«اگر میدانستی در آن سوی سکوت چه اقتداری نهفته است، برای همیشه زبان را رها میکردی. من استاد سخن گفتن در سکوتم. در تمام زندگیام با سکوت سخن گفتهام و سراسر تراژدیهای زندگیام را ساکت زیستهام.» (فئودور داستایفسکی)
شیرشاه داستانی است که همه ما با آن خاطره داریم. انیمیشنی که اولین قسمت آن در سال ۱۹۹۴ تولید شد و توانست جوایز متعددی را در زمینههای مختلف کسب کند. موفقیت این انیمیشن بهقدری بود که ساخت قسمتهای دیگری برای آن ادامه پیدا کرد و با پیشرفت تکنولوژی در صنعت انیمیشن، داستان اصلی آن بازسازی نیز شد. در سال ۲۰۲۴ استودیو سینمایی والت دیزنی تصمیم گرفت که با تهیهکنندگی «آدل رومانسکی» و کارگردانی «بری جنکینز» پیشدرآمدی بر داستان شیرشاه بسازد و به شرح زندگی کاراکتر «موفاسا» از سنین کودکی تا ابتدای جوانی بپردازد. در نقد این فیلم تصمیم داریم که انیمیشن Mufasa: The Lion King را از لحاظ داستان و نوع روایت آن بررسی کنیم.
تمرکز اصلی داستان موفاسا؛ شیرشاه بر دوران کودکی تا جوانی کاراکتر «موفاسا» (پدر سیمبا) است و ساختن رابطه او با کاراکترهای دیگر داستان علیالخصوص برادرخواندهاش «تاکا» که در داستان اصلی باعث مرگ او شد. اتفاقات اول فیلم تا حدودی خستهکننده به نظر میرسد. توضیحات مادر «موفاسا» به او در خصوص آرمانشهری که همه حیوانات آرزوی زندگی در آن را دارند و ساختن مدینه فاضلهای به زبان موزیکال، داستان را به سمت اتوپیاسازیای میبرد که مقدمه فیلم را بیجهت طولانی میکند و ریتم فیلم را از همان ابتدا دچار اخلال میکند. با شروع داستان اصلی و جدا افتادن «موفاسا» از خانوادهاش، فیلم در مسیر درست قصهگویی قرار میگیرد. قصهای که لحظه به لحظه آن چه بهصورت مستقیم و چه با واسطه سعی در ساختن رابطه میان «موفاسا» و برادرخواندهاش «تاکا» را دارد. ابتدا به بررسی رابطه مستقیم دو برادر میپردازیم و سپس رابطه «موفاسا» با دیگر کاراکترهای داستان را نقد میکنیم تا متوجه تاثیر آن بر رابطه دو برادر شویم.

اولین مواجهه دو برادر با یکدیگر هنگامی است که «موفاسا» یکه و تنها در رودخانهای گیر افتاده است و تمساحها برای خوردن او کمین کردهاند. در این لحظه «تاکا» متوجه او میشود و علیرغم توصیههای خانواده به دوری کردن از غریبهها جان «موفاسا» را نجات میدهد. بنابراین اولین برخورد میان دو کاراکتر اصلی داستان با نجات جان «موفاسا» توسط «تاکا» اتفاق میافتد و این موضوع باعث میشود این دو توله شیر با یکدیگر عهد برادری ببندند. در ادامه باز هم «تاکا» در حق برادرش از خودگذشتگی میکند. او به عمد مسابقهای را که پدرش «اباسی» میان او و «موفاسا» راه انداخته است، میبازد تا از جان برادرش محافظت کند. در واقع اگر «تاکا» نبود، «موفاسا» در همان ابتدای داستان دوبار جان خود را از دست میداد. سکانس موزیکالی که بعد از این اتفاقات، گردش دو برادر در جنگل را به نمایش درمیآورد، ساختن رابطه میان آنها را تکمیل میکند و مخاطب نیز مثل دو کاراکتر این رابطه برادری را میپذیرد.
نجات جان «موفاسا» توسط «تاکا» همچنان ادامه دارد. در جدال با شیرهای شکارچی که قصد جان دو برادر را دارند، تاکا برادرش را در آغوش میگیرد و با هم به داخل رودخانهای میپرند که «موفاسا» به دلیل داشتن خاطره بد از آب هرگز جرات انجام چنین کاری را نداشت. در لحظات پایانی داستان نیز که «تاکا» به دلیل مثلث عشقیای که میان او و برادرش اتفاق افتاده است، از «موفاسا» کینه دارد باز هم از جانگذشتگی میکند. «تاکا» که از برخورد خود با برادرش پشیمان شده است در مقابل حمله سردسته شیرهای شکارچی میایستد و مانع مرگ برادرش میشود. سپس یاد جمله مادرش «اشه» میافتد که از شجاعت او دم میزد. به همین دلیل دو برادر متحدانه با سردسته شیرهای شکارچی به جدل میپردازند و پس از کشتن او «تاکا» بار دیگر دست برادرش را میگیرد و از غرق شدن در آب نجات میدهد، هرچند شک و تردید او برای انجام این کار کاملا نمایان است. بنابراین اتفاقات داستان فیلم Mufasa: The Lion King از خود گذشتگی برادری را نشان میدهد که اگرچه در لحظاتی در حق برادر خود خیانت میکند (که به نقد این موضوع نیز خواهیم پرداخت) اما همواره در عمل ثابت میکند که این توله شیر غریبه را به عنوان برادر خود پذیرفته است.

از خود گذشتگی «موفاسا» در مواجهه با برادرش در زمینه عشق اتفاق میافتد. «سرابی» ماده شیری که از اواسط داستان به دو برادر میپیوند، مورد توجه هر دو شیر قرار میگیرد. «تاکا» علاقه خود به «سرابی» را به برادرش اطلاع میدهد و از او یاری میجوید. فیلم در این لحظات از ریتم میافتد زیرا کارگردان به شیرها بیش از حد نیاز جنبه انسانی میدهد، بنابراین مواردی به داستان ورود میکند که بهشدت اضافی است و حتی طنزی که مدنظر کارگردان است به وقوع نمیپیوندد. در سکانسی که «موفاسا» جان «سرابی» را نجات میدهد و این عمل را به «تاکا» نسبت میدهد باز هم رابطه برادری که از خود گذشتگی المان اصلی آن در این داستان است بین دو برادر قویتر میشود. «تاکا» که از دور شاهد رابطه عاشقانه میان برادرش و «سرابی» است، کینهای به دل میگیرد و با پیوستن به گروه شیرهای شکارچی و لو دادن جای برادرش سمپات مخاطب را از بین میبرد. اما با توجه به رابطه دو برادر قبل از این اتفاق و پشیمانی «تاکا» از خیانتی که در حق برادرش کرده بود، هرگز به یک آنتاگونیست تبدیل نمیشود که مخاطب را پس بزند. در واقع کاراکتر «تاکا» که ما در داستان اصلی شیرشاه میبینم، نمیتواند از دل کاراکتر «تاکا» در فیلم Mufasa: The Lion King بیرون آمده باشد. «موفاسا» بهقدری برای «تاکا» عزیز محسوب میشود که حتی با وجود طرد شدن از جانب او در پایان داستان خود را «داغ دل» مینامد تا مکافات گناهی که مرتکب شده است را همواره به دوش بکشد.
حال به بررسی رابطه «موفاسا» با سایر کاراکترهای داستان میپردازیم. تصویری که کارگردان در ابتدای فیلم از توله شیر در کنار پدر و مادرش به مخاطب میدهد، خبر از یک رابطه قوی خانوادگی دارد که ریسمانهای آن در لحظه وقوع سیل و تلاش پدر و مادر برای نجات جان فرزندشان به محکمترین حد خود میرسد. بنابراین اتفاقات لحظات ابتدایی جدایی «موفاسا» از خانوادهاش اصلا باورپذیر نیست. «موفاسا» خیلی راحت با این قضیه کنار میآید و خانواده «تاکا» را میپذیرد. در واقع کارگردان سعی دارد کاراکتری قوی و مستقل بسازد که اتفاقاتی که در طول داستان میافتد را از پس شخصیت قهرمان داستانش معنی کند اما غافل از این است که شخصیتسازی در سینما بهصورت آنی و سریع اتفاق نمیافتد و میبایست کاراکترهای داستان گام به گام و در طول اثر شخصیتپردازی شوند.

از این لحظات فیلم که گذر کنیم با دو کاراکتر دیگر مواجه میشویم که نقشی اساسی در رابطه با «موفاسا» و پیشبرد داستان ایفا میکنند؛ «اشه» که نقش تربیت او را بر عهده دارد و «اباسی» که او را یک سر راهی میبیند و تا لحظه حمله شیرهای شکارچی هرگز او را نمیپذیرد. دفاع «موفاسا» از «اشه» در لحظه حمله شیرها هم رابطه میان دو شیر را میسازد و عشق و علاقهای که از ابتدای آشنایی این دو کاراکتر میان آنها وجود داشت را معنی میکند و هم اتفاقات ادامه داستان و جدال «موفاسا» با سردسته شیرهای شکارچی را باورپذیر میکند. نکته دیگری که میتوان در سکانس حمله شیرها به «موفاسا» و «اشه» به آن اشاره کرد، ترس و فرار «تاکا» از این جدال است. «اباسی» که رویای شاه شدن پسرش «تاکا» را در سر میپروراند، از حضور او در جمع شیرهای ماده و شرکت در شکار جلوگیری میکند بنابراین ترس و فرار او در صحنه جدال شیرها در راستای شخصیتپردازی او است. اما این اتفاق نیز در نهایت به نفع او منجر میشود زیرا شیری که تا سن جوانی شکار و جنگیدن را یاد نگرفته است زمانی که صورت خود را در مقابل چنگال سردسته شیرهای شکارچی قرار میدهد تا از جان برادرش محافظت کند، نشان از کاراکتر از خود گذشته و برادر دوستی دارد که هرگز قابلیت تبدیل شدن به آنتاگونیست داستان را ندارد.
کاراکتر دیگری که نقش راوی داستان را بر عهده دارد «رافیکی» است، بابونی که با او از داستان اصلی شیرشاه آشنا هستیم. پروسه شخصیتپردازی او از لحظه ورود به داستان و طردشدنش از جانب گروه خود بهدرستی آغاز میشود و تا پایان داستان ادامه دارد. خوابهایی که او میبیند و اتفاقاتی که از پس آن اتفاق میافتد، نشان از شخصیتی دارد که ارتباطاتش فراتر از این دنیا است، به همین خاطر است که اتفاقات بعدی داستان و دیالوگهای او هرگز شعاری نمیشود و باورپذیر است.

اگر به فیلم Mufasa: The Lion King به عنوان یک اثر مستقل نگاه کنیم نمره خوبی میگیرد. زمانی که یک فیلم یا انیمیشن شخصیتمحور میشود باید هم شخصیتپردازی بهدرستی اتفاق بیفتد و هم رابطه شخصیت اصلی با سایر کاراکترها ساخته شود که این انیمیشن در این زمینه موفق عمل میکند البته به جز لحظات ابتدایی جدا شدن «موفاسا» از خانوادهاش. پیوند برادری دو توله شیر از همان مواجهه اول شکل میگیرد و تا لحظه پایانی نیز بهدرستی ادامه دارد. کارگردان هرچقدر زمان فیلم را صرف قهرمان داستانش «موفاسا» کرده است به همان اندازه نیز به پرداخت شخصیت کاراکتر «تاکا» اختصاص داده است. اما مشکل آنجایی است که این فیلم پیشدرآمدی بر داستان اصلی شیرشاه است. شخصیت مهربان و دلسوزی که کارگردان از کاراکتر «تاکا» در این انیمیشن میسازد هرگز با کاراکتر «تاکا» در داستان اصلی شیرشاه که باعث مرگ برادرش میشود همخوانی ندارد. در واقع تبدیل شدن این حجم از سفیدی به سیاهیای که آنتاگونیست داستان را بسازد به پیشدرآمدی بیش از یک قسمت نیاز دارد.
امتیاز نویسنده به فیلم: ۷ از ۱۰





![[DEMON] [DEMON]](https://gamefa.com/wp-content/uploads/avatars/195400/1744663249-bpthumb.jpg)




اقای درگاهی من بیشتر نقد هاتون خوندم و کیفیت خیلی خوبی داشتن ولی درباره این فیلم باید بگم این داستان ها دیگا زیادی کلیشه ای شدن و دیگه مورد پسند مخاطب نیستن فروش خوبی دارن ولی نه مثلا در حد شیر شاه کا ۲۰۱۹ اومده اگه اشتباه نکنم و خیلی خوب نمره بدیم به این فیلم ۵ هست خیلی خوب
ممنون که نظرتون رو با ما درمیون میزارید.
هنر در ایده خلق نمیشه. چگونگی بیان ایده است که هنر رو بهوجود میاره. بنابراین اگر کلیشه هم بهدرستی بیان و در سینما تصویر بشه میتونه اثر رو به فرم هنریش برسونه. اینکه این انیمیشن دارای ایراداتی هست جای شکی نیست ولی در سینمایی که سالانه فیلمهای خوبش به اندازه انگشتهای یک دست هم نمیرسه میشه به همچین اثری نمره قبولی داد
نقد بسیار خوب و کاملی بود جناب درگاهی ، موفاسا لایو اکشنی بود که باید دیزنی آن را می ساخت تا بینندگان شیر شاه بیشتر و عمیق تر با پدر سیمبا که در اوایل فیلم قبلی کشته شد آشنا میشدند .