شریک دزد و رفیق قافله …! | نگاهی به شخصیتهای سری Uncharted
Uncharted 4 با انتشارش، علاوه بر اینکه ما را حسابی سرگرم کرد و حالمان را جا اورد، چیزهایی زیادی را هم به یادمان انداخت. میدانم مدت زیادی است که از انتشار این بازی زیبا گذشته، اما با همه این ها، آنچارتد ۴ و به طور کلی بازی های دیگر این سبک، در سال گذشته، خوب به ما یاداوری کردند که صنعت بازی های ویدئویی، با همه خوبی های بی نظیرش، به سمت تجاری شدن پیش می رود. به اعتقاد من، این روند با کمک منتقدان بزرگ این صنعت و حتی مخاطبان در حال انجام است، چرا که امروزه سلیقه ما هم به علت پیروی از منتقد ها تغییر کرده و همگی به سمت و سویی می رویم که بازی های تجاری را بیشتر بپسندیم (این اعتقاد بنده است و قصد تحمیل کردنش به کسی را ندارم). البته باید گفت که عدهای از دوستان هم هستند که اعتقاد دارند نقد نوشتن بدون نمره در مقابل این روند ایستادگی می کند، و یا نقد نوشتنِ به اصطلاح خودشان پوپولیستی منتقدان داخلی است که صنعت گیم را به زوال کشانده(!)، زیرا این نقدهایی که به نظر دوستانمان پوپولیستی هستند تبدیل شده اند به مرجع مردم برای خرید بازی، من حافظه خیلی خوبی ندارم، اما تصور می کنم که خیلی قبل تر، ما اعلام نگرانی کرده بودیم؛ که ای داد… اینقدر درگیر متا و نمره نشویم، نکند یادمان برود لذت بازی کردن بدون توجه به نمره منتقد ها را، لذت معما حل کردن، غرق شدن در داستان و بی توجهی به نرخ فریم را، فکر می کنم گفته بودیم.
اما آنچارتد ۴ با درگیر کردن خودش در چنین موج تجاری شدنی، نتوانست همانند نسخه دوم (که بی شک بی نظیر بود) و یا بازی دیگر ناتی داگ، یعنی آخرین ما، بدرخشد. (جدا از اینکه آنچارتد ۴ در نسل هشتم شبیه به یک جواهر است) با این که نقش نیل دراکمن در کیفیت بی نظیر تولید این بازی غیرقابل انکار است. اما باید بپذیریم که سبک روایی دراکمن، و تاکید او بر روی احساسات انسانی، در درجه اول بازی را از نظر احساسی بسیار بالا برد. اما در قدم دوم، از هیجان و حجم عظیم درگیری های معروف سری کاست. قصد ارزش گذاری نداریم، چرا که بعضی این امر احساسی و عمیق تر شدن سری را خوب می دانند و بعضی بر ان خرده میگیرند. اما همچنان باید اعتراف کنیم که روندِ سینمایی تر شدن سری، می تواند باعث شود که فرنچایز آنچارتد (که قرار بود ادامه پیدا نکند) تجاری تر از قبل و یا به اصطلاح عامه پسندتر از قبل شود و از ریشه های تا حدودی هنری تر خودش فاصله بگیرد. قصد نداریم این بازی را زیر علامت سوال بگذاریم و یا به اصطلاح ضدنقد و از این حرف ها تحویل مخاطب هایمان دهیم که قطعاً بیشتر از ما می دانند و می فهمند.
قصدمان این است که بازهم مثل قبل، کمی نگران شویم و ناله کنیم برای صنعت مورد علاقهمان. برای صنعتی که روز به روز همچون هالیوودِ چند سال اخیر، از ایده خالی می شود و تکراری تر، به سمت تجاری شدن می رود. البته این تجاری شدن هم بد نیست ها! هرچه باشد در هر صنعتی علاوه بر آثار خاص و منحصر به فرد که ما بهشان گفتیم هنر و بقیه خوششان نیامد، آثار همه پسند هم نیاز است. راستش کسی منکر این قضیه نمی شود که Bulletstorm بازی خوبی است یا تجربه Shadow Warrior پر از سرگرمی است و Overwatch یک شاهکار است. ما درواقع می گوییم که در کنار این ها، باید یک جایی هم برای امثال Insideها و BioShock ها باشد. در این میان لازم است بگویم که Uncharted و حتی بسیاری دیگر از سری بازی هایی که قبل تر پر از مفهوم بودند هم متاسفانه در این مسیر قرار گرفتهاند. برای مثال هم کافی است نگاهی کنیم به Deus Ex Human Divided، محتوا و نوع خاص انتشار بازی. اما گذشته از این ها، سال ۲۰۱۷ و بازی هایش رنگ بوی بهتری گرفتند و با انتشار پرسوناها و زلداها، کمی دلمان شاد شد. در این میان اما اعلام شدن تاریخ انتشار یکی از بازی های عجیب ناتی داگ، که روی مرز محتوای دانلودی و یک نسخه فرعی حرکت می کند و تقریباً تکلیف خودش را نمی داند، ما را به این باور رساند که ممکن است بخواهند کمی بیشتر از ظرفیت سری، از آنچارتد کار بکشند. (که بسیار بعید است) البته به ما نیامده این نگرانی ها و بهتر است ما سرمان به کار خودمان، به قول دوستان نقد پوپولیستی و نمره دار نگارش کنیم، زیرا دیگران که تا چندی قبل خودشان را در نمرات و متا و نکات مثبت و منفی غرق کرده بودند، حالا اعلام برائت کردهاند از نمره دادن، و آن را پوپولیستی می نامند! (GameSpot هم رسانه پوپولیستی بوده و ما بی خبر!!!) اما به هرحال، لازم است بگوییم که هنوز هم به اعتقادمان این هنر/صنعت، با سرعت زیادی به سمت و سوی تجاری شدن می رود…
گذشته از شوخی و شکایت از حال دنیا، بگذارید توضیح مختصری بدهم در رابطه با محتوای این مقاله، در این مقاله سعی داریم سری بزنیم به یونان باستان و طب سنتی بقراط، تیپ های شخصیتی و البته نیتن “نیت”دریک، الینا فیشر و ویکتور “سالی” سالیوان. حالا چطور این محتویات ناهمگون و بدون هماهنگی می توانند در کنار هم ترکیبی بسازند؟ با نگاه به طب سنتی بقراط (که هم پزشک بود و هم فیلسوف) و دسته بندی شخصیتی او، قصد داریم به تحلیلی ساده (در حد فهم نگارنده) از شخصیت های سری آنچارتد بپردازیم، شخصیت هایی که حالا به عنوان نمادها و سمبل های عظیم کنسول پلی استیشن هم شناخته می شوند، راستش برای پرداختن به چنین قهرمانهایی هیچ وقت دیر نمی شود. شخصیت هایی که به لطف نویسندگان موفق ناتی داگ، در طی دو نسل و مدتی در حدود ۱۰ سال، به دوستانی ماندگار برای بازی بازها تبدیل شدند. این شخصیت های دوست داشتنی و البته ماندگار، به لطف داستانها و ماجراهای بی نظیر ناتی داگ، در کنار گیم پلی خلاقانه و زیبای سری، توانستند به سادگی بازی تاج و تختِ سبک ماجرایی را به نفع خودشان به پایان برسانند. در این مقاله سعی داریم تیپ های شخصیتی معروف و رایج در داستان ها را در میان قهرمانان سری آنچارتد بیابیم و بیشتر از همه به “چرایی” این امر بپردازیم. به همین منظور باید پیش از گفتن از قهرمانان سری، کمی از بقراط و فلسفه تیپ های شخصیتی او که بعدها به عنوان منبع برای ساخت شخصیت ها در داستان مورد استفاده قرار گرفت بگوییم.
ایده اصلی این نوشته براساس مقالهای از سایت DualShockers شکل گرفته است. اما به هیچ وجه ترجمهای از آن مقاله نمی باشد.
