظرات
بخش موسیقی گیم فا رو لطفا مجدد راه اندازی کنید . بسیار بخش غنی بود .
وقت بخیر
ممنون از توجهتون. اتفاقا خودم هم استفاده میکردم. یک صحبتی میکنیم با دوستان