عناوین ماجراجویی همیشه به معماها و داستانهای جذابشان مشهور بودهاند و همچنان هم هستند، میتوان نامهای متعددی که در این سبک توانستند برچسب شاهکار را دریافت کنند را آورد که هرکدام از آنها در عین داشتن یک گرافیک خیلی ساده و المانهای نهچندان پیچیده در زمینه گیمپلی، چنان شما را شگفتزده خواهند کرد که پیش خودتان میگویید چرا زودتر به سراغ چنین بازیهای بهظاهر ساده نیامدهام! در این مطلب به نقد و بررسی یکی از همین بازیها، یعنی Thimbleweed Park خواهیم پرداخت که بهطرز وحشتناکی محیط درگیرکننده و عجیبی را در خود جای داده است و نمیتوان چیزی را در محیط بازی پیدا کرد که معمولی بهنظر برسد و همهچیز در آن به معنای واقعی عجیب میباشد. اگر از طرفداران بازیهای ماجراجویی هستید و میخواهید یک عنوان عجیب و جذاب را تجربه کنید، حتما در ادامه با بررسی Thimbleweed Park، ساخته Terrible Toybox همراه ما باشید.
داستان؛ پنج دیوانه با یک هدف
بازی بسیار جذاب شروع میشود، از همان پرده ابتدایی که برای شما به نمایش درخواهد آمد، متوجه خواهید شد که قرار است لحظات نسبتا ترسناک و عجیبی را در طول بازی ببینید و باید گفت که سازندگان به خوبی توانستند در همان دو سه تا صحنه ابتدایی که هنوز شما حتی کنترل شخصیتی را هم در دست نگرفتهاید، اتمسفر بازی را شبیهسازی کنند و به شما این هشدار را بدهند که با وارد شدن به این بازی، هیچ چیز طبیعیای در انتظارتان نیست و باید توقع وجود عجایب مختلفی را داشت.
داستان بازی از آنجایی شروع میشود که یک مسافر بیچاره نامه مرموزی را در اتاق هتلش پیدا میکند که در آن نوشته شده است برای دیدن شخصی به زیر پلی در نزدیکی هتل برود، اما مسافر قبل از آنکه شخصیت مدنظرش را پیدا کند، در اثر یک اتفاق مرموز به قتل میرسد و از اینجا است که تازه داستان اصلی بازی شروع خواهد شد.
باید به این نکته اشاره کرد که در Thimbleweed Park شما همزمان به کنترل پنج شخصیت خواهید پرداخت که هرکدام از آنها ویژگیهای شخصیتی خاص خودشان را دارند و از همه مهمتر، عجیب و غریب میباشند. یک کارگاه حرفهای که در طول بازی حتی یک لبخند هم نخواهد زد و همیشه قیافه جدی به خودش میگیرد، دیگری یک کارگاه جوان است که همیشه در حال جست و جو بوده و در حال یادگیری است و دلش میخواهد در کارش حرفهای شود، علاوه بر این دو شخصیت، شما با یک روح، بله روح! جوانی که عاشق بازیسازی است و یک دلقک دیوانه سر و کار دارید که سازندگان به خوبی به همهی آنها پرداختهاند و ویژگیهای آنها به خوبی توانسته تفاوت بزرگی بین آنها بهوجود آورد و اصلا در طول بازی با مسئلهای مثل یکنواختی و سطحی بودن شخصیت روبهرو نخواهید شد. هرکدام از شخصیتها از بکاستوریهای بسیار جالب و جذابی برخوردار هستند، برای مثال، دلقک دیوانه ما، توسط یک فالگیر طلسم شده است و نقاشی صورتش پاک نمیشود، یا شخصیت دلورس، که به بازیسازی علاقهمند است، همیشه مورد تمسخر و سرکوب خانوادهاش قرار میگیرد، زیرا که در خانواده آنها بازیسازی حتی از اعتیاد هم بدتر است و باعث آبروریزی خاندان آنها میباشد. به هرحال این یک گوشه کوچکی از داستانهایی است که از دل شخصیتها بیرون آمده و به باقی آنها اشاره نخواهیم کرد تا خودتان آنها را در طول بازی کشف کنید.
داستان بازی همانند هر داستان معمایی دیگری، از پیچیدگیها و صحنههای شوکهکننده متعددی تشکیل شده است که نویسندگان توانستهاند تا حدود زیادی این پیچیدگی را کنترل کنند و شما به احتمال خیلی زیاد در محیط بازی گیج نخواهید شد، البته روایت داستان در بعضی مواقع قابل درک نیست و نمیتوان دقیقا وجود بعضی از اتفاقات را در بازی درک کرد، ولی در کل بازی در زمینه داستان و روایت بسیار خوب و راضیکننده عمل کرده و شما را درگیر خودش خواهد کرد تا آن را به پایان برسانید و ببینید دقیقا در صحنه پایانی چه چیزی انتظار شما را خواهد کشید. درمورد پایان بندی هم نمیخواهم اشارهای کنم و فقط بدانید که با یک پایانبندی عجیب، حتی عجیبتر از محیط بازی مواجه خواهید شد.
گیمپلی؛ کلیک، کلیک و کلیک
از یک عنوان در سبک اشاره و کلیک نمیتوان توقع یک گیمپلی پیچیده و گسترده را داشت و تمام کاری که باید انجام بدهید، کلیک بر روی اشیاء و انجام کارهای مختلف با آنها است، البته علاوه بر جمعآوری ساده اشیاء، سازندگان در بازی ۹ دکمه مختلف در سمت چپ و پایین صفحه قرار دادهاند که با استفاده از آنها قادر هستید کارهای مختلفی مثل برداشتن اشیاء، صحبت کردن، دادن یک وسیله به شخص دیگر و … را انجام دهید که با توجه به شخصیتی که کنترلش میکنید و محیطی که در آن قرار دارید، این دکمهها تغییر میکنند و در کل باید گفت که این دکمهها عصای دست شما هستند و از همان ابتدا تا آخرین لحظه بازی باید از آنها استفاده کنید.
پازلها مهمترین بخش از گیمپلی بازی را تشکیل میدهند که طراحی آنها بسیار هوشمندانه است و باید در خیلی از مواقع از چند شخصیت استفاده کنید تا بتوانید آنها را حل کنید و این را هم بگویم که اصلا قرار نیست خیلی راحت این معماها و پازلها را حل کنید، بلکه بسیاری از آنها بسیار سخت و پیچیده هستند و حتی در بعضی مواقع کلافهکننده و گیجکننده خواهند شد، برای مثال برای حل یک معما، باید کل شهر را بگردید و به دنبال پیدا کردن سرنخ باشید که قطعا در اولین تجربه شما از بازی، حل اینگونه معماها شما را هلاک خواهد کرد. در بازی دو گزینه برای انتخاب درجه سختی در اختیار دارید، یکی از آنها casual mode نام دارد که مد آسانی محسوب میشود و پیشنهاد میکنم که در اولین تجربهتان، حتما این مد را انتخاب کنید، زیرا در مد دیگر، یعنی Hard Mode خبری از راهنما نیست و تعداد معماها در این حالت بیشتر و سخت میباشد که اگر آدم صبوری نباشید، این مد به یک کابوس برای شما تبدیل خواهد شد، بهگونهای که بارها به نقشه سر میزنید، به مکانهای مختلف fast travel میکنید و در نهایت هیچ سرنخ بهدرد بخوری پیدا نخواهید کرد و در اینجا است که متوجه بیرحم بودن پازلها میشوید.
در کل بازی در زمینه گیمپلی مشکل بزرگی ندارد و فقط روش حل بعضی از پازلها غیر منطقی است که این موضوع بیشتر در بخش Hard Mode مشهود میباشد، به غیر از این مسئله، ایراد خاص دیگری نمیتوان در این بخش به بازی وارد کرد.