خلطهای چهارگانه بقراط
مکتب طب اخلاطی که در فلسفه طبیعی می گنجد، توسط بقراط، پزشک و فیلسوف یونانی پایه گذاری شده است. البته به عقیده بسیاری بقراط این مکتب کهن تر را با نظم و ترتیبی بهتر ارائه کرده است. این مکتب به مدت ۱۶ قرن، منبع اصلی پزشکان برای درمان امراض انسانی در نظر گرفته می شد. و تا حدی پیش رفت که حتی امروزه هم، توسط پزشکان، با زبانی دیگر مورد استفاده قرار می گیرد. این مکتب که از طبیعیات نشأت گرفته، به چهار عنصر آب، باد، خاک و آتش و تاثیرات خاص آن ها بر جهان اعتقاد دارد. نگاه کلی این مکتب ریشه در فلسفه طبیعیات و نظریات فیلسوف و طبیب بزرگ دموکریت دارد، به عقیده بقراط در بدن انسان و دیگر موجودات زنده، به طور کلی چهار مایع وجود دارد که خصوصیات اصلی او را می سازند. میزان و اندازه وجود این مایعات در بدن انسان است که طبع و یا خلطی را می سازد، و این طبع و خلط است که ویژگی های اصلی شخصیتی انسان را ایجاد می کنند. به عقیده بقراط بدن شامل چهار مایع می شود، خون،بلغم،صفرا و سودا!
این چهار مایع هریک خصوصیاتی خاص را به همراه دارند، به این ترتیب که خون (یا دم) گرم و تر است، بلغم سرد و تر است، صفرا گرم و خشک است و سودا سرد و خشک. در ادامه بقراط و پیروانش اشاره می کنند که میزان وجود داشتن این مایعات در بدن انسان خصوصیاتی را در او به وجود می آورد که با نام مزاج، طبع و یا خلط شناخته می شوند.
خون باعث ایجاد شخصیت های دموی یا Sanguine (خوش مشرب) می شود. این تیپ از شخصیت ها معمولا شوخ، مثبت اندیش، سرزنده و شاد هستند، در داستان ها و در استفاده های ادبی از اینگونه شخصیت ها، آن ها معمولاً نقش میانجی را در گروه ایفا می کنند، این شخصیت ها معمولاً با شوخی های بامزه، می توانند فضاهای سنگین را عوض کنند و احتمال وقوع هرنوع نزاعی را کاهش دهند. به عنوان مثالِ برای این نوع شخصیت ها می توانیم از مایکل آنجلو در میان لاک پشت های نینجا و یا پرمپتو در FFXV اشاره کنیم.
بلغم اما شخصیت های بلغمی یا Phlegmatic را می سازد. شخصیت های بلغمی در داستان ها معمولاً منطقی تر از دیگران فکر می کنند. به دورتر می اندیشند و به نوعی نقش رهبری گروه را به عهده می گیرند. این نوع شخصیت ها بسیار مسئولیت پذیر و وظیفه شناس هستند و کاریزمای بسیاری دارند. تصمیم گیری های بزرگ، نشان دادن راه درست، نصیحت کردن و در آخر سر و سامان دادن به امور کلی معمولاً بر عهده کسانی است که بیشتر از احساساتشان بر عقل و منطق تاکید می کنند. برای نمونه می توان به لئوناردو در میان لاک پشت های نینجا و یا اینگنیس در میان یاران نوکتیس اشاره کرد.
به عقیده بقراط صفرا، شخصیت های صفراوی یا choleric (بدخلق)را میسازد که معمولاً شورشی و به شدت نوآور( به معنای کسی که برای رسیدن به هدفش از ابزارهایی بهره میبرد که توسط جامعه پسندیده نیستند) از آب در می آیند. این شخصیت ها معمولاً توانایی های فیزیکی و حتی ذهنی بسیاری دارند، اما به علت دنبال کردن احساساتشان معمولاً کار را به جاهای باریک می کشانند. این نوع شخصیت ها در داستان ها معمولاً تقابل خیلی خاصی با شخصیت های بلغمی دارند و مشکلی بزرگ در مقابل تفکر کاملاً منطقی آن ها به حساب می آیند، برای مثال می توان به دعوای همیشگی رافائل با برادرش لئوناردو و یا تکه پرانی های گلادیوس به ایگنیس در FFXV اشاره کرد.
در آخرهم باید از شخصیت های سودایی یا Melancholic گفت. این تیپ خاص از شخصیت ها معمولاً کمتر اجتماعی هستند و تنهایی و انزوای خودشان را می پسندند. در داستان ها این تیپ معمولاً نقش نابغه تیم را بر عهده می گیرد، هکرهای دست و پا چلفتی فیلم ها، باهوش های بدون زور و بازو و یا حتی قهرمان هایی که در انتهای داستان توانایی هایشان را رو می کنند از این دسته شخصیت ها هستند. مثال این شخصیت ها در تیم چهارنفره لاک پشت های نینجا بی شک متعلق به داناتلو است. در حالی که نوکتیس در فاینال فانتزی ۱۵، جلوه هایی از این تیپ را در خود دارد.
نکته مهم در رابطه با این تیپ های شخصیتی این است که هنوز هم به عنوان تیپ های اصلی خلق شخصیت مورد قبول هستند، نمایشنامه نویس بزرگ، شکسپیر، کسی است که استفاده، ترکیب بندی و تنظیم خصوصیات این شخصیت ها را در آثارش به کمال رساند. همچنین باید توجه کنیم که همانطور که انسان ها مخلوطی از خصوصیت های متفاوت را در شخصیت خود دارند، نویسنده ها هم سعی می کنند تا از استفاده کامل از خصوصیات این تیپ های شخصیتی پرهیز کنند. در واقع سعی براین است که با اینکه خصوصیات متفاوتی در هر کرکتر وجود دارد، آن ها در نهایت به یکی از این تیپ ها تمایل بیشتری نشان دهند، نه اینکه به طور کامل choleric یا Phlegmatic باشند.
با توضیحات بالا و با شناخت بهتر تیپ های شخصیتی معروفِ چهارگانه، که حتی در میان انسان ها و روابط واقعی آن ها هم دیده می شوند، می توانیم سراغ تحلیلی ساده از شخصیت های سری آنچارتد برویم و آن ها را بر اساس این تیپ های چهارگانه اخلاقی دسته بندی کنیم. این موضوع در رابطه با شناخت بهتر شخصیت های سری، و تحلیلی از رفتارهای آن ها اهمیت پیدا می کند.
موضوع دارای اهمیت این است که با وجود سادگی شناخت و یا حتی درک خصوصیات این شخصیت ها، درک نقش اساسی آن ها و پس از آن ساخت قهرمان هایی براساس این تیپ های شخصیتی بسیار دشوار است. همچنین به علت اینکه موضوع اخلاق چهارگانه در امر فلسفه می گنجد، بد نیست نیم نگاهی فلسفی (فلسفه طبیعیات) به سری پر طرفدار آنچارتد داشته باشیم.
این سرزمین ناشناخته …
پروتاگونیست این سری و یا شاید یکی از مهم ترین کرکترهای پلی استیشن، نیتن دریک، مردی است که ماجراهای بی نظیرش را برای به شکوه رساندن دوباره نام خاندانش آغاز کرد. سفر او به الدورادو و کشف آثار به جا مانده از سرفرانسیس دریک بود که پای ما و حتی الینا فیشر را هم به این ماجرهای خطرناک باز کرد. شاید بسیاری از ما تصور می کردیم که نیتن دریک افسانهای، شخصیتی که اصلی ترین رکن سری آنچارتد است، در تیپ شخصیتی Phlegmatic جای بگیرد، جایی که خصوصیاتی مثل تفکر منطقی و رهبری پررنگ تر باشند. اما بیایید دقیق تر اعمال نیتن را در نظر بگیریم.
نیتن دریک کودکی خوبی نداشته و به واسطه برادرش که ما کمی دیر افتخار شناختن اش را داشتیم، حسابی زرنگ و آب زیرکاه شد. نیتن از همان کودکی هم شب ها از پرورشگاه می گریخت و همراه برادرش سم وارد خانه دیگران می شد. از نگاه نیتِ دوست داشتنی، هیچ چیزی وجود ندارد که بخواهد در مقابل او برای رسیدن به هدفش ایستادگی کند. نیتن از آن دست شخصیت هایی است که در یک لحظه و کاملاً به واسطه احساساتشان تصمیم گیری می کنند. او به شدت نواور و تواناست، آنقدر توانا که حتی بدشانسی های پشت سر هم و بیچارگی هایی که فقط بر سر او نازل می شوند هم نمی توانند جانش را بگیرند. نیتن در تیراندازی، کوه نوردی، دزدی، حل معما و بسیاری دیگر از توانایی ها بی نظیر است. همچنین شوخ طبعی خاصاش کمک می کند تا خصوصیات درونی، خشم و تمایل سیری ناپذیرش برای رسیدن به اهدافش را پنهان کند. در حقیقت نیت بی شک، شباهت زیادی به شخصیت جوشی، بدخلق و نوآوری دارد که برای رسیدن به اهدافشان، هر خطری را می پذیرند. نیت برای رسیدن به الدورادو با خطرناک ترین دزدان دریایی منطقه معامله می کند. برای انتقام و ارضا احساساتش جنگی بزرگ را روی یک قطار در حال حرکت راه می اندازد، از یک هواپیما به پایین پرتاب می شود و برای کمک به برادش زندگی زناشویی اش را به خطر می اندازد. در واقع همین نگرش خاص و به شدت احساسی نیتن دریک است که او را در مواقع بسیاری در معرض خطرات کشنده قرار می دهند. با این همه می شود گفت که نیت در زمره شخصیت های Choleric یا دموی قرار می گیرد. کافی است کمی دقت کنیم، نیتن دریک مردی جسور، شجاع و البته موفق است، اما در طول تمام این موفقیت هایش، تصمیم گیری های بزرگ داستان معمولاً در شرایطی خاص به الینا و یا سالی واگذار می شوند. در حقیقت نیت فقط در مواقعی خاص تصمیم گیری می کند که در تمام موارد، با بدترین شرایط ممکن مواجه می شود. کافی است به فصل قطار در شماره دوم اشاره کنیم، جایی که نیت یک عملیات نجات را بر روی قطار ترتیب می دهد. این تصمیمی است که نیت در لحظه و بدون مشورت با الینا یا سالی می گیرد. در انتها، نیت می ماند و اویزان شدن از یک قطار در حال سقوط در دره. نیتن دریک شخصیتی محکم، یک دنده، جسور و توانا دارد، اما توانایی های او، که به طور قطع از دیگر افراد حاضر در گروه بیشتر است، در حالتی منفعلانه ظهور می کنند. در واقع نیتن باید در شرایطی قرار بگیرد که دیگران، راه را برایش مشخص کرده باشند. او فقط در مسیری مشخص شده و با هدفی معین است که می توان به حد نهایی توانایی هایش برسد. این درحالی است که در زمان رهبری امور، به واسطه اتکای بیش از حد به احساسات، نیتن معمولاً سردرگم می شود و نمی تواند تصمیمات درستی بگیرد. اما در مقابل، وقتی رهبری بر عهده فرد دیگری باشد، نیت تبدیل به یک قهرمان شکست ناپذیر می شود، قهرمانی پر از خلاقیت، نوآوری، توانایی و عاطفه.
برای اثبات این ادعا، سری می زنیم به اتفاقاتی که آنچارتد ۴ رخ داد، تصمیمات نیت در کنار سم، او را به ماجراهایی می کشاند که در آخر شرایطی بسیار اسف بار را برایشان رقم می زند، حال کافی است به خاطر بیاوریم که بعد از ان سقوط ترسناک نیت، همه ما با دیدن الینا چقدر خوشحال شدیم. الینا، با ورودش زمام امور را به دست گرفت و این دقیقاً نقطه ای بود که شرایط برای نیت و برادرش بهتر شد.
در مقابل نیتن دریک افسانهای، الینا فیشر قرار دارد. یک خبرنگار و ایدهآلیست به تمام معنا. الینا در شماره اول فقط ذره ای از آن شخصیت کاریزماتیکش را نشان می دهد. الینا و نیت در ماجراهایشان در اولین بازی از سری هردو انسان های قدرتمند نشان داده می شوند. این امر در ابتدا فقط در مورد نیت صدق می کند، اما با پیشرفت در داستان، الینا کم کم خودش را به عنوان زنی مستقل به مخاطب می شناساند، زنی که اسلحه به دست می شود و شلیک می کند. حتی وقتی نیتن دریک قصد عقب نشینی دارد، این الیناست که او را به ادامه دادن تشویق می کند. الینا در ابتدا از آن دست شخصیت هایی است که نگاهی ساده به دنیا دارند، اما در بازی های بعدی، شخصیت اصلی او به مراتب شکل می گیرد. شخصیتی که از نظر ما در تیپ Phlegmatic دسته بندی می شود. زنی مستقل و هدف دار که می تواند در بدترین شرایط، عقلانی ترین تصمیمات را بگیرد. او در عین این که شباهت های بسیاری به نیتن دارد، در تضاد با اوست. الینا پس از ماجرایش با هری فلین، بسیار پخته تر رفتار می کند، او سعی می کند کمتر از قبل خودش و همراهانش را به خطر بیاندازد. الینا فیشر رفته رفته به نمونه کاملی از یک رهبر تمام و کمال تبدیل می شود.
انگیزه های الینا به علت تیپ شخصیت ایدآلیست او به شدت با نیت تفاوت دارد، انگیزه های او معمولاً بلندمدت تر از باقی شخصیت ها هستند. در اولین بازی در حالی که نیت قصد دارد با یافتن گنج غرور خانوادگیش را پس بگیرد، الینا قصد دارد راز الدورادو را فاش کرده و به جهانیان نشان دهد. در بازی دوم انگیزه های شخصی نیت در مقابل جنگ ستیزی الینا قرار دارد، جایی که او همراه تیمش در حال فیلم برداری از جنایت های جنگی است، در شماره سوم الینا نقش یک مشاور خبره را ایفا می کند، کسی که علاوه بر رهبری گروه، تمام انگیزه های لازم برای نیتن دریک را هم ایجاد می کند. توجه بی حد نیتن به احساسات در مقابل آینده نگری و برنامه ریزی های دقیق الینا قرار دارد. و این موضوع تیپ های شخصیت این دو را در مقابل یکدیگر قرار می دهد.
همچنین الینا بسیاری از خصوصیت های بد این تیپ شخصیتی خاص را هم در خود دارد، مهمترین این خصوصیت ها که در مورد خاص الینا به شدت آزار دهنده است، رئیس بازی های او در طول سه گانه و حتی نسخه چهارم است. الینا عادت دارد در موقعیت هایی که به هیچ وجه به او ارتباطی ندارند وارد شده و اظهار نظر کند، برتری فلسفی و نگاه خاص الینا به او این تصور را می دهد که بهتر از دیگران می تواند مسیر را دیده و تصمیم گیری کند، و همین امر دلیل اصلی رئیس بازی های او برای نیتن و سالی است. هرچند که عاقبت تصمیمات او معمولاً خوب هستند، اما در موارد اندکی همچون مورد هری فلین، به بدترین حالت ختم می شوند. البته نباید فراموش کنیم که الینا در کنار شدت عقلانیت، همیشه به عنوان رهبر گروه، اماده فداکاری برای دوستانش است.
اما رابطه نیتن و الینا با چنین تفاوت هایی چکونه ممکن می شود؟ بگذارید پاسخ این سوال اینگونه بدهیم که الینا و نیتن، اجزایی از یک کل بی نقص هستند. این دو جز که در تضادی دائمی قرار دارند، به طور مداوم در هم منعکس می شوند و بر یکدیگر تاثیر می گذارند. به عنوان مثال کافی است به لحظاتی که در کنار هم هستند توجه کنیم، در چنین لحظه هایی است که الینا زودتر و جسورانه تر از نیت وارد خرابه ها و سیاهچال ها می شود و در مقابل، نیت بسیار محتاطانه تر عمل میکند تا به الینا آسیب نرساند، یا کافی است به الدورادو بازگردیم، جایی که نیت عبور از شهر را محال می داند و الینا با یک جت اسکی و یک سلاح کمری قصد عبور از میان دزدان دریایی را دارد. در مقابل به واکنش های نیت در حضور الینا توجه کنید، جایی که او بارها به علت به خطر انداختن جان دوستانش، تصمیم به تسلیم شدن می گیرد. در واقع الینا و نیتن در زمانی که کنار یکدیگر هستند، یک کل بی نقص را تشکیل می دهند. همانند هم فکر می کنند و آینه یکدیگر می شوند و این امر فقط در شرایطی که دو فرد متضاد یکدیگر باشند ممکن می شود، چرا که آن ها بیشتر خصوصیات همدیگر را می آموزند و نداشته هایشان را از دیگری به دست می اورند. آن ها خصوصیات یکدیگر را قرض می گیرند و از توانایی های همدیگر استفاده می کنند. و همین موضوع است که رابطه نیتن و الینا را به شدت جذاب، زیبا و دوست داشتنی می کند. البته همچنان باید توجه داشته باشیم که این تقسیم بندی شخصیتی، بر اساس خصوصیاتی است که بیشتر از دیگر خصوصیت ها در شخصیت ها بروز پیدا کرده، اگر نه نمی توان یک شخصیت را به طور تمام و کمال در یک دسته قرار داد.
اما چرخ سوم و نیروی محرکه اصلی این ماشین عظیمِ سرگرمی و هنر، کسی نیست جز ویکتور سالیوان، با آن سبیل کلفت و پیراهن های خاصاش، سیگار های برگ و تکه پرانی های بی پایانش، سالی اما شخصیتی وسیع تر از نیتن و الینا دارد. او در این تیم سه نفره ستونی محکم است که همه اختلافات را سامان می دهد. چرا که الینا و نیتن، در کنار تمام هماهنگی هایشان، دو شخصیت متضاد هستند. و این شوخی های بی نظیر سالی است که همیشه اوضاع را آرام می کند. نقش میانجی گر، آرام کننده و شوخ سالی یاد آور تیپ شخصیتی دموی یا Sanguine است. فردی مثبت اندیش، سرزنده و البته بی نظم که معمولاً به علت توانایی های بی نظیرش در زمینه روابط اجتماعی، علاوه بر رابطه های بسیار (که در مواقعی به عنوان نجات دهنده ظاهر می شوند) توانایی سر و سامان دادن به روابط دیگر اعضا گروه را هم دارد. سالی از آن رفیق هایی است که در زمان تنهایی کافی است زنگی بزنید تا پایه هرنوع بیرون رفتن باشد، از آن هایی که زمان حال های بد می شود بهشان تکیه کرد، همان هایی که گاهی اوقات برای خوشحال کردنتان دست به هرنوع شوخیای می زنند و در آخر شما را عصبی می کنند. سالی در درونش شخصیتی بسیار مهربان است. راستش کافی است به گروه های دوستانتان نگاهی بیاندازید تا شخصی مثل سالی را بیابید. چرا که شخصیت های خوش مشرب و مهربانی همانند او ستون هرنوع گروه دوستیای محسوب می شوند. ویکتور سالیوان پیرمردی احساساتی است که ظاهری خشن و مبارزه جو را انتخاب کرده، همانطوری که همه در بازی ها دیده ایم، او بسیار جسور و محکم است اما بیشتر از نیتن و الینا احساساتی می شود.
سالی حتی با آن سیگارهای برگ بزرگش هم نمی تواند احساسات پدرانهاش برای نیتن را پنهان کند. او در زمان بروز هرنوع مشکلی حضور دارد، وقتی نیت بدون هیچگونه مدرکی قصد بازگشت از الدورادو را دارد، این سالی است که باقایقی پر از گنجینه ها سر می رسد. وقتی کلویی در بازی دوم سرخورده و اندهگین از رفتار نیت است، سالی سر می رسد و به او دلگرمی می دهد. سالی در حقیقت همان ستون اصلی است. پدر هر جمعی، کسی که همه را سر و سامان می دهد، سالی اما نقش های دیگری هم درگروه به خود می گیرد. به علت رابطه خاص پدر و پسر مانند او و نیتن، سالی حسی شبه پدرانه را نسبت به الینا هم حس می کند. نصیحت های او و تعریف های بی حدش از نیتن در کنار الینا فراموش نشدنی است. در واقع سالی در مواقع خاص از تیپ شخصیتی خوش مشرب و شوخ و شنگش فاصله می گیرد و گاهی حتی در تیپ شخصیتی پیرخردمند هم فرو می رود. نصیحت های پدرانه او در مقابل رابطه کلی بی نقص نیتن و الینا که مدام نقش عوض می کنند، شاید به چشم نیاید، اما اهمیت او به عنوان کسی که این کل بی نقص را با فرو رفتن در نقش های مختلف حفظ کرده غیرقابل انکار است. سالی در واقع می تواند هم در نقشِ نیتن دریک قرار بگیرد و کله خر باشد، هم مانند الینا استراتژیستی مقدر شود، هم مثل همیشه سالی باشد و حتی در مواقعی تبدیل شود به زال شاهنامه. شوخی های سالی رابطه را حفظ می کنند، توانایی ها و اموخته هایش نیتن را می سازند و خردش در زمان نبود الینا همچون یک فرمانده جنگی تیم را به جلو می راند. سالی بدون شک پدر این جمع سه نفره است.
با تمام توضیحات، این جمع سه نفره، فقدانی بزرگ دارد. فقدانی که با نبود شخصیت Melancholic در هر جمعی به وضوح حس می شود. در واقع کافی است یک جمع چهارنفره دوستانه را در نظر بگیرید. در این جمع به طور حتم یک فرد نقش رهبر و متفکر را بر عهده خواهد گرفت، در این میان یکی هست که همیشه مخالف رهبر گروه باشد، اما با تمام این مخالفت ها اکثر کارها را به بهترین شکل انجام دهد، این فرد به نوعی محافظ گروه هم شناخته می شود. پس از او کسی که رابطه را حفظ می کند ظاهر می شود، کسی که در هر جمعی هست، تمام اشعار معروف خوانندگان را به سخره می گیرد، با صدای بلند آواز می خواند، تکه می پراند و گروه را سرحال می اورد. اما در اخر آن گوشه گیرِ خلاق هم هست. فردی که می تواند تمام نقش های دیگر را در مواقع مختلف (همانند بقیه) برعهده بگیرد اما در تنهایی های خودش که حاصل کمتر اجتماعی بودنش است، پر است از خلاقیت. این اشخاص به نوعی در کنار رهبر گروه حضور دارند و در مواقعی بسیار خاص، بزرگترین حامی گروه محسوب می شوند. تیم سه نفره دائمی آنچارتد این شخص را در خود نمی بیند، اما نویسندگان به زیبایی هرچه تمام تر، با اضافه کردن شخصیت های فرعی ، جای خالی این نقش را پر می کنند.
آن ها در ابتدا کلویی فریزر را اضافه می کنند، کسی که ویژگی هایی شبیه به شخصیت های خوش مشرب دارد، اما به علت نقشی که در گروه می پذیر، Melancholic انگاشته می شود. توانایی های فنی او و حمایت همه جانبه اش در زمان سرقت از موزه، کلویی را در زمره شخصیت های حامی قرار می دهد. توانایی های مهندسی، تخصص های بی نظیرش در رانندگی و شلیک با اسلحه و ابزارهای عجیب و غریبش باعث می شود که گروه در مواقع بسیاری، با وجود اینکه او را نادیده میگیرد، نیازی شدید به او داشته باشد. حتی شوخ طبعی و روحیه خاص کلویی هم نمی تواند او را از نقشش جدا کند.
فرد دیگری که به گروه اضافه می شود، چارلی کاتر است، چارلی بسیار خاص است و این را می توان از صداگذاری بی نظیرش هم حدس زد، تمایل او به وقار و رفتار درست، در کنار خشونت و رفتارهای محکم و تندش از او شخصیتی پیچیده می سازد، اما او هم با وجود داشتن خصوصیاتی تند که شبیه به تیپ Choleric، شباهت بیشتری به Melancholic ها دارد. نقل قول هایش از شکسپیر او را شبیه به نردهای فیلم های نوجوانانه می کند که مدام از استاروارز حرف می زنند، ترس خاص از محیط های تنگ (کلاستروفوبیک بودنش) از او شخصیتی خاص می سازد که در کنار پیرنگ کلی حمایت از تیم، چارلی را هم در نقشی شبیه به همان هکرهای کامپیوتری قرار می دهد.
و اما سم دریک برادر کله شق و احساسی نیت که شباهت های بسیاری با او دارد، در واقع سم را به واسطه حضور خاصش نمی توان به درستی دسته بندی کرد، او در گذشتهای که روایت می شود، نقش رهبر را بر عهده دارد و با فداکاری هایش بقیه را نجات می دهد، اما در مقابل در ماجراهای نسخه چهارم، با هدف های خودخواهانه و تصمیمی گیری های احساسی دیگران را به خطر می اندازد، و این تصمیم گیری ها که با تصمیمات احساسی نیتن همراه می شوند، یکی از بزرگترین چالش ها را برای تیم دوست داشتنی ما رقم می زنند. از این رو می توان گفت که شخصیت سم در طول بازی همچون دیگران حالت های بسیاری به خود می گیرد، اما به طور کلی می توان او را در قدم اول در دسته Phlegmatic و سپس در دسته Choleric قرار داد.
این تیپ های شخصیتی با اینکه زاده علم پزشکی آن هم در یونان باستان هستند، هیچ گاه ما را رها نخواهد کرد، این تیپ ها از آثار هومر تا شکسپیر، و از هری پاتر تا صدسال تنهایی را شکل داده اند. این تیپ های شخصیتی در استاروارز، ارباب حلقه ها، فاینال فانتزی، بایوشاک و هیچ اثر دیگری ما را رها نخواهند کرد، چرا که ابتدایی ترین و اصلی ترین منابع ساخت و پرداخت شخصیت ها هستند. به همین دلیل لازم دیده شد که هرچند ساده به معرفی اندک این تیپ ها و در کنار آن تحلیلی از شخصیت های سری آنچارتد بپردازیم. تحلیلی که سعی کرد بیشتر از ستایش شخصیت ها، چرایی قرار گرفتن در این دسته بندی ها را نشان دهد.
پر بحثترینها
- بازیگر شخصیت اصلی Intergalactic نیل دراکمن را خدای بازیهای ویدیویی میداند و از همکاری با او هیجانزده است
- رکورد دیسلایک تریلر Concord توسط Intergalactic در یوتیوب شکسته شد
- رئیس ناتی داگ: تست بازیگری Intergalactic به اندازه انتخاب بازیگر نقش الی شگفتانگیز بود
- بازیهای انحصاری کنسولی بیشتری از پلی استیشن برای Xbox عرضه خواهند شد
- مدیرعامل ناتی داگ: Intergalactic دیوانهوارترین ماجراجویی ما است
- دیجیتال فاندری تریلر Intergalactic را از نظر بصری شگفتانگیز توصیف میکند
- سازنده بازی Black Myth: Wukong بابت برنده نشدن در مراسم The Game Awards 2024 گریه کرد
- گپفا ۲۶؛ مورد انتظارترین بازیهای شما در سال ۲۰۲۵
- مدیرعامل مایکروسافت: طرفدار Xbox بودن یعنی تجربه بازیهای آن روی تمامی دستگاهها
- این ۱۵ ویژگی منحصر به فرد GTA 6 را به یک تجربه خیرهکننده تبدیل خواهند کرد
نظرات
ممنون بابت این مقالهی زیبا :inlove: سم که عشق است و بس :worship: :pray:
مقاله عالی بود…متاسفانه یا خوشبختانه من تا دو ماه پیش تازه تونستم این بازی رو تجربه کنم
هر چهار تا نسخه رو پشت سر هم تموم کردم و واقعا سری تکرار نشدنی هست
البته بشخصه دوست داشتم سرکار خانم amy hennig رو این بازی کار کنه تا اقای دراکمن
حالا که بهترین بازی سال از نظر گیمرهاومنتقدین شده دراکمن کارش درسته از کجا معلوم amy hennig می یومد همین نمرات رو می گرفت
بنظر شما سرکار خانم amy hennig کسی که یه فرانچایز رو خلق کرده و سه نسخه از اون رو کارگردانی کرده نمیتونه اونو بهتر ادامه بده؟
نسخه دوم رو که اکثرا میگن بهترین نسخه هستش رو خانم amy hennig کارگردانی کردن
لطف دارین، خوشحالم که خوشتون اومده
Uncharted بهترین سری بازی های ادونچر در تاریخ صنعت گیم :yes:
الان من چرا منفی گرفتم؟ ?:-)
سوختگان در کمین هستند.مراقب باشید.
این سری از هر نظر بی نقصه…
درود بر ناتی داگ که این سری رو ساخت :yes:
ممنون از مقاله :yes:
واقعا دلیل این همه منفی چیه؟
😐 ?:-)
مقاله ی خوبی باید باید بگم ک انجارتد چار واقعا یک شاهکار ب تمام معنا بود مگه میشه ناتی داگ بازی بسازه و اون بازی شاهکار نشه بعداز سانتامونیکای کبیر بهترین شرکتی ک خیلی دوسش دارم ناتی داگ و راکستاره و بعد از کریتوس کبیر بعترین شخصیت من نیتن دریک و سابزیرو و مارکوس شخصیت گیرزو خیلی دوس دارم جدا از اینا انچارتد چار و ک بازی میکنی همه چی تو این بازی هست از احساسات بگیر تا کشت و کشتار و شوخی های نیتن
از نظر من انجارتد ب ترتیب
دو
چهار
سه
یک
دوستان عزیز درسته شرکت ناتی داگ و سانتا مونیکای عالین وباز های شاهکاری می سازند اما بهتره با شرکت راک استار مقایسه نشن اصلا مقایسه شرکتی با راک استار کار اشتباهیه 🙂 🙂
درسته چون ناتی داگ کاملا از راکستار برتره سال ۲۰۱۳ دیگه به همه اثبات شد 😉
تو ۲۰۱۳ کدوم بازی گوتی شد؟
THE LAST OF US یا GTA V.
تو ۲۰۱۳ کدوم بازی ۲۴۹ جایزه گوتی گرفت و توسط مراسم های معتبری مثل بفتا و دایس و سایت های معتبری مثل IGN به عنوان برترین بازی سال انتخاب شد؟؟؟
درحالی که GTA با ته زور زدنش ۱۶۰ تا جایزه گرفت
جوایز گوتی GTA کلا ۱۶۰ تا ۱۰۷ جایزه منتقدین ۵۳ جایزه هواداری!
جوایز گوتی TLOU کلا ۲۴۹ تا ۱۹۱ جایزه منتقدین ۵۸ جایزه هواداری!
انتظار نداری ۲۴۹ جایزرو ول کنم به ۱۶۰ تا بگم گوتی!!!
قطعا GTA شکست سنگینی از نظر دریافت جوایز خورد جلو TLOU و این حقیقت برکسی پوشیده نیست!TLOU پرافتخار ترین بازی تاریخ از نظر جوایز منتقدین هم هست!
با همه این ها از من بپرسی میگم هیچکدوم از اون یکی برتر نیست نه سبکشون به هم ربطی داره و هرکدوم برا خودشون ابر شاهکارن فقط اون دوستمون نظرش شبیه شوخی بود برا همین اونجوری جواب دادم!
داداش منظورم این بود که در نهایت کدوم رو گوتی اعلام کردن؟
پارسال اورواچ رو گوتی اعلام کردن ولی از هر نظر حساب میکنم انچارتد بهتر بود.
اون فقط یه مراسمه فقط یه مراسم منکر نمیشم ارزشمند ولی اگه قراره بهترین بازی یک سال یه مراسم تایین کنه میخوام ۱۰۰ سال سیاه تایین نکنه 😐
سال ۲۰۱۳ هم بازی GTA V رو اون مراسم گوتی اعلام کرد!ولی دلیل نمیشه چشمو ببندیم و اون همه جوایز TLOU نبینیم هرچند GTA هم کاملا لیاقت جایزه The Game Awardsرو داشت برخلاف امسال که بازی که انتخاب شد اصلا لیاقتشو نداشت! 😀
حق با شماست.
مقایسه نشد فقط گفتمدوسش دارم بعد از سانتا
اگر بازی برتر از tlou پیدا کردی(با دلایل منطقی) آون وقت به حرفت پی میرم :disdain:
دلست اف اس
دلست تو سبک خودش بهترینه انچارتد تو سبک خودش ولی اینا یجوری رقیب دارند مثلا دلست رقیبش رزیدنت اویل چهاره درسته اون قدیمیه ولی هیجانی ک داره از دلست بیشتره یا انچارتد رقیبش توم ریدره درسته انچارتد خیلی بهتره ولی توم ریدر میتونه جاشو پرکنه یجورایی ولی گاداف وار کبیر هیچ هک اند اسلشی حتی نزدیکش نیومده کدوم شخصیت میتونه از کریتوس بیشتر ب دل بشینه دلست بازیه خوبیه خودم پنج یا شیش بار رو درجه ی سختی تمومش کردم هنوزم بازیشو دارم ولی گاداف وار ی بازیه بی همتاست تو انحصاری های سونی واقعا گاد داره پادشاهی میکنه
این چیزی که شما گفتید یکم سلیقهم ای هست. گاد او وار هم فوق اعاده هست. ولی اگر واقعا به خواهیم بازی ها رو زیر ذره بین قرار بدیم در لست بهترینه.برای بازی گاد او وار در مبارزاتش خیلی زحمت کشیدن (نسبت به بقیه قسمتاش ) در gtav در ریزکاریش مثلا حتی اگر به آشغالهایی که روی زمین هست تیر بزنی هر اشغال خصوصیاتی داره چه بسا چیز های بزرگترش(نسبت به بقیه قسمت هاس )ولی همهی این بازی ها نکات ضعفی دارند ولی نکات ضعف تلو واقعا از این بازی ها کمتره. :-/ اگر من اشتباه می کنم لطفا بگید.
دلست اف اس
حرف شما کاملا درسته و خودم از طرفداران سرسخت دلستم و عاشقشم در جی تی ای هم درست میگید هر بازی ای بالاخره نکات ضعفی داره ولی حرف من اینه ک بازیایی مثل دلست یا انچارتد مثل دارند ولی گاد نداره باور کننکه بگی خودم عشق گادم دارم اینارو میگمولی هیچ هک اند اسلشی نمیتونه نزدیک گاد بشه از نظر شخصیت همیادمه سایت زومجی مسابقه ی قشنگی گذاشته بود ک بتمن همنیتن دریک و شکست داد همالی رو ولی در اخر کریتوس با اختلاف زیاد از بتمن برد.در کل همگی شاهکارند و من با همه خاطرات عالی ای دارم.درمورد نکات ضعف باور کن من ن در گاد نکته ی ضعفی دیدم ن در دلست
RE4 در زمان خودش شاهکار بوده وگرنه الان بخوای حساب کنی عمرا در حد The Last Of Us باشه.این کجا و ان کجا.
نمیشه بازیهای قدیمی رو با بازیهای جدید مقایسه کرد.
یک زمانی من اصلا از شورش در شهر سگا خسته نمیشدم و هر روز بازی میکردم ولی الان دیگه نمیرم سمتش چون قدیمیه و جذابیت زیادی نداره مگر برای تجدید خاطره.
تلو مثل داره 😐 هر بازی که هم سبک موفق نداشته باشه دلیل به
بهترین بازی بودن نیست. الان شاید بازی مثل رزیدنت اویل موفق باشه و هم سبک داشته باشه ولیکن هیچ بازی وجود نداره که تو سبک تلو باشه و یک ذره هم نزدیک باشه مثل گاد فقط گاد نسبت به هم سبک اش بی نهایت بهتره ولی در مقابل تلو فکر نکنم بتونه بهتر باشه یا حتی مثلش باشه . من هم عاشق کریتوس و دومین شخصیت برتر زندگیم هست 😉 اما اگر تعصب رو کنار بزاریم و فن و بوی در نیاری تلو یه چیز دیگس
الان این همه منفی چیه؟ ما داریم بازی های سکنی رو مقایسه میکنیم. هیچ کدوممون هم به باز تهیه نکردیم. فکر کنم بهعضی ها دارند می سوزند 😐 😐
واقعا یکی از بهترین بازی های عمرم بود مخصوصا آنچارتد ۴ و ۲
تو این سری عاشق سالی ام حتی بیشتر از نیتن
به شدت منتظره lost legacy ام اونم مطمئنم شاهکار میشه
واقعا سری uncharted یه شاهکار بود.
ممنون بابت مقاله زیباتون
واقعا با این سری خاطره زیاد دارم
https://www.youtube.com/watch?v=dMlausxTxj8&t=615s
نگاهت اشتباهه، یه نگاه به لینک بنداز فقط بخش کوچکی از یه ماجرای اشتباه بزرگ تو این سریِ
ممنون بابت مقاله.قطعا آنچارتد یکی از بهترین شخصیت پردازی هارو بین انحصاری های سونی داره.کلی باهاشون خندیدیم،به همدیگه کمک کردیم،با هم شوخی کردیم و…… ولی حیف که همش زودگذر بود و حالا چیزی به تموم شدنش نمونده.من شخصا ویکتور سالیوان رو از همه بیشتر دوست دارم
متشکرم، بله آنچارتد شخصیت هایی داره که میشه ازشون به عنوان دوست در دنیای بازی ها یاد کرد!
کبیرترین بازی بعد از :inlove: gow
داستانی بسیار غنی
دارم و اکشن وحشتناک، گیرا
گرافیک فراتر از نسل ۸
متای بالای ۹۰
یه ملاک قوی واسه خرید ps4
:inlove:
و از همه مهمتر استدیویی که اونو ساخته یعنی ناتی داگ
در بحث شخصیت پردازی سری انچارتد بسیار عالی ظاهر شده من به شخصه در ۳ گانه اول از شخصیت سالی و در نسخه چهارم از شخصیت سم بیشتر از بقیه خوشم امد درباره خود بازی هم قبلا چه درباره انچارتد کالکشن و چه انچارتد۴ زیاد صحبت کردم و رده بندی من این طور هست
نسخه۲
نسخه۳
نسخه۴
نسخه۱
اگر انچارتد۴ برخی موارد رو رعایت میکرد مطمئنن بهتر از نسخه۳ برای من میشد اما افسوس
رضا جان درود…
کاملا موافقم با رده بندی که انجام دادی …. :yes:
نسخه چهارم از لحاظ داستانی بهترین نسخه بود… ولی
اکشن بازی به شدت کم شده بود…. اکثر بازی راه رفتن و سکو بازی شده بود…میتونم بگم یه جوراییی ۷۰ درصد بازی راه رفتن و سکو بازیه تشکیل داده بود…. و این برای عنوانی مثل انچارتد اصلا خوشایند نیست… فکر کن همچین داستانی در کنار اکشن نسخه دوم بود…. چه چیزی میشد!!
حیف…
دقیقا فرزام جان :yes: :yes:
یکسال پیش وقتی بازی رو تمام کردم یک نقد ازش نوشتم که همه این مطالب رو ذکر کردم ببین اگر از من بپرسن بهترین بازی “ماجراجویی” ۲۰۱۶ بلاشک میگم انچارتد۴ اما اگر بگن بهترین بازی “اکشن ماجراجویی” خب اینجا دیگه اسم انچارتد۴ رو نمیبرم انچارتد۴ رفته بود به سمت پلتفرمینگ رفته بود به سمت ادونچر کجا هستند اون معماهای ۳ گانه؟؟؟ حتی در بخش اکشن یک نسخه تکامل یافته از ۲ گانه قبلی و بازی لست بود چپتر۱۱ که اکشن ترین چپتر بازی بود دقیقا ما مشابه اون رو در انچارتد۲ فکر میکنم چپتر۲۲ و در انچارتد۳ اون قسمتی که سوار بر اسب در بیابان هستیم دیدیم دقیقا همون اکشن بود حتی در چپتر۲۱ در انچارتد۴ که اون نفربر به دنبال ما میاد و ما دنبال سم هستیم دقیقا کپی از بازی لست شده بود که نفربر دنبال جول و الی بود از همه این حرف ها گذشته دراکمن بازی رو از روح اصلی فاصله داد و همون طور که گفتی اگر داستان انچارتد۴ با اون گرافیک فوق العاده ترکیب میشد با اکشن قسمت دوم بلاشک قول ۱۰۰ درصد میدم که بازی بهترین بازی ۲۰۱۶ میشد اما حیف
کاملا درسته… کلا اینجا عادت دارن از همه چیز بت بسازن… در صورتی که باید منصفانه نقد کرد
رضا و فرزام عزیز، عذرخواهی میکنم که در بحثتون دخالت کردم، اما خواستم نظرم رو بگم، تا حد بسیار زیادی با شما موافق هستم، آنچارتد ۴ در نسل هشتم قطعاً یک بازی ماجرایی بی نظیره، اما در مقایسه با نسخه های قبلی کمی ضعیف عمل کرده، اما یک نکته ای هست، من واقعا برای محتوایی که ناتی داگ قصد داره در Lost Legacy ارائه کنه نگرانم، نبود نیتن دریک و شاید سالی و الینا، در کنار اینکه ندین راس به بازی برگشته تا حدی نگران کننده ست، باید دید ناتی داگ میتونه بدون دریک هم یک آنچارتد شاهکار بسازه یا با یک بازی معمولی مواجه میشیم؟
شما سروری میثم جان این چه حرفیه اتفاقا چقدر خوب هست که بیایم و درباره بازی ها بحث کنیم نقد کنیم VS کنیم
درباره نسخه فرعی خب از همین الان میشه خیلی چیزها رو پیشبینی کرد ما میدونیم که در این نسخه فرعی با یک گرافیک تمیز در کنار محیط های که معمولا از پوشش گیاهی انبوه تشکیل شده طرف هستیم در کنار یک شوتینگ بسیار بالانس حالا یک بحث گیم پلی هست که ایا ناتی داگ نسبت به انچارتد۴ قراره تغییر جبه بده قراره بیاد مثل نسخه دوم و سوم یک تعادل بین “اکشن” و “ماجراجویی” ایجاد کنه یا نه بیاد و مثل انچارتد۴ بازی رو ببره به سمت ادونچر و پلتفرمینگ و باز بحث بعدی دقیقا نگرانی شماست میثم جان ایا شخصیت کلویی که در نسخه دوم باهاش اشنا شدیم و پتانسیل بالایی هم داره 😀 میتونه جایگزینی برای نیتن باشه ایا شخصی هست که بتونه مثل سالی گیمرها رو جذب خودش کنه یا سم که به نظر من اره ناتی داگ میتونه بازم “شخصیت” خلق کنه و ناتی داگ توانایی خلق شخصیت داره به نظر من یک بحث هم داستان هست که با توجه به اینکه نسخه فرعی هست خب باید دید چکار میکنن در هر حال من بهش خوشبین هستم :yes: :yes:
لطف دارین رضا جان، من هم تا حد بسیاری با شما موافقم، ناتی داگ ثابت کرده که در پرداخت شخصیت های ناشناخته هم تواناست، و این موضوع رو در Left Behind ثابت کرد. در رابطه با گیم پلی هم هرچه لازم بود رو بیان کردید، باید دید که چه بر سر کلویی دوست داشتنی میاد و تا چه حدی این شخصیت میتونه برامون ماندگار بشه، هرچی باشه هیچکس آرزوی یک آنچارتد بد رو نداره و همه منتظر یک شاهکار هستیم!
میثم جان اخه ناتی گاد و بازی معمولی ؟
بعیده ولی حق بدید نگران باشیم، یک زمانی بود که میگفتیم کپ کام و بازی معمولی؟ یک زمانی بود که میگفتیم یوبی سافت و بازی معمولی؟
در اینکه ناتی داگ بزرگ و قدرتمند هست شکی نیست، اما همین بزرگی میتونه کار دستشون بده، به هر حال ما که امیدواریم این استدیو همیشه شاهکار ساز باقی بمونه، به نفع ماست!
ممنون جناب عبداللهی.ان شاء الله تابستون پی اس فور بگیرم از خجالتشون درام….راستی میشه قبل از سه گانه نسخه چهارم رو بازی کرد؟از لحاظ داستانی مشکلی پیش نمیاد؟
متشکرم لطف دارین، راستش ارتباط داستانی پیچیده ای وجود نداره بین سه گانه و نسخه چهارم، ولی قطعاً بازی کردن سه گانه قبل از نسخه چهارم برای شناخت شخصیت ها و ماجراهایی که پشت سر گذاشتند لازمه، مخصوصا بخاطر حس نوستالژیکی که نسخه چهارم قصد داره القا کنه!
امیدوارم هرچه زودتر بتونید از این سری زیبا لذت ببرید!
بعنوان یک PC گیمر همیشه این فرانچایز رو تحسین کردم و دوست داشتم نسخه PC میداشت.
تریلرهایی از گیم پلی این فرانچایز دیدم .
تو نسخه سوم اونجایی که هواپیما سقوط میکنه و تو نسخه چهارم اونجایی که نیتین از کنار جوب اب از خواب پا میشه و کلت خودش که خیس اب شده رو میتکونه خیلی باحاله.
جوب آب 😐 😐 😐 داداش اشتباه نزن فک کنم رودخونه بود 😉 😉 😉
Uncharted 4 بهترین بازی زندگی من بود بازی که ثابت کرد برای بی نقص بودن لازم نیست که حتماً open world باشه.
بهترین بازی تاریخ در کنار تلو .این دو تا بهترین های تاریخ اند :inlove: :inlove: :inlove: :inlove:
قطعا.حضور همین دو بازی برای خرید کنسول پلی استیشن کافیه .
بعنوان یک PC گیمر این دو شاهکار رو تحسین میکنم.
انچارتد برای من به ترتیب بهترین ها ۴ و ۳ و۲ و۱ بود سه یک حس وحال عجیبی داشت اون بیابون و گرافیک واسب سواری وسقوط از هواپیما خیلی عالی بود
جالبه دقیقه انچارتد ۴ از چه جهت در سطح نسخه ۲ و اخرین ما نیست؟
حتی اکثر نقدای بازیرو بخونید گفتن از نسخه ۲ بهتره!!
بازی از نظر جوایز که بیگ وینر شده مثل لست متاشم که ۹۳ البته با دوتا نمره خوشمزه ۵ و ۴ احمقانه ولا متاش رو ۹۴ یا ۹۵ بود انچارتد ۴ از هر نظر شاهکار بود اگر amy hennig میساختش در بهترین حالت ماجرا گیرز ۴ میشد که بازی دقیقا یه کپی پیست از نسخه های قبل میشد یه متا ۸۴ ۸۵ و دوماه بعدم همه فراموشش میکردن!
اصلا بزرگ ترین ضعف نسخه ۳ همین بود که کپی پیست انچ ۲ بود و هیچ چیز جدیدی در گیم پلی رو نمیکرد و متاشم شد ۹۲ و کلا ۲۰ تا جایزه گوتی گرفت البته اونم شاهکار بود کلا ناتی داگ که غیر از شاهکار نمیسازه ولی این که انتظار داشته باشیم تو نسخه ۴ بازی تو این سبک که واقعا فضای ارائه چیزهای جدید به شدت محدوده یه چیز عجیب غریب و متفاوت تحویل بدن غلطه!
انچارتد ۴ دقیقا همون چیزی بود که باید باشه و اخر سر نمره ۱۰ گیم اسپات به همه عظمت ناتی داگ و این بازیرو نشون داد و همینطور نیل دراکمن و بروس رو که چطور یه پروژرو نصفه تحویل گرفتن و چه اثر فاخری منتشر کردن.
هیچ کس منکر این قضیه نیست که آنچارتد ۴ یک شاهکاره، ولی شماره دوم به قدری زیبا و بی نظیر بود که هرگز از خاطره ها نمیره، دراکمن هم بازی ساز بزرگی هست و هیچ کس منکر توانایی های او نیست، اما این حجم از احساسات برای یک بازی کاملاً ماجرایی باعث میشه که هیجانات همیشگی سه گانه رو در نسخه چهارم تجربه نکنیم!
البته این نظر بنده هست و نظر شما هم که نسخه چهارم رو برتر میدونید کاملاً قایل احترامه!
جواب سوال اول شما
دقیقا از لحاط اکشن بازی….خواهشا بازی رو دلست مقایسه نکنید
شما منطورت کدوم نقد هست؟ نقد های gamespot ign هیچ کدوم درباره این که از نسخه دوم بهتر هست چیزی گفته نشده… از اون مهمتر تجربه خودمونه…..
در این که انچارتد ۴ فوق العاده هست شکی نیست… منتها اینا همش نظر شخصیه… با متا هم بخوایم حساب کنین که اصلا بنده بهش اعتقادی ندارم بازم انچارتد ۲ حرف اول و اخر رو میزنه…انچارتد ۲ انقلاب بود تو این سبک….. ایرادی هم به ناتیداگ وارد نیست … به خاطر کشش و پتانسیل این فرایچر…. در نهایت ما همه به احترام ناتیداگ کلاه از سر بر میداریم…. منتها قرار نیست که از چیزی بت بسازیم
اتفاقا من یک جورایی ۳ بیشتر از همه بهم حال داد
و کپی پیست حساب کنیم که همه بازی ها همه شماره هاش شبیه هم هستش
فقط یک چیزی اضافه میشه
شاید اینجا جاش نباشه ولی چاره ی دیگه ای ندارم
U4 نتونست از نسخه دوم پیشی بگیره.خاستن از TLOU کپی کنن اونم باز نتیجه نداد.ای کاش کارگردان زن ک U2 رو ساخته بود میومد U4رو میساخت!حیف واقعا حیف
میخاستن بهترین نسخه سری رو بسازن اما تو گرافیک هم کم کاری کردن متاسفانه
شاید خیلیا بدشون بیاد از اینک اینا رو گفتم اما باید منطقی باشیم.
با اینک خودم عاشق سری آنچارتدم اما هیچ وقت نمیتونم خودمو قول بزنم U4 تونست از ۳گانه خودش جلو بزنه.هیچ وقت
موفق باشید
تو گرافیک کم کاری کردن؟ناموسا کم کاری کردن؟
من هنوز هورایزون زیرو داون رو تجربه نکردم همه خیلی تعریف میکنن.ولی اگه اونو فاکتور بگیرم صد در صد انچارتد ۴ بهترین گرافیک نسل ۸ کنسول هارو داره.ناتی داگ اینبار خیلی زود از نهایت قدرت ps4 استفاده کرد.ps4 من کمی سر و صدا میکرد سر انچارتد ۴ که تو هیچ بازی نشنیده بودم.البته گاد ۴ و تلو ۲ گرافیک رو باز هم جلوتر میبرند صد درصد.
درباره الگو برداری از تلو باید بگم فقط یه مخفی کاری جزیی الگو برداری شده بود! اگه میخواستن الگو برداری کنن باید بازیو دارک میکردن که نیل دراکمن فهمید این برای مجموعه انچارتد مناسب نیست و بازی اصلا غم انگیز نبود و happy ending هم داشت فقط کاور بازی تم دارک داشت.
درباره اینکه گفتین نتونست از سه گانه خودش جلو بزنه اینو صد درصد میتونیم بگیم که از یکش که بهتر بود.
تنها دلیلی که برای من زیر انچارتد ۲ قرار میگیره کم شدن اکشن بود.یه شاهکار تمام عیار و از بهترینای نسل.
Uncharted 2
۴
۳
۱
کلویی :evilgrin:
این تجارى شدن بازى ها اصلا خوب نیست ؛ امیدوارم هنوز بازى هایى مثل بلادبورن و سولز منتشر بشن و اسیر این جریان تجارى شدن و رند و روون تر کردن بازى ها نشن.
شخصیت سم خیلی خوب بود حتی از نیتن هم بیشتر به دل مینشست میدونم ربطی به این مقاله نداره ولی شخصیت جوئل چیز دیگه بود به نظرم خیلی سختی کشیده تر و جا افتاده تر بود :inlove: :inlove: در کل آثار ناتی داگ اوج شخصیت پردازیه :-*
کلا چهار قسمت انچارد خیلی بازیای خفنی بودن که سعادت تجربه کردنشو داشتم، مخصوصا قسمت دو و چهارش
قسمت ۲ اکشن بیشتری داشت و اگه گرافیک و گیم پلی قسمت چهار رو میداشت بجای یکبار ده بار تمومش میکردم
ماجراجویی قسمت ۴ بیشتر از اکشن بود اما دنیای بازی مخصوصا از جزیره ب بعد و طراحی مراحل و داستانش با همچین گیم پلی روانو خوش دست بهتر از خودش وجود نداره، ناتی داگ عجب بازیایی میسازه اون از دلست اف اس که بهترینه بهتریناست اینم از انچارد، نیل که دمش گرم سفت چسبیده ادامه ی بهترین بازیه عمرمو داره میسازه با نهایت کیفیت واقعا خدا خیرشون بده عجب تجربیات نفیسی رو به گیمر جماعت تقدیم میکنن
سر تا پای بازیرو از جمله طراحی مراحل چیدمان دشمنا در کنار کیفیت بالای گرافیک و گیم پلی رو جوری خوب میسازن که لحظه لحظش ارزش تکرار داره و هیچوقت تکراری نمیشه البته هوش مصنوعی متغیری که برای دشمنان دلست و انچارد ۴ ساختن حرف اول اعتیاد اور بودن این دو بازیرو میزنه
با تجربه ی اثر شاهکاری همچون اخرین ما و نسخه چهارم سری آنچارتد این موضوع واسم بیش از پیش اثبات شد که برای بیاد موندنی و شاهکار بودن در زمینه داستان سرایی حتما نباید مثل فرانچایز های بزرگی همچون بایوشاک و متال گیر و…فلسفی و پیچیده بود…
بلکه میشه با یک روایت داستانی عالی و شخصیت پردازی هوشمندانه و دوست داشتنی هم محبوب و ماندگار شد… :yes:
متاسفانه انچارتد ۴ اونچیزی نبود که من منتظرش بودم بغیر از داستان و روایت در خیلی از موارد در حد انتظار ظاهر نشد.
بهترین شخصیت از بهترین بازی دنیا برای من
لامصب سونی سلطان بی چون و چرایه خیلی از سبک ها هست مثله همین سبک اکشن ماجراجویی که نامش با آنچارتد گره خورده،خداحافظی با نیتن و سریه بینظیره آنچارتد بسیار سخته ولی خوب با پایان این سری مطمئنن ناتی داگ کبیر دستش بازتر میشه برایه خلق یک سریه بینظیره دیگه
عشق است سم دریک
و در ضمن با تشکر از آقا میثم بابت مقاله خوبشون،خسته نباشید :yes:
متشکرم، لطف دارین نسبت به من
حوصله خوندن مقاله ندارم…شرمنده اقای نویسنده.. اگه وقت کردم حتما میخونم
شما رو نمیدونم ولی واسه من انچارتد ۳ خوش ساخت ترین بازی ناتی داگه.احساس میکردم ناتی داگ از تمام وجودش مایه گذاشته بود سر این بازی..خیییییلی عالی بود
باز هم شرمنده دوستان حوصله ندارم توضیح بدم در مورد بازی
اختیار دارید، هیچ کس وظیفه ای در قبال خواندن مقالات نداره، همین که نظرتون رو به اشتراک گذاشتید ارزشمند هست.
یکجواریی منم ۳ بیشتر بهم حال داد تا اونای دیگه فکر می کنم
ممنون مقاله عالی بود
به نظرم که حقشو بد خوردن امسال ولی بازم بیشتر جایزه رو تا به اینجا داره
اون وی پی ان هارو خاموش کنید کمتر منفی بدید(علی بسه)
متشکرم که مطالعه کردید، آنچارتد ۴ قطعاً بازی ارزشمندی هست
حیف تموم شد و دیگه ادامه نداره
احتمالا نسخه ۵ بازی رو میدن
این بار با سم و سالی
به نظر من سونی فقط شاهکار GOD OF WAR و شاهکارهای DAVID CAGE برای خریدن کنسولش کافیه و نیازی هم به بازیهای بچه گونه و مسخره ای مثل UNCHARTED که از درجه T(TEEN) بالاتر نیست و همش کپی از INDIANA JONES و TOMB RAIDEr و POP هستش ،نیست.
باشه
پوکیدم از خنده
خدا وکیلی ایول داره جوابت
جوابه فوق العاده ویران کننده ای بود من از این به بعد مریدتم:-)
سلام ببخشید خیلی فوریه
دوستان PC باز خیلی مراقب باشین سعدی کنید ایمیل های ناشناس رو باز نکنید سایتای خارجی تا جایی که ممکنه نرید آپدیت هایی که برای ویندوز میاد دانلود کنید مراقب باشید خییییلی شدید آنتی ویروس هاتونو لایسنس کنید سعی کنید اگر کار واجبی ندارید به اینترنت مصل نشین
آقای میثم عبداللهی شما در جایگاهی نیستید که بخواید uncharted 4 رو نقد کنید
من قطعاًخودم رو در جایگاهی نمی دونم که یکی از بهترین بازیهای سال ۲۰۱۶ رو مورد انتقاد قرار بدم. این مقاله اصلاً نقد نیست، و درونش هم هیچ ایرادی به آنچارتد ۴ گرفته نشده، ما صرفاً گفتیم که درون مایه احساسی نسخه چهارم، به مذاق بعضی از طرفداران (که خودم هم از بینشون هستم) خوش نیومده! همین. هدف مقاله مقایسه و بررسی شخصیتهای سری آنچارتد با یک سری از تیپهای شخصیتی بوده!
بله ولی خب خیلی ها هم هستن که به مذاقشون خوش اومده از جمله من و خب واقعا دلیل نمیشه که همه خوششون بیاد بالاخره سلیقه ها متفاوته ولی من کل اثرهای شکرت خارق العاده ناتی داگ رو تحسین میکنم از جمله unchaeted 4که یک شاهکار بود و the last of us که بهتره راجبش صحبت نکنیم چون به نظر من بهترین بازیه کل صنعت بازیه و البته این نظر شخصیه
ولی باز هم از مقالتون ممنونم توضیح درباه ی شخصیت ها عالی بود
“رابطه نیتن و الینا خیلی جذاب است، آن ها نقاطی متضاد هم هستند اما رفته رفته یاد میگیرند که ضعف هایشان را با نقاط قوت دیگری پوشش بدهند”
به عقیده بنده این جمله را باید با طلا نوشت.چرا که این عمل جز اساس بنیادین هر زندگی مشترکی می بایست باشد.تعامل هر زوجی به این شکل بدون شک باعث پیشرفت خانواده خواهد شد.
نگاه فوق العاده ای بود جناب عبداللهی پور.تبریک میگم
و البته این شاهکار بیبدلیل ناتیداگ :inlove: