یک چرخش نهایی؛ ۱۲ پیچش شوکهکننده در تاریخ بازیهای ویدیویی
در تاریخ بازیهای ویدیویی شاهد داستانهای خوب زیادی بودهایم. با این حال برخی از این داستانها توانستهاند با یک پیچش غافلگیرکننده، در ذهن بازیبازان زیادی ماندگار شوند. درست در زمانی که فکر میکنید همه چیز طبق برنامهی شما پیش میرود، تمام نقشههای شما نقشه بر آب میشود. با این اوصاف قصد داریم تا نگاهی به ۱۲ پیچش داستانی برتر در تاریخ بازیهای ویدیویی بیاندازیم.
برخی از این پیچشها کاملا ناگهانی بوده و یک پایان به یاد ماندنی را رقم میزنند. در حالی که برخی روایتی آرامتر داشته و رفتهرفته تعلیق میآفرینند. لازم به ذکر است که این مقاله داستان ۱۲ بازی را کاملا اسپویل میکند. در این مقاله در مورد The Last of Us، Read Dead Redemption، Resident Evil، Star Wars: Knights of the Old Republic، Final Fantasy 7: Remake، GTA: Vice City، Call of Duty: Modern Warfare 2، Bioshock، Batman: Arkham City و Metroid صحبت خواهیم کرد.
Resident Evil – هویت واقعی آلبرت وسکر
آلبرت وسکر Albert Wesker یکی از مشهورترین و شرورترین شخصیتهای منفی فرنچایز Resident Evil به شمار میرود. او دوران خود را ۲۵ سال پیش و با اولین Resident Evil آغاز کرد. در Resident Evil وسکر وظیفه داشته تا گروهی از افسران STARS را در عمارتی زامبیزده رهبری کند. با این حال در انتها مشخص شده که وسکر در واقع جاسوسی برای شرکت شرور Umbrella است. او همچنین یک سوپر-سلاح زیستی به نام Tyrant را به جان شما انداخته تا اعضای باقی ماندهی STARS را هم از بین ببرد. البته Tyrant اول از همه خود وسکر را ناکار میکند. در پایان Resident Evil به نظر میرسد که کار وسکر تمام شده است. با این حال در Resident Evil: Code Veronica میفهمیم که او با تزریق ویروسی مهندسیشده به خود، توانسته جان سالم به در ببرد.
Pokemon Gold/Silver – باس نهایی
Pokemon Gold/Silver دنبالهی شایستهای بر Pokemon اصلی یعنی Red/Blue بود. بازی در مکان جدیدی به نام Johto جریان داشت و به شما اجازهی گردآوری Pokemonهای مختلف را میداد. با وجود اینکه اکثر بازی در Johto رخ میدهد، شکست دادن تمام مربیان در این منطقه، راه را به Kanto، منطقهی اصلی Pokemon Red/Blue باز میکند. با این حال این پیچش آخرین سورپرایز بازی نیست. پس از شکست دادن تمام مربیان در Kanto، یک چالش نهایی انتظار شما را میکشد. شما در آخرین مبارزهی خود در مقابل Red، قهرمان اصلی Pokemon Red/Blue قرار میگیرید. Red بدون شک استاد بزرگی بوده و به Pokemonهای قدرتمندی مثل Charizard، Blastoise و البته Pikachu دسترسی دارد. این پیچش به لحظهی ماندگار و فوقالعادهای برای طرفداران بازی اول تبدیل شد.
Final Fantasy 7 Remake – داستانی متفاوت
بازسازی مورد انتظار Final Fantasy 7 بالاخره در سال ۲۰۲۰ منتشر شد. با این حال برخلاف انتظار بسیاری از هواداران، داستان این بازسازی در خط زمانی کاملا جدیدی رخ میدهد. حتی ظاهرا برخی از رویدادهای نمادین بازی اصلی، این بار به صورت متفاوتی روایت خواهند شد. همچنین این بازسازی داستان بازی اصلی را به سه قسمت تقسیم کرده و این تنها قسمت اول آن خواهد بود. البته داستان کلی همچنان مشابه به Final Fantasy 7 خواهد بود، اما Remake هم پیچشهای جالب خود را اعمال کرده که ما را برای نسخههای بعدی هیجانزده میکند.
GTA Vice City – لنس خائن
حسادت، طمع و پارانویا؛ اینها مواد لازم برای یک خیانت بوده که در نهایت در Grand Theft Auto: Vice City شاهد آن هستیم. در Vice City تامی، پروتاگونیست بازی، با گانگستری خردهپا به نام لنس ونس (Lance Vance) همکاری میکند تا ریکاردو دیاز (Ricardo Diaz) را زمین بزند. پس از شکست دیاز و در دست گرفتن حکومت خلاف در Vice City، همه چیز برای تامی و لنس خوب به نظر میرسد. با این حال لنس از این فرصت سواستفاده کرده و به تامی خیانت میکند. البته تامی هم شخص کمی نبوده و موفق میشود لنس را هم از سر راه بردارد. این پیچش داستانی بدون شک باعث تبدیل شدن Vice City به یکی از ماندگارترین داستانهای گانگستری تاریخ بازیهای ویدیویی شد.
Call of Duty: Modern Warfare 2 – نقشهی ژنرال شپرد
فرنچایز Call of Duty شاهد چندین پیچش داستانی به یاد ماندنی در طول تاریخ خود بوده، اما هیچ کدام دردناکتر از خیانت ژنرال شپرد نیست. در Modern Warfare 2 شما در نقش یکی از سربازان Task Force 141 قرار میگیرید. گروهی متشکل از سربازانی ماهر مثل Ghost، Soap و صد البته کاپیتان پرایس. در حالی که به نظر میرسد تنها دشمن واقعی شما در این بازی Makarov است، ماموریت Loose Ends واقعیتهای زیادی را مشخص میکند. در پایان این ماموریت شاهد به قتل رسیدن Ghost و سایر اعضای Task Force 141 به دست ژنرال شپرد هستیم. شپرد در حالی با خونسردی سربازان سابق خود را میکشد که نقشهی واقعی خود برای شکست Makarov را هم برملا میکند.
Metroid – رونمایی از قهرمان
Samus Aran، شکارچی بین سیارهای سری Metroid، به یکی از نمادینترین قهرمانان دنیای بازیهای ویدیویی تبدیل شده است. با این حال در اولین Metroid که بر روی کنسول NES منتشر شد، چندان خبری از داستان نبود. همچنین Samus تا پایان بازی زره خود را بر تن داشته و صورت مشخصی ندارد. پس از شکست Mother Brain و بازگشت به سفینهی فضاییتان، Samus بالاخره کلاه خود را برداشته و مشخص میشود که او یک شخصیت مونث است. در حال حاضر شخصیتهای اصلی مونث به امری عادی در دنیای بازیهای ویدیویی تبدیل شدهاند، با این حال در دههی ۸۰ میلادی قضیه کمی متفاوت بود. این پیچش نهایی باعث شد تا بعدها راه برای قهرمانان مونث بسیار زیادی باز شود.
Batman: Arkham City – باز هم جوکر
جوکر و بتمن یکی از جذابترین روابط بین شخصیتهای تخیلی را داشتهاند. سری Batman: Arkham هم نمایش فوقالعادهای از تعاملات دیوانهوار این دو نفر است. پس از اتفاقات Arkham Asylum، جوکر در شرایط بدی به سر میبرد. ونومی که او در بازی قبلی به خود تزریق کرده، حالا به ویروس مرگباری تبدیل شده است. بتمن هم به لطف جوکر به این ویروس مبتلا شده و حالا باید به دنبال درمانی برای هر دوی آنها باشد. در پردهی پایانی بازی، به نظر میرسد که جوکر خود را درمان کرده و شرایط خوبی دارد. با این حال در ماموریت پایانی متوجه میشوید که جوکر سالم، نه خود جوکر، بلکه Clayface بوده است. بازی به طرز هوشمندانهای سرنخهایی را به شما ارائه داده که به این موضوع اشاره میکنند. مثلا در یکی از نبردها با جوکر، اگر حالت کارآگاهی خود را فعال کنید، متوجه خواهید شد که جوکری روبهروی شما بدون استخوان است. با این حال این پیچش در عین غافلگیری، به لحظهی ماندگاری برای تمام طرفداران بتمن تبدیل شده است.
Star Wars Knights of the Old Republic – هویت واقعی دارث رِوان
بایوور (Bioware) در دوران اوج خود با Knights of the Old Republic یکی از بهترین داستانهای جهان Star Wars را روایت کرد. در این بازی شما در نقش یک جدای قرار دارید که باید حافظهی خود را پس گرفته و ارباب سیث شیطانی یعنی دارث ملک (Darth Malak) را از بین ببرد. ملک یکی از شاگردهای یک سیث قدرتمند به نام دارث روان (Darth Revan) بوده و تا کنون توانسته جدایهای زیادی را از بین ببرد. با این حال پس از رویارویی با دارث ملک، متوجه میشوید که خود شما دارث روان هستید. محفل جدای پس از دستگیریتان، شما را شستوشوی مغزی داده تا به طرف روشنایی بیایید. در پایان هم با یک انتخاب بایووری و دشوار واقعی روبهرو خواهید شد. آیا ملک را شکست میدهید یا بار دیگر به سمت تاریکی رفته و قدرت خود را پس میگیرید؟
Bioshock – لطفا
همانند مثال قبلی، اینجا هم با یک شستوشوی مغزی دیگر طرف هستیم. پیچش نهایی Bioshock مدت زیادی است که به عنوان یکی از بهترین غافلگیریهای تاریخ بازیهای ویدیویی شناخته میشود. این پیچش حول عبارتی در ظاهر ساده یعنی Would You Kindly میچرخد. داستان بازی از جایی آغاز میشود که جک، پروتاگونیست Bioshock، پس از سقوط هواپیمایش خود را به رپچر میرساند. در رپچر فردی به نام Atlas با شما ارتباط برقرار کرده و شما را راهنمایی میکند. Atlas در نهایت شما را به سمت کشتن اندرو رایان (Andrew Ryan)، بنیانگذار رپچر، سوق میدهد. یکی از عبارتهای مورد علاقهی Atlas پیش از بیان هر درخواست هم Would You Kindly است. پس از کشتن رایان مشخص میشود که اتلس تمام این مدت یکی از رقبای سیاسی رایان بوده است. همچنین او برملا میکند که شما تمام این مدت تحت شستوشوی مغزی بودهاید و هیچ کدام از خاطرات پیش از هواپیمای شما واقعی نیستند. در واقع عبارت Would You Kindly در ذهن جک حک شده و باعث فرمانبرداری او میشود. این پیچش غافلگیرکننده باعث شده تا تمام اعمالتان در بازی معنای تازهای داشته باشد.
Red Dead Redemption – آخرین ایستادگی مارستون
وقتی صحبت از خانواده میشود، بسیاری هر کاری که لازم باشد را برای امنیت اعضای آن میکنند. همین مهم باعث شده تا جان مارستون (John Marston)، پروتاگونیست Red Dead Redemption، با مامورهای دولت آمریکا معاملهای را ترتیب بدهد. طبق این معامله، جان موظف است تا تمام اعضای باقیمانده از گنگ قبلی خود را بکشد. پس از اتمام این وظیفه، او میتواند با خانوادهی خود در امنیت کامل زندگی کند. با این حال حتی پس از موفقیت و کشتن دوستان قبلی خود، مارستون به خواستهی خود نمیرسد. چرا که سربازان ارتش آمریکا برای کشتن مارستون و پاک کردن تمام ردهای گنگ ون در لین (Van Der Linde) بازمیگردند. جان همسر و پسر خود را فراری داده و برای بار آخر در مقابل سربازان میایستد. پایانی تراژیک و همزمان قهرمانانه برای یکی از بهترین پروتاگونیستهای تاریخ بازیهای ویدیویی.
Braid – داستانی قدیمی؟
پلتفرمینگ منحصر به فرد و مکانیکهای دستکاری زمان Braid قطعا عالی هستند. با این حال داستان بازی هم در ذهن بسیاری ماندگار شده است. در ابتدا به نظر میرسد که Braid همان داستان قدیمی نجات پرنسس توسط شوالیه است. با این وجود تنها در مرحلهی پایانی مشخص شده که شما در واقع به دنبال نجات پرنسس نیستید. البته در طول بازی سرنخهایی در این رابطه مشاهده میشود. در نهایت مشخص میشود که پرنسس تمام این مدت در حال فرار از شما بوده است. در بازی به نظر میرسد که شما قهرمان هستید، اما در واقع شما آمدهاید تا پرنسس قصه را بدزدید. پایانی جالب و سرگرمکننده که قطعا برای بازیبازان زیادی ماندگار است.
The Last of Us – تصمیم دشوار جول
پس از گذشت بیش از ۷ سال، هنوز از داستان The Last of Us اصلی به نیکی یاد میشود. تیم ناتی داگ (Naughty Dog) با روایتی استادانه توانست داستانی قدیمی را دوباره زنده بکند. با این حال این پیچش نهایی داستان بوده که آن را برای همیشه در ذهن بازیبازان ماندگار میکند. در طول بازی جول (Joel) سعی دارد تا الی (Ellie) را به پایگاه گروهی به نام Fireflies برساند. مصونیت الی به ویروس آخرالزمانی بازی، باعث شده تا او ارزش زیادی داشته باشد. با این حال در طول سفر این دو، رابطهی عمیق و دوستانهای بین جول که دختر خود را ۲۰ سال پیش از دست داده و الی شکل میگیرد. در نهایت مشخص شده که برای دستیابی به یک واکسن، الی باید بمیرد. با این حال جول این سرنوشت را قبول نکرده و با تصمیمی خودخواهانه اما کاملا باورپذیر و انسانی، الی را نجات داده و خیل عظیمی از اعضای Fireflies را میکشد.
پر بحثترینها
- فوری: سونی در حال مذاکره برای خرید کمپانی مادر FromSoftware است
- نامزدهای بهترین بازیهای سال مراسم The Game Awards 2024 مشخص شدند
- نقدها و نمرات بازی STALKER 2 منتشر شدند
- ۱۰ بازی سینماتیک که میتوانند با بهترین فیلمهای سینمایی رقابت کنند
- پلی استیشن برای ۱۰ سال متوالی نمایندهای برای بهترین بازی سال داشته است
- شایعه: حالت پرفورمنس بازی STALKER 2 روی Xbox Series X به خوبی اجرا نمیشود
- بازی Death Stranding Director’s Cut دومین بازی پرفروش ایکس باکس شد
- رسمی: شرکت مادر FromSoftware پیشنهاد خرید از سوی سونی را تایید کرد
- شایعه: کمپانی مادر FromSoftware احتمالا برای جلوگیری از تصاحب خصمانه از سوی یک شرکت کرهای به سونی مراجعه کرده است
- بازی GTA V با این هدف ساخته شد که از هر نظر بهتر از GTA IV باشد
نظرات
ممنون بابت مقاله :rose:
واقعا لحظات ماندگاری در صنعت بازی رو یادآوری کردید
حیف که مایکروسافت خیلی وقته نتونسته پیچش های داستانی خوبی خلق کنه 😥
بجاش تا دلتون بخواد پیچش های آنلاین داره
چیه باز فشاریتون کردم رفتین فیک منو زدید آره. :rotfl:
اینم مدرک:
https://uupload.ir/files/epzb_screenshot_۲۰۲۱۰۳۲۴-۱۲۵۸۱۸_chrome.jpg
۲ساعت پیش اکانت رو ساختی و این اولین فعالیتت هست. :rotfl:
من خیلی وقته اینجام عزیزم همه هم میدونن مایکرو فنم نمیخواد زیاد تلاش کنی. :-*
این کارا دیگه قدیمی شده.
بهتر نیس ثبت نام یجوری باشه که اسم تکراری نشه انتخاب کرد؟ الان این دوتا شبیه همن. سیستم لایک و دیسلایکم درس بشه باید. من میام میبینم به کامنتایی لایک زدم که باید دیسلایک بدم. به چن تا کامنتم نمیتونم لایک و دیسلایک بدم.
مایکروسافت هیچ وقت نتونسته یک داستان تاریخی به گیمراش بده فقط توی بخش شوترآنلاین عالی عمل کرده که اونم زده توی جاده خاکی اما سونی در نسلی که بازیهای آنلاین مثل پابجی و کالاف و ماینکرفت و… مد شد بازی های داستانی آفلاین در حال نابودی بود ولی به خال شلیک کرد و الان با اینکه خیلی از شرکت های بازی سازی پولپرست یا ضعیف شدن بازی های داستانی خطی (که از نظر دیگران ارزش یکبار تجربه رو بیشتر ندارن) توی اوج خودش برگشته…
پایان بندی گیرز ۵ پایان بندی هیلو ۵ با اینکه من سونی فنم ولی انصافا اینا پیچش های داستانی قابل قبولی داشتن
داداش میخوای از داستان حرف بزنی از نسخه های اول بگو که شاهکار بودن نه این آخریا
مرد باش فیک کسی رو نزن الان سابقه ها به راحتی قابل مشاهدست.
لیست کاملا سنگینو به شدت قابل احترام
البته من با تمام احترامی که برای اقای بوالحسنی قائلم ولی با مورد اخر موافق نیستم
تصمیم اخر جوئل درسته توییست بود ولی به هیچ عنوان شوکه کننده نبود
همه از وقتی سارا مرد میفهمیدیم اخرش این اتفاق میفته
جذابیت این فرنچایز هم همینه
مهم نیس شما توییست های داستانیش رو بدونین یا نه
مهم اینه ببینین اون بین چه اتفاقاتی افتاده که به این توییست ها رسیدن
واس همین همیشه میگفتم که اسپویل شدن این بازی اصلا اهمیتی نداره
چون روایتشه که جذب میکنه گیمرو
بابا ماشالا اکانت فیک. اگه اون فعالیت ها تو پروفایل نبود شاید بهتر میتونستی فیک کنی ولی خدا رو شکر ادم میتونه یه نگاه به فعالیتات بندازه تا بفهمه امروز این اکانتو ساختی
به جای لست ۱ لست ۲ باید میبود به عنوان پیچش یهویی و شوکه کننده اونم اخر بازی لست ۱ یجورایی مشخص بود جوئل اجازه اینکارو نمیده چون هرچی جلوتر میرفت رابطه جوئل و الی عمیق تر میشد ولی فکر میکنم تقریبا هیچکس پیش بینی نمیکرد اتفاقات لست ۲ رو مخصوصا اخر داستان رو
درسته از بس مسخره بود هیچکی پیش بینی نکرد :yes:
بنظر منم باید بهتر تموم میشد ولی کاری به خوبیو بدیش ندارم کلا غیر قابل پیش بینی تر بود
آخیش یکی حرف دلمو زد
اکس فنا و یوتوب واچرا نمی فهمن
حتماً به جای اینکه بیکار بشینی و بی فایده لست اف اس۱ رو یک بار داستانشو تا ته برو
۶ بار تمومش کردم ولی قبل اینکه کامنت بدی بخون هم متنو هم کامنتو نگفتم کدوم بهتره گفتم غیر قابل پیش بینی تره لست ۲ کاملا غیر قابل پیش بینی بود مخصوصا اخرش حالا چه خوب باشه چه بد
خود نیل دراکمن رییس ناتی داگ از شدت محتوای آزاد و گسترده و آیتم های خفن شش دفعه روی هم نتونسته بازی رو تا ته بره بعد ببینم کجای داستان لست ۱ مشخص بود که اخر هم همونطوری تموم بشه؟؟ بعد توی لست۲ الی و ابی کلا با هم از وسطای داستان مشکل داشتن بخصوص بعد یادآوری بچگیشون مشکل بیشتر شد ابی نامردی کرد کلی دوستو رفیقای الی رو کشت اما الی با اینکه انگشتاش توی آخر بازی قطع شد و می خواست انتقام joel و دوستاشو بگیره پر آخر فداکاری کرد و اونو نکشت حالا کجاش پیچه ای بود؟؟؟ اصلا میدونی لست۲ چند پارت مرحله داره منظورم آکواریوم و ایناست ؟؟؟؟ از تکه کلامت فهمیدم تا حالا همچین بازی رو بازی نکردی فقط خواستی مزه بپرونی….
باهوش آلبرت انیشتین :))
لعنتی از کجا فهمیدی من تموم نکردم فقط خودت پلی ۴ داشتی پولدار :))
من اصلا باهات بحثی ندارم چون دیگه هر غیر متعصبی میدونه پیچش داستانی لست ۲ خیلی بیشتر بود از لست ۱ لست ۱ یه داستان عالی داشت ولی ساده بود همین سادگیش هم زیباش کرده بود ولی لست ۲ خیلی بالا پایین داشت قابل پیش بینی هم نبود اتفاقاتش
ولی در هر حال تو راست میگی 🙂
لست ۲ پایان فوق العاده مضخرف و بی معنی داشت به این خاطر هم کسی پیش بینی نکرده بود
یادمه وقتی braid پازل آخرشو تموم کردم رسیدم و باس آخر و رد کردم اون اتفاق پشم ریزون بازی افتاد دهنم باز موند
میتونست بایوشاک اینفینیت بجای بایوشاک یک باشه بنظرم پایانش پشم ریزون تر از would you kindly بود
یکی دیگه از بازی هایی هم که واقعا گل کاشت تو این زمینه پایان کاتانا زیرو بود خطر اسپویل
.
.
.
.
.
.
.
.
وقتی که میفهمی اتفاقات داخل اون خواب چخبره و هویت واقعیت کیه
.
.
.
.
.
.
.
پایان اسپویل :silly:
?Would you kindly
نیمچه اسپویل…..
.
یکی از بدترین پیچ های داستانی رو در ویچر ۳ خوردم یعنی یه جورایی رو دست خوردم بار اولی که تمومش کردم تصمیم گرفتم هم ینیفر رو داشته باشم هم تریس رو ولی دست به یکی کردن نامردا اخرشم دستمون به هیچ جا بند نشد و از حول حلیم افتادیم تو دیگ :laugh: خیلی از دست داستان نویس بازی اعصابم خرد بود بابا ما داشتیم یه زندگی رویایی میساختیم که هر ۳ تامون لذت ببریم لعنتیا خرابش کردن :laugh: از طرفی هم ناتی داگ با لست ۱ و ۲ انقدر داستان تکان دهنده ایی تعریف کرد که هنوزم به الی و ابی فکر میکنم شاهکار روایت داستان بود این ۲ بازی و واقعا ۳ تا بازی پر افتخار تاریخ سوپر گیم هستن :inlove: ….. خیلی از این پیچش های داستانی هست متاسفانه الان حضور ذهن ندارم مخصوصا آثار کوجیما که استاد داستان پردازی هست .
منم خواستم هردو رو باهم داشته باشم نامردا گولم زدن :rotfl:
:laugh:
خداروشکر یکی اینو به من گفته بود من درست انتخاب کردم 😀
اسپویل ویچر
.
.
.
من وقتی با ینفر روی اون کشتی رفتیم شاید حدود نیم ساعت فقط روی اون تصمیم i love you صبر کردم، تو طول بازی بخصوص مرحله باغ فریا ( که اسکیال مرده رو به حرف اورد ) یقین داشتم که تریس تصمیم درست بوده، ولی روی کشتی اصلا دلم نمیومد به ینفر بگم که دوسش ندارم، واقعا نامردی سیدی پراجکت همینجا به اوج خودش رسیده :laugh: لامصب یکیشونو منفور میکردی که دلمون نمیسوخت :rotfl: عاشقانه های گرالت و ینفر واقعا تکن، اگه کتابها رو بخونید و توی بازی هم با ینفر تموم کنید اینو متوجه میشید، ولی خب با تریس هم خیلی فوق العاده و دوست داشتنیه، قبل از نبرد آخر توی اسکالگیا و موقعی که نقشه حمله رو میکشیم و همه از چادر میرن بجز تریس، اون لحظه فوق العاده است
+Hm. There’s a lighthouse not far from here, you know
.
-Geralt! Are you suggesting we…..?
.
+ No…. well, at least not right now. Just wanted to say…… Wanted to say thet since…..since Novigrad, whenever I see the beam of a lighthouse, i feel good. Thinking of you.
.
– Unbelievable. You said something romantic! You, Geralt of Rivia!
.
+ Moment of weakness.
.
حق مطلب اینجوری منتقل نمیشه خودتون ببینید
لینک چیز خاصی نداشت ها آقای بوالحسنی 😀
عالی بود امیر جان منو بردی به خاطراتم :laugh: واقعا تصمیم گیری تو ویچر ۳ سخت بود خیلی سخت و این دیالوگ هاشون بی نظیر بود بی نظیر :inlove: 😀
امیر به فدات 😀 :heart: ببین اول شما شروع کردی دیگه 😀 من اسم از تریس میاد خاطراتم تشنجی میشن میرم به روزای ویچر 😀 تصمیم گیریهای ویچر درسته که ۹۰ درصدشون روی پایان تاثیر ندادن، ولی همین که دیالوگهای متفاوت و جوابی که بعدش میگیریم رومون تاثیر میزاره و در واقع خودمون انتخاب میکنیم که آدم رذلی باشیم یا بابخشش، یعنی سازنده موفق بوده
فرنچایز لست داستانش یه دنیاعشق رو برامون تداعی کرد
عشق پدرفرزندی
والا من تو اون ۹ اپیزود هم پشمام ریخته بود / لامصب داستان بازی ترکیبی از علم و فلسفه بود
اندینگ فانتوم پین.و اندینگ سایلنت هیل۲.هردو جزو بهترین بازیای زندگیم هستن :inlove:
پایان فانتوم پین بهترین 😐 دوست عزیز غیر از این که کوجیما بیاد تمام کسانی که این بازی رو فریب بده دیگر چیز نبود شما mgs4 و mgs3 رو تجربه کن می فهمید پایان یعنی چه 😐
Would you kindly…..
اولین بار که بایوشاک رو بازی کردم تا قبل از اون سکانس، این بازی رو یکم اورریت میدونستم، فضاسازی و پیش زمینه داستانی جذاب بود ولی انگار یه تیکه کم بود، بعد از اون سکانس تمام بخشهای بازی، معناهای جدیدی برام گرفت، هر شکلی که به بازی نگاه میکردم، به فضاها، به شهروندای مجنون به تاریکی بی حدو اندازه محزونش، همشون برام قابل لمس بودن، خیلی وقتها میگیم فلان بازی پتانسیل بالا داشت ولی از دستش داد، علتش بنظر من نداشتن بخشیه که پیچش ایجاد کنه، تا اون بخش نباشه، گیمر با فضا ارتباط برقرار نمیکنه، با شخصیت ارتباط نمیکنه و صرفا یه تماشاچی بحساب میاد، ولی اون بخش، میتونه کاری کنه که گیمر، اون گیم رو بخشی از زندگیش بدونه، بایوشاک در تجربه اولم سوپرایزم کرد ولی تجربه های بعدیم فوق العاده بودن، چون از اول بازی میتونستم با بازی ارتباط برقرار کنم و با تک تک بخشهاش زندگی کنم، چندبار گفتم که من چندبار خواستم ویچر رو شروع کنم ولی بعد از یکی دو ساعت اصلا خوشم نیومد و پاکش کردم، ولی یکبار خودمو مجبور کردم و بازیش کردم تا مراحل بارون، اونجا بود که این بازی خر منو گرفت و بخش طلایی اون بازی، اون مراحل شد.
سلام خیلی خوب بود پس گابریل بلمونت چی شد
یا دویل می کرای
البته بازی بایوشاک من عاشقشم نسخه ۳
مقاله خوبی بود و جا داشت از بازی prototype 2 هم یاد کنیم الکس مرسر شخصیت پردازی فوق العاده و باس فایت آخر بازی بسیار حماسی و عالی کار شده بود
The Lust of Ass
و یه موردی بارها میخواستم درباره death stranding بگم اما جاش نبود! اینجا میگم
وقتی بازی منتشر شد بسیار مورد نقد قرار گرفت از طرف خیلی ها، تو همین گیمفا افراد کمی نبودن که بازی رو یه شبیه ساز ساده راه رفتن و بی ارزش خطاب کردن… خودم قبل از تموم کردن بازی تحت تاثیر این نقد های منفی بودم تا اینکه بازی رو تموم کردم! و شد یکی از شاهکارهای داستانی و روایتی زندگیم، لطفا لطفا و لطفا به هیچ وجه تا این بازی رو تموم نکردین دربارش نظر ندین و از نظر بقیه تاثیر نگیرین! این بازی رو باید خودتون تموم کنید اگرم به هر دلیلی نمیتونید از یوتوب کاتسینز هاشو ببینید مثل یه فیلم
قبول دارم به گیم پلی بازی نقدهایی وارده اما این بازی یکی از بهترین داستان ها و روایت های دنیای گیم هست!
اگر برای کسایی که بازی رو تجربه نکردن بخوام یه مثال بزنم(صرفا از نظر روایت و شوکه کننده بودن) فیلم شاترآیلند رو مثال میزنم، تا ۹۰ درصد اول فیلم فکر میکنید این فقط یه فیلمه خیلی خوبه! اما ۱۰درصد آخرش میشه یه شاهکار و یکی از بهترین فیلم های عمرتون
اون خیانت شپرد واقعا خیلی منو غافلگیر کرد اصلا انتظار نداشتم
شاید اگه لیست را بلندتر میبستید میشد متال گیر ۵ را هم جزوش قرار داد.
اسپویل
.
.
.
.
اونجایی که اسنیک می فهمه بیگ باس نیست و فقط خلبان هلیکوپتر بیگ باس بوده و با هیپنوتیزم بهش القا شده که بیگ باسه.
اخر داستان یه حس مچل شدن خاصی داشتم.
یه بازی ناقص و دور از انتظار باعث شد این چرخش ناگهانی خیلی بهم نچسبه ولی خوب میشد تو این لیست باشه
به نظرم پیچش داستانی تو بایوشاک اینفینیت هم میتونست باشه که در لحظات پایانی فهمیدیم
اسپویل
که الیزابت دختر بوکر هست و کامستاک هم خودمونیم
به شدت جای Spec Ops The Line خالیه توی لیست :brokenheart:
اسپویل : کولد وار هم یه لحظه شوکه کننده داشت ولی نه به اندازه این بازی های شاهکار اونم اون گزینه ایی بود که تو به آمریکایی ها خیانت میکنی و تو اون جنگ همه سربازان آمریکایی رو میکشی همون گزینه وقتی زدم یه شوک بزرگی بهم وارد شد 😥
مقاله ی جذاب و خلاقانه ای بود. :yes: :rose:
***اسپویل ***
یکی از آخرین پیچش های داستانی که تجربه اش کردیم تو بازی مارول اسپایدرمن بود که توش اتو اوکتاویوس از اولین و بهترین دوست های اسپایدرمن در نهایت تبدیل به غول آخر بازی میشه! نحوه تبدیل اتو اوکتاویوس (دکتر اختاپوس) از یه دانشمند دوست داشتنی به یه انسان شرور، مبارزه آخر بازی رو هم احساسی میکنه هم حماسی.
!Thank you mario
!But our princess is in another castle
سلام
به نظر من یکی از آندرریت ترین بازی ها Marvel guardians of the galaxy the telltale series هست که هم پیچش داستانی خوبی داره و هم احساسیه. ولی متاسفانه زیاد مورد توجه قرار نگرفت :-((
ممنونم بابت مقاله، واقعا جای خیانت بیگ اسموک به سی جی و خانواده اش تو لیست خالیه کی فکرشو میکرد با بالاسا و تمپنی بریزن رو هم 😐 البته من از خیانت شپرد و لنس و وسکر خیلی ناراحت شدم
پ ن : منتظر re8 ام ببینیم کریس ازین کارا نمی کنه 😀
اسپویل red dead redemption 2
.
.
.
.
.
.
.
.
به کل مایکا رو یادم رفت بدترین خیانت تو گیم رو اون موش بزدل کرد :pissedoff: :reallypissed: البته جان به حساب اش رسید 🙂
هر کی این کامنتا تا آخر بخونه ریپلای کنه براش شکلات بفرستم
با سلام خدمت آقای آرش بوالحسنی.مقاله خیلی خوبی بود و بنظرم این موضوع باید ادامه دار باشه چون توئیست داستانی زیاد داریم از جمله پیچش شخصیت الیزابت در بایوشاک و توئیست های ویچر ۳ که الحق و الانصاف باید تو این لیست باشن.
همچینین یکسری پیشنهاد دارم برای مقاله برترین ها.مثلا موضوعی که پتانسیل زیادی داره میتونه این باشه(غنی ترین فرهنگ های دنیای گیم)که اگه خودم بخواهم رتبه بدم به این شکل میشه:
۱-dragon age:اول میخواستم بایوشاک رو بزارم ولی فهمیدم بد غلطیهپای فرهنگ و تمدن مردم این بازی واقعا عرق ریخته شده.هر سرزمین با پیشینه خودش و مزایای خودش.اصلا این بازی اول نباشه توهین به شعور مخاطبه
۲٫بایوشاک تریلوژی:تمدن ۲ شهر بازی من را به یاد کتاب کشتن زاغ مقلد و فیلمش هانگر گیمز انداخت به طور شدید.هر چقدر هم فکر کردم دلیل محکمی برای این رخداد نفهمیدم.ولی اگه بخوام یه دلیل بگم اینه که(سیاست مداران و قدرت طلبان مردم را برای اسایش به اصطلاح ارمان شهر هایی بردن.ولی در واقع بخاطر این بوده که حکومت و قدرتشون را پایدار تر کنن و دیدیم که در آخر چیشد.هم در بایوشاک هم هانگر گیمز مردم بالاخره از بردگی خشته شدن.حالا کمتر یا بیشتر.مثلا در اینفینیت این قضیه خیلی کمه چون کامستاک هوشمندی کرده.خودش را پیام آور معرفی کرده و دلایل محکمی هم اورده.که نشانه نبوغه.در نسخه ۱ بایوشاک میبینیم که مردم دیگه نمیخوان به یکی چشم بگن و بخاطر همین دنبال قدرتن.حالا هر کی به یک شکل.در هانگر گیمز اوضاع متفاوته.مردم را غرق در لذت کردن که کورشون کرده.ولی در اخر بالاخره چند نفر چشمشون بینا میشه.)و درست کردن همچین فرهنگی فقط نشانه اینه که یه نابغه زحمت طراحیش را کشیده.
۳٫اسکایریم:جزییات زیاد و بسیار زیاد در فرهنگ.حتی جالبه بدونین زبونی که باهاش شوت(shout) ها رو یاد میگیریم کاملا واقعیه.و حتی جزییات در همین جا هم رعایت شده.چون اژدهایان این نوشته ها را با پنجه مینوشتن برامدگی هایی را روی سنگ ها و کتیبه های شوت ها میبینیم.حالا فکر کنین این فرهنگ اژدهایان نا اژدهامونه پس اقوام مختلف چی میگن
۴٫ویچر:در یک کلام مردم فریفته شدهحال ندارم دیگه بنویسم.
یه مقاله هم درباره بهترین ماموریت های فرعی محشر میشه.و مس افکت ۲ و اسکایریم را تو این مقاله نزارین.بقیه بازیها هم آدمن(فکرشا میکنم مس افکت تو لیست قبلی باید ۴ ام میبود حالا خودتون ویچرا پنجم بگیرین اینا ۴ ام.)
شکلاتم نمیدم دروغ گفتم
خداوکیلی تایید کنید
شانس آوردی آرمان نیستش وگرنه میریختیم سرت بمبا رو میچسبوندیم بهت 😀 قول الکی میدی آره؟! :rotfl: 😀 😀
فیلسوف بزرگ کامنت خواندم شکلات نه چون در تاشکند فرستاده نمی شه و دوم من اصلا شیرینی باب خوشم نمی یاد باید ترشی باب باشه 😉 :laugh: چند مورد دیگر هم باید باشه پایان دو نسخه mgs4 و mgs3 هم واقعا شوگ بر انگیز بود در mgs4 من اصلا فکر نمی کرد سری پایان به این زیبای ولی در عین حال غمناک تموم بشه برخلاف mgs3 که به تمام شکل غم وجود داره هر کسی که mgs4 بازی کنه به راحتی می تونه با سری متال گیر و شخصیت افسانهای مثل بیگ باس سالید اسنیک و آسلات خداحافظی کنه در mgs3 اصلا مثل بچه زیر ۱۰ سال گریه کنید خدای گریه ای که من در این بازی کردم در هیچ بازی حتا لست ۱ هم نکرده بودم ( البته بر سر لست ۱ اصلا گریه نکردم 😐 )
سلام استاد گرامی استالین کبیر 😀 چند وقت نبودی.سالم باشی ایشالا.
قبول دارم.متال گیر سالید واقعا همه چیش شاهکار بود. :chic: یه توییستی که الان یادم اومد درباره هالف لایف بود.اصلا حضور جی من خیلی پشم ریزون بود توی الیکس.اون کاری که با الیکس کرد.اصلا این اصل جنس پیچش داستانه :laugh:
اون جی من در هر نسخه همیشه سوپراز می کنه اونم به شکلی عجیبی :laugh: راستش بله یک چند روز فقط مقاله می خوندم کامنت نمی گذاشتم به هر حال شما هم کم پیدا هستی 😀
ببخشید دوستان یه سوال مگه ژنرال شپرد خائن نبود پس نقشش برای شکست ماکارو چی بوده اصلا؟
شپیرد خودش یک نقشه جدا داشت اون می خواست با استفاده از جنگی مکاروف راه انداخته بود درآمد کنه چون در جنگ شرکت های نظامی خصوصی می تواند با استفاده از بودجه جنگی یک کشور درآمد کنن در دنیا واقعی شرکتی به اسم بلک واتر در طول ۹ جنگ عراق توانست ۹ میلیارد درآمد کنه که رقمی خیلی زیادی هستد 😐 در مراحل آخر در افغانستان شما با یک گروه نیرو های خاص که لباس سیاه رنگ داره می جنگید اون همه گی سربازه های شرکت خصوصی نظامی شپیرد هستند در یکی از cutscenes پیش از مراحل شپیرد از ریس جمهور آمریکا یک چک سفید یا خالی دریافت می کنه تا جنگ رو کنترل کنه یعنی اگر شپیرد خیانت نمی کرد و اون اطلاعات به دست آمریکایی می افتد داستان بازی در همون نسخه دوم تموم میشد و مکاروف شکست می خورد چون در بین اطلاعات اسناد وجود داشت که ثبات می کرد که مکاروف به فرودگاه حمله کرده
در ویکی کالاف که سرچ کنی اینقدر اطلاعات نمی دهند که من دادم به شما :yes: 😉
گوست نمرده زندس
بایوشاک و دیپر هیچ
مقاله خوبی بود اما جای سری Half Life خالی بود البته همچنین پایان نسخه اندورویدی بازی Dead Space که در سال ۲۰۱۱ برای پلتفرم گوشی های موبایل منتشر شده بود.