سرطان، این اژدهای لعنتی | نقد و بررسی بازی That Dragon, Cancer
سرطان بد دردی است. از آن دردهایی که نه تنها جسم انسان را نابود میکند بلکه روح و روان و امید شخص بیمار و همچنین اطرافیان و نزدیکانش را هم ذرهذره به یغما میبرد. در حالت عادی هم پدر و مادر تاب دیدن مرگ ناگهانی فرزندشان را ندارند چه رسد به این که آب شدن قطرهقطره وجود او را نیز به چشم ببینند تا زمانی که مرگ به سراغ فرزند عزیزشان بیاید. در این مواقع که امیدوارم خداوند برای هیچکس پیش نیاورد، پدر و مادر نیز به صورت تدریجی و حتی بهتر است بگوییم به سرعت، همراه با فرسایش آرام فرزندشان از بین میروند و غمی پیرکننده بر دوششان تا ابد سنگینی خوهد کرد. از این بدتر زمانی است که یک فرزند معصوم، یک طفل چند ساله که هنوز در آغاز راه زندگیش است و هنوز زندگی را به درستی لمس نکرده است دچار این درد خانمان سوز شود و جلوی چشم والدینش تدریجا از بین برود و دردهای وحشتناک سرطان را تحمل کند. خدا میداند که این پدر و مادر چه میکشند. خدا میداند که در دل پدر و مادری که سرنوشت این مصیبت را برایشان در نظر گرفته است چه میگذرد. هر روزه بسیاری افراد و پدر و مادرها هستند که با چنین رنجی در سراسر دنیا دست و پنجه نرم میکنند و خدا میداند که هر روز صبح که چشم از خواب میگشایند این بیم را دارند که شاید امروز همان روزی باشد که باید با فرزندشان وداع کنند و شاید آرزو دارند که کاش خود نیز چشم از خواب باز نکنند و دیگر این غم جانکاه خانمانسوز را تحمل نکنند.
وقتی پدر و مادری که چنین دردی دارند هر دو بازیساز باشند و در دنیای بازیهای رایانهای فعالیت کنند، فرقش با دیگر پدر ومادرها این است که میتوانند این غم و رنجی را که با از دست رفتن فرزند عزیزشان تحمل کردهاند در قالب یک بازی رایانهای در بیاورند و به دنیا بشناسانند. اینجاست که مسئله به ما بازیبازان مربوط میشود و ما نیز میتوانیم با غم آنها همراهی کنیم و با بازی کردن عنوانی که ساختهاند گوشهای از زندگی آنها در مسیر از دست دادن فرزندشان توسط اژدهایی به نام سرطان را با آنها طی کنیم و در غمشان شریک شویم. اینگونه، این پدر و مادر یک جامعه بزرگ جهانی به نام بازیبازان را به عنوان شریک غم خود دارند و شاید این مسئله ذرهای از غم جانگدازشان بکاهد و قوت قلب و تسکینی باشد برای دل داغدیدهشان.
Ryan و Amy Green که هر دو بازیسازند، پدر و مادری هستند که کودک چند ساله خود را به دلیل سرطان از دست دادند و تصمیم گرفتند تا عنوانی را به یاد او و برای نمایش مقداری از روند زندگی خود در زمان بیماری کودک معصومشان، بسازند تا کاری برای او و برای دل خود کرده باشند و یادوارهای باشد برای طفل از دست رفتهشان. آنها این یادواره را ساختند و نام آن را That Dragon, Cancer گذاشتند. عنوانی که به دو صورت میتوان به آن نگاه کرد. اگر آن را یک دلساخته از پدر و مادری داغدار بپنداریم که به یاد کودکشان که در اثر سرطان جان باخته است و نشانه ای از عشق آنها به وی در نظر بگیریم که این بازی نقد و بررسی نمیخواهد، چنین بازیای اصلا نقد و بررسی ندارد و نمرهاش فقط ۱۰ است. این بازی نیست، دلساختهای است از دو دلسوخته و از عمق وجود یک پدر و مادر که آن را به یاد فرزندشان ساختهاند، این عشق خالص است. عشق خالص که نمره ندارد. عشق پدر و مادر به فرزندان که امتیازی غیر از بالاترین امتیازها ندارد.
از سمت دیگر میشود آن را فقط به عنوان یک بازی در نظر گرفت و از یاد ببریم که این بازی با یک داستان واقعی و غمانگیز توسط پدر و مادری داغدیده ساخته شده است. در این حالت بایستی بازی را کاملا منطقی و حرفهای نقد کنیم. بگذارید خیالتان را راحت کنم. در این حالت نیز زیاد فرقی با حالت اول و احساسی ندارد زیرا بازی واقعا زیباست و هنرمندانه ساخته شده است. به هر حال هر جقدر هم که تلاش کنم تا بازی را کاملا حرفهای نقد کنم حقیقتش نمیتوانم. مگر میشود انسان چنین داستان غمانگیز و واقعی را ندید بگیرد و احساس خود را کاملا کنار بگذارد. چنین کاری از من که ساخته نیست و واقعا احساسی که به یک بازی اینچنینی پیدا میکنم را حتما در امتیاز بازی دخیل میدانم زیرا هر بازی نمیتواند شما را احساساتی کند و تاثیر گذار بودن یک بازی بر روی احساسات شما نشاندهنده قدرتمند بودن آن است. در این مقاله قصد داریم تا به نقد بازی That Dragon, Cancer بپردازیم و آن را از جهات مختلف چه فنی و چه هنری و چه احساسی بررسی کنیم. عنوانی که شاید با بسیاری از بازیهای دیگری که تا به حال تجربه کردهاید فرق کند و آن فرق چیزی نیست جز این که میدانید این بازی واقعیست و ساخته دست یک پدر و مادر داغدیده است که از سطان به معنای واقعی متنفرند. در ادامه با من همراه باشید.
ما بازیهای مخصوص گروه سنی بزرگسالان را با توجه به درجهبندیهای مختلفی که به ما اعلام میشود و روی بازی وجود دارد میشناسیم. کلماتی مثل Mature ،PEGI1 و دیگر کلمات و ردهبندیهایی از این قبیل. این درجهبندیها بر اساس مواردی مثل خون و خشونت، زمینهها و نوع گفتار نامناسب، موارد جنسی و… بر روی بازیها گذاشته میشوند. اما هر کودکی میتواند خون را ببیند. هر کودکی میتواند گفتار زشت و نامناسب را بشنود. That Dragon, Cancer هیج کدام از این موارد را ندارد ولی شاید باید بگویم بزرگسالانهترین بازی است که تا به حال تجربه کردهام. این بازی یک دعوت است برای قدم زدن در کنار خانوادهای که در عمیقترین آبهای امید، ناامیدی، ایمان، انسانیت، تنهایی، با هم بودن، شادی، غم و اندوه غوطهور هستند. شما نمیتوانید این بازی را به یک کودک بدهید. شما نمیتوانید انتظار داشته باشید کسی بدون قدرت، صبر و آگاهی برای دیدن، شنیدن و حس کردن مفهومی که قرار بوده است منتقل شود، این عنوان را درک کند. در تجربهای که من داشتم، این انتقال فوقالعاده بود و باید بگویم واقعا بینقص عمل کرد.
That Dragon, Cancer درد و رنج عشق است. بازی همانطور که گفته شد حول مرکزیت زندگی واقعی سازندههای اصلی آن یعنی Ryan و Amy Green و فرزندشان Joel است که در ۱۲ ماهگی تشخیص داده میشود دارای سرطانی کشنده است. That Dragon, Cancer چکیدهای است از وقایعی که در سالهای مبتلا بودن جوئل به سرطان رخ میدهد و سفر طولانی و سخت Ryan و Amy Green برای قوی ماندن، امید داشتن و عشق ورزیدن به فرزندشان در طول این مبارزه را نشان میدهد. بازی مانند فصلی از یک کتاب یا یک آلبوم عکس از یک زندگی انجام میشود. هر چیزی که بازیباز میبیند یک خاطره و یا تفسیری از آن است که توسط امی، رایان، فرزندشان یا دوستان آنها تعریف میشود.
بازی از هر نظر شما را به زیبایی در طول وقایع خود هدایت میکند. گرافیک دقیقا همان کاری را میکند که باید انجام دهد که هدایت بازیکن به مکانی است که بخش بعدی داستان بازی قرار است گفته شود. هر لحظهای در بازی دارای یک هدف مشخص و هر هدفی دارای یک وزن مجزا است. دلیلی وجود دارد که چرا شما در یک قایق هستید و یا این که هیچ مشخصاتی را روی صورت هیچ یک از شخصیتهای بازی نمیبینید و یا نوری که گاها از آن بیرون میآید هیچ کدام بی دلیل و منطق نیستند. این عنوان، بازی بود که قبل از انجام آن انتظار داشتم که نسبت به هر چیزی که در بازی خواهم دید احساسی خواهم داشت ولی علاوه بر این مورد، واقعا تحت تاثیر این که چگونه روند هنری بازی مرا در طول اتفاقات آن هدایت کرد قرار گرفتم که به طور نبوغآمیزی جذاب کار شده است.
داستان بازی صرفا و به سادگی، یک داستان غمآنگیز نیست. لحظاتی واقعی و زیبا از شوخ طبعی و حتی جرقههایی از شادی را نیز در بازی میبینیم. به عنوان مثال، در یک بخش از بازی در اواسط آن که کنترل مستقیم جوئل را بر عهده دارید اشارات ساده ولی آشکاری به سری Ghosts n’ Goblins مشاهده خواهید کرد که به طرزی هنرمندانه و با شایستگی تمام برای این بازی فیت شدهاند. بازی همانطور که باید، خود را بسیار جدی میگیرد ولی خالی از تشبیهاتی از شادی خاص نیست. به عنوان یک سفر در طول زندگی جوئل، این بسیار مهم است که شاهد لحظات شاد، لذت واقعی و نه فقط غم و اندوه نیز باشیم زیرا این بسیار واقعیتر جلوه میکند و بیشتر برای بازیباز قابل لمس است. من در طول تجربه خود از بازی، عشق واقعی و زیبای امی و رایان به فرزندشان را در راههایی بسیار متنوعتر از غم و اندوه صرف، حس و لمس کردم.
بخشها و قسمتهایی از That Dragon, Cancer هستند که در آنها بازیباز میتواند آزادانه گشت و گذار و سفر کند و به عکسها وکارتهایی خاص و نامههایی خارج از خانواده Green نگاه کند. طی این موارد بازیباز میتواند نگاهی اجمالی به دیگر کسانی که خود با سرطان درگیر بودهاند و یا نزدیکان و عزیزانی داشته اند که با این بیماری مبارزه کردهاند نیز داشته باشد که بسیار متعدد نیز هستند. من به شخصه ساعات زیادی را در این بخش صرف کردم زیرا با این که در حقیقت این عنوان یک بنای یادبود برای زندگی جوئل گرین است، ولی نقطه عطف این بنا با زندگی بسیاری از افرادی که خود نیز با این شرایط وحشتناک مبارزه کردهاند به اشتراک گذاشته شده است و البته تمامی این بخش انتخابی است و میتوانید اصلا در آن وقت صرف نکنید. شما میتوانید به هیچ یک از این عکسها، کارتها یا نامهها نگاه نکنید ولی این واقعیت که قرار دادن آنها در بازی بسیار با اصالت و در راستای با هم بودن و همدردی انسانها است را نمیتوان کتمان کرد.
با وجود زمانی که در این بخشها صرف کردم ولی بازی یک عنوان طولانی محسوب نمیشود. یکسره تجربه کردن و پیشروی در خط داستان بازی چیزی حدود ۲ ساعت طول میکشد ولی اصلا حس شتابزدگی و یا بسیار کوتاه بودن را به شما منتقل نمیکند. برای یک بازی که یک بازه تقریبا ۴ ساله را بررسی میکند این زمان کافی به نظر میرسد. این بازی یک قوس است که ابتدا بالا میرود و سپس پایین میآید بدون این که هیچ قدم اضافی یا اشتباهی را در مسیر خود بردارد. من نمیتوانم تصور کنم که این بازی کوتاهتر یا طولانیتر از این که هست باشد زیرا این از آن نوعی تجربههاست که نباید خود را با این ریسک که طولانیتر شود، به خطر بیاندازد و از طرفی هم نباید هیچ نکتهای نگفته باقی بماند. به نظر بنده این بازی موفق شده است تا به طرز بینظیری متناسب عمل کند نه فقط در بخش زمانی بلکه در تمامی بخشها.
That Dragon, Cancer به این بستگی دارد که بتواند چشمان شما را به جایی که میخواهد و قصد دارد ببرد و این یکی از تنها دو موردی است که در بازی با آن مواجه شدم. بازی قویا به هدایت شما در تصاویر مختلف و همچنین تصویر سازی ذهنی شما جهت ادامه تعریف کردن داستان، متکی است. در این مسیر اگر بازیبازان روند گفته شده را دنبال نکنند ممکن است حس تاخیر در بازی به آنها دست دهد. موارد محدودی در بازی بودند که در آنها مشغول نگاه کردن به اطراف بودم و ناگهان تصاویری که من قصد نداشتم به آنها نگاه کنم pop in یا out میشدند که این به دلیل تمایل شدید من به دیدن همه چیز در بازی بود.
مورد دوم که در بازی با آن برخورد کردم، مربوط به یکی از نامهها بود. نامهها در این بازی دارای قرائت کامل صوتی هستند، حال یا به وسیله یکی از اعضای خانواده Green و یا یک شخص دیگر، اما یک نامه بود که کلیپ صوتی آن عمل نمیکرد و ساکت بود! این مورد تنها یک بار در بازی اتفاق افتاد و کیفیت صوتی کلیپهای صوتی که در بازی بود چه از لحاظ بیانی و چه از نظر کیفیت ساختاری بسیار عالی است. لحظاتی که شاید ذرهای ناخوشایند بود در برابر تجربه کلی بازی اصلا به حساب نمیآید و کوچکترین آسیبی به ساختار قدرتمند و تحسین برانگیز بازی نمیزند.
That Dragon, Cancer برای به سراغ آن رفتن بازی دشواری است. نه از لحاظ سخت بودن بازی بلکه از این نظر که بازی عنوان سرگرم کنندهای به حساب نمیآید. بازی تاریک و گاهی اوقات عمیقا نگرانکننده است، اما این به آن دلیل است که باید اینگونه باشد. همچنین بازی پر است از عشق و امید. بازی، بازیباز را به چالش میکشد تا احساساتی را که خانواده Green در طول چالش سخت، عاطفی و طولانی خود با فرزند در حال مرگشان داشتهاند را در اعماق وجود خود حس کنید. بازی Perfect و بدون ایراد نیست اما نیازی هم نیست که باشد، زیرا واقعیست. این بازی لیاقت آن را دارد که بازی شود، به اشتراک گذاشته شود و تجربه شود، نه فقط به این منظور که یک یادواره زیبا برای یک کودک زیباست بلکه به خاطر این واقعیت که یک اثر هنری زیبا و هدیهای ارزشمند به دنیای بازیهای رایانهای و رسانههای تعاملیست.
به دلیل دشواری و پیچیدگیهای خاصی که نوع تجربه That Dragon, Cancer دارد نمیتوانم آن را مانند سایر عناوینی که نمرات بالایی دارند به همه توصیه کنم ولی با این وجود هر کسی که یک عزیزی را از دست داده است و یا به مشکلات بزرگی در زندگی خود برخورده است به این چالش دعوت میکنم تا این مسیر را طی کند، حس همدلی با خانواده Green و نزدیکان آنها را تجربه کند و زیبایی بینظیری را که در این اثر هنری و داستان زندگی و مرگ Joel Green شکوفا شده است حس، و در اعماق روح و ژرفای وجود خود درک کند. That Dragon, Cancer مانند هیچ بازی دیگری که در تمام طول ۲۱ ساله بازیباز بودنم تجربه کردهام نبود و مطمئن هستم که برای شما نیز همینطور خواهد بود. زیرا داستانی واقعی از یک پدر و مادر داغدیده است که داستان خود را به یک بازیباز دیگر ندادهاند که بسازد، بلکه خود با تمام غم و عشق خود آن را ساختهاند و این حس در رگهای تمام تار و پود بازی جریان دارد. That Dragon, Cancer از آن دست عناوینی است که باعث افتخار صنعت بازیهای رایانهای است و البته باعث افتخار ما بازیبازان.
پر بحثترینها
- بازیگر شخصیت اصلی Intergalactic نیل دراکمن را خدای بازیهای ویدیویی میداند و از همکاری با او هیجانزده است
- رکورد دیسلایک تریلر Concord توسط Intergalactic در یوتیوب شکسته شد
- رئیس ناتی داگ: تست بازیگری Intergalactic به اندازه انتخاب بازیگر نقش الی شگفتانگیز بود
- بازیهای انحصاری کنسولی بیشتری از پلی استیشن برای Xbox عرضه خواهند شد
- مدیرعامل ناتی داگ: Intergalactic دیوانهوارترین ماجراجویی ما است
- دیجیتال فاندری تریلر Intergalactic را از نظر بصری شگفتانگیز توصیف میکند
- سازنده بازی Black Myth: Wukong بابت برنده نشدن در مراسم The Game Awards 2024 گریه کرد
- گپفا ۲۶؛ مورد انتظارترین بازیهای شما در سال ۲۰۲۵
- مدیرعامل مایکروسافت: طرفدار Xbox بودن یعنی تجربه بازیهای آن روی تمامی دستگاهها
- این ۱۵ ویژگی منحصر به فرد GTA 6 را به یک تجربه خیرهکننده تبدیل خواهند کرد
نظرات
عجب داستانی پس داشته :struggle: :struggle:
آره
ان شاء الله از کاربران این سایت و خونواده هاشون دور باشه.
ممنون از آقا سعید بابت نقد.
راستی من فردا دارم میرم آموزشی خداحافظ همگی :-(( :-(( :-(( 🙁 🙁 🙁
ممنون از شما. انشالله.
به سلامتی برید و برگردید.
چه خداحافظی غم انگیزی جگرم سوخت منم سربازی رفتم تجارب زیادی بدست آوردم خوبه رفتنش واجبه تا چشم بزاری رو هم تمومه 😉 😉
امیدوارم هیچ یک از عزیزاتون دچار سرطان نشن و همیشه سالم باشند
همین دوماه پیش بود که یکی از بهترین دوستامو به خاطر سرطان از دست دادم اونم تو ۱۸ سالگی که کلی ارزو برای خودش داشت 😥 😥 😥
واقعا داغونم کرد امیدوارم برای هیچکدوم از دوستان پیش نیاد
و واقعا از شما ممنونم اقای اقابابایی بابت نقد تلخ و تاثیر گذارتون همین امشب این بازیو میگیرم
خدا رحمت کنه دوستتون رو و تمام عزیزایی که تا به حال هر کدوممون از دست دادیم.
ممنونم از شما. حتما تجربه کنید بازی رو.
ممنون اقا سعید حتما و حتما تجرببش میکنم
با تشکر از آقای آقابابایی بابت نقد بسیارخوبتون بازی کردن این عنوان لازم شد
تو این دوره که بازی ها بیشتر تمرکزشون روی اکشن و گرافیک و گیمپلی هست بازی ای هم لازمه که تمرکزش عمق احساسات درونی انسان باشه.خدا به تمام کسانی که اعضای درجه یک خانوادشون رو بخاطر سرطان یا هر بیماری دیگه از دست دادن صبر بده واقعا اندوه بزرگی هست 😥
تشکر از شما. دقیقا همین طوره
اگر تحملشو ندارید بازی نکنیدش
بد جوری روی آدم تاثیر میزاره
مکس پین واقعی داستان این بازیه.
آقا من دلشو ندارم، به نظرتون بازی کنم؟ :-/
به نظر این بازی بهانه خوبی شده تا افرادی که تمایل دارند به موسسه محک کمک خود را واریز کنند و در این پست اعلام کنند
اولین نفر خودم مبلغ ناچیزی پرداخت کردم
لینک پرداخت آنلاین در زیر
http://www.mahak-charity.org/main/index.php/fa/mahak-products/payments
نقد بازی از خود بازی غم انگیز تره! دست مریزاد آقای آقابابایی. حقیقتش من یه بار سال دوم دبیرستان بدنبال رفلاکس شدید معده به دکتر که مراجعه کرده بودم تشخیص دادن که مشکوک به این بیماری هستم. بعد از عمل آندوسکپی حدود یککهفته طول می کشید تا نتیجه آزمایش مشخص بشه. حقیقتش به مادر و پدرم رسونده بودن که غده در قسمت خلفی معدهوبه احتمال ۹۰ درصد بدخیمه. یک هفته تا زمان آزمایش بیاد مردم و زنده شدم و با این انگار زندگی کردم که بیمار خواهم بود. خلاصه حتی لمس این بیماری فوقالعاده سخته چه برسه به خودش
ممنون از شما. لطف دارید. امیدوارم شما و همه گیمرهای عزیز سلامت باشید.
سازنده تراژدی غمانگیزی رو هدف ساخت بازی قرار داده و واقعا در کنار قلم زیبای جناب بابایی و مفهوم تاسفبار نهفته در بازی، جای کمی تامل است…
بنده نیز به نوبه خودم، کمکی ناچیز در راستای ریشهکن شدن این اژدهای لعنتی، کردم. نیازی به توان مالی بالا نیست و هرکسی از هر قشری به اندازه داشتههایش در این عمل خیرخواهانه و بشر دوستانه می تونه سهیم باشه. به امید روزی که لبخند هیچ کودک ایرانی و غیر ایرانی به خاطر این غول سیاه و بیرحم از روی لبانشون پاک نشه.
نظر شما باعث افتخار من و این مقاله اس اقای زاهدی عزیز. همیشه نظر لطف شما شامل حال بنده بوده و در کنار زحمات بسیار زیادی که شما می کشید که واقعا خیلی بیشتر از فقط سردبیر بودنه، این مقاله ها چیزی نیست.
دقیقا همینطوره.. نیاز به توان بالایی نیست بلکه قطره قطره جمع میشه و دریا میشه. واقعا جمله اخرتون زیباست و امیدوارم روزی همینطور بشه. با تشکر از شما.
والا دیگه اینقدر پاچه خوری هم لازم نیست 😀
از شوخی بگذریم متن قشنگی نوشتین یه جورایی تاثیر گذار بود 😉 :yes:
شوخی هم حدی داره 😐 :sarcasm:
هاردم سوخته 🙁 و متاسفانه نتونستم بازى کنم.بازى بسیار زیبا به نظر میرسد.متاسفانه سرطان دردیست لاعلاج حتى با کشف علاج آن.نقد بسیار عالى بود
واقعا”حکمت مرگ یک کودک با سرطان چیست؟”(با اینکه معتقد نیستم)
هم بازى و هم نقد بسیار عالى و احساسى بود.
امیدوارم افراد کمترى سالانه به این بیمارى دچار شوند و کمتر شاهد این صحنه ها باشیم.
سرطان بدترین دردهاست.
ممنون از شما. لطف دارید. دقیقا همینطوره که میگین.
نقد زیبا و تاثیرگذاری بود. دستتون درد نکنه :yes:
خدا شر این بیماری رو از همه دور کنه…برای این پدر و مادر خیلی ناراحتم. خدا بهشون صبر بده.
تشکر از شما. لطف دارید. انشالله.
به فالوت دادن ۸ به این دادن ۹.۵
😐 😐
تو میای این دوتا رو باهم مقایسه میکنی 😐 😐 😐
تنها شباهتشون اینه که هردو گیم هستن 😐 😐 😐 😐 😐 😐 😐 😐 😐 😐 😐 😐
دقیقا.
امیدوارم خدا نسیب هیچکس نکنه سرطان رو :-((
نقد فوق العاده ای بود،بهتر از نقد های شما تو این سایت و سایت های دیگه ندیدم! :yes: :yes:
خیلی از شما ممنونم. نظر لطفتونه.
واقعا خدا می داند در دل کسی ک سرطان دارد چ می گذرد و البته یه چیز تنها میتونه این بیماری رو ریشه کن کنه اونم امیدواری و توکل به خداست
ممنون آقای آقا بابایی بابت نقد زیبا و جذابی ک کردید واقعا با روح و روان آدم بازی میکنه
انشالله که هیچ کس به این درد دچار نشه.
تشکر خیلی زیاد از شما. لطف دارید.
نقد این بازی واقعا در خور و شایسته ی این بازی بود .. هر دو عالی و بی نقص بودن ….
حقیقتا من ادمیم که اصن گریه نمیکنم (نکه نخوام ها نمیاد :evilgrin: :evilgrin:) … مگه گازوییل بریزن تو چشمم که اشکم در بیاد… اما واقعا این بازی چنان تاثیر عمیقی رو احساساتم گذاشت که واقعا حتی بعضی اوقات تو خلوت خودمم بهش فک میکنم بغض گلومو میگیره … اینکه حتی یه لحظه خودتو جای پدری تصور کنی که فرزندش با سرطانی دردناک دستو پنجه نرم میکنه واقعا عذاب اوره …… امیدوارم هیچ پدرومادری این دردو تجربه نکنه
ممنون از شما. واقعا در همین حد که میگین بازی تاثیرگذار و احساسیه.
ما وقتی سرما میخوریم یا دست و پامون میشکنه پدر و مادرامون کلی نگران میشن و استرس میگیرن خودم چندین سال پیش یه عمل داشتم که اصلا عمل خطرناکی نبود ولی بازم والدین کلی استرس داشتن تا عمل تموم شد حالا دیگه وای به حال سرطان …
خدا میدونه وقتی یه پدر و مادر فرزندشون همچین بیماری میگیره چی به سرشون میاد
انشالله یه روزی دیگه همچین بیماری تو هیچ خانواده ای نباشه
اولین نقدتون بود که توش شوخی نبود :-((
ممنون بابت نقد بازی های نه چندان شناخته شده گیم که فقط کالاف و اساسین نیست :yes: :yes: :yes:
تشکر از شما. واقعا این بازی جای طنزی برام نذاشت از بس غمناک بود.
ممنون از نقد خوبتان
عنوان کوتاهی هم هست فقط دو ساعت طول میکشه ولی بازی تا مرز درآوردن اشکم هم رفت ( کاری که فقط بازی های tlou و valiant hearts و halo : reach تا به حال اینکار رو با من کرده بودند )
ممنون از شما. واقعا ۲ ساعتی که برای تجربه این بازی بذارید خیلی ارزشمنده.
نقد رو که میخوندم یاد آقاجون خدابیامرزم ( پدر پدرم ) افتادم خدا همه عزیزاتون رو نگه داره
نقد بسیار زیبا و تاثیر گذاری بود امیدوارم هیچ انسانی توی دنیا به این بیماری دچار نشه حتی اسمش هم ترسناکه
با سلام نقدتون عالی و خیلی تاثیر گزار بود جناب اقا بابایی 🙂 امیدوارم همگی به خوبی و خوشی بدون هیچ سرطانی به زندگیمون ادامه بدیم
ممنونم از شما علیرضا جان. لطف دارید. انشالله
به این میگن آثار هنری گیم :yes:
نقد دردناکی بود . ممنون
اولین نوشته ای تو عمرم بود که باعث شد اشکم در بیاد :weep: سرطان از اون بیماری هاست که درصد بیشترش مربوط به شانسه و بعضی ها که تو عمرشون سی.گار نکشیدن یا در معرض هوای آلوده نبودن هم دچار این بیماری میشن که این خودش دردناکی این بیماریو بیشتر میکنه
تشکر از شما و وقتی که گذاشتین. خوشحالم که تاثیر گذار بوده
سلام آقا سعید خسته نباشی واقع لذت بردم
میخواستم بدونم گیمفا دیگه کی فرخوان میدهد برای نویسنده که ایشالله با هم همکار شویم.
سلام. سلامت باید. خوشحالم که خوشتون اومده. والا نمی دونم کی هست دوباره فراخوان. ولی همین که پیگیر سایت باشید حتما اطلاع پیدا خواهید کرد انشالله.
ممنون بابت نقد اقا سعید
من و بابام بازیش کردیم وقتی تموم شد بابام گریه کرد اما من :-/
تشکر از شما که خوندین نقد رو.
با روحیات من سازگار نیست اشکم در میاد نه غلام
من بازی رو تو کانال jackcepticeye دیدم واقعا غم انگیز بود داستانش اولین بازی بود که اشک منو دراورد
واقعن ادم نمیدونه چی بگه…به نظر من همون۱۰ حقشه نه حتی ۹.۵نقد عالی بود و اشکمو در اورد…وای به حال وقتی ک بخوام بازیش کنم…که باید همین امشب برم بگیرمش…امیدوارم ریشه کن بشه این اژدهای لعنتی
چرا نظرم رو پاک کردید . یه سوال پرسیدم
واقعا عالی بود ممنون از نقد خوبتون آقای آقابابایی
امیدوارم کسی به این مرض دچار نشه
من اگه آقای آقابابایی یه بازیو نقد کنه حتما بازی رو میخرم و بازی سوما هم به خاطر نقد ایشون خریدم
دانیال جان خیلی ممنونم از شما و لطفی که داری به بنده.
امیدوارم خوشت اومده باشه از سوما. من سعی می کنم هیچ وقت الکی یه بازی رو نگم خوبه حتی اگه خیلی بزرگ باشه و هیچ وقت هم یه بازی رو نگم بده یا نمره بهش کم بدم فقط چون مستقل و کوچیکه. هر بازی باید جداگانه نقد باشه و نه مقایسه ای.
خیلی ممنون از شما.
از سوما خوشم اومد و واقعا بازی جالبیه.
بازم ممنون از نقد خوبتون.
خدا رو شکر. من هم ممنونم از شما.
آقای آقابابایی ممنون میشم به سایت منم یه سری بزنین در صورت ثبت نام در سایت نویسنده خواهید شد.
gamagames.ir
با تشکر
من آدم زیاد احساساتی نیستم ولی حین بازی کردن این عنوان به عمق ناراحتی و داغ دل پدر و مادر این بچه کوچولو که این عنوان رو ساخته پی بردم و واقعا گریم گرفت خدا صبر بده و حتی واسه کافراهم این مریضی رو نیاره وحشتناکه وحشتناک 😥 :wilt:
واقعاً بعضی وقتها لازمه که آدم از جوّ روزمرگی ها و روال عادی زندگی کمی فاصله بگیره و با خودش فکر کنه. فکر کنه به این که دور و برش آدمهایی هستن که نمیتونن مثل اون از زندگی شون لذت ببرن و خوشی ها و شادی ها رو تجربه کنن. به شخصه همیشه دوست داشتم این حس های مختلف رو در قالب فیلم و انیمیشن و بازی و… لمس کنم، چون بهم چیزهایی رو یادآوری میکنه که گاهی فراموشم میشه…
بسیار متشکرم بابت معرفی و نقد این بازی. و به امید سلامتی همه عزیزانی که با بیماری های لاعلاج و صعب العلاج دست و پنجه نرم میکنن
آقا سعید اصن حرفی ندارم که بگم فقط این حسی که شما توصیف کردین بی نظیره کاش شرکت های بازی سازی بتونن از عنتوین افسانه ایشون درس بگیرن و باز هم شاهد بازی های با القاء حس به بازیباز باشیم خوشبختانه استودیو های گمنامی دارن این کار بزرگ رو انجام میدن اگه صحبت های سازنده Unravel در رونماییش دیده باشین که این شخص چه روابط احساسی با عروسکی که خودش ساخته بود داشته و این حسو به بازیباز هم خواسته منتقل کنه به نظر من عنوان Unravel هم جای بحث داره و مطمئن هستم این بازی هم جزء یکی از افتخارات صنعت بازی خواهد شد امیدوارم هر چه سریعتر برای پلتفرم پی سی هم بیاد با تشکر از نقد احساسی تون. تاریخ عرضه کنسولیش ۲۰ بهمن ماه هست. :yes:
.
http://www.unravelgame.com
عجب بازی تاثیر گزاری بود. داغون شدم. یکی از اعضای خونوادم رو به خاطر همین اژدهای لعنتی از دست دادم و به خاطر همین تک تک صحنه هاش رو عین واقعیت درک میکردم.
ترجیح میدم که فقط خدا رو قبول داشته باشم و به حکمتش فکر نکنم، چون در غیر این صورت باید همین ایمان نصفه و نیمه ای که دارم رو بزارم کنار.
خدا نصیب هیچ خونواده ای نکنه.