The Witcher 2: Assassins of Kings Enhanced Edition
شاید در ماههای اخیر و همزمان با عرضه Cyberpunk 2077 نام CD Projekt Red به گونه دیگری تداعی شده باشد اما این شرکت لهستانی پیش از این بیشتر به واسطه عرضه مجموعه The Witcher، کیفیت بالای کار خود و صد البته مشتریمداری مثالزدنی شناخته میشد. رد پایی که CD Projekt Red در تاریخ فعالیت خود به جای گذاشته است، نه تنها نشان میدهد که هیچ غیرممکنی وجود ندارد بلکه نحوه استفاده درست از هر شرایطی را هم یادآور میشود.
این استودیو در سالهای اول ظهور خود هیچ سررشتهای در تولید بازیهای ویدیویی نداشت و تنها با سرمایه اولیه ۲۰۰۰ دلار شروع به کار کرد. فروش دیسک بازیهای ویدیویی شاید چندان جذاب به نظر نرسد اما این شرکت هماکنون بزرگترین تولیدکننده بازیهای ویدیویی در سراسر اروپا شناخته میشود. CD Projekt Red به تدریج با بررسی شرایط، شروع به تغییر حوزه کاریش کرد و در سال ۲۰۰۷ اولین بازی خود را با اقتباس از مجموعه رمانهای The Witcher که به افسانههای کهن شرق اروپا میپردازد راهی بازار کرد. با وجود آن که قسمت اول موارد قابل توجهی زیادی را شامل نمیشد، اما قسمت دوم با یک پیشرفت مثالزدنی نام CD Projekt Red را سر زبانها انداخت. تجربه قسمت سوم و ماجراجوییهای فراموش نشدنی آن مسلماً نقطه عطف CD Projekt Red است که اولین بارقههای آن را به خوبی میتوان در نسخه پیشین مشاهده کرد. بنابراین نباید به سادگی از کنار هنرنماییهای این استودیو لهستانی در نسخه دوم عبور کرد و تنها به افق خیره شد.
بازی The Witcher 2: Assassins of Kings Enhanced Edition شاید مهمترین نقش را در موفقیتهای نسخه بعدی مجموعه داشته باشد. بسیاری از مکانیزمهایی که در این نسخه به زیبایی هر چه تمامتر پیاده شدند و کاربران را به عمق یک نقشآفرینی دوست داشتنی هدایت کردند، مستقیماً در نسخه سوم هم به کار گرفته شدند و تنها اعمال برخی از بهبودها آنها را بهتر کرد. بازی The Witcher 2: Assassins of Kings Enhanced Edition در سال ۲۰۱۱ منتشر شد و حال حدود ۱۰ سال بعد دوباره به بررسی آن میپردازیم تا ببینیم ماجراجوییهای گرالت در آن سالها چگونه منجر به شکلگیری یک اثر مورد احترام شده است.
داستان و روایت؛ تلاش برای تبرئه گرگ سفید
همانطور که اشاره شد و یا احتمالاً از قبل میدانید، مجموعه بازیهای ویدیویی The Witcher براساس کتابهایی به همین نام شکل گرفته است. با این حال روند هر سه نسخه اصلی مجموعه بازیهای ویدیویی پس از اتفاقات این کتابها رخ میدهد و کاربر با خواندن نوشتههای آقای ساپکوفسکی، نویسنده کتابهای مورد بحث احتمالاً هیچ مطلبی از بازیهای سری را متوجه نشود. بنابراین آیا این موضوع سبب ایجاد ضعف در روایت بازی The Witcher 2: Assassins of Kings Enhanced Edition شده است؟ ابداً خیر. نسخه دوم مجموعه ادامه مستقیمی بر نسخه اول به شمار میآید که سازندگان داستان آن را به خوبی بسط داده بودند.
نسخه دوم استانداردهای داستانگویی را در زمان خود به خوبی ارتقا و نشان داد که چگونه میتوان به خلق یک جهان پویا و ماجراجوییهای قابل توجه پرداخت. داستان زندانی شدن گرالت آو ریویا، شخصیت اصلی بازی که یک جادوگر است و تلاشهای او در اثبات بیگناهی خود، یک انگیزه دائمی در بازیکن ایجاد میکند که هرگز از بین نمیرود و همانند یک دنداندرد فراموشنشدنی بر مخیله انسان میکوبد. بازیکن در این قسمت نیز همانند نسخه قبل به کنترل این شخصیت افسانهای میپردازد. او طی یک سری اتفاقات غیرقابل پیشبینی در یک مخمصه عجیب گرفتار و به جرم قتل پادشاه دستگیر میشود. با آن که او به صورتی از زندان فرار میکند اما با توجه به تعهدات خود نسبت به دوستان و شخصی که او را آزاده کرده، موظف است که قاتل و البته انگیزه او را بیابد.
این روایت به نوبه خود میتواند یک داستان چندین ساعته به شدت کسلکننده باشد اما وقتی حرف از جذابیت به میان میآید، سری کتابهای The Witcher و نبوغ استودیو CD Projekt Red وارد میدان میشوند. طراحان داستان این اثر در سال عرضه کاری فراتر از معمول انجام دادند و برخلاف ماجراجوییهای مرسوم بازیهای ویدیویی، از سیستمهای گستردهای برای جذابیت بخشیدن به اثر خود استفاده کردند. تاثیرگذاری انتخابهای بازیکن بر روند داستان به خوبی در این اثر نمایان شده و کاربر به تدریج متوجه خواهد شد که انتخابهای سرسری هرگز او را به نقطه دلخواهش هدایت نخواهد کرد. از آن سو تاثیر قابل توجه ماموریتهای فرعی و شخصیتپردازی آنها در آن دوران باری دیگر یادآور شد که یک اثر نقشآفرینی در حقیقت باید چگونه ظاهر شود.
جدای از اینها اگر نسخه سوم را تجربه کردیده باشید، ارجاعات زیادی را در نسخه دوم مییابید که این استودیو لهستانی هرگز آنها را پشت سر نگذاشته و فراموش نکرده است. فراموشی موقت گرالت در این نسخه خیل عظیمی از ماجراجوییهای جذاب را ایجاد میکند که در میانه بازی و به لطف یک چرخش عظیم، جذابیتی دو چندان را به ارمغان میآورد؛ قسمت دوم بازی هنوز پس از گذشت چندین سال از عرضه خود، ریسک بسیار بزرگی محسوب میشود که CD Projekt Red در انجام آن هیچ تردیدی به خرج نداده بود.
در تکههای کلام، اشارهای هم به شخصیتپردازی و تاثیر آن در داستان شد. افزون بر این که گرالت به نحو احسن تمام صفاتی که یک انسان واقعی نیازمندش است را به دوش میکشد، شخصیتهای دیگر هم به لطف دیالوگهای به شدت جا افتاده خود، هرگز حس چند بافت برنامهنویسی شده را ندارند. با حفظ نکات کلیدی داستان و عدم بازگو کردن آن اینگونه میتوان گفت که حتی دشمن به ظاهر اصلی ما یعنی شخصی که در مرگ پادشاه نقش داشته است، در نیمه دوم بازی هنر توسعه دهندگان را به نمایش میگذارد.
