مسترچیف، قهرمانی برای تمام بشریت… | نگاهی کامل به زندگینامه Master Chief
بعضی شخصیت ها، بسیار فراتر از یک آنتاگونیست یا پروتاگونیست در یک بازی به شمار می آیند. برخی کارکتر ها، آنچنان محبوب، بزرگ و مشهور می شوند، که خود به عنوان عنصری مستقل در جذب مخاطب عمل می کنند. حتی بعضی شخصیت ها، به نماد یک فرانچایز، شرکت یا حتی کنسول بازی تبدیل می شوند. همان نقش که Kratos بزرگ برای سری God of War, و PlayStation ایفا می کند. Link و Mario نیز سالهاست بار معنوی و حیثیتی Nintendo را به دوش می کشند. برای Microsoft اما، همواره یک نام در صدر توجهات قرار دارد. Master Chief…ابرسربازی که در طول زمان و با نقش آفرینی در عناوین مختلف Halo, و حضور در کامیک بوک های متعدد، در کنار شخصیت های بزرگی چون Kratos, Dante, Max Payne, Mario و موارد مشابه، به عنوان یکی از محبوب ترین، و برترین شخصیت های تاریخ گیم شناخته می شود. شخصیتی که خاطرات بیشماری برای دارندگان کنسول های Xbox رقم زده است. با وجود شهرت و محبوبیت فراوان، هنوز بسیاری از افراد که علاقه مند به دانستن زندگی شخصی و زندگی نامه ی او هستند، اطلاعات چندانی از Master Chief در اختیار ندارند. به همین دلیل، در این مقاله، به صورت کامل و مفصل نگاهی به زندگی نامه ی Master Chief یا همان John-117 می اندازیم. با من و گیمفا همراه باشید.
پس از خواندن این مقاله، تمامی اطلاعاتی که شما در مورد دنیای هیلو و شخصیت Master Chief لازم دارید را کسب خواهید کرد. اگر از علاقه مندان و طرفداران Halo و خصوصا خود Master Chief هستید این مقاله نکات جذاب و جالب زیادی را برای شما در بر دارد. حتی نکات و اطلاعاتی که تا حالا نشنیده اند. دلیلش هم این است که بخشی از مطالب این مقاله، از کامیک بوک و کتاب های رسمی Halo استخراج شده است. اگر هم اصلا Halo را تجربه نکرده اید و با خود مسترچیف نیز آشنایی ندارید، خواندن این مقاله به صورت کامل شما را با این شخصیت افسانه ای دنیای گیم آشنا می کند. بهتر است آهنگ یا Playlist مورد علاقه خود را قبل از شروع مقاله آماده کنید، چون با مقاله ای بسیارطولانی و دقیق طرف هستید و وجود آهنگ می تواند هم حس و حال بهتری منتقل سازد، و هم از خستگی ناشی از طولانی بودن مقاله جلوگیری گند. با من و گیمفا همراه باشید با زندگی نامه ی کامل مسترچیف، برای اولین بار به زبان فارسی...
نام: John-117
تاریخ تولد: ۷ مارس ۲۵۱۱
قد:۲۰۸ سانتی متر
۱-کودکی
مسترچیف، یا بهتر است فعلا با اسم اصلی اش John او را مورد خطاب قرار دهیم، در سال ۲۵۱۱ در شهر Elysium به دنیا آمد. John همراه پدر و مادرش در این شهر، که یکی از مستعمرات انسان ها و زمین محسوب می شد، چند سال اول زندگی خود را سپری کرد. John دارای موهایی قهوه ای بوده و صورتش دارای خال و کک و مک زیادی بود. بین دندان های جلوییش یک فاصله کوتاه بود که این ویژگیهای ظاهری همواره باعث می شد از لحاظ ظاهری با دیگر کودکان تفاوت قابل توجهی داشته باشد. در مورد پدر و مادر او البته اطلاعات زیادی در دست نیست و فقط طی یک رؤیا و خواب، که سالها بعد مسترچیف برای ستوان Parisa دوست دوران کورکی خود تعریف کرد، به یاد می آورد مادرش دارای چشمانی بزرگ، بینی کوچک و صورتی زیبا بوده است.
ستوان Parisa یکی از بهترین دوستان جان در زمان کودکی محسوب می شده و حتی یکبار جان Parisa را از غرق شدن در دریاچه Gusev نجات داده بود. بعد از این اتفاق جان به Parisa قول داد که با او ازدواج کرده و برای همیشه از او محافظت کند. البته بعد طی اتفاقاتی که منجر به خبر کذب مرگ Master Chief شد، Parisa تا مدتها فکر می کرد که جان مرده است. و بنابراین این ازدواج هیچگاه صورت نگرفت.
به غیر از Parisa, جان در دوران کودکی دو دست دیکر به نام های Ellie Bloom و Katrina نیز داشت که اکثر اوقات خود را با این دو سپری می کرد. بعضی شب ها، جان و دوستانش در مناطق سرسبز دراز کشیده و به ستاره های در آسمان خیره می شدند. شاید از همان ابتدا، جان می دانست که آینده ای درخشان در پیش دارد و روزی، زندگی میلیون ها انسان، به اعمال او وابسته خواهد بود.
بدین ترتیب John تا شش سالگی در شهر Elysium زندگی می کرد تا این که یک اتفاق بزرگ، برای همیشه زندگی او را متحول ساخت. دکتر Catherine Halsey و ستوان Jacob Keyes در شهر ها و سیاره های مختلف، به دنبال پیدا کردن کاندیدا های مناسب برای برنامه ی بزرگ Spartan-II بودند. Spartan-II, یک برنامه بزرگ و عظیم بود که طی آن قرار بود ۷۵ کودک شش ساله، که از جنبه های مختلف مثل قدرت فیزیکی، هوش، شجاعت و موارد دیگر از بقیه کودکان هم سن و سال خود برتر بودند، آموزش و تعلیم داده شوند تا بتوانند در آینده نقش اسپارتان ها را برعهده گرفته و از انسان ها و بشریت محافظت کنند. دکتر Halsey و ستوان Keyes, راهی شهر Elysium شدند تا از نزدیک John را مورد بررسی قرار داده، و امتحان های بیشتری از او بگیرند تا مطمئن شوند او گزینه ای مناسب محسوب می شود. پس از گذشت مدتی کوتاه، دکتر Halsey و ستوان Keyes به شدت تحت تاثیر هوش و فیزیک بدنی جان قرار گرفتند. در همان شش سالگی، John از اکثر کودکان هم سن خود یک سر و گردن بلند تر بودن، استخوان بندی درشت تری داشت و بسیار قوی تر و قدرتمند تر از دیگر هم سن و سالان خود بود. همچنین پس از انجام تست ها و موارد مختلف، آن دو متوجه شدند که John از هوش قابل توجه، و اراده ای مصمم نیز برخوردار است و به نوعی نشانه های ریاست و رهبری سربازان، حتی در آن سن کم هم در او دیده می شد. آخرین امتحانی که از John گرفته شد، به این صورت بود که سکه ای به هوا پرتاب میشد و او باید مشخص می کرد که کدام روی سکه رو به بالا خواهد بود. بعد از پرتاب سکه، John تنها لحظه ای قبل از فرود سکه بر روی زمین John مشخص کرد که کدام روی سکه رو به بالا است سپس آن را گرفت و مشخص شد که حرف او درست بوده است. نکته بسیار جالب در مورد انتخاب John این بود که او اولین کودکی بود که دکتر Halsey و ستوان Keyes مورد مطالعه و بررسی قرار دارند و بدین ترتیب جان به عنوان اولین نفر، در برنامه Spartan-II پذیرفته شد. بدین ترتیب در اواخر سال ۲۵۱۷، John و ۷۴ کودک شش ساله دیگر از مناطق گوناگون و شهر های مختلف برای برنامه Spartan-II انتخاب شدند. سپس تمامی این کودک ها، از خانه و خانواده خود ربوده شده، و با بدل های انسانی مشابه جایگزین شدند تا کسی از این ماجرا بویی نبرد و متوجه این برنامه نشود. البته تمامی این بدل ها، در طی مدت نه چندان زیادی به علت نقص در پروسه تشکیل آنها و مشکلات نورولوژیک و بدنی جان سپردند. سپس جان و دیگر کودکان، به سیاره ی Reach منتقل شدند. سپس طی جلسه ای، دکتر Halsey به این کودکان برنامه Spartan-II را توضیح داد و اشاره کرد که آنها در آینده “محافظان زمین و تمامی مستعمرات” آن خواهند بود.
۲-برنامه Spartan-II و دوران نوجوانی…
بدین ترتیب فصل جدیدی از زندگی John آغاز شد. او همراه دیگر کودکان زیر نظر ناوبان دوم مندز (chief petty officer), تعلیمات و آموزش های خود را آغاز کرد. به مدت هشت سال او اطلاعات زیادی در مورد تاریخ فرا گرفت، آموزش های نظامی و استراتژیک بسیاری را پشت سر گذاشت و به طور کامل نحوه استفاده از انواع و و اقسام سلاح و تجهیزات جنگی را آموخت. در همان ابتدای حضور در برنامه Spartan-II, جان با Kelly و Sam که آنها نیز در این برنامه حضور داشته و هم سن و سال John بودند آشنا شده و به سرعت با آنها انس گرفته و رابطه دوستانه برقرار کرد. تا سالها بعد Sam و Kelly همچنان جزء نردیک ترین دوستان جان باقی ماندند.
جان به سرعت تبدیل به یکی از برترین افراد برنامه Spartan-II شد و در برنامه های آموزشی مختلف و تست های گوناگون روانشناسی،فیزیکی، کار با سلاح و موارد دیگر، توانست به خوبی خود را نشان داده و لیاقت بالای خود را ثابت کند. دکتر Halsey و فرمانده Mendez جان را به عنوان یکی از چهار عضو برتر برنامه در کنار Kurt-051, Jerome-092 و Frederic-104 تلقی می کردند و او را به عنوان یکی از فرماندهان آینده Spartan درنظر می گرفتند. دکتر Halsey شخصا از اعتماد و ایمان بالای خود به John صحبت می کرد و قویا معتقد بود او در آینده باید رهبری و فرماندهی کل اعضای Spartan-II را برعهده بگیرد. البته فرمانده Mendez با این که به توانایی های John باور داشت، معتقد بود Kurt فرمانده مناسب تری برای کل اعضای پروژه خواهد بود.
دو سال بعد از آغاز تمرینات و برنامه های آماده سازی، و زمانی که همه ی اعضای برنامه به سن هشت سالگی رسیده بودند، تمامی کودکان جهت یک مأموریت و آزمون تمرینی انتخاب شدند. در طی این امتحان سخت، John و دیگر کودکان در در یکی از جنگل های بزرگ سیاره Reach که با کوه های پوسیده از برف احاطه شده بود رها شدند. هدف آنها این بود که بتوانند راه خود را پیدا کرده، از سد مشکلات پیش رو برآمده و به هواپیمایی به نام Pelican برسند. به تمام کودکان اطلاع داده شده بود که آخرین کودکی به آن نقطه برسد، حق سوار شدن را نخواهد داشت. البته همان موقع Master Chief می دانست که نمی تواند فردی را رها کند و مصمم بود به هر قیمتی که شده، همه ی آن افراد را از این منطقه خارج سازد. بعد از دریافت دستورالعمل ها و نکات لازم، تمامی Spartan ها در جنگل رها شدند. طرف مدت بسیار کوتاهی، اکثر Spartan به دور Master Chief گرد آمده و از او خواستند که آنها را هدایت کند. مسترچیف در ابتدا از این اتفاق شگفت شده شد، اما در نهایت پذیرفت و به نوعی ریاست Spartan ها را بر عهده گرفت. وقتی که کل گروه به مکان هواپیمای Pelican رسیدند. متوجه شده اند تعدادی مرد مسلح از این هواپیما حفاظت می کنند. این افراد مسلح در اصل عضو نیروی هوایی USNC و نیروهای خودی بودند، اما هیچگونه یونیفورم یا لباسی که آنها را معرفی سازد در بر نداشته اند و لباس های معمولی پوشیده بودند. Master Chief که از یک طرف نمی دانست آیا با نیرو های خودی طرف است یا با تعدادی از افراد دشمن، و از طرف دیگر ریاست کل گروه را بر عهده داشت، تصمیم گرفت نقشه عقلانی را انتخاب کرده و ریسک نکند. با نقشه ی Master Chief, اعضای گروه موفق شدند مردان مسلح را از پای در آورده، و هواپیما را تصرف کنند. همچنین خود John به عنوان نفر آخر سوار هواپیما شد تا اطمینان حاصل کند همه قبل از او سوار شده و مشکل خاصی وجود ندارد. اما مشکل این جا بود که برای از پا درآوردن افراد مسلح و تصرف کشتی، جان و برخی از اعضای Spartan با سنگ به آنها حمله کرده و بعضا آنها را به شدت زخمی کردند. پس از اتمام این مأموریت آموزشی، فرمانده Mendez به شدت از دست جان ناراضی بود. چون اولا چند تن از افراد نیروی هوایی را زخمی کرده بود، دوما به دستور او مبنی بر رها کردن آخرین عضو گروه بی توجهی کرده بود. اما از طرف دیگر، هم فرمانده Mendez و هم دکتر Halsey, هوش، تصمیم گیری مناسب و ابتکار جان را ستودند و مورد ستایش قرار دارند. پس از بررسی عملکرد تک تک اعضای گروه، برخی از اسپارتان ها ترفیع درجه گرفته و به ریاست گروه های کوچک منصوب شدند، ولی John به عنوان رئیس و رهبر اصلی، فرماندهی کل اعضای گروه را برعهده گرفت. عملکرد او در این مأموریت، و همچنین در قالب آزمون های مختلف دیگر بسیار خوب و موفقیت آمیز بود و خیال دکتر Halsey و فرمانده Mendez را از بابت لیاقت و شایسگی برای فرماندهی راحت کرد.
۳-ادامه برنامه Spartan
در چهارده سالگی، John و دیگر اعضای Spartan, که در دوران بلوغ به سر می بردند، تحت یکسری آزمایش ها، تغییرات بیولوژیک و بیوفیزیکی قرار گرفتند. ( مانند Trails of grasses در دنیای ویچر که بر روی کودکان صورت می گرفت و آن ها را قوی تر، مقاومت و سریعتر می ساخت). این برنامه Augmentation Procedure نام داشت و حین این تغییرات شیمیایی و فیزیکی در بدن افراد شرکت کننده، ۳۰ نفر از اسپارتان ها جان خود را از دست دادند و ۱۳ نفر نیز یا فلج شده، یا دجار مشکلات شدید شدند و فقط John همراه ۳۱ نوجوان دیگر توانستد به سلامتی و بدون مشکل این آزمایش ها و تغییرات را پشت سر بگذارند. در نتیجه ی این تغییرات بیولوژیکی و آزمایش ها، سرعت واکنش Spartan ها به شدت افزایش یافت، قدرت بدنی آنها شاهد رشد چشمگیری بود، بینایی آنها تقویت شد و استخوان های بدن این افراد، تقریبا حالتی غیرقابل شکستن به خود گرفت. در چهارده سالگی، John دارای بدن ورزشکاری ورزیده و تنومند بود و این تغییرات و آزمایش ها نیز باعث هر چه قوی تر شدن او شدند.
بعد از این برنامه سخت و دشوار، John و دیگر Spartan هایی که از این دوره به سلامتی بیرون آمده بودند، جهت استراحت، ریکاوری و آموزش های بیشتر به پایگاهی به نام Atlas منتقل شدند. سپس در طی یک اتفاق، ستوانی در Atlas به John و چهار گروهبان زیر دست خود دستور داد تا وارد رینگ شده و با John مبارزه کنند. John دو تن از این گروهبانان را کشت و آن دو تن دیگر را به شدت زخمی کرد. این اتفاق خشم بسیاری از Spartan ها، و افرادی که در Atlas حضور داشتند را برانگیخت. البته به نظر می رسید این حادثه به عمد برنامه ریزی شده بود تا قدرت John بعد از آزمایش ها و تغییرات را بسنجد.
۴-آغاز عملیات های نظامی
در سال ۲۵۲۵ جان اولین مأموریت رسمی خود را تجربه کرد. طی این مأموریت، او گروهی از اسپارتان ها را در نبردی در کمربند سیاره ای Eridanus رهبری می کرد. طی این عملیات Master Chief از ناحیه اطراف شکم آسیب دید اما با این وجود با موفقیت کامل تیم خود را رهبری کرد و موفق به تسخیر پایگاه شورشیان شد. طی این عملیات ۱۱ تن از سربازان شورشی کشته شدند. پس از پایان عملیات، Master Chief مدال Purple Heart را دریافت کرد.
سه ماه بعد از این عملیات، John و دیگر اسپارتان ها از یک قتل عام گشترده در منطقه Harvest مطلع شدند. این قتل عام توسط Covenant رخ داده بود. بعد از این اتفاق، Captain Wallace تمامی Spartan ها به همراه دکتر Halsey را به Damascus Testing Facility که از جمله پایگاه های UNSC در سیاره Chi Ceti IV بود منتقل ساخت. سپس Covenant به این پایگاه حمله ور شد و Master Chief و دیگر اسپارتان ها، برای اولین بار با Covenant روبه رو شده و جنگیدند. در این نبرد، هر کدام از اسپارتان ها یک Hovac Nuke یا همان بمب هسته ای نیز به همراه داشتند تا بتوانند کشتی هوایی Covenant را سرنگون سازد. البته تلاش های اکثر اسپارتان ها بی نتیجه بود و فقط John همراه Sam و Kelly که از دوستان بسیار نزدیک John نیز بودند توانستند به کشتی هوایی دشمن برسند تا برای نابودی قطعی آن اقدام کنند. سپس John و دوستانش، با استفاده از سلاحی به نام MAC (مخفف Magnetic Accelerator Cannon) که می توانست سپر محافظ کشتی ها و هواپیما ها را نابود سازد، نفره ای در بدنه کشتی ایحاد کرده و به آن نفوذ کردند. در طی تلاش برای نابودی کشتی، Armor یا همان لباس و زره مخصوص سم به شدت آسیب دید و بنابراین او نتوانست از کشتی خارج شود. Sam خود را فدا کرد تا اطمینان پیدا کند کشتی Covenant ها منفجر می شود. مرگ Sam که از دوستان بسیار نزدیک John محسوب می شد عمیقا روی او تأثیر گذاشت و به او ثابت کرد که می توان Covenant را شکست داده و نابود ساخت، اما بهای سختی نیز برای این موفقیت باید پرداخت نمود.
این برخورد اولیه با Covenant ها پایان کار نبود چرا که Master Chief و دیگر Spartan ها ظرف ۲۷ سال بعدی، مشغول نبرد با امپراطوری Covenant بودند…
در سال ۲۵۲۶، Covenant به Curbolo Academy of Military Science که یک دانشکده و مؤسسه آموزشی برای افسران نظامی محسوب می شد حمله کرد. این حمله جرقه های اولیه جنگ circinius IV را نیز آغاز نمود. نیرو های UNSC که احتمال این حمله را چند روز قبل از این اتفاق می داند. نیرو های مختلفی را به این دانشکده ارسال کردند تا از آنجا حفاظت کنند. البته پس از گذشت مدت کوتاهی از حمله Covenant تقریبا اکثر دانشگاه تخریب شد با این حال Spartan ها موفق به نجات بسیاری از افرادی که آنجا حضور داشتند شدند. Master Chief بدون عقب نشینی به صورت مداوم با Covenant در خرابه های این دانشگاه مبارزه میکرد و منتظر بود Kelly-087 و Frederic-104 رسیده، و افسران و دانشجویانی که آنجا بودند را خارج سازند. در همین زمان بود که Master Chief با Thomas Lasky که در آن زمان یک دانشجوی تفسیر بود ملاقات کرد. Thomas Lasky بعد ها در طی عملیات ها و جنگ های مختلف به Master Chief کمک کرده و با او همکاری کرد.
۵-ادامه فعالیت های نظامی
در سال ۲۵۴۴، Master Chief همراه با Solomon-069, Arthur-079, Fred-104, Kelly-087 در عملیات Warm Blanket شرکت کرد. این عملیات بخشی از نبرد بین UNSC و امپراطوری Covenant را تشکیل می داد. هدف از انجام این عملیات، نجات دکتر Halsey از فضاپیما Covenant بود. تفاوت بزرگ این مأموریت با دیگر مأموریت ها و عملیات های Spartan ها این بود که مخفی کاری اهمیت بالایی در این مأموریت برخوردار بود. پس از بررسی های مختلف، مشخص شد Master Chief و دیگر اسپارتان ها، فقط ده دقیقه وقت داشتند تا دکتر Halsey را پیدا کرده، نجات داده و همگی از فضاپیما دشمن خارج شوند. این محدودیت زمانی عملیات را به شدت سخت تر کرد. Master Chief و همکارانش به زحمت از سد دیوار دفاعی فضاپیما Covenant گذشته و وارد فضاپیما شدند. پس از ورود به این فضاپیما، Solomon توانست مکان احتمالی دکتر Halsey را از طریق امواج رادیویی پیدا کند، هر چند نکته عحیب این بود که آن قسمت از فضاپیما، دارای دیوار دفاعی نبود. Master Chief همان لحظه حس کرد که این موضوع بسیار مشکوک است اما تصمیم گرفت حرف خاصی نزند. پس از اینکه تمامی گروه به دنبال منبع امواج رادیویی رسیدند، به جای یافتن دکتر Halsey, با یک دستگاه Antimatter مواجه شدند. وسیله ای که با دستکاری الکترون های اجسام آن ها را نابود می ساخت.
پس از مشاهده Antimatter, با هشدار به موقع Master Chief, که به سرعت متوجه خطر بزرگ شد، Kelly توانست خود را از مرگ نجات دهد، اما Solomon موفق به فرار نشده و در نتیجه تبدیل به بخار شد و حان خود را از دست داد. در ادامه John و اعضای باقی مانده گروه به جست و جو مکان دکتر Halsey ادامه دادند تا این که متوجه شدند دکتر Halsey در بخش مرکزی فضاپیما قرار دارد. جایی که به شدت توسط Covenant محافظت میشد. سپس Master Chief و دیگر اسپارتان ها مشغول نبرد با Covenant در جای جای فضاپیما شدند تا این که بتوانند خود را به مرکز فضاپیما برسانند. در حالی که فقط سه دقیقه از ده دقیقه زمان مأموریت باقی مانده بود. اسپارتان ها به شدت به مکان دکتر Halsey نزدیک شدند، اما طی فعل و انفعالات و اتفاقات مختلف، فقط Master Chief موفق شد خود را به دکتر Halsey برساند و دیگر اسپارتان ها مجبور به تخلیه فضاپیما شدند.
سپس Master Chief همراه دکتر Halsey قصد خروج از فضاپیما را داشتند که Thel Lodamee که یکی از افسران Covenant محسوب میشد، Master Chief را به یک Duel با شمشیر های لیزری دعوت کرد. پس از اندکی مبارزه، Thel Lodamee موفق شد Master Chief را خلع سلاح کرده، و با ضربه ای او را به روی زمین پرتاب کند. درست در لحظاتی که Thel Lodamee قصد کشتن Master Chief را داشت، کل اتاق به دو بخش تقسیم شد. دلیل این اتفاق هم این بود که فرمانده فضاپیما، جهت تعقیب اسپارتان هایی که فرار کرده بودند، دو قسمت اتاق را از هم جدا کرد. این مسأله باعث شد هم مسترچیف و هم دکتر Halsey نجات پیدا کنند. در ادامه با کمک و حمایت Frederic و Kelly, آن دو توانستند به سلامت از فضاپیما Covenant فرار کنند. مرگ اسپارتان ها در این مأموریت که تعداد آن ها از عملیات های قبلی بیشتر بود، به شدت Master Chief را متأثر ساخت و او به خود قول داد در عملیات های بعدی تلفات اسپارتان ها را به حداقل برساند.
در طی ۲۷ سال بعد، Master Chief در بیش از ۲۰۰ عملیات، مأموریت و نبرد کوچک و بزرگ در مقابل امپراطوری Covenant شرکت کرد. برای مثال در نبرد Jericho VII, او همراه تعداد اندکی از اسپارتان های تحت فرماندهی او، بیش از هزار تن از Unggoy را نابود ساختند. همچنین در طی نبرد Sigma, مسترچیف همراه Blue Team با استفاده از سلاح اتمی Havoc, کل شهر Côte d’Azur را از وجود افراد Covenant پاکسازی کردند. تا تابستان سال ۲۵۵۲، مسترچیف تمامی مدال ها و افتخارات ممکن در UNSC را کسب کرده بود، به جز مدال افتخاری که مربوط به اسیران جنگی می شود. البته دلیل این اتفاق نیز مشخص بود. Covenant هیچ گاه اسیر نمی گرفتند و از سمت دیگر مسترچیف هیچ گاه اجازه همچین اتفاقی را به آنها نمی داد.
۶-نبرد بزرگ Reach, آغاز دورانی بزرگ…
نبرد بزرگ Reach, که از آن با نام Fall of Reach نیز از آن یاد می شد، یکی از بزرگترین و مهم ترین نبرد ها بین انسان ها و Covenant بود. این نبرد سرمنشأ اتفاقات بزرگی در زندگی ماجراجویانه مسترچیف نیز بود. اول آنکه برای شرکت در این نبرد، مسترچیف یک لباس زرهی جدید به نام Mjolnir Mark V Powered Assault Armor را دریافت کرد. این لباس، دارای مقاومت بیشتر، وزن کمتر و سرعت بیشتر نسبت به لباس زرهی قبلی Master Chief بود. و البته نبرد Reach, جایی بود که برای اولین بار، مسترچیف با یک دستیار هوش مصنوعی به نام Cortana آشنا شد. Cortana در طی سالهای بعد به یک دوست بسیار قابل اعتماد برای مسترچیف تبدیل شد. به عنوان اولین همکاری بین مسترچیف و کورتانا، قرار بود مسترچیف یک آزمون برای زره جدیدش را پشت سر بگذارد. مسئول برگزاری این امتحان و تست، James Ackerson بود. او تمام تلاش خود را به کار گرفت که باعث شکست Master Chief و حتی مرگ او شود. در طول امتحان جهت آزمایش کارایی زره جدید Master Chief, او از مین های ضد تانک، تعداد زیادی از افسران نظامی جهت تیراندازی به سوی مسترچیف، سه ۳۰mm chain-guns، یک جوخه حامل از افسران ODST و حتی حمله هوایی نیز استفاده کرد. او دو هدف را جلوی خود میدید. یا اینکه مسترچیف را تحقیر کند، یا این که جان او را بگیرد. البته به لطف کمک های Cortana و تلاش فوق العاده Master Chief, او توانست جان سالم از این آزمون سخت به در ببرد. هر چند به شدت زخمی شد. Cortana که متوجه نیت و قصد Ackerson شده بود، تصمیم به انتقام گرفتن از او گرفت. به همین دلیل Cortana کامپیوتر شخصی Ackerson را هک کرده، و به فایل های شخصی او دسترسی پیدا کرد. ابتدا او نامه ای حالی برای فرماندهی کل UNSC فرستاد تا Ackerson را به خط اول جنگ بفرستد. و سپس مقدار زیادی از پول او را از یکی از حساب هایش منتقل کرد تا او را خشمگین سازد.
پس از این آزمون، مشخص شد Master Chief و Cortana به صورت بسیار فوق العاده ای توانایی همکاری با یکدیگر را دارا هستند. در ادامه، تعداد زیادی از نیروهای Covenant به سیاره Reach حمله ور شدند. در این زمان، اکثریت Spartan ها به رهبری Fred S-104 به سطح سیاره رفته تا ژنراتور هایی که از سپر دفاعی سیاره را شارژ می کردند محافظت کنند. در همین حین، John به همراه Linda و James-005 مأموریت دیگری داشتند. آن ها می بایست به یکی از پایگاه های UNSC در سیاره رفته، و Database آن را نابود سازند. چون اگر اطلاعات آن Database که شامل مکان بسیاری از مستعمرات انسان ها، و مهم تر از همه خود سیاره زمین بود به دست Covenant می افتاد، جان میلیون ها بلکه میلیارد ها نفر در معرض خطری بزرگ قرار می گرفت. Master Chief و دو همراهش موفق شدند Database را نابود سازند. اما در همین زمان گروهی از Covenant آنها را غافلگیر کرده و به آنها حمله ور شدند. طی این حمله James در منطقه نامشخصی از فضا گم شد و همچنین Linda به شدت زخمی شد. در همین شرایط Master Chief همراه تعدادی از بازمانده های سیاره، من جمله سرهنگ Avery Johnson ، راهی فضاپیمایی به نام Pillars of Autumn شدند تا از سیاره Reach بگریزند. قبل از فرار از سیاره Reach، مسترچیف و سایر افراد حاضر در فضاپیما، وارد دستگاه خواب شدند تا این که در طی سفر طولانی ایمن و سالم باشند. همچنین Cortana برخی از مختصات سفر فضاپیما مسترچیف را دست کاری کرد تا Covenant ها را گمراه کرده و اندکی وقت بیشتر برای آنها بخرد.
۷-نبرد بر سر Halo
پس از رسیدن به منطقه ی Installation 4, آن تعداد خدمه ای که هوشیار و بیدار بودند، متوجه شدند که ده ها هواپیمای Covenant فضاپیمای Pillars of Autumn را تا مکان فعلی تعقیب کرده اند. پس از مدت بسیار کوتاه، نیروهای Covenant شروع به حمله کردند. Captain Jacob Keyes, مسترچیف را از خواب بیدار کرده، و به او دستور داد تا مطمئن شود Cortana به سلامت می تواند فرار کند(کورتانا هوش مصنوعی فضاپیما محسوب می شد). سپس فضاپیما Pillars of Autumn, در حلقه ی نامشخصی از فضا سقوط کرد، البته خدمه آن سالم ماندند.
مسترچیف با استفاده از محفظه نجات، توانست از Pillars of Autumn خارج شده و زنده بماند. سپس او تمامی خدمه موجود را جمع کرده، و آنها را در نبرد با Covenant فرماندهی کرد. در همین حین Cortana متوجه شد که Captain Jacob Keyes, دستگیر شده و اکنون در هواپیمای جنگی Truth and Reconciliation که متعلق به نیرو های Covenant است زندانی شده است. سپس Master Chief تصمیم به نجات Captain Jacob Keyes گرفت. در همین شرایط، Master Chief به گروهی از UNSC برخورد که وظیفه نجات Captain Jacob Keyes را داشتند، بنابراین به آنها ملحق شد. در همین زمان Master Chief دریافت که Halo یک ابر سلاح بی نهایت قدرتمند است. سپس در اینجا بود که Master Chief مأموریت و وظیفه ی جدیدی دریافت کرد. او می بایست مکان اتاق کنترل Halo را پیدا کرده و به آنجا برود. پس از چند نوبت درگیری شدید با نیروهای Covenant در راه رسیدن به اطاق کنترل و نظارت Halo, مسترچیف با کمک برخی نیروهای پشتیبانی مانند تیم Zulu, توانست دشمنان را پشت سر گذاشته و به اتاق کنترل Halo برسد.
در Installation 4, نبرد بر سر هیلو بین UNSC و Covenant صورت می گرفت. اما وقتی Covenant ناخواست یک Ancient Parasite را آزاد کردند، تعداد زیادی از نیروهای هر دو جناح قربانی و آلوده شده، و جنگ حالتی سه طرفه به خود گرفت. در مورد این Parasite نیز باید توضیحاتی بدهم. از آنها عموما با نام Flood نام می شود. آنها انگل های بیگانه و فضایی هستند که از ارگانیسم ها و موجودات زنده تغذیه کرده، و آن ها را آلوده ساخته و بخشی از خود می کنند. بنابراین Flood پتانسیل این را دارد که یک منظومه را به طور کل نابود سازد. چون هر چه موحودات زنده بیشتر باشند، Flood بزرگ تر و تهاجمی تر خواهد شد و با سرعتی دیوانه وار، می تواند سیارات مختلف را نابود سازد.
پس از رسیدن به اتاق Halo, به مسترچیف دستور داده شد تا Index را پیدا کند. Index وسیله ای بود برای فعالسازی سلاح Halo. پس از یافتن Index و بازگشتن به اتاق کنترل، مسترچیف با حقیقتی تلخ و ترسناک روبه رو شد. در ابتدا، او تصور می کرد ابرسلاح Halo توانایی نابود سازی Flood با شعاع فوق العاده زیاد، بدون آسیب رساندن به دیکر موجودات زنده را داراست. به همین دلیل قصد داشت با استفاده از Halo، تا شعاع قابل توجهی Flood را نابود سازد. اما در این هنگام Cortana حقیقت را فاش کرد. کار و هدف اصلی Halo, نابودی Flood نیست. بلکه وظیفه و هدف اصلی این ابرسلاح، نابودی موجودات زنده و حیات در تمام کهکشان است تا بدین وسیله، Flood به علت نبود موجودات زنده و حیات، نتواند تغذیه کرده و بزرگ شده، و نابود شود.
پس از اینکه Master Chief, این حقیقت را فهمید، تلاش کرد تا سلاح Halo را متوقف سازد. شمارش معکوس شروع شده بود بنابراین ابرسلاح فعال شده و به زودی شلیک میشد. سپس Master Chief مجبور شد ژنراتور اصلی اتاق کنترل را نابود سازد تا بتواند جلوی Halo را بگیرد.
پس از خروج از اتاق کنترل Halo, مسترچیف به نبرد سه جانبه بین UNSC, Covenant و Flood پیوست. در این هنگام او تلاش کرد که این بار Captain Jacob Keyes را پیدا کرده و نجات دهد، اما متوجه شد که Flood محل اسارت او را فرا گرفته، و بلعیدهاست. با این حال او به Truth and Reconciliation نفوذ کرده، و Neural Implants های Captain Jacob Keyes را بازیابی کرد تا بدین وسیله بتواند کنترل Pillars of Autumn را بدست بگیرد. اما وقتی او و کورتانا به Pillars of Autumn رسیدند، متوجه شدند که این فضاپیما با شمار زیادی از Covenant و Flood تسخیر شده است. سپس مسترچیف با استفاده از Neural Implants های بازیابی شده، حالت خود تخریبی یا همان Self-Destruct فضاپیما را فعال ساخت. پس از انفجار Pillars of Autumn, هم خود فضاپیما و هم Installation 4 کاملا نابود شدند. البته مسترچیف و کورتانا قبل از انفجار از آن منطقه خارج شده بودند.
پس از فرار از Installation 4, مسترچیف به همراه کورتانا با استفاده از ماشینی به نام Warthog, تلاش کرد به نقطه ی تعیین شده برسد. نقطه ای که در آنجا قرار بود فضاپیمای UNSC آنها را سوار کرده و نجات دهد. اما وقتی آنها به مکان تعیین شده رسیدند، متوجه شدند که هواپیماهای Covenant به فضاپیمای پشتیبانی حمله کرده، و آن را ساقط کرده اند. سپس مسترچیف و کورتانا به سمت لاشه فضاپیما رفته تا اعضای UNSC زنده باقی مانده را با خود همراه ساخته و همگی با هم از آن منطقه خارج شوند. تنها تعداد انگشت شماری از آنها زنده مانده بودند. سپس Master Chief همراه تمامی بازمانده ها، خود را به Longsword رساندند. Longsword یکی از مهم ترین و بزرگترین فضاپیماهای UNSC محسوب می شد. سپس Master Chief, Cortana و دیگر بازمانده ها موفق به خروج از منطقه، و نجات جان خود شدند.
پس از خروج از Halo Ring, آنها سه محفظه نجات که در فضا معلق بوده را مشاهده کردند. مسترچیف متوجه شد هر سه محفظه مربوط به نیروهای خودی است به همین دلیل آن ها را بازیابی کرده و به داخل Longsword آورد. یکی از این محفظههای نجات، متعلق به Linda-058 بود. پس از طی کردن مسافتی در فضا، آنها متوجه شدند که تعدادی از فضاپیماهای جنگی Covenant, به همراه یکی فضاپیمای اصلی آنها به نام Ascendant Justice, به دنبال آنها هستند. در همین حین، آنها یکی از فضاپیماهای کوچک Pelican که متعلق به UNSC بود را در نزدیکی خود مشاهذه کردند. مسترچیف به سرعت به سمت این فضاپیما رفته، و با متصل کردن بدنه ی دو فضاپیما، سرنشینان Pelican را به Longsword منتقل ساخت. سپس با کمک نیروهای جدید، و بازمانده های قبلی، Master Chief تعداد زیادی از نیروهای Covenant را نابود ساخته، و فضاپیمای اصلی آن ها یعنی Ascendant Justice را نیز تصرف کرد. سپس انسان های باقی مانده، راهی سیاره Reach شدند تا Spartan های زنده آنجا را نجات دهند. در سیاره Reach, مسترچیف برخی از اسپارتان های برنامه Spartan-II را به همراه دکتر Halsey در این سیاره پیدا کرد. سپس تمامی افراد باقی مانده، به فضاپیما منتقل شده، و همگی به سمت سیاره زمین رهسپار شدند…
در بین راه، آنها به پایگاهی از Eridanus Rebels برخوردند. سپس برای استراحت و یکسری تعمیرات در پایگاه آنها توقف کردند. در اینجا بود که دکتر Halsey, همراه یکی از اسپارتان ها به نام Kelly-087, با استفاده از فضاپیمای شخصی رهبر Eridanus Rebels، عازم مقصد نامشخصی شدند. سپس طی اتفاقات مختلفی، و با اشتباه مرگبار یکی از افسران UNSC, مکان سیاره زمین فاش شده، و به دست Covenant افتاد. سپس مسترچیف و دیگر گروه او، متوجه شدند که Unyielding Heirophant, که یک فضاپیمای فوق العاده عظیم و غول پیکر Covenant, کخ در واقع فضاپیمای مادر آنها محسوب می شد، همراه با ۵۰۰ فضاپیمای جنگی دیکر، قصد حمله به زمین را دارند. Master Chief و دیگر اسپارتان ها، تصمیم گرفتند جلوی این تهاجم به زمین را بگیرند. به همین دلیل آنها تصمیم گرفتند Unyielding Heirophant را نابود سازند. پس از رسیدن به این ایستگاه Covenant. آنها بیش از یازده ساعت بر روی این ایستگاه و فضاپیما مشغول حرکت، درگیری و جست و جو بودند. سپس آنها به یک معبد رسیدند. در اینجا Linda-058 به بالای بلندی رفته، و نقش پوشش دهنده از موضع تک تیرانداز را به خود گرفت. Master Chief, به همراه Grace-093, William-043, Fred-104، وارد معبد شدند. در اینجا سربازان Jiralhanae به آنها حمله ور شدند که طی نبردی سخت، که مسترچیف تقریبا جان خود را از دست داد، اسپارتان ها دشمنان را نابود ساخته و به پیشروی ادامه دادند. البته Grace, در طی این نبرد، جان خود را از دست داد.
در این حین تعدادی Banshee و Sangheili, قصد غافلگیر کردن مسترچیف را داشتند که Linda با شلیک به موقع، دشمنان را از پای درآورد. سپس Linda به آنها ملحق شده، و آنها به یکی از سفینه های UNSC بازگشتند. آنها وظیفه خود را به خوبی انجام داده و رآکتور Unyielding Heirophant را آسیب پذیر ساختند. در همین حین فرمانده Whitecomb و فرمانده Haverson, که کنترل Ascendant Justice را برعهده داشتند. مستقیما به سمت خود Unyielding Heirophant حرکت کردند تا رآکتور آن را نابود سازند. فرمانده Haverson و Whitecomb, در اقدامی جان فشانانه و قهرمانانه، رآکتور Unyielding Heirophant را نابود ساخته، و خود نیز به همراه Ascendant Justice منفجر شدند. شدت انفجار رآکتور آنچنان زیاد بود که از ۵۰۰ فضاپیمای Covenant, اکثریت آنها یعنی ۴۸۶ فضاپیما کاملا نابود شدند. فداکاری Whitecomb و Haverson بار دیگر نشان داد که Covenant ها کاملا شکست پذیر هستند، اما باید فداکاری های بزرگی برای شکست آنها انجام شود.
پس از جلوگیری از حمله و هجوم Covenant به زمین، و رفع شدن خطر هر چند به صورت موقت، Master Chief همراه آخرین اعضای گروه خود، یعنی Linda, Will, Fred, Johnson و Cortana, راهی زمین شدند…
۸-نبرد زمین
هنگامی که Master Chief به زمین رسید، زره او به شدت آسیب دیده بود. البته او به سرعت لباس زرهی جدیدی دریافت کرد. Mjolnir Mark VI Powered Assault Armor. سپس مسترچیف به یک مراسم دعوت شد. این مراسم جهت اعطای جوایز به اسپارتان ها و افسران مختلف برگزار می شد. اما در میانه ی مراسم، ناوگانی از Covenant به آنها حمله کرده، و بدین ترتیب نبرد زمین آغاز شد. Master Chief به کمک گروه خود و تنی چند از UNSC, با موفقیت نیروهای Covenant را به عقب راند. سپس مسترچیف مطلع شد که Covenant یک دستگاه Anti-Matter را با خود به همراه آورده و قصد استفاده از آن را دارند. بنابراین او سریع دست به کار شد و پس از مبارزه ای طولانی با تعداد زیادی از دشمنان مختلف، مانند Sangheili, Unggoy و Yanme موفق شد تا خود را به این دستگاه رسانده، و از فعالسازی و در نتیجه انفجاری مرگبار جلوگیری کند. پس از رفع خطر، Master Chief به Cortana پیشنهاد داد جهت امنیت و آسودگی، در پایگاه باقی بماند، اما کورتانا نپذیرفت و با او همراه شد. اما مسترچیف تصمیم مهم و بزرگی گرفت. او نقشه داشت تا سلاح Covenant را علیه خودشان استفاده کند. بنابراین او Anti-Matter را که حکم یه بمب فوق العاده قدرتمند را داشت همراه خود برداشته، و به لطف موج انفجار یکی از Cannon های پایگاه، خود و بمب را به سمت سفینه دشمن هدایت ساخت. حمله دقیق و به موقع از جانب Longsword, موجب شد تا شکاف و رخنه ای کوچک در بدنه سفینه Covenant شکل گرفته و مسترچیف از این شکاف نهایت استفاده را برده، و بمب را به سمت Fusion Core سفینه دشمن هدایت ساخت. و بدین ترتیب مسترچیف با سلاح خود Covenant, آنها را نتبود ساخت. سپس مسترچیف با استفاده از موج انفجار سفینه، خود را به سمت پایگاه انسان ها فرستاد.
پس از پایان اتفاقات اولیه بر روی زمین، مسترچیف به New Mombasa, شهری صنعتی در جنوب کنیا اعزام شد. مسترچیف همراه تیم خود، به اضافه یک گروه دیگر، قصد سوار شدن و نفوذ به Solemn Penance را داشتند. Solmen Penance سفینه اصلی و مادر Covenant محسوب میشد و محل سکونت Prophet of Regret نیز بود. Prophet of Regret یکی از سه رهبر اصلی Covenant در حمله به زمین بود. قبل از اینکه مسترچیف و دو گروه همراه او بتوانند به این سفینه برسند، توسط ماشینی جنگی به نام Scarab مورد هدف قرار گرفته، و در نتیجه سفینه های آن دو گروه سقوط کرد. پس از سقوط مسترچیف تیم خود را جمع آوری کرده، و با مبارزه با نیروهای Covenant, خود را به محل سقوط گروه دیگر رساند. پس از ملحق شدن به گروه دوم، مسترچیف همراه نیرو های خود، به پاکسازی ساحل شهر از نیروهای Covenant پرداخت. پس از رسیدن به قسمت قدیمی شهر فرمانده جانسون یک Scorpion Tank را در اختیار Master Chief قرار داد تا بتواند سربازان Covenant را نابود سازد. پس از نبرد های طولانی با نیروهای Covenant در زیرزمین ها، بزرگراه ها و دیگر مناطق شهری Mombassa, مسترچیف بالاخره خود را به ماشین جنگی Scarab رسانده، و آن را نابود ساخت. سپس Master Chief همراه نیروهای خود به تعقیب Prophet of Regret و در واقع سفینه ی حامل او پرداخت و به دنبال آنها به Installation 5 رسیدند.
۹-منطقه Installation 5
پس از رسیدن به Installation 5, کورتانا به مسترچیف اطلاع داد که Prophet of Regret در اولین فرصت، قصد شلیک Halo را دارد. Master Chief به سرعت Prophet of Regret را دنبال ساخته، و به معبدی در میان دریاچه می رسد. او صدها فضاپیمای Covenant را مشاهده می کند. Master Chief, در اولین فرصت Prophet of Regret را می کشد و می خواهد از این دریاچه فرار کند. اما طی فعل و انفعالاتی، Master Chief از ارتفاع به درون دریاچه پایین تری سقوط می کند.
پس از سقوط، او بیهوش می شود و بنابراین توانایی شنا کردن نیز ندارد. در حالی که به نظر می رسد مسترچیف به پایان دوران خود رسیده است، توسط Gravemind نجات می یابد. Gravemind هوش مرکزی Flood محسوب می شود. همچنین Thel’ Vadamee نیز توسط Gravemind اسیر می شود. از Thel Vadamee بیشتر با نام The Albiter یاد می شود. در این زمان Gravemind پیشنهاد همکاری به آن دو می دهد. او به این نکته اشاره می کند که نه انسان ها می خواهند Halo شلیک شود نه Flood. مسترچیف پیشنهاد کمک موقت را قبول می کند. Gravemind این دو اسیر را مأمور می سازد که Index, همان وسیله ای که باعث فعال سازی Halo می شود را پیدا کنند. بنابراین این دو نفر به دو مکان که بیشترین احتمال وجود Index در آنها وجود دارد فرستاده می شوند. Master Chief به High Charity فرستاده می شود. High Charity پایتخت Covenant بوده و از لحاظ اندازه و ابعاد سایز فوق العاده بزرگی داشته است. هنگامی که Master Chief به High Charity می رسد، Prophet of Truth, و برخی از فرماندهان Covenant در حال بحث و جدال بوده، و در آستانه جنگ داخلی قرار دارند.
در همین هنگام، مسترچیف متوجه میشود که با استفاده از فضاپیما های مختلف، Flood خود را به High Charity رسانده، و به سرعت در حال تکثیر و نابودی همه چیز هستند. با وجود Flood، مسترچیف همچنان دو Prophet دیگر Covenant را تعقیب می کند. اما در نهایت، Prophet of Mercy را در دم مرگ میبیند. او که توسط Flood آلوده شده است، به مسترچیف می گوید که Prophet of Truth راهی زمین شده و به آنها حمله خواهد کرد.
۱۰ – بازگشت به زمین
طی یکسری درگیری ها، نبرد ها و اتفاقات مختلف، Master Chief از Forerunner dreadnought خارج شده و در سطح زمین سقوط می کند. محل سقوط او جایی است درجنگل های شرق آفریقا سرهنگ Johnson و The Arbiter, او را در این منطقه پیدا می کنند. سرهنگ Johnson تصور می کند که Master Chief طی سقوط جان خود را از دست داده است، به همین دلیل دستور می دهد وسایل حمل و نقل قدرتمندی را به آن منطقه آورده، و جنازه Master Chief را برای خاکسپاری و اعمال دیگر بازیابی کنند. اما در این زمان Master Chief با وجود درد و آسیب قابل توجه به هوش می آید و دوباره مقاومت بالای خود در مقابل درد و آسیب را به رخ می کشد. پس از به هوش آمدن، Master Chief بلافاصله می خواهد به The Arbiter حمله کند، چون فکر می کند او هنوز دشمن انسان هاست. اما Johnson او را مطلع می سازد که The Arbiter اکنون متحد آنها محسوب می شود(در اینجا باید توضیحاتی در مورد The Arbiter بدهم. او یک Sangheili و عضو Covenant بوده است. اما Prophet of Truth به دلایلی تصمیم به قتل عام تمامی Sangheili ها می گیرد. بنابراین The Arbiter و دیگر Sangheili از Covenant جدا شده و دیگر جز آنها محسوب نمی شوند)
مسترچیف به همراه دیگر نیرو های همراه خود، جنگل را پشت سر گذاشته و به دنبال راهی برای خروج از آن ناحیه، و رسیدن به یکی از پایگاه های نظامی خودی هستند. در این جا سرهنگ Johnson و تیمش، از Master Chief و The Arbiter جدا می شوند. طی یکسری اتفاقاتی، سرهنگ Johnson و تیمش توسط نیروهای Covenant دستگیر می شوند، اما با تلاش Master Chief و The Arbiter نجات می یابند.
سرانجام پس از درگیری های فراوان، یک هواپیما Pelican, مسترچیف و دیگر همراهان او را از آن منطقه خارج ساخته و به یکی از پایگاه های UNSC که به نام Crow’s Nest شناخته می شود منتقل می سازد.
در Crow’s Nest, فرمانده پایگاه نقشه خود را به مسترچیف و دیگر همراهان خود اطلاع می دهد. او قصد دارد تمام نیروهای موجود را از Crow’s Nest خارج سازد. پس از مدت بسیار کوتاهی، Covenant به این پایگاه حمله ور می شوند. در این هنگام Master Chief, The Arbiter و دیگر همراهان خود، به دفاع از پایگاه مشغول می شوند تا دیگر افراد بتوانند پایگاه را تخلیه سازند. در همین حین آنها یک بمب قدرتمند را در Crow’s Nest فعال می سازند تا پس از تخلیه تمام انسان ها، آن پایگاه و نیروهای Covenant در آن منطقه را نابود سازد. Master Chief پس از مبارزه ای سخت و طولانی با شمار زیادی از دشمنان، به لطف یک آسانسور از انفجار نجات می یابد. Master Chief سپس برخی نیروهای UNSC را ملاقات کرده، و همراه آنها راهی شهر Vol می شود.
در طی نبردی بزرگ در شهر Vol, مسترچیف راه خود را از میان بسیاری از سربازان Covenant باز کرده و خود را به Ark می رساند. اما به سرعت متوجه می شود که او به دستگاهی رسیده که توانایی باز کردن پورتال به Ark را داراست. به لطف پشتیبانی نیروهای خودی، Master Chief سه عدد Anti-Air Wraiths، یک Scarab و یک Type-27 Anti-Aircraft Cannon متعلق به Covenant را نابود می سازد. به لطف نابودی این دشمنان، که اکثرا مربوط به بخش ضد-هوایی Covenant بودند. نیرو های انسانی به سمت Dreadnought که Prophet of Truth در آن حضور دارند شلیک می کنند. هر چند آسیب خاصی به این فصاپیما وارد نمی شود، ولی Prophet of Truth برای جلوگیری از مشکلات بیشتر، پورتالی را فعال ساخته، و به همراه نیروهای باقی مانده خود از آنجا فرار می کند.
درست در لحظه ای که همگان تصور می کردند با فرار Prophet of Truth، حتی به صورت موقت هم شده نبرد به اتمام رسیده است، آنها با چالش جدیدی مواجه شدند. هواپیمایی از Covenant با نام در Indulgence of Conviction در آن منطقه سقوط کرد. نکته مهم این است که این هواپیما اعضای Covenant را به همراه نداشت، بلکه Flood تمامی اعضای Covenant در هواپیما را آلوده ساخته بودند در نتیجه با سقوط این هواپیما، Flood می توانست کل این منطقه را تسخیر سازد. Master Chief, The Arbiter و سایر نیروهایی که در آن منطقه حضور داشتند، به مبارزه و نبرد با Flood که هر لحظه بیش از پیش در حال گسترش مشغول شدند. در همین هنگام ناوگانی از Sangheili به رهبری Rtas ‘Vadum که اکنون متحد انسان ها محسوب می شدند، به یاری Master Chief و گروهش آمدند. Master Chief مأموریت یافت تا به سفینه مملو از Flood رفته، و کورتانا را که احتمال حضور آن در سفینه وجود داشت را نجات دهد. با پشتیبانی The Arbiter, UNSC و نیروهای Sangheili, مسترچیف به هواپیما رسید، اما تنها توانست یک پیغام را بازیابی کند.
مسترچیف متوجه شد که کورتانا در هواپیما حضور ندارد و فقط پیغامی از او به حا مانده است. در همین حین، نیروهای Sangheili با استفاده از سلاح های پلاسمایی قدرتمند شهر را اصطلاحا Glass کرده تا جلوی انتقال و پیشرفت Flood را بگیرند.
پس از بازگشت مسترچیف، همگی پیغام کورتانا را مشاهده کردند. او در این پیغام هشدار داده بود که High Charity, که اکنون در تصرف و تسخیر کامل Flood است، به سمت زمین در حال حرکت است. در حالی که موج ناامیدی پس از این هشدار در حال آغاز بود، کورتانا به این نکته اشاره کرد که این امکان وجود دارد که هم جلوی Flood گرفته شود، و هم Halo های باقی مانده شلیک نشوند. UNSC و Sangheili به درستی محتوای پیام اطمینان داشته، و سعی در توقف Flood گرفتند. سپس گروهی متشکل از سربازان UNSC و Sangheili عازم Ark یا همان Installation 0 شدند.
پس از رسیدن به Ark, تیم متشکل از UNSC-Sangheili هدفشان این بود که مانع از شلیک و فعالسازی شش Halo باقی مانده شوند. آنها پس از یکسری نبرد و درگیری، خود را به سطح Ark رساندند تا آنجا را از نیروهای Covenant پاکسازی سازند تا فضاپیمای UNSC امکان فرود را پیدا کند و همچنین آنها بتوانند به Cartographer که اطاق مرکز و کنترل Halo ها محسوب می شد نیز دسترسی پیدا کنند. پس از نابودی تعداد زیادی از Covenant ها و رسیدن به Cartographer, مسترچیف متوجه شد Prophet of Truth در Citadel حضور دارد. سپس مسترچیف و The Arbiter از Cartographer گریخته، و به سمت Citadel حرکت کردند تا Prophet of Truth را متوقف سازند.
پس از رسیدن به Citadel, مسترچیف و همراهانش متوجه شدند که سه برج دفاعی، دیواری محافظ را اطراف Citadel شکل داده اند و برای غیرفعال ساختن این دیوار حفاظتی، آن سه برج یا Barrier Towers می بایست غیرفعال شوند. Master Chief و The Arbiter دو برح حفاظتی اول را غیر فعال ساختند، اما در همین هنگام سرهنگ Johnson دستگیر شد. سپس آنها Johnson را تهدید کرده و مجبور ساختند با آنها همکاری کرده و Halo ها را فعال سازد. با زحمت فراوان،مسترچیف و The Arbiter و سایر همراهانشان موفق شدند برج سوم را نیز غیرفعال ساخته و دیوار محافظتی اطراف Citadel را از بین ببرند. بلافاصله Shadow of Intent، فضاپیمای Sangheili تلاش کرد تا Citadel را نابود سازد، اما در همین هنگام High Charity وارد نبرد شده، و Flood را وارد منطقه ساختند و Shadow of Intent را متوقف ساختند.
پس از کشتن افراد باقی مانده Covenant اطراف Citadel, مسترچیف و The Arbiter وارد Citadel شدند. در همین هنگام Miranda Keyes دختر Jacob Keyes که اکنون جز فرماندهان و افسران عالی UNSC به شمار میرفت راه خود را به درون Citadel باز کرد. سپس او با Prophet of Truth مواجه شد، و Prophet of Truth با شلیک سلاحی، Miranda Keyes را از پای در آورد. سپس Prophet of Truth، جانسون را تهدید نمود تا Halo ها را شلیک کند. در این لحظه، Master Chief و The Arbiter به صورت موقت با Flood همکاری کردند تا جلوی شلیک Halo ها را بگیرند. Flood آخرین نیروهای باقی مانده Covenant را نابود ساخت و Master Chief و The Arbiter را هم به Prophet of Truth رسیدند. سپس The Arbiter با شمشیر خود Prophet of Truth را کشت و در همین لحظات نیز Master Chief مشغول به غیر فعال ساختن Halo شد.
در این هنگام Gravemind به The Arbiter و Master Chief خیانت کرد. Master Chief و The Arbiter پس از نبردی طولانی با Flood موفق به فرار شدند. مسترچیف تصویری و خیالی از کورتانا رو مشاهده کرد که راه خروج درست را به او و The Arbiter نشان میداد. سپس Master Chief به نقشه و راه حلی که کورتانا برای نابودی Flood در نظر داشت پی برد. او متوجه شد که Installation جدیدی جهت جایگزینی Installation 4 که نابود شده بود ساخته شده است، اما هنوز به دیگر Installation ها متصل نیست و از آنجایی که این Halo فاصله بسیار زیادی تا هر گونه کهکشان و سیاره با موجودات زنده داشت، آنها می توانستند با فعالسازی این Halo, کاملا Flood و Gravemind را نابود سازند. اما قبل از، آن دو می بایست به High Charity رفته، و کورتانا را نجات دهند. Master Chief هیگاه وعده خود برای بازگشت و نجات کورتانا را فراموش نکرده بود…
۱۱-نجات کورتانا و فعالسازی Halo
در High Charity, مسترچیف راه خود را از بین Flood که کاملا High Charity را در برگرفته بودند باز کرد. در هنگام نبرد و تلاش بسیار برای رسیدن به کورتانا، مسترچیف تصاویر و توهماتی را مشاهده می کرد که در آن Cortana دچار Rampancy شده است. ( Rampancy حالتی است که برای هوش مصنوعی یا همان AI پیش می آید. هوش مصنوعی که دچار Rampancy شود دیگر از دستورات اطاعت نمیکند و طغیان کرده و به یاغی تبدیل نی شود. همچنین هوش مصنوعی که دچار Rampancy شود بسیار ناپایدار و نامشخص عمل می کند و می تواند خشمگین شده و به اطرافیان آسیب برساند. معمولا سازندگان هوش مصنوعی وقتی AI دچار Rampancy می شود یا او را غیر فعال می سازند یا به کل نابود می کنند)
در نهایت و پس از تلاش بسیار Master Chief خود را به Cortana می رساند و متوجه می شود او همچنان Index یا همان وسیله فعالسازی Halo که قبلا در Installation 4 بدست آورده بود را به همراه دارد. سپس با زحمت بسیار Master Chief, Cortana و The Arbiter از High Charity فرار می کنند در حالی که High Charity منفحر می شود.
پس از پیروزی بر نیروهای Covenant و عقب راندن Flood, نیروهای UNSC به همراه Sangheli, به سمت زمین حرکت کرده و Cortana, Master Chief و The Arbiter را برای فعالسازی و نابودی Flood پشت سر گذاشتند. Master Chief, The Arbiter و Cortana راهی Installation 8 شدند تا Halo را فعال سازند. سپس Master Chief و The Arbiter طی نبردی سخت با Flood خود را به اتاق کنترل رساندند. در همین حین سرهنگ Johnson هم به آنها ملحق شد تا به آنها در نبرد با Flood کمک کند.
پس از رسیدن به اتاق کنترل آنها ۳۴۳ Guilty Spark را ملاقات کردند(او یکی از مانیتور های installation 4 بوده و گاها به مسترچیف کمک هایی کرده است). پس از اینکه Guilty Spark متوجه شد که آنها قصد فعالسازی Halo قبل از تکمیل آن را داشته و این کار آنها Halo Ring را نابود می سازد، به آنها خیانت کرد و به شدت Johnson را مجروح ساخت. سپس Guilty Spark به Master Chief حمله ور شد. در حالی که مانیتور Guilty Spark غیرقابل نفوذ به نظر می رسید، Johnson به مانیتور او شلیک کرد تا حواس او را موقتا پرت سازد. سپس Johnson سلاح Spartan Laser خود را به Master Chief داد و او نیز کار Guilty Spark را تمام کرد و او را نابود ساخت. سپس Johnson که می دانست به زودی جان خود را از دست می دهد، در حالی که Data Chip کورتانا را به مسترچیف داد، به او گفت هیچ گاه کورتانا را ترک نکند و نگذارد او جایی برود…
سپس کورتانا Halo را فعال ساخته و به همراه Master Chief و The Arbiter از Installation 8 خارج شده و با استفاده از یک Warthog, خودرا به سفینه UNSC رساندند. سپس آنها پورتالی ایجاد کرده، و در حالی که Installation 8 منفجر شد قصد وارد شدن به پورتال و رسیدن به زمین را که داشتند که پورتال نتوانست به خاطر انفجار و فشار شدید فعال بماند و تنها نیمی از فضاپیما را به زمین منتقل ساخت. در نتیجه The Arbiter به زمین رسید، اما Cortana و Master Chief نتوانستند به زمین رسیده و در فضا رها شده و طی فعل و انفعالاتی به سیاره Requiem منتقل شدند…
پس از اینکه Cortana و Master Chief نتوانستند خود را به زمین برسانند، همگان تصور نمودند که این دو جان خود را از دست داده اند. Loord Hood سپس دستور برگزاری یک مراسم جهت یادبود تمام کسانی که در طی جنگ کشته شدند را داد. در مراسم، چون هیچ عکسی از Master Chief وجود نداشت، فقط نام ۱۱۷ که تگ اسپارتان او محسوب می شد، در آنجا نوشته شد تا یاد مسترچیف را زنده نگه دارند.
اما برگردیم سراغ مسترچیف و کورتانا…مسترچیف و کورتانا از انفجار Installation 8 جان سالم به در برده، و در فضاپیمای نصف و نیمه ی Forward Unto Dawn حضور داشتند. فضاپیما تقریبا از کار افتاده بود برای همین امکان سفر با آن وجود نداشت. کورتانا به مسترچیف توضیح داد که ممکن است سالها طول بکشد که کسی بتواند سیگنالی از آنها دریافت کرده و آنها را پیدا کنند. سپس Master Chief درون دستگاه خواب قرار گرفته و به خواب فرو رفت. اما در آخرین لحظه خطاب به کورتانا گفت، “هر وقت به من نیاز داشتی من رو بیدار کن”.
چهار سال و هفت ماه و ده روز بعد، فضاپیمای سرگردان آنها به نزدیک منطقه ای به نام Requiem رسید. به همین دلیل کورتانا مسترچیف را بیدار کرد. طی مدت کوتاهی نیروهای Covenant به فضاپیما حمله بردند تا اجازه حضور و رسیدن به Requiem را به آنها ندهند. پس از نبرد مسترچیف با Covenant, ناگهان، Requiem هم فضاپیما Master Chief و هم سفینه Covenant را به درون خود کشید. Master Chief به نحو معجزه آسایی از برخورد و سقوط جان سالم به در برده و بر Requiem فرود آمد. در همین هنگام Cortana به او اطلاع داد که او در حال دچار شدن به Rampancy است. به دلیل علاقه و وفاداری مسترچیف به کورتانا، او به کورتانا گفت که راه حلی برای نجات او وجود خواهد داشت و او می تواند کورتانا را به زمین پیشن دکتر Halsey سازنده کورتانا برده تا او را تعمیر سازد. اما کورتانا اعتقاد داشت که هیچ راه حلی برای نجات او از دچار شدن به Rampancy وجود ندارد و این اتفاق کاملا اجتناب ناپذیر خواهد بود.
آن دو برای خروج از Requiem, نیاز به سرقت یکی از فضاپیماهای Covenant داشتند. سپس آنها تصمیم گرفتند با UNSC Infinity, که به صورت بسیار ضعیف سیگنال هایی از آن دریافت کردند ارتباط برقرار کنند.
سپس طی یک سری اتفاقات و جابه جایی ها، کورتانا تصمیم گرفت پورتالی را به نزدیکی سیگنال UNSC Infinity فعال سازد تا با قوی تر شدن سیگنال ارتباطی، آنها بتوانند با UNSC ارتباط برقرار سازند.
پس از باز شدن پرتال، تعدادی از Promethean Knights از آن خارج شدند. مسترچیف سپس به سرعت همراه کورتانا وارد پرتال شده، و از نبرد با آنها منصرف شد. پرتال خروجی نزدیک یک Satelite قرار داشت که سیگنال های UNSC Infinity را مخابره می ساخت. اما دو Pylon و برج بزرگ، سیگنال های دریافتی و خروجی را با اختلال مواجه می ساختند. سپس مسترچیف طی نبرد با تعدادی از Promethean Knights، موفق شد این دو برج را نابود ساخته تا سیگنال جهت ارتباط با UNSC Infinity بسیار شفاف و مناسب شود. سپس UNSC Infinity, سیگنال های از تگ IFF متعلق به Master Chief دریافت کرده و متوجه حضور او در آن منطقه شدند. مسترچیف تلاش کرد به آنها هشدار داد همراه سفینه وارد Requiem نشوند، اما پیام به صورت نامشخص به دست Captain Del rio کاپیتان UNSC Infinity رسید. سپس آنها خود را به کنار Satellite رساندند. کورتانا سپس به مسترچیف گفت که او باید دو.ستون بزرگ را که علامت Reclaimer بر آنها نقش بسته را لمس سازد تا بتواند با کاپیتان Del rio ارتباط برقرار کرده و به او هشدار دهد. اما پس از لمس آن دو ستون، آنها به اشتباه خود پی بردند. آن دستگاهی که آن ها تصور می کردند یک Satellite بود، در اصل یک Cryptum بود. Cryptum محفظه ای است که اعضای بالارتبه Promethean به علت شکست یا ناکامی وارد آن شده، و به حالت خواب و بیهوشی فرو می روند. لمس کردن آن دو ستون، موجب شد تا Cryptum باز شده، و Didact پس از صدها هزار سال از خواب بیدار شد. سپس در طی یکسری درگیری ها و اتفاقات گوناگون، Didact از آنجا خارج شد و مسترچیف نیز در همین هنگام مشاهده کرد که UNSC Infinity در Requiem سقوط کرده است.
۱۲ -تهدیدی بزرگ به نام Didact…
مسترچیف برای اینکه بتواند خود را به محل سقوط UNSC Infinity برساند، راه خود را از میان تعداد زیادی از Promethean در جنگل های Requiem باز کرد. پس از طی کردن قسمتی از جنگل و پشت سر گذاشتن Promethean، او به فرمانده Lasky و فرمانده Palmer و تعدادی از سربازان همراهشان ملحق شد. همراه آنها، مسترچیف با نیروهای بیشتری از Promethean مبارزه کرده و خود را به کاپیتان Del rio رساندند. پس از ملاقات با Del Rio, مسترچیف و کورتانا تلاش کردند به او در مورد Didact و خطر عظیمی که می تواند ایجاد کند هشدار دهند، اما او نسبت به این مسأله بی توجه بود و تمام تمرکز Del rio بر روی خارج کردن UNSC Infinity از Requiem بود.
مسترچیف در ادامه به همراه تعدادی از اعضای UNSC مأموریت یافتند تا Gravity Well که مانع خروج آنها از سیاره می شد را غیر فعال سازند. سپس طی یک سری فعل و انفعالات، او به بارقه هایی از نور آبی که متعلق به هوش یا Consciousness مربوط به Liberian ها بود رسید. این هوش متعلق به Liberian ها، به مسترچیف توضیح داد که Didact قصد دارد با استفاده از دستگاهی به نام Composer, بشریت را نابود سازد. Composer وسیله ای است که لیزرهای قدرتمند نارنجی رنگ را تابانده، و می تواند زندگی بیولوژیکی و انسان ها را از آنها گرفته و زندگی آنها را تبدیل به شکل دیجیتال و کامپیوتری می کند. نکته مهم این است که این اتفاق غیرقابل برگشت و Irreversible است و اگر کسی از زندگی فیزیکی و بیولوژیکی به حالت دیجیتالی تغییر حالت دهد، هیچ راهی برای بازگرداندن او به حالت انسانی و حیات بیولوژیکی نخواهد بود. سپس این Consciousness طی یک فرایندی مسترچیف را نسبت به Composer ایمن و مقاوم ساخت تا بتواند جلوی نقسه های شوم Didact را بگیرد.
مسترچیف سپس موفق شد تا Gravity Well را نابود ساخته و به UNSC Infinity بازگردد. مسترچیف به Del rio هشدار داد که Didact خطری بزرگ برای کل بشریت محسوب شده و باید متوقف شود.، اما Del rio حرف او را نمی پذیرفت. این اتفاق باعث خشم و عصبانیت شدید کورتانا شد. این عصبانیت و از کوره در رفتن نشان داد که کورتانا به Rampancy بسیار نزدیک شده است. مسترچیف بلافاصله Chip کورتانا را برداشت تا کس دیکری این کار را نکند. Del rio سپس به مسترچیف دستور داد تا Chip کورتانا را به او بدهد که مسترچیف حاضر به انجام این کار نشد. مسترچیف در حالی که آنجا را ترک میکرد، برای بار آخر به آنها در مورد Didact هشدار داد.
سپس مسترچیف تلاش کرددتا دو برج دفاعی که محافظتی را برای Didact فراهم می کردند غیرفعال سازد، اما.بهدعلت شرایط وخیم کورتانا، او موفق به انجام این کار نشد. سپس مسترچیف به تعقیب Didact پرداخته، و به Installation 3 رسید.
در آنجا او متوجه شد که پایگاه تحقیقاتی UNSC زیر حمله قرار دارد. او وارد Installation 3 شده و با پشت سر گذاشتن دشمنان مختلف، به اتاق کنترل پایگاه رسیده و پیغامی برای پایگاه تحقیقاتی مخابره کرد و به انها گفت سریعا آنجا را تخلیه سازند.
پس از پشت سر گذاشتن اتفاقات گوناگون، مانند مواجه شدن با تعدادی از نیروهای Covenant, سرپیچی ناخواسته کورتانا به دلیل Rampancy و اتفاقات دیگر، مسترچیف موفق شد خود را به دکتر Tillson در پایگاه تحقیقاتی UNSC برساند. او سپس نقشه ی Didact جهت استفاده از Composer برای نابودی بشریت را به دکتر Tillson توضیح داد. به دلیل اندازه و بزرگی زیاد Composer, انتقال جادبه جایی آن به سادگی وجود نداشت به همین علت مسترچیف تصمیم گرفت که تنها راه، نابود کردن آن است.
در پایکاه کورتانا موفق به پیدا کردن یک کلاهک هسته ای شد. مسترچیف با دکتر Tillson صحبت کرده، و از او خواست که شرایطی را فراهم سازد که کلاهک هسته.ای قابلیت انفجار از راه دور با همان Remote Detonation را دارا باشد. با این که دکتر Tillson از این مسأله که Composer باید نابود شود بسیار اندوهگین بود، اما قول داد تا کاملا با او همکاری کند.
سپس تلاش های متعددی جهت تخلیه افراد پایگاه صورت گرفت، اما همه ی آنها با شکست مواجه شد چون یا نیرو های دشمن هواپیماهای پشتیبانی را ساقط می کردند، یا این که با حملات شدید، امکان تخلیه را از آنها سلب می نمودند. پس از مدتی که دکتر Tillson به پیام های مخابره ای مسترچیف جوابی نداد، او به سمت آسانسور رفته تا خود را به دکتر و کلاهک هسته ای برساند، اما آنجا متوجه شد که Didact موفق شده است که Composer را برباید و اثری هم از دکتر به جا نمانده بود.
پس از گذشت مدتی مسترچیف به لطف کورتانا مکان دکتر Tillson را پیدا کرد. پس از رسیدن پیش دکتر Tillson, مسترچیف تعداد زیادی از همکاران و دانشمندان او را نیز پیش دکتر Tilsson یافت. در حالی که دکتر Tillson بسیار متعجب بود که چگونه Didact توانسته است Composer را انتقال دهد، ناگهان اشعه ای قدرتمند به سوی آنها تابیده شد. کورتانا سعی کرد سیستم دفاعی را فعال سازد که البته ناکام ماند. در نتیجه تمامی افراد در آن قسمت توسط اشعه Composer نابود شدند(در اصل به حالت دیجیتالی منتقل شدند که تقریبا تفاوتی با مرگ ندارد) و مسترچیف هم کاملا بیهوش شد(قبل تر Liberian Consciousness او را نسبت به Composer ایمن ساخته بودند.)
۱۳-مسترچیف باز هم زمین را نجات می دهد…
پس از بهوش آمدن مسترچیف متوجه شد که زمین در معرض خطری بزرگ قرار دارد و اگر Composer علیه ساکنان زمین استفاده شود، کل آنها نابود خواهند شد. در همین حین وخیم تر شدن شرایط کورتانا نیز باعث سختدتر شدن اوضاع شده بود. پس از گذشت اتفاقات مختلفی که اشاره به آنها آنچنان ضرورتی ندارد(نبرد با دشمنان جهت رسیدن به Didact, وخیم تر شدن اوضاع کورتانا و موارد کم اهمیت تر)، مسترچیف پس از سختی و مشقت زیاد با Didact مواجه شد. دستگاه Composer نیز سیاره زمین را مورد هدف قرار داده بود و در حال شلیک بود. در این وضعیت Didact مسترچیف را با نیروی خود تحت کنترل گرفته، قصد داشت او را در اعماق فضای بی کران یا Abyss پرت کرده و او را نابود سازد، اما در همین هنگام کورتانا به کمک مسترچیف آمده و Didact را مشغول ساخت تا این که مسترچیف به زحمت توانسته خود را به Didact رسانده و نارنجکی در بدن او فرو کند. Didact سپس کورتانا را کنار زده و دوباره مسترچیف را مقهور قدرت خویش ساخت. درست در لحظه ای که به نظر می رسید کار Master Chief تمام شده است، نارنجک در بدن Didact منفجر شده، او مسترجیف را روی زمین انداختخ و.خود به درون Abyss سقوط کرد. سپس مسترچیف به سراغ کلاهک هسته ای رفته، و در حالی که به کره زمین نگاه می کرد، کلاهک را منفجر ساخت تا Composer نابود سازد.
وقتی که مسترچیف هوشیاری خود را بدست آورد، خود را در منطقه ای عجیب که با هاله های نور احاطه شده بود یافت. پس از صدا کردن اسم کورتانا، جوابی دریافت نکرد، اما پس از چند ثانیه کورتانا با بدنی مشابه انسان جلوی او ظاهر شد. مسترچیف سپس از او پرسید که چگونه باید از اینجا خارج شوند که کورتانا جواب داد او همراه مسترچیف نخواهد آمد. Master Chief که نمیخواست این مسأله را قبول کند به او گفت نمی تواند او را رها کند و وظیفه او حفظ Cortana است. سپس کورتانا برای اولین بار زره مسترچیف را لمس کرده، و به او گفت مدتها منتظر انجام این کار بوده است. سپس در حالی که مسترچیف ناامیدانه از کورتانا میخواست که او را رها نکند، او محو شد و این آخرین دیدار کورتانا و مسترچیف بود.
سپس در دنیای واقعی سفینه ای به دنبال مسترچیف آمده و او را به Infinity منتقل ساخت. آنجا او مورد استقبال و تحسین تمامی کارکنان UNSC قرار گرفت. سپس او که غم و ناراحتی عظیم به دلیل نبود کورتانا حس می کرد، به بخش تحقیقاتی سفینه رفته، و لباس زرهی خود را به کمک دانشمندان درآورد(اگر بازیبازان Halo 4 را بر روی درجه سختی Legendary به اتمام برسانند، پس از برداشتن کلاه خود مسترچیف، برای مدتی بسیار کوتاه چشم های مسترچیف را می توان مشاهده کرد)
۱۴-آخرین مأموریت Master Chief تا به امروز
هشت ماه پس از اتفاقات پیرامون Didact و Composer, مسترچیف که رهبری گروه Blue Team را بر عهده داشت عازم ماموریتی جدید شد. آنها وظیفه داشتند که پایگاه تحقیقاتی به نام Argent Moon را امن کرده و از شر دشمنان پاکسازی سازند. اما رسیدن ناوگان بزرگی از Covenant به Argent Moon آنها را مجبور ساخت تا پایگاه را نابود کرده و از آنجا خارج شوند. در همین حین Master Chief پیامی مرموز از طرف کورتانا دریافت کرد که او را به سیاره Meridian هدایت منتقل ساخت. پس از نابودی Argent Moon, به Master Chief و Blue Team دستور داده شد تا به پایگاه برگردند، اما Master Chief به Infinity اطلاع داد که قصد رفتن به Meridian و پیدا کردن کورتانا را دارد. در عین ناباوری به او گفته شد تیم دیگر این مأموریت را انجام خواهد و او باید به پایگاه بازگردد، مسترچیف که نسبت به این قضیه مشکوک بود از فرمان سرپیچی کرده و راهی سیاره Meridian شد تا Cortana را پیدا کرد. مسترچیف قصد داشت تنها به آن سیاره برود چون نمی خواست حان هیچکدام از اعضای تیمش را به خطر بیاندازد. اما وفاداری و علاقه اعضای Blue Team باعث شد آنها او را در سفر به Meridian همراه سازند.
سرپیچی مسترچیف و تیم او از دستورات، موجب شد که فرمانده Lasky آنها را یاغی نامیده و Fireteam Osiris را مامور ساخت به دنبال آنها به سیاره Meridian رفته و آنها را بازگرداند. گروه Osiris پس از رسیدن به آن سیاره متوجه شدند که انسان های آنجا زیر حملات Promethean قرار دارند. پس از نبرد با نیروهای دشمن، آنها با Wardern Eternal رودررو شدند. یک Promethean که اکنون دستورات Cortana را اجرا می کرد. پس از اینکه موقتا Osiris موفق به شکست Warden شدند، آنها توانسته اند مسترچیف و Blue Team را پیدا کنند. به مسترچیف و گروهش دستور داد خود را تسلیم کرده و همراه با Osiris به Infinity باز گردند. اما مسترچیف نپذیرفت و پس از نبردی تن به تن با فرمانده Locke و شکست دادن او، مسترچیف همراه اعضای گروهش فرار کردند. آنها سوار یک Guardian شده و از Meridian خارج شدند. در همین حین osiris به زحمت از Meridian خارج شدند. از آن طرف Guardian که مسترچیف و تیمش سوار آن بودنددر سیاره Genesis ظاهر شد و مسترچیف موفق شد کورتانا را ملاقات کند. کورتانا به مسترچیف گفت که Rampancy او درمان شده است. او به مسترچیف اطلاع دارد که قصد دارد صلح و آرامشی همه جانبه در تمام کهکشان ها و سیاره ها آن هم با اعمال قدرت برقرار سازد. مسترچیف که می دانست این کار او جان میلیون ها انسان را بهخطر میاندازد سعی کرد او را منصرف سازد، اما کورتانا به او توجهی نکرد و چندین Guardian را به سرتاسر کهکشان فرستاد و مسترچیف و تیمش را نیز در Cryptum زندانی کرد تا مانع انجام نقسه های او نشوند. Osiris که از خطر نقشه ی کورتانا آگاه بود، مسترچیف و Blue Team را نجات داده و از Genesis به Sanghelios تحت حفاظت Arbiter فرار کردند. Cortana نیز با کمک دیگر AI های قدرتمند دسترسی UNSC از سیارات و مستعمران انسانی را قطع کرده، و انقلابی عظیم علیه انسان ها آغاز کردند.
تمامی مطالبی که خواندید، سرآغاز مسترچیف از دوران تولد، تا پایان اتفاقات Halo 5: Guardian بود. نسخه بعدی Halo نیز با نام Halo:Infinite در دست ساخت قرار دارد. باید دید چه اتفاقاتی در آینده رخ می دهد و آیا نبردی بین کورتانا و مسترچیف را شاهد خواهیم بود یا خیر…
نگاهی به شخصیت و ویژگیهای اخلاقی Master Chief
اخلاقیات و ویژگیهای فردی Master Chief بیشتر در کتاب ها و کامیک بوک های مربوطه مورد بررسی قرار گرفته اند و در خود عناوین Halo آنچنان شاهد جزئیات خاصی نیستیم. البته این اتفاق کاملا عمدی بوده و سازندگان با مبهم و نامشخص ساختن ویژگی های اخلاقی مسترچیف، میخواستند کاری کنند که مخاطبان و بازیبازان خود را به جای مسترچیف قرار داده، و با او همذات پنداری کنند.
در کودکی، John اشتیاق و انگیزه فوق العاده زیادی برای پیروزی و موفقیت در تمامی فعالیت های زندگی خود را دارا بود. تا جایی که هنگام بازی با هم سن و سالان خود در شطرنج یا بازی های فکری و فیزیکی دیگر، پیروزی برای او بسیار مهم تر از چیزهای دیکر بود. هر چه John بزرگ تر می شد، این میل برای موفقیت و پیروزی هم با او بزرگ شده و همراه او پیشرفت میکرد، اما زمانی که برنامه Spartan-II و آموزشهای گوناگون او را تغییر داد، این میل به پیروزی و موفقیت فردی، به تلاش برای پیروزی گروه و تیم تحت فرماندهی او تبدیل شد و او حاضر بود برای انحام ماموریتی، نجات زیردستان و موفقیت در انجام وظیفه، حتی جان خود را فدا کند. شاید این انگیزه بالا برای موفقیت تحت هر شرایطی و آمادگی برای هر گونه فداکاری بود که موجب شد مسترچیف از بسیاری از حوادث و اتفاقات که همگان زنده ماندن از آنها را غیرممکن می دانستند جان سالم به در ببرد.
یکی دیگر از ویژگیهای بارز شخصیت Master Chief, خوش قول بودن اوست. اگر او به کسی یا گروهی وعده و قولی بدهد، تحت هر شرایطی هم که شده سر قول خود باقی می ماند. برای مثال هنگامی که او مجبور شد Cortana را تنها گذاشته و به دنبال Prophet of Truth برود، او به کورتانا قول داد بعد از نابودی Prophet of Truth, تحت هر شرایطی پیش او برمی گردد و این کار را با وجود دشواری های بسیار انحام داد تا نشان دهد مسترچیف همیشه به قول و عهد خود وفادار است و عمل می کند.
رابطه احساسی و عمیق او با هوش مصنوعی دستیارش یعنی Cortana نیز از نکات بسیار قابل توجه در مورد او محسوب می شود. در اولین ماموریت خود، Master Chief از همکاری با یک هوش مصنوعی اطمینان نداست، اما پس از کمک های Cortana هنگام ازمایش های مرگبار لباس زرهی او، که می توانست به مرگ او منجر شود، او توانست به خوبی با Cortana ارتباط برقرار کرده و به او اعتماد کند. در طول کل ماجراجویی های مسترچیف نیز این دو حوادث و اتفاقات وحشتناک و سختی را به خوبی پشت سر گذاشته اند.
با وجود تعهد بسیار عمیق نسبت به حرفه، وظایف و دستورات در طی بیش از سه دهه خدمت به عنوان Spartan, مسترچیف همیشه هم از دستورات اطاعت نکرده است. در برخی مواقع، زمانهایی که او حس کرده که دستوری که دریافت کرده اشتباه است، یا این که او وظیفه مهم تری بر عهده دارد، او از دستور سرپیچی کرده، و کار خود را انجام دادهاست. مانند سرپیچی از Infinity جهت بازگشت به پایگاه و عزیمت به Meridian برای یافتن Cortana…
دوستان گیمفایی عزیز، زندگینامه کدام یک از شخصیت های دنیای گیم را فکر می کنید پتانسیل بیشتری برای تبدیل شدن به مقاله ای کامل را داراست؟ با ما در میان بگذارید…
پر بحثترینها
- ۱۵ مشکل بزرگ سری GTA که طرفداران سرسخت نمیخواهند به آنها اعتراف کنند
- ویدیو: مقایسه Call of Duty Black Ops 6 روی PS5 و Xbox Series X/S [زیرنویس فارسی]
- نقدها و نمرات بازی Dragon Age: The Veilguard منتشر شدند
- رسمی: سونی دو استودیوی Neon Koi و Firewalk، سازنده Concord، را تعطیل کرد
- نقدها و نمرات بازی Call of Duty: Black Ops 6 منتشر شدند
- بیش از ۸۰ بازی برای PS5 Pro بهینه شدهاند
- ادعای سازنده Concord: اثری ساختیم که تجربه فوقالعادهای را به گیمرها ارائه میدهد
- گزارش: کارگردانان بازی Marvel’s Wolverine نقش خود را رها کردند
- شمار بازیکنان همزمان Dragon Age: The Veilguard در روز عرضه به بیش از ۷۰,۰۰۰ نفر رسید
- تحلیلگر: Ghost of Tsushima ارزش سرگرمی و عدم تحمیل ایدئولوژی را در اولویت قرار داد
نظرات
یکی از خاس ترین وبهترن کارکتر های سنعت گیم کاراکتری که کسی حتی چهره اون رو هم ندیده
چرا، ما تو Halo 4 (اگه رو سطح لجندری بازی رو تموم کرده باشی) چشماشو دیدیم…
خاص
صنعت
بهترین
ببخشید من سریع تایپ می کنم صفحه ی گوشیم هم کوچیک هست حال ویرایش هم ندارم بازم شرمنده
سیع میکنم بهترشم
ترک belly of the beast شاهکار نیل داویج برای بازی هالو ۴ رو به هیچ وجه از دست ندین. ۷ ساله دارم گوشش میدم
از شاهکارهای موسیقی متن بازی
سلام خدمت همگی
ببخشید یه سوالی برام پیش اومده و مرتبط با خبر این صفحه نیست
معذرت میخوام بابت اسپم :
تو فارسروید gta sa لینکش فیلتر شده و امکان دانلودش نیست
ولی روزانه چند صد نفر دارن دانلودش میکنن از خود سایت !
کسی میتونه بهم توضیح بده برای دسترسی به لینک دانلودش باید چکاری انجام بدم؟
آیا ایمیل خاصی دارن که باید بهشون پیام بدم چون تو خود سایت هیچ چیزی پیدا نکردم
ارباب مسترچیف
John 117
اسپارتان II سازمان USNC
ناجی بشریت
——–فقط تن صداش——–
یک آرامش خاصی به آدم میده
اسپویل احتمالی
.
.
.
.
تو اینفینیت نکشیدش
یکی از با ابهت ترین و دوست داشتنی ترین کارکتر صنعت گیم :yes:
باتشکر از شما آقای زاهدی عزیز :rose:
بیشتر از این مقالههای زندگینامه کارکترها بسازین :inlove:
با تشکر از زاهدی جان عزیز :yes:
مستر چیف یکی از بزرگترین کرکترهای تاریخ هنر گیمه
یکی از بهترین شخصیت های تاریخ گیم در بهترین انحصاری مایکروسافت :yes:
ابهت خاصی داره.
الحق که راست میگی
چقدر کامل بود
فکر نکنم چنین مقاله ای که بتونه داستان تمام نسخه های شماره دار رو بازگو کنه و از کتاب ها هم کمک گرفته باشه توی وب سایتی پیدا بشه
پای این مقاله کاملا زحمت کشیده شده وظیفم میدونم بهت خسته نباشید جانانه بگم جناب زاهدی :yes: :yes:
این چنین مقاله ای نوشتن و ویرایش کردنش کاره چندین هفته هست
توی این ۳۰ دقیقه همه دوستان حتی اون هایی که هیچ نسخه ای از هیلو رو بازی نکردن کاملا میتونن با داستان بازی اشنا بشن
این مقاله حتی با وجود اینکه از داستان این فرانچایز کاملا مطلع هستم حداقل برای من شیرین ترین مقاله ای بود که توی گیمفا کامل نشستم پاش و مطالعه کردم :yes: :yes:
سلام محمد رضا جان
خیلی ممنون از شما بابت نظر و ارزشی که قائل هستی. خوشخالم از مقاله لذت بردی. بعد نوشتن یه مقاله طولانی و سخت، نظرات شما گیمفایی های عزیز بیشتر از هر چیزی به آدم روحیه میده و.خستگی آدم رو کم میکنه…
:yes: :yes:
به به محمدرضای عزیز :rose:
:heart: :heart:
خیلی خوب بود انصافا
منم فکر نمیکنم توی سایت های زبان فارسی جایی به این خوبی توضیح داده باشن داستان رو و برای من هم شخصا خیلی نکاتی که نمیدونستم رو فهمیدم …
الان هرچه بیشتر با مسترچیف آشنا شدم و واجب شد حتما به طور کامل این مجموعه رو بازی کنم و صرفا فقط یه تجربه ی کوتاه ازش نداشته باشم …
اگه نسخه ی مسترچیف برای PC منتشر بشه حتما میگیرمش
*خوشحال شدم کامنت رو دیدم محمد رضا 🙂 *
:heart: :heart:
درود بر همه بچه های گیمفا و مصطفی زاهدی عزیزآقا دمت گرم لذت بردم و همچنین درود بر مستر افسانه ای
به به چقد منتظرم تا داستانشو خودم تو pc تجربه کنم ببینم این چیف کیست که همه عالم دیووانه اوست
مرسی از مقاله عالیی
مستر چیف یکی از خاص ترین کارکتر های صنعت گیم با ابهت ترین واقعا و یکی از پرطرفدار ترین بازی بین همه ی پلتفرم ها بلخصوص ماکروفن ها
ای کاش این نوع مقالات برای شخصیت های بزرگ دیگه هم نوشته بشه. :yes:
واقعا یکی از بهترین شخصیت های تاریخ بازی های ویدیویی هستش صداش خیلی عالیه همیشه باید در حسرت دیدن چهره اش موند
به نظرم halo جدید عالی میشه
بی صبرانه منتظر مستر چیف کالکشن هستم
چیزی که جذابش کرده همین ندیدن صورتشه باعث میشه که خودت تخیل کنی این کاریه که با بقیه مثل Noble 6 هم کردن حتی درمورد Rookie صداشم در نیومد صداشو بشنویم
به شخصه فکر نمیکردم در گیمفا باز هم همچین مقالات زیبا و طولانی و پر از اطلاعات خوب ببینم
منو وادار کردید که کامنت بزارم و باید خالصانه ازتون تشکر کنم آقای زاهدی عزیز
بسیار مقاله ی زیبایی بود و برای من که همیشه چون کنسول PS رو داشتم نتونستم کامل با HALO وقت صرف کنم و صرفا برای چند ساعتی اون رو در یک گیم نت یا خونه ی دوستان تجربه کردم باید بگم بسیار آموزنده بود…
ممنونم ازتون و خسته نباشید
بعنوان یک سونی فن یکی از ارزوهامه که بتونم این فرانچایز فوق العاده رو تجربه کنم .
هیلو واقعا یه مجموعه بزرگ و با ارزشه بنده تا الان شانس تجربه هیچ کدوم از نسخه های سری رو نداشتم اما بلاخره موفق به تجربه این سری شدم و باید بگم یکی از بهترین شوتر های اول شخص هستش که خیلی خاصه و بسیار لذت بخش :yes: :yes:
بهترین نسخه های این سری هم برای من شخصا نسخه ۳ و reach هستش بعد از اون باقی ساخته های بانجی یعنی هیلو ۲ و ce و odst 😉 😉
در مجموع فرنچایز پر قدرتیه که میتونه به دوران اوجش برگرده امیدوارم که اینطور بشه :yes: :yes:
خوبه باز اینجا خبری از ترول کردن بعضی از دوستان نیست 😀
خدایی حرفتون رو قبول دارم اگه میشه در مورد اشخاصی مثل
کماندر شاپرد ، کریتوس ، ماکاروف ، کاپیتان پرایس ، جان کرین(Dying light) هم بذارین ممنون