آخرین امید،آخرین از ما | پیش نمایش بازی The Last Of Us

خیلیها روزشماری میکنند،تقویمشان را علامت زدن و پیگیر اخبار این عنوان انحصاری PS3 شده اند.حتی اگر این کنسول را نداشته باشند باز هم این بازی به قدری چشمک زد و به حدی خودنمایی کرد و میکند که دل همه ی بازی دوستان و گیمرها رو برده است.عنوان The Last Of Us،بازیی که از اولین روز رونماییش پر سر و صدا بود و هنوز هم هست.در ادامه،پیش نمایشی بسیار متفاوت از این بازی مورد انتظار را مطالعه خواهید کرد و با زوایای ناشناخته ی این بازی قبل از انتشارش آشنا میشوید.

میترسم…از چیزی که اینجا،آنجا و هرجاست.تاریکی و بدبختی،فلاکت و ویرانی.آیا سزای من که یک دختر بچه ی چهارده ساله ام این ویرانی و آخرالزمان است ؟ باید بجنگم،باید پیش بروم و من… و من میتوانم جلوی این تاریکی بایستم.شاید با نیروی کم بازوم از پس موجودات وحشی و از آنها وحشیتر،انسانهای گرگ صفت و شیطانی که فکر شکم خود هستند بر نیایم،ولی فکرم اونقدر کار میکند که با زیرکی،از پسشان بربیام…

Ellie…

The Last Of Us…عنوانی که در VGAs 2011  توسط استودیو First Party ناتی داگ که در کارنامه ی خود شاهکارهایی مانند Uncharted  و Jak رو دارد،معرفی شد و مستقیما تغییر مسیر صنعت بازی های ویدئویی را با گیم پلی ویژه ی خود هدف گرفت.سنگی بسیار بزرگ که شاید هر کسی جرات برداشتنش را ندارد.این روزها،شرکت ها مدام ادامه و پیش درآمد بازیهای اسبق خود را میسازند،فرمول های تکراری را به کار میبرند و به ندرت شرکتی را میبینیم که از مسیر دیگران خارج و سعی در نوآوری داشته باشد.ولی ناتی داگ با تکیه بر دانش و تجربه ی ۲۵ ساله ی خود در امر بازی سازی و زیر نظر شرکت بزرگ و قدرتمند سونی که مایحتاج این استودیو از پول تا آخرین تکنولوژی های روز دنیا را برایش فراهم میکند،دست به ساخت و توسعه ی عنوانی زد تا با عرضه اش،شدیدترین تکانی را که میشود به صنعت یک نواخت بازی سازی دنیا وارد کرد را وارد کند.نمایش اول این شاهکار از پیش تعیین شده در VGAs 2011  با اینکه یک کات سین سینمایی اما با رندر موتور قدرتمند ناتی داگ انجین بود،ولی اتمسفر خارق العاده و موسیقی گوش نوازش ، نظرهمه ی هواداران پلتفرم های سونی و حتی رقبا را به خود جلب کرد.

به استودیو ناتی داگ میرویم،جایی در شهر سانتا مونیکا آمریکا که آنچنان هم بزرگ نیست،همه چیز تقریبا خودمانی است و ساده.اینجا جایی برای یک سلبریتی بزرگ نیست،جایی برای یک معامله تجاری بزرگ نیست ! و حتی جایی برای خیال پردازی های چند میلیون دلاری کلیشه ای نیست ! اینجا جایی است که در تابستان ۲۰۰۹،کارگردان شهیر استودیو ناتی داگ آقای  Bruce Straley و مرد خلاق این استودیو یعنی Neil Druckmann دست یکدیگر را برای ساخت  ” آخرین از ما” فشردند.

The Last Of Us  اولین IP مهم استودیو ناتی داگ بعد از خریداری کاملش توسط سونی و عرضه ی  Uncharted : Drake Fortune  در سال ۲۰۰۷ است.دو شخصیت کلیدی و اصلی بازی که یک مرد میانسال و یک دختربچه ی چهارده ساله است،داستان ها و ماجراهای بسیار عجیب و شگفت انگیزی را در دنیایی آخرالزمانی ۲۰ سال پس از انتشار ویروس مرگبار در آمریکا را به نمایش میگذارند.این عنوان سوم شخص اکشن/ماجراجویی با خود قول تاریکترین و خاصترین عنوان سبک Survival/Horror را به دوش میکشد.چیزی که این بازی را خاص میکند،علاوه بر گرافیک حیرت انگیزش چه از نظر تکنیکی و چه از نظر هنری،داستان سرایی آن است.این بازی بدون داستان سرایی خوبش،یک ریسک و موقعیت خطرناک برای مسیر Straley و Druckmann میتوانست باشد !

شاید براتون جالب باشه ولی ایده ی ساخت TLOU و به طور کل،نحوه ی داستان سرایی و شخصیت پردازیهایش ،به مقدار زیادی مدیون قسمت دوم Uncharted  است.تیمی که برای ساخت و توسعه ی TLOU مشغول هستند در اوایل پروژه به بحث و بررسی و گذاشتن جلسه با تیم Uncharted 2  پرداختند و بایدها و نبایدهایی که در این بازی رعایت شد و نشد رو مورد بررسی قرار دادند.حتی کار به بررسی کانسپت ها و بیرون کشیدن اطلاعات و المانهایی رسید که فرصت استقاده اش درUncharted 2  نبود ولی همین جا بود که جرقه های اصلی پروژه ی TLOU زده شد و امید ساخت یک چنین بازی متقاوتی را در سر سازندگانش پروراند.وقتی شخصیت اصلی Uncharted 2  یعنی Nathan Drake ، خود را در دهکده ای دورافتاده در ارتفاعات هیمالیا پیدا میکند،با شخصی به نام Tenzin آشنا میشود.Tenzin به هیچ وجه انگلیسی نمیفهمید و این برای Nathan بسیار سخت بود که با وی ارتباط برقرار کند ولی اگر بازی را به خاطر داشته باشید،همکاری های خوبی بین این دو شخصیت انجام شد که بسیار ستودنی بود.همین قضیه سبب شد که Straley و Druckmann در اصل تصمیم بگیرند که در پروژه ی جدید خود دختری لال را به بازی بیاورند که تقریبا نقش Tenzin در Uncharted 2  را ایفا کند.با اینکه هر دو سازنده ی TLOU از این ایده استفبال کرده بودند ولی هنوز یک جای کار میلنگید !اونها باید بیشتر از اینها ایده های خود را میپروراندند و در باره ی آن تحقیق میکردند.در اواسط سال ۲۰۰۹ شرکت ناتی داگ تصمیم گرفت که دو تیم در استودیو تشکیل شود و هر کدام به طور مستقل بر روی بازی های جدید کار کنند.چیزی که Druckmann گفت اهرم فشار و فرصت بهتری برای به رخ کشیدن قدرت پلی استیشن ۳ بود.آنها دوباره همه چیز را برنامه ریزی کردند و کار را از سر گرفتند.وقتی تیم کوچک و جدید به سرپرستی کارگردان و مدیر بخش خلاقیت یعنی Straley و Druckmann کار خود را برای ساخت بازی جدید از سر گرفتند،در اول راه میخواستند پا به پای تیم دیگر که مشغول کار بر روی Uncharted 3  بودند،پروژه ی جدیدی از فرانچایز Jak and Daxter  را که هواداران بیشماری هم داشت پیاده سازی کنند.ولی وقتی تیم شروع به کشیدن و طراحی مدل ها و کانسپت های 3D کرد،Straley و Druckmann نتوانستند با این قضیه کنار بیان و هنوز فکر ساخت یک عنوان جدید یعنی TLOU ذهنشان را مشغول کرد.پس یک تصمیم را لحاظ کردند : همه ی کارها رو دور بریزیم و بریم سر پروژه ی جدید !

چیزی حدود ۶ ماه طول کشید تا تیم برای ساخت و توسعه بازی آماده سازی شوند وطرح های نهایی را آماده کنند.Straley و Druckmann به ایده ی دخترک لال برگشتند و از چیزهایی که برای اون شخصیت در سر میپنداشتند ایده بردازی کردند و شروع به طراحی دو شخصیت اصلی بازی کردند.این دو شخصیت Joel و Ellie  نام داشتند.بعد از طراحی شخصیت ها،مهمترین جای پروژه خودنمایی میکرد:طراحی محیط و ایده پردازی در مورد آن ! تیم سازنده باید میفهمیدند این شخصیت هایی که طراحی کردند در چه دنیایی باید زندگی کنند و این دنیا چگونه خواهد بود.اونها میدونستند که این دنیا باید زیبایی خاصی را در خود پرورش میداد و در این زیبایی،جهنمی از درد و رنج برای انسانها در خود داشت، اما تا زمانی که Straley و Druckmann برنامه ی BBC Documentary Planet Earth را ندیده بودند نمیدونستند این درد رو رنج چطور میتونه باشه.

محقق و مجری اصلی این برنامه که David Attenborough نام داشت در هر قسمت به سراغ گونه های مختلف زندگی و حیوانات حیات وحش میرفت.در قسمتی که Straley و Druckmann توانستند تماشا کنند،این برنامه به سراغ چیزی به نام Cordyceps Fungus رفته بود.این گونه ای از یک انگل و نوعی قارچ بود که با حمله به حشرات و مخصوصا مورچه ها باعث عفونت ها مغزی و تغییر رفتار در میزبان خود میشد.اما این عفونت و انگل سبب قدرتمند شدن بیمار برای مدتی کوتاه تا لحظه ی مرگش میشد و از موجود چیزی مثل زامبی میساخت.این دقیقا چیزی بود که Druckmann را سخت به فکر فرو برد که چی میشه این انگل انسانها رو هم آلوده کنه ؟این ایده تا جایی پرورش پیدا کرد که تیم سازنده شروع به تحقیقات وسیع در مورد این انگل،راه های شیوع و درمانش کردند و برای مثال اگر این بیماری شایع شود،تمدن بشری پس از ۱۰ یا ۲۰ سال به چه شکل خواهد شد؟ خیابان ها،بزرگراه ها و شهرهایی که این بیماری در آنها رخنه کرده به چه شکل میشوند؟چند نفر میمیرند و چند نفر زنده میمانند ؟

بسیاری از دیدن گیم پلی واقع گرایانه و هوش مصنوعی فوق العاده ی بازی شگفت زده شدند و یکی از این افراد استاد “Hideo Kojima” کارگردان افسانه ای سری بازیهای Metal Gear و Zone Of Enders است که پس از مشاهده ی این نمایش در سالن کنفرانس سونی در E3 2012  ،پس از ترک این مکان در صفحه ی توویتر خود اظهار نظرهای بسیار جالبی کردند.

“Hideo Kojima” در صفحه ی شخصی توویتر خود اظهار داشت :

عنوان The Last Of Us یک بازی فوق العاده خواهد بود و من برای اولین بار پس از سالها واقعا دلم میخواست یک چنین بازی را انجام دهم.بنده به عنوان یک بازیساز که سالها به این حرفه مشغول هستم،این نمایش حس حسادت من را به شدت برانگیخت و بسیار به وجد آمدم.امید و انرژی برای بازی سازی پس از دیدن این دمو در من دوباره زنده شد.از سازندگان این بازی نهایت تشکر را دارم.

همچنین همکار و دوست نزدیک وی آقای “Atsushi Inaba” که از بازی سازان بزرگ دنیا (بر طبق لیست ۱۰۰ بازیساز برتر تاریخ در رده ی ۴۹ جای دارد) است و از مقامات بلند پایه Platinum Games است در صفحه ی توویتر خود در مورد نمایش TLOU اظهار داشت :

من هیچ نظری در مورد نحوه ی کنترل شگفت انگیز شخصیت و بازی ندارم،اما این روش در اجرای چنین نمایشی بسیار خارق العاده بود.استودیو ناتی داگ هم بسیار عالی عمل کرد.

Druckmann پس از اینکه ایده ی ساخت بازی بر اساس این بیماری را پایه ریزی کرد،شروع به مطالعه ی کتابهای مرتبط،تماشای فیلم و برنامه های تلوزیونی کرد که به موضوع آخرالزمانی و وقایع پس از آن اشاره داشت.اما خیلی زود فهمید مطالبی هم هست که در گذشته میتوان آن را پیدا کرد و همچنین در دنیای واقعی،عواملی هستند که به او کمک های زیادی میتواند بکند.وی به سراغ شیوع آنفولانزای اسپانیایی در سال ۱۹۱۸ رفت و چگونگی رفتار مردم آن زمان برای جلوگیری از ابتلایشان و به نابودی کشیده شدنشان را مورد بررسی و بهره برداری قرار داد،یا حتی در مورد واقعه ی Polio Epidemic  در دهه ی ۱۸۸۰ (فلج اطفال همه گیری که موجب از بین رفتن هزاران نفر شد) تحقیقات گسترده ای کرد و فهمید چگونه فاصله ی طبقاتی و طرد کردن رنگین پوستان آغازگر فاجعه ای بزرگ در آن زمان شد. در گیر و دار این تحقیقات Druckmann جواب این سوال که The Last Of Us چگونه شخصیت منفی لازم دارد را پیدا کرد.

وقتی طرحهای اولیه بر روی میز کار قرار گرفت،داستان بازی یک کلیت کلیشه ای پیدا کرد ! شخصیت بدی در بازی است که به تعقیب Joel  و Ellie  تا انتهای بازی میپردازد و در این راه تهدیدات متعددی از طرف بازماندگان و مبتلایان به بیماری که به موجوداتی زامبی گونه شبیه هستند،دریافت میکنند.اما اینگونه داستان پردازی و خط گرایی،مانند یک اثر هالیوودی کلیشه ای میشد و Druckmann به هیچ وجه یک چنین چیزی را نمیخواست !فضا و اتمسفری که در این بازی قرار بود پیاده شود یک جو خاکستری بود.دشمنی که شما در سفر مواجهش میشوید شاید آدم بدی نباشد،شاید او نیز مانند شما به دنبال غذا و پوشاک در دنیایی نابود شده است ولی هر چی که هست،سد راه شما شده است.داستان قرار نیست به صورت خطی دنبال شود،بازی میخواهد شما را به یک درگیری بسیار بزرگ برای نجات از بلایای ناگوار آخرالزمان دعوت کند.اما برگ برنده ی بازی The Last Of Us بیشتر از همه چیز،رابطه ی متقابل بین  Joelو Ellie است که در نمایش هایی که از بازی منتشر شده،فک تمام تماشاچیان را با آسفالت کف خیابان آشنا کرد !

 تریلری از گیم پلی بازی در میان مبتلایان وحشی 

[jwplayer mediaid=”56037″]

دانلود با کیفیت بالا (HD (211MB

دانلود با کیفیت معمولی (Hi-Res (40MB 

داتلود با کیفیت پایین (Lo-Res(9MB 

با قاطعیت میتوان گفت بیشترین فشاری که در تیم ناتی داگ حس میشود بر دوش Druckmamm است.شاید برایتان جالب باشد،وی اولین بار به عنوان کار آموز پس از ملاقاتی اتفاقی با Jason Rubin ،معاون مدیر استودیو ناتی داگ در سال ۲۰۰۴،توانست به این استودیو راه پیدا کند و با درخشش خود،نقشی کوچک اما سازنده در عنوان Jak 3  به عنوان برنامه نویس ایفا کرد.همین درخشش کم کم باعث شد به برنامه نویسی،طراحی و نویسندگی عناوین بزرگی مثل Jak X,Uncharted و Uncharted 2مشغول شود و هم اکنون او برای اولین بار به عنوان مدیر بخش خلاقیت  پروژه ی The Last Of Us که میتوان گفت مهمترین و تاثیرگذارترین جایگاه بعد کارگردان است،دست پیدا کرد.او همیشه در این آرزو بود که چطور و چگونه میتواند ایده ی ناب خود را که یک عنوان داستان محور و متفاوت با آنچه همیشه دیده شده پیاده کند.برای او فقط یک خط دیالوگ مهم نبود ! او چیزی فرای این را میخواست.وی تمام انرژی و وقت خود را صرف طراحی و پیاده سازی شخصیت های قوی این بازی گذاشت و Joel  و Ellie  از فکر او متولد شدند.رابطه ای که بین این دو کاراکتر برقرار میشود بسیار حائظ اهمیت است.Joel،مرد میانسالی که قبل از فجایع بازی به دنیا آمده بود و همه چیز را به چشم دیده بود و اصلا نمیخواست حالا زیر نظر ارتش زندگی کند.در طرف دیگر،Ellie،دختر بچه ای که در دنیای آخرالزمانی به دنیا آمده و هیچ چیز جز مکانی که در آن قرنطینه و نگهداری میشود نمیداند.برای او ارتش،کارت های سهمیه بندی و اعدام و کشتار در ملاء عام ،چیزی عادی و معمولی هم بود.چیزی که رابطه ی این دو کاراکتر را سخت و به ظاهر غیرممکن میکند،نوع نگرش آنها به دنیای پیرامون است.Joel مدام مورد هجوم خاطرات گذشته است و همیشه این امید را در سر میپروراند که روزی میشود به آن زمانها بازگشت.اما Ellie چیزی در مورد دنیای بیرون از قرنطینه نمیداند،او ساده و بلاتکلیف است به حدی که مرگ را یک رویداد روزانه میداند و برایش هنوز جا نیوفتاده که دنیای واقعی چیزی فرای محدوده ی فکریش است.با این حال،این وظیفه ی Joel است تا در ماموریتی که به وی از سوی دوستی آشنا برای حفاظت از جان Ellie  سپرده شده است،وی را با زندگی واقعی آشنا کند.خوشبخنانه شخصیت وی به قدری باهوش طراحی شده است که تعامل او با جز جز بازی حس میشود. آقای Druckmann در مورد رابطه ها این چنین میگوید :

همه چیز در این بازی،تمام مکانیزم آن از موسیقی گرفته تا داستان سرایی آن،همه در کنار یکدیگر قرار میگیرند و بهانه ای میشوند برای اینکه به شما کمک کنند بفهمید و درک کنید تا چه حد رابطه ی کاراکترها و حفاظت متقابلشان اهمیت دارد.

به همین منظور تیم سازنده ی TLOU هوش مصنوعی بسیار قوی و شگفت انگیزی را در بازی پیاده کردند که نه تنها دشمنان را برای بازیکن تا سر حد مرگ خطرناک کرده است،بلکه کنترل کامل Ellie  را بدون کوچکترین دخالت شما در دست گرفته است.برخلاف دیگر بازیهایی که یک یا چند همراه با بازیکن هستند،در TLOU خبری از کنترل شخصیت دوم یا دستورهای کلیشه ای نیست ! Ellie  به مانند یک انسان باشعور میداند کی بترسد،کی پنهان شود،کی جلوی دست و پای شما نباشد و کی به قدری محتاط باشد که تکه آجری را برای حفاظت از جان خود بدون توجه شما از روی زمین بردارد و کمی بعد در میان درگیری شما و دشمنان،وقتی که خشاب خالی شد و نمیدانید چیکار کنید،همان دخترک با همان آجر به کمک شما میاید و بازیکن در کمال تعجب داد میزند : خـــــــــــــــدای من ! باورنکردنی بود !

در سوی دیگر دشمنان بازی رنگ و بوی هوشی انسانی را به خود گرفته اند.همانطور که شما میدانید و در مقاله اشاره هایی شد،در بازی شاهد دو نوع دشمن خواهیم بود .انسانهایی معمولی که در گروه های مختلف در سراسر دنیای نابود شده به دنبال سرپناه،آذوقه و مهمات هستند و خیلی از آنها برای رسیدن به هدفشان حتی خون هم جنس خود را میریزند.برخورد بازیکن با یک چنین دشمنهایی طبق نمایش هایی که تا این لحظه از بازی شده است،زیاد خواهد بود و به لطف محیط های بزرگی که در بازی محیا شده،بازیکن قادر خواهد بود از روش های مختلفی از پس دشمنان خود بربیاید.اگر دوست ندارید درگیری داشته باشید میتوانید مخفیانه یا دشمنان را رد کنید یا آنها را آروم آروم بکشید.یا که نه،چوب و چماق بکشید و به سراغ تک تکشان برید.مهمات در بازی آنطور که دیده شده بسیار کم است و همین باعث میشود تا ترس و وحشتی بر همین اساس سایه ی مرگباری بر سر بازیکن بیاندازد.دشمنان دوم و به نوعی اصلی ما،بیمارانی هستند که مبتلا به مرضی بی درمان شده اند و خوی وحشیگری و آدم خواری درشان پرورش پیدا کرده.با دیدن این موجودات سریعا ذهنمان به زامبی های شیرین عقل و کلیشه ای میرود ولی این نوعشان؛واقعا ترسناک هستند !

