نیازی نیست تا بازی چندین ساعت گیمپلی داشته باشد و یک مدت طولانی شما را درگیر خودش کند تا آن را یک عنوان باکیفیت نامید، بازیها به هر سبکی و هر ژانری که باشند، میتوانند برای مدتی، حال کوتاه یا طولانی، ما را سرگرم کنند و ما نیز از تجربه آنها لذت ببریم. امروز به سراغ یک بازی کوتاه و خاص رفتهایم که میتوان آن را در زیر یک ساعت هم به پایان رساند، اما اطمینان داشته باشید که همین زمان کوتاه، برای بازی کافی است تا هرچه در چنته دارد را برای شما رو کند و شما نیز از محتوای آن لذت ببرید. البته ساخت اینگونه بازیها همیشه یک ریسک بزرگ برای سازندگان محسوب میشود و هر استودیویی دست به ساخت آنها نخواهد زد. با نقد و بررسی نسخه موبایل بازی Path to Mnemosyne همراه ما باشید، عنوانی ساخته استودیوی Crescent Moon Games که میخواهد ذهن شما را هیپنوتیزم کند و امروز میخواهیم ببینیم که ریسک این استودیو برای ساخت بازی Path to Mnemosyne جواب داده است یا با شکست مواجه گشته است.
داستان، یادآوری خاطرات
همان ابتدا باید گفت که داستان بازی چندان پر پیچ و خم یا به اصطلاح درگیرکننده نیست و شما از اول تا آخر بازی باید حافظههای دخترکی به نام Mnemosyne را بازیابی کنید و با بازیابی یک خاطره یا یک قسمت از حافظه او، صحنههای جالبی برای شما به نمایش درخواهد آمد که هرکدام از آنها دارای یک مفهوم خاص میباشند.
داستان وقتی برای شما جذاب میشود که متوجه خواهید شد داستان بازی با اساطیر و الهههای یونان مرتبط میباشد. همانطور که پیش از این اشاره کردیم، شخصیت اصلی بازی Mnemosyne نام دارد که در واقع نام الهه حافظه در افسانههای یونان میباشد، در آن سوی قضیه، شما با Lethe نیز سر و کار دارید که نماد نداشتن حافظه میباشد. تلفیق اساطیر و افسانههای یونانی در داستان باعث شده است که کمی داستان جذاب شود و در غیر اینصورت با یک ماجراجویی بسیار ساده روبهرو هستیم که نه نقطه اوج خاصی در آن روایت میشود و نه پیچیدگی خاصی دارد.
بعد از بازیابی حافظه، شاهد صحنههای زیبایی هستیم که بهنظر خاطرات آن دختربچه میباشند و با مشاهده آنها حداقل کمی روایت داستان از آن حالت ساده و بیآلایش خودش در خواهد آمد، اما این صحنهها و کاتسینها بسیار کوتاه هستند و سازندگان بازی میتوانستند بیشتر بر روی آنها کار کنند، باید گفت که بسیاری از این کات سینها حتی به ده ثانیه هم نمیرسند و خیلی زود تمام میشوند و باید دوباره به سراغ بازیابی حافظههای بعدی بروید.
متاسفانه داستان بازی جزو نقاط قوت Path to Mnemosyne به حساب نمیآید و سازندگان تمرکز اصلی خودشان را بر روی طراحی محیط و فضاسازی گذاشتهاند و قصد داشتهاند بازیای را خلق کنند تا ذهن ما را بهجای درگیر کردن با داستان، با محیط آن درگیر گرداند. Path to Mnemosyne بیشتر میخواهد شما را هیپنوتیزم کند و حال باید دید که سازندگان تا چه اندازه موفق به پیادهسازی این ایده بودهاند.
گیمپلی، تکرار مکررات
وقتی برای بار نخست بازی را تجربه میکنید، اولین چیزی که به چشمتان میآید سادگی گیمپلی بازی است، شما در یک مسیر خطی بسیار عجیب باید پیشروی کنید و به جمعآوری قسمتهای حافظه دخترک بپردازید، حال برای جمعآوری این حافظههای آبی رنگ و نورانی، باید پازلهای موجود در بازی را حل کنید که فرمول حل شدن اکثر آنها شبیه به یکدیگر میباشد و باید گفت که تنوع فوقالعادهای در بین پازلها حس نخواهد شد، اما میتوان این تنوع را راضیکننده دانست و به احتمال خیلی زیاد تا پایان بازی از گیمپلی خسته نخواهید شد، زیرا این یک عنوان بسیار کوتاه است و برای تمام کردنش یک ساعت زمان صرف خواهد شد، پس تنوع بسیار خارقالعادهای نیاز نیست تا بتوان بازی را به پایان رساند.
حل پازلها بیشتر بدین ترتیب صورت میگیرد که شما باید با رفتن بر روی یک دریچه، حافظههای آبی رنگ را فعال کنید و سپس با حرکت دایرهوار باید به راههای دیگری موجود در مسیر بروید و آن حافظه را بهدست آورید، البته تمام پازلها دقیقا به همین فرمول نیست اما ماهیت کلی آنها مربوط به رفتن بر روی دریچهها و حرکت بر روی مسیرها خلاصه میشود.
