عواقب پیشبینی نشده | بررسی داستان سری Half-Life – قسمت سوم
مجموعه Half-Life در تمامی این سالها و با وجود عرضه بازیهای مختلف، همواره به عنوان فرنچایزی که داستان پیچیده، جذاب و درگیر کنندهای داشته، در ذهن طرفداران ماندگار شده است. مجموعهای که در یک نقطه حساس به پایان رسید و از آن زمان طرفداران منتظر عرضه ادامه داستان این سری هستند. شاید تا یکی دو سال پیش، عرضه نسخه بعدی این سری محتمل به نظر نمیرسید ولی اکنون و بعد از عرضه Half-Life: Alyx، میتوانیم امیدوار باشیم که در آینده شاهد ادامه داستان این سری باشیم. با توجه به این موضوعات، در این مقاله قصد داریم که به طور مفصل، به داستان این سری بپردازیم.
توجه: بدیهی است که با توجه به ذات این مقاله، سرتاسر آن شامل اسپویل داستانی خواهد بود. البته خیلی از افراد هستند که به هر حال با وجود کیفیت بالای نسخههای قبلی این سری، به دلیل قدیمی بودن آن قصد تجربه آن را ندارند و میتوانند از این مقاله استفاده کنند؛ با این وجود اگر قصد دارید داستان بازیهای این سری را خودتان تجربه کنید، به این نکته توجه داشته باشید که این مطلب، به طور کامل داستان این سری را اسپویل میکند.
در قسمت آخر این سری مقاله، به سراغ بررسی Half-Life 2: Episode Two و Half-Life: Alyx میرویم.
Half-Life 2: Episode Two
این قسمت از بازی، دقیقاً از ادامه اپیزود اول شروع شده و داستان گوردون فریمن و الیکس ونس را پی میگیرد. در ادامه به بررسی فصلهای مختلف آن میپردازیم.
فصل اول:
شروع این فصل دقیقاً بعد از پایان اپیزود اول است. هسته Citadel منفجر شده است و در نتیجه موج انفجار ناشی از آن، واگنی که گوردون و الیکس سوار آن بودند، از مسیر خارج شده و به محیط اطراف پرتاب میشود. بعد از این تصادف سهمگین، هر دو زنده میمانند و البته گوردون زیر بخشی از آوارها گیر میکند و الیکس با کمک Gravity Gun او را از زیر آنها نجات میدهد. پس خروج از زیر آوار، به وضوح میتوان خرابههای شهر ۱۷ را در دوردست مشاهده کرد. بعد از انفجار هسته Citadel، یک ابر پورتال در آن نقطهایجاد شده است که ارتباط با دنیاهای دیگر را ممکن کرده و البته میتواند باعث ورود نیروهای Combine بشود. از طرف دیگر، به دلیل این ابر پورتال، طوفانهای پورتالی مختلف هم ایجاد میشوند که یکی از آنها از نزدیکی محلی که الیکس و گوردون هستند عبور کرده و با نابود کردن خرابههای پل راه آهن، مسیر جدیدی را برای آنان باز میکند.
پس از این، الیکس به گوردون میگوید که بهترین کار این است که آنان با پایگاه White Forest که در همین نزدیکی است تماس گرفته و خودشان را به آن جا برسانند. برای برقراری تماس، ابتدا آنان از یکسری تونل که پر از زامبی و Antilion است، عبور کرده تا بالاخره خودشان را به یک ساختمان ارتباطی میرسانند. در آن جا الیکس با پایگاه White Forest تماس گرفته و متوجه میشود که دکتر کلینر و پدرش دکتر ایلای ونس هر دو در آن پایگاه هستند و از شنیدن خبر سلامتی گوردون و الیکس، بسیار خوشحال میشوند. رئیس این پایگاه فردی به نام آرن مگنسون (Arne Magnusson) است. او بیشتر از این که نگران سلامتی گوردون و الیکس باشد، نگران اطلاعاتی است که آنان از Citadel به دست آوردهاند و شدیداً تأکید دارد که آنها هر چه سریعتر قبل از این که نیروهای Combine بتوانند این اطلاعات را پس بگیرند، خودشان را به پایگاه برسانند. در همین حین، صدای رد شدن یک هلیکوپتر به گوردون و الیکس هشدار میدهد که نیروهای Combine شدیداً در پی پیدا کردن آنان هستند و از این رو آنان باید به راهشان ادامه بدهند.
بعد از مدتی پیشروی، آنان با یکی از نیروهای پیشرفته Combine که Hunter نام دارند، رو به رو میشوند. این Hunter موفق میشود به شدت الیکس را مجروح کرده و او را در وضعیتی بین مرگ و زندگی قرار بدهد. در همین لحظات و در میان درگیریها، سر و کله یک ورتیگان پیدا میشود که به گوردون و الیکس کمک کرده و ضمن دور کردن دشمنان، از طریق نیروهای عجیب خود، وضعیت الیکس را که تقریباً در حال مرگ است، پایدار کرده و جلوی مرگ او را میگیرد. از آن جای که الیکس تقریباً در وضعیت بیهوشی است، گوردون نمیتواند با او همراه شود و در نتیجه، گوردون از الیکس و ورتیگان جدا شده و وارد غار Antilion ها میشود تا بتواند خودش را به پایگاه نیروهای مقاومت برساند.
فصل دوم:
در حین عبور از معادن خطرناک، بالاخره گوردون خودش را به یک پایگاه کوچک مقاومت که در دل معدن قرار دارد، میرساند. (این پایگاه با مقر اصلی White Forest فرق دارد) در آن جا او مشاهده میکند که ورتیگان هم موفق شده است، الیکس را به پایگاه بیاورند و منتظر است تا تعدادی از افراد هم نوعش بیایند تا بتوانند فرآیند درمان الیکس را شروع کنند. در همین زمانها، تعداد زیادی از Anitlion ها هم در حال حمله به پایگاه هستند و گوردون با کمک نیروهای درون پایگاه و با استفاده از تجیهزات آنجا که شامل مین و تیربارهای خودکار میشود، از پایگاه در مقابل آنان دفاع کند. از طرفی ورتیگانها به مادهای که در لانه Antilion ها یافت میشود برای نجات الیکس نیاز دارند و در نتیجه گوردون با یکی از آنها راهی قسمتهای عمیقتر معدن میشود. در راه، آنان متوجه میشوند که بخشهایی از معدن هم درگیر زامبیهای ساخته شده توسط Headcrab ها شده است و حتی تعدادی از سربازان Combine هم که زامبی شدهاند، در این منطقه حضور دارند. در نهایت و با پیشروی به یکی از نیروهای قدرتمند Antilion ها میرسند که Antilion Guradian نام دارد؛ اما نکتهای که وجود دارد، این است که کشتن او ممکن است باعث بشود که Antilion ها ماده مذکور را از بین ببرند و در نتیجه گوردون باید با مشغول کردن او در معدن، خودش را به محل نگهداری این ماده برساند. بعد از مشکلات فراوان، بالاخره او و ورتیگان به محل نگهداری این ماده که Nectarium نامیده میشود، رسیده و ورتیگان موفق به استخراج آن شده و هر دو به پایگاه و پیش الیکس بر میگردند.
خوشبختانه این دو موفق شدهاند که ماده را درست در زمان مخصوص به الیکس برسانند. در همین حین که ورتیگانها درگیر احیای الیکس میشوند، ناگهان سر و کله G-Man پیدا میشود که اقدام به صحبت با گوردون میکند. او به گوردون میگوید که تا به حال ورتیگانها مانع برقراری ارتباط توسط او با گوردون شده بودند و اکنون که آنان مشغول هستند، توانسته با او ارتباط برقرار کند. همچنین G-Man میگوید که الیکس از اهمیت بالایی در نقشههای او برخوردار است و خود G-Man توانسته الیکس را در بچگی، بعد از حادثه Black Mesa و با وجود مخالفتهای بعضی افراد (که ظاهراً اشاره او به دکتر والاس برین است) از آن جا نجات بدهد. در این حین، G-Man به سراغ الیکس که همچنان بیهوش است رفته و در همین حالت، به او میگوید که به پدرش بگوید: «برای عواقب پیش بینی نشده، آماده شوید».
بعد از بهوش آمدن الیکس، او و گوردون با همراهی ورتیگانها از معدن خارج شده و به سطح زمین میآیند.
فصل سوم:
بد از رسیدن به سطح، آنان تعدادی از نیروهای Combine را مشاهده میکنند که به همراه Advisor ها که جزو قدرتمندترین نیروهای Combine محسوب شده و به نوعی فرماندهان آنان محسوب میشوند، در حال حرکت به سمت جنگل White Forest که پایگاه هم در آن جا قرار دارد، هستند. در این هنگام، گوردون باید با تعدادی از Antilion ها درگیرد شود تا در نهایت خودشان را به آخرین پایگاه مقاومت در این منطقه که Victory Mine نام دارد برسانند. از آن جا، گوردون باید خودش را به یک شهر کوچک که نزدیک معدن بناشده است، برسند. متأسفانه این شهر پر از زامبیها و Headcrab های مختلف است و از آن جایی که الیکس هنوز کامل توان خود را پیدا نکرده، از ارتفاع و با کمک تک تیرانداز گوردون را پوشش میدهد تا او به درون شهر رفته و یک ماشین پیدا کند تا بتوانند با کمک آن خودشان را به White Forest برساند. بعد از درگیریهای فراوان، در نهایت گوردون در سمت دیگر شهر یک ماشین پیدا کرده و با کمک آن، خودش را به الیکس میرساند. در این هنگام، ورتیگانی که از همان ابتدا همراهشان بود، از آنان جدا میشود. او میگوید که هم نوعانش در حال شکار کردن Shu’ulathoi ها یعنی همان Advisor های Combine ای هستند که هنوز از محفظههای فرار از Citadel خارج نشدهاند و در نتیجه او هم ه آنان میپیوندد.
فصل چهارم:
بدین ترتیب و با به دست آوردن خودرو، الیکس و گوردون با سرعت راهی White Forest میشوند. در مسیر آنها به یک برج رادیویی بر میخورند و الیکس تصمیم میگیرد که به آن برج بروند و با پایگاه ارتباط برقرار کرده و در مورد حمله نیروهای Combine هشدار بدهند. در حالی که آنان سعی میکنند برق برج رادیویی را وصل کنند، گروهی از Hunter ها فرارسیده و به گوردون و الیکس حمله میکنند، اما خوشبختانه این دفعه Hunter ها شکست خورده و نمیتوانند به این دو آسیبی برسانند. بعد از وصل کردن برق برج، ارتباط با پایگاه برقرار میشود، اما ناگهان به نظر میرسد که Advisor های Combine مانع انتقال اطلاعات شده و جلوی ارتباط را میگیرند.
الیکس و گوردون به مسیر خود به سمت پایگاه ادامه میدهند و در کنار جاده، یک محفظه حامل Advisor را مشاهده میکنند که سقوط کرده و ناگهان حملات ذهنی یک Advisor دیگر به مغز این دو شروع میشود. بعد از این که آنان از این حمله جان سالم به در میبرند، چشمشان به یک انباری در نزدیکی آن محل میخورد و در آن جا، با یک Advisor زنده رو به رو میشوند. الیکس و گوردون سعی میکنند با کمک از بین بردن سیستم حفظ حیات این موجودات و با کمک Gravity Gun به او آسیب برسانند ولی Advisor با خروج از پیله مکانیکی خود، ناگهان با نیروی ذهنی فوقالعاده بالایی، آن دو را به شدت از خود دور کرده و معلق در هوا به دیوار میچسباند. در این هنگام، از قابلیت مخوفتر Advisor ها هم رونمایی میشود. آنها میتوانند یک شاخک را به درون مغز قربانیان فروبرده و ذهن آنان را بخواند. با این وجود، به نظر میرسد که این Advisor خیلی با محیط اطراف آشنا نیست؛ زیرا ابتدا سعی میکند که شاخک خود را وارد یک بشکه کند و بعد متوجه میشود که بشکه موجود زنده نیست و سپس وارد ذهن یکی از افراد مقاومت که کشته شده است، میکند. در این هنگام Advisor، به خاطر آسیبی که به سیستمهای حیاتیاش وارد شده، از خیر کشتن الیکس و گوردون گذشته و از آن جا فرار میکند. در همین هنگام نیروهای دیگر Combine به همراه یک هلیکوپتر فرا رسیده و گوردون و الیکس هم به سرعت به سمت خودرو برگشته و از مهلکه فرار میکنند. با این وجود هلیکوپتر به تعقیب آنان میپردازد و بعد از پیشرویهای فراوان، گوردون و الیکس به در ورودی یکی دیگر از پایگاهها میرسند و در همین هنگام، موتور ماشین هم خراب میشود. با این وجود، آنها توانستهاند خود را به پایگاه رسانده و سپس با از بین بردن هلیکوپتر، بالاخره میتوانند برای مدتی نفس راحتی بکشند. (البته توجه کنید که این پایگاه، همان پایگاه اصلی White Forest نیست)
فصل پنجم:
حال الیکس و تعدادی از نیروها مشغول کار بر روی ماشین میشوند تا آن را تعمیر کنند و گوردون هم باید به بخش بیرونی پایگاه برود و یک تیربار خودکار که توسط نیروهای Combine در آن نزدیکی وجود دارد را از کار بیندازد. ضمن این که یکی از نیروها، به او راداری میدهد که با کمک آن میتواند بستههای مهمات و پشتیبانی نیروهای مقاومت را که در منطقه وجود دارند، پیدا کرده و گوردون بعد از غیرفعال کردن تیربار، به همراه الیکس به یکی از مناطق حومهای میرود تا این بستهها را پیدا کند. این منطقه حومهای، توسط Zombie ها پر شده است و بعد از درگیری، آنها به یک مهمان خانه قدیمی به اسم White Forest Inn میرسند. در این جا، آنها با کمین نیروهای Combine مواجه میشوند که با تعداد Hunter و با همراهی افراد زبده خود، مخفی شده بودند تا الیکس و گوردون را به دام بیندازند. در این هنگام، یکی از سفینههای Combine هم از بالای سر آنان رد میشود که توسط نیروهای مقاومت آسیب دیده و سقوط میکند، اما متأسفانه محموله این سفینه که یکی از نیروهای قدرتمند Combine یعنی Strider است، آسیبی ندیده و به سمت آنان حملهور میشود. در همین لحظات، ناگهان Dog، ربات Alyx که از او جدا شده بود، از راه رسیده و Strider را شکست داده و آنان را نجات میدهد.
فصل ششم:
گوردون و الیکس بالاخره به پایگاه White Forest میرسند. در آن جا آنها با دکتر کلینر، دکتر ایلای ونس که پدر الیکس است و همچنین آرن مگنسون رئیس پایگاه ملاقات میکنند. آرن مگنسون در اصل یکی دیگر از دانشمندان نجات یافته از حادثه Black Mesa است که چندان هم از گوردون فریمن خوشش نمیآید و به نظر میرسد که کینهای قدیمی نسبت به او دارد.
پس از صحبت، گوردون متوجه میشود که قصد تیم این است که یک موشک را به فضا بفرستند تا با کمک ماهوارههایی که در حین حوادث نسخه اول پرتاب شد و اکنون تا حد زیادی فراموش شدهاند و به کمک اطلاعاتی که از Citadel جمع آوری شده است، Superportal ایجاد شده در محل Citadel نابود شود.
در حین همین صحبتها، ناگهان نیروهای Combine به پایگاه حمله میکنند اما با سختی فراوان، گوردون و بقیه موفق میشوند که این حمله را دفع کرده و فعلاً از شر این نیروها در امان بمانند.
بعد از دفع حمله، آنان اقدام به رمزگشایی از پیام دکتر ماسمن که در Citadel پیدا شد، کرده و متوجه میشوند که پروژه مد نظر او، پروژه Borealis شرکت Aperture Science است که در قطب شمال قرار گرفته و ظاهراً حاوی تکنولوژی بسیار قدرتمندی است. هر چند در بازی اشارهای به این که این تکنولوژی دقیقاً چیست، نمیشود، اما به نظر میرسد این تکنولوژی با توجه به بازی Portal باید مبنی بر ساخت پورتالها و جا به جایی بین نقاط مختلف، در ابعادی بسیار گستردهتر از چیزی که در بازی Portal شاهدش هستیم باشد. به هر حال بعد از کشف این موضوع، دکتر کلینر تأکید دارد که باید Borealis را پیدا کرده و از آن استفاده کنند ولی دکتر ونس اعتقاد دارد که استفاده از آن، ممکن است منجر به فاجعهای نظیر Resonance Cascade بشود. به هر حال آنان تصمیم میگیرند که به دنبال دکتر ماسمن بروند و او را نجات بدهند، ولی از آن جایی که دکتر ونس میداند که اطلاعاتی که او از پایگاههای مقاومت دارد، بسیار زیاد است و در صورت دستگیر شدن توسط Combine، مشکلات زیادی پیش خواهد آمد، دکتر گوردون و الیکس وظیفه این کار را بر عهده میگیرند. در همین حین، دکتر مگنسون هم تماس گرفته و دکتر کلینر برای کمک به او در پرتاب موشک، از محل خارج میشود. در این هنگام، الیکس هم پیام G-Man را به پدرش منتقل میکند: «برای عواقب پیش بینی نشده، آماده شوید». شنیدن این جملات، به شدت دکتر ونس را دچار وحشت و ترس عمیق میکند. سپس دکتر ونس به گوردون به طور شخصی در حالی که دخترش نشوند، میگوید که این کلمات را G-Man عیناً قبل از حادثه Black Mesa که منجر به Resonance Cascade شد، به او گفته است و شنیدن دوباره آن کلمات و همچنین این که G-Man الیکس را هم زیر نظر دارد، باعث نگرانی او شده است. در همین لحظات، دوباره نیروهای Combine با تعداد زیادی از Strider ها و Hunter ها به آن محل حمله میکنند، اما خوشبختانه با کمک یکی از اختراعات دکتر مگنسون که با کمک Gravity Gun توانایی نابود کردن Strider ها را دارد و وی در اختیار گوردون قرار میدهد، این حمله نیز دفع میشود.
فصل هفتم:
بعد از دفع حمله، گوردون به بخش درونی پایگاه بر میگردد و دکتر مگنسون هم برخلاف انتظاری که با توجه به کینههای قدیمی از او میرود، از گوردون تشکر میکند. سپس در نهایت شاهد پرتاب موفقیت آمیز موشک بوده و اندکی بعد از فرستاده شدن آن به هوا، نقشه آنان به شکل مناسبی اجرا شده و Superportal بالای Citadel بسته میشود. بعد ای این، ایلای به شکل مخفیانه به طوری که دخترش نشنود، به گوردون میگوید که احتمالاً پیام G-Man مربوط به Borealis میشود و از گوردون میخواهد که هر طور شده آن را نابود کند تا کسی نتواند آن را مورد استفاده قرار بدهد. سپس او به گوردون میگوید که بسیار به او افتخار میکند و از او متشکر است. در نتیجه کارهای آنان، Superportal بسته شده و جلوی حمله نیروهای کمکی عظیم Combine به زمین هم گرفته شده است. همچنین Alyx هم به گوردون خبر میدهد که یک هلیکوپتر در این جا وجود دارد که الیکس آن را تعمیر کرده و با کمک آن، میتوانند خود را به Borealis برسانند.
در حالی که گوردون و الیکس، آماده میشوند تا پایگاه را ترک کنند، ناگهان حمله عظیمی از سوی نیروهای Advisor به این مکان صورت میگیرد که با قدرت عظیمشان، گوردون و الیکس را به دیوار میخکوب کرده و به سراغ ایلای میروند. ایلای در این هنگام به عنوان آخرین صحبت، خطاب به گوردون و الیکس میگوید که Borealis باید حتماً نابود شود و به دختر میگوید که عاشق اوست و بهتر است این صحنه را نگاه نکند. در این لحظه، Advisor، شاخک خود را درون مغز ایلای فرو برده و اطلاعات زیادی را در مورد نیروهای مقاومت از ذهن او بیرون میکشد. در همین لحظه، ناگهان Dog سر میرسد و Advisor ها را شکست میدهد و گوردون و الیکس هم نجات پیدا میکنند؛ اما افسوس که دکتر ایلای ونس توسط نیروهای Combine کشته شده است. در این هنگام، الیکس به سمت بدن بیجان پدرش رفته و در حالی که گریه میکند، تصویر تاریک شده و بازی به پایان میرسد.
بدین ترتیب، خط داستانی این سری در این نقطه متوقف شده است و سالهاست که طرفداران منتظر دنباله آن هستند ولی هنوز شاهد دنبالهای بر این سری نبودهایم. در ادامه به بررسی داستان آخرین نسخه این فرنچایز یعنی Half-Life: Alyx میپردازیم که به شکل فوقالعادهای، در انتها به داستان Episode Two متصل میشود و از این رو، بعضیها به خاطر همین اتصال نهایی، آن را دنبالهای کوتاه بر Episode Two و زمینه ساز ساخت نسخههای جدید میدانند.
Half-Life: Alyx
این نسخه از سری Half-Life که به تازگی برای سیستمهای واقعیت مجازی عرضه شده است، همان طور که از نامش مشخص است، به طور خاص به داستان الیکس میپردازید.
مقدمه:
وقایع داستان، حدوداً پنج سال قبل از اتفاقات نسخه دوم و نابودی Citadel به وقوع میپیوندند. در ابتدای داستان، شما در نقش الیکس ونس قرار میگیرید که برای عملیات شناسایی به نزدیکی محل ساخت Citadel در شهر ۱۷ رفته است. در این زمان Citadel هنوز در دست ساخت است و تکمیل نشده است. در این هنگام، او تماسی از پدرش یعنی دکتر ایلای ونس و همین طور دوست پدرش که یک مکانیک به نام راسل است، دریافت میکند. ظاهراً آن دو در حال تلاش برای دزدیدن یکی از راکتورهای Combine هستند. بررسیهای الیکس هم رفتار معمول از نیروهای Combine را نشان میدهد، اما به نظر میرسد که آنان به دلیل نامعلومی، در حال انتقال یکسری منابع به ناحیه قرنطینه شهر (Quarantine Zone) هستند. بعد از اتمام این پیام، راسل و ایلای موضوع عجیبی را کشف میکنند و میخواهند آن را با یکی دیگر از اعضای گروه که الگا (Olga) نام دارد، مطرح کنند که ناگهان نیروهای نظامی شهر ۱۷ در حالت هشدار قرار میگیرند و وضعیت شهر به هم میریزد. الیکس سعی میکند از محوطه فرار کند و خودش را به پدرش برساند اما توسط نیروهای Combine دستگیر شده و متوجه میشود که پدرش هم دستگیر شده است.
فصل اول:
در ابتدای این فصل، راسل موفق میشود که وسیلهای که در حال انتقال الیکس به بخش بازجویی است را منهدم کرده و الیکس را نجات بدهد و او را با خود به آزمایشگاه میبرد. در آن جا آنها با صحبت با یکدیگر، حدس میزنند که احتمالاً دکتر ایلای در حال انتقال به زندان Nova Prospekt بهوسیله قطار است و الیکس باید با رفتن به ناحیه قرنطینه که در مسیر حرکت قطار قرار دارد، جلوی آن را بگیرد. سپس راسل به الیکس یک تفنگ و یک جفت دستکش میدهد. این دستکشها به نوعی نمونه اولیه Gravity Gun هستند و میتواند اشیای کوچک را به دست الیکس برساند. پس از آن، الیکس از طریق یک قطار هک شده، راهی ناحیه قرنطینه که پر از زامبی است، میشود.
فصل دوم:
قطار الیکس در نزدیکی ناحیه قرنطینه متوقف میشود و کاملاً وارد آن ناحیه نمیشود، زیرا نیروهای Combine وضعیت فوقالعادهای را در اطراف آن منطقه برقرار کردهاند که نمیتوان به طور مستقیم وارد شد. از این رو الیکس باید به صورت پیاده وارد آن ناحیه بشود و در ساختمانهای آن جا، با حیوانات عجیب و غریب دنیای Xen که وارد این بناها شدهاند هم مبارزه کند. در راه، او با یک ورتیگان که از نظر مغزی دچار آسیب شده است، رو به رو میشود. این ورتیگان به شکل ترسناکی مدام به الیکس هشدار میدهد که پدر او در آینده کشته خواهد شد و الیکس به تنهایی نمیتواند جلوی این سرنوشت را بگیرد. او همچنین میگوید که نیروهای Combine تعداد زیادی از همنوعان او را به اسارت گرفتهاند که الیکس باید آنان را آزاد کرده و همچنین به «ستاره قطبی» را دنبال کند.
فصل سوم:
الیکس به راه خود در ناحیه قرنطینه ادامه داده و یک چراغ قوه هم پیدا میکند. بقیه مسیر او، به تونلهای تاریکی منتهی میشود که پر از headcrab شدهاند. بعد از مبارزات فراوان، او با نقطهای که باید جلوی قطار را بگیرد، میرسد و با تعداد از نیروهای Combine درگیر میشود اما پس از شکست دادن آنها، متوجه میشود که سیستم کنترلی توقف قطار در آن بخش خراب است. در نتیجه الیکس به سراغ سوئیچ دستی قطار میرود تا مسیر قطار را به سمت یک بنبست هدایت کند و در نتیجه این اتفاق، قطار از ریل خارج شده و الیکس موفق میشود که پدر خودش را بیابد. در هنگام خروج، دکتر ایلای ونس به درون یک چاله سقوط میکند اما در همین هنگام، همان ورتیگانی که الیکس مشاهده کرده بود، به کمک آنان آمده و پدر او را نجات میدهد. پس از آن، ایلای برای دخترش توضیح میدهد که او و راسل تصاویری از یک ساختمان را کشف کردند که به نظر میرسد حامل یک ابر سلاح Combine باشد. این مکان، درون یک کشتی عظیم به نام Vault قرار دارد که روی منطقه قرنطینه به صورت معلق قرار گرفته است. در نتیجه الیکس هم تصمیم میگیرد که به سراغ این کشتی برود و ورتیگانها پدر او را اسکورت کرده و از منطقه خارج میکند. در هنگام جدا شدن، ورتیگان بار دیگر به الیکس یادآوری میکند که «ستاره قطبی» را دنبال کند.
فصل چهارم:
الیکس در راههای زیرزمینی پیشروی میکند تا بتواند خود را به همان «ستاره قطبی» گفته شده برساند و بفهمد که ستاره قطبی چیست. در طول راه، او با زامبیها و Headcrab های زیادی برخورد میکند و از سمت دیگر هم نیروهای Combine هم به دنبال او هستند. بعد از مبارزات فراوان و پیشروی در این منطقه، او میفهمد که «ستاره قطبی» یا Northern Star نام یک هتل متروکه است که به طریقی برق Vault را تأمین میکند و باعث معلق ماندن آن میشود. بعد از پیدا کردن در ورودی این هتل، او وارد آن میشود.
فصل پنجم:
این هتل هم پر از headcrab ها و زامبیهای مختلف است. در طول راه، او با نوعی خاص از این موجودات هم رو به رو میشود که به کمک الکتریسیته، میتواند اجساد را به حالت نیمه زنده در آورده و از آنها برای حمله به دیگران استفاده کند. بعد از پیشروی در این ساختمان و رسیدن به برج بالای آن، میفهمد که نیروهای Combine از ورتیگانها در یکسری ایستگاه کوچک برای تولید توان الکتریکی مورد نیاز Vault را تأمین میکنند. او ورتیگان بالای این ساختمان را آزاد کرده و ورتیگان هم به او قول میدهد که به سراغ هم نوعانش در سایر ساختمانها برود و از این طریق به الیکس کمک کند. پس از آن، الیکس راهی یک کارخانه تقطیر میشود که از طریق یک تونل، میتواند او را به Vault برساند.
فصل ششم:
در این فصل اتفاق داستانی خیلی ویژهای رخ نمیدهد و به طور کلی، در طول این فصل، الیکس در خیابانهای شهر ۱۷ به مبارزه با سربازان Combine پرداخته تا خود را به کارخانه تقطیر برساند.
فصل هفتم:
بعد از درگیریهای فراوان، الیکس خود را به کارخانه میرساند. در آن جا او انسانی به نام لری (Larry) را مشاهده میکند که به الیکس هشدار میدهد که در هنگام عبور در این ساختمان، حواسش به یک زامبی کور ولی قدرتمند به نام Jeff که به شدت به صدا حساس است و لحظهای در کشتن الیکس درنگ نخواهد کرد، باشد. الیکس با آنالیز شرایط و پیدا کردن موقعیت Jeff، موفق میشود که او را به درون یک دستگاه فشرده ساز زباله انداخته و سپس وارد تونلی میشود که او را به Vault میرساند. در همین حین، طی تماسی ایلای به او خبر میدهد که Vault احتمالاً حاوی یک ابر سلاح نیست، بلکه به نظر میرسد که نیروهای Combine فردی را در آن جا محبوس کردهاند، به هر حال آنان حدس میزنند هر چه که هست، باید بتوانند از فردی که در Vault اسیر شده به نفع اهداف خودشان استفاده کنند.
فصل هشتم:
الیکس در این تونل که پر از Antilion است پیشروی کرده و از آن جا، به یک باغ وحش قدیمی میرسد که پر از موجودات دنیای Xen است. همچنین الیکس متوجه میشود که ظاهراً Combine کنترل بخشهای خیلی آلوده شهر که پر از زامبی یا موجودات و حیوانات دنیای Xen شده است را از دست داده و تسلط کاملی بر این نقاط ندارند.
فصل نهم:
پس از پیشروی بیشتر در تونلها، در نهایت الیکس موفق به خروج کامل از آن جا شده و در همین زمان، ورتیگانها هم موفق به نابودی آخرین ایستگاه تأمین توان Vault را از بین میبرند. در حالی که آنان انتظار دارند که Vault از آسمان سقوط کند، نیرویی از سوی Citadel آن را همچنان در آسمان معلق نگه میدارد. الیکس میخواهد به دنبال راهی بگردد تا این نیرو را غیرفعال کند اما در راه، به شکل مخفیانه، متوجه مکالمه یک Advisor گروه Combine با یکی از دانشمندان میشود که به آنان میگوید که فردی که در Vault محبوس است، از جمله افرادی است که از حادثه Black Mesa جان سالم به در برده و ناگهان ناپدید شده بود. با توجه به این صحبتها و مشورت با دکتر ایلای و راسل، آنان نتیجه میگیرند که این فرد باید گوردون فریمن باشد و در نتیجه با توجه به کارهای مهمی که او انجام داده، ضروری است که هر چه سریعتر وی را از Vault آزاد کند. پس از کش و قوسهای فراوان، بالاخره الیکس موفق میشود که خودش را به ایستگاهی که به Vault متصل میشود برساند.
فصل دهم:
بعد از رسیدن به این مکان، الیکس موفق میشود که از طریق سیستمی، نیرویی که Vault را در آسمان نگه میداشت، غیرفعال کند. در اثر این موضوع، Vault سقوط کرده و ساختمانهای زیادی را نابود میکند. به هر حال الیکس زنده میماند و بعد از مبارزه با زامبیها، نیروهای Combine و البته یک Strider، به سختی میتواند وارد Vault شود. در همین حین، پدرش با او تماس میگیرد که اخطار بدهد که یک مشکلی در کل این قضیه وجود دارد اما ارتباطات ناگهان قطع میشود و الیکس هم در حین ورودی به Vault سلاحهایش را از دست میدهد.
فصل یازدهم:
با ورودی به Vault، الیکس باقیماندههای یک ساختمان را مشاهده میکند که نیروهای Combine درون سازه بزرگ Vault قرار دادهاند تا بتوانند زندانیشان را درون آن نگه دارند. ساختمان اما به شدت عجیب به نظر میرسد و طوری است که ظاهراً قوانین فیزیکی و طبیعی را نقض میکند. طوری که ساختار اتصالات اتاقهای آن طبیعی به نظر نمیرسد و بسیاری از اشیا درون آن معلق هستند. در حین پیشروی، الیکس متوجه میشود که با وجود از دست دادن سلاحهایش، دستکشهای او نیروهایی را که از سمت ورتیگانها پیشتر باعث معلق ماندن Vault میشد را جذب کرده و به او اجازه حمله به دشمنان را از طریق نیروی درونی دستکش میدهد. بعد از پیشروی درون ای ساختمان عجیب، بالاخره وی به قفسی بزرگ درون ساختمان میرسد و فرد زندانی درون آن را آزاد میکند؛ اما در کمال تعجب، میفهمد که خبری از گوردون فریمن نیست و فرد زندانی، کسی نیست جز G-Man. این جا هم بار دیگر میفهمیم، G-Man فرد فوقالعاده قوی است که نیروهای Combine مجبور شدهاند چنین سازه عظیم و پیچیدهای برای زندانی کردن او بسازند.
G-Man در عوض لطفی که الیکس به او کرده است، به او میگوید که میتواند خدمتی برایش انجام دهد. الیکس در ابتدا میخواهد که G-Man به طور کامل Combine را از روی زمین محو کند، اما G-Man میگوید این کار خلاف خواسته «کارفرمایان» او است و نمیتواند این کار را بکند. در عوض، G-Man تصویری از لحظه کشته شدن پدر او، پنج سال بعد در پایگاه White Forest به دست Advisor را نشانش میدهد؛ یعنی اتفاقی که پنج سال بعد در هنگام Half-Life 2: Episode Two قرار بوده رخ بدهد. سپس G-Man زمان را به لحظاتی قبل از کشته شدن دکتر ایلای ونس بر گردانده و به الیکس این فرصت را میدهد که با استفاده از دستکشهایش، Advisor را نابود کرده و پدرش را نجات دهد و بدین ترتیب، شاهد این هستیم که پایان غمناک Half-Life 2: Episode Two به این شکل تغییر پیدا میکند. سپس G-Man به الیکس میگوید که او نشان داده که جانشین شایستهای برای گوردون فریمن است، زیرا او از گوردون ناامید شده، چون گوردون از دستورات او پیروی نکرده است. با وجود درخواست الیکس برای این که بتواند از این محیط خارج شود، G-Man او را وارد حالت stasis میکند و بازی به اتمام میرسد.
بعد از رد شدن اسامی سازندگان بازی، شاهد این هستیم که گوردون در White Forest بعد از وقایع Episode Two بیدار شده و میبیند که Advisor کشته شده، اثری از الیکس نیست و ایلای هم زنده مانده است. در این جا ایلای میگوید که منظور G-Man از «عواقب پیش بینی نشده» این بار، استفاده از مرگ او برای تحریک الیکس برای متحد شدن با وی بوده است و قسم میخورد که از G-Man انتقام بگیرد. در همین لحظات Dog، ربات دست آموز الیکس به همراه دیلم معروف گوردون، فرا رسیده و ایلای آن را گرفته و به گوردون میدهد و با گفتن این که کارهای زیادی برای انجام وجود دارد، بازی به پایان میرسد.
به این ترتیب، مقالات بررسی خط داستان اصلی سری Half-Life را به پایان میرسانیم. با توجه به عرضه فوقالعاده موفق Half-Life: Alyx، میتوان امیدوار بود که شرکت Valve بالاخره تصمیم به ساخت ادامه داستان این سری بکند و شاهد نسخههای جدیدتری از این فرنچایز فوقالعاده باشیم.
پر بحثترینها
- فوری: سونی در حال مذاکره برای خرید کمپانی مادر FromSoftware است
- نامزدهای بهترین بازیهای سال مراسم The Game Awards 2024 مشخص شدند
- نقدها و نمرات بازی STALKER 2 منتشر شدند
- ۱۰ بازی سینماتیک که میتوانند با بهترین فیلمهای سینمایی رقابت کنند
- پلی استیشن برای ۱۰ سال متوالی نمایندهای برای بهترین بازی سال داشته است
- شایعه: حالت پرفورمنس بازی STALKER 2 روی Xbox Series X به خوبی اجرا نمیشود
- بازی Death Stranding Director’s Cut دومین بازی پرفروش ایکس باکس شد
- رسمی: شرکت مادر FromSoftware پیشنهاد خرید از سوی سونی را تایید کرد
- بازی GTA V با این هدف ساخته شد که از هر نظر بهتر از GTA IV باشد
- بدون اشتراک پلاس، امکان انتقال فایل سیو بازیها از پلی استیشن ۵ استاندارد به پرو وجود ندارد
نظرات
هر سه قسمت عالی بودن
خسته نباشید آقای نامجو
خسته نباشی امیرجان. واقعا لذت بردم از خوندن ۳ قسمت این مقاله و واقعا یه منبعی رو خلق کردی برای داستان این سری که هرگز به زبان فارسی وجود نداشته به این کاملی که کل داستان سری رو لحظه به لحظه از اول تا انتها به بهترین شکل بیان کنه. خوشحالم که این مقاله رو ازت خواستم بنویسی چون مثل همیشه به بهترین شکل انجام دادی کار رو. باید هر ۳ قسمت مقاله ت رو بذارم توی یک پست و به عنوان داستان کامل سری منتشر کنیم که هر کس خواست بخونه در یکجا دسترسی داشته باشه به این منبع فارسی داستان هاف لایف که برای گیمفا خلق کردی.
الحق که کار رو به کاردان سپردی :rose:
چقدر سری افسانه ای بود و واقعا پایان هف لایف الیکس یکی از زیباترین پایان هایی بود که دیدم
یه سوال هف لایف الیکس و اگه کرکی بگیرم میتونم با ماد بازیش کنم؟؟
اسپم
دوستان بخش پیام خصوصی شماهم مشکل پیدا کرده یا فقط منم؟
من چنتا مسعله تو ذهنمه شاید مسخره باشه ولی گفتنش بد نیسن
اول اینکه ایا جی من همون گوردون فریمن هست یا نه
دوم ادرین شفارد ایا تو نسخه جدید برمیگرده یا نه چون من احتمال میدم که کسی که بتونه رهبری نیرو های مقاومت رو بدست بگیره ایشون هست
سوم منظور جی من از کارفرما چیه ؟
تشکر ویژه ای هم از اقای نامجو میکنم بابت این سری مقالات که واقعا عالی بودش
واقعا لذت بردم متشکریم از شما.
هلف لایف ۳ رو که باید بریم فیلمنامه بخونیم الکس هم باس بریم یوتوب ای بابا 😥
درود بر شما جناب نامجو
با این سه مقاله کولاک کردی، با چه قلم زیبا و رسایی داستان این شاهکار رو به پارسی روایتی دوباره کردی .
دستمریزاد :heart: :rose: