کسی پیاز پوست میکند؟ | بازیهایی که قبل از شروع شدن اشک شما را در میآورند
همانطور که بازی های ویدیویی به عنوان یک رسانه در حال بلوغ هستند، توانسته اند پا را از محدوده صرفا یک ابزار سرگرمی فراتر بگذارند. گاهی اوقات به ما قدرت می دهند، گاهی ما را به چالش کشیده و به ندرت ما را تحت تاثیر قرار می دهند. ارائه یک صحنه احساسی امری سهل و آسان نیست; باید حمله ای به دقت طراحی شده باشد تا بتواند دفاع ما را از بین برده و به آسیب پذیر ترین نقطه حمله کند. تنها یک قدم اشتباه برای از بین بردن تمام تلاش ها کافی است. ارائه داستانی که اشک شما را درآورد بدون شک شاهکار است، اما بوجود آوردن این حس آن هم در اولین ساعت تجربه بازی به تسلط بر تمام ارکان احساسی و داستان نویسی نیاز دارد. باید از چارچوب های مرسوم خارج شده و داستانی نو روایت کنید. هرچیز همان قدر که می تواند غافلگیر کننده باشد، به همان اندازه مخرب نیز می تواند باشد. برای پیدا کردن انسانیت در شخصیت ها باید کاملا آن ها را بشناسید. در این جاست که همراه با آن ها درد می کشید. اگر دنبال بازی هایی هستید که حتی قبل از شروع شدن اشک شما را در می آورند، ادامه مطلب را از دست ندهید.
Ni No Kuni
بچه ها کارهای احمقانه انجام می دهند. اما منجر شدن یکی از شوخی های بی ضرر شما به مرگ پدر و مادرتان کمی عجیب و در عین حال بی رحمانه است. به عنوان کودک، تصور می کنیم که پدر و مادر ما آسیب پذیر نیستند، که همواره برای مراقب در کنار ما هستند. اما با مرگ مادر Oliver، متوجه می شویم که دنیا برنامه های دیگری دارد.
اما دلیل جانسوز بودن مقدمه Ni No Kuni، لحظه ای است که Oliver در نهایت تسلیم غم و اندوه می شود. موسیقی تکان دهنده Joe Hisaishi به زیبایی هرچه تمام تر نقش خود را ایفا می کند. Oliver عروسکی که مادرش برای او ساخته را محکم گرفته و به یاد می آورد آن لحظه شیرین و در عین حال بی اهمیتی که قبل از رفتن به سر کار عروسک را به او داده بود. تحمل و نظاره کردن اشک های Oliver بسیار سخت است. زیرا باعث می شود لحظاتی را به یاد بیاوریم که عزیزی را برای همیشه از دست داده ایم. زمانی که کسی را از دست می دهیم، در واقع حفره ای در زندگی ما بوجود می آید. اما چه کسی انتظار دارد که کودکی به کم سنی Oliver بتواند جای خالی مادرش را پر کند؟
The Last of Us
گاهی اوقات عشق بی رحم است. شما را آسیب پذیر کرده و در بدترین شرایط، شما را در برابر درد از دست دادن بی دفاع رها می کند. اما Joel چاره ای جز دوست داشتن دخترش Sarah ندارد. و او هیچ چاره ای جز تلاش برای بقا، فرار از خانه و منطقه آلوده و رو یا رویی با سربازی بی رحم نداشت.
The Last of Us برای لحظات دلخراش متعدد مستحق ستایش است، اما هیچ کدام به اندازه ناله های پدری که دختر زخمی اش را در آغوش گرفته دردناک نیستند. مرگ در آغوش دیگران تبدیل به کلیشه شده اما این بار خبری از آخرین سخنان گهربار و قهرمانانه نیست. در عوض، شوک و وحشت پدری به نمایش در می آید که حتی نمی تواند با کلمات به دختر در حال مرگش آرامش دهد. لحظات کمی در بازی های ویدیویی وجود دارد که تا این حد فراموش نشدنی باشند. نه جنگی و نه صلحی. نه مخفی کاری و نه حمله. تنها یک دختر کوچک که نمی خواهد بمیرد و یک پدر که آمادگی از دست دادن او را ندارد.
Xenoblade Chronicles
دیدن آینده به همان اندازه که یک رحمت است، به همان اندازه نفرین نیز هست. برای پروتاگونیست، Shulk در اغلب موارد یادآوری دردناک درماندگی او است. حتی با وجود آگاهی از آینده، او متوجه می شود که قادر به تغییر مسیر سرنوشت نیست. درماندگی او تا قبل از اینکه شخصا نظاره گر به قتل رسیدن دردناک بهترین دوستش Fiora و نابودی شهرش نبود، خیلی به چشم نمی آمد.
مرگ Fiora بسیار دردناک است. در زندگی، ما اشتباها انتظار داریم که اتفاقات بد برای آدم های بد به وقوع بپیوندد، اما Xenoblade Chronicles باعث شد که این طرز فکر غلط را فراموش کنیم. با لحظات آرام در کنار دوستان به ما تسکین داده و به ما القا می کند که باید انتظار پایان خوش داشته باشیم. فریادهای وحشتناک Fiora با تیغه شمشیر خاموش می شوند. در این جاست که مانند Shulk متوجه می شویم صلح چقدر حساس و خوشایند است. تراژدی تبعیض قائل نمی شود. اهمیتی ندارد که از خود گذشته باشید یا مهربان. تراژدی تنها به این موضوع اهمیت می دهد که چیزی برای از دست داشته باشید. همانطور که Xenoblade Chronicles به ما نشان داد، همه ما چنین چیزی در زندگی داریم.
Heavy Rain
تا زمانی که پدر و مادر نشوید امکان ندارد که ترس واقعی را حس کنید. ترس واقعی که هر لحظه در کمین است تا آرامش ذهنی شما را بر هم زده و کودکی که تمام دنیای شما است را بگیرد. جولان دادن این کابوس در برابر دیدگان شما و نظاره گر بودن مرگ فرزندتان، دردی است که هیچکس یارای تحمل آن را ندارد. در لحظات ابتدایی Heavy Rain تمام این ها را تجربه خواهید کرد.
تعقیب پسرتان Jason در داخل یک فروشگاه اولین نشانه از خطری در کمین می باشد. همانطور که در بین جمعیت حرکت می کنید، قرار گرفتن در قالب Ethan Mars بسیار آسان است. همراه با وحشت او، شما نیز احساس وحشت می کنید. درست زمانی Jason را پیدا می کنید که با بی احتیاطی قدم در خیابان می گذارد. به حدی از لحاظ احساسی آشفته و نگران هستید که نمی توانید خود را از اتفاقات در جریان بر روی صفحه جدا کنید. در این لحظه کوتاه، غم و اندوه Ethan را با تمام وجود حس می کنید، انگار که غم و اندوه خودتان است.
The Walking Dead: Season 2
پس از پایان دلخراش فصل اول، تقریبا غیرممکن که با احتیاط وارد فصل دوم شوید. به مانند Clementine این درس را فرا گرفته اید که هیچکس در امان نیست. در جهانی که وحشی گری یک قاعده محسوب می شود، وابستگی احساسی تنها یک نقطه ضعف است. انتخاب از بین انسانیت و نجات خودتان، تصمیم گیری عادلانه نیست، اما The Walking Dead دائما شما را مجبور به تصمیم گیری می کند.
درست در زمانی که احساس می کنید The Walking Dead دیگر نمی تواند شما را غافلگیر کند، شوکی احساسی به شما وارد می شود. بدون حتی یک لحظه استراحت بین پایان شوکه کننده فصل اول و شروع جالب توجه فصل دوم، Clementine باری دیگر برای به چالش کشیدن احساسات و شخصیت شما بازگشته است. در عرض یک چشم بهم زدن، یک سرقت ساده به بدترین نتیجه ممکن منجر شد. Clementine و Christa باردار باید مسیر زندگی خود را انتخاب کنند. صحنه نمایش چشمان خالی از احساس Clementine در هنگام اعمال خشونت آمیز، معنای مهم در پس خود پنهان کرده: کوچکترین نشانه ای از معصومیت دیگر در وجود او نیست و هیچ کاری از دست شما برنمی آید.
Homefront
در حالی که برخی از بازی ها با استفاده از موسیقی یا لحظات حساس مرتبط با انسانیت احساسات شما را برمی انگیزند، Homefront از استفاده از موقعیت ها و معنا لحظات احساسی ایجاد می کند. این بازی احساسات شما را به چالش کشیده و با مقدمه ای بی رحمانه شما را به داخل جو خود می کشد. تنها کاری که از شما برمی آید، تماشا کردن است. به وقوع پیوستن فرضیه حمله کره شمالی به ایالات متحده امری بعید به نظر می رسد و تنها پیش زمینه ای برای مشاهده بی رحمی اشغال نظامی می باشد.
همانطوری که اتوبوس زندان به راه خود ادامه می دهید، می توانید از پنجره خشونت بی حد و اندازه ای را مشاهده کنید. خانواده ای که از هم جدا شده اند، مردم در جلوی چشمان شما تا سر حد مرگ کتک زده می شوند، دسته های مردم به زنجیر کشیده شده و دهانشان بسته است. در هر گوشه تنها مرگ و درد است که حضور دارد. صحنه هایی که تنها یک لحظه طول می کشند، اما تاثیر آن ها تا ساعت ها از بین نخواهد رفت. پدر و مادری رو به روی دیوار، به آرامی به پسر کوچکشان اطمینان می دهند که همه چیز مرتب است. اما در اثر شلیک گلوله بدن بی جان آن ها در برابر دیدگان کودک گریان به زمین می افتد. تنها کاری که از دست ما برمی آید تماشا کردن است. با تمام وجود می خواهیم که تیراندازان را به فجیع ترین شکل ممکن به قتل برسانیم. اما نشسته در اتوبوس با دستان بسته، ما قدرتی نداریم.
Ori and the Blind Forest
هیچ چیز تا ابد باقی نمی ماند. همانطور که رنگ کهربایی جنگل به سیاهی مرده بدل می شود، این کلمات به زیبایی معنای خود را نمایان می کنند. در شبی طوفانی، Ori توسط Naru پیدا می شود، و به بهترین دوستان هم تبدیل می شوند.
مقدمه کوتاه و در عین حال دردناک بسیار ماهرانه از روایت داستان به صورت بصری بهره می برد. در طول یک دقیقه فصلی باارزش از خاطرات را مرور می کنید. دوستی بین Ori و Naru بسیار زیباست، حتی زمانی که جنگل از سکوتی تدریجی رنج برده و ممکن است هر دو در اثر گرسنگی بمیرند. اما تاکنون فداکاری و از جان گذشتگی به زیبایی لحظه ای که Naru آخرین میوه را به Ori می دهد، تصویر سازی نشده است. به زیبایی گرسنگی خود را مخفی می کند. Ori and the Blind Forest با جلوه های بصری روایت داستان و موسیقی زیبا، شما را محسور خود می کند.
این صحنه ها لازم بوده و همه به آن ها نیاز دارند.
“هیچگاه از اشک هایتان شرمنده نشوید.”
– چارلز دیکنز، آرزوهای بزرگ
همه در لحظاتی لازم است گریه کنند و اگر در این مقدمه های ناراحت کننده قلبتان شکست، احساس همدردی کردید و خاطرات شخصی در ذهنتان تداعی شد، هیچکس شما را سرزنش نخواهد کرد. بسیاری از ما انتظار داریم که پس از چندین ساعت بازی کردن، با صحنه های احساسی و ناراحت کننده رو به رو شویم، اما بازی های بسیاری وجود دارد که از ارائه این صحنه ها در لحظات اولیه هیچ ترسی ندارند. همانطور که رسانه های جدید را کاوش می کنیم، راه هایی تازه و گاهی دلخراش برای ارائه داستان نیز بدست می آوریم. افرادی که جزء این دنیا نیستند و فرصت تجربه و درک بازی های ویدیویی را نداشته اند، هرگز نخواهند فهمید که چه چیزی را از دست داده اند. روزهایی که با شخصیت ها، قهرمانان خندیدیم، ناراحت شدیم، گریه کردیم و بزرگ شدیم. هرکدام به بخشی از زندگی ما تبدیل شدند. درس زندگی به ما آموختند. چه بسا بین آن ها و خودمان ارتباط ایجاد کردیم، سعی کردیم مانند آن ها باشیم، فکر و عمل کنیم. دنیای بازیهای ویدیویی واقعی تر و نزدیک تر از آن هستند که تصور کرده و در صفحه نمایش می بینید.
پر بحثترینها
- ادعای مدیر سابق Sweet Baby: استودیوها سراغ ما میآیند تا داستان بازیهایشان را بهبود دهیم
- مشخصات کامل سختافزار پلی استیشن ۵ پرو فاش شد
- مدیرعامل پلی استیشن: طرفداران باید انتظارات خود را کاهش دهند، PS5 Pro یک کنسول نسل بعدی نیست
- سازنده سابق راکستار: مردم سالها از واقعگرایی GTA 6 صحبت خواهند کرد
- ۷ بازی مخفیکاری با پیشرفتهترین هوش مصنوعی دشمنان
- ادعای سازنده Concord: اثری ساختیم که تجربه فوقالعادهای را به گیمرها ارائه میدهد
- شمار بازیکنان همزمان Dragon Age: The Veilguard در روز عرضه به بیش از ۷۰,۰۰۰ نفر رسید
- Horizon Zero Dawn Remastered در زمان عرضه روی استیم تنها ۲.۵ هزار بازیکن فعال داشته است
- شرکت Sweet Baby نقشی در پروسه ساخت Dragon Age: The Veilguard نداشته است
- تهیهکننده Final Fantasy: اسکوئر انیکس میخواهد بازیهای آینده را همزمان روی Xbox منتشر کند
نظرات
یه لحظه تیتر خبر رو خوندم تعجب کردم . ممنون بابت مقاله آقای شجاعی
“بعضی وقتا فقط باید بشینی یه دل سیر گر.یه کنی، حتی اگه دلیل خاصی هم واسه این کارت نداشته باشی”
—————–
گریستن زبان قلب است، آنگاه که لب . ها از بیان درد . هایت قا.صرند”
—————–
ادم میاد مادر.م همیشه بهم میگفت هر وقت خواستی گریه کن، گریه واست خوبه، اشک مثه مسیری میمونه که ذهنتو از افکار نارا.حت کننده خالی میکنه
—————–
باز من احسا.ساتی شدم 😥 آقای شجاعی ممنون 😥
گیلمورت جاین این یه مقالست، نه یه خبر!
منم نوشتم ممنون بابت مقاله دیگه
میدونم خب. قبلش نوشتی خبر.
یه لحظه تیتر ((خبر)) رو خوندم تعجب کردم
اوه ببخشید . معذرت
آیا واقعاmw2 نباید تو این لیست باشه؟
یا شایدم mw3مخصوصا زمانی که دوستاش رو از دست میده
بازی های call of duty کلا بازی های جنگی و شاتر هستن و طبیعیه که تو جنگ یکی میمیره و یکی زنده میمونه هرچند ناراحت کننده هستن اما تو یک بازی تاثیر زیادی رو گیمر نمیذارن
شاتر 😐
یه لحظه فکر کردن نون واها هم به سبک بازی ها اضافه شدن 😐
آخه گالیور شاتر کجا شاطر کجا!! شوتر کجا شاطر کجا!! برو فارسیتو بخون شهریور قبول شی :rotfl:
تو تیتر مقاله دقت کن برادر
جالب بود
در بین این بازیا Ori و The Walking Dead که انگار دقیقا برا همین کار ساخته شده بودن Heavy Rain و The Last of Us رو هم بازی نکردم ولی معلومه که احساسیه
در ضمن کاش بازی Life is Strange رو هم تو لیست میذاشتید چون درسته خیلی غمناک نیست ولی انصافا بعد از تموم شدن هر اپیزود تا یه هفته دپرس میشی
تیترو برم :rotfl: :rotfl: :rotfl:
خیلی باحال بود :rotfl: :rotfl: :rotfl: 😀
😥 😥 😥 😥 😥 😥 😥 😥 😥 😥 :-/ :-/
جالب بود
هنوزم وقتی اون مرحله ی homefront رو بازی میکنم گریم میگیره
ولی جای اون مرحله از mw2 که shepherd شمارو با ghost اتیش می زد خالیه
راستی اپیزود ۲ یه the walking dead یادم نمیاد میشه یه توضیحی بدین
یک سری بازی ها نبود :-/
ولی در کل خوب بود 😥
تنها صحنه ای از یه بازی که به شدت اشکمو در آورد “صحنه پایانی اپیزود ۲ هف لایف ۲” بود، وقتی که الکس کنار جنازه پدرش، ایلای، زانو میزنه، اون گریه هاش و نگاه پر از التماسش به صورت پدرش هیچوقت از ذهنم نمیره، همین الانم که یادم اومد ناراحت شدم 🙁 :-(( 😥 بزرگترین تراژدی دیجیتال عمرم بود اون صحنه، دلم شکست و به شدت با الکس احساس همدردی کردم، حیف که شماره سوم معلوم نیست کی بیاد
لست آو آس و هوی رین رو هم بازی نکردم، ولی شنیدم خیلی صحنه های ناب و تاثیرگذار داشتن، حیف که نتونستم و نمیتونم تجربه شون کنم
Ghost
😥 😥 😥 😥
پدر و مادر batman) بروس) 😥
Never hood 😥 روی ps1 هییییی یادش بخیر 😥
مکتاویش 😥
کریتوس 😥 😥 😥 (نمرد،مرد)فعلا البته خد،امیدونه سازنده هاش 😥
مرگ lee 😥
در بین این بازیا Ori و The Walking Dead که انگار دقیقا برا همین کار ساخته شده بودن Heavy Rain و The Last of Us رو هم بازی نکردم ولی معلومه که احساسیه
در ضمن کاش بازی Life is Strange رو هم تو لیست میذاشتید چون درسته خیلی غمناک نیست ولی انصافا بعد از تموم شدن هر اپیزود تا یه هفته دپرس میشی
Watch Dogs هم خیلی بد بود البته
Violent hearts 😥
Valiant Hearts 😥
Modern Warfare 2 😥
Walking Dead 😥
Shadow of Colossus 😥
تعداد بازیایی که ناراحتم کردن از تعداد فیلما بیشتره
james توی fallout 3
Never hood ps1 😥
مرگ joker 😥
Limbo هم خوب بود 😥 😥
Limbo زیاد غمنگین نبود اگه بازی دیگه ای به ذهنت میرسه بگو 🙁
اره غمنگین نبود :-/
آخر Ryse SOR هم خوب بود
اره ryse عالی بود صد ضربه شمشیر خورد تا اخرش جنگید اخر crysis 3 هم بدک نبود بازنشسته خودش کرد 🙁
پایان Gta V هم غم اگیز بود 😀 😀
به کما رفتن sneak توی groaned zeros 😥
ُSnake و Ground Zeroes درسته 😥 😥
Shadow of Colossus این بازی خیلی غم انگیز بود.
اسی پلنگ دادا کاش قبل از تعریف کردنش مینویشتی اسپویل…
بازی مال ده سال پیشه سینا
ولی خوب حق با توئه
جالب بود بابت مقاله ممنون
مقاله خوبی بود خسته نباشین :yes:ولی متاسفانه بغیر homefront هیچ کدوموشون رو تجربه ندارم
————————-
یه پیشنهاد دارم آقای شجاعی چطوره بازی هایی که بعد پایانشون اشک آدم رو درمیارن رو هم بزارین بازیای زیادی هست حضور ذهن ندارم بازیایی مثل mw 1 و اینجور چیزا
عالی بود مثل همیشه.
من فقط ori رو بازی کردم. اون لحظه اش واقعا غم انگیز بود.
به جوز لست آف آس هیچی کدوم رو بازی نکردم واقعا ناراحت کنندست اما اشکمو در نیاورد… 😥 😥 :rotfl: :rotfl: :rotfl:
سر تلو اشکم در اومد
واقعا یکی از قوی ترین صحنه های بازی ها بود
ممنون بابت مقاله
تلو :reallypissed: :reallypissed: :reallypissed: :reallypissed: :reallypissed: :reallypissed: :reallypissed:
د لست اف اسه
همشون بازی های زیبایی هستن البته اون چند تاش که اسماشون عجیبه رو نمیشناسم مثلا Xenoblade Chronicles 😀
مراسم عزاداری برگزار کردین با این پست :laugh:
صحنه ی د لست اف آس از بین اینا غمناک ترینه
غمگین ترین صحنه ی عمرم توی گیم صحنه ی رستگاری جان مارتسونه 😥 😥 😥
تنها بازی عالی تو عمرم بود که نتونستم ببرمش اخر تازه هم رو ps 3 هم xbox بخاطر مشکلاتی تریلرشو دیدم رگبار بستنش 😯 😥 😥
فقظ سر The Last of Us گریه کردم 😥 😥 😥
اون سکانس ori واقعا اشک هر کسی رو در می آورد :weep: :weep: :weep:
سر مردن سارا توی The Last Of Us یه گالن اشک ریختم
.
واقعا صحنه مردنش و حرفای جول و اهنگ فوق العادش خیلی ناراحت کننده بود 😥
نی نو کونی رو خیلی دوس دارم
یه لحظه فکر بد کردم 😀 😀
:evilgrin: :evilgrin: :evilgrin:
یه لحظه دیدمش 😮 :sarcasm: :rotfl:
:rotfl: :rotfl: :rotfl: :rotfl: :rotfl:
:rotfl: :rotfl:
بابا فارسی ننویس :rotfl: :rotfl: :rotfl:
:rotfl: :rotfl: :rotfl:
Ori و The Walking Dead که خیلی بد بود البته Ori آخرش خوب تموم میشه Heavy Rain و The Last of Us رو هم تجرببه نکردم اما معلومه اشک درآره!
اتفاقا بازی Life is Strange هم واقعا دردناکه با اینکه اشک شما رو در نمیاره ولی تا یه هفته بعد از تموم شدن هر اپیزود افسرده میشید
واقعا تلو اشکمو در اورد 😥
تلو چیه بابا :reallypissed: :reallypissed: :reallypissed: :reallypissed: :reallypissed: :reallypissed: :reallypissed: :reallypissed: :reallypissed: :reallypissed: :reallypissed: :reallypissed: :reallypissed: :reallypissed:
سر مردن سارا توی the Last Of Us خیلی گریه کردم
.
اون لحظه مردنش و حرفای جول و اهنگ فوق العادش خیلی ناراحت کننده بود
.
.
توی Homefront اون لحظه ایی ک پدر مادر بچه رو جلوی چشاش کشتن بعد بچه با گریه رفت پیش پدر مادرش هم خیلی غم انگیز بود
The last of us و heavy rain واقعاً بازیهای احساسی و دراماتیکی بودن که ادمو تحت تأثیر قرار میده.به نظرم صحنه های last of us احساسی تر و پر محتواتر از heavy rain هست.واقعاً با شاهکار ناتی عشق کردیم و همیشه برای ما تازه و پر خاطره هست.مقاله ی خیلی خوبیه ممنونیم ازش.
واقا TLOU جا گریه داش واقعاااا
MW3 صحنه ی مرگ سوپ هم خیلی غمناک بود همچنین MW2 صحنه ی مرگ Roach و ghost هم غمناک بود.
میتونم تنها دلیل ام رو برای ادامه دادن گیم ب صورت حرفه ای همین صحنه های زیبا بدونم
اصن وقتی soapمرد من شوکه شدم
حالم رو تا ی هفته نمیفهمیدم
اصن این صحنه هاس ک باعث شده گیم هم ی هنر محسوب بشه
سوپ …
فوق العاده بود
کلا mwتوذهر قطمتش گریه داش یا به شخصه من گریه کردم هم تو دو و هم تو سه
گریه هم برای ابر شاهکار ناتی داگ و به ترتیب مرگ سارا و سم و تس کم بود
اون منفی هایی ک خوردی دلیل بر این نیست ک حرفت بد بودا..نه..به خاطر اسپویلته…ب مولا باس جف پا رف تو کله ایجور اشخاص..اون از اسی پلنگ..اینم از ای….
فکر کنم.با توجه به تیترمنظور بازیهایی بودن.که. همون اول بازی ناراحت میکنن ادمو.به شخصه تو هیچ بازی به جز پایان بازی واکینگ.دد فصل.اول اشکم.در.نیومد.ناراحتی که خیلی بازیها هستند
واقعا سره تلو داشت گریم میگرفت
به نظرم صحنه سوختن اسیرا تو spec ops خیلی قشنگتر(غم انگیز تر) از homefront بود.
خیلی ممنون بابت مقاله. :yes:
خسته نباشید آقای شجاعی
خیلی خوب بود اما جای (to the moon) تو لیستی که تهیه کردید واقعا خالی بود.
واقعا هم داستان و دیالوگ های قوی و پرمحتوایی داشت و هم تاثیرگذار بود.
موفق باشید
اقای محمد صادق شجاعی ممنون بابت مقاله یه سوال ازتون دارم این قسمت ادامه داره؟لطفا جواب بدین :yes:
فعلا برای ادامه برنامه خاصی ندارم، اما هیچکس از آینده با خبر نیست.
:yes:
از بین اینا هومفرانت و لست آو آس خیلی عالی بودن.
در کل هم سکانس پایانی Red Dead Redemption به نظرم غمگین ترین سکانس تاریخ بازی های ویدئویی محسوب میشه !
*** اسپویل ***
در کنار سکانس مرگ Lee در Walkling Dead البته!
همشون واقعا ناراحت کننده بودن ولی Homefront ناراحتم نکرد موقع بازی کردن
Homefront رو خودم تجربه کردم وقعا اون صحنه غلی دلخراش بود
The Last Of Us هم ویدیوی گیمپلیشو دیدم واقعا ناراحت کننده بود نه بلکه اون صحنه خیلی از صحنه هاش حزن برانگیز بود
تشکر بابت مقاله :yes:
عالیییی بود توی HomeFront واقعا اشک ادم در میاد…
بازی هایی مثل game of thrones آخر فصل ۵، mw3 ، ryse ، پایان ویچر هم غم انگیز بود.
آخر فصل ۵ بازی گیم اف ثرونز هم غم انگیز بود. حداقل باس من اینجور بود.
یا مثل پایان بازی ویچر ۳ و ولفنشتاین نیو اردر خیلی خوب بود!
من صحنه مرگ ننه بابای Naruto تو بازیش بغض کردم… انصافا قشنگ ساخته بودن 🙁
.
.
راستی این اولین پستم تو اینجاست. هر جند خیلی وقته از این سایت استفاده میکنم. 🙂
خوش امدی
خطر اسپویل د لست اف اس
واقعا د لست اف اس خیلی ناراحت کننده بود
پدری که هیچ چیز نداشت زندگی برایش معنی نداشت فقط چیزی را که دوست داشت دخترش بود ان شب شب تولد جوئل بود و دختره سارا برایش یک ساعت خرید و داد به او و جوئل وقتی سارا خوابش برد سارا را برد در تخت خواب و در گذشت چند ساعت یا کمتر با صدای تلفون بیدار شد و برادر جوئل بود که اسمش تامی بود و سارا با ان تماس بیدار شد دنبال پدرش جوئل بود خانه را گشت ولی پدرش نبود ولی دید در اتاقی تلویزیونی روشن است و در را باز کرد تلویزیون بر روی شبکه خبر بود در ان لحضه انفجاری روی داد و هم از تلویزیون قابل مشاهده بود و هم از پنجره ان انفجار انفجار ویروس بود که ان شهر را به اخر الزمان تبدیل کرد و بعد سارا هول کرد و رفت به طبقه پایین تر و ناگهان پدرش از در امد تو و اسلحه خودش را اماده کرد و یک اینفکتد ( الوده) وارد خانه شد و جوئل با یک تیر کشتتش و به سارا که خیلی ترسیده بود گفت اروم باش اروم و از خانه به بیرون امدند و برادر جوئل (تامی) با یک ماشین رسید به خانه جوئل و انهارا سوار کرد شهر خیلی بهم ریخته بود و به ترابیه بر میخورند و تامی دنده عقب میاید و مسیرش را تغییر میدهد و ناگهان ان ها تصادف کردند و ماشین چپه میشود جوئل از ماشین بیرون میاید و سارا زخمی میشود شاید پایش شکسته باشد و ناگهان الوده ای به او حمله میکند و تامی با یک اجر میزند به سرش و راه را ادامه میدهند راه جلویی پر از الوده بود و سمت چپ یک راه بود و سمت چپ را انتخاب کردند و به یک الوده بر خوردند و ناگهان به جوئل حمله کرد و تامی با یک تیر کشتش و ادامه دادند و از پشت سر چندین الود ان هارا دنبال میکردن و به یک ارتشی بر خوردند و چون دستور داده شده بود که اگر شخصی را دیدید که مشکوک میزد ان را بکشید و ان ارتشی الو ده ها را کشت و کمی با جوئل حرف زد و ناگهان به ان ها تیر اندازی کرد جوئل و سارا به زمین پرت شدند و هر دو زنده بودند ارتشی امد بالا سر جوئل و نشو نه گیری کرد به سر جوئل که ان را بکشد ناگهان تامی به اون شلیک کرد و ان را کشت و ناگهان جوئل یاد سارا افتاد و رفت به سمت او و دید تیر خورده و با ناراحتی ان را در إغوش گرفت و و او خیلی غمگین بود و در همین لحضه سارا میمیرد و این پونزده دقیقه اول بازی بود که من رو به گریه انداخت و بیست سال که میگذرد جوئل همان ساعتی را که شب تولدش سارا به او داد را بر دست دارد
Wtf دوستان منفی بده 😐 😐 😐 😐
اگر غلط گفتم بگین کجاش غلط بود 😐
فقط دوست دارن منفی بدن 😐 😐 😐
ممنونبابت مقاله تتیتر هم خیلی باحال بود….
خیلی از بازیا از این صحنه های احساسی دارن ولی شخصا بیشتر توی the last of us وThe Walking Dead تحت تاثییر قرار گرفتم….
با.با این دیدگاه لع.ن،طی منو تأیید کن
نیم ساعت دارم دیدگاه مینویسم
دیدگاه شما در انتظار بررسی است
این سیستمو برد، ار،ید هر وقت یکی از نویسندگان یا اینا اومدن نظرو حذف کنن بدر،د نخو،ر ترین سیستم گیمفا همینه البته فقط همینش بده چیز،ای دیگش ب،د نیست
عالی بود
خسته نباشی آقای شجاعی
مرگ vesemir تو witcher 3 هم خیلی ناراحت کننده بود 😥 😥
خطر اس.پویل بنویسی نمیمیریا یک وقت :reallypissed: :reallypissed: :reallypissed: :reallypissed: :reallypissed: :reallypissed: :reallypissed:
کل ویچرم گ.ند خورد :reallypissed: :reallypissed: :reallypissed: :reallypissed: :reallypissed: :reallypissed:
این سوسول بازیا چیه یه spoil یاد گرفتید شما هم من از بچگیم بازی میکردم
به شما صد درصد اطمینان میدم که داستان بازی رو بدونید هیچ صدمه ای به تجربتون از بازی نمیزنه بس کنید این مسخره بازیو رو میخواید بگید منم یه کلمه انگلیسی بلدم شما جایی که باید بلد باشی بلد نیستی اینجا نمیخواد تز زیادی بدی
اینو خوب اومدی اریان :yes:
باهات موافقم منفیات واسه اسپویل بود فک کنم
Tlou بازم دیدم اشکم درومد خیلی حیف شد نباید سارا اون اول میمرد اصلا نباید میمرد خب چی میشد الی همون سارا بود
برادر من این اتفاقی که میگی اول یا شروع بازی نبود و در کل جوری نبود که هرکسی بازیش کنه همون موقع بش برخورد میکنه و همه کسایی که حتی یک ذره بازیش کردن بدونن:|
:quiet:
tlou تنها بازی بود که بعد از اول بازی منو شیفته خودش کرد و تا تمومش نکردم از پاش بلند نشدم و بتمن بازی نکردم البته ارکام نایت خیلی بازی خوب و تاثیر گذاری بود و شخصیت جول به خوبی پردازش شده بود و شاهکار به تمام معنا
فک کنم میخواستید برای تلو یک مقاله بنویسید یهو به این مقاله رسیدید . چون فقط تلو توی این لیست مشهور به شروع دلخراشه . خیلی از عناوینی هم که باید توی لیست میبودن نبودن . دوباره شد مثل مقاله قبلتون
بقیه بازیها که نیست ممکنه موقع شروع یا اولش نباشه و کسی که داره بازیش میکنه این اگهی رو میخونه اسپول میشه داستان
صحنه ای که تو last of us اون پسر بچه به الی حمله میکنه و برادرش اونو میکشه و بعد خودشو خیلی ناراحت کننده بود 😥
اون که اواسط بازی بود اون اوایل زده
میدونم ولی دیدم بازیش تو لیست هست یه یادی هم بکنم از اون صحنه این بازی از اول تا آخر با احساسات بازی میکنه
وسطای بازی بود
ولی بعدش وقتی خودشو کشت خیلی گند زد به حالمون باید می رفت جسد برادی که خودش کشته بود رو بغل میکرد
بیشتر از همه اخر واکینگ دد گریه کردم
حدود یه ربع گریه میکردم!!!!
Villiant Hearts هم خیلی آخرش غم انگیز بود اصن یادش میفتم خودمم گریم میگیره شاهکار د لست آو آس رو هم خیلی دوست دارم بتونم یه روز تجربه کنم 😥 😥 😥 😥 😥 😥 😥 😥 😥
فازتون چی بود منفی دادین؟
فک کنم به خاطر املای غلط Valiant Hearts بوده باشه 😉
استاد غلط املایی 😉
مرسی 😐
بازیای دیگری هم جاشون خالی بود
Shadow of the colossus
Mgs4
Dead light
Red dead
Metro last light
و…….
مثلا red dead موتور آخرش قم انگیزه این درمورد بازیایی هست که اولش غم انگیز بقیشون نمیدونم
مقاله خوبی بود
هیچی مثل کشته شدن همسر جانی توی Saints Row 2 و چندیدن برابر بدتر از اون مرگ کارلوس توی همین بازی واسه من غم انگیز نبودن :weep: 😥
البته خیلی بازی های دیگه هم بودن که الان اینا رو یادم اومد ..
:yes:
۲ تا انحصاری از سونی :-*
البته سه تاش انحصاریه سونیه :yes:
خیلی نظر بی ربطی بود.
یعنی چه چیزیا رو می دینا
***اسپویل***
مرگ Clara تو watch dogs هم یکم ناراحت کننده بود 🙁
داداش مینویسی اسپویل، بنویس اسپویل چه بازی ای
من که سر کلارا یه ربع اعصابم خورد بود.اون آهنگی رو هم که بعد از مرگش چند دقیقه هی میزاشت اصن منو دگرگون کرد 😥
سر ori و the walking dead واقا گریه کردم :pain: :pain:
مخصوصا سر ori :weep: :weep:
واقعا خیلی غم انگیز بود مخصوصا ترکیبش با اون گرافیک هنری و جلوه ی بصری بی نظیر بود 😥 😥
واقعا همون شروعش میخکوبم کرد :chic: :chic:
منتظر یه داستان فوق کلیشه ای بودم که یک دفعه ای خشک م زد :yes: :yes:
هوم فرانت؟؟!!! شما به هوم فرانت گریه کردی؟! با مشاهده ی کتک خوردن مردم امریکا بدست نظامیان کره شمالی گریه کردی؟!!! اگه واقعا گیمری پیدا بشه که تحت تاثیر داستان این بازی قرار گرفته باشه، به نظرم جامعه حق داره که به ما جماعت گیمر به چشم افرادی خردسال و فاقد شعور اجتماعی نگاه کنه، و این خیلی دردناکه.
چرا من سر هیچ بازی ای غیر Tlou گریم نگرفت!؟؟! 😐
فکر کنم خیلی بی احساسم!!! 😐
هیشتاشون مثل مرگ soap نمیشن
به افتخار فرمانده کهنه کار کالاو 😥
حرف دلمو زدی 😥 😥 😥 😥
بازیشون کردم همه صحنه های غمگین داشتن بازی دوتا برادر بودن اخر بازی برادر بزرگه میمیره بخاطر نجات پدر
بازی alien صحنه های غمگینی داشت عاشق اینجور بازیام :shy:
من خر بازیو که تموم میکنم اشکم در میاد 😥 😥
بچه ها همه ی داستان های بازیا لو رفت بس کنید 😐
اما برای خودم یکی از پایان های ویچر ( که نمیگم :d ) وحشتناک غم انگیز بود! پایین تر مینویسم نخونید اگه تموم نکردین
پایانی که سیری جانشین پادشاه میشه و با چشمانی اشک آود از گرالت خداحافظی میکنه
ستا پایان داشته بازی
عالی و خوب و بد
تو خوبه رو انتخاب کردی
انتخاب عالی سیری ویچر میشد و گرلت بسه به انتخابد به یکی از زناش میرسید و اگه تو به همشون گفته باشی با من بمون جفتشون قالد میزارن
جاتون خالی تازه متال گیر رو خریدم واقعا عالیه :disdain:
من گیم پلیای تلو رو دیدم واقعا اشگک آور بود عالی بود ولی حیف نتونستم بازیشو تجربه کنم 😥 😥 😥 😥 😥 خدایی حرف نداشت.
من از مرگ پیرز تو ایویل ۶ خیلی ناراحت شدم همش داشتم گریه میکردم!
تو بازی tlou هم کلا به خاطر الی گریه کردم!!
خخخخ الی نمرد سارا مرد الی سگ جون تر از این حرفاس
Red dead رو هم میزاشتید
ممنون بابت این پست خیلی خوب بود