تمام زندگی افسانه است | بیوگرافی ALAN WAKE
قلم می زند.دچار کم خوابی شده است.نام او آلن ویک است.
نام: آلن ویک متولد: ۱۹۷۸ شغل: نویسنده محل سکونت: نیویورک
مثل خیلی ها
همیشه از تاریکی میترسید.خیلی از مواقع پدر و مادر خویش را سر همین ترس هایی که شب ها به سراغش می آمد کلافه کرده بود.ترس از هیولاهایی که در تاریکی وجود دارند.همین مورد باعث شده بود تا او کمتر بخوابد.همیشه راهی وجود دارد.مادر او یک کلید کهنه شکسته برق را که دیگر کار نمیکرد را بهانه ای برای از بین بردن هیولاهایی که کابوس وقت های تاریکی و تنهایی آلن بودند را به او داد و گفت:همیشه وقتی تاریکی به سراغت آمد و هیولاها را دیدی این کلید را فشار بده.آلن هر بار که دچار تاریکی زدگی میشد با فشردن آن کلید در ذهنش آن چنان پرتو نوری را تصور میکرد که بر قلب تیره تاریکی نفوذ کرده و آن را متلاشی میکرد.چقدر خوب است بدانی چیزی هست که در برابر دشمنان از تو حمایت کند.ترس از تاریکی که همسر او نیز به آن بیماری دچار شده بود.آلن خوب او را درک میکرد.خدا آن روز را نمی آورد که برق منزل قطع میشد آن وقت آلن نگون بخت آشفته و پریشان خود را به اینور و آنور میزد تا هر طوری شده است فیوز را وصل کند تا محبوبش بیش از آن نترسد.آلن کمتر پدرش را میدید و همدم بازیهای بچه گانه اش مادرش بود. در همان دوران بود که آلن با بری ویلر آشنا شد و آن دو ریسمان رفاقت خویش را محکم و محکمتر کردند و بسیار به یکدیگر نزدیک شدند.وای خدای من بری یک دوست مهربان و دل سوز و در عین حال شوخ طبع و پر حرف بود کاملا مکمل آلن که کمتر صحبت میکرد و کمی هم جدی بود.
وقتی نخواهی مشهور باشی
کم کم علاقه مند به نوشتن شد.عاشق کارهای استفان کینگ و سبک دلهره بود.دستش خوب برای قلم زدن حرکت میکرد.انگار تمام سلولهای مغزش جانشان را برای ادای کلماتی مسحور کننده بر روی کاغذها می دادند.آلن درک روشنی از آنچه میخواست بنویسد داشت.در واقع تصورات روشن و زنده از موضوع قابل نوشتن.اولین کتابش در دوران جوانی با نام the errand boy منتشر شد و بخت به سرعت با صدای تق تق درب منزل خوشبختی او را زد.کم کم او با نوشتن مجموعه رمانهایش به شهرتی بالا رسید در مورد جنایتها و مظنونین(پرونده ها) یک پلیس خیره سر به مانند شخصیت مکس پین با نام الکس کیسی که در شش کتاب به انتشار رسید.دوست همیشگیش یعنی بری هم مدیر برنامه های او شده بود.دوران خوب و زیبایی بود.
همه چیز آروم است به یکباره…
آلن شرایط یک ازدواج خوب را داشت برای همین با عکاسی با نام آلیس ازدواج کرد.پس از نوشتن مجموعه رمانهایش آلن دچار نوعی بن بست در نوشتن شد.همچنین بی خوابی به سراغش آمد.او در مهمانیها مداوم مشروب مینوشید و بر سر همین موضوع به شدت با آلیس مرافعه داشتند.آلن قید نوشتن را به طور کل زده بود و این موضوع آلیس را اصلا خوشحال نمیکرد زیرا به شوهر خود که یک نویسنده خوب و محبوب بود ایمان داشت و ننوشتن او به شدت وی را آزار میداد.امیل هارتمن در نوشتن آلن متوجه موضوعی شده بود که آلن دچار نوعی تحریف ها و دروغ ها شده است و این مورد باعث فرسایش ذهن او شده است.
بعد از آن شش کتاب آلن,همسر او تصمیم گرفت تا به دلیل مشکلاتی که آلن پیدا کرده بود یک سفر تفریحی را به شهر برایت فالز داشته باشند.خیلی سر این موضوع با آلن کلنجار رفت تا در نهایت وی قبول کرد.
departure که هیچ وقت نوشته نشد,ولی…
شهر برایت فالز افقی به وسعت غروبی دل نشین و دریاچه ای به وسعت تمام دریاهای رویاهای یک مرد.مردمانی شاد از زندگی روزمره و تفریحی به مانند شکار.همه چیز نوید یک تفریح مفرح خوب را برای آلن میداد.ولی باز هم دردسر شهرت و محبوبیت گریبانش را گرفت.هرکسی او را میدید خوش و بشی با او میکرد و انگار آلن نمیتوانست هیچگاه استراحت کند و رنگ آرامش را ببیند.همه چیز خوب بود اما در منزلی کنار دریاچه ای مسحور کننده با طبیعتی جاندار که هر بیننده ای را مجذوب خود میکند آلیس چیزی را نشان آلن داد که او انتظارش را نداشت و کلی به او برخورد.دستگاه تایپ او.در آن روزها حتی نور خورشید برای آلن آزار دهنده بود.آلن اتفاقاتی را در آن تعطیلات تجربه کرد که شاید تجربه اش برای هر انسان دیگری واقعا قابل باور نباشد.قسمتهایی را از رمانی دست نوشته خویش می یافت که آلن هیچگاه آنها را ننوشته بود.همان اتفاقات برای وی شروع به رقم خوردن میکرد.اتفاقی غیر قابل باور.آلیس بر اثر تصادف ماشینی گم شده بود.آلن به شدت چه از نظر روحی و چه از نظر جسمی آسیب دیده بود.مبارزه با تاریکی برای آلن شروع شده بود.استفاده از همان کلید دوران کودکی.بله کلیکر.شهر برایت فالز شهروندانش را پیشکشی برای سمبل تاریکی کرده بود.آلن سعی در تکمیل داستانی میکرد که معلوم نبود خودش آن را نوشته باشد.تا اینکه آلیس او برگردد.ولی آیا خود آلن دچار بیماری روحی و فکری بود یا واقعا همسرش دزدیده و یا به واقع گم شده بود؟آلن هم اکنون در شهر برایت فالز به سر میبرد.در dark place .
آلن, آلیس را باید بیابد.همدم زندگیش او بوده است.آیا بایستی بنویسد؟آیا بایستی بگردد و بیابد؟در بیرون از خود به دنبال چیزی نگرد هر چه هست در فکر توست.
پر بحثترینها
- بازیگر شخصیت اصلی Intergalactic نیل دراکمن را خدای بازیهای ویدیویی میداند و از همکاری با او هیجانزده است
- رکورد دیسلایک تریلر Concord توسط Intergalactic در یوتیوب شکسته شد
- رئیس ناتی داگ: تست بازیگری Intergalactic به اندازه انتخاب بازیگر نقش الی شگفتانگیز بود
- بازیهای انحصاری کنسولی بیشتری از پلی استیشن برای Xbox عرضه خواهند شد
- مدیرعامل ناتی داگ: Intergalactic دیوانهوارترین ماجراجویی ما است
- ظاهراً تریلر معرفی Intergalactic: The Heretic Prophet به تاریخ عرضه آن اشاره دارد
- دیجیتال فاندری تریلر Intergalactic را از نظر بصری شگفتانگیز توصیف میکند
- سازنده بازی Black Myth: Wukong بابت برنده نشدن در مراسم The Game Awards 2024 گریه کرد
- گپفا ۲۶؛ مورد انتظارترین بازیهای شما در سال ۲۰۲۵
- مدیرعامل مایکروسافت: طرفدار Xbox بودن یعنی تجربه بازیهای آن روی تمامی دستگاهها
نظرات
:yes: :yes: :yes: :yes: :yes: عااااااااااااااااااااااااااااااالی
خیلی خیلی شرمنده میکنید
ممنون مقاله ی خوبی بود من متأسفانه این بازی رو انجام ندادم و از خوندن این مقاله به جز چند تا نکته ی مبهم چیز دیگه ای نفهمیدم. نثرتون خوب و روان هست و سعی برای ادبی و هنری نوشتن درش دیده میشه ولی خوب بعضی جمله ها خیلی ترکیب عجیبی دارن و بعضی هاش معنی هاشو هرچقد فکر کردم نفهمیدم
مثلآً جمله ی «شهر برایت فالز افقی به وسعت غروبی دل نشین و دریاچه ای به وسعت تمام دریاهای رویاهای یک مرد» معنیش یعنی چه؟
یا جمله ی .شهر برایت فالز شهروندانش را پیشکشی برای سمبل تاریکی کرده بود می خواد چه چیزی رو به ما بگه
ممنون بابت مقاله من برم دیگه فیلمش روع شد 😀
یک نوشته ی زیبا از دوست زیبا{فرشید عبدالله پور}
ممنون ولی خونده بودم 😀
ممنون کجا رئوف؟
قابل ذکر نیست توی یاهو میگم
این کامل نبود گه قسمت های دیگه داره
قسمتهای دیگه داستانیش انشااله تو بررسی فصل داستانی این بازی از طرف خودم.کمی از متن داستانی رو برای بیان حالات روحی و از دست دادن همسرش و تاثیرش رو شخصیت بازگو کردم.
سلام ممنون که خوندی مقاله رو,دقیقا بر میگرده به بازی نکردن این عنوان از سوی شما چون شهر برایت فالز منظورم غروب بسیار زیبا و البته وسیع بودن فضای شهرش بود و دریاچه هم همون دریاچه ای که همسر آلن به درونش افتاد و باقی ماجرا و این نکته که دریاچه به اندازه رویاهایی که یه مرد داره بسیار بزرگ بود چونکه خود آلن هم آخر بازی میگه این یه دریاچه نیست این یه اقیانوسه!!کنایه داشت جملش.حتما باید بازی کنید تا متوجه امرش بشید سعی کردم یه خورده از داستان بازی رو هم دخیل کنم.
که اینطور! :heh:
مرسی جالب بود :snicker:
وای فرشید جان عالی بود تشکر…
خوشبختانه سری بازی های الن ویک فوق العاده بودند که میشه این موفقیت رو مدیون داستان بازی دانست.یکی از بهترین بازی های عمرم…
مر۳۰ مبین جان عزیزی
راستی فراموشم شد اون مردمانش را پیشکش سمبلی برای تاریکی کرده بود سمبل تاریکی یه شخصیت بدومنی بود که منبع تاریکی و پلیدی بود بعد تمام مردم شهر رو اسیر چنگال خودش کرده بود و این داستانها…البته در واقع قلبشون.
داستان بازی به شدت مملو از استعاره ها و بیان ضعف های دوران کودکی و البته نکات ریز خیلی زیادی هست.
سمبل رو خوب اومدی. از نظر من هم سم لیک یک اصلا وجود نداشت. بعضی ها میگن همونجا که می پره تو دریاچه پایان ماجراست ولی من میگم اصن سم لیکی وجود نداشته از اول. حداقل از نحوه سکانس شروع و پایان من برداشتم این بود.
ولی خدا وکیلی american nihtmare افتضاح بود
شاید نسبت به نسخه اول افتضاح باشه، ولی کلا این بازی در حدود این واژه نبود..البته نظر شخصیت قابل احترامه..
اینم بگم که بهتره از دید یک عنوان دانلودی به این بازی نگاه کنی!
بستگی داره چی معنی کنی افتضاح رو 😐
کابوس یک آمریکایی یه Spin off هستش و زیاد ارزشی نداره. این بازی یه عنوان قابل دانلودی هست که Arcade بود. پس انتظار روایت داستان شیک و مجلسی نباید داشته باشی!
فعلا که سم لیک تو حساب تویتترش اعلام کرده که داره روی یه رمان جدید کار می کنه. به نظر می رسه Alan Wake 2 داره ساخته میشه دیگه. ایشالا بچه های ما بتونن بازی کنن با این روند کندی که دارن. 😀
قربون دستت داداش فرشید :yes: :yes: این بازی برای من خیلی گنگ بود اصلا نفهمیدم چی شد :shame: خسته نباشی دادش :-*
خواهش میکنم انشااله سعی میکنم داستان پیچیدش رو هم بنویسم تا کاملا شفاف سازی بشه.
فرشید جان فوق العاده بود..شیفته ی اون تحریرتم!
منتظر بایوگرفی مکس پین هستیما!!! :yes:
خیلی ممنون لطف داری بهزاد جان
بهترین بازی روانشناسی عمرم!!! فقط روانشناسا میتونن بفهمنن این بازی رو!! من که نیستم البته!
عالی. :yes: :yes:
متن خوبی بود الن ویک بازی بود که خودم فکر می کردم اصلا باهاش حال نکنم و واقعا خوب بود این بازی
ممنون مهندس
__________________
چی شد از این طرفا؟
مرسی من عاشق آلن ویکم عاشقش وشدیدا منتظر نسخه ۲ این بازی بزرگ هستم :-* :-* :-* :laugh:
ممنون فرشید عزیز
جزو شخصیت های موندگار صنعت بازی های رایانه ایه