هر چه از دوست رسد، نکوست| نقد و بررسی بازی Thronebreaker: The Witcher Tales
در حالی که تمام دنیا در تب و تاب بازی جدید استودی سی دی پراجکت رد، یعنی سایبرپانک ۲۰۷۷ هستند، این شرکت در اقدامی نسبتا غافلگیرکننده، یک بازی از دنیای ویچر به نام Thronbreaker را منتشر میکند. آیا این بازی میتواند در حد و اندازههای سری معروف ویچر، مخصوصا نسخهی سوم آن که برای بسیاری از جمله خود من، برترین بازی تاریخ به شمار میرود، ظاهر شود؟ با نقد و بررسی بازی Thronbreaker: The Witcher Tales با گیمفا همراه باشید.
در بعضی مواقع، در صنعت بازیهای ویدئویی، شرکتی چنان میدرخشد که شما کاری به جز تحسین آن نمیتوانید انجام دهید. شرکتی چنان درستکار، که باعث میشود عرق شرم بر پیشانی تک تک شرکتهای دیگر که فقط به فکر جیب خودشان هستند، بنشیند. البته، صحبت ما در مورد کمپانی سی دی پراجکت رد است. این کمپانی، که کار خود را به عنوان یک پخش کنندهی بازی در لهستان شروع کرد، پس از خریداری حق ساخت بازی از روی تمام کتابهای نویسندهی معروف، آندره ساپووسکی، نسخهی اول این سری بازیها را منتشر کرد و با توجه به موفقیت نسبیای که از این بازی به دست آورد، توانست مجوز ساخت نسخهی دوم را بگیرد. پس از آن، با پیشرفت و توسعهی تیم خود، توانست نسخهی سوم این فرنچایز را بسازد و نام خود را در تاریخ ثبت کند. نسخهی سوم این سری بازی هر چیزی که شما از یک بازی نقشآفرینی بخواهید را دارد و شاید بتوان به جرئت گفت برترین بازی تاریخ است. علاوه بر این، این شرکت، با ارائهی شانزده دی ال سی رایگان که هر کدام از شرکتهای پول پرست دیگر برای هر کدام از آنها حداقل پنج دلار از شما میگرفتند، توانست خود را به عنوان یک شرکت که به بازیسازان اهمیت میدهد، ثابت کند و پس از آن نیز که دو بستهی الحاقی پولی منتشر کرد، هر کدام به قدری کامل بودند که به اندازهی نصف بازیهای امروزی محتوا داشتند و حتی بستهی الحاقی دوم موفق شد بازی جایزهی سال را در سال بعد از انتشار بازی، کسب کند. پس، وقتی صحبت از سی دی پراچکت رد به میان میآید، تقریبا در پسزمینهی ذهن همه، یک خاطرهی خوب، و سابقهی خوب شرکت نقش میبندد که توانسته خود را به ما، ثابت کند. بازی ترونبریکر، یک بازی است که توسط تعدادی از اعضای تیمی که بر روی نسخهی سوم ویچر کار میکردند، ساخته شده است. این بازی بیش از سی ساعت گیمپلی مختلف دارد، که شامل بیست پایان کاملا متفاوت نیز میشود. همانطور که میدانید، یکی از برترین بخشهای ویچر سه، سایدکوئستها یا ماموریتهای جانبی آن بودند که واقعا به بازی حال و هوای تازه و جالبی میبخشیدند. هر کدام از آنها نیز نتیجهی مختلفی داشت که تاثیر تک تک آنها را ممکن بود در دنیای خود بازی نیز مشاهده کنید. حتی یکی از شگردهای تبلیغاتی جدید این شرکت برای بازی جدیدشان این است که تک تک ماموریتهایی که انجام میدهید، روی داستان اصلی بازی نیز ممکن است تاثیر داشته باشند و به طور مثال اگر یک ماموریت جانبی را به نحوهای متفاوت به انجام میرساندید، ممکن بود در فلان مرحله اصلی از بازی، فلان اتفاق نمیافتاد. پس میتوانید ببینید که ماموریتهای جانبی از ویژگیهای تقریبا ضروری بازی در امضای بازیسازی این کمپانی محبوب هستند، و این بازی نیز از این موضوع مستثنی نیست. این بازی بیش از ۷۵ ساید کوئست مختلف دارد که هر کدام ممکن است نتایج گوناگونی داشته باشند. البته، این بازی همانطور که در ادامه نیز به آن اشاره خواهد شد، به طرز تنگاتنگی با گوئنت نیز تداخل دارد و این دو بازی را نمیتوان از هم جدا دانست. این بازی همچنین بیش از ۲۵۰ کارت جدید برای استفاده در سینگل پلیر بازی و همچنین ۲۰ کارت جدید برای استفاده در گوئنت به شما هدیه میدهد. هر کارت، نشاندهندهی یک شخصیت در بازی نیز هست و شما میتوانید با حرف زدن با شخصیتهای مختلف، آنها را قانع کنید به تیم شما بپیوندند و ممکن است بتوانید از آنها در گوئنت نیز استفاده کنید. البته، اینها اطلاعاتی هست که در صفحهی بازی نیز میتوانید پیدا کنید. پس بدون تاخیر بیشتر، به نقد و بررسی بازی میپردازیم.
با داستان بازی شروع میکنیم، که تاج و جواهر بر سر تمام بازیهای استودیوی سی دی پراجکت رد است. داستان بازیهای این استودیو غمانگیز، همراه با تمی تاریک است و به موضوعاتی میپردازد که اکثرا در حیطهی خاکستری انسانیت هستند. دنیای ویچر به خودی خود دنیای روشنی نیست، و به سختی میتوان زمانی را برای شاد بودن در آن پیدا کرد. در بازیهای استودیو نیز این واقعیت به وضوح پیداست و این بازی نیز از این قاعده مستثنی نیست. داستان بازی با میو، ملکهی کشورهای جنگزدهی ریویا و لیریا شروع میشود. (بله. ریویا. کشوری که قهرمان مورد علاقهی ما در آن به دنیا آمده است.) این ملکه که برای مدتی مجبور بوده کشور خود را ترک کند، وظیفهی نگهداری از کشورش را به فرزند پسرش سپرده، و خود به سر و سامان دادن کشور از خارج مشغول بوده است. حال، که سران کشورهای مختلف در یک ملاقات جمع شدهاند و توانستهاند به یک صلح نسبی برسند، وقت این است که ملکهی داستان ما، که شخصیت اصلی بازی نیز هست، به کشورش برگردد. هرچند، اوضاع آنطور که باید در کشورش خوب پیش نمیرود. دزدها به مکانی که در آن مالیات مردم نگهداری میشد، حمله کردهاند و تمام طلاها را به غارت بردهاند. این وظیفهی شماست که دزدها را پیدا کنید و از سر از ماجرا در بیاورید، و در عین حال حواستان به سربازانتان و منابعتان نیز باشد. پس از مدتی که داستان جلو میرود، شخصیتهای بیشتری از جمله مرد مو سفید ما نیز به داستان میپیوندند، و داستان بازی به یک داستان بزرگ و زیبا تبدیل میشود که در عین تاریک بودن، هیجان انگیز نیز هست و مدام شما را بر روی نوک پنجهی پایتان نگه میدارد تا مشتاق باشید بفهمید بعد از این چه اتفاقی میفتد. داستان بازی در طول حدودا بیست ساعتهی آن، که البته به شدت بستگی به قوی بودن شما در گوئنت دارد، به شدت خوب پیش میرود و کشف نکات ریز داستان و البته اشارههایی که به دنیای اصلی ویچر میشود نیز، لذت بخش است. شما در طول داستان خسته نمیشوید و در هیچکجای آن احساس نمیکنید داستان بازی در حال کش آمدن است. داستانهای ماموریتهای جانبی نیز با آن که جذابیت داستان اصلی را ندارند، اما در این سایز قصهگویی به طور کاملی جا میشوند و شما هیچ گاه احساس نمیکنید این داستان بهتر بود بزرگتر یا کوچکتر باشد. در داستان، همه چیز سر جای خودش قرار دارد. البته، واضح است که بزرگی و عظمت داستان بازی، به نسخهی سوم ویچر نمیرسد، ولی بازی از ابتدا برای آن تلاش هم نمیکند. این بازی تلاش دارد که قصهای جمع و جورتر برای شما روایت کند، و البته به کاملی نیز به این هدف دست پیدا میکند. درست است که طول و حجم داستان بازی نسبت به نسخهی اصلی ویچر بسیار کوچک است، اما در کل، وظیفهی خود را به خوبی انجام میدهد و جایی برای شکایت باقی نمیگذارد.
گیمپلی بازی در دو حیطه بررسی میشود که هرکدام از آن دو حیطه نیز به چند بخش تقسیم میشوند. اول بخش گیمپلی، بخش آفلاین بازیست که خود به دو بخش مبارزه و گشت و گذار در محیط و مدیریت کمپ تقسیم میشود. گشت و گذار در محیط، بخش سادهتر ماجراست. شما به عنوان ملکه میو، در بخشهای مختلف نقشه میگردید تا به مقصد خود که با علامت تعجب بر روی نقشه مشخص شده است، برسید. در قسمتهای مختلف نقشه، شما میتوانید چیزهای مختلفی پیدا کنید. شما سه نوع منبع اصلی دارید که پول، طلا و سربازانتان هستند. دو مورد اول را میتوانید با گشت و گذار در منابع مختلف نقشه و از بین بردن چوبها و دیگر مواردی که در بازی وجود دارند، به دست بیاورید. برای به دست آوردن سرباز نیز، در دهکدههای مختلفی که در سر راهتان از آنها میگذرید، پرچمهای مشخصی وجود دارند که به شما تعداد خاصی سرباز میدهند. شما در طول نقشه نیز به موارد مختلفی برمیخورید که میتوانید چند راهبرد مختلف با آنها داشته باشید. به طور مثال، در طول سفرتان، میبینید که راه جلوی شما بسته است. آیا ترجیح میدهید پول خرج کنید تا یکی از نجارهای آن اطرافبرای شما آن تکه چوب را خرد کند و به شما مقداری چوب بدهد، یا اینکه از سربازانتان استفاده میکنید و یکی از نیروی آنها کم میشود، اما مقداری چوب گیرتان میآید؟ اینجور انتخابها در بازی زیاد هستند و به خصوص در سیستم دیالوگ بازی، که با اینکه نسبت به نسخهی ویچر سه کمی محدودتر است، اما به همان میزان در بازی تاثیر میگذارد و راوی داستان نیز در بعضی مواقع تاثیر کامل این تصمیم شما را بر روی دنیای بازی برایتان شرح میدهد. مورد بعدی، مدیریت کمپ بازی است که یکی دیگر از بخشهای اصلی بازی محصوب میشود. با استفاده از طلا و چوبی که در بازی به دست میآورید، کمپ خود را که شامل چند بخش مختلف مانند بخش عیش و نوش، بخش فرماندهی و بخش تمرین سرباز است ارتقا میدهید و هر کدام از این ارتقاها تاثیر به خصوصی بر روی بخشهای خاصی از بازی دارند. در کل، این بخش از گیمپلی، با اینکه بد نیست و تا حدودی لذت بخش نیز هست، اما نمیتوانید تجربهی ناب یرا به بازیکن ارائه بدهد. هر چیزی که در اینجا هست، اگر بهترش نه، حداقل همانند آن قبلا در جای دیگری پیاده سازی شده است و با اینکه این بازی تا حد بسیاری سعی میکند المانهای نویی در این بخش نیز جای دهد، باز هم نمیتواند نمرهی کامل را از این بخش بگیرد. البته، این به هیچوجه به معنای بد بودن این بخش از بازی نیست. فقط نمرهی کامل در هر بخش، به مواردی داده میشود که علاوه بر اینکه همهی بایدها و نبایدهای آن قسمت را رعایت کرده باشند، یک موضوع نو را نیز معرفی کرده باشند و توانسته باشند چیزی را به آن ژانر اضافه کرده باشند. در این موضوع، متاسفانه نمیتوانیم همین را در مورد گیمپلی بخش اول این بازی بگوییم، هر چند غیر از آن، گیمپلی بازی کاملا لذت بخش است و مورد قبول است.
بخش دوم گیمپلی، به کارتهای گوئنت مربوط میشود که البته به خود بازی گوئنت نیز مربوط است. اول، با بخشی که در خود بازی وجود دارد شروع میکنیم. حتی اگر بازی کردن با گوئنت را بلد نباشید، که خود من بعد از مدتها گوئنت بازی نکردن به بازی برگشتم، و چیز زیادی از آن به خاطرم نمیآمد، بازی با حوصلهی زیاد، تمام سناریوهای ممکن را به شما یاد میدهد و مطمئن میشود که تمام پایهی گیمپلی بازی را به خوبی فرا گرفتهاید. بازی گوئنت، در دو ردیف مختلف اتفاق میافتد. دو ردیف برای شما و دو ردیف برای حریفتان. شما به نوبت، کارتهایی را در بازی قرار میدهید که هر کدام قدرت خاصی دارند. هر طرف که در آخر راند، قدرت بیشتری داشت، برندهی آن راند محسوب میشود. هر کسی دو راند را پیروز شود، پیروز بازی است. تقریبا ساده است، نه؟ پیچیدگی و لایهی استراتژیک بازی وقتی به آن اضافه میشود که هر کارت قدرت خاصی دارد. یکی وقتی در ردیف اول پیاده شود، میتواند به دشمن صدمه بزند. یکی میتواند یکی از کارتهای دشمن را برای شما رو کند. شما میتوانید از قابلیت رهبر استفاده کنید که رهبرهای خاص، قابلیتهای خاص خودشان را دارند. کارتهای تلهای وجود دارند که تا وقتی که موقعیت مناسب برای آن پیش نیامده، خود را ظاهر نمیکنند. ویژگیهای مختلف این کارتها، به قدری زیاد است که تقریبا حفظ کردن و به خاطر سپردن تمام آنها غیر ممکن است. به جای آن، کاری که شما باید بکنید، این است که همیشه حواستان باشد طرف مقابلتان چه کاری و با چه قابلیتی بازی کرده، و با توجه به آن، نقشهی خود برای پیروزی را ادامه دهید. البته، در حالت آفلاین بازی، که در مقابل کامپیوتر بازی میکنید، این قضیه زیاد به چشم نمیآید. اکثر ماموریتهای جانبی، شامل یک مسابقهی گوئنت با شرطهای خاص میشود. به طور مثال، شما باید جان همهی هیولاها را به یک برسانید، بدون این که شخصی از شما نابود شود. این ماموریتها، اغلب کمی اعصاب خوردکن میشوند، اما حل آنها بسیار لذت بخش است. در کل، اگر این ماموریتها کمی کمتر پیچیده بودند، بهتر میشد. اما به جز آن، این بخش با استراتژی زیبایی که به بازی میآورد، واقعا بخش گیمپلی بازی را لذت بخش میکند. شما حتی به طور واضح میتوانید ببینید که بازی چقدر از زمان حضورش در ویچر ۳ پیشرفت کرده است و بسیار لذت بخشتر شده است.
برای نقد این بازی، باید در مورد بازی گوئنت نیز توضیحاتی داده شود که خب البته که یک بازی رایگان و جدا از این بازی است، اما به عنوان بخش مولتیپلیر و آنلاین این بازی در خود بازی عنوان شده است و به همین خاطر، باید صحبتهایی در مورد آن انجام شود. بازی گوئنت مدت نسبتا زیادی بود که در حالت بتا قرار داشت، و به تازگی نسخهی اصلی آن عرضه شده که رایگان نیز هست و از پرداختهای درونبرنامهای بهره میبرد. البته، این پرداختها در قدرت شما در بازی به هیچوجه تاثیر مستقیم نمیگذارند و با توجه به دو نوع مختلفی که میتوانید پرداخت کنید تا پول رایج بازی به شما داده شود، در بهترین حالت، فقط شانس شما را برای به دست آوردن کارتی که میخواهید، افزایش میدهد. وارد بحث دقیق این مبحث نمیشوم، اما میتوان به جرئت گفت که پرداخت پول در این بازی، تقریبا تا حد زیادی، بیهوده است و باید خودتان در بازی حرفهای شوید تا بتوانید برنده شوید. خود این پرداختها، تاثیر خاصی در بازی ندارند. کارتهای مختلف بازی از پنج گروه مختلف تشکیل میشوند که از آنها میتوان به هیولاها، نیلفگارد، اسکلگیا و… اشاره کرد که همهی آنها در دنیای ویچر حضور داشتهاند و شما چهرههای آشنای زیادی را بین آنها تشخیص خواهید داد. شما میتوانید در حالتهای مختلف بازی شرکت کنید که یکی از آنها مبارزات رنکبندی شده است، که جوایز مختلف خود را به همراه دارد، و یک بخش نیز مربوط به آرینا یا میدان مبارزه، که باز هم قوانین مربوط به خودش را دارد. هر کدام از این روشها، نو و تازه به نظر میرسند و مشخص است که فکر زیادی پشت هر کدام از آنها شده است. مشکلی که من با بتا داشتم، این بود که بعضی مواقع من به شدت قوی میشدم و حریفم هیچ قدرتی در مقابل من نداشت، و بعضی مواقع دقیقا برعکس این موضوع اتفاق میفتاد. این مشکل به طور کامل در نسخهی رسمی بازی از بین رفته است و کاملا مشخص است زمان بسیار زیادی بر روی بالانس کردن کارتها، کار شده است. هر کارت قدرت مشخص خود را دارد و با توجه به کارتهای دیگری که در دست شما هستند، شما نمیتوانید بدون فکر هر کدام از کارتها را وارد بازی کنید و امید داشته باشید که پیروز شوید. مبارزات بسیار استراتژیکتر شده اند و شما باید به دقت بر روی هر کارتی که میخواهید بازی کنید، فکر کنید. بازی گوئنت، یک بازی کامل در جای خود است و اینکه رایگان هم هست، یک حرکت دیگر از سوی سازندگان برای احترام گذاشتن به بازیکنان است. حتی اگر مبلغی که برای بازی ترونبریکر مشخص شده است را برای این بازی در نظر میگرفتند، باز هم هیچ جای شکایتی نبود. این بازی از هر لحاظ یک بازی کامل است که نیازمند یک نقد جدا و مربوط به خودش است. هر چند، رایگان و به عنوان بخشی از بازی ترونبریکر به ما معرفی شده که باز هم جای تشویق دارد. در کل، گیمپلی بازی با چند مشکل بسیار ریزی که دارد، بسیار لذت بخش است و شما هیچگاه از بازی کردن خسته نمیشود. چه مبارزه با هیولاها در بازی باشد، چه یک بازی هوشمندانه مقابل یک حریف سرسخت، و چه مدیریت کمپتان، در تک تک این موارد بازی موفق میشود لذت بخش باشد و حتی برای یک ثانیه خسته کننده نباشد.
مورد بعدی، گرافیک بازی است که در دو بخش فنی و هنری بررسی میکنیم. از لحاظ فنی، که خب بازی کار خاصی نمیکند که انتظار فریم دراپ خاصی داشته باشیم. اکثر مواقع، بازی از بافتهای با کیفیتی کمتر از آنچه معمول است استفاده میکند که باعث بهبود بسیار زیاد فریمریت و بهینگی بازی شده است. البته، منظور از بافت کم کیفیت، بافت بدی نیست. برعکس، بافتهای بازی به شدت به حال و هوای آن میخورند و برای آن مناسب هستند. منظور این است که گرافیکی که خود بازی برای داستانگویی انتخاب کرده، گرافیک پر از جزییاتی نیست، و همین باعث میشود بار زیادی بر روی پردازنده گرافیکی نباشد. گرافیک هنری، مانند همیشه، در حد و اندازههای نام استودیو و در حد عالی یا شاهکار ظاهر میشود. تک تک مکانهای بازی بسیار خوب ساخته و پرداخته شدهاند و دهکدههای مختلف، باتلاقها یا مکانهای مخروبه و حتی در گوئنت، گرافیک کارتها و دیگر موارد، بسیار عالی هستند. در هیچ کدام از آنها احساس اینکه کمکاری شده است به شما دست نمیدهد و تک تک آنها عالی هستند. بازی از این مورد، نمرهی کامل را میگیرد. موزیک بازی، بسیار لذت بخش است و از تیم سازندهی ویچر سه، کمتر از این نیز انتظار نمیرود. موسیقیها همانطور حماسی هستند و تعدادی قطعههای موسیقی جدید نیز در بازی وجود دارد که به شدت عالی هستند و مطمئن هستم تا مدت زیادی در خاطرم خواهند ماند. تعداد بسیار زیادی خط دیالوگ در بازی نیز وجود دارد که تک تک آنها توسط صداگذاریهای با کیفیت انجام شده است. حتی در مواقعی که کسی صحبت نمیکند، راوی با صدای بم و لذتبخشش، داستان را برای ما تعریف میکند. بازی از لحاظ کیفیت صداگذاری بسیار خوب عمل میکند. حتی صداگذاریهای محیطی نیز به خوبی شنیده میشوند. وقتی شما در باتلاق میدوید، صدای گل زیر پاهایتان مشخص است. در کل، بازی از این لحاظ نیز نمرهی کامل را میگیرد. نقشهی بازی نیز نسبتا بزرگ است و گشت و گذار در همهی آن، کمی زمان میبرد. البته، مقدار زیادی موارد جانبی مختلف نیز در گوشه و کنار نقشه که شامل مکانهای جدیدی از دنیای ویچر نیز میشود وجود دارد که برای کشف و بررسی تک تک آنها، وقت بیشتری صرف کنید. صادقانه بگویم، برای یک بازی با این طول، این برچسب قیمت بیش از حد عادلانه است. این طول بازی برای بسیاری از بازیهای شصت دلاری میتواند طول کمپین اصلی باشد و همینطور نیز هست. واقعا خوب است که این احساس را داشته باشید که قیمتی که میپردازید، عادلانه است و برای این بازی، همینطور نیز هست.
خلاصه و نتیجهگیری:
بازی ترونبریکر، یک بازی جذاب است که با استفاده از گیمپلی گوئنت و چند موردی که خودش به آن اضافه میکند، یک داستان درگیر کننده و یک کمپین طولانی همراه با بیست پایان مختلف، یک پکیج عالی برای کسانیست که دلشان برای دنیای ویچر تنگ شده است. موسیقی و صداگذاری در این بازی عالی انجام شده و همراه با گرافیک فنی و هنری خوب، یک پکیج کامل را تشکیل میدهند. البته، مشکلات ریزی در گیمپلی از جمله سختی بیش از حد بعضی از ماموریتهای جانبی و ساده بودن بخش مدیریت کمپ وجود دارند اما به هیچوجه به خود بدنهی بازی صدمهای وارد نمیکنند و اگر با خواندن این متن فکر میکنید این بازی برای شما نیز مناسب است، حتما تجربهی این عنوان به شما پیشنهاد میشود.
پر بحثترینها
- بازیگر شخصیت اصلی Intergalactic نیل دراکمن را خدای بازیهای ویدیویی میداند و از همکاری با او هیجانزده است
- رکورد دیسلایک تریلر Concord توسط Intergalactic در یوتیوب شکسته شد
- رئیس ناتی داگ: تست بازیگری Intergalactic به اندازه انتخاب بازیگر نقش الی شگفتانگیز بود
- بازیهای انحصاری کنسولی بیشتری از پلی استیشن برای Xbox عرضه خواهند شد
- مدیرعامل ناتی داگ: Intergalactic دیوانهوارترین ماجراجویی ما است
- ظاهراً تریلر معرفی Intergalactic: The Heretic Prophet به تاریخ عرضه آن اشاره دارد
- دیجیتال فاندری تریلر Intergalactic را از نظر بصری شگفتانگیز توصیف میکند
- سازنده بازی Black Myth: Wukong بابت برنده نشدن در مراسم The Game Awards 2024 گریه کرد
- گپفا ۲۶؛ مورد انتظارترین بازیهای شما در سال ۲۰۲۵
- مدیرعامل مایکروسافت: طرفدار Xbox بودن یعنی تجربه بازیهای آن روی تمامی دستگاهها
نظرات
هر جا سخن از اعتبار است
نام سی دی رد پروژکت میدرخشد…
بهترین بازی های تاریخ از نظر من
۱٫گاد ۴
۲٫ویچر و اسکایریم مشترکا دوم
ویچر واقعا عالی بود.تنها مشکلش فیزیک بازی بود و انیمیشناشون.با این حال بسیار لذت بردم
بازی موفقی نیست همون نام سی دی پراجکت مگه به قول تو
سلام ممنون خیلی زحمت کشیدید، زیبا و پر محتوا بررسی کردید، فقط اوایل شروع متن که از ملکه ریویا لیریا صحبت کردید، گشورها اصلاح بشه به کشورها، مرسی داداش گلم، من عاشق عالم ویچرها و این سه کتاب ترجمه شده از آقای ساپکوفسکی م
فقط دوستانی که اطلاع دارند لطف کنن راهنمایی کنن همونطور که اینجا و چندروز گذشته طی یه خبر اعلام شد GWENT از حالت بتا خارج شد، اما بنده که روی PS4 بازی می کنم هیچ آپدیت جدیدی رو دریافت نکردم، علت چیه؟ وقتی وارد بازی میشم هنوزم نوشته public beta
دوستان این تفاتش با GWENT چیه
الان این سبکش چیه کارتیه استراتژیکه
ببین
تنوع کارت های گوعنت بیشتر هست و سخت تره و گرافیک گوعنت تو ویچر سه خیلی فرق داره با این
در کل این ورژن از گوعنت خیلی آسون تر از حالت عادیه
گشت وگذار استراتژیکه وارد نبرد میشی با کارته.
ممنون دوستان
راستیتش نمیتونم با بازی های کارتی ارتباط برقرار کنم نسخه استیم بازی کارتی بتثدا رو دانلود کردم بعد نیم ساعت پاک کردم
این لهستانیها توی هر سبکی سنگ تمام میذارن شاید توی اون سبک اول نشن اما عالی ظاهر میشن.دنیای گیم مدیون استدیوهای لهستانه
شما با اون اسم و پروفایلت از لهستانی ها تعریف می کنی؟ عجیبه
همشون که یهودی (SUBHUMAN)نیستن
با اون یارو ک چند وقت پیش حمله کرد تو امریکا اشنایی داری :heh:
منظورت عملیات کمک(۱۱سپتامبر)که نیست؟در کل یهود اسرائیلی شیطان پرست نباشه دنیا جای بهتری میشه.
چندلر :inlove:
در ضمن مدیون استودیو های ژاپنی و امریکاییه سی دی پراجکت فقط یه ویچر ساخت ک شاهکار شد اما بقیه شرکتها مثل راک استاد و کپکام فراتر از شاهکار خلق کردن نمونه ها re4 و rdr2
عالیه ما رو دوباره به دنیای ویچر میبره :inlove:
من میمیرم واسه nier
بازی قشنگ و سرگرم کننده خوبیه
فوق العاده از کتاب ها و بازی های ویچر لذت میبرم و به دوستان کتاباش رو پیشنهاد میکنم
در ضمن یه اشتباه ریز این بود که گرالت اهل ریویاست
در اصل محل تولد اون و هویت دقیق و سرگذشت پدر و مادرش هم کاملا مشهود نیست
و لقب ریویایی رو خودش به عنوان لقب انتخاب کرده