گرافیک فنی و بصری؛ اتمسفری کلاسیک
قبل از تجربه بازی، بارها دیده بودم که گیمرها به گرافیک این بازی ایراد وارد میکردند و آن را تاریخگذشته میدانستند، اما وقتی بازی شروع شد و با محیط آن مواجه شدم، به این مسئله پی بردم که وجود چنین گرافیکی، یعنی یک گرافیک پیکسلی یا به اصلاح کلاسیک، یکی از زیرکانهترین و بهترین تصمیمهای تیم سازنده این بازی بوده است. این گرافیک پیکسلی عجیب و خاص بودن این عنوان را تکمیل میکند، شما با تماشای محیط بازی و دیدن چنین تکسچرهای پیکسلیای، بسیار بیشتر غرق دنیای بازی میشوید و اتمسفر عجیب این شهر دیوانهکننده را با پوست و استخوانتان درک خواهید کرد. پیکسلها باعث نشدهاند که سازندگان به جزئیات محیط بازی توجه نکنند و برخلاف آنچیزی که فکرش را میکنید، بازی از جزئیات خوب و راضیکنندهای برخوردار است و نمیتوان ایرادی به آن وارد کرد.
گرافیک بصری Thimbleweed Park هم مانند بخش فنی شما را تعجبزده خواهد کرد و طراحی هر گوشهای از این شهر مخوف، جذاب، مرموز و بسیار باسلیقه است. ترکیب رنگهای تیره و تلفیق آنها با رنگهای روشن که در بعضی از قسمتهای شهر شاهدشان هستیم، بسیار چشمنواز میباشد و بازی از نظر بصری فوقالعاده است. همانند محیط، طراحی شخصیتها نیز بسیار عالی از آب درآمده و به خوبی با ویژگی آنها همخوانی دارد. بازی در گوشیهای اندروید چیزی حدود ۹۰۰ مگابایت حجم دارد و از بهینه سازی بسیار خوبی نیز برخوردار است و با مشکلات مختلفی همچون باگ و افت فریم مواجه نخواهید شد و به لطف گرافیک پیکسلی این عنوان، بازی به سختافزار چندان قدرتمندی برای اجرا شدن نیاز ندارد و گوشیهای میان رده هم میتوانند آن را به خوبی و بدون هیچمشکلی اجرا کنند.
موسیقی و صداگذاری؛ اندکی موسیقی
در طول بازی موسیقیهای زیادی برای شما پخش نخواهد شد، اما همان موسیقیهای اندک در مواقع بسیار خوبی پخش میشوند و به شما کمک میکنند تا بیشتر در اتمسفر عجیب بازی غرق شوید، به هرحال بسیار بهتر میشد اگر موسیقیها از نظر کمیت نیز همانند کیفیتشان عمل میکردند و تعدادشان بیشتر بود تا در طول بازی موسیقیهای جذاب بیشتری را میشنیدیم.
اما در بحث صداگذاری با یک عنوان بینقص مواجه هستیم و صداگذاری محیط و بهخصوص شخصیتها بسیار عالی از آب درآمدهاند و تلفیق صداگذاری شخصیتها با دیالوگهای جذاب، قطعا به دل شما خواهد نشست، صداپیشگان به خوبی توانستهاند احساسات مختلف شخصیتها را به شما منتقل کنند، اگر مثل بسیاری از بازیهای ماجراجویی، دیالوگها به صورت متن در بالای شخصیت ظاهر میشد، قطعا جذابیت بازی کاهش مییافت و صداگذاری بر روی شخصیتها یک حرکت هوشمندانه و درست از سوی سازندگان به حساب میآید.
سخن آخر
بازیهای خاص برای هرکسی میتوانند جذاب باشند و به همین دلیل، به شما پیشنهاد میکنم که حتما بازی Thimbleweed Park را تجربه کنید، این عنوان با یک داستان مرموز، پازلهای متنوع و سخت، گرافیکی خاص و صداگذاری بسیار عالی از ارزش تجربه بالایی برخوردار است و میتوان آن را جزو خاصترین بازیهای سبک معمایی، اشاره و کلیک دانست.
نقاط قوت:
داستان درگیرکننده با شروع و پایان عالی
شخصیتپردازی بینقص
معماهای متنوع
گرافیک پیکسلی بازی و طراحی بصری هوشمندانه باعث شده است اتمسفر بازی بسیار خاص و مرموز باشد
صداگذاری محیط و شخصیتها در سطح بسیار خوبی قرار دارند
نقاط ضعف:
بعضی از اتفاقات داستانی بهنظر اضافه میآیند
موسیقیهای بازی از تعداد و تنوع کمی برخوردار میباشد
حل بعضی از پازلها در حالت Hard Mode بهطرزی غیرمنطقی سخت است
نظرات