هر بار، کمی بهتر| نقد و بررسی بازی Dead Cells - گیمفا
هر بار، کمی بهتر| نقد و بررسی بازی Dead Cells - گیمفا
هر بار، کمی بهتر| نقد و بررسی بازی Dead Cells - گیمفا
هر بار، کمی بهتر| نقد و بررسی بازی Dead Cells - گیمفا
هر بار، کمی بهتر| نقد و بررسی بازی Dead Cells - گیمفا
هر بار، کمی بهتر| نقد و بررسی بازی Dead Cells - گیمفا

هر بار، کمی بهتر| نقد و بررسی بازی Dead Cells

مهدی رحیمی
۰۹:۰۰ ۱۳۹۷/۰۵/۱۷
هر بار، کمی بهتر| نقد و بررسی بازی Dead Cells - گیمفا

بازی Dead Cells پس از مدت‌ها رنگ عرضه را به خود دیده است. این بازی که مدت زیادی است در حالت دسترسی زودهنگام قرار دارد، بالاخره در استیم منتشر شده است. با نقد و بررسی نسخه‌ی کامل بازی Dead Cells با گیمفا همراه باشید.

هر بار، کمی بهتر| نقد و بررسی بازی Dead Cells - گیمفا

در قسمت اول، همانطور که در نقد قبلی نیز گفته شد، بازی با شما به عنوان یک لجن یا موجود سبز رنگ آغاز می‌شود که به درون فاضلابی افتاده و از آن‌جا، راهش را به سمت زندان پیدا کرده است. این موجود سبز رنگ، در زندان یک بدن بی‌استفاده را تصاحب می‌کند و حالا کنترل این زندانی، به دست ماست.

همان‌طور که می‌دانید، بازی‌های ایندی و متروید وانیا جزو بازی‌های مورد علاقه‌ی من هستند. نمی‌توانم تعداد دفعاتی را که از دلایل علاقه‌ام و شور و شوقم به این بازی‌ها گفتم، به یاد بیاورم، اما مطمئنم باز هم در موردشان صحبت خواهم کرد. هر روز نیست که شما این فوران خلاقیت را در یک بازی مشاهده کنید. هر روز نیست که یک کمپانی بزرگ ریسکی کند و یک بازی تریپل ای همراه با المان‌های کاملا جدید و خلاقانه بسازد. شاید حتی در بعضی مواقع از گرافیک واقع‌گرایانه‌ی بازی‌های دیگر خسته شوید و تصمیم بگیرید به سمت بازی‌هایی بروید که حال و هوای هر چند شده کمی، متفاوتی داشته باشند. اینجاست که ژانر ایندی به سراغ شما می‌آید. از عجیب و غریب‌ترین گرافیک‌ها گرفته، تا موسیقی‌های نو و تازه، گیم‌پلی هیجان انگیز و نشاط بخش و همچنین داستان‌های زیبا که اگر بخواهم بازی‌ای را با این خصوصیات مثال بزنم، آندرتیل مثال خوبی خواهد بود. این بازی که تجربه‌ی آن مطمئنا تا مدت‌ها در خاطرتان خواهد ماند، اغلب با این جمله یاد می‌شود. ” بازی‌ای که بعد از مدت‌ها دوباره احساساتم را به من برگرداند.” شاید این جمله کم و بیش فرق کند، اما در اکثر نقدهایی که از این بازی دیده‌ام یا خوانده‌ام، این جمله به چشم می‌خورد. خب این چه معنی‌ای دارد؟ یعنی این‌که این بازی با بودجه‌ی محدود، گرافیکی که متعهد به اهل بوق است و داستان پردازی عالی، نکاتی که شاید برای بعضی از شرکت‌ها مانند سم مهلک به نظر برسد -اصلا منظورم الکترونیک آرتز نیست-، موفق شده کاری بکند که خیلی از بازی‌ها با بودجه‌های چند صد میلیون دلاری نکرده‌اند. یعنی این‌که برای موفقیت لازم نیست کار خارق‌العاده‌ای کرد. فقط باید یک ایده‌ی مناسب، یک اراده‌ی قوی برای سخت کار کردن بر روی آن ایده و کمی خلاقیت داشته باشید، و می‌بینید که چگونه پله‌های موفقیت را به آسانی طی می‌کنید. تیم سازنده‌ی دد سلز نیز از همین روش استفاده کرده‌اند. آن‌ها یک ایده داشتند. یک اراده‌ی قوی برای ریسک کردن همه چیز بر روی آن ایده، و خلاقیتی که مکانیک‌های به شدت جذاب گیم‌پلی را شامل می‌شد. و این‌گونه بود که دد سلز خلق شد. اما خب دد سلز برای چه کسانی مناسب است؟ درست است که دلایلی که برای جذابیت ژانر ایندی گفتم، وجود دارند، اما این دلایل کمی کلی‌گرایانه هستند. خب خبر خوب این است که این ژانر به دلیل تنوع به شدت بالایش، تقریبا در همه ژانری بازی‌های مختلف دارد و دست شما را به هیچ‌وجه خالی نمی‌گذارد. اگر داستان بازی زیاد برایتان مهم نیست، می‌خواهید هر چه سریعتر به خط پایان برسید، دشمنان را به روش‌های مختلف از سر راهتان بردارید و با باس‌های خفن و رعب انگیز مبارزه‌های نفس گیر و تکنیکی داشته باشید، بازی دد سلز برای شما ساخته شده است.

هر بار، کمی بهتر| نقد و بررسی بازی Dead Cells - گیمفا

اگر داستان بازی زیاد برایتان مهم نیست، می‌خواهید هر چه سریعتر به خط پایان برسید، دشمنان را به روش‌های مختلف از سر راهتان بردارید و با باس‌های خفن و رعب انگیز مبارزه‌های نفس گیر و تکنیکی داشته باشید، بازی دد سلز برای شما ساخته شده است.

در قسمت اول، همانطور که در نقد قبلی نیز گفته شد، بازی با شما به عنوان یک لجن یا موجود سبز رنگ آغاز می‌شود که به درون فاضلابی افتاده و از آن‌جا، راهش را به سمت زندان پیدا کرده است. این موجود سبز رنگ، در زندان یک بدن بی‌استفاده را تصاحب می‌کند و حالا کنترل این زندانی، به دست ماست. پس از کمی حرف زدن با یک خانوم قد بلند که البته با بددهنی‌هایی از سمت ما نیز همراه هست، او به ما می‌گوید که باید راه خروج را پیدا کنیم و ما به راه می‌افتیم. تقریبا تمام بازی به همین صورت است. شما داستان مشخصی ندارید یا اینکه کات سینی به کمک شما نمی‌آید. تنها قسمت‌هایی از اتفاقاتی که بر روی این جزیره افتاده از طریق صفحه‌های لودینگ به شما منتقل می‌شود و البته قسمت اعظم آن به عهده‌ی استنتاج خود شما گذاشته می‌شود. داستان از این قرار است که دراین جزیره، هیچ چیزی پست‌تر از زندانیان وجود ندارد. حتی سگ‌ها و موش‌ها نیز نسبت به شما در جایگاه‌ والاتری قرار دارند و این شما را در پایین‌ترین درجه در جزیره قرار می‌دهد. روزی، به دلیل نامعلومی، یک بیماری در جزیره پخش می‌شود. افراد به زامبی ها تبدیل می‌شوند. یک مایع سبز رنگ به فاضلاب می‌ریزد و هیولاها شروع به بیرون آمدن از آن می‌کنند. شاه کمی برای آزادی مردم می‌جنگد. اما او نیز سریع عقب نشینی می‌کند و به عیش و نوش خود مشغول می‎‌شود. در این دنیا، نگهبانانی نیز وجود دارند که نقششان کامل مشخص نیست و از آن‌ها می‌توان به نگهدارنده‌ی زمان اشاره کرد که بر اساس اطلاعات داده شده با شاه یک قراردادی امضا کرده و کنترل زمان در جزیره را بر عهده دارد. شما باید به عنوان یک زندانی که چه نگهبان‌ها و چه زامبی‌ها و هیولاها قضد در نابود کردن شما دارند، سعی کنید از این جزیره فرار کنید و در راه خود، از هر کجا که می‌توانید عبور کنید و بالاخره به سلامت خارج شوید. داستان بازی با این‌ که ساده و قابل فهم است، اما انگیزه‌ی لازم برای شخصیت اصلی را به وجود می‌آورد که شروع به حرکت به سمت خروج کند. داستان در نقاطی گنگ است که البته این گنگی به دلیل کم کاری سازندگان نیست و به دلیل افزودن کمی چاشنی رمز و راز به بازی است که همه‌ی نکات خود را به یکباره برای شما رو نکند و کمی نیز به تخیل شما واگذار کند. بازی در کل با این‌ که بخش داستانی ساده‌ای دارد، اما توانسته هدف خود را به خوبی انجام دهد.

هر بار، کمی بهتر| نقد و بررسی بازی Dead Cells - گیمفا

باس‌ها نیز یک بخش جداناپذیر از گیم‌پلی هستند که جذابیت زیادی را به آن افزوده‌اند. هر کدام از این باس‌ها قابلیت‌های متفاوت و حمله‌ها و سلاح‌های متفاوتی دارند و البته با نصف شدن جانشان حالت حمله‌شان نیز عوض می‌شود و به شما اجازه‌ی حتی یک اشتباه کوچک را نیز نمی‌دهند. گفتنی است شکست هر باس بسیار لذت بخش است و جوایز زیادی نیز به همراه دارد که از آن‌ها می‌توان به مقدار قابل توجهی طلا و سل و شاید یک سلاح خوب اشاره کرد.

گیم‌پلی بازی، جواهر درخشان آن است که به قدری متنوع، بزرگ، پیچیده و لذت بخش است که حتی اگر در این نقد فقط در مورد گیم‌پلی بحث می‌شد، باز هم نمره‌ی پایانی بازی تفاوت چندانی نمی‌کرد. همانطور که به خاطر دارید، بازی در نقد قبلی کمی مشکل نیز داشت که در این قسمت نیز به آن‌ها می‌پردازیم. اول از همه‌، از سیستم مرگ بازی صحبت می‌کنیم که پیکره‌ی اصلی بازی را تشکیل می‌دهد. شما زنده می‌شوید، کمی پول جمع می‌کنید و تا حدی در بازی پیش می‌روید. کمی سلاح و وسایل دیگر آزاد می‌کنید، مقداری آپگرید دائمی می‌کنید و می‌میرید.دوباره تکرار. بازی یک فلسفه‌ی ساده پشتش دارد که البته با ژانر روج لایک آن می‌خواند. هر بار که در مراحل پیش می‌روید، مقداری سکه به دست می‌آورید که می‌توانید آن‌ها را در مغازه‌ها خرج کنید و سلاح یا تله و نارنجک‌های مختلف که از قبل آزاد کرده‌اید، بخرید. هر از چند گاهی که دشمنان را می‌کشید، یک سل هم می‌گیرید که واحد مخصوص پول در دنیای بازی است. شما با این سل، می‌توانید آپگریدهای دائمی‌ای را برای خود باز کنید که از آن‌ها می‌توان به سلاح‌های جدید و یا فلاسک جان اشاره کرد که با خوردن آن، جان شما پر می‌شود. اگر بمیرید، تمام طلاهایتان را از دست خواهید داد اما سل‌هایی که در این مغازه‌ی مخصوص که در پایان هر مرحله وجود دارد خرج کرده‌اید، برای شما باز شده باقی می‌مانند و این یعنی هر بار که شما بازی می‌کنید، نسبت به دفعه‌ی قبل کمی قویتر می‌شوید و این روند ادامه پیدا می‌کند تا جایی که شما تمام آپگرید‌های موجود را انجام داده باشید. یکی تا سقف پانزده‌ هزار طلا هنگام مرگ، طلای شما را به شما برمی‌گرداند و یکی باعث می‌شود غذاها یا سلاح‌هایی که پیدا می‌کنید اما نمی‌خواهید را، به طلا تبدیل کنید. هر کدام از این آپگریدها فایده‌ی خاص خودشان را دارند که می‌توانید با توجه به نیاز خود یکی از آن‌ها را انتخاب کنید و آن را باز کنید. مورد دیگر که او هم در آخر هر مرحله قرار دارد، موجود کوچک و بامزه‌ای است که به شما جهش‌هایی را می‌فروشد. شما حداکثر سه جهش می‌توانید داشته باشید که البته اگر بعد از مدتی پشیمان شدید، می‌توانید مقداری پول بدهید و از اول جهش‌هایتان را انتخاب کنید. هر جهش توضیح خاصی دارد که روبروی آن نوشته شده و البته رنگ خاصی نیز دارد که بعدا در بخش آپگریدهای درون بازی به آن میرسیم. در بازی، یا با رد شدن از مراحل و کشتن بعضی از دشمنان یا باز کردن قفل‌های مخصوص، حل کردن معماها یا اینطور چیز‌ها، یک بلوپرینت یا نقشه به شما داده می‌شود که باید قبل از این‌که بمیرید مرحله را تمام کنید تا نقشه را به دست همان شخصی که برای شما آپگریدهایتان را انجام می‌دهد، برسانید. حال شما می‌توانید سل‌هایتان را روی این نقشه نیز خرج کنید که اگر مقدار سل‌هایتان کافی بود، این آیتم برای شما باز می‌شود. بعد از پایان هر باس، یک کالکتور مخصوص نیز ظاهر می‌شود که مقداری سل می‌گیرد و با این کار، تمام سلاح‌هایی که در طول بازی پیدا می‌کنید را به طور دائمی ارتقا می‌دهد. به طور مثال، در بخش اول، با هر پنجاه سل پنج درصد از تمام سلاح‌هایی که پیدا می‌کنید، پلاس می‌شوند و این یعنی صدمه‌شان همراه با چند خصوصیت جزئی افزایش پیدا می‌کند. شما می‌توانید این خصوصیت‌ها را پیش یک موجود دیگر که آن هم در پایان هر مرحله ظاهر می‌شود تغییر دهید یا سلاح را به سطح بعدی ارتقا دهید. این بخش مربوط به پایان هر مرحله بود. اما در خود هر مرحله نیز وقایع بسیار جالبی اتفاق می‌افتد. به طور مثال آپگرید‌هایی به سه رنگ وجود دارند که قرمز، بنفش و سبز هستند و یکی برای حمله، دیگری برای تاکتیک‌ها و سومی برای جان است و هرکدام در هر نوبت استفاده مقداری جان و پانزده درصد صدمه به هر کدام از آیتم‌ها یا سلاح‌ های هم‌رنگ خود اضافه می‌کنند. به طور مثال، اگر شما یک نیزه داشته باشید و رنگ آن قرمز باشد، آپگرید قرمز آسیب نیزه را پانزده درصد افزایش می‌دهد اما کاری به کار تله‌ای که به رنگ بنفش است ندارد. این باعث می‌شود استراتژِی‌های مختلفی در طول بازی به وجود بیاید که به طور مثال یک نفر تصمیم می‌گیرد همه‌ی آپ‌گریدهایش را برای حمله صرف کند و دیگری تصمیم می‌گیرد یک حالت متعادل داشته باشد. انتخاب‌ها زیاد است و وقتی با سلاح‌ها و دیگر موارد ترکیب می‌شود، حقیقتا می‌فهمیم با چه بازی بزرگی طرفیم که البته نشان می‌دهد سازندگان چه مقدار برایش وقت صرف کرده‌اند. تازه علاوه بر همه‌ی این‌ها، بازی در هر بار پلی کردن، نقشه‌ی محیط‌های خود را نیز عوض می‌کند. این باعث می‌شود هیچ‌گاه فکر نکنید دارید کار تکراری‌ای انجام می‌دهید و بازی همیشه برای شما نو و تازه است. البته گیم‌پلی بازی با وجود این‌که به شدت اعتیاد آور و لذت بخش است، یک عیب کوچک نیز دارد و آن این است که در اوایل بازی و تا پلیر شروع به راه افتادن کند، بازی کمی به او سخت می‌گیرد. به غیر از این، مشکل دیگری در بازی وجود ندارد. اگر خاطرتان باشد در اولین نقد بازی، گفته شد بازی یک جایزه با زمان محدود دارد که باید تا زمان محدودی به آن جایزه برسید وگرنه از دستش می‌دهید و این کمی با ژانر بازی که مترویدوانیا باشد و کاوش در آن همیشه همراه با جایزه باشد، کمی تضاد داشت. اگر شما به قصد مترویدوانیا بودن بازی آن را بازی می‌کردید، آن‌وقت از این جوایز که بعضا مهم هم بودند می‌گذشتید و اگر فقط اسپیدران می‌کردید و به هیچ دوراهی‌ای که تعداد آن‌ها در بازی زیاد است باز نمی‌گشتید، آن‌وقت لذت بخش مترویدوانیای بازی از شما گرفته می‌شد. خوشبختانه، انگار بازیسازان این بازی به سختی روی الگوریتم‌های پیچیده‌ی آن برای نقشه‌ کشی کار کرده‌اند و به یک نقطه‌ی بسیار عالی در وسط رسیده‌اند. به این‌گونه که شما می‌توانید هر چقدر خواستید در یک مرحله بچرخید، اما تا مادامی که از ژانر روج‌لایت بازی غافل نشوید و مداوم و با سرعت زیاد دشمنان خود را همراه با مهارت بالا سلاخی کنید، هیچ در جایزه‌ داری را از دست نخواهید داد. بازیسازان بیشتر از این‌که بخواهند زمان درها را زیاد کنند، تصمیم گرفتند بیشتر بار را بر روی دوش بازیکن بگذارند که اگر حرفه‌ای بازی کنی و خوب باشی، به همه‌ی درها خواهی رسید و از آن‌طرف وقت اضافه هم خواهی داشت. اما اگر بخواهی با تنبلی بازی کنی، متاسفانه درها را از دست می‌دهی. این یک تصمیم عاقلانه از طرف  سازندگان بازی است و البته ناگفته نماند که این المان نیز به خوبی هر چه تمام‌تر در بازی انجام می‌شود و جای هیچ شکایت و گله‌ای ندارد. تنها مشکلی که می‌توان به آن اشاره کرد، سختی بازی است که گویا شیب ثابتی ندارد و در یک مرحله کمی زیاد می‌شود، اما در مرحله‌ی بعدی سختی‌اش به یکباره بالا می‌رود. باس‌ها نیز یک بخش جداناپذیر از گیم‌پلی هستند که جذابیت زیادی را به آن افزوده‌اند. هر کدام از این باس‌ها قابلیت‌های متفاوت و حمله‌ها و سلاح‌های متفاوتی دارند و البته با نصف شدن جانشان حالت حمله‌شان نیز عوض می‌شود و به شما اجازه‌ی حتی یک اشتباه کوچک را نیز نمی‌دهند. گفتنی است شکست هر باس بسیار لذت بخش است و جوایز زیادی نیز به همراه دارد که از آن‌ها می‌توان به مقدار قابل توجهی طلا و سل و شاید یک سلاح خوب اشاره کرد. در کل، بازی با این‌که در دفعه‌ی قبل مشکلاتی در بخش گیم‌پلی داشت، اما گویا سازندگان به سختی رو آن کار کرده‌اند و همزمان با اضافه کردن بسیاری ایده‌ی جدید و جذاب، مشکلات قبلی را نیز از بین برده‌اند.

هر بار، کمی بهتر| نقد و بررسی بازی Dead Cells - گیمفا

گرافیک بازی، در یک کلام جذاب است. گرافیک پیکسل‌آرتی بازی می‌تواند در یک نگاه قلب شما را به تسخیر در آورد. میزان جزییات به کار رفته در این عنوان واقعا حیرت انگیز است. بیش از ده نقشه‌ی مختلف وجود دارد که هیچ‌کدام شبیه به دیگری نیستند و هر کدام حال و هوا و التبه موسیقی منحصر به فرد خود را دارند.

گرافیک بازی، در یک کلام جذاب است. گرافیک پیکسل‌آرتی بازی می‌تواند در یک نگاه قلب شما را به تسخیر در آورد. میزان جزییات به کار رفته در این عنوان واقعا حیرت انگیز است. بیش از ده نقشه‌ی مختلف وجود دارد که هیچ‌کدام شبیه به دیگری نیستند و هر کدام حال و هوا و التبه موسیقی منحصر به فرد خود را دارند. وقتی در بالای برج‌ها هستید، می‌توانید دریا را در دوردست ببینید و وقتی در یک بخش از زندان هستید، می‌توانید جسدهای زندانی‌های دیگر را ببینید که روی هم تلنبار شده‌اند و گویا با چشمان سرخشان به شما زل زده‌اند. بازی از لحاظ گرافیک هنری در وضعیت بسیار خوبی قرار دارد و طراحی باس‌ها نیز عالی است. موسیقی بازی نیز در حد امکان عالی کار شده است. صدای پای شما، صدای منحصر به فرد هر دشمن، صدای متفاوت سلاح‌ها و حتی موسیقی خود بازی که در هر مرحله با مرحله‌ی قبلی تفاوت دارد، همه در حالت عالی هستند و به مقدار کافی ادرنالین به شما تزریق می‌کنند و شما را هیجان زده می‌کنند. تنها اشکالی که وجود دارد، افت فریم گاه به گاهی بود که البته اصلا اذیت کننده نیست، ولی ممکن است به کمی به تجربه‌ی بازی شما ضربه بزند.

خلاصه و نتیجه‌گیری:

دد سلز همراه با آپدیت‌های بی‌شمارش، هر بار به بازی‌ای بهتر از قبل بدل شده است. داستان ساده و قابل فهم اما مناسب همراه با کمی رمز و راز، گیم‌پلی عالی همراه با مقدار زیادی جزییات ریز و درشت متنوع و جذاب که باعث می‌شود هیچ‌وقت خسته نشوید و احساس تکراری بودن بازی به شما دست ندهد. موسیقی جذاب بازی که از صداهای محیطی گرفته تا صداهای سلاح‌ها، همه جذاب و لذت‌بخش هستند و گرافیک هنری بازی نیز به واقع جذاب است. هر محیط با محیط قبلی فرق دارد و واقعا می‌توانید حجم کار زیادی که سازندگان بر روی این عنوان انجام داده‌اند را فقط با یک نگاه تشخیص دهید. گرافیک فنی بازی شاید در مواقع نادری کمی افت فریم داشته باشد، اما آن نیز خوب است و از جزییات خوبی بهره می‌برد. در کل، این بازی به تمام دوست‌داران ژانر روج-لایک و یا مترویدوانیا توصیه می‌شود.

هر بار، کمی بهتر| نقد و بررسی بازی Dead Cells - گیمفا

راستین کولهOld blacksmith

ایرانیکارت

مطالب مرتبط سایت

تبلیغات

هر بار، کمی بهتر| نقد و بررسی بازی Dead Cells - گیمفا
هر بار، کمی بهتر| نقد و بررسی بازی Dead Cells - گیمفا
هر بار، کمی بهتر| نقد و بررسی بازی Dead Cells - گیمفا
هر بار، کمی بهتر| نقد و بررسی بازی Dead Cells - گیمفا
هر بار، کمی بهتر| نقد و بررسی بازی Dead Cells - گیمفا
هر بار، کمی بهتر| نقد و بررسی بازی Dead Cells - گیمفا
هر بار، کمی بهتر| نقد و بررسی بازی Dead Cells - گیمفا

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید

  • Last Of Us گفت:

    مرسی حتما دانلود میکنم
    عاشق این بازی های ۲بعدی و گرافیک پیکسلی و گرافیک پایین و … هستم
    آدم رو میبره به دوران آتاری و میکرو و سگا نوستالژیه
    گیم پلی فوق العاده دارن این بازیا
    گرافیک بالا و ۴کی و این مسخره بازیا که گیمر های تازه گیمر شده هم میپسندن نداره ولی حالش بیشتر از اوناس

    • s.a.m گفت:

      :yes: :yes:
      دقیقا درک میکنم چی میگی
      بنده خودم گیم رو از ** میکرو ** شروع کردم ولی یادم نیست چه بازیایی رو باهاش رفتم (اگه اشتباه نکنم ماریو بود که من بهش میگفتم قارچ خور)
      بعد از اون هم که سگا (علیه السلام) اومد و من از بس با سگا بازی میکردم(کامبت، لاکپشتهای نینجا،اسپایدر من، شورش در شهر، جیمز باند و………………….. ) ۳ تاشو سوزوندم !!!! من هنوز بازیای سگا رو دارم
      من می نشستم تو بازی کامبت تمام فتالیتی ها و فنیشن ها رو خودم به دست میاوردم(حتی همین الان مال لیو کانگ که من بهش میگفتم بروسلی رو حفظم : x a x b c z a a x x)
      خوب شد این کامنتو نوشتی
      خاطراتمو دوباره یه مروری کردم
      _____________________________________________________________
      خیلی ممنونم از آقای رحیمی که درباره این بازی مقاله نوشتن

    • جالبه تو پست قبل به گرافیک زلدا گیر میدادی!!!!!!

  • بازی خیلی خوبیه ارزش امتحان کردن داره ممنون بابت نقد عالیتون

  • Alireza snake گفت:

    من بچه بودم چند تا از اینا داشتم اما شاخشون فقط دو تا بازی دو بعدی بودن که هنوزم به من بدی بازیشون میکنم یکی castelvania circle of the moon که واقعا واقعا بینظیر بود و اون یکی contra سه یا چهار بود(۴ تا شخصیت داشت ۱ مرد یه گرگ یه زن و یه روبات) اینم واقعا عالی بود این بازیم خیلی مثل اینکه با حاله اگه شد حتما یه روز باید بازیش کنم

  • Sir Sonic گفت:

    با متای ۹۲ ترکوند بازی…چه سال خوبیه که Celeste و این با هم توش عرضه میشن….

  • batfreak1998 گفت:

    ببخشید بابت اسپم…….
    ولی میخواستم بگم ک death strandig بازی پیچیده ای خواهد بود (قطع ب یقیین)
    خب…خیلی ها ممکنه انگلیسی بلد نباشن یا در اون حد قوی نباشن ک بتونن داستان این بازی رو بفهممن.
    پس نیاز ب زیرنویس فارسی دارن.
    لطفا هر کسی ک اینستاگرام داره بره پیج هیدیو کوجیما رو پیدا کنه و برای هر پست جدیدش کامنت بزاره و توضیح بده ک گذاشتن زیرنویس فارسی همچین کار بدی نیس.اگه هرکدوم از ما زمان بزاره و برای هر پستش تو اینستا ی کامن ت پروپیمون بذاره شاید ی فرجی حاصل بشه

  • عرض سلام و تشکر دارم خدمت آقای رحیمی بابت مقاله.قطعاً با توصیفات شما،میتوان نتیجه گرفت که یک بازی عالی برای سرگرم شدن است.حتماً دانلودش میکنم. 😎
    بازم ممنون :yes:

  • asasin گفت:

    ممنون از مقاله اقای مهدی رحیمی قشگ بود.
    من این بازیرو رفتم خیلی جالب بود همه چیزش جالب بودش اما نمیدونم چرا وقتی میمیره بر میگرده به همون جای اول اصلا بازی سیو نمیشه هرچه هم اپدیتش کردم بازم درست نشد! دقیقاً نمیدونم چرا بعضی وقتا با یک ضربه از :sweat: npc سپردار با این که اچ پیت hp پروه هم میمیری. بازم مشکل بزرگی نیست ولی مشکلم تو سیو هستش save بازی. save نمیشه!
    فقط حیف این مشکلشه وگر نه متای بیشتری میگرفت و میتونستم تمامش کنم اما با این حال نمیشه کاریش کرد.

    arshya12(انقلاب گیمفا🏴)
هر بار، کمی بهتر| نقد و بررسی بازی Dead Cells - گیمفا