تا سپیدهدم… در کشتی | نقد و بررسی بازی The Dark Pictures: Man of Medan
ترس حس عجیبی است. هم از آن دوری می کنیم و هم به سمتش می رویم. شاید هیچ حس دیگری مانند ترس نباشد، چون تکلیف مان با بقیه ی حس ها مشخص است. غم را نمی خواهیم ولی شادی را می خواهیم، استرس را نمی خواهیم ولی آرامش را می خواهیم، اما وقتی نوبت به ترس می رسد… خب، قضیه کمی فرق دارد. چگونه می توان ژانر وحشت را در صنعت سینما، بازی های کامپیوتری و انتشارات نادیده گرفت؟ اگر ترس حس بدی است، چرا افرادی مثل آلفرد هیچکاک، شینجی میکامی و اچ پی لاوکرفت که همیشه سعی شان این بوده ما را بترسانند و با روح و روانمان بازی کنند را اینقدر دوست داریم و این افراد اکنون شهرت جهانی دارند؟ روانشناسی ترس موضوع گسترده و قابل بحثی است، بخصوص در بازی های کامپیوتری. البته ترس زمانی برایمان خوشایند است که در چارچوبی مشخص باشد. طبیعتاً کسی دوست ندارد خودش به تنهایی در خانه ای متروک وسط یک جنگل گیر بیفتد و تا صبح صداهای عجیب و غریب بشنود! اما زمانی که این اتفاقات در قالب یک سری تصویر برای افرادی دیگر اتفاق می افتند، حس ماجراجویی مان اجازه نمی دهد که آن را دنبال نکنیم. از طرفی دیگر، انسان همیشه به اتفاقات ماوراء الطبیعه ارادت خاصی داشته و هیچ گاه نخواسته است قبول کند که هیچ چیزی آن قدرها هم که فکر می کند ماورایی نیست و یا ساخته ی ذهن خودش هستند، یا به شیوه ای می توان آن را اثبات کرد. البته این موضوع هر سودی هم که نداشته باشد، قطعاً به نفع صنعت سینما و بازی تمام شده است. تخیل و ماوراء الطبیعه را از سینما و بخصوص بازی ها بگیرید، نتیجه اش احتمالاً خیلی خسته کننده تر از چیزی خواهد شد که فکرش را می کنید.
در سال های اخیر و در صنعت بازی های کامپیوتری، نگاه دوباره ای به ژانر وحشت و ترس-بقا شده است. در دهه ی ۹۰ میلادی با بازی های ترس و بقای بسیار خوبی طرف بودیم. پس از یک مدت این سبک در دنیای بازی ها دچار یک رکود نسبی شد و برخی اعتقاد داشتند که این سبک دیگر مرده است و کسی روی آن سرمایه گذاری نمی کند. اما پس از شاهکارهایی مانند Outlast و P.T، روح تازه ای به این سبک بخشیده شد و بازی های خوب و به معنای واقعی کلمه «ترسناک» متعددی به بازار آمدند. یکی از این بازی ها که توسط شرکت Supermassive Games و در سال ۲۰۱۵ به شکل انحصاری برای کنسول Play Station 4 منتشر شد، بازی زیبای Until Dawn بود. Until Dawn بازخوردهای متفاوتی از سوی منتقدین و مخاطبین دریافت کرد و برخی عاشق این گیم شدند، برخی دیگر رویکرد جدیدی که Until Dawn در سبک ترسناک بنا گذاشته بود را دوست نداشتند. این موضوع در نمرات بازی هم کاملاً خودش را نشان می داد و Until Dawn هم نمرات بالای بسیاری داشت، هم نمراتی دور و بر ۴ و ۵. انتقادهایی که به بازی می شد، بیشتر بخاطر شخصیت پردازی کاراکترهایش بود و داستانی که چیز خاصی برای ارائه نداشت. اما گرافیک بازی جزو بهترین گرافیک های سال ۲۰۱۵ بود و تا به امروز Until Dawn همچنان یکی از زیباترین بازی های ساخته شده برای PS4 است. کارگردانان بازی از بازیگرهای محبوبی مانند رامی مالک برای ایفای نقش در بازی استفاده کرده بودند و این موضوع خودش بازی را هایپ تر می کرد. حالا پس از گذشت ۴ سال، Supermassive Games با یک سری جدید بازگشته که نام آن The Dark Pictures Anthology و نام اولین بازی آن Man of Medan است که به تازگی منتشر شده است. Man of Medan شباهت زیادی به Until Dawn دارد، پس در طول مقاله از مقایسه های زیاد بین این دو عنوان تعجب نکنید. قرار است سری The Dark Pictures، داستان های ترسناک مختلفی را با مکانیزم های گیم پلی مشابه و شخصیت های متفاوت برایمان روایت کند. خبر خوب اینکه این بازی دیگر انحصاراً برای کنسول سونی ساخته نشده و کسانی که Xbox one یا پی سی گیمینگ مناسبی دارند نیز می توانند از این عنوان لذت ببرند. اما برویم بررسی کنیم ببینیم آیا Man of Medan توانسته انتظارات مخاطبین را برآورده کند؟ این عنوان که اندازه ی Until Dawn هایپ نشد، آیا توانسته به همان اندازه خوب باشد؟ در ادامه با نقد و بررسی بازی The Dark Pictures Anthology: Man of Medan، همراه من و گیمفا باشید.
داستان Man of Medan بر اثر یک سری واقعه ساخته شده است که طبیعتاً در بازی بزرگنمایی شده اند. سال ها پیش کشتی ای به نام Ourang Medan که عبارتی اندونزیایی به معنای «مردی از Medan» است در آب های آزاد دچار اتفاقات مشکوکی می شود و تمام خدمه ی آن به شکل شک برانگیزی می میرند. وقتی پلیس آخرین فرد را از کشتی نجات می دهد، او چیزهای نامفهومی درباره ی اتفاقات لحظات آخر و شکستن بشکه های حاوی اسید می گوید و جوری حرف می زند که انگار موجودی ماورایی در کشتی وجود دارد که باعث این اتفاقات شده است. هنوز تا به این روز کاملاً مشخص نیست که در آن کشتی چه اتفاقاتی افتاده و بقایای کشتی همچنان پا بر جاست، اما اعتقادی می گوید هر کسی که در کشتی بمیرد، روحش هم در کشتی می ماند. بنابراین این همه آدمی که در کشتی مرده اند، بهانه ی خوبی برای یک داستان ترسناک تمام عیار و روح-محور (!) هستند. داستان هم دقیقاً از همین نقطه شروع می شود. بازی ابتدا چند دقیقه ای زندگی دو سرباز را نشان می دهد که برای خوش گذرانی به محله ای می روند. یکی از آنها پیش فالگیر رفته و او آینده ی شومی را برایش به تصویر می کشد و در این مرحله شما با مکانیزم گیم پلی نیز آشنا می شوید.
سپس بازی به زمان حال می آید و شما با پنج شخصیت اصلی بازی آشنا می شوید. در Until Dawn، هشت دوست بودند که با هم به تعطیلات رفته بودند و در Man of Medan هم این سناریو تقریباً به همان شیوه تکرار شده است. الکس (Alex) و برد (Brad) دو برادر هستند که اولی با اعتماد به نفس، ورزشکار و جدی است، دومی کمی شوخ تر ولی دست و پا چلفتی تر و خجالتی تر است. پس از معرفی این دو شخصیت، جولیا (Julia) و برادرش کانرد (Conrad) وارد ماجرا می شوند. جولیا دختری ماجراجو، اهل تجربه و ریسک است و نامزد الکس است. برادرش کانرد هم قردی شوخ، با اعتماد به نفس و تا حدی مغرور و کله شق است. پس از این ۴ نفر، کاپیتان قایق تفریحی می آید که نامش فلیس (Fliss) است. فلیس دختری جدی، مصمم و مدیر است که دوست این چهار نفر نیست ولی قایق را برایشان هدایت می کند. البته در ابتدای بازی با فردی مرموز نیز آشنا می شوید که داستان بازی را برایتان روایت می کند و تقریباً مانند همان روانشناسی است که در Until Dawn با او آشنا شدیم که به نوعی راوی داستان هم بود. الکس و جولیا با هم به زیر آب می روند تا غواصی کنند ولی فلیس به آن ها اخطار می دهد که اینجا جای خوبی برای غواصی نیست.
آن ها حرف گوش نمی دهند و به سمت بقایای یک هواپیمای سقوط کرده در آب می روند و از آن چیزهایی بر می دارند. فلیس به آن ها می گوید این کار تبعاتی دارد و هر چیزی که از آن بردارید فقط خودتان را به دردسر انداخته اید. آن ها موضوع را شوخی می گیرند و به جایش داستان های ترسناک برای هم تعریف می کنند. سر یک سری اتفاقات دیگر که از گفتنش می پرهیزم چون نمی خواهم داستان بازی برایتان اسپویل شود، این پنج نفر سر از کشتی Ourang Medan یا همان Man of Medan در می آورند. در روند داستان، وظیفه تان این است تا جایی که می توانید از جان این ۵ نفر مراقبت کنید و بازی را بدون تلفات یا با کمترین تلفات به پایان برسانید.
بازی مانند Until Dawn، در منو قسمتی دارد که آنالیز هر شخصیت آنجا نوشته شده است. مثلاً برای برَد صفات Insecure، Witty و Anxious را خواهید دید. برخی از این صفات از قبل نوشته شده اند و برخی دیگر را شما با دیالوگ هایی که انتخاب می کنید، تعیین می کنید. البته این را هم بگویم صفات کاراکترها نقش خیلی زیادی روی داستان ندارند. اگر بازی The Council را تجربه کرده باشید، می دانید که چقدر خوب از صفات هر فرد می توانستید استفاده کنید تا به آن ها نفوذ کنید، اما Man of Medan از بس کوتاه است، بسیاری از پتانسیل هایش که می توانستند بازی را جذاب تر کنند، دست نخورده مانده اند. این موضوع در زمینه ی گیم پلی هم مشهود است. برای مثال اول بازی می آموزید که چطور در کسری از ثانیه مشت بزنید و جاخالی دهید، اما از این قابلیت در طول بازی دو سه بار بیشتر استفاده نمی کنید. کل بازی شاید ۴ الی ۵ ساعت به طول بینجامد که می توان آن را در کسری از روز به پایان رساند.
گیم پلی بازی Man of Medan روی چند چیز بنا شده است. یکی راه رفتن و پیدا کردن اشیای خاص و بررسی آن ها در محیط، یکی دکمه زنی و دیگری نیز انتخاب دیالوگ است. چیزی که واضح است این است که سازندگان بازی در کمپانی Supermassive Games، یک سری چیزها را فارغ از کارآمد بودن یا نبودن آن ها به شکل مستقیم از بازی Until Dawn به این بازی انتقال داده اند که باعث شده بازی پیشرفت خاصی در این زمینه نداشته باشد. برای مثال یکی از مواردی که خیلی ها در Until Dawn به آن معترض بودند، همین انیمیشن راه رفتن بود که هیچ گاه کنترل کافی روی آن نداشتید. در Man of Medan این موضوع تکرار شده و با اینکه همه چیز زیبا و فیلم گونه است، اما بعضی اوقات برای اینکه با یک شئ تعامل داشته باشید، چند بار باید کاراکترتان را جلو و عقب کنید تا در فاصله ی مناسب برای تعامل قرار بگیرد. شاید اگر بازی با دید سوم شخص ساخته می شد خیلی از این مشکلات حل می شدند.
صحنه های دکمه زنی در بازی بهتر از گذشته کار شده اند و بازی نیز بخشنده تر از Until Dawn کار شده. اگر در یک سکانس اشتباه عمل کردید، بازی قبل از اینکه کاراکترتان را از شما بگیرد، چند فرصت دیگر نیز به شما می دهد. طبیعتاً در برخی سکانس ها این فرصت ها بیشتر و برخی از سکانس ها کمتر است، اما کلیات بازی آسان تر از Until Dawn شده است. شخصاً بار اولی که Until Dawn بازی کردم سه نفر از شخصیت های بازی را توانستم زنده نگه دارم، در صورتی که در Man of Medan در بار اول بدون اینکه زحمت خاصی به خودم بدهم، همه ی شخصیت ها را زنده نگه داشتم. این موضوع هم یک نکته ی منفی می تواند باشد، هم مثبت. منفی از این جهت که وقتی زنده نگه داشتن همه ی شخصیت ها کار بسیار راحتی است، دیگر بازی هیجانی را که باید داشته باشد ندارد، مثبت هم از این جهت که دیگر افسوس نمی خورید که کاراکتر مورد علاقه تان سر چند ثانیه غفلت از دور بازی خارج شد. در Man of Medan کافی است کمی به بازی دقت کنید تا همه ی شخصیت ها را زنده نگه دارید.
انتخاب دیالوگ در بازی آن طور که باید و شاید قوی کار نشده است. در هر صحنه ای که شما باید دیالوگی انتخاب کنید، سه گزینه دارید که یکی از آن ها همواره گزینه ی سکوت است و دو تای دیگر هم بعضی وقت ها آن قدر با هم فرق ندارند. همچنین برای بازی ای که کل طول آن حدود ۴ ساعت است، یک عالمه دیالوگ اضافه در بازی وجود دارد. واقعاً چه تاثیری دارد که جولیا فکر کند داستانی که برَد تعریف می کند جذاب است یا نه که سه چهار سکانس انتخاب دیالوگ فقط برای این قسمت گذاشته اند؟ آن هم وقتی دیالوگ ها تاثیر خیلی کمی روی داستان می گذارند و عملاً فقط برای پر کردن وقت شما هستند.
مانند Until Dawn که چیزی به نام Butterfly Effect در بازی وجود داشت که باید آن را از گوشه و کنار محیط پیدا می کردید تا مرگ یا اتفاقات احتمالی مربوط به یکی از کاراکترها را از قبل ببینید، در اینجا هم تابلوهای عکس را دارید که دقیقاً همین کار را انجام می دهند. با چک کردن هر تابلویی که پیدا می کنید، یک انیمیشن چند ثانیه ای می بینید که در آن یکی از کاراکترها می میرد یا برایش اتفاق بدی می افتد. این مکانیزم واقعاً فکر بکری پشتش دارد و به عنوان یکی از بهترین نمونه های راهنمایی یا Hint در بازی ها می توان از آن یاد کرد.
اما برسیم به یکی از اصلی ترین قسمت های ماجرا؛ آیا Man of Medan ترسناک است؟ برای جواب دادن به این سوال واقعاً باید دید مخاطب امروز از چه چیزی بیشتر می ترسد؟ Man of Medan پر از صحنه های ناگهانی یا به قول معروف جامپ اسکر است. به قدری از این صحنه ها در بازی گذاشته شده که همیشه در بازی حس تنش و استرسی که باید مخاطب داشته باشد، به او منتقل می شود. اما ترسناک به معنای ترسی عمیق و روانی نه. البته فکر نمی کنم سازنده ها اصلاً قصد داشته اند که یک بازی در سبک ترس روانی بسازند و همه ی صحنه های ترسناک بازی از نوع جامپ اسکر و تغییرات ناگهانی در محیط هستند. برخی از این صحنه ها بیشتر خنده دار هستند تا ترسناک و فقط قصد این بوده مخاطب ترسانده شود، مانند صحنه ی مربوط به برَد بر روی قایق که دارد داستان تعریف می کند. برخی صحنه های دیگر اما جداً خوب کار شده اند و مو بر بدنتان سیخ می کند. در کل اگر بخواهم بگویم، Man of Medan بیشتر شبیه به یک فیلم ترسناک است که با دوستانتان بخواهید آن را ببینید تا یک شاهکار در میان بازی های کامپیوتری. از آنجایی که گفته می شد بسیاری از گیمرها، Until Dawn را به همراه دوستانشان بازی کرده اند تا ببینند هر کس چه راهی را پیش می گیرد و چه کسانی را می تواند زنده نگه دارد، در Man of Medan، بخشی به نام Movie Night به بازی اضافه شده که دقیقاً همان برنامه ی گفته شده را کمی منظم تر پیش می برد و وقتی نوبت هر فرد می رسد، خود بازی می گوید که وقت عوض کردن دسته است و حالا فلان کس نقشش را ایفا کند. این موضوع حس بازی را هم بیشتر می کند، چرا که هر فرد نسبت به کاراکتر خودش بیشتر حساسیت نشان می دهد و خودش را به نوعی مسئول زندگی او می داند! علاوه بر این، بخش چند نفره ی بازی هم به این شکل است که آن را به شکل آنلاین با چند نفر دیگر بازی می کنید و هر کدام پس از انتخاب یک نقش، داستان را به شکل همزمان پیش می برید. در واقع بازی دیگر مانند بخش تک نفره کات نمی زند به صحنه ای که در همان ثانیه در حال جریان است و شما صحنه ی خودتان را تمام و کمال بازی می کنید، فرد دیگر هم صحنه ی مربوط به خودش را.
تا اینجا Man of Medan یک بازی خوش ساخت، سرگرم کننده و پر از جامپ اسکر است. اما چیزی که در بعضی از صحنه ها واقعاً اعصابتان را به هم می ریزد و لذت بازی را ازتان می گیرد، افت فریم و سرعت بازی است. گاهی حتی موقع زدن دکمه در مواقع حساس Man of Medan ناگهان آهسته می شود و بازی شما را هم خراب می کند. برای مثال بازی مکانیزم جالبی دارد که در برخی صحنه ها باید با فشار دادن یک دکمه در زمان های منظم، نفس کشیدن خود را کنترل کنید که کسی متوجه حضورتان در آن حوالی نشود. این صحنه دقت زیادی می طلبد و هیجان زیادی هم دارد، اما وقتی غرق صحنه شده اید و دارید تمام تلاشتان را می کنید که لو نروید، بازی تصمیم می گیرد برای صدم ثانیه ای گیر کند و سر همین موضوع لو بروید. در واقع برای اشتباهی که تقصیر خودتان نیست تنبیه می شوید. همچنین در برخی صحنه ها نورپردازی و رزولوشن تصویر افت پیدا می کنند که این موضوع هم به نوبه ی خود توی ذوق می زند.
در آخر می رسیم به یکی دیگر از نقاط قوت اصلی بازی که گرافیک آن است. Man of Medan با موتور آنریل ۴ ساخته شده و همانطور که Until Dawn هنگامی که به بازار آمد بخاطر گرافیک و طراحی چهره ی بی نقصش مورد تقدیر همه قرار گرفت، Man of Medan هم به همان اندازه خوب است و هر صحنه ای که در بازی می بینید یک شاهکار گرافیکی است. اگر از صحنه های بازی اسکرین شات بگیرید بیشتر متوجه این موضوع خواهید شد که چقدر هر صحنه سینمایی و عالی کار شده که هر اسکرین شات مانند یک عکس کاملاً حرفه ای به نظر می رسد. حالات چهره بی نظیرند و هر حسی را به شکلی کاملاً طبیعی می توانید لابلای میمیک صورت هر شخصیت مشاهده کنید. بازیگران نقش های مختلف بازی هم مانند بازی Until Dawn کار خود را عالی انجام داده اند و صداپیشگی نیز که توسط خود این افراد انجام شده واقعاً عالی است. همچنین بخش صدا و موسیقی بازی کارش را به درستی انجام می دهد و خیلی از جامپ اسکرها در بازی بیشتر بخاطر افکت صوتی آن صحنه ترسناک هستند تا اتفاقی که آن لحظه می افتد!
به عنوان جمع بندی باید بگویم ترکیب استودیوی Supermassive Games به عنوان سازنده و Namco Bandai به عنوان ناشر یک ترکیب عالی از آب در آمده و شخصاً از این موضوع خوشحالم که بازی های بیشتری از سری The Dark Pictures خواهیم داد. همچنین از این به بعد مطمئناً اخبار سازندگان این بازی را با دقت تر دنبال خواهم کرد چون احساس می کنم پتانسیل زیادی در این بازی و Until Dawn وجود دارد، اما مشکلاتی نیز در بازی هستند که نمی توان آن ها را انکار کرد یا نادیده گرفت، چون مستقیماً با لذتی که از بازی می برید رابطه دارند. در آخر، Man of Medan را به تمام کسانی که یک بازی ترسناک به اصطلاح هالیوودی و کوتاه می خواهند و قصد دارند چند ساعتی را در خلوت خودشان یا با دوستانشان بترسند پیشنهاد می کنم.
پر بحثترینها
- بازیگر شخصیت اصلی Intergalactic نیل دراکمن را خدای بازیهای ویدیویی میداند و از همکاری با او هیجانزده است
- رکورد دیسلایک تریلر Concord توسط Intergalactic در یوتیوب شکسته شد
- رئیس ناتی داگ: تست بازیگری Intergalactic به اندازه انتخاب بازیگر نقش الی شگفتانگیز بود
- بازیهای انحصاری کنسولی بیشتری از پلی استیشن برای Xbox عرضه خواهند شد
- مدیرعامل ناتی داگ: Intergalactic دیوانهوارترین ماجراجویی ما است
- سازنده بازی Black Myth: Wukong بابت برنده نشدن در مراسم The Game Awards 2024 گریه کرد
- دیجیتال فاندری تریلر Intergalactic را از نظر بصری شگفتانگیز توصیف میکند
- گپفا ۲۶؛ مورد انتظارترین بازیهای شما در سال ۲۰۲۵
- مورد انتظارترین بازی های سال ۲۰۲۵
- مدیرعامل مایکروسافت: طرفدار Xbox بودن یعنی تجربه بازیهای آن روی تمامی دستگاهها
نظرات
ممنون از نقد. من آنتیل داون رو با دوستام شب شروع کردم تا صبح تموم شد تبدیل شد به یه خاطره شیرین
از کار قبلیشون ضعیفتر شده ،
فک نمیکردم بازی کوتاه باشه چون آنتیل داون زمانش مناسب بود .
به هر حال این سبک رو دوس دارم حتما تجربش میکنم سر فرصت مناسب قیمت این جور بازیا سری افت میکنه.
آنتیل دان هست دوست من و معنیش میشه تا سپیده دم
درسته من انقدر داون گفتم تو بخش آنلاین عادت کردم . ممنون از تذکر :yes:
ممنونم از اقای مقدم بابت نقد بسیار خوب و عالی
بازی متای خوبی گرفت سایت هایی مثل ign و gamespot هم نمرات خوبی دادن گیمفا هم که خوب نمره ای داده باید بازیش کنم
مرسی از برسی عالی سبک خاص و دوست داشتنی هست که این سبک ها پیشرفت داشته در دکمه زنی واقعا من بشخصه این سبک دوس دارم برسی ویدیویی بازیو دیدم اینجا خوندم متا هفتادو خورده ای گرفت که متا خوبیه بدی نیست و برسی ها نمره خوبی دادن همچنین گیمفا و حتما بازی میکنم سر فرصت بازیرو و منتظر قسمت های بعدیش هم هستم ۸ قسمت هست فک کنم این اولیش بود
همونی هست که انتظار داشتم اگر قیمتا مناسب بود میگرفتمش الان باید منتظر اکانت هکی باشم که حالم رو بهم میزنه وباعث میشه احساس گناه کنم
به خودت سخت نگیر … احساس گناه رو باید اونایی داشته باشن که ما رو به این وضع رسوندن.
اره داداش خوب گفتی .خدایی گناه اینه که منو تو ۵۰۰ تومان پول بی زبون رو بدیم روی یک بازی و این پول حق زن و بچه وخانواده ما باشه .اینا گناه دارن نه هکی با این وضعیت ما
یعنی یکی پیدا نمیشه منو راهنمایی کنه !؟ خواهشا اگه بلدین بگید تو بازی مترو اکسدوس یه مشکل دارم ، شیشه ی ماسک شکسته و نمیدونم چه جوری روش چسب زده میشه و مدام خفه میشه .. یه بار شانسی انجام دادم اما نمیدونم کدوم دکمه ی کیبورد رو زدم :X-P:
اوکی خودم فهمیدم ، دو بار پشت سر هم دکمه G کیبورد رو میزنی رو ماسک شکسته چسب میچسبونه . 😉 😛
با دکمه G هم تمیزش میکنه و هم در صورت سوراخ شدن ماسک بهش چسب میزنه.
مثل اینکه منتقد ها حسابی از خجالت بازی در اومدن و اندازه لیاقت بازی بهش نمره ندادن حالا فروشش معلوم میکنه نمره ها به حق بودن یا نه.