مترادفِ جنون | نقد و بررسی بازی Pathologic 2
فاکتورهای زیادی وجود دارند که بازیکن را به خرید و در نهایت تجربه یک بازی مشتاق میکنند. بعضی اوقات برخی از بازیها از نظر محتوا، پوچ هستند! یعنی هیچ چیزی در داستان آنها وجود ندارد که بتواند چیز جدیدی را به بازیکن آموزش دهد. مثل فیلمهای بلاک باستر سینما و البته در دنیای گیم، بازیهایی مثل Rainbow Six Siege، Fortnite، The Division و غیره. چرا این بازیها را میخرید؟ جواب ساده است! وقت شما را پر میکنند و از اوقات فراغت خود لذت میبرید. درست برعکس چنین بازیهایی، عناوینی هم پیدا میشوند که اصلا در آنها خبری از جنگ و کشت و کشتار یا نیست، و یا خیلی کمتر از آن چیزی است که در بقیه بازیها میبینیم. Life is Strange بهترین مثال است. به همین ترتیب، برخی بازیها هستند که فقط از گرافیک خوبی برخوردار هستند و بس ( Ryse Son of Rome و Quantum Break ) و بعضی هم فاکتورهای خاص دیگری را دارند و طبیعتا توضیح در مورد همه بازیها در حوصله این مقاله نیست. بعضی از بازیها هم نان اتمسفر و فضای خاص و مرموز خود را میخورند. عنوانی که در ادامه مورد بررسی قرار میدهیم چنین حالتی دارد.
اصولا همانطور که احتمالا در جریان هستید، ترس به حالتهای مختلفی تقسیم میشود. چه در دنیای گیم و چه در کتابها و فیلمها، هر ترسناکی، “ترسناک” خوانده میشود! ولی خب در بطن خود این ترسی که ایجاد میکند میتواند متفاوت باشد. به عنوان مثال بازی Call of Cthulhu را در نظر بگیرید. این بازی در واقع اقتباس شده از رمانی به نام The Call of Cthulhu نوشته اچ پی لاوکرفت بود. طبیعتا بازی Call of Cthulhu قرار بود که وحشت کیهانی یا همان لاوکرفتی را به بازیکن منتقل کند. کاری نداریم که در این زمینه موفق بود یا خیر، اما قطعا این وحشت، متفاوت از وحشتی است که ما در عنوان The Evil Within 2 دیدیم و بیشتر میتواند با عناوینی نظیر Outlast یا Silent Hill مقایسه شود. خب مثلا Resident Evil هم ترسناک است، اما آیا تم آن مشابه با Outlast است؟ قطعا خیر. با این مقدمه به سراغ صحبت در مورد Pathologic 2 برویم! عنوانی که خیلی از انتشارش نگذشته است و اکنون مورد توجه خیلی از کاربران استیم قرار گرفته است. احتمالا با توجه به نظرات ضد و نقیضی که در مورد این عنوان شنیدهاید، در تهیه آن با شک و تردید مواجه هستید. عنوان Pathologic 2 توسط استودیو Ice-Pick Lodge توسعه یافته است. همان استودیویی که روی نسخه اول این بازی هم کار کرده بود و در سال ۲۰۰۴ منتشر شد. عنوانی که توانست برای مدتی، کلا ذهن بازیکنان را به خود درگیر کند. شاید برایتان جالب باشد که بعضی از وبسایتهای مطرح و مرجع انگلیسی زبان، تا ماهها بعد از انتشار Pathologic، داستان آن را موشکافی میکردند. شبیه به اتفاقی که اخیرا در مورد Metal Gear Solid V Phantom Pain رخ داد. بعدا هم ریمستری برای بازی Pathologic منتشر شد و شاید جالب باشد که بدانید که Pathologic 2 در واقع یک ریمیک است. Pathologic 2 را شخصا در دسته بازیهایی قرار میدهم که هرگز نمیتوانند به متای خیلی بالایی دست پیدا کنند. اگر متا را در واقع معیاری برای سنجش کیفیت بازی در نظر بگیریم و نه میزان جذابیت آن، مشخص میشود که چرا نمره خیلی از بازیها در متاکرایتیک پایین است. داستان Pathologic 2 هم دقیقا همین است. چنین بازیهایی عموما به نمرات خیلی خوبی دست پیدا نمیکنند چون از نظر فنی مشکل دارند. برای مخاطب، کنار آمدن با چنین مشکلاتی گاهی اوقات اصلا سخت نیست. حتی خیلی وقتها متوجه این مشکلات هم نمیشود، اما وجود دارند. Pathologic 2 عنوانی است که برای پیدا کردن ضعفهایش باید خیلی ریزبینانه به آن نگاه کرد. باید ساعتها آن را تجربه کرد، شاید مجبور شوید با خیلی از بازیها آن را مقایسه کنید و مکانیزمهایش را با خیلی از بازیهای مستقل دیگر کنار هم قرار دهید. خب چرا چنین کاری را انجام دهید؟ چرا اصلا به خودتان سخت بگیرید؟ بهتر نیست که بنشینید و بازی را تجربه کنید و از آن لذت ببرید؟ Pathologic 2 مشکلاتی که دارد، خیلی شبیه به مشکلات و ضعفهای بقیه بازیها نیستند. مشکلاتش عموما عیان نیستند. مثلا همه میدانیم که Assassin’s Creed Unity باگ داشت و همه هم متوجه آن شدند. یا مثلا کسی هست که منکر تکراری شدن مراحل بازی Days Gone شود؟ اینها مشکلات واضحی هستند که خیلی راحت لمس میشوند. اینها را گفتم که برایتان روشن شود که وقتی که میگوییم مشکلات Pathologic 2 ملموس نیستند یعنی چه؟! بنابراین قبل از این که این پاراگراف را پشت سر بگذارید و مطالب پایین عکس را بخوانید، دقت داشته باشید که همه این مشکلات لزوما گریبانگیر بازیکن نیستند. شاید آنها را حس نکنید و یا شاید هم به آنها اصلا اهمیتی ندهید. بنابراین دقت داشته باشید که نمرهای که این بازی از گیمفا گرفته اصلا و ابدا ربطی به جذابیت بازی ندارد و معیاری برای سنجش کیفیت آن به شمار میرود. کیفیتی که یک بار دیگر هم تاکید میکنم، لزوما نمیتواند جذابیت یک بازی را تحت شعاع قرار بدهد. با این تفاسیر، اگر به عنوان یک دوست گیمر، از من بپرسید که بازی Pathologic 2 ارزش یک بار امتحان را دارد یا نه، قطعا جوابم مثبت خواهد بود. بدون این که از مشکلات و کم و کاستیهای بازی صحبت کنم، به شما تهیه آن را توصیه میکنم. اما اگر به چشم یک منتقد به من نگاه کنید و نظرم را بخواهید… خب در ادامه شما را به مطالعه نقد و بررسی Pathologic 2 دعوت میکنم.
قصهی شهر صورتکها
میتوان ساعتها در مورد داستان بازی Pathologic 2 نشست و صحبت کرد، صفحهها نوشت و تایپ کرد و ابعاد فلسفی و روانی آن را مورد بحث و بررسی قرار داد. درک داستان Pathologic 2 کار خیلی سختی است. اولا باید به زبان انگلیسی مسلط باشید. مسلط باشید، یعنی واقعا تسلط کامل داشته باشید. ثانیا باید آن را به صورت پیوسته بازی کنید و ثالثا واقعا در موردش فکر کنید. در کنار تمام این موارد، باید از لحاظ روانشناسی اطلاعاتتان کافی باشد و در درجه بعدی چند کتاب یا رمان فلسفی هم خوانده باشید. خلاصه که برای درک داستان بازی باید دستی در روانشناسی داشته باشید. البته اگر واقعا قصد تحلیل و موشکافی داستان بازی را دارید، چنین مواردی لازم هستند. اگر صرفا دوست دارید داستان بازی را متوجه شوید و بعدش هم بروید دنبال زندگیتان، همان تسلط به زبان انگلیسی کفایت میکند. داستان بازی شما را در نقش یک جراح به نام Artemy Burakh قرار میدهد که بعدا به درخواست پدرش Isidor Burakh که یک پزشک محلی محبوب است، به زادگاه خود برمیگردد و با اتفاقات عجیب و غریبی رو به رو میشود. در این پاراگراف داستان بازی را شرح نمیدهم چون بهتر است که خودتان آن را تجربه کنید. فقط بدانید که به شما ۱۲ روز وقت داده میشود تا یک بیماری را درمان کنید. بیماری که شهر را به نابودی کشانده و پیدا کردن منشا و درمانش کار غیرممکنی به نظر میرسد. شما در مسیر خود به افراد مختلفی برخورد میکنید. نکته این است که تقریبا هیچ کس در دنیای Pathologic 2 یک فرد عادی نیست! حتی خود شما که جراح هم هستید، در صحبتهای خود از دیالوگهای ضد و نقیضی استفاده میکنید. افراد مختلف، هر کدام به نوعی مرموز هستند و تشخیص دادن آن چه در ذهنشان میگذرد تقریبا محال است. Pathologic 2 به نوعی، شما را در یک دنیای واقعی قرار میدهد. خبری از کاراکترهای سطحی نیست و داستان بازی هم آن قدر عمیق است که بازیکن را در خود غرق میکند. صادقانه بگویم، به داستان Pathologic 2 هیچ ایرادی نمیتوانم بگیرم. یک داستان مرموز و عجیب و غریب که در دنیایی عجیبتر رخ میدهد و شما را مجبور به تعامل با NPCهایی میکند که کمتری شباهتی به افراد نرمال و معمولی دارند. همین مزیت، یکی از بارزترین نقاط قوت بازی به شمار میرود.
با وجود این که باز هم توصیه میکنم که داستان بازی را خودتان تجربه کنید، ولی در ادامه به شرح وقایع ابتدایی بازی میپردازیم. مطمئنا بازی را برایتان اسپویل نخواهیم کرد ولی خب طبیعتا این که در دقایق ابتدایی بازی چه اتفاقاتی رخ میدهند، برایتان آشکار خواهند شد. بازی شما از روز دوازدهم آغاز میشود و شهر خیالی Gorkhon آخرین نفسهای خود را میکشد. از لحظهای در اتاق را باز میکنید، شهری در مقابلتان قرار میگیرد که بیشتر به یک گورستان میماند. صدای سگها، جیغ و ناله مردم، سربازان تفنگ به دستی که ماسک به صورت خود زدهاند و آماده سلاخی بازماندگان هستند. شهر تاریک دنیای Pathologic 2 را حتی شعلههای آتش، حتی سربازانی که زنده زنده میسوزند هم نمیتواند روشن کند. در همین حین هم متوجه عملکرد قابل ستایش سازندگان در بحث صداگذاری و موسیقی میشویم. کمی جلوتر میرویم و بازی لحظه به لحظه ترسناکتر یا بهتر بگویم، هیجان انگیزتر میشود. صدای تپشهای قلبتان را میشنوید. با یک فرد عجیب و غریب و ژولیده ملاقات میکنید که به شما توصیه میکند که اول با مرد حرف بزنید! کدام مرد؟ شما نمیدانید اما آرتمی خوب میداند. جلوتر میروید و به مرد و زنی میرسید که دیگر هیچ امیدی به این شهر لعنتی ندارند. شما فرصت دوباره میخواهید و آنها میگویند که حتی اگر یک لشکر دکتر هم صف بسته باشند، باز هم این شهر نجات پیدا نمیکند. مردی مرموز به شما میگوید که تصور کنید که قطار هنوز راه نیفتاده است. دقت کنید که از واژه “Imagine” استفاده شده است. در بازی، این واژه کلیدی را همیشه به ذهن بسپارید که بعدا به شمار در درک داستان کمک میکند. سکانس بعدی شما در یک قطار هستید و یک جعبه از بالا به پایین میافتد و از آن مردی بیرون میآید که باز هم نرمال نیست! کشیش است؟ یا واعظ؟ معلوم نیست. صحبتهای شما با او به کجا ختم میشوند بحث مطلب ما نیست و خلاصه گویی کنیم تا برسیم به شهر! جایی که قطار به زادگاه شما میرسد. زادگاهی که ۶ سال پیش آن را ترک کردید و شروع دوباره خوبی هم در آن ندارید. سه مرد به شما حمله میکنند و آن ها را میکشید. مردم شهر در مورد یک قاتل حرف میزنند و شما هم لباسهایتان خونی است. بعدا متوجه میشوید که درست یک شب قبل از رسیدن قطار شما به Gorkhon، پدرتان کشته شده است. وظیفه شما این است که یک درمان برای بیماری پخش شده در شهر کشف کرده و از راز مرگ پدرتان هم پرده برداری کنید. خبر خوب این است که به شما ۱۲ روز فرصت داده شده است و خبر بد این است که شما فقط ۱۲ روز فرصت دارید. آمادهاید تا از کمترین زمان ممکن بیشترین استفاده را ببرید؟ شمارش معکوس شما آغاز شد. تیک تاک …!
شمارش معکوس برای مدفون شدن شهر و مردمش
اساس گیم پلی بازی راه رفتن در شهر و صحبت کردن با افراد مختلف است. Ice-Pick Lodge، سازنده روسی بازی، سعی کرده که در بازی خود از المانهای متفاوتی استفاده کند تا هم به تنوع بازی بیفزاید، هم Pathologic 2 را تبدیل به یک بازی منحصر به فرد کند. خیلی واضح، سازندگان در تلاش برای پیدا کردن راهی هستند که Pathologic 2 تبدیل به عنوانی شود که پا فراتر از سبک و بازیهای مشابه خود میگذارد. اگر به Pathologic 2 به عنوان یک بازی مستقل داستان محور نگاه کنیم، میتوان آن را به عناوینی مثل Vampyr و Life is Strange تشبیه کرد. همچنین از نظر اتسمفر و داستان هم بازی، بی شباهت به Call of Cthulhu نیست. خب همانطور که اشاره شد، سازنده در پی راهی میگردد تا Pathologic 2 را تبدیل به عنوانی کند، که چیزهای جدیدی را در خود جای داده. تبدیل به یک بازی که چیزهایی دارد که دیگر بازیهای مشابه ندارند. متاسفانه اما، تلاش Ice-Pick Lodge دقیقا عکس آن چیزی بوده که سازندگان انتظار داشتهاند. استفاده کردن از المانهای بقا ابدا به بازی کمکی نکردهاند و بخش مبارزات بازی حتی ضعیفتر کار کرده است. در نهایت شما با یک بازی طرف هستید که یک عالمه چیز بیهوده در خود گنجانده است. محیطی وسیع که مستقیما تبدیل به یک نقطه ضعف برای بازی شده تا استفاده از مبارزات که در بازی اضافه هستند و البته المانهای بقا و Survivor که بهتر بود اصلا در بازی حضور نداشته باشند. از طرفی اما، بازی نقطه قوت هم زیاد دارد. اگرچه محیط بازی به لحاظ وسعت بزرگ است و این خوب نیست، اما سازندگان توانستهاند حداقل با خلق این محیط بزرگ، یک چیز را به ما ثابت کنند و آن هم هنرشان در فضاسازی است. فضاسازیای که در داستان بازی شکل میگیرد به کنار، در بحث هنری هم، تم بازی سنگین، مرموز و در یک کلام فوق العاده است. سیستم انتخاب دیالوگ هم کار خود را به خوبی انجام داده است و خوشبختانه با عنوانی طرف هستیم که اساسا، خوب کار کرده است. پایه و بنیان بازی قوی است و وظایف اصلی خود را به نحو احسن به انجام رسانده است. از یک بازی در حد و اندازههای Pathologic 2 ( در سبک خودش ) چه انتظاراتی دارید؟ یک داستان درگیرکننده میخواهید که دارد. اتسمفر بازی باید بازیکن را جذب کند، که میکند. در تعاملات خود با NPCها هم که همه چیز خوب است. حتی موسیقی و صداگذاری بازی هم دستکمی از بازیهای بزرگ و AAA سال ۲۰۱۹ ندارد. پس چه چیزی باقی میماند؟ از چه میتوانیم ایراد بگیریم؟ یک سری المان و مکانیزم اضافی که حضورشان در بازی فقط به ضررش تمام میشود.
اجازه دهید اول از نکات مثبت بازی حرف بزنیم. در Pathologic 2 به طور کلی، بازی شما را مجبور کرده که به افراد مختلف سر بزنید و کارهای متفاوتی را انجام دهید. در همین راه هم میتوانید کارهایی را انجام دهید که حالت فعالیت جانبی دارند. با فشار دادن کلید Ctrl، افرادی که میتوانید با آنها صحبت کنید برایتان درخشان میشوند. این افراد گاهی اوقات به شما پیشنهادهایی میدهند که میتوانید آن را قبول یا رد کنید. و از همه مهمتر، شما همیشه یک یا چند Main Objective یا آبجکتیو اصلی دارید. ملاقات با افراد مختلفی مثل دوست کودکی یا شاگر سابق پدر و شهردار شهر معمولا کارهایی هستند که باید به صورت روتین آنها را انجام دهید. Gorkhon شهری است که به نظر در آن قحطی آمده و پول همهچیز نیست! مبادله کالا به کالا چیزی است که در شهر دنیای Pathologic 2 به شدت رواج دارد. طولی نمیکشد تا یاد بگیرید که حتی کماهمیتترین چیزها هم برای افراد خاصی مهم هستند و میتوانند برایتان به یک برگ برنده تبدیل شوند. برگ برندهای که با آن میتوانید آیتمهای مهمی مثل گوشت سرخ کرده یا ماهی کنسرو شده را خریداری کنید. گاهی اوقات حتی یک دکمه یا یک بطری خالی میتواند شما را از گرسنگی نجات دهد! به صورت پیشفرض قریب به اتفاق مردم شهر حاضرند تا با شما Trade کنند. تعامل با مردم مختلف، فارغ از این که به شما اطلاعات بیشتری در مورد داستان و رویدادهای پیش آمده در شهر میدهد، میتواند در به دست آوردن یکسری وسیله مورد نیاز هم کمک کند. شخصیت اصلی بازی یک سری نیاز مادی دارد. آرتمی باید غذا بخورد، بخوابد و تشنگی خود را برطرف کند. دقیقا یکی از جاهایی که بازی از آن ضربه میخورد همینجاست. اصلا چه نیازی است که در یک بازی مهیج و تقریبا جنایی، از چنین المانهای بقایی استفاده شود؟ حالا باز خوابیدن قابل قبولتر است، اما غذا خوردن؟! مشکل بزرگتر از جایی آغاز میشود که متوجه میشوید که پیدا کردن غذا خیلی دشوارتر از آن چیزی است که به نظر میرسد. باید زمین و زمان را بگردید تا تکه گوشتی پیدا کنید و آن گوشت هم خیلی شما را سر پا نگه نمیدارد. ۱۰ الی ۱۵ دقیقه همهچیز خوب است و باز هم آرتمی به غذا احتیاج پیدا میکند. نحوه خریداری غذا در دنیای Pathologic ۲، سختتر از خیلی از بازیهای سبک Survival است! رفع تشنگی اما، کار آسانتری به نظر میرسد. در نقاط مختلف شهر، شیرهای آب پیدا میشوند و میتوانید به راحتی خود را سیراب کنید. احتیاج به خوابیدن البته، لطمهای جدی به بازی وارد نکرده است. مکانهایی وجود دارند که آرتمی میتواند در آنها برای مدتی چشمان خود را استراحت دهد. البته بعد از بیدار شدن از خواب، باز هم وی به غذا احتیاج خواهد داشت. نقشه بازی به خوبی میتواند بقالیهای شهر را به شما نشان دهد. هر وقت از شب که به این مغازهها سر بزنید باز هستند و به شما آیتمهای مختلفی میفروشند که غذا، مهمترین آنهاست. همچنین همان طور که اشاره شد، مبادله کالا به کالا هم انتخاب دیگری است که بازی پیش روی شما گذاشته است.
با صحبت با افراد مختلف، علامت سوالهای جدیدی برایتان ایجاد میشوند و البته سر نخهای بیشتری پیدا میکنید. وصل کردن این سر نخها به هم، بازی را به حالتی کاراگاهی و جنایی تبدیل میکنید. البته در اکثر اوقات، شما مستقیما در حل این مسائل نقش ندارید و شرلوک هولمز بودن را از ذهن خود بیرون کنید. خوشبختانه داستان بازی به قدری درگیرکننده است که بازیکن هر لحظه، بیشتر در دنیای بازی غرق میشود. Pathologic 2 برای افرادی که به زبان انگلیسی مسلط نیستند اصلا بازی جالبی نخواهد بود. عملا، همه چیز در Pathologic 2 داستان است و هرچیزی که به غیر از این در بازی گنجانده شده، نقطه ضعف به شمار میرود! بنابراین اگر نتوانید داستان را درک کنید پس چرا اصلا وقت خود را پای آن تلف کنید؟ به همین خاطر احتمالا دو حالت بیشتر ندارد; یا Pathologic 2 به یک تجربه فوقالعاده تکرار نشدنی تبدیل میشود، یا آنقدر خستهکننده خواهد بود که بعد از نیم ساعت بازی کردن و خمیازه کشیدن، آن را برای همیشه کنار میگذارید. تعاملات بازی، شما را بر سر دو راهیهای جالبی قرار میدهند. مثلا به نظر شما، کشتن دیگران اگر به هدف دفاع از خود باشد خوب است یا بد؟ یا اگر با به قتل رساندن یک نفر، جان چند فرد شریف را نجات دهید چه؟ بعد از پاسخ دادن به چنین سوالاتی، چالشهای جدیدی سر راه شما سبز میشوند. با همین منطق به شما میگویند که اشتباه میکنید مگر خلافش را ثابت کنید. از این دست انتخابها در بازی کم نیستند، انتخابهایی که منطق بازیکن را به چالش میکشند. با بیشتر افراد شهر میتوانید به صحبت کردن بپردازید و متوجه چیزهای جدیدی شوید. بازی دست شما را باز میگذارد ولی تصمیم نهایی با خودتان است. با گذشت هر روز، بیماری بیشتر شیوع پیدا میکند و افراد بیشتری هم کشته میشوند. شرایط بحرانی شهر، هیجان بازیکن را هم بالا میبرد و هر لحظه، آرتمی را به کشف حقیقت تشنهتر میکند. گاهی اوقات اجسادی را روی زمین پیدا میکنید که به واسطه پزشک بودنتان، میتوانید آنها را بررسی کرده و به نتایج جالبی برسید. خالی کردن جیب این افراد هم کار بیدردسری خواهد بود به شرطی که کسی آن نزدیکیها نباشد. اگر خاطرتان باشد، بالاتر در مورد وسعت نقشه بازی گفتیم و آن را تحسین هم نکردیم! بازی Pathologic 2 یک مشکل بزرگ و در عین حال نهان در خود دارد; مسافتهای طولانی! شما در دنیایی به بازی کردن میپردازید که در آن هیچ خبری از ماشین و اسب و وسیله نقلیه نیست! از طرفی، در بازی سیستم فست تراول هم گنجانده نشده. فقط یکسری کرم، حاضر هستند تا در ازای مبلغی، شما را به نقاط مختلف شهر برسانند. موضوع اینجاست که شما بیشتر اوقات چیزی که کرم قایقران میخواهد را ندارید پس باید این گزینه را هم فراموش کنید. در تمام طول بازی، شما مدام باید طول و عرض نقشه را با پای پیاده طی کنید! حتی The Division با آن مسافتهای طولانی و طاقتفرسایش، حداقل یک سیستم فست تراولینگ نسبتا قابل قبول را در خود گنجانده بود. با این تفاسیر، کاملا طبیعی است که در طول بازی از طی کردن مسافتهای مختلف خسته شوید و حق هم دارید. همچنین برای پیدا کردن محل مورد نظر خود، خبری از جی پی اس نیست. باید کلید Ctrl را فشار داده، نقطه را نگاه کنید و راهی برای خود بیابید. در همان اوایل بازی، زمانی که باید از خانه پدری خود دور شده و به سراغ دوست قدیمی خود، لارا بروید متوجه خواهید شد که طی کردن مسافت طولانی در دراز مدت تا چه اندازه میتواند آزاردهنده باشد.
از همان روز اولی که پا به شهر کودکی خود میگذارید، متوجه میشوید که مردم خیلی با شما رابطه خوبی ندارند. خبری از یک نوار اعتماد سنتی نیست، ولی دید مردم به مرور نسبت به شما تغییر میکند و بستگی دارد که این تغییرات مثبت باشند یا منفی. پیدا کردن غذا به روش متمدنانه در دنیای Pathologic 2 شبیه به مبارزه کردن با باسهای بازی Sekiro: Shadows Die Twice میماند! پس شاید بخواهید که دست به دزدی بزنید. دید مردم به شما، بسته به کارهایی که انجام میدهید تغییر میکند. اگر مردم از شما خوششان نیاید، نمیتوانید با آنها معامله کنید. در درجات بعدی هم آنها به شما حملهور میشوند و باید از خود دفاع کنید. البته Gorkhon از چندین منطقه تشکیل شده و دید مردم هر منطقه، کاملا مستقل از مناطق دیگر است. بنابراین شاید مردم از حضور شما در منطقه X استقبال نکنند و برعکس، در منطقه Y، شما فردی محبوب باشید. به هر حال، این سیستم بازی و به چالش کشیدن بازیکن برای تهیه غذا و زنده ماندن، مرا یاد Vampyr انداخت! خاطر شریفتان باشد، در آن بازی هم شما میتوانستید خون مردم را بمکید و در عوض قویتر شوید. بازی Pathologic 2 هم دقیقا شرافت آرتمی را به چالش میکشد. سیستم مبارزات بازی هم احتمالا به منظور دفاع از خود تعبیه شده است. از من بپرسند، میگویم که سیستم Combat هم در بازی اضافی است! منتهی اضافی بودن یک بحث است، ضعیف بودن یک بحث دیگر! سیستم مبارزات بازی عملا نمیتواند شما را از مخمصههای شدید نجات دهد. اولا که این سیستم خیلی ساده است. در همان ابتدای بازی، شما آموزشهای لازم را میبینید و بعدش هم در دنیای بازی رها میشوید و باید سر پای خود بایستید. به طور کلی ضربات شما اصلا تنوع خاصی ندارند و بیش از یک نوع دفاع نیز در بازی وجود ندارد. مثل شبیهسازهای مبارزهای هم یک نوار استقامت طراحی شده که آنهم کمکی به افزایش کیفیت این بخش نمیکند. اگر خوششانس باشید و قبلا یک سلاح سرد پیدا کرده باشید که به شما تبریک میگویم! اگر نه هم باید با مهاجمین با دست خالی مبارزه کنید. به لطف نوار استقامت، فرار کردن هم محال خواهد بود. نوار استقامت شما خیلی زود خالی میشود و جالب اینجاست که NPCهای دیگر اصلا خسته نمیشوند! بنابراین به هر ترتیب ممکن، آنها به شما میرسند. کم پیش نمیآید که شما مجبور به انجام مبارزهای شوید که در آن از پیش بازنده هستید. حتی با فرض بر اینکه از میدان مبارزه پیروز خارج شوید، باز هم هیچ لذتی نبردهاید، چون سیستم مبارزات از بیخ مشکل دارد.
همانطور که قبلا هم اشاره کردیم، شما به مرور به افراد جدیدی آشنا میشوید. افرادی که هر کدام به نحوی با شما ارتباط دارند. در بخش People، میتوانید افرادی که با آنها دیدار کرده و آشنا شدهاید را ببینید. همچنین در بازی، شما یک Inventory دارید. در این اینونتوری میتوانید آب، سلاح سرد، غذا و آیتمهای متفرقه را نکهداری کنید. در حالت عادی، با زدن در میتوانید وارد هر خانهای شوید. گاهی اوقات این امکان وجود دارد که بدون دیده شدن، چیزی را از خانهای بردارید. از کشوها و کمدها آیتمهایی به اینونتوری خود منتقل کنید که شاید در نگاه اول بی اهمیت جلوه کنند اما قطعا یک NPC در شهر، حاضر است برای داشتن آن، به شما چیزهای با ارزشی بدهد. چیزی مثل گوشت یا نان! برای غذا خوردن هم باید به اینونتوری خود مراجعه کرده و روی غذای مورد نظر کلیک کنید و گزینه Use را انتخاب کنید. در همین بخش نیز میتوانید سرنخهایی که پیدا شدهاند را مشاهده کنید. بعدا متوجه میشوید که بعضی از این سرنخها به هم لینک میشوند و شما را به چیزهای جالبی میرسانند. خوشبختانه رابط کاربری بازی در عین سادگی، طراحی قابل قبولی هم دارد و حتی تازهکارترین گیمرها نیز میتوانند با آن کنار بیایند. دنیای Pathologic 2 حالتی پویا دارد. اولا سیستم داینامیک بودن چرخه شب و روز در این بازی هم دیده میشود. شبها خیابانها خلوتتر شده و شهر حالتی ترسناکتر به خود میگیرد. حقیقتا در ساعات ابتدایی بازی، زمانی که شبها پا به خیابانهای بازی بگذارید استرس تمام وجودتان را در بر خواهد گرفت. البته پویایی که در موردش صحبت میکنیم کماکان با بازیهای بزرگ خیلی متفاوت است. حتی از The Witcher 3: Wild Hunt که چهار سال پیش منتشر شد هم عقبتر است. منتهی حداقل استانداردها در آن رعایت شدهاند و نمیتوانیم به آن ایراد بگیریم.
در این دنیای مرموز غرق شو!
صحبت در مورد گرافیک بازی کار سختی است! راستش را بخواهید، در طول نقدهایم طی سالیان اخیر، کمتر پیش آمده که تا این اندازه صحبت در مورد اتسمفر یک بازی برایم چالش برانگیز باشد. توصیف دنیای Pathologic 2 چندان راحت نیست. با به نمایش گذاشتن چند عکس هم سر و ته آن هم نمیآید! با این وجود، اوایل مطلب در مورد این موضوع هم صحبت شد. اتمسفر بازی، یک اتمسفر تاریک، مرموز و سنگین است. در مورد شهری صحبت میکنیم که امیدش به زندگی روز به روز کمتر میشود و هیچ چیز آن هم طبیعی و نرمال نیست. مردم شهر به هر چیزی شباهت دارند جز انسان! شباهت را برای خود صرفا حالت ظاهری تفسیر نکنید. شهر بازی همانطور که اشاره شد از چند بخش مستقل از هم تشکیل میشود منتهی تقریبا همه این بخشها به لحاظ ظاهری یکسان هستند. ساختمانهایی که داخلشان مشابه هم است و از بیرون هم معماری تقریبا یکسانی دارند. البته خب یک سری خانهها، مثل خانه لارا، متفاوت از بقیه است. محیط بازی بزرگ است و جای مرموز هم کم ندارد. اگرچه از نظر هنری، بازی Pathologic 2 خیلی خوب کار کرده است، ولی از نظر فنی این بازی اصلا در حد دیگر عناوین نسل هشتم نیست. حتی در مقایسه با دیگر بازیهای ایندیِ سالهای گذشته هم، Pathologic 2 کم میآورد. اگر با این بازی خصومت شخصی دارید و میخواهید ضعفی را از آن مثال بزنید که هیچگونه توجیه نشود، در مورد گرافیکش سر صحبت را باز کنید. در مورد تکسچرهای بیکیفیتی بگویید که مایه خجالت برای یک بازی در نسل هشتم و سال ۲۰۱۹ هستند و در مورد بافتهای بازی جک بسازید. برای درک بهتر این موضوع، توصیه میکنم به محیطهای سرسبز بازی مراجعه کنید و چمنها را با دقت ببینید. شخصیتهای بازی مدلهای متنوعی دارند. در مورد NPCهای اصلی و مهمتر، وقتی با آنها صحبت کنید، حالتی کلوز آپ از صورتشان برایتان به نمایش در میآید. همین کلوز آپ به ما نشان میدهد که متاسفانه طراحی چهرهها هم وضعیت جالبی ندارد، اهمیتی هم ندارد! میتوان به سادگی از آن گذشت چون مشخص است که سازندگان به این موضوع اهمیتی ندادهاند. تصویر شخصیتها صرفا برای فضاسازی بهتر به نمایش در میآید پس به راحتی از کنار این موضوع بگذرید. در مورد موسیقی بازی نیز باید Ice-Pick Lodge را تحسین کرد. استفاده از موسیقیهای هیجان انگیز در لحظات مهم بازی باعث شده تا آدرنالین خونتان به شدت بالا برود.
واپسین نفسهای این شهر نفرین شده…!
کلا از بازیهایی که اتمسفر متفاوت دارند خوشم میآید. چه اتسمفری شاد مثل We Happy Few، چه سنگین مثل Call of Cthulhu و چه مرموز و رعب آور مثل Pathologic 2. در مورد بازی آخر، باید گفت که این عنوان واقعا هرچه دارد از اتسمفرش دارد. فضاسازی بینظیر و البته در کنار داستانی درگیر کننده و ناب، باعث میشود تا بازیکنی که به زبان انگلیسی تسلط کامل دارد بتواند از آن لذت ببرد. چسباندن واژههایی مثل شاهکار و بینظیر به عنوانی مثل Pathologic 2 مثل یک شوخی بیمزه میماند. مشکلات بازی کم نیستند ولو اینکه محسوس و دست و پا گیر نباشند. در مورد داستان بازی اما، نمیتوان چنین نظری داد. در میان تمام بازیهایی که حداقل در نسل هشتم تجربه کردهام، داستان Pathologic 2 اگر بهترین نباشد، قطعا یکی از بهترینهاست. وقتی میگویم داستان، بخوانید ایده، بخوانید روایت داستان، بخوانید شخصیتپردازی! همه این موارد را در یک کلمه داستان خلاصه میکنم و شما تا آخر مطلب را بگیرید. یک بازی که حداقل داستان آن، همه چیز تمام است و نباید ساده از آن گذر کرد. باید از آن لذت برد، به آن وارد شد، خود را درگیر کرد و در آن غرق شد.
پر بحثترینها
- واکنش ایلان ماسک به اظهارات نژادپرستانه کارگردان Avowed
- شایعه: پورت PS5 بازی Forza Horizon 5 آماده است اما تاریخ عرضه مشخصی ندارد
- ۱۰ بازی که در نیمه دوم خستهکننده میشوند
- مدیرعامل ناتی داگ: بازی بعدی هیجانانگیزترین پروژهای است که روی آن کار کردهایم
- تحقیقات جدید FTC علیه مایکروسافت آغاز شده است
- رسمی: فروش پلی استیشن ۲ از ۱۶۰ میلیون واحد عبور کرد
- سهگانه Batman Arkham؛ آغاز، اوج و پایان یک افسانه
- تئوریهای طرفداران درباره GTA 6 باعث خنده اعضای راکستار میشوند
- گزارش: نام رمزی بازی بعدی ناتی داگ Jordan است
- تماشا کنید: Light of Motiram معرفی شد، کپی بیشرمانه از Horizon Zero Dawn
نظرات
ایول در همون حد انتظارمه و حتی بهتر (یوزر رویو های استیمو ببینید! فوق العادست بازی!)
بالاخره یه بازی که در حد خوب هست و هر انتخابی که میکنی روی داستان تاثیر میذاره!
البته باید اول یکشو تجربه کرد.چون ظاهرا سه گانست.
پ.ن: اینو خطاب به سازنده های layers of fear میگم: حتی بازی فلشی مثل one chance که کل گیم پلیش ۱۰ مینه ، شیش تا اندینگ داره.ولی بازی شما با تصمیمای جزعی و چرت توی بازیتون ۳ تا اندینگ داره.
سلام اریا جان خسته نباشی یه نقد بسیار عالی بود مثل همیشه مگه میشه نقد های شما و گیمفا خسته کننده باشه (تو یکی از جمله ها گفتید خسته نمیشید)
من قبلا هم گفتم این بازیو میخوام تجربه اش کنم ولی با خودم گفتم صبر کن تا نقد گیمفا بیاد حالا که نقد اومده تصمیمو گرفتم بازیش کنم ولی حالا دارم بازی a plague tale رو میرم بعدشم rage 2 (بعد این دو) عجب بازیه ای این a plague tale (به دلیل امتحانات یه چند روزی نتونستم بازیش کنم ولی الان ۳ روزه دارم بازیش میکنم و واقعا اینقدر بازیه خوبیه که از همین الان تصمیم گرفتم یبار دیگه هم بازیش کنم داستان فوق العاده ای داره)