شخصیت اصلی شما توانایی خاصی ندارد و شما میتوانید فقط با آن به مسیرهای مختلفی حرکت کنید و نهایت کاری که باید انجام دهید، پریدن میباشد که این محدودیت در کنترل شخصیت اصلی اندکی آزاردهنده است و سازندگان میتوانستند دست گیمرها را در این بخش بیشتر باز بگذارند، زیرا در این شرایط همیشه یک حس محدودیت در خود احساس خواهید کرد که به تجربه بازی لطمه وارد میکند.
گیمپلی بازی نه افتضاح است و نه شاهکار، بهترین صفتی که میتوان به گیمپلی بازی نسبت داد، معمولی بودن است، بازی در این زمینه کاملا معمولی عمل میکند و نباید توقع چیزهای خارقالعادهای را از آن داشت.
گرافیک فنی و بصری، بوم نقاشی
هر نکته منفی و هر ایرادی که تا به الآن از بازی گرفتهایم را فعلا به فراموشی بسپارید و فقط به زیباییهای این بازی دقت کنید، سهم عظیمی از زیباییهای این بازی به گرافیک بصری آن بازمیگردد، یک محیط فوقالعاده دیدنی و چشمنواز که حتی نمیتوان یک ایراد ساده از آن گرفت، در بعضی مواقع شاهد قابهای خارقالعادهای هستید که مو به تنتان سیخ خواهد کرد و فقط میخواهید در بازی پیشروی کنید تا چشمانتان بیشتر از پیش با این صحنههای جذاب و دیدنی مواجه شوند.
محیط بازی هیچگاه اجازه نمیدهد تا از آن خسته شوید، یک قسمت از بازی مورمورتان خواهد کرد، قسمتی از آن شما را میترساند و بخشی دیگر لبخند بر روی لبانتان میآورد، این محیطهای بازی هستند که این بازی را متفاوت میکنند و باعث میشوند تا حدود زیادی از مشکلات بازی چشمپوشی کنید و از تجربه آن لذت ببرید.
محیط بازی بیشتر شبیه به یک تونل عجیب و غریب میباشد که با دویدن در طول مسیر آن، چشمان شما بر روی جزییات آن متمرکز میشود و شما احساس میکنید که گویا بازی با این حرکت میخواهد شما را هیپنوتیزم کند و شما را بر روی صفحه گوشی خیره نگه دارد.
گرافیک فنی با توجه به سبک بازی و همچنین حجم بسیار کم آن منطقی و راضیکننده بهنظر میرسد و دارای جزییات مناسبی است و بافت یا همان تکسچر وسایل مختلف در سطح مطلوبی قرار دارند، به هرحال سازندگان تمرکز اصلی خودشان را به گرافیک بصری آن اختصاص دادهاند و این یک انتخاب درستی بوده است که حتی بازی را نیز نجات داد، Path to Mnemosyne را با همین محدودیتها و اینبار بدون گرافیک بصری فوقالعاده تصور کنید، قطعا این بازی حرفی برای گفتن نداشت.
موسیقی و صداگذاری، عملکرد سینوسی
موسیقی بازی درواقع یکی از نکات مثبت Path to Mnemosyne به حساب میآید که در شرایط مناسب به خوبی خودش را نشان میدهد و تاثیر خودش را بر روی تجربه گیمر خواهد گذاشت، موسیقیهایی که همخوانی خوبی با بخشهای مختلف بازی دارند و به اتمسفر بازی جان تازهای بخشیدهاند.
اما در سوی دیگر صداگذاری بازی چندان جالب صورت نگرفته است و صدای راوی بازی میتوانست خیلی بهتر کار شود، شما فکر میکنید که یک ربات دارد با شما حرف میزند و هیچ احساسی در صدا او مشاهده نخواهید کرد، گاهی اوقات نیز بعضا باگهایی در صداگذاری وجود دارد، برای مثال بعضی اوقات صدای راوی دیرتر یا زودتر از زمان مناسب پخش میشود و شما نمیدانید دقیقا چه اتفاقی درحال رخ دادن است.
سخن آخر
بازیهای ساده و خاص روی دیگر دنیای بازیهای ویدیویی میباشند که تجربه چنین بازیهایی میتواند برای بسیاری از افراد سرگرمکننده باشد. سلیقه شما در دوست داشتن یا متنفر بودن از این بازیها حرف اول را میزند و اگر جزو عاشقان اینگونه بازیها هستید، حتما به تجربه Path to Mnemosyne بپردازید و از آن لذت ببرید، اگر هم جزو گیمرهایی هستید که نسبت به اینگونه بازیها گارد دارید و وقتتان را صرف آنها نمیکنید، باید به شما بگویم که تجربه این بازی ممکن است نظر شما را تغییر دهد و شما را عاشق بازیهای ماجراجویی و خاص کند، انتخاب پای خودتان!
نقاط قوت:
طراحی محیط فوقالعاده و گرافیک بصری چشمنواز
استفاده از افسانهها و اساطیر یونان در داستان بازی که بسیار جالب هستند
موسیقیهای متنوعی که با اتمسفر بازی همخوانی خوبی دارند
نقاط ضعف:
داستان بازی چیز خاصی در چنته ندارد و درگیرکننده نیست
محدودیت در کنترل شخصیت اصلی
صداگذاری چنگی به دل نمیزند
نظرات
بازیش جالب به نظر میاد
ممنون :yes: