روزی روزگاری: شیطان در جست و جوی مأوا | نقد و بررسی عنوان Resident Evil 2
روزی روزگاری عنوانی روانه بازار شد که کلماتی همچون: شاهکار، حماسه، برتر، فلان و بهمان از وصف آن قاصر بودند. عنوانی که در بازه زمانی خود توانست به موفقیتهای بسیاری دست یابد. نام این عنوان «Resident Evil 2» بود. «Resident Evil 2» شاهکاری بود که توسط شاهکار دیگری به نام «هیدکی کامیا» خلق شد. این بازی تمامی خصوصیات یک عنوان ترسناک را در خود داشت که به بهترین شکل ممکن آن را به مخاطبان القا میکرد. «Resident Evil 2» به معنای واقعی کلمه یعنی ترس، یعنی شاهکار، یعنی تجربه عالی یک بازی ترسناک، یعنی همه چیز! این یک عنوان ساده نیست. یک جادوگر است! جادوگری که با جادوی خود چنان مخاطب را مجذوب میکند و تا ساعتها او را میترساند و میلرزاند که متوجه گذر زمان نیز نمیشود. به راستی این بازی چه دارد که همگان را مسحور روایاتش میکند؟ مسلماً جوابهای زیادی برای این سوال وجود دارد، اما نمیتوان منکر آن بود که مهمترین آنها گیم پلی خوش ساخت بازی است. پس از عرضه نخستین شماره این سری تقریبا کپکام در ساخت دنبالهای بر آن خبره شده بود. «کپکام» به کمک «هیدکی کامیا» عنوانی ساخت که تا بدینلحظه نیز کسانی هستند که آن را تجربه میکنند و هیچگاه از تجربهاش خسته نمیشوند. عنوانی که در تکتک دقایق آن هیجان و ترس نهفته است. «Resident Evil 2» آغازگر یک روایت جدید است. مخوف است و دلچسب. گیم پلی خوش ساختی دارد و به راحتی میتوان حس ترسِ نهفته در جو بازی را احساس کرد. اگر چه نمیتوان منکر آن بود که «Resident Evil 2» یک بازی تماماً بینقض نیست و مشکلات آن سر به فلک زدهاند، اما تجربه آن به قدری جذاب و توصیف نشدنی است که به راحتی میتوان از آنها چشم پوشی کرد. «Resident Evil 2» دو سال پس از عرضه «Resident Evil 1» روانه بازار شد و مورد تحسین منتقدان قرار گرفت. متای ۸۹ نیز نشاگر همین اصل بود که بازی خوش ساخت است. در ادامه با ما همراه باشید تا به بررسی این عنوان خاطره انگیز بپردازیم.
همانطور که پیشتر نیز ذکر کردیم، «Resident Evil 2» داستان سرایی تاریکی دارد و دو شخصیت جدید با نامهای «لئون اس کندی» (Leon S Kenedy) و «کلر رد فیلد» (Claire Redfield) را روایت میکند. «Resident Evil 2» همانند نسخه اول بازی، دارای دو سناریوی کاملا متفاوت نسبت به یکدیگر است که هر یک روایت مربوط به خود را شامل میشوند. اما اصل داستان از این قرار است که دو ماه و پنج روز پس از طغیان ویروس «جی» (G) در شهر راکون و تبدیل شدن ساکنین منطقه به زامبی، حال شهر در سکوت مطلق به سر میبرد، ولی در کوچه پس کوچههای آن اوضاع فرق میکند. مردمانی که مبتلا به ویروس «جی» نشده بودند، حال گرفتار زامبیهای شهر شدهاند و یک به یک به واسطه آنها به ویروس مبتلا میشوند. در این میان نیز بازی داستان شخصیت «لئون اس کندی» که پلیسی تازه کار است را روایت میکند. «لئون» ابتدا از وقایع رخ داده در شهر مطلع نیست، اما به هنگام وارد شدن به شهر با زامبیها رو در رو میشود و داستان پر فراز و نشیبی برای وی آغاز میگردد. اصل داستان بازی این چنین است و قصد نداریم جزییات بیشتری از آن را شرح دهیم. چرا که کلمه به کلمه از روایت بازی اسپویل محسوب میشود.
با آنکه که این عنوان دارای دو سناریو با شخصیتهای متفاوت است، اما نمیتوان از همان ابتدا به صورت دلخواه یکی از آن سناریوها را انتخاب نمود. اصل روایت داستان مربوط به سناریوی «لئون اس کندی» است و پس از آنکه این سناریو را به انتها برسانید، سناریوی «کلر رد فیلد» نیز باز خواهد شد. بگذریم! آنطور که از چگونگی روایت داستان بازی پیداست، «Resident Evil 2» از داستان سرایی گنگ و نامهفومی بهره نمیبرد. قسمت بسیار زیادی از داستان توسط خود شخصیتها و دیالوگهای آنان روایت و قسمتی دیگری از آن نیز با بررسی دفترچه و نامههای اطراف محیط تعریف میشود. بد نیست بدانید که بیشتر داستان بازی در اداره پلیس شهر راکون به وقوع میپیوندد و این امر سبب شده است که مخاطب خیلی زود از بازی دل سرد شود، اما طولی نمیکشد که داستان مسیر پر هیجانی را در پیش میگیرد و حس و حال تکراری بازی را تغییر میدهد. با آنکه داستان این عنوان در همان ابتدا بسیار کلیشهای و معمولی آغاز میشود، اما با پیشروی در آن و پیدا کردن بسیاری از جوابها، بهتر از پیش میشود. بد نیست بدانید که داستان بازی «Resident Evil 2» علاوه بر اینکه روایت تازهای را به تصویر میکشد، کامل کننده داستان نسخه پیشین نیز هست. بسیاری از سوال های بیپاسخی که در نسخه پیشین به وجود آمدهاند در این نسخه پاسخ تمامی آنها را جویا میشویم. از این مسئله نیز که بگذریم به شخصیت پردازی بازی میرسیم. در همان وحله نخست از بازی، ما چیزی از گذشته شخصیتها نمیدانیم، ولی این موضوع در اواسط بازی تغییر میکند و در لا به لای دیالوگهای شخصیتها، بخشی از داستان گذشته آنها نیز معلوم میشود. همچنین شیوه پردازش به هر یک از شخصیتهای بازی، چه شخصیت اصلی چه غیر اصلی، بسیار هوشمندانه کار شده است و اصلا مشکلی در آن مشاهده نمیشود. هر شخصیت با توجه به داستان خود با افراد تازهای روبرو میشود که بازی آنها را به بهترین نحوه ممکن روایت میکند. در روایت بازی ضعف خاصی یافت نمیشود. هر دو سناریو با دو شخصیت خود، عطر و طعم مخصوص به خود را دارند و هر یک ماجراجویی متنوعی را دارا هستند، اما در انتها روایت هر دو سناریو به یکدیگر گره میخورد.
معمولاً وقتی در محفلی سخنی از نسخههای کلاسیک سری «Resident Evil» به میان میآید، اکثراً از گیم پلی خوش ساخت و صدالبته ترسناک آن صحبت میکنند. گیم پلیای که واقعا بر پایه و اساس استانداردی خلق شده است. گیم پلی بازی در مقایسه با دیگر عناوین هم سبک آن زمان، برتری بسیاری دارد. هسته اصلی گیم پلی بازی بیشتر بر روی حل معماها و یافتن بعضی از سوالها بنا شده است. همچین بازهم در این عنوان شاهد موجودات جهش یافته هستیم! اما اینبار تنوع محیط بازی و طراحی منحصر به فرد آنها، تجربه بهتر و جذابتری را برای مبارزه با زامبیها رقم میزند. به غیر از چندین المان تازه، تقریبا ۹۰ درصد جزییات گیم پلی بازی همان چیزی است که پیشتر در «Resident Evil 1» شاهد آن بودیم. زاویه دید دوربین تغییر نکرده و همان زاویه دید نسخه پیشین با مشکلاتش است. البته باید ذکر کنیم مشکلاتی که زاویه دید بازی در نسخه پیشین به وجود آورده بود، در این نسخه تا حدودی رفع شدهاند. با توجه به آنکه بازی در اداره پلیس شهر راکون و فضای بیرون آن روایت میشود، گیم پلی اندکی خسته کننده است. در واقع بیشتر روند گیم پلی در حل معماها متمرکز شده و هر از گاهی معماهای بازی چنان پیچیده میشوند که بازیباز از ادامه دادن آن صرفه نظر میکند. بدون شک یکی از بزرگترین ضعفهای بازی همین مسئله است که از لذت آن به مقدار بسیار زیادی میکاهد.
برخلاف نسخه پیشین، در این نسخه ما در محیطهای متفاوتی قدم میگذاریم که هر یک حس و حال مربوط به خود را دارند. این موضوع در سناریوی «کلر رد فیلد» بیشتر به چشم میخورد. محیطهای مخوف، تخریب شده، اتاقها و اتاقکها، همگی جزء محیطهای قابل دسترسی بازی هستند.
در انیمشینها و هوش مصنوعی دشمنان ایرادات جرئی یافت میشود. به عنوان مثال، به هنگامی که دشمنان بازی به شما حملهور میشوند، چند ثانیه مکث در حرکتشان دیده میشود که این برای بازیباز بسیار آزار دهنده است. هر از گاهی نیز آنان با اینکه متوجه حضور شما شدهاند، اما مسیر خود را عوض میکنند و به سوی شما نمیآیند. خوش بختانه با تمام این مشکلات، بازی کماکان ترس را به بهترین شکل ممکن به بازیباز منتقل میکند. هر چند که طراحی زامبیهای بازی در حدی نیست که از ظاهر آنها بترسیم. در واقع مکانهای تاریک و ترسناک بازی همراه با صداگذاری آن منشأ بیشتر ترس هستند، تا دشمنان جهش یافته آن. مهمات در بازی به مقدار مناسب وجود دارد که البته به انتخاب نوع درجه سختی نیز ربط دارند. به فرض اگر بازیباز درجه بسیار سخت را انتخاب کند، تعداد سلاحها و مهمات بازی بسیار کم میشوند، به طوری که در اکثر مواقع بازیباز مهماتی برای دفاع از خود ندارد، اما در درجه آسان همه چیز فرق میکند! در این درجه میتوان با انواع و اقسام سلاحها، آنهم با تعداد تیرهای بسیار زیاد و حتی ناتمام دست یافت. جالب است بدانید که برای تجربه هر چه ترسناکتر بازی این درجه به کارتان نمیآید و باید آنرا با درجه بسیار سخت اجرا کنید. همچنین با توجه به سخت افزار کنسول خاطره انگیز «پلیاستیشن ۱» (Play Station) و امکانات آن زمان، برای حضور دشمنان در یک صحنه محدودیتهای زیادی وجود دارد، به گونهای که در هر صحنه از بازی حداکثر شاهد ۷ الی ۸ زامبی هستیم! نکته قابل توجه این است که در نسخه پیشین حداکثر در هر صحنه با احتساب کاراکترهای بازی، ۳ الی ۴ زامبی وجود داشت که از این میتوان نتیجه گرفت بازی مذکور از این لحاظ نیز پیشرفت چشم گیری داشته است. بیش از هر چیز گیم پلی بازی بر پایه المانهای اصلی این سری یعنی تلفیق اکشن با ترس و بقا بنا شده است. ضمن اینکه بازی درصد بیشتر از ترس را دامن میزند. این دقیقاً همان موردی است که سبب میشود بازیبازان تا ساعتها مشغول تجربه آن شوند. به عنوان یک بازی کلاسیک از این سری که از ساخت آن بیش ۱۸ سال میگذرد، گیم پلی «Resident Evil 2» دارای المانهایی است که مشابه آن در هیچ یک عناوین آن زمان یافت نمیشود.
نمیخواهم بگویم که گرافیک بازی در سطح بالایی قرار دارد. چرا که سخت افزار کنسول «پلیاستیشن ۱» در حدی نبود که سازندگان بتوانند یک عنوان با گرافیکی در حد قابل قبولی فراهم کنند. همچنین این مسئله در آن زمان سبب شده بود که طراحی اشیاء متحرک به ویژه شخصیتهای بازی واضح نباشند. اینرا میتوان مشکلی بزرگ برای بازی دانست! چراکه زاویه دید دوربین به گونهای است که به هنگام تجربه زیاد بازی، تاثیر بسیاری بر روی چشمان مخاطب دارد. به شخصه پس از نیم ساعت تجربه بازی دچار خستگی چشم و البته سر درد شدم. این مشکل یکی از بزرگترین مشکلات نسخههای کلاسیک این سری محسوب میشود که بخشی از آن مربوط به گرافیک و بخش دیگر مربوط به گیم پلی است. البته جای دارد ذکر کنیم که «کپکام» در ساخت ریمسترهای این سری، مشکل ذکر شده را به طور کامل بر طرف کرده است. گذشته از این مسئله، خوشبختانه در این میان طراحی محیط اطراف بازی بسیار خوب و در حدی است که حس ترس را به وجود آورد. محیط بازی کاملاً متناسب با اتمسفر آن است و دارای جوی تاریک و ترسناک میباشد. طراحی محیط، به ویژه زمانی که بازی در خارج از اداره پلیس جریان دارد، بسیار عالی هستند و برتری بسیاری نسبت به طراحی سایر عناوین آن زمان دارد. علاوه بر این موضوعات، یکی از نکات مثبت این بخش، گرافیک بالای میان پردههای بازی است. برخلاف خود بازی، میان پردههای آن تماماً از پیش رندر شده هستند و هیچ شباهتی به خود بازی ندارند.
در کنار گرافیک، صداگذاری بازی نیز نقش مهمی در بهتر جلوه دادن محیط ترسناک آن دارد. صداهای محیط بازی بسیار مبهم و مخوف هستند و در کنار گرافیک چنان معجونی را خلق کردهاند که مهمترین عامل به وجود آورنده ترس در جو بازی است. بیشتر اوقات بازی در سکوت مطلق جریان دارد، به گونهای که تنها صدای قدمهای شخصیتهای اصلی و زامبیها به گوش میرسد. مطمئناً اگر این صداگذاری در بازی وجود نداشت، شاید در این عنوان چیزی تحتنام ترس برای ما معنی نداشت. پس در نتیجه این صداگذاری است که حس ترس را به مخاطب منتقل میکند. در انتها جالب است بدانید که موسیقی در این عنوان نقش کمرنگتری دارد و به طور نادر پیش میآید که شاهد موسیقی خاصی درون بازی باشیم.
در پایان باید گفت که بدون اغراق «Resident Evil 2» بعد از «Resident Evil 1» علاوه بر اینکه از بهترینهای این سری است، یکی از فاخرترین عناوین کنسول «پلیاستیشن ۱» نیز محسوب می شود. به عنوان یک نسخه کلاسیک از این سری، تا بدینلحظه «Resident Evil 2» به مانند یک الماس با درخشش خود هر بازیبازی را تا ساعتها سرگرم میکند. این بازی با داستانی سر راست، اما درگیر کننده، گیم پلی اضطراب برانگیز و صداگذاری خاص خود توانست به موفقیتهای زیادی دست یابد. ما نیز طبق سنتمان تجربه این عنوان را ضروری میدانیم. هرچند کمتر کسی پیدا میشود که این عنوان را تجربه نکرده باشد، اما تجربه دوباره آن چه برای بار دوم چه بار دهم توصیه میشود. پس بیایید خلاصهای از کل متن داشته باشیم. «Resident Evil 2» دنیایی تاریکی دارد! مخوف است و دلچسب. بازیباز را تا ساعتها مجذوب خود میکند و با روایت ساده، اما درگیر کنندهاش به بهترین نحوه ممکن داستان و شخصیتهای جدید و محبوبی را خلق میکند. بدون شک تک تک دقایق تجربه این بازی به خاطراتی فراموش نشدنی تبدیل میشوند.
پر بحثترینها
- اینترگلکتیک، کانکورد، ناتی داگ؛ در اتاق فکر سونی چه میگذرد؟
- گزارش: طراحی سختافزار پلی استیشن ۶ برخلاف نسل بعدی ایکس باکس، به پایان رسید
- حساب توییتر پلی استیشن باعث ترند شدن دوباره Bloodborne Remake شده است
- یوشیدا: Horizon Forbidden West در حد انتظارم نفروخت
- یوشیدا: اگر خواهان بازی های انحصاری جدید PS5 هستید، بهتر است از ریمسترها حمایت کنید
- شایعه: اطلاعات فاش شده از GTA 6 توسط کاربری که ادعا میکند چندین ساعت از گیمپلی را دیده است
نظرات
ممنون بابت نقد آقای حسین جعفرنیا.
evil معنی شیطان نمیده. برا بار هزارم !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
ِDevil, Diablo : شیطان از (ریشه لاتین)
Satan : شیطان از (ریشه عبری)
Lucifer : ابلیس
Evil : شر(در مقابل واژه خیر)
Lucifer بیشتر در شرق استفاده میشه؟درسته مهندس؟
مرسی ولی اصلا نمره ای که دادی عادلانه نبود.پرچمش بالاتر از این حرفاس
والله نمیشد احساسی نمره بدم. مشکلاتش خیلی آزار دهندس. به نظر من ۸٫۵ کافیه
این که نوشتید (( زاویه دید بازی دارای مشکلات زیادی است )) و این رو توی نکات منفی کنجوندیدن .
————————————————————————————-
بازی که سال ۱۹۹۸ ساخته شده ، بخاطر این که یه گرافیک فوق العاده داشته باشند این دوربین رو انتخاب کردن ، که منصف هم باشیم خیلی زیبا بود برای زمان خودش ،
=============================================
سازنده های Resident Evil از تکنیک زیرکانه ای برای بالا بردن گرافیک توی بازی ها این سری از ۱ تا ۳ استفاده کردن اونم اینه که لوکیشن بازی ( محیط بازی ) تصویر های هست که از قبل به کمک کامپوتر رندر شدن ( پردازش شدن ) و توی بازی قرار داده شدن که واقعا هوشمندانه بود و گرافیک بازی به اندازه چشم گیری بالا رفت . به نوعی گیمر رو گول زدنند ولی واقعا تکنیک جالبی بود.
——————
در هر صورت میتونستید گرافیک بالا نسبت به سال ساخت رو هم توی نکات مثبت درچ کنید .
و در کل ممنون وقت گذاشتید این بازی کلاسیک رو بررسی کردید که یادی کنیم از گذشته ها .
دیگه همین سری ها قشنگ بودن… تویه این سری هایه قدیمی وقتی تویه شهر سوخته قدم میزدی اون حس غریب که نمیشه توصیفش کرد به ادم منتقل میشد…مخصوصا تویه اون شماره که در نقش یک زن بودیم که اولش یه مرد میرفت تو کامیون خودشو حبس میکرد واقعا بهترین شمارش همون رزیدنت بود..ولی بعد ها زامبی ها دارای هوش مصنوعی شدن..فحش میدن..صحبت میکنن ..استراتژی جنگی میریزن! اینم شد زامبی !! احتمالا در اینده نه چندان دور شاهد زامبی کتاب خون! زامبی استاد دانشگاه! فیلسوف زامبی ! هستیم. 😐
منظورت جیل ولنتایل
در رزیدنت اویل ۳
سلام
دستتون درد نکنه که بازی های قدیمی رو هم نقد می کنید
لطفا پانیشر رو هم نقد کنید
خسته نباشی جناب جعفرنیا عالی بود :yes: :yes:
خب رزیدنت ایول اوج شکوه دوران ps1 بود یادمه اولین بار که نسخه دوم رو گرفتم کلا بازیش مشکل داشت و اجرا نمیشد از این قبیل مشکلات در گذشته زیاد داشتیم بعد که دوباره گرفتم بازی رو شاید بیش از چند بار فقط همون کات سین ابتدایی بازی رو تماشا میکردم بس که فوق العاده کار شده بود شروع بازی با لیون جایی که همه جا اتیش گرفته بود و یه مسلسل هم داشتیم یا کمی بعدش که اون یارو با تیر و کمان توی اون مغازه بود یا بریم جلو تر اون تمساح که ناگهان از اب گل الود میاد بالا و از همه مهم تر باس فایت اخر که باید در دو مرحله از بین میرفت و کات سین اخر و اون قطار و ….. حسابی یادش بخیر
موجوداتی زشت و بدهیکل
بوگندو و بد صدا
بی عقل و نادان
چه کسی جز گیمر میتونه همچین موجوداتی رو دوست داشته باشه؟؟
رزیدنت اویل ۱و۲و۳ دیگه هیچ وقت تکرار نمیشن :deadrose: ممنون بابت نقد جذابتون :rose:
قرار بود RE2 Remake ساخته بشه! خبری ازش ندارین؟
سلام.
اون که کنسل شد رفت پی کارش، اما احتمالا توسط خود کمکام ساخته میشه.
کپکام ساخت ریمیک ۲ رو تأیید کرده ولی تا الآن هیچ تاریخ انتشاری اعلام نشده براش
یادش بخیر جدید لعنتی اول شخص اشغال شده رفته پی کارش
من راضی بودم نسخه جدید اویل با این زاویه دوربین گیم پلی داستان روایی باشه خیلی مزه میداد بخدا یکی از هنر های هر اویل باز حرفه ای جا خالی دادن به زامبی ها تو بازی بود سخت ترین دشمن بازی واسه من اون غول سنگی هایی بودن که از هلیکوپتر می انداختن پایین شاید حتی نمسیس رو از رو همین ها ساختن اپگرید کردن واقعا یادش بخیر
هیچوقت از این سری خوشم نیومد برعکس خیلیا حتی بار اول هم حوصلم نمیگرفت تمومش کنم ولی خوب هر چی از محبوبیت این سری به خصوص تو ایران بگم کم گفتم بخاطر همین همیشه برای این سری احترام قائلم ولی بنظرم خیلی گزینه های بهتری توی سبک خودش داره خصوصا نسخه جدید که قراره اول شخص بشه احتمالش خیلی کمه بتونه جلوی بقیه عناوین این سبک قد علم کنه هر چند یه چیزه این بازی همیشه خاصه که بقیه تقریبا ندارن اتمسفر ترسناک ( خداروشکر بقیه ندارن 😀 😀 )
ببخشید مى شه بپرسم جه بازى تو سبک این ازش بهتره اگه لست اف اس و باش مقایسه کنیم تقریبا هم سطحن و خیلى خیلى سخته یکیشونو انتخاب کنیم نیست که بازى هاى امروزم خیلى شاهکارن و بالاى نود مى شن این بازى دیگه اشغال شده نه؟؟ 😐 😐 😐
اصلن مقایسه ی رزیدنت اویل ۷ در ۲۰۱۷ با نسخه دوم غلطه کاملن! ضمن اینکه کدوم بازی با محوریت زامبی و داستان قوی در اون زمان از رزیدنت اویل های کلاسیک برتر بوده؟ مگه اون همه استقبال از ریمیک ۱ و ریمستر زیرو رو ندیدی که با وجود این همه پیشرفت اما گیمر های جدید حتی به این سبک علاقه نشون میدن
خوب محبوبیت این سری کاملا مشخصه منظورم نسخه هفتم بود که قراره اول شخص باشه به عنوان یه شوتر اول شخص بخوایم در نظر بگیریم رقیب خوب و قدر زیاد داره ولی به عنوان بازی زامبی محور نسخه های قبلی طبیعیه رقیب نداشتن هر چند گیرز به هر شوتر سوم شخصی ترجیح میدم ( سوم شخص نه چیز دیگه )
داداش با کمال احترام به نظر و سلیقه ات اشتباه شما در مورد سری رزیدنت اویل مخصوصا کلاسیک هاش اینه که این بازی ها زامبی محور ! نیستند . داستان محور و شاید ترس محور هستند رزیدنت اویل های کلاسیک مثل هزاران به قول شما زامبی محور امروزی از ددآیلند و واکینگ دد و دایینگ لایت و … فستیوال زامبی کشون ! نبودند یعنی بکش بکش زامبی نبودند دارای داستان غنی و فضاسازی عمیق بودند و این المان هاشون باعث میشد گیمر داخلشون غرق بشه و مدت زمانی باهاشون زندگی کنه که الان متاسفانه کمتر بازی قادر به این کار است