روزی روزگاری: شیطان در ذهن ما، ما در ذهن شیطان | نقد و بررسی بازی The Evil Within
طی سالهای زیادی که از آغاز به کار صنعت محبوب بازیهای رایانهای میگذرد، سبکهای مختلفی در این حوزه خلق شدهاند و هر یک به فراخور خود علاقمندان و طرفدارانی نیز پیدا کرده اند. حال برخی از این ژانرها مثل شوتر اول شخص محبوبتر و عامهپسندتر هستند و یا طرفدارانی خاص و قشر مخاطب محدودتری دارند مانند نقشآفرینیهای ژاپنی نوبتی و یا عناوینی تعاملی از قبیل Until Dawn و Heavy Rain. یکی از ژانرهایی که تقریبا در حد وسط از نظر تعداد طرفداران و محبوبیت قرار دارد و در واقع نه میشود آن را عامهپسند خطاب کرد و نه آن را در زمره سبکهای با طرفداران محدود و خیلی خاص قرار داد، ژانر وحشت-بقا است که از زمان گذشته تاکنون با عناوینی خیرهکننده و فوقالعاده که در این سبک منتشر شده اند، موفق شده است تا خود را به عنوان یکی از ژانرهای مرجع به بازیبازان بشناساند. ترس مدت هاست که در بازی های رایانه ای وجود دارد ولی لااقل چند سالی است که تنها نام آن باقی مانده است و متاسفانه شاهد روند نزولی با شیب بسیار زیاد در عناوین سبک وحشت بقا چه از نظر تعداد و چه از نظر کیفیت بوده ایم. در واقع به استثناء چند عنوان انگشت شمار که تعدادشان به تعداد انگشتان یک دست نیز نمی رسند (مانند شماره اول و دوم Dead Space)، بازی دیگری نبوده است که بتواند حس بازی های ناب وحشت بقای کلاسیک را به ما یاد اوری کند و شاهد عرضه بازی قدرتمندی در سبک وحشت بقا نبوده ایم. عناوین با کیفیتی هم که در سال های اخیر، خوب و عالی بوده اند تقریبا همگی از نوع عناوین سبک “وحشت” بودهاند و نه “وحشت-بقا”؛ در این عناوین معمولا شاهد یک شخصیت بیدفاع بدون هیچ توانایی و قایلیت خاصی بوده ایم که تنها قادر به فرار کردن و قایم شدن بوده است و البته کاملا واضح است که ترساندن در یک چنین بازی که شما فقط و فقط یک چراغ قوه در دست دارید و اوج مخفی کاریتان، کمد دیواری است، خیلی راحتتر است از ترساندن بازیبازی در نقش یک شخصیت تعلیم دیده و مجهز به انواع اسلحهها. در حقیقت سبک “وحشت” و “وحشت-بقا” با این که هر دو نام وحشت را یدک می کشند اما بسیار با هم تفاوت دارند و به صورت کاملا مجزا از هم بررسی می شوند.
ترس حس عجیب و قدرتمندی است؛ همه ما تاکنون بارها حس ترس را با درجات مختلف تجربه کرده ایم و می دانیم که وقتی ترس در وجود انسان رخنه می کند قدرت منطقی فکر کردن را از وی می گیرد. یک حس مبهم همه وجود ما را در بر می گیرد و باعث می شود که بسیار در برابر محیط اطراف خود آسیب پذیر شویم یا لا اقل اینگونه فکر کنیم که خیلی آسیب پذیریم. همان طور که می دانید و قبلا نیز به کرات به این موضوع اشاره شده است، ترس هم انواع مختلفی دارد که فکر می کنم شما هم با من هم عقیده باشید که بدترین نوع آن، ترس از ناشناخته هاست. ترس از چیزی که نمی دانیم چست. ترس از موجودی که صدایش از ته راهرو می آید و ناله می کند ولی نمیدانیم چیست و از ما چه می خواهد. منظور من ترس در بازی های ژانر وحشت مثل amnesia یا slender نیست که تنها یک چراغ قوه داریم و بس. منظور من وحشت و بقاست. زمانی که با یک شات گان در دستمان با شنیدن صدای nemesis سه متر از جا می پریدیم و فرار می کردیم. حس ترسی که در بازی سایلنت هیل از شنیدن صدای کله هرمی به ما دست می داد. شاید بهتر است بگویم ترس از محیط. ترس از جایی که راه می رویم، ترس از ۲ متر جلوتر. این نوع از ترس مدت ها در بازی های رایانه ای مفقود شده بود و کمتر شاهد نمایان شدن آن از دل یک بازی بودیم. چرا از فعل زمان گذشته استفاده می کنم و می گویم مفقود شده بود؟ زیرا که در اکتبر سال ۲۰۱۴ این موضوع تغییر کرد و دوباره دستی به سر و روی سبک وحشت بقا کشیده شد و چه کسی برای این کار بهتر از پدر سبک وحشت بقا و خالق فرنچایز رزیدنت اویل. استاد شینجی میکامی بازگشت تا به ما یاد آور شود که چگونه می شود از محیط بازی ترسید. چگونه می توان فقط فرار کرد و جرات نگاه کردن به پشت سر را نداشت. شینجی میکامی ترس را دوباره بازگرداند، همان ترس نابی را که سری رزیدنت اویل به خاطر داریم ولی این بار در قالب عنوانی دیگر… عنوانی با اسمی بسیار پرمعنی و با مسما به نام The Evil Within…شیطان درون… نامی که با توجه به ماهیت و وقایع بازی می تواند تفاسیر زیادی داشته باشد و مصداق موارد مختلفی باشد.
بازی The Evil Within که توسط استودیو Tango Gameworks و به کارگردانی شینجی میکامی ساخته شد، در اکتبر ۲۰۱۴ توسط کمپانی بزرگ Bethesda Softworks برای پلتفرم های PlayStation 4, Xbox One, PlayStation 3, Xbox 360 و PC منتشر گردید و در واقع یک بازی بین نسلی محسوب می شد. در این مطلب قصد داریم تا نگاهی دقیق تر به این بازی و به خصوص نسخه نسل هشتمی آن، بیاندازیم تا مشاهده کنیم این بازی چه نکات مثبت و المان هایی را برای ما به ارمغان آورده است و چه کمبود هایی دارد. اما یک چیز را می توانم به جرات به شما بگویم. این بازی هر کمبودی که داشته باشد در یک زمینه عالی عمل می کند….ترساندن شما با تمام وجود. نه یک ترس بیهوده و مسخره بلکه ترس از اعماق وجود. یک ترس ناب، واقعی و مخوف. این نقد و بررسی در اصل بر اساس نسخه پلی استیشن ۴ این عنوان انجام شده است ولی با توجه به این که تجربه کامل این بازی را روی پلی استیشن ۳ نیز داشته ام، در بخش های مشترک بین دو هر دو نسخه مثل صداگذاری و موسیقی و داستان و.. از توضیحات قبلی خود در مورد نسخه نسل هفتمی The Evil Within استفاده کرده ام و همچنین در بخش گرافیک فنی که تنها تفاوت دو نسخه بازی است، در مورد این عنوان در هر دو نسل توضیح داده شده است. اگر علاقمند هستید تا بیشتر با عملکرد این عنوان زیبا آشنا شوید و یا خاطرات برایتان مرور شوند، با من و وبسایت تحلیلی خبری گیمفا در ادامه مقاله “نقد و بررسی بازی The Evil Within” همراه شوید.
زمانی که کارآگاه پلیس Sebastian Castellanos و دو همکار او مشغول بررسی یک صحنه قتل عام در بیمارستان روانی beacon هستند متوجه وجود نیرویی غیر طبیعی می شوند. آنها در فیلم های ضبط شده بیمارستان مشاهده می کنند که افسران پلیس توسط مردی که یک لباس سفیدرنگ به تن دارد و صورتش پر از اثرات سوحتگی است، قتل عام می شوند. ناگهان سباستین بیهوش می شود و وقتی به هوش می آید خود را در دنیایی آشفته می بیند، در شهر crimson city زلزله هایی عظیم در حال رخ دادن است و تغییراتی غیر طبیعی در زمین به وجود می آید و موجوداتی به نام Haunted پدیدار می شوند.
او سپس با دکتری به نام Marcelo Jimenez برخورد می کند که به دنبال بیمار خود به نام لزلی می گردد . وقتی که آن ها او را پیدا می کنند، با Ruvik برخورد می کنند، همان مردی که در ابتدای بازی پلیس ها را در فیلم قتل عام کرد و به نظر می رسد که کنترل واقعیت و خیال را به دست دارد و از طریق تلپورت تغییراتی را قادر است به وجود آورد. او سباستین را باز هم به دنیایی دیگر می فرستد که به نظر می رسد خاطرات یکی دیگر از بیماران این تیمارستان است و سباستین در طی پیشروی خود با گذشته Ruvik آشنا شده و دلیل این اتفاقات را کم کم متوجه می شود و …
همان طور که می بینید بازی از داستان خوبی بهره مند است. هرچند که کمی کلیشه ای آغاز می شود ولی بعد راه خود را پیدا می کند و باعث می شود شما هر لحظه تشنه تر شوید برای فهمیدن ادامه ی داستان. درحقیقت یعد از گذشت مدتی از بازی، در می یابید که داستان این عنوان به هیچ وجه شبیه بازی دیگری که تجربه کرده اید نیست و روند منحصر به فرد خود را دارد. از سویی دیگر، بازی از شخصیت پردازی بسیار ضعیفی برخوردار است و شخصیت سباستین که شخصیت اصلی بازی است بسیار سطحی و نچسب طراحی شده و نمی توان با او ارتباط برقرار کرد و همین طور شخصیت های دیگر بازی هیچ کدام جذاب و گیرا نیستند.
اگر بازی از شخصیت پردازی قدرتمندی برخوردار بود در کنار این داستان زیبا می توانست بسیار بسیار موفق تر عمل کند و بازخوذهای بهتری دریافت کند. در حقبقت این داستان زیبای بازی و روایت جذاب آن است که باعث می شود شما با علاقه به ادامه آن بپردازید و مشتاق به پایان رساندن بازی باشید. در مجموع بخش داستان به دلیل شخصیت پردازی بسیار ضعیف مقداری امتیاز از دست می دهد ولی از لحاظ روایت و جذابیت قصه نمره قبولی را دریافت می کند.
گرافیک این بازی در نسخه نسل هفتمی بسیار پر فراز و نشیب عمل کرد و بنده به هیچ وجه از گرافیک فنی نسخه نسل هفتمی بازی راضی نبودم و باگ ها و موارد مختلف را در آن مشاهده کردم ولی در نسخه نسل هشت اوضاع بهتر است و مشکلات کمتری در زمنیه گرافیک قنی مشاهده می شود. به هر حال در بخش گرافیک فنی بازی، هر دو نسخه را به طور جداگانه بررسی خواهیم کرد تا دارندگان هر یک از نسخه ها بتوانند اطلاعات بیشتری را در مورد بازی خود به دست آورند. حتما می دانید که گرافیک یک بازی را از دو جهت می توان بررسی کرد. از جهت گرافیک فنی و از جهت گرافیک هنری. بگذارید از قسمت خوب قصه شروع کنیم، یعنی گرافیک هنری بازی که بین هر دو نسخه مشترک است. گرافیک هنری این بازی واقعا بی نظیر است و هر کس که این عنوان را تجربه کرده باشد، کاملا این مسئله را درک کرده است. محیط ها به قدری عالی و پر استرس طراحی شده اند که نیازی نیست که کسی در آن جا باشد تا بترسید. خود محیط ها آن قدر وهم انگیز هستند که باعث وحشت و ایجاد حس نا امنی در شما می شوند. گویی که در و دیوار و پنجره ها به شما می گویند هر لحظه اتفاقی در راه است و شما را راه فراری نیست.
تنوع محیط ها در بازی فوق العاده است. یک بار هم یک محیط تکراری در بازی نمی بینید. هر بار و در هر مرحله base محیط کاملا عوض می شود ولی هر کدام از دیگری وهم انگیز تر هستند. حتی در روشنی روز هم احساس امنیت ندارید. این به هنر شینجی میکامی باز می گردد که این گونه با وسواس بر طراحی محیط ها و تنوع آن ها نظارت داشته و حال و هوای رزیدنت اویل را دوباره در ما زنده می کند. طراحی دشمنان در بازی واقعا بی نقص و بدون حرف و حدیث است. حتی آسان ترین دشمنان بازی هم بسیار وحشتناک و مخوف طراحی شده اند و کمبودی در آن ها از نظر طراحی احساس نمی شود. ایده طراحی برخی از دشمنان مانند کله جعبه ای واقعا عالی است به خصوص زمانی که او را می کشید که البته توضیح بیشتری در مورد آن نمی دهم و لذت آن را به خودتان واگذار می کنم.
می رسیم به پرفراز و نشیب ترین بخش بازی یعنی گرافیک فنی. این بازی با موتور بهینه شده ی id tech 5 ساخته شده است و از ابعاد فنی واقعا در هر دو نسخه نسل هفت و هشت هیچ حرف خاصی برای گفتن ندارد . خود را در حد عناوین بزرگ این روزها مطرح نمی کند. بگذارید تا در ابتدا کمی در مورد گرافیک فنی نسخه نسل هفتمی بازی صخبت کنیم. باگ های نسبتا زیاد و فرو رفتن شما یا دشمن ها در دیوار و زمین و تکسچرها و بافت های بی کیفیت باعث می شوند این بخش در نسخه نسل هفتم مورد قبول واقع نشود. البته از افت فریم های تقریبا شدید هم در بعضی جاها نمی توان گذشت که بازیباز را آزار می دهند. اگر انصاف داشته باشیم نمی توان لقب بسیار بد را در مورد گرافیک فنی این عنوان حتی در نسل هفتم به کار برد. کلمه متوسط کلمه ای مناسب برای بیان اوضاع گرافیک فنی این بازی در نسل هفت است و انصافا به جز در برخی موارد باعث نمی شود که لذت بازی برای شما کاسته شود زیرا در اصل حواستان به گرافیک نیست. می توان گفت در مجموع گرافیک این عنوان در نسخه نسل هفتمی، با توجه به گرافیک هنری عالی و گرافیک فنی متوسط، نسبتا می تواند نمره قبولی بگیرد ولی ایرادات بزرگی را همراه خود دارد که قابل گذشت نیستند.
اما در بحث گرافیک فنی نسخه پلی استیشن ۴، موضوع مقداری متفاوت است. البته اصلا فکر نکنید که اینجا همه چیز بر وفق مراد است و ایرادات نسل هفت مشاهده نمی شود. خیر این طور نیست. زیرا بسیاری از آن ایرادات گفته شده در بحث گرافیک فنی نسخه پلی استیشن ۳، در نسخه نسل هشتم هم دیده می شوند و فقط تعداد آن ها کمتر است. باگ ها همچنین وجود دارند و گاها صحنه های عجیبی را در بازی خواهید دید. وضعیت تکسچرها مقداری در این نسخه بهتر است اما باز هم در برابر عناوین نسل هشتمی حرفی برای گفتن ندارد و کاملا معمولی است.
افت فریم هنوز هم در بازی اتفاق می افتد، اما اگر منصف باشم باید بگویم در نسخه نسل هشتم این مورد خیلی خیلی کم تر از نسخه نسل هفت رخ می دهد و تنها در یکی دو مورد شاهد افت فریم در بازی بودم. نورپردازی بازی با توجه به سبک آن که وحشت بقاست و نورپردازی در آن اهمیت بسیاری دارد، کاملا عالی انجام شده است که این مورد در هر دو نسخه مشترک است. همچنین در هیچ کدام از نسخه های نسل هفت و هشت شاهد مواردی مثل پارگی تصویر و… نیستیم. در مجموع بازی در بخش گرافیکی در نسخه نسل هشتم، نسبتا قابل قبول تر از نسخه پلی استیشن ۳ و ایکس باکس ۳۶۰ است و ایرادات کمتری دارد اما اگر بخواهیم کلیت گرافیک بازی را از نظر فنی با عناوین روز دنیا مقایسه کنیم، بازی هیچ حرفی برای گفتن خواهد داشت و گرافیک فنی در کنار شخصیت پردازی، بزرگترین ضعف ها و شاید تنها ضعف های بازی هستند.
گیم پلی بازی قسمتی است که بهتر از بقیه بخش ها عمل کرده است و در واقع نقطه اتکای بازی و عامل اصلی به جلو بردن شما همین گیم پلی لذت بخش و جذاب می باشد. سیستم تیر اندازی بازی بدون نقص و لذت بخش است. احیانا از کسی که سال ها پیش عنوان رزیدنت اویل ۴ را با آن سیستم بی نظیر تیر انداری ساخته است انتظار ندارید که در این بخش دچار مشکل شود؟! تیر اندازی با تمام اسلحه ها لذت خودش را دارد و از تمام جهات حس خوبی به شما می دهد. در زمینه کنترل سباستین ایراد خاصی مشاهده نمی شود. اگر گاهی کمی احساس می کنید که کنترل بازی مقداری لغزنده به نظر می رسد، این شگرد شینجی میکامی و سازندگان بازی است که گاهی برای ایجاد دلهره در شما و مثلا در مواقع فرار از دست دشمنان وحشتناک بازی، کنترل را کمی لغزنده جلوه دهند تا با احساس امنیت کامل شخصیت را کنترل نکنید و استرس بیشتری را تجربه کنید. سیستم inventory بازی و دسترسی به سلاح ها و آیتم ها کارآمد می باشد و شما می توانید به راحتی همان گونه که مد نظر خودتان است اسلحه ها و آیتم هایتان را استفاده کنید و مهمترین آن ها را بر روی ۴ جهت D-pad قرار دهید تا بلافاصله بتوانید به آن ها دسترسی یابید. حتی توانایی تغییر دکمه های بازی نیز به شما داده شده است و مثلا می توانید سیستم sneak بازی را آن گونه که خود می خواهید تنظیم کنید. تنوع اسلحه ها نیز در بازی کاملا قابل قبول است و این به خاطر وجود سلاحی به نام Agony Crossbow است که چندین نوع تیر مختلف از الکتریکی و سمی و آتشی و ….. دارد و کمبود هیچ سلاحی را احساس نمی کنید. کلت و شاتگان و اسنایپر و مگنوم و … هم که با پیشرفت در بازی در اختیار شما قرار می گیرند و ازاین لحاظ نیز مشکلی ندارید. بازهم می گویم که نقطه قوت این بخش تیرکمان شماست که بازی را از حالت تکراری همیشگی با چند نوع اسلحه ثابت خارج می کند و به آن تنوع خیلی خوبی می بخشد. تیر اندازی با این Crossbow و میخکوب کردن دشمنان به دیوار بسیار لذت بخش است. همچنین در مقابله با دشمنان اصلی بازی نیز بسیار به کارتان می آید. می توانید عده زیادی از دشمنان را با تیر یخی ثابت کنید و آن ها را به راحتی بکشید و یا آن ها را کور کنید و با یک ضربه مهلک از پای در آورید، و یا عده زیادی از آن ها را که نزدیک هم هستند با شلیک یک تیر انفجاری به یکی از انها به درک واصل کنید. در مجموع به گیم پلی بازی نمی توان هیچ ایراد خاصی گرفت و همانطور که در ابتدا عرض کردم، این بخش واقعا نقطه قوت بازی محسوب می شود و البته از استاد میکامی انتظاری نیز جز این نمی رفت.
در مورد صداگذاری بازی فقط می توان کلمه عالی را به کار برد. صداها در بازی آن قدر بی نقص هستند که به معنای واقعی تن و بدن شما را می لرزانند. وقتی در یک محیط تاریک و ترسناک به ارامی قدم برمی دارید از صدای پای خودتان هم می ترسید و این هنر سازندگان بازی است. صداهای دشمنان بازی انسان را در برخی مواقع به یاد صداهای خوفناک و شاهکار نکرومورف ها در بازی Dead Space می اندازد. از ناله های برخی دشمنان گرفته تا جیغ های وحشتناک زن ۴ دست که به سمت شما می آید و از صدایش قلبتان از ترس گویی می خواهد بایستد. همچنین صداهای محیط بازی و شلیک سلاح ها و … نیز همگی بسیار با دقت و با کیفیت ضیط شده اند و در بازی شنیده می شوند. سعی کنید تا برای تجربه کامل بازی و بهره بردن ار حداکثر کیفیت صداگذاری بازی، آن را با هدفون تجربه کنید تا حس وخشت بسیار بیشتری را تجربه کنید. بر عکس شخصیت پردازی ضعیف شخصیتها، صداگذاری آن ها به خوبی انجام شده و صداها با چهره ها هماهنگ است و هماهنگی زمانی نیز دارند، اما برخی انیمیشن های ضعیف صورت هنگام حرف زدن شخصیت ها باعث می شود تا گاهی حرف زدن آن ها غیر طبیعی و مصنوعی به نظر برسد که البته این موضوع به بخش گرافیکی بازی باز می گردد که اثرش را در این بخش نیز گذاشته است. صداپیشگان شخصیت های بازی به خوبی از پس وظیفه خود بر آمده اند اما شخصیت ها به قدری ضعیف و نچسب هستند که حتی این صداگذاری خوب هم نتوانسته است آن ها را در نظر بازیباز دلپذیر تر جلوه دهد اما صرفا در بخش صداپیشگی، بازی مشکلی ندارد و شاهد بازی با کیفیتی از این نظر هستیم.
موسیقی و ساندترک بازی یکی از برترین هایی است که من تاکنون در عناوین وحشت بقا شنیده بودم و گویی که این موسیقی ار دل خود بازی بیرون آمده است و کاملا متعلق به جسم و روح بازی است. موسیقی بازی یک تنه توانایی این که شما را بترساند و احساس نا امنی و وحشت را به شما منتقل کند. نواهایی مرموز و خوفناک که ناگهان در برخی شرایط اوج می گیرند و گاهی چنان در پس زمینه بازی حل می شوند که گویی جزو جدانشدنی محیط بازی هستند و دلهره را به معنای واقعی کلمه به جان شما می اندازند. موسیقی یک عنوان وحشت بقا باید این گونه باشد و بس. سازندگان موسیقی The Evil Within به حق شایسته تحسین و احترام هستند و اثر بسیار قابل قبول و زیبایی را از خود به جای گذاشته اند. ساخت موسیقی The Evil Within بر عهده آقای Masafumi Takada بوده است که به بهترین شکل کار خود را انجام داده و مشخص است که کاملا فضا، اتمسفر و حال و هوای بازی را درک کرده است و بر اساس آن یک موسیقی کاملا هماهنگ با بازی ساخته است. در مجموع باید گفت صداگذاری و موسیقی بازی نمره کاملی را دریافت می کنند و یکی از بخش هایی محسوب می شوند که به القای حس ترس به بازیباز کمک شایانی کرده اند.
The Evil Within برای گیمرهای قدیمی که با رزیدنت اویل و سایلنت هیل بزرگ شده اند یک دنیا نوستالژی همراه خود دارد. یک دنیا حرف و یک دنیا لذت. اگر بعد از بازی کردن این عنوان در یک جمله می خواستم حسم را از تجربه این بازی بگویم، بدون شک می گویم سال هاست که دلم برای چنین عنوانی بد جوری تنگ شده بود. The Evil Within از دسته عناوینی است که بازی کردنش برای کسانی که ذره ای به بازی های وحشت بقا تعلق خاطر دارند واجب و لازم است. حتی کسانی که این سبک را تجربه نکرده اند نیز قطعا با انجام این بازی لذت بسیار زیادی را تجربه خواهند کرد و شاید به این ژانر از عناوین نیز علاقمند شوند. به هیچ وجه نمی گویم این یک بازی بدون نقص و کامل است و قطعا کمبودهایی گاها بزرگ هم دارد ولی این کمبودها در مقایسه با نقاط قوت بازی و لذتی که به شما منتقل می کنند و ترس نابی که بعد از سال ها انتظار کشیدن، تجربه خواهید کرد، حتی به حساب نیز نمی آیند. The Evil Within بازی کمیابی است. بازی که سال ها منتظر آمدنش بودیم. عنوانی که شاید تنها استاد میکامی می توانست برایمان به ارمغان بیاورد. The Evil Within بازی نیست که هر روز از خواب بیدار شوید یک بازی مانند آن در بازار عرضه شده باشد. حتی بازی ای نیست که در یک سال و یا چند سال نظیرش پیدا شود. این بازی شینجی میکامی است، پدر سبک وحشت بقا، پدر رزیدنت اویل؛ این شیطان درون است. ترس ناب چیزی نیست که در هر بازی ای که بر روی خود نام ترسناک می گذارد مشاهده کنیم. ترس ناب حس کردنی است و باید در وجودتان بخزد و لانه گزیند. در The Evil Within همین ترس ناب در وجودتان رخنه خواهد کرد و گاهی کنترلر را از ترس محکم می گیرید که مبادا ناگهان اتفاقی بیافتد و شما آماده نباشید. اگر می خواهید که مجددا یاد و خاطره ای از سری عناوین کلاسیک رزیدنت اویل برای شما زنده شود و یک بازی وحشت بقای با کیفت را تجربه نمایید، اکنون زمان آن است که کنسول نسل هفتم یا هشتم خود را روشن کنید و به سراغ The Evil Within بروید. حتی اگر در زمان عرضه نیز آن را بازی کرده اید، مطمئن باشید که اکنون و پس از گذشت ۲-۳ سال، تجربه مجدد آن برای شما خالی از لطف نخواهد بود و دوباره طعم لذت ترس ناب را خواهید چشید.
این نقد و بررسی بر اساس نسخه نسل هشتمی بازی بر روی پلی استیشن ۴ انجام گرفته است.
پر بحثترینها
- رسمی: Forza Horizon 5 بهار امسال برای PS5 عرضه خواهد شد
- گزارش: بازی بعدی God of War با محوریت اساطیر مصر در دست ساخت قرار دارد [بهروزرسانی شد]
- کارگردان Ori: پلی استیشن بهزودی استراتژی چندپلتفرمی ایکس باکس را دنبال خواهد کرد
- منبع داخلی: Halo: The Master Chief Collection به PS5 میآید
- شایعه: Halo: Infinite به پلی استیشن خواهد آمد
- سیستم مورد نیاز Marvel’s Spider-Man 2 مشخص شد + تریلر نسخه PC
نظرات
ترسناک ترین بازی دنیا!!!! فبلم ترسناک ها باید بیان جلو این زانو بزنن. :beatup:
نقد عالی بود
واقعا برای خودم متاسفم که تموم نکردم
تو pc تا آخراش تقریبا بازی کردم سیوم پرید
یه روز حتما ps4 شو میگیرم و تموم میکنم
انصافا تو این جند سال جز تنها بازی ای بود که واقعا به اندازه ی رزیدنت اویل ترسیدم
به نظرم بازیای اون سال عالییی بودن همه
the evil within
dying light
far cry 4
assassins creed unity
خیلی ممنونم سینا جان. لطف دارید.
واقعا حیفه که تمومش نکنید. انشالله بعدا بازی کنی و تا انتها بری.
خسته نباشید آقا سعید.بازی فوق العاده ایه.من به شخصه از بازیای سبک جنایی با تم وحشت زیاد خوشم نمیاد ولی این بازی یکی از پرچم دارهای این سبکه.همونطور که در نقد خودتون اشاره کردین بعد از دیدن گیم پلی بازی به این نتیجه رسیدم که اگه شرح حالی از کارآگاه داستان میداد و فلش بک هایی در اختیار گیمر میذاشت بازی از حالت ترس مطلق کمی فاصله میگرفت و به سمت و سوی روانشناسی پیش میرفت.این قبیل بازیا که به بعد روانشناسی و احساسی توجه میکنن تا فقط به یک المان(ترس)باعث میشن تا بیشتر گیمر با بازی تعامل داشته باشه و خودشو جای کارکترها بذاره.در هر بازی بعد داستانی از اهمیت بالایی برخورداره.ممکه با بالا رفتن لحظه ای آدرنالین خونمون بتونیم لحظه ای احساس رضایت کنیم ولی وقتی هدفی در کار نباشه اون کار به نوعی فقط فانه .گیم فان نیست که فقط بخوایم وقتمونو حرومش کنیم.گیم درس زندگیه و نگرش هارو میسازه.چه متوجه این موضوع بشیم یا نه.اینکه آیا انسانیت مهمه یا جاه طلبی؛ آیا کمک به دیگران مهمه یا نجات دادن خودت و… همه ریشه در انسانیت داره.
سلامت باشید. خیلی ممنونم از لطف شما و نظر زیباتون. دو بار خوندم نظر شما رو و واقعا لذت بردم. گیم به واقع درس زندگیه و به قول شما نگرش میسازه. این نگرش ها کم کم میشن باور و باورها نهایتا اعتقاد رو شکل میدن.
ممنونم از نظر خوبتون.
اقاى بابایى سلام نقد به شدت زیبا بود ولى اگه مى شه بتل رو هم نقد کنید با سپاس فراوان :yes: :rose: :deadrose:
سلام خدمت شما. خیلی متشکرم ازتون. چشم حتما. بتل ۱ بازیش امروز به دستمون رسید و جمعه نقدش منتشر میشه
بازی پتانسیل بسیار بالایی داشت اما حیف که فدای یکسری مشکلات جزعی شد!!این بازی میتونست شاهکار باشه
سلام
دستت درد نکنه بابت مطلب
خیلی دوست دارم این عنوانو تجربه کنم
آقا کسی میدونه این عنوانو میشه دو نفره رفت یا یک نفره
سلام خدمت شما.
خواهش میکنم.
انشالله حتما بازی کنید. یازی یک نفره هست.
نه.فقط تک نفره است و حالت کو آپ نداره.
دستتون درد نکنه اقای بابایی واقعا به موقع بود چون منم بازی نکرده بودم میخواستم بگیرم ممنون :inlove: : :yes: :yes:
خواهش میکنم. اختیار دارید.
انشالله به دردتون بخوره مطالبش برای تصمیم گیریتون.
آقا سعید گل ممنون نقد فوق العاده بود :deadrose:
خداکنه بازی بعدی میکامی معرفی بشه هنر اینه که با دید سوم شخص بترسونی نه اول شخص و واقعیت مجازی
منم مثل شما از اون موجوده خیلی ترسیدم ولی از اون بیشتر از اونی ترسیدم که تو دی ال سی دوم بود که رو کلش پروژکتور بود وقتی مارو میدید پروژکتور قرمز میشد و جیغ میکشید و با سرعت زیادی میومد و…
خیلی ازتون ممنونم. لطف دارید.
واقعا کاشکی نسخه دوم این رو بسازن چون هیچ کس مثل میکامی نمیتونه وحشت بقا بسازه.
بله درسته. ولی من بازم بیشتر از این زنه وحشت داشتم. نمیدونم چرا!!
ممنونم از نظرتون.
خب زنه خیلی چندش تر بود کلا نمیدونم چرا زنا بیشتر بدرد بازی و فیلم های ترسناک میخورن!
ایشالا میکامی از دهنتون بشنوه و نسخه ی دوم رو بسازه دلم لک زده واسه یه بازی سوم شخص ترسناک یا حتی اکشن همه ش شده اول شخص
کلا طراحی خوب باعث میشه که یه موجود شدیدا دوست داشتنی ، ترسناک، نفرت انگیز، زیبا و .. بشه و هر چی طراحیش بهتر باشه تاثیرگذاریش هم بیشتر میشه. واقعا این زنه تو بازی از همین موجودات بود که حتی نوع راه رفنتش و جوری که دنبالت می اومد واقعا خوفناک بود.
من هم امیدوارم بسازه میکامی باز هم از این بازی ها
دقیقا بهترین نمونه واسه طراحی رو میشه تو آثار میازاکی دید که چقدر تو ذهن گیمر میمونن و چقدر ترسناک و خوب ساخته شدن به شخصه هیچ وقت باس های سری سولز از یادم نمیره
اولین بازی بود که رو پی اس ۴ تموم کردم.
درصد بالایی کپی رزیدنت اویل ۴ بود یه درصد هم شبیه سایلنت هیل ها بود و کمی هم شبیه کلاک تاور ۳ بود ولی عجیبتر از همه چیز این بود که تو اواخر بازی میری تو شهر ویران شده اون قسمت از بازی دیگه خیلی شبیه مرحله شیکاگو رزیستنس ۲ بود شهر رو آب گرفته بود و از رو ماشینا میپریدی و اگر هم میافتادی تو آب یه موجود کوسه ای شکل میومد میکشتت کارهایی که انجام میدادی با جو اون مرحله از بازی عین رزیستنس ۲ بود.
اون دختره چند دست و پا که شبیه سدکو از فیلم حلقه هست هم داستان غم انگیزی داشت و هم ترسناک بود که تو نقد هم بهش خوب اشاره شده. که تنها قسمت ترسناک بازی هم محسوب میشد ولی دیگه بقیه قسمت های بازی ترسناک نبودن چون اکشن بازی غالب بر بخش ترسناکش میشد.
اشارات به جا و خیلی خوبی کردید و مثال هایی که زدید رو کاملا موافق هستم باهاش. مخصوصا در مورد رزیستنس که دقیقا همون نمای شهر وبران شده رو داره و یه موجود مخوف هم تو ابه که بگیرتت.
Master of sea جان….
اون دختر چند دست و پا نیست، از خودش اسم داره… اسمش Laura است…
آخ آخ ببخشید معذرت میخوام از اینکه به لورا خانم توهین شد.
نیست نیچه خیلی به خانما احترام میذاشت علی جان هم یاد گرفته.
اینجا جاش نیست عزیز من… ولی یبار یادمه جواب دادم واسه چی نیچه از جمله ” زن را چه به حقیقت استفاده کرده” .
بعد مستر اف سی جان، یه لطفی کن… دوباره همون نظرمو بخون تا بفهمی نیچه چقدر به زنان اهمیت میداد…
و اگر حقیقت زن باشد چه خواهد شد 😉 (مقدمه فراسوی نیک و بد). یه مثال خیلی ساده بود… هزارتا میتونم بیارم…
داستان بازی به شدت پیچیده و لایه لایه وهمچنین مخوف بود در صورتی که تو پایان بازی به شوک میری وبرداشتای متفاوتی میکنی حیف تو ps3بازی کردم گرافیک دلچسبی نداشت.
درود بر جناب اقابابایی واقعا انتظار نداشتم که الان شاهد نقد این بازی باشم یه سورپرایز بود برام با توجه به اینکه این بازی, بازی روز نیست دیدن نقد و بررسی چنین بازیهایی غافلگیر کننده س. عالی بود این کار . جای خالی evil within و نقد و بررسی و بحث درباره اون و معرفی ش به کسانی که تجربه ش نکردن لازم بود. ممنون از نویسنده فرهیخته و محبوب جناب اقابابایی.
درود بر شما. واقعا با این نظرتون من رو شرمنده می کنید. امیدوارم که لایق این محبت شما باشم. خوشحال هستم که راضی هستید از نقد این بازی ها. ما میخوایم که برخی نقدها که در ارشیو گیمفا نیستن و یا بازی هایی که در دو نسل اومدن مثل همین بازی، رو بنویسیم تا هر شخصی هر مقاله نقدی خواست بتونه پیدا کنه و دست خالی برنگرده. بازی هایی هم که مد نظر شما عزیزان باشه رو هم اگر بگید بهم می ذارم تو لیست و اگر رو سایت نباشه می نویسیم و یا حتی اگر مثلا میخواید نسخه نسل جدید یه بازی نقد بشه که نقد نسل قبلش رو سایت هست.
خیلی از شما متشکرم به خاطر لطفتون و نظر زیباتون.
نقد خیلی خوبی بود ، بازیش جوری بود که کاملا اون حس ترسو القا میکرد! اما حس ترس واقعی رو فک کنم اونایی میتونن تجربه کنن که رزیدنت اویل ۷ رو با VR انجام میدن …
خیلی ممنونم از شما. قطعا واقعیت مجاری یه دریچه دیگه ای رو برای عناوین ترسناک باز می کنه.
این بازی در یک کلام شاهکار بود، بازی بسیار پر هجم، که با تلفیق سایلنت هیل عالی شده بود، عاشق موزیک the rom و clair the lune بودم وای وای که چه عالی بود البته با کامپیوتر تجربش کردم
خیلی ممنون آقای آقابابایی. واقعا این بازی خیلی خوب بود و در بعضی مواقع خیلی ترسناک. تونست تا حدودی حس و حال resident evil 4 رو زنده کنه برامون.
درود بر شما محمد جان. خیلی ممنونم. بله دقیقا همینطوره که میگید.
چشم حتما هر دو رو می نویسم و الان گذاشتم تو لیست.
ببخشید آقای آقابابایی. لطفا نقد و بررسی ویچر ۱ و ۲ رو هم بزارید. بعضی ها مثل من نتونستن تجربشون کنن. خیلی دوست دارم ببینم اون ها چطور بودن. ممنون از شما.
این یکی از بهترین بهترین و بهترین گیمایی بود که زدم . ممنون آقای آقابابایی نمره من ۱۰/۱۰ 😉
خیلی ممنونم از شما. لطف دارید.
و باور کنید که فقط و فقط و فقط همون نمره ای که شما برای این بازی دارید مهمه و این بازی برای شما ۱۰ هست. دیگه مهم نیست که یکی دیگه به بازی داده چند یا متاش چنده. این بازی برای شما ۱۰ می گیره و همین کافیه فقط. تجره ما از بازی مهم هست نه تچربه کس دیگه. خودتون ببینید از بازی خوشتون میاد یا نه. نه این که یکی بگه بد بوده شما هم مطمئن باشید که بده.
متاسفانه این بازی شاهکار هم از نظر متا وهم از نظر فروش از طرف منتقدا و گیمرا دست کم گرفته شد ، در حالی که بازی اصلا کم و کاستی نداشت.
دقیقا دقیقا دقیقا همینطوره. این بازی رو قدرش رو ندونستن. مثل لردز اف فالن و خیلی بازی های دیگه. جالبه که از هر کس که اینو بازی کرده می پرسی میگه عالی بوده و بی نظیر اما…. همین اتفاقات مسخره و نظرات عجیب منتقدا هست که باعث میشن مثلا نسخه دوم چنین بازی زیبایی هیچ وقت ساخته نشه.
نقد عالی بود سعید جان.ممنون و خسته نباشی :yes: ی سوال: کارگردان nioh اعلام کرده جهان باز نیس :idk: یعنی در حد سولز و بلاد هم محیطش باز نیس؟؟ ممنون میشم ی توضیحی بدی. من خیلی به این بازی دل بستم اما ضدحال بزرگیه اگه خطی باشه : اصلا قیدشو میزنم اگه مثه سولز محیطش نیمه باز نباشه. :no:
خیلی ممنونم محمد عزیز. سلامت باشی.
محمد جان نگران نباش. بازی های سولز و بلادبورن و .. هم هیچ کدوم جهان ازاد نیستن و حالتی نیمه خطی نیمه ازاد دارن (خیلی جالبه که همین الان که شما این رو پرسیدی من داشتم تو نقد دیمونز سولز که دارم می نویسم برای سایت به همین نکته اشاره می کردم که بازی کاملا جهان ازاد نیست و گاهی حالت خطی هم داره!!!). nioh هم همچین شکلی خواهد داشت و اینطور نیست که مثلا مثل یه بازی کاملا خطی فقط یه راه باشه که بری و دیگه هم نتونی برگردی. برای من هم مورد انتظار ترین بازیم هست از همون اولین تریلری که دیدم ازش. نگران نباش. مثل سولز خواهد بود از نظر باز بودن دنیا.
ممنون آقای بابایی که مقاله بعدیتون که عشق منه(دیمن سولز) رو لو دادین 😀 😀 😀 😀 😀
خواهش مکنم. بله دیگه. به درخواست دوستان که گفتند بنویسیم نوشتیم چون نقدش هم رو سایت نیست. انشالله پنجشنبه میذارم براتون.
ممنون بابت پاسخ سعید جان، واقعاخیالم راحت شد، :yes: :inlove: چقد دوس داشتم نقد دیمونز سولز رو به قلم شما بخونم، ی پنجشنبه فوق العاده در انتظارمونه. ممنون بابت زحماتت.
خواهش میکنم محمد عزیز. این لطف شما رو می رسونه. انشالله از مقاله دیمونز سولز هم راضی باشی. خیلی متشکرم ازت.
اقا سعید ایمیل رو برای همکاری چک کنید
چشم سینا جان. امشب چک میکنم.