کهکشانگردی با سفینهی یوبیسافت | نقد و بررسی بازی Starlink: Battle for Atlas
گاهی فکر میکنم بسیاری از ما فراموش کردهایم که بازی یعنی چه. در طی چند سال اخیر آنقدر “فیلم تعاملی” منتشر شده که دیگر خیلیها لذت یک اکشن ناب را فراموش کردهاند. البته به هیچ وجه نمیخواهم بگویم که آن بد است و این خوب، اما انصافاً از آخرین باری که کنترلر را دستتان گرفتید و بدون درگیر شدن در جزئیات سردرگمکنندهی بازی، چند ساعتی را خوش گذراندهاید چقدر میگذرد؟ همان حس لذتی که بازیهای قدیمیتر به ما میدادند و سر آن بازیها دکمهی دستهمان به داخل فرو میرفت یا سیمش کنده میشد و مجبور میشدیم دستهی جدید بخریم. ما مثل زامبیهایی شدهایم که هر لحظه بیشتر و بیشتر گرسنهی تغییر و چیزهای جدید هستند. اما میخواهم چیزی به شما بگویم، برگشتن به فرمول قبلی بازیها خیلی اوقات راه حل مشکل است. اگر از روند گرفتن W یا دکمهی شوک و انتخاب کردن دیالوگ خسته شدهاید، یوبیسافت نسخهی جدیدی برایتان پیچیده است! استارلینک با “بازی بودن”اش شما را سر حال میآورد. یک عالمه اسلحه، سفینه و سیاره که هر کدام قابلیتهای خود را دارند و شما را چندین ساعتی پای کنسولتان مینشانند. البته بحث فرو رفتن دکمهی کنترلر را که بالاتر گفتم فراموش کنید و با کنترلر خود مهربانتر باشید، چرا که الآن قیمتها مثل آن زمان نیست!
استارلینک تجربهای قدیمی در قالبی جدید است. تاریخچهی جنگ بین کهکشانها بر میگردد به اوایل پیدایش بازیهای کامپیوتری. برای هر نسلی و هر کنسولی بازیِ این چنینی داشتهایم. اما بدون شک این بازیها به اندازهی کافی جذاب بودهاند که به امروز رسیدهاند و هنوز هم میفروشند. چیزهایی در بیرون سیارهی ما هستند که همهمان دوست داریم ببینیم چیستند. این همه کهکشان که هر کدام شامل این همه ستاره و سیاره هستند، و امکان زندگی در خیلی از آنها وجود دارد و مایی که برای هزاران سال در سیارهی زمین گیر افتادهایم و تنها راه فرارمان از آن گیمها هستند!
بپردازیم به بازی. استارلینک همانطور که انتظار میرفت داستان پیچیده و غنیای ندارد. شما گروهی فضانورد از سیارهی زمین به فرماندهی سنت گرند (Saint Grand) هستید که به جستجو و تحقیق در فضا میپردازید. همان اوایل بازی یکی از اعضای تیمتان گرفتار دشمنان شده و شما به شکل تیمی میروید که او را نجات دهید. فرمانده در سفینه اصلی جا میماند و گروهی از سربازان دشمن میآیند و او را کتبسته میبرند تا تحویل آدم بدهی داستان بدهند. دعوا سر انرژیای به نام Nova است که گویا زمینیان به عنوان سوخت از آن استفاده میکنند و در کل مادهای بسیار با ارزش است که در فضا به راحتی پیدا نمیشود و سنت گرند دانش استخراج و تولید این ماده را دارد. پس از اینکه فرمانده دستگیر میشود، شاگردانش به دنبال او پی تحقیق میروند و بازی آغاز میشود. قبل از شروع، بازی از شما میخواهد که کاراکتر مورد نظر خود را انتخاب کنید. بازی ۹ کاراکتر را در اختیار شما میگذارد که ۶ نفر آنها اعضای سفینه استارلینک (سفینه شما) هستند و سه نفر دیگر دوستانی هستند که با آنها همکاری خواهید کرد و بعداً به نوعی به استارلینک میپیوندند. طبق توضیحات بازی، هر فرد قابلیت ویژهای دارد، برای مثال یکی دانشمند است، یکی تکنیسین است، یکی خلبان ماهری است، دیگری قدرت نشانهگیری بالایی دارد و … . در ابتدا ممکن است فکر کنید که انتخاب اشتباه میتواند تا آخر بازی گریبانگیر شما شود، اما اینطور نیست. تقریباً هیچ فرقی نمیکند شما کدام کاراکتر را انتخاب کنید و این موضوع توی ذوق میزند. البته اینطور هم نیست که مطلقاً با هم فرقی نداشته باشند، درخت مهارت هر کاراکتر کمی با کاراکتر دیگری متفاوت است، اما نتیجهای که در بازی میبینید چندان تفاوتی در روند گیمپلی ایجاد نمیکند. به اضافه اینکه حتی قرار نیست با کاراکتری که انتخاب کردهاید تا آخر بازی کنید. بازی خودش هرگاه صلاح بداند کاراکتر دیگری را به شما میدهد که با او به ماموریت بروید. بخاطر همین واقعاً مشخص نمیشود هدف از انتخاب کاراکتر در ابتدای بازی چیست.
اما بخش بعد، انتخاب سفینه و سوار کردن اسلحههای مختلف روی بالهاست. اینجا واقعاً فرق میکند که کدام سفینه را انتخاب کنید و کدام اسلحه را روی آن سوار کنید. پنج سفینه در اختیار دارید که در سرعت، هندلینگ، مقاومت، انرژی و وزن با هم متفاوتند. همچنین میتوانید روی سفینه بالهای بیشتری جاسازی کنید و روی آنها اسلحه ببندید. میتوانید جهت بال را تغییر دهید، جهت اسلحهها را تغییر دهید، ترکیب اسلحهها را تغییر دهید و خیلی کارهای دیگر. واقعاً حوصلهای که برای طراحی این قسمت گذاشته شده ستودنیست. نکتهی مثبتی که وجود دارد این است که شما میتوانید در وسط ماموریت هم سفینه و اسلحههای خود را عوض کنید. هر دشمن استراتژی خاصی میطلبد. برای مثال ممکن است سلاح یخی مقدار بسیار زیادی از سلامت یکی از آنها را کم کند و برعکس، به دشمن دیگر قدرت دهد. هنگام مقابله با دشمن جدید، بازی نقاط ضعف آن دشمن را اسکن میکند و به شما میگوید چه کمبویی از سلاحها بهتر میتوانند روی آن دشمن اثر بگذارد. سلاحها نیز در پنج رنگ مختلف آمدهاند که سلاحهای هر رنگ قابلیت ویژهای دارند. برای مثال رنگ قرمز برای سلاحهای آتشین و رنگ آبی برای سلاحهای یخی است. نکتهی مثبت دیگر اینکه این سلاحها قابل ارتقاءاند. ترکیب این سلاحها با هم، ارتقای قدرتشان، سوار کردنشان روی سفینههای مختلف و نوع جاگذاری آنها ترکیب نابی را در اختیار شما قرار میدهد که چند ساعت شما را پای دستگاه میخکوب میکند. درخت مهارت شخصیتهای بازی که در بالاتر ذکر کردم، به نوعی با قابلیتهای سفینه لینک شده. مهارتها بیشتر مربوط به قدرت کنترل خلبان، دقت آنها در نشانه گیری، سیستم مربوط به آسیب زدن به دشمنان و مانند آن هستند. به تدریج کنترل سفینهها با ارتقاء این مهارتها راحتتر میشود. بازی این همه نکتهی ریز و درشت دارد، اما سردرگم نمیشوید. منوی بازی به نحوی طراحی شده که همهچیز گویاست و پس از نیم ساعت بازی کردن تقریباً دستتان میآید چی به چی است و این از بزرگترین نکات مثبت بازی است.
استارلینک در بخش ماموریتها چند مکانیزم اصلی دارد. اولین و مهمترین آنها خط داستانی بازی است که شما به دنبال فرمانده خود میگردید و با نیرویهای دشمن مبارزه میکنید. مبارزات دلچسب و سرعتی هستند. کنترل این بخش بازی به قدری نرم است که دائماً دوست دارید در حال مبارزه باشید. بازی یک Mount مخصوص به خودش را هم دارد که اگر بخواهید به شکلی منحصربفردتر بازی را تجربه کنید میتوانید آن را تهیه کنید، اما چیزی که میتوانم بگویم این است که با دستهی دیجیتال هم مبارزات و سفر بین سیارات بسیار لذتبخش است. نوع دیگری از ماموریتها هستند که در آنها یک سیستم را هک میکنید. هنگام هککردن این سیستمها نباید از محدودهی خاصی خارج شوید وگرنه ارتباط شما با دستگاه قطع میشود و از اول باید هک را شروع کنید. در این ماموریتها همیشه نیرویهای دشمن سر و کلهشان پیدا میشود تا شما را از آن محدوده بیرون برانند. بخش دیگر بازی، پازلهای آن هستند. پازلها جوری نیستند که برایشان قلم و کاغذ بیاورید و فکر کنید، اما گاهی میتوانند چالش مختصری برایتان ایجاد کنند. مکانیزم حل اکثر پازلها مثل هم است: باید ترکیب صحیحی از اسلحهها را به کار بگیرید تا سنسورهای در فعال شده و در باز شود.
به طور کل بازی در دو درجهی سختی اول بسیار آسان است. چه معماها و چه گیمپلی چالش خاصی را پیش پای شما نمیگذارند. در حالت نرمال، شخصاً بعد از ۶،۷ ساعت بازی فقط یک بار در اول بازی باختم. بعد از اینکه یاد میگیرید کاربرد هر اسلحه چیست و چگونه باید از ترکیبهای مختلف استفاده کرد، شانس نابود شدن شما به صفر میل میکند. علاوه بر این اگر تعداد دشمنان زیاد بود میتوانید چند ثانیهای در قبال مصرف انرژی، سپر خود را فعال کنید و جاخالی دهید تا خط سلامت شما پر شود و باز مبارزه کنید. ترکیب این موضوع که بازی خیلی جاها چالشبرانگیز نیست و اینکه شما در بازی دائماً ۳،۴ ماموریت خاص را انجام میدهید، ارزش تکرار بازی را پایین میآورد. گرچه همان یک دفعهای که آن را بازی میکنید بسیار به شما میچسبد. البته در این میان چالشهایی هم پیش پای شما گذاشته شده. در برخی مراحل مربوط به استخراج، با موجوداتی غولپیکر به نام Prime مواجه میشوید. Primeها خوششان نمیآید که از معدنشان دزدی کنید و خط سلامتشان هم مانند بقیهی دشمنان بازی کم نیست. مشکلی که وجود دارد این است که قائله با کشتن این موجودات ختم نمیشود. اگر در سیارات نزدیک هم Primeها را بکشید، سفینهای میآید که Primeهای بیشتری تولید میکند و تنها راه شما نابود کردن آن سفینه است.
نکتهی دیگری که مختص این بازی است و میخواهم به آن اشاره کنم، اسباببازیها و لوازم جانبی بازی هستند. همهی سفینههای بازی به شکل فیزیکی وجود دارند که میتوانید آنها را تهیه کنید. اما اینها فقط اسباببازی نیستند. بالاتر ذکر کردم که میتوانید برای تجربهای منحصربفردتر، به کنترلر خود Mount وصل کنید. در واقع همین سفینهها سوار یک پایه میشوند و آن پایه به کنترلر شما متصل میگردد. بعد از آن میتوانید کنترل امور را واقعگرایانهتر در دست بگیرید. میتوانید خلبانهای مختلف را سوار سفینههای مختلف کنید و آن سفینهها را در دنیای واقعی شخصیسازی کنید. وقتی کارتان تمام شد، عین همان سفینهای را که بیرون بازی ساختهاید، داخل بازی خواهید داشت. تجربهی Co-Op بازی با این دستهها قطعاً بسیار لذتبخش خواهد بود. از آنجایی که بازی برای ردههای سنی پایینتر ساخته شده است، این موضوع به افزایش طرفدار این بازی نیز کمک خواهد کرد. در کل یوبیسافت واقعاً در این زمینه سنگتمام گذاشته و اگر بخواهید از بازی بیشتر لذت ببرید همه چیز برای شما مهیاست.
