هنر مشکلات فنی! | نقد و بررسی The Forbidden Arts
سبک پلتفرمر، از جمله ابتداییترین و اساسیترین ژانرهای دنیای بازیهای ویدیویی محسوب میشود و از این رو هنوز هم طرفداران بسیار زیادی دارد و به همین دلیل از جمله محبوبترین ژانرها برای ساخت بازیهای مستقل و کم خرج محسوب میشود. بازی The Forbidden Arts نیز یکی از همین بازیهای مستقل است که به تازگی عرضه شده است و در ادامه به بررسی آن میپردازیم.
اول از همه و قبل از بررسی بازی به سازندگان آن میپردازیم. سازنده این عنوان استودیوی مستقل Stingbot Games است که طبق گفته خودشان از دو عضو تمام وقت به نامهای Sterling Selover و Marcy Williams تشکیل شده و افرادی نیز در حین توسعه به صورت پاره وقت به آنها کمک کردهاند. از این رو قطعاً این استودیو در دسته استودیوی های بسیار کوچک قرار میگیرد. بازی The Forbidden Arts هم اولین عنوانی است که این استودیو ساخته و منتشر کرده است. از این رو همان طور که معلوم است، با یک تیم خیلی قوی و حرفهای رو به رو نیستیم و قبل از تجربه بازی باید تا حدی سطح انتظارات خود را پایین بیاورید.
حال بعد از این معرفی کوتاه، به سراغ نقد خود بازی میرویم. داستان بازی در دنیایی اتفاق میافتد که هفت هنر ممنوعه قوی وجود دارند. Pyromancy (جادو با آتش)، Hydromancy (جادو با آب)، Geomancy (جادو با خاک)، Aeromancy (جادو با هوا)، Enchantment (سحر و طلسم کردن)، Chiromancy (طالعبینی و کفبینی) و Necromancy (جادوی زنده کردن مردگان). این هفت هنر ممنوعه نظر حکومتها و گروههای مختلف را به خود جلب کردند و هر گروهی به یکی از این هنرهای جادویی روی آورد و از آنها برای مردم خود استفاده کرد. در این میان فردی به نام ولتیر (Voltaire) به تحقیق در مورد جادوی سیاه Necromancy و زنده کردن مردگان پرداخته و با استفاده از آن، سعی کرد تا توازن جهان را از بین ببرد. در این میان، گروههای دیگر شورایی تشکیل داده و با استفاده از نیروهای خود، ولتیر را از سرزمین بیرون انداختند.
بازی با این پیش زمینه داستانی شروع میشود و همان طور که حدس میزنید، دوباره سر و کله نیروهای تاریک پیدا شده است و شما به عنوان فردی ماهر در کار با خنجر به نام Phoenix (فینیکس به معنای ققنوس) در ابتدا وظیفه پیدا میکنید که برای موضوعی به سراغ جادوگر محلی بروید. بعد از رفتن به پیش او، شخصیت شما متوجه میشود که ذات او با کار با جادوهای آتشین و Pyromancy عجین شده و سپس یکی از روشهای کار با آتش را هم از جادوگر محلی فرا گرفته و سپس مأموریت شما برای کسب تواناییهای جدید در این زمینه و مقابله با نیروهای تاریک شروع میشود.
همانطور که واضح است، داستان بازی فوق العاده کلیشهای است و متأسفانه تا حد زیادی با همین روند کلیشهای نیز پیش میرود. کاراکترهای بازی نیز تقریباً شخصیت پردازی خاصی ندارند و به جز یک سری نقش فوق العاده تیپیکال و معمولی با یکسری ویژگیهای عمومی، هیچ ویژگی خاص و منحصر به فردی که بتواند آنها را به یاد ماندنی بکند، ندارند. حتی شخصیت اصلی نیز وضعیت خوبی از این لحاظ ندارد و حتی در اوایل نمیتوانید بفهمید که چرا اصلاً نقش این شخصیت را بر عهده دارید و چه چیز ویژهای در او وجود دارد. اگر بازی عنوانی با شخصیت اصلی تصادفی باشد که مطابق نظر بازیکن خلق میشود، میتوان از شخصیت پردازی او تا حدی چشم پوشی کرد ولی وقتی بازی یک کاراکتر مشخص و خاص را در مقابل بازیکنان قرار میدهد، انتظار میرود که لااقل بتواند در یک ساعت اول بازی تا حدی حضور او را به عنوان شخصیت اصلی برای بازیکنان توجیه کند ولی متأسفانه برای این بازی شاهد چنین موضوعی نیستیم.
متأسفانه با وجود این که داستان بازی حتی با وجود کلیشهای بودن، پتانسیل یکسری پرداختهای جانبی برای متمایز شدن را داشت، هیچ کار ویژهای روی آن صورت نگرفته و با داستانی بسیار سطحی طرف هستیم. گاهی اوقات بعضی بازیها کلاً تمرکز خاصی روی داستان ندارند و کل داستان خود را در یک خط میگویند و بعد از آن فقط گیم پلی بازی اهمیت پیدا میکند. در چنین عناوینی نبود داستان نکته منفی حساب نمیشود؛ اما وقتی که بازی سعی دارد که داستان مشخصی را به بازیکن ارائه کرده و بر اساس آن روند بازی پیشروی میکند، قطعاً وجود داستان فوق العاده سطحی و کلیشهای یک نکته منفی به حساب میآید.
بعد از داستان، نوبت به گیم پلی بازی میرسد. گیم پلی بازی نیز همانند داستان، با وجود پتانسیلهای خوبی که داشته با ایرادات مختلفی دست و پنجه نرم میکند که باعث میشود که نتواند از پتانسیل خود به خوبی استفاده کند. گیم پلی بازی به طور کلی از دو بخش تشکیل شده است. یک بخش با مکانیزم حرکتی دو بعدی و Side-Scroller و یک بخش سه بعدی. اول از همه در مورد بخش سه بعدی توضیح میدهیم. در یک کلام حضور این بخش در بازی تقریباً بیمعنی است. سازندگان بازی به نظر به تقلید از یکسری از بازیهای نقش آفرینی ژاپنی این بخش را طراحی کردهاند. این بازیها یک دنیای بزرگ کلی دارند که شخصیت اصلی در آن جا به جا شده و وارد مکانهای مختلف آن میشود و چالشهای اصلی در مکانهای مختلفی که وجود دارند قرار گرفته و این دنیا و نقشه کلی نیز حکم جا به جایی و محیطی برای انجام یکسری کارهای فرعی را دارد. متأسفانه سازندگان این بازی به تقلید از این عناوین چنین محیطی را وارد بازی کردهاند در حالی که واقعاً هیچ نوع نیازی به این محیط در بازی احساس نمیشود. محیطهای سه بعدی طراحی شده نیز فوق العاده خالی هستند و تقریباً کار خاصی برای انجام در آنها وجود ندارد و نهایت چهار عدد شمش طلا در آنها پنهان شدهاند که به راحتی با یک گشت و گذار پنجدقیقهای در محیط پیدا میشوند. به جز این موضوع و صبحت با یکی دو شخصیت در بین مراحل بازی، تقریباً هیچ نکته قابل توجه دیگری در این بخش بازی وجود ندارد و این محیطها صرفاً به عنوان بخشی که قسمتهای مختلف مراحل بازی را به هم متصل میکند، در بازی قرار گرفتهاند. دلیل این که سازندگان وقت خود را صرف ساخت این قسمت از بازی کردهاند، به نظر من چندان واضح نیست. چون به وضوح این بخش هیچ نکته خاصی ندارد و صرفاً یک محیط سه بعدی توخالی را برای بازیکنان ساخته است که جا به جایی در آن بیشتر در حکم اتلاف وقت است. در کنار این مثلاً اگر قرار نیست فعلاً به مرحله خاصی بروید، بازی از طریق یک اعلان روی صفحه برای یکسری از این مکانها این موضوع را به شما گوشزد میکند. در حالی که میشد لااقل یک مانع گرافیکی متناسب با داستان بازیاین موضوع را توجیه کند و وضعیت فعلی چندان جالب نیست.
از بخش سه بعدی ناقص بازی که بگذریم، به بخش دو بعدی و اصلی بازی میرسیم. اکثر مراحل و چالشهای اصلی بازی در این بخش قرار دارند. اصول کلی گیم پلی در این بخش از بازی مانند اکثر بازیهای پلتفرمر مبتنی بر پریدن و جا به جایی بین نقاط و سکوهای مختلف در محیط است. در این میان یکسری معماها هم متناسب با قابلیتهای شخصیت و برای تعامل با محیط طراحی شدهاند که مراحل را از یک نواختی خارج کنند و در کنار این موارد، دشمنان مختلفی نیز در بازی حضور دارند که باید آنها را شکست بدهید. اولین مشکل بازی در زمینه دشمنان است. دشمنان به شکل عجیبی قوی هستند و به راحتی با یکی دو ضربه شما را از بین میبرند. در این میان اکثر اوقات شما صرفاً باید با ضربه زدن مستقیم به دشمن و نهایتاً استفاده از قابلیتهایی نظیر پرتاب گوی آتش آنها را شکست دهید. از طرفی مواردی مثل پرتاب گوی آتش از دور به شکل ناعادلانهای میتواند دشمنان را بدون حتی نزدیک شدن به آنها از بین ببرد و از سوی دیگر مبارزه نزدیک با دشمنان هر چند کار سختی نیست، اما بعد از چند بار به شدت تکراری میشود و صرفاً با یک اشتباه کوچک، ممکن است مجبور شوید بخشی از مرحله را دوباره طی کنید. مسئله این است که بازی با توجه به ظاهرش و روند کلی آن، عنوانی نیست که قرار بوده باشد از عمد سخت باشد و سختی مبارزات بازی نیز اصلاً لذت بخش نیستند و بیشتر شما را کلافه میکنند؛ زیرا عملاً هیچ نوع تنوع و جذابیتی در مبارزات بازی نیست و صرفاً به شکل تکرار مکررات و حتی بدون هیچ نوع پاداشی نظیر Level-Up کردن، باید هر بار که شکست میخورید، وقت خود را به شکست دشمنان تکراری اختصاص دهید و احتمالاً از نقطهای به بعد ترجیح خواهید داد که سریعاً از محل مخمصه فرار کرده و خود را درگیر مبارزه با دشمنان تکراری نکنید. یکسری توانایی جذاب در بخشهایی از بازی به شخصیت شما داده میشود که مبارزات را اندکی جذابتر میکند ولی مبارزات در اوایل کار آنقدر تکراری و خسته کننده هستند که شاید حتی بازی را به کل کنار بگذارید و ادامه ندهید.
مسئله دیگر معماهای بازی است. خوشبختانه این بخش بازی طراحی نسبتاً خوبی دارد و معماهای بازی هرچند خیلی پیچیده نیستند ولی وضعیت به نسبت بهتری نسبت به سایر بخشهای بازی دارد. معماهای بازی اکثر اوقات در حد جا به جا کردن یکسری آیتمها و یا فعال کردن یکسری اهرم هستند ولی طراحی آنها تا حد خوبی قابل قبول است و هر چند در حد عناوین خیلی رده بالای این سبک نیستند، ولی ایرادات خیلی بزرگی نیز ندارند که به طور کلی تجربه بازی را مختل کند.
اما با همه اینها رکن اصلی یک بازی پلتفرمر، روان بودن کارهایی مانند پریدن و مواردی نظیر این است. متأسفانه با وجود این که معماهای پلتفرمینگ بازی طراحی نسبتاً خوبی دارند و به شکل مناسبی طراحی شدهاند، از نظر فنی بازی ضعفهای بسیار گستردهای دارد. گاهی اوقات کلیدها همزمان با هم عمل نمیکنند یا به هر دلیلی ناگهان شخصیت متوقف میشود و فرمان کنترلی شما اجرا نمیشود که این موضوع ممکن است در مواقعی منجر به مرگ شخصیت شده و شما ناچار به تکرار دوباره آن قسمت خواهید بود. ناحیه برخورد اشیای محیط (Collision Box) آنها نیز به نظر خیلی خوب جای گذاری نشدهاند و بعضی از اوقات نمیتوانید مطمئن باشید که با فرود در نقطهای خاص، آیا به پایین پرت خواهید شد یا روی سکوی مورد نظر قرار میگیرید. چنین ایراداتی برای یک بازی پلتفرمر به هیچ وجه قابل قبول نیستند و هر چه قدر هم طراحی کلی معماهای پلتفرمینگ بازی خوب باشد، چنین مسائلی آن را تا حد زیادی دچار مشکل میکند. این که ببینید شخصیت شما روی سنگ قرار گرفته و بعد دارد از لبههای نامرئی آن و روی هوا به پایین سر میخورد و یا پریدن روی یک جعبه و سر خوردن از لبه صاف و افقی آن، مواردی نیستند که بتوان آنها را در یک بازی پلتفرمر توجیه کرد.
یکسری بخش جانبی و فرعی نیز برای بازی در نظر گرفته شدهاند که با جمع کردن مقدار مشخصی از طلاها، میتوانید یکسری مراحل اضافی را انجام دهید و در اثر انجام آنها، خط سلامتی و جادوی شخصیت را افزایش دهید. این مراحل هم وضعیتی مشابه مراحل اصلی بازی دارند. اگر ایرادات فنی بازی در این حد نبود میشد آنها را مراحلی خوب دانست ولی وضعیت فعلی بازی باعث میشود که این مراحل نیز سطح متوسطی داشته باشند.
در کنار همه قسمتهای گیم پلی، در طول بخشهای مختلف بازی شخصیت اصلی یکسری توانایی ویژه نظیر پرتاب گوی آتشین یا ایجاد سپر با استفاده از آتش را هم به دست میآورد. این تواناییها از نظر کلی تنوع نسبتاً مناسبی دارند و از نظر فنی نیز تقریباً وضعیت خوبی دارند. هر چند اگر از آنها در حل معماهای بازی استفاده بیشتری میشد، مطمئناً ارزش بیشتری از بعد طراحی مرحله پیدا میکردند ولی به هر حال وضعیت فعلی هم قابل قبول است.
یک سیستم تغییر تجهیزات هم برای شخصیت اصلی طراحی شده است که متأسفانه از پتانسیل آن به خوبی استفاده نشده است. در اوایل بازی به هیچ وجه چیز قابل استفادهای برای این سیستم به دست نمیآورید. در مورد چنین وضعیتی واقعاً حس میشود که سازندگان The Forbidden Arts این قسمت را صرفاً برای شبیه شدن به بازیهای نقش آفرینی در این عنوان قرار دادهاند و تمرکز خاصی نیز به هیچ وجه روی آن نداشتهاند و با این وضعیت، حضور آن در بازی تقریباً اضافی به نظر میرسد.
در کل با وجود پتانسیلهای موجود، گیم پلی بازیایرادات مختلفی دارد که اکثراً قابل چشم پوشی نیز نیستند. از مشکلات در سیستم مبارزات گرفته تا یکسری ایرادات فنی در حرکات پلتفرمینگ و… باعث میشوند حتی بخشهای قابل قبول نظیر طراحی مرحله بازی نیز نتوانند عملکرد خوبی داشته باشند. وجود یکسری بخشهای اضافی نظیر قسمتهای سه بعدی بازی یا سیستم Inventory و تجهیزات باعث میشود به این نتیجه برسیم که ظاهراً سازندگان خواستهاند موارد زیادی را در بازی خود قرار دهند اما به هر دلیلی نتوانستهاند آنها را کامل پیاده سازی کنند و این موضوع باعث شده است که بخشهای اصلی بازی که هسته آن را تشکیل میدهند نیز با مشکل رو به رو بشوند و از پتانسیل آنها استفاده نشود.
بعد از گیم پلی نوبت به گرافیک بازی میرسد. خوشبختانه عملکرد بازی از بعد هنری وضعیت خوبی دارد. محیطهای مختلف بازی با طراحیهای هنری متنوع و گوناگون و استفاده از تمهای رنگی گوناگون باعث میشوند که از این نظر بازی عملکرد واقعاً مناسبی داشته باشد و این قسمت بازی به مراتب در سطح بالاتری نسبت به سایر قسمتهای آن قرار میگیرد. طراحیهای استفاده شده برای دشمنان و موجودات حاضر در محیط و سایر موارد نیز همگی قابل قبول هستند و به مراتب وضعیت بهتری از سایر قسمتهای بازی دارند. متأسفانه از بعد فنی بازی دستاورد چشم گیری ندارد. از نظر کلی وضعیت فنی گرافیک بازی چندان قابل قبول نیست و جدا از ظاهر بازی که احتمالاً به شدت تاریخ گذشته به نظر برسد، باگهای مختلفی نظیر چشمک زدن یکسری بخشهای تصویر و… نیز در آن وجود دارند که برای بازیای که ابعاد خیلی بزرگی ندارد، انتظار میرود شاهد چنین مواردی نباشیم. هر چند بخشی از این موضوع به خاطر کوچک بودن تیم سازنده است اما بخشی دیگر نیز شاید به خاطر اشتباه در استفاده از این شکل گرافیکی سه بعدی باشد. اگر بازی به صورت تماماً دو بعدی ساخته شده بود، هیچ وقت مشکلات فنی از لحاظ گرافیکی به این شکل به چشم نمیآمد ولی در حالت فعلی که از مدلهای سه بعدی برای تکتک قسمتهای بازی استفاده شده، ضعف در بخشهای مختلف بیشتر به چشم میآید و حتی شاید بخشی از ایرادات فنی گیم پلی بازی نیز به خاطر یکسری موارد گرافیکی نظیر فیزیک اجسام و مواردی نظیر این باشد. به هر حال در زمینه گرافیک هم هر چند وضعیت هنری بازی واقعاً نسبت به سایر بخشها در سطح بهتری قرار دارد، اما مشکلات فنی مختلفی نیز وجود دارند که باعث میشوند این قسمت نیز با ایراداتی همراه باشد.
در نهایت به بحث موسیقی و صداگذاری میرسیم. موسیقیهای بازی وضعیت نسبتاً مناسبی دارند و خیلی مشکلی خاصی در آنها دیده نمیشود. البته اگر بخواهیم سخت گیری بکنیم، تکراری شدن موسیقی بازی در بعضی قسمتها را میتوانیم به عنوان نکته منفی به حساب بیاوریم ولی با توجه به مستقل بودن بازی و این که احتمالاً سازندگان توان استفاده از یک تیم حرفهای و بزرگ را نداشتهاند، میشود از این موضوع با اغماض گذشت؛ اما متأسفانه حتی در بحث صداگذاری هم بازی مشکلاتی دارد. مثلاً وقتی شخصیت از یک دره به پایین پرت میشود، یک صدای آخ پخش شده و ناگهان در حالی که هنوز صدا به اتمام نرسیده، قطع میشود و بازی دوباره از محل ذخیره قبلی شما را وارد میکند. چنین مشکلاتی در بعد صداگذاری واقعاً آزاردهنده هستند و در بسیاری از موارد امکان رفع آنها به شکلهای مختلف نظیر استفاده از صدایی دیگر و یا طولانی کردن مدت سقوط و… نیز وجود داشته ولی به طرز عجیبی سازندگان به این مسائل شاید به ظاهر بیاهمیت توجهی نکردهاند؛ اما این مسائل به ظاهر بیاهمیت، مستقیماً با تجربه و برخورد بازیکنان به بازی ارتباط دارند و باعث میشوند که بازیکن احساس کند با یک بازی ناقص یا نسخه آزمایشی رو به رو است و نه عنوانی که با قیمت حدود ۱۵ دلاری عرضه میشود. ضمن این که بازی صداگذاری متنی زیادی هم ندارد و همان قسمتها نیز با صداگذاران نسبتاً معمولی انجام شده است. هر چند بحث صداگذاری متنی با توجه به کوچک بودن ابعاد پروژه قابل چشم پوشی است اما ایرادات در سایر زمینههای صداگذاری قابل چشم پوشی نیستند.
نتیجه گیری نهایی:
با تمام این موارد، The Forbidden Arts را میتوان عنوانی دانست که با وجود پتانسیلهای فراوان، به دلیل مشکلات مختلف نتوانسته آن طور که باید و شاید موفق عمل کند. از طرفی مشکلات فنی در گیم پلی بازی ممکن است گاه و بی گاه باعث آزار بازیکنان شود و از طرف دیگر گرافیک فنی بازی که چندان با اندازه تیم سازنده بازی هماهنگی نداشته و باعث شده کم کاریهای آن، حتی جلوی دیده شدن دستاورد هنری خوب سازندگان در بعد گرافیک را نیز بگیرد. ضمن این که مشکلاتی در زمینه صداگذاری و حتی عمل نکردن مناسب کلیدهای کنترلر نیز در بازی وجود دارند که از جمله موارد اولیهای هستند که انتظار میرود در یک بازی با قیمت ۱۵ دلار رعایت بشوند. در مجموع هر چند همچنان میشود تا حدی از The Forbidden Arts لذت برد اما ایرادات آن که عمدتاً نیز جنبه فنی دارند به قدری زیاد هستند که بخش زیادی از جذابیت آن را کم کردهاند و به هیچ وجه نمیتوان قیمت ۱۵ دلاری بازی را توجیه کرد.
پر بحثترینها
- فوری: سونی در حال مذاکره برای خرید کمپانی مادر FromSoftware است
- نامزدهای بهترین بازیهای سال مراسم The Game Awards 2024 مشخص شدند
- نقدها و نمرات بازی STALKER 2 منتشر شدند
- ۱۰ بازی سینماتیک که میتوانند با بهترین فیلمهای سینمایی رقابت کنند
- پلی استیشن برای ۱۰ سال متوالی نمایندهای برای بهترین بازی سال داشته است
- شایعه: حالت پرفورمنس بازی STALKER 2 روی Xbox Series X به خوبی اجرا نمیشود
- بازی Death Stranding Director’s Cut دومین بازی پرفروش ایکس باکس شد
- بدون اشتراک پلاس، امکان انتقال فایل سیو بازیها از پلی استیشن ۵ استاندارد به پرو وجود ندارد
- رسمی: شرکت مادر FromSoftware پیشنهاد خرید از سوی سونی را تایید کرد
- بازی GTA V با این هدف ساخته شد که از هر نظر بهتر از GTA IV باشد
نظرات
سلام اقای نامجو نقد خوبی بود ممنون
کلا بازی چیز خاصی نداره همون هنر مشکلات فنی درسته
چرا سازندها بازی رو نصفه منتشر میکنن :pissedoff: :pissedoff: