روزی روزگاری: جهنم در سایه ها می خزد، در سایه های لعنت شده… | نقد و بررسی بازی Shadows of the Damned
امروزه خاص بودن و بازی خاص ساختن قطعا تاوان و هزینه هم دارد و در دنیای کنونی و تماما پول محور بازی های رایانه ای، آزمودن ایده های جدید و ریسک کردن روی عناوینی خاص، دل و جرات بالایی می خواهد، البته نه در مورد بازی های کوچک مستقل و کم هزینه، بلکه وقتی صحبت از عنوانی فاخر باشد و پای ناشری بزرگ و یک بازی AAA وسط باشد. اینجاست که ساخت یک عنوان خاص، یک سازنده ریسک پذیر و شجاع می خواهد که بتواند و نترسد از این که عنوانی بسازد که در بازاری مملو از عناوین نخنما شده و تکراری در صنعت بازیهای رایانهای امروز، به محض اجرای آنها متوجه شوید که با دیگر بازیها فرق دارند و با یک عنوان تکراری و ساده و تقلیدی دیگر طرف نیستید. حالا خاص بودن و ریسک کردن میخواهد با ارائه یک داستان عجیب و بینظیر و خاص باشد و یا با نوآوریهایی فوقالعاده و انقلابی در گیمپلی یک ژانر یا هر نوع المان دیگری که رنگ و بوی خاصی به یک بازی ببخشد و آن را از سایر بازیها جدا و متفاوت کند. البته باید این سازنده آن قدر هم مطرح و بزرگ باشد که بتواند ناشری بزرگ مانند الکترونیک آرتز را راضی کند تا به او اعتماد کنند و آن قدر هم کاربلد باشد که ناشر نخواهد در کار وی دخالت نماید.
طبیعتا وقتی صحبت از بازی “خاص” می کنیم منظور ما از این کلمه، صرفا یک لقب دائما مثبت نیست و همان طور که می دانید و بارها نیز در مطالب قبلی گفته شده است، خاص بودن صرفا به معنای حتما خوب یا حتما بد بودن نیست و حالتی نسبی دارد. ممکن است در زمینهای مثبت خاص باشید و یا در زمینهای منفی. اما یک چیز ثابت است و آن هم این است که وقتی خاص باشید چه در زمینه مثبت و چه منفی، امضای منحصر به فردی را در اثری که از خود بر جای میگذارید، فارغ از منفی یا مثبت بودن آن خواهید داشت و با آن شناخته خواهید شد. در حوزه بازیهای رایانهای نیز به همین شکل است و برخی سازندگان هستند که وقتی آثارشان را از ابتدا تا انتها بررسی کنیم مشاهده می شود که از ساختارهای یکسانی در تمامی آنها بهره بردهاند و امضای آنها در بازیهایشان نیز آشکار است.
به عنوان مثال Suda 51 یک بازیساز خاص است که فارغ از این که هم بازی عالی دارد و هم بازی ضعیف، عناوینش همواره فضا و اتمسفری خاص دارند و اگر بخواهم راحت بگویم، همیشه تمی از جنون و دیوانگی و افراط در آثارش به چشم میخورد، حال چه در Lollipop Chainsaw و چه در Killer 7 یا black knight sword. عنوانی هم که امروز در مورد آن صحبت خواهیم کرد یکی دیگر از همین عناوین خاص سودا ۵۱ و استودیوی گراس هاپرز است که البته این بار او دو استاد بزرگ دیگر را نیز در کنار خود داشته و از همراهی شینجی میکامی و آکیرا یامائوکا نیز بهره مند بوده است. بی شک نیز همین نام ها سبب شده تا ناشری مانند الکترونیک آرتز پا پیش بگذارد و پروسه ساخت عنوانی به نام Shadows of the Damned کلید بخورد. عنوانی زیبا و خاص که موضوع بحث امروز مطلب ماست.
سال ۲۰۱۱ و در نسل هفتم بود که عنوانی با نام Shadows of the Damned در سبک اکشن و شوتر سوم شخص که توسط استودیو Grasshopper Manufacture ساخته شده بود، توسط کمپانی الکترونیک آرتز برای پلتفرم های پلی استیشن ۳، ایکس باکس ۳۶۰ منتشر گردید. نخستین نکته ای که در مورد بازی بسیار به چشم می آمد نام بزرگ سازندگان آن بود و تریلرهای جذابی که قبل از انتشار از آن دیده بودیم. در لیست سازندگان این عنوان نام استاد شینجی میکامی (پدر وحشت بقا و خالق رزیدنت اویل) به عنوان تهیه کننده، گوییجی سودا (سودا ۵۱) به عنوان نویسنده و آهنگساز افسانه ای سایلنت هیل یعنی Akira Yamaoka به چشم می خورد که هر کدام به تنهایی برای جذاب کردن یک بازی و جلب کردن توجه ها به آن کافی هستند چه برسد به این که هر ۳ با هم در یک بازی کار کنند. به دلیل همین نام های بزرگ هم انتظارات به حد وحشتناکی از بازی بالا رفته بود و سبب شد تا بعد از انتشار، بازی را بسیار سخت گیرانه تر از حالت معمول نقد کنند که البته حق هم داشتند زیرا از بزرگان انتظار اشتباه کمتری می رود.
با تمام این سخت گیری ها باز هم Shadows of the Damned آن قدر جذاب و سرگرم کننده بود که خیلی از منتقدان آن را تحسین کردند و امتیازاتی را مانند نمره فوق العاده عالی ۹۳ از Game Informer، امتیاز ۸۵ از GameSpot، امتیاز ۸۰ از GameSpy و ۷۰ را از آی جی ان دریافت نموده و نهایتا موفق شد تا امتیاز متای ۷۷ را که نشانگر یک بازی خیلی خوب و خوش ساخت است کسب نماید. البته امتیاز کاربران به بازی بیشتر بود (۸۱) و مشخص بود که بازیبازان لذت بیشتری را از این عنوان برده اند. این موضوع دقیقا بیانگر آن است که شاید اگر تک تک و بسیار ریزبینانه و دقیق مانند یک منتقد سخت گیر به هر بخش بازی Shadows of the Damned نگاه کنیم ایرادات تقریبا زیادی را می توان از آن گرفت ولی وقتی در قالب یک بازیباز، کلیت آن را به عنوان یک بازی که هدفش سرگرم کردن است بسنجیم، Shadows of the Damned یک بازی بسیار بسیار جذاب و دیوانه وار است که هرگز بازی مانند آن را تجربه نکرده اید و بدون هیچ شکی از آن لذت خواهید برد. بازی به معنای واقعی یک شوتر سوم شخص با تم وحشت فوق العاده خوش ساخت و جذاب بود که هر طرفدار این سبک را پای خود میخکوب می کرد و پر بود از لحظه های هیجان انگیز و موجودات عجیب و دیوانه بازی های سودا ۵۱.
Shadows of the Damned ضعف هایی داشت که گاه کم هم نبودند، ولی واقعا نکات مثبت و جذاب آن به حدی بیشتر بودند که نکات منفی نمی توانستند به اصل تجربه و لذت شما از بازی خدشه ای عمیق و اساسی وارد کنند و بازیبازانی که این عنوان را تجربه کردند اکثرا بعد از پایان بازی لبخندی از رضایت را بر لب داشتند و همیشه از Shadows of the Damned به عنوان یک عنوان جذاب و زیبا و البته یک بازی یونیک و خاص یاد خواهند کرد. در این مطلب قصد داریم تا به طور کامل به بررسی نقاط قوت و ضعف عنوان Shadows of the Damned بپردازیم و تمام جزییات آن را همراه شما عزیزان واکاوی کنیم تا خاطرات خوب و شاید بد گذشته از این عنوان برایتان یادآوری شده و یا اگر این بازی مورد علاقه تان است ولی به هر دلیلی در نسل هفتم از زیر دستتان در رفته، اکنون به سراغ آن بروید و عنوان یونیک Shadows of the Damned را تجربه کنید. پس اگر به هر دلیلی به این عنوان علاقمند هستید، پیشنهاد می کنم در ادامه مقاله نقد و بررسی بازی Shadows of the Damned با بنده و وبسایت تحلیلی خبری گیمفا همراه شوید.
شکارچی شیاطین Garcia Hotspur به خانه و به نزد دوست دخترش پائولا باز می گردد ولی مشاهده می کند که فرمانروای شیاطین با نام فلمینگ وی را ربوده و به گارسیا می گوید که قصد دارد پائولا را با خود ببرد و بارها و بارها او را بکشد. گارسیا نمی تواند جلوی فلمینگ را بگیرد ولی با او به دنیای زیرزمینی می رود تا معشوقه اش را نجات دهد و البته در این سفر همراه شیطانی وی به نام جانسون (که بی شک بهترین شخصیت بازی است) که هم دوست اوست و هم اسلحه اش و هم مشعل و هم موتورسیکلت او، نیز به همراه گارسیا راهی می شود. در دنیای شیاطین جانسون به گارسیا کمک می کند که راه خود را پیدا کند و همچنین بتواند شیاطین گرسنه ای که می خواهند از او تغذیه کنند را بکشد و از همه مهتر گارسیا را از تاریکی مخوفی که در دنیای شیاطین وجود دارد و انسان را از بین می برد، دور نگاه دارد. در طول مسیر گارسیا بارها و بارها مرگ های مختلف پائولا را توسط فلمینگ و دیگر شیاطین که قصد دارند با ذهن گارسیا بازی کنند مشاهده می کند. در مقطعی از داستان یک شکارچی شیاطین دیگر هم به نام “Colonel” به گارسیا کمک می کند و سپس جدا می شود تا به دنبال گرفتن انتقام معشوقش برود و البته بعدا به شدیدترین شکل کشته خواهد شد.
همچنین شخصت دیگری نیز در دنیای شیاطین به گارسیا کمک می کند که یک نیمه شیطان نیمه انسان به نام کریستوفر است و در نقش فروشنده به گارسیا آیتم ها و ارتقاهای ارزشمند می فروشد تا قدرتمندتر شود و توان بیشتری در مقابله با شیاطین خوفناک تر داشته باشد. مقداری جلوتر در جریان بازی گارسیا و جانسون با شخصیتی به نام Unbreakable Huntress آشنا می شوند که تنها شکارچی مونثی بوده که تا به حال به دنبال شکار فلمینگ آمده است. وی با فلمینگ مبارزه کرده و به شکلی بی رحمانه به قتل می رسد و اعضای بدنش جدا می شود. فلمینگ که از دل و جرات و جربزه وی و مقاومت او در برابر تسلیم شدن، حتی زمانی که بسیار ضعیف شده بود، خوشش می آید، Huntress را به ملکه خود تبدیل می کند تا بتواند به طور مدام و بارها وی را بکشد و زنده کند و هر بار بعد از شکنجه های مختلف و مرگ، تمامی زخم های وی شفا می یابند تا دوباره همه چیز از سر گرفته شود. در داستان بازی به نوعی مشخص می گردد که این شکارچی مونث بعدها از این دنیا فرار کرده است و در دنیای زندگان همان پائولاست، اما در دنیای زیرزمینی ملکه پادشاه شیاطین بوده است و از همین رو نیز فلمینگ به خانه گارسیا آمده است تا ملکه اش را بازگرداند و او را به عذاب ابدی اش که شکنجه شدن و مردن و زنده شدن است بازگرداند، اما گارسیا به همین راحتی پائولایش را رها نخواهد کرد.
این بخش از مقاله دارای اسپویلر در مورد پایان بازی است و در صورتی که می خواهید این عنوان را تجربه نمایید، از خواندن این بخش صرف نظر کنید.
سرانجام گارسیا به قصر فلمینگ می رسد و مسیر خود را تا رسیدن به بالای قصر ادامه می دهد که در آنجا فلمینگ منتظر وی بوده و پائولا نیز در محفظه ای اسیر شده است. گارسیا با فلمینگ مبارزه کرده و او را شکست می دهد و فلمینگ به سمت پائولا می رود اما پائولا که اکنون در قالب ملکه وی است نیز وی را می زند و به او می گوید چرا بارها و بارها مردن و زنده شدن او را مشاهده کرده و هیچ کاری انجام نمی داده است. پائولا که بسیار خشمگین است، خودش نیز به یک شیطان تبدیل می شود و به گارسیا حمله می کند. گارسیا با او مبارزه کرده و سرانجام وی را آن قدری ضعیف می کند که دوباره به حالت انسانی اش بازگردد و گارسیا در حالی که وی را در آغوش گرفته است از وی عذرخواهی می کند و به او امید می دهد. در اپیلوگ بازی گارسیا و پائولا به خانه برگشته اند و قصد رفتن به یک سفر را دارند که گارسیا یک تماس از فلمینگ دریافت می کند که به گارسیا می گوید مراقب باشد زیرا که شیاطین بیشتری دارند به سراغ وی می آیند. گارسیا نیز با اعتماد به نفس بالایی به فلمینگ می گوید که می داند تا زمانی که وی با معشوقه پادشاه شیاطین است، مدام هیولاها و دیوهای مختلف به سراغ وی خواهند آمد، اما او تک تکشان را تا آخرین شیطان به قتل خواهد رساند.
همان گونه که مشاهده می کنید، داستان Shadows of the Damned کاملا سطحی و قابل پیش بینی است و موضوعی نخ نما شده را دنبال می کند، اما چیزی که آن را جذاب می کند روایت جالب و دیوانه وار و پر از اغراق بازی است که کاملا منحصر به عناوین سودا ۵۱ می باشد (مانند No more Heroes و Lollipop Chainsaw و Killer is Dead و…). همین طور یکی از دیگر نقاط بسیار مثبت داستان بازی، وجود شخصیتی بسیار عالی مثل جانسون است که بار طنز بازی را به دوش می کشد و بسیار بسیار بهتر، عمیق تر و جذاب تر از شخصیت خود گارسیا طراحی شده است و با دیالوگ های عالی و صداگذاری خاص و جذابش، کاملا بازیباز را به وی علاقمند می کند و بارها لبخندی را بر لب وی می نشاند، البته با طنزی تاریک و سیاه که امضای سودا ۵۱ است.
گرافیک و جلوه های بصری پر فراز و نشیب ترین بخش عنوان Shadows of the Damned است و شاید اغلب امتیازاتی که از این عنوان کسر شده است مربوط به این بخش باشد. بازی در برابر عناوین خوش گرافیک زمان انتشار خود هیچ حرفی برای گفتن نداشت و به ویژه از لحاظ فنی ضعف های زیادی را در خود می دید. کیفیت بافت ها و تکسچرها در بازی بسیار ضعیف است و شاهد کیفیتی پایین در این زمینه هستیم. در بازی باگ های مختلفی هم مشاهده می کنید که البته هم کوچک هستند و هم کم تعداد، ولی معمولا در طول بازی کردن یکی دو باری را به سراغتان خواهند آمد. افت فریم در بخش هایی از بازی مشاهده می شود که البته هیچ گاه به سطحی نمی رسد که تجربه بازی را غیر ممکن و عذاب آور کند ولی با توجه به کیفیت گرافیکی معمولی بازی، این افت فریم ها مقداری عجیب است و به نظر حاصل عدم بهینه سازی مناسب در این بخش است. انیمیشن های بازی اکثرا قابل قبول هستند ولی برخی از آنها هم واقعا مسخره و عجیبند، مانند انیمیشن دویدن گارسیا که حالتی عجیب و غریب و حتی خنده دار دارد. همین طور انیمیشن های صورت شخصیت ها هنگام حرف زدن و .. بسیار ضعیف و بی کیفیت هستند و به هیچ عنوان حالتی طبیعی ندارند. خوشبختانه با توجه به اهمیت نور و تاریکی در این بازی که در بخش گیم پلی بیشتر برای شما توضیح خواهیم داد، سازندگان توجه ویژه ای به نورپردازی بازی داشته اند و شاهد نورپردازی با کیفیت و زیبایی در این عنوان هستیم.
گرافیک هنری Shadows of the Damned به مانند سایر عناوینی که رد پای سودا ۵۱ در آنها وجود دارد، خاص و دیوانه وار و عجیب و غریب است و هر کس که این عنوان را تجربه کرده باشد، کاملا این مسئله را درک کرده است. محیط ها جذاب و تا حدودی استرس زا طراحی شده اند تا مقداری باعث وحشت و ایجاد حس نا امنی در شما شوند، البته اصلا نه در سطح یک بازی وحشت بقا، بلکه در حد و اندازه های یک شوتر سوم شخص با تم وحشت. تنوع محیط ها در بازی فوق العاده است. تقریبا یک بار هم یک محیط تکراری در بازی نمی بینید. هر بار و در هر مرحله محیط کاملا عوض می شود، ولی هر کدام از دیگری جالب تر و جذاب تر هستند. طراحی دشمنان یکی از بهترین بخش های بازی است و بازی در این مورد واقعا بی نقص و بدون حرف و حدیث ظاهر شده است و کمبودی در دشمنان (و همینطور در محیط های بازی) از نظر طراحی احساس نمی شود.
دشمنان بازی که شیاطین گوناگون هستند، بسیار عالی و مخوف طراحی شده اند و شاهد تنوع بالایی در آن ها هستیم تا به این شکل، انواع و اقسام موجودات مخوف مختلف، در بازی در برابر شما ظاهر شوند و هرگز احساس خستگی یا دلزدگی از کمبود تنوع شیاطین نداشته باشید. ایده طراحی برخی از دشمنان بازی واقعا قابل توجه و خاص است که خب می دانید خاص بودن در بازی های سودا ۵۱ مثل یک امضاست. همانطور که می دانید نوعی خاص از طنز تاریک هم در طراحی های عناوین سودا ۵۱ به چشم می خورد که در این بازی نیز در طراحی برخی شیاطین کاملا مشخص است، مانند خود پادشاه اصلی شیاطین یعنی فلمینگ که ۳ سر بر روی هم دارد و نوعی طنز سیاه در خلق وی چه از لحاظ ظاهری و چه شخصیتی به کار گرفته شده است. طراحی باس های بازی هم جالب و جذاب است و البته بهتر است بگوییم در زمنیه طراحی ظاهری، برخی از آنها بسیار خوب و برخی هم معمولی هستند. نهایتا در مورد بخش جلوه های بصری عنوان Shadows of the Damned باید گفت این بازی در زمینه گرافیکی، هم دارای نکات مثبت قابل توجه مانند طراحی شیاطین و محیط ها و باس های بازی است و هم نکات ضعف فاحشی به ویژه از لحاظ فنی مانند کیفیت بسیار پایین تکسچرها و گاها افت فریم و باگ و برخی انیمیشن های ضعیف در خود دارد که سبب می شود در مجموع بتوانیم بگوییم شاهد عنوانی با گرافیک تقریبا قابل قبول هستیم و نه ذره ای بیشتر.
گیم پلی Shadows of the Damned به معنای واقعی جذاب، سرگرم کننده و خوش ساخت از کار در آمده است. یک شوتر سوم شخص با تیراندازی و مبارزات بسیار عالی (که البته وقتی شینجی میکامی در ساخت بازی حضور دارد باید هم همین طور باشد) و خوش دست و متنوع. شما در بازی با گارسیا پیشروی می کنید و البته جانسون نیز همواره همراه و یار اصلی شماست و گذشته از آن بهترین و جذاب ترین شخصیت بازی نیز هست و بار طنز بازی را نیز با دیالوگ های بسیار عالی و به موقع خویش بر دوش می کشد. جانسون در حالت عادی به عنوان یک مشعل عمل می کند که محیط را روشن کرده و برای مبارزات نزدیک و Melee نیز استفاده می شود، اما در صورت نیاز وی می تواند به شکل اسلحه های مختلف نیز در بیاید و گارسیا را در برابر شیاطین یاری دهد. جانسون توانایی تغییر شکل به ۳ سلاح را داراست که شامل پیستول، شات گان و مسلسل اتوماتیک هستند. هر کدام از این سلاح ها با پیدا کردن الماس های آبی در بازی که از باس ها به جا می مانند به فرم جدید و قوی تری ارتقا می یابند و قابلیت های جدیدی هم به آن ها اضافه می شود. همینطور با یافتن الماس های قرمز در بازی که با گشت و گذار در محیط پیدا می شوند یا می توانید آن ها را از کریستوفر (فروشنده بازی که یک نیمه شیطان نیمه انسان است) خریداری کنید، می توانید میزان آسیب، سرعت ریلود یا ظرفیت خشاب این سلاح ها را ارتقا دهید. همینطور با این الماس های قرمز می توانید میزان خط سلامتی گارسیا را نیز ارتقا دهید و طولانی تر کنید. خط سلامتی گارسیا با استفاده از الکل (خاک عالم!) پر می شود که آن را می توانید در طول مراحل بازی پیدا کنید و یا از کریستوفر و ماشین های خرید و فروش، با استفاده از الماس های سفید که واحد پولی این بازی هستند، خریداری نمایید.
جانسون همین طور می تواند یک شلیک ویژه نوری به نام “light bullet” هم انجام دهد که هم برای بی حرکت کردن و گیج کردن دشمنان استفاده می شود و هم برای استفاده در یکی از مکانیک ها و المان های اصلی بازی یعنی حل پازل های “تاریکی”. “تاریکی” یکی از مهم ترین المان ها و مکانیک های گیم پلی این عنوان است که باعث بخشیدن تنوع بسیار زیادی به بازی شده است و حتی پازل ها و معماهایی نیز با کمک آن خلق شده اند. اگر گارسیا وارد منطقه ای که سراسر تاریکی است شود، در مدتی کوتاه اتفاقی نمی افتد ولی بعد از آن خط سلامتی گارسیا شروع به کم شدن می کند تا زمانی که از آنجا خارج شود و یا منطقه را روشن نماید. این کار معمولا با استفاده از یک شلیک روشنایی یا “light bullet” به سر یک بز که در مناطق مختلف بازی روی دیوارها قرار دارد انجام می شود، اما معمولا یافتن این سر بزها نیاز به حل کردن پازل های دیگری مانند باز کردن قفل یک سری از درب ها دارد. دیگر راه های از بین بردن تاریکی شامل یافتن و کشتن شیطانی است که تاریکی را بازدم کرده و در منطقه پخش می کند، و یا استفاده از برخی لوازم آتش زن برای از بین بردن موقت تاریکی. در برخی پازل ها، راه حل تنها در صورتی به دست می آید که گارسیا در تاریکی باشد و سریعا کارهای لازم را انجام دهد. اما تاریکی لعنتی دردسر دیگری نیز دارد. دشمنانی که در تاریکی ظاهر می شوند یک لایه از آن را دور خود دارند و حتی با از بین بردن تاریکی منطقه، آن لایه دور آن ها باقی می ماند. این دشمنان ضربه ای نمی خورند مگر آن که با شلیک گلوله نورانی تاریکی دور آن ها را از بین ببرید تا ضربه پذیر شوند. یکی از نکات نه چندان جالب در گیم پلی بازی، کنترل شخصیت گارسیا در راه رفتن و تغییر جهت دادن و هنگام دویدن است که چندان خوش دست و راحت نیست و می توانست بسیار بهتر از این طراحی شود. شاید در عنوانی وحشت بقا مانند اویل ویتین هم کنترل شخصیت بازی کمی لغزنده باشد ولی آن عمدی است تا بازیباز را دچار استرس بیشتری کند، اما در این بازی نیازی به چنین کاری نیست و سازندگان می بایست بیشتر کنترل شخصیت اصلی بازی را بهینه سازی می کردند.
باس فایت های مختلفی نیز در بازی وجود دارند که این باس ها نیز به مانند دشمنان بازی طراحی و تنوع خوبی دارند و جزو نقاط مثبت بازی به شمار می روند و نحوه شکست دادن هر کدام از آنها بسیار متنوع و جذاب است و باید از المان های مختلف مثل تاریکی و انجام دادن مینی گیم ها و … برای شکست برخی از باس ها استفاده نمایید و در مجموع می توان گفت باس فایت های بازی چه از لحاظ طراحی و چه از لحاظ تنوع بسیار عالی و هیجان انگیز هستند. جالب است بدانید که برای افزودن تنوع بیشتر به مراحل بازی بخش هایی از بازی به صورت ساید اسکرولینگ و دو بعدی در می آید و باید مراحلی را این گونه تجربه کنید که دقیقا مانند این است که نسخه دو بعدی و ساید اسکرولینگ Shadows of the Damned را تجربه می کنید که این هم از آن کارهای خاص سودا ۵۱ است و اتفاقا تنوع خیلی خوبی هم به بازی بخشیده است. قطعا تجربه چند مرحله دو بعدی با پلتفرمینگ و ساید اسکرولینگ در میان یک شوتر سوم شخص با تم وحشت و شیاطین، جذابیت خاصی دارد. یکی از نکات منفی که در بخش گیم پلی بازی وجود دارد و بسیار عجیب است، نبود بخش نیوگیم پلاس است که به شخصه برای من در بار اول تجربه بازی در نسل هفتم، سبب شد تا بازی را دوباره شروع نکنم وگرنه قطعا بعد از تمام کردن بازی دوباره آن را آغاز می کردم ولی با کمال ناباوری دیدم که چنین بخشی در بازی وجود ندارد. نهایتا و در مجموع همان طور که مشاهده می کنید، عنوان Shadows of the Damned موفق می شود تا جذابیت گیم پلی خود را به بازیباز تحمیل نماید و حتی اگر با کمی با دید منفی هم بازی را شروع کرده باشید، هر چه جلوتر بروید می بینید که دوست دارید حتما این عنوان را به پایان برسانید و گیم پلی متنوع و جذاب آن به همراه دشمنان و شیاطینی با طراحی جالب و باس فایت هایی هیجان انگیز و ارتقاهای لذتبخش و پازل های دلنشین و ساده، سبب شده اند تا Shadows of the Damned در زمینه گیم پلی کاملا موفق عمل کند و این بخش تبدیل به دلیل اصلی پیشنهاد کردن این عنوان به تمام بازیبازان باشد.
در زمینه صداگذاری و موسیقی بازی Shadows of the Damned بسیار عالی عمل می کند و البته در مورد موسیقی بازی از قبل از ساخت آن هم می دانستیم که با وجود استاد آکیرا یامائوکا، بازی موسیقی فوق العاده ای خواهد داشت و پس از تجربه آن نیز کاملا به این نکته پی می برید که موسیقی به بهترین شکل با بازی هماهنگی دارد و دقیقا حال و هوای دنیای جهنمی و شیاطین را با خود به همراه دارد و به خوبی با اتمسفر و فضای تاریک بازی هماهنگ است و البته که از کسی که موزیک های شاهکار سایلنت هیل را ساخته است انتظاری غیر از یک موسیقی بی نظیر نمی رود. به شخصه علاقه زیادی به قطعات موسیقی این بازی و کلا قطعات موسیقی ساخته شده توسط یامائوکا دارم و جدا از داخل بازی، بارها آن ها را به صورت جداگانه نیز گوش می دهم. صداگذاری شخصیت های Shadows of the Damned نیز به خوبی و با حس و حال کافی از سوی صداگذاران انجام شده است و شاهد اجرای خاص صداگذارارن بازی هستیم که به خوبی فضای خاص و متفاوت این عنوان را درک کرده اند و خوب می دانسته اند که مثلا صحبت کردن در نقش یک شیطان بسیار متفاوت از صحبت کردن و صداگذاری یک انسان باید انجام شود و حرف زدن شخصیت های مختلف بازی کاملا با حس و حال بازی هماهنگی دارد.
در راس اینها هم صداگذاری جانسون قرار دارد که نه تنها بهترین شخصیت بازی است بلکه بهترین صداگذاری را نیز دارد. البته باید بگیوم که دلیل این که وی بهترین شخصیت بازی است، همین صداگذاری عالی وی و دیالوگ های جالب اوست، زیرا که وی چهره و صورت ندارد که در بازی آن را ببینیم و. حسش را تشخیص دهیم، بلکه فقط با صدای او باید ارتباط برقرار کنیم که این موضوع هم کاملا رخ می دهد و جانسون موفق می شود تا ارتباط خوبی با بازیباز برقرار کند و همچنین به خوبی بار طنز سیاه بازی را نیز به دوش بکشد و به بهترین شکل ایفای نقش نماید. همچنین فلمینگ و کریستوفر و خود گارسیا نیز صداگذاری های خوب و مناسبی دارند و ایراد خاصی در این زمینه بر بازی وارد نیست. هر چند که باید به این نکته اشاره کرد که کیفیت بسیار پایین و ضعیف انیمیشن های صورت شخصیت ها هنگام حرف زدن تا حدودی از کیفیت این بخش می کاهد، ولی خب این موضوع همان طور که در بخش های قبلی این مطلب هم اشاره شد، به بحث گرافیک مربوط می شود و نه صداگذاری. نهایتا در مورد بخش صداگذاری و موسیقی بازی Shadows of the Damned باید گفت صداگذاران و سازندگان موسیقی بازی موفق شده ان کار خود را به خوبی و با کیفیت بالا انجام دهند و نمره قبولی را دریافت نمایند.
Shadows of the Damned همان عنوان خاصی است که انتظار داریم وقتی نام سودا ۵۱ را در یک بازی بشنویم، ساخته شود و همان امضای جنون آمیز همیشگی عناوین این بازیساز بزرگ و با دل و جرات را همراه خود دارد و دنیای خاص و شخصیت های خاص و قوانین خاص دنیای بازی و المان های خاص گیم پلی و البته همان طنز سیاه همیشگی بازی های این بازیساز را با خود دارد و هر چند که وی کارگردان بازی نبوده است ولی خوب می دانیم که عناوین استودیو گراس هاپرز مستقیما حاصل اندیشه و سبک بازیسازی وی هستند. قطعا Shadows of the Damned در داستان و شخصیت پردازی و گرافیک و برخی موارد گیم پلی، ضعف هایی دارد که برخی از آنها بزرگ و تاثیرگذار هم هستند، ولی باید بدانید که عناوین سودا ۵۱ همیشه همین طور هستند و هدف وی ساختن یک بازی خاص و متفاوت با همه بازی های دیگر است و در این راه آن قدر نکات مثبت و یونیک هم به بازی هایش اضافه می کند تا بدون توجه زیاد به ضعف ها، بتوانیم از عناوین وی همواره لذت ببریم و دل و جرات او در ساخت انواع و اقسام عناوین مختلف که هر بار هیچ ربطی به هم ندارند و حتی سبک هایشان هم گوناگون است، تحسین کنیم، زیرا که در دوران بازی های تکراری و همیشه مانند هم، وجود افراد خلاقی مثل سودا ۵۱ با دل و جرات بالا و ریسک پذیری، لازم است و باعث می شود تا هنوز هم بازی های خاص را در این صنعت ببینیم و بتوانیم از تجربه بازی هایی مثل Killer 7 و Shadows of the Damned و No More Heroes و Killer is Dead و Lollipop Chainsaw و Black Knight Sword بهره مند شویم و مقداری از حال و هوای تکرار بیرون برویم. عناوینی که شاید ضعف داشته باشند ولی خاص بودن و یونیک بودن آن ها تمام مشکلات را به کنار می زند و نکات مثبت پرتعدادشان هستند که در یاد بازیباز باقی خواهند ماند.
بگذارید خیلی راحت بگویم. Shadows of the Damned محصول کیفیت بالای کار شینجی میکامی در زمینه ساخت شوتر سوم شخص با تم وحشت است که در ترکیب با دیوانه بازی های خاص و منحصر به فرد سودا ۵۱ و با موزیکی عالی از Akira Yamaoka، معجونی را پدید آورده است که تجربه کردن آن برای هر علاقمندی به این سبک، حداقل برای یک بار واجب است و اگر بازی دارای حالت نیوگیم پلاس بود (که متاسفانه نیست) قطعا تجربه آن برای چند بار هم قابل پیشنهاد بود، زیرا که یک عنوان بسیار خوش ساخت، خاص و جذاب است. در واقع شاید اگر تک تک و بسیار ریزبینانه و دقیق به هر بخش بازی Shadows of the Damned نگاه کنیم، ایرادات تقریبا زیادی را می توان از آن گرفت، ولی وقتی کلیت آن را به عنوان یک بازی که هدفش سرگرم کردن است بسنجیم، Shadows of the Damned یک بازی بسیار بسیار جذاب و دیوانه وار است که هرگز بازی مانند آن را تجربه نکرده اید و بدون هیچ شکی از آن لذت خواهید برد. باید بگویم وقتی اخیرا مجددا به سراغ پلی استیشن ۳ خود رفته و این بازی را مجددا تجربه کردم، هنوز هم برایم از خیلی بازی های جدید، جذاب تر و جالب تر بود و واقعا نکاتی دارد که هر بازیبازی را از جنون خاص سودا ۵۱ و بازی هایش شگفت زده و متعجب می کند. شک نکنید که اگر این بازی تجربه نکرده اید هنوز هم دیر نیست که به سراغ آن بروید و یک شوتر سوم شخص به معنای کلمه “خاص” را بازی کنید. Shadows of the Damned گاهی به شما استرس می دهد، گاهی شما را می خنداند، گاهی شما را می ترساند، گاهی شگفت زده می کند، گاهی اکشن محض است، گاهی شوتر سوم شخص، گاهی پازل، گاهی وحشت بقا و گاهی هم عنوانی دوبعدی و ساید اسکرولر. همین تنوع است که آن را تبدیل به عنوانی جذاب کرده است که سازندگانش از ریسک کردن نترسیده و ایده هایشان را در بازی پیاده کرده اند. در این صنعت به بازی هایی مانند Shadows of the Damned و سازندگانی مانند سودا ۵۱ و شینجی میکامی نیاز داریم.
پر بحثترینها
- بازیگر شخصیت اصلی Intergalactic نیل دراکمن را خدای بازیهای ویدیویی میداند و از همکاری با او هیجانزده است
- رکورد دیسلایک تریلر Concord توسط Intergalactic در یوتیوب شکسته شد
- رئیس ناتی داگ: تست بازیگری Intergalactic به اندازه انتخاب بازیگر نقش الی شگفتانگیز بود
- بازیهای انحصاری کنسولی بیشتری از پلی استیشن برای Xbox عرضه خواهند شد
- مدیرعامل ناتی داگ: Intergalactic دیوانهوارترین ماجراجویی ما است
- ظاهراً تریلر معرفی Intergalactic: The Heretic Prophet به تاریخ عرضه آن اشاره دارد
- دیجیتال فاندری تریلر Intergalactic را از نظر بصری شگفتانگیز توصیف میکند
- سازنده بازی Black Myth: Wukong بابت برنده نشدن در مراسم The Game Awards 2024 گریه کرد
- گپفا ۲۶؛ مورد انتظارترین بازیهای شما در سال ۲۰۲۵
- مدیرعامل مایکروسافت: طرفدار Xbox بودن یعنی تجربه بازیهای آن روی تمامی دستگاهها
نظرات
ممنون بابت نقد اقای
ببخشید اقای سعید اقابابایی من الان از اوایل سال ۲۰۱۴ تا به اینجا عضو این سایتم(حالا با اسم های مختلف) یک سال ونیم پیش از شما خواستم یه مقاله راجب ۲۰ حرکت برتر شخصیت های بازی های رایانه ای بنویسید گفتین حتما مینویسم. پنج شش ماه گذشت دوباره گفتم گفتین اصلا یادداشت نکرده بودم ( یا یادم رفته) میدونم واقعا مقاله های زیاده و نمیشه به رسید اما لطفا خواهش این مقاله رو سریعتر بنویسید فکر میکنم جالب باشه با تشکر از بهترین منتقد گیم ایرانی اقای سعید اقابابایی ( از نظر من تو این سایت ها اقابابایی از همه بهتر نقد میکنه) 🙂 :yes:
درود بر شما. خیلی متشکرم ازتون که مطالعه فرمودید.
بله حق با شما هست و متاسفانه به خاطر حجم بالای مقالات و بازی ها و نقدها و ویدئو و مجله و … فرصت نشده که بنویسم وگرنه کاملا یادم هست که از چند ماه پیش درخواست کرده بودید. برای بعد از مراسم ای ۳ و در تابستون قطعا خودم می نویسم این مقاله رو براتون انشالله و از حجالتتون در میام.
واقعا از این لطف شما متشکرم و واقعا باعث افتخار من هست که نظرتون این هست و واقعا این لطف و محبت شما انگیزه من رو برای هر چه بهتر کار کردن و نوشتن بیشتر میکنه. بسیار ممنونم ازتون
خیلی ممنون 🙂 :yes:
آقای اقابابایی مثل همیشه عالی بود و خسته نباشید از نقدهای خوبتون.ی خواهش ازتون دارم اگه مقدوره ی نقد از بازی مبارزه ای اوربان بزارید ک سال ۲۰۰۵یا۲۰۰۴واسه کنسول می اس تو اومد نمیدونم چرا هیچکس از این بازی حرف نمیزنه تو شهر ما همه بازب میکنند ولی هرجا دیگه اسمشو میارم میگند ما نمیدونیم چیه لطفا ی نقد بزارید تا همه از این بازی آگاه شند هر چند قدیمیه ولی هنوز خیلیا پی اس تو دارند
بهتره بهش نگیم مبارزه ای چون ممکنه با فایتینگ اشتباه گرفته بشه
سبکش در اصل beat ’em up سوم شخص هست
درود بر شما. نظر لطفتونه. سلامت باشید.
این بازی رو من اصلا اسمش رو هم نشنیدم ولی جالب شد برام که میگید اینطوریه و همه بازی میکنن تو شهرتون. حتما تحقیق میکنم ببینم چه بازی هست.
ممنون مرسی از شما واقعا بازیه خیلی عالیه ای هست
سعید جان عالی بود سراغ بازی بسیار عجیب و در عین حال کم نظیری رفتی :yes: :yes:
همه چیز بازی عجیب و خاص هست چقدر اون جانسون لامصب خوب بود چقدر خوب بود توی اون عکسی هم که نوشته بودی نیاز به سرعت عمل بالایی داره جانسون بعد از یک تلفن جالب تبدیل به یک سلاح بزرگ میشه این بازی حتی پر کردن خشاب هاش هم متفاوت هست و واقعا به همه توصیه میکنم برن سراغش
درود بر رضای عزیز. خیلی متشکرم از لطفت و ممنونم که خوندید مقاله رو. قطعا انتظار داشتم که شما این بازی رو تجربه کرده باشی و درست هم بود حدسم. واقعا این بازی فوق العاده بود. اصلا کلا من عاشق بازی های سودا ۵۱ هستم. این مرد واقعا دیوانه اس و نترس و ریسک پذیر. هر چی دلش میخواد میسازه و واقعا هم جذابه. این بازی به قول شما هیچیش مثل هیچ بازی دیگه ای نیست. بله اون صحنه ای که گفتی دقیقا همینطور بود و باید با اون سلاح بزرگ ۳-۴ تا خیابون رو پوشش میدادیم و نمیذاشتیم اون موجودات غول پبکر برسن بهمون. واقعا تجربه این بازی برای همه لازمه. فقط حیف نیو گیم پلاس نداره لعنتی. اخیزرا چند بازی خاص و عالی پیدا کردم برای نقد کردن که همه رو می نویسم تا کسانی که احیانا بازی نکردن حتما برن سراغشون مثل LOLLIPOP CHAINSAW و SPLATTERHOUSE و DANTE’S INFERNO و ALICE MADNESS RETURNS و ASURA’S WRATH
:yes: :yes:
با تشکر از اقا سعید. گفتید دانته واقعا بازی فوقالعاده ای بود. یادمه در ان زمان متهم شده بود که از عنوان خدای جنگ کپی برداری شده اما واقعا اتمسفری خاص و جدا داشت. فضای دوزخی با چاشنی جنگ های صلیبی و ان سلاح مخوف شیطانیش کاملا بازی رو متفاوت کرده بود. یک از ویژگیهای جالب بازی این بود که برای هر گناه محیط متفاوتی داشت برای مثال شکمبارگی که روی روده و اندام های داخلی شکم حرکت میکردی. واقعا به طرفداران هک اند اسلش توصیه میکنم این عنوان رو از دست ندن.
درود بر شما. خیلی متشکرم ازتون.
صد در صد با تک تک حرفاتون موافقم و اتفاقا در نقدش که دارم می نویسم اشاره کردم که این موضوع الکی که چسبوندنش به گاد او وار و کپی و … بسیار مسخره بود چون هیچ ربطی به۹ گاد او وار نداره و یه بازی معرکه و زیباست. به زودی نقدش رو براتون میذاریم. تشکر از شما
حاجی این بازیو من فقط ۳۰ دقیقه در روز میتونستم بازی کنم اونم ۵ یا ۶ صبح که همه خواب بودن از بس که این بازی صحنه نداشت 🙂
در این سطح هم که شما می فرمایید نبود و از خیلی بازی ها کمتر صحنه داشت. اما خب از خیلی بازی ها هم بیشتر داشت. کلا سودا ۵۱ همیشه یه همچین بخش هایی کم و زیاد در بازی هاش وجود داره.
اون موقع من ۱۶ سالم بود آقای آقا بابایی و واسه من تو اون سن خیلی صحنه داشت 😀
اون موقم من تو تلوزیون خانه بازیش میکردم تلوزیون نداشتم :-)؛-):-D
بله خب قطعا برای سن زیر ۱۸ سال بسیار هم زیاد حساب میشه
مینی گیم 😀
mini game 😀
خیلی ممنون بابت مقاله بسیار جالب بود.دوما The Last Survivors دادا این پروفایل عوض کن این فیلم لوگان اخرش اشکم دراورد این پروفایل میبینم حالم بد میشه 😀 .اقای بابایی شما و دوستان ک انقد نقد های خوبی میکنید اگه میشه ب شرکت ها هم برسید درمورد اونها هم یک مقاله بنویسید شاید زیاد بشه ولی خو دانش ادم زیاد مشیه وادمای زیادی میتونن استفاده کنند هرچند این پیشنهاد هست و نظر شما نویسنده های این سایت مهم هست .و شخصیت های بازی ک چطور شخصیتی داشتن و چی شدن مثل جول ک از اون فاذ تنهایی ب یک داستان بزرگ وارد میشه وخیلی های دیگه .بازم واسه مقاله ممنون
درود بر شما. خیلی متشکرم از لطف و محبت شما.
خدمتتون عارضم که قبلا در مورد برخی شرکت های بزرگ نوشتیم مقالات کاملی رو براتون. ولی اگر شرکت خاصی مد نظرتون هست بفرمایید تا اگر ننوشته باشیم بنویسیم براتون. اتفاقا نظر شما کاربرای عزیزمون همیشه برای من اولویت داره
ببخشید من این مقالات ندیدم .ولی ی خاهشی داشتم اگه میشه ی نقد در باره سری بازی های commandos داشته باشین میدونم سرتون شلوغه و مقالات زیادی هست. حداقل یک گوشه چشمی به این بازی هم بگیری و حتی شده یک سال بعد هم شده این مقاله رو بنویسیدخودتون میدونید این بازی واقعا یک بازی عجیب بود حالا درسته ک بازی نمیسازن ولی واقعا یک بازی زیبا در سبک استراتژیک بود خیلی ممنون میشم ک این نقد انجام بدید .اگه بازم این مقاله رو نوشتین بازم هیچ 😀
جناب اقا بابایی نقد و بررسی پر محتوایی بود واقعا ممنونم ببخشید یک سوال شما مراسم E3 رو به صورت زنده پوشش میدهید؟؟
خیلی متشکرم ازتون. لطف دارید.
بله قطعا مثل هر سال زنده پوشش خواهیم داد. قبلش هم مقالات پیش نمایش کنفرانس ها رو داریم و بعدش هم مقالات تحلیل کنفرانس ها.
از تراوشات ذهن بیمار سودا ۵۱ که بگذریم که بازی را پر از صحنه های +۱۸ کرده . بازی پر از ایده های ناب . مبارزات تاکتیکی است . خیلی برام جالب بود که برای یک بازی با همچین حجم مبارزات چطوری باید اینقدر کالری بسوزونیم.
مرسی بابت نقد دقیق…..
درود بر شما. خیلی متشکرم ازتون که مطالعه فرمودید. در مورد مبارزات کاملا با شما موافقم و واقعا باید در مبارزات هوشمندانه عمل می کردیم.
مستر آقابابایی بی اغراق باید بگم در زمینه نقد و مقاله فوق العاده درخشان عمل میکنید … از نوشتن مقالات درباره بازی های نوستالژیک و الانم نقد این بازی … من که چندین ساله اینجا عضوم و کم و بیش سایت میام سایت ولی همین قدرم که میام میگردم دنبال مقالاتی که شما نوشتید … خصوصا نوستالژیکاش که آدمو میبره به دوران نوجوانی … حرف رو کم میکنم … موفق و پایدار باشی داداش
درود بر عارف عزیز. خیلی از لطف شما ممنون و سپاسگزارم عارف جان. نظر لطف و محبت شماست که مقالات رو مطالعه می کنید و واقعا باعث افتخار من هست. انشالله که لابق لطف شما باشم و بتونم براتون مقالات خوبی بنویسم و رضایتتون رو جلب کنم. قطعا با این لطفی که شما دارید مسئولیت من سنگین تر میشه. سعی میکنم که باز هم نقد بازی های قدیمی و خاص و خاطره انگیز رو قرار بدم براتون تا انشالله راضی باشید. باز هم ممنون و متشکرم ازتون عارف عزیز. سلامت و موفق باشید
ممنون سعید جان بسیار حرکت قشنگی بود نقد این بازی.این ازون بازیاست که برای من ثابت میکنه متا همیشه ملاک نیست.هر دفعه که بازی میکنمش برام تازگی که داره.راستی چند نفر مثل گوییچی سودا سراغ دارین که اینقدر ریسک پذیر باشه پیشنهاد میکنم حتما لیست کاریشو نگاه کنید.شغل سنگینی تا حدودی ناخوشایندی هم داشته قبل از بازیساز شدنش.باورتون میشه ابتدا مرده سوز بوده و در بخش کفن ودفن کار می کرده؟!!!اگه دقت کنین رد پاهایی از این کارشو در اثارش میبینین.
درود بر شما امیر عزیز. خیلی متشکرم ازتون که مطالعه فرمودید.
دقیقا و کاملا با شما موافق هستم. من تک تک بازی های سودا رو حتی بلک نایت سورد رو که خیلی ها اصلا نمیدونن چی هست و نمیشناسن رو هم بازی کردم و سودا برام از خیالی بازیساز های دیگه که بزرگ هستن ارزشمند تره چون این ادم بی نظیره و کسی مثلش نیست. این همه خلاقیت و ایده جدید و ریسک پذیری واقعا تحسین برانگیزه. افرادی مثل سودا در این صنعت واقعا غنیمت هستند. حتی یک بازی مانند لالی پاپ چینساو وقتی دقیق بهش نگاه می کنید می بینید که چقدر حرف داره برای گفتن و چقدر زیباست.
قطعا در بازی های سودا متا مسخره ترین چیزه. خیلی ها حتی نمی فهمن بازی های این مرد رو.
تشکر
یک شاهکار بی تکرار
طراحی خارقالعاده دشمنان طراحی مرحله فوقالعاده اون بز های لعنتی
کاملا عشق و نفرت تو بازی حس می شد مراحلی که ﭘﺎﺋﻮﻻ دنبال ما بود یا مرحله عجیبی که ﭘﺎﺋﻮﻻ عظیم در حال رقص بود
به نظر من این شاهکار لایق نمره ۱۰
تمام مشکلات بازی هم ناشی از یک چیز نبود پول و سرمایه کافی
متاسفانه در طول یه ۱۰ اخیر با افول کمپانی های بزرگ بازی سازی در ژاپن بسیاری از نوابغ ژاپنی با مشکل نبود حامی مالی مواجه شدن
در حالی که در این مدت غربی ها میلیارد های دلار صرف ساخت آثار مسخره کردن
سودا ۵۱ برای ادامه فعالیت مجبور با مرغ فروشی همکاری کنه
هیدکی کامیا بزرگ خسته از ژاپن به غرب به سراغ مایکروسافت
مایکروسافت به خاطر طولانی شدن روند توسعه حاصل ۵ سال عمر این نابغه رو می دزده و به استاد تهمت روانی بودن میزنه
در حال حاضر سونی تنها امید باقی مانده است
_____________________________
آقای آقابابایی
پیشنهاد میکنم امسال علاوه بر پوشش های معمول Reaction زنده هم تو برنامه های سایت قرار بدید
صددرصد خیلی ها منتظرن واکنش شما زمان معرفی شاهکار جدید استاد میازاکی یا تماشای تریلر جدید god of War ببینند
درود بر شما. خیلی ممنون که نقد رو مطالعه کردید و نظر نوشتین. واقعا این بازی بی نظیره.
قطعا اگر مقدور باشه این کارو انجام میدیم حتما. مرسی از پیشنهادتون
ممنون از نقد زیباتون اقا سعید متاسفانه این بازی و خیلی بازیهای دیگه از نسل هفت رو نتونستم تجربه کنم.
————————
اقا سعید یه خواهشی داشتم اگر امکانش هست بازی Urban Reign (یه بازی فایتینگ که روی ps2 خیلی سال پیش بازی کردم و بنظرم جالب میومد) رو هم بزارید تو لیست نقد بازیهای قدیمی.ممنون از توجهتون و فعالیت عالیتون توی سایت. :yes:
درود بر محمد عزیز. خیلبی متشکرم ازتون. لطف دارید. انشالله بعدا بتونید بازی کنید و لذت ببرید.
