قهرمان سفارشی | نگاهی به سبک نقش آفرینی در نسل هشتم
در ادامه ی مقالات بررسی ژانرهای مختلف، این بار می رسیم به سبک نقش آفرینی (Role Playing Game) یا به شکل اختصاری RPG. نقش آفرینی گسترده ترین و انعطاف پذیرترین سبک در میان سبک هاست. چون اولاً لزوماً به زاویه ی دوربین ربطی ندارد و در هر زاویه ای می تواند روایت شود، دوماً با هر سبکی می تواند ادغام شود. اگر بخواهیم همه ی نمونه های این سبک را بشماریم و درباره شان سخن بگوییم، به چندین مقاله مانند این نیاز داریم. بازی هایی مانند فال آوت، ویچر، دارک سولز و فاینال فانتزی دنیایشان از بیخ و بن با هم فرق دارد، اما همگی در این سبک قرار می گیرند. به عبارت دیگر، نقش آفرینی مانند یک ویروس عمل می کند؛ با سبک های دیگر ترکیب می شود و کنترل آن ها را بر عهده می گیرد. فقط در این مورد، به جای اینکه سبب نابودی بازی شود، در بیشتر موارد به آن جان می بخشد.
یکی از اتفاقاتی که در نسل هشتم شاهد آن بودیم، رو آوردن بسیاری از بازی های بزرگ به این سبک بود. بازی هایی مانند گاد آو وار یا Assassin’s Creed: Odyssey که دو فرنچایز از دو سری فوق محبوب در دنیای بازی ها بودند، آغوش خود را بر روی المان های نقش آفرینی گشودند و بازی های بسیار دیگری هم تصمیم گرفتند به نوعی بازی خود را با این سبک ادغام کنند. دلیلش هم کاملاً واضح است، حس پیشرفتی که در یک بازی نقش آفرینی وجود دارد اعتیادآور است! در برخی از این بازی ها شما کاراکترتان را از صفر می سازید و در اواخر بازی کنترل ابرقهرمان شخصیِ خودتان را بر عهده می گیرید و در برخی دیگر، حداقل می توانید خیلی از چیزها مانند زره و سلاح هایتان را شخصی سازی کنید. این موضوع باعث می شود افراد مختلف، به شکل های مختلف از یک بازی لذت ببرند و تجربه ی هر فرد با تجربه ی فرد دیگر متفاوت باشد. در واقع چیزی که RPG به جهان هدیه داده، نوع خاص و رضایت بخشی از یک «تجربه ی شخصی» است. حسی که شما در راس امور قرار دارید و باید کاراکترتان را تقویت کنید تا بتوانید در بازی جلو بروید. نقش آفرینی وقتی با یک اکشن خوب ترکیب می شود، می تواند حس ماجراجویی و جنگجویی را تقویت کند، وقتی با استراتژی ترکیب می شود به آن عمق بیشتری می بخشد و نیز همواره، بستر مناسبی را برای یک داستان سرایی فراهم می کند. در نسل هشتم، اگر کسی بگوید از نقش آفرینی لذت نمی برم، یعنی دارد دور چندین تا از بهترین بازی های ساخته شده در تاریخ را خط می کشد. خوشبختانه در نسل هشتم، بازی های ساخته شده در این سبک بسیار کاربرپسندتر طراحی شدند و بیشتر سازندگان به این پی بردند که همه ی گیمرها حوصله ی خواندن صدها صفحه متن و منوهای تو در تو را ندارند و با این کار فقط عده ای از کسانی که می توانستند طرفدار بازی باشند را فراری می دهند. این در حالی است که طرفداران نقش آفرینی های کلاسیک تر هم بی نصیب نماندند و توانستند از عناوین بسیار خوب و حتی در بعضی موارد رویایی این نسل لذت ببرند.
در این مقاله، نگاهی می اندازیم به سرگذشت این سبک در ۶ سال گذشته، شاخص ترین (نه لزوماً بهترین) بازی های نقش آفرینی را به تفکیک سال معرفی و بررسی می کنیم و بازی های دیگر را نیز به شکل اجمالی از زیر نظر می گذرانیم. از آنجایی که نسل هشتم از اواخر ۲۰۱۳ و اوایل ۲۰۱۴ آغاز شد، ما هم از ۲۰۱۴ شروع می کنیم و تا آخر ۲۰۱۹ پیش خواهیم رفت. از آنجایی که مقاله طولانی است، با تفکیک سال ها خواستیم به شما کمک کنیم تا بتوانید آن را در چند نوبت مطالعه کنید. بدون مقدمه چینی بیشتر برویم سراغ مقاله که بازی های بزرگ زیادی منتظرمان هستند. اگر شما هم یکی از میلیون ها نفری هستید که عاشق حس آزادی، شخصی سازی، پیشرفت و رشد در بازی های خود هستند، در ادامه با من و گیمفا همراه باشید!
۲۰۱۴
سال ۲۰۱۴ شروعی قوی برای نسل هشتم بود. بازی های خوبی مانند فارکرای ۴، Alien: Isolation، Destiny و Middle Earth: Shadow of Mordor منتشر شدند و بازی های بسیاری نیز ریمستر شده و به از نسل قبل به نسل هشتم قدم گذاشتند. اما اگر بخواهیم شاخص ترین بازی های این سال را نام ببریم، اکثرشان در سبک نقش آفرینی بوده اند. بازی هایی مثل Dragon Age: Inquisition، دارک سولز ۲ در این سال منتشر شدند و میراث خود را برای همیشه در دنیای بازی ها باقی گذاشتند.
Dragon Age: Inquisition
بدون شک یکی از موفق ترین شرکت های بازی سازی، شرکت BioWare است. با بازی های این شرکت آنقدر خاطره های خوب و به یادماندنی داریم که هیچ کدام حالا حالاها از یادمان نمی رود. فقط چند اسم برای نشان دادن عظمت بازی های این شرکت کافیست. دیگر چه کسی است که با کاپیتان شپرد در مس افکت (Mass Effect) ماجراحویی نکرده باشد و از RPGهای کلاسیکی مانند Dragon Age: Origins و Neverwinter Nights لذت نبرده باشد؟ عملکرد BioWare در نسل هشتم ولی عملکردی کاملاً دو قطبی و عجیب بود. از طرفی در ابتدای نسل Dragon Age: Inquisition را عرضه کرد، خودش را بار دیگر به عنوان یکی از بهترین RPGسازان دنیا مطرح کرد و با این عنوان جوایز زیادی از جمله جایزه ی بهترین بازی سال مراسم گیم اواردز را درو کرد، از طرفی دیگر همین سال ۲۰۱۹، Anthem را عرضه کرد که نه تنها یکی از ناامیدکننده ترین عناوین ۲۰۱۹ بود، بلکه روی هم رفته هم یک بازی نچسب، تکراری و ضعیف به شمار می رفت. اما Inquisition یک بازی اصیل، خوش ساخت و سرگرم کننده بود که در عین وفاداری به ریشه های خود، Dragon Age را از نو تعریف کرد. همه چیز بازی از داستان و گیم پلی گرفته تا سحر و جادو، یک نقش آفرینی کاملاً کلاسیک و در عین حال مدرن را می ساختند و همین موضوع باعث شد Inquisition تبدیل به یکی از بهترین بازی های نقش آفرینی نسل هشتم نه، که به یکی از بهترین بازی های دهه ای که گذشت تبدیل شود. Inquisition یک فانتزی تمام عیار است. این بازی برای کسانی که شیفته داستان ها و بازی های فانتزی هستند بستر را فراهم کرده تا چندین و چند ساعت در دنیایش غرق شوند. داستانی که درباره ی قهرمان گمنام شماست، قهرمانی که قرار است شکاف آسمان را ببندد و دنیا را از شر موجودات شروری که از دنیای دیگر به زمین حمله کرده اند نجات دهد. گیم پلی Inquisition هم چیزی کم از یک شاهکار ندارد. مبارزات درگیرکننده، استفاده از جادوهای مختلف، درخت های دیالوگ گسترده و زاویه ی دوربینی که هم می تواند سوم شخص باشد و هم ایزومتریک، همگی از ویژگی های این بازی هستند. Dragon Age: Inquisition برای کنسول های نسل هفتم هم منتشر شد و پس از عرضه، سِیلی از نظرات و نقدهای مثبت به سمت آن جاری شد و این عنوان توانست متای عالی ۸۵ را کسب کند. البته اثری که Inquisition روی صنعت بازی داشته فراتر از این نمرات است و برای همیشه به عنوان میراث BioWare در نسل هشتم باقی خواهد ماند. Dragon Age: Inquisition شاید شاخص ترین بازی سبک نقش آفرینی یا در کل، شاخص ترین بازی سال ۲۰۱۴ بود و اگر این بازی را تا به امروز تجربه نکرده اید، هنوز هم می توانید از آن نهایت لذت را ببرید.
Dark Souls II
سبک نقش آفرینی سبکی است که هر سازنده ای آن را با سلیقه ی خودش شخصی سازی می کند. تا به حال عناوین بسیار متنوعی در این سبک منتشر شده اند و به نظر می رسد این روند همینطور ادامه داشته باشد. اما وجود افرادی مانند هیدتاکا میازاکی (Hidetaka Miyazaki) اتفاقی نیست که هیچ گاه تکرار شود. او نه تنها از پتانسیل این به بهترین شکل ممکن استفاده کرد و بازی های خوش ساخت و سرگرم کننده ای تولید کرد، بلکه به نوعی سبک خودش را استارت زد، سبکی که هر سال بیش از سال قبل طرفدار پیدا می کند. او با سری Dark Souls کاری با گیمرها کرد که همیشه این طرف و آن طرف به دنبال یک بازی مشابه یا به قول معروف «سولز لایک» بگردند. فرمولی که او استفاده کرد، فرمولی نبود که قبل او کسی جرئت استفاده اش را داشته باشد. در زمانی که بازی ها رفته رفته ساده تر و ساده تر می شدند، میازاکی آمد و Dark Souls را تا می توانست سخت درست کرد. ابتدا همه فکر می کردند که این کار باعث عدم محبوبیت و فروش سری خواهد شد، اما با هر نسخه ی جدید، خلاف این موضوع ثابت شد. خیلی هنر می خواهد که بازی را آن قدر خوش ساخت و با کیفیت بسازید که مخاطب ساعت ها و ساعت ها پای بازی بنشیند، یک مرحله را از ابتدا تکرار کند، با یک باس برای بار چهلم یا پنجاهم بجنگد، Soulهایی را که جمع کرده بود از دست دهد و در پایان روز وقتی از پای بازی بلند می شود، تنها مقدار کمی در بازی پیشروی کرده باشد، اما با این حال عاشق بازی باشد و در به در به دنبال بازی های مشابه بگردد. Dark Souls II دومین بازی سری Dark Souls و سومین بازی مجموعه ی Souls (با احتساب Demon Souls) بود. بازی ای که هنگام عرضه روی پلتفرم های مختلف نسل هفتمی و نسل هشتمی، متایی از ۸۷ تا ۹۱ را از آنِ خود کرد و نامش را در بین بهترین بازی های ساخته شده در تاریخ جای داد. Dark Souls II تاریک بود، چالش برانگیز بود، سخت و دلچسب و لذت بخش بود و کسانی که آن را بازی کرده اند با ترکیب دو حس عجز و رضایت کاملاً آشنا هستند! قهرمان شما طلسم شده که هیچ گاه نمیرد، توخالی باشد و هیچ خاطره ای نداشته باشد و شما باید این طلسم را بشکنید. فضای تاریک و معماری های عجیب و زیبای Darks Souls چیزی نیست که نمونه اش را زیاد دیده باشید. دشمن ها آن قدر خوب طراحی شده اند که انگار دارید در یک رمان تاریک قرون وسطایی قدم می زنید و می خواهید به جای کشتن آن ها فقط بایستید و به طراحی بی نظیرشان خیره شوید. Dark Souls II نه تنها همه ی نکات مثبت بازی اول را داشت، که هوش مصنوعی و گرافیک پیشرفته تر آن باعث شده بود تجربه ای رضایت بخش تر از بازی اول داشته باشید. بدون شک هر لیستی که مربوط به برترین بازی های RPG، برترین بازی های دهه، نسل و … باشد، Dark Souls پای ثابت آن لیست است. به جرئت می توان گفت Dark Souls II نقطه ای بود که دیگر همه متوجه قدرت بی نهایت این سری و خوش ساخت بودنش شدند.
South Park: The Stick of Truth
چه کسی فکرش را می کرد که بازی South Park هم به اندازه ی سریالش این قدر خوب از آب در بیاید؟! کسانی که با سریال South Park آشنایی دارند، می دانند که این سریال به هیچ چیز و هیچ کس رحم نمی کند؛ از سلبریتی های مشهور آمریکا گرفته تا سیاستمداران، افراد نژادهای مختلف، زن و مرد و پیر و جوان، سر به سر همه می گذارد و نتیجه های اخلاقی عجیب و غریب خودش را می گیرد. معمولاً شاهد این بوده ایم بازی هایی که از روی سریال و فیلم سینمایی ساخته می شوند، زیاد جالب از آب در نمی آیند، اما South Park: The Stick of Truth یکی از استثناها بود و حتی آنقدری مورد تحسین و تقدیر قرار گرفت که اکنون آن را به عنوان یکی از شاخص ترین بازی های نقش آفرینی ۲۰۱۴ در مقاله مشاهده می کنید! البته دلیلش هم مشخص است، عنوانی که سازنده اش استودیوی کارکشته ی Obsidian Entertainment باشد و مسئولیت نشرش هم بر عهده ی Ubisoft، دلیلی ندارد که بد از آب در بیاید. South Park: The Stick of Truth درباره ی یک بچه ی جدید است که به شهر آمده و طی یک سری اتفاقات ذاستان طوری رقم می خورد که می بینید وسط نبردی با سربازان آلمان نازی یا آدم فضایی ها هستید! بازی تم خنده دار سریال را کاملاً حفظ می کند و این در حالی است که تم بصری آن هم رعایت می شود. جدا از اینکه South Park سری دوست داشتنی ای است و دیدن این همه اشاره به سریال، هر طرفداری را سر ذوق می آورد، خود بازی نیز یک بازی ساخت شرکت آبسیدین بود، با گیم پلی ای عمیق و ماجرایی سرگرم کننده. کاراکتر شما در ابتدای بازی یکی از چهار کلاس موجود را انتخاب می کند که هر کدام قابلیت ویژه ی شما را در یک زمینه قوی تر می کنند. اریک کارتمن، کایل، باترز و استن، کاراکترهای معروف سری هم به شما در این ماجراجویی ملحق می شوند تا بیشتر حس کنید در یک اپیزود South Park به سر می برید. The Stick of Truth در ماه مارس سال ۲۰۱۴ برای کنسول های نسل هفتمی، نسل هشتمی و PC منتشر شد و نسخه ی نینتندو سوییچ آن هم اکنون موجود است. بازی موفق به کسب متای ۸۵ شد و به عنوان یکی از کمدی ترین و شاخص ترین بازی های نقش آفرینی نسل هشتم، اکنون در لیست ماست.
بازی های دیگر
از بازی های خوب دیگری که در سال ۲۰۱۴ و در سبک نقش آفرینی معرفی شدند، می توان به بازی Divinity: Original Sin اشاره کرد. برای جلوگیری از تکرار مکررات، در بخش شاخص ترین بازی های ۲۰۱۷ مفصل تر به قسمت دوم اشاره کرده ایم، اما فعلاً همین را بگوییم که وقتی این بازی منتشر شد، بسیاری از منتقدین آن را تحسین کردند و مخاطبین بسیاری نیز از بازی لذت بردند. همین باعث شد که قسمت دوم بازی در عرض سه سال ساخته شود. Divinity: Original Sin یک بازی نقش آفرینی با اکشن نوبتی است و بازیبازان می توانند مراحل سینگل پلیر یا مالتی پلیر خود را ساخته و آن را به شکل آنلاین منتشر کنند. نسخه ی اصلی این بازی متایی نزدیک به ۸۷ و نسخه ی ارتقا یافته ی (Enhanced Edition) آن متای عالی ۹۴ را از آن خود کرده است.
بازی خلاقانه و زیبای Child of Light نیز در همین سال منتشر شد. در Child Light شما در نقش دختربچه ای به نام آئرورا قرار می گیرید که بر اثر یک بیماری ناشناس مرده است. او به دنبال جمع کردن خورشید، ماه و ستارگان است که در تسخیر «ملکه ی شب» قرار دارند و وقتی آن ها را برگرداند، می تواند به خانه برگردد. Child of Light به خاطر گرافیک هنری چشم نواز، قطعات موسیقی شنیدنی و آرامش بخش و همچنین گیم پلی زیبایش معروف شد و نمرات بسیار خوبی را هم دریافت کرد.
دو بازی بسیار بزرگ دیگر نیز در این سال منتشر شدند که هنوز سر اینکه می توان آن ها را در میان بازی های نقش آفرینی جای داد یا نه بحث هست. یکی عنوان Destiny بود و دیگری عنوان Middle Earth: Shadow of Mordor. بازی Destiny تماماً آنلاین است و بیشتر می توان آن را یک لوتر شوتر اول شخص آنلاین در نظر گرفت تا عنوانی RPG، اما وجود المان های RPG را نیز نمی توان در آن نفی کرد. Middle Earth هم که بیشتر یک عنوان اکشن ادونچر بود تا نقش آفرینی، اما باز می توان در آن رد پایی از نقش آفرینی دید. به هر حال درستش این بود که به این دو عنوان هم اشاره کنیم تا همه ی نظرات را لحاظ کرده باشیم.
از عناوین دیگر می توان به Transistor اشاره کرد که که در همین سال منتشر شد. ترانزیستور یک بازی اکشن نقش آفرینی بود که از زاویه ی ایزومتریک روایت می شد و استودیوی سازنده و ناشر آن Supergiant Games بود. جامعه ی گیمری، این استودیو را با بازی زیبای Bastion می شناخت که در سال ۲۰۱۱ به بازار آمد و یکی از بهترین بازی های مستقل همان سال لقب گرفت. داستان Transistor درباره ی دختری خواننده به نام RED است و طراحی هنری خاص و منحصربقردی دارد. میانگین متاهای ترانزیستور روی پلتفرم های مختلف چیزی نزدیک به ۸۵ است و از بهترین ریلیزهای سبک نقش آفرینی در سال ۲۰۱۴ به شمار می رود.
بازی های دیگری نیز مانند Lord of the Fallen و Legend of Grimrock II هم در این سال منتشر شدند که بازی های مورد انتظاری بودند. اولی تبدیل به یک بازی متوسط یا نسبتاً خوب شد، اما بازی دوم توانست نمرات بسیار خوبی را از آنِ خود کند و جزو بهترین بازی های RPG سال ۲۰۱۴ باشد.
۲۰۱۵
۲۰۱۵ یک سال رویایی برای صنعت بازی بود و هر چه بیشتر پیش می رویم، این موضوع بیشتر خودنمایی می کند. تقریباً در تمام سبک ها بازی خوب داشتیم. از Project Cars و Dirt Rally در سبک ریسینگ گرفته تا Until Dawn و Dying Light در ژانر وحشت، از شاهکارهایی مانند Metal Gear Solid V: Phantom Pain و آخرین بازی در سه گانه ی بتمن یعنی Batman: Arkham Knight گرفته تا بازی های خوش ساختی مانند Rise of the Tomb Raider و شماره ی پنجم سری Halo با نام Guardians، همگی در این سال منتشر شدند. اما باز هم وقتی با دقت تر به ماجرا می نگیریم، می بینیم برگ برنده دست بازی های نقش آفرینی است. بازی هایی که سال ۲۰۱۵ در سبک RPG منتشر شدند، نه تنها بهترین بازی های RPG نسل هشتم، بلکه چند نمونه از بهترین بازی های نقش آفرینی کل تاریخ و حتی بگذارید بگوییم بهترین بازی های تاریخ هستند. The Witcher 3: Wild Hunt و بلادبورن و Fallout 4 در یک سال؟! سوال اینجاست که آیا سبک نقش آفرینی چنین سالی را دوباره به خود خواهد دید یا نه!
The Witcher 3: Wild Hunt
ذهن اکثر انسان ها، وقتی از بهترین و بزرگ ترین های یک چیزی حرف زده می شود، به سال های دور رجوع می کند. می توان گفت این در ذات آدمیزاد است که گذشته را بهتر از حال می پندارد. با همه ی این اوصاف، The Witcher 3 آنقدر قدرتمند بود که از هنگام عرضه اش، تا به امروز که حدود ۵ سال از آن می گذرد، تعداد زیادی از گیمرها آن را کاندید بی برو برگرد بهترین بازی کل تاریخ می دانند. جوری درباره ی The Witcher 3 صحبت می شود که انگار همین یکی دو هفته ی پیش عرضه شده است. در سایت هایی مانند Reddit روزی نیست که موضوع جدیدی درباره ی این بازی پست نشود. بازی هایی هستند که چه گیمرها و چه منتقدین نیازی نمی بینند دست به عصا درباره ی آن ها حرف بزنند و The Witcher 3 یکی از آن بازی هاست. هیچ تردیدی در این نیست که این بازی جزو ۱۰ بازی برتر کل تاریخ بازی های ویدئویی است و همینطور یکی از کامل ترین آن هاست. دنیای ویچر آن قدر بزرگ و پویاست که گاهی برای باور کردن آن با خود کلنجار می روید. کوچک ترین کار، مانند اسب سواری از نقطه ی آ به نقطه ی ب هم در ویچر لذت بخش است. منظره هایی که بازی در مقابل دیدگان شما قرار می دهد مانند تابلوهای نقاشی جذاب و زیبا هستند، داستان بازی از غنی ترین داستان های موجود در صنعت بازی هاست، گیم پلی آن قدر عمیق و لذت بخش است که پس از ۱۵۰ ساعت بازی هم از آن خسته نمی شوید و بازی هیچ بخش آنلاینی ندارد. اگر می بینید الآن همه ی چشم ها به عرضه ی بازی Cyberpunk 2077 دوخته شده و از نظر بسیاری از گیمرها، مورد انتظارترین بازی سال بعد این بازیست، دلیلش The Witcher 3 است. سازنده ی هر دو بازی استودیوی لهستانی CD Projekt Red است، استودیویی که با خلق سری ویچر نشان داد هیچ ابایی از شکستن مرزها ندارد و با ویچر ۳، نهایت جاه طلبی خود را به رخ همگان کشید. در The Witcher 3 کنترل گرالت ریویا (Geralt of Rivia) را بر عهده دارید که به دنبال دخترخوانده ی خود می گردد. گرالت یک ویچر است و کسی که در این مسیر در مقابل او قرار گرفته، Wild Hunt نام دارد. شخصیت پردازی کاراکترها به قدری طبیعی و زنده است که حتی هنگام صحبت کردن با NPCهای بی اهمیت، حس نمی کنید که دارید وقت خود را هدر می دهید. همچنین شخصیت های اصلی مانند خود گرالت، تریس، ینفر و وزمیر را هیچ گاه فراموش نخواهید کرد. ویچر ۳ به قدری گسترده است که شاید بعد از ۱۰، ۱۵ ساعت بازی کردن کاملاً روی آن حس تسلط پیدا کنید، اما در هیچ جای مسیر این نابلد بودن منجر به عدم لذت شما نمی شود. ویچر ۳ یک نقش آفرینی تمام عیار است، اما کسی که حتی یک بار هم در عمرش نقش آفرینی بازی نکرده می تواند آن را شروع کرده و از آن نهایت لذت را ببرد. بعید است هنگام تجربه ی این بازی، چیزی به ذهنتان برسد و بگویید «کاش فلان چیز هم در بازی بود» و جلوتر آن را مشاهده نکنید. در هیچ بُعد از ساخت این بازی کم کاری نشده؛ قطعات موسیقی بی نظیر، گرافیک هنری بسیار چشم نواز، شخصیت پردازی و صداگذاری کاراکترها، گیم پلی و مبارزات، روایت و داستان و و و… . ویچر ۳ یک بازی معمولی نیست، یکی از بزرگترین دستاوردهای هنری و تکنیکی است که در نسل هشتم شاهد آن بودیم.
Bloodborne
شاید تنها دلایلی که باعث شد بلادبورن معروف تر از چیزی که هست نشود، یکی انحصاری بودن این بازی بود و دیگری عرضه ی آن با ویچر ۳ در یک سال. بلادبورن بازی ای نیست که بتوان آن را دست کم گرفت و از کنار آن رد شد. یکی از بهترین بازی های دهه ی گذشته که طراحی خاص و فضای اتمسفریکش از بهترین نمونه های نبوغ هنری در بازی های کامپیوتری است. از آنجایی که هر دو بازی دارک سولز و بلادبورن، زاییده ی ذهن خلاق آقای میازاکی هستند، بحث های زیادی پیرامون این موضوع وجود دارد که دارک سولز بهتر است یا بلادبورن. نظر شخصی من بلادبورن است. درست است که دارک سولز کلاً سبک و سیاق جدیدی را به دنیای بازی های نقش آفرینی آورد و بلادبورن نتیجه ی مستقیم پایه گذاری های میازاکی در این سری است، اما بلادبورن یک هک اند اسلش بی نظیر بود که بخش مبارزاتش خیلی دلچسب تر و سریع تر از دارک سولز طراحی شده بود، سختی آن از دارک سولز معقول تر بود و اتمسفر طاعون زده ی آن چیزی نبود که نظیرش را در بازی های دیگر دیده باشیم. جدا از اینکه دارک سولز را بیشتر دوست دارید یا بلادبورن را، بلادبورن یک نقش آفرینی بی نظیر و منحصربفرد است. تا به حال اکثر بازی هایی که درباره شان حرف زدیم، ادامه ی یک سری موفق بوده اند که در این نسل ادامه پیدا کرده اند، اما بلادبورن محصول خودِ خود نسل هشتم است. یک آیپی بی نظیر که هر وقت از نسل هشتم سخن به میان بیاید، مطمئناً نام آن هم برده خواهد شد. از طرف دیگر باید گفت بلادبورن سلیقه ای تر از بسیاری از بازی های لیست است و جامعه ی هدف آن، مخاطبان عام نیستند. فضاسازی بلادبورن یکی از مریض ترین و در عین حال زیباترین فضاسازی های موجود در میان بازی های ویدیویی است و خون، جزء جدایی ناپذیر بازی به شمار می رود. سازندگان پر از ایده های مختلف برای طراحی انواع موجودات و دشمنان در بازی بوده اند و هر چند قدمی که در بازی پیشروی می کنید، نوع جدیدی از دشمن را می بینید که قبلاً ندیده بودید. بازی به اندازه ی دارک سولز سخت نیست، اما هنوز بسیار بسیار چالش برانگیز است. این را در نظر بگیرید که دارک سولز یکی از سخت ترین بازی های تاریخ است و بلادبورن فقط یکی دو پله از آن آسان تر است، پس انتظار چندین بار تکرار دوباره ی یک مرحله را باید داشته باشید. کمتر چیزی در دنیا وجود دارد که حس رضایتی عمیق، مانند حس رضایتی که مبارزات در بلادبورن به شما می دهند را بهتان هدیه کند. بلادبورن به شکل انحصاری برای کنسول پلی استیشن ۴ موجود است و یکی از بی نظیرترین بازی های نقش آفرینی نسل هشتم و کل تاریخ به شمار می رود.
Fallout 4
بتسدا از شرکت هایی است که هر وقت بازی می سازد باید گوش به زنگ بود، بخصوص اگر این بازی در سبک نقش آفرینی ساخته شود. در نسل پیش، این شرکت پدیده ای به نام Skyrim را به جهان معرفی کرد که هنوز هم که هنوز است درباره ی کیفیت آن بازی در محافل گیمری صحبت می شود. بازی ای که برخی لقب بهترین نقش آفرینی فانتزی تاریخ را به آن اختصاص می دهند. فال آوت هم سری دیگری است که بتسدا همیشه روی آن به شکلی اساسی حساب باز کرده و شماره ی چهارم این سری محبوب هم ۵ سال پس از Fallout: New Vegas در سال ۲۰۱۵ منتشر شد تا ۲۰۱۵ را تبدیل به قوی ترین سال در سبک نقش آفرینی و در نسل هشتم تبدیل کند. اینکه بتسدا می تواند هم اسکایریمی را که یک نقش آفرینی کاملاً فانتزی و در زمان های دور است تولید کند و هم فال آوتی که به جای گذشته به آینده سفر کرده و داستانی پساآخرالزمانی را روایت می کند، خود نشان دهنده ی قدرت و وسعت کاری این افراد این شرکت است. Fallout 3 پس از عرضه به یک عنوان بی بدیل در تاریخ بازی های نقش آفرینی تبدیل شد. جهشی که بازی از فال آوت ۲ به فال آوت ۳ داشت ستودنی بود و پس از آن هم که New Vegas توسط شرکت آبسیدین و در سال ۲۰۱۰ تولید شد که بدون شک جزو ۲۰ بازی برتر دهه ی گذشته به شمار می رود. این ها، کار را برای Fallout 4 کمی مشکل تر می کردند و Fallout 4 باید انتظارات خیلی بالایی را برآورده می کرد. بازی در سال ۲۰۱۵ عرضه شد و بسیار مورد استقبال قرار گرفت. حس آزادی ای که فال آوت ۴ به شما می داد کمیاب و لذت بخش بود و تلاش برای بقا در بازی حرف اول و آخر را می زد. همه ی چیزهایی که سری Fallout را دوست داشتنی می کردند (مانند آهنگ های جَز بازی، نمادگرایی و دنیایی که بازی در آن رخ می داد) در شماره ی چهارم با قدرت بیشتری برگشته بودند و بازی موفق شد متای ۸۴ تا ۸۷ را روی پلتفرم های مختلف کسب کند. Fallout 4 با اینکه از نظر فروش جای هیچ صحبتی را باقی نگذاشت و به سرعت به یکی از محبوب ترین بازی های ۲۰۱۵ تبدیل شد، اما نتوانست جای Fallout 3 را به شکل تمام و کمال تصاحب کند. البته این را در نظر بگیرید که Fallout 3 از بهترین بازی های ساخته شده در تاریخ است و تصاحب جایگاه آن، حتی توسط دنباله ی خودش هم به هیچ وجه کار راحتی نیست!
بازی های دیگر
از بهترین بازی های نقش آفرینی که در سال ۲۰۱۵ منتشر شد می توان به Pillars of Eternity اشاره کرد. کلاً استودیوی آبسیدین ثابت کرده روی هر چیزی دست بگذارد، خروجی کار یک نقش آفرینی خوش ساخت و کامل از آب در می آید. Pillars of Eternity داستانی بسیار زیبا داشت. یک بیماری به نام Hollowborn کل منطقه ی Dyrwood را فراگرفته و نوزادان در این منطقه بدون هیچ روحی به دنیا می آیند. همین اسکریپت قوی، در کنار گیم پلی جذاب بازی، Pillars of Eternity را به یکی از بهترین های ۲۰۱۵ تبدیل می کرد. این بازی حتی توانست عنوان بهترین بازی نقش آفرینی سال را در Global Game Awards کسب کرده و در مراسم Game Awards سال ۲۰۱۵ در بخش بهترین بازی های RPG سال کاندید شود. همه ی این ها در حالی است که بازی هایی مانند ویچر ۳ و بلادبورن هم همین سال و در این سبک عرضه شده بودند و از همین موضوع می توانید حدس بزنید که از چه بازی قدرتمندی سخن می گوییم. Pillars of Eternity در پلتفرم های مختلف، امتیاز متای ۸۵ تا ۸۹ را به خود اختصاص داده است.
در همین سال، عنوان خلاقانه و مستقل Undertale نیز عرضه شد که در آن بازیباز کنترل کودکی را بر عهده می گرفت که در زیرِ زمین گیر افتاده بود و باید پس از جنگیدن با موجودات مختلف، به سطح زمین باز می گشت. Undertale اگر یک صفت داشته باشد، آن صفت اورجینال بودن است. مطمئن باشید تا حالا بازی مشابه این عنوان را بازی نکرده اید و فقط تجربه ی آن است که می تواند به شما بگوید چرا این بازی تبدیل به یکی از بهترین بازی های سال های اخیر شده است. اگر این توضیحات کافی نیست، باید بگویم متای بازی ۹۲ است و این یعنی تقریباً همه اتفاق نظر دارند که Undertale یک شاهکار است.
۲۰۱۶
سال ۲۰۱۶ هم برای نقش آفرینی سال نسبتاً خوبی بود. ریلیزهای بزرگی در این سال وجود داشتند که در ادامه به آن ها اشاره می کنیم:
Dark Souls III
بالاخره پس از چند سال شگفتی آفرینی، Dark Souls با عرضه ی شماره ی سومش در سال ۲۰۱۶ به پایان رسید. Dark Souls III سریع ترین فروشی را داشت که شرکت Namco Bandai تا آن زمان در سابقه ی خود ثبت کرده بود و بازی توانست فقط در دو ماه اول، سه میلیون نسخه بفروشد که اصلاً رقم پایینی نیست. دارک سولز ۳ تقریباً از همه نظر به نسخه ی پیشین خود شباهت داشت و فقط یک سری چیزها پیشرفت کرده و بازی را بهتر کرده بودند. طراحی محیط در دارک سولز ۳ خیلی قوی تر صورت گرفته بود و دشمنان و باس ها تنوع بیشتری پیدا کرده بودند. گرافیک به شکل چشمگیری افزایش پیدا کرده بود، اسلحه ها و مکانیزم های جالبی به بازی اضافه شده بودند و سرعت بازی به وضوح افزایش پیدا کرده بود که همه ی این ها دست در دست هم، Dark Souls III را به بهترین بازی سری تبدیل می کردند. داستان جدیدی هم برای سومین بخش از بازی در نظر گرفته شده بود که به بازی های قبلی وصل بود و پرونده ی سه گانه ی دارک سولز را به شکل خوبی می بست. اکنون ۴ سال از عرضه ی این بازی می گذرد، اما حرف زدن درباره ی بازی های این سری و حتی بازی های مشابه شان، نقل هر مجلسی است! گفتنی ها را درباره ی سری Dark Souls بالاتر گفتم و از تکرار مکررات می پرهیزم. تنها چیزی که ماند، متای بازی است که عدد ۸۹ را نشان می دهد.
Final Fantasy XV
سری فاینال فانتزی دیگر نیازی به معرفی ندارد. گل سر سبد بازی های اسکوئر انیکس که از وقتی چشم باز کرده ایم شاهد انتشار نسخه های مختلف از این سری بوده ایم! بازی اول سری به سال ۱۹۸۷ بر می گردد و این به معنای آن است که کسانی از ما که زیر ۳۳ سال سن دارند (که احتمالاً شامل همه مان می شود) در هنگام انتشار اولین بازی مجموعه، حتی به دنیا هم نیامده بودند. اسکوئر انیکس ۳۳ سال است که دارد فاینال فانتزی می سازد و طرفداران هم ۳۳ سال است که دست از خرید این بازی بر نمی دارند. شاید به جز بازی های ورزشی، بازی های انگشت شماری باشند که ۱۵ شماره اصلی داشته باشند و تعدادی هم عناوین فردی. این خودش نشان می دهد که فاینال فانتزی همیشه خوب پیش رفته که توانسته این همه سال باقی بماند. به هر حال، در سال ۲۰۱۶ با نسخه ی جدیدی از این سری نقش آفرینی زیبا همراه بودیم. فاینال فانتزی ۱۵ نه تنها فاینال فانتزی خوبی بود، بلکه می توان آن را یکی از بهترین بازی های ۲۰۱۶ دانست. نسخه ی PC این عنوان نیز دو سال بعد، یعنی در سال ۲۰۱۸ به بازار آمد و جالب است بدانید اولین بازی ای بود که به همراه سرویس جدید گوگل یعنی گوگل استادیا معرفی شد. در پانزدهمین شماره ی فاینال فانتزی، داستان بازی بسیار خوب بود و حس آزادی عملی که در بازی به مخاطب داده می شد، فوق العاده بود. در این بازی می توانید ماشین هم برانید و در جهانی باز، از یک نقطه به نقطه ی دیگر بروید. المان های نقش آفرینی نیز در بازی مانند همیشه قوی بود و روی هم رفته Final Fantasy را می توان به راحتی از شاخص ترین بازی های RPG سال ۲۰۱۶ دانست.
Deus Ex: Mankind Divided
سری Deus Ex از سری بازی های خاص دنیای گیم است و در عین حال جزو بازی هایی به شمار می آید که می تواند مخاطبان را به دو دسته تقسیم کند. داستان بازی تم سیاسی عمیقی دارد و ممکن است هر کسی چنین تمی را در بازی خود نخواهد، اما به روایت جذاب آن نمی توان ایراد گرفت. سری Deus Ex پر است از تئوری های توطئه و داستان های مرموز و پشت پرده ای که نمونه ی مشابه آن در دنیای بازی های به ندرت پیدا می شود. بازی اول سری در سال ۲۰۰۰ به بازار آمد و به سرعت به یک بازی کلاسیک تبدیل شد که بقیه ی بازی ها از آن الگوبرداری می کردند. در نسل گذشته نیز بازی دیگری از این سری با نام Deus Ex: Human Revolution منتشر شد که توانست نقدهای بسیار مثبتی دریافت کرده و حتی به یک بازی قابل الگوبرداری دیگر تبدیل شود. داستان Mankind Divided، ادامه ی داستان Human Revolution است و دو سال پس از وقایع آن بازی اتفاق می افتد. حالا مردم به دو دسته ی انسان های معمولی و انسان هایی با اعضای بدن پیشرفته و افزوده تقسیم شده اند و درگیری ها روز به روز افزایش پیدا می کند. سبک بازی Deus Ex: Mankind Divided هم مانند نسخه ی قبلی اش، ترکیبی از شوتر اول شخص، مخفی کاری و البته نقش آفرینی است. Deus Ex به درخت های دیالوگش معروف است. انتخاب هایی که شما می کنید و مسیری که شما پیش می گیرید، نهایتاً در آخر بازی بسیار تعیین کننده خواهند بود. Mankind Divided یک نقش آفرینی مدرن بود و با اینکه اشکالاتی داشت که نمی گذاشتند این بازی به یک شاهکار تبدیل شود، اما در نهایت یکی از خوش ساخت ترین و شاخص ترین بازی های مقاله ی ما به شمار می رود.
Persona 5
می رسیم به یکی دیگر از بازی های انحصاری سونی. Persona 5 یکی از قوی ترین عناوین نقش آفرینی عرضه شده در سال ۲۰۱۶ به شمار می رود. در این بازی شما در نقش دانش آموزی ملقب به جوکر قرار می گیرید که به مدرسه ای جدید انتقال داده شده است. گروهی از بچه های این مدرسه که شما هم عضوش هستید، پس از مدتی متوجه می شوند یک سری نیروی فراطبیعی دارند. آن ها همدیگر را پیدا کرده و گروهی به نام Phantom Thieves of Heart تشکیل می دهند و داستان به این شکل ادامه پیدا می کند. Persona 5 یکی از منحصربفردترین طراحی های بصری را دارد و حتی منوهای بازی نیز می توانند هیجان موجود در آن را به شما انتقال دهند. در Persona می توانید کارهای زیادی انجام دهید و هر کدام از این کارها می توانند حس رضایت خاصی را به شما انتقال دهند. شخصیت پردازی کارکترها در سطح بسیار عالی قرار دارد و کلاً Persona 5 بازی ای نیست که بتوان از آن ایراد اساسی گرفت. متای نفس گیر ۹۳ نیز نشان دهنده ی همین موضوع است. Persona 5 در سال ۲۰۱۶ بر روی دو کنسول پلی استیشن ۳ و پلی استیشن ۴ منتشر شد و از بهترین بازی های نقش آفرینی این نسل است. آن را به همه و به خصوص به انیمه دوستان پیشنهاد می کنم.
Tom Clancy’s The Division
و سرانجام می رسیم به عنوانی که نمی توان بدون اشاره به آن، پرونده ی بازی های نقش آفرینی ۲۰۱۶ را بست. هنگامی که The Division برای بار اول به نمایش در آمد، همه انگشت به دهان مانده بودند که بازی چقدر زیبا و خفن است. نیویورک برفی با کوچه های تنگ و کلاً حال و هوایی که به مخاطب منتقل می کرد، یک نوآوری در زمینه ی طراحی محیط بود که تا قبل از آن، مشابهش را کمتر جایی دیده بودیم. یوبیسافت هم که استاد معرفی ایده های نو و دست نخورده به دنیای بازی هاست، اما آن ها استاد هایپ کردن بیش از حد یک بازی نیز هستند و این اتفاق در مورد The Division هم افتاد. وقتی بازی به بازار عرضه شد، دیگر خبری از آن گرافیک خیره کننده و جزئیات بالای تصویر نبود و محتوای بازی، به خصوص در اوایل عرضه ی آن کم بود. اما از حق که نگذریم، بازی نهایی سرگرم کننده و جذاب بود و با وجود مشکلاتی که داشت بازی بسیار خوبی به شمار می رفت. این مورد در آمار فروش Division نیز به چشم می خورد. یوبیسافت پس از مدت کوتاهی اعلام کرد که این بازی در هفته های اول موفق شده رکورد فروش این کمپانی را بشکند و از نظر تجاری بسیار موفق عمل کرده است. چیزی که درباره ی The Division برای من بسیار جالب بود، داستان نوآورانه ی آن بود؛ نیویورک درگیر ویروسی همه گیر شده که از طریق پول یا کاغذهای بانکی به مردم منتقل می شود. آن ها این بیماری را Dollar Flu یا آنفولانزای پولی نامیده اند و شما ماموریت دارید که منبع این ویروس را پیدا کرده و ببینید جریان از چه قرار است. همچنین باید با تبهکارانی که از این آشوب استفاده کرده و دست به خلاف می زنند مبارزه کنید. نقش آفرینی در The Division نقش نسبتاً پررنگی داشت. شما با کسب امتیاز تجربه یا همان XP می توانستید اسلحه های جدید بخرید و یا قابلیت های خود را افزایش دهید. از آنجایی که The Division یک بازی تماماً آنلاین است، این پیشرفت در مقابل سایر بازیبازان واقعاً به خود معنا می گیرد. روی هم رفته The Division شاید در میان غول های نقش آفرینی این مقاله کمی دیرتر به چشم بیاید، اما روی هم رفته از شاخص ترین بازی های لیست و همچنین جزو بهترین ها در زمینه ی موفقیت تجاری است.
بازی های دیگر
در سال ۲۰۱۶ شاهد بازی های خوب دیگری هم بودیم. از جمله این بازی ها می توان به عناوین The Banner Saga 2 و Darkest Dungeon اشاره کرد. اولی یک بازی نقش آفرینی با گیم پلی نوبتی است که شماره ی اول آن در سال ۲۰۱۴ منتشر شده بود. The Banner Saga 2 یک بازی خوش ساخت با نقدها و نمرات بالاست. دومی هم که خیلی وقت است الگوی بسیاری از بازی های مشابه قرار می گیرد. یک بازی نقش آفرینی کلاسیک که به سان نقش آفرینی قدیمی در سیاهچال ها و زیرزمین های تاریک دنبال می شود و آن هم مانند The Banner Saga، مبارزاتی نوبتی دارد.
DLC بازی ویچر ۳ با نام Blood and Wine نیز در این سال عرضه شد که برای خودش یک پا بازی کامل بود و تجربه ی ویچر ۳ را از آن چیزی که بود هم بیشتر گسترش می داد. همچنین بد نیست که قبل از بستن پرونده ی ۲۰۱۶، اشاره ای هم به نام بازی خوش ساخت XCOM 2 کرده باشیم.
۲۰۱۷
سال ۲۰۱۷ را می توان سال آی پی های جدید در سبک نقش آفرینی دانست. بازی هایی که تا پیش از ۲۰۱۷ وجود نداشتند و آمدند و غوغا به پا کردند. در ادامه به این بازی ها اشاره می کنیم.
Horizon Zero Dawn
استودیوی Guerrilla Games در سال ۲۰۱۷ بازی ای را منتشر کرد (یا بهتر است بگوییم پدیده ای را ساخت) که هنوز هم بعضی وقت ها که یاد آن می افتیم پیش خود بگوییم پسر Horizon عجب چیز خفنی بود! صادقانه اگر بگویم، حال و هوای بازی که به نوعی ترکیب گذشته و آینده بود، مرا جذب نمی کرد، تا اینکه به شکل خیلی رندوم تصمیم گرفتم آن را امتحان کنم و واقعاً خوشحالم که چنین تصمیمی گرفتم، زیرا Horizon Zero Dawn نه تنها از بهترین عناوین نقش آفرینی نسل هشتم، که از خوش ساخت ترین بازی های ساخته شده ی این نسل و یک آی پی قدرتمند است. اِیلوی (Aloy) شخصیت متفاوتی در دنیای بازی هاست. شخصیت مشابه او در بازی های دیگر یا وجود ندارد یا بسیار کمیاب است. او کاراکتری است که همه چیز را از راه منطقی اش پی می برد و حساب شده عمل می کند. ارتباطی که با او برقرار می کنید، از جنس خاصی است. گویا رفته رفته به کاراکتر او بیشتر اعتماد می کنید و واقعاً داستان زندگی اش برایتان مهم می شود. روایت و داستان Horizon Zero Dawn در اواخر بازی فک شما را می اندازد و به بهترین شکل ممکن جمع بندی می شود. مبارزات در Horizon Zero Dawn دلیلی است که می توانید آن را ده ها ساعت بدون خستگی بازی کنید. سلاح اصلی اِیلوی تیر کمان اوست که می توانید تیرهای متنوعی برای آن بسازید. حس پیشرفت در بازی عالی است و حتی پس از تمام کردن بخش داستانی و تسلط کامل در بازی، باس های جانبی بسیاری هستند که انگیزه ای برای رشد بیشتر در شما ایجاد کنند. طراحی محیط بی نظیر است و حس پساآخرالزمانی بازی، با حیوانات مکانیکی که در محیط پرسه می زنند به خوبی به شما منتقل می شود. اگر پلی استیشن ۴ دارید و Horizon Zero Dawn را بازی نکرده اید، آب دستتان است زمین بگذارید و آن را بازی کنید.
NieR: Automata
چه چیزی می تواند یک نقش آفرینی خوب را لذت بخش تر کند؟ یک اکشن سریع و ترجیحاً هک اند اسلش. اگر چنین چیزی می خواهید سراغ NieR: Automata بروید. این عنوان را می تواند از آندرریتدترین بازی ها نسل هشتمی نیز دانست. درست است که از دو سال پیش تا حالا، تعداد خیلی بیشتری از گیمرها با این بازی آشنا شده اند، اما این بازی به قدری نرم و استادانه داستان سرایی می کند که هر کسی که می تواند، باید آن را تجربه کند. NieR: Automata که ساخته ی شرکت Platinum Games است، به دنبال بازی NieR که اسپین آف مجموعه ی Drakengard بود ساخته شده است. چه کسی فکر می کرد دنباله ی یک اسپین آف گمنام، تبدیل به یک شاهکار در نسل هشتم بازی های کامپیوتری شود؟ NieR: Automata سعی داشت با داستان خود که داستانی فلسفی در قالب فانتزی بود، این پیام را برساند که باید برای مبارزه با پوچی جنگید. مفاهیم عمیق روایی در داستان این عنوان وجود داشتند که می توان ساعت ها درباره ی آن ها حرف زد، اما چیزی که مهم است این است که NieR: Automata از بهترین فرزندان سبک نقش آفرینی در سال ۲۰۱۷ و نسل هشتم به شمار می رود.
Nioh
در ادامه ی بررسی بازی های سبک نقش آفرینی در سال ۲۰۱۷ می رسیم به بازی Nioh که نسخه ی جدید آن هم برای عرضه در سال بعد برنامه ریزی شده است. نسخه ی اول بازی Nioh در بهترین زمان ممکن پا به بازار گذاشت. دقیقا وقتی که جای پای بازی های کمپانی From Software آنقدر محکم شده بود که طرفداران تشنه ی یک نقش آفرینی های عظیم، با محیط های بزرگ و فضاهایی تاریک باشند. هیچ کس از Nioh انتظار نداشت استانداردهای سبک را جا به جا کند و آنقدر خوب باشد که به سرعت خودش را میان نام های بزرگی مثل Dark Souls یا Bloodborne جای دهد. اولین نسخه ی Nioh عالی بود؛ یک بازی با کیفیت، خوش ساخت و کامل که توانست فراتر از انتظارات کسانی که منتظر انتشار بازی بودند ظاهر شود و توجه تعداد زیادی از طرفداران جدید را نیز به خود جلب کند. چیزی که امروزه در بازیها شاید کمتر به چشم بخورد، اصالت و منحصر بفرد بودن است. این مشکل به خصوص در بازی های شرکت های معروف تر بیشتر رخ می دهد، چون نمی خواهند با میزان فروش یک بازی که هزینه های هنگفتی برای ساختن آن صرف شده شوخی کنند و آن را در معرض ریسک قرار دهند. اما Nioh تا حد خوبی اورجینال بود و در عین حفظ المان هایی که در بازی های مشابه، باعث جذابیت آن عناوین شده بودند، امضای خاصی پای اثر داشت که این امضا در نسخه ی دوم بازی نیز دیده می شود. Nioh یکی از جذاب ترین گیم پلی ها را در بین عناوین مدرن داشت. مانند Sekiro یا Bloodborne ، همواره باید طوری استراتژی خود را می چیدید تا بیشترین آسیب را با مصرف کمترین استامینا به دشمن وارد کنید. در Nioh شما همواره در حال یادگیری یک مکانیزم یا فن جدید بودید و همین یادگیری همیشگی، بیشترین خدمت را به جذابیت آن میکرد. علاوه بر این، داستان آدام ویلیامز (Adam Williams) ، داستان مهیجی بود و با اینکه شاید خود این کاراکتر زیاد به یادماندنی ساخته نشده باشد، اما ژاپن قدیم و داستانهای مربوط به آن، به خوبی با فضاسازی کم نظیر بازی و جلوه های بصری ناب عجین شده و تجرب های لذت بخش برای طرفداران این سبک به وجود آورده بود. عمق موجود در گیم پلی Nioh در کمتر بازی ای دیده می شود و بدون شک Nioh از شاخص ترین های نقش آفرینی در نسل هشتم به شمار می رود.
Divinity: Original Sin II
یکی از بهترین بازی های نقش آفرینی نسل و به طور قطع تاریخ، در همین سال ۲۰۱۷ ساخته و به بازار عرضه شد. Divinity: Original Sin II در کشور ما آنقدر که باید مشهور نیست، اما از نظر بسیاری از افراد حتی می تواند بهترین بازی دهه ی اخیر هم لقب بگیرد. المان های نقش آفرینی در بازی بسیار قوی هستند. هر کاری که در بازی انجام می دهید، نتیجه ی معناداری خواهد داشت و این نتیجه را هر بار با چشمان خود خواهید دید. سالیان سال سری Baldur’s Gate در جایی که Divinity: Original Sin II الان قرار گرفته جا خوش کرده بود. هر کسی که کمی استراتژی باز باشد، با غولی به نام Baldur’s Gate صد در صد آشنایی دارد و می داند وقتی یک بازی جدید را با آن مقایسه می کنیم، یعنی آن بازی هیچ شوخی ای ندارد. Original Sin II آن قدر محتوا دارد که می توانید صدها و شاید هزاران ساعت آن را بازی کنید و خسته نشوید. آزادی عملی که این بازی در انتخاب کاراکتر و موارد مشابه به گیمر می دهد، مثال زدنی است. بازی اول این مجموعه که در سال ۲۰۱۴ عرضه شد، یک بازی بسیار عالی و خوش ساخت بود و همین موضوع انتظارات را از Original Sin II بالا برده بود. سازندگان نه تنها انتظارات را برآورده کردند، بلکه همه را با یکی از بهترین بازی های نقش آفرینی کل تاریخ غافلگیر نموند و نام خود را برای همیشه در تاریخ بازی های ویدیویی ماندگار کردند. این بازی متای خیره کننده ی ۹۳ را از آن خود کرد و جوابز زیادی را هم درو کرده و به خانه برد. Divinity: Original Sin II نیز قطعاً از شاخص ترین و بهترین بازی های سبک نقش آفرینی در نسل هشتم بازی هاست.
بازی های دیگر
در همین سال یک اسپین آف از سری Mass Effect با نام Andromeda تولید شد. سری مس افکت از برترین سری های تاریخ نقش آفرینی است، اما Andromeda موفق نشد روند پادشاهی مس افکت را ادامه دهد. بازی عملکرد متوسط و قابل قبولی داشت، اما این برای یک بازی با نام Mass Effect کافی نبود. انتظارات بالای مخاطبان و سهل انگاری سازندگان، باعث شد Mass Effect: Andromeda با متای حدود ۷۱ به کار خود پایان دهد.
بازی های دیگری مانند Middle Earth: Shadow of War و Pyre نیز در همین سال منتشر شدند.
۲۰۱۸
سال ۲۰۱۸ را می توان ضعیف ترین سال نسل هشتم در سبک نقش آفرینی نامید. بازی های بزرگ زیادی در این سبک منتشر نشدند و بازی های منتشر شده هم معمولاً سبک بسیار خاصی را هدف قرار می دادند.
Monster Hunter: World
بزرگ ترین عنوانی که در سبک نقش آفرینی در سال ۲۰۱۸ منتشر شد، بازی Monster Hunter World بود. پس از اینکه کپکام چند سال متوالی سیاست های عجیب و غریب پیشه کرد و از محبوبیتش کاسته شد، در نقطه ای قرار گرفت که کم کم داشت به بازی هایش بی توجهی می شد. وجود بازی هایی مانند Monster Hunter: World بود که خونی تازه در رگ های کپکام جاری کرد و باعث شد در سال ۲۰۱۸ و ۲۰۱۹ این شرکت کاملاً به روزهای اوج خود برگردد. Monster Hunter سری قدیمی و محبوبی بود و نسخه ی ۲۰۱۸ آن با پسوند World آن را دوباره به اوج برگرداند. Monster Hunter شما را در نقش یک شکارچی قرار می دهد که وظیفه اش شکار هیولاهای عمدتاً بزرگ و دایناسور مانند است. با هر شکاری که انجام می دهید تجربه کسب می کنید و با آن چه از بدن هر هیولا باقی می ماند، می توانید برای خود اسلحه درست کنید. این روند تا آخر بازی ادامه دارد و ریتم بازی هیچ وقت نمی افتد، بنابراین هیچ گاه از حس پیشرفت و رشد در بازی خسته نمی شوید. این عنوان حتی در سال ۲۰۱۸ به عنوان یکی از نامردهای بهترین بازی سال در مراسم گیم اواردز حضور داشت. بخش آنلاین Monster Hunter: World آن را بسیار جذاب تر می کند. شما می توانید با دوستان خود در گروه های چهار نفره همراه شوید و با هم به هیولا کشی بپردازید. متای بازی Monster Hunter: World در پلتفرم های مختلف چیزی نزدیک ۹۰ است که می تواند گویای کیفیت آن از نظر دنیا باشد. این بازی برای کنسول های پلی استیشن ۴، اکس باکس وان و همچنین PC وجود دارد و از بازی های شاخص نسل هشتم در سبک نقش آفرینی به شمار می رود.
بازی های دیگر
درست است که بازی های خیلی بزرگی در سال ۲۰۱۸ منتشر نشدند، اما شاهد عرضه ی بازی های خوبی مانند قسمت دوم Pillars of Eternity با پسوند Deadfire بودیم. این بازی به موفقیت های نسخه ی اول ادامه داد و موفق به کسب متای ۸۸ شد. God Eater 3 و Ni No Kuni II: Revenant Kingdom نیز در همین سال عرضه شدند.
۲۰۱۹
سال ۲۰۱۹ نیز سالی نه خیلی خوب و نه خیلی بد برای این سبک بود. در ادامه به عنوان نمونه چند تا از این بازی ها را از زیر نظر می گذرانیم:
Outer Worlds
احتمالاً بزرگ ترین ریلیز سال ۲۰۱۹، یا به عبارت دیگر ریلیزی که خیلی ها منتظر آن بودند، آخرین بازی آبسیدین، یعنی همین Outer Worlds بود. هنگام عرضه ی این عنوان، آن را مورد نقد و بررسی قرار دادم و همان جا هم بیان کردم که این بازی چقدر خوش ساخت است و چقدر حس یک نقش آفرینی کلاسیک و خوش ساخت را به آدم انتقال می دهد. Outer Worlds همه ی چیزهایی است که در سری Fallout و اسپین آف Fallout: New Vegas آن ها را تجربه کرده بودیم، اما خیلی جمع و جورتر و ساده تر. این سادگی به معنای آن نیست که گیم پلی Outer Worlds پیچیدگی ندارد، اتفاقاً برعکس، Outer Worlds در این زمینه کاملاً کلاسیک عمل کرده است و صفر تا صد کاراکترتان را به خودتان می سپارد. اما اصلاً تجربه ی گیج کننده و طولانی ای نیست. شخصاً بار اول بازی را در ۱۲ ساعت به پایان رساندم و در این میان به جز داستان اصلی، یکی دو تا از ماموریت های جانبی را هم انجام دادم. اما ارزش تکرار بازی بسیار بالاست و می توانید آن را چندین و چند بار بازی کنید. داستان بازی و روایتش هم منحصربفرد و جالب هستند و همین که Outer Worlds از طرف اکثر مجلات و سایت های دنیا و همچنین مراسم رسمی گیم اواردز ۲۰۱۹ به عنوان کاندید بهترین بازی سال مورد ارزیابی قرار گرفت، خودش مطمئناً گویای خیلی چیزهاست.
Disco Elysium
این اواخر تا دلتان بخواهد درباره ی این شاهکار گروه مستقل استونیایی ZA/UM سخن گفته شده است. همانطور که در مقاله ی مربوط به بازی های مستقل نسل هشتم هم گفتم، اینکه بیایید و در سالی که غول هایی مانند دث استرندیگ، رزیدنت اویل ۲ ریمیک و سکیرو نامزد هستند، ۴ جایزه را درو کنید و به خانه ببرید، یعنی کارتان درست است. البته طبیعتاً این جوایز در بخش های متفاوتی بودند ولی تعداد جوایزی که Disco Elysium امسال برد (چه از گیم اواردز و چه از سایت ها و مجلات دیگر) بسیار بالا بود. حتی برخی جاها این بازی را به عنوان بازی خود انتخاب کردند. Disco Elysium شما را در نقش کارآگاهی قرار می دهد که باید پرونده ی یک قتل را حل کند و فراموشی دارد. بازی درگیری و مبارزه ی خاصی ندارد، در عوض دیالوگ ها و مکانیزم خاصی که برای مخاطب در نظر گرفته، شما را سر جایتان میخکوب خواهد کرد. Disco Elysium یک نقش آفرینی تمام عیار است و هر تصمیم گیری می تواند نتیجه ی کلی کارهای شما را تغییر دهد. مدت زمانی که بازی را می توانید در آن به پایان برسانید بالای ۲۰ ساعت است و این نشان می دهد ZA/UM در ساخت بازی خود سنگ تمام گذاشته اند. Disco Elysium از شاخص ترین بازی های نسل هشتم در سبک نقش آفرینی، و نمونه ای بارز از این مسئله است که پول همه چیز نیست و این خلاقیت است که سرنوشت یک بازی را مشخص می کند.
بازی های دیگر
از بازی های دیگر این سبک در سال ۲۰۱۹ می توان به عنوان Kingdom Hearts III اشاره کرد که امسال در لیست نامزدهای بهترین بازی نقش آفرینی سال ۲۰۱۹ بود. به نام بازی توجهی نکنید، این بازی دوازدهمین بازی از این سری مشهور است! Kingdom Hearts III داستانی دوست داشتنی را روایت می کند، اما باید طرفدار این سبک از داستان سرایی های ژاپنی باشید تا بتوانید از آن لذت ببرید. این بازی بازخورد بسیار مثبتی از سوی جامعه ی گیمری داشته و موفق به کسب متای ۸۳ در هر دو کنسول اکس باکس وان و پلی استیشن ۴ شده است.
عنوان قدرتمند The Division 2 نیز در سال ۲۰۱۹ به بازار آمد که به دلیل پرهیز از تکرار، توضیح طولانی تری درباره ی آن نمی دهیم و به همین موضوع اکتفا می کنیم که نسخه ی دوم، از بسیاری جهات نسخه ی اول را کامل کرد و خودش را در میان بهترین عناوین امسال جا داد.
عنوان Code Vein نیز که یک عنوان سولز لایک با گرافیک انیمه ای است نیز قطعاً ارزش اشاره کردن را دارد.
و به این ترتیب به پایان این مقاله می رسیم. مانند همیشه نوبت شماست که نظراتتان را با ما در میان بگذارید. سال بعد را به عنوان آخرین سال از نسل هشتم چگونه ارزیابی می کنید و به نظرتان چه بازی هایی می توانند شاخص ترین عناوین نقش آفرینی در ۲۰۲۰ باشند؟ در این ۶ سال کدام بازی مورد علاقه ی شماست و کلاً هر نظر دیگری که دارید را با ما در میان بگذارید!
پر بحثترینها
- فوری: سونی در حال مذاکره برای خرید کمپانی مادر FromSoftware است
- نامزدهای بهترین بازیهای سال مراسم The Game Awards 2024 مشخص شدند
- نقدها و نمرات بازی STALKER 2 منتشر شدند
- ۱۰ بازی سینماتیک که میتوانند با بهترین فیلمهای سینمایی رقابت کنند
- پلی استیشن برای ۱۰ سال متوالی نمایندهای برای بهترین بازی سال داشته است
- شایعه: حالت پرفورمنس بازی STALKER 2 روی Xbox Series X به خوبی اجرا نمیشود
- بازی Death Stranding Director’s Cut دومین بازی پرفروش ایکس باکس شد
- بدون اشتراک پلاس، امکان انتقال فایل سیو بازیها از پلی استیشن ۵ استاندارد به پرو وجود ندارد
- رسمی: شرکت مادر FromSoftware پیشنهاد خرید از سوی سونی را تایید کرد
- بازی GTA V با این هدف ساخته شد که از هر نظر بهتر از GTA IV باشد
نظرات
مقاله عالی بود .
Kingdom Hearts III فوق العاده بود. خیلی ها میگن جای بازی هایی مثل کراش جدید و جک و دکستر تو این نسل خالی . ولی این بازی جذاب و فانتزی و زیبا تا حد بسیاری این خلاء را پر کرده.
بقیه بازی هایی هم که معرفی کردید عالی هستند. ویچر در راس قرار داره.
ببخشید بابت ریپلی داریوش جان :heart:
اسپم:دویتان سرورهای تمامی نسخه های call of duty برای ایرانی ها و عراقی ها از دسترس خارج شده(cod mobile جزءشون میشه بنظرتون؟ ?:-) )
#وطنم_پاره_تنم 😐
بابا ویرایش چرا نیست؟!!
دوستان*
سلام اراد جان
متاسفانه از دیشب یه معزل بزرگ رخ داده و کم کم تمام سرورها دارن بر روی ایرانی ها بسته میشن
منم دیشب از مسابقات HEROES AND GENERALS حذف شدم اونم با وجود اینکه تیم برنده شد و نفر دوم تیم بودم و وقتی با فیلتر شکن وارد شدم پینگ خیلی زیبا و مقدس ۹۹۹ رو مشاهده کردم
تو CSGO هم بچها مینالن از پینگ وحشتناک
وارد جزئیات نشیم بهتره چون فقط اعصاب خوردی داره
خواهش می کنم.
منم اطلاع دقیقی در این باره ندارم. افرادی که اکانت پلاس اورجینال دارند و کالاف بازی می کنن لطفا پیام بگذارند که اوضاع
چجوری.
من از پلاس ترکیبی استفاده می کنم که از دیروز بن شده بود. پلاس جدید گرفتم درست شد. cod black ops 4.
سلام بر دوستان عزیز
ببخشید بابت اسپم
بنده به تازگی وارد اعرصه گیم شدم
اگر بخواهید به من ۵ بازی pc از بهترین ها پیشنهاد کنید چه هستند ؟؟؟ هر سبکی
استراتژیک = COMPANY of HEROES 2
جهان باز = SKYRIM + WITCHER 3
خطی و بکش برو جلو = DOOM 2016 + STALKER + RESIDENT EVIL 2 _3 _4 _5 _6 _7
اگه بازی خطی میخوای که داستانش عالی باشه و خشونتشم کم باشه = A PLAGUE TALE INOCENC
اگه دوست داری با شمشیر بجنگی ( هک اند اسلش ) = + DARKSIDERS 1 _ 2 _ 3 DEVI MAY CRY
اگه دوست داری بازی ماجراجویی باشه = TOMB RAIDER 2013 + RISE of THE TOMB RAIDER + SHADOW of TOMB RAIDER
اگه دنبال یه بازی هستی تا تفریح کنی و بخندی = METAL SLUG
اگه بازی وسترن دوست داری = CALL of JUAREZ GUNSLINGER
اگه بازی یکم ترسناک دوست داری = DEAD SPACE 1 _ 2 _ 3 + ALIEN vs PREDATOR + METRO 2033 + 2034
اگه استیم نصب کردی بیا اونجا و منو اد فرند کن PERSIAN STALKER و اگه کرکی خواستی بازی کنی از سایت DLFOX بازی دانلود کن
امیدوارم کمکی از دستم بر امده باشه
شما چه بازی دوست داری؟!
نقش افرینی؟! خطی؟! رقابتی؟! انلاین؟! رایگان؟!استراتژی؟! هک اند اسلش؟!موبا؟!
بازیهایی مولتی که زیاده ولی اگه منظورت فقط بازیهایی که رو pc میشه بازی کرد اینا هستن که بیشترشون هم رایگانن
CS:GO رایگان
Dota2 رایگان
league of legends رایگان
Team Fortress 2 رایگان
Path of Exile رایگان
Heroes of the Storm رایگان
Half-Life 2
XCOM 2
Starcraft II
Pillars of Eternity
World of Warcraft
Star Citizen
Warcraft 3 Reforgedو….
بیشتر ژانرهای استراتژیک موبا MMORPG و شوتر هستن
بازیهای باقی مانده هم بیشتر مولتی هستن
مرسی از هردو شما عزیزان
بخشید دوست عزیز بابت اسپم
یه تبریک جانانه به همه بگیم که تک تک بازیها دارن فیلتر میشن و متاسفانه فیلتر شکنها هم خوب کار نمیکنن و پینگ میره بالا بالاها
کم برین بازیهای تمام انلاین بخرین دیگه
داداش ، فیلتر از طرف ایران نیست ، از طرف خود سروره که از راه دادن پلیر هایی با آی پی ایران خودداری میکنه
با اختلاف هورایزن بهترین بازی لیسته :inlove:
فکر کنم فقط هورایزن بازی کردی
:yes: :yes:
هوایزن گرد پای ویچر نمیشه ویچر جز بهترین بازی های تاریخه با هورایزن مقایسش نکن
حالم بهم خورد
با اختلاف ویچر و بلادبورن بهترینای لیستن:/
مایه ی خجالته به خودت میگی سونی فن
یکی از بهترین لیست هاس
پیشنهاد می کنم بازی Alien Shooter بازی کنید و و اگه نقد و بررسی نداشت هم از گیمفا می خوام زحمتشو بکشه
سری و نسخه های مختلفی داره و خودمم یادم نیست کدوم بازی کردم :-X ولی تو زمینه خودش عالی بود
برای pc و اندروید موجوده
بهترین نقش آفرینی نسل فقط
.
.
.
.
.
این ریمستر اسکایریم اسمش چی بود ?:-)
متشکرم بابت این مقاله ی بی نظیر! نسل هشتم نسلی بود که سبک نقش آفرینی توش درخشید. هرچقدر که تو نسل های قبلی ار پی جی نسبت به بازی های دیگه عقب میموند، این نسل به قدری عالی جا گرفت که حتی بازی های غیر ار پی جی هم یا به این سبک رو آوردن (نمونش که البته کاملا مخالفش هستم آخرین نسخه ی سری اساسینز) و اونایی هم که تو سبک های دیگه بودن بازهم المان های ار پی جی کم نبود توشون به هیچ وجه.
یه دوستی قبلا یه کامنت داده بود توی سایت که چرا تو ایران کسی بجز ویچر و اسکایریم و دو سه تا ار پی جی دیگه سراغ هیچ ار پی جی دیگه ای نمیره؟ و جالب تر از اون اینه که ما توی ایران پلیر CRPG خیلی کم داریم. یعنی تعداد پلیرای CRPG ما از تعداد گیمرایی که نمیدونن گاد آف وار انحصاری کجاست هم کمتره! دلیل اصلیش هم اینه که توی ایران سلیقه ها بیشتر به سمت ARPG میره و ار پی جی هایی که توشون اکشن خیلی بیشتر از استراتژیه. البته که این به خودی خود چیز بدی نیست و سلیقست دیگه خود منم خب خیلی وقتا بین اکشن ار پی جی و کلاسیک ار پی جی اولی رو انتخاب میکنم. اما تو کشورهایی مثل آمریکا، قبل از ویدیوگیم و کلا این صنعت و سبک ار پی جی، یه چیزی بوده به اسم D&D که دوستانی که بازی های رومیزی انجام میدن باهاش آشنایی دارن. دی اند دی و بازی های رومیزی دیگه، تا قبل ویدیوگیم به قدری توی غرب محبوب بودن که وقتی آر پی جی توی ویدیوگیم ظاهر شد، خیلی هاشون حتی نا امید شدن از اینکه چرا اینا مثل بازی های نقش آفرینی رومیزی ما نیستن! همین موضوعات کم کم باعث شد که سبک CRPG واسه خودش تو غرب پر و بال بگیره و سبک JRPG شرقی ها هم کلی الهام گرفته از این باشه (نمونش نوبتی بودن و آزادی عمل نسبتا زیادی که تو بازی های نقش آفرینی ژاپنی هست). به نظرم در کنار ARPG ها دوستان به (CRPG (Classic Role Playing Game ها هم یه سر بزنید. شاید اون اوایل حتی سیستم کامبت بازی براتون عجیب و غریب باشه چون مثل بازی های رومیزی بسته به شانس اتفاقات مختلف پیش میاد تو بازی اما مطمئن باشید اصالتی که این زیرشاخه ی سبک نقش آفرینی داره به هیچ وجه توی هیچ ار پی جی دیگه ای دیده نمیشه و به معنای واقعی کلمه role play رو عملی میکنه.
********************
ضمنا دوستان متأسفانه خبرش رو من توی گیمفا ندیدم ولی حتما یه سر به توییتر سازنده ی بازی فرزندان مورتا بزنید! بیشتر از این نمیتونم توضیح بدم چون احتمالا نظرم تأیید نمیشه ولی یه اتفاق افتضاح واسه ی این بازی افتاده که به نظرم ما گیمرای ایرانی یه کاری باید براش بکنیم وگرنه دیگه خبری از استودیوی دد میج و مورتا نخواهد بود.
عه راستی سکیرو کجاست؟
Sekiro بازی نقش آفرینی نیست بلکه اکشن ماجراجویی هستش. از نظر tga هم بهترین بازی اکشن ماجراجویی شد.
من بنظرم اصلا بازی هایی مثل dark soulsو bloodborne و حتی The Witcher نباید جزو بازی های RPG قرار بگیرن
البته همه شون شاهکارن ولی RPG نیستن…خیلی ارفاق کنیم Action RPG هستن که خیلی تفاوت داره با RPG های اصیل
جالا اینا مهم نیست ولی اگه دنبال cRPG های شاهکار هستین
حتما Divinity Original Sin 2 و Pillars of Eternity با Tyranny رو بازی کنین
برای همینه که یک زیر شاخه به نام crpg داریم و یک شاخه rpg و یک شاخه arpg. به بازی هایی که گفتین crpg نمیگن چون این ژانر در طول سال ها دست خوش تغییر شدن و به سمت سینماتیک شدن رفته اما اگر بخوایم ببینیم rpg هستن یا نه باید المانهایی که در هسته این ژانر هستن رو بررسی کنیم و ببینیم dark souls یا the witcher چقدر شامل اینها میشن. یک بازی نقش آفرینی اولین شاخصهاش اینه که بازیکن نقش اصلی در روند داستان و گیمپلی داشته باشه که به دو دسته تقسیم میشه:
۱- تصمیمات در داستان تاثیر اساسی بر روی نقش اون شخصیت داشته باشن و برعکس شخصیت اصلی بتونه اتفاقات روایتی رو تغییر بده ۲- از نظر گیمپلی توانایی شخصی سازی داشته باشی.
با توجه به معیارهای بالا که هر کدوم چند زیرشاخه دیگه هم دارن، The Witcher 3 شامل المانهای داستانی بازیهای نقش آفرینی میشه. اما به جاش شخصی سازی،کلاسها و شخصیت اصلی غیر ثابت نداره. از اون طرف Dark Souls از نظر گیمپلی شامل یک سری المانهای سنگین نقش آفرینی میشه اما از نظر داستانی تنها پایان متفاوت داره. خلاصه جفتشون یک سری المان دارن. اما مطمئنا نقش افرینی اصیل نیستن. ولی نمیشه گفت اصلا نقش آفرینی نیستند.
دوستمون راجع به دوتا بازی آبسیدین درست گفت چون این دوتا بازی شدیدا به کلاسیک ار پی جی و المان هاش پایبندی دارن.
درباره ی دیونیتی توی ار پی جی بودنش شکی نیست اما لاریان هر نسخه از این سری رو تقریبا توی یکی از زیر شاخه های این سبک ساخته و دوتای آخر تاکتیکال آر پی جی هستن بیشتر تا چیز دیگه.
توی مقایسه ی ار پی جی سازی میازاکی و سی دی اما قطعا اونی که به رول پلی پایبند هستس همیشه میازاکیه که جنس ار پی جی هاش اصیله و با احترام به ویچر فن ها میازاکی بر خلاف سی دی از نظر معیار های ار پی جی بازیاش خشک نیستن و توشون میشه اونی باشی که خودت میخوای نه یه کارکتر پیش ساخته که مشکل اصلی من با سری ویچره یعنی نبود تنوع تو گیم پلیش بر خلاف گستردگی داستانی فوق العادش
دوست عزیز rpg به معنای role playing game یا همون نقش آفرینیه
از اسمش پیداست ما در حال آفریدن نقش در بازی هستیم، درواقع در طول بازی انتخابهامون داره نقش شخصیت ها و روند داستان رو تغییر میده، یا حتی میشه اینطور هم در برخی موارد گفت که هر کس شخصیت اصلی داستان رو خودش میسازه
پس همه ی بازیایی که ذکر کردی این ویژگی هارو دارن
داداش من رفتم صفحه توییتر دد میج رو دیدم و متوجه چیز خاصی نشدم ، میتونی لینک اون خبر رو بدی ؟
دستت گل اقای مقدم عزیز درد نکنه یه نگاه سریع بهش انداختم و فقط عناوین رو دیدم عناوینی که اصلا نیازی به دیدن اسمشون نبود و همینطوری هم میشد گفتشون اول نظر بدم و بعد کامل بخونمش
نسل ۸ نسل فوق العاده بزرگی بود از همه لحاظ به خصوص بازی های نقش افرینی نسلی که برترین بازی عمرم رو برام عرضه کرد ویچر ۳
همه بازی ها رو رفتم البته به جز انحصاری ها الان کسی نیست که دیگه اینارو بازی نکرده باشه برترین بازی های نسل رو
همه ی عناوین به نوبه ی خود شاهکار حساب میشن
مقاله جالب و خیلی خوبی بود :yes: :rose:
دراگون ایج رو بازی کردم
دارک سولز ۲ رو که دیگه تعدادش از دستم در رفته اینقدر بازی کردم
دارک سولز ۳ هم عالی بود
هورایزون رو هم ۱ بار بازی کردم
تاج سر سبد نسل ۸ ویچر ۳ رو هم که کمتر کسی پیدا میشه بازیش نکرده باشه
مقاله عالی بود.سبک نقش آفرینی جذابیتهای خودش رو داره وبه نظر من میشه گفت بهترین سبک هست.ازلیست بالا بازی موردعلاقه منdeus ex mankind dividedهست و واقعا خوشحال شدم تو لیست دیدمش.بقیه بازیام هیچکدومو بازی نکردم به جز ویچر۳ :pirate: ولی این نسل کمبود عناوینی مانند سریmass effect وفال اوت به شدت احساس میشد واین مس افکت جدید به نظرم اصلا در حد سه گانه افسانه ای فرمانده شپرد نبود و همچنین فال اوت۴ هم نسبت به دو نسخه قبل افت کرده بود…به هرحال منتظر سایبرپانکیم که امیدوارم حتی از ویچر۳ هم موفقتر بشه وتبدیل به بهترین نقش آفرینی تاریخ بشه با حضور کیانو جان. :inlove: :zombiekiller:
تشکر آریا عزیز بابت مقاله که مثل همیشه عالی بود.
صبح همگی دوستان بخیر
از تک تک بازی های ذکر شده ریز و درشت به شدت لذت بردم
الخصوص ویچر ۳ که مجدد شروع به بازی کردم
سیستم ورک شاپ فال اوت ۴
تشنه شدید نسخه بعدی دراگون ایج با اون پایان (سولاس)
حس اهمیت همکاری با دوستان با دو نسخه دیویژن
از سری کیلزون تا ساخت شخصیت ماندگار الوی
موسیقی و پایان های نیر
غول کشی(سخن یکی از بزرگان) مانستر هانتر به دفعات بالا
کم لطفی ها نسبت به سری دیوینیتی دست کمی از بقیه نداره
و …..
عناوین ۲۰۱۹ آماده باشید کی دارم میام
اگر وقت بگذارد
*محمد(مطمئنم آریا ننوشتم)
*که
*بلادبرن و اون فضای تاریک
*عناوینی که شاید ذکر نشدن اما همیشه در خاطر و قلب ما هستند
قشنگ دقت کن
نام = اریا
نام خانوادگی = مقدم
_________________________
نام = محمد
نام خانوادگی = اریا مقدم
تشابهشون خیلی زیاده و منم اشتباه گرفتم ولی خوب پیش میاد دیگه
بله دوست عزیز حق با شماس
من از آقای آریا مقدم بابت اشتباه رخ داده پوزش میطلبم
به نظر من بهترین نقش افرینی نسل با احترام به ویچر ۳ بلاد بورن بود ایکاش عده بیشتری این عنوانو تجربه میکردن
خسته نباشید دمتون گرم.به عنوان یه نقش آفرینی باز و یه گیمری که سبک نقش آفرینی رو به هر سبک دیگه ای ترجیح میده باید بگم واقعا بین آرپیجی های این نسل که صدالبته یکی از یکی بهتر و عالی تر بودن واقعا دیوس اکس اونطور که باید شناخته نشد.من سه بار با رعایت تمام جزییات این بازی رو تموم کردم و هر سه بار هم به چیزای تازه ای برمیخوردم که مو به تنم سیخ میکرد.واقعا باور نکردنی بود که چطور میشه یه همچین داستان جذاب و خاص و پراز نکته رو توی دل یه گیم پلی مخفی کاری و نقش آفرینی جا داد.من به شخصه معتقدم بین تمام بازی های این نسل قوی ترین و بینظرین ترین و شاهکار ترین اتمسفر و موسیقی متن مربوط به همین بازیه.یه جوری نواخته میشه که توی ساعات پایانی بازی آدم حتی با قدم زدن توی پراگ یا گالم سیتی و گوش دادن به آهنگای بازی و دیدن فلاکتی که مردم عادی از بازیهای سیاسی بهش دچار شدن ناخوداگاه اشکش در میاد.عجیبه برام همچین آهنگایی چظور به ذهن یه آهنگساز خطور میکنه.جزییات داستانی و شخصیت ها و تیوری هایی درباره داستان بازی هم که به کنار دیگه.به دوستانی که این بازی روقبلا انجام دادن توصیه میکنم اینبار با نقطه نظر دیگه ای یه بار دیگه این بازی رو تموم کنید ولی ایندفعه حتی از نوشته های روی دیوار و از اخباری که تلویزیون پخش میشه هم نگذرید.با عالم جدیدی رو به رو میشید…
البته لازم به ذکره که بنده هیچ کدوم از بازی هایی که توی این لیست هست رو جا ننداختم تقریبا.درباره پرسونا باید بگم این بازی به طرز عجیبی حوصله میطلبه ولی در عین حال میتونه به یکی از به یادموندنی ترین بازیهای عمرتون تبدیل بشه.بازی نزدیک به ۸۰ ساعت گیم پلی داستانی داره که از این حیث بی ماننده.دراگون ایج و ویچر وفاینال فانتزی هم که گل سرسبد خاطره ساز های های این نسل بودن برام.تا ابد لذت صدها ساعت بازی کردنشون از یادم نمیره :heart:
خوشحالم که بجز من یکی دیگه همپیدا شد کهdeus ex رو درک کرده باشه :yes: :yes: :yes: .واقعا این بازی شاهکاره…همینقدر بگم که از ویچر۳ بیشتر دوستش دارم.دی ال سیهاشم بازی کردی؟
یکی از دی ال سی ها که مربوط به نفوذ آدام به زندان بود رو خیلی وقت پیش بازی کردم.ولی چندتا دی ال سی دیگه هم توی این نسخه ای که دارم قرار دارند که هنوز به طور کامل انجامشون ندادم.تازگیا برای بار سوم داستان رو تموم کردم تصمیم گرفتم یکم ازش فاصله بگیرم تا دوباره برگردم دی ال سی ها رو هم تموم کنم. :heart:
اون دی ال سی اسمشcriminal past بود.خیلی باهاش حال کردم.من که از روی شور و اشتیاق بازی اصلی ودی ال سیاش روپشت سرهم رفتم.البته اون دوتا دی ال سی دیگه کوتاه هستن.ولی بازمنمیشه از آدام گذشت 😀 :yes:
بنده تو این نسل از نظر لذتی که از بازی بردم به این ترتیب بوده(نه از نظر کیفیت ساخت و.. که خب قطعا ویچر انتخاب همه هست)
۱٫bloodborn که هنوزم میگم برای من از اولین تجربه های نسل هشتمی واقعی بود و همچنین از خوش ساخت ترین بازیای تاریخه که همه چیزش با هم سینکه
۲٫fallout4 که شاید از نظر المان های نقش آفرینی نسبت به بازیای قبلی betheseda مشکلاتی داشت اما از نظر گیمپلی و محتوا و غنی بودن واقعا ده قدم به جلو رفت و فقط خود سیستم ساخت و سازش منو ۳ ساعت میتونه پشت سر هم میخکوب کنه به خودش
۳٫skyrim special edition که خب حرفی درباره اسکایریم نیستولی تو تجربه ای تقریبا برای نسل هشت چون بازی مخصوصا رو نسخه پیسی شباهت های زیادی مخصوصا از نظر کیفیت تکسچر ها به نسخه اولیه داره اما خب کیفیت آب سایه ها نورپردازی و . .همه عالی شده و با وجود تمام دی ال سیها میتونه کامل ترین تجربه از این گیم بی نظیرو ارایه بده
۴٫horizon zero dawn که با توجه به تجربه خودم بیشتر از همه چیز از اون گرافیک و فیزیک آنچارتد مانند بازی تو دل یه دنیای بزرگ لذت بردم چیزی که معمولا به خاطر محتوا و مشکل زیاد از مشکلات بیشتر نقش آفرینی هاست
۵٫The witcher 3که خب برای منی که به نقش آفرینی هایی عادت دارم که داستانشو کاملا خودت عریف کنی و شخصیتتت از اول بدون پشتوانه داستانی زیادی روایتگر خودت باشه، از نظر داستانی تجربه خیلی جالبی نبود و به نظر خودم مخصوصا تو بخش کویستها مشکلات زیادی داشت(بعد از حدود ۲۵۰ ساعت تجربه این رو دارم میگم) اما از نظر گرافیک هنری و فنی و مخصوصا موسیقی که موسیقیاش آدمو دیوانه میکنه واقعا تجربه نابی بود و خیلی لذت بردم ازش اگرچه باگ هم مخصوصا تو تجربه اولیه خیلی زیاد داشت اما خب اخیرا نسخه نهایی استیمش رو که خریدم این مشکلاتش خیلی کم شده و تجربه کم نظیریو ارایه میده
انتخاب من تو این نسل دارک سولز ۳ هست که برای من حتی از بلادبورن هم بالاتره . بلاد با اینکه اتمسفر ویرانگر و گیمپلی و مبارزات فرازمینی داشت اما وسعت و تنوع و گستردگی گیمپلی و مبارزات دارک سولز رو نداشت و برای من تو مرتبه دوم قرار داره . در مورد ویچر هم با اینکه بیست یا سی ساعت بازیش کردم ولی گیمپلی و مبارزات و فیزیک بازی جالب نبود و داستانش هم همونطور که شما اشاره کردی از قبل تعریف شده بود و هدف مشخص بود و بازی فقط شما رو از هدف هی دور میکرد با ماموریتهایی که سر راهت میزاشت بنابراین جذب نشدم و نتونستم دیگه ادامه بدمش .
عزیز تو منی یا من تو ام اگر من میخواستم در این مورد نظر بدم کاملا حرف شما رو میزدم معلومه خیلی سلایقون به هم نزدیکه هم در مورد دارک سولز ۳ و هم حرفی که در مورد ویچر زدین
ارادت داریم جناب . خوشحالم از این بابت .
باتشکر از شما آقای مقدم گل :rose:
Assassina creed odyssey مگه نقش آفرینی نبود دوستان؟ ?:-)
زندگی خودمونم کم از نقش افرینی نداره :rotfl:
بازی های نقش آفرینی یک مشکل خیلی بزرگ دارن. اونم اینکه وقتی لول آپ شده و قوی میشی دیگه نمی تونی از خط داستانی (مرحله های اصلی) لذت ببری چون. چون بیش از حد لول مرحله ی اصلی قوی شدی. پس یا باید قید جست و جو در دنیای باز رو بزنی (نقش آفرینی های دنیای باز یا شبیه به اون ) یا لذت بردن از خط داستانی رو.
البته شاید برخی بگن من بعد از پایان خط داستانی مرحله های فرعی رو میرم، اما به عقیده ی من این کار دیگه دلچسب نیست. چون مرحله های فرعی به جذابی مرحله های اصلی نیستند و اون مرحله های اصلی هستند که در کنار مرحله های فرعی در کنار هم باعث جذاب شدن بازی میشن.
به نظر من سازنده های نقش آفرینی باید به گیمرها فرصت تجربه ی بازی به صورت کامل رو بدن و اگر بیش از حد مرحله ی اصلی قوی شدن یک نوع آپشن در در اختیار گیمر قرار بدن که اون مرحله ی اصلی به اندازه ی لول قهرمان بیاد بالا و این باید با اجازه ی خود گیمر صورت بگیره.
این نسل فاینال ۱۵ گل سر سبد من بود. این بازی در نسل هشتم برای من خاطره شد.
تو این نسل ویچر ۳ خدا بود . لعنتی هنوز یاد بازی می افتم گریم درمیاد که چرا داستان گرالت تموم شده .
فالوت ۴ ویچر ۳ با اختلاف غنی ترین rpg این لیستن(نشرشخصی).
بهترین بازی لیست و همچنین تاریخ بی شک ویچر ۳ و مورد انتظارترین بازی سال ۲۰۲۰ و بیشک گوتی همون سال یعنی cyberpunk 2077 خواهد بود :yes:
بهترین RPG های این نسل
۱- Divinity Original sin 2
۲= Pillars of Eternity
۳- Disco Elysium
۴- The Witcher 3
۵- The Outer Worlds
۶- Person 5
۷- Fallout 4
نسل خیلی خوبی برای RPG های اصیل بود
البته یه سری بازی هایی که اسم نمیبرم هم بودن که فقط به اسم RPG عرضه شدن برای فروش بیشتر توسط ناشرهای پولپرست
متاسفانه این نسل الدر اسکرولز جدیدی نداشتیم واسه وگرنه برای من اول لیستم بود
متاسفانه قابلیت ویرایش نیست
بازی شاهکار Tyranny توسط استودیوی Obsidian یادم رفت
اگه دنبال cRPG خاص و اصیل هستین حتما بازیش کنین
هعییییییییی که نمیتونم
ویچر ۳ رو بازی کنم 😥 😥 😥 😥 (کنسول نسل ۸ ندارم)
(بچه ها من از این ایموجی خیلی بدم میاد :rotfl: اباهت ادم رو میاره پایین)
یکpc ببند و کرکی بازی کن.به همین سادگی 🙂
من خودم الان پلی ۳ دارم
حتم دارم خیلی ها با ین کامنت موافق نیستند
ولی با پی سی جور نیستم . خاطره هام رو با پلی ساختم
باز توی یه مقاله اسمی از ویچر اومد و من میخوام چند کلمه راجبش بگم 😉
دوباره پر حرفی های من شروع شد 😀
آقا اگه راجبه کتاب بازی تاج و تخت و کلا مجموعه ی ترانه ی یخ وآتش (A Song of Ice and Fire) جرج مارتین ۷۱ ساله یه سرچی کرده باشید حتما مقاله هایی رو دیدید
که گفتن کتاب های رقیب این مجموعه چیا هستن و بعد خوندن کتاب های ترانه یخ و آتش سراغ چه مجموعه ای برین
یکی از اون کتاب ها که خیلی مقایسه شده با این مجموعه، کتاب های نخستین قانون آقای جو امبرکرامبی ۴۵ سالست.
درسته که به محبوبیت و بزرگی کتاب های ترانه یخ وآتش نیست .ولی من شروع کردم به خوندن کتاباش و تا اینجا که نصف کتاب اول رو خوندم واقعا پشمام ریخته و بینهایت لذت بخشه و من تو این مدت توی سرزمینی که توصیف کرده دارم با قهرماناش زندگی میکنم. مهم اینه که نویسنده ی این اثر اون قدر با استعداد هست که تو ۳۰ سالگی اثری رو نوشته که تو زمینه هایی با آثار مارتین مقایسه میشه و مطمئنم در آینده کتاب های بهتری هم ازش میبینیم.
حالا من رفتم توییتر این آقا رو چک کنم ببینم راجب سردار بزرگ ما چیزی گذاشته یا نه . چون برخی از نویسنده ها این کارو کردن .
متاسفانه خیر سرش چیزی ننوشته اما دیدم راجب بازی ویچر ۳ یه توییت منتشر کرده 😯
خودتون متنش رو بخونید
https://imgurl.ir/uploads/z45994_.jpg
دیگه وقتی این آدم به ویچر ۳ میگه کلاس درس . ما بیایم چی بگیم :yes:
تمامی بازی های این لیست فوق العادن اما با احترام به همه ی بازی ها، ویچر ۳ فراتر از یه بازیه و این علت ماندگاریشه
باورم نمیشه!!!
پس god of war , red dead 2 , zelda کجان؟
red dead 2 و god of war که قطعا نقش آفرینی نیستن :yes: برای همین تو مقاله نیستن
زلدا هم فکر میکنم تو دسته ی بازی های نقش آفرینی قرار نگیره . باز مطمئن نیستم چون تا حالا هیچ نسخه ایش رو بازی نکردم
همشون اکشن ادونچرن
پیش بقیهی بازیهای اکشن ادونچر.
همه بازیایی که گفتید بدون شک شاهکار بودن
خودم به شخصه واقعا تونستم از بازی Final Fantasy XV نهایت لذتو ببرم
امیدوارم دوستان هم این بازی هایی که معرفی شد بازی کنند و حسابی لذت ببرن :rose:
و سری diablo
جای خالی سری zelda و diablo و the elder scrolls تو این مقاله کاملآ حس میشه
Zelda: اکشن ادونچر
Diablo III: سال انتشار ۲۰۱۲ (نسل هفتم)
نسخهی اصلی Skyrim: سال انتشار ۲۰۱۱ (نسل هفتم)
نام مقاله: نگاهی بر سبک «نقشآفرینی» در «نسل هشتم».
برای من Divinity original sin 1,2 و xcom2 بهترین بودن.
ویچر ۳. دارک سولز ۳ و بلادبورن بهترین نقش آفرینی های نسل هشتم
بازی Greedfall رو جا انداختین
عجب لیستی تهیه کردین ولی خداییش طعم ویچر با همشون فرق میکنه و تنها بازی هایی که از دست دادیم NIER و DIVISION بود که بعدا تهیشون میکنم ولی جدا از اینا اصلا سبک پرسونا رو درک نمیکنم کاش یه دمویی ازش بدن چون با گیم پلی و تریلراش هیچی نمیفهمم :smirk: