۱۰ حقیقت تلخ که گیمر ها نمیخواهند به آنها اعتراف کنند
اگرچه با توجه به تنوع در انتخاب بازیهای عرضه شده طی سالهای اخیر، هرگز زمان بهتری برای گیمر بودن نسبت به حال حاضر وجود نداشته است، اما نمیتوان این حقیقت را پنهان کرد که هماکنون صنعت گیمینگ دوران سختی را پشت سر میگذارد. با این وجود، حقایقی دیگری نیز در رابطه با این صنعت وجود دارند که ما بازیکنان از اعتراف به آنها خودداری میکنیم یا به این خاطر که باعث ناراحتی ما میشوند آنها طفره میرویم.
ما ۱۰ حقیقت تلخ صنعت بازی و حواشی پیرامون آن خصوصا در نسل کنونی را برای شما در این مقاله آوردهایم. شاید شما از افرادی باشید که پس از شنیدن آنها، تصمیم به نادیده گرفتن یا مخالفت بگیرید، اما دانستن آنها برای گشودن چشمان شما، ضروری خواهد بود.
۱۰.شرکت Valve مقصر اصلی سرطان لوت باکس در صنعت گیم است
هرچند که در مقایسه با دیگر ابر کمپانیهای صنعت گیم، Valve کمترین حاشیهها و مشکلات را با مصرف کنندگان دارد، اما میتوان آن را تا حد زیادی مقصر حضور بیرویه لوت باکسها (Loot Box) در صنعت بازی، خصوصاً در دهه اخیر و به دنبال عرضه Team Fortress 2 دانست.
اگرچه Team Fortress، اولین عنوانی نبود که از لوت باکسها استفاده کرد، اما بدون شک، اولین بازی محبوبی بود که از این راهبرد سودآور به موفقیت رسید. پیدا شدن سر و کله این رویکرد، از سپتامبر ۲۰۱۰ آغاز شد و با افزایش محبوبیت لوت باکس و موفقیت Team Fortress 2، تعجبی ندارد که دیگر شرکتها نیز برای تکرار آن از روشهای مختلف ارائه لوت باکس استفاده کرده باشند. خود Valve نیز تنها در سال گذشته، بیش از ۱ میلیارد دلار درآمد فقط از لوت باکسها در Counter-Strike 2 به دست آورد.
گنجاندن لوت باکسها ممکن است در همه بازیها بد نباشد، اما بدون شک تبدیل به آسانترین راه پیش پای توسعهدهندگان برای پول در آوردن شده است و میتوان Valve را یکی از مهرههای کلیدی گسترش دادن آن دانست.
۹.فرمول یوبیسافت میان مصرفکنندگان محبوب است
سبک بازیسازی معروف به فرمول یوبیسافت، متشکل از نقشههای جهان باز، ماموریتهای خستهکننده و تکراری، جمعآوری بیپایان آیتمها و فعالیتهایی که شاید تعدادشان بیش از حد زیاد باشد است. اما با وجود اینکه رسانههای حوزه گیمینگ عاشق انتقاد از یوبیسافت به خاطر تکراری و خستهکننده بودن قالبهای بازیهایش هستند، بازیکنان به طور مداوم نشان دادهاند که از آن خسته نمیشوند و همچنان از آن استقبال میکنند.
دلیل این که بیشتر بازیهای ذکر شده فروش بالایی دارند، این است که بازیکنان عادی و مخاطبان عام که ممکن است تنها چند بازی AAA در سال تجربه کنند و بخش بزرگی از بازار گیمینگ را شامل شوند، از آشنا بودن و عدم چالش این دنیاهای باز خشک و بیروح لذت میبرند. این گونه بازیها را میتوان به فستفود دنیای گیمینگ تشبیه کرد.
حال اما ممکن است گیمرهایی با سلیقههای «غنیتر»، از بیروح بودن فرمول یوبیسافت انتقاد کنند، اما این فرمول برای اکثریت قشر مصرفکنندگان جواب میدهد.
۸. شما (خصوصا گیمرهای رایانههای شخصی) قرار نیست همه بازیهای که دارید را تمام کنید
در میان گیمرهای رایانههای شخصی، کسی نیست که یک فهرست طولانی از بازیهای ناتمام نداشته باشد. با توجه به تعداد عظیم بازیهایی که هر ماه منتشر میشوند، فروشها و تخفیفهای فوقالعاده Steam و اینکه Epic Games Store هر هفته بازیهایی را به صورت رایگان اهدا میکند، اساساً غیرممکن است که یک فهرست بزرگ از بازیهای آماده برای بازی کردن نداشته باشیم.
اما هیچگاه زمانی کافی در زندگی بیشتر افراد باقی نخواهد ماند تا تمام بازیهایی که دارند را به پایان برسانند، مخصوصاً اگر میل به انجام دادن کارهای دیگری غیر از بازی را هم در نظر بگیرید. اما حقیقت این است که چنین چیزی، هیچ اشکالی ندارد. بازی کردن را به یک شغل تبدیل نکنید و هر آنچه که دوست دارید را بازی کنید و همین کافی است.
۷.نسل کنونی کنسولها در حد انتظار نبوده است
جای تأمل دارد که ما تقریباً چهار سال از نسل فعلی کنسولها را پشت سر گذاشتهایم (نزدیک به نیمی از عمر این نسل) و با این حال، به باور بسیاری از خریداران کنسولهای پلی استیشن و ایکس باکس، این نسل در مقایسه با نسلهای قبلی، بسیار ناامیدکننده ظاهر شده است.
اگر بخواهیم منصف باشیم، قطعاً بازیهای فوقالعادهای در این نسل روی PS5 و Xbox Series X/S منتشر شدهاند، اما آیا میتوان آنها را با عناوین انقلابی و با کیفیت نسل قبل مقایسه کرد؟حتی پر زرق و برقترین بازیهای این نسل، عمدتاً مانند نسخههای بهبود یافته عناوین نسل قبل به نظر میرسند. حقیقت تلخ است، اما به عقیده بسیاری، این نسل آن جهشی را که همه انتظارش را داشتند، ارائه نکرده است.
درست است که نمیتوان از شکوفایی عناوین مستقل در این دوره چشم پوشی کرد، اما اگر شما برای تجربههای شگفتآور و تحولآفرین پول زیادی برای خرید کنسول خود خرج کردهاید، باید بگویم که احتمالاً از تجربه کلی نسل فعلی کمی ناامید هستید.
۶.ما بیش از حد به نمرات منتقدین اهمیت میدهیم
البته که امتیازات و نظر منتقدان، میتوانند یک معیار مفید برای سنجش کیفیت یک بازی و یا ارزش خرید و تجربه باشند، اما متأسفانه در سالهای اخیر، اعداد و ارقام تبدیل به روشی برای ایرادگیری جهتدار علیه عناوین «غیرخودی» شده است.
برای مثال، مطمئناً بسیاری از شما حواشی پیرامون نمره ۸۳ بازی Starfield را به یاد دارید. نمرهای قابل قبول و هم سطح بسیاری از عناوین جذاب و خاطره انگیز دیگر که در عین حال، به وضوح نشان میداد این آثار، مشکلاتی دارند که آن را از «بینقص» بودن دور نگه داشته است. با این حال، بسیاری که وجود نمره زیر ۹۰ برای آنها قابل هضم نبود، باور داشتند Starfield یک «فاجعه» است.
به طور مشابه، Death Stranding نیز در زمان عرضه با امتیاز ۸۲ در متاکریتیک بسیاری را شگفتزده کرده بود، زیرا نمرهای به مراتب پایینتر از دیگر عناوین درجه یک کوجیما به دست آورد، اما این بازی همچنان پنج سال پس از عرضه، در محافل گیمینگ جایگاه خود را دارد و افراد بسیاری نیز بیصبرانه منتظر انتشار دنباله آن هستند.
هیچکس نمیگوید که شما باید از این پس بازیهایی با میانگین امتیاز ۵۰ در متاکریتیک را خریداری کنید، اما میتوان با اطمینان گفت که بازیهایی وجود دارند که امتیاز ۶۵ یا ۷۰ دریافت میکنند، اما همچنان سرگرمکننده هستند، اگرچه ممکن است نوآورانه نباشند یا از باگهای مختلف رنج ببرند.
بله، همگی ما زمان محدودی برای بازی کردن داریم، اما اگر خود را فقط به تجربه بازیهایی که از نظر منتقدین «بهترین» شناخته میشوند محدود کنید، ممکن است برخی از جواهرات پنهان را که شاید بیشتر با سلیقه شما سازگار باشند از دست بدهید.
۵.روایت در اکثر بازیهای ویدیویی، هنوز در سطح پایینی قرار دارد
خوشبختانه از این تصور عموم که بیشتر داستانهای بازیهای ویدیویی سطحی است فاصله زیادی گرفتهایم، زیرا اگر روایت بازیهای پرطرفدار همچنان کمعمق میبودند، اقتباسهای تلویزیونی جذابی نظیر The Last of Us و Fallout را نداشتیم.
اما همچنین مهم است که با حقیقت مواجه شویم که بر خلاف آنچه ما میخواهیم، یعنی دیده شدن بازیهای ویدیویی به عنوان یک رسانه «بالغ»، بیشتر بازیها هنوز از بهترین داستانسراییهای موجود در فیلمها و یا آثار ادبی مکتوب، کیلومترها عقب هستند.
یقیناً، استثناهایی وجود دارد، بهویژه در مورد برخی از بازیهای مستقل که بیچون و چرا از کیفیت بالایی برخوردارند، اما در زمینه بازیهای AAA و به طور خاص، آثار «بزرگتر»، معمولاً زمانی که در کنار برجستهترین خروجیها در سایر مدیومها قرار میگیرند، قابل مقایسه نیستند.
و این کاملاً قابل درک است. با توجه به اینکه بازیهای ویدیویی یک رسانه بسیار جدیدتر نسبت به دیگر مدیومهای هنر محسوب میشوند، هنوز به طور نسبی در حال بلوغ هستند و با گذشت سالها، احتمالاً پیچیدگی و ظرافت داستانهای آنها بیشتر خواهد شد.
البته، شایان ذکر است که بازیها یک مزیت بزرگ نسبت به دیگر آثار هنری دارند و آن تعاملی بودنشان است، زیرا همواره یک گیمپلی عالی میتواند نویسندگی ضعیف را پنهان کند.
۴. اهمیت دادن بیش از حد گیمرها به گرافیک، در حال صدمه زدن به این صنعت است
در حال حاضر نمیتوان انکار کرد که صنعت بازیهای ویدیویی در وضعیت نسبتاً وخیمی قرار دارد؛ اخراجها به بالاترین میزان خود رسیدهاند و میانگین زمان مورد نیاز برای توسعه یک بازی AAA جدید نیز همچنان در حال افزایش است. بخش زیادی از این موضوع به این دلیل است که بازیکنان به طور خستگیناپذیری خواستار گرافیکهای پیشرفته و چشمگیر هستند تا حاضر شوند برای یک بازی جدید مبلغ ۷۰ دلار پرداخت کنند.
حتی با وجود اینکه نسل کنونی از نظر فنی نسبتاً ناامیدکننده به نظر میرسد، ناشران اغلب بیش از پنج سال وقت و مقدار زیادی پول صرف میکنند تا بازیهایی با کیفیت بالا و واقعگرایانه تولید کنند. با این حال، شاید زمان آن رسیده باشد که بازیکنان کمی از مواضع خود عقبنشینی کرده و درک کنند که این تشنگی بیپایان برای گرافیکهای پیشرفته، تنها استودیوها را در شرایط بغرنجتری قرار میدهد، چرا که وقتی آنها یک دهه یا بیشتر را صرف ساخت یک بازی میکنند (که بحث بیگاری کشیدن از کارکنان و توسعه دهندگان خود مقاله جدایی را میطلبد)، آن بازی باید یک شاهکار بزرگ باشد، وگرنه عدم موفقیت، ممکن است به تعطیلی و ورشکستگی یک شبه منجر شود.
اما راه حل چیست؟ تأکید بیشتر روی سبکهای هنری متمایز و جذاب، بهجای تلاش برای واقعگرایانه بودن شروع خوبی به نظر میرسد.
۳. گیمرها با جیب خود رای نمیدهند
به عنوان یک مصرفکننده، قاعده کلی این است که با جیب خود رأی دهید، زیرا هیچ چیز قدرتمندتر از انتخاب شما نخواهد بود. شما میتوانید بزرگترین اعتراضها را با عدم حمایت از راهبردهایی که با آنها مخالف هستید، بیان کنید.
حقیقت ساده این است که خریدهای درون برنامهای، مکانیکهای فومو (ترسِ از دست دادن جایزهها و یا پاداشها)، نسخههای دسترسی زودهنگام، بازیهای نیمهتمام، عقاید سیاسی فرو شده در عناوین و شمول اجباری، همه و همه اگر بازیکنان به صورت گسترده از خریدن چنین عناوینی خودداری کنند، از بین خواهند رفت.
البته، شما این حق را دارید هر چیزی را که دوست دارید بخرید و کسی شما را برای آن قضاوت نمیکند، اما در عین حال، اگر از اینکه صنعت به طور تهاجمی به دنبال کسب درآمد اضافی از بازیهایی است که قبلاً برای آنها ۶۰ دلار پرداخت کردهاید، ناراضی هستید، شاید بهتر باشد بازیهایی که از این مدلهای تجاری استفاده میکنند را خریداری نکنید.
در طول دهه گذشته، گیمرها نارضایتی خود را از برخی مشکلات بازیهای مختلف ابراز کردهاند، اما فهرست خرید آنها با این انتقادات همخوانی نداشت، زیرا به هر حال همه باید آخرین بازیهای EA و Ubisoft را خریداری کنند، درست است؟
۲. شما مالک بازیهایی که میخرید نیستید
اگرچه افراد زیادی هستند که به نام مالکیت و حفظ حق دسترسی به بازیها، پرچم حمایت از نسخههای فیزیکی را به اهتزاز در میآورند، اما زمان آن رسیده است که با واقعیتها روبهرو شویم. حقیقت تلخ این است که شما مالک مطلق بازیهای خود نیستید.
بدیهی است که استدلال علیه بازیهای دیجیتال بهخودیخود مبرهن بوده و نیاز به تکرار ندارد. شما به پلتفرمهایی مانند استیم وابسته هستید که باید به صورت دائمی وجود داشته باشند و حتی در صورت حضور ابدی چنین پلتفرمهایی، شما در واقع فقط مجوز «تجربه کردن» یک بازی را خریداری میکنید نه خود بازی را. بنابراین، اگر ناشر به دلایلی تصمیم بگیرد یک بازی را از دسترس خارج کند، شما کاری در قبال آن نمیتوانید انجام دهید.
حتی با وجود عرضه بازیهای فیزیکی، بسیاری از عناوین امروزی، بهویژه در بخش AAA، نیاز به ارتباطات آنلاین مکرر یا دائمی دارند که در نتیجه، دیسک بازی را تنها به یک راه ثانویه برای دسترسی به محتوای دیجیتال مبدل کردهاند. اگرچه مهم است بازیکنان به مبارزه برای حفظ مالکیت بازیها خود ادامه دهند و سعی کنند با فشار به مراجع تصمیم گیرنده، قوانینی را برای دسترسی دائمی به بازیهای دیجیتال در هر شرایطی تصویب کنند، اما همچنین باید با این واقعیت کنار آمد که در قبال تقریباً هر بازی که آن را خریداری میکنید، هر لحظه ممکن است مالکیت آن را از دست بدهید.
۱. فرنچایزها تا ابد باب میل «شما» باقی نخواهند ماند
در نهایت، شاید بزرگترین حقیقت ناگفته و تلخ این است که عناوینی که شما زمانی با تمام وجود به آنها عشق میورزید، لزوماً همیشه مطابق میل شما باقی نخواهند ماند.
برای مثال، بازیهای اصلی سری Final Fantasy را در نظر بگیرید که در آخرین نسخههای خود به طور فزایندهای طرفداران سرسخت را ناراضی کردهاند، زیرا از مکانیکهای سنتیتر بازیهای نقشآفرینی (RPG) فاصله گرفته و به سمت المانهای به اصطلاح «سادهسازی شده» حرکت کردهاند که در نهایت با نسخه مورد پسند میان بازیکنان عادی، یعنی Final Fantasy XVI، این روند به اوج خود میرسد.
در حالی که ممکن است با به یاد آوردن گذشته این سری، افسوس بخورید و از بلایی که Square Enix سر فرنچایز مورد علاقه شما آورده است عصبانی شوید، اما این تغییر تنها بخشی از فرایند تکاملی سری است، زیرا توسعه دهنده تلاش میکند تا بفهمد نسل جدید چه میخواهد.
این موضوع میتواند برای طرفداران قدیمی ناامیدکننده باشد، اما با گذشت سالها، بعید است که هر فرنچایزی که هم اکنون دوست دارید، همچنان مسیر دلخواه شما را طی کند؛ بنابراین، انتظار مبنی بر اینکه یک سری دقیقاً مطابق با سلیقههای شما برای همیشه تولید شود، کاملاً غیرواقعگرایانه است.
پر بحثترینها
- گزارش: طراحی سختافزار پلی استیشن ۶ برخلاف نسل بعدی ایکس باکس، به پایان رسید
- حساب توییتر پلی استیشن باعث ترند شدن دوباره Bloodborne Remake شده است
- منبع داخلی: PS6 در سال ۲۰۲۷ عرضه خواهد شد + اطلاعات بیشتر
- شایعه: اطلاعات فاش شده از GTA 6 توسط کاربری که ادعا میکند چندین ساعت از گیمپلی را دیده است
- تحلیلگر: ناشران امیدوارند تا GTA 6 با قیمت ۱۰۰ دلار عرضه شود
- یوشیدا: اگر خواهان بازی های انحصاری جدید PS5 هستید، بهتر است از ریمسترها حمایت کنید
نظرات
متاسفانه همشون درست بود
با مورد پنجم مخالفم. کم نیستن گیمایی که داستانای شاهکار داشتن و مثلشون نه تو سینما دیده شده نه تو ادبیات
شما یه بازی نام ببر که داستانی در سطحش توو ادبیات وجود نداشته باشه. کل ادبیات جهان که سهله کل داستانهای کل تاریخ ویدیوگیم هم جمع کنی به یدونه شکسپیر نمیرسن.
Silent hill?
A plague tale?
Death stranding?
Little nightmares?
Horizon?
Bioshock?
Life is strange?
Hellblade?
Hades?
مهم تر از همه بازیای Fumito Ueda?
داداااااش هل بلید اینجا جاش نیست و لایف از استرنج💔
لست اف اس بهترین داستان تاریخ صنعت گیم
واکنش ردد۲:ما اینجا هویجیم؟ما رو نخوندید🗿؟
تازه بازیایی مثل
Detroit become human
Heavy rain
Beyond two souls
Nier automata
Persona
اینا هم یادم رفت بنویسم …
دوستم باید در همون بخش رقابت با سینما باقی میموندی. کل بازی هایی که گفتی رو بزاری روو ترازو در مقابل پنج تا دونه حکایت های کوتاه گلستان پرت میشن توو فضا. شما کل سینما و ویدیوگیم رو بزاری روو هم بازم حتی قابل مقایسه با تاریخ ادبیات بشر نمیشن
حرفت مثل اینه که از غار دربیایی بگی تکنولوژی فضایی ها در برابر سپر محافظ من هیچ شانسی نداره 🤣🤣🤣🤣
برو همون حکایت علم و ثروت یا رومئو ژولیتتو بخون اینجا چیکار میکنی؟؟؟ 🤐🤐🤐
دوست عزیز من هم تجربه دنیای گیم رو نزدیک سه دهه دارم و هم تجربه خوندن آثار فلاسفه بزرگ و ادیبان. شما چی؟ اینکه بیاین تاریخ ادبیات کهن جهان رو با یه صنعت جوان و نوپا که زیرمجموعه entertainment هست مقایسه میکنید و تازه ویدیوگیم هم برتر میدونید (🤣) دلیلی بجز ناآگاهی نمیتونه داشته باشه. چهارتا دونه رباعی از خیام کل مفاهیمی که تا به امروز در ویدیوگیم وجود داشته رو فرو میریزونه دوست من. اگر بخاطر تاریخ فلسفه و ادبیات نبود امروز سینما و ویدیوگیم های داستانی ایی هم وجود نداشتن. اگر گیلگمش و تروا و شاهنامه و نمایشنامه های شکسپیر و گوته و سعدی و….. نبودند امروز آثاری که نام بردین هم نبودند
آره رستم پشتش به ماس 🗿
باز اونقدر جوگیر نیستم چهار بیت شعرو برتر از یه اثر هنری همه جانبه بدونم. تنها چیزی که مشخصه اینه که این گیما رو اصلا پلی نکردی وگرنه این همچین جوکی نمی نوشتی
حالا تو با گلستان مقایسه نکن.من با بیشتر بازی هایی که ایشون گفت موافق نیستم جز هوی رین و دیترویت بیکام هیومن
عزیز همهی اینا در مقایسه با آثار باکیفیت نویسندگان مشهور جوکی بیش نیستند. شما همهی اینارو با شاهنامه فردوسی هم نمیتونی مقایسه کنی چه برسه به افراد والاتر مثل شکسپیر.
چند بار شکسپیر خوندی؟
چند بار، بخش های مورد علاقه م رو بیشتر. کلا نویسندگان بزرگی که نوشته هاشون مفاهیم فلسفی دارن رو سعی میکنم شده حتی صوتی بخونمشون
احسنت
دقیقا
مخصوصا ردد۲ که بهترین داستان گوییه تاریخو بین گیما داشت
رد دد یکی از معمولی ترین روایت ها و داستانا رو داره. مخصوصا اگه با بازی هایی که تو کامنت بالا اشاره کردم مقایسش کرد کاملا overshadowed میشه
ردد یکی از معمولی ترین روایات؟
واسه همین تو گیم شخصیت پردازی رو دست ردد۲ نیس؟
آخه میخوای هیت بدی یچیزی بگو بسنجه
Gtavیم میگفتی قبول سطحیه داستانش
الکی هیت دادن گنگ آدمو بالا نمیبره باور کن
اصلا قصد هیت دادن ندارم و تو مقایسه با بازیایی که مثال زدم این کامنتو نوشتم. شخصیت پردازی یه بخش کوچیک از روایت حساب میشه و باز هم رد دد تو این زمینه خیلی موفق عمل نکرده. شاید خودت فنبوی تعصبی باشی؟
شخصیت پردازی خوبی نداشته ردد؟
این دیگه از هیت گذشته از یه چیز دیگه نشات میگیره که به شخصیت پردازی آرتور مورگان و جان مارستون و حتی شخصیتای غیرقابل کنترل مثل داچ و مایکا میگی ضعیف!
خیلی شخصیت پردازی قوی ای داشت مخصوصا وقتی از اول تا آخر بازی گیمپلی رو کشت و کشتار و دزدی و غارت تمرکز داره و آخر تلاش میکنه بگه آرتور چه مرد خوبیه یه ان پی سی رو با اسبش رسوند خونش.
انقدر داستانش قوی بود که بعد به زور تموم کردنش سریع دیلیتش کردم و هیچ تاثیری روم نذاشت 🥱
فازت چیه؟؟؟؟؟
دث استرندینگ شخصیت پردازی خوبی داشت؟!
بله بله😐
دث سترندینگ تا حدی رو هویت کارکتراش کار کرده که حتی اسماشون هم بخشی از شخصیت پرادزیاشونه و یه قدم حتی فراتر از پردازش برمیداره و تک تکشون رو رسما روانکاوی میکنه. شک ندارم بازیشو حتی پلی نکردی و تحت تاثیر جو این کامنتو نوشتی
داره میگ شبیه ساز کولبری از ردد۲ و داستانش بهتره
معلومه طرف فن یه گیمه خاصه یا کلا فن ی کنسول خاصی این حد از …. از یع موجود عادی بعیده واقعا 😂
از اول بازی کشت و کشتاره و آخر سرم ک آرتور میمیره نشون میده چ مرده خوبیه؟
اصلا اصل بازیو فهمیدی یا نه خوده آرتور میگفت من مرده بدیم بقیه میگفتن تو مرده خوبی هستی
تو رددو دیلیت نکردی مغز مبارکو دیلیت کردی ک یزره ازش استفادم نکردی برا تجزیه تحلیل بازی 😂
شبیه ساز کولبری خودشو گیم پلیو داستان چرتش چیه ک شخصیت پردازی داشته باشه
تنها نکته مثبتش شخصیت اصلیش بود ک بازیگر نقش دریل دیکسون تو واکینگ دد بود همینو بس 😂
۹۹ درصد افرادم بخاطر اون بازیش کردن
البته که از رد دد فن انتظار بیشتری نمیره امثال تو مخاطب همون سریالایی مثل والکینگ دد هستین انتظار نمیره درکی از هنر کوجیما داشته باشی به خاطر همین نمیدونی شخصیت اصلی دث سترندینگ سم پورتر نسبت به کارکترایی مثل فرجایل، دای هارتمن، ماما، آملی و… عمق و بک استوری پایین تری داشت ولی بازم همون یدونه میرزه به کل کریر راکستار چه برسه صرفا رد دد :*
نظرتو بزار دره کوزه آبشو بخور ک خریدار نداره یدونه ردد یا gtav اندازه کل بازیای کوجیما فروش داشته البته برا کسی مثل کوجیما واقعا افت داره ک عقب مونده ای مثل تو فنش باشه 🙂
از اونجایی که به زبان نئاندرتال ها مسلط نیستم هیچی از کامنتتات سر در نیوردم ولی به هرحال زحمت کشیدی واست جایزه آب بادمجون آوردم بفرما
مرسی که با این لطیفه ها موجبات خندمون رو فراهم میکنی نیوبی :*
انقد شبیه ساز کولبری بازیه فوق العاده ای هست ک انقد ک آرتور مورگان فن داره خوده بازیای کوجیما رو هم ندارن واقعا حیف ردد که با شبیه ساز کولبری مقایسه شه
برو کولبریتو بکن باو 😂
فکر کنم تنها کسی هستم که تو سایت با نظرت موافقم😂
تو این سایت رقابت بین هیت دادنه
هر کی بیشتر به یه بازی اونم شاهکاری مث رد دد۲ هیت بده مثلا شاخ بنظر میرسه بفکر خودش
آخه آدم باید یچیزی بگه که منطقی باشه!
میگ داستان ردد۲ سطحی بود
یعنی چرت ترین کامنت این ماه تعلق میگیره به ایشون که یه نفره کل منتقدا و گیمرارو کوبید
دادا این که چیزی نیست.یکی بود فن لست آف آس بود.اومده بود گفته بود چرت ترین داستان تاریخ رو ردد داره.اسم مقاله اینه:بهترین داستان های بازی ها
😂
منم هستم
چند سال اخیر کم داشتیم
اون بازی هایی که شما میگی حداقل مال۵سال پیشه
ولی هنوز شاهکار هست و مثل لست اف آس ۲ خسته نمیشی یا ووکنگ که واقعا ترکیبی از خدا جنگ و گوست اف سوشیما هست
احتمالا با سینما یا ادبیات آشنا نیستید وگرنه اصلا یه دونه گیم هم وجود نداره که بتونه با شاهکارهای ادبیات یا سینما هماوردی کنه. به سینمای قرن بیست و یکم نگاه نکن، سینما پیشینهای فراتر از این فیلمهای مسخرهای که امروز تولید میشه داره. ادبیات که دیگه اصلا جای خودش رو داره. چه آثار رمانتیکی مثه موبیدیک یا فاوست چه آثار رئالی مثه جنایت و مکافات و شنل و صدسال تنهایی، چه آثار کلاسیکی مثه بیوولف و سرود نیبلونگها و کمدی الهی، همه کیلومترها از بهترین روایتهای بازیهای ویدیویی جلوترن. دیگه نمایشنامههایی مثه کارای برشت و ایبسن و شکسپیر و آرتور میلر بماند. و تازه اینا مشت نمونهی خروارن و اگه بخوام یه لیست درست حسابی حاضر کنم باید تا سال آینده همینجا بشینم و اثر ردیف کنم. همین شاهنامهی خودمون رو یه سرچ ساده تو دادگانهای کتابخونهای فارسی مثه پرتال جامع علوم انسانی بزنید و ببینید فقط چند مقاله اختصاص داره به پیرنگ در داستان رستم و سهراب. کدوم یکی از بازیهایی که فکر میکنید شاهکار بودن وجهی از داستانشون متاعی شد برای نگارش مقالات آکادمیک؟ عاشق مارگاریت دوراس هنوز که هنوزه منبع الهام هست برای بسیاری از پژوهشها و کیساستادی کلی پژوهش دیگه در علوم انسانی بوده. افق دید رو وسیعتر کنید، کمی مطالعه کنید میبینید حتی یک بازی هم نبوده که بتونه در حد و حدود یه اثر متوسط ادبیات ظاهر بشه. همون سینما هم با این سبقه و آثاری که واقعا پیچیده بودن، مثه کارهای برگمان (مهر هفتم و سکوت و آواها و نجواها رو ببینید متر دستتون بیاد)، بازم هیچوقت ادعا نمیکنه که من اثری داشتم که از حیث داستانی مثلا هماورد موبیدیک ملویل بوده باشه. گیم خوبه، جای خودشم داره، مزایایی هم داره که اصلا سینما و ادبیات ندارند اما از حیث داستانی که نمیتونه مدیومی که اصلا متر و معیار داستان و روایت رو خودش مشخص کرده رو جا بذازه.
دوووود ادبیات کلاسیک جای خودشو داره من خودم شیفته داستانای ادگار آلن پوام. ولی این مقایسه اشتباهیه به خاطر اینکه ویدئو گیم بیشتر تو زمینه گمانه زن فعالیت داشته یعنی به طور خلاصه ژانرهای فانتزی، علمی تخیلی و وحشت.
درحالی که که ادبیات کلاسیک محدود به به دوره ای از تاریخ میشه که این ژانر ها تو اون زمان خیلی کم رنگ تر از الان بودن و بیشتر آثار اون دوره رومنس یا اجتماعی فلسفی حساب میشن.
حقیقت اینه که این آثار ادبی به خاطر پیشگام بودن همچین تاثیری تو کالچر داشتن درحالی که گیم یه مدیوم جدید و مدرنه و همچین تاریخچه ی بزرگی نداره. از طرفی جهان بازیای ویدئویی نیاز به فرهنگ سازی داره چون اکثرا به چشم سرگرمی بهش نگاه میکنن یه نمونش خود نویسنده ی ویچر که قبل اقتباس گیم از داستانش عقیده داشت بازی های ویدیویی فقط برای تفریح بچه ها ساخته میشن. و به خاطر همین طبیعیه که تو مقالات آکادمیک بهشون اشاره نشه چون همه جای دنیا سیستم های آموزشی سنت طلبن و با چیزای ثابت شده سر و کار دارن. همین ماجرا حتی درمورد ادبیات گمانه زن هم که زیاد محبوبیت پابلیک نداره و طرفداراش اقلیت حساب میشن صدق میکنه. به عنوان مثال همیشه از ارباب حلقه ها به عنوان یکی از بهترین فانتزی های تاریخ یاد میشه درحالی که الان با پیشرفت و روند تکاملی که این ژانر داشته ارباب حلقه ها خیلی بیسیکه و کلیشه ای ترین خط داستانی ممکن رو داره. اما چرا انقد اثر مهمیه؟ همون پیشگام بودن که بهش اشاره کردم. شاید ریشه های انقلابی داستان و روایت تو ادبیات خلاصه شن اما امروز داریم اوج و شکوهش رو تو بازی های ویدئویی میبینیم. به عنوان مثال سایلنت هیل که ژانر وحشت رو از نو تعریف کرد و بهش عمق و روح بخشید.
ربطی نداره عزیز دل. اینطور نیست که حیطههایی با معیارهای ابجکتیو به بازی نپرداخته باشن چون فکر میکنن این عرصه عرصهی سرگرمیه. الان یه تعداد زیادی از پژوهشگرای علوم انسانی اتفاقا التفات خیلی خوبی هم به بازیها دارن اما محل جذابیت برای این فیلد تازه تاسیسِ ویدیوگیم استادیز اصلا داستان بازیها نیست. اتفاقا لیست بالایی که شما تهیه کردی رو دیدم. احتمالا تجربهی شخصیات لذت زیاد بوده از تمام این داستانها اما راستش رو بخوای هیچکدوم از این داستانها اصلا قابل قیاس با حتی معمولیترین نمونههای ادبی امروز هم نیستن دیگه گندهها بماند. اگر اینجا فرصتش بود یه اثر نمونه که از هر حیث (پیرنگ، درونمایه، شخصیت، روند کشمکش روایت، گره، و غیره) کامل باشه رو برات مثال میزدم تا به شوخی بودن داستان همین بازیهایی که تصور میکنی شاهکارن پیببری. هدف اصلا نقد این بازیها نیست و در قابل احترام بودنشون شکی نیست اما آیا از حیث داستانی میتونن حتی اسم خودشون رو در کنار آثاری مثل اولیس جویس مطرح کنند؟ نه، واقعا این حرف اینقدر خندهداره که اگه شما به یکی بگی اولیس جویس فقط چون انقلابی بوده امروز به عنوان یه شاهکار مطرح میشه، طرف پیش خودش میگه این بابا نه تنها تا به امروز حتی این کتاب رو از نزدیک ندیده بلکه حتی تو هیچ محفلی هم حضور نداشته که حداقل یه کلمه از اولیس بشنوه و چیزی یاد بگیره. البته ندونستن چیز بدی نیست عموم آدما منجمله خود من اشباعیم از ندونستنها و دانستههامون مثل چنتا ستارهی ناچیزه میون دریای ناآگاهیهامونه. اما بهتره به جای اینکه پافشاری کنیم بر حرفی که بنیانی نداره، یاد بگیریم. اثری مثل موبیدیک ملویل اونقدر غنی هست که وقتی میخونی احساس میکنی کلمات دارن روی کاغذ میرقصند. نه موسیقی داره نه گیمپلی داره نه هیچ چیز دیگری جز آرایش کلمات اما داستانش یه تجربهی تکرارناپذیره.
در ضمن در چند مورد سوتفاهمهایی برای شما پیش اومده. اول اینکه ادبیات کلاسیک یه دوره نیست یه نحو از ساختاربندی آثار ادبیه. کلاسیسیزم یه مکتبه نه دوره. برا همین آثاری مثه ایلیاد کلاسیکن اثری که دو هزار و خوردهای سال بعدش اومده (مثلا کارای مولیر) هم باز کلاسیک محسوب میشه. مکتب ادبیه نه دوره. همونطور که ادب رمانتیک و ادب رئال ژانر نیستن و مکتبن. به این معنا ادب رمانتیک لزوما به معنای داستان عاشقانه نیست. دوما، فرمودید ژانر فانتزی در دوران کلاسیک دیده نمیشه. اتفاقا خیلی از آثار مطرح فانتزی کلاسیک هستن. احتمالا با بیوولف و سرود نیبلونگها آشنا نیستید ولی ایلیاد و ادیسه رو که شنیدید اسماشون رو. اینا توی مکتب کلاسیسیسم نوشته شدن اما کلاسیک هستن. اتفاقا خیلی هم قدیمیتر از ارباب حلقهها بودند و اصل ریشههای ژانر فانتزی مال همین آثاره نه ارباب حلقهها. ارباب حلقهها اصلا یک داستان انقلابی نیست (به اون معنای پیشگام بودن که گفتید) و توجهی که دریافت کرد فقط به خاطر این بود که از جهاتی داستان نسبتا قویای بود ضمن اینکه برخلاف این آثار کلاسیک خوندنش دشوار نبود و مخاطبش عام بود. سوما، برای کیفیتسنجی داستانها اینطور که شما تصور میکنید کسی نمیگه وای فلان داستان قهرمانش بدمن اصلی داستانه پس این داستان خیلی خفن و غیرکلیشهایه. مثلا یک راه خوب توجه به عناصر اون داستانه تا حداقل از لحاظ فرمی داستان مورد سنجش قرار بگیره. ارباب حلقهها داستان نسبتا خوبی بود چون تونست چنین معیارهایی رو برآورده کنه. پیرنگ خوبی داشت و مهمتر از اون تونست یکی از بهترین موارد خلق جهان خیالی (fictional universe) باشه. آیا این سبک خلق جهان خیالی برای اولین بار اتفاق میافتد. خیر، یه داستان خیلی مشهور دیگه (جادوگر شهر از) پیش از ارباب حلقهها با سبک و سیاق مشابه توسط فرانک بام اتفاق افتاده بود. اما در خلق خودش تالکین دقیقترین و خلاقترین ارائه رو به ثمر رسوند و این باعث شهرت زیاد ارباب حلقهها بود.
مجدد تاکید میکنم اصلا غرض من این نیست که این بازیها رو زیر سوال ببرم اما نمیشه گفت روایت این داستانا نزدیک به روایت گندههای ادبی بوده. بله سایلنت هیل ممکنه ژانر وحشت بازیهای ویدیویی رو از نو تعریف کرده باشه اما با یک پکیج اینکارو کرده (موسیقی، گیمپلی، و غیره).
به عنوان نکتهی پایانی به امید اینکه شاید من اونقدر خوششانس باشم که چیزی به شما دوست عزیزم یاد بدم (در عوض اونچیزی که شما به من یاد دادی و لیست خوبی تهیه کردی تا مجبور بشم اون عناوینیاش رو که هنوز تجربه نکردم برم سراغشون)، کتاب خیلی کوتاهی داره رابرت اسکولز به نام عناصر داستان. خیلی کوتاهه و ترجمهاش هم هست. توصیه میکنم این کتاب رو شروع کنید به خوندن و در کنارش ویلیام ویلسون از پو که نویسندهی مورد علاقهی شماست بخونید. داستان خیلی کوتاهیه اما من میگم یکی از بهترین نوشتههای پو هست (نمیدونم فارسی شده یا نه اما انگلیسیاش هم سختتر از بازیهایی که انجام دادید نیست). اگر هردوی این نوشتهها رو به موازات هم بخونید شاید افق دید بهتری داشته پیدا کنید و بتونیم بیشتر در این خصوص صحبت کنیم.
من کم کتب داستانی و فیکشنال نخوندم. با کتابهای رولد دال بزرگ شدم از نوجوونی طرفدار نیل گیمن بودم و تو ادبیات کلاسیک هم بی تجربه نیستم. کتابایی مثل باغ مخفی، مری پاپینز، باد در درختان بید، بعضی از داستانای چارلز دیکنز صد سال تنهایی و … رو مطالعه کردم و با این که خیلی هم دوسشون دارم اما بازیایی مثل آثار Fumito Ueda برام تجربه های مثال نزدنی بودن هم به لحاظ داستانی هم جنبه های هنری دیگه. یا نبوغی که تو ساختار داستانی دث سترندینگ و پلات توییست هاش تجربه کردم تو هیچ چیز دیگه ای مثلشو ندیدم. طوری که life is strange عواطف مخاطب رو به بازی میگیره. وقتی رو داستان little nightmares تمرکز میکنی و از شدت دارک بودنش کرک پرت میریزه. اینکه بازی ای مثل hellblade انقدر جنبه ی روانشناختی و فلسفیش عمیق و چند لایس که میتونه مقابل بهترین دارک فانتزی ها مثل برزرک یا گات قرار بگیره. از زیبایی و تاثیرپذیری روایت A plague tale چی میتونم بگم که حتی واسه یک ثانیه هم خسته کننده نمیشه…
البته بحث سلیقه هم مطرحه و این عناوین مورد پسند خودمن و به خیلی از بازیا و کتابا یا فیلم و سریالای محبوب علاقه ندارم. خلاصه که من یه سری بازیای ویدئویی و به خصوص بعضی آثار تو صنعت انیمه و مانگا رو نه تنها استثنایی بلکه حتی یه جهش تو داستان پردازی میدونم که شاید هنوز برای آمادگیش زوده. بابت پیشنهادات و اینفویی که در اختیارم گذاشتی تشکر میکنم ازت. حتما تو برنامه هام یه تایمی بهشون اختصاص میدم
تلاوتات به درد خودت میخوره این مزخرفات اینجا خریداری نداره وقته کولبریته
بای بای 👋
نه برای یه کرکی
با همه موافقم بجز ۱۰ببین تا یه حدی اوکیه الان کسی از دوتادو نازاضیه ؟نه ولی از بازیای eaچرا
بازی های این نسل بهم حال نداد دلم یه گیم انقلابی میخواد
فقط جی تی ای ۶ میتونه انقلاب کنه
فکر نمیکنم GTA VI بتونه “انقلابی” ایجاد کنه، البته بستگی داره تعریف شما از انقلاب چی باشه.
منظورش از انقلاب انتشار بازی هستش😅
با شما موافقم.خیلی از فرنچایز های صنعت گیم مخصوصا GTA VI به تکامل رسیدن و دیگه بازی انقلابی نخواهیم داشت. برای مثال بعد GTA III و GTA SAN هیچ کدوم از نسخه های این سری با وجود شاهکار بودن انقلابی نبودن. با اینکه سولزلایک پلیر نیستم اما از نظرم تنها بازی انقلابی نسل ۹ الدن رینگ بود که انقلابی تو سبک سولزلایک بود مثل دارک سولز ۱
اگر انقلابی بودن منظور سبک سازیه که vampire Survivors ترکوند
با چه عقلی میگی سری جی تی ای به تکامل رسیده؟ سازنده ها میگن تکامل ادامه داره و نسخه ۶ جاه طلبانه ترینشونه
تکامل به این معنی نیست که گیم دیگه پیشرفت نکنه
انقلاب مهم نیست، فقط پیشرفت آیپی های موفق مهمه
جی تی ای آی وی رو هم اضاف کن
فیزیکی که اون گیم داشت توی زمان خودش بی نظیر بود و لنگه نداشت
بله فیزیک و انیمیشن iv بسیار جلوتر از زمان خودش بود ولی ربطی به انقلاب نداره
منظور شما از انقلاب اینه که یک ویژگی باید معرفی بشه نه اینکه اونو ارتقا بدن
درست برداشت کردم؟
بله دقیقا. پیشرفت فیزیک و انیمیشن و گرافیک و….. به مرور زمان و با ارتقای تکنولوژی و سخت افزاری بهتر میشه. ولی برای مثال GTA III رو با GTA2 مقایسه کنی متوجه انقلاب میشی( کل گیم دگرگون شد)
اگه منظورت از انقلاب یه چی تو مایه های رزیدنت اویل۴ هستش بعید میدونم gta6 از پسش بربیاد ولی اگه تو بحث واقعگرایانه بودن آب و هوای یا فیزیک باشه اون اوکیه هستش
امیدوارم رزیدنت اویل ۹ هم بتونه مثل چهارش حداقل یه انقلاب ریزی تو صنعت گیم ایجاد کنه…
انقلاب ؟!
یکی از اعضای خود راکستار می گفت توقعتون رو بیارید پایین ، بعد داری میگی انقلاب ؟
سال هاست که تقریبا اصلا بازی انقلابی نداشتیم
نگفت توقعتونو بیارید پایین.
گفتند که توقع خیلی خیلی فضایی نداشته باشید
خب توقع فضایی دارن که اینو میگه دیگه 😁
دقیقا. عرض کردم منظورشون از توقعات فضایی محدودیت سخت افزاریه. برای مثال خیلی ها انتظار دارن به بیشتر ساختمونا بتونیم وارد شیم یا NPC های بیش از حد زیاد و شلوغ پلوغ بدون در نظر گرفتن ضعف پردازنده های کنسولی. دارگنز دوگما ۲ نشون داد npc های بیش از حد رو نمیتونه پردازنده کنسول پردازش کنه. از کیفیت و عظیم بودن خود بازی که همه مطمعن هستن راکستار بازی بد نمیده مخصوصا از سری GTA
آخرین بازی ای که واقعا انقلابی بود برث آف د وایلد علی الخصوص توی المان های جهان باز بود
بعد از اون هم انقلاب داشتیم،اما خیلی محدود تر
مثل سوپر ماریو بروس واندر توی پلتفرمر دو بعدی که عملا ریبوت دوباره این ژانر بود
الدن رینگ ؟
شما مثل اینکه فقط قصد داری بگی GTA VI موردانتظار نیست. اتفاقا GTA VI قراره بسیار بازی عظیمی باشه منظور توسعه دهنده ها و کارشناس ها از انتظار پایین تر برمیگرده به محدودیت های سخت افزاری کنسول ها نه خود بازی. ووک خطاب کردن GTA VI هم که بماند از بازی که فقط یه تریلر اموده بیرون میگی ووکه
ردد۲
اگه درست بازیای راکستار رو بازی کرده باشید متوجه میشید بازیای راکستار به اون ابهت و عظمت هیچوقت بازی انقلابی نبودند و نیستند و نخواهند بود راکستار سبکش کلا متفاوته فقط داره از پروژه ها و فرانچایز های قبلی خودش پیشی میگیره و پیشرفت میکنه و انقلاب خاصی تو صنعت گیم ایجاد نمیکنه
برای مثال بازی انقلابی مثل رزیدنت اویل ۴ هست
راکستار خیلی وقته بازی های انقلابیش رو عرضه کرده(GTA SAN,GTA III,RDR1) و فرنچایز های معروفش به تکامل رسیدن و با هر گیم جدید داره پیشرفت میکنه. از نظرم انقلاب تو نسخه های رزیدنت ایول برمیگرده به نسخه ۲
برو متا رو ببین بعد بیا
GTA 3 رسما ساختار بازی های جهان باز رو تغییر داد
🍍
(کاکاسنگی)
هایپ رو بالا نبرید.
راکستار تنها انقلابش GTA 3 بود
GTA 6 نه پتانسیلشو داره نه میتونه انقلابی کنه شاید یه باز شاهکار و فوقالعاده بشه ولی انقلاب نه
از نظر من GTA III نه تنها انقلاب در سبک جهان باز بود بلکه بزرگترین انقلاب در کل ویدیو گیم بود. اما تنها و آخرین انقلاب راکستار نبود. آخرین انقلاب راکستار RDR1 بود
رد دد چه انقلابی داشت
انقلاب در سبک وسترن
اینکه یه بازی بیاد به یه محیط و سبکی بپردازه که کسی کمتر سمتش رفته میشه انقلاب؟
یا من نمیدونم انقلاب چیه یا تعریف تو از انقلاب متفاوته
رد دد اگر انقلابی نبود یه بازی مثل زلدا که خودش استاد انقلابه برای نسخه آخرش نمیرفت سراغ الگو برداری از رد دد دو. شما بازی دیگه ایی میشناسید کهتا قبل از دوهزار و هجده life like cycle رو مثل رد دد درآورده باشه؟
چیه life like cycle
انقلاب را از راک استار برداشتن اصلا اولین انقلاب جهان را راک استار کرد و هر بازی که میسازه با تعداد فروش و امتیاز متا انقلاب هست
تعداد فروش و متا انقلابه ؟ جلل خالق
“چرخه” واقع گرایانه زندگی درونی و بیرونی از دید یک شخص. بازی دیگه ایی میشناسید که مثل رد دد با کاراکتر هاش احساس نزدیکی و همزیستی کنید گویی که انگار در قسمتی از یک زندگی واقعی در یه دنیای دیگه در کنارشون بودین و باهاشون زندگی کردین؟ مساله اینجاست که همچین انقلابی مثل خیلی از بازی های دیگه با یکی دو تا المان صورت نمیگیره که مثل فرمول یوبیسافت بشه براحتی در بازی های سطحی دیگه جایگذاری بشه و نیاز به ظرافت بشدت بالایی داره چرا که همچین محصولی نتیجه قرارگیری بیشمار جزئیات در طول و عرض خط زمانی بازیه
وقتی آمد برگای همتون ریخت می فهمید انقلاب یعنی چه
بنظرم منو با یه آدم بدبین که سعی داره با مخالفت خودشو خفن نشون بده اشتباه گرفتی
من به شدت راکستار و بازی هاشو دوست دارم برای همینه که رد دد ۲ جزو بهترین بازی های عمرمه ولی دیگه نمیتونم چون ازش لذت بیام خدا نشونش بدم
انقلابی نیست دیگه چون انقلابی نبوده یعنی بده؟ نه
جی تی ای ۶ شاید خیلی بازی خفنی در بیاد ولی اینکه انقلابی نیست مبنی بر بد بودنشم نیست
🟢 (( فرمول یوبیسافت میان مصرفکنندگان محبوب است ))
✅ بله کلی متعصب یوبیسافتی هم تو سایت داریم که به محبوبیت یوبیسافت میافزوید …
بجز بحث تعصب و طرفداری ، تا وقتی مردم چنین بازیو میخرن معلومه یوبیسافت هم ادامه میده
دروغ چرا بازیای یوبی سافت توی تخفیفات ارزش خرید و تجربه رو داره
حق بود.
هیچکدام از این حقیقت ها برای کرک بازها تلخ نیست و مسئله ای ندارد..
تا هست آدمی
هست بازی کرکی
مجانی باشه
هر چی که میخواد باشه
..
خب اینجا میرسیم به شماره ۸
دوستان رو نمیدونم
ولی من خودم همیشه یرای هر سبکی یه گیم نصب میکنم.. و هر وقت اونو کامل تمومش کردم میرم سراغ بعدی..
مثلا یه ریسینگ نصب میکنم
یه شوتر
یه هک اند اسلش
یه سولز
یه نقش آفرینی
یه پلتفرمر
و …
..
بعد هر کدوم رو زودتر تموم کردم یکی دیگه رو دقیقا توی همون سبک جایگزینش میکنم..
مثلا اگه کالاف رو زودتر تموم کردم یه شوتر دیگه جایگزین میکنم
..
اگه ار پی جی رو زودتر تموم کردم یه ار پی جی دیگه جایگزین میکنم..
و الی آخر
..
اینجوری هم تمام بازیهای مورد علاقمو بدون تکراری شدن بازی میکنم هم کامل تا آخر بازیشون میکنم
..
توی هر کاری اگه نظم باشه ـ تمام و کمال انجام میگیره و مشکلی پیش نمیاد
خب آره اینطوری خوبه
ولی خودم به شخصه اینطوری نیستم
کرکی میشه بازی کرد
مشکل نداره
موضوعداینه که کسی که پول پنسکل نسل ۹ میده انتظار گدافیک داره
و گرنه گیم پلی و داستان که رو موبایلم قابل پیاده سازیه
یه بازی موبایلی بگو که توی گیمپلی در سطح گاد اف وار های کلاسیک باشه.
خود گادای کلاسیک روی موبایل هستن
رستم در سرزمین دیو ها🤣🤣🤣🤣
با مورد ۵ موافقم اگه در حد فیلم ها و سریال ها بودن حتما سروصدای اونها به کسایی که گیمر نیستن هم میرسید.
با همه موافقم با شماره چهارم بیشتر
واقعیت تلخه