چرا به بازی نیاز داریم؟ | فلسفهی بازی کردن و مسائل پیرامون آن
سوال این است که چرا بازی میکنیم؟ «چون دلمان میخواهد» یا «چون سرگرم میشویم» احتمالاً اولین جوابهایی هستند که به ذهن خیلیها خطور کنند. برای عدهای دیگر از گیمرها، این سوال مانند این است که بپرسیم «چرا نفس میکشیم؟». اگر صادقانه بگویم، قبل نگارش این مقاله، همگی این سوالها و جوابها از ذهن خودم نیز عبور کرده بودند و چند ماه گذشته را داشتم روی این فکر میکردم که آیا اصلاً چنین چیزی به پرسیدن نیاز دارد؟ خب همهمان بازی میکنیم، بدون اینکه بدانیم برای چه بازی میکنیم و تا اینجای کار هم مشکل خاصی پیش نیامده و از بازی لذت بردهایم و کلاً چرا باید وقتی همهچیز سر جایش است اوضاع را برای خودمان پیچیده کنیم؟ اما قضیه اینجاست که درک عمیقتر از این موضوع یا اصولاً هر موضوع ریشهای دیگری، دید و جهانبینی جدیدی به ما میدهد، باعث میشود بهتر ببینیم، الگوهایی که از پاسخ به این سری سوالات به دست میآوریم را بسط دهیم و به یک تصویر کلی برسیم. از آن جایی که بازی یک نیاز است و در ادامهی مطلب چرایی این موضوع را توضیح خواهیم داد، این سوال که «چرا به بازی نیاز داریم؟» یا «چرا بازی میکنیم؟» بیشتر به این شباهت دارد که بپرسیم «چرا غذا میخوریم؟» یا «چرا میخوابیم؟». ما نیاز نداریم بدانیم چرا غذا میخوریم تا بتوانیم غذا بخوریم، یا نیاز نداریم بدانیم چرا میخوابیم که بتوانیم بخوابیم. اگر کسی هم از ما دلیل این اعمال پیشپاافتاده را بپرسد، احتمالاً میگوییم «برای رفع گرسنگی» یا «برای رفع خستگی»، اما بررسی همین سوالات به ظاهر ساده ولی عمیق، کل علم تغذیه یا بخشی از علوم پزشکی را تحت تاثیر قرار داده است. انسان در یک نقطه به این نتیجه رسیده که «رفع گرسنگی» پاسخ کافی برای سوال «چرا غذا میخوریم» نیست، گرچه جواب ابتدایی آن است. چون بعد از آن، این سوال به وجود میآید که چرا گرسنه میشویم؟ و بعد از اینکه جوابی دست و پا شکسته برای این موضوع هم جور کردیم و گفتیم که «چون بدن ما برای ادامهی زندگی به انرژی احتیاج دارد و انرژی از غذا تامین میشود»، این سوال پیش میآید که چرا بدن ما به انرژی احتیاج دارد؟ در آخر شاید همهی این سوالات یک جواب خاص و نهایی نداشته باشند، اما مجموع آنها کمک میکنند تا عمیقاً بفهمیم بدن و ذهنمان چطور کار میکنند و وقتی این را فهمیدیم، نهایتاً یک قدم به پاسخ سوالات فلسفی بزرگتری مانند اینکه «چرا زندهایم؟» و «هدف از زندگی چیست؟» نزدیکتر میشویم.
این یک طرف قضیه است و طرف دیگر آن این است که پاسخ به این سری از سوالات، باعث میشود محصولاتی هدفمندتر تولید شود. شاید به این موضوع فکر کرده باشید که چرا یک بازی مانند ویچر ۳ باید اینقدر محبوب و خوشساخت باشد، اما بازی دیگری مثل X نه؟ ریشهی این موضوع به آن برمیگردد که این بازیهای محبوب یا خوشساخت، نیازهای بیشتری را در ما برطرف کردهاند. حالا این نیازها میتوانند نیاز به هیجان و آدرنالین باشند یا نیاز به شنیدن داستانی عمیق، نیاز به زیبایی بصری باشند یا نیاز به چیز سادهای به نام تفریح. مطمئناً پشت این بازیهای بزرگ، نیازسنجی صورت گرفته و چرایی موضوع مورد بحث قرار گرفته است.
این مقاله کمی با مقالات دیگر فرق دارد، زیرا کمی Zoom Out کردهایم و به جای نوشتن دربارهی یک یا چند بازی خاص، میخواهیم فلسفهی بازی را مورد بحث قرار دهیم و برای برخی سوالات برخاسته از این موضوع پاسخهایی بیابیم. علاوه بر این، چند مورد از تابوهای قضیههای بازی کردن، که همیشه از سمت جامعه مطرح شدهاند را بار دیگر بپرسیم و ببینیم ریشهی آن چیست و چه پاسخی برایشان داریم. در ادامه با من و گیمفا همراه باشید.
فکر کنم قبل از پرداختن به هر موضوع دیگری باید باید ابتدا مشخص کنیم که بازی چیست تا بعد ببینیم چرا به آن نیاز داریم.
بازی چیست؟
تعاریف زیادی برای این مفهوم وجود دارد. معمولاً به فعالیتی که قوانین خاصی داشته باشد و به هدف خاصی (بُردن) منجر شود، بازی گفته میشود. یکی از تعاریف معروفی که دربارهی بازی وجود دارد، تعریف آقای کریس کرافورد (Chris Crawford)، نظریهپرداز و طراح بازیهای کامپیوتری است. آقای کرافورد نموداری دارد که میگوید فُرمی از سرگرمی که تعامل در آن نباشد، شامل فیلم، کتاب و مانند آن میشود. هنگامی که ما با هر یک از اینها سرگرم میشویم، وارد دنیای تخیل و افکار فرد دیگری (در اینجا نویسنده یا کارگردان) میشویم و از آن لذت میبریم. در فیلم و کتاب، داستان از قبل نوشته شده است، نه میتوانید چیزی را تغییر دهید، نه میتوانید راهی متفاوتتر از راهی که نویسنده برای شما رسم کرده پیش گیرید. حال اگر این سرگرمی حالت تعاملی به خود بگیرد، دیگر با یک سرگرمی خالص طرف نیستید و کنترل آن در دست خودتان است. اگر هدفی از به کنترل گرفتن یک وسیلهی سرگرمی نداشته باشید، از آن وسیله به عنوان اسباب بازی یاد میشود. برای مثال وقتی شما یک ماشین کنترلی دارید، تنها چیزی که باعث میشود آن را عقب و جلو کنید، حس نیاز به سرگرمی است و هدف خاصی از این کار ندارید. حال اگر هدف اضافه شود، با یک چالش روبرو میشوید. در صورتی که این چالش شما تکنفره باشد، پازلها یا معماها به وجود میآیند (مانند وقتی که جدول یا سودوکو حل میکنید یا تکههای لِگو را کنار هم میچینید تا حجمی به وجود بیاورید). اگر این سرگرمیِ هدفمند شامل رقیبانی هم شود، با یک نبرد روبرو هستید که باز به دو نوع تقسیم میشود. نوع اول مسابقاتی مانند دومیدانی یا شنا هستند که تعامل مستقیمی با رقیب خود ندارید، گرچه هدفتان پیروز شدن است. به این نوع «رقابت» گفته میشود و در نهایت اگر در نبردی که صورت میگیرد، تعاملی بین شما و رقبا وجود داشته باشد و اصطلاحاً «حمله» صورت بگیرد، با یک بازی یا گیم روبرو هستید. این تعریف کرافورد تقریباً همهی جنبههایی که یک بازی دارد را در بر میگیرد.
اگر کمی از نزدیکتر به موضوع نگاه کنیم، در مییابیم که خود مفهوم «زندگی» با تمام این تعاریف تطابق دارد و به زبان دیگر، زندگی، بزرگترین بازیای است که ما دائماً آن را بازی میکنیم. همانطور که جو دالاس (Joe Dallas) در یکی از سخنرانیهای خود اشاره میکند، اولین چیزی که ممکن است با شنیدن کلمهی «بازی» به ذهن ما خطور کند، سرگرمی و تفریح است. در صورتی که وقتی همهی تعاریف را در کنار هم قرار میدهیم، به این نتیجه میرسیم چیزهایی مانند زندگی، جنگ و تجارت نیز کاملاً از قوانین بازی تبعیت میکنند. حتی دادگاهها و سیستم قضایی نیز با تعاریفی که شد در مقولهی بازی قرار میگیرند! یک لحظه به این فکر کنید که اگر شما قانونی را بشکنید، بسته به شدت و نوع قانونشکنیتان تنبیه میشوید. این تنبیه میتواند تعهد، جریمهی نقدی یا حتی زندان باشد. در موقعیتی مشابه، شما وقتی در یک بازی حرکت اشتباهی را انجام میدهید، مطابق با آن تنبیه میشوید. برای مثال اگر در یک بازی هدف این است که به شکل مخفیانه وارد یک محیط شویم، ولی در این میان نگهبان از ورود ما به آن محیط خبردار میشود، باید مرحله را از اول تکرار کنیم یا با موج عظیمی از دشمن که از در و دیوار روی سرمان میریزند مبارزه نماییم. سیستم پاداش بازیها نیز در مفاهیم جدیتری مانند زندگی، تجارت و جنگ عیناً دیده میشود. همانطور که شما با مجموعهای از کمبوهای صحیح میتوانید یک راند مورتال کامبت را ببرید، میتوانید با یک استراتژی صحیح، جنگ را نیز پیروز شوید. همانطور که با عکسالعمل به موقع میتوانید یکی از افراد حریف را در Rainbow Six هدشات کنید، با یک عکسالعمل به موقع دیگر میتوانید جان خودتان را از یک تصادف قریبالوقوع نجات دهید.
پس چیزی که از موضوع دستمان میآید این است که زندگی بزرگترین نمود مفهوم «بازی» است که تمام تعاریف این مفهوم برای آن صدق میکند، لذا جواب اینکه «چرا بازی میکنیم؟»، این نیست که صرفاً میخواهیم سرگرم شویم یا تفریح کنیم. چون همانطور که دیدید، این جزئی از وظایف بازی نیست که مفرح یا فان باشد! برعکس، مفهومی مانند جنگ نه تنها مفرح نیست، بلکه ویرانکننده و مرگآور است. تا به حال تئوریهای مختلفی دربارهی بازی مطرح شده که فقط بخش کمی از آن به بازی به مفهوم عامیانهی آن نگریسته و اکثراً موضوعات مهمتری در قالب بازی مطرح شدهاند.
جمعبندی این بخش میتواند این باشد که ما انسانها، به عنوان موجوداتی که قابلیت تفکر و تصمیمگیری دارند، به شکل خواسته یا ناخواسته در حال بازی کردنیم، چون تعاریف ما از بازی، خود مفهوم زندگی را نیز در بر میگیرد. اما حالا سوال بعدی اینجا به وجود میآید که چرا به نمودهای کوچکتری از بازی، مانند فوتبال، شطرنج یا بازیهای کامپیوتری احتیاج داریم؟
چرا به بازی نیاز داریم؟
حالا که فهمیدیم بازی چیست، زمان پاسخ به سوال اصلیمان میرسد. چرا بازی میکنیم یا چرا به بازی نیاز داریم؟ بگذارید با یک مثال تصویری را برای شما رسم کنم. فرض کنید برای رسیدن به یک شغل، باید یک مصاحبهی کاری انجام دهید. برای این کار به بخش استخدام یا مستقیماً پیش رییس آن اداره یا شرکت میروید. تعدادی سوال از شما میپرسند مانند اینکه «هدفتان از انتخاب این شغل چیست؟». فکر کنم همهمان میدانیم هدفمان از انتخاب شغل و کار کردن چیست و این موضوع پیچیدهای نیست، ما کار میکنیم تا پول در بیاوریم و پول در میآوریم تا بتوانیم غذا بخوریم، مسکن داشته باشیم و لباس تنمان کنیم. ما کار میکنیم تا از گرسنگی نمیریم! اما کسی را سراغ دارید که در مصاحبهی کاری این را بگوید؟ و اگر هم بگوید، به احتمال زیاد همانجا عذر او را میخواهند! یا مثالی دیگر؛ یکی از نیازهای ما، دوست شدن و ارتباط با انسانهای دیگر است. اما ما نمیرویم دست فردی را در خیابان بگیریم، او را روی نیمکت بنشانیم و بگوییم «زود باش هر چیزی که میدانی دربارهی خودت بگو و تمام رازهایت را با من در میان بگذار، بعد هم من همه چیز را دربارهی خودم میگویم تا دوست شویم!» نه، این کار نه تنها باعث دوست شدن ما با فرد مقابل نمیشود، بلکه احتمالاً طرف را خواهد ترساند، چون این رفتاری نیست که ما انسانها در رابطه با زندگی پیش گرفتهایم. واقعیت این است ما شغل میخواهیم تا پول در بیاوریم و از گرسنگی نمیریم، یا دوست میخواهیم تا به عنوان یک موجود اجتماعی احساس ارزشمندی و تعلق بکنیم، اما اینها را به این شکل به زبان نمیآوریم، بلکه راهی غیرمستقیم برای رسیدن به آن پیش میگیریم.
مینشینیم و از اهدافمان برای رییس شرکت میگوییم و از اینکه چهقدر به آن شغل علاقهمندیم. اشتباه برداشت نکنید، نمیخواهم بگویم علاقهای در کار نیست و همهچیز برای پر کردن شکم است، اما نیازهای حیاتی ما، قبل از هر نیاز دیگری مطرح میشوند. پس اینجا به دو نتیجهی بزرگ میرسیم. اول اینکه ما به عنوان نژاد انسان، یاد گرفتهایم تا از راهی غیرمستقیم به خواستههایمان برسیم. نقش بازیهای کوچکتر در قبال بزرگترین بازی، یعنی زندگی نیز دقیقاً همین است. ما در زندگی به بازیها احتیاج داریم تا به یک طرز فکر، جهانبینی یا اصطلاحاً به یک Mindset برسیم. تا از طریقی غیرمستقیم بتوانیم به خواستههایمان در زندگی دست پیدا کنیم. ما همواره در زندگی نمیدانیم که چه راهی درست و چه راهی غلط است و شاید برخی تصمیمات ما ۱۰ سال، ۲۰ سال یا حتی یک عمر زمان ببرند تا صحتشان برایمان مشخص شود، اما در بازیهای کامپیوتری یا حتی بازیهای دیگر مانند شطرنج و بُرد گیمها، بسیار سریعتر میشود به این نتیجه رسید. شما میدانید اگر عمل A را در بازی انجام دهید نتیجهی B یا C را خواهد داشت و بعد از چند ثانیه یا نهایتاً چند ساعت میتوانید بفهمید آیا این پیشبینی شما درست بوده یا نه. علاوه بر این، بازیهای شبیهسازی که برای سربازان، خلبانان، افراد فعال در بیزینس و غیره طراحی میشوند نیز نمونههایی از انواع بازیها هستند که دقیقاً به شکل غیرمستقیم، سرباز یا خلبان را در شرایطی مشابه قرار میدهند تا بتوانند مایندسِت خود را برای شرایط واقعی آماده کنند.
نتیجهی دوم به آبراهام مزلو (Abraham Maslow)، روانشناس و محقق مشهور و «هرم نیازها»ی او برمیگردد (شکل بالا). آبراهام مزلو هرمی دارد که نیازهای انسان را در پنج گروه عمده طبقهبندی کرده است. این نیازها از ابتداییترین آنها مانند نیازهای حیاتی (خوردن، خوابیدن، تنفس و…) آغاز میشود و در هر پله، به نیازهای والاتر میرسد. چیزی که در این هرم برای من قابل توجه است، این است که با وجود اینکه نیازهای طبقهی اول، پستترین و غریزیترین نیازهای ما هستند، اما نیازهای دیگر، برای برطرف کردن همین نیازها هستند. برای مثال ما خانه و امنیت میخواهیم تا گرم باشیم و از سرما یخ نزنیم، یا کار میخواهیم تا پول دربیاوریم و بتوانیم برای خود غذا و لباس تهیه کنیم. حال، بازی به عنوان یک نیاز در پلهی چهارم قرار میگیرد، یعنی نیازهای روانشناختی. بازی کردن به ما انسانها استراتژی چیدن میآموزد و استراتژی چیدن باعث میشود ما برای بقا شانس بیشتری داشته باشیم. در قدیم تمرین شکار یا بازی با تیر و کمان و نیزه، باعث میشد فرد تمرینکننده، شانس بیشتری در شکار و در نتیجه بقا داشته باشد. انسان امروز نیز با بازیهای کامپیوتری میتواند به عکسالعمل و قدرت تصمیمگیری بالاتری دست پیدا کند که در دنیای امروز برای موفق شدن مورد نیاز است.
جمعبندی و پاسخ به برخی تابوها
انسان موجودی دستآورد-محور است. یعنی هرچهقدر بیشتر به یک سری دستآوردهای مالی یا ذهنی دست پیدا کند، بیشتر حس خوشحالی و رضایت میکند. بازیها قبل از هر چیزی این نیاز را در انسان برطرف میکنند. حال برخی اعتقاد دارند که بازی وقت تلف کردن است و چیزهایی از این قبیل. در پاسخ به این افراد، باید پرسید که اگر بازی وقت تلف کردن است، پس چرا زندگی میکنند؟ مگر طبق تعاریف زندگی نیز یک بازی نیست؟! آیا زندگیشان نیز در مقولهی «وقت تلف کردن» جای میگیرد؟ علاوه بر این، اصولاً هر کاری که در این زندگی به شکل اجبار به ما تحمیل شود وقت تلف کردن محسوب میشود، نه کارهایی که به آن علاقه داریم. وقتی داریم از یک بازی لذت میبریم، سوای همهی فلسفهای که پشت این عمل هست و آن را شکافتیم، داریم «لذت» میبریم و فکر نمیکنم لحظاتی که با لذت بگذرد، در مقولهی وقت تلف کردن جا بگیرد.
پس سری بعد که خواستید بازی کنید و در پس زمینهی ذهن خود احساس گناه کردید، راحت لم دهید و بازی کنید، چون دارید سطح چهارم از نیازهایتان را برطرف میکنید!
پر بحثترینها
- بازیگر شخصیت اصلی Intergalactic نیل دراکمن را خدای بازیهای ویدیویی میداند و از همکاری با او هیجانزده است
- رکورد دیسلایک تریلر Concord توسط Intergalactic در یوتیوب شکسته شد
- رئیس ناتی داگ: تست بازیگری Intergalactic به اندازه انتخاب بازیگر نقش الی شگفتانگیز بود
- بازیهای انحصاری کنسولی بیشتری از پلی استیشن برای Xbox عرضه خواهند شد
- مدیرعامل ناتی داگ: Intergalactic دیوانهوارترین ماجراجویی ما است
- ظاهراً تریلر معرفی Intergalactic: The Heretic Prophet به تاریخ عرضه آن اشاره دارد
- دیجیتال فاندری تریلر Intergalactic را از نظر بصری شگفتانگیز توصیف میکند
- سازنده بازی Black Myth: Wukong بابت برنده نشدن در مراسم The Game Awards 2024 گریه کرد
- گپفا ۲۶؛ مورد انتظارترین بازیهای شما در سال ۲۰۲۵
- مدیرعامل مایکروسافت: طرفدار Xbox بودن یعنی تجربه بازیهای آن روی تمامی دستگاهها
نظرات
هرگز حتی فکرشم نمیکردم با چنین مقاله ی روانشناختی تو گیمفا روبرو بشم :laugh: :yes: واقعا عالی بود :yes:
واقعیت من اینه که بخاطر فرار از بدبختیهای روزانه و خاطرات تلخ گذشته و دوران افتضاح مدرسه چسبیدم به بازی و اصلا انگار نه انگار که ۲۸ سال سن دارم و برام مهم نیست که دیگران چی قضاوت میکنن
چیزی که برام مهمه اینه که ذهنم ارامش داره و ترجیح میدم کمی ارامش داشته باشم تا برم بیرون و تیپ بزنم و مدل مو درست کنم و اینستا داشته باشم و …
برای من هنر گیم یعنی رستگاری روح 😎
عالی بود :yes:
October 14th, IGN will premier new gameplay footage of GTFO
View full event information here:
GTFO Announcement 11 Oct
October 14th, IGN will premier new gameplay footage of GTFO
October 14th, IGN will premier new gameplay footage of GTFO – from a real session they played together with three of the developers.
اگه راه داره اقای اریا مقدم واسه دوستان پیسی گیمر پوشش بدین لطفا
اول از آقای آریا مقدم تشکر میکنم واسه مقاله فوق العاده خوب که واقعا براش زحمت کشیده. دوم اینکه همونطور که دوستمون گفت گیم یعنی آرامش روح :inlove:
داداش heaven squad دمت گرم؛تمام حرفای دل منو زدی؛فقط با این مورد که من تقریبا دوران کودکی شادی نداشتم و به قول معروف کودکی نداشتم و نکردم؛واینکه یک سال از شما کوچکترم؛البته کوچیک همه هستم و خاک پای همتون.
به نظر من بازی هنره و دلیل برتری بازی به کتاب فیلم و سریال تعامل ما با بازیه ما هیچ تاثیری در روند فیلم و سریال نداریم ولی بازی ما داستان رو جلو میبریم
http://ytre.ir/pBS
اول تشکر کنیم از آقای آریا مقدم گل که به سایت برکت بخشیده و مثله یه سری از نویسنده های فن بوی الکی هاردکور نیستن که جرعت تایید پیامهای انتقادی رو نداشته باشن !
دوم با نظر امین جان موافقم ، خدایی بازی کردن باعث شده که در زمان نوجوانی و موقعی که توی مدرسه دوستای من به استعمال دخانیات میپرداختن و تیپ های آنچنانی میزدن برای جذب مونث ها ، من بازیمو بکنم و به اصطلاح دوغمو بنوشم 😀 :rotfl: موقعی هم که بزرگتر شدیم و رفقامون همچنان دنبال مخ زنی بودن ما داشتیم با گیم به دنیاهای دیگه سفر میکردیم ! البته به عنوان گیمری که ۲۳ سال سن داره و ۱۳ سال عمرش رو به صورت حرفه ای با pc انواع و اقسام بازیهارو تجربه کرده واقعا توصیه میکنم که یه سری به بیرون هم بزنین ! دنیای بیرون قطعا زیباتر و بهتر از چیزیه که داخل مانیتور میبینین . از نظر جامعه ما مخصوصا خانواده ها گیمر یه موجود گوشه گیره که مثله بچه ۵ ساله تنها فکر و ذکرش بازی کردنه ! این نظریه تا حدودی هم درسته ! چطور ؟ اینکه مثلا من خودم یه زمانی به شدت به بازی کردن اعتیاد پیدا کرده بودم و توی ۱ ماه حتی ۱ ساعت از خونه بیرون نمیرفتم !! ولی خداروشکر تونستم خودم رو کنترل کنم و رفتار اجتماعیم رو تقویت کنم ، همین داش امین خودمون هم که شاغله بزنم به تخته ! من خودم زیاد سختی کشیدم بخاطر گیم زدن ……. مثلا چندین بار سیستمم رو به انباری و جاهای مختلف جا به جا کردن تا سمتش نرم ! یا یدفه با سیستم ذغالی در حال تجربه اولین مراحل ac3 بودم که پدر بزرگوار اومد سیستمو از برق یهویی کشید ! و بعد که روشن کردم بازی دیگه اجرا نمیشد و من دست به خودکشی زدم ! :rotfl: :rotfl: :rotfl: واقعا باورم نمیشه اینکارو کردم :rotfl: بهرحال تو هرچیزی افراط بشه عواقبی داره و گیم هم از این قاعده مستثنا نیست . موفق و موعد باشید و روز خوب و پر انرژی رو از خدا واستون میخوام :-* :yes:
اخ اخ دقیقا منم در حال تجربه ی ac3 بودم که برقای خونمون قطع شد و تمام سیو هام پرید , تا ۹۵ درصد هم رفته بودمش :dazed:
ایول.دقیقا همینطوره :yes:
خیلی حرفات خوب بود دوست داشتم ایول =)))
دقیقا منم زندگیم ۸۰ درصدش تو گیم خلاصه شده و واقعا ازش راضیم چون مخصوصا تو این مملکت زندگی واقعی از زندگیای مجازیمون توی گیم هم پوچ تره :yes: :yes:
ای جااااااااان حلااااالت فک کردم فقط من اینجوریم :laugh: :laugh: :laugh: کارت درسته :yes: :yes: :yes: :yes:
فقط میتونم بگم تو و امثال تو منو درک میکنن. :handshake: فکرشو بکن.وقتی بازی میکنی هیچی نمیتونه ناراحتت کنه.
دیروز شهرداری یه بنر زده بود.بازی های رایانه ای فقط خشونت رو یاد بچه میدن.
دو تا بحث.اول اینکه به نظر اونا بازی های رایانه ای رواج خشونت رو تبلیغ میکنن.دوما فقط بچه ی ۸ ساله بازی میکنه.
دقیقا برعکسه.
بزرگسالها هم بازی میکنن.
من ۹۰ درصد گیمرها رو دیدم از لحاظ روحی اصلا خشونتی تو وجودشون نیست.
کل خشونت تو بازی خالی شده.
خیلی هم انسان های لطیفی هستن.مخصوصا تو عاشقی. :rotfl:
گیمرها بینظیرترین افراد دنیا هستن.
مقاله عالی بود
آقای آریا مقدم درود و عرض ادب واقعا مقاله خوبی بود از همه مهم تر اونجاش که ذکر کردید پس اگه هنگام بازی کردن احساس گناه کردید با خیال راحت لم بدید در رابطه با این مقاله باید خدمتتون عرض کنم تمامی بخش هایی که ذکر کردید درسته و واقعا زندگی روزمره خودش به نوعی وقت تلف کردن هست حالا چرا اینطوریه زندگی بازم برمیگرده به همون بخشی از مقاله که ذکر کردید وقتی بازی میکنید خوشحال هستید و لذت میبرید به خاطر اینکه معمولا ما انسانها در کار هایی که دوستشون داریم فعالیت نمیکنیم همیشه خسته و به نوعی حس میکنیم وقتمون رو تلف کردیم اگر در همه ابعاد زندگی بتونیم لذت ببریم اون موقع زمانی که هیچ هدر رفت وقتی نداریم لطفا از این دست مقاله های علمی و آموزشی بیشتر در سایت قرار بدید بازم ممنونم خسته نباشید
به نظر من یکی از اصلی ترین دلایلش روش زندگی بچه ها از بدو تولد مخصوصا تو ایران ه، هر فردی کاملا ذهن متفاوتی با فرد دیگه ای داره به چیزای دیگه ای علاقه داره از چیزای خاصی بدش میاد استعداد های منحصر به فرد خودش رو داره ولی ما میایم همه رو یکسان فرض میکنیم و پشت نیمکت هایی میشونیم و ازشون میخوایم به یه چیز گوش کنن یه چیز رو یاد بگیرن بدون توجه به خواسته اون کودک و بدتر از همه اینا بین اونها رقابتی بوجود میاریم و این رقابت بدترین تاثیر رو رو ذهن کودک میزاره از همون دبستان بگیر تا کلاس زبان و دبیرستان و دیگه اوج ش کنکور سراسری که به تو ثابت میکنه ارزش تو فقط با یه عدد و رتبه ( همون رقابت) بیان میشه و تا آخر عمر هم متراژ خونه فلانی بیشتره ماشین فلانی بهتره و همش سر (( مردم چی میگن)) و چشم و همچشمی و حرص خوردن سر این مسایل ه
صنعت گیم تنها جایی که آدم برای دل خودش به دور از هر رقابت و چیز دیگه ای بازی رو استارت میکنه و تهش اگه game over شد دوباره از سر میگیره تا پیروز شه هیچوقت بازی تو رو یه شکست خورده لقب نمیده هیچوقت نمیگه چون فلان نمره رو نگرفتی مردودی ( بیخیال بازی های آنلاین بکش تا زنده بمونی بشیم چون اصلا بحث سر اونا نیست)
گیم تنها جایی بود که به خودمون افتخار میکردیم و میدیدیم وقتی پروتاگونیست اصلی بازی پیشرفت کرده یعنی این خود ما بودیم که باعث پیشرفت ش شدیم یا وقتی داستان یه بازی رو تموم میکردیم این ما بودیم که باعث افتخار شخصیت اصلی بودیم این حس خیلی قشنگی که تو هیچ مدیا دیگه ای پیدا نمیشه
خیلی خوشگل گفتی :-((
با اینکه همه گیمرا پلتفرم یکسانی ندارن و بگو مگو میکنن،ولی همشون یکین و به نظرم باید باهم بهتر باشیم :blush:
آقا یه سوال
موتور بازی سازی که روی ویندوز ۳۲ بیت اجرا شه میشناسین؟
مقاله فوق العاده ای بود، دم شما گرم آریا جان
دلیل اصلی من برای بازی کردن اینه که میتونم از دنیای خودم خارج بشم و یکمی توی دنیای بازی زندگی کنم.
من توی Toussaint و lordran و Yharnam و نیویورکی که فضایی ها بهش حمله کردن و دنیا سیاه و سفیدی که یه پسر بچه توش گم شده زندگی کردم و زندگی توی تک تک اینها بهتر و فانتزی تر و لذت بخش تر از زندگی توی این آشغال دونی بود.
بازی برای من فقط یه سرگرمی هست، فقط هم بازیهای FPS و Racing میزنم. اصلأ هم از بازیهای فانتزی خوشم نمییاد. بنظرم بازیها هر چه فضای واقعیتری داشته باشند، تأثیر پذیری بیشتری دارند. به عنوان بازی سوات ۴ باعث شد داوطلبان این ارگان ۳ برابر شوند!
خلاصه بازی یا باید سرگرم کننده باشه، یا آموزنده. (منظور درس اخلاق نیست)
منم سالیان دراز مثل شما فکر میکردم . سبک بازیتو عوض کن تا بفهمی اشتباه میکردی . دنیای فانتزی رو برو خوب ببین بعد در موردش قضاوت کن .
خیلی مقاله جالب و عالی بود . واقعا ممنون از شما . صادقانه بگم انتظار چنین مقاله ارزشمند و زیبایی رو توی گیمفا نداشتم . به نظر من علاوه بر تمامی دلایلی که شما برای بازی کردن عنوان کردید یک دلیل دیگه به نظر من تحقق ارزوهای دست نیافتنی و رویاهای جذاب در دنیای بازیها به شکل مجازی هستش . الان دیگه بعید هست کسی توی واقعیت با شمشیر به شکار هیولاها بره ولی در بستر بازیها این امکان به صورت مجازی مهیا هست و تا حدودی فرد رو در همون حس و حال قرار میده و حس ماجراجویی و فانتزی رو در فرد کمی ارضا میکنه . علت دوم این هست که بازی یادگار دوران کودکی ما هست که به شدت بهش وابسته بودیم و جزو مراحل اساسی در تکامل و رشد جسمی و روانی ما محسوب میشد . هنوز این احتیاج در انسانهای بالغ وجود داره شاید نه به شدت گذشته ولی وجود داره . اون ادمهایی هم که بازی رو کاری بچه گانه میدونن فاقد ذوق هنری هستن و طبق برخوردی که خودم با امثالشون دارم از بهره هوشی پایینی برخوردار هستن . تشکر مجدد .
من نمیتونم فیلم نگاه کنم به دو دلیل اول اینکه فیلم نهایتا ۳ ساعته و در ضمن من کاری انجام نمیدم فقط تماشا میکنم حتی اگر فیلم اموزنده هم باشه بازم من نقشی این وسط ندارم یه لول بالاتر از اون کتابه من سال ها کتاب خوندم.کتاب برعکس فیلم خیلی طولانی تر و پرجزییات تره و من هم در داستان شرکت میکنم بدون اراده من اون کلمات خونده نمیشه اما اینجا هم یه مشکلی هست من مجبورم نوشته هارو تصور کنم حتی اگر کتاب با جزییات کامل اون محیط رو توصیف کنه باز هم قوه تخیل من نمیتونه بطور کامل اون رو تصور کنه و اما گیم.گیم مشکل هر دوتا رو برطرف کرده من بجای ۳ ساعت ۱۰۰ ساعت درگیرم من بجای تصور تصویر رو کامل دارم بدون اراده من کاراکتر تکون نمیخوره و حتی بعضی وقتا کار بجایی میرسه که بدون اراده من حتی حرفم نمیزنه(ویچر،دترویت و ….).بجای اینکه خیابون های ایتالیا و رم رو در چند قرن پیش با توجه به نوشته تصور کنم میتونم همرو تو اساسین کرید تماشا کنم بجای اینکه لحظات احساسی کاراکترو فقط ببینم میتونم تو اون لحظات شریکش باشم
دلیل اصلی بازیکردن،فیلم و سریال و انیمه دیدن،کتاب خوندن و اهنگ گوش کردنم اینکه زندگی واقعی افتضاحه،پر از ناامیدی و بدبختی و مجموعه کامل از چیز های بد،حداقل میتونم با چند ساعت از اون کارای بالا خودمو از این کثافت دونی دور کنم و تو دنیای فانتزی خودم زندگی کنم،(البته هنوزم ته دلم اون حس افسردگی که میگه هیچ کدوم اینا واقعی نیست هم هست)
درسته که گیم و کتاب و فیلم و موزیک موقتا ما رو به دنیای خودش میبره و اطرافمون رو فراموش میکنیم اما افراط درش اشتباه هست . زندگی واقعی هر چقدر هم چرند باشه باید باهاش روبرو بشی و بگذرونی وگرنه اگه بخوای ازش فرار کنی مریض میشه ادم .
با گیم میتونی چندین زندگی رو تجربه کنی! میشه جای صدها نفر زندگی کرد و جای صدها نفر مرد اما هنوز نفس کشید!
میتونی به چندین سال قبل برگردی ! میتونی حتی به آینده بری!
خیلی از ما با سری ac به جاهای ناشناخته دنیا سفر کردیم از فرانسه تا مصر باستان و تمدن زیبای یونان…
با call of رفتیم وسط جنگ جهانی دوم
ما با tluo حتی به آخرالزمان رفتیم!
واقعا معجزه بالاتر از این؟؟
من نمیتونم به دلیل تحریم ایران تو ایکس باکس لاگین شم، کسی راهکاری بلده لطفا بگه
واقعا مقاله عالی بود عالی دمتون گرم اقای مقدم عزیز
بنده برای سرگرم شدن . فراموش کردن مسائلی که زیاد مهم نیستن و ذهنمو مشغول میکنن . به قول بعضی دوستان ارامش روح و خیلی های دیگه بازی میکنم
من واقعا عاشق گیم هستم و همیشه هم میمونم بعضی چیزی از گیم حالیشون نمیشه و برا خودشو الکی قضاوت میکنن برای من گیم مثل هنره
ممنون از این مقاله خوب، امیدوارم بازتاب گسترده ای پیدا کنه
تحقیقات نشون داده در هنگام لذت بردن از بازی در مغز انسان ماده ایی بنام دوپامین ترشح میشه . این ماده طبیعی در حین فرایندهای لذت بخش مثل خوردن غدا ورزش و….. ترشح میشه و باعث احساس نشاط و لذت بردن از زندگی میشه . کمبود این ماده باعث اسکیزوفرنی و انزوا در انسان میشه . مغز انسان وقتی حین بازی دوپامین ازاد کرد نسبت به اون بازی شرطی میشه و هروقت اون بازی تجربه بشه ناخوداگاه حس نشاط و شعف به سراغ انسان میاد که برای سلامت روان لازم هست . در کنار بازی باید ورزشهای سبک هم انجام داد تا تاثیرات منفی ناشی از نشستن طولانی مدت به یک حالت بر طرف بشه و اعصاب هم تمدید بشه و بدن انرژی خودش رو دوباره بدست بیاره . همینطور خواب کافی . بازی کردن در اخر شب اصلا خوب نیست چون نور صفحه مانیتور باعث میشه ترشح هورمون خواب مختل بشه و باید حدود ۲ ساعت قبل از خواب دیگه دست از بازی کشید . اما متاسفانه وقتی از ما که مال خودمون هست همون اخر شب هست .
کاملا درسته
لذت بردم از خوندن نظرت
خیلی خوب بود… :yes:
-بازی هنر نسل جدیده.
-تو بازی میشه احساساتی رو تجربه کرد که تو دنیای واقعی نمیشه. شادی و غم و عشق و نفرت واقعی.
-تو بازی آدم میتونه خودش باشه. مث سریال westworld و شخصیت ویلیام که خودشو تو بازی شناخت. خودشو پیدا کرد.
-بازی گاهیم واسه اینه که توش غرق بشیم، یادمون بره کی هستیم و چقد مشکل و بدبختی داریم. تا وقتی تو بازی ایم میتونیم بیخیال دنیا و هارت و پورت بقیه و اداها بشیم. میشه آزاد شد تو بازی.
بازی کلن خیلی خوبه. :inlove:
امیدوارم یه روزی مردم بفهمن بازی واسه بچه ها نیست. بفهمن چی رو از دست دادن. همونطوری که سینما و تلویزیون فراگیر شد، بازیهای رایانه ای هم فراگیر بشه همه حال کنن.
بعضی از بهترین لحظات کل عمر من وقتی بوده که داشتم بازی میکردم.
:pissedoff: اسپویل: (دلم رفت پیش نیمه جان و مریض شدن الکس ونس، فارنهایت، بایوشاک و بایوشاک بیکران و الیزابت، آخرین ما و جویل و الی…) -دچار غلیان احساسات شدم :-(( –
درود بر همه گیمفایی های عزیز و آقای مقدم آقا مقاله عالی بود خدا قوت
گیم یا بازی همش شبیه سازی زندگیه… کسب تجربه جدید، لذت بردن از یه لحظه خاص،به چالش کشیده شدن تو بازیای مولتی پلی، تصمیم گیری، احساس گناه، احساس خشم، حس پیروزی، حس باخت و غیره و غیره که تو زندگی هم برامون پیش میاد…
یادم میاد وقتی برای اولین بار تو سربازی اسلحه بهمون دادن فقط باز و بست سلاح رو بلد نبودم… کاملا با نحوه تیراندازی آشنا بودم…
حتی یه بار تو یگان با دراگانوف از فاصله ۳۰۰ متری یا بیشتر بدون دوربین هدف رو زدم و ۲ روز مرخصی تشویقی از جانشین هنگ گرفتم… البته تعیین فاصله و درجه بندی رو سلاح و سرعت با و لگد اسلحه هم باید تو ذهنتون حساب کنین…
هیچ کادری و افسری نتونست به هدف بزنه!
در کل یکی از بهترین جاهایی که فرق یه گیمر با یه فرد عادی معلوم میشه که نیاز به هماهنگی چشم و دست باشه… مثه تیراندازی، رانندگی، حتی بنایی و آشپزی… مثال هاییه که عینا تو زندگی واقعی برام پیش اومده!
کاملا درسته . باید هماهنگی بین عصب و عضلات بالا باشه و همه کس نمیتونن گیم و بخصوص گیمهای سخت رو بازی کنن . ایوااله که از ۳۰۰ متری هدف رو زدی . محض اطلاعت بگم لگد سلاح هیچ تاثیری توی دقتش نداره . هرچقدر تقنگ رو محکم بگیری باز ۱۰ تا ۲۰ سانت سر اسلحه هنگام شلیک بالا میاد اونم دراکانف . لگد اسلحه وقتی شروع به ایجاد میشه که گازهای خروجی پشت گلوله از سر لوله خارج بشن و در این لحظه گلوله اسلحه رو ترک کرده و بالا رفتن سر لوله تاثیری تو انحرافش نداره .
کاملا درسته…
منظورم از لگد اسلحه محض اطمینان از دقت شلیک بود…یه هم خدمتی داشتیم که وقتی میخواست با گرینوف سرپا شلیک کنه کاملا به عقب پرت شد و خدا رو شکر همون جانشین هنگ که حواسش به همه جا بود دقیقا پشتش بود و گرفتش.
در کل گیم خیلی رو هماهنگی دست و چشم تاثیر میذاره مخصوصا تو نظامی گری خیلی میتونه مفید واقع بشه!
درسته کاملا . گیم تمام مهارتهای عکس العملی زندگی رو تقویت میکنه . رانندگی ورزش و عملیات نظامی گری . صد در صد . چه شانسی اوردید از پشت گرفتنش .
خسته نباشید آقای مقدم مقاله خوبی بودفقط به نظرم کوتاه بود.ولی همین مفاهیم که توضیح دادید ممنونم چون باید تحقیقاتی انجام بشه.
مهم ترین تفاوت ویدیو گیم هم با سایر سرگرمی ها همین عنصر تعامل هست .سرگرمی هایی مثل کتاب یا فیلم رو هم تجربه میکنم ولی با اختلاف ویدیو گیم بهتره.
یکی از دلایلی که میخوام شغل هم پیدا کنم همینه که بتونم بدون مشکل به بازی های مورد علاقه بپردازم و لذت ببرم.
امیدوارم از این مقالات باز هم ببینیم.
«به سرگرمی و بازی بپردازید! زیرا من دوست ندارم که در دین شما سختگیری و خشونتی دیده شود»
.
اینو من نمیگم، کسی میگه که بیش از ۲ میلیارد فالوور داره… 😎
.
ولی این قبیل حرفاش کمتر به ما میرسه… 🙁
مقاله کوتاه و خواندنی بود.
از زاویه متفاوتی به سرگرمی محبوبمون نگاه کرده بود
نظر همه بچه هارو هم خوندم و بسیار خوش حالم که عضوی از گیمفا هستم
ما که عمر محدودی داریم و قطعا خیلی چیز ها رو نمیتونیم ببینیم و درک کنیم اما با هنری که توی این بازی هاست میتونیم به سرزمین اسکایریم بریم و با اژدها مبارزه کنیم میتونیم با اعضای N7 توی Mass Effect به سیاره های مختلف بریم و شرایط زندگی توی اون سیاره هارو بررسی کنیم و برای بقامون بجنگیم . میتونیم به آینده ی خیالی سایبرپانکی بریم و تو کوچه پس کوچه های Cyberpunk 2077 دنبال انسانیت از دست رفتمون باشیم یا پول و شهرت به دست بیاریم . میتونیم با Assassin’s Creed Odyssey به یونان سفر کنیم
میتونیم تو Ryse: Son of Rome تو یکی از جنگ های رومن ها با بربر ها حضور پیدا کنیم و احیاناً زخمی هم بشیم
میتونیم تو Red Dead Redemption 2 یه رابطه ی آدمیزادی با اسبمون برقرار کنیم. بشوریمش ..تیمارش کنیم و از مرگش ناراحت بشیم
در کل میتونیم زندگی های مختلفی رو تجربه کنیم و از زمانمون بهترین استفاده رو کنیم
اما متاسفانه خیلیا بازی رو حقیر میشمرن و از تاثیر زیاد اون غافل میمونن 🙁
….
وجه مشترک حرفای من و اکثر دوستان میشه عکس زیر :
https://imgurl.ir/uploads/s744047_.jpg
.
.
.
و البته باید توجه کنیم که هر بازیی هم ارزش وقت گذاشتن نداره
با تشکر از آریا مقدم
واقعا جدا از مطالب مفید مقاله؛ مقاله با جمله آخر به زیباترین شکل ممکن به پایان رسید.