بازی از نظر بصری چشمنواز و زیباست. در طی بازی شما به سیارههای مختلفی سفر میکنید که هر یک از این سیارات ویژگی خاص خودشان را دارند. این موضوع دینامیک بازی را بسیار جذاب میکند. شاید بازی از نظر تنوع دشمنان خیلی متنوع نباشد، اما محیطها واقعاً متنوع و دیدنیاند. اینکه بازی در فضا و سیارات دیگر جریان دارد، اهمیت این موضوع را دوچندان کرده است. وقتی در فضای بیکران، گاز سفینهی خود را گرفتهاید که به سیارهی بعدی برسید، قطعاً نمیخواهید توی ذوقتان بخورد. نمیگویم که طراحی فضا در بهترین حالت خودش است، اما با توجه به سبک گرافیکی خود بازی خیلی خوب است. از طرف دیگر طراحی سطح سیارات بسیار زیباست. برخی سیارات سنگیاند، برخی پر از دار و درخت، اما همگی آنها در نوع خود قشنگ کار شدهاند. نورپردازی بازی نیز حرفهای زیادی برای گفتن دارد و تفاوت اقلیم در سیارات مختلف نیز ستودنیست. کاراکترهای بازی با توجه به ویژگیهای شخصیتیشان طراحی شدهاند و همگی به نوعی دوستداشتنی هستند. شاید بیربط باشد، اما نوع رابطهی آنها با هم من را یاد انیمیشن پاندای کونگفوکار انداخت. هر کدام از این شخصیتها پیشینهی داستانی خودشان را دارند و دلیل پیوستن آنها به استارلینک متفاوت است، در عین حال همگی با هم رابطهی خوبی دارند و برای نجات فرماندهشان با هم متحد هستند.
وقتی بازی را شروع کردم، میخواستم سریعاً وارد بازی شوم و خود بازی را تجربه کنم، اما یک چیز مانع من شد: موسیقی بازی. این موضوع باعث شد ۱۰ دقیقه در منوی بازی گیر کنم و Start را نزنم. موسیقی استارلینک یک نوع حس مرموز را به شما انتقال میدهد. البته شاید بازی خودش به آن اندازه مرموز نباشد، اما موسیقی این وسط خیلی کمک میکند که حس در فضا بودن و بی فرمانده بودن را احساس کنید! در جریان بازی هم این نکتهی مثبت به چشم میخورد. حتی برای مثال، منوی نقشه با منوی ارتقاء مهارتها موسیقی یکسانی ندارد. صداگذاری هم بسیار عالی است. البته انتظار دیگری از شرکت بزرگی مثل یوبیسافت نداشتیم. شخصیتهای استارلینک از هم کاملاً متفاوتند و یوبیسافت برای هر کدام با توجه به کاراکترش، از صداگذاران خبره کمک گرفته است.
روی هم رفته، استارلینک مفهوم “بازی” را به خوبی ادا میکند. سرگرمکننده، متنوع، هیجانانگیز و دوستداشتنی. میدانم که ما در ایران بیشتر ترجیح میدهیم عناوین بزرگ و سنگین را تجربه کنیم و تا اسم یوبیسافت میآید یاد Assassin’s Creed و Watch Dogs میافتیم، اما یوبیسافت بازیهای اینچنینی هم دارد که شاید ارزش امتحان کردنشان از برخی عناوین بزرگ همین شرکت بیشتر باشد. استارلینک را “بازی” کنید.
پر بحثترینها
- ۱۰ بازی ویدیویی با گیمپلی عالی و داستان ضعیف
- ویدیو: Marvel’s Spider-Man 2 در حالت Fidelity ویژه PS5 Pro با نرخ فریم ثابت ۶۰ اجرا نمیشود
- فیل اسپنسر: هیچ خط قرمزی برای انتشار عناوین ایکس باکس روی پلی استیشن وجود ندارد
- کار ساخت بازی جدید ناتی داگ از سال ۲۰۲۰ آغاز شده است
- Red Dead Redemption 2: آیا آرتور مورگان رستگار شد؟
- بازی چندنفره Horizon احتمالاً در سال ۲۰۲۵ منتشر خواهد شد
- کار ساخت STALKER 2: Heart of Chornobyl به پایان رسید
- ۱۴ دقیقه از گیمپلی Indiana Jones and the Great Circle را مشاهده کنید
- گزارش: ایکس باکس درحال آمادهسازی پیشنمایشهای South of Midnight است
- مایکروسافت همچنان به دنبال خرید و تصاحب در گیمینگ است
نظرات
نمره خوبیه
بنده نظرشخصی مو میگم! اصلا اینجور بازی ها رو دوست ندارم .وحس میکنم کسی که برای وقت گذرونی بخواد اینو بازی کنه ولی کسی که میخواد باگیم زندگی کنه .رد دد .گاد .انجارتد.تلو.ویچر.هورایزن……..
خیلی جالبه که تو بازی هایی که گفتی بیشتریش انحصاری سونی ( به جز رد دد و ویچر) بعد بازی های خیلی جالب و باحالی هستن که واقع ارزش تجربه کردن رو دارن مگه فقط سونی بازی خوب میسازه بقیه شرکتا مگه کشکن (البته نظر شخصی شما هم کاملا محترم) :struggle: :rose:
بنده اصلا کاری به انحصاری ندارم.بازی که دوست داشته باشم رو با دل و جون ازش تعریف میکنم
برادرمن خب هرکسی سلیقه ای داره دیگه.نمیدونم چرا همه اینقدر با این دوست عزیزمون(ps1♡ps2♡ps3♡ps4♡ps5) برخورد میکنن تامیاد نظر میده ?:-) منم بهترین بازی های عمرم tlou،uncharted،gow هست،اونم درحالی که کلی بازی شاهکار رو تجربه کردم.بازی هایی هم که دوستمون گفت بازی هایی بودن که داستان شون فوق العاده زیبا بود و این دیگه برکسی پوشیده نیست
داداش ماهروقت از انچارتد و تلو تعریف کنیم میگن سونی فن و……… خداروشکر کسانی مثل شما توگروه است که درک میکنید وگرنه نظرات ما بر باد هوا بود .تشکر
این دوستمون آریا مقدم همون محمد آریا مقدم هستن یا فقط تشابه اسمیه ؟
هر دوتا سوالتون رو منم میخواستم بپرسم |:
تشابه اسمی هست برادر :))
متاش اومد ؟
اره ۷۶
اکثر منتقدها از این Toy to Play بودن بازی نالیدن
نمیدونم چرا
ولی کمتر کسی از خود سیستم گیم پلی انتقاد کرده و اکثراً معتقدن از خفن های شوتر فضایی ـه
ایده ی toy to play بودن رو یک بار دیزنی اینفینیتی پیاده سازی کرد و اون بازی تقریبا به دست فراموشی سپرده شده . ایده ی خلاقانه ای هست . اما دست و پا گیر و در نهایت بدون تاثیره در تجربه ی خود بازی و فقط مخاطب رو اذیت میکنه در طولانی مدت . اگر همینجوری معمولی ساخته میشد قطعا بهتر دیده میشد . البته ظاهرا که گیمپلیش بسیار خوش ساخته طبق نقد ها
تا وقتی اسکایلندرز هست بقیه شرکت ها هم ترغیب میشن این ایده رو دنبال کنن. اینجور بازی ها بچه ها و کلکتورها رو هدف قرار میدن تا پول بیشتری خرج بازی کنن.
چدنتا استریم ازش دیدم گیمپلیش خیلی خوووب به نظر میومد و حقیفتا خوشم اومد گرافیک بازی هم خیلی یونیک و زیباس.
نمرش هم سره مسئله های toy to play و نسخه های مختلف کم شده که واقعا حق دارن نمره کم کنن.
یعنی چی برای اینکه بخوای یه گیمو کامل تجربه کنی باید چندتا اسباب بازی هم کنارش بخری اگر فقط برا شخصی سازی میبود قابل درک بود ولی اینکه رو گیمپلی تاثیر میزاره رو اصلا نمیشه درک کرد چون علنا داری گیمو چند بار میفروشی.
بیخیال این چی بود اخه یوبیسافت
:pain: