داستان پادشاه | نقد و بررسی بازی King's Quest Chapter 1: A Knight to Remember | گیمفا
داستان پادشاه | نقد و بررسی بازی King's Quest Chapter 1: A Knight to Remember | گیمفا
داستان پادشاه | نقد و بررسی بازی King's Quest Chapter 1: A Knight to Remember | گیمفا
داستان پادشاه | نقد و بررسی بازی King's Quest Chapter 1: A Knight to Remember | گیمفا
داستان پادشاه | نقد و بررسی بازی King's Quest Chapter 1: A Knight to Remember | گیمفا
داستان پادشاه | نقد و بررسی بازی King's Quest Chapter 1: A Knight to Remember | گیمفا

داستان پادشاه | نقد و بررسی بازی King’s Quest Chapter 1: A Knight to Remember

امیرمهدی نامجو
۱۰:۰۰ ۱۳۹۴/۰۶/۰۳
داستان پادشاه | نقد و بررسی بازی King's Quest Chapter 1: A Knight to Remember | گیمفا

سری بازی‌های King’s Quest، از آثار قدیمی سبک ماجرایی هستند که قدمتشان به دهه ۸۰ میلادی برمی‌گردد و تابه‌حال عناوین بسیار زیادی از آن‌ها عرضه شده است. حال شرکت Sierra که خود از شرکت‌های قدیمی عناوین سبک ماجرایی است، با کمک استودیو The Odd Gentleman که عناوین مستقلی و موفقی نظیر The Misadventures of P.B. Winterbottom را در کارنامه خود دارد، تصمیم به احیا این سری گرفته است و قرار است بازسازی جدیدی از این سری را در قالب پنج قسمت به‌صورت اپیزودیک عرضه کند.

———————————————————————–

king's Quest

King’s Quest Chapter 1: A Knight to Remember

نام: King’s Quest Chapter 1: A Knight to Remember

سازنده: The Odd Gentleman

ناشر: Sierra زیر نظر شرکت Activision Blizzard

سبک: ماجراجویی

پلتفرم: PS4، PS3، Xbox One، Xbox360 و PC

تاریخ انتشار: ۲۸ ژوئیه ۲۰۱۵ (۶ مرداد ۱۳۹۴)


داستان‌های فانتزی قرون‌وسطی‌ای و Fairy Tale، یکی از زیرژانر های محبوب سبک تخیلی هستند. داستان‌های این سبک به دلیل تم حماسی و هیجان‌انگیز خود، دستمایه ساخت فیلم‌ها و بازی‌های بسیاری شده‌اند که در سال‌هایی نه‌چندان دور، بسیاری از آثار صنعت بازی و همچنین سینما به این‌گونه آثار تعلق داشت. البته در طی سالیان اخیر به‌شدت از حجم این‌گونه آثار کاسته شده و دیگر به‌ندرت شاهد آثاری با تم فانتزی هستیم که در قرون‌وسطی به وقوع بپیوندند اما به‌هرحال، هنوز هم یاد و خاطره‌ی بسیاری از این عناوین در نزد طرفداران این سبک زنده است.

تم کلی عناوین King’s Quest نیز به همین شکل است. در این سری عناوین شخصیت‌اصلی‌های زیادی وجود دارند که یکی از آن‌ها Graham نام دارد. در این عنوان، او درحالی‌که پیر شده است، برای نوه‌ی خود، Gwyndolin، داستان‌های جوانی‌اش را تعریف می‌کند. بازی با تعریف یکی از همین داستان‌ها شروع می‌شود؛ داستان شکست اژدها توسط Graham و بدست آوردن آینه جادویی پادشاه. سازندگان قصد داشته‌اند با یک شروع کلیشه‌ای، افراد ناآشنا با این سری را با داستان کلی آن آشنا کنند اما اصل داستانی که قرار است در فصل اول این عنوان روایت شود، چیز دیگری است و مربوط به شرکت Graham در مسابقات شوالیه‌ها می‌شود و سازندگان با یک شروع طنز شما را وارد ماجرا می‌کنند.

king's Quest

شوالیه ای که در شکمش یک سنجاب نگه می دارد! در این تصویر سنجاب را در کنار او مشاهده می کنید

در ادامه‌ی بازی نیز این روند طنز حفظ می‌شود و بسیاری از شخصیت‌های بازی آن‌قدر جنبه‌های خنده‌دار در خود دارند که تا اواخر بازی، هرچند وقت یک‌بار خنده بر روی لبانتان بنشیند؛ شخصیت‌هایی نظیر یک شوالیه ازخودراضی که معتقد است هر کاری را می‌تواند بکند و حتی حاضر است برعکس مسابقه دهد تا شوالیه چاقی که درون لباسش سنجاب نگه‌داری می‌کند! حتی سخنان Graham پیر که داستان را روایت می‌کند نیز خنده‌دار است؛ مثلاً اگر شما بخواهید روی یک درخت کوچک از تبر استفاده کنید، نوه‌ی Graham که بسیار از هیجان خوشش می‌آید می‌پرسد که آیا آن را قطع کردید و Graham نیز جواب می‌دهد این از آن داستان‌هایی نیست که با یک وسیله همه کار انجام بدهید و به‌نوعی به بسیاری از عناوین سبک ادونچر که کارهای غیرمعقول در آن‌ها انجام می‌شود، اشاره می‌کند.

king's Quest

یکی از بخش های طنز بازی، به زیرنویس دقت کنید | ابلاغیه ۴۶۳۷۳۷۱۳۴۶۷۳۷۸۷۷۶۳۳٫۱ و نیم!

اما از طرف دیگر روند خود داستان بازی هر چه به جلوتر پیش می‌رود، افت می‌کند و قابل پیش‌بینی تر می‌شود. در اوایل اتفاقات جالبی روی می‌دهد و باعث می‌شود که انتظار وقایع بسیار جالبی را داشته باشید ولی کمی که می‌گذرد، کم‌کم از سرعت روایت داستان کاسته می‌شود و روند اتفاقات قابل پیش‌بینی تر می‌شود. ازاین‌رو در اواخر بازی تقریباً می‌دانید که تا آخر قرار است چه اتفاقی بیفتد. این موضوع قطعاً در سبک ماجرایی یک ضعف بزرگ محسوب می‌شود. تقریباً تمامی شخصیت‌ها به‌جز یک یا دو شخصیت، در همان نیمه اول بازی معرفی می‌شوند و ازاین‌رو، بازی روندی خسته‌کننده پیدا می‌کند. علاوه بر آن تقریباً دو سوم مسیر نیز در اواخر نیمه‌ی اول بازی در دسترس شما قرار می‌گیرد و این موضوع نیز سبب می‌شود تا رغبت شما برای ادامه‌ی بازی کمتر بشود زیرا می‌دانید که قرار نیست با چیز خیلی جدیدی روبه‌رو بشوید و حتی اگر هم روبه‌رو بشوید، باز بخش اصلی بازی در همان دو سومی که مشخص‌شده ادامه پیدا می‌کند و بخش کوتاهی از گیم پلی در مکان‌های جدید سپری خواهد شد.

البته باوجوداینکه شخصیت‌های بازی خیلی پرتعداد نیستند، هرکدام شخصیت‌پردازی نسبتاً خوبی دارند و به‌خوبی با اکثر شخصیت‌های مهم بازی آشنا خواهید شد و در مورد گذشته‌ی بسیاری از آن‌ها اطلاع پیدا خواهید کرد که البته گذشته و پیشینه‌ی بعضی از آن‌ها نیز جنبه طنز دارد. از طرفی شاید جدی‌ترین شخصیت بازی که ابتدا خیلی مهم به نظر نمی‌رسد ولی بخش جالبی از داستان و گیم پلی به او مربوط می‌شود، Achaka باشد؛ یک شوالیه که از سرزمینی دور به Daventry، سرزمین وقوع عناوین King’s Quest آمده است. یکی از ناراحت‌کننده‌ترین بخش‌های بازی نیز مربوط به او می‌شود. شخصیت‌های تخیلی و غیرواقعی‌ای نیز در بازی وجود دارند که بشود با آن‌ها حرف زد و نقش نسبتاً مفیدی در داستان و پیش برد آن ایفا کنند و جزو شخصیت‌های منفی نیز نباشند. البته تنها موجودات تخیلی که بشود با آن‌ها صحبت کرد و در این بازی نیز به نمایش درآمدند Bridge Troll ها هستند و بقیه شخصیت‌های تخیلی عموماً دشمن هستند و امکان تعامل و گفت‌وگو با آن‌ها وجود ندارد اما همین Bridge Troll ها شخصیت جالبی دارند و به نظر من حضور شخصیت‌های تخیلی دیگری نظیر همین Bridge Troll ها در فصل‌های بعدی جالب خواهد بود و امیدوارم که سازندگان شخصیت‌های جالب دیگری را نیز در فصل‌های بعدی قرار بدهند.

king's Quest

در این تصویر یک Bridge Troll را مشاهده می کنید که Olfie نام دارد

دیالوگ‌های شخصیت‌های بازی نیز به‌جز در معدود دفعاتی، به‌قدری جذابیت دارند که خسته‌کننده نشوند و بعضاً وجود بخش‌های طنز در آن‌ها نیز به این جذابیت می‌افزاید. ازاین‌رو خوشبختانه بازی درزمینه‌ی صحبت کردن که یکی از مهم‌ترین بخش‌های عناوین سبک ماجرایی است، چندان ضعف ندارد و در این زمینه باعث رنجش شما از بازی و انجام ندادن آن نمی‌شود.

شبیه عناوین Telltale، در بخش‌هایی از این عنوان هم حق انتخاب دارید که البته این حق انتخاب به گستردگی عناوین Telltale نیست و صرفاً محدود به چند نقطه خاص از بازی می‌شود. تأثیر این انتخاب‌ها نیز کاملاً مشخص نیست و معلوم نیست که آیا در پایان نهایی بازی در فصل پنجم و یا وقایع فصل‌های دیگر تأثیرگذار خواهند بود یا نه و تنها تأثیر قابل‌مشاهده‌ی آن‌ها، فعلاً تفاوت در نهایتاً چند دیالوگ کوتاه است و در روند کلی بازی فرق خاصی ندارند و ازآنجایی‌که برخلاف عناوین Telltale در حین انجام انتخاب‌ها، به شما گوشزد نمی‌شود که این انتخاب‌ها در روند بازی تأثیر دارند، نمی‌توان کاملاً مطمئن بود که آیا واقعاً این انتخاب‌ها در قسمت‌های بعدی تأثیرگذار هستند یا خیر و باید برای پاسخ به این سؤال منتظر عرضه نسخه‌های بعدی باشیم.

به‌طورکلی، هرچند داستان این فصل از بازی به‌عنوان یک بازی ادونچر، می‌توانست بسیار بهتر باشد و وقایع خیلی بیش‌تری را داشته باشد ولی بااین‌حال به‌طورکلی بد نیست و لااقل در اوایلش آن‌قدر جذاب هست که شما را به ادامه‌ی بازی ترغیب کند و وقتی‌که بیش از نصف بازی را انجام داده باشید، حتی اگر بازی کمی خسته‌کننده هم بشود، احتمالاً تا بازی به اتمام برسد آن را ادامه خواهید داد و داستان بازی درحالی‌که می‌توانست عالی و پر از اتفاقات بسیار جالب باشد، صرفاً در سطح خوب و قابل‌قبول قرار دارد و نه بیش‌تر.

king's Quest

اژدهــــــــــا!

اما گیم پلی بازی؛ مطمئناً یک عنوان ادونچر در کنار داستان عالی، باید گیم پلی خوبی و درگیر کننده‌ای هم داشته باشد تا شما حاضر به انجام آن بشوید. گیم پلی این بازی نسبت به تعداد زیادی از عناوین این سبک، بسیار بهتر است و مکانیک‌های بسیار متنوعی نیز در آن وجود دارند که آن را از حالت یکنواخت خارج می‌کنند. البته کلیت اصلی گیم پلی شبیه همه‌ی عناوین این سبک است ولی بخش‌هایی وجود دارد که آن را از روند کلیشه‌ای این سبک خارج بکند.

بخش اصلی بازی مانند همه‌ی عناوین این سبک، به صحبت با افراد، جمع‌آوری آیتم و انجام کارهای مختلف با آیتم‌ها معطوف می‌شود. البته خوشبختانه روند استفاده از آیتم‌ها غیرمنطقی نیست و لازم نیست که آیتم‌های بی‌ربط را روی موارد مختلف امتحان کنید و در ۸۰ درصد اوقات، شکل کلی کاربر آیتم مشخص است و آن ۲۰ درصد باقی‌مانده هم به‌نوعی جزو چالش‌های این سبک است و از این نظر بازی از تعادل خوبی برای معماهایش استفاده می‌کند.

معماها یکی از اساسی‌ترین بخش‌های عناوین ادونچر هستند. در بالا نیز گفته شد که نزدیک ۲۰ درصد استفاده‌ی آیتم‌ها، چالش‌برانگیز خواهد بود. البته این چالش در همه‌جا یکسان نیست و بخش اعظم آن، معماهای ساده‌ای هستند که باکمی فکر و دقت حل خواهند شد و شاید تنها معمای بازی که نسبت به معماهای دیگر سخت‌تر است، معمای بخش آخر بازی باشد. به‌طورکلی معماهای بازی برای افراد حرفه‌ای سبک ماجرایی چالش چندانی ندارند و به‌راحتی حل خواهند شد و نهایتاً سخت‌ترین معمای بازی نیز با سه چهار بار امتحان، به سرانجام خواهد رسید اما برای کسانی که شاید در این سبک در سطح متوسط و یا مبتدی قرار دارند، این معماهای کمی چالش‌برانگیزتر خواهند بود. بااین‌وجود نیز معماهای بازی به‌هیچ‌وجه در سطح معماهای عناوین قدیمی این سبک که چند روز تمام باید روی آن کار می‌کردید و شاید آخر هم نمی‌توانستید حلشان کنید نیستند و حتی افراد مبتدی نیز باکمی فکر و چند بار تلاش بیش‌تر، معماهای بازی را حل خواهند کرد.

خوشبختانه جدا از معماها و روند کلی عناوین این سبک، بازی بخش‌هایی را نیز دارد که کمی حالت شبه اکشن دارند و می‌توانند تا حدودی از خسته‌کننده شدن بازی جلوگیری کنند. بخش‌هایی نظیر فرار از دست اژدها، شلیک کردن به تیر و کمان به گابلین ها و یا حرکت روی قایق که تا حدودی شبیه عناوین سبک Runner و در بعضی موارد سبک اکشن هستند و حتی امکان شکست خوردن نیز در آن‌ها وجود دارد و اگر موفق نشوید، بعضاً با یک جمله طنز توسط Graham بازی متوقف شده و باید آن بخش را دوباره تکرار کنید. مثلاً در یکی از بخش‌های اصلی بازی که البته جزو این مکانیک‌های خاص بازی محسوب نمی‌شود، می‌توانید مستقیم به کنار اژدها بروید و توسط او خورده شوید و در این هنگام Graham به نوه‌اش می‌گوید که با این بخش داستان سعی داشته تا بفهمد او هنوز به داستان گوش می‌کند یا نه.

king's Quest

یکی از بخش های تیراندازی

به‌طورکلی گیم پلی بازی نسبت به عناوین دیگر سبک ماجرایی، جذابیت بیش‌تری داشته و صرفاً دیالوگ خالی نیست و همین موضوع باعث می‌شود که بازی خسته‌کننده نشود. البته اگر داستان بازی نیز جذابیت بیش‌تری داشت، بازی دیگر تقریباً اصلاً خسته‌کننده نمی‌شد اما بااین‌حال این‌طور نیست و نمی‌شود گفت که بازی هرگز خسته‌کننده نمی‌شود اما لااقل نقش گیم پلی در این موضوع کمتر از داستان بازی است و نمی‌توان گیم پلی را مقصر این امر دانست.

اما در مورد گرافیک؛ گرافیک هنری بازی بدون شک در عنوانی با چنین تم و فضایی فوق‌العاده خواهد بود. شکل و شمایل رنگارنگ محیط و شخصیت‌ها و طراحی‌های جالب آن‌ها باعث شور و نشاط و طراوت بازی شده است. همه‌جای بازی خیلی زیبا طراحی شده‌اند و به‌طورکلی طراحی هنری بازی فوق‌العاده عالی است؛ اما از طرف دیگر، گرافیک فنی بازی باوجوداینکه با استفاده از موتور Unreal Engine ساخته شده است، چندان خوب نیست. هرچند بازی در این سبک نیاز به گرافیک بالایی ندارد و شاید حتی برای چنین سبک هنری، نیاز به چنین گرافیکی باشد ولی به‌هرحال خیلی از جاهای بازی می‌توانست بهتر باشد. نورپردازی در محیط جنگل خوب است اما در چند بخش بازی که درون غار پیگیری می‌شود، در اثر حرکت مداوم رنگ نور و سایه آن‌ها به‌شدت تغییر می‌کند که یکی از ایرادات بازی است و متأسفانه در یک عکس تنها نیز به‌خوبی قابل‌مشاهده نیست. کیفیت بافت‌های بازی نیز می‌توانستند خیلی بهتر باشند. در مورد بعضی از جانوران بازی نظیر خرگوش‌ها نیز کاملاً مشخص نیست که آیا عمداً مانند کاغذ ساخته شده‌اند و دست‌وپایشان چندان حرکت زیادی ندارد و فقط کل بدنشان به هوا می‌پرد یا این‌که باید این موضوع را جزو مشکلات بازی به‌حساب آورد؛ از طرفی این شکل طراحی در مورد خرگوش‌ها کمی جالب است ولی از طرف دیگر و ازآنجایی‌که بقیه موجودات حرکات به نسبت روان‌تری دارند، می‌توان این احتمال را داد که این موضوع یکی از مشکلات بازی باشد. رندر شدن پس‌زمینه‌های بازی به‌صورت دوبعدی نیز یکی از نکاتی هستند که شایسته عنوانی که با موتور Unreal Engine ساخته می‌شود نیست. کسی از سازندگان بازی انتظار ندارند برای بازی‌ای در این سبک گرافیک واقع‌گرایانه ارائه کند ولی سازندگان می‌توانستند ضمن سبک کلی گرافیک بازی، بسیاری از بخش‌های بازی را ازنظر بازی بهبود ببخشند. به‌هرحال، گرافیک فنی بازی خیلی هم بد نیست ولی خوب هم نیست و صرفاً در حد قابل‌قبول است و نه بیش‌تر.

king's Quest

دوئل قدرت یکی از بخش های جالب بازی است

موسیقی و صداگذاری بازی در سطح خوبی قرار دارند و ایرادی خاصی به آنان وارد نیست. صداگذاری شخصیت‌ها به‌خوبی انجام شده است و به‌خوبی حس صحبت آن‌ها منتقل می‌شود و به‌خصوص در مورد بعضی شخصیت‌ها که جنبه طنز دارند، صدایشان نیز بر حالت طنز آنان افزوده است. موسیقی بازی نیز خیلی خوب کار شده است و به‌خوبی حس محیط قرون‌وسطی‌ای و درعین‌حال فانتزی بازی را منتقل می‌کند و با توجه به تم غالب بازی، با یک موسیقی آرام و بسیار خوب روبه‌رو خواهید بود و هرچند شاید شاهکار نباشد ولی مشکل خاصی نیز ندارد و راضی‌کننده است.

نتیجه‌گیری نهایی:

درنهایت و با توجه به همه‌ی چیزهایی که گفته شد، باید گفت که King’s Quest ارزش یک‌بار تجربه کردن را دارد. هرچند داستان بازی آن‌طور که شایسته یک عنوان ادونچر است، کیفیت خود را تا آخر بازی حفظ نمی‌کند و کم‌کم از هیجان آن کاسته می‌شود ولی به‌هرحال داستانی است که ارزش شنیده شدن و تجربه کردن را دارد. گیم پلی بازی نیز نکات بسیار خوبی را در خود جای داده است و حداقل نسبت به بسیاری از عناوین سبک ماجرایی جذابیت بیش‌تری داشته و کمتر خسته‌کننده می‌شود. به‌طورکلی و با توجه به این‌که این عنوان فصل اول این سری است، می‌توانیم انتظار داشته باشیم که سازندگان در فصل‌های بعدی از پتانسیل داستانی بالا و گیم پلی خوب بازی استفاده کرده و ضمن ارتقا سطح گرافیکی آن، عنوان بسیار بهتری را ارائه کنند اما به‌هرحال این عنوان ازنظر کیفی در سطح قابل‌قبولی قرار دارد و طرفداران سبک ادونچر در زمانی که به‌جز عناوین Telltale عناوین کمی در این سبک پیدا می‌شود، می‌توانند این بازی را انجام داده و از آن لذت ببرند.

jadval nomreking

 

ایرانیکارت

مطالب مرتبط سایت

تبلیغات

داستان پادشاه | نقد و بررسی بازی King's Quest Chapter 1: A Knight to Remember | گیمفا
داستان پادشاه | نقد و بررسی بازی King's Quest Chapter 1: A Knight to Remember | گیمفا
داستان پادشاه | نقد و بررسی بازی King's Quest Chapter 1: A Knight to Remember | گیمفا
داستان پادشاه | نقد و بررسی بازی King's Quest Chapter 1: A Knight to Remember | گیمفا
داستان پادشاه | نقد و بررسی بازی King's Quest Chapter 1: A Knight to Remember | گیمفا
داستان پادشاه | نقد و بررسی بازی King's Quest Chapter 1: A Knight to Remember | گیمفا
داستان پادشاه | نقد و بررسی بازی King's Quest Chapter 1: A Knight to Remember | گیمفا

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید

داستان پادشاه | نقد و بررسی بازی King's Quest Chapter 1: A Knight to Remember | گیمفا