بازگشت به اوج؟| بررسی بازی The Walking Dead Final Season: Episode 1
نمیدانم فصلهای قبلی بازی Waking Dead ، ساخته استودیو Telltale را بازی کردهاید یا خیر. اما فصل اول آن را قطعا میتوان بهترین Walking Dead موجود در بازار دانست، حتی الان که ۷ سال از عرضه آن میگذرد. در آن زمان، فصل اول بازی توانست با کنار زدن رقیب قدرتمندی همچون Mass Effect عنوان بهترین بازی سال را از آن خود کند. داستان بازی چیز تازه ای نبود و شاید بارها و بارها آن را شنیده و دیده بودیم؛ اما علت موفقیت و محبوبیت آن شخصیت های فوق العاده و کارشده بودند. کمتر بازی را در بازار پیدا میکنید که با مرگ یکی از شخصیت های فرعی داستان و تنها بعد از دقایقی از ورودش به داستان، واقعا ناراحت شوید. فصل اول Walking Dead ساخته Telltale همین ویژگی را داشت. فکر میکنم همین مورد برای بیان این که شخصیت های بازی چقدر پخته بودند، کافی باشد. فصل اول داستان Lee و دختربچه ای به نام Clementine را روایت میکرد و تک تک اپیزودهای آن یک درام بسیار به یادماندنی بودند.
بعد از موفقیت فصل اول، فصل دوم بازی عرضه شد که تفاوت اصلی آن با فصل قبلی تغییر پروتاگونیست آن بود. این بار، کنترل کلمنتاین را که تقریبا هیچ چیز از دوران شیرین کودکی را تجربه نکرده بود و خیلی زود با دنیای کثیف زامبی ها( شاید هم انسان ها) مواجه شده بود، در دست داشتیم. فصل دوم هم توانست داستان خوبی را ارائه دهد، هر چند که کلمنتاین فرسنگ ها با یک پروتاگونیست واقعی و قابل اتکا فاصله داشت؛ همانطور که بازی فرسنگ ها از لحاظ کیفی با فصل اول فاصله داشت. بعد از فصل دوم، سازندگان سعی کردند با عرضهی Spin-Offای به نام Walking Dead Michonne،درامدزایی بیشتری از نام Walking Dead کنند که این موقع، دقیقا زمانی بود که افت بازیهای Telltale شروع شد. پس از آن، تلتیل به جز The Wolf Among Us، هیچ عنوان درخوری عرضه نکرد و در یک دوران وحشتناک افت قرار گرفت که اوج ضعف آن هم عناوین متوسط رو به پایینی مانند Batman: Episodes From Telltale و Guardians From Galaxy بودند که یکی از دیگری در بد بودن سبقت میگرفتند. با شکست آثار مذکور این شرکت مجددا از نام Walking Dead استفاده کرده و فصل سوم را عرضه کرد. فصل سوم بدون شک بدترین فصل این سری بود که انتخابهایتان هیچتاثیری( دقیقا هیچ) در روند بازی نداشتند و این فصل یک توهین به شعور همه طرفداران این فرنچایز بود.
حالا Telltale ما که چند سالی است از اوج خود فاصله زیادی دارد، فصل نهایی یا Final بازی را عرضه کرده و وعدههای زیادی هم مبنی بر بازگشت خود به اوج فصل اول و یا حداقل فصل دوم را داده است. در این فصل مانند فصل دوم، کنترل کلمنتاین را بر عهده خواهید داشت اما با یک تغییر بزرگ: کلمنتاین بسیار پخته تر از دو فصل اول است و حالا میتوان روی او به عنوان یک فرد باتجربه و شجاع، حساب باز کرد. آیا Telltale واقعا توانسته این سری را به اوج برگرداند؟ کلمناین و گروهش این بار با چه سختیهایی روبه رو خواهند شد و از همه مهمتر به حال انتخابها فکری شده است؟ با بررسی قسمت اول فصل نهایی Walking Dead با گیمفا همراه باشید.
بازی چند سال بعد از پایان فصل سوم آغاز میشود، جایی که کلمناین و AJ سردرگم در خیابانها به دنبال غذا و آذوقه هستند. AJ دیگر نوزادی کوچک نیست و به کودکی بانمک و دوستداشتنی تبدیل شده است. او به کمک کلمنتاین سعی میکند خیلی زودتر از سن معمول به کار با اسلحه را یاد بگیرد و اسرار بقا در این جهان بیرحم را بیاموزد. از همان سکانس اول بازی پختگی و بلوغ را در چهرهی کلمنتیان میبینید. چهرهای که دیگر هیچ نشانهای از خامی و سادگی فصلهای اول و دوم در آن نیست. Clem و AJ بعد از پیدا کردن یک خانه و جستوجوی آن، با انفجاری مهیب روبه رو میشوند و همزمان موجی از زامبیها هم به آنها حملهور میشوند که در نهایت مجبور به فرار شده و تصادفی سنگین آنها را از حرکت وامیدارد. بعد از به هوش آمدن، متوجه میشوند گروهی که فقط متشکل از نوجوانان است، آنها را یافته و مداوا کردهاند. رهبر گروه Marlon است که در نگاه اول انسانی منطقی و مهربان به نظر میرسد.
در ابتدا همهچیز آرام پیش میرود و مجددا یک جمع خوب و صمیمی را میبینیم که دورهم جمع میشوند و اوقات خوشی را باهم میگذرانند، چیزی که خیلی وقت است در جهان مرده Walking Dead گمشده است و مثل یک الماس نایاب است. اما مگر میشود چند نوجوان، به این راحتی و بدون داشتن هیچ مزاحمی در این جهان سخت دوام بیاورند؟ سوالی که جواب آن قطعا نه است و در انتهای قسمت اول میبینید که این آسودگی ظاهری چه قیمت سنگینی برای آنها داشته و مارلون برای آرام نگه داشتن اوضاع چه کارهایی که نکرده است.
خوشبختانه بعد از دو فصل شاهد شخصیتهایی زنده و دارای هویت هستیم که سریعا هم با آنها ارتباط برقرار میکنید. میتوان گفت تلتیل باز هم فرمول موفقیت خود در خلق شخصیتهای دوستداشتنی و پرداخته شده را پیدا کرده و به خوبی آن را به کار برده است. شخصیتهایی مانند لوییز یا وایولت که قطعا ابعاد بیشتری از شخصیت نسبتا مرموز آنها را در قسمتهای آینده خواهیم دید، بسیار خوب پرداخت شدهاند و یه سرعت با آنها ارتباط برقرار خواهید کرد. Violet به نوعی یاداور Claire در فصل اول است. شخصیتی که علیرغم حضور کوتاهش به خوبی توانست خود را در دل بازیبازان جا دهد و مرگش یکی از ناراحتکنندهترین مرگها در این سری بود. لوییز هم یک شخصیت شوخطبع و خوشمشرب است که پیانو مینوازد و فقط دقایقی برای علاقهمند کردن شما به خودش زمان میخواهد. مارلون به طور غیرطبیعی خود را خوب و مهربان نشان میدهد که در انتهای اپیزود اول متوجه شخصیت پلید او خواهید شد. نکته مثبت در مورد تمامی شخصیتها غیرقابل پیشبینی بودن آنهاست. احتمالا فکرش را هم نکنید مارلون آنقدر که نشان میدهد، خوب نیست یا متوجه سمت روشن و مهربان Violet برخلاف آنچیز که نشان میدهد، نشوید.خیلی وقت بود چنین کاراکترهای خوبی را از Telltale ندیده بودیم.
سکانسهای به یادماندنی، مانند اتفاقاتی که سر میز شام تجربه میکنید، خیلی وقت بود در بازیهای Telltale گم شده بود. فصل اول پر از این دست از اتفاقات بود اما در بازیهای اخیر این شرکت و فصل سوم این سری اثری از آن نبود که خوشبختانه در این قسمت این دست از صحنات بازگشته است. تنها نکته منفی که در این سکانس وجود دارد، سوالات بیاهمیتی است که کلمنتاین میتواند از دیگر اعضای گروه بپرسد. سازندگان میتوانستند به جای استفاده از سوالاتی مانند دلیل مدل موی مارلون، سوالات بسیار بهتر و کاربردیتری را برای کلمنتیان تعریف کنند تا بیشتر با اعضای کلیدی گروه آشنا شویم. البته شکی نیست که در ادامه این اتفاق خواهد افتاد و جای نگرانی از این بابت وجود ندارد. برعکس این اتفاق زمانی است که دیگر اعضا از شما سوال میپرسند; سوالات آنها بسیار خوب و کلیدی است و هر یک از سوالاتشان قسمتی از خاطرات شما با بازی را زنده خواهد کرد. قطعا با شنیدن سوالاتی مانند بهترین توصیه نزدیکترین فرد به کلمنتاین به او چه بوده است، سکانس پایانی فصل اول برای شما تداعی خواهد شد که بسیاری از ما با بغض آن قسمت را بازی میکردیم.
قسمت اول در لحظات پایانی خود به اوج میرسد. زمانی که کلمنتاین متوجه چهره واقعی مارلون میشود و قطعا پایان این قسمت شما را برای فصل بعد بسیار تشنهتر میکند. انتخابهای شما در بازی روی شخصیت AJ تاثیر خواهد گذاشت و شما میتوانید با انتخابهای خود از او یک پسر مودب و سر به زیر بسازید، یا او را تبدیل به فردی گستاخ و خودخواه کنید. این موارد را قطعا در قسمتهای آینده بیشتر هم خواهیم دید و امیدواریم این بار پیامهایی که مبنی بر تغییر روابطتان با AJ دریافت میکنید، واقعی باشند و واقعا تاثیر بسزایی در بازی داشته باشند.
قسمت اول بازی پر است از موارد خوب و امیدوارکننده; جدای از داستان، دیگر جنبههای بازی هم پیشرفت زیادی داشتهاند. تغییر دوربین بازی به سوم شخص روی شانه، مهمترین تغییر گیمپلی است و به لطف آن، نکات مثبت زیادی را در گیمپلی متحول شده بازی شاهد هستیم. مبارزات، دیگر صرفا متکی بر QTE های Q و Eنیستند و میتوانید پروتاگونیست بازی را در حین مبارزات کنترل کنید و بنا به موقعیت، انتخاب کنید که به پا یا سر او ضربه بزنید. اما همچنان تمرکز اصلی مبارزات بر QTE هاست و باز هم بعد از مدتی روند تکراری به خود خواهند گرفت. جست و جو در محیط در این فصل گستردهتر شده است و آزادی عمل بیشتری در گشت و گذار در محیط دارید و تقریبا هیچ دیوار مخفی مانع از پیشروی شما نمیشوند. انتخاب جملات همچنان مانند فصول قبلی است و نیازی هم به تغییر چندانی ندارند. فقط این که اگر مدت زمان داده شده برای انتخاب دیالوگها بیشتر باشد، انتخاب دیالوگها هوشمندانهتر خواهد شد و امیدواریم سازندگان این نکته کوچک را برای قسمتهای بعدی در نظر بگیرید. Telltale روند اشتباهی در گیمپلی بازیهایش در پیش گرفته بود و تغییرات اساسی لازم بود که تا حد زیادی هم انجام شدهاند.
تقریبا از هر کدام از طرفداران Telltale درصد رضایتشان از کیفیت بصری بازیهای این شرکت را قبل از عرضه این قسمت میپرسیدید، اعتراض و ناراحتی خود از کیفیت تکراری و یکسان بازیهای این شرکت در طول سالیان متوالی را نشان میدادند. در سال ۲۰۱۲ این کیفیت با توجه به حجم پایین بازی قابل قبول بود اما اکنون بعد از ۶ سال دیگر نمیتوان به آن کیفیت تکیه کرد و بازیبازان خواهان پیشرفت در گرافیک بازی بودند. تغییر موتور بازیسازی Telltale از موتور ساخت خود به Unity باعث شده است گرافیک بسیار زندهتر و واقعگرایانهتری ببینیم که عمدهی آن را رنگهای سیاه و تیره تشکیل میدهند. همچنان بازی حالت کامیکبوکی خود را حفظ کرده اما بسیار چشمنواز تر شده و بهتر جهان Walking Dead را به تصویر میکشد. همچنین این موتور باعث شده است حالت چهرهی افراد به طور مناسبی تغییر کنند و دیگر شاهد واکنشهای خشک و مصنوعی صورت افراد نیستیم. فریم ریت بازی هم بر خلاف فصول قبلی کاملا ثابت است و اصلا شاهد افت فریم در این قسمت نیستیم. امیدواریم فصول بعدی هم در زمینه بصری تا همین مقدار خوب عمل کند.
از همان فصل اول شاهد قطعات زیبای موسیقی بودیم و این اصل در فصول دوم و سوم هم پا بر جا بود. اما در این فصل به جز موسیقی ثابت منوی بازی و یک یا دو قطعه که در حین بازی پخش میشوند( که در بعضی مواقع صدای بسیار کمی هم دارند) موسیقی دیگری دیده نمیشود که کمکاری عجیبی برای این فرنچایز محسوب میشود. اما صداگذاری افراد و زامبیها همچنان به قوت خود باقی مانده و علاوه بر کلمنتاین که Mellisa Hutchison طبق معمول به بهترین حالت ممکن کار خود را انجام داده،AJ و شخصیتهای فرعی هم کاملا متناسب با شخصیت خود صداگذاری شدهاند.
اگر قبلا از طرفداران بازیهای Telltale بودید اما به دلیل ضعف در آثار اخیر این شرکت از آن ناامید شدهاید، این قسمت از فصل آخر Walking Dead را تهیه کنید تا به بازگشت این شرکت به اوج سال های ۲۰۱۰ تا ۲۰۱۲ آن امیدوار شوید. اگر هم بازیهای اپیزودی و داستانمحور را دوست ندارید، ابتدا فصول قبلی Walking Dead و بعد این فصل را تهیه و بازی کنید. این قسمت آنقدرها خوب است که نوید یک فصل ناب و زیبا را به ما بدهد. The Walking Dead Final Season: Episode 1 بهترین بازی سالهای اخیر Telltale Games است و امید است به این مسیر درست تا پایان ادامه دهد.
پر بحثترینها
- بازیگر شخصیت اصلی Intergalactic نیل دراکمن را خدای بازیهای ویدیویی میداند و از همکاری با او هیجانزده است
- رکورد دیسلایک تریلر Concord توسط Intergalactic در یوتیوب شکسته شد
- رئیس ناتی داگ: تست بازیگری Intergalactic به اندازه انتخاب بازیگر نقش الی شگفتانگیز بود
- بازیهای انحصاری کنسولی بیشتری از پلی استیشن برای Xbox عرضه خواهند شد
- مدیرعامل ناتی داگ: Intergalactic دیوانهوارترین ماجراجویی ما است
- ظاهراً تریلر معرفی Intergalactic: The Heretic Prophet به تاریخ عرضه آن اشاره دارد
- دیجیتال فاندری تریلر Intergalactic را از نظر بصری شگفتانگیز توصیف میکند
- سازنده بازی Black Myth: Wukong بابت برنده نشدن در مراسم The Game Awards 2024 گریه کرد
- گپفا ۲۶؛ مورد انتظارترین بازیهای شما در سال ۲۰۲۵
- مدیرعامل مایکروسافت: طرفدار Xbox بودن یعنی تجربه بازیهای آن روی تمامی دستگاهها
نظرات
خسته نباشید بسیار عالی _
من اینو بازی نکردم گیم پلیش چطوریه؟ میشه کاری کرد یا فقط انتخاب دیالوگه؟
اسپم : اقا کسی هست که از دیشب تا الان پای گیم باشه؟
فقط میخوام بدونم کسی مثله من هست یا نه :-/
داداش مگه زدی که تاصبح نخوابیدی؟؟؟؟ 😮
والا من در طول روز فقط یک و نیم ساعت گیم میزنم . پس کی میخوابی ؟؟؟
والا من به بازی که پلی میکنم بستگی داره اگه مثلا گاد و لست و آنچارتد هیلو و گیرز و زلدا و بایونیتا و… زیر دستم باشه آره احتمال ده ساعت بازی کردن یه کله هست ولی اگه بازی معمولی باشه یه ساعت بیشتر آدم خسته میشه مثلا همین بازی سایبرپانک که تریلرش تازه اومد دیدی؟ اون از این بازی هاس که نمیشه ولش کنی کمتر از ۶ ساعت کلا بستگی به بازی داره ولی واسه من ه گیمرم اولویتم گیمه رشته ام هم یه جورایی به گیم وصل میشه از اون مورد مشکلی ندارم که بگم آره روزی ۱۲ ساعت واسه پزشکی بخونم نه
من که تا ۳و نیم داشتم doki doki litriture club میزدم بعدش هم رفتم نت گردی و حدود ۵و نیم خوابیدم و ۱۰ و ۲۰ دقیقه پاشدم والان دارم metal gear rising رو که باشبلنه دان شد مینصبم 😀
من گاهی وقتا بازیام نصفه شب تموم میشن :rotfl: :rotfl:
دوستان دیدگاه بعدی حاوی اسپویل فصل ۱ هست … دقت داشته باشید
فقط اون نشئگی آخرش رو عشقه :-))
من هم بعضی بازی ها که مورد دارن رو نصفه شب پلی می کنم و تا صبح تو فضام. اون حس تموم کردن بازی بعد از یک شب نخوابیدن رو با هیچ چیز تو دنیا عوض نمی کنم :inlove:
“shadowwarior”
من از ساعت ۰۰:۰۰ تا ۱۰:۳۰ پای بازیم هر روز (شب)
Full Time Gamer
😎
ماشالا به شب زنده داران این سرزمین ! پرچم گیمرای شب زنده دار بالاس :yes:
پی نوشت : دوستان برید توی بخش مقالات سایت و اولین مقاله های سایت رو ببینید چه غمگین هیچکی نظر نذاشته و ساکته ساکته….
خیلی حس قشنگی داره که میبینی گیمفا اینهمه بزرگ شده و پر مخاطب .
اتفاقا من فقط فصل اول رو بازی کردم و خیلی با داستانش حال کردم، آخرش که به شدت دراماتیک بود و اصلا اشکم در اورد، بیچاره کلم کوچولو چه صحنه های وحشتناکی دید مخصوصا اون خانواده ادم خوارا (اسپویل کردم :-/)
اسپویل کردم ?!!!?!?!?!?!!?!?!?!?!?!? 😐 😐 😐 😐
داداش من هنوز بازی نکردم .. کاشکی قبلش نوشته بودی !!
متاسفانه نمیتونه مثل فصل اول و دوم شاهکار باشه
از اسم و عکست معلومه چه ادمی هستی :no:
لطفا با توجه ب اسم و عکس منو قضاوت نکنید اسم و عکس من فقط و فقط جنبه فان داره و نظراتم ربطی ب اون نداره
منکه شخصا خوشم ازت میاد حالا ترولی یا هرچی ولی عکس و پروفایلت رو دوست دارم .
نقد جامع و عالی ای بود خسته نباشید
امیدوارم تل تیل به روز های اوجش برگرده، به نظر من بتمن و محافظین کهکشان اونقدر ها هم بد نبودن.
اسپم:
دوستان عزیز
حدود سه سال پیش من شروع کردم به نوشتن داستانی به اسم “یک تنبیه فانتزی” کردم که در واقع از بازی های محبوبی مثل ویچر ( نه در صحنه ها 🙂 ) و دیگر رمان های معروف دیگر الهام گرفته بودم.
کار نوشتن این داستان تموم شده و الان من نیاز به شما کاربران عزیز و فهیم دارم تا بتونم کار بازنویسی و اصلاحش رو انجام بدم
از شما خواستارم که اگه علاقه ای دارین به آیدی MohammadMoien@ پیام بفرستید تا من این داستان رو براتون بفرستم و شما دیدگاهتون رو با من به اشتراک بذارین.
شما ثابت کردین که تفکر نقادانه ی بی نظیری دارین و من خوشحال می شم اگه بتونم از نظرات شما استفاده بکنم.
تجربه شخصی من:
حالت اول: داستانت خیلی خوب نیست و ایراد داره و نا امیدت میکنند و انگیزه ای که داری ازت میگیرن بجای این که کمک کنند.
حالت دوم: داستانت خیلی خوب و شاخه ، و ازت میدزدندش! به همین راحتی !
(اگر اهداف بزرگی توی ذهنت داری به کسی نگو و در خلوت خودت برای رسیدن بهش تلاش کن وگرنه ضرر میکنی)
پیشنهاد من: اگر خیلی روش حساب کردی و بهش دل بستی، اول خودت ویرایش بکن، بعد ثبتش کن که احتمال دزدیده شدنش از بین بره. بعد میتونی براش دنبال ناشر باشی ، ویرایش رو هم همون ناشر انجام میده نگرانش نباش.
و اما چون پیدا کردن ناشر نیاز به ارتباطات و پول و پارتی داره پیشنهاد دومی هم دارم:
پیشنهاد دوم: بعد از ثبت کردن داستان و از بین بردن احتمال دزدی ، با یک برنامه نویس اندروید قرار داد بنویس، یک طراح هم پیدا کن که تصاویر هنری و کمیکی بتونه طراحی کنه. یه تیم سه چهار نفره بشید داستان رو در قالب یک اپ اندرویدی بسازید و در بازار عرضه کنید.
داداش رایگانه دیگه؟ :sweat:
آقا من تازه از ریپرت در اومدم خدایی هرچی بینمون پیش اومد ریپرتم نکن 😐
این داستان نه فصل داره که هر فصل پنج پارت پنج صفحه ای هستش و پارت به پارت اگه خوشتون اومد براتون فرستاده می شه
سلام.والا من فقط کات سین و فیلم سینمایی دیدم خخخخخخ خوب شد گیمر حرفه ای هستم وگرنه کلا از بازی ها بازنشسته میکردم خودمو