معمای رابین | نقد و بررسی بازی Iconoclasts
وقتی بازی ایکونوکلاستس را شروع میکنید، مانند یک بازی پلتفرمر معمولی دیگر به نظر میآید. اما پشت این ظاهر بیگناه، چیزهای بیشتری وجود دارد. با نقد و بررسی بازی Iconoclasts با گیمفا همراه باشید.
بازی ایکونوکلاستس چندمین بازی سازندهی آن، جواکیم سندبرگ محسوب میشود و در طول بازی، نشانههایی از بازی قبلی او نیز دیده میشود. این بازی از حدود سال ۲۰۱۰ در حال توسعه بوده و در سال ۲۰۱۱ معرفی شده است. اکنون، پس از حدود هفت سال، بالاخره به بازار عرضه شده است. آیا بازی این ارزش این همه انتظار را داشته است؟ به طور خلاصه، بله. بازی تقریبا تمام ویژگیهای یک پلتفرمر عالی را دارد و موفق میشود در بعضی فاکتورها حتی فراتر از یک ایندی معمولی ظاهر شود. از داستان گرفته تا گیمپلی، تقریبا تمام فاکتورها را دارد. از داستان بازی شروع میکنیم. به شخصه، از بازیهایی که شما را در یک وضعیت امن قرار میدهند تا به شما اطمینان بدهند که همه چیز خوب است، اما سپس با یک اتفاق غیرقابل باور غافلگیرتان میکنند، به شدت خوشم میآید. در طول بازی، و حتی در شروع آن، این اتفاق میافتد. ابتدا شما به عنوان رابین، یک پروتاگونیست زن معرفی میشوید که در دنیای زیبای بازی در دهکدهی خودتان، اینور و آنور میپرید. کمی میگذرد و پس از معرفی کردن رابین، داستان بازی شروع میشود. آقای سیاه، که یکی از آنتاگونیستهای بازی به شمار میرود، در خانه منتظر شماست. این دنیا توسط یک فرقهی مذهبی به نام وان کانسرن یا یک نگرانی، کنترل میشود. این فرقه کنترل تمام منبع انرژِی دنیا، ایوری که از زیرزمین استخراج میشود را بر عهده دارد و قدرتش به حدی است که حتی تمام شغلهای دنیا نیز زیر نظر آن هستند. به خاطر همین، بزرگترین و بهترین شغل، مکانیک محسوب میشود که ایوری را از زیرزمین استخراج میکنند.
رابین زیر نظر این فرقه نیست، و به همین علت دو مامور فرستاده شدهاند تا او را تحت نظر بگیرند و به نوعی حبس خانگی کنند. پس از یک سری اتفاقات، داستان اصلی بازی شروع میشود و رابین برای نجات جان عزیزانش، دست به کار میشود. در طول بازی شما به شخصیتهای دیگری نیز برمیخورید که به شدت عمیق و لایهپردازی شده هستند. هر کدام از آنها برای خود علایق، هدفها و آرزوهای خود را دارند و هیچوقت احساس نمیکنید که در حال صحبت با یک مشت شخصیت از پیش تعریف شده هستید. این شخصیتها به شما حس واقعی بودن میدهند و برای یک بازی، این بسیار خوب است. هر چند، این عمق و شخصیتپردازی برای ان پی سی ها، یک عیب هم دارد و آن این است که نبود یک شخصیت پردازی درست برای رابین را به رخ میکشد. رابین در کل شخصیت پردازی بدی ندارد، و وجود یک چنین خوشبینی در این دنیای تاریک، به شدت به حس و حال بازی و تعدیل آن کمک میکند، اما رابین در میان این شخصیتها، کمی کمرنگ به نظر میرسد. داستان بازی در حدود ده ساعت طول میکشد تا به اتمام برسد و با اینکه سرعت آن در نیمهی اول کمی مشکل دارد، اما از نیمهی دوم آن به بعد اوج میگیرد و مطمئنم داستان بازی تا مدتها در خاطرم خواهد ماند. موضوع جالب دیگری که حدس ان در اولین نگاه سخت است، تاریک بودن داستان بازی است. بازی از اینکه به بعضی از موضوعهای بزرگسالانه از جمله دین و مرگ اشاره کند، ابایی ندارد و دیدن این که این داستانها چگونه با هم جمع میشوند و کنار هم میآیند، واقعا جذاب بود. به غیر از دو مشکل بسیار کوچک که به آنها اشاره شد، داستان بازی به شدت عالی است.
گیمپلی بازی، که همانطور که میدانید قدرت اصلی هر بازی پلتفرمر و ایندی محسوب میشود، به شدت در این بازی موفق ظاهر شده است. بازی از حیث پلتفرمر به شدت روان است و شما کنترل کامل بر روی کاراکتر خود دارید. در بازی هیچوقت احساس نمیکنید که به خاطر کنترلهای بد یا تاخیر و لگ در بازی، لحظهی حیاتیای را از دست دادهاید. از طرف دیگر، بازی کمی المان بیت ام اپ یا جنگیدن نیز به گیمپلی خود اضافه کرده است که در اوایل ساده و خوب، اما در ادامه به شدت جذاب است. ابزار اصلی شما در بازی، آچار فرانسهتان است که سلاحتان نیز محسوب میشود. با این آچار شما میتوانید تیر شلیک کنید، موانع را حرکت دهید و در مواقعی، از زیپلاین ها اویزان شوید. بازی در کل تعداد بسیار زیادی پازل نیز دارد که برای حل کردن آنها، اکثرا به آچار و یا قدرتی که تازه اختیار کردهاید، نیاز دارید. برای پیشروی در هر مرحله، نیاز به حل پازل دارید و در آخر هر مرحله، یک باس وجود دارد که باید تمام ویژگیهای گیمپلی از جمله حل پازل و استفاده از آچار را به کار گیرید تا بتوانید آنها را شکست دهید.
در بازی، یک سیستم آپگرید بسیار ساده وجود دارد که به شما قابلیتهایی به نام توییک اضافه میکند، که با آنکه یک آپگرید بسیار بزرگ محسوب نمیشوند، اما با اضافه کردن ویژگیهای کوچک مانند کمی سریعتر دویدن، یا کمی بیشتر زیر آب نفس خود را نگه داشتن است که بازی را کمی جذاب تر از قبل میکند. هر چند، شما به این آپگریدها نیازی ندارید تا در بازی پیش بروید و اینها، به نوعی فقط برای کمی کمک بیشتر به شما وجود دارند و نه چیزی بیشتر. یکی از باسهایی که اتفاقا جزو بهترین باسهای بازی نیز به شمار میرود، یک موجود است که باید با همکاری با یکی از شخصیتهای بازی، مینا، شکستش دهید. در اینجا، با کمک آچار و البته مینا، باید منتظر یک فرصت برای حمل بمانید و در این میان حواستان باشد که توسط دست این باس خرد نشوید. بازی در کل با استفاده از باسها، که تعداد آنها به حدود بیست عدد میرسد، موفق شده است یک حالت اپیزودیک برای داستانگویی خود پیدا کند که در آخر هر مرحله یا فصل داستانی، یک باس ظاهر میشود که باید آنرا نابود کنید. هر کدام از باسها یک الگوی منحصر به فرد دارند و همهی آنها از فازهای مختلفی نیز بهره میبرند. در کل، گیمپلی بازی بسیار خوب است و نمرهی کامل را میگیرد.
نقشهی بازی، جایی است که روند اجرایی بازی کمی به هم میخورد. نقشهها اغلب به مانند یک بازی مترویدوانیا پیچیده نیستند و حالت مستقیم و سرراستی دارند. با اینکه تعدادی مکانهای مخفی و گنجهای مختلف برای کشف کردن وجود دارد، اما هیچوقت آن حس بزرگ بودن نقشه به شما دست نمیدهد. مورد دیگر، بک ترکینگ یا دوباره پیمودن نقشه است که با اینکه اگر درست انجام شود، میتواند به یک عنصر لذت بخش تبدیل شود، اما با عدم توجه کافی، تبدیل به یک موضوع آزار دهنده شده است. تعداد دفعههایی که در نقشه گم میشوید و مجبور میشوید ده بار یک منطقه را بگردید تا بخش بعدی را پیدا کنید، کم نیست. گرافیک بازی، بحث بعدی است که بسیار بسیار از آن لذت بردم. یادم میآید وقتی بچه بودم، با دوستانم متال اسلاگ، یا سربازان کوچک بازی میکردم. در آن موقع البته نام بازی را نمیدانستم، اما از انفجارهای پی در پی بر روی صفحهی نمایش و نابود شدن دشمنانم و البته سوار شدن بر یک ربات غولپیکر لذت میبردم. از لحاظ گرافیکی، ایکونوکلاستس مرا به شدت یاد آن بازی میاندازد. مخصوصا هنگام مبارزه با باسها، دیدن انفجارهای مختلف بر روی صفحه، به شدت لذت بخش است.
محیطهای بازی نیز متونع هستند و با اینکه عنوان شد بازی بسیار بزرگ نیست، اما مناطق مختلف زیادی در بازی وجود دارد و هر کدام از آنها حس و حال مخصوص به خود را منتقل میکنند. از زمینهای سبز در اوایل بازی گرفته تا ساختمانهای صنعتی و حتی یک جای تاریک زیر آب، همه و همه به زیبایی کار شدهاند. از لحاظ گرافیک فنی، بازی به شدت خوب اجرا میشود. موضوع وقتی مهمتر میشود که بفهمید این یک بازی پلتفرمر است، و کنترل دقیق تاثیر بسیار زیادی در موفق شدن شما یا مرگ آنیتان دارد. با همهی این تفاسیر، بازی از لحاظ گرافیک فنی و پلتفرمر بسیار خوب عمل میکند. مشکل دیگری که دارد، موسیقی معمولی آن است. موسیقی بازی در بهترین حالت، به یک اثر خوب میرسد و در بدترین حالت، مانند سابیدن تکههای آهن به همدیگر است. البته قابل ذکر است که موسیقی بازی هیچوقت به یک اثر اعصابخورد کن تبدیل نمیشود، اما در عین حال موفق نمیشود به یک قسمت به یاد ماندنی از این بازی تبدیل شود. در شخصیتها ننیز صداگذاری وجود ندارد که البته این موضوع با وجود تکست باکسهای بسیار زیبا و گاهی خلاقانه، به خوبی پوشانده شده است. این که وقتی کاراکتر عصبانی است تکستباکسش کمی میلرزد و موارد اینچنینی، با این که چیز تازهای نیست، اما به شدت به حال و هوای بازی کمک میکند و ضعف صداگذاری را میپوشاند.
خلاصه و نتیجه گیری:
با این که زمان زیادی از شروع سال جدید نگذشته است، اما تا همین زمان چندین بازی خوب در ژانر پلتفرمر و ایندی به بازار عرضه شده اند. با اینکه هر کدام مشکلات خود را داشتهاند، اما تا این زمان میتوانیم بگوییم سال خوبی برای این ژانر است. بازی ایکونوکلاستس یک بازی ایندی و پلتفرمر است که توسط یک نفر ساخته شده است. وجود یک داستان بسیار قوی، گیمچلی بسیار عالی و گرافیک هنری و فنی خوب، این بازی را تبدیل به بازیای میکند که اگر دوست دار این ژانر هستید، باید حتما آنرا تجربه کنید.
پر بحثترینها
- بازیگر شخصیت اصلی Intergalactic نیل دراکمن را خدای بازیهای ویدیویی میداند و از همکاری با او هیجانزده است
- رکورد دیسلایک تریلر Concord توسط Intergalactic در یوتیوب شکسته شد
- ۱۰ حقیقت تلخ که گیمر ها نمیخواهند به آنها اعتراف کنند
- بازیهای انحصاری کنسولی بیشتری از پلی استیشن برای Xbox عرضه خواهند شد
- مدیرعامل ناتی داگ: Intergalactic دیوانهوارترین ماجراجویی ما است
- دیجیتال فاندری تریلر Intergalactic را از نظر بصری شگفتانگیز توصیف میکند
- مورد انتظارترین بازی های سال ۲۰۲۵
- گپفا ۲۶؛ مورد انتظارترین بازیهای شما در سال ۲۰۲۵
- روابط عاطفی در The Witcher 4 معنای عمیقتری خواهند داشت
- رئیس ناتی داگ: تست بازیگری Intergalactic به اندازه انتخاب بازیگر نقش الی شگفتانگیز بود
نظرات
بنظر بازی بدردنخوری بایید باشه ولی خب بلاخره. یکی پیدا میشه که این بازیو بازی کنه 😀 😀
بازیش همه پسند نیست