بازی متهم‌ و بازجو | پیش‌نمایش عنوان Sherlock Holmes: The Devil’s Daughter

«شرلوک هولمز» اگر شناخته‌شده‌ترین کارآگاه تاریخ نباشد، مطمئناً جزو چند نفر اول این لیست هست. شرلوک فردی که از همان ابتدا به سراغ کنار هم چیدن تکه‌های پازل می‌رفت. دقیقاً از همان روزی که توسط «سِر آرتور کانن»، پزشک و نویسنده‌ی اسکاتلندی به شخصیتش پر و بال داده شد، او به عنوان فردی شناخته می‌شود که دیوانه‌ی معما است و همیشه خود را قاطی مسائل پلیسی می‌کند تا بتواند اگر کمی هم شده از عطش خود برای حل معما بکاهد. ولی حیف که هیچ‌وقت چنین نبوده و حول‌وحوش یک قرن است که دست از سر حل کردن معماهای مجذوب‌کننده‌اش‌ برنمی‌دارد. شرلوک هولمز خود را یک کارآگاه خصوصی معرفی نمی‌کند، از دادن لفظِ نابغه به وی چندان دل خوشی ندارد و فقط برای سرگرمی به‌عنوان کاراگاه مشاور کار می‌کند. او از روزهای ابتدایی که در گوشه‌های کتاب‌ها بریتانیا را برای فیصله دادن به مسائل جنایی زیر و رو می‌کرد تا به امروز شهرتی غیرقابل حاشا دست و پا کرده و تقریباً به تمامی مدیاهای پرطرفدار راه یافته؛ شرلوک در دهه هفتاد قرن قبل میلادی در تلویزیون‌ها سرک کشید، چندی پیش هم به‌لطف هالیوود راهی پرده‌های سینما شد، در مدیای گیم هم توسط استودیویی سست عنصر به‌نام  «فراگ‌ورز» (Frogwares) چند سالی است در خفا بیا و برویی دارد.

اگر به پس‌وپیش این فراگ‌ورز نگاهی بیندازیم تنها کارنامه‌ای می‌بینیم که تعدادی بازی متوسط روبه خوب در آن دیده می‌شود. جالب است که این روند بازی درخور نساختن‌شان به هیچ‌وجه سینوسی نبوده و همیشه به‌همین شکل ادامه یافته که پیش‌بینی برای اوضاع «شرلوک هولمز: دختر شیطان» (Sherlock Holmes: The Devil’s Daughter) را به دست امّا و اگر نمی‌سپارد!

سازندگان از همان روز معرفی ترجیح داده‌اند تا در مورد قصه‌ی جدید شرلوک هولمز سخن نگویند و به دادن یک سری اطلاعات کوتاه بسنده کنند. اطلاعاتی که از پنج پرونده جنایی به‌هم مرتبط خبر می‌دهند، پرونده‌هایی که تک‌تک‌شان باید توسط خود شما حل گردند و به مرحله نهایی رسند. در واقع شرلوک و دوست عزیز و مشهورش «جان واتسون» پرونده‌ای پیرامون رازهای خانوادگی را در دست می‌گیرند و این چنین راهی ماجراجویی‌ای پر از سرّ می‌شوند. این دو کاراگاه گرامی دربه‌در به‌دنبال رسیدن و یافتن سرنخی که آن‌ها را به دختری به‌نام «کِیتلین» وصل کند می‌گردند. کیتلین دخترِ خانواده‌ی مرموز ما است که هویت آن در هاله‌ای از پیچیدگی و ابهام قرار دارد. اگر از جناهی دیگر به قضیه بنگریم، او تنها راه برای رسیدن و پی بردن به داستانِ خانواده‌اش است. خانواده‌ای که به‌غایت رمز و راز چاشنی قصه‌ی طویل‌اش شده؛ به‌طوری که فراگ‌ورزی‌ها اصلاً دوست ندارند غافل‌گیری‌ها و فاش شدن رازهای این خانواده را به اطلاع عموم بازی‌بازان برسانند و به دادن اطلاعاتی نیم‌خط نیم‌خط و دست‌وپا شکسته قانع شده‌اند.

شرلوک هولمز و جان واتسون در ماجراجویی‌ جدیدی…

جدا از داستان خانوادگیِ دخترک بی‌نوا، جریانی فرعی هم به‌وجود می‌آید که به‌نظر می‌رسد به مرور پیش‌روی در بازی ارتباطات خود به داستان اصلی را رو می‌کند. در این خط داستانیِ فرعی پزشکی خوش‌رو به‌تازگی از جایی به آدرس «۲۲۱سی، خیابان بیکر» (۲۲۱C، Baker Street) نقل مکان کرده؛ مکانی که کاراگاه شرلوک ما مدت‌هاست در آن لانه‌اش را بنا نهاده. در این داستان هم باید با شرلوک بازی‌ها و دوز و کلک‌های متفاوت به رازهای طبیب پی برد و پازلش را در کنار هم چید تا دید نتیجه‌ به‌دست آمده چگونه است.

اگر از آن دست عاشقان بازی‌های ماجراجویی باشید مطمئناً با این سری بازی‌های شرلوک هولمز که توسط فراگ‌ورز ساخته می‌شود آشنایی دارید و محتملاً هم می‌دانید که رمز و اشاره‌ بازی‌های شرلوک در زمان انقلاب صنعتی صورت می‌گیرد؛ همان فضاسازی گوتیک و ویکتوریایی قرن نوزده و بیستم انگلستان. دوره‌ی زمانی‌ای که او خودش پا به عرصه‌ی وجود گذاشت! آن آسمان و جَو تاریک، فرار دود کارخانه‌ها به سمت ابرها و از این دست فضاسازی‌هایی که مطمئناً در دیگر اثرات دیده‌‎اید. شرلوک ‌هولمزهای این استودیو تا بوده همین بساط به چشم می‌خورده. قهرمان داستان همانند همیشه خودِ شرلوک است. البته امکان دارد در مقطعی از بازی کنترل جان واتسون را هم به‌دست بگیریم امّا بعید می‌رسد او جز یک راهنما فایده‌ دیگری هم داشته باشد و پا را از این حد فراتر گذارد!

به‌هرحال داستان شرلوک هولمز: دختر شیطان «تجربی» است؛ یعنی تماماً خودتان باید دل ‌و روده‌ آن‌را بیرون بریزید. شاید به‌همین دلیل است که سازندگان به‌جز توصیفی مثل :«داستان‌های خانوادگی، احساسات غیرقابل مقاومت و انتقامی نهفته» چیز دیگری نگفته‌اند و ترجیح داده‌اند لب خود را خشک نگه دارند!

لندن ویکتوریایی زیبا

فراگ‌ورز برای عمق بخشیدن به شرلوک و ترجیحاً قابل لمس‌تر کردن وی موطف به انجام کار چندانی نیست، چراکه در نسخه‌های قبلیِ این سری شبیه‌سازی قابل قبولی را از شرلوک هولمز ارائه دادند و این دقیقاً همان پیشه‌ای است که آن‌ها پیش گرفته‌‎اند. نسخه‌ی دختر شیطان نیز قرار است بدون تغییرات بنیادین در گیم‌پلی‌اش عرضه شود. تفاوت‌های قابل اشاره‌ چندانی وجود ندارد، چیزهای ذکرشدنی را هم می‌توان به قدرت‌مند بودن کنسول‌های این نسل نسبت داد نه به خلاقیت فرا‌گ‌ورز! راستش بزرگ‌تر شدن محیط و این‌که مخاطب مجبور نباشد با یک لودینگ طولانی از خانه‌ی شرلوک به صحنه‌ی جرم برود و به‌جای آن با پیمودن مسیرِ «نیمه-جهان‌باز» بازی به آن‌جا برسد، چیزی نیست که شایسته کف‌زدن و تحسین باشد. به‌هرحال جای تحسین باقی بگذارد یا خیر اهمیت چندانی ندارد، نکته‌‌ی مهم‌تر این است که با این محیط بزرگ‌تر می‌توان به حل معماهای بیشتری پرداخت و از سرِّ محیط بیشتر خبردار شد. شرلوک هولمز: دختر شیطان همان چیزی است که باید باشد، یک عنوان ماجراجویی که مخاطبش را به دنیای پر از معما هل می‌دهد. برای حل کردن معماها هم سرنخ‌های زیادی در گوشه گوشه محیط پراکنده است؛ این معماها شالوده‌ی اصلی حل کردن رمزهای اصلی بازی هستند. زمانی که یکی از رازهای داستان را متوجه می‌شوید، مسیر برای معماهای دیگری باز می‌شود یا شما را به هدفی که ممکن است یک وسیله یا انسان باشد می‌رساند. همین‌گونه با بیشتر شدن رازها درون بازی مسیر برای حل کردن بزرگترین معما که همان «دختر شیطان» است، هموار می‌شود؛ در واقع بازی مخاطب را برای رسیدن به این مرحله از لحاظ داستانی آماده و از لحاظ کاراگاه بازی ماهر می‌کند.

شرلوک برای این‌که مطابق با ساختار کتاب‌های قدیمی و شخصیتش در دیگر مدیاها باشد، در بازی هم دو ویژگی منحصر به فرد دارد. ویژگی اول «مشاهده» است، شرلوک با این ویژگی دقت وافرش در مچ‌گیری را می‌تواند به رخ بکشد و سرنخ‌های ریز را سریعاً پیدا کند. ویژگی دوم «نتیجه‌گیری» است، پس از به دست آوردن اطلاعات کافی و سرنخ‌های ریز و درشت، کار به نتیجه‌گیری می‌رسد. البته قابل ذکر است که با توجه به کمیت و تعداد سرنخ‌ها ممکن است نتیجه‌گیری نهایی سخت‌تر و یا آسان‌تر شود. با کمبود سرنخ‌ها و اطلاعات در پایان پرونده به‌خوبی متوجه نخواهید شد که هر کدام از آن‌ها چه معنی‌ای می‌دهند و این باعث می‌شود کار را به حدس‌های هجو بکشانید که خطر بزرگی‌ است! اشتباه در نتیجه‌گیری مجازات‌هایی برای مخاطب دارد که کار را بیش از پیش سخت می‌کنند. اگر نتیجه‌گیری انجام شده اشتباه باشد و سرنخ‌ها به طرز اشتباهی به‌هم وصل شوند کار شرلوک در ادامه‌ی راه خواهد لنگید؛ از لحاظ داستانی ممکن است به بن‌بست‌هایی برسید و در طول گیم‌پلی نیز معانی خیلی چیزها را متوجه نشوید. پس تمام کردن مراحل و پرونده‌های جنایی آن‌هم با دقت بالا و جمع‌کردن نشانه‌ها مفید است. علاوه بر این‌ها در هر پرونده اتفاقاتی فرعی نیز جریان دارد که اگر به آن‌ها بپردازید در حق خودتان لطف خواهید کرد، چرا که اثرات آن در آینده و ناآگاه بودن از این اتفاقات فرعی باعث سخت‌تر شدن بازی و تصمیم‌گیری‌ها خواهد شد. بازجویی‌ها و صحنه‌های جرم، یک بازی متهم و بازپرسی جذاب را تدارک دیده‌اند.

بازی متهم و بازجو!

برای تنوع‌ هم که شده باشد، سازندگان می‌خواهند صحنه‌های اکشن و هیجان‌انگیز بیشتری را برای بازی تدارک ببینند که احتمال دارد مثل شمشیر دو لبه‌ای عمل کند؛ یا بازی را از ماهیت خود که کاراگاه بودن و حل پرونده‌های جنایی است دور می‌سازد و آن‌را شبیه به فیلمی با صحنه‌های اکشن توخالی با جو ویکتوریایی می‌کند یا برعکس این قضیه اتفاق می‌افتد و تعادلی لذت‌بخش بین اکشن و ماجراجویی به‌وجود می‌آید.

فراگ‌ورز بر طبق سنت چندین و چند ساله‌اش این بار هم با «آنریل انجین۳» (۳ Unreal Engine) به‌سراغ پردازش فنی بازی‌اش آمده، شرلوک هولمز: دختر شیطان توسط این موتور گرافیکی ساخته شده و لندن ویکتوریایی تقریباً قابل قبولی را ارائه داده است. اگر به‌قول سازنده‌ها و تریلرهای بازی اکتفا کنیم گرافیک بازی بسیار نرم‌تر از عناوین گذشته شده که با توجه به گذر زمان چیزی طبیعی است. صاعقه و سایه‌ها جزئیات بسیار زیادی دارند که در طبیعی شدن‌شان کمک به‌سزایی کرده است. دختر شیطان عنوانی نیست که بتوان از آن گرافیکی در حد بازی‌های با بودجه بالا انتظار داشت و همین که همین که از لحاظ بصری قابل قبول است خودش جای شکر دارد! این عنوان در کنسول‌ها به صورت «۳۰ فریم بر ثانیه» و با رزولوشن «۱۰۸۰P» اجرا می‌شود.

اگر سابقه‌ استودیو فراگ‌ورز را در نظر نگیریم و بدون توجه به‌ آن به شرلوک هولمز: دختر شیطان نگاهی بیندازیم، باز هم نمی‌توان در آن اثرات یک عنوان انقلابی را یافت؛ البته کسی هم از این بازی انتظار به‌پا کردن «طوفان کاترینا» ندارد!

در تاریخ دهم جون (۱۰ June) منتظر شرلوک هولمز: دختر شیطان باشید.