هوش مصنوعی و گرافیک خارق العاده The Last Of Us چگونه ساخته شده است ؟ در داخل استودیو ناتی داگ سه تیم هم اکنون مشغول فعالیت هستند.یک تیم بر روی عنوان Uncharted 3 ( و احتمالا قسمت بعد) مشغولند،یک تیم  پس از ساخت قسمت دوم Uncharted  بر روی عنوان The Last Of Us  فعالیت دارد و تیم بعدی ملقب به IceTeam  وظیفه ی کار بر روی موتور گرافیکی اختصاصی ناتی داگ یعنی Naughty Dog Engine  را دارند.این تیم که یکی از پایگاه های رشد فناوری و تکنولوژی شرکت سونی نیز محسوب میشود،با استفاده از آخرین متدها و تکنولوژی های روز بر روی این موتور گرافیکی کار میکنند تا هم بتوانند بهترین خروجی بصری را از آن بر روی کنسول PS3  و پردازشگرش،Cell،بگیرند و هم بر روی هوش مصنوعی بسیار قدرتمند برای پیاده سازی در عناوین این استودیو کار مبکنند که نه تنها در عناوین استودیو ناتی داگ استفاده میشود،بلکه پیشرفتها و تکنولوژی ها در بین استودیو های First-Party شرکت سونی به اشتراک گذاشته میشود.

شاید اصلا نیاز نباشه تا از جلوه های بصری و گرافیک خارق العاده ی بازی چیزی بگیم چون همه با دیدن تریلرها و تصاویر منتشر شده،به تحسین تیم سازنده پرداختند.به جرات میتوان گفت که این بازی همانند فرانچایز Uncharted  در سالهای گذشته،شانس زیادی برای بدست آوردن جایزه برترین گرافیک سال را در اختیار دارد.اما هدف آقای Druckmann ، هر چه که هست،فقط همین یک جایزه نیست.او برای اثبات چیز دیگری پا به عرصه ی رقابت جدی گذاشته است.The Last Of Us بر طبق ادعای سازندگانش،تجربه ای است که اولین بار در طول تاریخ بازیهای ویدئویی چشیده میشود و نقطه ی عطفی برای این صنعت محسوب میشود.تعریف استانداردی جدید در این برهه ی زمانی که بازیها در تمامی سبک ها به حد کمال خود رسیده اند،کاری بس سخت و حتی غیرممکن است ولی ناتی داگ؛مکانی برای ممکن کردن هر آنچه غیرممکن میتواند باشد خواهد بود !

The Last of us هم اکنون از مرحله ی ساخت و توسعه ی Alpha  عبود کرده است.به این معنی که بازی هم اکنون در استودیو از اول تا آخر برای بازی کردن آماده است.چهار ماه تا عرضه ی بازی زمان باقیست و تمامی برنامه نویسان و آرتیست های استودیو بین ۱۲ تا ۱۴ ساعت در روز مشغول ارتقاء کیفیت بخش بخش بازی و تست آن هستند . Druckmann در راس گروه خط به خط دیالوگها،نقاط داستانی و مکانیزم بازی را تنظیم و بهینه میکند تا بی عیب ترین بازی تاریخ در روز ۷ می ۲۰۱۳ فقط و فقط بر روی پلتفرم PS3عرضه شود.بعد عرضه Druckmannچی دوست داره ؟

“یک تعطیلات و استراحت بسیار طولانی که واقعا سزاوارش هستم ! “