بسیاری از بازیها چه در زمان عرضه نسخه دوم و چه اکنون و احتمالاً حتی در سالهای آینده نمیتوانند انگیزههای مخالف شخصیت اصلی را توضیح دهند؛ با این وجود بازی یاد شده نه تنها تصمیمی سخت در مورد ماهیت این انگیزهها را به عهده بازیکن واگذار میکند بلکه دشمن اصلی گرالت را نیز همسطح با او قرار میدهد؛ یک جادوگر مزدور که شاید او هم به دنبال رستگاری است. به هر حال داستان جذاب، شخصیتپردازی مثالزدنی، تاثیر عواقب در پایانبندی، دیالوگهای پرداخته شده و پیچشهای غیرقابل پیشبینی، The Witcher 2: Assassins of Kings Enhanced Edition را حداقل در زمان خود تبدیل به یک بنچمارک داستانی در آثار نقشآفرینی میکند که شاید بدون در نظر گرفتن نسخه سوم همین سری، اکنون هم جزو برترینها باشد.
گیمپلی؛ یک شمشیر برای انسان، یکی برای غیر آن
با وجود آن که بسیاری از موارد درون بازی به صورت مستقیم از کتابهای مجموعه The Witcher الهام گرفته شده است اما نمیتوان منکر ابداعات CD Projekt Red شد. در همان ابتدای کار میتوان تاثیر اساسی تصمیمهای توسعه دهندگان و ایدهپردازان این استودیو لهستانی در تلفیق موارد کتاب با ایدههای نو جهت ساخت و پرداخت یک گیمپلی جذاب را مشاهده کرد. برای مثال گرالت درون روایت کتاب هرگز دو شمشیر خود را به صورت همزمان حمل نمیکرد و در درگیریها بیشتر از آن چه به نظر میرسد وامدار اسب خود است. همانگونه که احتمالاً قابل پیشبینی است، درون بازی هر دو شمشیر در پشت گرالت و همیشه همراه او هستند؛ اما در کل چه نیازی به دو شمشیر است؟
در حقیقت آموزشهای سخت گرالت در عنفوان جوانی به خوبی به او آموخته است که نمیتواند از مواد مشابهی روی موجودات متفاوت استفاده کند. نه تنها گیاهان و جادوها تاثیرات متنوعی روی انسانها و غیرانسانها دارند، بلکه شمشیرهای فولادی و نقرهای هر دو استفادههای به خصوصی دارند. گرالت در مبارزات خود پس از انتخاب شمشیر مناسب، با ترکیب جادوهای ضعیفی که آموخته است، هدف خود را به سرانجام میرساند.
صحبت از جادو شد؛ در واقع گرالت یک ساحره تمام عیار نیست و تعلیمات و تجربیات او نسبت به ساحرهها در سطح پایینتری قرار دارد. این قابلیتهای جادویی که شامل Quen، Axii، Igni، Arad و Yrden میشوند، در ترکیب با ضربههای سبک، سنگین و دفاع عمق خوبی به مبارزات میبخشد. اگرچه مبارزات The Witcher 2: Assassins of Kings Enhanced Edition هرگز صحنههای سینمایی همانند آن چه در مجموعههایی مانند Assassin’s Creed را شامل نمیشود اما برای یک اثر نقشآفرینی و مخصوصاً ده سال پیش خیلی خوب به نظر میرسند. این مبارزات زمانی که صحبت از ساخت بمبها و روغنها میشود، مقداری جذابتر میشوند و اگر به مهارت خوبی در تلفیق تمام موارد در دسترس برسید، شما را سرگرم نگه خواهند داشت.
با این حال بعید به نظر میرسد که این مبارزات در درجههای سختی معمولی یا اندکی سخت چندان چالش برانگیز باشند. در حالی که ما توقع سختی طاقتفرسای عناوین سولزبورن را در حالت استاندارد نداریم اما سازندگان مبارزات را سادهتر از حد معمول طراحی کردهاند. موردی که اصلاً قابل قبول نیست، به حالت سکون و ثابت گرالت هنگام دفاع بازمیگردد که سازندگان خوشبختانه در نسخه سوم به اصلاح آن پرداختند اما شوربختانه قرار نیست که در نسخه دوم به آسانی با آن کنار بیایید.
مخفیکاری یکی دیگر از شاخههای اصلی گیمپلی محسوب میشود که نسبت به عناوین دیگر همسبک شبیه شوخی به نظر میرسد و شاید حذف آن در نسخه سوم بهترین تصمیم ممکن بوده است؛ البته اگر CD Projekt Red قادر به پیادهسازی سیستم مخفیکاری بهتری بود، شاید نسخه سوم هم به استفاده از آن میپرداخت ولی در مقایسه با بازیهای نقشآفرینی مطرح دیگر مانند The Elder Scrolls V: Skyrim به نظر میرسد که سازندگان این ژانر هرگز در خفا،کاری از پیش نخواهند برد.
زمانی که مشغول مبارزه یا انجام مخفیکاری در جهان The Witcher 2: Assassins of Kings Enhanced Edition نباشید، مسلماً مشغول گشتوگذار در آن جهت رسیدن به مقصد و انجام ماموریت خود خواهید بود. متاسفانه در نظر گرفتن مساحت و فعالیتهای موجود در The Witcher 3: Wild Hunt به کلی میتواند تجربه کمیت و کیفیت دنیای نسخه دوم را زیر سوال ببرد اما این مقایسه نیست که تلاش سازندگان نسخه یاد شده را نابود میسازد؛ وقتی نام The Elder Scrolls V: Skyrim، اثری که در همان سال عرضه شد، به میان میآید، ماهیت و چیستی نقشه و فعالیتهای موجود در The Witcher 2: Assassins of Kings Enhanced Edition محو میشود و مطمئن باشید که بسیاری از بازیکنان به انجام این مقایسه پرداختهاند و خواهند پرداخت. احتمالاً بازیکن بارها این سوال را بپرسد که آیا این عنوان یک اثر جهان باز است یا تنها به ایفای نقش یک جهان باز میپردازد؟
جدای از این که ابعاد و فعالیتهای جانبی موجود در بازی مورد بحث چندان جذاب نیست، مبارزاتش جدای از فقدان ارکان سینماییتر، چالش بزرگی را نیز ایجاد نمیکنند و دوربین هم از مشکلات دیگری تلقی میشود که حتی در نسخه سوم هم به قوت خود باقی مانده است. نمیتوان گفت که کاربر چندین بار هنگام مواجه با دشمنان سراسیمه خواهید شد زیرا سیستم رهگیری دشمنان بیفایده است و در نهایت از پشت ضربه خواهد خورد. البته این به معنای هوش مصنوعی اعجابانگیز دشمنان نیست بلکه کنترل بازی با وجود تمام پیشرفتهایش نسبت به نسخه اول، به نقطه مورد نظر نمیرسد. هوش مصنوعی دشمنان در این بین هرگز از صفت عادی فراتر نمیرود و اگر نتوان آن را یک نقطه ضعف خواند، خبری از تعریف و تمجید هم نیست.
جلوههای دیداری؛ نگاه به تکههایی از گذشته
نسخه سوم مجموعه بازیهای ویدیویی The Witcher معنی عظمت آنی در هر دو بخش جهان باز و جلوههای دیداری چشمنواز را به کاربران نشان داد. با این وجود نسخه دوم ادعایی در زمینه جهان باز ندارد و به لطف کار کمتری که ساخت جهان آن میطلبید، شاهد جلوههای دیداری زیبایی در زمان عرضه بازی بودیم. شکل و شمایل بازی مذکور با توجه به عرضه نسخه Enhanced Edition حتی از قبل هم بهتر شد و یک گرافیک آرمانی را روی ایکس باکس ۳۶۰ و رایانههای شخصی به نمایش گذاشت. با وجود آن که درون نسخه دوم تنها قسمتهای بسیار کوچکی از جهان کتاب با نام «قاره» قابل مشاهده و تعامل است اما توسعه دهندگان بخش گرافیک از هر دو بعد فنی و بصری به مقطع تحسین برانگیزی صعود کردهاند.
اگر فقط و فقط کمی با CD Projekt Red آشنایی داشته یا حداقل اخبار مربوط به Cyberpunk 2077 را دنبال کرده باشید، میدانید که این شرکت به عدم بهینهسازی مناسب شهره است. اگرچه The Witcher 2: Assassins of Kings Enhanced Edition با کولهباری از مشکلات بصری همچون باگ روانه بازار شد اما کاربر به ندرت با بافتهای ضعیف یا افت فریم در این عنوان مواجه خواهد شد؛ به طوری که سختافزار نسل هفتمی ایکس باکس ۳۶۰ در همان زمان هم در بارگذاری بافتها با تاخیر مواجه نمیشد و شاید بتوان پولیششدهترین بازی این استودیو پرحاشیه را همین اثر نامگذاری کرد. با چشمپوشی روی باگهایی که اکنون به کمترین مقدار خود رسیدهاند، کاربر میتواند یک ماجراجویی نسبتاً زیبا را با گرالت رقم بزند که اگر ۱۰ سال پیش موفق به اجرایش میشد، شاید به بهینگی الان نبود اما مسلماً تاثیر شگرفی داشت.
بحث درباره گرافیک هنری این عنوان شاید آسانتر از گرافیک فنی باشد. هنر هرگز قدیمی نمیشود و این موضوع را میتوان به صراحت در تار و پود The Witcher 2: Assassins of Kings Enhanced Edition مشاهده کرد. هنوز هم تماشای درختان، جنگلها، شهرها و تمام موارد بصری این اثر لذتبخش هستند. استفاده از نورپردازی بینقص، تکنیکهای جدیدی که در زمان عرضه بازی نوین بودند و کیفیت بالای طراحی شخصیتها، همه و همه نشان میدهند که CD Projekt Red در تمام تاریخچه خود به دنبال خلق و پایهگذاری معیارهایی بزرگ برای بازیهای ویدیویی بوده است. شاید اکنون ۵ سال پس از عرضه نسخه سوم مجموعه، هیچ چشمی به زیباییهای The Witcher 2: Assassins of Kings Enhanced Edition اعتراف نکند اما محیط کوچکتر این عنوان و فشار کمتری که روی استودیو حاکم بوده، به سازندگان امکان داده تا روی هر شی به اندازه کافی وقت صرف کنند. گشتوگذار در دنیای این نسخه هنوز هم خالی از هیجان نیست و خیلی سخت میتوان منظرهای زیبا در دور دست یا دیوارهای دو شهر کوچک The Witcher 2: Assassins of Kings Enhanced Edition را در نظر نگرفت.
موسیقی؛ حماسهای ممتد
آقای مارسین پرزیبیوویچ (Marcin Przbytowicz) نه تنها در تهیه موسیقیهای این نسخه به غایت عالی عمل کرده بلکه هنوز هم دست از حماسهسازی برنداشته است و تمام عناوین CD Projekt Red با آثار او عجین شدهاند. گوش سپردن به موسیقیهای تلفیقی و کاملاً مناسب او در The Witcher 2: Assassins of Kings Enhanced Edition و این که چگونه کیفیت آنها در نسخه سوم به مراتب بهتر هم شدهاند، حقیقتاً جای تعجب دارد. استفاده از نواهای دلچسب در مواقع عادی، تنظیم نواهای مناسب حین روایت و از همه مهمتر جاری شدن موسیقی در لحظات درگیری و مبارزات چنان عالی انجام شدهاند که باید به احترام بازیهای جدیدتر این استودیو، به اشتباه از آنها ایراد بگیریم!
کیفیت موسیقی The Witcher 2: Assassins of Kings Enhanced Edition در کنار تنوع فراوان آن ایرادات آشکار گیمپلی را محو میکند، باگهای بازی را صیقل میدهد و در نهایت بازیکن را به آشتی دوباره با بازیهای ویدیویی فرا میخواهند. در واقع با توجه به مقدار محتوای در نظر گرفته شده برای بازی، تعداد موسیقیها گاهی اوقات حتی بیش از اندازه به نظر میآید. آهنگساز مذکور نه تنها به خلق جو بازی آن هم در زمانی که گرافیک تا به این حد مرزهای واقعیت و توهم را نزدیک نکرده بود، کمک فراوانی میکند، بلکه این روند را با یک سیر صعودی مواجه میسازد تا در The Witcher 3: Wild Hunt و Cyberpunk 2077 هم شاهد اوجگیری آن باشیم.
از سوی دیگر نمیتوان در بخش صداگذاری به نوای فراموشنشدنی گرالت و تریس اشاره نکرد. لذت گشتوگذار در محیط و شنیدن صدای NPCهایی که به کار خود و البته اظهار نظرهای اساسی مشغول بودند، شاید قبل از این عنوان در درجه پایینتری سیر میکرد. هر بار که گرالت شروع به ادا کردن دیالوگهای ساخته و پرداخته خود میکند، طی یک همکاری مثالزدنی بین روایت، تفکر به عواقب سنگین تصمیمگیری و البته صداگذاری عالی، بازیکن غرق در عظمت این شخصیت میشود. حتی تصور این موضوع نیز فاجعه است که اگر CD Projekt Red نمیتوانست به استانداردها و تجربه لازم در این نسخه دست یابد، چگونه میتوانست اثر بعدی خود را عرضه و در دید همه قرار دهد.
جدای از موارد اصلی، صدای برخورد شمشیرها، صدای مربوط به افکتهای جادویی گرالت، صداگذاری شخصیتهای فرعی، استفاده از صدای مربوط به دشمنان و هیولاها شاید در زمان عرضه بازی مناسب به نظر میرسیدهاند اما اکنون چندان قابل دفاع نیستند و همانند گذشته که تنها به سطح قابل قبول فائق میآمدند، در همان جایگاه باقی میمانند. صدای افکتهای جانبی نسبت به دیگر آثار سالهای پایانی نسل هفتم و مخصوصاً بازیهای نقشآفرینی چیز خاصی برای عرضه ندارند و باید خوشحال بود که توجه عظیمی به گرالت و شخصیتهای مکمل او یعنی تریس و King Slayer شده است. با آن که NPCها هم در زمان خود یک استاندارد جدید به شمار میآمدند اما نسخه سوم در سوی دیگر نشان داد که چه پتانسیلهای فراوانی در این بخش قابل بازسازی بودهاند. اگر از اندک مشکلات فنی بخش صداگذاری همچون پخش بیدلیل موسیقی در صحنههای غیرمرتبط نیز بگذریم، تجربه صوتی The Witcher 2: Assassins of Kings Enhanced Edition ایراد قابل توجهی ندارد و کاملاً در جهت اهداف سازندگان در خلق جهان و روایتی پویا پیش میرود.
جمعبندی
بازی The Witcher 2: Assassins of Kings Enhanced Edition در حالت عادی چنان زیر سایه نسخه بعدی قرار میگیرد که گویا نباید به نقد و بررسی آن پرداخت. تمام قابلیتها در نسخه سوم به صورتی بهبود یافتند و به حدی از کیفیت رسیدند که The Witcher 3: Wild Hunt اکنون به عنوان آخرین اثر نقشآفرینی بزرگ نسل هشتم و یکی از برترین بازیهای تاریخ شناخته میشود؛ اما آیا با وجود همه این موارد میتوان از تجربه نسخه دوم چشمپوشی کرد و مستقیماً به سراغ تجربه نسخه سوم رفت؟ در حقیقت اگر این کار را کنید، مرتکب اشتباه بزرگ و نابخشودنی شدهاید. بازی The Witcher 2: Assassins of Kings Enhanced Edition هنوز حتی بعد از حدود ۱۰ سال مکانیزمهای گیمپلی نسبتاً سرگرمکننده، گرافیک هنری کمیاب، موسیقیهای به شدت دلنشین و از همه مهمتر یک داستان اساسی دارد که سخت میتوان در میان بازیهای امروز به جستوجوی آن پرداخت. نسخه ارتقایافته The Witcher 2: Assassins of Kings Enhanced Edition که هدف این نقد و بررسی قرار گرفته بود، دارای بهترین کیفیت و کمترین مشکلات خود است که شاید بهترین زمان برای تجربهاش باشد. اگر بتوانید با ضعفهای متعدد گیمپلی بازی یاد شده کنار بیایید و چیزی بیشتر از گرافیک فنی برای شما ارزش داشته باشید، ماجراجوییهای گرگ سفید در این نسخه چشماندازی وسیع را در اختیارتان قرار میدهد که طعم شیرین توجه به ارجاعات در نسخه سوم را باری دیگر ارزانیتان خواهد کرد.
نکات مثبت:
- پیادهسازی عالی داستان و پیچشهای مثالزدنی
- شخصیتپردازی مناسب بهویژه در رابطه با مهرههای کلیدی داستان
- تاثیرگذاری تصمیمگیریهای بازیکن بر روند بازی
- مراحل فرعی جذاب
- گرافیک هنری هنوز هم چشمنواز است.
- موسیقی دستکمی از شاهکار ندارد.
- استفاده مناسب از پتانسیل هر جادو
نکات منفی:
- فقدان وجود مبارزات چالش برانگیز گیمپلی بازی را تا حد زیادی تکراری میکند.
- نحوه دفاع کردن بسیار عجیب و در مواقعی ناکارآمد است.
- عدم طراحی مناسب مکانیزمهای مخفیکاری
- بازی از لحاظ بهینگی همان مشکلات همیشگی CD Projekt Red را به دنبال میکشد.
- بازی در طراحی یک دنیای کاملاً پویا در حد و اندازههای آثار نقشآفرینی همرده خود عمل نمیکند.
نظرات
مقاله عالی بود خسته نباشید راستی یه مدت قرار بود راهنمای ویچر ۳رو بزارید چند قسمتی ازش اومد اما خیلی وقته دیگه ازش خبری نیس خواستم بدونم دیگه ادامش نمیاد
گرگ سفید، سلاخ بلاویکن، قاتل پادشاه، خوبی ویچر اینه، هر چقدر یه کارکتر القاب داشته باشه و معروف باشه، بازهم کاری میکنه اینقدر با کارکتر ها احساس نزدیکی کنیم، که وقتی با یه نفر صحبت میکنیم و یکی از این القاب رو میگه، یه لحظه تعجب میکنیم، مثال دیگش سیری، بانوی فضا و زمان، توله شیر سینترا:
.
او یک کودک نیست، او شعله است. شعله ای سفید که جهان را روشن میکند. او یک خون ارشد است، خون الف ها. بذری که جوانه نمی زند بلکه شعله ور می شود. خونی که تنها زمانی نابود میشود که زمان به پایان برسد.
کتاب سوم: خون الف ها
.
حالا کسایی که بازی رو بازی کردن، تصمیم بگیرن!
اولین بار که ویچر ۳ رو خواستم شروع کنم، دروغ چرا اصلا و به هیچ وجه علاقه ای به بازی نداشتم! ( این اتفاق سر خیلی بازی ها برام افتاده و نمونه دیگش Devil May Cry هست که بعد از بازی کردنش به یکی از ۱۰ بازی برتر زندگیم تبدیل شد ) و خیلی سر سری یسری مقاله درباره پیش زمینه داستانی خوندم و شروع کردم. همون موقع اصلا کفم برید، گفتم شخصیتای این بازی لامصب چثدر پرافتخارن! خوب مغرور نیستن! ولی خب موقع بازی اینها همه از ذهنم رفت.
.
نمیدونم چی شد این موضوعو گفتم ذهن مریضه دیگه :laugh:
خیلی ممنونم آقای ملکی، نقد خوبی و عادلانه نقد کرده بودید، نمره شخصیم به این بازی ۹ است و بنظرم بدترین مشکل بازی بازهم مشکلات فنیه، بافتها حتی رو قویترین سیستم های اون موقع هم مشکل داشته و مشکل اصلیش، دیر لود شدن بافتهاست که خیییییییییلی رو مخ بود ( حالا من که با سیستم له بازیش کردم بماند، بعضی بافتها تا ۳۰ ثانیه طول میکشید لود شه و خیلی به دفعات اتفاق میفتاد ) و بهترین نکته مثبت هم صد درصد شخصیت پردازی و داستاتن رو انتخاب میکنم که برای من در کنار ویچر ۳، داستانش در رتبه اول بهتریبن داستان بازی برای منه، داستانی سیاسی و گرالتی که از سیاست خوشش نمیاد ولی کامل درونش غرق میشه، از شخصیتهایی مثل یوروث و روچ که آدم نمیدونه دوسش داشته باشه ا ازش بدش بیاد و تریس مریگولدی که شیرینی این فرنچایزه و همه از علاقه من به بانو مطلعید و شخصیت ساسکیا که من عقیده و هدفش رو میپرستم و خیلی خیلی دوسش دارم، حالا شما فکر کنید، این همه شخصیت دوست داشتنی و بازی یه موقع کاری میکنه بینشون انتخاب کنید! روابطی که هر شخصیت با گرالت برقرار میکنه، توی جهان بازیها بنظر من بی نظیره و همشون ، در جهانی شکل میگیرن که برای اولین بار سیدی پراجکت توش ثابت کرد میتونه فضاسازی بکنه، که گیمر درونش غرق بشه وگذر ساعتها رو نفهمه. هرچقدر این بازی این ایراد داشته باشه، باز اون جادویی که روح گیمر رو قلقلک بده ور داره و هرکس بازیش نکرده، واجبه که بازیش کنه، از حق نگذریم که حضور بانو مریگولد بی باک، خودش دلیلی برای بازی کردن این شاهکاره
پ.ن: پریروز آقای آقابابایی برای تکمیل آرشیو سایت بازیهایی که نقد نشدن رو بگیم، من دیروز توی بازیهای گیم پس میچرخیدم بازی theHunter Call of the Wild رو دیدم که خیلی بنظرم خفن بود ولی متاسفانه این بازی اصلا تحویل گرفته نشده و توی ایران هم که اصلاااااا
ممنون میشم تولید محتوا برای این بازی رو درنظر بگیرید ممنونم :heart:
D-_-Man
شرمنده برای شما ریپلای زدم خیلی خیلی معذرت میخوام :heart: :rose:
عزیزی امیر جان فدا سرت هر جا که عشقت میکشه برا کامنتام ریپلای کن
:heart: :rose:
امیر اینقدر عکس این مو قرمزی رو گذاشتی پروفایلت من حس میکنم این خودتی دیگه :rotfl:
میدونستی همشهری هستیم؟ :d
عالی :yes: :heart:
:heart: :rose:
آقای نادری عزیز ممنونم که مطالعه کردین و نظرتونو گفتین. زندهباد
:heart: :rose:
دوست عزیز نقد ویچر ۲ اونم اخرین ادیشین قبلا روی سایت منتشر شده و فکر کنم تو سال گذشته بالای ۲ ۳ بار خوندمش
اگه ویچر ۱ رو نقد میکردی خیلی عالی میشد
وقت بخیر
ویچر ۱ حقیقتاً چیز خاصی برای نقد نداره؛ در ضمن نقد و بررسیها توسط سردبیر سایت انتخاب میشه نه شخص من. اون نقدی هم که شما میفرمایید، تقریباً برای ۸ الی ۹ سال پیشه. یک تجدید دیدار مجدد فکر نکنم مشکلی داشته باشه
ممنون از نظرتون
تنها بازی rpg که از اسکایریم بیشتر بهم حال داد
لعنتی این گرالد از ریویا نمیدونم چرا اینقدر برای من جذابه این بازی هم خیلی خوبه همونجوری که با ویچر ۳ زندگی کردم با ویچر ۲ هم زندگی کردم با اون تیکه که میگی cd project red نشون داده اصلا غیرممکن نداریم خیلی موافقم این شرکت خودش خودشو کشید بالا 😀 😀 ❤️❤️❤️
بسیار عالی. امیدوارم شرایط دوباره به گونهای رقم بخوره که در اوج ببینیمش. زندهباد
به به رو چه بازیی دست گذاشتین ،،،، کلا سری ویچر جزو بهترین سری بازی های عمرم هست البته بگم ویچر ۱ من که عاشقش شدم و کسایی که نقش افرینی دوس دارن از دستش ندن ولی خب نسخه دوم یه پیشرفت بزرگ بود من رو pc بازیش کردم و واقعا حال کردم نبوغ سی دی پروجکت در بازیسازی به همگان ثابت شده هست و حتی همین سایبر پانک اگر ایرادات فنی اون رو بزاریم کنار متوجه تفاوت کاری و نبوغ سی دی پروجکت رد خواهیم شد …. در ویچر ۱ سی دی پروجکت رد حضورش رو به خوبی اعلام کرد و شخصیت هایی معرفی کرد که عمق بالایی داشتن ولی در ویچر ۲ ثابت کرد که قدرت خلق کاراکتر بالایی داره و در ویچر ۳ خودشو از نظر من به عنوان یکی از سلاطین خلق کاراکتر معرفی کرد و این روند به سایبر پانک هم کشیده شد این حرف من اینجا یادتون باشه بزارین نسخه پولیش شده و نسل نه سایبر پانک بیاد اونوقت خودتون قضاوت کنین که چقدر تفاوت هست در کار این استودیو و گیمر ها الکی عاشق جشم و ابروی سیدی نشدن ….. ویچر ۲ اون مبارزه اخرش در برج با اژده ها بی نظیر بود و کلی نکات فراموش نشدنی داره یادش بخیر من چقدر هایپ بودم وقتی دیسکشو خریدم چون با نسخه ۱ هم زندگی کرده بودم …… من به خوام به این سه شماره بزرگ نمره بدم اینطور نمره میدم
ویچر ۱ … ۸.۶ / ۱۰
ویچر ۲ .. ۹.۳ / ۱۰
ویچر ۳ … ۱۰/۱۰
.
.
باید اینو بپذریم این استودیو با توجه به جوان بودن و مولتی پلتفرم بودن و دنیای بسیار بزرگ بازی هاش مشکلات بهینه سازی همیشه جزوی از کارنامه بازی هاش هست و مثل رفیق جدا نشدنیش میمونه توضیح بدم ویچر ۳ رو وقتی رو pc بازی کردم بازی از وسط کاملا جر میخورد و کرش میکرد بدترین باگ عمرم بود که دیدم ولی ۵ ماه بعد همه چی عوض شد و تبدیل شد به یکی از مقدس ترین اثار هنری عمرم ، تاکید میکنم مقدس نه فقط شاهکار 😎 ممنون از اقای ملکی عزیز
ویچر ۲ دشمن بهینه سازی بود یادمه سیستمم دراگون ایج ۳رو با میدل ارث راحت میاورد ولی تو ویچر۲ با پایین ترین گرافیک ممکن بهم ۲۵فریم میداد
در کل بدون ترول جدی اینو میگم سی دی پراجکت خودش کلا دشمن بهینه سازیه همه بازیاش همین بودن
نه ویچر ۳ خیلی از نظر بهینه سازی بد نبود
اتفاقا خیلی بد بود:-D
کلا تنها بازی سیدی که بهینه سازیش بد نیست همین سایبره
دیگه خودت تا تهش برو:-D
😐
من برم بمیرم
پ.ن : نه خداوکیلی ویچر ۳ با گرافیک پرتقاضاش در نظر بگیری بهینه سازیش خوب بود لااقل رو کنسولا
منم میام
اسید بیارم؟:-D
رو کنسولا رو نمیدونم ولی کلا بهینه سازی داغونی داشت
اسید ؟ نه دردناکه
میرم تو وان حموم برق وصل میکنم
خواهش میکنم دوست عزیز. خوشحالم که در کنار ما هستین
هیچوقت این عنوان جذاب رو تجربه نکردم ولی از همین تصاویر هم معلومه که ویچر ۳ بلوغ این فرنچایزه.
من الان اخرایه ویچر۳هم چیه بازی عجیب فوق العاده و باور نکردنی
این سی دی پراجکت باید استودیوش بزرگتر و با کارکنان بیشتری بشه.
همیشه توی پورت بازیها بد عمل کردن . همین ویچر دو روی پلی سه اصلا عرضه نکردن و روی ۳۶۰ هم با افت فریم شدید و گرافیک خیلی پایین تراز pc عرضه کردن.(تازه سخت افزار ۳۶۰ عین کامپیوتر ها بوده).
الان هم که با گندی که سر سایبر زدن رفتن به فنا.
به نظرم همون بازیشونو فقط روی pc عرضه کنن خیلی بهتره و با تاخیر تقریبا یکساله روی کنسولها.
سر همین ویچر ۲ که برای ps3 عرضه نشد گفته بودن ما استودیومون کوچیکه و از پس هزینه های کدنویسی برای پردازنده سل برنمیایم.
حالا اون دلیلش منطقی بود اما سر ps4 که دیگه نمیتونن بهونه بیارن که چرا گند زدن به سایبر.
همون بهتر که نمیومد.
تمام 😀
مستر تور ازت خبری نیست رفیق بیا چندتا از اون کامنتای باحال بده یکم بخندیم
حتما با خودت میگی شما جای مارو پر کردی : d
درباره ی نکته ی منفی آخر این بازی یه اپن وورلد کامل نیست
دلیلش اینه
سال ۲۰۰۷ بود ، در هیاهوی نسل هفتم که نسل طلایی بود ، بهترین نسل که در هر سال شاهد عرضه گیم های نابی بودیم . گرم مشغول بایوشاک ، گاد اف وار ۲ ، الدراسکرول آبلیویون هر از گاهی میرفتیم سناندیاس تو گرو استریت یه چرخی میزدیم و دیگر عناوین از این سطح بودیم و از آن جا که اون موقع زیاد هنوز سایت های گیم و نت آنچنان عالی و غیره نبود ، زیاد پیگیر اخبار گیم هم نبودیم و بازی هارو اکثرا در فروشگاه ها میرفتیم میخریدیم و با تجره آن ها پی به کیفیت آن ها میبریم .
پاییز ۸۶ بود ، سال سوم دبیرستان و طبق عادت عصر پنجشنبه رفتم پاساژ یاران در منطقه آریاشهر نزدیک خونمون بود . یه فروشگاه بود چند سالی بود از اون جا دیسک میگرفتم چه pc و چه کنسول . یه سه چهار تا عنوان جدید که اومده بود رو گرفتم یکیش همین ویچر ۱ بود . برای اون زمان حجم بالایی داشت و سیستم پیشنهادی بالایی رو میخواست . البته منم سیستم بدک نبود و جی فورس ۸۶۰۰ ، ۲ گیگ رم داشتم . خلاصه اومدیم و نصبش کردیم و رفتیم توگیم . از این جا به بعد اون دوستانی که ۱ رو بازی کردن متوجه میشن که چی میگم . بازی چنان اتمسفر خاص داشت ، داستان سرایی عالی ، شخصیت پردازی ها عالی ، گیم پلی بازی زیاد استاندارد نبود ولی با توجه به این که بازی نقش آفرینی بود خوب بود به نوبه خودش قابل قبول بود . خلاصه چنان از این عنوان لذت بردم که قبلش فقط در چند عنوان خاص دیگه این تجربه رو کسب کرده بودم .
۲۰۱۱ هم همین طور با عرضه نسخه ۲ این عنوان در اون سال خفنی که عنوانی چون اسکایریم ، انچارتد ۳ ، بت من آرکام سیتی و دیگر گیم های عالی از این سطح بودیم، ویچر ۲ در ابتدا زیاد دیده نشد ولی برای کسانی که نسخه ۱ رو بازی کرده بودند یکی از مورد انتظار ترین عناوین بود و وقتی من اون همه تغییرات و پیشرفت رو در بازی دیدم واقعا لذت بردم . البته اینم بگم که در ابتدا بازی از مشکلاتی رنج میبرد (مثل همین قضیه سایبرپانک ، کلا این شرکت عادت داره اول بازی رو با مشکل بده بعد با آپدیت ها اوکی کنه اونا رو 🙂 ) ولی بعد با عرضه نسخه پیرفته مشکلات حل شدن . در نسخه دوم بازی داستان سرایی واقعا زیبا بود و مخصوصا برای چپتر دو بازی با توجه با انتخاب های شما در چپتر ۱ بازی ، دو سناریوی کاملا متفاوت نوشته شده بود برای چپتر ۲ با محیط کاملا متفاوت و شخصیت های کاملا متفاوت که واقعا در نوبه خودش عالی بود برای اون سال و معدود گیم هایی بودند که این کار را قبل این انجام داده بودند . گرافیک بازی در نظر من برای اون سال عالی بود و یک گام رو به جلو برای صنعت گیم بود . البته اون سال همونطور که گفتم آنچارتد و آرکام سیتی نیز بسیار عالی بودند در ضمینه گرافیک بصری ودیگر ضمینه ها . اسکایریم هم که گل سرسبد اون سال و کلا نسل هفت بود . پیشنهاد من به دوستان اگر یک سیستم خانگی دارید یا کنسول ۳۶۰ ماکروسافت رو این عنوان رو تجربه کنید که بسیار عای بود و هست . از نویسنده هم ممنون بابت نقد خوبش و یاد آوری این عناوین خوب . یه نقد از استارکرفت ۱ و برود وار هم بزارید دوسال پیش نسخه ریمسترش اومده اون هم عالیه و داستان و گیم پلی خیلی خوبی داره .
به به خیلی خیلی ممنونم اقای ملکی عزیز برای نقد و بررسی این شاهکار.
اولین چیزی که دوست دارم بگم نحوه تکامل شخصیت گرالت هستش از همه لحاظ مخصوصا چهره و ظاهرش تا نسخه سوم.
همین باعث شد که بهترین و خفن ترین محبوب ترین در همه حال اولین شخصیت محبوب بازی های ویدیویی برای من بشه (نه فقط من خیلی ها).
cdpr با ویچر ۱ شروع خوبی داشت با ویچر ۲ دنباله ای قوی رو توسعه و منتشر کرد که تا حدودی نامش بر سر زبان ها افتاد بازی ای که از همه لحاظ از قسمت اول بهتر و برتر بود ولی با ویچر ۳ یکی از انقلابی ترین (از نظر خودم انقلابی ترین) بازی های تاریخ رو منتشر کرد و خود شرکت و سازنده ها و خود بازی در عرض چند روز مثل بمب توی جهان منفجر شد و بر سر زبان ها افتاد (قطعا اگه مشکلات فنی و باگ ها نبودن نمره این بازی محال بود زیر ۹۵ برسه) بازی ای که در کنار عناوین شاهکار دیگری مثل bloodborne و fallout 4 و metal gear و کلی شاهکار دیگر تونست عنوان گوتی سال رو به همراه تمامی جوایز چه مردمی چه رسانه ای درو کنه و لقب پر افتخار ترین بازی سال رو تا سال های سال نگه داره تا اینکه چند روز پیش شاهکار لست اف اس ۲ تونست این جایزه رو به نام خودش ثبت که (رکورد ها ساخته میشن که شکسته بشن)
البته جالب اینجاست هنوز که هنوزه داره جایزه هارو درو میکنه و فک کنم از ۲۵۷ ها گوتی الان رسیده به ۲۷۰ :inlove: .
خلاصه دوستان عزیز حتی اگه طرفدار بازی نیستید چه فن بوی چه یه فن واقعی باشید بیاید همگی امیدوارم باشیم جوری نشه که cdpr کاملا نابود بشه (جوری که خیلی از فن بوی ها برای طرفدارای از بازی های خودشون ارزو میکردن cdpr نابود بشه) و بتونن ویچر ۴ رو بسازن و بازم شاهد یه شاهکار تاریخی و یک انقلاب دیگر توی صنعت بازی ها بشیم
تمامی شخصیت ها یه طرف گرالت از ریویا یه طرف :inlove: لعنتی ابهت از سر و شکل و صداش و همه چیز میباره :inlove: مگه یه شخصیت چقد میتونه خفن باشه :inlove:
برخی از خفن ترین بهترین برترین و محبوب ترین شخصیت های تاریخ بازی های ویدیویی گرالت . جول . سوپ و پرایس و گوست و شپرد فقط از cod modern 2 :laugh: :inlove: . کریتوس . ارتور مورگان . cj . اتزیو . کریس و لیان .واس . مستر چیف . شپرد اگه بخوام بگم یه روز کامل طول میکشه همشون رو بنویسم به نظرم گیمفا باید یه مقاله چندین و چند قسمتی به صورت کامل و مجزا راجب شخصیت ها منتشر کنه.
موافقید لایک کنید مخافیت دیس
فک کردین فراموش میکنم ینفر و تریس رو 😀
با ورود ینفر توی قسمت سوم که عخش اولی گرالت هم بود 😀 :laugh: انتخاب بشدت سخت شد 😐 :pain: اونایی که مثل من از خدا بی خبر بودن و هردو رو انتخاب کردن :evilgrin: و دست بند به دست بیدار شدن میفهمن چقدر شوکه و چقدر حالم بد شد :rotfl: .ولی خدایی حق داشتن.
البته من که بار های بار بازی رو رفتم هم با اون تصمیم احمقانه :laugh: هم با انتخاب ینفر و هم تریس.
اوایل که خیلی سخت بود اصلا نمیشد انتخاب کرد همش بر سر دوراهی بودم میگفتم کدوم رو انتخاب کنم کدوم رو نه (باور کنید یکی از دوراهی های سختی که برسرشون قرار میگیری توی بازی همینه) بعدش با خودم گفتم من این شاهکارو چندین بار بازی میکنم هر بار یکی رو انتخاب میکنم :laugh: .
حاجی دقیقاً من بعد از اینکه دوتاشون رو انتخاب کردم و اون اتفاق افتاد خیلی حس بدی بهم وارد شد و ناامید شدم و واقعا یکی از دلایلی که من ویچر ۳ رو چند بار بازی کردم همین انتخاب بود (البته برای دوباره بازی کردن ویچر ۳ هزار تا دلیل وجود داره که یکیش این بود)
برای یه بازی مثل ویچر ۳ اره هزاران دلیل وجود داره
هر کس ینیفر رو انتخاب نکنه به اعماق تاتاروس تبعید میشه و از ما نیست!
باشد که هر کس تریس رو انتخاب نکند توسط گایا(مادر زمین) نابود شود
داداش یذره خشن نیست؟
حیف شد
اگه رو rx 480 ثابت ۶۰ فریم میداد بازیش می کردم
خب ۳۰ فریم بازی کنی چیزی ازت کم میشه؟
با سی فریم نمیشه بازی کرد:-|
حداقل ۴۵ فریم
مخصوصا مبارزه ای
بازی هایی شبیه لست سی فریم اکیه ولی این خیلی بد میشه سی فریمش
حس میکنی بازی رو لگ گرفته:-D
عامو من با ۲۰ بازیش کردم چیچی میگی آخه :rotfl:
کاکو شما استثنایی :-D
شما کنسول گیمرا به ۳۰ فریم عادت دارید ، ما زیر ۴۵ قبول نمی کنیم
اگه یه بازی با گرافیک فوق العاده بود مثل سایبرپانک میشد ۳۰ فریم هم بازی کرد ، بازی ۱۰ سال پیش رو خداوکیلی نمیشه
من با ۱۰۶۰ با super sampling خاموش و همه چی رو آخر راحت ۶۰ تا گرفتم و gpu حدود ۸۰ درصد درگیر بود و با super sampling هم ۳۰ اینا میشد. بعیده با rx480 45 تا بگیری.
نمدونم
فک میکنم بازی دچار مشکل شده برام
رو ultra high توی رزولوشن ۷۶۸p همون ۶۰ فریم میداد ولی وقتی بازی رو یه بار حذف کردم دوباره نصب کردم و این دفعه رزولوشن رو با VSR بردم روی ۹۰۰p تو صحنه های پرتقاضا فریم میومد زیر ۵۰
تازه بازی anti alasing درست درمونی که نداره اگر هم ubersampling رو روشن کنی فریم به فنا میره ، اگه ۳۰ ثابت هم میداد راضی بودم حیف همونم نمیده
ولی جدا از این بحثا کیفیت بازی با ubersampling به معنای واقعی نسل هشتمی میشه
ویچر ۳ بهترین بازی تاریخه. این نمره هایی که بازی های بچه گانه نینتندو میگیرن بخاطر این هست که منتقدانی که بهشون نمره میدن زیر ۳ سال سن دارند و همون کسانی هستند که ابر فاجعه ای بنام اند گیم را اینقدر بالا بردند
Jimy
نظرات کاربر گیم پس از تو بیشتر بار علمی داره…
جناب بنده به یاد دارم شما گفتید که با بازی پرنس اف پرشیا و غولی که چانه نداشت گیم را کنار گزاشته اید.
حال سوال من این است که ایا شما ویچر ۳ را بازی کرده اید و از داستان ان خبر دارید؟ چون تا آنجا که میدانم شما بدون تجربه چیزی را شاهکار و بهترین خطاب نمیکنید.
(فقط سواله وگرنه در شاهکار بودن ویچر ۳ شکی نیست.)
ضایس که فیکه خب
نه خب من جیمی اصلا رو میشناسم اون سربازه اصلا و تو حوزه فیلم نظر میده هربه چند وقت هم میاد تو پست گیم کاملا ضایعه ایشون که اومده اینجا اکانت زده بنام این شخص چون ایشون همینطور که گفتم گیمو اصلا کنار گزاشته.
شایدم خودش باشه نمیدونم.
دمتون گرم
یادمه این بازی رو من با pc کرکی زدم به یه مرحله ای رسید نسخه کرکش مشکل داشت نمیشد از اون بیشتر پیش رفت منم بازی رو حذف کردم الآن خیلی پشیمونم ولی دیگه حوصله بازی کردنشو ندارم
سلام دوستان عزیز.
نقد بسیار عالی بود .
من یه خواهش از عوامل سایت دارم بازی battle station pacific رو نقد و برسی کنید ، خیلی بازی هیجان انگیز و عالی هست حتماً تجربه کنید.
اتفاقا همین الان داشتم بازیش میکردم
ویچر نامی که اون موقع مثل الان در اوج شکوه و عظمت نبود و افراد کمی اون رو میشناختن
ولی این هست هنر گیم هنری که باعث میشه این چنین داستان های عظیمی به همه جای دنیا نشر پیدا کنه و همه با اون شخصیت خیالی که به مراتب بهتر از شخصیت های دنیای واقعی هست اخت بگیرن با اون زندگی کنن و با اون اشک بریزن بخندن
شاید ما به صنعت گیم یه تشکر بدهکاریم ممنون که مارو از کثیفیای این دنیا چه برای مدتی کم و چه برای مدتی طولانی دور کردی ممنون که برای ما رفیق های زیادی ساختی رفیق هایی که هیچوقت ما رو پس نمیزنن رفیق هایی مثل (رفیق نمیشه گفت استاد هایی مثل) کریتوس که به ما چطور انتقام گرفتن رو یاد داد استادی مثل مکس پین که به ما یاد داد چطور سختی هارو تحمل کنیم و صبر پیشه کنیم استادی مثل پرایس (فن کودم) که به ما جذابیت و سیگار کشیدن یاد داد(نرید سیگار بکشید یه وقت) ممنونیم ازت
همچنین از سیدی پراجکت ممنونیم که این همه خاطره برامون ساخته با اینکه من تجربه نکردم عناوینشو ولی همین که گیمرای دیگر رو این همه مجذوب خودش کرده ما به اون ارادت داریم
این کنسول ها یا پیسی ها اومدن تا مارو سرگرم خودشون کنن پس دعوای بین کنسول ها رو بزارید کنار (و جنگ جهانی کنسولی رو شروع کنید)
من نسخه اول این بازی را تجربه نکردم و نظری نسبت بهش ندارم. نسخه دوم از لحاظ هنری فوق العاده بود. محیطهای زیبا که فقط دوست داشتی توش گشت بزنی. مجبورم کرد کارت گرافیکم را به GTX 550ti ارتقا بدم.
نسخه سوم هم یه کارت گرافیک GTX 980 رو دستم گذاشت که تا الانم دارمش. خیلی کم پیش میاد که یه باز اونقدر گرافیک هنری زیبایی داشته باشه که بخاطرش برم یه کارت گرافیک عوض کنم.
چقد گرالت ترسناک بوده تو نسخه ۲ :rotfl:
داداش کلا طراحی چهره گرالت تو ویچر یک و دو مشکل داشت تو ویچر دو که هم ترسناک بود هم بهش میخورد نفرین شده باشه تو ویچر یک که هم میخورد معتاد باشه هم فلج هم عقب افتاده (صرفا شوخی)
اتفاقا تو ویچر سه بنظرم مشکل داشت
ذات گرالت همونه
چرا باید عوض شه؟
تو سه قیافش شبیه عمو پورنگ بود:-D
نگو حاجی تو ۳ خیلی جذاب بود من بیشتر از اینکه رو ینیفر و تریس کراش بزنم رو خود گرالت کراش داشتم 😀
حالا گرالت تو سه خفن تر و جذاب تر شده بود ولی تریس و ینفر رو گذاشتی کنار 🙁 عذاب وجدان نگرفتی نامسلمان؟
مگه میشه رو دخترای ویچر کراش نزد ؟؟؟ سیری ینیفر تریس شانی کیرا همشون عشق بودن البته ینیفر یه طرف بقیه دخترا هم یه طرف دیگه لامصب خیلی خفن بود هم از لحاظ ظاهری هم شخصیت پردازی هم شیمی ( رابطه ) عالیش با گرالت :inlove:
ولی خو سر دسته ی جذابا گرالت بود بیخود نبود این همه npc خانوم جذبش شدن 😀
دقیقا ینفر خیلی خفن بود ولی من تریس رو بیشتر دوست دارم و حرفت راجب گرالت هم عالی بود :yes:
ینیفر دختر خاصی بود
از لحاظ ظاهری خشن بود ولی از ته قلبش گرالت رو دوست داشت
عمو پورنگ به این خوشتیپی و شیرینی مگه چشه؟
نه ظاهر رو منظورم بود
همون شیرینی که گفتید
بر اساس داستان بوده، اگه دقت کنی حس پیری بیشتری از گرالت میگیریم و سالخورده بودنش رو میشه فهمید، داستان ویچر ۳ آروم شروع میشه و با توجه به اینکه دخترشو میخواد پیدا کنه، خیلی چهرش به داستان میاد، تصورش برای من سخته ظاهر ویچر ۲ رو برای این بازی میزاشتن اون حس منتقل نمیشد
حس پدرانه داشت ولی ویچر نبود:-D
آقای ملکی قلم روان فصیح و جذابی دارین. از خواندن مقاله تون بینهایت لذت بردم. بی صبرانه منتظر آثار بعدی تون هستم.
یه شاهکار واقعی و واقعا چیزی به جز کیفیت و یه سری مسائل دیگه از ویچر ۳ کم نداره. من خودم اول ویچر ۳ رو بازی کردم بعد ۲ و بعد ۱ و این سری بهترین بازی های عمرم بودن و ۱ ساله نمیتونم از توشون در بیام