روزی روزگاری: پسری که با آتش بازی کرد | نقد و بررسی بازی Infamous: Second Son
قهرمان یا ضد قهرمان؟ کدام یک را بیشتر میپسندید؟ این سوال زیادی کلیشهای و بچگانه است، این طور نیست؟ در این دوران جهان ما اصلاً همچون قصههای زمان کودکیمان نیست؛ سیاه و سفید مطلق معنی ندارند و همه چیز خاکستری است. در چنین دورانی، صحبت از قهرمان و ضد قهرمان فقط به درد زمانی میخورد که در اتاق خود نشستهاید و میخواهید یک داستان تخیلی بنویسید. با این حال، هنوز هم بسیاری از مردم از تماشای قهرمانها (معمولاً آنهایی که لباسهای خاص با نمادی منحصر به فرد و نیروهایی ماورایی دارند) لذت میبرند. این مسئله ناشی از آن است که آنها خودشان هیچگاه نمیتوانند قهرمان باشند. ضد قهرمانها هم بحثشان جدا است. آنها منفور هستند چون قدرت طلب هستند، در راه اهدافشان میخواهند مردم را از بین ببرند و در نهایت میخواهند جهان را به زیر سلطه خود در بیاورند. در این میان حس ناشی از قهرمان بودن در بازیهای کامپیوتری از تماشای رشادتهای ابرقهرمانان در سالن سینما لذت بخشتر و دوست داشتنیتر است. به هر حال، مسلم است که وقتی کنترلر را در دست میگیرید و در نقش فردی که نیروهای ماورایی دارد قرار میگیرید و عزم خود را جزم میکنید که ضد قهرمان رقت انگیز داستان را سرکوب کنید و با نیروهایی که در اختیار دارید دست به انجام هر عملی بزنید، خیلی جالبتر از زمانی است که مجبورید فیلمی را تماشا کنید که تمام سناریوی آن از پیش نوشته شده و هیچ آزادی عملی در پیشبرد آن ندارید را تجربه کنید. ضد قهرمان بودن اما خیلی دوست داشتنی نیست. شما در بین مردم آن اجتماع (همان جهانی که داستان فیلم یا بازی در آن رقم میخورد) تبدیل به فردی منفور میشوید که همگان دوست دارند سر به تن او نباشد، به همین علت به طور کلی تمرکز سازندگان بیشتر روی به تصویر کشیدن داستان قهرمانها است و اکثراً شخصیت اصلی قصهها قهرمانان هستند
در نسل گذشته بازیهای مختلفی با این سبک و سیاق به بازار عرضه شدند ولی شاید بتوان جدیترین و موفقترین آنها را سری بازیهای Infamous دانست. استودیو ساکر پانچ (Sucker Punch) در نسل قبل توانست با ترکیب المانهایی جذاب و در نتیجه خلق یک گیم پلی دوست داشتنی، طرفداران زیادی را برای این سری دست و پا کند و از عرضه دو نسخه اصلی این سری به بازار سود بسیاری را نصیب خود کرد. در آغاز نسل هشتم ساکر پانچ بار دیگر به کارزار بازگشت، با عنوانی جدید در سری Infamous با نام کامل Infamous: Second Son. ساکر پانچ به لطف قدرت کنسولهای نسل هشتمی مانور زیادی روی بازی خود داد و توانست طرفداران زیادی را برای خود دست و پا کند. سر انجام بازی در اوایل سال ۲۰۱۴ به بازار عرضه شد و توانست به موفقیت نسبی برسد. در ادامه با گیمفا همراه باشید تا در قسمت جدید آیتم روزی روزگاری، نگاهی به Infamous: Second Son داشته باشیم.
ماجراهای سرخ پوست شوخ طبع
اولین نکته حائز اهمیت در مورد Infamous: Second Son قهرمان این بازی است. در دو نسخه قبلی به حضور کول مک گراث (Cole McGrath) عادت کرده بودیم ولی این بار ساکر پانچ طی اقدامی هوشمندانه (که در نهایت به نفع بازی هم تمام شده است) شخصیتی جدید به نام دلسین رو (Delsin Rowe) را جایگزین او کرده است. به همین منظور، دیگر خبری از آن دنیای قدیمی نیست و این نسخه داستانی مجزا از داستان نسخههای قبلی را روایت میکند. ماجراهای Infamous: Second Son هفت سال بعد از وقایع Infamous 2 و در سال ۲۰۱۶ رقم میخورند، در همان شهر سیاتل که دو نسخه قبلی هم در آن جریان داشت. همان طور که گفته شد قهرمان این نسخه دلسین رو نام دارد، جوانی سر به هوا، شوخ طبع و البته کله شق و خود محور که عضوی از قبیله آکومیش (Akomish) به حساب میآید. آنها قبیلهای سرخپوست هستند و در حاشیه شهر سیاتل و در منطقهای به نام سالمون بِی (Salmon Bay) زندگی میکنند. برادر او رجی (Reggie) نام دارد و کلانتر سالمون بی است. دلسین یک نقاش گرافیتی به حساب میآید و به خاطر تخریب اموال عمومی (همان نقاشی کشیدن روی دیوار با اسپری!) مدام با برادرش در جدال است. روزی از روزها اتوبوسی که حامل آخرین گروه از کاندوئیتها (همان جهش یافتههایی که قدرتهایی ماورایی دارند) است از سالمون بی عبور میکند و به صورت اتفاقی دلسین رو صاحب یک قدرت ماورایی شده و به یک کاندوئیت تبدیل میگردد. سپس رئیس گروه دی یو پی (DUP، سازمانی که دولت آمریکا برای جمع آوری و سامان دهی کاندوئیتهای باقی مانده به وجود آورده است) با نام آگوستین (Augustine) به سالمون بی میآید تا کاندوئیتهای فراری را دستگیر کند و از اینجا ماجراهای دلسین به عنوان شخصی که تازه به یک کاندوئیت تبدیل شده است آغاز میشود. رجی و دلسین به دنبال پیدا کردن راهی برای حل مشکل دلسین و مردم قبیله (که آگوستین با نیروی خاص خود آنها را در معرض خطر جدی قرار داده است) به سیاتل سفر میکنند.
به طور کلی داستان بازی نه آن قدر پر پیچ و خم و درگیر کننده است که از آن به عنوان یک نکته قوت بزرگ نام ببریم و نه آن قدرها ساده و پیش پا افتاده که نقطه ضعفی برای بازی به شمار بیاید. ریتم داستانی بازی تقریباً تا انتها ثابت میماند و جز چند فراز و نشیب که البته به تاثیرگذاری بیشتر داستان بازی هم گاهاً کمک میکنند، اتفاق خاصی در بازی نمیافتد و شوک ناگهانی و خاصی هم به مخاطب وارد نمیشود. سخت است که بدون اسپویل داستانی بخواهیم آن را به طور مو به مو بررسی کنیم ولی خوشبختانه سازندگان از لحاظ داستانی خیلی هم بد عمل نکردهاند و داستان بازی در سطح قابل قبولی است. روایت داستانی بازی هم ایراد خاص و عمدهای ندارد و خوشبختانه در مجموع از لحاظ داستانی بازی عملکرد جالبی دارد دو سناریو مختلف در بازی وجود دارد که البته تفاوت چندانی با هم ندارند و با توجه به انتخابها و اعمالی که در میان مردم انجام میدهید یکی از آنها را ادامه خواهید داد که در این مورد در بخشهای بعدی بیشتر صحبت خواهیم کرد. اما بدون شک یکی از بزرگترین نقاط قوت بازی، شخصیت پردازیهای آن است. شخصیت پردازی دلسین رو نیز گل سرسبد آنها است و او شخصیتی کمنظیر دارد. باور کنید بدون هر گونه اغراقی این مسئله را بیان میکنم! شخصیت پردازی او واقعاً بسیار خوب انجام شده است و یکی از بزرگترین نقاط قوت بازی است. او شخصیتی شوخ طبع دارد، کمتر پیش میآید که چیزی را جدی بگیرد و با هر کسی سر شوخی را باز میکند. او خود محور است و به حرفهای برادرش رجی توجه چندانی ندارد. تمامی این ظرافتها و ویژگیهای اخلاقی به شکل فوقالعادهای در شخصیت او نمایان است و بازیبازان به راحتی میتوانند با او حس همذات پنداری برقرار کنند. از طرف دیگر رجی هم شخصیت پردازی مناسبی دارد. او به عنوان برادر بزرگتر دلسین سعی دارد تا همواره به نوعی هوای او را داشته باشد و از او محافظت کند، اما کو گوش شنوا!؟ دلسین هیچ گاه به نصیحتهای او گوش فرا نمیدهد. او کمی مقرراتی است، ولی به خاطر حل هر چه سریعتر مشکلات دلسین و قبیلهاش گهگاهی پا روی قوانین میگذارد. شخصیتهای جانبیتر داستان هم نه به اندازه دلسین و برادرش ولی شخصیت پردازیهای مناسب و تقریباً قابل قبولی دارند. البته شخصیت آگوستین به عنوان دشمن شماره یک بازی جای پرداخت بیشتری را داشت و اگر چه شخصیت پردازی او هم خیلی بد نیست، ولی او صرفاً در حد یک تیپ باقی میماند و آن قدری که پتانسیل داشت به او پرداخته نشده است. در مجموع از لحاظ داستان و شخصیت پردازی Infamous: Second Son عملکرد مناسبی دارد. داستان بازی در سطح قابل قبولی قرار دارد و شخصیت پردازیها نیز خوب و مطلوباند.
دومین قهرمان ساکر پانچ
بد نیست حال نگاهی هم به فلسفه نام گذاری بازی بیندازیم. همان طور که مطلع هستید نام بازی در اصل به صورت InFamous نوشته میشود، به این علت که این خود شما هستید که با تصمیماتی که در طول بازی میگیرید مشخص میکنید که میخواهید بدنام (یا همان Infamous) باشید یا آن که راه راست را در پیش بگیرید و تبدیل به یک قهرمان مشهور (Famous) شوید. در حقیقت، نام بازی با یک تیر هر دو حالت ممکن را هدف گرفته است. از طرف دیگر، پسوند این نسخه Second Son است و این بازی یک عنوان شماره دار در این سری حساب نمیشود. انتخاب این پسوند هم دلایل خاص خود را دارد و جالب است که به آن نگاهی داشته باشیم. Second Son به معنای دومی فرزند است. دلسین و رجی همان طور که اشاره شد دو برادر هستند و رجی از دلسین بزرگتر است و پسر ارشد خانواده به حساب میآید، در نتیجه پسوند “دومین پسر” با وضعیت دلسین در خانوادهاش ارتباط کامل دارد چرا که او دومین پسر خانواده رو (Rowe) است. از یک منظر دیگر هم میتوان به این پسوند نگاه کرد؛ در دو نسخه اول سری Infamous شخصیت اصلی و قابل بازی کول مک گراث بوده است و در واقع Second Son اولین نسخه اصلی از سری Infamous به شمار میآید که قهرمان اصلی آن کسی جز کول مک گراث بوده است، پس نام دومین پسر به نوعی با شخصیتهای اصلی این سری نیز ارتباط دارد و به این نکته اشاره دارد که دلسین رو دومین قهرمانی است که ساکر پانچ برای این سری خلق کرده است.
سیاتل زیر دستان دلسین
در مورد گیم پلی Infamous: Second Son و به طور کلی سری Infamous میتوان بسیار سخن گفت. اگر با دقت نگاه کنیم متوجه میشویم که ساکر پانچ به خوبی توانست با نسخههای مختلف این سری سبک جدیدی از گیم پلی در بازیهای اکشن – ماجراجویی را به هواداران تحویل دهد که بعدها هم سازندگانی از آن الگوبرداری کردند. ترکیب المانها و مکانیزمهای مختلف که قبلها در بازیهای دیگری آنها را تجربه کرده بودیم با مکانیزمهایی جدید که ناشی از نیروهای ماورایی شخصیت اصلی بود سبب شده بود تا گیم پلی این سری حال و هوایی خاص و دوست داشتنی به خود بگیرد و باب طبع بسیاری از بازیبازان واقع شود.
گیم پلی این نسخه نیز تا حدی شبیه به نسخههای قبلی است. در این نسخه نیز هدایت یک کاندوئیت را بر عهده میگیریم که نیروهای ماورایی و خاصی دارد. شما در نقش دلسین باید مراحل مختلفی را پشت سر بگذارید و اعمال خاصی را انجام دهید. اولین نکته اساسی در مورد گیم پلی بازی بدون شک سیستم حرکت شخصیت اصلی در محیط بازی است، مخصوصاً به این خاطر که بازی از ساختار Open World بهره میبرد اما شخصیت اصلی توانایی استفاده از هیچ گونه وسیله نقلیهای را ندارد و صرفاً باید با تکیه بر نیروها و پاهای خود در محیط بازی جا به جا شود! شخصیت اصلی همچون نسخههای پیشین از قابلیت پارکور نیز بهره میبرد ولی یکی از مشکلات بازی در همین قسمت نمایان میشود. بارها پیش میآید که دلسین هنگام بالا رفتن از ساختمانها و دیوارها دچار مشکل شود، گاهی هر چه قدر که میپرد نمیتواند لبه دیوار را بگیرد (ولی پس از چندین و چند بار تلاش، بالاخره موفق میشود!) و گاهی هم سرش به بیلبورد تبلیغاتی میخورد و پایین میافتد! هر کدام از نیروهای دلسین نیز یک توانایی جدید به او برای جا به جایی سریعتر در محیط بازی میدهند، مثلاً به لطف نیروی نئون او میتواند خیلی سریعتر در خیابانها جا به جا شود یا بسیار سریع و بدون نیاز به استفاده از پارکور از ساختمانها بالا برود. به لطف این نیروها ممکن است که ایرادات بخش پارکور بازی کمتر به چشم بیایند اما شما همواره به طور مثال از نیروی نئون استفاده نمیکنید و ممکن است بخواهید از نیروی دود استفاده کنید. در این صورت باید به دنبال هواکشهای ساختمان باشید تا سریع به پشت بام آن ساختمان برسید ولی اگر به هر دلیلی موفق به یافتن آن نشدید (یا اصلاً معماران محترم فکری به حال هواکش نکرده بودند!) در آن صورت است که باید دوباره با سیستم پارکور بازی کلنجار بروید! محال است که به تجربه Infamous: Second Son بپردازید و از مشکلاتی که در سیستم پارکور بازی وجود دارند ایراد نگیرید. قسمت دیگر گیم پلی بازی مربوط به مبارزات با دشمنان میشود که بخش اعظمی از گیم پلی بازی را هم تشکیل میدهد. خوشبختانه به عنوان یک اصل اساسی گیم پلی، سیستم مبارزات بازی کاملاً رضایت بخش و جذاب است. دلسین با توجه به قدرتهایی که در اختیار دارد میتواند به روشهای مختلفی دشمناناش را از پیش رو بردارد. تمامی نیروهای دلسین قابلیتی مربوط به شلیک (به طور مثال، شلیک توپهای آتشین یا شلیک نئون به دشمنان) و هر کدام از آنها نیز قابلیتی برای از بین بردن دشمنان از فواصل نزدیک دارند که در برخی مواقع به شدت کارآمد خواهند بود. یک تمام کننده خاص و ویژه نیز در اختیار هر کدام از نیروهای دلسین است که در مواقعی خاص و به شرط پر شدن نوار مربوطه فعال خواهد شد و به یک باره میتواند تعداد زیادی از دشمنان را نابود کند. خوشبختانه مکانیزمهای مختلف در سیستم مبارزات بازی و البته وجود نیروهایی متفاوت در آن باعث شده تا بازی از لحاظ مبارزات بسیار هیجان انگیز به نظر برسد و ایراد خاصی به آن وارد نباشد.
طراحی مراحل بازی نیز یکی از نکاتی است که باید مورد بررسی قرار گیرد. اکثر مراحل بازی در رفتن از نقطه A به B، از بین بردن دشمنان یا در بهترین حالت، از بین بردن یک وسیله خاص است. متاسفانه اکثر قریب به اتفاق مراحل بازی چنین ساختار ضعیفی دارند و خالی بودن جای عنصر تنوع در طراحی مراحل بازی به شدت حس میشود. در بازی مراحل جانبی نیز وجود دارند ولی بیایید با خودمان روراست باشیم، این مراحل صرفاً برای یک یا دو ساعت بیشتر سرگرم کردن طرفداران پر و پا قرص سری و افرادی که قصد دارند تا نیروهای دلسین را تا آخر ارتقا دهند به بازی اضافه شدهاند! این مراحل در از بین بردن یک هدف خاص و مخفی، از بین بردن پایگاه دشمنان، نابود کردن یک دوربین مخفی و کشیدن نقاشیهای گرافیتی بر روی دیوارها خلاصه میشوند. شاید در آن اوایل پیدا کردن دشمنی که لباس مبدل پوشیده و در میان مردم مخفی شده برایتان جالب باشد ولی پس از مدتی از تمامی این مراحل زده خواهید شد. البته مراحل مربوط به کشیدن نقاشیهای گرافیتی بر روی دیوار هیچگاه تکراری و خسته کننده نخواهد شد و بسیار جذاب است. در این مراحل شما باید با استفاده از قابلیتهای دوال شاک ۴ (Dualshock 4) ابتدا اسپری دلسین را تکان دهید و سپس شروع به کشیدن طرحهای مشخص روی دیوارها کنید. البته تعداد این مراحل هم چندان زیاد نیست ولی از آن جایی که هر نقاشی در اصل شامل ۲ طرح مختلف میشود (یکی برای افزایش محبوبیت دلسین نزد مردم و یکی برای افزایش میزان تنفر مردم او!) و میتواند زنگ تفریح خوبی باشد و برای اندکی هم که شده، شما را از درگیریهای پر سر و صدا با دشمنان مصون میسازد. همچنین اگر بتوانید میزان تسلط نیروهای DUP بر هر منطقه را به ۰ برسانید مرحلهای خاص تحت نام Showcase آزاد خواهد شد که به نوعی حکم درگیری نهایی دلسین با دشمنان در آن منطقه را دارد و اگر موفق شوید این مرحله را پشت سر بگذارید، قابلیت Fast Travel در آن منطقه آزاد میشود و همچنین یک دست لباس جدید نیز برای دلسین به دست خواهید آورد. البته این لباس جدید خیلی با لباس اصلی دلسین متفاوت نیست و تنها طرح گرافیکی پشت آن با لباس اصلی او فرق دارد.
در بازی قابلیت ارتقای نیروهای دلسین نیز وجود دارد. این امر با جمع کردن آیتمهای فیروزهای رنگی صورت میگیرد که در دل هواپیماهایی بدون سرنشین وجود دارند. تمامی نیروهای دلسین را میتوان ارتقا داد که این ارتقا دادنها شامل موارد مختلفی چون قویتر شدن آن نیرو، طولانیتر شدن نوار مربوطه و … میشوند. البته برخی ارتقاها را تنها در صورت محبوب بودن نزد مردم یا منفور بودن در نظر آنها میتوان به دست آورد که این بیشتر به حربهای شبیه است که سازندگان برای ترغیب مردم به تمام کردن بازی به هر دو شکل مختلف به کار بستهاند. خوشبختانه این ارتقاها در مجموع کارآمد هستند و ارزش آن را دارند تا برایشان وقت بگذارید.
در مورد دشمنان دلسین نیز باید گفت که متاسفانه آنها اصلاً تنوع بالایی ندارند. در کل شاید ۴ یا ۵ نوع مختلف از دشمنان در بازی وجود دارد که در طول بازی بارها و بارها و بارها به آنها بر خواهید خورد و در اواخر بازی تحمل آنها برایتان مشکل خواهد شد! در بازی مبارزه خاصی هم با روسای دشمنان (همان Boss Fight خودمان ولی به زبان شیوای فارسی!) نخواهید داشت و از این نظر نیز بازی عملکرد چندان مناسبی ندارد. هوش مصنوعی دشمنان نیز در خود ایراداتی دارد. بارها پیش میآید که یک دشمن در وسط میدان نبرد و در حالی که رو به روی شما ایستاده، پشت به شما کند یا همین طور بیحرکت در سر جای خود بایستد. به هر حال سازندگان میتوانستند وقت بیشتری روی دشمنان بازی بگذارند و مانور بیشتری روی آنها بدهند اما این طور نشده است.
مجالی برای انتخاب!؟
یکی دیگر از ویژگیهای بازی که مانور زیادی روی آن داده شد و انتظارات بسیاری را بالا برد وجود حق انتخاب و آزادی عمل در بازی بود. سازندگان اعلام کرده بودند که تصمیمات بازیبازان تاثیرات شگرف و اساسی بر روند بازی خواهد داشت. اولاً باید اشاره شود که تصمیمات بازیبازان که سازندگان آنها را اساسی و حیاتی خوانده بودند نهایتاً به تعداد انگشتان یک دست هستند! این انتخابها هم صرفاً در یک انتخاب سفید و خوب و یک انتخاب سیاه و بد خلاصه میشوند و در نهایت شما میتوانید انتخاب کنید که صراط مستقیم را در پیش بگیرید یا با انتخاب تصمیم گیری شیطانی (!) سریعتر به درجه “بدنامی” برسید. در کل هم البته این انتخابها تاثیر چندانی در بازی ندارند. اولاً که پایانهای بازی در نهایت با توجه به سطح محبوبیت یا بدنامی شما میان مردم رقم میخورند (۲ پایان مختلف در بازی وجود دارد) و خیلی هم مهم نیست که همه انتخابهایتان درست بودهاند یا خیر، سازندگان همواره یک راه برگشت را برایتان قرار دادهاند و میتوانید با انجام اعمالی خود را نزد مردم محبوب یا منفور کنید. دوماً که در نهایت هم جز برخی میان پردهها (Cut Scene) و در یکی دو مورد، مراحل، تفاوت خاصی بین این که محبوب یا منفور باشید وجود ندارد! چه منفور باشید و چه منفور باید با دشمنان مقابله کنید و هر گاه که آنها شما را ببینند شروع به تیراندازی برای از بین بردن شما میکنند. به هر حال وقتی که سازندگان پشت کاور بازی جمله “انتخابهای شما در طول بازی همه افرادی که اطرافتان هستند را تحتالشعاع قرار میدهد” (به انگلیسی: The choices you make along the way will impact everyone around you) انتظارات از این انتخابها بسیار بالا میرود ولی سازندگان نتوانستهاند از این پتانسیل به خوبی استفاده کنند. همان طور که گفته شد شما در طول بازی میتوانید به جز انتخابها با اعمال دیگری نظیر سرکوب مخالفان کاندوئیتها، کمک به افرادی که در خیابان به گوشهای افتادهاند، درگیری با قاچاقچیهای مواد مخدر و … خود را نزد مردم محبوب یا منفور کنید. در مجموع، سازندگان تنها به سیاهی و سفیدی مطلق نگاه داشتهاند و در جهانی که خلق کردهاند رنگ خاکستری هیچ معنایی ندارد! یا باید منفور باشید یا محبوب، که البته در نهایت هم فرق چندانی ندارد!
شبهای سیاتل
از لحاظ گرافیکی به جرئت میتوان گفت که Infamous: Second Son یکی از اولین عناوینی است که توانست به خوبی قدرت کنسولهای نسل هشتمی را به رخ بازیبازان بکشد و هنوز هم با وجود آن که دو سال و اندی از زمان عرضه بازی به بازار گذشته است، هنوز بازی از لحاظ بصری کمنظیر و بسیار زیبا به نظر میرسد. کیفیت بافتها در بازی مطلوب است و تخریب پذیری محیطها نیز با وجود ایرادات نه چندان کمی که در خود دارد، ولی باز قابل قبول است. افکتهایی نظیر دود، آتش، نئون و … نیز بسیار بینظیر جلوه میکنند و بدون شک چشمان شما را خواهند ربود. متاسفانه در بازی سیستم چرخش شب و روز وجود ندارد و هر بخش از بازی در زمان مشخصی از شبانه روز جریان دارد، ولی با این وجود باز هم بازی بسیار زیبا و چشم نواز است. گاهاً در شبهای بارانی باید به انجام مراحل بپردازید که این مراحل جلوههای گرافیکی بازی را به خوبی نمایان خواهند کرد. در نوردیدن خیابانها با قدرت نئون بنفش رنگ در حالی که باران نیز در حال باریدن است نمای کمنظیری را پدید میآورند. لحظات غروب خورشید در سیاتل نیز بسیار زیبا است و نگاه شما را به خود جلب خواهد کرد. یکی دیگر از ویژگیهای گرافیکی بازی Draw Distance فوقالعاده آن است. گاهی اوقات تنها به بالای یه ساختمان یا برج بلند میروید تا به دوردستها خیره شوید و محو شدن خورشید در محور افق را مشاهده کنید. سازندگان چند سال قبل از عرضه پلی استیشن ۴ از مشخصات فنی آن باخبر بودهاند و این مسئله باعث شده تا بتوانند به خوبی از قدرت سخت افزاری این کنسول در ساخت بازی خود استفاده کنند. شهر سیاتل نیز شهر بزرگی است، البته نه خیلی بزرگ! البته متاسفانه این شهر آن قدرها هم زنده و پویا نیست. همه چیز بیش از حد خطی و اسکریپت شده به نظر میرسد. رفتار مردم خیلی طبیعی نیست و جای زیادی هم در سیاتل برای گشت و گذار وجود ندارد. در بهترین حالت شما میتوانید ۸ الی ۱۰ ساعت با بازی سرگرم شوید چرا که به طور کلی بازی موارد خاصی را در خود جای نداده است که شما را به گشت و گذار در محیط بازی و … تشویق کند. از لحاظ صداگذاری نیز بازی در سطح فوقالعادهای قرار دارد. وظیفه صداگذاری دلسین به عهده تروی بیکر بوده است و او خیلی خوب توانسته از پس وظیفه خود بربیاید و به شخصیت پردازی دلسین کمک به سزایی کرده است. بقیه صداگذاران نیز در سطح قابل قبولی قرار دارند. موسیقیهای بازی هم تقریباً خوب و مناسب هستند ولی تعداد آنها چندان زیاد نیست و به دفعات با یک موسیقی خاص در بازی مواجه خواهید شد که چندان جالب نخواهد بود.
پسری که با آتش بازی کرد
در کل اولین نسخه از سری Infamous که پا به نسل هشتم گذاشت عملکرد خوبی داشت. بازی توانسته با جای دادن المانهای مختلفی در دل خود و به لطف داشتن یک شخصیت اصلی دوست داشتنی و جذاب، کار خود را به خوبی پیش ببرد و در دل طرفداران جا باز کند. بازی پتانسیل بیشتری هم داشت و سازندگان میتوانستند بیشتر از آن بهره ببرند ولی نتیجه حاضر هم خوب و قابل قبول است و طرفداران میتوانند از بازی لذت کافی را ببرند. اگر به کنسول نسل هشتمی سونی دسترسی دارید و هنوز این بازی را تجربه نکردهاید، در خرید آن درنگ نکنید، مخصوصاً این که قیمت بازی نیز اکنون بسیار متعادل شده است.
پر بحثترینها
- بازیگر شخصیت اصلی Intergalactic نیل دراکمن را خدای بازیهای ویدیویی میداند و از همکاری با او هیجانزده است
- رکورد دیسلایک تریلر Concord توسط Intergalactic در یوتیوب شکسته شد
- رئیس ناتی داگ: تست بازیگری Intergalactic به اندازه انتخاب بازیگر نقش الی شگفتانگیز بود
- بازیهای انحصاری کنسولی بیشتری از پلی استیشن برای Xbox عرضه خواهند شد
- مدیرعامل ناتی داگ: Intergalactic دیوانهوارترین ماجراجویی ما است
- ظاهراً تریلر معرفی Intergalactic: The Heretic Prophet به تاریخ عرضه آن اشاره دارد
- دیجیتال فاندری تریلر Intergalactic را از نظر بصری شگفتانگیز توصیف میکند
- سازنده بازی Black Myth: Wukong بابت برنده نشدن در مراسم The Game Awards 2024 گریه کرد
- گپفا ۲۶؛ مورد انتظارترین بازیهای شما در سال ۲۰۲۵
- مدیرعامل مایکروسافت: طرفدار Xbox بودن یعنی تجربه بازیهای آن روی تمامی دستگاهها
نظرات
بازی باحال و سرگرم کننده ای بود….سبک باحالی داشت و آدم را واسه ساعت ها مسغول خودش میکرد…..ولی واسه بازی هایی که در ابتدا اومده بود خوب بودش……فکر نکنم الان جایی در میان بازی های جدید داشته باشه 🙄 🙄 🙄 🙄 🙄 🙄 🙄 🙄 🙄 🙄 🙄 🙄 🙄 🙄 🙄 🙄 🙄
باش تو راس میگی
کسایی که بازیش کردن ارزش تجربه روداره
این بازی هم متا هم یوزر اسکور هم فروش خوبی داشته چرا میگی جایی بین بازیهای جدید نداره? نکنه جدیدا همه بازیها شاهکارن?
azize man…man az oon jahat nagoftam…shoma delet miad masalan uncharted ya doom ra vel koni beri second son bazi koni ??? ?:-) ?:-) ?:-) ?:-)
باشه عزیزم برو اینو بازیکن بجای doom…uncharted4و بقیه بازیا 😎 😎 😎 {شوخی}
چه ربطی داشت? مگه قراره بازیا جای همو یگیرن? بازیها با هم و در کنار هم هستن که خاطرات مارو درست میکنن …اصلا هم شوخی نیست 😎
منم حرفم همینه……من نظرمو گفتم……و نظرمم این بود که این بازی نمیتوانست خاطره ای واسه من بسازه….خیلی خوبه که به نظر دیکران احترام بگزاریم
واقعا بازی سرگرم کننده ای بود
ولی هنوز رو کنسول خودم بازی نکردم
ممنون آقای دهقانی :yes: :yes: :yes: :yes: بازیش فوقلعاده بود من اولین تجربم رو ps4 اینفموس بود یکی از بازی های مورد علاقه عمو یوشیداهم هست این بازی :inlove: پس مطمئنن شاهکاره ولی یذره بهش نمره کم دادین ۸/۵ تا ۹ نمره مناسب تری بود واسش :yes: :yes: :yes: :yes:
اولین بازی پی اس فورم بود 😀 😀
منم همین طور. :yes:
دقیقا منم اولین بازیه پی اس فورم بود 😀 😀
اول میخواستم تلو رو بگیرم ولی اینو گرفتم و شد اولین بازیم رو پی اس فور 😀 :yes:
من برعکس شما :laugh: اول خواستم اینو بگیرم بعد پشیمونم کردن اول tlou رفتم
من اول لست،بتل،سکند سان
لست خدایی خیلی مشته وقتی درجه سختی رو بزاری رو گراندد اشکت در میاد میشه واسه خودش یه پا دارک سولز!!!!
اولین بازی منم واچ داگز بود :rotfl: چه شاهکاری بود 😥 :rotfl:
واقعا هم شاهکار بود. 😐 بهترین بازی عمرم بود.
مسخره کردنش خیلی عصبانیم میکنه.در همون حدی که شما رو آنچارتد تعصب دارید
من مسخره نکردم فقط یکم خوش خندم…خندیدن بد نیست :rotfl:
ولی من یه بار مسخرش کردم بعد عذر خواستم :laugh:
تو رو خدا از مسخره کردنه بازی های مور د علاقه گیمرای دیگه دست بر دارید :pissedoff:
من خودم قبلا اینکارو میکردم ولی گذاشتمش کنار
وقتی که دیدم دوستم داره به خاط این کارا افسرده میشه والله راست میگم انقدر در و دیوار بهش میگفتن چرا ایکس باکس گرفتی و اینجور چیزا و چون نمیتونست عوضش کنه (چون پولی دیگه نداشت) خیلی ناراحت و دپرس شده بود
تو رو خدا از شکلک :rotfl: اینقدر برداشت بد نکنید و داستان نبافید :rotfl:
hi gentleman” welcome to Dubai @
دمت گرم خیلی گیمری.معذرت که به بازی کالاف که طرفدارشی بد گفتم. :-((
Shahab.sh
یه لحظه فکر کردم این شکلک یعنی بازی بدی بوده. ولی در هر صورت معذرت میخوام
منم اولین بازیم بود . خیلی قشنگه خدایی :inlove: :yes:
بازی خیلی قشنگی بود مخصوصا از قابلیت های دسته خیلی خوب استفاده می کرد ولی آخرا خسته کننده شده بود
یادش بخیر اون موقع که بازی رو خریده بودم وافعش گرافیکش برام قابل هضم نبود.
درکل بازی خیلی خوبی بود :yes:
البته دیگه چندوقتی هست که بازیش نکردم.
من به بازی درکل نمره ۸ رو میدم.
گرافیک بازی فوقالعاده بود.بیشترین پولیگان تاریخ مال دلسین هست
دلسین؟کدومه
بیشترین پالیگون یعنی ماله بتمن نیست؟ چونکه دیدم تو یکی از این سایت معروفای خارجی نوشته بود ۱۵۰.۰۰۰ تا
اینفموس ۱۲۰.۰۰
آنچارتد که بالاتر به نظر میاد ۹۰.۰۰۰ تا 😐
جریان چیه :hypnotized:
دلسین پروتاگونیست اینفموس هست دیگه!والا گیم اسپات که نوشته بود این بازی ۱۴۵،۰۰۰ تا داره و بیشترینه
داش اسمت احسان بود دیگه ؟
من تو یکی از پستا از شما پرسیدم گفتم تو ۲۰۱۳ تلو گوتی شد یا جی تی ای شما گفتی تلو
بعد من اون سری تو اون پست فروش جی تی ای با امیر هیدن سر این قضیه بحثم شد ایشون گفتن تو مراسم اصلی گیم اوارد جی تی ای گوتی شده و تلو بیگ وینر شده
الا ن من دو به شکم اخر تلو گوتی شد یا gta?
من کی گفتم تلو گوتی شد؟من گفتم بیشترین گوتی رو داشت(۲۴۹)و تا ۲ سال پر افتخارترین بازی تاریخ بود و حالا بازم پر افتخارترین انحصاری تاریخه
اها پس اشتباه از من بوده
ممنون 😉
خواهش
والا نظرات متفاوت
تو بازیسنتر بگی جی تی ای گوتی شد بهت میخندن
amir112ینی گوتی هم سلیقه ای شد 😐 ؟!!!!
میخوام ps4 گرفتم بعده the last , uncharted 1,2,3,4 و GOD OF WAR ( :pain: ) اینو بازی کنم یعنی حدودن یک ماه بعد خرید PS (هوی و بیاندم یادم رفت پس دو ماه بعد :()
یکی ترجمه کنه نفهمیدم
.
میخوام ps4 گرفتم(گرفتی؟ یعنی الان نمیخوای بخری ؟ اگه گرفتی چرا فعل میخوای میاری پس؟) بعده the last , uncharted 1,2,3,4 و GOD OF WAR ( ) اینو بازی کنم یعنی حدودن یک ماه بعد خرید PS(کلا انجاشو نگرفتم) (هوی و بیاندم(بیاندم؟ چیه دقیقا؟) یادم رفت(چی یادت رفت؟) پس دو ماه بعد( چی ۲ ماه بعد؟ چیزی نگفتی که بره برای ۲ ماه بعد چی میگی اصلا؟ 😐 ) )
میخوام “،” (وقتی) PS4 گرفتم بعد از خرید the last , uncharted 1,2,3,4 و GOD OF WARاینو بازی کنم یعنی حدودن یک ماه بعد خرید PS (یعنی میخواد اول لست و آنچو گاد آو وارو بازی کنه که میشه یک ماه. بعدش اینو میخره)
(هوی و بیاندم (بیاند تو سولز) یادم رفت پس دو ماه بعد.(دو ماه بعد اینکه PS4 خرید اینو میخره)
🙂
دکتر مترجم :rotfl:
_____________________
بازیش خوب بود و برای سرگرمی عالی بود . گرافیک چشم نوازی هم داشت
هاااااااا فهمیدم 😀 مرسی اصلا برام دقدقه ایی شده بود فهمیدنش 😀 همش داشتم فکر میکردم چی میگه :-/
چیش پیچیده بود یا مشکل نگارشی داشت؟ 😐
خب نگاه کن به کامنتم متوجه میشی اشکالت چی بود و کامنت دکی هم بخون کاملا درک میکنی 🙂 :yes:
قبلا نقدش رو سایت بودا 🙄
نمرش هم ۹ بود.سمت راست سایت نوشته امتیاز گیمفا : ۹
داداش احیانا منظورت سمت چپه دیگه؟ :-/
حواسم نبود :rotfl: :rotfl: :rotfl: الان با این سوتی ای که دادم رسما باید برم تو دیوار.
برو خودتو بکش pc تم بده من استفاده میکنم 😀
من تو این pc چیزایی ذخیره کردم که باید برای حفظ آبروم موقع مرگم pc رو هم همراه خودم بزارن تو قبر. :rotfl: :rotfl:
آیدین دهنت سرویس :rotfl: :yes:
آقا اون قسمتو اشتباه ننوشتید که قابلیت روز و شب نداره? چون تنظیم آب و هوا دست خود بازیکن هستش و هر جا بخواد میتونه تغییرش بده
وای این باز عالی بود ، جزو اولین بازی هایی که روی ps4 بازی کردم این بود ، گیم پلیش خیلی خوب بود از قابلیت های دسته هم خوب استفاده می کرد یه جای با حالی داشت که دیوارها رو رنگ می کردی مثل توی واقعیت وقتی می خوای دیوارو با اسپری رنگ کنی تکونش میدی ، توی بازی هم همین طور بود باید دسته رو تکون می دادی تا اسپری خوب هم بخوره تازه صدایی که از دسته میومد خیلی خوب بود ، گرافیک بازی هم بد نبود ، داستانش هم خیلی خوب بود ، بنظرم هرکی ps4 داره و هنوز این بازی رو تجربه نکرده زود تر بازی کنه :inlove: :yes:
گرافیک بازی بد نبود?? :pain: از بهترینای نسله مرد مومن
بازی باحالی هست
سیستم پارکور همونطور که نوشتین بعضی وقتا خیلی میرفت رو مخ.
و اینکه فوتو مود نداشت کلا به نظر کن دیگه همه بازیا باید فوتو مود داشته باشن.:))
————————————————-
کسایی که آنچارتد بازی کردن ؛ حجم آپدیتی که فوتو مود داره چقدره ؟
آپدیت کردید و نبود؟
آقا امید داشت ، من یادمه چند تا عکس با فوتو ماد گرفتم توی بازی
اره خوب باید آپدیت میکردم ولی خوب مگه حجم علفه خرسه ؟ 🙂 خودشون باید میزاشن دیگه . 😀 منظورم بازی بدون آپدیت بود که فوتو نداشت
داداش حجم دیسک بلوری ۵۰ گیگ هست.اینکارو نمیتونستن بکنن چون حجم خود بازی زیاد بود به نظرم اگه محدودیتهای دیسک بلوری دارن وجود نداشت ممکن بود خیلی چیزا به انچارتد اضافه بشه
فتو مود داره باید آپدیت کنید بازی رو.
پس نمرش چی شد؟
بازی خیلی خوبی بود کیفیت بالایی هم داشت من خودم نزدیک ۴۰ تا عکس گرفتم باهاش من که بهش از ده ۱۰ میدم. یادش بخیر
هنوز نتونستم بازیش کنم.ولی انگار یه چیزی شبیه prototype هستش ?:-) ?:-) ?:-)
اره تو همون سبک هاست ولی بهتره
آقا ببخشید برا اسپم لطفا جواب بدید.
آقا من دارک سولز سه رو بگیرم یا ori لطفا جواب بدید ممنون :-*
اگه میتونی سختی دارک سولز رو تحمل کنی و بریش اون رو بگیره و اگه نمیتونی برو سراغ ori گرچه میگن اون هم آسون نیست همچین!
اولین بازى من توى ps4 :inlove:
تنها مشکلش هم به نظرم سیستم مبارزات خسته کننده و تکراریش بود
مرسى از نقد خوبتون :yes:
برا من اصلا بازی خوبی نبود خیلی زود تکراری و خسته کننده میشد که فقط مرتب داشتم خمیازه می کشیدم خدارو شکر که پول زیادی برا این بازی ندادم فقط در حد یک هفته کرایه کافی بود
خیلی جالبه من وقتی تلو بازی میکردم خیلی خمیازه میکشیدم . اینم برای یه هفته خوب بود
زود تموم شد… تو ۸ ساعت تمومش کردم :-/
بالاخره سونی که نمیتونه همش شاهکار بده بیرن 😀
باید بعضی بازیاشم خوبه رو به بالا باشن 😀
——————
می گویند که بازی بعدی ساکر پانچ مرد عنکبوتیه !
حقیقت دارد ایا ؟
پس.چه شد 😀 😀 😀
بازی خیلی باحالی بود واقعا برای من از بهترین بازیایی هست که در این نشل بازی کردم
به بازی نمیگم خوب چون از خوب بالاتره و خیلی خوبه
نمره من هم ۹از۱۰ :inlove: :rotfl:
آره بازی خیلی خوبی بود برای این نشل 😀
صد حیف که این بازی تنوع مرحلش کمه و الا به شدت قابلیت و پتانسیل تبدیل شدن به یه شاهکاره تمام عیارو داره 🙁 🙁 🙁 🙁 🙁
وقتی با قدرت دود اون حرکت ویژه (فک کنم اسمش karmic strike بود) رو میزدی یه خنده ملیحی میزد که خیلی باحال بود….من که خیلی با بازیش حال کردم شدیدا منتظر بازی بعدی ساکرپانچم
بازی خیلی خوبی بود مخصوصا گیم پلیش . ولی از نظر من کاراکتر اولیش کول جالب تر بود
اول بازی برام جذاب بود ولی بعد یه مدت تکراری شد و فقط میخواستم بزنم برم جلو تا بازی تمام شه :-((
واقعا بازیه خوبیه از نظر سبک و انالیز داخلی
الحق که بازی خیلی خوبی بود و واقعا هم چیزی از یه تجربه ی به یاد موندنی کم نداشت :
گیم پلی نرم و روون که از همون ابتدا به دل میشینه
گرافیک بسیار زیبا که نشل هشتم رو به خوبی تداعی میکنه
داستان قابل قبول تر و جذاب و کمیکی
باس فایت های واقعا متنوع که بالانس خوبی رو بین هم ایجاد میکردن
سیستم لول آپ ساده و جذاب
و صد البته شهری که داخل بازی بود برای لذت بازیباز طراحی شده بود
تنها ایراد مهمی که برای بازی میتوان گرفت کم بودن تعدا مراحل و کمبود تنوع در مراحل فرعی بازی بود .مگر نه طراحی مراحل بازی واقعا خوب و استاندارد صورت گرفته بود .
ممنون بابت نقد و برسی خوبتون.
:yes: :yes: :yes: :yes: :yes:
من هم ps4 دارم هم xbox one ولی خداییی سونی نون تبلیغاتشو خورد …..انصفا ایکس باکس وان یه چیز دیگه هست ….من ۲۴ سال دارم بازی میکنم هم فن سونی هستم هم ایکس باکس ولی انصفا همه گیر دادن به کیفت تصویر ولی خداییی به اندازه یه دانه برنج باهم فرق میکنن ….بعضی ها جسارتا سنشون هنوز ۱۶ ساله یا ۱۸ هست و هیچی از بازی نمیدونن …..
مواظب خودت باش
حرفت درصورتی درست میشد که پلیر ناراضی میشد ،
والا تقریبا اکثر بازیای سونی که تبلیغ هم براشون کرد منو راضی کردن و مثل یه بازی مثل کوانتم برک (!) نبودن که اون همه فراتر از چیزی که هست نشون بدن
یه نکته دیگه هم اینکه فکر نمیکنم بیشتر بخاطر کیفیت پلی ۴ اونو گرفته باشن با این که بهتر هست ولی من بخاطر انحصاری هایی که جداییشون برام غیر ممکن بود مثل نسل های گذشته به سمت ps اومدم
یادته تو نمرات انچارتد ۴ گفتی گیرز و هیلو رو به همه چی ترجیح میدم
چقدر زود گذشت
مرسی بابت نقد ولی فقط این قسمت
در بازی مبارزه خاصی هم با روسای دشمنان (همان Boss Fight خودمان ولی به زبان شیوای فارسی!) نخواهید داشت و از این نظر نیز بازی عملکرد چندان مناسبی ندارد. هوش مصنوعی دشمنان نیز در خود ایراداتی دارد. بارها پیش میآید که یک دشمن در وسط میدان نبرد و در حالی که رو به روی شما ایستاده، پشت به شما کند یا همین طور بیحرکت در سر جای خود بایستد. به هر حال سازندگان میتوانستند وقت بیشتری روی دشمنان بازی بگذارند و مانور بیشتری روی آنها بدهند اما این طور نشده است.
اول این که بازی چهار تا باس فایت داشت حدودا اگر فچ رو باس حساب نکنیم ، یوجین و اون ماموری که جلو اگوستین باهاش جنگیدیم و خوده اگوستین دو بار باس فایت بودن که کیفیت سختیشونم خوب بود البته من رو درجه سختی بالا بازی کردم اینو میگم
و دشمنا هم خب رو درجه سختی پایین یکم احمقن و این طبیعیه شما درجه سختیو ببر بالا تر عمرا اگه همینطوری وایسن نگاه کنن 😀
یکم اسپویل *
گیم پلی این بازی منو معتادش کرد تا جایی که اونقدر ادامش دادم که شهر رو با هر دو تا دلسین خوب و شیطانی ۱۰۰% فتح کردم و پلات شد ولی بازم ازش سیر نشده بودم ،
فوق العاده ترین حسی که تو این بازی داشتم لگد زدن به اگوستین تو باس فایت بعد مرگ رجی بود اینقدر ناراحت و عصبی بودم و دقیقن این حس توسط دلسین به ادم القا میشد مثلا اگر با دود اون حرکتو که همه چیز اطراف نابود میشه رو میزدی همیشه رو هوا لبخند میزد ولی اون مرحله بعد اون اتفاق جای لبخند خشم و قیافه عصبانیش خیلی تاثیر گذار بود
که باعث میشد هر چقدر باس فایتش اذیت کنه بزنیش و حس انتقام نسبی خوبی رو منتقل میکرد ، هیچ وقت اون قسمت بازیو یادم نمیره …
اسپویل:
تازه بعد از اینکه داداشش رو میکشه هر دفعه اون حرکت رو میزنی بجاش انگار میخواد گریه کنه.
اولین بازی ps4 بود عالی بود واقعا ۱ ماه سرگرمم کرد
گیم پلی و اتمسفر بازی به نظر میاد مشابه پروتوتایپ ۲ باشه که اگه واقعا همینطوره چیزی نیست که منو نهایت بیشتر از دو سه ساعت سرگرم کنه .پروتوتایپ ۲ خیلی زود برام مسخره و تکراری شد .