چرا نبرد با باسها هیچگاه از بین نمیروند؟
قبل از خلق Dnd، که در اواسط دهه ۷۰ برای سیستم پیشرو PLATO متعلق به دانشگاه Illinois کدنویسی شده بود، چیزی به نام باس یا غول آخر در بازی های ویدیویی وجود نداشت. بازیسازان تنها به تعدادی نگهبان نیاز داشتند. بازی های آن زمان عموما با محوریت تعقیب نقاط، تیراندازی یا بازسازی ورزش هایی مانند تنیس روی میز یا ماشین سواری بودند. تعداد کمی در سبک ماجراجویی و تعداد کمتری از سطح کیفی و طراحی خوبی بهره می بردند.
اما Gary Whisenhunt و Ray Wood عنوانی در آن زمان پیچیده براساس Dungeons & Dragons ساختند، و احساس کردند برای پایان دادن به کاوش باید چیزی وجود داشته باشد. Orb به عنوان گنجی نهایی راه حل مناسب بود. بعد از بدست آوردن آن، بازیبازان به Elysian Fields بازگشته و حتی بر روی صفحه نمایش نام عنوان را مشاهده می کردند. اما برای اینکه گنج ارزش کاوش و تلاش را داشته باشد، لازم بود برای آن راه سخت تر و نگهبان در نظر گرفته شود. چیزی که برتری شما را نشان دهد. و چه چیزی بهتر از اژدها برای محافظت از شیئ گرانبها. ریشه شناسی باس ها در بازی ها بسیار گیج کننده تر از این حرف هاست. Galaga محصول ۱۹۸۱ یکی از اولین ها در استفاده از باس می باشد. اما تعلق دادن این مفهوم به آن قدری ناعدالتی است.
در دهه های بعد، باس به یکی از مهم ترین و پایدار ترین عناصر بازی های ویدیویی بدل شد. این المان دارای متغیرهایی مانند زمان و پاداش بوده، و ممکن است در قالب های آموزشی، داستان و آخرین آزمون استفاده شود. راه های مقابله با باس ها مانند نمایان کردن نقاط ضعف یا نوشته ها و صحبت های نهفته در بازی ها از دوران نوجوانی این صنعت وجود داشته اند. این موارد از دوران شوترهای ارکید دو بعدی تا دنیای سه بعدی کنونی توانسته اند دوام بیاورند. فراگیری حضور باس ها قدری گیج کننده است، زیرا در بسیاری از موارد دچار ضعف کیفی می باشند. باس ها هم می توانند عاملی برای به اوج رساندن یکی بازی باشند و هم بازی را به ورطه سقوط بکشانند. چرا در بازی هایی که میلیون ها دلار صرف ساخت آن ها می شود، همچنان اشکالاتی وجود دارد؟ و خصوصیات یک مبارزه با باس خوب چیست؟
جواب ساده ای برای این پرسش وجود ندارد. انواع بی حد و اندازه ای از باس ها وجود داشته و بسیار به هدفی که قرار است آن باس بدست آورد بستگی دارد. نحوه اولین برخورد شخصیت با باس یکی از مهم ترین ارکان طراحی است. حتی ممکن است به دلیل شخصیت پردازی ضعیف و معرفی کوتاه بازیبازان را از بازی ناامید کند. با این حال قواعد و دستورالعمل هایی از چندین دهه تکرار و آزمایش حاصل شده است. و به مانند بسیاری از جنبه های دیگر در بازی های ویدیویی، آرکید تاثیر عمیق و پایدار بر روی باس های امروزی داشته.
در ابتدا تنها هدف دشمنان مانع و تبدیل به سکه شدن بود. سفینه مادر در Phoenix محصول ۱۹۸۰ که به بزرگی صفحه نمایش بود، یکی از اولین مبارزه با باس در تاریخ آرکید است. این باس کمی دشوارتر از دیگر مراحل بود، اما از لحاظ جلوه های بصری تفاوت های خود را بیشتر نمایان می کردند. به دلیل وجود حافظه محدود سیستم، این باس بیشتر یک مجازات اضافه بود. هدف از ایجاد این باس، اعطای فرصتی به بازیبازان برای به چالش کشیدن توانایی آن ها در نابود کردن چیزی فراتر از دسته های متعدد پهپادها می باشد. Phoenix بسیار به مقیاس باس توجه دارد. دشمنانی که صفحه نمایش را احاطه می کنند، بدون شک توجه هر بازیبازی را به خود جلب خواهند کرد. قرار دادن جالوت بازی در برابر داوود بازیکنان مزایایی هم دارد: استفاده از حس حقارت و شکست دادن دشمنی بزرگ از لحاظ روانی بسیار مفید است. هرچند که این روزها این مورد به سختی درک می شود. scrolling shooterها در حد افراط از این نوع باس ها استفاده می کنند. بازیسازان متوجه شدند که باس ها یکی از اجزای مهم و اصلی بازی ها هستند، در نتیجه آن ها را پیچیده تر و بهتر طراحی کردند. این باس های تازه متولد شده نه تنها به دلیل ظاهرشان به یاد ماندنی نیستند، بلکه دلیل آن چالشی است که با خود به ارمغان آورده اند، برای مثال Bydo از عنوان R-Type. شکست دادن یک باس زمانی باعث غرور می شود که برای آن سختی بکشید. افراد بدبین شاید بگویند که هرچه چالش بزرگتر و دشوارتر باشد، زمان بازی کردن کوتاه تر شده و بازیبازان را مجبور به صرف هزینه بیشتری می کند. اما Harry Kreuger، کدنویس ارشد Resogun با این عقیده مخالف است.
با این عقیده که باس های آرکید تنها برای خالی کردن جیب بازیبازان طراحی شده اند، مخالف هستم. اعتقاد دارم که در آن دوران به بازی ها زیان های فراوانی وارد و همچنین طراحی های فوق العاده درخشانی نیز انجام شد. طراحان باید اطمینان حاصل می کردند که دوره های بازی بیش از حد طولانی نباشند. در عین حال تجربه بازی جذاب، سرگرم کننده و باارزش بوده و باس ها نیز حضور مستمر داشته باشند. علی رغم سکه محور بودن این دستگاه ها، بازی های خوب آرکید آن دوران توانستند از بازی های مهارت محور به خوبی دفاع کنند. اصول طراحی مشابه همچنان در بازی های مبتنی بر مهارت در اقصی نقاط جهان استفاده می شوند.
روند پیشرفت باس ها همچنان ادامه پیدا می کرد. تمام بازی ها نمی توانستند تنها بر روی باس هایی به بزرگی صفحه نمایش تمرکز کننده، و هوش مصنوعی به اندازه ای پیشرفته نبود که بتواند بازیبازان ماهر را به چالش بکشد. به همین دلیل برای جبران این کمبود، بازی های مبارزه ای خیلی زود به عدم تعادل و یا حیله گری متوسل شدند. M Bison از عنوان Street Fighter II جزء آن دسته از حیله هایی است که سریعا پول ها شما را تمام می کند. حرکات Bison مانند دیگر شخصیت ها نبود، و صدمه عظیمی را وارد می کرد. در دوران بدون یو.تیوب، اون بهترین راه برای بدست آوردن پول بازیبازانی بود که می خواستند پایان Dhalsim را ببینند. مبارزه او و جانشینان معنوی اش ناعادلانه بود؟ مسلما، اما دلیل خوبی برای این کار وجود دارد.
Seth Killian، طراح ارشد سابق Santa Monica می گوید:
بازی های مبارزه ای جادویی بوده، و تعداد محدودی از ژانرها تا این اندازه بامعنا و متنوع هستند. بازی های مبارزه ای در درجه اول با هدف به چالش کشیدن تصمیم گیری و رفتار شما در قبال یک انسان دیگر ساخته می شوند. اگر انسان را از این معادله حفظ کنید، بدون شک اجزای آن نیز از بین خواهند رفت. ساخت یک هوش مصنوعی به واقع چالش برانگیز، دستاوردی بزرگ در علم رایانه خواهد بود، در نتیجه طراحان از حیله استفاده می کنند. اگر این کار را انجام ندهند، با رضایت در راه کار بیشتر قدم گذاشته اند و باعث می شوند شکست دادن باس ها ساده باشد. بنابراین اگر شما یک طراح باشید که وظیفه دارد حریف نهایی و افسانه ای خلق کند، و در این مسیر حق انتخاب داشته باشید که از بین باس عجیب و آسان یا به شدت دشوار یکی را انتخاب کنید، بدون شک گزینه دوم را انتخاب خواهید کرد. در این شرایط به راحتی متوجه می شوید که چرا بسیاری از بازی های مبارزه ای نیمه تاریک و دشوار را برمی گزینند.
سری King Of Fighters استفاده از این ویژگی را به نهایت رساند. باس های این سری می توانستند مرتبا از حرکات و فنون خاص استفاده کرده، و سریعا به ضربه های بازیباز واکنش نشان دهند. در نتیجه بسیاری تصور می کردند که آن ها ذهن را می خوانند. جایگزین های این ویژگی در بازی های مبارزه ای عبارتند از; بازگشت به سوی باس ها به عنوان پاداش، ارائه هیولایی بزرگ که گیم پلی متفاوتی را به ارمغان می آورد و استفاده از فنونی که در مسابقات چندنفره وجود ندارند. باس های Marvel Vs Capcom مثال بسیار خوبی هستند: Apocalypse، Abyss و Galactus صفحه نمایش را تسخیر می کنند و فنون آن ها را نمی توان مانند دیگر شخصیت ها دفاع یا متوقف کرد. بازیبازان ماهر با ضربات ترکیبی و صدها ضربه می توانستند بر آن ها پیروز شوند.
مفهوم باس توانست بازی های مبارزه ای آرکید را تازه کند، زیرا آزمون مهارتی و ادامه حیات یک بازی مبارزه ای به انسان ها وابسته است. اساسا تغییر سرعت مبارزه با باس ممکن است به نابودی دیگر ژانرها منجر شود. Deus Ex: Human Revolution یک عنوان action-RPG داستان محور است که براساس گزینه ها و انتخاب ها ساخته می شود. اگر بخواهید می توانید آن را به عنوانی مخفی کاری تبدیل کرده و به هیچکس صدمه ای نرسانید (در اکثر مواقع). اما هسته بازی – حداقل تا قبل از Director’s Cut – برمبنای نبردهای محیطی با دشمنان پرقدرت بود. این ویژگی به هیچ وجه مناسب نبود، زیرا محیط ها در بهترین حالت خالی می شدند و در بدترین حالت دشمنان متعدد بازیباز را محاصره می کردند.
Uncharted 2 هم تقریبا اشتباه مشابه را انجام داد، زیرا آخرین باس با بقیه بازی متفاوت بود. Killian در این باره می گوید:
” مشکل زمانی به وجود می آید که مجموعه ای خوب و جالب از مکانیک های یک بازی را یاد می گیرید. با ادامه بازی مهارت های شما پیشرفت کرده و حتی ممکن است در استفاده از مکانیک ها استاد شوید. سپس به باس می رسید، آخرین چالش، تنها به دلیل “بزرگ” بودن طراح ها تمام مکانیک هایی را که ساعت ها برای یادگیری آن ها زمان صرف کرده اید را نادیده گرفته و در عوض از شما می خواهند به سبکی بازی کنید که بیشتر شبیه به یک مینی گیم است. ممکن است باس عظیم الجثه و موسیقی حماسی باشد، اما اگر آن ها را کنار بگذارید تنها با یک مینی گیم رو به رو هستید.”
باس نباید با شکست قوانین ایجاد شده بازیباز را فریب دهد. منظور این نیست که نمی توان از المان های قبلی یا هنجارشکنی استفاده کرد، اما نباید اصولی که طراح تا قبل از نبرد به ما آموخته را نادیده بگیرد. Alistair Hope مدیر نوآوری Alien: Isolation در این باره می گوید:
“حقیقتا روشی که Dishonored تا آخرین نبرد از آن استفاده کرد را دوست دارم. انتخاب کرد که تا پایان، حق انتخاب بازیباز بر هر چیزی حق تقدم داشته باشد. بازیباز باید با استفاده از ابزارها و مهارت هایی که در طول بازی بدست آورده موانع را از سر راه بردارد. این ویژگی اعتقاد به اهمیت درک بازیباز از دنیا و تصمیمات او در قبال این دنیا را قوت می بخشد.”
پاسخ زیبای Dishonored به مشکلی تازه: ارائه طیف وسیعی از ابزار، تاکتیک ها و گزینه های پیش رو.
باس ها می توانند راهی مناسب برای آموزش مکانیک های بازی باشند. اولین مبارزه با باس Dark Souls به دلیل دشواری بسیار مشهور است. این باس در شرایطی رو در روی شما قرار دارد که تجهیزات لازم برای شکست او را در اختیار ندارید. اکثر بازیبازها متوجه خواهند شد که تنها گزینه عاقلانه فرار می باشد. درسی که این باس به شما می دهد واضح است: FromSoftware هیچ هراسی ندارد که شما در برابر دشمنانی قوی تر قرار دهد، و فرار در مواقع لزوم کاملا معقولانه است. نبرد دوباره با Asylum Demon پانزده دقیقه بعد به وقوع می پیوندد، اما این بار بازیباز در موقعیت مناسب قرار دارد و می تواند با تکنیک ها و ضربات سهمگین به راحتی باس را از میان بردارد. دیگر نبردهای این بازی نیز چیزی برای آموختن در خود پنهان کرده اند. یکی نحوه استفاده از سپر و دیگری الگو حملات و جستجو برای فرصت مناسب ضد حمله را به شما می آموزند.
Saurian Dash نویسنده Bayonetta: The Official Guide قبول دارد که یک باس دشوار اما منصفانه بهترین راه برای رشد توانایی ها است.
“به نظر من مبارزه با باس ها مانند کلاس های درس هستند. زمانی که در جنبه های مختلف یک سیستم استاد می شوید، مسلما مهارت های شما نیز ارتقا پیدا کرده و ادامه بازی را بهتر انجام می دهید. اگر سیستم به اندازه کافی عمق و پیچیدگی داشته باشد، نیازی به استفاده از باس قوی تر و فراتر از حدود شما نخواهد بود. به این دلیل است که Devil May Cry 3 و Bayonetta تا این حد شگفت انگیز هستند. می توانم یک هفته را صرف مبارزه با یک باس کنم.”
اما این باس ها زمانی کاربرد دارند که سیستم ها چیزی برای آموزش داشته باشند. باس های God Of War به دلیل اندازه بزرگ و تماشایی بودن آن ها مشهور هستند، اما Dash خلا موجود را پیدا کرده.
“تعداد زیادی از بازی ها مانند یک فیلم تعاملی هستند. در دیگر بازی ها باید به عمق یک سیستم نفوذ کرده تا بتوانید گنجینه آن را پیدا کنید. در سیستم حقه ای تازه پیدا می کنید و متوجه می شوید که کار متفاوتی می توانید انجام دهید. این چرخه بارها و بارها تکرار می شود. در God Of War به نظر من این ویژگی وجود ندارد. هیچ چیزی جالبی را پیدا نکردم. به این صورت بود که ” این بازی هر آن چه که می بینید است، و هیچ چیز در ورای آن وجود ندارد.” این مورد به خودی خود مشکل نیست، اما من نمی توانم سیستم خودم را بسازم. نمی توانم مرزهای تعیین شده را از بین ببرم. سطح پیش بینی و توقعات در این بازی پایین است. بازی های مورد علاقه من، آن دسته عناوینی هستند که این سطح شدیدا بالاست، و ممکن است در حین تجربه آن ها با خودم بگویم “چرا این را قبلا ندیده ام؟”
این ویژگی می تواند سنگ محک برای جدا کردن دو دسته از بازیبازان باشد. دسته اول با رضایت زمان لازم برای درک پیچیدگی های یک بازی و استاد شدن در سیستم های آن را صرف می کنند. دسته دوم دقیقا برعکس عمل می کنند. Dash می گوید:
“تفاوت سطح دشواری Very Hard تا Non-Stop Climax در Bayonetta، نحوه کنترل جمعیت دشمنان است. باید علائم حمله دشمن و زمان مناسب برای دفاع را بدانید. مردم شکایت می کنند که سه بار باید با Jeanne مبارزه کنید، اما در هر بار فنون و حرکات او متفاوت است، در واقع با سه باس متفاوت مبارزه می کنید. در Devil May Cry هم به همین صورت است. مبارزه با Cerberus زمانی معنا پیدا می کند که در حالت Dante Must Die بازی را تجربه کنید، زیرا زمان بندی سریعتر تبدیل به عادت می شود. در Metal Gear Rising زمانی که روش کاری و توانایی Blade Mode را متوجه می شوید، روند بازی تغییر می کند.”
راهنماهایی که Dash بر روی یو.تیوب قرار داده، نمایشی خیره کننده از این مهارت هستند، اما بسیاری از بازیبازان حتی نمی توانند در استفاده از این مهارت حتی به او نزدیک شوند، زیرا در اغلب موارد اعمال او فراانسانی هستند. به همان اندازه که هدف قرار دادن دسته دوم می تواند الهام بخش بازار باشد، ممکن است به مقبولیت عمومی یک بازی صدمه بزند. مبارزه با Deathstroke در Batman: Arkham Origins مثال مناسبی برای این مورد است. این نبرد بسیار به والیبال شبیه بوده و بر مبنای ضد حمله و مقابله طراحی شده است. زمانی که بتوانید این مکانیک ها را درک کنید، به زیبایی طراحی آن ها پی خواهید برد. هر حمله شخصیت Deathstroke را نشان می دهند، و می توانید با تمامی آن ها مقابله کنید. تا این زمان احساس می کنید که این نبرد خسته کننده و از پیش تعیین شده است. این نبرد در اوایل بازی به وقوع می پیوندد و تا حدودی شما را با ضربات ترکیبی و سیستم های مقابله Batman آشنا می کند.
Michael McIntyre کارگردان بازی در WB Games Montreal می گوید:
“بسیار به مبارزه با باس Deathstroke افتخار می کنم. می دانم که واکنش ها در قبال این نبرد خاص متقارن و متضاد یکدیگر هستند، و این موضوع عادلانه است. در حقیقت، فکر می کنم می توانستیم برای کمک به آماده شدن بازیبازها کارهای بیشتری انجام دهیم، اما هسته آن را تغییر نخواهم داد. برای ما مهم بود که بازیبازان حس کنند Deathstroke یک حریف خطرناک و پیچیده است. هدف ما جذاب طراحی کردن Deathstroke و به چالش کشیدن بازیباز برای بهتر شدن در مقابله با حملات، به عنوان یک مهارت اصلی در بازی، بود. به نظر من اولین نشانه رسیدن به آنچه که می خواستیم، تاسف خوردن بازیباز از تنها یکبار مبارزه با او است.”
این مبارزه زیاد دشوار نیست، زیرا زمان بندی، چالش و نحوه نبرد متعادل بوده و در عناوین دیگری نیز مشابه آن دیده شده است. برخلاف همتایان در دهه ۸۰، به دلیل بودجه ای که در ساخت عناوین AAA صرف می شود بازیسازان معدودی به قوی تر کردن بازیبازان اهمیت می دهند. در آن زمان بازی ها به اندازه ای دشوار بودند که کمتر کسی می تواند ادعا کند آن ها را تمام کرده است. البته مشکلات سخت افزاری نیز بی تقصیر نبوده اند. در سال های اخیر یکی از بزرگترین ترس های بازیسازان عدم مقبولیت در بین عموم بازیبازان است. مسلما بازیسازانی که بیش از بازی به سود آن اهمیت می دهند از خطر کردن هراس دارند. در اغلب موارد بازی ها باید به فروش میلیونی دست یابند تا سازنده از ادامه آن ها ناامید نشوند. بدون شک همه دوست دارند پایان بازی را ببینند. اما بیش از اندازه ساده بودن یک مبارزه با باس لذت نبرد را از بین می برد. به مانند دیگر جنبه های یک بازی، طراحی باس ها نیز باید متعادل باشند. برای مثال اگر بیش از اندازه بر روی گرافیک تمرکز شده و گیم پلی به کلی فراموش شود، نتیجه جز شکست نخواهد بود.
Killian می گوید:
“در حالت ایده آل، ما بر روی مسیری باریک قدم می گذاریم که بازیبازان احساس برتری نسبت به دیگران می کنند. اما به دلیل مرگ هایی که متوجه دلیل آن ها نشده و نمی توانند از وقوع آن ممانعت کنند، ناامید یا عصبانی نخواهند شد. از این دست موارد در Dark Souls بسیار یافت می شود. FromSoftware از باس های استاندارد استعاری زیادی مانند “حمله وحشیانه و سپس مدت زمان کوتاهی آسیب پذیری” استفاده کرده. باس ها از نظر نوع حمله، محدوده، جلوه های بصری و خصوصا نوع حرکت از یکدیگر تمییز داده می شوند. زمانی که این مورد را به گزینه های تهاجمی و تدافعی غنی بازیباز اضافه می کنید، بدون شک با خود خواهد گفت “اگر روی زمین غلت زده بودم حتما زنده می ماندم!” اگر طراح بتواند این حس را در بازیباز زنده کند که همواره راهی هوشمندانه برای پیروزی وجود دارد، به بهترین سناریو و نتیجه دست یافته است.”
باس های مدرن باید جنبه های بسیاری را برای بسیاری از بازیبازان به ارمغان بیاورند: برای حرفه ای ها چالش برانگیز، قابل شکست برای تازه واردان، آموزش دادن، دارای پاداش بودن و راهی برای تعریف خود بازی باشند، خصوصا اگر بازی مانند Shadow Of The Colossus حول محور باس ها ساخته شده باشد. Wonderful 101 با عمق های پنهان به زیبایی این نکته را برجسته می کند. Dash می گوید:
“در هنگام تجربه Wonderful 101 متوجه شدم که این بازی مجموعه ای از جنبه های مختلف است، اما هیچکدام را در قالب کلمات به شما ارائه نمی دهد. این بازی از زبان بصری بهره می برد. وقتی که این موضوع را درک کنید – زمانی که ذهن شما آماده دریافت فرصت باشد – می توانید فرصت های متعدد را در گوشه گوشه بازی مشاهده کنید. به عنوان یک طراح بازی باید از خودتان بپرسید، “آیا مخاطبین مورد نظر من صبوری و استقامت کرده و دارای آمادگی ذهنی برای این موارد هستند یا خیر؟” دلیل این امر این موضوع است که اگر بازیباز به مشکل برخورد کند، انجام بازی را متوقف کرده و می گوید “این جا چیزی جور درنمیاد”. به نظر من لازم است که جزئیات بیشتری در اختیار مردم قرار گیرد.”
موردی که اغلب بازیسازان آن را فراموش می کنند، قرار دادن یک مبارزه با باس بزرگ و دشوار قبل از اینکه حتی بازیباز به محیط اصلی بازی وارد شود. هرچه زمان بیشتری برای ارتقا مهارت ها در مراحل ابتدایی بازی صرف شود، در ادامه می توان باس های بهتر و پیچیده تری طراحی کرد. در این صورت باس می تواند به وظیفه خود عمل کند: راهی برای آموزش و دریافت پاداش. Kreuger می گوید:
“باس ها برای به چالش کشیدن بازیباز در نظر گرفته شده اند. موضوع این است که نمی توان تهدید آمیز بودن و تاثیر یک نبرد با باس را در صورتی حفظ کرد که بیش از اندازه آسان باشد. در نتیجه آسان بودن شکست باس ها به هدف آن ها صدمه می زند. در اغلب بازی ها بر روی پاداش دادن به تلاش های بازیباز تاکید می شود، اما به نظر من منبع اصلی پاداش باید شکست خود باس باشد.
پر بحثترینها
- ۱۰ حقیقت تلخ که گیمر ها نمیخواهند به آنها اعتراف کنند
- مورد انتظارترین بازی های سال ۲۰۲۵
- گپفا ۲۶؛ مورد انتظارترین بازیهای شما در سال ۲۰۲۵
- روابط عاطفی در The Witcher 4 معنای عمیقتری خواهند داشت
- مدیرعامل ناتی داگ: Intergalactic دیوانهوارترین ماجراجویی ما است
- این ۱۵ ویژگی منحصر به فرد GTA 6 را به یک تجربه خیرهکننده تبدیل خواهند کرد
- کارگردان Silent Hill 2 Remake از علاقه خود به ساخت یک بازی در ژانر وحشت با اقتباس از Lord of the Rings میگوید
- استراتژی ریسکی Xbox که ۱۰ سال آینده آن را تعریف خواهد کرد
- شایعه: Xbox در سال ۲۰۲۵ بازیهایی خواهد داشت که هنوز رونمایی نشدهاند
- فهرست نامزدهای بهترین بازی های سال ۲۰۲۴ گیمفا
نظرات
بهترین غول اخر از نظر من نمیسس هست
باس های پرنس هم خوب بودن :blush:
دشت اول = نمسیس
خدایا به امید تو 😀
—————-
آره واقعا نمسیس خیلی باس بد بدن و سرسختی بود…اصلا همین که میدیدیش ترجیح میدادی فقط فرار کنی…یادمه اوایل حق انتخاب داشتی بین فرار یا مبارزه
—————-
باس پرنس ۳ اونی که یه تیکه گوشت بود خیلی جالب بود
آخ آخ گفتی داداشم نمسیس بازی می کرد اون غول یهو جلو چشمات ظاهر میشد یادش بخیر :chic: 😥 😥
من غول های کراش رو خیلی دوس داشتم
ومنفورترین غولش هم از نظر من اون موجود دیوونه آبیه
یاد کرش دوست داشتنی بخیر :chic:
اسم اون موجود آبیه اگه درست بگم دکتر رو (Doctor Roo) بود، یه کانگوروی آبی رنگ که البته سرش بیشتر شبیه سگ بود تا کانگورو! و البته تبدیل به یه غول آبی هم میشد…چه خاطرات شیرینی رو واسم زنده کردی :cute:
من تو کرش یه جاش گیر کردم 😐
یه نفر زرد بود :sweat:
یادش بخیر :-((
کلی با اون نسخه که ماشینن داشت خاطره دارم(ما میگفتیم بهش کرش ماشینی 😐 )کلی با خانواده مولتی میزدیم 😥 :-((
ماهم میگفتیم کرش ماشینی هنوز سی دی کرش ماشینیو دارم کلا بیشتر بازی های ps1دارم حتی فوتبال ۹۸
منم هر چی بازی رو PS2 خریدم دارم 🙂
تازه هر از چن گاهی بازیشون میکنم 😥
من یادمه بازی میکردم نمیسس که میومد دسترو پرت میکردم سمت تلوزیون در میرفتم میرفتم یه جا قایم میشدم :rotfl: :rotfl:
پوستر خبر cleric beast هست واقعاً حال کردم. بین جمع گیمرهای بلادبورن بیشترشون از زیبایی باس cleric beast صحبت میکنن و آهنگ این باس فایت قشنگترین آهنگ بازی لقب گرفت. یکی از زیباترین و متنوعترین باس فایت هارو داشت که هر کدوم برای خودش داستان داره. هرچی از عظمت بلادبورن بگیم کمه. من سر باس micolash خود زنی میکردم :laugh: یعنی میتونم بگم کمپلت قاطی کردم.باس های خیلی زیادی هستن باس فایت هایی که تو دانجن ها هستن و باس فایت های فرعی.فوقالعادست. ممنون بابت مقاله موضوع خیلی جالبی بود خوشمان امد :yes:.
داداش من هنوزم که هنوزه از نمسیس میترسه
یعنی 😐
چون مبارزه باهاشون هم یه چالشه هم لذت بخشه :reallyangry:
باس واس ماس یعنی کلیش باس واس ماس 😀
به نظر من داهاکا توی شاهزاده ی ایرانی رو دست نداره…خداییش این همه سال بازی کردم هیچ چیزی مثل مبازه با اون نبوده….
وجود باس ها به نظرم فقط واس چالش برانگیز شدن و به نوعی خارج کردن بازی ها از یک نواختی طراحی شده که کاملا خوب جواب داده و ایده عالی ای بوده :yes: :yes: :yes: :yes: :yes:
تقریبا هیچ بازی ای به اندازه Shadow of Colossus باس نداشت…از اول تا آخر فقط باس بود (۱۶ تا باس بود که باس میکشتیشون!) 😯
هیچوقت از یادم نمیره…محشر بود این بازی :inlove:
تقریبا میشه سری Dark Souls رو هم همینجوری دید.اکثر NPC های بازی ابعاد بزرگی دارن و واسه خودشون یه پا mini boss هستن.البته همه میدونن که یکی از سخت ترین boss های کل بازیها هم در همین بازی حضور داره.Ornstein and Smough بودن فک کنم.
موافقم..باس های سری Dark Souls به طرز بی رحمانه و عذاب آوری سخت طراحی شدن…مخصوصا همین دو تا باس که یکیشون جلاد بود (یه پتک خیلی بزرگ دستش داشت) و اون یکی شکارچی اژدها…
اما با این حال نمیشد از این بازی دل کند…هر چقد بیشتر شکست میخوردی ولع بیشتری برای ادامه داشتی
Dr.freeman
با حرفت راجع به shadow of colossus کاملا موافقم…میدونستی این بازی جزو بهترین عناوین از لحاظ اتمسفر و فضاسازی کنار بازیایی مثل bioshock و stalker جا داره ؟ فوق العاده بود اون بازی.یادش بخیر
داداش رتبه ۵ام دنیا داره این بازی
وقتی تمومش کردم تا۲ روز با کسی حرف نزدم از بس که تاثیر گذار بود
یکی از بهترین بازی هایی که کردم همین shadow of colossusبود و سخت ترین دیوش از نظر من دیوی بود که باید رو آب فشان ها میبردیش بعد به پاهاش تیر میزدی تا خم بشه بعد بکشیش
واقعا یکی از شاهکار ترین بازی ها بود(اسب سواری اون زمان این بازی دست کمی از ویچر نداشت)
________________________________________
خاطراتم زنده شد.ممنون بابت مقاله
تکنولوژی اون زمان که انقدر طبیعی اسب سواری میکرد یا موهای بدن باس ها تکون میخورد همین الان هم تو کمتر بازیهایی دیده میشه من که فقط توdarksouls 2 . blodrlborne اینجور تکون خوردن موهای بدن باس هارو دیدم
باس از ملزومات هر بازیی هست و منتقد ها هم خیلی به این مسئله گیر میدن 😐 مثلا سری بتمن رو اکثرا به خاطر باس فایت های بی نهایت ساده(سیتی و اسایلوم رو روی هارد خیلی راحت رفتم 😐 ) و این آخری رو به دلیل عدم وجود باس 😐 کوبیدن به نظر من یکی از بخش های چالش برانگیز بازی ها باس فایت ها هستند از نظر من باس های سری souls هستند که خیلی خوب این حس چالش رو انتقال میدن اما نمیدونم چرا بازی ها دیگه دنبال خلق چالش برای بازیباز نیستند و به شخصه بیشتر باس های اکثر بازی ها رو مثل مراحل معمولی پیش بردم و احساس سختی خاصی نکردم ولی اگر از لحاظ خاطره انگیز بودن بخوایم حساب کنیم باس های سری رزیدنت رو خیلی دوست دارم و از سختی نسبی هم نسبت به بازی های دیگه برخوردار بودند
میگم من تو دارک سولز ۲ همون اولش نتونستم از زامبی ها رد شم چه برسه به باس هاش :sweat:
این قدر توش مردم رنگ لجن شده بودم :laugh: :rotfl:
هیچی مثله lich king تو wow نیست لامصب ۲۵ نفره یکی میکرد همه رو (تو پچ ۳.۳.۵ و میگم که قوی تر بود ) بعدشم ادم دلش نمیومد بزنش خیلی داستانش جالب بوده .. خلاصه که هم خنده بود هم جدی هم ترسناک کلا سر این باس خیلی خوش گذشت
از بهترین باس ها که من میشناسم ،
Kayran در بازی The Witcher 2
The End در بازی MGS3 : Snake Eater
هایدرا (Hydra ) سه سر در بازی God of War
غول رودس در بازی God of War 2
و صد البته Bowser در بازی Super Mario Bros .
End بی نظیر بود یادمه حتی میشد اولین دفعه که میبینیش بکشیش تا جلوتر باهاش برخورد نکنی. 😯
باس های متال گیر همه عالی بودند و مثل سری دارک سولز هرکدام نقطه ضعف های جالبی داشتند
باس آخر آنچارتد ۲ هم خیلی خوب بود :-))
من این باس هایی که میگم به اینا ربطی نداره بعد یهو گیر ندین
من خودم به شخصه با باس های بتمن و گاد اف وار خیلی حال کردم . بقیه هم خوب بود مثل متال رایزینگ اما با اینا بیشتر حال میکنم
متاسفانه بازی های غربی همه دارن کم کم باس رو تو بازیاشون از بین میبرن و تو بازی مثل اساسین ما فقط به یه سری سرباز احمق طرف هستیم :no:
تو آخر بلک فلگ یارو تقریبا باس بود :yes:
امیدوارم نسخه بعدی هم همچین چیزی داشته باشه :inlove: 😛
😐 داداش تو یونیتی که اخرش باس بود
تازه از اساسین چه انتظاری داری 😐 ؟
شما درست میگی اساسین یه بازی واقع گرایانست ولی انقد هوش مصنوعی سربازا ضعیفه که هیچ جذابیتی نداره واقعا میتونستن با یه سری باس بازی رو جالب کنن
باس های بازی castlevania lords of shadow 2 هم خیلی سخت بودن :sweat: :sweat: جون آدم بالا میومد تا تمومشون کنه تازه رو آسون ترین حالت :smug: :smug:
ممنون بابت مقاله :yes: :yes:
یه باس بود توش بهت سنگ پرت میکرد 😐
بعد باید سنگو میچرخوندی پرت میکردیش سمت خودش 😐
ولی با کیبوررد نمیشد :smug:
باید WDSA رو پشت سر هم میزدی :smug:
نه داش باید asdw میزدی خخخ قاطی داشت بازی castlevania و سری هاش بازی های شاهکارین یاد نسخه سگاش افتادم 😥
😐
درد ناک ترین و سخت ترینش به نظرم اون غول بود که تا پات میرفت رو برگها پیدات میکرد و میکشتت بدیش این بود نه باید میدیدت نه باید صداتو می شنید ،البته بعدش اونجا که باهم رو در رو مبارزه میکردیم مشکل نبود.
تو بازی Gun) 2005) باس اخرش خیلی سخت بود…یه روز تمام فقط فکر کردم که چطور بکشمش…..و همچنین اون پلیسه منفور تو Gta Sanandreas..
Gun هم بازی زیبایی بود اما باس آخرش (Thomas Magruder) واقعا اونقدی که شما میگی سخت نبود اصلا…دقیقا یادم نیست اما (***خطر لورفتگی!***) یه ربطی به دینامیت داشت که گویا باید با اون بهش آسیب میزدی…
افرین…درسته باید ستون های کناریش رو با دینامیت منفجر میکردیم تا خراب شه رو سرش.. 😀 😀 😀 😀 😀 😀
به شخصه همیشه ارزو داشتم یه بازی ساخته شه که هم از نظر گیم پلی و گرافیک عالی باشه هم از نظر داشتن باس هایه بسیار بزرگ و بسیار سخت درون بازی
یعنی ارزو داشتم همچین بازی باشه
ولی خوب خیلی بازی هارو انجام دادم مثل wow که خوب نسخه اصلی این بازی بسیار هزینه داره ولی گراتفیکش پاینه
guild wars 2
این بازی باس هایه باحالی داره اما انلاین مثل wow. کل باس هاش به ۳ باس اصلی تقسیم شده که باس هایه شاخیه و برایه زدن باس به ۲۰۰ پلیر انلاین نیازمندیم یا شاید بیشتر که خوراک قورت دادن cpu شماس
بازی بعدی خدایه جنگ هست
که هرچند بازی عالی بود ولی نتونس منو به اون چیزی که میخوام برسونه
یکی از ترس هایه زندگیم اینه که شاید هیچوقت اون بازی که من دلم میخواد ساخته نشه:(
1. اینکه انلاین باشه
2. گرافیکش نسل ۸ باشه
3. محیطش از wow بهتر باشه و همین طور ایتم بندیشو این داستانا مثل wow باشه
4.باس هاش مثل guild wars 2 باشه اما تعداد باس ها بیشتر از ۲۰ ۳۰ تا باشه
5. تعداد لول بالایه ۱۰۰ باشه
6. هوش مصنوعی عالی باشه جوری نباشه ادم دلشو بزنه و خسته کننده باشه
7. کوئستاش ترکیبی از wow و guild wars 2 باشه
یعنی میشه ؟ فکر نکنم :(((
دارک سولز ۲ تقریبا اینجوریه 😉
درسته ولی شما برو guild wars 2 رو باس هاشو ببین
بعد من گفتم دلم میخواد انلاین باشه با کلی پلیر بریزی سر یه باس نه تکی دارک سولز تکی میره توش یکم باس
ولی اینم درسته یادم رفت اسمی از این شاهکار نام ببرم ممنون بابت یاداوری
dark souls 2 اگه آنلاین بازی کنی تا ۳ نفر دیگه میتونن همراهیت کنن.یعنی ۴ نفره با یه boss درگیر میشین.boss شم اگه Ancient Dragon باشه که هم ابعاد خوبی داره هم بسیار سخت.یه آتیش خاصی میزنه کل محوطه به اون بزرگی رو فرا میگیره همه میمیرن.
خدایی غول های Crash Bandicoot خیلی با حال بودند 🙂 🙂
باس های Devil May Cry هم خیلی زیبا و گاهی هم سخت بودند مخصوصا DMC 4
اما از حق نگذریم باس های World of Warcraft یه چیز دیگس !
باس هاش خوب بود ولی لذتی که تو باس زدن guild wars2 هست با ۲۰۰ پلیر هیچ وقت تو wow نیست
البته wow تاکتیک باید بلد باشی guild wars 2 هم تاکتیک میخواد ولی نه به اندازه wow
کلا بازی اینجوری میخوام
1= گرافیکش نسل ۸ باشه یعنی مثل بتمن
2= باس هاش به گندگیه guild wars 2 و با تاکتیک wow
3= ; مونت سواری عالی باشه یعنی اژدها سوار شی
4=کوئستاش بازم ترکیبی از wow و guild wars 2
5=میحط باس هاش به قشنگیه dark suls 3
الان درست شد
اون خرس اولش هم باحال بود :-))
باس مرحله آخر دیابلو ۲ (اسم باس “دیابلو” بود) هم خیلی چغر بود…من بیشتر از صد تا health potion زدم تا بالاخره از پا در اومد 😯 :hypnotized: :sweat:
باس آخر دیابلو ۲ (اسمش “دیابلو” بود) هم خیلی چغر بود…من بیشتر از صد تا معجون سلامتی استفاده کردم تا بالاخره تموم شد :hypnotized: :sweat: ولی بعدش یه حس خوبی بهم دست داد :evilgrin:
باس فایت فقط هرکول 😀 😀 اولین بازیی بود که بازی کردم. اصن یادش میوفتم میخوام دوباره بازیش کنم 😥 😥
وای هرکول رو ps1 :inlove: (میتونی دانلود کنی…زیر ۵۰ مگه، البته فقط رو xp به پایین اجرا میشه)
من عاشق هایدرا بودم…همون اژدهایی که هر سرشو میزدی جاش دو تا سر جدید سبز میشد 😯
البته هادس (مرحله آخر) هم خیلی باحال بود و همینطور مدوسای معروف :chic:
عجب خاطره بازی ای شد این پست…دم آقای شجاعی گرم :-))
من هرروز که از مدرسه میومدم یه دور تمومش میکردم. بعضی وقتا هم دو بار!!
عاشق باس فایتاش بودم مخصوصا هایدرا و اون اسبه. وااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااای
باس فایته متال گیر هم خوب بودا.
نبرد بیگ باس و باس. :yes:
این یارو ژرمن(با لحجه آرنو ژقمن 😉 )هم باس بود.لامصب نمیمرد.تنها مرحله ای که مخفی کاریش عالی طراحی شده بود این بود.بدون مخفی کاری نمیشد کشتش.
پیشنهاد میکنم شما که عاشق باس مثل من
برین Guild wars 2 رو تجربه کنید اما پولیه متاسفانه
ولی فقط یه بار پول میدی دیگه تا اخرش پلی میدی
http://images.mmorpg.com/images/galleries/full/332012/3e07d3f9-a89b-4a09-954a-c05cd7f07edb.jpg
http://www.gamersheroes.com/wp-content/uploads/2014/03/Guild-Wars-2-Gameplay-Screenshot-2.jpg
http://amd-icbm.com/icbm/media/uploads/2012/09/Dragon%20-%20Claw%20of%20Jormag%202.jpg
اینم ۳ تا لینک از باس هایه guild wars 2
من که اصلا از دارک سولز و بلادبورن خوشم نیومد بازی باید طوری باشه که ادم لذت ببره نه اعصابش خورد بشه بلادبورن رو خریدم ۱ روز نگه داشتم اولین باسشو به بدبختی کشتم برق رفت دوباره رفتم تو بازی از اول فانوس باید بازی میکردم بازی ای که یه چکپوینت و سیو درست حسابی و حتی یه منوی pause نداره بازی نیست از نظر من
از نظر شما بازی نیست! بلادبورن متاش ۹۲ه. داستانش فوق العاده اس که تا وقتی درگیرش نشی متوجه نمیشی.
کلا سری سولز به خاطر سختیشون طرفدارای خاص خودشونو دارن. این چیزایی هم که راجع به چک پوینت و سیو و… گفتین تو این سری بازی ها طبیعیه. توی demon’s soul هم به اوج سختیش میرسه!
بازی متال گیر توسط گروه ۳DM کرک شد باور نمیکنی فردا یا پس فردا میاد.
ای جانم متاااااااااااااااااال
اره داش الان داره روی اپدیت batman هم کار میکنه میخواستم بگم ممنون خبر دادی :yes:
از بابت این خبری که دادی ممنون
اره این خبر درسته و بازی توسط 3DM کرک شده است و همچنین ترینر (Fling) بازی توسط این شرکت منتشر شد……و الان نصفه کاره mad max هم پیش بردند…….(درود بر 3DM)
درود
کسی تونست غول اخر crysis 3 رو بکشه؟ظاهرا اصلن نمیخواست نابود شه
فقط رو pc مشکل داشت که اونم crack fix اومد براش
سلام واقعا مقاله عالی بود مثل سایتتون…
بچهها ببخشید من تازه عضو این سایت شدم میشه دقیقا بگید چجوری میشه به یکی از کاربرا پیقام خصوصی داد؟؟
پیغام 😉
بالای صفحه مرورگر، سمت چپ، نوشته “EHSAN.GAMER خوش آمدید”…موس رو روش نگه میداری، گزینه “ارسال پیام” رو میزنی، بعدش در صفحه ای که باز میشه نام گیرنده و موضوع پیام و متن پیام رو وارد و نهایتا دکمه send رو میزنی
ون بالا سمت چپ نوشته EHSAN.GAMER خوش آمدید. موس رو که میبری روی اون گزینه های مختلفی میاد. با “ارسال پیام” میتونی برای کسی پیام بفرستی. با “صندوق دریافت” میتونی پیام هایی که واست اومده رو ببینی. و با “صندوق ارسال” هم میتونی پیام هایی که فرستادی رو ببینی.
برای پیام فرستادن هم باید نام کاربریِ کسی که میخوای واسش بفرستی رو بنویسی.
شهروز پ.خ تو چک کن
سلام داداش قربانت
داداش وقتی می خوام این کارو بکنم می گه اسم گیرنده پیام فارسی بنویس ولی اینجا که اسما همه انگلیسیه؟؟؟
مثلا الان بخوام به شما پیام بدم باید اسمتونو چی بزنم؟
نه تو انگلیسی بنویس 🙂
دروغ میگه :laugh:
:rotfl: :rotfl: :rotfl:
دروغگو دشمن خداست :rotfl:
باس فقط باسهای دارکسایدرز
اقا ی باس افتاده تو گیمفا هرکس و لایک کنیم اون دیس لایک میکنه پدرم رو دراومد تا کشتمش.
اونمخودمم :rotfl:
به نظر من معنی باس توی بازی دارک سولز کاملا میتونید درک کنید 😀 که باید حواست رو کامل جمع کنی کی میخوای ضربه بزنی کی باید سپر بگیری و کی باید جاخالی بدی (حتی برای حریف های معمولی هم باید این نکات رو رعایت کرد) همین سختی سنجیده شده و داستان تاریک و …. بود که منو دیوونه این بازی کرده و نمیتونم منتظر نسخه سومش باشم :inlove:
تقریبا باس های بقیه بازیا در مقابل باس های دارک سولز یه دشمن معمولی حساب میشن :yes:
باس Pyramid Head توی Silent Hill 2
باس Bowser توی Super Mario Bros
Ornstein and Smough توی Dark Souls
و همینطور Frank Tenpenny توی GTA San Andreas
از باس های مورد علاقه ــمن.
مرسی محمدصادق جان.
بازی بی باس بازی خوبی نمیشه.
biochock, dead space1 اینها بازی هایی بودن که از فقدان باس رنج میبرن.
برخلافشون بازی های re, dmc, bayonetta, final fantasy اینقدر باس دارن که میشه گفت بازی همیشه در اوجه 😉
دد اسپیس ۱ آخرش فقط یه دونه باس داشت 😉
biochock اگه شماره ۱ اش منظورت باشه که آخرش یه باس عالی داشت.خود big daddy هاش هم که یه پا boss بودن واسه خودشون.
dead space1 هم که ۲ تا موجود غول پیکر داشت که بجز واژه boss نمی تونم اسم دیگه ای رو روش بزارم.ولی به هر حال دلیل در اوج بودن روند یه بازی خیلی چیزا می تونه باشه و فقط یکی از اون دلایل وجود boss های هیجان انگیزه.در نهایت قبول دارم که بازیسازای ژاپنی بیشتر به boss fight اهمیت میدن تا غربیها.
به نظر من یکی از بهترین باس ها شائوکانه!
نامرد با اون هیکلش میزنه لهت میکنه! :beatup:
من که همه ی فنای لو کنگ رو حفظ بودم وسوپر کمبو هم بلد بودم نتونستم شائو کانو بزنم بعد یکی از آشناهامون که هیچ فنی و کمبویی بلد نبود (کلا از مورتال هیچی حالیش نبود) اومد بدون استفاده از حتی یک فن شائوکانو کشت!! 😐 😐
اصا یه احساس حقارتی کردم که نگو 😀 😀
برای اثیات خودم مجبور شدم ۱۲ بار felaws victory(نمیدونم درست نوشتم یا نه)ش کنم تا قبول کنه میتونستم شائو رو بزنم :rotfl: :rotfl:
منم همین بلا سرم اومد یکی از فامیلا ردش کرد
فکر کنم دلیلش اینه اونا از شاهوکان نمیترسن چون ندیدنش
ولی وقتی ما گیمرا اوبوهتشو ببینیم میترسیم(بنده که همچو دور از جون شما خر ازش میترسم هنوزم)
ولی راهش اینه بشینی اتیش بزنی بش
جدا از شوخی باس های ماینکرافت وحشتناک سختن هرکس بازی کرده میدونه البته اگه هارکور بازی کنید حتی زامبیا هم باسای سختی میشن. :reallyangry:
باسای ترایا هم خیلی سختن مخصوصا اون :reallyangry:اسکلت بزرگه :reallyangry:
فقط end deragon
باس فایت ها توی بازی عالی هستن چون به شما انگیزه قوی میدن برای شکست دادن آنها!!
بهترین باس فایت ها از نظر من ماله سری متال گیره چون عرقتو در میاره!! وقتی هم که شکستشون میدی انقدر خوش حال میشی انگار دنیارو بهتون دادن 😀 😀 😀
قدیما باس فایتا جذابیت خاصی داشت که واقعا به ادم دلهره و ترس القا میکرد مثل نمسیس یا باس های شدو اف کلوسوس ولی کم کم باس فایت در بازی ها جذابیتشون رو از دست دادن تا اینکه به بازی عالی دارک سولس رسیدیم مه تمرکز اصلی اش روی باس فایتا بود و سیستمش مثل بازی های دیکه نبود که بمیری از همنجا (منظور بازی های زمان خودشه وگرنه رزیدنت ۳ همین جوری بود) بیای به خاطر همین جذابیت خاصی داره امیدوارم بازی های بهتری هم ببینیم
یکی از بهتربن گیم ها به خصوص در زمینه باس ها را میتوان سه قسمت سری God of War دانست که در باس ها هم دارای طنوع فوق العاده و همچنین دکمه زنی های بسیارجذاب و هیچان انگیز و به خصوص عظیم بودن باس ها در سری God of War از دیگر ویژگی های جذاب این بازی فوق لعاده است و برای بیشتر آشنا شدن بااین بازی میتوان به سری مقالات که در گیمفا در مورد ابعاد مختلف این بازی را به سر رشته تحریر دراورده اند مراجعه کنید
طنوع = تنوع
پ.خ تو چک کن دادا
شهروز پ.خ تو چک کن
علی جان جوابتو دادم عزیزم
اگه نیومده پس مشکل داره پیام خصوصی من
با اس ام اس در تماس باشی راحت تره واسم
اینم ایمیل اگه خواستی
shahrouz.malaki@yahoo*com
(شرمنده بابت اسپم)
ممنون از تذکر شما
سخت ترین باس هایی که تا حالا زدم Martyr Logarius و watchdog of the old lords (دانجن چهارم) توی بلادبورن بود. مخصوصا Martyr Logarius وحشتناک بود
بهترین باس واس من داهاکا تو پرنس ۲ بود
لامصب از سیصد متری میدیم خیس میکردم 😀
اقا یادم انداختی چه دهنمون.سرویس میشد اینو میدیدیم.شبا تو خوابم.میومد.
به نظر شم کدام یک از سری های اصلی God of War دارای (باس)های بهتری است. 😉
1. God of war 1
2. God of war 2
3. God of war 3
۲
معلومه god of war 3 :blush:
چرا؟چون مبارزه با هرکول یکی از لذت بخش ترین مبارزه های دنیاس،زعوس،خدای جهنم،خدای نور،خدای دریا،البرت وسکر :rotfl: پاشو قطع کرد،همشون عالین :yes:
ویکی از بهترین بازی ها از نظر متا در سبک hack and slash با متا های
God of War با متی ۹۴
God of War 2 با متای ۹۳
God of War 3 با متای ۹۲
و لطفا سری فرعی God of War Ascension را جزو سری های اصلی به حساب نیاورید جون این بازی اصلا به دست کارگردان های سری های اصلی ساخته نشده و همچنین تمام سری های اصلی دارای شماره گذاری است. 😉
اره واقعا ascension اصا با قبلی هاش قابل مقایسه نبود 😐
بله دوست عزیز این بازی از نظر گیم پلی و داستانی باسری های قبلی فرق میکرد ولی این سری فرعی از نظر تکنیکی و گرافیکی در زمان خود و در سبک خود دارای گرافیک فوق لعاده بود و هم از نظر طراحی گرافیکی یا همان طراحی هم یکی از بهترین بازی ها در سبک خود بود
به نظر من بازی هایی مثل god of war dark souls batman که همه ی دشمنات بیشتر شبیه هم اند { سربازها} باید یک باسی توشون باشه تا مزه بازی از بین نره ولی بازی های مثل witcher 3 که همه ی دشمنات گونه های مختلف هستند نیازی به باس نداره :و بهترین باس هایی که ازشون خاطره دارم همون باس های هرکوله نظر شما چیه
چی بگم والاه؟من که غ،ل،ط،ی کردم توی بازی برای اولین یه ترینریو دانلود کردم زدم پول بینهایت شد سکه شد ۹۹۹۹۹۹۹۹ دیگه هم پاک نمیشه منم وسوسه میشم قویترین شمشیرشو میگیرم 😉
دوست من این دو بازی کاملا مجزا و کاملا با هم تفاوت دارد نوع مبارزات در این دو بازی و همچنین باس های و سرباز ها کاملا متفاوت است dark souls و god of war دارای دو جهان کاملا متفاوت و در جهان drak souls بازی دارای محیطی مخوف و پر راز ورمز و لی god of war دارای فضای خشن و پر از آدرنالین است
دوست عزیز witcher3 هم از نظر سبک وهم از نظر محیط و هم از نظر داستانی پردازی شخصیت ها کاملا متفاوت است واین بازی به خاطر وسعت بی نظیرش (open world) بودنش باید با بازی جهن باز مقایسه شود .
جهان باز
باس های dmc هم جالب بودن
خیلی معذرت می خوام که این سوال رو میکنم می خواستم ببینم گرافیک asus r9 280 dc2t 3gd5 بهتره یا asus strix r7 370 dc2oc 4gd5 gaming لطفا به این سوال پاسخ بدید
یک بار دیگه هم پرسیدید و من جوابتون رو دادم دوست خوبم 🙂
R9 280X قویتره
باس فایت میگی یاد devil may cry میوفتم.البته قبل dmc
DMC 5 هم باس هاش خوب بودن. من بیشتر با poison حال کردم. موجود باحالی بود. مخصوصا اولش که با دانته روبه رو شد. 😐
=================================
متال کرک شده؟؟ میگن 3dm گفته ۷۰% کار رفته؟؟ راسته؟؟
راسته %۷۰ هم نه ۹۰% کار پیش رفته فردا کرک منتشر میشه.
داداش قربون دستت لینک سایتی که گفته رو پخ کن برام بیاد.
توسایت ۳dm بری نوشته.
بازی هایی که من از باس هاش خوشم اومد ۱-رزیدنت اویل ۲-3dmc-خدای جنگ ۴-بازی قدیمی هرکول ۵-castle vania 2 حالا کی با من موافق هست
بهترین و شکست ناپذیرترین باس دنیا اون لاک پشت لعنتی توی ماریو بود دهنش سرویس
اخرش نفهمیدم این یارو bowser این Princess Peach رو می خواست یا پرنسس خیلی اینو می خواست
https://8bittuxedo.files.wordpress.com/2013/09/cache-bordom-net1.jpg
مطلب جالب،کامل و عالی بود خیلی ممنونم.
به نظر من سخت ترین باس ،باس مرحله اخر مرتال کمبت لعنت الله هست. :shy: :yes: :yes:
واقعا چ خاطراتی برام زنده شد :inlove: :inlove: :inlove:
لذت بازی به باس هاشه وقتی میرسی به نقطه ای که باید با تمام قدرت مبارزه کنی
سوپر باس فایت زندگیم مبارزه در god of war 3
با هرکول بود. دیوانه کنندست مخصوصا رو درجه سختی بالا!
باسا سری souls عالین همه.
جدا از این حرفا کلا من خیلی با باس فارکرای ۳حال کردم لامصب خیلی خرکی بود 😀 مدل موهاشم خیلی باحال بود
ممنون بابت خبر :-(( :yes:
باس ها قلب یک بازیه
من بیشتر از باس های سری dark siders خوشم اومد خیلی خوب و سخت
بیشتر باس های باحال مال بازیای هک اند سلاشه
راحت بگم بهترین غولها و باسها رو گاد آو وار داره…..
کلا بازیای قدیمی بیشتر رو اعصاب بودن تا باهاشون بشه حال کرد. بزرگترین نمونه ش ماریو ک پدر ادم در میمومد تا بتونه مراحلش رو رد کنه تازه چکپوینتاشم ک مزخرف بود،جونتم کم و وقتیم ک میمردی باید از اول اول شروع میکردی. یادمه ک از چند مرحله اولش متنفر بودم!!!!!
من بیشتر از همه با باس های سری darksiders مخصوصا قسمت اولش حال کردم
ولی با اینکه باس یه چیز مهمه بعضی بازیا بدون باسم موفقن
مثل جی تی ای وی یا کالاف دیوتیو اینا
اساسینم که بهترین نسخش ریولیشنش بود تو باساش مال سه که اصلا باس نبود انقدر مسخره بود اخرش