غرق در سیاهی | نقد و بررسی بازی The Sinking City
این طور که در برخی محافل شنیدهام، داستانها اچ پی لاوکرفت در زمان حیاتش چندان معروف نبودند! نویسنده افسانهای آمریکایی که از قلمش وحشت میبارید چند رمان خیلی معروف دارد که حتی یکی از آنها را ما گیمرها به خوبی میشناسیم; The Call of Cthulhu. اچ پی لاوکرفت را به نوعی میتوان ابداع کننده ترس کیهانی دانست، ترسی که البته به Lovecraftian Horror ( وحشت لاوکرفتی ) نیز شهرت دارد. بازیهای زیادی طی چند سال اخیر منتشر شدهاند که مبنای آن ها، رمانها و داستانهای هاوارد فیلیپس لاوکرفت بودهاند. Sherlock Holmes: The Awakened، Darkest Dungeon، Song of Horror و Moons of Madness از جمله بازیهای معروفی هستند که نقش سبک و رمانهای لاوکرفت در آنها غیر قابل انکار است. اتفاقا Call of Cthulhu آخرین عنوان لاوکرفتی بود که بنده تجربه کردم، عنوانی که در سال گذشته منتشر شد. در نقد و بررسی این بازی که در گیمفا صورت گرفت، مشکلاتی نظیر شخصیت پردازی ، طراحی تکسچرها و مشکلات فراوان فنی را مورد انتقاد قرار دادیم. اتمسفر بازی، داستان پیچیده و هیجان انگیز را نیز تحسین کردیم. البته خب قابل درک است که Call of Cthulhu بازی چندان معروفی نبود و تبلیغات آنچنانی هم پشتش نبود. به همین خاطر میتوان حدس زد که شاید خیلی از افرادی که در حال خواندن این مطلب هستند، نه تنها Call of Cthulhu که هیچ یک از بازیهای نام برده شده را تجربه نکردهاند. نباید فراموش کرد که توسعه دهنده Call of Cthulhu استودیو Cyanide بود. استودیویی که چندان مطرح نیست و کارنامه خیلی درخشانی هم ندارد. با این وجود، سازندگان توانسته بودند تا از اتسمفر لاوکرفتی به نحو احسن استفاده کنند و یک بازی هیجان انگیز و جذاب را توسعه دهند. اما چه میشد اگر ما میتوانستیم بالاخره یک بازی لاوکرفتی بدون مشکل را تجربه کنیم؟ یا حداقل عنوانی که در حد و اندازههای بازیهای متوسط دوران خودش باشد. Call of Cthulhu ابدا بازی بدی نیست، اشتباه برداشت نکنید! ولی هرگز هم نمیتواند جایی در بین بازیهای موفق سال ۲۰۱۸ پیدا کند. طبیعتا با مطرحتر شدن اسم و داستانهای اچ پی لاوکرفت، انتظارها نیز تفاوت پیدا میکنند. کسی که Call of Cthulhu را بازی کرده باشد، دوست دارد یک بازی دیگر با همان سبک و سیاق را تجربه کند منتهی با کیفیتی بالاتر. خب اگر شما هم از چنین دسته از بازیکنان هستید، خبر خوبی برایتان دارم! در ادامه همراه ما باشید.
گیمر یا غیر گیمر، همه ما شرلوک هولمز را به خوبی میشناسیم. بازیکنانی که به کاراگاه بازی و گشتن به دنبال سر نخ و حل کردن معما علاقه دارند، احتمالا حداقل یکی از نسخه های بازی Sherlock Holmes را تجربه کردهاند. نسخههایی که توسط استودیو Frogwares توسعه یافتهاند و همه هم بازیهای قابل قبولی بودهاند. لااقل برای آن دسته از قشر خاصی که حال و حوصله همچین بازیهایی را دارند و فقط به کشتن و خون و خونریزی فکر نمیکنند، شرلوک هولمزها گزینههای خوبی هستند. آخرین بازی این استودیو نیز Sherlock Holmes: The Devil’s Daughter بوده است. در واقع در مورد استودیویی صحبت میکنیم که در ساخت بازیهای معمایی و پازلی سابقه خیلی خوبی دارد. استودیوی نسبتا کوچکی که احتمالا تعداد کارکنانش به ۱۰۰ نفر نمیرسد ولی در سرگرم کردن مخاطب کار خود را خوب بلد است. سازندههای زیادی را میتوان یافت که از معماهای مختلف در بازیهای خود استفاده میکنند و این ایده مورد استقبال هم قرار میگیرد. مثلا Assassin’s Creedهای قبل از Origins چنین حالتی داشتند. یا حتی سه گانه Tomb Raider نیز توانسته بود تا با گنجاندن معماهای جذاب و پیچیده، نظر مثبت بازیکنان را به خود جلب کند. اما بازیهایی که فقط و فقط روی حل معما تمرکز داشته باشند اولا خیلی کم ساخته میشوند و ثانیا چندان معروف نمیشوند. شاید چون بازیهای چندان با کیفیتی نیستند. البته خود مخاطبین هم عاشق چنین عناوینی نیستند. چنین بازیهایی همیشه مخاطب ندارند و همان طور که اشاره شد، همه حوصله تجربه چنین بازیهایی را ندارند. خصوصا عناوینی که در آنها سیستم راهنما هم کمک خاصی به شما نمیکند و صرفا با ذهن خود باید تصمیمات اساسی بگیرید. استودیو Frogwares که سابقه درخشان و بالایی در ساخت چنین بازیهایی دارد، این بار شرلوک هولمز معروف را کنار گذاشته و ایدهای جدید را به کار گرفته است. ایدهای که این روزها به نظر، طرفداران پرتعدادی دارد و آن ایده هم چیزی نیست جز استفاده از داستانها و رمانهای اچ پی لاوکرفت! از همان اوایل معرفی بازی The Sinking City، این عنوان تبدیل به یکی از بازیهای مورد انتظار من شد. شخصا به موشکافی در دنیای بازیها علاقه دارم و چه چیزی میتواند بهتر از عنوانی باشد که از ابتدا تا انتهای آن باید فکر کنید و معما حل کنید؟ بنابراین در حالی که پیش از این بازیهایی مثل Call of Cthulhu و Sherlock Holmes: Crimes & Punishments و Murdered Soul Suspect حداقل از این نظر توانسته بودند نظرم را جلب کنند، به سراغ The Sinking City رفتم. یک بازی لاوکرفتی دیگر که این پتانسیل را داشت که تبدیل به بهترین بازی لاوکرفتی شود که تاکنون تجربه کردهایم. ترکیب استودیو سازندهای مثل Frogwares و ایدهی استفاده از داستانهای اچ پی لاوکرفت، به نظر ترکیب فوقالعادهای میرسید. اما حالا سوال اینجاست که واقعا این ترکیب تا چه حد موفق ظاهر شده است؟ از روی تریلرها میتوان حدس زد که با بازی خوبی طرف هستیم. معماهایی مثل معماهای شرلوک هولمز و یک اتسمفر سنگین مثل اتسمفری که این اواخر در Call of Cthulhu دیدهایم. در واقع ترکیب شدن نقاط قوت دو بازی، آیا میتوانند یک بازی بهتر را به وجود بیاورند؟ آیا The Sinking City واقعا عنوانی “بهتر” از بازیهایی است که قبل از این نام بردهایم؟ یا شاید هم اصلا نتیجه نهایی آن چیزی نباشد که انتظارش را داشتیم. بالاخره دنیای گیم پر است از غافلگیریها و شکست ها و پیروزیهای غیر قابل انتظار. در حالی که هنوز بازی به صورت رسمی منتشر نشده است، توصیه میکنیم که تا پایان با نقد و بررسی این بازی همراه من و گیمفا باشید. این شما و این هم نقد و بررسی بازی The Sinking City!
از همان ابتدا که بازی را آغاز میکنید، نوشته شده که این بازی الهام گرفته شده از اثار H.P Lovercraft است. اما ببینیم اصلا داستان بازی چیست و ماجرا از چه قرار است. اصولا چنین عنوانی نمیتواند به لحاظ داستانی خیلی به واقعیت نزدیک باشد و در بهترین شرایط، یک استعاره فوق العاده از یک جامعه است. شخصیت اول بازی یک کاراگاه خصوصی به نام Charles Reed است و شما از جایی نقش وی را بر عهده میگیرید که داخل اتاقک یک کشتی منتظر رسیدن به مقصد است. بر خلاف Call of Cthulhu که دقایق ابتدایی خود را به مقدمه چینی برای آغاز یک داستان هیجان انگیز اختصاص داده بود، The Sinking City از همان ثانیه اول، شما را وارد دنیای خود میکند. اگر ادوارد پیرس ( شخصیت اصلی بازی Call of Cthulhu ) ابتدا داخل دفترش بود و یک نقاشی وی را به سفر به یک شهر عجیب و غریب و ناشناخته وادار کرد، چارلز رید از همان ابتدا در حالی از خواب میپرد که کشتیاش تقریبا به مقصد رسیده است. بازی دلیلی پیدا نمیکند که زمان خود را صرف مقدمهچینی کند. حتی این که پشت صحنه چه خبر است و اصلا چرا کاراگاه چارلز رید وارد چنین شهری شده است هم بعدا و در طول بازی مشخص میشود. هر آن چه که باید راجع به شخصیتهای بازی، مشکلات روانی آنها، وضعیت ظاهریشان و شهر Oakmont بدانید به مرور روشن خواهند شد. اصلا نکته جالب داستان بازی هم همین است. بازی را در حالی آغاز میکنید که کاملا سردرگم هستید و نمیدانید چارلز کیست یا Oakmont چیست!
طولی نمیکشد تا هدف چارلز از سفر به Oakmont برایتان روشن شود. البته اگر به خودتان زحمت دهید و نامهای که از طرف Johaness van der Berg برایتان آمده است را بخوانید هم تا حدودی متوجه قضیه میشوید. به هر صورت همین آقای van der Berg مرموز اولین کسی است که با شما هم کلام میشود و ورودتان را خوش آمد میگوید. بعدش هم باید سری به شهردار شهر، آقای Robert Throgmorton بزنید و معمای ناپدید شدن پسرش را بیابید. حل کردن این معما، در واقع پیش درآمدی برای روایت داستانی است که هر لحظه از آن میتواند برایتان هیجان انگیز باشد. داستانی که خوب بلد است بازیکن را کنجکاو کند و حقایقی را به شما بفهماند که مو به تنتان سیخ شود. The Sinking City از داستانی عمیق بهره برده است و طبیعتا همین موضوع هم مهمترین رکن بازی است. داستان این بازی توانایی این را دارد تا پرتوقع ترین بازیکنان را هم راضی نگه دارد. داستان بازی لحظه به لحظه مرموزتر و جذابتر میشود و بازیکن را تشویق میکند تا پایان بازی را ادامه دهد.
خیلی مهم است که بدانید عنوان The Sinking City با زاویه دوربین سوم شخص دنبال میشود. ظاهر شخصیت اصلی بازی، یعنی کاراگاه چارلز رید اگرچه محدود، اما قابل تغییر است. بازی یک سری لباس آماده یا Outfit در اختیار شما قرار میدهد و البته با پیشرفت در داستان بازی است که میتوانید لباس بعدی را آنلاک کنید. حل معمای اول بازی و مجوز ورود گرفتن به داخل شهر برای کاراگاه رید کافی است تا بتواند اولین Outfit خود را آنلاک کند. به جز این، قابلیتهایی را در بازی خواهید دید که تقریبا جدید هستند. خیلی از این قابلیتها را یا جایی ندیدهایم، یا دست کم در بازی معروفی دیده نشدهاند. نمیخواهم راجع به داستان بازی حتی یک کلمه بنویسم! ترجیح میدهم که از صفر تا صد آن را خودتان کشف کنید. با این وجود، لازم است که راجع به مشکل چارلز رید چیزهایی را بدانید. کاراگاه رید دید خاص و متفاوتی را نسبت به اطراف دارد. اگرچه این دید یا Vision به وی کمک میکند و رید را از دیگر شخصیتها و کاراگاههایی که تا کنون شناختهایم متمایز میکند، ولی خودش از این موضوع چندان راضی نیست. این Vision به همان اندازهای که در حل معماها دست کاراگاه را میگیرد، میتواند در خیلی از جاها مایه عذاب باشد. از کابوس دیدن گرفته تا توهم و بیهوش شدن. نکته مهم این است که شما هم با روی مثبت این بینش سر و کار خواهید داشت و هم با روی منفی آن. لازم به یادآوری نیست که The Sinking City یک بازی کاملا معمایی و ماجرایی است. شما در تمام طول بازی در حال حل کردن معماهایی هستید که بعضیهایشان حکم مراحل اصلی بخش داستانی را دارند و برخی فعالیت جانبی به شمار میروند. دنیای بازی تقریبا شما را آزاد میگذارد تا در همه جا سرک بکشید. نکته مهم راجع به The Sinking City این است که از نقشهای نسبتا وسیع بهره میبرد. نقشهای که به چندین منطقه تقسیم شده است و بخش اعظم آن را آب تشکیل میدهد و در برخی از نقاط آن هم بوی مرگ به مشام میرسد. دلیلش را بعدا متوجه میشوید. از بازیهایی که نمیتوانند از وسعت نقشه خود استفاده کنند بیزارم! بازیهای پرشماری را میتوان لیست کرد که محیط بزرگی دارند ولی آن محیط اصلا به بازی کمکی نکرده است. آخرین نمونه آن هم بازی Pathologic 2 است که همین دو هفته پیش آن را بررسی کردیم. در بدو ورود خود به دنیای The Sinking City و شهر Oakmont، احتمالا حس خواهید کرد که این مپ، برای این بازی با این مقیاسها بزرگ است. در واقع در نگاه اول، وسعت بازی با وسعت نقشه بازی نمیخواند! اما به مرور متوجه میشوید که هر نقطه از دنیای بازی توسط سازندگان مورد استفاده قرار گرفته است.
میتوان اینگونه گفت که آزادانه گشتن در شهر، چیزی نیست که در The Sinking City بتواند جذابیت داشته باشد. دلیلش هم روشن است، چیزی به عنوان فعالیت فرعی در بازی عملا تعریف نشده است. نه قرار است کسی را نجات دهید، نه دست به دزدی خواهید زد و نه هرگز اتفاق غیرمنتظرهای در Oakmont رخ خواهد داد. فعالیتهای جانبی بازی صرفا به حل یک سری کیس محدود میشوند. این پروندهها میتوانند توسط افراد مختلف به شما محول شوند. از خود Robert Throgmorton گرفته تا دکتر شهر و افراد عادی دیگر که دنبال کمک میگردند. اگر به حل معما علاقه داشته باشید، قطعا کمک به چنین افرادی را قبول میکنید و در غیر این صورت، راه خود را گرفته و به انجام ماموریتهای اصلی میپردازید. تا بحث در مورد نقشه و محیط بازی را نبستهایم، بد نیست اشاره کنیم که در شهر Oakmont ساختمانهای اصلی شاید به ۱۰ عدد نرسند. در واقع در ماموریتهایتان، غالبا روی نقشه چیزی مشخص نمیشود. همه ما عادت داریم که یک ماموریت را قبول کنیم، نقشه را باز کنیم و یا از روی مینی مپ، خود را به مکان علامت گذاری شده برسانیم. خب نکته این جاست که در The Sinking City خیلی از اوقات خبری از نقطه علامت گذاری شده نیست! این جاست که باید یادآور شوم که اگر زبان انگلیسیتان در حد قابل قبولی نیست، کلا دور The Sinking City را خط بکشید. میپرسید چرا؟ علاوه بر انتخاب دیالوگهای مناسب و فهمیدن داستان بازی، شما باید خیلی از اوقات مقصد خود را از روی اطلاعاتی که در دست دارید پیدا کنید. در بهترین حالت، شما یک آدرس در دست خواهید داشت که مثلا مشخص میکند که ساختمان X در خیابان Y، تقاطع A و B واقع شده است. خود ساختمان در نقشه مشخص نیست و باید به آدرس خیابان Y تقاطع A و B رفته و ساختمان را پیدا کنید. از آنجایی که با این گونه آدرس دهیها کمتر سر و کار داشتهایم، شاید در ساعتهای ابتدایی بازی نتوانید به راحتی بفهمید که چه باید کنید. اما اگر انگلیسیتان خوب باشد، خیلی راحت به بازی عادت خواهید کرد. البته همیشه هم بازی تا این اندازه واضح به شما آدرس نمیدهد. خیلی اوقات باید بنشینید و ۱۰ خط مطالعه کنید و خودتان همه چیز را تحلیل کنید تا به آدرس واقعی برسید. در واقع The Sinking City یک بازی کاراگاهی واقعی است. صرفا با انتخاب چند دیالوگ و پیدا کردن سرنخها نمیتوانید در این بازی کاری از پیش ببرید. پس اکثر بازیهایی که قبلا تجربه کردهاید را کنار بگذارید و با یک بازی جدید رو به رو شوید. خب اگر توضیحات داده شده را متوجه شده باشید، برایتان واضح است که همه ساختمانهای مورد نیاز شما در نقشه مشخص نشدهاند. خودتان باید بگردید و چیزهایی را پیدا کنید که میتوانند شما را به حل معما نزدیکتر کنند.
در واقع میتوان نتیجهگیری کرد که سازندگان از وسعت نقشه بازی خود استفاده کردهاند. همچنین گشتن برای پاسخ به یک علامت سوال همیشه کار سختی است. گاهی اوقات علاوه بر سوال پرسیدن از مضنونین یا شاهدین پرونده، باید اقدام به جمع آوری مدارک کنید. میتوانید روزنامههای سالهای گذشته را بخوانید، نگاهی به پروندههای جنایی اخیر داشته باشید یا سوابق بیمارستان را چک کنید. نکته مهم این است که بازی هرگز مستقیما از شما چنین چیزهایی نخواهد خواست. در واقع فقط میتوانید اطلاعات جمع آوری شده را مرور کنید و با استفاده از شم کاراگاهی خود به دنبال سرنخ در جاهای مختلف بگردید. به همین خاطر میتوان گفت که The Sinking City بهتر از هر عنوان دیگری شما را در نقش یک کاراگاه باهوش قرار میدهد. اگرچه بازیهایی در این سبک و سیاق را کم تجربه نکردهام، اما باید اقرار کنم که The Sinking City یک شبیه ساز کاراگاهی واقعی است. دشمنان شما در بازی، معمولا موجودات عجیب و کریه المنظری هستند که از یک برهه زمانی به بعد به وجود آمدهاند. Robert Throgmorton درباره یک طوفان صحبت میکند و جهش یافته هم از بعد از این طوفان سر و کلهشان پیدا شده است. این گونه موجودات در ابتدا کمتر دیده میشوند. در چند ساعت ابتدایی، بازی سعی میکند که شما را بیشتر با المانها و مکانیزمهای خود آشنا کند. شما را تشویق میکند تا تمرکز خود را بر روی تحقیق و پرس و جو و یافتن راه حل بگذارید و نگران خطرات احتمالی آن نباشید. ولی کم کم، هر چه قدر که پروندهها پیچیدهتر میشوند، این موجودات نیز بیشتر خودشان را سر راه شما قرار میدهند. در ابتدای بازی، چارلز رید میتواند از دو نوع سلاح کمری برای حفاظت از خود استفاده کند. علاوه بر این، اگر کاربر PC باشید، با فشار دادن کلید E میتوانید از سلاح سرد خود استفاده کنید. البته کاراگاه رید از تله و آیتمهای مشابه نیز میتواند استفاده کند. البته بگذارید جمله قبل را تصحیح کنم! کاراگاه رید در Inventory خود تله و آیتمهای مشابه نیز دارد. منتهی چنین مواردی چندان مورد استفاده قرار نمیگیرند. اکشن بازی هم بیش از اندازه سطحی و خسته کننده است. البته انتظار هم نداریم که در عنوانی مثل The Sinking City شاهد یک سیستم مبارزاتی خیلی پیچیده باشیم. به همین خاطر زمانی که تازه بازی را آغاز کرده بودم، مطمئن بودم که این مورد را جزو نکات منفی بازی به شمار نخواهم آورد. پس چه شد که حالا داریم از آن مینالیم؟! بازی بیش از اندازه شما را در موقعیتهای خطرناک قرار میدهد. خیلی طول نخواهد کشید که پس از شنیدن صدای زشت و ترسناک جهش یافتهها متوجه میشوید که یک جنگ خستهکننده دیگر در راه است. اگر از سلاح گرم استفاده کنید، همه چیز خلاصه میشود در یک نشانهگیری و شلیک. دقیقا فقط همین! بدون هیچ پیچیدگی یا نکته دیگری. اگر هم که بخواهید از سلاح سرد خود استفاده کنید فقط باید پشت سر هم کلید E را فشار دهید و شاید در نهایت پیروز از میدان خارج شوید. انتظار میرفت که با وجود چنین سیستم مبارزات سطحی، خیلی کمتر شاهد مقابله کاراگاه چارلز رید با جهشیافته ها باشیم. در مورد میزان سلامتی باید گفت که شما میتوانید وضعیت نوار سلامتی خود را به صورت دستی بهبود ببخشید. به صورت اتوماتیک، سلامتی شما دوباره پر نخواهد شد پس لازم است که از جعبه کمکهای اولیه استفاده کنید. چنین آیتمهایی در گوشه کنار شهر و دنیای Oakmont یافت میشوند اما خودتان هم میتوانید از سیستم ساخت و ساز بازی استفاده کرده و کارتان را راه بیندازید. سیستم Crafting بازی در مجموع، به شما این اجازه را میدهد تا به راحتی اینونتوری خود را تکمیل کنید.
خبر خوب این است که شما هرگز با چالشهایی مثل کمبود مهمات و فقدان بستههای سلامتی رو به رو نخواهید شد. حداقل این موضوع، برای عنوانی مثل The Sinking City یک نکته مثبت محسوب میشود. بعضی از خانههای شهر Oakmont قابل ورود هستند. با ورود به این خانهها و گشتن اتاقها، میتوانید منابع زیادی را پیدا کنید. همچنین یک سری مواد خام به دست خواهید آورد که در سیستم Crafting به داد بازیکن خواهند رسید. به این ترتیب، هر چه قدر هم سیستم مبارزات بازی ضعیف و سطحی باشد، دست کم خیالتان راحت است که همیشه به اندازه کافی گلوله در اختیار خواهید داشت. کمی در مورد سیستم مبارزات صحبت کردیم و برگردیم راجع به شم کاراگاهی چارلز رید بحث کنیم. چارلز رید، یک قدرت ماورایی دارد. او میتواند اتفاقاتی قبلا رخ دادهاند را ببیند و این موضوع به وی کمک خیلی زیادی خواهد کرد. شما با فشار دادن کلید Q، میتوانید این قابلیت را فعال کنید. همچنین دید کاراگاه در این حالت، به نوعی خواهد بود که چیزهای مهمتر برایتان مشخص میشوند. بدین ترتیب به سراغ چیزهای کماهمیت تر نمیروید. البته سازندگان برای استفاده از این Vision، محدودیتی در نظر گرفتهاند ولی این محدودیت در عمل به چشم نخواهد آمد. در کنار نوار سلامتی، یک نوار دیگر وجود دارد. هر چه قدر که بیشتر در حالت دید ماورایی خود فعال بمانید، این نوار نیز کمتر میشود. البته همان طور که اشاره شد در بازی چنین موضوعی ابدا به چشم نخواهد آمد. به لطف این بینش، شما میتوانید اتفاقات گذشته را به صورت نامرتب تصویر سازی کنید و سپس خودتان آنها را مرتب کنید. تقریبا کل پروندههای بازی هم از همین طریق حل میشوند. البته فکر میکنم که اشاره کردم که این بینش صرفا روی زندگی کاری کاراگاه رید تاثیر مثبت دارد! منوی بازی از بخشهای متعددی تشکیل شده است. مهمترین بخشهای آن هم بخشهای Casebook و Mind Palace هستند. Casebook که در واقع شامل اطلاعات متفاوتی میشود. در این بخش شما میتوانید تمامی پروندههایی که قبول کردهاید را در سه دسته بندی مشاهده کنید. دسته اول پروندههایی هستند که به بخش اصلی داستانی بازی مربوط میشوند، بخش دوم پروندههای فرعی یا جانبی هستند و دسته سوم نیز به پروندههایی اختصاص دارد که به دست شما حل شدهاند. Casebook یا کتابچه راهنمای شما چیزی است که بیش از هر کجا، به آن مراجعه خواهید کرد. در این بخش میتوانید توضیحات لازم در مورد پروندهای که در دست دارید را بخوانید. تنها راهنمای شما در طول بازی همین بخش است. اگر پاراگرافهای بالاتر را خوانده باشید و درک کنید که بازی سیستم راهنمای چندان جامعی ندارد و همه چیز را به خودتان واگذار کرده است، خیلی بهتر متوجه منظور بنده خواهید شد. Mind Palace نیز جایی است که در آن میتوانید مدارک مهمی که در دست دارید را به هم ارتباط داده و به یک نتیجه نهایی برسید. در این بخش اصلا نیازی به یک انگلیسی قوی ندارید، با حدس و گمان هم میتوانید به نتیجه برسید. جمعبندی نهایی پروندهها هم در همین بخش صورت میگیرند. سرنخها را به هم ارتباط میدهید و راز معما را کشف میکنید.
آخرین نکته مهم در مورد گیم پلی بازی، بخش Skills است که البته در نگاه اول، شاید مورد بیتوجهی قرار بگیرد. در این بخش شما میتوانید به کمک امتیازهای که دارید، Skill جدید خریداری کنید و شخصیت خود را ارتقا دهید. مثلا دیرتر سلامتیتان تخلیه شود و یا تعداد تیر بیشتری با خود حمل کنید. منوی Skills چندان روی حالت کاراگاهی بازی تاثیر ندارد و بیشتر به شما این امکان را میدهد تا شانس زنده ماندنتان در مقابل جهشیافته ها را افزایش دهید. جهش یافتهها علاوه بر این که در بیشتر خانهها حضور دارند، برخی از مناطق شهر را هم کاملا در تسخیر خود درآوردهاند. ورود به چنین مناطقی عملا خودکشی به حساب میرود، خصوصا اگر هنوز تازهکار باشید و شخصیتتان تقویت نشده باشد. بخش اعظمی از محیط بازی را آب تشکیل میدهد. قایقها، تنها وسایل نقلیه قابل استفاده در بازی هستند. چارلز رید میتواند در آب شنا کند ولی حدودا ۱۰ ثانیه بعد، کم کم سلامتی وی شروع به کاهش یافتن میکند و دلیلش هم موجوداتی هستند که در آب زندگی میکنند. به همین خاطر شما هرگز نمیتوانید مسافت های طولانی را با شنا کردن طی کنید. قایقها معمولا همیشه حضور دارند و چالشی برای پیدا کردن قایق هم نخواهید داشت. کنترل قایقها هم دشوار نیست و به راحتی از عهدهاش برخواهید آمد. از آنجایی که محیط بازی وسیع است، شما قادر خواهید بود که از قابلیت فست تراول هم استفاده کنید. خوشبختانه مکانهایی که میتوانید به آنها فست تراول کنید خیلی از هم دور نیستند و سازندگان به این موضوع هم فکر کردهاند. در مجموع، باید گفت The Sinking City توانسته عملکری فراتر از قابل قبول را در بُعد گیم پلی از خود برجای بگذارد. حل کردن معما در این بازی فوقالعاده دشوار و البته، بسیار لذتبخش خواهد بود.
انتقادهای اصلی از بازی دقیقا از این پاراگراف به بعد آغاز میشوند. متاسفانه ناتوانی سازندگان در حل کردن مشکلات فنی بازی موج میزند. کیفیت تکسچرها واقعا پایینتر از حد انتظارات است. سازندگان در خلق چهرههای طبیعی و با کیفیت موفق بودهاند ولی در بقیه موارد گرافیکی، بازی The Sinking City حتی در مقابل عناوین سال ۲۰۱۶ هم حرفی برای گفتن ندارد. اتمسفر بازی هرچند عالی و کمایراد است، ولی با یک شهر مرده طرف هستیم. انیمیشنهای آن قدر ضعیف هستند که خیلی زود، شاید در اولین مکالمهتان با آقای ون در برگ متوجه آنها شوید. احساس شادی، نشاط، غم، هیجان و کلا هر احساسی در صورت کاراکترهای بازی تعریف نشده است. انگار با یک ربات حرف میزنید که فقط میتوانید یک جمله را بگوید و سپس شما را به یک ماموریت بفرستد. این را زمانی متوجه خواهید شد که Robert Throgmorton از شما طلب کمک میکند. ساختار داخل خانهها، منطقی است و نمیتوان بدان ایرادی وارد کرد. به طور کلی، معماری بازی مشکلی ندارد. The Sinking City در شهر Oakmont روایت میشود که روزهای سخت زیادی را گذرانده است. طراحی کلی محیط هم همین را به تصویر میکشد. اتمسفر، داستان و طراحی هنری محیط بازی همه به موازات هم حرکت میکنند. ایراد بزرگی که به بازی وارد است، طراحی دیوارها، سطح زمین و بافتهای این چنینی است. عنوان Call of Cthulhu نیز دقیقا از چنین مشکلی رنج میبرد. البته مشکلات فنی The Sinking City در یک نگاه دقیق تر، بیشتر هستند و به ضعف در کیفیت بافتها خلاصه نمیشوند.
باگهای بازی به هیچ عنوان کم نیستند. قابل چشم پوشی هم نیستند! البته میتوان به نیمه پر لیوان هم نگاه کرد، نیمه پر لیوان این است که باگهای بازی روی روند بازی تاثیری نمیگذارند! حداقل در تجربه شخصی من که این چنین بود. فرو رفتن NPCها داخل هم یا داخل دیوار و یا ظاهر شدن و غیب شدن ناگهانی شخصیتهای غیر قابل بازی، اتفاقی کاملا طبیعی خواهد بود. البته نسخهای که در اختیار ما قرار گرفته بود، نسخه ابتدایی بازی بوده و به احتمال فراوان، با انتشار پچهای جدید چنین مشکلاتی ریشهکن که نه، اما کم تر خواهند شد. مورد دیگری که باید به آن بپردازیم، بحث صداگذاری شخصیتهاست که آن هم تعریفی ندارد. خب البته صدای شخصیتهایی مثل Robert Throgmorton یا خود Charles Reed مشکلی ندارد، بحث ما مربوط به زمانی است که این کاراکترها قرار است احساسات خود را ابراز کنند! با کمی اغراق، میتوانم بگویم که تن صدای کاراکترهای بازی از ابتدا تا انتها هرگز تغییر نمیکند. مهم نیست شخصیت مقابل شما عصبانی باشد یا خوشحال یا غافلگیر، حالت چهرهاش که ثابت بود، حالا صدایش هم تغییر چندانی نمیکند! روی چنین مشکلاتی نمیتوان به راحتی سرپوش گذاشت. عملا بحث کیفیت در میان است و متاسفانه The Sinking City در این بخش، خیلی لنگ میزند. البته برای بازیهایی در مقیاس The Sinking City، میتوان پیش بینیهایی انجام داد. خیلی بعید است که بازیهای این چنینی باگ نداشته باشند. واضح است که چنین بازیهایی نمیتوانند به لحاظ گرافیکی در حد و اندازههای بازیهای AAA عمل کنند ولی دستکم، باید بتوانند خود را به حداقل استانداردها برسانند. The Sinking City با این استانداردها فاصله دارد. هر چه قدر که گیم پلی بازی توانسته مخاطب را شیفته خود کند، از نظر فنی این عنوان خراب کرده است. برخی از این مشکلات در آینده و با انتشار پچهای جدید حل خواهند شد و برخی دیگر برای همیشه همراه The Sinking City خواهند بود.
اصولا عناوینی مثل The Sinking City دربرگیرنده همه سلیقهها نیستند. هیچوقت هم نبودهاند. اما این بازی در حد و اندازههای خودش یک بازی فوقالعاده است. شاید اگر سازندگان با دقت بیشتری روی مسائل فنی کار میکردند، میتوانستم The Sinking City را بهترین بازی کاراگاهی بدانم که تاکنون تجربه کردهام اما افسوس که بازی هر چه قدر هم به واسطه گیم پلی چالش برانگیز و لذتبخشش، مخاطب را پشت پلتفرم خود میخکوب میکند، نمیتواند حواس مخاطب را از مشکلات فنی خود پرت کند. البته نباید فراموش کنیم که کماکان و با وجود این مشلات و کم و کاستیها، The Sinking City بهترین بازی الهام گرفته شده از آثار اچ پی لاوکرفت است. طبیعتا هر بازیکنی سلیقه خاص خود را دارد و هرکسی هم نمیتواند با چنین بازیهایی ارتباط برقرار کند. با این حال اگر زبان انگلیسیتان قوی است و به بازیهای کاراگاهی علاقه دارید، با اطمینان کامل به سراغ این بازی بروید و مطمئن باشید که هرگز از تجربه آن پشیمان نخواهید شد.
نقد و بررسی این بازی بر اساس نسخه ارسالی سازنده و بر روی پلتفرم PC انجام شده است.
پر بحثترینها
- نقدها و نمرات بازی STALKER 2 منتشر شدند
- از صنعت بازی های ویدیویی در سال ۲۰۲۵ چه انتظاراتی داریم؟
- شایعه: کمپانی مادر FromSoftware احتمالا برای جلوگیری از تصاحب خصمانه از سوی یک شرکت کرهای به سونی مراجعه کرده است
- رسمی: شرکت مادر FromSoftware پیشنهاد خرید از سوی سونی را تایید کرد
- شایعات مربوط به حضور God of War در TGA 2024 قوت گرفت [تکذیب شد]
- گزارش: GTA 6 وضوح فوقالعادهای روی پلی استیشن ۵ پرو خواهد داشت
- سازنده STALKER 2 به دنبال بررسی بازخوردها و رفع سریع مشکلات بازی است
- بازی STALKER 2 در عرض دو روز بیش از ۱ میلیون نسخه فروخت
- آیا بازیهای ویدیویی به ما آسیب میرسانند؟
- پلی استیشن برای ۱۰ سال متوالی نمایندهای برای بهترین بازی سال داشته است
نظرات
تا اینجای نقد که بسیار عالی بود بوده مطمعن هستم بقیه اش هم عالی هست.
نقد خوبی کردید قبلش گفته بودم که منتظر نقد منصفانه گیمفا هستم اخرش هم درست از اب دراومد بازی رو اون طوری که باید نقد میشد نقد کردید.
قبلا هم گفته بودم اتمسفرش خیلی گیراس.و در مورد انیمیشن ها هم بگم از نمایش هاش معلوم بود که زیاد خوب نیستند.داستانش رو هم میدونستم خیلی خوب میشه قبلا هم که خلاصه اش رو گفته بودن هم معلوم بود یه داستان هیجان انگیزه.
کامپیوتر داری داداش صبر نکن بزن تورگ
“نقد و بررسی این بازی بر اساس نسخه ارسالی سازنده و بر روی پلتفرم PC انجام شده است.”
.
بالاخره به این موضوع اشاره کردید 🙂 چون مدتی بود که خیلی از بازیهای مستقل رو مستقیما از ناشر (و همکاران PRشون) میگرفتید ولی تو مقالات درج نمیشد.
مرسی بابت بررسی.
واقعا خیلی خوبه که گیمفا به قدری بزرگه که سازنده بازی رو میفرسته برای گیمفا ایول به همه دست اندرکاران گیمفا
از سازنده های شرلوک هولمز انتظار کمتری هم نمیرفت بازی واقعا خوبی بوده تا اینجا که ویدئوهاشو دیدم
چه سرعت عملی 😯 :yes: واقعا گیمفا چیزی کم نداره نسبت به معتبرترین منتقدان :yes:
باتشکر و ضمن خسته نباشید خدمت شما آقای محمد آریامقدم :rose:
احسنت بر شما اقای اریامقدم نقد بسیار خوب و منصفانه ای بود خسته نباشید. خیلی به این بازی علاقه مند شدم واقعا خیلی محیطش زیبا است…..
این بازی برای من در کنار L.A noir قرار میگیره تقریبا از همه جهت حتی نکات منفی شبیه هم هستند، اما رسالت اصلی یعنی کاراگاهی رو به حد اعلا میرسونند. مرسی نقد :yes:
از خیلی بازی های دیگه که میخواستن سبک خاص وحشت و بقا ارائه بدن بهتر عمل کرد. به طور مثال از Call of cthulhu بهتره. بازیش یه چیزیه تو مایه های Vampyr. به هر حال تجربه اش خالی از لطف نیست. خسته نباشید اقای اریا مقدم. نقد زیبا و جالبی بود.
چقد زودو سریع مرسی از نقد عالی،، طبق انتظارات عمل کرده و میدونستم نقد خوبی هم میشه این نمره هم حقشه…و حتی تجربش هم نیازه واقعا
دوستان یه چیز بگم هنوز نمیتونم درک کنم ایا جهان باز اصلا مناسبش هست یا نه.
من که اینو بازی میکنم no matter what happen فقط صبر کنم نسخه کم حجمتر corepack بیاد (الان dlfox گزاشته با حجم ۱۱ گیگ حجمش کمه ولی خیلی پایین تر میاد فقط یکی دو روز باید صبر کرد)
ببین داداش این بازی اگه جهان باز نبود نمیتونست فضا و داستان یکپارچه خودش رو به من و شما القا کنه و ماهیت و اسمش که شهرغرق شده هست هم زیر سوال میرفت نباید انتظار داشت که هر نقطه از مپ یه ماموریت جانبی یا npc واسه ملاقات باشه.
یه جورایی مثل مقایسه جهان باز L.A noir با جهان های GTA.
من به این بازی به چشم یه بازی اشاره و کلیک نسل هشتمی به روز شده نگاه میکنم
ای دوست مراقب باش که اگه بازی رو از ۱۱ گیگ فشرده تر کنن وقتی داری بازی رو نصب میکنی یه فشار زیادی به هارد و سی پیی یوت میاد که نگو و ننبین مراقب باش
واای چقد گیمفا سرعتش بالاس مگه میشه مگه داریم ؟؟