روزی روزگاری: زاده نبوغ و جنون… میعادگاه مرگ | نقد و بررسی بازی Dark Souls
بیشتر از ۲۰ بار برای عناوینی از سری بازی های Souls یا Bloodborne در مقاطع زمانی مختلف دست به قلم شده ام و بارها و بارها برای این عناوین مطالبی را به رشته تحریر در آورده ام. اما نکته اینجاست که گویی چشمه تراوشات ذهنی من از شاهکارهای میازاکی هیچ گاه نمی خشکد و انگار که هر بار و هر بار و هر بار کلی حرف جدید دارم که در مورد این بازی ها به زبان بیاورم یا بر قلم جاری سازم. گویی که چنان این عناوین در تار و پود وجودم تنیده شده اند که تبدیل به جزوی از زندگی من گشته اند و به هیچ وجه برای من تنها و تنها یک بازی نبوده اند و نیستند و نخواهند بود. گاهی می شود که شما با یک فیلم، موسیقی، بازی و با هر مدیای دیگری در حوزه های مختلف احساس نزدیکی بسیار زیادی می کنید و این حس را دارید که انگار سال هاست که با آن آشنا هستید و خود آن را خلق کرده اید. احساس نزدیکی بسیار زیادی که شما را بلافاصله عاشق می کند.
عاشق شدن زیباست حتی اگر عاشق یک بازی رایانه ای باشید. عشق چنان شور و حالی به شما می دهد که از خود بیخود می شوید و لذتی می برید که گویی هیچ گاه در تمام زندگی طعم چنان لذتی را نچشیده اید. سری عناوین Souls دقیقا همین عشق و شور را برای من به همراه اوردند. انگار که همان گمشده ای بودند که بعد از سال ها بازی کردن عناوین مختلف منتظرشان بودم و به محض این که چند ساعت از آغاز بازی Demon’s Souls گذشت، دریافتم که این سری همان گم شده من است و خوب می دانستم که این بازی بخشی از روح و وجود من خواهد شد. به حس خود اعتماد کنید. همان چیزی که در لحظه اول احساس می کنید همیشه درست است و گریزی از آن نیست. حس من درست بود. این بازی خیلی زود برای من بهترین شد و اکنون بعد از چندین سال که از عرضه اولین بازی این سری می گذرد، خاطراتی بیشمار با عناوین مختلف Souls برای من رقم خورده است و این سری دیگر بخشی از وجود و زندگی من شده است. به خوب یا بد بودن این موضوع کاری ندارم، این من هستم، این وجود من است، این بازی در تار و پود من تنیده شده است و حس می کنم که همیشه با من بوده است و خواهد بود.
سال ۲۰۱۱ بود که آقای هیدتا میازاکی و استودیو فرام سافتور بعد از بازخورد مثبت جهانی که از عنوان Demon’s Souls که یک بازی انحصاری پلی استیشن ۳ بود دریافت کرده بودند، عنوانی با نام Dark Souls را این بار به صورت مولتی پلتفرم منتشر کردند تا بازیبازان بیشتری از آن لذت ببرند. Dark Souls به طور کامل همان ادامه Demon’s Souls بود که ایرادهای آن رفع شده بودند و بازی بسیار کامل تری شده بود، اما به دلیل این که بازی اول انحصاری پلی استیشن ۳ بود آن ها نمی توانستند نام Demon’s Souls 2 را برای آن انتخاب کنند و این گونه یک فرنچایز مولتی پلتفرم جدید و شاهکار به نام Dark Souls خلق شد تا یکی از برترین برگ های تاریخ بازی های رایانه ای برای علاقمندان به بازی های نقش آفرینی هاردکور ورق بخورد و عنوانی خلق شود که سال ها و سال ها برای آن ها خاطره سازی کند.
بازی Dark Souls در ابتدا تنها برای کنسول های نسل هفتمی پلی استیشن ۳ و ایکس باکس ۳۶۰ منتشر گردید و نسخه رایانه های شخصی در کار نبود. با درخواست های بسیار زیاد و ایجاد کمپین هایی برای درخواست از فرام سافتور برای انتشار نسخه رایانه های شخصی، سرانجام آقای میازاکی و همکاران تصمیم گرفتند تا نسخه پی سی بازی را منتشر نمایند. همزمان با این نسخه یک بسته الحاقی داستانی نیز برای بازی منتشر گردید به نام Artorias of the Abyss که به صورت جدا برای نسخه های کنسولی موجود بود ولی در نسخه رایانه های شخصی این بسته الحاقی نیز از ابتدا قرار داشت و اتفاقا تصویر اصلی بر روی کاور بازی در نسخه پی سی نیز مربوط به شخصیت اصلی همین بسته الحاقی با نام Knight Artorias بود که یکی از برترین باس های تاریخ سری سولز نیز به شمار می رود. این نسخه Dark Souls: Prepare to Die Edition نام گرفت و در سال ۲۰۱۲ و یک سال پس از عرضه بازی اصلی، برای رایانه های شخصی منتشر گردید و البته همانطور که ذکر شد بسته الحاقی موجود در آن به صورت یک دی ال سی جداگانه برای نسخه های کنسولی نیز عرضه شد.
Dark Souls بعد از عرضه موفق گردید تا بازخوردهای بی نظیری را کسب نماید و تمامی دست اندرکاران و بازیبازان و منتقدان صنعت گیم آن را تحسین کرده و ستودند. کسب امتیاز ۹۵ از وبسایت گیم اسپات یا امتیاز ۹۰ از وبسایت IGN کار راحتی نبود ولی میازاکی و تیم توانمندش موفق به انجام این کار شدند و این آغاز راه برای فرنچایزی بود که بعدها یکی از برترین ۳ گانه های تاریخ بازی های رایانه ای را رقم زد و تعداد بیشماری طرفداران و عاشقان سینه چاک (مانند بنده) در سراسر دنیا برای خود دست و پا کرد. در این مطلب قصد داریم تا به بررسی نکات مختلف اولین نسخه از سری عناوین Dark Souls بپردازیم و آن را از زوایای مختلف با شما عزیزان بررسی نماییم. اگر میخواهید یاد و خاطره این شاهکار برای شما عزیزان زنده شود و بار دیگر یادی از این عنوان کنید، پیشنهاد می کنم با بنده و وبسایت تحلیلی خبری گیمفا در ادامه مطلب نقد و بررسی بازی Dark Souls همراه باشید.
سری عناوین سولز و به طور کلی بازی های اقای میازاکی همواره از لحاظ داستان خاص و متفاوت از دیگر بازی ها بوده اند. در واقع هیچ داستان بسیار مستقیم و سر راستی به بازیباز داده نمی شود و در بهترین حالت تنها یک زمینه و تم کلی در اختیار ما قرار می گیرد و باقی ان برعهده خود ماست که با گشت و گذار در دنیای بازی و صحبت با شخصیت های مختلف آن، از وقایع دنیای بازی و داستان آن هر چه بیشتر آگاه شوید و تازه در همین حالت نیز باز هم ممکن است برداشت داستانی یک شخص با دیگری متفاوت باشد و دیدگاه های متفاوتی را نسبت به داستان بازی داشته باشند. روند داستان گویی و روایت آن در بازی های میازاکی و سری سولز، کاملا بر پایه محیط و گشت و گذار در آن می باشد و شاهد “داستان گویی محیطی” هستیم. نکته جالب اینجاست که با این که حتی شاید کاملا به صورت سرراست داستان بازی برایتان اشکار نباشد و در ان ابهاماتی داشته باشید ولی به هیچ وجه حس نمی کنید که در دنیای بازی بی هدف رها شده اید و هیچ گاه این فکر به ذهن شما نمی اید که تنها مشغول انجام یک سری کارها بدون هیچ انگیزه ای هستید و کاملا با هدف در داستان و دنیای بازی پیش می روید. انگار که می دانیم بالاخره خواهیم فهمید نقش ما در این دنیا چیست و حداقل موضوع آن است که قصد داریم رستگار شویم.
در طول بازی بارها و بارها با شخصیت های مختلفی برخورد می کنید که هر کدام برای خود داستان و پیشینه ای دارند و اطلاعاتی را از دنیای بازی با خود به همراه دارند. هر کدام انگیزه و نیت خاصی دارند و هدفی را در دنیای بازی دنبال می کنند و در واقع صحبت با آنها و سر در اوردن از هدف و پیشینه آن ها در مجموع می شود داستان بازی. همان طور که قبلا نیز خدمت شما عزیزان گفته ام “برخی که عادت دارند تمام زیر و بم بازی را در آورند و کوچکترین نقاط آن را جستجو کنند و بارها و بارها با شخصیتهای مختلف بازی صحبت کنند قطعا برداشت کاملتر و بهتری را از داستان دنیای بازی کسب خواهند کرد نسبت به کسانی که تنها و تنها در مسیر اصلی بازی پیش میروند و کاری با کسی ندارند. در صحبت با شخصیتهای مختلف بازی میتوانید از سرنوشت افراد و حتی باسهای مختلف بازی اطلاعات کسب کنید و متوجه شوید که چگونه شده است که این دنیا به این روز افتاده است تا در ویرانی و غم و اندوه دست و پا بزند. داستان در این عنوان میتواند برای هر بازیبازی شخصی باشد و برداشت متفاوتی را از دیگر بازیبازان برای او به همراه داشته باشد.”
“در Dark Souls به مانند نسخه های بعدی این سری و همانطور که قبلا نیز خدمت شما عرض کرده ام، شاهد داستانی با پایههای قدرتمند و البته رازآلود و مبهم هستیم که شما را به کام خود فرو برده و تشنه پیشروی در خود نگاه میدارد. شاید اگر نوع روایت این داستان به هر شکل دیگری بود و مثلا مانند یک بازی اکشن ماجرایی سر راست و کاملا آشکار روایت میشد به هیچ وجه چنین جذابیتی را نداشت و حتی تا حد یک داستان معمولی نزول میکرد ولی این میازاکی و سازندگان باهوش بازی هستند که با توع روایت خاص و هیجانانگیز و گاها وابسته به برداشت شخصی شما، کاری کردهاند که همین داستان تبدیل به یک نقطه قوت مطمئن برای بازی شود و جلوی هر گونه حرف و حدیثی را در مورد کیفیت آن بگیرد. کاری که شاید تنها و تنها از عهده این تیم برآید و بس.”
از زمان انتشار عنوان Demon’s Souls تا کنون که عناوین Dark souls و Dark souls 2 و Dark souls 3 به همراه Bloodborne منتشر شده اند در هر کدام شاهد پیشرفت گرافیکی نسبت به نسخه های قبلی بوده ایم و هر بار ایراداتی که در عناوین قبلی از لحاظ فنی وجود داشته است در بازی های بعدی اصلاح شده و بهبود یافته است. البته منظور تنها ایرادات گرافیکی فنی است وگرنه از لحاظ هنری، این سری از همان ابتدا یک شاهکار هنری بی بدیل بوده است. تازه همان ایرادات گرافیک فنی نیز به یکی دو مورد ریز محدود می شوند و هر گز شاهد ایرادی بزرگ و غیر قابل بخشش در این سری از همان نسخه اول نبوده ایم. همان طور که قبلا نیز خدمت شما عزیزان عرض کرده ام از لحظه اولی که بازی Dark Souls را آغاز میکنید محو دنیای زیبا و جادویی آن و همچنین گرافیک فنی بدون ایراد و قدرتمند آن خواهید شد. عنوانی که در جای جای آن زیبایی و نبوغ در طراحی مراحل و محیط با کیفیت فنی بالای بازی، ترکیبی را شکل داده است که بازیباز را محو در قدرت و عظمت این بازی میکند و اجازه نمیدهد تا لحظهای از دنیای بازی چشم بردارید که البته نباید هم بردارید زیرا در این صورت کارتان تمام است! اجازه دهید تا همانند قبل بخش گرافیکی بازی را به دو جنبه فنی و هنری تقسیم کنیم و در مورد هر کدام جداگانه به بحث بپردازیم.
بخش گرافیک فنی در بازی Dark Souls تنها قسمتی است که مقدار کمی ایراد در ان مشاهده می شود و می توان به نقاط ضعفی در ان اشاره کرد و در واقع تنها عاملی که مقداری از امتیاز کامل این بازی از نظر بنده می کاهد همین بخش است. عمده ترین این ایرادها، افت فریم در بازی است که گاها در برخی صحنه ها به شدت وجود دارد و صحنه بازی را کاملا برای شما به صحنه آهسته تبدیل می کند! در صحنه های شلوغ بازی و به ویژه هنگامی که افکت های سنگین آتش و … در صحنه بازی وجود دارند، گاها (نه همیشه) شاهد این هستیم که فریم ریت بازی به شدت افت می کند و از حالت عادی که در بازی بر روی ۳۰ فریم بر ثانیه قرار دارد بسیار پایین تر می اید. دیگر مورد ریز منفی که می توان در گرافیک فنی به ان اشاره کرد برخی تکسچرها و بافت های بی کیفت در بازی هستند که به خصوص وقتی نزدیک ان ها می شوید کیفیت پایین آن ها کاملا به چشم می آید.
شاید بگویید که این عنوان یک بازی نسل هفتمی بوده است و برای همین برخی بافت ها بی کیفیت بوده اند اما باید اشاره کنم که معیار سنجش بنده نیز همان ترازوی نسل هفتم است و در واقع برخی بافت ها و تکسچرهای بازی نسبت به همان نسل هفت هم در سطح پایین تری قرار داشتند و در نسل ۷ نیز شاهد بافت های با کیفیت تری نیز بوده ایم. این دو مورد تنها و تنها ایرادات بازی نه تنها فقط در بخش گرافیک بلکه در تمامی قسمت های آن محسوب می شوند و به هیچ عنوان شاهد نقطه ضعف دیگری در Dark Souls نبوده و نیستیم. “نورپردازی بازی در سطح بسیار بالایی انجام شده است و تلالو زیبای اشعههای نور بر دنیای بازی جلوه بسیار زیباتری به آن میبخشد. عمق و افق دید بازی نیز بسیار عالی و چشمنواز است و گاهی ایستادن در بازی و خیره شدن به دوردستها، مناظر، قصرها و بناهای عظیمی که در دوردستها دیده میشوند بسیار لذتبخش و جذاب است.
همواره و همواره در طول دوره زمانی که سری سولز با عنوان Demon’s Souls پای به دنیای بازی های رایانه ای گذاشت، گرافیک و طراحی هنری عناوین این سری جزو برترین ها، زیباترین ها و هنرمندانه ترین ها نه تنها در دوره انتشار بازی بلکه در تاریخ بازی های رایانه ای بوده و هستند و باید اعتراف کنم گاهی این طراحی ها به حدی هنرمندانه و جنون امیز بوده اند که مانند برخی زمان ها که در بازی بایوشاک می ایستادم و تنها رپچر را تماشا می کردم و اشکی در گوشه چشمانم جمع می شد، من را مات و مبهوت خود کرده اند و قطره اشکی از ذوق بر چشمانم نشانده اند. شاید بهترین جمله در مورد طراحی و گرافیک هنری بازی Dark Souls جمله ای باشد که قبلا در مورد این سری برای شما عزیزان مطرح کرده ام و بازگویی آن خالی از لطف نخواهد بود. “از منظر طراحی هنری که واقعا اگر چیزی نگویم بهتر است. واقعا نمی دانم که طراحان هنری این سری چه در سر دارند و چگونه این حجم از نبوغ و خلاقیت را در ذهن خود حمل می کنند! واقعا می توان گفت که طراحی محیط و مراحل و دنیای بازی و از آن مهم تر طراحی دشمنان و باس های بی نظیر بازی به هیچ عنوان از یک ذهن سالم و معمولی برنمی آید و زاییده یک ذهن مریض از نبوغ و جنون است که می تواند چنین اشکال و موجوداتی را در ذهن خود حتی متصور شود.
به واقع در خصوص طراحی دشمنان و باسهای بازی تنها کاری که میشود انجام این است که به احترام طراحان بازی و نابغهای به نام هیدتا میازاکی بایستیم و کلاه از سر برداریم و اذعان کنیم که دیگر از این بهتر امکان ندارد! هر چقدر که طراحی هنری محیط و دنیای بازی درجه یک و فوقالعاده است، طراحی دشمنان و باسها از آن هم بینظیرتر است و انسان به هنر طراحان این موجودات غبطه میخورد و البته لذت میبرد که میتواند با چنین موجودات مخوفی درگیر شود و با آنها مبارزه کند. در نهایت باید گفت بازی Dark Souls از منظر گرافیکی به خصوص از نظر هنری یک شاهکار محض است و البته در بخش فنی نیز بسیار خوب عمل می کند اما یکی دو مورد منفی که خدمت شما عزیزان عرض کردم، باعث می شوند تا مقدار کمی از امتیاز نهایی بازی برای این بخش کاسته شود، البته فقط مقدار کمی، زیرا که این ایرادات به تجربه و لذت شما از بازی به جز در مواقعی بسیار نادر، خدشه ای وارد نمی کنند.
تمامی مواردی که تا به امروز در خصوص گیم پلی و مبارزات بازی های مختلف سری سولز برای شما مطرح کرده ایم کاملا در مورد Dark Souls نیز صدق می کنند و در واقع گیم پلی این بازی، تکمیل کننده روند گیم پلی بی نظیر Demon’s Souls بود که با رفع ایرادات ریز آن تبدیل به یکی از برترین و بالانس شده ترین گیم پلی ها در کل عناوین نقش آفرینی تاریخ شد. از نسخه اول Dark Souls تا به امروز که ۳ گانه این عنوان به پایان رسیده است شاهد تغییر زیاد و بنیادی در گیم پلی و قوانین دنیای این سری نبوده ایم و به قدری این سیستم چه در بخش مبارزات و چه در سایر موارد مربوط به گیم پلی، در نسخه اول بی نقص و عالی کار شده بود که دیگر تا پایان ۳ گانه نیازی هم به تغییر نداشته است. گیم پلی بازی بسیار روان است و البته نسبت به سایر بازی ها شاید کمی کند به نظر برسد ولی این جزو خاصیت های این سری است که مبارزات کمی آهسته تر ولی تاکتیکی تر دنبال می شوند و البته این موضوع به وزن کوله پشتی شما هم بستگی دارد. هر چه زره ها و سلاح های سنگین تری بپوشید، دویدن و چابکی شما کاهش می یابد و این موضوع شالوده مبارزات بازی را شکل می دهد و تفاوت کلاس های مختلف بازی بسیار به این مورد مربوط هستند.
سیستم گیمپلی و مبارزات در عناوین مختلف سری سولز به معنای واقعی کلمه شاهکار و بینظیر است. در بازی Dark Souls نیز به مانند تمامی عناوین بعدی و بازی قبلی آن، این گیم پلی است که حرف اول و آخر را می زند و در کنار طراحی هنری فوق العاده بازی، فضایی بکر را برای بازیبازان فراهم آورده است تا با خیال راحت بمیرند! عمق مبارزات در این عنوان بسیار بالاست و این حس رضایت بسیار عمیقی را به بازیباز می دهد. سری سولز در بخش گیم پلی با مکانیسمها و نوع مبارزات خاص خود توانسته است تا نوع جدیدی از سیستم سختی را به دنیای بازیها معرفی کند و تبدیل به یکی از اعتیاد آورترین و در عین حال دشوارترین سیستم های مبارزات در تاریخ بازیهای رایانه ای شود که در آن ها سخت شدن بازی تنها بر اثر زیاد شدن تعداد دشمنان و بیشتر شدن خط سلامتی آن ها نیست بلکه هوش مصنوعی بسیار بالا و تاکتیک داشتن ان ها در مبارزات است که باعث می شود حتی مبارزه با یک دشمن حتی معمولی در بازی نیز زیاد اسان نباشد و اگر دقت نکنید همان دشمن نیز شما را خواهد کشت. دشمنان بازی بسیار سرسخت هستند. چیزی به اسم دشمن ضعیف در بازی وجود ندارد و کوچک ترین دشمنان با ۲ یا ۳ ضربه کاملا نوار سلامتی شما را به پایان می رسانند. باید کاملا به حملات و ضربات هر دشمن در بازی دقت کنید و الگوی خاص حملات وی را یاد بگیرید تا متوجه شوید که چه زمانی برای فرود آوردن ضربه به آنها مناسب تر است. مثلا شاید یک دشمن از یک کمبوی ۳ ضرب استفاده کند ولی ۲ ثانیه بعد از اتمام این کمبو، زمان در دسترس شماست تا به قبل از این که دوباره خود را برای حمله بعدی جمع و جور کند، به وی ضربه بزنید که این مسئله البته در مورد باس فایت های بازی نیز صادق است. به طور کلی مبارزات بازی بر اساس یاد گرفتن الگوی حملات دشمن هستند و این مهمترین نکته در مبارزات فوق العاده نفس گیر و جذاب بازی است.
باس فایت های بازی از برترین های تاریخ بازی های رایانه ای هستند و این مبارزات در اوج هیجان و سختی و اضطراب دنبال میشود. در Dark Souls به مانند تمامی عناوین بعد از آن، شاهد تغییر کاربری دادن باس ها در میانه نبرد و برحسب میزان خط سلامتی شان هستیم. این تغییر الگوی حملات باس ها که بعد از این بازی تاکنون در تمامی نسخه های بازی وجود داشته، سیستمی است در راستای سخت تر کردن بازی که بر روی رفتار باس های بازی تاثیر می گذارد و باعث تغییر در عملکرد آن ها می شود تا با کمتر شدن خط سلامتی الگوی جملات آن ها نیز تغییر کند و حملات سخت تر و مرگبار تری را بر روی بازی باز اجرا کنند تا کار وی برای شکست آن ها سخت تر شود و استرس بیشتری نیز گریبان وی را بگیرد. مشاهده این که تنها مقدار کمی از خط سلامتی یک باس خوفناک باقی مانده است ولی وی آن قدر وحشی شده است که حتی اجازه این که یک حمله به او بزنید را به شما نمی دهد بسیار استرس زا است!
Dark Souls از همان روند همیشگی و فوق العاده طراحی مراحل که در بازی های بعدی نیز مشاهده کردیم، برخوردار است و در واقع به نوعی پایه گذار این سیستم دنیای پیوسته و مربوط به هم در این سری بود که البته از بازی Demon’s Souls آغاز شده و در Dark Souls به نوعی بلوغ رسیده بود. روند طراحی مراحل و مسیر های مختلف بازی و راه هایی که در ادامه به یکدیگر متصل خواهند شد، به بهترین شکل در بازی وجود دارند. همیشه در عناوین سولز شاهد دنیایی بوده ایم که در ابتدا با راه هایی متفاوت و مسیرهای مختلف ما را به جلو هدایت می کند اما بعدا در بازی با هوشمندی هر چه تمام تر و مثلا از طریق یک درب که قبلا قفل بوده است ناگهان یک میانبر بی نظیر برای ما درست می کند تا مقدار بسیار زیادی در طی مسافت ها در بازی صرفه جویی شود و مثلا از ابتدای یک مرحله به انتهای ان برویم، البته باید یک بار این راه را کامل رفته تا آن را باز کنیم. در واقع دنیایی کاملا پیوسته و بی نظیر را در عنوان Dark Souls شاهد هستیم که به نبوغ هر چه تمام تر راه ها و مراحل مختلف را به یکدیگر ربط می دهد و دنیایی پیوسته خلق می کند که شما را از این پیوستگی و نبوغ در طراحی مراحل شگفتزده خواهند کرد. کلاسهای مختلف به خوبی بالانس شدهاند و بازی کاملا شما را در مسیر خلق و پیشبرد مراحل با کلاس و استایل مورد علاقهتان یاری میکند و هیچ برتری یا اجباری در روند ارتقای شخصیت خود مشاهده نخواهید کرد. در نهایت باید گفت عنوان Dark Souls در بخش گبم پلی، بهترین عملکرد خود را دارد و در واقع به مانند نسخه قبلی این بازی و عناوین بعدی، گیم پلی و مبارزات بازی است که نقطه برتری این سری بر رقبا است و شاهد یکی از اعتیاد آورترین گیم پلی ها و مبارزات در تاریخ هستیم که شدیدا بر پایه سیستم پاداش و جزا بنا نهاده شده است و همین موضوع در هر چه جذاب تر کردن آن نقش مهمی را ایفا کرده است. Dark Souls در بخش گیم پلی به راحتی و بدون هیچ شکی نمره کامل را دریافت می کند و در این بهش کاملا بی نقص است.
به طور کلی سری عناوین سولز هیچ گاه و در هیچ نسخه ای، حتی ایراد کوچکی نیز در زمینه صداگذاری و موسیقی نداشته اند. در Dark Souls نیز سازندگان بازی در بخش صداگذاری و موسیقی نیزسازندگان بازی موفق عمل کرده اند و ایراد خاصی بر آن ها وارد نیست. دربازی چندین شخصیت مختلف حضور دارند که هر کدام تا آخر بازی در صورتی که با آن ها صحبت کنید دیالوگ های زیادی دارند و به بهترین شکل این دیالوگ ها را بیان می کنند. شخصیت هایی بسیارعجیب و غریب با ظاهرهایی عجیب و اهداف و نیت هایی بعضا پلید که صداگذاران آن ها موفق شده اند به شکلی عالی این عجیب بودن را در صدا وحرف زدن آن ها نیز پیاده کنند وطوری با حالتی مرموز و عجیب صحبت می کنند که کاملا حال و هوای مرموز بازی به شما نیز منتقل شود و علاقمند شوید که بدانید آنها چه می گویند! صدای شمشیرها و تبرها و به طور کلی سلاح ها، سپر ها، هیولاها و دشمنان بازی نیز به خوبی صداگذاری شده است و کاملا با یکدیگر متفاوت هستند و حس و حال ضربه با هر اسلحه و حتی حس سبک و سنگین بودن آن نیز به شما انتقال خواهد یافت.
در بخش موسیقی باید گفت در متن بازی و در محیط آن موسیقی خاصی به گوش می رسد و یا با حالتی بسیار محو در پس زمینه به گوش می رسد که اتفاقا اصلا هم ایرادی به این امر وارد نیست زیرا که حال و هوا و طراحی دنیای بازی طوری است که باید حس تعلیق به شما دست بدهد و این نبود موسیقی و صدای خاصی در متن بازی به القای بیشتر این حس تعلیق کمک بسیاری می کند و تنهایی و خوف بودن در این دنیای بیرحم وقاتل را هر چه بیشتر در وجود شما نهادینه می کند. در زمان باس فایت ها اما موضوع کمی فرق می کند و هنگام مبارزه با آن ها شنوای موسیقی هایی حماسی هستیم که هیجان شما را بیشتر می کنند و باعث می شوند نبرد، بسیار بزرگتر و دشمن بسیار قدرتمندتر در نظر شما جلوه کند، البته بدون موسیقی هم باس به اندازه کافی قدرتمند هست ولی خب این را هم اضافه کرده اند تا بیشتر استرس بگیریم. تصور کنید که یک باس عظیم الجثه در محیط در حال حرکتی آرام به سمت شماست و با ابهتی خاص خود را برای حمله ای برق آسا به شما اماده می کند و در همین حال هم موسیقی حماسی با حالتی مرموز که گویی منتظر یک انفجار است در حال پخش شدن است و این استرس شما را چند برابر می کند و باس را بسیار مخوفتر در نظر شما نشان می دهد. به طور کلی به مانند سایر بخش های بازی، در موسیقی و صداگذاری Dark Souls نیز موردی منفی مشاهده نمی شود و هیچ گونه ایراد خاصی بر آن وارد نیست. Dark Souls در این بخش نیز یک عنوان کامل است و شایسته دریافت نمره کامل از این قسمت است.
بگذارید خیلی راحت نتیجه گیری کنم. هر آن چه که یک علاقمند به بازی های اکشن نقش آفرینی می خواهد در بالاترین کیفیت خود در Dark Souls وجود دارد و هیچ کس را ناامید نخواهد کرد، مگر کسانی را که از چالش و سختی فراری هستند. اگر اهل آسان بازی کردن و خط سلامتی پرشونده و .. هستید تا همین جای مقاله را نیز نباید مطالعه می کردید. Dark Souls دنیای شما نیست. Dark Souls مبارز هاردکور می طلبد، مبارزی در طلب چالش. اما کافیست که با آن خو بگیرید تا ببیمید که چه سخاوتمندانه پاداش صبر و مقاومت شما را می دهد. در اصل همین سیستم پاداش و جزای عالی بازی است که آن را اعتیاد آور می کند زیر در عین این که بسیار بی رحم است، بسیار نیز بخشنده عمل می کند و پاداش های بی نظیری به شما پس از گذراندن چالش های مرگبار می دهد. Dark Souls بهترین نقطه شروع برای کسانی است که می خواهند به تازگی پای به این سری بگذارند و خود را در آن غرق کنند. دقیقا نمی دانم اما تعداد افراد بسیار زیادی را تاکنون به سمت این سری فرستاده ام و به خاطر اعتماد به حرف من مشغول انجام Dark Souls شده اند و بدون اغراق می گویم، یک نفر، حتی یک نفر از آن ها هم نبود که ناامید بازگردد و از آن رضایت نداشته باشد بلکه بسیاری از آن ها که بعد از چند وقت با آن ها صحبت کردم اعتراف کردند که این سری تبدیل به یکی از برترین عناوین زندگی آن ها نیز شده است. Dark Souls عنوانی است که جادویی در خود دارد که شما را به خود جذب کرده و در دنیای خود غرق می کند. Dark Souls را یا همان ابتدا رها می کنید (که اشتباه بزرگی می کنید زیرا مقداری صبر همه چیز را عوض می کند) و یا طوری عاشق آن می شوید که تا همیشه در قلب شما خواهد ماند. بگذارید این گونه بگویم : “خواهش میکنم، خواهش می کنم خود را از لذت تجربه یکی از برترین عناوین تاریخ محروم نکنید”
Dark Souls ذات هنر است، یک تابلوی شاهکار از طراحی دنیایی که مانند ان را ندیده اید، یک اثر هنری از طراحی موجوداتی که تنها ذهنی مریض از نبوغ قادر به تصور و خلق آنهاست. Dark Souls ریسمان امیدی بود در دوره به قهقرا رفتن بازی ها، در دوره تکرار و تکرار و تکرار، در دوره آسانی خنده دار بازی ها، در دوره اسم های متغیر و محتویات کاملا یکسان. Dark Souls تبلور ذات هنر در قالب دنیایی مخوف و مرده و در پوشش هیولاهایی است بدون ذره ای رحم و بخشش. Dark Souls هنریست تشنه به خون، تشنه برای اهدای مرگ به شما، در عطش کشتن و نابود کردن اما به زیبایی هر چه تمام تر. آبا گمان می کنید مرگ زیبا نمی شود؟ آیا نمی توان عاشق مرگ شد؟ باور کنید شدنی است… خود را به Dark Souls و دستان میازاکی بسپارید تا با زیباترین و عاشقانه ترین مرگ دنیا آشنا شوید. مرگ در جای جای Dark Souls جاریست و جالب است که نمیخواهید ذره ای، حتی ذره ای این مرگ از بازی رخت بربندد… همین مرگ جاریست که ما را عاشق کرده است.
شمشیر بردارید، عزم کنید، اراده را بر تیغه شمشیر خود ارزانی دارید و قدم بردارید. سرخوشانه نغمه مرگ بخوانید و به اغوش Dark Souls بروید… هر بار شکستم دهی قویتر باز می گردم… آنقدر شکستم بده تا پولادین شوم و غیر قابل کشته شدن… می میرم… چه خیال… باز می گردم، بار دیگر قدرتمندتر، بعد از آن هم قدرتمند تر تا زمانی که افسانه را کامل کنم… ّبه آغوشت می آیم مرگ… آغوش بگشا که برای کشتنت می آیم… برای کشتن مرگ… من مبارز تاریکی هستم و مرا از مرگ هراسی نیست که جان خویش را هر روز در رودخانه مرگ می شویم… من خود مرگم… از من بترس مرگ… به دنیای ارواح تاریک آمده ام… به میعادگاه مرگ… به دنیای زاده نبوغ و جون…
پر بحثترینها
- اینترگلکتیک، کانکورد، ناتی داگ؛ در اتاق فکر سونی چه میگذرد؟
- گزارش: طراحی سختافزار پلی استیشن ۶ برخلاف نسل بعدی ایکس باکس، به پایان رسید
- حساب توییتر پلی استیشن باعث ترند شدن دوباره Bloodborne Remake شده است
- یوشیدا: Horizon Forbidden West در حد انتظارم نفروخت
- یوشیدا: اگر خواهان بازی های انحصاری جدید PS5 هستید، بهتر است از ریمسترها حمایت کنید
- شایعه: اطلاعات فاش شده از GTA 6 توسط کاربری که ادعا میکند چندین ساعت از گیمپلی را دیده است
نظرات
دست شما درد نکنه آقای آقابابایی مثل همیشه عالی بود … :heart:
________________________________________________
« هر بار شکستم دهی قویتر باز می گردم … » :yes: :yes:
درود بر شما علی جان. خیلی ممنونم.
سلام آقای آقا بابایی.چرا راجع به اسماگ و ارنستین چیزی ننوشتید؟یا حداقل تو عکس ها نیاوردید؟ 😐
😐
سلام خدمت شما.دیگه توی ویدئو و .. خیلی زاجع بهشون گفته بودم. نیازی ندیدم بازم بگم.
یه پیشنهاد هم دارم.چون شما تجربه زیادی در انجام بازی های مختلف دارید به شما میگم.میدونید که با اومدن صنعت بازی های ویدیوای NPC هایی بنام باس معرفی شدن.بعضی هاشون خیلی سخت بودن(The End,سایکومانتیس,اسماگ و ارنستین و…)بعضی هاشون بیاد موندنی(بیگ باس,شدو او کلوسوس,پوزیدون و …)بعضی هاشون هر دو رو داشتن(ورجیل,زئوس,نیملس کینگ و …)این مقاله برا گیمفا واجبه :-))
سلام آقای آقابابایی دمت گرم برای این بررسی ها من اول بلاد بورن و تموم کردم بعدش یه راست اومدم نسخه سه دارک سولز ول کن دارک سولز نیستم یه سری میان میگن بلاد بورن از دارک سولز ۳ سختره چرا واسه من نبودش من بلاد بورن و با لول ۹۲ تموم کردم ولی دارک سولز ۱۲۵ رسوندم سخترین باس هم برادران لرد بودش جالبه سیندر و راحت تر زدمش تو DLC این خواهره خیلی زور زیاده . وای به نظرم خفن ترین باس فایت گرگه هستش تو آریاندل از نظر طراحی مخصوصا آهنگی که میزنه.
درود بر شما. خیلی ممنون از شما. لطف دارید. بله دیگه یه نسخه الین بازی رو بری توش دیگه غرق همش شدی.
بازی بسیار جالبیه ولی من بلدش نیستم
دارک سولز ۲ رو به زور تا باس دوم رفتم
بعضی از عکس ها شبیه مجولا تو دارک سولز ۲ هستش
بابت مقاله هم ممنون
:heh:
درود بر شما. خیلی متشکرم.
پس احتمالا بلد هستید ولی زیاد علاقه خاصی به بازی و سبکش ندارید.
دوستی که تازه دنبال نقد بتلفیلد ۱ هستن باید بگم نقد اون بازی در زمان عرضه منتشر شد مثل همه بازی های دیگه. نقد دیس انرد ۲ فردا و نقد واچ داگز ۲ دوشنبه منتشر خواهد شد تا حتی یه بازی هم بدون نقد بسیار سریع و به موقع نمونده باشه. لیست مقالات رو ملاحظه بفرمایید بعد بگین نقد بتل ۱ بنویسید. بازی های که نقد ندارن هم همگی کاملا روی سایت قرار خواهند گرفت تا ارشیوش کامل بشه. مخصوصا سایتی که من سردبیرش باشم دیگه باید لااقل نقد ۴ بازی سولز رو داشته باشه. نقد نسخه دوم هم در راهه.
ممنون بابت مقاله.مثل همیشه عالی بود.میشه بگید نقد واچ داگز رو کی می نویسه؟ ?:-)
ممنون از شما. لطف دارید. نقدش رو یه نویسنده توانا می نویسه. اقای دهقانی.
ممنون که جواب دادید. :yes: عالی شد :inlove:
معذرت میخوام جناب آقابابائی اخه من خیلی تو سایتتون دنبال نقد بتل گشتم اما پیدا نکردم نقد کال اف رو دیدم ولی اینو ندیدم ببخشید قصد جسارت نداشتم مسلما سایت گیمفا بهترین سایت خبر رسانی بازی های رایانه ای تو ایران و خاورمیانه هست با وجود نویسندگان توانایی مثل شما-سری دارک سولز و بلدبورن انقد سخته جرات نمیکنم برم سمتش بازی کنم اصلا
درود بر شما. خواهش میکنم. مرسی از نظر خوب و دلگرم کننده تون. مطمئن باشید که نقد تمام بازی های جدید رو براتون به موقع قرار میدیم و تا بازی های روز دنیا نقد نشن و تو برنامه نقد سریع نباشن من اروم نمیشم. باید همه بازی های بزرگ براتون زود نقد بشه چون غیر از این شایسته شما دوستای عزیزم نیست.
من هنوزم نمی تونم درک کنم چرا این بازی (نسخه۳) تو لیست نامزدها بهترین بازی سال نیست . یا بازی های دیگه ای که مثل دیز انرد یا فورزا حداقل حقشون هست که تولیست باشن .انچارد که بدون شک حقش هست که گوتی بشه
اقا سعید این نقد رو عمدا الان گذاشتی اعصابمون بیشتر خورد بشه 😀 دست درد نکنه اما حالا نظر خودت چیه در مورد نامزدها
واقعا منم از دیشب تو هنگم که چطور ۳ نباید باشه ولی دووووم باید کاندید بازی سال!!!!!!! باشه. دوووم عالیه ولی نه در حد بازی سال. تو این لیستی که اینا دادن و من میبینم که هیچ کدوم نصف قدرت انچارتد رو هم ندارن.
این نقد خیلی وقت بود قرار بود بره به همراه نقد نسخه دوم. زبطی به دیشب نداشت ولی خب همزمان شد که دلمون کباب شه!!
اقای بابایی امثال TGA میخواد بازی هایی که از نظر گیم پلی در حد اعلاء بودن رو بسنجه و حقیقتا امثال شوتر اول شخصی رو نداشتیم که بتونه یک شوتر اول شخص با اصالت و کلاسیک رو در حد دووم عرضه کن و اگر دووم گوتی نشه قطعا بهترین شوتر سال میشه چون با دووم نشان داد المان های قدیمی هنوز جذابن و هنوز تاریخ انقضا شون سر نرسیده
صد درصد در مورد دوووم باهاتون موافقم و اتفاقا نقد دووم رو هم خودم نوشته بودم و بازی بی نظیری بود ولی خب به نظرم مثلا دیس انرد ۲ خیلی بیشتر میتونست باشه. دارک سولز ۳ می تونست. دوووم فوق العاده اس ولی واقعا بهترین شوتر امسال لاالق به نظر من اوورواچه
نوشته های شما باعث شد تا من به سری عناوین سولز اعتماد کنم و باعث شد یکی از بهترین بازی های عمرم رو تجربه کرده باشم…..
واقعا مرسی و ممنونم ازتون…….
سلام خدمت شما. باور کنید که خیلی افراد مثل شما این کارو کردن به حرف من و خدا رو شاهد می گیرم که یک نفرشون هم ناراضی نبوده تا به حال که به من بگه. خوشحالم که شما هم اشنا شدیدبا این بازی و امیدوارم لذت ببرید از این سری.
بنده از شما ممنونم که به حرف من اعتماد کردید
اسپم:بچه ها واچداگز ۲ واقعان شاهکاره عالی کار شده محیط شهر و ماموریتها به نظر من از جی تی ای سرتره واقعان دمشون گرم بعد چند ماه یه بازی کامل دیدیم.مرسی حتمان تو اولویت بزارید .
اعضای تحریریه دارن تجربه میکنن و انشالله دوشنبه یا ۳ شنبه منتشر میشه
هیچ وقت نتونستم با این بازی ارتباط برقرار کنم اینقدر سخت بودش :hypnotized: ممنون بابات نقد :yes:
درود بر شما. بله خب قطعا سلیقه مهم ترین چیزه در مورد یک بازی و وقتی ادم با یک بازی ارتباط برقرار نکنه یعنی اون بازی هر چی که باشه و برترین بازی هم باشه برای اون شخص جذابیتی نداره.
ممنون از شما
نقد فوق العاده بود سعید جان، خیلی لذت بردم. خسته نباشی :yes: من دو ماه درگیر این شاهکار بودم وجذابترین لحظات گیمینگم رقم خورد، دارک سولز اول با روح و جسم من یکی شده بود و نمیتونستم ازش دل بکنم، متاسفانه با اینکه شماره های بعدی هم شاهکار بودن اما دیگه حس و حال شماره اول رو نداشتن. هنوزم موسیقی زیبای فایرلینک شراین تو گوشمه، واقعا یادش بخیر. چقدر ناامیدکننده و غم انگیز بود. تکرار شدنی نیس دارک سولز۱٫ راسی اقا سعید شما هم مثل من خوشتیپیا! 😉
درود بر محمد عزیز. خیلی ممنونم ازت محمد جان. لطف داری مثل همیشه. واقعا تک تک حرفات در مورد این بازی رو قبول دارم و عینا برای من هم اتفاق افتاده.
اقا ما به سطح شما نمیرسیم البته
سلام خسته نباشی
این همه برا دارک سولز گفتی چن خطم واسه بلادبورن بنویس
من بازیو تمومیدم ولی کاربرد اکثر ایتماش رو نمیدونم حداقل کاربرد ایتمارو فقط زحمتشو بکش
سلام خدمت شما. سلامت باشید.
برای بلادبورن هم که نوشتم قبلا. هم نقد دی ال سیش و هم یه مقاله کامل راجع به شهر یارنام . ولی چشم بازم می نویسم
شرمندم ولی واسه ایتمای بازیا باید یه مقاله جدا نوشت مهمتراز بحث گرافیکه اول داستان بعدش ایتمها وکاربرداشون…البته همه بازیا…چون واقعن خیلی کمک میکنه