۱۵ بازی برتر نسل هشتم
انتخاب فقط ۱۵ عدد بازی از بین عناوین یک نسل طولانی و پر از شاهکار به عنوان برترینهای نسل، کار خیلی سختی است و وقتی داشتم این مطلب را مینوشتم این را بیشتر فهمیدم. نمیدانستم که کل مطلب را بر اساس نظر شخصیام بنویسم یا این که کلا نظر شخصی را بگذارم کنار؟ در نهایت هیچ کدام را انجام ندادم و یک حد وسط را گرفتم تا هم مقالهٔ خودم باشد و هم یک مقالهٔ قابل استناد و معتبر که بازیهایش جای حرف و حدیثی نداشته باشند. اگر فقط نظر شخصیام بود اصلا Red Dead ۲ و GTA V در لیستم حضور نداشتند، ولی خب اینطور هم نیست که در مقالهام هیچ نظر شخصی دخیل نباشد، بالاخره ناسلامتی مقالهٔ من است دیگر! تمام شما که الان دارید مقاله را میخوانید اگر لیست ۱۵ برتر نسل هشتم را برای خودتان بنویسید، واقعا حتی یک عددش هم مثل هم نمیشود و کل لیستها با هم فرق دارند، زیرا هر کس در لیستش نظرش هم دخیل است. مقالهٔ من هم از این قاعده مستثنی نیست. برویم سراغ اصل مطلب. صحبت در مورد برترین بازیهای یک نسل و یک سال، بحثی همیشگی بین تمامی مخاطبین صنعت بازی محسوب میشود و انواع عقاید و نظرات مختلف در مورد این که کدام بازیها بهتر است وجود داشته و دارد و هر کس به فراخور سلیقه و تجربهاش و از همه مهمتر خاطرات و پلتفرمش، به صحبت در این خصوص میپردازد. آیا بازیهای انحصاری برتر هستند یا مولتی پلتفرمها؟ کدام بازی در این نسل بینظیر عمل کرده است؟ اینها مواردی است که پاسخ دقیق و مشابهی بین گیمرها و حتی بین بازیسازان نیز برای آنها وجود ندارد و همواره در گفت و گوها و بحثهای گیمی مطرح میشوند. بحث در این مورد هیچ گاه پایانی ندارد و همواره این مسائل وجود دارند و خواهند داشت. نسل هشتم که به پایان آن رسیدیم (البته فعلا حمایت میشود تا یکی دو سال آینده) نیز پر از بازیهای رنگارنگ و انحصاری و مولتی پلتفرم و… بوده است که هر یک به فراخور خود، طرفداران و علاقمندانی داشته و دارند. بدون شک بین عناوین قدرتمند در نسل هشتم نیز برخی بازیها برتر و شناخته شدهتر از دیگر عناوین هستند و به نوعی حکم ویترین این نسل را دارند که امروز به این عناوین برتر میپردازیم. در واقع در این مطلب قصد داریم تا به معرفی برترین بازیهای نسل هشتم بپردازیم و آنها را برای شما عزیزان معرفی و بررسی کنیم. قبل از شروع این مطلب باید نکاتی را ذکر کنم که از شما عزیزان خواهشمندم آنها را مطالعه نمایید تا شک و شبههای برای شما دوستان پیش نیاید. دقت داشته باشید که در این لیست از هر سری بازی تنها یک نسخه در این لیست قرار دارد. قطعا جدا از این لیست که بنده تهیه کردهام تعداد بسیار زیاد دیگری بازیهای شاهکار و زیبا و قدرتمند در این نسل وجود داشتهاند که میتوانستند در این مطلب حاضر باشند اما به هر حال تعداد محدودیت دارد و نویسنده، عناوینی را که از نظر خود برتر بودهاند در لیست جای داده است. پس دقت کنید که این مقاله، «برترین بازیهای نسل هشتم» بنده است. زیرا که اساس چنین مقالاتی این گونه است و سلیقهی شخصی نیز بسیار اهمیت دارد. رتبهبندی و ترتیبی که در این لیست برای بازیهای مختلف لحاظ شده است کاملا نظر شخصی نویسنده است و هیچ معیار و میزانی برای درست یا غلط بودن آن وجود ندارد، زیرا پای سلیقه مطرح است، البته سلیقهی منطقی، نه این که مثلا کسی یک بازی بسیار سطح پایین و ضعیف را بیاورد و در صدر لیست برترینها قرار دهد و بگوید این سلیقهی من است زیرا که این توهین به شعور مخاطب است اما به هر حال سلیقهی شخصی نیز در چنین مقالاتی بسیار اهمیت دارد. عناوین این لیست بازیهایی هستند که قطعا نه هیچ کدام از شما و نه هیچ کس در دنیا، در قدرتمند بودن آنها شکی ندارد، تنها میماند ردهبندی آنها که در اینجا سلائق و علائق با هم متفاوت است و بر اساس تجربه و خاطراتی که هر شخص دارد جایگاهها را تعیین میکند. پس در نظر داشته باشید که عنوانی که مثلا من در رتبهی ششم قرار دادهام، دلیلی بر این نیست که آن بازی حتما ششمین بازی برتر نسل هشتم است، بلکه برای من این گونه است و شاید برای شما اول یا دهم باشد یا اصلا در لیست نباشد. نکتهی بعدی این که تمامی عناوین این لیست بر اساس داشتهها و اطلاعات نویسنده گردآوری شده و در این مطلب قرار گرفتهاند. شاید شما عقیده داشته باشید که مثلا بازی دیگری میتواند به جای فلان بازی از این لیست قرار بگیرد و یا جایگاه یک بازی فرق کند. در اینجا نیز معیار و میزان ثابتی نداریم و عقل و منطق در کنار احساس و خاطرات است که در ذهن هر شخص با هم ترکیب میشوند و اسمهایی از بازیهای مختلف را به عنوان خروجی بیرون میدهند. قطعا وقتی شما فلان بازی از لیست من را بازی نکردهاید آن را در لیست خود نخواهید آورد و البته برعکس این مورد نیز صادق است. پس بهتر است تا این مطلب را به عنوان یک مقالهی سرگرم کننده که به همراه آن با برخی بازیهای قدرتمند نسل هشتم نیز آشنا میشوید، یا برخی از بهترین خاطرات خود را مرور میکنید، نگاه کنید. با بیان این نکات اگر تاکنون به خواندن مقاله ادامه دادهاید، از شما دعوت میکنم تا در ادامهٔ مطلب «۱۵ بازی برتر نسل هشتم» با بنده و وبسایت تحلیلی خبری گیمفا همراه شوید. از شما خواهش میکنم که ۱۰ بازی برتر خود در نسل هشتم را در بخش نظرات بنویسید تا ما هم از سلیقه و نظر شما، آگاه و بهرهمند شویم.
۱۵ – Diablo 3: Ultimate Evil Edition
Diablo 3: Ultimate Evil Edition
سازنده: Blizzard Entertainment
ناشر: Blizzard Entertainment
ژانر: Action RPG, Hack and Slash, Multiplayer, Open World
پلتفرم مقصد: PlayStation 4, Xbox One, PlayStation 3, Xbox 360, Microsoft Windows, Mac
سال انتشار: ۲۵ مارس ۲۰۱۴
امتیاز متا: ۹۰/۱۰۰
جالب است که همچنان تعداد خیلی زیادی از بازیبازان مشغول تجربهی Diablo ۳ هستند و به شخصه نیز گاهی باز هم این عنوان زیبا را که نمیدانم چند بار آن را تمام کردهام، بازی میکنم و لذت میبرم، مخصوصا روی آن درجههای سختی خیلی خیلی بالایش که دیگر تقریبا بازی کردن یک نفره و دو نفره غیر ممکن میشود و باید خدای لول باشید تا بتوانید حتی از پس چند دشمن معمولی برآیید! کلا گویا این خاصیت بازیهای بلیزارد است که اصلا تاریخ مصرف مشخصی نداشته و هر وقت سراغ آنها بروید تازه و جذاب هستند. بعد از ۶ سال از عرضهی عنوان دیابلو ۳، هنوز هم این بازی بهترین در سبک خودش است و اصطلاحا رو دست ندارد! فرنچایز Diablo بدون شک یکی از عظیمترین و محبوبترین عناوین کمپانی بلیزارد به حساب میآید. این سری یک فرنچایز اکشن نقش آفرینی هک اند اسلش و dungeon crawler محسوب میشود که فروش بینظیری در دنیا داشته و جالب است بدانید که قبل از عرضهی نسخهی سوم بینظیر این بازی و در سال ۲۰۱۲ دو نسخهی اول این فرنچایز چیزی حدود ۲۵ میلیون نسخه در دنیا فروش داشتند! اولین نسخهی این فرنچایز هنوز که هنوز است به عنوان موفقترین بازی این سری از لحاظ امتیاز متا محسوب میشود و امتیاز متای بینظیر ۹۴/۱۰۰ را در اختیار دارد. نسخهی دوم بازی ۴ سال بعد در سال ۲۰۰۰ منتشر شد و سپس بعد از یک انتظار طولانی و سخت، نسخهی سوم این سری در سال ۲۰۱۲ عرضه شد که این بار برای اولین بار، انتشار این سری را بر روی کنسولها شاهد بودیم که خبر بسیار خوبی برای دارندگان کنسولها بود. سری دیابلو دارای ۳ عنوان اصلی است که شامل Diablo, Diablo II, و Diablo III میباشند و حتما اطلاع دارید که مدتی قبل نسخهی چهارم این سری شاهکار نیز معرفی گردید. عناوین فرعی و الحاقی این سری شامل Diablo: Hellfire که بازی اول را ادامه میداد، Lord of Destruction که بعد از بازی دوم عرضه گردید و Reaper of Souls که نسخهی سوم را ادامه میدهد، هستند.
Diablo ۳ را هر وقت که بازی کنید فوقالعاده است و نه تنها یکی از برترینهای نسل هشت است، بلکه مطمئنم در نسل نهم نیز یک سر و گردن از عناوین ایزومتریک اکشن نقشآفرینی بالاتر قرار میگیرد، البته به غیر از یک بازی، دیابلو ۴.
گیمپلی بازی در نسخهٔ سوم به طرز فوقالعادهای گسترده و اعتیادآور است و سیستم لوتینگ این بازی بدون شک یکی از برترینها در تاریخ است و هیچ بازی دیگری نمیتواند در این زمینه با دیابلو رقابت کند. به دلیل همین گیمپلی بینظیر هم هست که هر عنوانی که در این سبک منتشر میشود در میزان مقایسه با دیابلو قرار میگیرد و به آن دیابلو کلون گفته میشود و سازندگان ژانر اکشن نقشآفرینی با زاویهی دوربین ایزومتریک، کار خیلی سختی برای خارج کردن بازیهایشان از زیر سایهی این نام دارند و غالبا هم موفق نمیشوند. Diablo ۳: Ultimate Evil Edition داستان مبارزهی انسانهای ساکن Sanctuary و شیاطین اعظم که توسط دیابلو (که آنتاگونیست اصلی بازی است) رهبری میشوند را دنبال میکند. انسانها در این بازی توسط فرشتگانی مانند archangel of justice با نام Tyrael یاری میشوند. بدون شک دلیل اصلی موفقیت Diablo ۳: Ultimate Evil Edition در ابتدا گیمپلی است، اما اصلا داستان را نیز در این بازی و کلا این سری نباید دست کم گرفت، مخصوصا با ویدئوهایی که به عنوان کات سینهایی بینظیر برای روایت داستان عناوین این شرکت مانند Diablo ۳: Ultimate Evil Edition پخش میشوند و به طرز عجیبی زیبا و باکیفیت هستند. Diablo ۳ را هر وقت که بازی کنید فوقالعاده است و نه تنها یکی از برترینهای نسل هشت است، بلکه مطمئنم در نسل نهم نیز یک سر و گردن از عناوین ایزومتریک اکشن نقشآفرینی بالاتر قرار میگیرد، البته به غیر از یک بازی، دیابلو ۴.
۱۴ – Nier: Automata
Nier: Automata
سازنده: Platinium Games
ناشر: Square Enix
ژانر: Action RPG
پلتفرم مقصد: Playstation 4 ,Xbox One ,PC
تاریخ انتشار: ۲۳ فبریه ۲۰۱۷
امتیاز متا: ۹۰/۱۰۰
Nier: Automata جزو عناوینی بود که کیفیت نسل هشتم را بالا برد و به وزن این نسل اضافه کرد؛ عنوانی فوقالعاده زیبا و شاهکار که کافیست تا آن را چند ساعتی تجربه نمایید تا برود در لیست برترینهایتان و خیلی زود در دنیای محزون و غمزده، داستان تاریک و روشن، اتمسفر آخرالزمانی و شخصیتهای زیبا و دوست داشتنی آن غرق میشوید و این بازی در ذهنتان تا همیشه ثبت میگردد. یک بازی بسیار زیبا و یونیک که شاید به خاطر اتمسفر خاصش، درست مثل عنوان اول این فرنچایز و سری بازیهای Drakengard جزو بازیهای عامه پسند و همهگیر نباشد، اما قطعا و بدون هیچ شکی برای طرفداران بازی قبلی NieR و همین طور علاقهمندان سری Drakengard یک عنوان بسیار هیچانانگیز و دوستداشتنی است. البته طرفداران عناوین اکشن نقشآفرینی با مبارزات سریع و همزمان و بر پایهی سبک هک اند اسلش نیز میتوانند از تجربهی Nier: Automata هیجانزده شده و لذتی منحصر به فرد را در دنیای بازیهای رایانهای حس کنند که کمتر عنوانی تاکنون لذتی از این جنس را در اختیار آنها قرار داده است. داستان و روایت و شخصیتپردازی در این بازی جزو برترینهای نسل است و جدا از این داستان و روایت بینظیر، NieR: Automata در بخش جلوههای بصری نیز بسیار عالی ظاهر شد و چه در زمینهی فنی و چه هنری، شاهد یک بازی بسیار زیبا هستیم. جلوههای بصری این عنوان کاملا در خدمت داستان بازی عمل میکنند و تم غمزده و مردهی بازی را به بازیباز منتقل میکنند که هدف نیز همین بوده است. حتی رنگپردازی دنیای بازی نیز حالتی رنگ و رو رفته، کهنه، غمگین و افسرده دارد که دقیقا در راستای داستان و تم بازی است.
Nier: Automata جزو عناوینی بود که کیفیت نسل هشتم را بالا برد و به وزن این نسل اضافه کرد؛ عنوانی فوقالعاده زیبا و شاهکار که کافیست تا آن را چند ساعتی تجربه نمایید تا برود در لیست برترینهایتان و خیلی زود در دنیای محزون و غمزده، داستان تاریک و روشن، اتمسفر آخرالزمانی و شخصیتهای زیبا و دوستداشتنی آن غرق میشوید و این بازی در ذهنتان تا همیشه ثبت میگردد.
گیمپلی عنوان Nier: Automata نیز یکی از قدرتمندترین بخشهای این بازی محسوب میشود و یکی از برگهای برندهی پرتعداد این عنوان، مبارزات بینهایت جذاب و سریع و لذتبخش آن هستند که هر بازیبازی را هیجانزده میکنند و به وجد میآورند. در NieR: Automata سرعت حرف اول را در مبارزات میزند و در واقع مبارزات بازی کاملا حالت هک اند اسلش دارند. سازندگان به خوبی بالانس را در گیمپلی بازی رعایت کرده و مبارزات هک اند اسلش سریع را با المانهای نقشآفرینی به بهترین شکل در هم تنیدهاند تا محصول نهایی، یک اکشن نقش آفرینی هک اند اسلش خوشساخت و بسیار جذاب باشد. مبارزات این عنوان نیز یکی از برترین و سریعترین مبارزات در عناوین هم سبکش است و انگار که خوبیهای تمام عناوین قدرتمند هک اند اسلش مانند دویل میکرای و بایونتا و… را گرفته و در یک قالب نقشآفرینی تنیده است تا مبارزاتی بسیار جذاب و سریع را شاهد باشیم که لحظهای از تجربهٔ آن سیر نمیشوید و به طور مداوم دوست دارید تا به دل دشمنان بزنید و آنها را با حرکات و فنون سریع و جذاب و متنوع بازی شکست دهید. این عنوان که امضای عناوین فوقالعاده قدرتمند Platinum Games را با خود به همراه دارد، میتواند مخاطب خاص خود را به اوج لذتی که از یک بازی رایانهای انتظار دارد برساند. در نهایت باید بگویم NieR: Automata عنوانی خاص، ارزشمند و قابل تحسین است که سازندگانش با این نسخه، اعتبار جدیدی را برای سری NieR در صنعت بازیهای ویدئویی کسب نمودند و آن را تبدیل به یک نام بزرگ و موفق در اندازههای یک شاهکار کردند. این بازی در لیست من از «۱۵ بازی برتر سال ۲۰۲۰» در جایگاه چهاردهم قرار میگیرد.
۱۳ – Metal Gear Solid V: The Phantom Pain
Metal Gear Solid V: The Phantom Pain
سازنده: Konami
ناشر: Konami
ژانر: Action Adventure Srealth
پلتفرم ها: PlayStation 4, Xbox One, PlayStation 3, Xbox 360, Microsoft Windows
تاریخ انتشار: ۱ سپتامبر ۲۰۱۵
امتیاز متا: ۹۵/۱۰۰
بحثهایی که در مورد Metal Gear Solid V: The Phantom Pain بین طرفداران پیش آمد به این خاطر بود که همه انتظار یک بازی مثل همیشه را در این سری داشتند، ولی با عنوانی جهان آزاد مواجه شدند که در آن نه خبری از داستانگویی همیشگی بود و نه خبری از کات سینهای طولانی همیشگی و صحنههای پر از صحبت ۴۰ دقیقهای! تازه در پایان آن هم کاملا ردپای درگیریهای کوجیما و کونامی در اواخر کار به چشم میخورد و به گفته بسیاری، بازی انگار که ناقص به پایان رسید، زیرا که مرحلهی ۵۱ بازی در زمان انتشار آن هنوز آماده نشده بود، ولی بازی منتشر شده و بعد، آن مرحله را در نسخههای ویژه بازی قرار دادند. با تمام اینها به شخصه اعتقاد دارم با این که المانهای منتسب به سری Metal Gear Solid در نسخهی Metal Gear Solid V: The Phantom Pain کمرنگتر از قبل بود ولی این بازی هنوز هم به صورت غالب، یک Metal Gear Solid است، زیرا کوجیما میدانست چطور مرز بین اکشن-ادونچر جهان-آزاد بودن و اکشن مخفیکاری بودن را حفظ کند، طوری که بازی علاوه بر دیگر المانهایی که دارد، هنوز یک مخفیکاری عالی هم باشد. در واقع باید گفت بدون شک Metal Gear Solid V: The Phantom Pain شایستهی تمامی تحسین و تمجیدها و امتیازات کاملی که پشت سر هم دریافت کرد، بود، اما موضوع این است که آیا Metal Gear Solid V: The Phantom Pain یک متال گیر بود یا خیر؟ بله بود، ولی با وفاداری کمتر به ریشهها و اعمال تغییرات زیاد که به شخصه اعتقاد دارم مقداری از تغییراتش با عوض شدن نسل، لازم بود. در واقع بازی رنگ و بوی کم، ولی تقریبا کافی از یک Metal Gear کلاسیک را داشت و همان طور که در بخش جوایز بازیهای سال ۲۰۱۵ نیز اعلام شد، این بازی در کنار بتمن و دیگر عناوین اکشن-ماجرایی کاندید شد و انصافا هم به قدری زیبا بود که برنده شد. در واقع کوجیما اکشن-ماجرایی هم که بسازد بهترین آن را میسازد. باید صبر کرد و دید در ادامه سرنوشت این فرنچایز چه خواهد شد. آن هم فرنچایزی که که همیشه فراتر از یک بازی عمل کرده و نه تنها توانسته قلب و روح گیمرها را تسخیر نماید، بلکه به عنوان یک نماد و یک سمبل برای این صنعت شناخته میشود. فرنچایزی که اکثر فیلمها و کتابهای این روزها در برابر داستان و دنیای آن و روابط بین شخصیتهایش شبیه یک شوخی به نظر میرسند.
به شخصه اعتقاد دارم با این که المانهای منتسب به سری Metal Gear Solid در نسخهی Metal Gear Solid V: The Phantom Pain کمرنگتر از قبل بود ولی این بازی هنوز هم به صورت غالب، یک Metal Gear Solid است، زیرا کوجیما میدانست چطور مرز بین اکشن-ادونچر جهان-آزاد بودن و اکشن مخفیکاری بودن را حفظ کند، طوری که بازی علاوه بر دیگر المانهایی که دارد، هنوز یک مخفیکاری عالی هم باشد.
در واقع Metal Gear فرنچایزی است که از زمان انتشار اولین نسخهی آن، همه فهمیدند عنوانی متولد شده است که با تمام بازیهای دیگر فرق دارد و نابغهای به نام Hideo Kojima وارد این صنعت شده است. نابغهای که او هم مانند عنوانی که ساخته است، با دیگر نوابغ و شاهکارهای این صنعت فرق دارد. کم پیدا میشود کسی که داستانی مانند داستان دنیای Metal Gear را بنویسد و مراحلی مانند مراحل Metal Gear را خلق کند و شخصیتهایی با عمق و عظمت شخصیتهای این سری پدید آورد. حال تصور کنید که همه و همهی این کارها را تنها یک نفر انجام داده است. بله… Hideo Kojima با دیگر نوابغ این صنعت فرق دارد و به همین دلیل است که هر گاه در هر جای دنیا وارد یک مراسم میشود، تمام سالن به افتخارش بلند میشوند. میدانید اینها یعنی چه؟ یعنی افتخار و احترام و بزرگی. کونامی چنین شخصی را که افسانهای به نام متال گیر خلق کرده است از خود راند، آن هم با بیاحترامی تمام. به هر حال یک نکته واضح است و آن هم این است که در شاهکار بودن Metal Gear Solid V شکی نیست و این بازی از لحاظ محتوا (چه کمیت و چه کیفیت) یکی از بزرگترین بازیهای تاریخ بازیهای رایانهای به شمار میرود و حتی چیزی شبیه به یک عنوان نقشآفرینی است. یک نقشهی بسیار بزرگ آن هم با تعداد خیلی زیادی فعالیتهای مختلف که هر کدام بسیار هوشمندانه و هدفمند در بازی قرار گرفتهاند. حتی فعالیتهای فرعی بازی هم به زیبایی به بدنهی اصلی داستان متصل هستند و به مانند بازی ویچر ۳ (البته نه در آن سطح)، تمام ماموریتها و فعالیتها در بازی برای شما حس ماموریتهای اصلی و بسیار مهم را دارند. در واقع این بازی، هم از لحاظ مقدار محتوا بسیار عظیم بود و هم از لحاظ با کیفیت بودن محتوا. Metal Gear Solid V: The Phantom Pain یک برگ زرین در تاریخ کونامی و این فرنچایز است، ولی خب برگ زرینی که به نظر میرسد آخرین برگ این دفتر هم باشد، زیرا بدون کوجیما دیگر متال گیر واقعی نخواهیم دید.
۱۲ – Devil May Cry 5
Devil May Cry 5
سازنده: CAPCOM
ناشر: CAPCOM
ژانر: Hack and Slash
پلتفرم مقصد: Playstation 4 ,XboxOne ,PC
تاریخ انتشار: ۸ مارس ۲۰۱۹
امتیاز متا: ۸۹/۱۰۰
Devil May Cry ۵ بدون شک بزرگترین و جذابترین و باکیفیتترین عنوان این فرنچایز محبوب و بینظیر است که موفق شد تا به تمامی انتظارات طرفداران پاسخ مثبت دهد. حتی برای کسانی که این سری را نمیشناسند و به سبک هک اند اسلش علاقه ندارند، Devil May Cry ۵ بهترین نقطهٔ شروع است و عنوانی است که شما را عاشق این سبک میکند. مجموعهای شاهکار و بالانس شده از کلی نکات مثبت که به بهترین شکل یکدیگر را حمایت میکنند و هر کدام سبب میشوند تا بخش دیگر قدرتمندتر گردد و بازیباز حداکثر لذت ممکن را از بازی کردن ببرد. همانند هر بازی شاهکار هک اند اسلش، گیمپلی و مبارزات، قلب تپندهی این بازی هستند و به واقع اگر بخواهیم عناوین هک اند اسلش را از لحاظ سرعت مبارزات و قابلیت خلق کمبوهای مختلف ردهبندی کنیم بیشک Devil May Cry ۵ یکی از چند بازی برتر تاریخ هک اند اسلش و بهترین نسخهی این فرنچایز تا امروز محسوب میشود. مبارزات Devil May Cry ۵ به حدی جذاب و سریع و لذتبخش است که شاید اگر چندین بار مختلف بازی را به اتمام برسانید باز هم بتوانید روندهای متفاوتی را برای شکست دشمنان و خلق کمبوها پیش بگیرید. گیم پلی در Devil May Cry ۵ کاملا بینقص و در نهایت لذتبخشی و جذابیت است و حتی ثانیهای نیز اجازه نمیدهد تمرکز بازیباز از روی مبارزات برداشته شود و به چیز دیگری جز این شاهکار فکر کند. در واقع سیستم مبارزات در این بازی، اجازهی خلق کمبوهای بسیار زیادی را با استفاده از سلاحهای مختلف که هر کدام حملات گوناگونی دارند، به بازیباز میدهد. Devil May Cry ۵ به معنای واقعی، تعریف یک هک اند اسلش فوقالعاده خوشساخت و جذاب است که هر طرفدار این سبک را پای خود میخکوب میکند و پر است از مبارزات عالی، تنوع بینظیر، فضاسازیهای فوقالعاده، شخصیتپردازیهای عالی و ارزش تکرار خیلی بالا. جدا از گیمپلی، این بازی در تمامی بخشهای دیگر مثل داستان و گرافیک هم فوقالعاده عمل کرده است.
داستان بسیار زیبا و جذاب که کلی اتفاقات و پیچشها و سورپرایز را به همراه دارد، شخصیتپردازی و صداگذاریهای فوق العاده و بینظیر شخصیتها، گرافیکهای فنی و هنری شاهکار، موسیقیهای بسیار زیبا، گیم پلی بسیار جذاب و هیجانانگیز و متنوع، تنوع بینظیر مبارزات و سلاحها و کمبوها و ارتقاها و کلی موارد مثبت دیگر که در Devil May Cry ۵ میبینیم، همه و همه دست به دست هم دادهاند تا یک شاهکار هک اند اسلش خلق شود
داستان بازی Devil May Cry ۵ به معنای واقعی کلمه، زیبا و جذاب است و بهتر است این طور بگویم که داستان بازی برایتان خیلی حساس و هیجانی میشود و کلی سوال برایتان پیش میآید که تشنهی این هستید جوابشان را بفهمید و همین تشنگی، شما را قدم به قدم با داستان بازی پیش میبرد. از پیچشهای داستانی به موقع گرفته تا شخصیتهای بسیار قدرتمند و عمیق، همه و همه به بهترین شکل در دل داستان Devil May Cry ۵ جای گرفتهاند و لحظه لحظه بازیباز را به ادامهی بازی و فهمیدن بیشتر داستان و اتفاقات پیش رو ترغیب میکند. وقایع داستانی بازی هفت سال بعد از اتفاقات نسخهی چهارم سری رقم میخورد که شخصیتی به نام «V» به دفتر دویل میکرای میرود تا دانته را برای رسیدگی به چندین حملهی شیطانی که در نقاط مختلف رخ داده است، استخدام کند. در همین حین، Nero هم درون یک ون (با علامت نئونی Devil May Cry که دانته به او واگذار گرده است) و به همراه شخصیتی مونث به نام Nico (نیکو یک مهندس و نوهی زنی است که قبلا دو سلاح دستی محبوب و مشهور دانته را برای وی ساخته است)، کسب و کار و آژانس شکار شیاطین خودش را راه انداخته است. در ادامه اتفاقاتی میافتد که دانته و نرو و V به هم میرسند و گذرشان به یک شیطان بینهایت قدرتمند به نام Urizen میافتد و وقایع بازی دنبال میشود. داستان بسیار زیبا و جذاب که کلی اتفاقات و پیچشها و سورپرایز را به همراه دارد، شخصیتپردازی و صداگذاریهای فوق العاده و بینظیر شخصیتها، گرافیکهای فنی و هنری شاهکار، موسیقیهای بسیار زیبا، گیم پلی بسیار جذاب و هیجانانگیز و متنوع، تنوع بینظیر مبارزات و سلاحها و کمبوها و ارتقاها و کلی موارد مثبت دیگر که در Devil May Cry ۵ میبینیم، همه و همه دست به دست هم دادهاند تا یک شاهکار هک اند اسلش خلق شود و عنوانی را تجربه کنید که هرگز هیچ گاه از یاد شما نمیرود و میتوان به آن لقب برترین بازی این سری بزرگ و جاودانه را داد. Devil May Cry ۵ یکی از برترین بازیهای نسل هشتم و یکی از برترین هک اند اسلشهای تاریخ است. عنوانی که واقعا شایسته هر تحسینی است و تقریبا تمامی افرادی که این بازی را تجربه کردهاند این موضوع را لمس کردهاند.
۱۱ – Dragon Age: Inquisition
Dragon Age: Inquisition
سازنده: Bioware
ناشر: Electronic Arts
ژانر: Action RPG
پلتفرم ها: PlayStation 4, Xbox One, PlayStation 3, Xbox 360, Microsoft Windows
تاریخ انتشار: ۱۸ نوامبر ۲۰۱۴
امتیاز متا: ۸۹/۱۰۰
موفقیتی که بازی Dragon Age: Origins در سال ۲۰۰۹ کسب کرد، برای یک فرنچایز نوظهور و جدید بسیار شگفتانگیز بود و خیلی زود نام این سری را بر سر زبانها انداخت. به همین دلایل بود که انتظارات از نسخهی دوم این سری بسیار بالا رفت و همه انتظار یک عنوان بینقص را داشتند، اما در کمال ناباوری به جای آن، یک بازی ضعیفتر از بازی اول را تحویل گرفتند که در حد انتظارات نبود. بعد از نسخهٔ دوم، با وجود نگرانی طرفداران از آیندهٔ این سری، این امید وجود داشت که با توجه به کاربلد بودن سازندگان بازی (که تعداد عناوین فوق العادهی آنها خیلی بیشتر از بازیهای ضعیف ساخته شده توسط آنهاست)، آنها موفق شوند تا جانی دوباره در کالبد این سری نیمهجان بدمند. نام بازی جدید Dragon Age: Inquisition بود. خوشبختانه پس از انتشار این نسخه، اوضاع حتی از چیزی که در حالت خوشبینانه فکر میکردیم هم بهتر پیش رفت. Dragon Age: Inquisition موفق شد تا نه تنها خاطرهی بد نسخهی دوم را پاک کند، بلکه ما را به یاد نسخهی اول قدرتمند این سری نیز بیندازد. در حقیقت Bioware با ساخت Dragon Age Inquisition باز هم ثابت کرد که استاد مسلم سبک RPG است و سازندگان نشان دادند که چگونه میتوان عنوانی را ساخت که با حدود ۱۵۰ ساعت گیمپلی هرگز از آن خسته نشده و حتی گذر زمان را نیز احساس نکنید. آنها ثابت کردند که قدرت ساخت قویترین نقشآفرینیهای ممکن را دارا هستند. جادوی اصلی عنوان Dragon Age: Inquisition در بخش گیمپلی آن نمود یافته است و قدرت اصلی بازی را در این بخش مشاهده میکنیم.
آزادی عمل فوقالعاده، تصمیمات مهم و حیاتی، مبارزات جذاب و تاکتیکی، شخصیسازی تا ریزترین جزییات حتی برای تمام شخصیتهای همراه، دنیای بزرگ و زیبا با تنوع محیطی عالی، مبارزه با اژدهایان عظیم و پر ابهت، انواع و اقسام دشمنان مختلف، همه و همه از نکاتی هستند که Dragon Age: Inquisition از آنها تمام و کمال بهرهمند بود و لذتی ناب را به ما هدیه داد. ناسلامتی داریم در مورد بازی سال ۲۰۱۴ حرف میزنیم!
از یک بازی نقشآفرینی چه میخواهید؟ میخواهید شخصیتتان را آپگرید کنید؟ میخواهید سلاحهایتان را ارتقا دهید، زرهتان را ارتقا دهید، خودتان لباس و یا اسلحهی جدید با مواد خام خلق کنید، میخواهید تمام این موارد را علاوه بر شخصیت خودتان برای کل همراهانتان هم انجام دهید؟ دنیایی وسیع و بیانتها برای گشت و گذار و جمع کردن آیتم میخواهید؟ صدها ماموریت جانبی جذاب و مختلف میخواهید، صدها قابلیت و تاکتیکهای مختلف مبارزهای برای هر کدام از کلاسهای بازی میخواهید؟ باور کنید تمام این موارد، باز هم در برابر وسعت و لذت این بازی ناچیز هستند و همگی به علاوهی کلی المان مثبت دیگر در بازی وجود دارند و شما را ساعتها غرق در خود خواهند کرد. هر چه در دنیا و داستان و گیمپلی Dragon Age: Inquisition جلوتر بروید، بیشتر غرق در جادوی دنیای آن شده و دل کندن از آن برایتان سخت و سختتر خواهد شد تا جایی که به خود میآیید و میبینید که چندین ساعت است مشغول انجام این بازی هستید که این راز بازیهای نقشآفرینی قدرتمند است. بازی دارای برخی نقاط ضعف نیز بود اما وقتی آن را تجربه کنید در مییابید که نقاط ضعف کوچک بازی اصلا برای شما مهم نیستند و در برابر عظمت و زیبایی این دنیای پهناور حتی به حساب نیز نمیآیند. آزادی عمل فوقالعاده، تصمیمات مهم و حیاتی، مبارزات جذاب و تاکتیکی، شخصیسازی تا ریزترین جزییات حتی برای تمام شخصیتهای همراه، دنیای بزرگ و زیبا با تنوع محیطی عالی، مبارزه با اژدهایان عظیم و پر ابهت، انواع و اقسام دشمنان مختلف، همه و همه از نکاتی هستند که Dragon Age: Inquisition از آنها تمام و کمال بهرهمند بود و لذتی ناب را به ما هدیه داد. ناسلامتی داریم در مورد بازی سال ۲۰۱۴ حرف میزنیم!
۱۰ – The Legend of Zelda: Breath of the Wild
The Legend of Zelda: Breath of the Wild
بازی سال ۲۰۱۷
سازنده: Nintendo
ناشر: Nintendo
ژانر: Action-Adventure
دیگر کاندیداهای بازی سال: Horizon Zero Dawn ,Persona 5 ,PlayerUnknown’s Battlegrounds ,Super Mario Odyssey
پلتفرم مقصد: Nintendo Switch, Wii U
امتیاز متا: ۹۷/۱۰۰
سری The Legend of Zelda معنای خالص یک گیمپلی اکشن ماجرایی است و همواره سرگرمکنندهترین گیمپلیها را در بین عناوین این سبک داشته است، البته باید گفت در نسخه Breath of the Wild مثل خیلی دیگر از بازیهای جدید این روزها، شاهد المانهای شدید نقشآفرینی هستیم، به طوری که اگر به این بازی نقشآفرینی هم بگوییم مشکلی ندارد، همان طوری که جدیدترین نسخهی گاد او وار هم واقعا برای نقشآفرینی بودن چیز زیادی کم ندارد و این داستان خیلی از بازیهای جدید این سالهاست که برای جذابتر شدن، المانهای نقشآفرینی به آنها اضافه شده و استقبال خوبی هم از این موضوع شده است، حالا چه در اساسین، چه در گاد او وار و چه در زلدا. یادم نمیآید که یک بار در هر منبع و مرجع و سایتی، لیستی از برترین بازیها، شخصیتها یا پرفروشترین بازیهای تاریخ منتشر شده باشد و اسم سری The Legend of Zelda به چشم نیاید. از آن جایی که هیچ موفقیتی بیدلیل نیست پس باید قبول کرد که این سری حتما نکات و المانهایی فراتر از دیگر عناوین داشته و دارد که همواره در جدول برترینها، در جمع بالانشینان حاضر بوده و هست. واقعا در طول این سالها به معنای واقعی ثابت شده است که هیچ شرکتی مانند نینتندو قادر به همیشه بالا نگاه داشتن فرنچایزهای محبوبش نیست و حتی طی عرضهی تعداد بسیار زیادی بازی از سری زلدا و ماریو، همواره یک سطح کیفیت بالا و بسیار جذاب را حفظ کرده است، آن هم معمولا بدون در اختیار داشتن فاکتور گرافیک که یک اصل مهم در عناوین امروزی به حساب میآید.
The Legend of Zelda: Breath of the Wild بدون شک یکی از بهترین بازیهای نسل هشتم است که بازی سال هم شد. در واقع در مراسم سال ۲۰۱۷ و بین گیمرها در دنیا، رقابت اصلی بین دو بازی زلدا و هورایزن بود و خیلیها اعتقاد داشتند که هورایزن هم میتواند بازی سال شود ولی خب شانس زلدا بالاتر بود و انتخابش هم کاملا شایسته و صحیح بود و The Legend of Zelda: Breath of the Wild به حق بازی سال ۲۰۱۷ شد.
از زمانی که مراسم بازیهای سال برگزار شده است تنها در سال ۲۰۱۷ بود که عنوان The Legend of Zelda: Breath of the Wild از این سری بازی سال شد، ولی خب اگر از سالها و نسلهای قبلتر، این مراسم برگزار میشد اکنون این سری هم لااقل ۲-۳ برنده داشت. The Legend of Zelda: Breath of the Wild بدون شک یکی از بهترین بازیهای نسل هشتم است که بازی سال هم شد. در واقع در مراسم سال ۲۰۱۷ و بین گیمرها در دنیا، رقابت اصلی بین دو بازی زلدا و هورایزن بود و خیلیها اعتقاد داشتند که هورایزن هم میتواند بازی سال شود ولی خب شانس زلدا بالاتر بود و انتخابش هم کاملا شایسته و صحیح بود و The Legend of Zelda: Breath of the Wild به حق بازی سال ۲۰۱۷ شد. عناوینی مثل پابجی و سوپرماریو و پرسونا ۵ هم در لیست وجود داشتند که شانسشان به اندازهی دو بازی یاد شده نبود و به نوعی مشخص بود نهایتا بازی سال از بین دو بازی زلدا و هورایزن خواهد بود که این افتخار به زلدای بزرگ رسید. گیمپلی The Legend of Zelda: Breath of the Wild مثل همیشه در سری عناوین زلدا فوقالعاده بود و در کنار آن داستان هم حرفهای زیادی برای گفتن داشت. گیمپلی جذابی که در ترکیب با شخصیتهایی بسیار دوستداشتنی یعنی لینک شجاع و پرنسس زلدای محبوب و همچنین داستانی جذاب به سبک قصههای پریان، توانسته است تا جای خود را در دل بازیبازان و منتقدان حفظ کند.
۹ – Uncharted 4: A Thief’s End
Uncharted 4: A Thief’s End
سازنده: Naughty Dog
ناشر: Sony Interactive Entertainement
ژانر:Third Person Shooter ,Action Adventure
تاریخ انتشار: ۱۰ می ۲۰۱۶
امتیاز متا: ۹۳/۱۰۰
Uncharted 4: A Thief’s End خیلی تحسین شد، ولی رسما حقش را هم خوردند. سالی که زلدا در برابر هورایزن بازی سال شد، هرگز هیچ مشکلی وجود نداشت و طرفداران سونی هم اصلا حرفی از ناحقی و… نزدند زیرا رقیب، زلدا بود. ولی وقتی Uncharted ۴: A Thief’s End را دارید و یک بازی «بدون داستان آنلاین چند نفره» را بازی سال میکنید، به نظر من از مسخره هم مسخرهتر است. واقعا برای یک گیمر واقعی ناخوشایند است که بازی کلا فاقد داستان که با ۲۰ شخصیت، مدام و مدام و مدام تکرار میشود، بشود بازی سال! حتی آنچارتد لاست لگسی هم شایستهتر بود از اوورواچ. البته اصلا کاری به خود این بازی ندارم، زیرا بهترین سبک خودش بود. منطورم بازی کلا «بیداستان» و «تمام آنلاین» است که بشود بازی سال و این لااقل برای گیمرهایی مثل من واقعا توهین است. برویم سراغ آنچارتد ۴ که در این بخش از لیست قرار گرفته است. Uncharted 4: A Thief’s Endدر زمان عرضه، مانند هدیهای بود که از نسلهایی جلوتر برای ما فرستاده شد و بار دیگر من را به صحت فرضیهام در مورد ناتیداگ تشویق کرد که “اعضای ناتیداگ متعلق به سالهای آینده هستند”. Uncharted 4: A Thief’s End بیشک یکی از نخستین برگهای برندهی سونی در نسل هشتم بود و شاهکار حداقل کلمهای است که میتوانیم به آن نسبت دهیم. من از همان زمان آغاز این فرنچایز عاشق آن بودم، ولی باید بگویم که نسخهی چهارم استانداردهای این سری را باز هم بالاتر برد و دقیقا با تغییر از نسل هفت به هشت، سری Uncharted نیز به اندازهی یک نسل کیفیت خود را بالاتر برد. ناتیداگ افسانهای و نوابغ حاضر در آن، بار دیگر نشان دادند که چطور باید بازی ساخت و موفق شدند تا یک عنوان یه یادماندنی دیگر را برای دوستداران پلیاستیشن به ارمغان آورده و برگ زرین دیگری را نیز در کارنامهی پر از افتخار خود رقم بزنند.
Uncharted 4: A Thief’s End خیلی تحسین شد، ولی رسما حقش را هم خوردند. سالی که زلدا در برابر هورایزن بازی سال شد، هرگز هیچ مشکلی وجود نداشت و طرفداران سونی هم اصلا حرفی از ناحقی و… نزدند زیرا زقیب، زلدا بود. ولی وقتی Uncharted 4: A Thief’s End را دارید و یک بازی «بدون داستان آنلاین چند نفره» را بازی سال میکنید، به نظر من از مسخره هم مسخرهتر است. واقعا برای یک گیمر واقعی ناخوشایند است که بازی کلا فاقد داستان که با ۲۰ شخصیت، مدام و مدام و مدام تکرار میشود، بشود بازی سال!
Naughty Dog استودیویی است که وقتی نام آن مطرح میشود، باید در ادامه منتظر شنیدن کلماتی مثل شاهکار باشیم. استودیویی که هرگاه دست به ساخت یک بازی زده است نام پلیاستیشن و سونی را سرافراز کرده است و صنعت گیم را متحیر و انگشت به دهان. نوابغی که همیشه با انتشار هر عنوانی استانداردهای آن سبک را ارتقا میدهند و سیل تحسین منتقدان و گیمرها و حتی رقبا را به سوی خود سرازیر میکنند. Uncharted 4: A Thief’s End عنوانی است که جای نسخهی دوم را به عنوان برترین نسخهی این سری از نظر خیلیها گرفت و ورود خود به نسل هشتم را به قدرتمندترین شکل ممکن اعلام کرد. این بازی برای من یکی از نمادهای نسل هشتم است و به قدری زیبا و جذاب است که هنگام تجربهی آن به هیچ وجه دلم نمیخواست بازی به پایان برسد و به قدری از تجربهی آن لذت میبردم که همواره و با رد کردن هر مرحله استرس داشتم که یک قدم دیگر به پایان بازی نزدیک میشوم و این بسیار ناراحتکننده بود. در این نسخه Nate، Sully، Elena و عضو جدید گروه ماجراجویی آنها یعنی Sam برادر Nate، دنیا را در جستوجوی یک گنجینهی افسانهای متعلق به دزدان دریایی درنوردیدند و البته در این بین کلی ماجرای عجیب و خیانت و… را تجربه کردند. بازی در تمام زمینهها نسبت به نسخههای قبلی پیشرفتهای چشمگیری داشت و مکانیکهای مخفیکاری جدیتری به آن اضافه شدند، در کنار مبارزات داینامیکتر و روشهای جدید برای مبارزه با دشمنان. set pieceهای بازی مثل همیشه بسیار به یادماندنی، سینمایی، زیبا و دارای هیجان ناب بودند و تا میخواستید از یک نوع اکشن و هیجان در بازی خسته شوید، نوع دیگری از اکشن به سراغتان میآمد و سطح هیجانتان را به طور مداوم بالا میبرد. اگر پلیاستیشن ۴ داشته باشید و Uncharted ۴: A Thief «s End را تجربه نکنید، همان بهتر که این کنسول را نداشته باشید. هر نوع سلیقهای دارید و هر سبکی را که دوست دارید و دوست ندارید، کنار بگذارید و Uncharted ۴ را تجربه کنید زیرا اگر ذرهای ذات هنردوستی داشته باشید فقط و فقط عاشقش خواهید شد. Uncharted 4: A Thief’s Endمحبوبترین بازی من در تمام سری Uncharted و همینطور یکی از زیباترین و چشمنوازترین عناوینی که تاکنون بازی کردهام از لحاظ گرافیکی نیز هست. از آن مهمتر این که Uncharted ۴ یکی از سرگرمکنندهترین و برترین شوترهای سوم شخصی است که طی ۲۷ سال بازی کردن تجربه کردهام.
۸ – Dark Souls III
Dark Souls III
سازنده: FromSoftware
ناشر: Bandai Namco Entertainement
ژانر: Action RPG
پلتفرم مقصد: PlayStation 4, Xbox One, Microsoft Windows
تاریخ انتشار: ۲۳ مارس ۲۰۱۶
امتیاز متا: ۸۹/۱۰۰
تصور کنید که Titanfall ۲ و Doom و Inside و Overwatch کاندید «بازی سال» هستند و Dark Souls ۳ نیست! خب الان این بازی چه چیزی کمتر از اینها دارد؟ والا همه چیزش هم بهتر است آن هم چند درجه. البته همه چیز باید به همه چیز بیاید. سالی که Overwatch جای Uncharted ۴ بازی سال شود، Dark Souls III هم هیچی نمیشود! ” اصلا مگر میشد با عنوانی بهتر از Dark Souls III این ۳ گانه را به پایان رساند؟ Dark Souls III پایانی افسانهای بر ۳ گانهی فرنچایزی شاهکار بود که معلوم نیست دوباره کی نامی از آن بشنویم. Dark Souls III مجموعهای از بسیاری از کلمات است. نبوغ، خلاقیت، زیبایی، تاریکی، وحشت، چالش، مصیبت، رنج، پاداش، جزا، سختی، شیرینی، استقامت و بسیاری کلمات و صفات تحسینبرانگیز دیگر که همگی در مورد آن صدق میکنند. Dark Souls III داستان درس گرفتن از شکست است، درس مقاومت در برابر سختی و دشواری، درس استقامت و صبر. Dark Souls III نسخهی تکمیل شده و بهبود یافتهی تمام شاهکارهای قبلی میازاکی و در واقع اوج هنر و توان این نابغهی ژاپنی است که تا ابد نام خود را در تاریخ این صنعت و از آن مهمتر در قلب بازیبازهای عاشق چالش، حک کرده است. Dark Souls III با انتشار خود بار دیگر نشان داد که یک بازی میتواند به قدری شاهکار باشد که حتی اگر بارها و بارها و بارها کشته شوید و با یک باس شاید ۵۰ بار مبارزه کنید، باز هم چنان عاشق آن شوید که ۱۰ بار آن را به پایان برسانید. Dark Souls III به مانند تمامی نسخههای دیگر این سری از هر نظر بینظیر و فوقالعاده بود. گیمپلی عالی و اعتیاد آور، مبارزات هاردکور و چالشبرانگیز، موسیقی فوقالعاده، داستانی مرموز و زیبا، همه و همه باعث شدهاند تا یک شاهکار جاودانه شکل بگیرد. این عنوان نیز به مانند بازیهای قبلی آقای میازاکی، یک بازی بسیار سخت و نفسگیر و دشوار بود که برخی نبردها و باسفایتهایش نفستان را در سینه حبس میکرد. طراحی فوقالعاده مخوف و عجیب، حملات مرگبار و قدرتمند، انواع و اقسام حملات و ضربات متنوع، قویتر شدن آنها با کمتر شدن خط سلامتی و تغییر استایل مبارزه، همه و همه از مواردی هستند که باعث شدهاند تا باس فایتهای Dark Souls III از هر لحاظ به یک میزان و استانداردی بسیار سخت برای دیگر بازیها تبدیل شوند.
تصور کنید که Titanfall ۲ و Doom و Inside و Overwatch کاندید «بازی سال» هستند و Dark Souls ۳ نیست! خب الان این بازی چه چیزی کمتر از اینها دارد؟ والا همه چیزش هم بهتر است آن هم چند درجه. البته همه چیز باید به همه چیز بیاید. سالی که Overwatch جای Uncharted ۴ بازی سال شود، Dark Souls III هم هیچی نمیشود! ” اصلا مگر میشد با عنوانی بهتر از Dark Souls III این ۳ گانه را به پایان رساند؟ Dark Souls III پایانی افسانهای بر ۳ گانهی فرنچایزی شاهکار بود.
به شخصه اعتقاد دارم سری Souls به همراه عنوان Bloodborne دارای برترین طراحی باسها در تاریخ بازیهای رایانهای هستند و تا به امروز که شاهد چند نسل از بازیها بودهام و انواع و اقسام پلتفرمها و بازیهای سبکهای مختلف را تجربه کردهام، در هیچ عنوانی باسهایی به جذابیت، مرگبار بودن، قدرتمندی و چالشبرانگیزی باسهای این عناوین ندیدهام و این موضوع کاملا در مورد Dark Souls III هم صدق میکند. بدون شک یکی از نقاط قوت اصلی Dark Souls III جدا از گیمپلی شاهکار آن، گرافیک بازی و طراحی هنری آن است که مانند آن را هیچگاه در بازی دیگری ندیدهاید. در راستای طراحی باسها، دشمنان نیز در بازی اکثرا طراحیهای عجیب و غریبی دارند و از همان طراحیهای دفرمه، در مقیاسی کوچکتر برخوردار هستند و این گونه به نظر میرسد که موجوداتی مریض هستند. در واقع نکتهای که در اصل و در کنار گیمپلی، باعث خاص شدن Dark Souls III و دیگر عناوین این فرنچایز شده است، طراحی و گرافیک هنری شاهکار بازی است که چه در مورد محیطها، چه در مورد دشمنان بازی و مخصوصا در مورد باسها، از هر عنوان دیگری متمایز است و این سری را یک یا حتی چند پله بالاتر از اکثر عناوین هم سبک از لحاظ گرافیک هنری قرار میدهد. واقعا در مبحث طراحیهای هنری سری عناوین Souls میتوان ساعتها و ساعتها نوشت، میتوان ساعتها و ساعتها خواند، و میتوان مدتها از بادهی این هنر ناب سرمست شد. طراحی محیط و دنیای بازی در سری Souls بر اساس جهانی فانتزی و کلاسیک است. دنیایی افسانهای که هنوز اژدهایان بر فراز آسمانهای آن پرواز میکنند و پر است از انواع موجودات افسانهای. این دنیای فانتزی و کلاسیک، ویژگی خاص این سری است و حتی در دیگر عناوین این سازنده نیز دیده نمیشود. در طراحی باسهای Dark Souls III و به طور کلی این سری، یک نکته واضح است و آن هم علاقهی طراحان بازی به استفاده از مدلهای دفرمه و برخلاف ساختار طبیعی است که در اغلب باسهای این عناوین دیده میشود و این دفرمه بودن در ترکیب با درجهی سختی و قدرت بالای این باسها، سبب میشود تا آنها بسیار مخوفتر و نامانوستر از موجوداتی طبیعی برای ما جلوه کنند و این، استرس ما را هنگام مبارزه با آنها بیشتر میکند و نشان از هوش طراحان بازی و احاطه و آگاهی کامل آنها نسبت به المانهای سری Souls دارد و این هنر آنها در ترکیب با دانش فنی که دارند، سبب پدید آمدن شاهکاری مثل دارک سولز ۳ شده است که نه فقط یکی از برترینهای نسل هشتم، بلکه یکی از برترین بازیهای تاریخ است.
۷ – Resident Evil 2: Remake
Resident Evil 2: Remake
سازنده: CAPCOM
ناشر: CAPCOM
ژانر: Survival-Horror
پلتفرم مقصد: Playstation 4 ,XboxOne ,PC
تاریخ انتشار: ۲۵ ژانویه ۲۰۱۹
امتیاز متا: ۹۳/۱۰۰
رزیدنت اویل خوشبختانه نسل هشتم خیلی خوبی را سپری کرد و طرفدارانش را کاملا راضی نگه داشت. سری رزیدنت اویل بسیار در بین بازیبازها محبوب است و همیشه وقتی که صحبت از یک بازی جدید از این فرنچایز مطرح گردد، شور و شوق زیادی بین طرفداران و مخاطبین صنعت گیم ایجاد میشود. مخصوصا وقتی موضوع بسیار جذابتر هم میشود که صحبت از چند بازی نخست این سری به میان بیاید که همهی ما بهترین خاطراتمان از این فرنچایز را با آن شاهکارها داریم؛ چه چیزی از این بهتر که آن خاطرات بینظیر را با پوششی جدید و نسل هشتمی و باکیفیت بسیار بالا دوباره مرور کنیم؟ موفقیت بازسازی نسخهی اول و نسخه زیروی سری رزیدنت اویل، باعث شد تا کپکام به فکر اجرای این کار برای بازی دوم هم بیفتد و اعلام کرد که این بازی نه صورت یک ریمیک به سبک نسخه اول، بلکه در قالب یک بازی کاملا جدید با دوربین و اضافات جدید و به طور خلاصه یک بازی کاملا نسل هشتمی با داستان رزیدنت اویل ۲ خواهد بود و اتفاقا عجب بازیای هم از کار در آمد. وقتی یک ریمیک کاندید بازی سال شود باید واقعا بینظیر باشد. کپکام در نسل هفتم مسیر را اشتباه رفت اما اکنون کاملا توانسته است تا دوباره به روزهای قدرتمند قدیم بازگردد. روزهایی که آن قدر شیرین و دوستداشتنی بودند که طعمش هنوز زیر زبان بازیبازهای قدیمی باقی مانده است و حالا دوباره نشان و نام کپکام دارد همان ضمانت کیفیتی که در نسل پنجم و ششم داشت را پیدا میکند.
وقتی یک ریمیک کاندید بازی سال شود باید واقعا بینظیر باشد. کپکام در نسل هفتم مسیر را اشتباه رفت اما اکنون کاملا توانسته است تا دوباره به روزهای قدرتمند قدیم بازگردد. روزهایی که آن قدر شیرین و دوستداشتنی بودند که طعمش هنوز زیر زبان بازیبازهای قدیمی باقی مانده است و حالا دوباره نشان و نام کپکام دارد همان ضمانت کیفیتی که در نسل پنجم و ششم داشت را پیدا میکند.
کیفیت Resident Evil ۲: Remake کاملا نشان از آن داشت که کپکام بعد از موفقیت رزیدنت اویل ۷، راه درست و صحیح را برای این فرنچایز پیدا کرده و این سری را نیز به مقصد رساند، همان طور که در ادامه سری دویل میکرای را نیز با نسخهی پنجم تبدیل به یکی از بهترین بازیهای این نسل کرد تا به عنوان یک شرکت موفق در نسل هشتم شناخته شود. در Resident Evil ۲: Remake گیمپلی در قالب یک بازی نسل هشتمی شوتر سومشخص پیاده شده است و دیگر خبری از گیمپلی کلاسیک و تغییر دوربینهای متعدد ۳ نسخه اول سری نیست. کنترل بازی و نوع زوایای دوربین آن کاملا تغییر کردهاند و به حالت دوربین روی شانه، مثل عناوین بعدی این سری در آمدهاند. واقعا هیچ شرکتی مانند کپکام آیپیهای غولپیکر در اختیار ندارد و البته در راس آنها نیز DMC و Resident Evil قرار دارند که خوشبختانه در نسل هشتم کپکام هر دو را به بهترین شکل ممکن احیا کرده است. موفقیت برای یک کمپانی مثل کپکام هم خیلی سخت است و هم به نوعی آسان! سخت از این جهت که فرنچایزهایش بسیار بزرگ و محبوب هستند و همه شدیدا روی آنها زوم میکنند و فقط انتظار شاهکار دارند (و نه حتی یک بازی خوب)؛ آسان از این جهت که آنقدر بازیهایش نامهای بزرگ و محبوبی دارند که خیلیها اصلا فقط با دیدن نامش بازی را میخرند و بازیها فروشی عالی را تجربه میکنند. خوشبختانه این شرکت در نسل هشتم دوباره اعتماد بازیبازها را برگرداند و واقعا بازیهای شاهکاری را از فرنچایزهای محبوبش منتشر کرد که دو تا از آنها را در این لیست شاهد هستید.
۶ – Bloodborne
Bloodborne
سازنده: From Software
ناشر: Sony Interactive Entertainement
ژانر: Action RPG
تاریخ انتشار: ۲۴ مارچ ۲۰۱۵
امتیاز متا: ۹۲/۱۰۰
فقط و فقط یک بازی بود که میتوانست کاری کند بلادبورن بازی سال ۲۰۱۵ نشود و آن هم شاید برترین بازی کل تاریخ یعنی ویچر ۳ بود. Bloodborne یکی از بینقصترین عناوینی است که تاکنون منتشر شده است. این بازی هم توانست طرفداران بازیهای قبلی آقای میازاکی را راضی نگه دارد و هم کلی طرفدار جدید کسب کند که اتفاقا این طرفدارهای جدید بعدا به سراغ سولز هم رفتند زیرا کسی که آلودهی این فرمول شود دیگر راه برگشتی ندارد! همچنین از بستهی الحاقی این عنوان با نام The Old Hunters نیز نمیتوان گذشت و باید از آن به عنوان یک کامل کننده و بستهی الحاقی فوقالعاده عالی برای بازی یاد کرد که بازی را مقداری سختتر نیز کرده بود و برخی از برترین باسهای تاریخ بازیهای رایانهای را نیز در آن مشاهده کردیم. داستان جذاب و مخوف و غمناک و البته روایتی عالی، شهر مخوف و بینظیر و مرگبار یارنام، گیمپلی بینهایت لذتبخش و چالشبرانگیز که شدیدا شما را به خود وابسته میکند، انواع و اقسام موارد مخفی و سلاحها و لباسها و ارتقاها و آیتمهای جمع کردنی که شدیدا ارزش تکرار بازی را بالا میبرند، صداگذاری و موسیقیهای عالی، باس فایتهایی بینظیر (که البته وقتی اسم میازاکی را میآوریم خودش یعنی وجود باس فایتهای بینظیر) و خلاصه هر چه در این بازی هست، بینظیر است و باعث میشود تا بازیباز شدیدا عاشق این عنوان شود. تازه علاوه بر تمامی این موارد که مربوط به کمپین بازی هستند، بخش سیاهچالهای بازی نیز وجود دارد که برای خودشان یک عامل جذابیت جدید محسوب میشوند و تجربهی آنها و باسهای جدیدی که در آنها میبینیم و انجام آنها با دوستان و دیگر بازیبازان، سبب میشود تا بلادبورن باز هم بیشتر و بیشتر ارزش پیدا کند. شهر Yharnam نیز یکی از مخوفترین شهرها و محیطهایی است که تا به حال بازیهای رایانهای به خود دیدهاند و همچنین یکی از برترین طراحیهای تاریخ در زمینهی خلق دنیای یک بازی است که واقعا و به دور از اغراق، کمتر شهر و دنیایی را با چنین طراحی یونیکی در دنیای بازیها به یاد داریم. حتی با وجود بارها بازی کردن Bloodborne، به هیج وجه محیط بازی و این شهر برای ما خستهکننده نمیشود، چرا که هر بار که آن را تجربه میکنیم، باز هم نکتهی جدیدی برای ما به همراه دارد و زاویهای دیگر از زشتی و سیاهی و تاریکی دنیای خود و البته زیبایی و کیفیت گیمپلی و طراحی خود را برای ما آشکار میکند تا هر چه بیشتر به سرنوشت یارنام بیندیشیم.
فقط و فقط یک بازی بود که میتوانست کاری کند بلادبورن بازی سال ۲۰۱۵ نشود و آن هم شاید برترین بازی کل تاریخ یعنی ویچر ۳ بود. Bloodborne یکی از بینقصترین عناوینی است که تاکنون منتشر شده است. این بازی هم توانست طرفداران بازیهای قبلی آقای میازاکی را راضی نگه دارد و هم کلی طرفدار جدید کسب کند که اتفاقا این طرفدارهای جدید بعدا به سراغ سولز هم رفتند زیرا کسی که آلودهی این فرمول شود دیگر راه برگشتی ندارد!
طراحی و فضاسازی شهر Yharnam و ایجاد میانبرهای بینظیر در آن و متصل کردن دنیای بازی به استادانهترین شکل ممکن و به صورت کاملا هماهنگ، چیزی از خلق یک شاهکار کمتر نیست و Bloodborne را باید جزو Master Pieceهای این استودیو به حساب آورد. اتمسفر شهر Yharnam به دلیل نوع معماری خاص آن که برگرفته از لندن ویکتوریایی است، بسیار تاریکتر و مخوفتر از اکثر مناطقی است که تاکنون در دیگر عناوین میازاکی مثل سری سولز مشاهده کردهایم. فضای این شهر مرده به قدری حزنانگیز، تاریک، ناامیدکننده و مرده است که Bloodborne را تبدیل به تاریکترین عنوان میازاکی تاکنون کرده است. در خصوص شباهت سری دارک سولز با بلادبورن، جالب این است که با وجود این که بلادبورن کاملا حس و حال و ساختار مستحکم سری دارک سولز را به طرفداران انتقال میدهد، ولی از طرف دیگر کاملا هم مشخص است که میازاکی قصد داشته تا Bloodborne را تبدیل به برندی کاملا مجزا از سری سولز کند و اولین روشی که در راه رسیدن به چنین منظوری پیاده کرده است، طراحی Yharnam و همینطور طراحی دشمنان و باسهای بازی است که شبیه به هیچ یک از عناوین سولز نیست و بسیار تاریکتر، زشتتر، کریهتر و مخوفتر هستند. زمانی که بستر وقوع دو بازی و داستان و پیشینهی آنها کاملا با هم متفاوت باشند، خیلی سخت است که بخواهیم آنها را کاملا مانند هم فرض کنیم، حتی اگر المانهای گیم پلی بسیار مشابهی هم داشته باشند. اکنون بسیاری از ما طرفداران و دارندگان پلیاستیشن ۴ در دنیا شدیدا منتظر معرفی نسخه دوم بلادبورن هستیم و بدون شک وقتی این عنوان معرفی شود مانند بمبی منفجر خواهد شد. این بازی باعث شد تا حتی در کشور خودمان تعداد خیلی زیادی از بازیبازان که عاشق بلادبورن شده بودند به سمت سری سولز بروند و شیفتهی این سری نیز بشوند در حالی که قبلا فکر میکردند به سولز علاقهای ندارند. ولی بلادبورن با شیوهی مقداری سادهتر شدهی خودش، این بازیبازان را به درون فرمول جادویی خود کشید و آنها را آلودهی این فرمول کرد و بعد هم این بازیبازان جادو شده، در به در دنبال عنوانی شبیه بلادبورن میگشتند و به این شکل آلودهی سولز نیز شدند تا یکی از بهترین اعتیادهای دوران بازیباز بودنشان کلید بخورد!
۵ – Red Dead Redemption 2
Red Dead Redemption 2
سازنده: Rockstar Games, Rockstar San Diego
ناشر: Rockstar Games
ژانر: Action-Adventure, Open World
تاریخ انتشار: ۲۶ اکتبر ۲۰۱۸
امتیاز متا: ۹۷/۱۰۰
Red Dead Redemption ۲ یک شاهکار و یکی از برترین بازیهای تاریخ است، آن هم به واسطهٔ خلق یک تجربهی کامل از غرب وحشی و زندگی در آن در کنار المانهای گانگستری و وسترن و گیمپلی واقعگرایانه. درست است که اگر این لیست نظر شخصیام بود این بازی حتی در ۵۰ تای اول هم نبود، ولی خب خدمتتان عرض کردم که دوست دارم این لیست، قابل اتکا و بیشتر منطقی باشد تا نظر شخصی، بنابراین هیچ کس نمیتواند چشمش را به روی شاهکار بودن رد دد ۲ ببندد، چون فقط هنر را انکار کرده است و خودش را کوچک. بازی نخست Red Dead Redemption که در نسل هفتم منتشر شد و جایزه بازی سال را هم دریافت کرد یک شاهکار جاودانه و بینهایت هیجانانگیز بود که غوغایی در دنیا به پا کرد ولی برای نسخهی دوم، دیگر راک استار پا را چند پله بالاتر گذاشت و یک دنیای واقعی وسترن و یک زندگی واقعی در دوران غرب وحشی خلق کرد، با ریزترین جزییاتی که فکرش را بکنید. یعنی از تیمار اسبها گرفته تا شیردوشی و مبارزات کاملا واقعی وسترن و سرقتهای گانگستری و طراحی دقیق و جزء به جزء تکتک آیتمها بر اساس واقعیت غرب وحشی و بسیاری از موارد دیگر، همه و همه در بازی Red Dead Redemption ۲ وجود دارند و شاید حتی طرفدارانی که انتظارشان از بازی زیاد هم بود، دیگر انتظار چنین سطحی از واقعیت را نداشتند و راکاستار همه را شگفتزده کرد و یک شاهکار رویایی خلق کرد که اگر بگوییم یکی از چند دنیای برتر وسترن در کل تاریخ سرگرمی است، سخنی به گزاف نگفتهایم. البته خب چون مقالهٔ من است باید نظر خودم را هم بگویم. نمیدانم کسی دیگر هم مثل من فکر میکند یا نه، ولی واقعا این واقعگرایی شدید بازی، اصلا برای من جذاب نبود.
Red Dead Redemption ۲ یک شاهکار و یکی از برترین بازیهای تاریخ است، آن هم به واسطهٔ خلق یک تجربهی کامل از غرب وحشی و زندگی در آن در کنار المانهای گانگستری و وسترن و گیمپلی واقعگرایانه. درست است که اگر این لیست نظر شخصیام بود این بازی حتی در ۵۰ تای اول هم نبود، ولی خب خدمتتان عرض کردم که دوست دارم این لیست، قابل اتکا و بیشتر منطقی باشد تا نظر شخصی، بنابراین هیچ کس نمیتواند چشمش را به روی شاهکار بودن رد دد ۲ ببندد، چون فقط هنر را انکار کرده است و خودش را کوچک.
من نسخهی اول را لااقل یک بار تمام کردم ولی این یکی را خیلی سریع بیخیال شدم. بعد از ۱۰۰ گیگ دانلود، وقتی بازی را آغاز کردم و دیدم بعد از دو ساعت بازی هنوز سوار یک اسبم که نه درست میدود، نه به مقصد میرسیم، مدام اسب خسته میشود و راه نمیرود، حس کردم که شاید باید خودم اسب را کول کنم که یک وقت خسته نشود. تازه بعد از رسیدن به مقصد دوباره باز کل راه را باید با همان آرامش بر میگشتیم. خلاصه برگشتیم و بعد از کلی حرف، گفتم خب حالا یک مقدار نبرد بد نیست! رفتیم شکار آهو! چشمتان روز بد نبیند. بدترین شکاری که در یک بازی کرده بودم اینجا بود. طرف کمان را میکشید عقب خسته میشد و قدرت بدنیاش تمام میشد! دل آهو برایم میسوخت و خودش میآمد نزدیکتر و میگفت “بزن دیگه بابا آبروی هر چی شکارچیه بردی با اون قدرت بدنیت!” خلاصه همین جاها بود که بعد ۲-۳ ساعت بازی و ۱۰۰ گیگ دانلود، پاکش کردم و بیخیالش شدم! این تجربهی من بود از واقعگرایی این بازی که که کاملا سرعت گیمپلی را تحت تاثیر قرار میدهد و هرگز مناسب ذائقهی من نیست. بازی من گاد آو وار و ویچر و اسکایریم است. من میخواهم بازی کنم و هیولایی ۱۰ برابر خودم را با کریتوس و گرالت با دست خالی سلاخی کنم، نه که یک کمان بکشم عقب بازویم خسته شود یا یک مسیر وحشتناک را با اسبی بروم که مدام باید چشمم به خستگی او باشد و با خودم فکر کنم من اسب را کول کنم راحتتر هستم! البته این فقط نظر من است و میدانم که اکثر بازیبازان اینطور فکر نمیکنند و حق هم دارند. سلیقهشان است. اصلا عیب ندارد که کسی از یک بازی که بقیه عاشقش هستند خوشش نیاید، ولی مهم این است که شعور داشته باشد و نیاید بگوید چون من خوشم نمیآید پس بیارزش است. Red Dead Redemption ۲ چه من خوشم بیاید چه نه، یکی از چند بازی برتر کل تاریخ بازیهاست که هیچ کس نمیتواند ارزش و اعتبار آن را حتی ذرهای پایین بیاورد. آدم باید منصف باشد.
۴ – Grand Theft Auto V
Grand Theft Auto V
سازنده: Rockstar
ناشر: Rockstar Games
ژانر: Action-adventure Open World
پلتفرم مقصد: PlayStation 4, PlayStation 3, Xbox One, Xbox 360, Microsoft Windows
تاریخ انتشار: ۱۸ نوامبر ۲۰۱۴
امتیاز متا: ۹۷/۱۰۰
Grand Theft Auto V مصداق بارز یک بازی بدون نقص در سبک خودش بود و در هر زمینهای که فکرش را بکنید یک الگو برای بازیسازان در ژانرهای جهان آزاد و سندباکس محسوب میشد. به طور کلی بین تمام شاهکارهای راک استار بیشک گل سرسبد آنها سری عناوین Grand Theft Auto است که با هر شماره، دنیا را تسخیر کردهاند و با نسخهی پنجم و بخش شاهکار آنلاینش، این بازی رکورد فروش در تمام حوزههای مدیا و سرگرمی از هالیوود گرفته تا… را زد و لقب پرفروشترین مدیای دنیا را از آن خود کرد. بازی GTA V یکی از بهترین عناوین از لحاظ کیفیت و کمیت محتوا در بخش تکنفره است و ساعتها و ساعتها محتوای جذاب و بینظیر را با سخاوت تمام، در اختیار بازیباز قرار میدهد. همه چیز در این عنوان در بالاترین سطح کیفیت قرار داشت و اوج لذت ممکن از یک بازی را به بازیبازان منتقل میکرد. بازی در همهی زمینهها از تیراندازی و گانپلی گرفته تا داستان و گرافیک و صداگذاری و موسیقی و… بینظیر بود و مبارزات بسیار جذابی را برای ما رقم زد و از همه مهمتر این که مقدار محتوای شگفتانگیزی داشت که میتوانست ساعتها و هفتهها و ماهها شما را به خود مشغول کند و تازه این فقط بخش داستانی این عنوان بود.
بازی GTA V یکی از بهترین عناوین از لحاظ کیفیت و کمیت محتوا در بخش تکنفره است و ساعتها و ساعتها محتوای جذاب و بینظیر را با سخاوت تمام، در اختیار بازیباز قرار میدهد. همه چیز در این عنوان در بالاترین سطح کیفیت قرار داشت و اوج لذت ممکن از یک بازی را به بازیبازان منتقل میکرد.
بخش آنلاین بازی هم که دیگر برای خودش دنیایی جداست و محتوای آن، سالها و سالها میتواند کاری کند که شما از این بازی دلزده نشوید. Grand Theft Auto V از آن بازیهای تاریخساز است که تا ابد در یادها و خاطرهها جاودانه خواهد بود. عناوین Grand Theft Auto همواره از نظر تجاری و محبوبیت و امتیازات موفق بودهاند و توانستهاند حس و حال قرارگیری در زندگی یک گانگستر واقعی را به بازیباز منتقل کنند، آن هم بدون هیچ سانسوری و به صورت کاملا واقعگرایانه که بازیبازها هیچگاه نمیتوانند در دنیای واقعی تجربه کنند. گانگسترها آدم میکشند، پلیس میکشند، قاچاق میکنند و… که همهی این موارد در بازیهای این سری وجود دارند. کلا باید گفت راکاستار از آن معدود کمپانیهای شاهکارساز مانند ناتیداگ است که گویا بلد نیستند چیزی جز شاهکار بسازند! بازی Grand Theft Auto V در لیست من از ۱۵ بازی برتر نسل هشتم، در جایگاه چهارم قرار میگیرد. اتفاقا به تازگی هم مطلبی در مورد کدهای تقلب در این بازی برای شما عزیزان قرار دادیم که خیلی مورد استقبال قرار گرفت و شما میتوانید این مطلب را در این بخش مشاهده نمایید.
۳ – The Last of Us Part II
سازنده: Naughty Dog
ناشر: Sony Interactive Entertainement
ژانر: Action-Adventure, Survival Horror
پلتفرم مقصد: Playstation 4
سال انتشار: ۲۰۲۰
امتیاز متا: ۹۴/۱۰۰
The Last of Us: Part ۲ یک شاهکار جاودانه است. میدانید این را کی گفتم؟ وقتی که خیلیها در جو یوزر اسکور بودند و از داستان بد میگفتند و از این حرفها. همان موقع در نقد بازی خدمتتان عرض کردم این بازی باید بازی سال ۲۰۲۰ باشد. چند ماه گذشت و تازه واقعیت بازی برای همه رو شد و شروع کرد به درو کردن جوایز در انواع و اقسام مراسمها که برترین آن هم جایزهٔ بازی سال ۲۰۲۰ در TGA بود. البته خوشبختانه مخاطبین گیمفا هم خیلی هوشمند هستند و در همان نقد بازی، ۳۵۰ نظر نوشتند که به غیر از چند عدد کامنت که از انگشتان دو دست هم کمتر بودند، بقیه همه با شاهکار بودن این بازی موافق بودند. واقعا تاریخ بازیهای ویدئویی، خیلی کم عناوینی مثل The Last of Us: Part ۲ را به خود دیده است و شاید در یک نسل، فقط ۲-۳ عدد بازی با این کیفیت داشته باشیم. جدا از این که ساخت یک بازی مثل نسخهی اول The Last of Us (یعنی عنوانی با بالاترین کیفیت ممکن) کار بینهایت سختی است که شاید فقط ۲-۳ بازیساز از پس آن برآیند، ساخت یک دنبالهٔ شاهکار که حتی در همان سطح عمل کند چندین برابر سختتر و دشوارتر هم هست (چه برسد بهتر هم باشد) و برای همین است که ارزش ساخت و کسب متای ۹۴ برای The Last of Us: Part ۲ خیلی خیلی تحسینبرانگیزتر از عنوان نخست است.
The Last of Us: Part ۲ معنای کامل بینقصی است و نه تنها معدود مشکلات خیلی کوچک بازی اول مثل هوش مصنوعی تبدیل به نقطه قوت بازی شدند، بلکه کلی موارد جدید که عمق گیمپلی را بیشتر کردهاند نیز به بازی اضافه شده اند. به قدری ترکیب موارد مختلف در The Last of Us: Part ۲ بینظیر و جذاب از کار در آمده که سبب خلق یکی از بهترین بازیهای تاریخ شده است. عنوانی که امسال برای خیلیها خواب و خوراک نگذاشت و کابوسشان شد!
The Last of Us: Part ۲ همانطور که در نقد بازی خدمتتان عرض کردهام، از نظر گیمپلی یک عنوان اکشن ماجرایی با المانهای وحشت و بقا از زاویهی دوربین سومشخص و بر پایهی مبارزات دور و نزدیک و مخفیکاری است که به عنوان یک حسن ختام در انحصاریهای شاهکار نسل هشتم سونی منتشر گردید. The Last of Us: Part ۲ یک بازی بین عناوین جهان آزاد و بازیهای خطی به حساب میآید و این موضوع بدون شک برای افرادی مثل من که عاشق و شیفتهٔ بازیهای جهان آزاد هستند، یک نقطهی عطف و یک نکتهی بسیار مثبت تلقی میشود و لذت این نسخه با بازی اول برای من اصلا قابل مقایسه نیست و The Last of Us: Part ۲ بازی بسیار مناسبتری برای ذائقهٔ من به حساب میآید. تازه این گستردهتر شدن دنیای بازی، تنها یک پارامتر مسئول در شدیدا لذتبخشتر شدن بازی برای من است و موضوع مهمتر از آن، توسعه یافتن و قرارگرفتن المانهای بیشتر نقشآفرینی در این نسخه است که از همان سیستم ساخت و ساز بازی و مقایسهاش با سیستم ساخت و ساز جذاب بازی اول، کاملا برای شما مبرهن و آشکار خواهد شد و هر چقدر هم که پیشروی کنید، این المانهای لذتبخش نقشآفرینی، بیشتر و پررنگتر و مهمتر میشوند و در یک کلام باید بگویم علاقمندان به عناوین اکشن ماجرایی با المانهای پررنگ نقشآفرینی و دنیای تقریبا بزرگ برای گشت و گذار، معنای کامل لذت یک شاهکار بینظیر این ژانر را در رگهایشان حس خواهند کرد، آن هم در قالب یک زمینه و تم کامل The Last of Us؛ یعنی فکر نکنید اینها را که گفتم به معنی این است که بازی ذرهای از The Last of Us بودن فاصله گرفته است، بلکه فقط وسیعتر و عظیمتر و عمیقتر شده است.
The Last of Us: Part ۲ یک شاهکار جاودانه است. میدانید این را کی گفتم؟ وقتی که خیلیها در جو یوزر اسکور بودند و از داستان بد میگفتند و از این حرفها. همان موقع در نقد بازی خدمتتان عرض کردم این بازی باید بازی سال ۲۰۲۰ باشد. چند ماه گذشت و تازه واقعیت بازی برای همه رو شد و شروع کرد به درو کردن جوایز در انواع و اقسام مراسمها که برترین آن هم جایزهٔ بازی سال ۲۰۲۰ در TGA بود. البته خوشبختانه مخاطبین گیمفا هم خیلی هوشمند هستند و در همان نقد بازی، ۳۵۰ نظر نوشتند که به غیر از چند عدد کامنت که از انگشتان دو دست هم کمتر بودند، بقیه همه با شاهکار بودن این بازی موافق بودند.
بازی The Last of Us: Part ۲ علاوه بر اینها، یک وحشت بقا نیز محسوب میشود و به دلیل وجود دشمنان بیمار قارچزده مخوفی که در بازی وجود دارند و چند نوع مختلف هستند (و در این نسخه متنوعتر و مخوفتر هم شدهاند)، گاها لحظات ترسناک و استرسزایی را نیز تجربه میکنید و لحظاتی از بازی که باید از لابهلای آنها بدون هیچ سروصدایی رد شوید واقعا ترسناک و دلهرهآور هستند. شما در این نسخه میتوانید با جمع کردن منابع و آیتمهای مختلف، قابلیتهای خود را در یک سیستم درخت ارتقا، آپگرید کنید که واقعا این موضوع لااقل از نظر من برای این بازی یک موضوع بینظیر است که عمق بازی را چندین برابر کرده است. این درخت مهارتها ۳ شاخهی اصلی دارد که شامل Survival, Crafting و Stealth هستند. شاخهٔ بقا یا Survival مواردی مثال خط سلامتی و دامنهٔ Listen Mode و فاصلهٔ پرتاب را افزایش میدهد. شاخهٔ ساخت و ساز یا Crafting اجازه میهد تا سلاحهای سرد را ارتقا دهید و سرعت ساخت و سازتان را زیاد میکند و با آن میتوانید بمبهای دودی و گیج کردنی درست کنید. نهایتا هم شاخهٔ Stealth یا مخفیکاری را داریم که سرعت شما را هنگام خزیدن زیاد میکند، سرعت کشتن به روش مخفیانه را افزایش میدهد و برای کلت صدا خفه کن باز میکند. خلاصهٔ کلام این که The Last of Us: Part ۲ معنای کامل بینقصی است و نه تنها معدود مشکلات خیلی کوچک بازی اول مثل هوش مصنوعی تبدیل به نقطه قوت بازی شدهاند، بلکه کلی موارد جدید که عمق گیمپلی را بیشتر کردهاند نیز به بازی اضافه شدهاند. به قدری ترکیب موارد مختلف در The Last of Us: Part ۲ بینظیر و جذاب از کار در آمده که سبب خلق یکی از بهترین بازیهای تاریخ شده است. عنوانی که امسال برای خیلیها خواب و خوراک نگذاشت و کابوسشان شد!
۲ – God of War
God of War
سازنده: Ready at Dawn,ny, SIE Santa Monica Studio`
ناشر: Sony Interactive Entertainment, Sony Pictures
ژانر: Hack and Slash , Action-adventure
تاریخ انتشار: ۲۰۱۸
امتیاز متا: ۹۴/۱۰۰
“خداایان المپ من رو رها کردن….
پس منم زدم همشونو از دم ترکوندم!
خدایان یونان تموم شدن! با کمی پرس و جو فهمیدم نورث هم خدایان داره!
پا شدم دست BOY رو گرفتم رفتیم شمال (خاطراتش محاله یادم بره!) و خدایان نورث و مورث رو هم قلع و قمع کردم.
حالا هم رگناروک واسه من شاخ شده! اونم به زودی خاطره میشه!
اگر در سرزمینهای دیگه خدایانی پیدا کردید به من با آدرس GodofwarandBOY@olympus.com ایمیل بدین تا بیایم خدمتتون!”
بازی سال ۲۰۱۸، برترین هک اند اسلش تاریخ بازیهای ویدئویی، یکی از چند بازی برتر تاریخ بازیها، یکی از ۲-۳ بازی برتر نسل هشتم و شاید برترین آنها تا امروز. همهی اینها میشود ذرهای از شایستگی و کیفیت واقعی یک شاهکار افسانهای و جاودانه به نام God of War. اصلا کریتوس سرنوشتش این است که خدا باشد. حالا یا خدای جنگ، یا خدای بازیها و یا خدای لیست برترین بازیهای نسل هشتم. ویچر ۳ برای من بهترین بازی تاریخ است، ولی خب این God of War با من کاری کرد که خیلی دو دل شده بودم که ویچر ۳ را در رتبهٔ اول بگذارم یا God of War را. در نهایت هم به حسم اعتماد کردم و ویچر ۳ را اول قرار دادم، ولی حتی لحظهای فکر نکنید که God of War چیزی کمتر از ویچر ۳ دارد و حتی ذرهای کیفیتش پایینتر است. در واقع God of War و ویچر ۳ برای من هر دو بهترین بازی این نسل هستند.
اصلا کریتوس سرنوشتش این است که خدا باشد. حالا یا خدای جنگ، یا خدای بازیها و یا خدای لیست برترین بازیهای نسل هشتم. ویچر ۳ برای من بهترین بازی تاریخ است، ولی خب این God of War با من کاری کرد که خیلی دو دل شده بودم که ویچر ۳ را در رتبهٔ اول بگذارم یا God of War را. در نهایت هم به حسم اعتماد کردم و ویچر ۳ را اول قرار دادم، ولی حتی لحظهای فکر نکنید که God of War چیزی کمتر از ویچر ۳ دارد و حتی ذرهای کیفیتش پایینتر است. در واقع God of War و ویچر ۳ برای من هر دو بهترین بازی این نسل هستند.
مگر راحت است که یک بازی افسانهای مثل رد دد ردمپشن ۲ کنارت باشد و بازی سال شوی؟ باید مرزهای خفن بودن را چند صد کیلومتر رد کرده باشی که بتوانی چنین کاری کنی! هرگز اشکهای کوری بارلوگ افسانهای را زمانی که اولین نمرات شاهکار بیتکرارش که چند سال برایش زحمت کشیده بود را دید، فراموش نمیکنم. نخستین نکتهٔ قابل ذکر در مورد این بازی که از همان زمان معرفی مشهود بود و بعد هم با انتشار بازی کاملا به وضوح مشخص بود، تغییرات ساختاری است. به نظر میرسد که به دلیل همین تغییرات بزرگ بود که سازندگان بازی نام آن را تنها God of War گذاشتند آن هم بدون هیچ پیشوند و شماره و پسوندی، تا خبر از شروعی دوباره و یک ریبوت برای این سری بدهند و یک God of War و یک کریتوس جدید را ببینیم. در حقیقت باید گفت سازندگان God of War از عنوان Ascension درس گرفتند، زیرا در حالی که یکی از برترین نسخههای این سری بود به خاطر عدم نوآوری و تغییر نسبت به نسخهی سوم به آن انگ تکراری بودن زدند و به همین دلیل سازندگان میدانستند که اگر بخواهند عنوان جدید را هم به مانند قبل و با همان سبک و سیاق بسازند، باز هم بازخورد منفی خواهند گرفت، مخصوصا با توجه به این که یک نسل نیز تغییر کرده است و این بار ایجاد تغییرات در بازی از حیاتی هم حیاتیتر به نظر میرسید که با دیدن همان تریلر اول بازی جدید مشاهده کردیم که بله! بازی تغییر کرده است، آن هم تغییراتی بزرگ، اما جالب است که با این تغییرات هنوز روح و عظمت کریتوس و این سری کاملا در بازی وجود داشته و به چشم میآید.
حالا همگی بدجوری منتظر هستیم تا رگناروک فرا برسد و باز هم با خدای شخصیتهای دنیای بازی همراه شویم و ببینیم این بار میخواهد چه کسانی را قلع و قمع کند. اگر یک نفر در دنیای بازیها باشد که درگیر شدن با او بدجوری اشتباه است، حاج کریتوس کبیر و افسانهای است دیگر! از خدایان یونان و نورث که قویتر نیستیم!
کریتوس با ظاهری جدید و داستانی جدید و متفاوت، سلاحی جدید، خانوادهای جدید و حتی سبک بازی تقریبا جدید، به نسل هشتم آمد تا باز هم ما را غرق در لذت و هیجان کند. در این شاهکار بیتکرار شاهد تمام چیزهایی که یک بازی برای تاریخ ساز بودن لازم دارد هستیم. از داستانگویی و روایت بینظیر تا گرافیک چشمنواز، گیمپلی شگفتانگیز، مبارزات خشن و مرگبار کریتوس با هیولاها و سلاخی کردن دشمنان، هیولاها و موجودات مخوف و متنوع، شخصیتهای جدید، خدایان و موجودات اساطیری اسکاندیناوی، رابطه پدر و پسری که گاهی به چالش کشیده خواهد شد و همین طور نوعی درگیری درونی کریتوس برای ایجاد تعادل بین پدر بودن و یک استاد سختگیر بودن، همه و همه مواردی هستند که در شاهکار نسل هشتمی God of War مشاهده کردیم. حالا همگی بدجوری منتظر هستیم تا رگناروک فرا برسد و باز هم با خدای شخصیتهای دنیای بازی همراه شویم و ببینیم این بار میخواهد چه کسانی را قلع و قمع کند. اگر یک نفر در دنیای بازیها باشد که درگیر شدن با او بدجوری اشتباه است، حاج کریتوس کبیر و افسانهای است دیگر! از خدایان یونان و نورث که قویتر نیستیم!
۱- The Witcher 3: Wild Hunt
The Witcher 3: Wild Hunt
سازنده: CD Projekt Red
ناشر: CD Projekt
ژانر: Action RPG
پلتفرم ها: Xbox One ,Microsoft Windows ,Playstation 4
تاریخ انتشار: ۱۹ می ۲۰۱۵
امتیاز متا: ۹۳/۱۰۰
اصلا دلم نمیآید که بخواهم از برترین بازی نسل هشتم نام ببرم و اول از همه The Witcher ۳ نباشد. واقعا این بازی به طور عجیب و غریبی شاهکار بود. نسل هشتم تمام شد و رفت، ولی هنوز هم مثل The Witcher ۳ بازی نیامد. نسخهٔ نسل نهمی The Witcher ۳ هم معرفی شد و مطمئن باشید که در نسل نهم هم جزو برترین بازیها باقی میماند. امتیاز متای شاهکار ۹۳/۱۰۰ الحق و الانصاف برای این بازی کم است و باور کنید حداقل حق این بازی امتیازی در حد جی تیای ۵ و رد دد ۲ است یعنی کمترین نمرهای که شایستهاش است ۹۷ است، هر چند برای همین ۹۷ هم باید ایراد الکی بگیریم و از بازی نمره کم کنیم، چون اگر ویچر ۳ حقش ۱۰ نباشد نمیدانم دیگر چه بازی باید ۱۰ باشد. البته که میگویند امتیازی که در متا کم شده به خاطر مقداری باگ در زمان عرضه بوده، ولی خب مگر عنوانی با این دنیای عظیم داریم که زمان عرضهاش کاملا بدون مشکل فنی باشد؟ همه بازیهای بزرگ در زمان عرضه مشکلاتی دارند و بعد با آپدیت خیلی زود رفع میشوند، ولی خب اگر این باگها برای برخی بازیها باشند بخشیده شده و نمره کم نمیشود، ولی اگر برای ویچر ۳ باشند حتما نمره کم میشود. The Witcher ۳: Wild Hunt از لحاظ مقدار و کیفیت و تنوع محتوا واقعا ستودنی است و میتواند کاری کند تا شما مدتها و مدتها بدون توجه به ساعت و گذشت زمان در دنیای بینظیر و بسیار وسیع بازی با تعداد بسیار بسیار زیادی فعالیت مختلف برای انجام دادن گشت و گذار کنید و هیولا بکشید و کارت بازی کنید و کارآگاه شوید و…
راستش لقب برترین بازی نسل هشتم خیلی لقب بزرگی است، ولی خب برای The Witcher ۳: Wild Hunt اوضاع از این حرفها فراتر است. در واقع میشود بگوییم The Witcher ۳: Wild Hunt برترین اکشن نقشآفرینی تاریخ و یا لااقل یکی از ۳ بازی برتر کل تاریخ است، اگر نگوییم برترین بازی کل تاریخ است!
بهتر است برای آگاهی هر چه بیشتر از زحمتی که سازندگان برای سیستم مبارزات این بازی کشیدهاند، بازی را با درجات سختی بالاتر از Normal انجام دهید تا طعم واقعی مبارزه با تاکتیک و استراتژیهای مختلف را بچشید و دریابید که مبارزات در این عنوان بسیار فراتر از یک بازی Hack and Slash ساده هستند. The Witcher ۳: Wild Hunt از لحاظ طراحی هنری و گرافیک نیز در سطح بسیار بسیار بالایی قرار دارد و وقتی با گرالت در محیط بازی قدم میزنید، تنها به لباس وی و جزئیاتی که در طراحی آن به کار رفته است دقت کنید تا متوجه کیفیت گرافیکی بازی شوید. بافتها و تکسچرهای موجود در دنیای بازی همگی در اوج کیفیت قرار دارند آن هم در چنین عنوانی با دنیایی بسیار بزرگ و وسیع، که این طراحی بازی را بیشتر از قبل ارزشمند میسازد. همچنین بازی Witcher ۳: Wild Hunt عنوانی است پر از تصمیمات تاثیرگذار که در واقع بر پایهی تصمیمات شما و عواقب آنها بنا شده است. تصمیماتی اغلب خاکستری که شما را به فکر کردن مجبور میکنند و در پایان منجر به شکلگیری ۳۶ پایان مختلف در بازی خواهند شد و باید با نتیجهی تصمیماتی که در بخشهای مختلف بازی گرفتهاید روبهرو شوید. در دورهای که بازیهای چند ساعته هم کشش لازم برای به انتها رساندن را در ما ایجاد نمیکنند و محتوای باکیفیتی ندارند، عناوینی مثل Witcher ۳ به مانند گوهری درخشان و کمیاب هستند و گاها با بیش از ۲۰۰ ساعت گیمپلی و محتوای ناب، ما را وادار به دوباره یا سه باره تمام کردن بازی نیز میکنند.
اصلا دلم نمیآید که بخواهم از برترین بازی نسل هشتم نام ببرم و اول از همه The Witcher ۳ نباشد. واقعا این بازی به طور عجیب و غریبی شاهکار بود. نسل هشتم تمام شد و رفت، ولی هنوز هم مثل The Witcher ۳ بازی نیامد. نسخهٔ نسل نهمی The Witcher ۳ هم معرفی شد و مطمئن باشید که در نسل نهم هم جزو برترین بازیها باقی میماند. امتیاز متای شاهکار ۹۳/۱۰۰ الحق و الانصاف برای این بازی کم است و باور کنید حداقل حق این بازی امتیازی در حد جی تیای ۵ و رد دد ۲ است یعنی کمترین نمرهای که شایستهاش است ۹۷ است.
گیمپلی بازی پر از سیستمهای مختلف و متنوع مبارزه و… است و در عین سادگی و در دسترس بودن، پیچیدگیهای بسیاری نیز دارد که بسیاری از آنها را خود بازی به شما آموزش میدهد ولی یادگیری بسیاری را نیز به عهدهی خود شما میگذارد تا با آزمون و خطا آنها را فراگیرید. استفاده از سیستمها و تاکتیکهای مختلف مبارزات و… به خصوص در درجات بالای سختی بازی بسیار حیاتی هستند. ویچر ۳ عنوانی است که به واقع هیچ گونه نقصی ندارد و معنای یک «ابر شاهکار» است، چه از لحاظ هنری، فنی، گیمپلی، موسیقی، صداگذاری و چه از نظر داستان، تصمیم گیری، انتخاب و ماموریتهای جانبی؛ عنوانی که حتی یک لحظه هم نمیتوانید از آن چشم بردارید و نه تنها تا چندین وقت بعد از بازی کردن آن در یادتان میماند و به آن فکر میکنید، بلکه تا آخر زندگیتان نیز این شاهکار جادویی را از یاد نخواهید برد و شاید هر از گاهی به سراغ آن بروید و دوباره بازی را تجربه نمایید. مخصوصا با دو بستهی الحاقی بینظیری که برای بازی با نامهای Hearts of Stone و Blood and Wine منتشر گردید که هر کدام شاید از بازی اصلی هم زیباتر بودند و به اندازهی یک بازی کامل، گیم پلی و ماموریت و موارد جدید در خود داشتند. ناگفته نماند که نسخههای اول و دوم Witcher نیز در زمان خود چیزی فراتر از فوقالعاده بودند و هر کدام در دوره خود تاریخسازی کردهاند، اما به واقع برترین نسخهی این سری با اختلاف، نسخهی سوم آن است که برترین و با کیفیتترین حسن ختامی است که میتوان برای پایان دادن به یک ۳ گانه تصور کرد. راستش لقب برترین بازی نسل هشتم خیلی لقب بزرگی است، ولی خب برای The Witcher ۳: Wild Hunt اوضاع از این حرفها فراتر است. در واقع میشود بگوییم The Witcher ۳: Wild Hunt برترین اکشن نقشآفرینی تاریخ و یا لااقل یکی از ۳ بازی برتر کل تاریخ است، اگر نگوییم برترین بازی کل تاریخ است!
در انتهای این مقاله باید خدمت شما عرض کنم که اگر این لیست تنها نظر شخصی من بود چهار بازی متال گیر سالید ۵ و زلدا و جی تی ای ۵ و رد دد ۲ در آن حضور نداشتند و بازی والهالا جزو ۶ عنوان نخست بود، ولی چون میخواهم این لیست، یک لیست قابل اعتماد بوده و فقط نظر شخصی نباشد، چشمم را روی شاهکار بودن این ۴ بازی نبستم، چون هر ۴ تا از برترینهای نسل هشتم و از برترینهای تاریخ هستند. از شما تقاضا دارم که لیست خودتان را از برترین بازیهای نسل هشتم در بخش نظرات با ما در میان بگذارید. متشکرم که تا انتها من را همراهی کردید.
نظرات
«ولی باید شعور داشته باشید و نگویید چون من دوست ندارم به درد نخور است »
آقای آقابابایی لطفا اینو یکم به بعضی از کاربران سایت بگید متاسفانه با تازگی یکی از نویسنده های سایت هم به جمع فن بوی ها اضافه شده و ترول میکنه اسم نمیبرم
سلام و خسته نباشید خدمت سعید عزیز
مقاله مثل همیشه فوق العاده جذاب و خواندنی بود. کلا اسم شما که روی مقاله باشه من تا آخر میخونم :yes: :yes: :inlove: :inlove:
لیست بنده هم به صورت زیر هست:
۱- The Last of Us Part II
۲- Uncharted 4 A Thief’s End
۳- God of War
۴- The Witcher 3 Wild Hunt
۵- Assassin’s Creed Valhalla
۶- Grand Theft Auto V
۷- Red Dead Redemption II
بهترین بازی تاریخ عمر من The Last of Us Part II هست
اینقدر این بازی شاهکار بود که وقتی تموم شد و اسم کارگردان و سازندگان شروع به پخش شدن کرد، من همین جور مبهوت به تلویزیون مونده بودم و داشتم به عمق داستان فکر می کردم تا یهو به خودم اومدم و دیدم برگشتم به منوی بازی
در مورد رد دد هم من باهات موافقم سعید عزیز. یه سطحی از واقع گرایانگی رو راکستار ساخته بود که بعضا به شدت اعصاب خرد کن میشد مثلا این که با اسب میخوردی به درخت و کل جون خودت و اسبت تا آخر کم میشد ولی بازی قشنگی بود و با وجود این اتفاقات (نمی تونم بگم مشکلات چون خیلیا لذت بردن ازش) منم تونستم ازش لذت ببرم
در مورد ویچر هم من یادمه سه بار شروعش کردم و نصفه نیمه ولش کردم و همش مقاله میومد که چقدر شاهکاره آخرش گفتم باید تمومش کنی فکر کن یه شاتگان رو سرته
و واقعا خوشحالم که تمومش کردم. این بازی بی نظیر بود و واقعا ده کامل حقشه. مخصوصا DLC بلاد اند واین که بهترین DLC تاریخه از نظرم :inlove: :inlove: :inlove:
لست آف آس ۲ شاید ده کامل حقش نباشه ولی از نظر بار احساسی با من کاری کرد که برترین بازی تاریخ زندگیم باشه
از ته دل امیدوارم ناتی داگ نسخه سوم رو هم بسازه و بهترین بازی تاریخ لیست من رو عوض کنه :inlove: :inlove:
و لطفا ناتی داگ یه پچ ۶۰ فریم هم واسه لست ۲ برای PS5 بده که دیگه ذوق بیشتری واسه خرید PS5 داشته باشیم 😀 😀 :inlove: :inlove:
رد دد رتبه ۵ و انچارتد پایین تر از دارک سولز اخه چرا؟؟
البته نظر شخصیه و قابل احترام.
سلام و درود به سعیدِ عزیز و گل
خیلی ممنون بابت این مقاله زیبا.در رابطه با لیستِ خودم باید بگم که به دلیل مسائل اقتصادی خیلی از بازیها رو نشد که بتونم تجربه کنم یکی از مثالهاش هم اینه که تازه هورایزن رو تونستم بخرم(بازی که ۲۰۱۷ منتشر شده) اما چیزی که برام صدرصد در نسل ۸ قطعیه شمارههای ۱ و ۲ هستن که به ترتیب میشن tlou 2 و god 2018(البته tlou 2 تا الان بهترین بازیه عمرم هست شاید فقط tlou 3 جاش رو پر کنه) ولی از ۷ تا ۱۰ رو نمیتونم بنویسم چرا که اگر بنویسم قطعی نیست و حتما رتبههای ۷ تا ۱۰ تغییر میکردند اگر همه بازیهای مد نظرم رو میتونستم تجربه کنم.
خسته نباشی سعیدِ عزیز و گل :rose: :rose: :heart: :rose: :heart: .
نمیدونم چرا هم رد دد۲ و هم گاد او وار رو نیمه کاره رها کردم با هیچکدوم حال نکردم خیلی. والهالا هم عالیه گوست و اسپایدر من هم نیمه کاره ول کردم… من بودم لست ۲ رو میزاشتم اول که بهترین و کاملترین و دیوانه ترین بازی تمام عمرم بود بعد هم ویچر۳ دوم ک اونم دیوونه بود فورزا هورایزن ۴ هم اگه ب لیست مربوط بود حتما ی جایی براش داشتم
متاسفانه کلا ویچر ۳ دوست ندارم و بجاش لست اف اس ۱ لایق میدونم
خب خب خب خداوکیل اگه یه نفر باشه که اصلا نمیشه رو حرفش حرفی اقای اقابابایی عزیز هستش واقعا خیلی ناراحتم زودتر نرسیدم توی پست نظر بدم.
به هر حال تشکر فراوان میکنم از اقای سعید عزیز.
با تک تک انتخاب های لیست شما موافقم بشدت.
ویچر ۳ کاملا شایسته برترین بازیه نسل که هیچ برای من برترین بازیه تاریخ حساب میشه (نظر شخصی) و کاملا موافقم کمترین نمره ای که میتونست بگیره همون ۹۷ در کنار red 2 و gta ولی حیف که قربانی باگ هاش شد.
خلاصه خدا بخواد با ویجر ۴ جبران میکنه
من که تو این نسل زیاد بازی نکردم ولی در کل آرکام نایت بهترین بود تایتن فال هم خوب بود جی تی ای وی هم جالب بود با اینکه زیاد بازی نکردم جی تی ای وی رو ولی خوشم اومد ازش و از بین کل اپن ورلد هایی که زدم این بهترین بود
خیلی عالی. افرین… راستش خیلی سخته لیست بنویسم (( این لیست شخصیه ))
DEVIL MAY CRY 5
THE WICHER 3
GOD OF WAR 2018
CYBERPUNK 2077
RESIDENT EVIL 2
METAL GEAR SOLID V
THE LAST OF US II
DRAGON AGE 3
DEATH STRANDING
UNCHARTED 4
FORZA HORIZON
BLOODBORNE
READ DEAD REDEMPTION
KINGDOM HEARTS
ORI AND THE
A PLAGUE TALE INNOCENCE
۱۶تا شدن (;.
اقای اقابابایی توضیح شما در مورد TW3 و GOW خیلی باحال و دلچسب بود… یعنی یجوری واقعی و لایق بودن
“نمیدانم کسی دیگر هم مثل من فکر میکند یا نه، ولی واقعا این واقع گرایی شدید بازی خیلی برای من ناجذاب بود.”
“دیدم بعد از دو ساعت بازی هنوز سوار یک اسبم که نه درست میدود، نه به مقصد میرسیم، مدام اسب خسته میشود و راه نمیرود”
.
.
.
جملات بالا عین تجربه من از RDR2 بود.
من حتی بخاطر کند بودن بازی ترینر دانلود کردم تا شاید با فعال کردن infinite stamina و set game speed بتونم کند بودن بازی را هضم کنم ولی نتونستم.
در مورد رنگ بندی محیط بازی هم بگم که بنظر من اون هم زیاد واقع گرایانه بود. محیط بازی “سبز، آبی، قهوه ای” بود که البته با دنیای وسترن کاملا همخوانی داشت ولی من قرار هست “بازی” کنم نه یک تجربه واقعی داشته باشم. بعنوان مقایسه والهالا را عنوان می کنم که محیط بازیش فوق العاده رنگ بندی خوبی داره و خسته نمی کنه آدمو.
با اینحال با خوندن نظرات بقیه دوستان سعی می کنم دوباره بازی را نصب کنم. اخیرا بخاطر نصب سایبرپانک و نداشتن فضای خالی پاک کرده بودم.
بخشید: بابت مجهول بودن هویت شما… درست بودن نظرتان برای این عنوان محال است.
۱- RDR 2
۲- Uncharted 4
۳- Last Of Us
۴- God Of War
۵- The Witcer 3:Wild Hunt
۶- Bloodborne
۷- Grand Theft Auto V
۸- Horizon: Zero Dawn
۹- Devil May Cry 5
۱۰- Dark Souls
۱۱- Final Fantasy
۱۲- Spider Man
۱۳- Fallout
۱۴- Ghost of Tsushima
با تشکر از آقا سعید.
من یکم دیر به این مقاله رسیدم ولی خب منم لیست شخصی خودم رو مینویسم D:
۱۰- Devil may cry 5
۹- Uncharted 4
۸- Resident evil 2 remake
۷- Red dead redemption 2
۶- Hollow knight
۵- Nioh
۴- Final fantasy 7 remake
۳- Bloodborne
۲- Persona 5
۱- Nier automata
دیابلو و جی تی ای بازی های نسل هفتن
اول از همه این که دیابلو میان نسلیه و اگه دقت کنی نسخه Ultimate Evil Edition گفته شده.بعدش هم جی تی ای وی تو نسل هشت یه ریمستر ریزی خورد و متاش دوباره ۹۷ شد.یعنی ببین یا عظمت راکستاره که ریمستر بازیاش ۹۷ میشه یا منتقدا حواسشون نبوده دی: 😀
من لیستم ترتیب نداره آخه هرکدوم یه جور دوس دارم
۱٫modern warfare
۲٫cold war
۳٫wwii
۴٫titanfall 2
۵٫jedi fallen order
۶٫nfs heat
۷٫a way out
۸٫unravel
۹٫unravel two
۱۰٫gta v
۱۱٫rdr ii
۱۲٫control
۱۳٫tekken 7
۱۴٫wwe 2k19
۱۵٫above and beyond
من فقط دیوار میخوام دیفار میخوام سرم را بکوبونم بهش :silly: آخه اول یک سر به آرشیو مقالات آقای آقابابایی بزن بعد نظرات گهر بارت را به اشتراک بذار خواهشا
ویچر ۳ رو بعد ۵ سال برای بار چهارم رفتم و گیم پلیم توش مرز ۱۰۰۰ ساعت رد کرد بدون هیچ اغراقی این بهترین گیم تاریخه / تمام گیم پلی ها و مکانیزم های اسکیل و اپگرید سیستم دیالوگ شاخه ای داستان بی نظیر و شاهکار که همیشه درگیرت میکنه تا اخر سیستم مبارزه خارق العاده که با صرف اسکیل تو شاخه های مختلف شکل های مختلفی میگیره اصن اون اکو سیستم بی نظیر هیولا ها در کنار گرافیک بی نظیر بازی . از موزیک های حماسی شاهکار بازی هم که نمیشه نگفت یعنی تا صبح میتونم در وصف این شاهکار بنویسم و بازم وقت و جمله کم بیاد بدون شک ویچر ۳ بهترین گیم تاریخه برام و به هر کسی که نرفته توصیه میکنم اشتباهشو جبران کنه
از کی مردم به سلیقه دیس میدن؟
چطور اسم خودتو منتقد گیم میزاری وقتی بعد یک ساعت بازی رو قضاوت می کنی و پاکش می کنی!!! Rdr2 یه رولرکوستر احساسیه تا وقتی تمومش نکردی نمی تونی قضاوت کنی
ببخشید شاید این پست تو اینجا بی ربط به نظر بیاد ولی باید بگم این نظر رو تو سایتای مختلف و تو بعضی از کامنتا دیدم که بعضی ها دارند ، رفقایی که ps4دارند و توانایی خرید ps5 و رو ندارن( که هر ادم حلال خوری با این قیمت فضایی که دارن به ملت قالب می کنند نداره این پول رو فعلا)رو به اصطلاح می کوبن یکی نیست بگه بنده خدا شما ps5داری مبارکت باشه چی کار بقیه داری این رو به بچه هایی میگم که ps4دارید بچه ها جدیدا حتی باز گاد اف وار رگناروک هم به طور تقریبا صد در صدی برای ps4تایید شد شما مطمئن باشید اولین بازی ای که بتونه به پای کنسول جدید برسه حداقل دو سال دیگه خواهد اومد اینو بدونید چون روند تطابق شرکت های بازی سازی با کنسول های نسل جدید همیشه با زمان همراه بوده این رو کسی داره بهتون میگه که خودش تقریبا ۲۰سال هست داره گیم میزنه و دیده ps1اومد چیشد ps2اومد چیشدps3اومد چیشد و ps4 هم اومد چیشد پی اس ۵هم مثل این ها هست سنت شکنی نداره پس بچه هایی کهps4 pro دارید یه تلویزیون ۴kاگه تونستید بزارید کنارش ببینید چه کیفیتی خواهید گرفت و با تصا ویر منتشر شده ازps5مقایسه کنید ببنید چه قدر تفاوت هست اگر هم یه ps4 معمولی و یک تلویزیون معمولی دارید برید با همون فعلا عشق کنید که حداقل تا ۲ سال دیگه خبری نیست . در پناه خدا شاد و پیروز باشید و از بازی کردن لذت ببرید بدون توجه به پلتفرمی که
سلام آقای آقابابایی،درمورد RDR 2 پیشنهاد میکنم حتما حتما به بازی یه شانس دوباره بدین.خود من هم دقیقا تو دو سه ساعت اول بازی تجربه ی شبیه شما رو داشتم.شروع بازی که تو محیط برفی هستش اصلا خوب نیست و دلیلش اینه که راکستار یک ماه مونده به انتشار بازی سه ساعت اول واقعی بازی رو حذف کرد.من هم مثل شما تو سه ساعت اول بازی کندی بازی خیلی حوصلم رو سر برده بود.اما به محض اینکه بخش برفی تموم میشه و کمپ بعدیمون رو میسازیم بازی روی واقعی خودش رو نشون میده.طوری که برای چندین ساعت پشت سر هم شگفت زدتون میکنه.
درمورد توان اسب هم قسمت برفیش رو یادم نمیاد اما تو قسمت های معمولی اسب به این راحتیا خسته نمیشد.بازم میگم حتما یه بار دیگه بازی کنین،بازی بعد از بخش برفی ۱۸۰ درجه تغییر میکنه
the last of us part ii
Red dead redemption
The wither 3
Uncharted 4
God of war
The order
Metal gear v
Death stranding
Detroit become human
Journey
Control
Ghost of tsushima
Batman arkham knight
Injustice 2
dishonored 2
بچه ها یه سوالی داشتم اگه میشه لطفا بگید.
بازی اساسین کرید والهالا به خدمات play station plus نیازه؟
و اینکه کسی بازی هایی سراغ داره که آفلاین باشه و بدون نیاز به خدمات play station plus در ps4 باشه؟ اگه میشه هرکی میدونه جوابم رو بده 🙏🙏
و یه سوال دیگه بازی مارولز مورالس(نسخه جدید مرد عنکبوتی) نیاز به play station plus داره؟
من با نظرتون در مورد ردد موافقم.واقعا واقع گراییش بیش از حدوحوصله من بود.نه اینکه بد باشه فقط خیلی صبوری میخاس منم یه مدت دراپش کردم منتها با ترینرش اشنا شدم وخیلی چیزارو روون تر کردم حتی تونستم معجونایی بسازم که استقامت ارتور و اسبشو زیاد میکرد اونموقع بازی فوقالعاده لذت بخش شد تازه کلی ماد هست که بازی و قشنگتر میکنن به نظرم شما باز برو با اینا تجربش کن پشیمون نمیشی