۱۰ بازی برتر سال ۲۰۲۴ به انتخاب مهدی ملکی، نویسنده
نیازی به مقدمههای طولانی نیست. در زیر، فهرست ۱۰ بازی برتر سال ۲۰۲۴ از نظر من و دلایلم برای قرارگیری آنها در هر رتبه، به وضوح مشخص هستند.
۱۰. Threshold
Threshold اینجا نیست که ثابت کند که افراد به تنهایی، بازیهای خوبی میسازند. یا حتی ثابت کند که افراد، در حالی که در یک استودیوی بزرگ کار میکنند و تازه صاحب فرزند شدهاند، باز هم میتوانند کارهای خارقالعاده بکنند. حتی Threshold اینجا نیست که دلیلی بر «خفنانگاری» نویسندهِ مطلب باشد که یک بازی گمنام را ارج مینهد.
Threshold اینجاست چون نمیخواهد چیزی را درباره لذت بازی کردنش، به کسی توضیح دهد. آیا شما هم نمیخواهید به کسی، درباره مسائل مهم، توضیح دهید، یا، توضیح «پَسدهید»؟ مشکلی نیست، اما آیا خودتان هم جزو «کسی» و «کسانی» به شمار میروید؟ کسی توضیحی به شما بدهکار نیست!
Threshold اینجاست چون بازی کردن آن نشان میدهد که کسی به دلایلِ شما برای خوب بودنش، اهمیت نمیدهد! نه شخصیتهای داخلی بازی، نه گیمرها و نه خوانندگان این مطلب! ولی این قطعاً خبر خوبی است! این یعنی هر چند اصلاً قرار نیست که شما قادر به انجام هر کاری باشید، اما خوشبختانه یا شوربختانه، قادر به انجام ندادن هر کاری هم نیستید!
Threshold اینجاست تا نشان دهد که برای کارِ خوب، قطعاً نه، اما باید برای انجام «کارهای درست»، از قواعد کلی خارج شده و خط موربی بر خطوط صاف شوید. کسی نمیتواند Threshold را با منطق ریاضیوار به کلی توضیح دهد. اما در جزئیات، اینطور میتوان گفت: از لحظهای که پرچم ایران در میان انتخابهای شما برای تغییر سختی بازی به چشم میخورد، دقایق بعدی که مشغول تنفس سنگین و سخت هستید، این بازی، زندگیتان را به طرز سرگرمکننده نشان میدهد. Threshold درباره لذت بردن نیست، درباره رنج کشیدن است؛ رنجِ مطلوبی که باید به جان بخریم تا پیشرفت کنیم.
۹. Stalker 2: Heart of Chornobyl
اراده آزاد، چیزی است که در Stalker 2: Heart of Chornobyl، زیاد به چشم میخورد. این اثر Immersive Sim، عمیقاً سیستماتیک کار میکند و منطقِ فکر شدهاش، لایههای زیادی را روی هم میچیند. این اراده آزاد، بعد از تجربه بازی، چندان هم آزاد نمیماند تا دست از بازی کردن بکشد و بکشید.
Stalker 2 در بهترین حالت، برای افرادی است که از وحشتِ آشکار تبعات زندگی حقیقی در دنیای واقعی میترسند اما از خود زندگی حقیقی، خیر. در بدترین حالت، Stalker 2 به عنوان یک بازی کالت که حتی مراحلش را هم طی نکرده، توانایی سرگرمی طرفداران آثار درهم و برهم بقا را دارد.
Stalker 2 گاهی اوقات چیزی است که ما از فرط ندیدنش در این صنعت، به آن شکوه و عظمت میبخشیم و گاهاً، نغمهای محسوب میشود که شنیدنش دردناک و تماشای سرودنش، دردآوردتر است. این مورد دوم یا همان بخشهای خوب Stalker 2، کمتر رخ میدهند. از آنجایی که من از ترس آشکارتر تبعات زندگی غیرحقیقی، بیشتر و بیشتر دور میشوم، Stalker 2 واقعاً کمتر از آن چیزی خوب است که گمان میشود، و بیشتر از بقیه مزخرفاتی که امروز در بازار هستند، برای آن دو دسته، و اندکی برای من، لذت میآفریند.
۸. Silent Hill 2 Remake
Silent Hill 2 Remake تمام افتخارش را مدیون تیم عجیب و غریبی است که بیش از ۲۰ سال پیش، چنین محصول ماندگاری را پدید آوردند. کار Bloober Team در زنده کردن چنین مردهای، کم از معجزه ندارد؛ ولی کار Team Silent در ساختن چیزی که دههها پس از مرگش، هنوز «قابلیت» زنده شدن را داشته باشد، خودِ خودِ معجزه است.
هر قطعه موسیقی، نمادگرایی و تعلیق رعبانگیز Silent Hill 2 Remake از روان انسان، هنوز همانقدر قوی بر پیکره ما ضربه میزنند که دو دهه پیش بازیکنان را به زمین میانداختند. هنوز هم مهِ بازی، با آنکه میدانیم آنسویش و هر سویش چه خبر است، نمیگذارد که آینده را ببینیم. البته نه آینده Silent Hill؛ بلکه آینده خودمان و زندگی بغرنجی که اغلب داریم.
آن جمله معروف یک خطی که «ما از کهکشانهای بالای سرمان بیشتر از اقیانوسهای زیر پایمان خبر داریم»، از آن مسائلی است که این بازی آن را تبدیل به یک بازینامه ابدی میکند. ما از چیزی که درونمان میگذرد، از افرادی که چند صد متر اطرافمان را احاطه کردهاند، کمتر خبر داریم! لذت غریب حضور Pyramid Head و یک جستجوی دیوانهوار، در کنار دنیای چندگانه و چندلایه، با چند انیمیشن مناسب، چیزی نیست که Silent Hill 2 و نسخه ریمیک آن را شایسته حضور در این فهرست کند اما نتایج آنها، هستند! خودآگاهی نابی که با چنین تمثیل نمونهای، طی ۲۰ سال گذشته، در جهان مدرن، ما را وا میدارد که برای مغزمان، فکری کنیم، قبلاً از آنکه مغزمان برای ما فکری کند.
۷. Final Fantasy VII Rebirth
بازی Final Fantasy VII Rebirth، در نظر من، دلیل چندان قویتری از آثار پیشین فهرست برای حضور در این رتبه ندارد، مگر اندکی و حالا ما اینجا هستیم! وفاداری بازی به نسخه اصلی، به قدری خوب و مناسب، تجربهای نوین از Final Fantasy VII Rebirth را پدید آورده که دلایل عظمت آشکار مجموعه، در دوران اوجش، اهمیتی ندارد.
چیزی که نوآوری خاصی از جنس FF VII نامیده میشود، آنقدری کافی است که در حضورِ کلونهای اینچنینی از ژانر فعلی Final Fantasy، بپذیریم و حتی فراتر از انتظار برویم. این بازی به زیبایی، یک گیمپلی کمنظیر را روی داستانگویی «سرگرمکنندهای» سوار میکند و با ترکیب یک موسیقی به راستی بینظیر، چیزی را به همه میدهد که میخواهند.
مبارزات خوب، محتوای زیاد ولی نسبتاً باکیفیت و هنرنمایی سازندگان در اجتناب از افتضاحِ محبوبی که گیمرها از آثار جهان باز، در طلب آن هستند، قسمت میانی از سهگانه FF VII را در اینجا قرار میدهد. همه چیز خوب انجام شده است، فقط مشکل این است که من بازی به مراتب بدتری را که از فرمت کلی این فرمول خارج شود، از بازی بهخصوصی که آن را به کمال برساند، بیشتر میپسندم.
۶. Indiana Jones and the Great Circle
ایندیانا جونز از اولین بازیهایی است که بهجِد، امسال لیاقت حضور و وجودش در این فهرست را کم و بیش، خودش پیدا میکند و ما چیزی را به آن نمیچسبانیم! تیم سازنده به جای بازسازی حس و حال قدیمی این شخصیت نمادین، واقعاً یک بازی را با مفاهیم کلی این سری بیرون کشیده که لحظات زیادی از آن، طعم خبط و فرزند ناخلفی را میدهد که باید به دنیا میآمد تا هیستری جمعی به اقتباسها را بهبود بخشد.
معماهای هوشمندانه تمامی ندارند، جزئیات تاریخی در دست روایت، به عنوان ابزار اصلی قرار میگیرند و شگفتی بیبدیل دخیل شدن در شکلگیری داستانهای جذاب، شما را تنها نمیگذارد!
Indiana Jones and the Great Circle، همانطور که اینروزها همه میگویند، از گرهگشایی رازهای باستانی تا دویدن روی قطار، هر لحظه شبیه بهترین دنبالهای است که برای سهگانه اصلی این مجموعه سینمایی ساخته شده است. این بازی به هر معنا، ابداً آنچارتد اول شخص نیست! این اثر، چیزی است که یک بازی ماجراجویی باید باشد و اگر به فرض محال، ایندیانا را نشناسید، اول تصور میکنید که فیلمهای مجموعه هستند که از روی آن ساخته شدهاند، نه برعکس!
۵. Balatro
بازی Balatro به سادگی، یک بازی کارتی است که به نوعی پیچیده، بازیهای رومیزی سنتی را عمیقاً با خلاقیتهایی که در راستای بینشی بزرگ هستند، بازتعریف میکند. قبل تجربه Balatro، از تمجیدهای بیشمار منتقدان از آن خستهاید، بعد از تجربهاش، در فکر فرو میروید که دقیقاً چه چیزی را پشت سر گذاشتید؟
یک صحنه تئاتر؟ یک دسیسه جنایتکارانه؟ یک سیاستِ نمایشی از سیاستمداران کهنهکار؟ یا صرفاً تعدادی ورق که به اینسو و آنسو پرت میشوند؟ هر چه که باشد، شما در حین بازی واقعاً میخندید، به طرز خطرناکی عصبانی خواهید شد و فارغ از هر چیز، دوست دارید دوباره مشغول انجامش شوید!
هیچ چیزی در دور بعدی قابل حدس و پیشبینی نیست. هر آنچه که شما را یک بار به قهقهه انداخته و در همان حین، شکست مفتضحی را تجربه کردید، شاید دوباره شما را به قهقهه بیندازد اما این بار برنده شوید. اما غریبه که نیستید، بحث در شکست و عدم شکست نیست.
آن چیزی که از غیرقابلپیشبینی بودن Balatro، خودنمایی میکند، حضور موثر شماست؛ اینکه میتوانید بعد از مدتی ایمان بیاورید که Balatro، آن سیاستهای باورنکردنی را به شما هم یاد میدهد. یا اینکه اگر تئاتر یا نمایشی کثیف برپاست، لزومی ندارد که فقط بیننده باشید! به نمایش ملحق شوید؛ شاید نمایشگردان هم شدید. Balatro چیزی نیست، مگر هر چیزی که ما دوست داریم بازیهای اورجینال باشند.
۴. Metaphor: ReFantazio
عظمتی عجیب دارد؛ بسیار عجیب. چه چیزی؟ کلیشههای همیشگی دنیای شرق در Metaphor: ReFantazio که که باز هم چنان درست صفآرایی میکنند که گویی هرگز آنها را در جایی ندیدهاید و تجربه نکردهاید. یافتن و تجربه یک JRPG برجسته در سیل چنین آثاری، کار سادهای نیست.
اما گویی که ساختنش، برای سازندگانش، کاملاً ساده است! به قدری عنصر خیال و تصور، در تعریف Metaphor: ReFantazio، از چیزی که میشناسیم، دگرگون شده که به تنهایی، معضلی ذهنی برای گیمر میسازد. خیال میکنید که میتوانید با خیال کردن، تصمیمات درستی بگیرید؟ تصورتان این بوده که در تصوراتتان، حداقل بدترین انتخابها را شناسایی کرده و سیر روایی هر شخصیت را حدس زدهاید؟
اگر بله، هنوز ReFantazio را بازی نکردهاید و اگر خیر، الان باید مشغول تجربه ReFantazio شوید.
۳. Animal Well
Animal Well، یکی از باارزشترین ۳۳ مگابایتهایی است که در تاریخ مدرن بازیهای ویدئویی، به دست ما رسیده است. یکی از آن بازیهایی که هر چند میخواهد ساده به نظر برسد ولی حتی قبل از تجربه هم، شاید شما را عمیقاً به دردسر بیندازد. تکههای Animal Well که احتمالاً میدانید توسط یک نفر ساخته شده است، هزاران نفر را هم در کنار همدیگر، برای معناگشایی، به سرگرمی دیوانهواری میکشاند.
این حالت دیوانهکننده، به اسم بازی هم رحم نمیکند. پشت آن ۳۳ مگابایت، باید بایتها را به بیت رنده کنید و به این نتیجه برسید که تک به تک بیتها را ذهنی مجنون، برای کسانی ساخته که از فکر کردن لذت میبرند، و حین لذت بردن، فکر میکنند. این افراد، از خزیدن به زیر لایههای مختلف و تفکر خارج از چارچوب، به خودیِ خود، «حظ» میکنند.
Animal Well یک محصول نیست. یک کالا نیست که به فروش برسد. Animal Well شبیه شاهکاری شخصی در ژانر بازیهای ویدئویی است که خالقش، با لطف بیکرانش، آن را با دیگران هم به اشتراک گذاشته است. ذرهای ارزش ندارد اگر یک موتور بازیسازی بسازید اما خروجی کار، اثری مانند سایر آثار باشد. اما اگر یک موتور بازیسازی را از پایه تا قله، خلق کنید تا Animal Well را بسازید، دمِ شما گرم!
۲. Satisfactory
همه چیز، بر پایه منطق است. هر چیزی که میسازید و هر چیزی که رو به تباهی میرود، در Satisfactory، یک پازل بزرگ، عمیقاً شبیه به «سامانههای پیچیده» است که در شکل بازیهای ویدئویی، نفس میکشد. Satisfactory از اجزایی تشکیل شده که به تنهایی معنا و اثر شگرفی ندارند اما در کنار همدیگر، همیشه معنادار خواهند بود.
اگر بتوانیم اندکی عقبتر برویم، سالی که Factorio عرضه شد، آن بازی میتوانست در لیست من، تقریباً در مقابل هر چیزی، رتبه اول را کسب کند. Factorio، پدر معنوی Satisfactory است. حال میتوانید الگوی تکرار شونده «تفکر» را در انتخابهای من ببینید. آیا این همه اصرار و پافشاری بر تفکر و بازیهایی که به طور عمیقتری، چالشهای نو ولی در عین حال درگیرکننده را در اختیارمان قرار میدهند، افراطی نیست؟
پلیتایمهای چند هزار ساعته Satisfactory، همانقدر معنای اندکی دارد که میتوانیم از پلیتایمهای طولانی کاربران Dota 2 خرده بگیریم. این آثار، به سرعت میتوانند با شروع چرخههای تکرار و ایجاد اعتیادِ منفی، بنیانی را که برای «تفکر» یا بهبود جنبههای دیگر شخصیت فراهم کرده بودند، به یک سکوی مخرب بدل سازند.
اما منطق پشت Satisfactory، با این نگاه، همان اثرِ مخربی را دارد که توانایی حل الگوریتمهای پیچیده Leetcode خواهد داشت. تاثیرات مثبتی که در نظر میگیریم، فرضهایی بحثبرانگیز هستند. در واقع، صحبتِ اصلی، درباره رویکرد کاملاً مخالفی است که چنین عنوانی در مقابل هایپرکژوالها دارند: شما نمیتوانید آنها را هر جایی بازی کنید، دستورالعملهایشان ساده نیستند و فراتر از هر چیز، در بدترین حالت هم، آنقدری پیچیده میمانند که نتوانید آنها را حین انجام کار دیگری، تجربه کنید!
این بازیها، همانقدر که سریع میتوانند عادت ناخوشایندی بسازند یا خودشان تبدیل به عادت بدی شوند، همانقدر عالی و دقیق، میتوانند در دنیای امروز که یقیناً چیزی به اسم «تمرکز» در عامه مردم یافت نمیشود، آن را به بازیکنانش، آموزش دهند.
حداقل، برای اشخاصی مانند من که از تفکر انتزاعی و شاخههایی که از عقلِ سرچشمه میگیرند، لذت خاصی میبرند، چنین بازیهای پیچیده، عمیق و سیستماتیکی، بیغایت ارزشمند هستند؛ به قدری ارزشمند که حتی به من یاد دادند تا آنها را هم بازی نکنم! کدام بازی یا بازیهای دیگری، چنین نتایج عجیبی را رقم میزنند؟ توهمِ پیشرفت فکری هر چند از عدم پیشرفت یا چه بسا پسرفت، بهتر است ولی هرگز جای پیشرفت واقعی را که نمیگیرد! اینطور نیست؟
۱. Astro Bot
در هفته عرضه Astro Bot، نقد انگلیسی آن، به شکل کاملاً مجزا به نگارش درآمد. من به همان نوشتههایم اما این بار به فارسی، اکتفا میکنم: «بازی Astro Bot نمونهای برجسته از این است که چگونه بازیهای پلتفرمر مدرن میتوانند بهطور یکپارچه نوآوری را با نوستالژی ترکیب کنند. با بهرهگیری کامل از قابلیتهای پلیاستیشن ۵ و کنترلر DualSense، این بازی تجربهای غوطهورکننده ارائه میدهد که فراتر از پلتفرمرهای سنتی میرود و ژانرهای زیادی را ترکیب میکند.
شخصیتهای بامزه و ارجاعات غنی، در وهله اول، به تاریخچه پلیاستیشن، همراه با طراحی نوآورانه مراحل، سفری جذاب و بهیادماندنی را خلق میکند. هرچند بازی داستانی پیچیده ندارد، اما بهخوبی بر سرگرمی، خلاقیت و استفاده هوشمندانه از ویژگیهای سختافزاری و طراحی نرمافزاری، در ادامه، نه فقط در دنیای پلی استیشن، که در صنعت بازی متمرکز است.
Astro Bot با ارزش تکرار به شدت بالا و مکانیکهای محیطی کارآمد، اگرچه لزوماً معنای کاملاً جدیدی در مقابل رقبای قدرتمندش و به یک معنا، پدر این سبک، به صنعت بازی نمیدهد، اما چنان یگانه، خلاقیت را به کار میگیرد تا یکه و متمایز ظاهر شود که پا به پای آنها، در مسیر صعود، حضورش نزدیک به جایگاهی است که تا یک روز قبل عرضه Astro Bot، تصرفناپذیر به نظر میرسید. چه از طرفداران پلیاستیشن باشید و چه نه، چه اصول طراحی بازی را درک کنید یا خیر و در نهایت، چه از ارجاعات لذت ببرید یا کاملاً با آنها غریبه باشید، Astro Bot ماجراجویی بیهمتایی است که به عنوان یک گیمر، باید تجربهاش کنید!».
و در نهایت، این را باید اضافه کرد که Astro Bot یک نامه عاشقانه واقعی است. البته که نامههای عاشقانه این چنینی، به سمت خودِ صنعت بازی، چندان هم کم نیستند. اگر قرار بر قیاس باشد، Astro Bot، نامه عاشقانهای به طرفداران دنیای بازیهای ویدئویی است! نامهای که حتی از همین بهانه هم برای کمکاری در ساخت و پرداخت یک بازی معنادار که همه محدودیتها را به فراموشی بسپارد، استفاده نمیکند.
از آن تجربههایی که فکر را به کار میگیرد، سرگرمی را به نهایتِ سودمندی سوق میدهد و گیمر را ابداً شخصی نمیبیند که «باید لایق احترام باشد!». چه بهتر! Team Asobi، به نوع والاتری، انسان را موجودی میپندارد که «ذاتاً»، «حرمت» را با خود به ارث میبرد و چیزی به غیر از حقیقت، واقعیت و افتخاری که در بودن در کنارش معنا مییابد، در دنیای او جا ندارد. بنابراین، بهترینها، شایسته بهترین هستند و بهترینهای دیگری، از همان Team Asobi آن را خواهند ساخت و گویا ساختهاند! از نظر من، Astro Bot کاری به کم و زیادهایی که ما در معیارهایمان میتوانیم برایش اندازه بگیریم، ندارد. در دنیایی که سازندگانش به این بازی و مردمانش متعهد هستند، فقط «بالا» معنا شده است. راه برایشان یکی بوده و سازندگان Astro Bot همان را تا تَه رفتهاند.
پر بحثترینها
- ۱۰ حقیقت تلخ که گیمر ها نمیخواهند به آنها اعتراف کنند
- مورد انتظارترین بازی های سال ۲۰۲۵
- گپفا ۲۶؛ مورد انتظارترین بازیهای شما در سال ۲۰۲۵
- روابط عاطفی در The Witcher 4 معنای عمیقتری خواهند داشت
- مدیرعامل ناتی داگ: Intergalactic دیوانهوارترین ماجراجویی ما است
- این ۱۵ ویژگی منحصر به فرد GTA 6 را به یک تجربه خیرهکننده تبدیل خواهند کرد
- کارگردان Silent Hill 2 Remake از علاقه خود به ساخت یک بازی در ژانر وحشت با اقتباس از Lord of the Rings میگوید
- استراتژی ریسکی Xbox که ۱۰ سال آینده آن را تعریف خواهد کرد
- شایعه: Xbox در سال ۲۰۲۵ بازیهایی خواهد داشت که هنوز رونمایی نشدهاند
- فهرست نامزدهای بهترین بازی های سال ۲۰۲۴ گیمفا
نظرات
بچه ها الان چه بازی اوله. احتمالش بیشتره کدوم بازی اول بشه
سایلنت هیل احتمالا اوله
فکر کنم سایلنت
مثل همیشه قلمتون قشنگه اقای ملکی.
لیست قشنگی بود
من عاشق استرو بات شدم ولی بهترین بازی امسال prince of persia lost crownبود کسایی که باهامموافقن لایک کنن
درود خدمت اقای ملکی عزیز فک کنم بعد از ماه ها دارم کامنت میزارم و خوشحالم که دارم لیست شما رو میبینم ، چه خوب که از تجربه بازیهایی لذت بردید و با ما به اشتراک گذاشتید. بازی سال من هم Metaphor: ReFantazio هست و واقعا این اثر رو دوس داشتم و کیف کردم و یاد گرفتم از داستانش که خیلی اوقات پند آموز هست با دیالوگ نویسی های شاهکار بازی و اونجا که میشنویم :
fantasy is not a empty dream
چقدر خوب که گیمر هایی که دیدشون به گیمینگ رو دوس دارم همچنان میتونن در طول سال در این جغرافیا از تجربه یکسری بازیها لذت ببرن ، بسیار عالی …
.
کل لیست و مطلب یکطرف و این تکه هم یکطرف :
” Threshold اینجاست چون بازی کردن آن نشان میدهد که کسی به دلایلِ شما برای خوب بودنش، اهمیت نمیدهد! “
به به آقا محسن جوادی عزیز
چه خبرا
اقا محسن خوش برگشتی.
تیک ابی کجا رفته؟
زمانی که آقای نراقی شماره تلفن رو اجباری کرد بعضی دوستان اعتراض کردن و بعد تصمیم عوامل سایت این شد که اکانت هایی که شماره تلفن ارسال نکنن به جای اینکه حذف بشن نمیتونن تیک آبی داشته باشن.(البته اکانت هایی که فعالیت نداشتن بسته شدن)
لیست عالی بود جناب ملکی♥️🙏
درود خدمت آقای ملکی عزیز، لیستتون عالی بود خسته نباشید🤝
.
سال ۲۰۲۴ برای من ۲ تا شگفتی داشت، اولیش Final Fantasy VII Rebirth بود که از لحظه به لحظه اش لذت بردم، گیمپلی فوقالعاده متنوع و جذاب در کنار روایت و شخصیت پردازی بی نظیر و موسیقی متن تکرارنشدنی که جذابیت بازی رو دوچندان کرده بود.
دومیش هم Astro Bot بود که کوچک ترین نقصی نداشت و انقدر از دستاورداش شنیدیم این چند ماه که دیگه نیازی به تعریف نداره. انقدر برام جذاب بود که ۳ روز بعد از عرضه پلاتش کردم. تیم اسوبی الماس جدید سونیه و امیدوارم در آینده هم بدرخشه.
بین بازی های ۲۰۲۴ که تجربه کردم از Silent Hill 2 و Neva هم خیلی خوشم اومد. در کل سال خیلی خوبی بود.👌
مهدی جان دمت گرم
قلمت طلا
فکر نمیکردم اینقدر علاقمند ب بازی های مستقل باشی !
لیست قشنگی بود