من نمیشناسم راستش این بازی رو ولی حتما می گردم و تحقیق میکنم و در صورت فراهم شدن شرایط می نویسم براتون. تشکر از لطف و محبت شما و انگیزه ای که میدین
یه تشکر و خسته نباشید بابت مقالتون بگم که واقعا زیبا نوشتید و مثل خیلی از مقاله هاتون ادمو وسوسه به تجربه ی این بازی میکنه..
بعد اگر اشکال نداره یه چندتا انتقاد درباره این نقدتون کنم… خیلی خوب و عالی نوشتید ولی حقیقتش بنظرم نیازی به اوردن پایان داستان تو نقد نبود. حالا هر کی خوشش امده بود میره بازی رو میگیره تجربه میکنه هر خوشش نیومده بودم خب اصلا براش مهم نیست پایان داستان چی هست. حالا اگر شما نویسنده دوست داشتی پایان داستان بازی رو هم حالا به هر دلیلی تو نقدتون قرار بدید خیلی عالیه که اولش گفتید “این بخش از مقاله دارای اسپویلر در مورد پایان بازی است و در صورتی که می خواهید این عنوان را تجربه نمایید، از خواندن این بخش صرف نظر کنید.”
خب اولش که تذکر دادید خوبه.. اما بعدش بر فرض من که دارم نقد شمارو میخونم و میخوام این بخش که دارای یکسری اسپویلر هایی هست نخونم دقیقا از کجا تا کجا میشه بخش مربوط به اسپویلر؟؟؟ مشکل اینجا هست که اصلا مقالتون بخش بندی خاصی نداری مگر اینکه یکی بیاد بخونه و خودش برای خودش بخش بندی کنه که مثلا این قسمت میشه مقدمه و این بخش میشه نتیجه گیری و این بخشم مثلا مال اسپویلرهایی در مورد داستان هست.. خب حداقل بهتر بنویسید پایان اسپویل… یه نکته دیگه هم که بهتره عرض کنم اینه که یکسری از تیکه های جالب داستان بازی رو اوردید تو نقدتون که خیلیم تا اینجا عالیه ولی اخر اون تیکه ی جالب هم گذاشتید که بدجور تو ذوق میزنه.. یک مثال میزنم، شما تو نقدتون گفتید که یک شخصیت دیگه بنام colonel تو بازی ما بش برخورد میکنیم که مثل ما یک شکارچی شیطان هست و این شخصیت میاد به ما تو قسمتی از بازی کمک میکنه.. خب تا اینجا عالیه بنده هیچ ایرادی نمیگیرم اما شما بعدشم امدی گفتی که این اقای colonel دنبال گرفتن انتقام معشوقش هست که البته اخرش به بدترین شکل ممکن کشته خواهد شد 😐
نقطه سر خط…..
خب اقای بابایی عزیز خب حداقل این تیکشو نمیگفتی که ما که مثلا این بازیو تجربه نکردیم موقع تو بازی به این شخصیت برخورد کردیم حداقل خودمون بفهمیم درد دل این اقای colonel چی هست و اخرش قراره چه اتفاقی براش بیوفته خداقل کمی حس کنجکاوی راجب بش و یکسری احساساتی در موردش داشته باشیم.. خب بنده که این قسمتو خوندم بعد میرم این عنوان رو تجربه میکنم موقع با وین شخصیت برخورد کردم هیچ حس خاصی نسبت بش ندارم. کل داستانشو میدونم و اخرشم میمیره پس با خودم میگم این قسمتو بهتره سریعتر رد کنم چون اخرش این یارو میمیره پس زیادم فرقی به حال ما نمیکنه.. در واقع طرفی که بعد از خوندن مقالتون این عنوان رو میره اگر مثلا تو بازی با اقای colonel اشنا شه هییییچ حسی راجب بش نداره ولی شما کمی فکر کن کسی که این تیکه ی نقدتون رو مثلا حواسش نبود نخوند.. مطمنا موقع با این شخصیت تو بازی برخورد میکنه یه حسی راجب به این شخصیت داره.. یه جور حس کنجکاوی و یا ممکنه حس دوست داشتن که از این شخصیت خوشش بیاد…
نکته دیگه ای عرض کنم.. اصلا ترتیب عکسا درست نیست.. به عنوان مثال از این نقدتون، شما امدی اولش راجب به یک شخصیت نیمه انسان و نیمه شیطان صحبت کردی.. خب بسیار هم عالیولی عکسش تصویر یکی مونده به اخر هست. چندتا مثال دیگه میشه زد سعی میکنم خیلی طولانی نکنم نظرمو..
یه نکته ی دیگه که ایرادی اخری هست که عرض میکنم، ابرادات دیگه ای هم میشه گرفت از نقدتون ولی اونایی که بنظرم باید گفته بشه تا اصلاح شه و یجورایی از دید من جزو ایرادای اصلی گفتم..
و اما ایراد اخری که میگم.. جناب اقای بابایی حتما نیاز نیست یک چیز یا یک موردو چندین بار تو مقالتون هی بگید.. نهایتا دو بار اشاره کنید، هر چند با همون اولین بار هم متوجه میشیم ولی مثل اینکه چون میخواستید نقدتون طولانی تر شه چندین بار یک چیزو تکرار میکنید.. بازم میگم لازم نیست و با همون یک بار متوجه میشیم.. برای طولانی کردن مثلا یکسری از قابلیت هایی که با هر ارتقا به سلاح هامون اصافه میشد توضیح میدادید.
حقیقتش خواستم راجب به مقاله ی پیشینتون که راجب به تفاوت های بازی nioh و سری بازی های souls بود نطرمو بگم و همچپین راجب به نقد و بررسی ویدیویی بازی skyrim که چون نظرم بیش از حد طولانی میشه راجب بشون نظری نمیدم فعلا.. شاید بعدا تو این نقدتون یا مقاله های بعدتون….
امیدوارم ناراحت نشید حقیقتش خواستم بکسری ایراداتیو بگم که فکر کنم کسی اصلا نمیگه حالا به هر دلیلی کسی نمیگه این چیزارو..
بازم یه تشکر کنم و خسته نباشید برای زحمتتون.. هر چند به نکات مثبت زیاد اشاره ای نکردم ولی اگر به نکات مثبت نقدتون نگاه کنیم قطعا نقد و بررسی خوبی هست..
به امید مقالاتی بهتر از مقالات پیشین از سایت گیمفا…
درود بر شما. اولین نکته که باید خدمتتون بگم اینه که اومدم و دیدم که در یه نظر دیگه نوشتید که نظر من رو منتشر نکردید و دستتون خورده شاید و از این نوع افکار عجیب و غریب. بنده نبودم و وقتی اومدم نظر شما رو منتشر کردم و همیشه تمام نظرات غیر از توهین منتشر میشه حتی اگر مثل نظر شما باشه که ذره ای باهاش موافق نباشم. پس لطفا سریعا نتیجه گیری نکنید و در خیالات خودتون فکر نکنید که تئوری توطئه بر ضد نظرتون وجود داره.
بازی برای ۶ سال قبل هست و نه بازی روز یا یکی دو سال قبل. اون خط قرمز بزرگ هم برای اینه که اون پاراگراف رو نخونید. میشد داستان باز ی رو کمتر گفت ولی از اونجا که بازی خیلی قدیمیه با هشدار اسپویلر نوشتم داستان رو تا همه اشنا بشن و کسانی که میخوان بازی کنن نمیخونن اون بخش رو.
هیچ قانونی در مورد ترتیب عکس!!!!!! در مقاله وجود نداره دوست عزیز. یه هیچ عنوان و در هیچ جای دنیا. هیچ وقت و به هیچ عنوان تکرار بیهوده ای وجود نداره و اگر هم برچیزی تاکید میشه شما نخون بار دومش رو.
قطعا هر گاه که موضوعی از نظرم مهم و ضروری باشه از تکرارش ابایی ندارم و بر اون تاکید میکنم و این نوع نوشتن بنده هست و ربطی به طولانی!!!! و کوتاه بودن نداره دوست عزیز. لطفا چیزی رو که نمیدونید همینطوری نگید.
همین که وقت گذاشتنید و نظر نوشتید بسیار مهمه و ارزشمنده و اصلا ناراحتی در کار نیست و پاسختون رو قطعا میدم مثل کسانی که تشکر کردن. چیزی که ناراحت کننده اس نظر دومتون و تیکه انداختن در مورد این که دستم خورده و…. هست. مطمئن باشید نظرات مودبانه تماما منتشر میشن وقتی که خودم بیام و نظرات رو ببینم.
خسته نباشید بخاطر نقد عالیه این بازیه فوق العاده
هنوزم یادمه بخاطر این بازی ۱هفته PS3رفیقمو گرفتمو خودمو تو خونه حبث کردم بازیه بی نظیری بود
یه سوال نسخه PCنداره؟هوس کردم دوباره بازی کنم
من چون خیلی به داستان اینجور بازیا اهمیت نمیدم نمرم به بازی۱۰ هستش
درود بر شما. سلامت باشید. خیلی ممنون ازتون. لطف دارید.
نه نداره نسخه پی سی متاسفانه
چقدر عالی بود این بازی
وقتی این بازی اومده بود من بازیهای قبلی سودا ۵۱ رو بازی نکرده بودم و اسم Grasshoper رو هم نشنیده بودم ولی شینچی میکامی رو از رزیدنت ۴ میشناختم، با این حال با دیدن کاور بازی زیاد مشتاق به خریدش نبودم ولی اون فروشنده جوری از بازی حرف میزد که متقاعدم کرد بازی رو بخرم. با نا امیدی رفتم بازی رو گذاشتم تو دستگاه و شروع کردم، بطور غیر منتظره ای از همون ابتدا فضاسازی، موسیقی و گیمپلی منو پای بازی میخکوب کرد
هر مرحله ای رو که رد میکردم به یه دنیای دیگه میرفتم با یه فضای کاملا متفاوت و بعضا حتی گیمپلی متفاوت
آرزو میکردم بازی تموم نشه چون واقعا لذت بخش و سرگرم کننده بود
یه تجربه فوق العاده و متفاوت که هیچوقت فراموش نمیکنم
ممنون سعید جان بابت بررسی این بازی زیبا
درود بر شما محمد امین جان. لطف دارید شما. ممنون که مطالعه فرمودید.
دقیقا درست میگی شما. همونطور که توی نقد هم گفتم خیلی ها با ناامیدی شروع کردن بازی رو ولی بعدش دیگه ولش نکردن
کی نقد اینجاستیس و Rime میزارین؟
نقد اینجاستیس شنبه یا ۳ شنبه یه نقد کامل میره روی سایت. رایم رو هم احتمالا به خاطر ترافیک ای ۳ بعدش نمایشگاه ای ۳ میذاریم شاید هم قبلش بشه
اهان ممنون
اون موقع اولین بار که اسم میکامی رو تو سازنده های این بازی دیدم فکر میکردم قراره شاهد یه بازی ترسناک باشم ولی بعد که بازی اومد خیلی غافلگیر شدم. واقعا تجربه عالی بود. حیف که نسخه ی دومی ازش ساخته نشد.
نقد بسیار قشنگی بود اقای اقابابایی عزیز. واقعا مرسی که این بازی رو به این زیبایی نقد کردید
درود بر شما. خیلی از لطفتون متشکرم . باعث افتخار من هست که به نظرتون نقد زیبایی بوده.
بله دقیقا تجربه عالی بود. متاسفانه سودا ۵۱ نسخه دوم نمیسازه نمیدونم چرا برای بازیاش
مرسی سعید جان
این بازی های در حال نقدتون که گفتین همشون خوبن به خصوص Dantes inferno و Lollipop chainsaw که البته موندمlollipop رو چجوری میخوای نقدش کنی :laugh:
آلیس هم بازی به شدت جالبی بود و محیط دیونه ای داشت 🙂
درود بر شما. خیلی متشکرم ازتون.
جالبه که این بازی ها رو تجربه کردین و نشون میده که بازی های خاص رو هم از د ست نمیدین. الیس بازی فوق العاده ای بود واقعا. والا خودم هم موندم لالیپاپ رو چطور نقد کنم و تصویر بذارم ولی خب یه کاریش میکنم نهایتا
ممنون آقا سعید.با این بازی آشنایی زیادی نداشتم ولی خب اسم شینجی میکامی و سودا ۵۱ واقعا برای تجربش کافیه.یه درخواستی هم داشتم.لطفا اگه امکانش هست یه سری نظر سنجی جالب برای بعد از E3 و اتفاقاتی که قراره توش بیوفته بذارید.
درود بر کامیار عزیز. تشکر از شما.
کامیار جان حتما این عنوان رو تجربه کن چون واقعا خاص و بی نظیره
بسیار عالی فروشنده فثقط فروشنده اویل ۴ .باز هم خاطراتمون رو زنده کردید .نقد ویدیویی یا متنی بازی اینجاستیک ۲ کی قرار میگیره ؟
درود بر شما. ممنونم احسان جان.
نقد متنی اینجاستیس ۲ شنبه یا ۳ شنبه میریه روی سایت. ویدئوییش هم اگر ساخته بشه بعد از ای ۳ انشالله
چه بازی جالبی بوده. حیف که نسخه pc نداره. انقدر با شور وقتی از یه بازی خوشتون میاد مینویسین که بعد مقاله باید حتما خودم اون رو بازی کنم ببینم چی بود! همیشه هم تا الان اونایی که امتحان کردم عالی بودن جز Dark souls که اشکالش هم از منه. نمیتونم بیش از یه حدی برای گیم بازی کردن وقت بزارم و Dark souls هم عین تمرین برای کیک بوکس میمونه که ۲۴ ساعت بازیش نکنی آمادگیت از دست میره! ممنون بابت مقاله خوبتون.
درود بر شما. خیلی متشکرم از لطف شما که خوندین مقاله رو . باعث افتخار من هست که به نظر من اعتماد دارین و بازی هایی رو که میگم خوبه تجربه می کنید و از این بایت ممنونم ازتون.
خسته نباشید آقای آقابابایی;نقد خوب و کاملی بود و با نمره هم کاملا موافقم
هیچ وقت متای بازی برام مهم نبوده حتی توو این نسل که مجبور به اریج خریدن بودم با بودجه ی محدودیم که داشتم حتی اگر قرار به خریدن یا نخریدن بازی بود سعی میکردم اکثرا گیم پلی بازیارو از یوتیوب ببینم بعد در درجه ی دوم نمره ی بعضی منتقدا رو لحاظ کنم
نسل های قبلم که سعی میکردم هیچ بازی از دستم در نره و خیلی از بازیایی که برام خاطره ساز شدن متای زرد و نزدیک به زرد داشتن
Shinobi 2002_asura’s wrath_Dante’s inferno_dynasty warriors_bujingai the forsaken city_killer7_killer is dead_lollipop chainsaw_samurai champloo_urban reign_godhand_drakengard_castlevania LoS2_nier 2010_genji_heavenly Sword_splatterhouse 2010_manhunt_tenchu z_strength of the sword 3_lost planet 2_Spiderman WoS_Alice madness returns_spec ops the line_binary domain_mafia 2_beyond two soulsو در آخر همین shadows of damned که به نظرم همراه با enslaved odyssey of the west بیشتر از همه ی بازیای نسل قبل در حقشون کم لطفی شد.
درود بر شما. سلامت باشید انشالله. خیلی متشکرم ازتون. من حتی نمره بالاتر از این هم میتونم به این بازی بدم چون بی نظیره واقعا.
منم هیچ وقت متا برام مهم نیست و همینطور نمره های باز هنگام نقد کردن هیچ اهمیتی برام نداره و اون چه که نظر خودم هستی میدم به بازی. دقیقا خیلی بازی های بی نظیر هستن که متاشون بالا نیست ولی فوق العاده جذابن مثل عناوینی که گفتید
واقعآ یادش بخیر خیلی قشنگ بود :inlove: :yes:
ممنون بابات مقاله
ممنون واسه نقد خاطراتی واسم زنده شد.
واسه من نمرش ۱۰ بود درکل.
تنها موردی که یخورده حال گیری بود نوع ترفی بازی بود و اونم اینکه اگه روی سخت بازی رو تموم میکردیم تروفی نرمان و اسون رو نمیداد و باید ۳ بار بازی رو تموم میکردم رو هر ۳ حالت!
سپاس درود بابت نقد
به نظر بازی خوبی می رسه ولی من نتونستم باهاش ارتباط بر قرار کنم